الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



۱۲ عملی که در شب نیمه شعبان مستحب است ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 12 اسفند 1402
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهراء سلام الله علیها

*****************

* ۱۲ عملی که در شب نیمه شعبان مستحب است: 

♦️اول: غسل که باعث تخفیف گناهان می‏ گردد.

♦️دوم: احيا و شب زنده ‏داری به نماز، دعا و استغفار، چنانچه روش امام زين العابدين (علیه السلام) بوده و در روايت است كه هر كس این شب را احيا دارد، دل او نمیرد در روزى كه دل ها بميرند

♦️سوم: زيارت امام حسين (علیه السلام)‏ كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش گناهان است
♦️چهارم: خواندن دعاى «اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا...».
♦️پنجم: خواندن دعاى «اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ‏ الْخَالِقُ الرَّازِقُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الْبَدِي‏ءُ الْبَدِيعُ لَكَ الْجَلَالُ وَ لَكَ الْفَضْل...».‏
♦️ششم: خواندن دعای «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ ما یحول بیننا و بین معصیتک...».‏
♦️هفتم: خواندن دعاى كميل.
♦️هشتم: گفتن هر يك از تسبيحات اربعه را صد مرتبه.‏
♦️نهم: انجام دو رکعت نماز پس از نماز عشاء که در ركعت اول حمد و سوره «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»‏ و در ركعت دوم حمد و سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و پس از سلام نماز 33 مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» بعد از آن 33 مرتبه «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و بعد از آن 34 مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ» و سپس این دعا خوانده شود: «یا مَنْ إِلَيْهِ مَلْجَأُ الْعِبَادِ الْعِبَادُ فِي الْمُهِمَّاتِ و الیه یفزع الخلق فی الملمات...».
♦️دهم: خواندن این دعا: «إِلَهِي تَعَرَّضَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ و قصدک القاصدون...».‏
♦️یازدهم: خواندن نماز جعفر طیار (علیه السلام).
♦️دوازدهم: بجا آوردن نمازها و سجده‏ هایی که در مورد این شب وارد شده است، مانند آنچه از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده که آن حضرت در سجده نیمه شب عرضه می‏ داشتند: «سَجَدَ لَكَ‏ سَوَادِي‏ وَ خَيَالِي وَ آمَنَ بِكَ فُؤَادِي‏...» و مانند اینکه چهار ركعت نماز بجا آورده شود، در هر ركعت حمد یکبار و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» صد مرتبه و پس از آن این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ مِنْ عَذَابِكَ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ اللَّهُمَّ لَا تُبَدِّلْ اسْمِي وَ لَا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لَا تَجْهَدْ بَلَائِي وَ لَا تُشْمِتْ بِي أَعْدَائِي أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ‏» و نیز فضیلت بسیار وارد است برای خواندن صد ركعت نماز در اين شب، در هر ركعت يك مرتبه حمد و ده مرتبه توحيد.

*****************

* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد

* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , شهدای انقلاب اسلامی , ,
:: برچسب‌ها: نیمه شعبان , مستحب , غسل , تخفیف , گناهان , احیا , شب زنده داری , نماز , دعا , استغفار , امام زین العابدين , امام سجاد , زیارت , امام حسین , زیارت امام حسین علیه السلام , آمرزش , آمرزش گناهان , دعای کمیل , تسبیحات اربعه , نماز عشا , نماز جعفر طیار , سجده , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۷

۷وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

ترجمه
۷ ـ و به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما، و پيمانى را كه با تأكيد از شما گرفت، آن زمان كه گفتيد: «شنيديم و اطاعت كرديم»! و از (مخالفت فرمانِ) خدا بپرهيزيد كه خدا، از آنچه درون سينه هاست، آگاه است!

تفسیر
به تناسب بحثى كه در آيه گذشته درباره قسمتى از احكام اسلام و تكميل نعمت هاى الهى گذشت، در اين آيه، بار ديگر مسلمانان را به اهميت نعمت هاى بى پايان خداوند كه مهمترين آنها نعمت ايمان و اسلام و هدايت است، توجه داده مى فرمايد: «نعمت هاى خدا را به ياد بياوريد» (وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ). گرچه نعمت در اينجا مفرد است ولى معنى جنس دارد، و جنس در اينجا در معنى عموم استعمال شده و به اين ترتيب همه نعمت ها را شامل مى شود. البته اين احتمال نيز در آيه هست كه منظور، خصوص نعمت اسلام باشد كه در آيه قبل اجمالاً به آن اشاره شده است آنجا كه مى گويد: «وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ». و چه نعمتى از آن بالاتر كه در سايه اسلام، همه گونه مواهب، افتخارات و امكانات نصيب مسلمانان شد و جمعيتى كه قبلاً كاملاً پراكنده، جاهل و گمراه، خونخوار، فاسد و مفسد بودند به صورت جمعيتى متشكّل، متّحد و دانا با امكانات مادّى و معنوى فراوان در آمدند. پس از آن، پيمانى را كه با خدا بسته اند، يادآور شده مى گويد: «پيمانى را كه به طور محكم خدا با شما بست فراموش نكنيد، آن زمان كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم» (وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا). در اين كه منظور از اين پيمان كدام پيمان است؟ دو احتمال وجود دارد: نخست، پيمانى كه مسلمانان در آغاز اسلام در «حديبيه» ، يا «حجة الوداع» ، يا «عقبه» و يا همه مسلمانان به مجرد قبول اسلام به طور ضمنى با خدا بسته اند. ديگر، پيمانى كه به حكم فطرت و آفرينش، هر كسى با خداى خود بسته و همان است كه گاهى از آن به نام «عالم ذر» تعبير مى شود. توضيح اين كه: خداوند به هنگام آفرينش انسان، استعدادهاى قابل ملاحظه اى به او داد و مواهب بى شمارى در اختيار او گذاشت، از جمله استعداد مطالعه اسرار آفرينش و شناخت پروردگار به وسيله آنها و همچنين عقل و هوش و ادراكى كه به وسيله آن پيامبرانش را بشناسد و دستورهاى آنها را به كار بندد، خداوند با دادن اين استعدادها «عملاً» از آنها پيمان گرفته كه اين استعدادها را عاطل و باطل نگذارند و از آن در مسير صحيح بهره گيرند. افراد انسان نيز «به زبان حال و استعداد» فرياد بر آورده اند كه: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا: «شنيديم و به كار بستيم». اين پيمان وسيع ترين، محكم ترين و عمومى ترين پيمانى است كه خداوند از بندگان خود گرفته است و همان است كه على(عليه السلام) در خطبه اول «نهج البلاغه» به آن اشاره كرده مى فرمايد: لِيَسْتادُوهُمْ مِيْثاقَ فِطْرَتِهِ: «پيامبران براى اين برانگيخته شدند كه مردم را دعوت به وفا كردن به پيمان فطرت كنند». بديهى است، اين پيمان وسيع، همه مسائل دينى را نيز در بر مى گيرد و هيچ مانعى ندارد كه آيه اشاره به تمام پيمان هاى تكوينى و تشريعى (پيمان هائى كه خدا به حكم فطرت گرفته و يا پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مراحل مختلف از مسلمانان گرفت) باشد. و از اينجا روشن مى شود حديثى كه مى گويد: منظور از ميثاق، همان پيمانى بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حجة الوداع در موضوع ولايت على(عليه السلام) گرفت 2 با آنچه در بالا ذكر كرديم سازگار است; زيرا بارها گفته ايم: تفسيرهائى كه در ذيل آيات در اين گونه موارد مى آيد اشاره به يكى از مصداق هاى روشن است، نه به معنى انحصار. ضمناً بايد توجه داشت: «ميثاق» در اصل، از ماده «وثاقة» يا «وثوق» ، به معنى بستن و محكم كردن چيزى با طناب و مانند آن است، و بعداً به هر كارى كه موجب آرامش خاطر مى شود گفته شده و از آنجا كه عهد و پيمان، شبيه گرهى است كه ميان دو نفر يا دو گروه مى خورد، و موجب آرامش فكر آنها است، به آن ميثاق مى گويند. و در پايان آيه براى تأكيد اين معنى مى فرمايد: «پرهيزگارى پيشه كنيد خداوند از اسرار درون سينه ها آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ). تعبير به «بِذاتِ الصُّدُورِ» كه تركيبى از «ذات» به معنى «عين و حقيقت» و «صدور» به معنى «سينه ها» است، اشاره به اين است كه: خداوند از دقيق ترين اسرارى كه در اعماق روح آدمى نهفته است و هيچ كس جز خودش از آن آگاهى ندارد با خبر است. اما اين كه: چگونه عواطف، احساسات، نيات و تصميمات به قلب و درون سينه ها نسبت داده شده؟ در جلد اول، ذيل آيه 7 سوره «بقره» بحث كرده ايم و در ذيل آيه 57 سوره «يونس» مشروحاً بحث خواهيم كرد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 8 الی 10

۸يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ ۹وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ ۱۰وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيمِ

ترجمه
۸ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد. دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت كنيد، كه به پرهيزكارى نزديك تر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه خداوند از آنچه انجام مى دهيد، با خبر است. ۹ ـ خداوند، به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است. ۱۰ـ و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، اهل دوزخند.

