«ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر (حکم و) آیهای را نسخ کنیم و یا (نزول) آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم، آیا نمیدانی که خدا بر هر چیزی قادر است؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
کلمۀ «نُنْسِها» از مصدر «انساء» بهمعنای تأخیر انداختن یا حذفکردن است. بدینمعنا که نزول آیه به تأخیر افتد و پس از مدّتی نازل شود.
این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال میکردند چرا در اسلام برخی قوانین تغییر پیدا میکند؟ چرا قبله از بیتالمقدّس به کعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلی درست بود، پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است، پس اعمال قبلی شما باطل است. پاسخ قرآن به ایرادهای یهود، مبنی بر علت تغییر در برخی از قوانین:
قرآن با این آیه، به این ایرادها پاسخ میگوید:
ما هیچ حکمی را نسخ نمیکنیم یا آن را به تأخیر نمیاندازیم؛ مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن میسازیم.
آنان از اهداف و آثار تربیتی، اجتماعی و سیاسی احکام غافل هستند.
همانگونه که پزشک برای بیمار در یک مرحله دارویی تجویز میکند، ولی وقتی حال مریض کمی بهبود یافت، برنامۀ دارویی و درمان او را تغییر میدهد.
یا معلّم با پیشرفت درس دانشآموز، برنامۀ درسی او را تغییر میدهد،
خداوند نیز در زمانها و شرایط مختلف و متفاوت، برنامههای تکاملی بشر را تغییر میدهد.
یکی از مصادیق آیه، استمرار امامت در جامعه و جانشینی هر امام به جای امام قبلی است،
چنانکه در حدیثی ذیل این آیه میخوانیم: هر امامی از دنیا میرود، امام دیگر جانشین او میشود. «نخبة التفاسیر» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
۱. انسان همراه با نیازهای فطری و ثابت خویش، گاهی در شرایط خاصّ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز قرار میگیرد.
در این موارد در کنار قوانین و مقررات و احکام ثابت، باید دستور العملهای متغیّر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر و جانشینان او به مردم ابلاغ شود. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ»
۲. تغییر احکام، دلیل بر شکست طرح قبلی نیست، بلکه نشانۀ توجّه به مسائل جدید و تغییری حکیمانه است؛ همانند تغییر کتاب و معلّم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ» «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۳. در ظاهر دستورها متغیّر و انبیاء متعدّدند؛ ولی لطف خدا همواره یکسان است. «مِثْلِها»
۴. جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها، به دست خداست. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۵. همواره باید بهتر جایگزین شود، نه پستتر. «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۶. اسلام هرگز بنبست ندارد. بعضی از قوانین، قابل تغییر است. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۷. تغییر قانون، علاوهبر زمینههای گوناگون و پیدا شدن مصالح جدید، نیاز به قدرت دارد. «نَنْسَخْ» «أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» آیا ندانستی که حکومت آسمانها و زمین از آن خداست؟ (و او حق دارد هرگونه تغییر و تبدیلی را به مقتضای حکمت و حاکمیّت خود، در قوانین و احکام به وجود آورد.) و جز خدا برای شما هیچ یاور و سرپرستی نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
آنانکه دربارۀ تغییر بعضی احکام و دستورات اعتراض و ایراد میکنند، توجّه به حاکمیّت مطلق خداوند ندارند.
حاکمیّت خداوند دائمی و ذاتی و عمومی است، ولی غیر خدا، حاکمیّت و حکومتش محدود، موقّتی، قراردادی و غیر ذاتی است.
بنیاسرائیل از حاکمیّت الهی چنین تصوّر نادرستی داشته و خدا را نسبت به اعمال حاکمیّت، دستبسته میدانسته و میگفتند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» « مائده، ۶۴»، درحالیکه دست خداوند در آفرینش و خلقت و همچنین در وضع و جعل قوانین و تغییر و تحوّل آنها باز است.» «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»
خداوند میتواند هر گاه اراده کند، در آفرینش ایجاد تغییر کند.