تفسیر
اين آيه دعوت به قيام به عدالت مى كند و نظير آن با تفاوت مختصرى در سوره «نساء» آيه 135 گذشت، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد! و به حق و عدالت گواهى دهيد»! (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ). در اين قسمت دو دستور سازنده فرد و اجتماع را صادر كرده: يكى قيام للّه بدون چشم داشت از كسى و يا رسيدن به غنائمى، و ديگرى شهادت به قسط و عدل كه يك جامعه كامل نيازمند اين دو است. پس از آن، به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده و به مسلمانان چنين هشدار مى دهد: «نبايد كينه ها و عداوت هاى قومى و تصفيه حساب هاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد; زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است» (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا). بار ديگر به خاطر اهميت موضوع روى مسأله عدالت تكيه كرده، مى فرمايد: «عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزگارى نزديك تر است» (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى). و از آنجا كه عدالت، مهمترين ركن تقوا و پرهيزگارى است، براى سومين بار به عنوان تأكيد اضافه مى كند: «از خدا بپرهيزيد; زيرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ). تفاوتى كه ميان اين آيه و آيه اى كه در سوره «نساء» آمده است، از چند جهت مى باشد: نخست اين كه: در آيه «نساء»، دعوت به قيام به عدالت و گواهى دادن براى خدا شده، اما در اينجا دعوت به قيام براى خدا و گواهى دادن به حق و عدالت شده. شايد اين تفاوت به خاطر آن باشد كه در آيه «نساء»، هدف اين بوده كه گواهى ها براى خدا باشد نه براى بستگان و خويشاوندان و نزديكان، اما در اينجا چون سخن از دشمنان در ميان بوده تعبير به گواهى به عدالت و قسط شده، يعنى نه به ظلم و ستم. ديگر اين كه: در سوره «نساء»، اشاره به يكى از عوامل انحراف از عدالت شده و در اينجا اشاره به عامل ديگرى، در آنجا حبّ افراطى بى دليل، و در اينجا بغض افراطى بى جهت، ولى هر دو در موضوع پيروى از هوا و هوس كه در سوره «نساء» با جمله: «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا» آمده است جمعند، بلكه پيروى از هوا سرچشمه وسيع ترى براى ظلم و ستم است; زيرا گاهى ظلم و ستم به خاطر هوا پرستى و حفظ منافع شخصى است نه به خاطر حب و بغض ديگران. بنابراين، ريشه واقعى انحراف از عدالت، همان پيروى از هوا است كه در گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امير مؤمنان(عليه السلام) چنين آمده است: أَمَّا اتِّباعُ الْهَوى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ: «هواپرستى شما را از حق باز مى دارد»
سپس، در آيه بعد ـ طبق سنت قرآن ـ كه پس از احكام خاصى براى تأكيد و تكميل آن اشاره به قوانين و اصول كلّى مى كند، در اينجا نيز براى تأكيدِ مسأله اجراى عدالت و گواهى به حق چنين مى فرمايد: «خداوند به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، وعده آمرزش و پاداش عظيم داده است» (وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ). در مقابل: «كسانى كه خدا را انكار كنند و آيات ما را تكذيب نمايند از اصحاب دوزخند» (وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيمِ). قابل توجه اين كه: آمرزش و اجر عظيم به عنوان يك وعده الهى در آيه ذكر شده و فرموده: وَعَدَ اللّهُ... ولى كيفر دوزخ به صورت نتيجه عمل بيان شده، مى فرمايد: «كسانى كه داراى چنين اعمالى باشند، چنان سرنوشتى خواهند داشت» اين ، در حقيقت اشاره به مسأله فضل و رحمت خدا در مورد پاداش هاى سراى ديگر است، كه به هيچ وجه برابرى با اعمال ناچيز انسان ندارد، همان طور كه مجازات هاى آن جهان جنبه انتقامى نداشته، بلكه نتيجه خود اعمال آدمى است. ضمناً تعبير به «أَصْحابُ الْجَحِيْم» با توجه به اين كه اصحاب به معنى ياران و ملازمان مى باشد، دليل بر آن است كه آنها ملازم دوزخ خواهند بود، ولى اين آيه به تنهائى نمى تواند دليل بر مسأله «خلود» باشد ـ آن چنان كه در تفسير «تبيان» و «مجمع البيان» و تفسير «فخر رازى» آمده است ـ زيرا ملازمت ممكن است دائمى باشد و ممكن است مدتى به طول بيانجامد و سپس قطع شود، چنان كه تعبير به اصحاب السفينه: «ياران كشتى» كه درباره سرنشينان كشتى نوح در قرآن آمده است دائمى نبوده. البته شك نيست كه كفار خلود در دوزخ دارند ولى در آيه فوق از آن سخنى نرفته، بلكه از آيات ديگرى استفاده مى شود.

كمتر مسأله اى در اسلام است كه به اهميت عدالت مورد توجه باشد; زيرا مسأله «عدل» همانند مسأله «توحيد» در تمام اصول و فروع اسلام ريشه دوانده، يعنى همان طور كه هيچ يك از مسائل عقيده اى و عملى، فردى و اجتماعى، اخلاقى و حقوقى، از حقيقت توحيد و يگانگى جدا نيست، همچنين هيچ يك از آنها را خالى از روح «عدل» نخواهيم يافت. بنابراين، جاى تعجب نيست كه «عدل» به عنوان يكى از اصول مذهب و يكى از زير بناهاى فكرى مسلمانان شناخته شود، گر چه عدالتى كه جزء اصول مذهب است يكى از صفات خدا است، و در اصل خداشناسى كه نخستين اصل از اصول دين است مندرج مى باشد، ولى ممتاز ساختن آن بسيار پر معنى است و به همين دليل، در مباحث اجتماعى اسلام روى هيچ اصلى به اندازه عدالت تكيه نشده است. ملاحظه احاديثِ زير به عنوان نمونه براى درك اهميت اين موضوع كافى است. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: اِيّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَاِنَّ الظُّلْمَ عِنْدَ اللّهِ هُوَ الظُّلُماتُ يَوْمَ الْقِيامَةِ: «از ظلم بپرهيزيد; زيرا در روز رستاخيز كه هر عملى به شكل مناسبى مجسم مى شود، ظلم در شكل ظلمت تجسم خواهد يافت و پرده اى از تاريكى، اطراف ظالمان را فرا خواهد گرفت» و مى دانيم هر خير و بركتى هست در نور است، در حالى كه ظلمت، منبع هرگونه عدم و فقدان مى باشد. و در حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الأَرْضِ: «آسمان ها و زمين بر اساس عدل استوارند» اين تعبير، رساترين تعبيرى است كه درباره عدالت ممكن است بشود، يعنى نه تنها زندگى محدود بشر در اين كره خاكى بدون عدالت بر پا نمى شود، كه سر تا سر جهان هستى و آسمان ها و زمين همه، در پرتو عدالت و تعادل نيروها و قرار گرفتن هر چيزى در مورد مناسب خود برقرار هستند و اگر لحظه اى، و به مقدار سر سوزنى، از اين اصول منحرف شوند، رو به نيستى خواهند گذارد. شبيه همين مضمون را در حديث معروف ديگرى مى خوانيم كه مى فرمايد: اَلْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ: «حكومت ها ممكن است كافر باشند و دوام يابند، اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند يافت» زيرا ستم چيزى است كه اثر آن در همين زندگى، سريع و فورى است، توجه به جنگ ها، اضطراب ها، ناراحتى ها، هرج و مرج هاى سياسى، اجتماعى، اخلاقى و بحران هاى اقتصادى در دنياى امروز، نيز به خوبى اين حقيقت را ثابت مى كند. اما آنچه بايد كاملاً به آن توجه داشت اين است كه: اسلام تنها «توصيه به عدالت» نمى كند، بلكه مهمتر از آن «اجراى عدالت» است، خواندن اين آيات و روايات تنها بر فراز منابر و يا نوشتن در كتب، و يا گفتن آنها در لابلاى سخنرانى ها به تنهائى درد بى عدالتى، تبعيض و فساد اجتماعى را در جامعه اسلامى درمان نمى كند، بلكه آن روز عظمت اين دستورها آشكار مى گردد كه در متن زندگى مسلمانان پياده شود.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۱

۱۱ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

ترجمه
۱۱ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نعمتى را كه خدا به شما بخشيد، به ياد آوريد; آن زمان كه جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز كنند (و شما را از ميان بر دارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت. از (مخالفت فرمانِ) خدا بپرهيزيد. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

تفسیر
به دنبال يادآورى نعمت هاى الهى در چند آيه قبل، در اين آيه، روى سخن را بار ديگر به مسلمانان كرده و قسمتى ديگر از نعمت هاى خود را به ياد آنها مى آورد، تا به شكرانه آن در اطاعت فرمان خدا و اجراى اصول عدالت بكوشند، مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نعمت خدا را به ياد آوريد در آن زمان كه جمعيتى تصميم گرفته بودند، دست به سوى شما دراز كنند و شما را از ميان ببرند، ولى خداوند شرّ آنها را از شما دفع كرد» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ). در آيات قرآن خداوند كراراً مسلمانان را به ياد نعمت هاى گوناگون و الطاف خود به آنها مى اندازد، تا به اين وسيله روح ايمان را در آنها تقويت و حسّ شكرگزارى و ثبات در برابر مشكلات را در آنها برانگيزد، و آيه فوق يكى از اين آيات است. اما در اين كه: اين آيه، اشاره به كدام داستان مى كند، در ميان مفسران گفتگو بسيار است: بعضى آن را اشاره به دفع خطر يهوديان «بَنِى النَّضِيْر» مى دانند كه طرح نابودى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان را در «مدينه» كشيده بودند. بعضى ديگر آن را اشاره به داستان «بطن نخل» دانسته اند كه در ماجراى «حديبيه» در سال ششم هجرت واقع شد، آنجا كه جمعى از مشركان «مكّه» تصميم گرفتند به سركردگى «خالد بن وليد» در نماز عصر به مسلمانان حملهور شوند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين توطئه آگاه گشت و با خواندن نماز كوتاهِ خوف، نقشه آنها را نقش بر آب كرد. بعضى اشاره به حوادث ديگرى از زندگى پرحادثه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان مى دانند. بعضى از مفسران نيز عقيده دارند: اشاره به تمام حوادثى است كه در طول تاريخ اسلام واقع شده اين تفسير، اگر از كلمه «قوم» كه نكره است و دليل بر وحدت مى باشد صرف نظر كنيم، از همه تفاسير بهتر است. در هر حال اين آيه، مسلمانان را متوجه خطراتى مى سازد كه ممكن بود براى هميشه نامشان را از صفحه روزگار براندازد، و به آنها هشدار مى دهد كه به پاس اين نعمت ها، تقوا را پيشه كنند، بر خدا تكيه نمايند و بدانند اگر پرهيزگار باشند، در زندگى تنها نخواهند ماند، و آن دست غيبى كه هميشه حافظ آنها بوده باز هم از آنها حمايت خواهد كرد، مى فرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد و مؤمنان بايد بر خدا توكّل كنند» (وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ). در اينجا روى تقوا و توكّل تكيه شده. روشن است: منظور از «توكّل» اين نيست كه انسان به بهانه واگذارى كارش به خدا، شانه از زير بار مسئوليت ها خالى كند و يا تسليم حوادث گردد، بلكه منظور اين است در عين به كار گرفتن تمام قدرت و نيرو: اوّلاً ـ توجه داشته باشد كه آنچه دارد از خود او نيست، و از ناحيه ديگرى است و به اين وسيله روح غرور و خودبينى را در خود بكشد. ثانياً ـ هرگز از بزرگى حوادث و مشكلات نهراسد و مأيوس نشود، و بداند تكيه گاهى دارد كه قدرتش بالاترين قدرت ها است. ضمناً با توجه به اين كه: در اين آيه، نخست دستور به تقوا مى دهد، سپس اشاره به مسأله توكّل مى كند، استفاده مى شود كه حمايت خدا شامل حال پرهيزگاران است. بايد توجه داشت: «تقوا» از ماده «وقايه» به معنى خويشتن دارى و جلوگيرى كردن از عوامل سوء و فساد است. در مورد «توكّل» ذيل آيات مناسب بحث خواهد شد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۲

۱۲ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لاَ ُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لاَ ُدْخِلَنَّكُمْ جَنّات تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ

ترجمه
۱۲ ـ خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت. و از آنها، دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را بر پا داريد، و زكات را بپردازيد، و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد، و به خدا قرض الحسن بدهيد (در راه او، به نيازمندان كمك كنيد)، گناهان شما را مى پوشانم (مى بخشم) و شما را در باغ هائى از بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى كنم. اما هر كس از شما بعد از اين كافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.

تفسیر
اين آيه به اخذ ميثاق از بنى اسرائيل و قرار دادن دوازده رهبر براى آنها و نيز اعلام به اين كه خدا با آنها است و اگر يك سلسله وظائف را به انجام برسانند، صاحب نعمت هاى مادّى و معنوى خواهند شد، اشاره كرده است. در ضمن اين سوره همان گونه كه از آغاز به مسأله وفاى به عهد اشاره نموده، و نيز به طور ضمنى به آن اشاره رفته است، به مناسبت هاى مختلف تكرار گرديده، از جمله، در آيه فوق. و شايد يكى از فلسفه هاى اين همه تأكيد پى در پى روى مسأله وفاى به عهد ، و مذمت از پيمان شكنى، براى اهميت دادن به مسأله پيمان غدير باشد، كه در آيه 67 خواهد آمد. نخست مى فرمايد: «خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت (كه به دستورات او عمل كنند) و به دنبال اين پيمان از ميان خودشان دوازده رهبر و سرپرست براى آنها برگزيديم، تا هر يك سرپرستى يكى از طوائف دوازده گانه بنى اسرائيل را بر عهده گيرد» (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً). «نقيب» در اصل، از ماده «نقب» (بر وزن نقد) به معنى روزنه هاى وسيع، مخصوصاً راه هاى زيرزمينى مى باشد، و به رئيس و رهبر يك جمعيت از آن جهت «نقيب» مى گويند كه: از اسرار جمعيت آگاه است، گوئى در ميان آنها نقبى ايجاد كرده و از وضع آنها آگاه شده. و گاهى «نقيب» به كسى گفته مى شود كه: رئيس جمعيت نيست و تنها معرِّف و وسيله شناسائى آنها است، و اگر به فضائل اشخاص، عنوان «مناقب» اطلاق مى شود، به خاطر آن است كه با فحص و كنجكاوى بايد از آنها آگاه گشت. بعضى از مفسران «نقيب» در آيه فوق را تنها به معنى آگاه و مطلع از اسرار گرفته اند. ولى اين معنى بسيار بعيد به نظر مى رسد; زيرا آنچه از تاريخ و حديث استفاده مى شود، آن است كه: نقباى بنى اسرائيل هر يك سرپرست طايفه خود بودند، در تفسير «روح المعانى» از «ابن عباس» چنين نقل شده: اِنَّهُمْ كانُوا وُزَراءَ وَ صارُوا أَنْبِياءَ بَعْدَ ذلِكَ: «نقباى بنى اسرائيل، در آغاز وزيران بودند و بعد به مقام نبوت رسيدند» در حالات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: در «ليله عقبه» كه جمعى از مردم «مدينه» به دعوت آن حضرت به محل «عقبه» آمده بودند، دستور داد: دوازده نفر «نقيب» از ميان خودشان به تعداد نقباى بنى اسرائيل انتخاب كنند، كه مسلماً وظيفه آنها نيز مسأله رهبرى جمعيت بود، نه تنها خبرگزارى جالب توجه اين كه: در روايات متعددى كه از طرق اهل تسنن وارد شده اشاره به خلفا و جانشينان دوازده گانه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گرديده و تعداد آنها به تعداد نقباى بنى اسرائيل معرفى شده است كه ما در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم: 1 ـ پيشواى معروف اهل تسنن «احمد حنبل» در «مُسند» خود از «مسروق» نقل مى كند: از «عبداللّه بن مسعود» پرسيدم: چند نفر بر اين امت حكومت خواهند كرد؟ «ابن مسعود» در پاسخ گفت: لَقَدْ سَئَلْنا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) فَقالَ: اِثْنى عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَباءِ بَنِى اِسْرائِيْلَ: «ما از پيامبر(صلى الله عليه وآله) همين سؤال را كرديم و او در پاسخ فرمود: دوازده نفر به تعداد نقباى بنى اسرائيل» 2 ـ در «تاريخ ابن عساكر» از «ابن مسعود» چنين نقل شده كه مى گويد: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سؤال كرديم چند خليفه بر اين امت حكومت خواهند كرد؟ فرمود: اِنَّ عِدَّةَ الْخُلَفاءِ بَعْدِى عِدَّةُ نُقَباءِ مُوسى: «عده خلفاى بعد از من به تعداد نقباى موسى خواهد بود» 3 ـ در «منتخب كنز العمال» از «جابر بن سمره» چنين نقل شده: «بر اين امت دوازده خليفه حكومت خواهند كرد، به عدد نقباء بنى اسرائيل» نظير اين حديث در «ينابيع الموده» ، صفحه 445 و در كتاب «البداية و النهايه» ، جلد 6، صفحه 247 نيز نقل شده است پس از آن، وعده خدا به بنى اسرائيل را چنين تشريح مى كند كه خداوند به آنها گفت: «من با شما خواهم بود و از شما حمايت مى كنم» (وَ قالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ).

روشن است وقتى خداوند صاحب قدرت و علم مطلق با كسى يا جمعيتى باشد، مشكلى نخواهند داشت، هم امكانات لازم را به آنها مى بخشد و هم در برابر دشمن از آنها دفاع مى كند. سپس به آنها اعلام مى كند: اگر آنها خود را مقيد به انجام چند عمل كنند، از نعمت هائى بهره مندشان مى كند، اين اعمال عبارتند از: 1 ـ «اگر نماز را بر پا داريد» (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ). 2 ـ «و زكات خود را بپردازيد» (وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ). 3 ـ «به پيامبران من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد» (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ) 4 ـ علاوه بر اين، «از انفاق هاى مستحب كه يك نوع قرض الحسنه به خدا است، بدهيد و خوددارى ننمائيد» (وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً). اگر به اين پيمان عمل كنيد، «من به طور مسلّم سيئات و گناهان گذشته شما را مى بخشم» (لاَ ُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ). «و شما را در باغ هاى بهشت كه از زير درختان آن نهرها جارى است داخل مى كنم» (وَ لاَ ُدْخِلَنَّكُمْ جَنّات تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ). پس از آن، هشدار مى دهد: ولى «آنها كه بعد از اين پيمان راه كفر، انكار و عصيان را پيش گيرند، مسلماً از طريق مستقيم گمراه شده اند» (فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ). درباره اين كه: چرا انفاق در قرآن مجيد به عنوان قرض دادن به خدا ناميده شده؟ توضيح لازم را در تفسير «نمونه» در جلد 2، ذيل آيه 245 سوره «بقره» ، داده ايم. اما در اينجا سؤالى باقى مى ماند، و آن اين كه: چرا مسأله «نماز و زكات» بر ايمان به انبياء از جمله موسى(عليه السلام) و حمايت از آنان مقدم داشته شده است؟ با اين كه ايمان به او قبل از عمل است؟ جمعى از مفسران پاسخ سؤال را چنين داده اند كه: منظور از «رسل» در آيه فوق، پيامبرانى است كه بعد از موسى(عليه السلام) آمده اند، نه خود موسى(عليه السلام)، بنابراين، دستورى نسبت به آينده مى باشد كه مى تواند بعد از نماز و زكات قرار گيرد. اين احتمال نيز هست كه «رسل» اشاره به همان نقباى بنى اسرائيل باشد كه پيمان وفادارى نسبت به آنها از بنى اسرائيل گرفته شده است. در تفسير «مجمع البيان» مى خوانيم: بعضى از مفسران پيشين احتمال داده اند: نقباى بنى اسرائيل رسولان خدا بودند و اين احتمال آنچه را در بالا گفتيم تأييد مى كند.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۳

۱۳ فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ إِلاّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ

ترجمه
۱۳ ـ ولى به خاطر پيمان شكنى، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم; و دل هاى آنان را سخت و سنگين نموديم; سخنان (خدا) را از موردش تحريف مى كنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند; و هر زمان، از خيانتى (تازه) از آنها آگاه مى شوى، مگر عده كمى از آنان; ولى از آنها در گذر و صرف نظر كن، كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد!

تفسیر
در تعقيب بحثى كه درباره پيمان خدا با بنى اسرائيل در آيه قبل گذشت، در اين آيه، به پيمان شكنى آنها و عواقب اين پيمان شكنى اشاره مى كند و مى فرمايد: «چون آنها پيمان خود را نقض كردند ما آنها را طرد كرديم و از رحمت خود دور ساختيم و دل هاى آنها را سخت و سنگين نموديم» (فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً) از اين بيان استفاده مى شود: آنها به جرم پيمان شكنى دو مجازات ديدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افكار و قلوب آنها متحجّر و غير قابل انعطاف شد، بر اين اساس، كسانى كه مى خواهند به رحمت خدا نزديك و داراى قلبى رقيق و مهربان باشند، بايد در مرحله اول از پيمان شكنى نسبت به فرمان هاى الهى بر حذر باشند. پس از آن، مصاديق يا آثار اين قساوت را چنين شرح مى دهد: «آنها كلمات را تحريف مى كنند و از محل و مسير آن بيرون مى برند» (يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ). و نيز «قسمت هاى قابل ملاحظه اى از آنچه به آنها گفته شده بود كه انجام دهند، به دست فراموشى سپردند» (وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ). اما اين كه كدام يك از مواهب يادآورى شده را فراموش كردند؟ بعيد نيست قسمتى از آنها را كه به دست فراموشى سپردند، همان نشانه ها و آثار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) باشد كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده است. و نيز ممكن است اين جمله اشاره به آن باشد كه مى دانيم تورات در طول تاريخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان يهود به نوشتن آن مبادرت كردند و طبعاً قسمت هاى فراوانى از ميان رفت و قسمتى تحريف يا به دست فراموشى سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد بخشى از كتاب واقعى موسى(عليه السلام) بود كه با خرافات زيادى آميخته شده بود و آنها همين بخش را نيز گاهى به دست فراموشى سپردند. بايد توجه داشت: «يُحَرِّفُونَ» فعل مضارع و دالّ بر استمرار است و اين مى رساند كه آنها همواره كلمات الهى را تحريف مى نمودند، اما «نَسُوا» فعل ماضى است و شايد مراد آن باشد كه آنها دستور پذيرش دعوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)كه در تورات آمده بود را يكباره به دست فراموشى سپردند، كه اين خود سبب تحريف مرتب كلمات در طول تاريخ شده است. سپس اضافه مى فرمايد: «هر روز به خيانت تازه اى از آنها پى مى برى، مگر دسته اى از آنها كه از اين خيايت ها بركنارند و در اقليتند» (وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ إِلاّ قَليلاً مِنْهُمْ) و در پايان به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: «از آنها صرف نظر كند و چشم بپوشد; زيرا خداوند نيكوكاران را دوست دارد» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ). آيا منظور آن است كه از گناهان پيشين اين اقليت صالح صرف نظر كند؟ و يا از اكثريت ناصالح؟ ظاهر آيه، احتمال دوم را تقويت مى كند; زيرا اقليت صالح خيانتى نكرده اند كه مشمول عفو شوند، ولى به طور مسلّم اين گذشت و عفو در مورد آزارهائى است كه به شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى رسانيدند، نه در مسائل هدفى و اصولى اسلام كه در آنها گذشت معنى ندارد. پايان آيه اين نويد را مى دهد كه عفو از آزار افراد و گذشت از آنها انسان را در رديف محسنين و نيكوكاران قرار مى دهد و اين سبب محبوبيت در پيشگاه خدا خواهد شد و روشن است: حبيب براى محبوب خود همواره نعمت و موهبت را مى خواهد.

از مجموع آياتى كه در قرآن مجيد درباره تحريف يهود آمده است، استفاده مى شود كه آنها به انواعى از تحريف در كتاب آسمانى خود دست مى زدند. گاهى تحريف آنها تحريف معنوى بود، يعنى عباراتى كه در كتاب آسمانى آنها نازل شده بود، بر خلاف معنى واقعى آن تفسير مى كردند، الفاظ را به صورت اصلى حفظ مى نمودند، ولى معانى آن را دگرگون مى ساختند. گاهى دست به تحريف لفظى مى زدند، ـ مثلاً ـ از روى استهزاء به جاى اين كه بگويند: سَمِعنا وَ أَطَعْنا: «شنيديم و اطاعت كرديم». مى گفتند: سَمِعْنا وَ عَصَينا!: «شنيديم و مخالفت كرديم!». گاهى دست به مخفى ساختن قسمتى از آيات الهى مى زدند، آنچه را موافق ميلشان بود آشكار، و آنچه بر خلاف ميلشان بود، كتمان مى كردند. حتى گاهى با وجود مسلّم بودن حكم كتاب آسمانى، براى اغفال مردم قسمتى از مقررات و احكام آن را تغيير مى دادند و حكم ديگرى به جاى آن وضع مى كردند، چنان كه در ذيل آيه 41 سوره «مائده» در داستان «ابن صوريا» خواهد آمد.
از مجموع آياتى كه در قرآن مجيد درباره تحريف يهود آمده است، استفاده مى شود كه آنها به انواعى از تحريف در كتاب آسمانى خود دست مى زدند. گاهى تحريف آنها تحريف معنوى بود، يعنى عباراتى كه در كتاب آسمانى آنها نازل شده بود، بر خلاف معنى واقعى آن تفسير مى كردند، الفاظ را به صورت اصلى حفظ مى نمودند، ولى معانى آن را دگرگون مى ساختند. گاهى دست به تحريف لفظى مى زدند، ـ مثلاً ـ از روى استهزاء به جاى اين كه بگويند: سَمِعنا وَ أَطَعْنا: «شنيديم و اطاعت كرديم». مى گفتند: سَمِعْنا وَ عَصَينا!: «شنيديم و مخالفت كرديم!». گاهى دست به مخفى ساختن قسمتى از آيات الهى مى زدند، آنچه را موافق ميلشان بود آشكار، و آنچه بر خلاف ميلشان بود، كتمان مى كردند. حتى گاهى با وجود مسلّم بودن حكم كتاب آسمانى، براى اغفال در آيه مورد بحث مى خوانيم كه: خداوند، سنگدلى جمعى از يهود را به خود نسبت مى دهد و مى دانيم اين سنگدلى و عدم انعطاف در مقابل حق، سرچشمه انحرافات و گناهانى مى شود. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد: با اين كه فاعل اين كار خدا است، چگونه اين اشخاص در برابر اعمال خود مسئولند؟ و آيا اين يك نوع جبر نيست؟ با دقت در آيات مختلف قرآن و حتى در آيه مورد بحث، روشن مى شود: در موارد بسيارى افراد، بر اثر اعمال خلافشان از لطف خداوند و هدايت او محروم مى شوند. يعنى در حقيقت عملشان سرچشمه يك سلسله انحرافات فكرى و اخلاقى مى گردد، كه گاه نمى توانند خود را به هيچ وجه از عواقب آن بر كنار دارند. اما از آنجا كه هر سببى اثرش به فرمان خدا است اين گونه آثار در قرآن به خداوند نسبت داده شده است، مثلاً در آيه مورد بحث مى فرمايد: چون پيمان شكنى كردند، دل هاى آنها را سخت و غير قابل انعطاف ساختيم. و در آيه 27 سوره «ابراهيم» مى فرمايد: وَ يُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِيْنَ: «خداوند ستمگران را گمراه مى كند» و در آيه 77 سوره «توبه» درباره بعضى از پيمان شكنان مى فرمايد: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِى قُلُوبِهِمْ اِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمآ أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ: «به خاطر پيمان شكنى و دروغشان، خداوند تا روز رستاخيز، نفاق را در دل هاى آنها قرار داد» ـ و نظير اين تعبيرات در قرآن فراوان است. روشن است: اين آثار سوء كه از عمل خود انسان سرچشمه مى گيرد هيچ گونه منافاتى با روح اختيار و آزادى اراده، ندارد; زيرا مقدمات آن به وسيله خود آنان فراهم شده است و آگاهانه در اين وادى گام نهاده اند و اينها محصولات قهرى اعمال خود آنها است. اين درست به آن مى ماند كه كسى از روى عمد مشروبات الكلى بخورد و به هنگامى كه مست شد، دست به جناياتى بزند. درست است كه در حال مستى از خود اختيارى ندارد، ولى چون آگاهانه مقدمات آن را فراهم ساخته و مى دانسته كه در حال مستى ممكن است چنين اعمالى از او سرزند مسئول اعمال خود خواهد بود. آيا اگر در اينجا گفته شود: چون آنها شراب خوردند، ما عقلشان را گرفتيم و آنها را بر اثر اعمالشان به جنايات افكنديم، اين تعبير، اشكالى دارد؟ و يا مفهومش جبر است؟ خلاصه اين كه: تمام هدايت ها، ضلالت ها و مانند آن كه در قرآن به خداوند نسبت داده شده است، حتماً به خاطر مقدمات و اعمالى است كه قبلاً از بندگان سرزده است و به دنبال آن استحقاق هدايت و يا ضلالت پيدا كرده اند، و گرنه هيچ گاه عدالت و حكمت خدا اجازه نخواهد داد كه بدون جهت يكى را به راه راست هدايت كنند، و ديگرى را در گمراهى سرگردان سازند.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کسی که از انجام گناهی خودداری کند

رسول خدا صلّی الله علیه وآله
منْ تَرَكَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ مَخَافَةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَرْضَاهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَة

هر کس از خوف خداوند تبارک و تعالی، معصیت خدا را ترک کند، خداوند در روز قیامت او را خشنود خواهد ساخت.

«کافی» ج ۲ ص ۸۱

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

عبادتی که هیچ فایده ای ندارد

حضرت امام زین العابدین علیه السلام

أفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ- وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً

با فضیلت ترین مکانها میان رکن و مقام است؛ و اگر کسی به اندازۀ عمر نوح میان قومش عمر یعنی پنجاه سال کمتر از هزار سال، عمر کند، و در آن مکان روزها را روزه و شبها را به نماز و عبادت بگذراند، و بعد بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند، این اعمال هیچ فایده ای برای او نخواهد داشت.

«وسائل الشیعة» ج ۱ ص ۱۲۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://www.leader.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بمناسبت نزدیک شدن حماسه ماندگار "نهم دی "

طلبه و استاد و مرجع ما اگر معتقد به انقلاب نباشد، به درد کشور نمی‌خورد

رهبر فرزانه انقلاب:
جهت‌گیری انقلابی. طلبه‌ی ما، استاد ما، فاضل ما، عالِم ما، مرجع ما اگر چنانچه معتقد به این تحوّل عظیمی که اسمش انقلاب است، بود، به درد این کشور خواهد خورد. اگر معتقد به این نبود، به درد کشور نمیخورد، به درد جمهوری اسلامی نمیخورد؛ باید معتقد باشد

اینکه بنده میگویم حوزه‌ی انقلابی، معنایش این نیست که حالا حتماً در مثلاً فلان جا شعار [بدهد]؛ حالا یک وقت لازم هم باشد، شعار هم باید داد؛ بنده هم گاهی که لازم است، شعار میدهم لکن مهم این است که عمیقاً از بن دندان معتقد باشد که این تحوّلی که در این کشور اتفاق افتاده، باید همچنان ادامه پیدا بکند. ۱۳۹۷/۱۲/۱۳

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

میرزای قمی اهل قم را شفاعت می کند،

شیخ عباس قمی(ره) که به محدث قمی نیز معروف است از علمای زاهد و بزرگواری بود که حکایات بسیاری در وصف تواضع و عرفان ایشان نقل شده است و خداوند چنان برکتی به قلم ایشان داد که کتاب مفاتیح الجنان را تألیف کرد و هم اکنون این اثر گرانقدر به عنوان کتابی جدایی نا پذیر از قرآن کریم در اکثر خانه های شیعیان وجود دارد.

محدث قمی نقل می کند:
درعالم رؤیا مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه الشریف را دیدم،

از ایشان سؤال کردم : آیا اهل قم ر ا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها شفاعت خواهند کرد؟
میرزا چون این سخن را شنید ناراحت شد و نگاه تندی به من کرد و فرمود: چه گفتی؟ من دوباره سؤالم را تکرار کردم ، باز با تندی به من فرمود: شیخ ، تو چرا چنین سؤالی می کنی!؟ شفاعت اهل قم با من است، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد[۱]

۱- با اقتباس و ویراست از:مردان علم در میدان عمل

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

به یاد شهدا

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

شهید حاج قاسم سلیمانی

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ادامه مطلب

شهید مدافع حرم شهید مازیار کریمی (شهید فاطمیون)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , نعمت خدا , پیمان , شنيديم و اطاعت كرديم , ايمان , قيام , عدالت , گواهی , دشمنی , جمعیت , گناه , معصیت , خداوند , اعمال صالح , آمرزش , پاداش عظیم , کافر , تکذیب , دوزخ , مومنان , توکل بر خدا , خدا , بنى اسرائيل , سرپرشت , نماز , زکات , رسولان , یاری , قرض الحسن , نیازمندان , کمک , گناهان , بخشش , بتغ , بهشت , نهر , درختان , منحرف , راه راست , پيمان شكنى , رحمت , سخت , سنگین , تحریف , گوشزد , فراموش , خیانت , نیکوکاران , روز قیامت , رسول خدا صلّی الله علیه وآله , میان رکن و مقام , حضرت امام زین العابدین علیه السلام , عبادت , روزه , هزار سال , عمر نوح , ولایت , ملاقات خدا , اعمال , نهم دی , میرزای قمی , حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها , اهل قم , تمام شیعیان جهان , شیعیان جهان , شفاعت , شهید حاج قاسم سلیمانی , شهید مدافع حرم شهید مازیار کریمی , شهید مازیار کریمی , شهید مدافع حرم , شهدای مدافع حرم , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اعجاز قرآن کریم(۱)
قرائت قرآن کریم
تلاوت قرآن کریم

سبک تلاوت و قرائت قرآن کریم یک ویژگی منحصر بفرد در بین تمام کُتُبِ الهی و بشری است،

قرائت قران کریم:
قرائت قرآن کریم يعنی وجهی از وجوه احتمالی نص قرآن کریم ،
اصطلاحی است كه بازگشت آن به قدیم در عهده صحابه پيامبر(صلی الله علیه وآله) می رسد و عبارت است از تلفظ الفاظ قرآن كريم به همان شیوه و كيفيتی كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تلفظ می فرمودو يا در حضور ايشان خوانده می شد و آن حضرت آن تلفظ و خواندن را تأييد می فرمود،
لذا «علم قرائت» نيز از قديمی ترين علوم اسلامی بوده و دارای منزلتی خاص می باشد،

قراء سبعه
پس از دوره صحابه و عصر تابعين، گروهی خاص در فن قرائت و كارآيی در آن، از شهرت و معروفيت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر درامر قرائت شناخته شدند. از اين ميان هفت نفر سرآمد ديگران گشته و به «قراء سبعه» شهرت يافتند.
اسامی قرّاء سبعه:
۱-عاصم کوفی (ابوبکر عاصم ابن ابی النَّجود) متوفی ۱۲۸ ه
۲-نافع مدنی (ابو عبدالله نافع ابن ابی النّدیم) متوفی ۱۶۹ ه
۳-حمزۃ کوفی ( ابو عمّارۃ حمزۃ ابن حبیب زیّات) متوفی ۱۵۶ ه
۴- کسائی کوفی (ابوالحسن علی ابن حمزۃ کسائی) متوفی ۱۸۹ه
۵-ابو عَمرو بصری (ابو عَمرو ابن علاء) متوفی ۱۵۴ ه
۶-ابن کثیر مکّی (عبدالله ابن کثیر) متوفی ۱۲۰ه
۷-ابن عامر شامی (عبدالله ابن عامر دمشقی) متوفی ۱۱۸ ه
مذاهب قراء سبعه :
« چهار تن از قراءكه عبارت اند از :
« عاصم بن أبي النجود»
«ابوعمروبن العلاء»
« حمزة بن حبيب»
و « علی بن حمزه كسائی»
شيعه اهل بيت (علیهماالسلام) هستند و مذهب آنان ثابت و مورد قبول ارباب سيره است.»

قرائت حفص از عاصم، تنها با يك واسطه، به امام علی بن ابیطالب(علیه السلام ) و از ايشان به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) منتهی می شود.
روايت حفص از عاصم، همان قرائت عامه است كه قرائت همه صحابه بوده و همواره در زمان پيامبر(صلی الله علیه وآله) و پس از رحلت ايشان تاكنون به عنوان متن قرآن شناخته شده و قراءات مختلف با آن سنجيده شده اند

تجوید:
تجوید در اصطلاح قاریان قرآن کریم عبارت است از تلفظ کردن حروف عربی از مخارج آنها و ادای حق آنها با رعایت صفات و احکام هر یک از حروف، به تنهایی و در ترکیب با دیگر حروف، که ادای مخارج حروف، ترقیق، تفخیم، اِخفاء، اظهار، ادغام (ه‍ م)، اِقلاب، رَوْم، اِشمام، اِماله (ه‍ م) و دیگر شیوه‌های ادای حروف و کلمات را شامل میشود و رعایت اینهادر تلاوت آیات قرآن کریم به خودی خود باعث زیبا شدن قرائت آیات میشود،

تلاوت قرآن کریم :
در مراحل بعد سبک تلاوت است که جذابیت تلاوت را بقدری بالا میبرد که هر شنونده ای اعم از مسلمان و غیر مسلمان را مجذوب خود می کند ، واین اولین اعجاز این کلام الهی است،
ابن هشام می‎گوید:
شدت علاقه و جاذبه تلاوت قرآن کریم به حدّی بود که بسیاری از کفار قریش، شبانه به طور ناشناس کنار خانه خدا جمع شده و تا سپیده صبح می‎ماندند تا صدای تلاوت قرآن را بشنوند و این وضع به طور متوالی تکرار می‎شد.

س.م،ر

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۶

۱۱۶ إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً

ترجمه
۱۱۶ ـ خداوند، شرك به او را نمى آمرزد; (ولى) كمتر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بيند) مى آمرزد. و هر كس براى خدا همتايى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.

تفسیر
در اين آيه، بار ديگر ـ به دنبال بحث هاى مربوط به منافقان و مرتدان يعنى كسانى كه بعد از قبول اسلام به سوى كفر باز مى گردند ـ به اهميت گناه شرك اشاره مى كند كه گناهى است غير قابل عفو و بخشش و هيچ گناهى بالاتر از آن متصور نيست. مضمون اين آيه با تفاوت مختصرى در همين سوره گذشت (آيه 48). البته اين گونه تكرار در مسائل تربيتى لازمه بلاغت است; زيرا مسائل اساسى و مهم بايد در فواصل مختلفى تكرار شود، تا در نفوس و افكار، راسخ گردد. در حقيقت گناهان، همانند بيمارى هاى گوناگونند، مادام كه بيمارى به مراكز اصلى بدن حملهور نشده و آنها را از كار نينداخته است، اميد بهبودى وجود دارد، اما اگر فى المثل بيمارى، مركز اصلى بدن يعنى مغز را مورد هجوم قرار داد و فلج ساخت، درهاى اميد بسته خواهد شد و مرگ حتمى به دنبال آن فرا خواهد رسيد. «شرك» چيزى است كه مركز حساس روح آدمى را از كار مى اندازد، و تاريكى و ظلمت در جان او مى پاشد و با وجود آن هيچگونه اميد نجات نيست. اما اگر حقيقت توحيد و يكتاپرستى كه سرچشمه هر گونه فضيلت، جنبش و حركت است، زنده باشد، اميد بخشش در مورد بقيه گناهان وجود دارد، لذا قرآن كريم در اين آيه چنين مى فرمايد: «خداوند شرك به خود را نمى آمرزد، ولى كمتر از آن را براى هر كس بخواهد مى آمرزد» (إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ). همان طور كه گفتيم در همين سوره، اين آيه تكرار شده است تا آثار شرك و بت پرستى كه ساليان دراز در اعماق نفوس آن مردم لانه كرده بود، براى هميشه شستشو گردد، و آثار معنوى و مادى توحيد بر شاخسار وجود آنها آشكار شود، منتها ذيل دو آيه با هم تفاوت مختصرى دارد در اينجا مى فرمايد: «هر كس براى خدا شريكى قائل شود در گمراهى دورى گرفتار شده» (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً). ولى در گذشته فرمود: «كسى كه براى خدا شريك قائل شود دروغ و افتراء زده و مرتكب گناه بزرگى شده است» (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرى اِثْماً عَظِيْماً) در حقيقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرك از جنبه الهى و شناسائى خدا شده، و در اينجا زيان هاى غير قابل جبران آن براى خود مردم بيان گرديده است. آنجا جنبه علمى مسأله را بررسى مى كند و اينجا جنبه عملى و نتايج خارجى آن را. روشن است اين هر دو، به اصطلاح لازم و ملزوم يكديگرند، توضيحات ديگرى در زمينه اين آيه در جلد سوم همين تفسير ذيل آيه 48 سوره «نساء» داده ايم.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امام خميني (ره): رئیس جمهور آمریکا گفته است که ایران ما را تحقیر کرد. این اول کار است، ایران تا آخر شما را تحقیر خواهد کرد...
 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , ,
:: برچسب‌ها: تلاوت قرآن کریم , قرائت قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۶ , خداوند , شرک , آمرزش , شایسته , خدا , همتا , گمراه , گمراهی , امام خميني (ره) , رئیس جمهور آمریکا , رئیس جمهور , آمریکا , ایران , تحقیر , اول کار , تا آخر , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) :

هر ڪس بعد از نماز واجب تسبیحات حضرتِ زهرا (سلام الله علیها) را بجا آورد قبل از اینڪه پای راست را از روی پای چپ بردارد جمیع گناهانش آمرزیدہ شود.

کتاب شریف اصول ڪافے ج ۳ ص ۳۴۳

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۷۷

۷۷ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَل قَريب قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلا

ترجمه
ً ۷۷ ـ آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: «(فعلاً) دست از جهاد بداريد! و نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد»! (ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى»؟! به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است! و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است. و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد».

شان نزول
جمعى از مفسران مانند مفسر بزرگ «شيخ طوسى» نويسنده «تبيان» و نويسندگان تفسير «قرطبى» و «المنار» از «ابن عباس» چنين نقل كرده اند: جمعى از مسلمانان هنگامى كه در «مكّه» بودند، و تحت فشار و آزار شديد مشركان قرار داشتند، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، عرض كردند: ما قبل از اسلام عزيز و محترم بوديم، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد، آن عزت و احترام را از دست داديم، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داريم، اگر اجازه دهيد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را بازيابيم. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: من فعلاً مأمور به مبارزه نيستم، ولى هنگامى كه مسلمانان به «مدينه» آمدند و زمينه براى مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، بعضى از آن افراد داغ و آتشين از شركت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند، و از آن جوش و حرارت خبرى نبود، آيه فوق نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.

تفسیر
چنان كه در شأن نزول اشاره شد، جمعى اهل سخنند و جمعى اهل عمل، قرآن در اينجا از كسانى سخن مى گويد كه در يك موقعيت نامناسب با حرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند: به آنها اجازه جهاد داده شود، ولى به آنها دستور داده شد: فعلاً خوددارى كنيد، به خودسازى، انجام نماز، تقويت نفرات و اداى زكات بپردازيد، اما همين افراد هنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، ترس و وحشت يك باره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند، مى فرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: دست از جهاد برداريد! نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد! (ولى ناراحت شدند)؟! اما هنگامى كه فرمان جهاد داده شد، جمعى از آنان از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسيدند، بلكه بيشتر از آن»! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً). آنها در اعتراض خود «صريحاً مى گفتند: خدايا چرا به اين زودى دستور جهاد را بر ما نازل كردى؟! چرا اين دستور را مدتى به تأخير نينداختى»؟(وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَل قَريب). و يا اين كه چرا اين رسالت را به عهده نسل هاى آينده نگذاردى؟! 1 قرآن به اين گونه افراد دو جواب مى دهد: نخست جوابى است كه لابلاى عبارت: «يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً» گذشت، يعنى آنها به جاى اين كه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعيف و ناتوان وحشت دارند، بلكه وحشتشان از چنين بشرى بيش از خدا است! ديگر اين كه به چنين افرادى بايد گفته شود: به فرض اين كه با ترك جهاد چند روزى آرام زندگى كنيد، بالاخره اين زندگى فانى و بى ارزش است، ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزش تر است، به خصوص اين كه پاداش خود را به طور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمى شود، لذا مى فرمايد: «به آنها بگو: سرمايه زندگى دنيا ناچيز است و سراى آخرت براى كسى كه پرهيزگار باشد بهتر است و كوچك ترين ستمى به شما نخواهد شد» (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً) 1 ـ نخستين سؤالى كه پيش مى آيد اين است: چرا از ميان تمام دستورهاى اسلامى تنها مسأله نماز و زكات ذكر شده است، در حالى كه دستورهاى اسلام منحصر به اينها نيست؟ پاسخ سؤال اين است: «نماز» رمز پيوند با خدا و «زكات» رمز پيوند با خلق خدا است. بنابراين منظور اين است كه: به مسلمانان دستور داده شد با برقرارى پيوند محكم با خداوند و پيوند محكم با بندگان خدا، جسم و جان خود و اجتماع خويش را براى جهاد آماده كنند، و به اصطلاح خودسازى نمايند; چرا كه مسلماً هر گونه جهادى بدون آمادگى هاى روحى و جسمى و بدون پيوندهاى محكم اجتماعى محكوم به شكست خواهد بود. مسلمان در پرتو نماز و نيايش با خدا ايمان خود را محكم و روحيه خويش را پرورش مى دهد و آماده هر گونه فداكارى و از خودگذشتگى مى شود، و به وسيله زكات شكاف هاى اجتماعى پر مى گردد، و از نظر تهيه نفرات آزموده و ابزار جنگى ـ كه زكات يك پشتوانه اقتصادى براى تهيه آنها مى باشد ـ بهبود مى يابد، و به هنگام صدور فرمان جهاد آمادگى كافى براى مبارزه با دشمن خواهند داشت.

مى دانيم قانون زكات در «مدينه» نازل شد و در «مكّه» زكات بر مسلمانان واجب نشده بود، با اين حال، چگونه مى تواند آيه فوق اشاره به وضع مسلمانان در «مكّه» بوده باشد؟ مرحوم «شيخ طوسى» در تفسير «تبيان» در پاسخ اين سؤال مى گويد: منظور از زكات در آيه فوق زكات مستحب بوده كه در «مكّه» وجود داشته است، يعنى قرآن، مسلمانان را (حتى در «مكّه» ) تشويق به كمك هاى مالى به مستمندان و سر و سامان دادن به وضع تازه مسلمان ها مى نموده است.
ـ آيه فوق ضمناً اشاره به حقيقت مهمى مى كند و آن اين كه: مسلمانان در «مكّه» برنامه اى داشتند، و در «مدينه» برنامه اى ديگر. دوران سيزده ساله «مكّه» دوران سازندگى انسانى مسلمانان بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله)كوشيد با تعليمات پى درپى و شبانه روزى خود از همان عناصر بت پرست و خرافى عصر جاهليت، آن چنان انسان هائى بسازد كه در برابر بزرگ ترين حوادث زندگى، از هيچگونه مقاومت و فداكارى مضايقه نكنند. اگر دوران «مكّه» وجود نداشت هيچ گاه آن پيروزى هاى چشمگير و پياپى در «مدينه» نصيب مسلمانان نمى شد. دوران «مكّه» دوران دانشگاه، ورزيدگى و آمادگى مسلمانان بود و به همين دليل حدود نود سوره، از يكصد و چهارده سوره قرآن در «مكّه» نازل شد كه بيشتر جنبه عقيده اى و مكتبى داشت. ولى دوران «مدينه» دوران تشكيل حكومت و پايه ريزى يك اجتماع سالم بود، و به همين دليل، نه جهاد در «مكّه» واجب بود و نه زكات; زيرا جهاد از وظائف حكومت اسلامى است همان طور كه تشكيل بيت المال نيز از شئون حكومت مى باشد.

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق علیه السلام , تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها , نماز واجب , پای راست , پای چپ , گناهان , گناه , آمرزش گناه , آمرزش , جهاد , نماز , زکات , ناراحت , فرمان جهاد , ترس , خدا , پروردگار , تاخیر , سرمایه زندگی , دنیا , ناچیز , سرای آخرت , پرهیزگار , هسته خرما , خرما , هسته , ستم , مفسران , شیخ طوسی , تبیان , قرطبی , المنار , ابن عباس , مسلمانان , مکه , تحت فشار , آزار , مشرکان , پیامبر , اسلام , محترم , عزیز , عزت و احترام , دشمنان , دشمن , مبارزه مسلحانه , دستور جهاد , آتشین , داغ , میدان جهاد , مسامحه , جوش و حرارت , جوش , حرارت , تشجیع , ملامت , حقایق , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (2)
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 11 شهريور 1400

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (2)

لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , حوزه‌های علمیه , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: حلال و حرام , گرگ , خسارت , جاه‏ طلبى , شهر بغداد , فاسق , مسجد , صدیق , توبه , آمرزش , تبریز , ارواح , افلاطون , بهلول , خلیفه , فقر , پريشانى , آخرت , توانگری , منظم , بی نیازی , همت , استقامت , کبوتر , الهام , سیر و سلوک , قبرستان , عقبی , غایب , فقیر , اعتقاد , اعتماد , امید , مسافر , عالم , ارث , شیعیان , اعمال صالح , شادمان , استغفار , جمعه , غم و اندوه , دنیا , وضو , دو ركعت نماز , صبر , نماز , نـادان , پست , غیبت , بدگویی , آهن , ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ , ابلیس , فرعون , سحر و جادو , خوشه انگور , مروارید , استادی و مهارت , بندگی , حماقت , نفرين پدر , نفرین , مستجاب , دعای پدر , شمشیر , درهای بهشت , درهای جهنم , اطاعت , مخالفت , راه حق , باطل , ویتامین , قند خون , خستگی , تاری دید , تشنگی , زخم , ورزش , سبزیجات , زكام , برص , درد چشم , سرفه , فلج , گوش , شنوایی , استخوان , تقویت , عيب‏جويى , غم , روزی , امیدوار , پادشاهی , مکر , ایمن ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1400

In the Name of Allah

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

دعای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا

خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق(علیه السلام):

هنگامی عذاب و سختی بر بنی اسرائیل طولانی شد، در پیشگاه الهی دست به دعا برداشتند و چهل روز ضجه و گریه داشتند تا اینکه خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود تا آنها را از دست فرعون نجات دهند و با این کارشان خدا از 170 سال باقیمانده غیبت صرف نظر فرمود.
بعد امام صادق علیه السلام میفرمایند: همچنین اگر شما (شیعیان) چنین کنید [توبه کنید و به درگاه خدا تضرع و دعا نمایید] خدای تعالی حتماً فرج ما را خواهد رساند [قبل از رسیدن به انتهایش] و اگر این کار را نکنید امر ظهور به انتهایش موکول خواهد شد.

بحارالأنوار، ج52، ص 131، حدیث134

اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام عسکری علیه السلام درباره فرزندشان فرمودند:
"بخدا قسم او قطعا غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسیکه: خداوند بزرگ او را در اعتقاد به امامتش ثابت بدارد؛ و به او توفیق دعا برای تعجیل فرجش بدهد."

کمال الدین و تمام النعمة، باب۳۸

منظور از هلاکت در این کلام نورانی، انحراف از مسیر حق و خروج از جاده مستقیم ایمان است. بر اساس روایات، این هلاکت و انحراف در دوران غیبت بسیار شدید و فراگیر است؛ تا آنجا که فردی صبحگاه مؤمن است ولی شبانگاه از دین خارج شده و کافر می گردد و بالعکس.

غیبت نعمانی باب۱۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

آیت الله قاضی(ره):

زمانی برسد ڪه ما محـتاج گفـــتن یڪ لااله الاالله و محتاج گفتن یک استغـفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمیدهند مواظب از دست رفـــتن فــرصت ها باشیـــم.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"

*از دیدگاہ قرآن ڪریم؛*

1- .آگاهانہ باشد.*
*"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"*

2- .نرم باشد.*
*"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.*

3- .حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.*
*"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"*

4- .منصفانہ باشد.*
*"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"*

5- .حرفمان مستند باشد.*
*"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.*

6- .سادہ حرف بزنیم.*
*"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن* *هنر نیست. "روان حرف بزنیم"*

7- .ڪلام رسا باشد.*
*" قَوْلاً بَلِیغًا"*

8- .زیبا باشد.*
*"قولوللناس حسنا"*

9- .بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.*
*"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"*

10- .سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.*
*"و قولوا لهم قولا معروفا"*

11- .همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.*
*"قولاً كريماً"*

12- .ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.*
*"هدوا الی الطّیب من القول"*

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم


تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران

۱۵۹ فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ ۱۶۰ إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون

ترجمه
َ ۱۵۹ ـ به (برکت) رحمت الهى در برابر آنان (مردم) نرم شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب; و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. ۱۶۰ ـ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند.

تفسیر
گرچه در این آیه یک سلسله دستورهاى کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه هاى کلى و اصولى است ولى از نظر نزول درباره حادثه «احد» است; زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانى که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش کردند. خداوند در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور عفو عمومى آنها را صادر کرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت. در آیه مورد بحث، نخست به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشاره شده، مى فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدى در حالى که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند» ( فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ). «فَظّ» در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسى مى گویند که سنگدل باشد، و عملاً انعطاف و محبتى نشان ندهد. بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنى خشونت است اما یکى غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار مى کند. پس از آن دستور مى دهد: «از تقصیر آنان بگذر، آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن» ( فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ ). یعنى نسبت به بىوفائى هائى که با تو کردند و مصائبى که در این جنگ براى تو فراهم نمودند، از حق خود درگذر و من براى آنها نزد تو شفاعت مى کنم، و در مورد مخالفت هائى که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب! به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط به حق من است من مى بخشم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فرمان خدا عمل کرد و آنها را به طور عموم مشمول عفو خود ساخت. روشن است: اینجا یکى از موارد روشن عفو، نرمش و انعطاف بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) غیر از این مى کرد، زمینه براى پراکندگى مردم کاملاً فراهم بود، مردمى که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلى همه اینها خودشان محسوب مى شدند) چنین مردمى نیاز شدید به محبت و دلجوئى و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبى و جسمى داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده براى حوادث آینده شوند. موضوع مهم دیگر این که: آیه فوق به یکى از صفات مهم که در هر رهبرى لازم است اشاره مى کند و آن: مسأله گذشت و نرمش و انعطاف ، در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده اند.

بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد، مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى بازمى ماند، به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ: «وسیله رهبرى گشادگى سینه است» بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد: «در کارها با آنها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه» ( وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ ). این دستور، به خاطر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همان طور که اشاره کردیم، قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا بود که این فکر به نظر بسیارى مى رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آینده نباید با کسى مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد: باز هم با آنها مشورت کن، هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد; زیرا در بررسى کلى، منافع آن روى هم رفته به مراتب بیش از زیان هاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است. اکنون ببینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد؟ گرچه کلمه «الأَمْر» در «شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود، ولى مسلّم است پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد، بلکه صرفاً تابع وحى بود. بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود، و به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قانونگذارى، هیچ وقت مشورت نمى کرد، بلکه در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست. لذا هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشنهادى را طرح مى کرد مسلمانان، نخست سؤال مى کردند: آیا این یک حکم الهى است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگى تطبیق قوانین؟ اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر مى کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم مى شدند، که نمونه آن در نبرد «بدر» است. در جنگ «بدر» لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند، یکى از یاران به نام «حباب بن منذر» عرض کرد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این محلى را که براى لشگرگاه انتخاب کرده اید، طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما مى باشد؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: فرمان خاصى در آن نیست. عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل، جاى مناسبى براى اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلى انتخاب نماید، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نظر او را پسندید و مطابق رأى او عمل کرد آن گاه، قرآن در ادامه مى افزاید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى» ( فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ ).

همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود. بنابراین، پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید، دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع مى باشد. قابل توجه این که: در جمله بالا مشاوره به صورت جمع ذکر شده (وَ شاوِرْهُمْ) ولى تصمیم نهائى تنها به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به صورت مفرد ذکر شده (عَزَمْتَ) . این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که: بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید به صورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى به کار افتد. در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد; زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت، در دنیاى امروز نیز مشورت را به صورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را به دست دولت هائى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود. موضوع مهم دیگر این که: جمله فوق مى گوید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى»، یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش مکن! البته معناى توکل این نیست که انسان از وسائل و اسباب پیروزى که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است، صرف نظر کند، چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده: هنگامى که ملاحظه کرد یک نفر عرب، پاى شتر خود را نبسته، آن را بدون محافظ رها ساخته و این کار را نشانه توکل بر خدا مى دانست به او فرمود: اِعْقَلْها وَ تَوَکَّلْ: «پایش را ببند و سپس توکل کن»! 3 بلکه منظور این است: انسان در چهار دیوار عالم ماده، و محدوده قدرت و توانائى خود محاصره نگردد، بلکه چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد، این توجهِ مخصوص، آرامش و اطمینان و نیروى فوق العاده روحى و معنوى به انسان مى بخشد که در مواجهه با مشکلات اثر عظیمى خواهد داشت (شرح بیشتر درباره مسأله توکل و چگونگى ارتباط آن با موضوع استفاده از وسائل جهان طبیعت را به خواست خدا در ذیل آیه 2 سوره «طلاق»: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» خواهید خواند. در پایان آیه دستور مى دهد که افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند; «زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد» ( إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ ). در ضمن از این آیه استفاده مى شود: توکل باید حتماً بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتى که انسان در اختیار دارد قرار گیرد.

در آخرین آیه این قسمت، که مکمل آیه گذشته است، نکته توکل بر خداوند بیان شده است و آن این که: قدرت او بالاترین قدرت هاست، به حمایت هر کس اقدام کند هیچ کس نمى تواند بر او پیروز گردد. همان طور که اگر حمایت خود را از کسى برگیرد هیچ کس قادر به حمایت او نیست، کسى که این چنین همه پیروزى ها از او سرچشمه مى گیرد، باید به او تکیه کرد، و از او کمک خواست، مى فرماید: «اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند»؟ ( إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ). این آیه افراد با ایمان را ترغیب مى کند، که علاوه بر تهیه همه گونه وسائل ظاهرى باز به قدرت شکست ناپذیر خدا تکیه کنند. و در حقیقت روى سخن در آیه پیش، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود، و به او دستور مى داد. و اما در این آیه روى سخن به همه مؤمنان است. و به آنها مى گوید: همانند پیامبر، باید بر ذات پاک خدا تکیه کنند، و لذا در پایان آیه مى خوانیم: «مؤمنان باید تنها بر ذات خداوند، توکل کنند» ( وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ). ناگفته پیداست حمایت خداوند، یا ترک حمایت او نسبت به مؤمنان بى حساب نیست، و روى شایستگى ها و لیاقت ها صورت مى گیرد. آنها که فرمان خدا را زیر پا بگذارند، و از فراهم ساختن نیروهاى مادى و معنوى غفلت کنند، هرگز مشمول یارى او نخواهند بود، و بر عکس آنها که با صفوف فشرده و نیات خالص و عزم هاى راسخ و تهیه همه گونه وسائل لازم، به مبارزه با دشمن برمى خیزند دست حمایت پروردگار پشت سر آنها خواهد بود.

موضوع مشاوره در اسلام با اهمیت خاصى تلقى شده، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با این که قطع نظر از وحى آسمانى آنچنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت براى این که از یکسو ، مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند. و از سوى دیگر، نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان که جنبه اجراى قوانین الهى داشت (نه قانونگذارى) جلسه مشاوره تشکیل مى داد، و مخصوصاً براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود، تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرف نظر مى نمود، چنان که نمونه آن را در جنگ «احد» مشاهده کردیم و مى توان گفت: یکى از عوامل موفقیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پیشبرد اهداف اسلامى همین موضوع بود. اصولاً مردمى که کارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشى یکدیگر انجام مى دهند، و صاحب نظران آنها به مشورت مى نشینند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند. به عکس افرادى که: گرفتار استبداد رأى هستند و خود را بى نیاز از افکار دیگران مى دانند ـ هر چند از نظر فکرى فوق العاده باشند ـ غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و دردناکى مى شوند. از این گذشته، استبداد رأى، شخصیت را در توده مردم مى کشد، افکار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى کند، و به این ترتیب، بزرگ ترین سرمایه هاى انسانى یک ملت از دست مى رود. به علاوه کسى که در انجام کارهاى خود با دیگران مشورت مى کند، اگر مواجه با پیروزى شود کمتر مورد حسد واقع مى گردد; زیرا دیگران پیروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولاً انسان نسبت به کارى که خودش انجام داده حسد نمىورزد. و اگر احیاناً مواجه با شکست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است; زیرا کسى به نتیجه کار خودش اعتراض نمى کند، نه تنها اعتراض نخواهد کرد، بلکه دلسوزى و غمخوارى نیز خواهد نمود. یکى دیگر از فوائد مشورت این است که: انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسائى، راه را براى پیروزى او هموار مى کند و شاید مشورت هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن قدرت فکرى و فوق العاده اى که در حضرتش وجود داشت، به خاطر مجموع این جهات بوده است. در اخبار اسلامى تأکید زیادى روى مشاوره شده است: در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده که فرمود: ما شَقى عَبْدٌ قَطُّ بِمَشْوِرَة وَ لا سَعَدَ بِاسْتِغْناءِ رَأْى: «هیچ کس هرگز با مشورت بدبخت و با استبداد رأى، خوشبخت نشده است» و در سخنان امام على(علیه السلام) مى خوانیم: مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فِی عُقُولِها: «کسى که استبداد رأى داشته باشد هلاک مى شود و کسى که با افراد بزرگ مشورت کند، در عقل آنها شریک شده است» و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: اِذا کانَ أُمَرائُکُمْ خِیْارَکُمْ وَ أَغْنِیائُکُمْ سُمَحائَکُمْ وَ أَمْرُکُمْ شُورى بَیْنَکُمْ فَظَهْرُ الأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِها. وَ اِذا کانَ أُمَرائُکُمْ شِرارَکُمْ وَ أَغْنِیائُکُمْ بُخَلائَکُمْ وَ لَمْ یَکُنْ أَمْرُکُمْ شُورى بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ الأَرْضَ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِها : «هنگامى که زمامداران شما، نیکان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و کارهایتان به مشورت انجام گیرد، در این موقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (یعنى شایسته حیات و زندگى هستید). ولى اگر زمامدارانتان، بدان، و ثروتمندان، افراد بخیل باشند و در کارها مشورت نکنید در این صورت، زیر زمین از روى آن براى شما بهتر است»

مسلّم است هر کسى نمى تواند طرف مشورت قرار گیرد; زیرا گاه آنها نقاط ضعفى دارند که مشورت با آنها مایه بدبختى و عقب افتادگى است چنان که على(علیه السلام) مى فرماید: با سه طایفه مشورت نکن: الف ـ لاتُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ : «با افراد بخیل مشورت نکن زیرا ترا از بخشش و کمک به دیگران بازمى دارند و از فقر مى ترسانند». ب ـ وَ لا جَباناً یُضْعِفُکَ عَنِ الأُمُورِ : «همچنین با افراد ترسو مشورت نکن زیرا آنها ترا از انجام کارهاى مهم بازمى دارند». ج ـ وَ لا حَرِیصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ : «و نیز با افراد حریص مشورت نکن که آنها براى جمع آورى ثروت و یا کسب و مقام، ستمگرى را در نظر تو جلوه مى دهند»
در اسلام همان طور که دستور مؤکد درباره مشورت کردن داده شده، به افرادى که مورد مشورت قرار مى گیرند نیز تأکید شده که از هیچگونه خیرخواهى فروگذار نکنند و خیانت در مشورت، یکى از گناهان بزرگ محسوب مى شود، حتى این حکم درباره غیر مسلمانان نیز ثابت است، یعنى اگر انسان، پیشنهاد مشورت را از غیر مسلمانى بپذیرد، حق ندارد در مشورت، نسبت به او خیانت کند و غیر از آنچه تشخیص مى دهد به او اظهار نماید. در «رساله حقوق» که از امام سجاد على بن الحسین(علیه السلام) نقل شده مى فرماید: وَ حَقُّ الْمُسْتَشِیْرِ اِنْ عَلِمْتَ لَهُ رَأْیاً أَشَرْتَ عَلَیْهِ وَ اِنْ لَمْ تَعْلَمْ أَرْشَدْتَهُ اِلى مَنْ یَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشِیْرِ عَلَیْکَ أَنْ لاتَتَّهِمَهُ فِیْما لایُوافِقُکَ مِنْ رَأْیِهِ: «حق کسى که از تو مشورت مى خواهد این است که: اگر عقیده و نظرى دارى در اختیار او بگذارى و اگر درباره آن کار، چیزى نمى دانى، او را به کسى راهنمائى کنى که مى داند، و اما حق کسى که مشاور تو است این است: در آنچه با تو موافق نیست او را متهم نسازى»

جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، هنگامى که به آیه فوق رسیده اند اشاره به شوراى شش نفرى عمر، براى انتخاب خلیفه سوم کرده و ضمن بیانات مشروحى آن را منطبق بر آیه فوق و روایات مشورت دانسته اند. گرچه تشریح کامل این بحث، در عهده کتب عقائد است ولى در اینجا لازم است به طور فشرده به چند نکته اشاره شود: اولاً ـ انتخاب امام و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها باید از طرف پروردگار باشد; زیرا او همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) باید واجد صفاتى همچون عصمت و مانند آن باشد که تشخیص آن تنها با خدا است. و به عبارت دیگر، همان طور که نمى توان پیامبر را با مشورت تعیین کرد، انتخاب امام هم با مشورت ممکن نیست. ثانیاً ـ شوراى شش نفرى مزبور، هرگز منطبق بر موازین مشورت نبود; زیرا اگر منظور، مشورت با عموم مسلمانان بوده، متفکران امت منحصر به این شش نفر نبودند، افراد پر مایه اى همچون «سلمان» که مشاور شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود و «ابوذر» و «مقداد» و «ابن عباس» و مانند آنها از دایره این مشورت بیرون بودند، بنابراین، منحصر ساختن مشاوران به آن شش نفر، به یک دسته بندى سیاسى شبیه تر است از یک هیأت مشورتى. و اگر منظور انتخاب افراد صاحب نفوذ براى مشورت بوده تا رأى آنها مورد قبول دیگران واقع شود، باز درست نبوده است; زیرا شخصیت هائى مانند «سعد بن عباده» که رئیس مطلق طایفه انصار بود و «ابوذر غفارى» که شخصیت بزرگ طایفه بنى غفار بود و مانند آنها از این مشورت بر کنار شده بودند. ثالثاً ـ مى دانیم براى این مشورت شرائط سخت و سنگینى قرار داده شده بود و مخالفان تهدید به مرگ شده بودند در حالى که در برنامه هاى مشورتى اسلام چنین چیزى وجود ندارد.

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم



:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران , برکت , رحمت الهى , خشن , سنگدل , پراکنده , ببخش , آمرزش , مشورت , تصمیم , قاطع , خدا , توکل , خداوند , متوکلان , دوست , یاری , پیروز , یارى , توکل , دعا سلامتی امام زمان , امام صادق علیه السلام , فرعون , عذاب , سختی , بنی اسرائیل , شیعیان , توبه , ظهور , غیبت , کافر , مومن , صبحگاه , شبانگاه , آیت الله قاضی , لا اله الا الله , استغفرالله , فرصت , قرآن کریم , سخن خوب , آگاهانه , نرم , منصفانه , مستند , ساده , رسا , زیبا , بهترین , کلمات , معرفت , جوانمردی , جامعه , پاک , یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1400

In the Name of Allah

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

از آیت الله بهجت پرسیدند
لطفاً دستورات عملی بدهید تا عمل نمایم و به لطف الهی به درجات عالیه نائل شوم؟

جواب دادند : «ألا أخبرکم بدائکم ودوائکم، داؤُکم الذنوب ودواؤُکم الإستغفار؛ آیا شما را از درد و درمانتان آگاه نسازم!! درد شما گناهان و درمانتان #استغفار است»، کلمه «أستغفراللّه» را تا می‌توانید از روی اعتقاد کامل، صمیمانه، با التزام به لوازم حقیقیه معلومه‌اش، تکرار نمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران

۱۵۶ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزّىً لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ۱۵۷ وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ۱۵۸ وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَ ِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ

ترجمه
۱۵۶ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مى روند (و از دنیا مى روند)، یا در جنگ شرکت مى کنند، مى گویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمى مردند و کشته نمى شدند»! (شما از این گونه سخنان نگوئید) تا خدا این حسرت را بر دل آنها (کافران) بگذارد. خداوند، زنده مى کند و مى میراند; (و زندگى و مرگ به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مى دهید، بیناست. ۱۵۷ ـ اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده اید; زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آورى مى کنند، بهتر است. ۱۵۸ـ اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مى شوید.

تفسیر
حادثه احد از دو نظر براى مسلمانان فوق العاده اهمیت داشت: نخست این که: آئینه تمام نمائى بود که مى توانست چهره واقعى مسلمانان آن زمان را منعکس سازد، و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و بر طرف ساختن نقاط ضعف بنماید و به همین جهت قرآن به طور فوق العاده روى آن تکیه کرده، و در آیات بسیارى که در گذشته خواندیم و در آینده نیز خواهیم خواند، از آن استفاده تربیتى مى کند. از سوى دیگر، این حادثه زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همین دلیل، آیات زیادى براى خنثى کردن این سمپاشى ها نازل گردید که آیات فوق از آنها است. این آیات به منظور در هم کوبیدن فعالیت هاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان، نخست خطاب به افراد با ایمان مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! شما همانند کسانى که کافر شده اند نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مى روند و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و کشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى مردند و کشته نمى شدند» ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزّىً لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا ). گرچه آنها این سخنان را در لباس دلسوزى ایراد مى کنند، اما نظرى جز مسموم ساختن روحیه شما ندارند و نباید شما تحت تأثیر این سخنان مسموم قرار گیرید و چنین جمله هائى بر زبان آرید. اگر شما مؤمنان تحت تأثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید، و همان حرف ها را تکرار کنید، طبعاً روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد، و آنها به هدف خود نائل مى شوند، ولى شما این کار را نکنید و با روحیه قوى به میدان جهاد بروید، «تا این حسرت بر دل منافقان براى همیشه بماند» ( لِیَجْعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ ). سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد: نخست این که: مرگ و حیات در هر حال به دست خدا است، مى فرماید: «خداوند زنده مى کند و مى میراند، و نسبت به آنچه انجام مى دهید بینا است» ( وَ اللّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ). مسافرت و یا حضور در میدان جنگ نمى تواند مسیر قطعى آن را تغییر دهد و خدا از همه اعمال بندگان با خبر است.

دیگر این که: «تازه اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (و به گمان منافقان مرگ زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست نداده اید) آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى که شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمع آورى مى کنند بالاتر است» ( وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ). اصولاً نباید این دو را با هم مقایسه کرد ولى در برابر افکار پستى که چند روز زندگى و ثروت اندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مى داشتند راهى جز این نیست که گفته شود: آنچه را شما از طریق شهادت یا مردن در راه خدا به دست مى آورید بهتر است از آنچه کافران از راه زندگى نکبت بار و آمیخته با شهوات و دنیاپرستى خویش جمع آورى مى کنند.
سوم این که: از همه گذشته، مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بلکه دریچه اى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت، لذا مى فرماید: «و اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا بازمى گردید» ( وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَ ِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ ). قابل توجه این که: در آیات فوق مردن در مسافرت در ردیف شهادت در راه خدا ذکر شده است; زیرا منظور از آن مسافرت هائى بوده که در راه خدا و براى خدا انجام مى دادند، مانند سفر به سوى میدان جنگ و یا سفرهاى تبلیغى و مانند آن و چون مسافرت در آن زمان آمیخته با مشکلات و خطرات و بیمارى هاى فراوان بوده، لذا مرگ و میر در آن گاهى کمتر از مرگ و میر در میدان جنگ نبود. و اما این که بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از مسافرت در اینجا مسافرت هاى تجارتى است، از معنى آیه بسیار دور است; زیرا کافران هرگز از چنین چیزى تأسف نمى خوردند بلکه این خود راه جمع آورى اموال بود. به علاوه این موضوع تأثیرى در تضعیف روحیه مسلمانان بعد از جنگ احد نداشت و نیز عدم هماهنگى مسلمانان با کفار در این مورد حسرتى براى آنها ایجاد نمى کرد، بنابراین ظاهراً منظور، مردن در اثناء سفر به سوى میدان جهاد و یا سایر برنامه هاى اسلامى بوده است.

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه آل عمران , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران , استغفار , ایمان , کافران , برادران , مسافرت , دنیا , جنگ , کشته , سخنان , حسرت , زنده , مردن , مرگ , زندگی , بینا , در راه خدا , زیان , آمرزش , رحمت خدا , خدا , طول عمر , محشور , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تفسیر آیه ۱۵۵ سوره مبارکه آل عمران
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 31 تير 1400

In the Name of Allah

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیه ۱۵۵ سوره مبارکه آل عمران

۱۵۵ إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ

ترجمه
۱۵۵ ـ کسانى از شما که در روز رو به رو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد) فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت; و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است.

تفسیر
این آیه، باز ناظر به حوادث جنگ احد است و حقیقت دیگرى را براى مسلمانان بازگو مى کند و آن این که: لغزش هائى که بر اثر وسوسه هاى شیطانى به انسان دست مى دهد و او را به گناهانى مى کشاند، نتیجه زمینه هاى نا مناسب روحى است که بر اثر گناهان پیشین در انسان فراهم شده و راه را براى گناهان دیگر هموار ساخته است و گرنه وسوسه هاى شیطانى در دل هاى پاک که آثار گناهان سابق در آن نیست اثرى نمى گذارد، لذا مى فرماید: «کسانى که در روز رو به رو شدن دو جمعیت با یکدیگر فرار کردند شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند به لغزش انداخت، خداوند آنها را بخشید، خداوند آمرزنده و حلیم است» ( إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ ). آرى، قرآن مى گوید: آنهائى که در میدان احد فرار کردند شیطان آنان را به سبب پاره اى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشید. و به این ترتیب، به آنها مى آموزد که براى کسب پیروزى در آینده باید بکوشند نخست خود را تربیت کنند و دل را از گناه بشویند. ممکن است منظور از گناهى که سابقاً مرتکب شده اند، همان گناه دنیاپرستى، جمع آورى غنائم و مخالفت فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در بحبوحه جنگ بوده باشد. یا گناهان دیگرى که قبل از حادثه احد مرتکب شده بودند و نیروى ایمان را در آنها تضعیف کرده بود. مفسر بزرگ مرحوم «طبرسى» در ذیل این آیه، از «ابوالقاسم بلخى» نقل مى کند که در روز احد همه مهاجرین و انصار جز 13 نفر (که با پیامبر 14 نفر مى شدند) فرار کردند، از این 13 نفر 8 نفر از انصار و 5 نفر از مهاجرین بودند که در شخص این افراد اختلاف شده به جز على (علیه السلام) و طلحه که همه بالاتفاق گفته اند، آنها فرار نکردند.

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیه ۱۵۵ سوره مبارکه آل عمران , جمعیت , جنگ احد , شیطان , گناه , گناهان , لغزش , خداوند , بخشش , آمرزش , آمرزنده , بردبار , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5931
:: باردید دیروز : 69
:: بازدید هفته : 6044
:: بازدید ماه : 22835
:: بازدید سال : 70508
:: بازدید کلی : 70508

RSS

Powered By
loxblog.Com