مثلًا آب را تلخ کند «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» «واقعه، ۷۰»؛
و یا درختان را خشک سازد «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» «واقعه، ۶۵»؛
بالاتر از همه، تمامی مردمان را نابود و گروه دیگری را بیافریند «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» «ابراهیم، ۱۹».
چنانکه به گروهی از بنیاسرائیل فرمود: «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» «بقره، ۶۵» یعنی شما به شکل بوزینهگان درآیید و آنان از شکل انسانی به صورت بوزینهگان درآمدند.
این نوع تغییر و تحوّل را بنیاسرائیل در طول تاریخ زندگانی خویش بارها دیده است، خشک شدن دریا برای عبور آنان، اژدها شدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، شکافته شدن سنگها و جاری شدن آب، چگونه است این همه را با چشم خود دیدهاند، ولی اکنون با تغییر مختصری در احکام و دستورات بهانه گیری میکنند؟ پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
۱. حقّ حاکمیّتِ همیشگی و مطلقِ آسمانها و زمین، مخصوص خداوند است. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
۲. تغییر قوانین، مخصوص خداوندی است که حاکمیّت آسمانها و زمین را دارد. لذا شائبۀ هیچ هوس یا ترسی در این تغییرها نیست. «ما نَنْسَخْ» «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ»
۳. راضی کردن دیگران که بهانهگیر و لجوج هستند، برای شما ارزش نباشد؛ چون غیر از خداوند کسی شما را یاوری و سرپرستی نخواهد کرد. «ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۰۸ - تفسیر نور:
«أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ» آیا بنا دارید از پیامبرتان سؤالات و درخواستهایی (نابهجا) بکنید، آنگونه که پیش از این، موسی (از طرف بنیاسرائیل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر کس (با این بهانهجوییها از ایمان سرباز زند و) کفر را با ایمان مبادله کند، پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
با توجّه به خود آیه و آنچه از شأن نزولها برمیآید، برخی از مسلمانان ضعیف الایمان و بعضی از مشرکان، از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله تقاضاهای نامربوط و غیر منطقی داشتند.
مثلًا تقاضا میکردند برای ما نامهای از سوی خداوند بیاور! و یا نهرهایی را برای ما جاری ساز.
و برخی دیگر همانند بنیاسرائیل میگفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببینیم و به او ایمان بیاوریم!
آوردن معجزه و اتمام حجّت، برای صدق دعوت پیامبر لازم است، ولی انجام دادن هر درخواستی، طبق هوس و میل هر فردی که از راه میرسد، درست نیست.
یک مهندس یا نقاش برای اثبات مهارت خویش، چند نمونه کار ارائه میدهد، ولی ضرورت ندارد برای هر کسی خانهای بسازد یا تابلویی بکشد!
بازگویی مشکلات و تاریخ انبیا، برای دلداری دادن به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله است، که اگر افرادی از تو سؤال و درخواست نامعقول دارند، از انبیای پیشین نیز از همین قبیل درخواستها میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
۱. از سؤالات و درخواستهای بیجا بپرهیزید که گاهی زمینهساز کفر است. «أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا» «وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ»
۲. خطراتی که پیروان دیگر ادیان را تهدید کرده، مسلمانان را نیز تهدید میکند. «تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَماسُئِلَ مُوسی»
«وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» بسیاری از اهل کتاب (نهتنها خودشان ایمان نمیآورند، بلکه) از روی حسدی که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با اینکه حق (بودن اسلام و قرآن) برای آنان روشن شده است، ولی شما (در برابر حسادتی که میورزند، آنها را) عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد، همانا خداوند بر هر کاری تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
«عفو» یعنی بخشیدنِ خلاف، «صفح» یعنی نادیدهگرفتنِ خلاف.
دشمن که در دل آرزوی کفر شما را دارد، در عمل از هیچ توطئه و نقشهای خودداری نخواهد کرد.
روشهای اقدام آنها همان طرح سؤالات بیجا، وسوسهها، القای شبهات و میباشد که باید نسبت به آنها هوشیار بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
۱. نسبت به روحیّات و برنامههای دشمنان خود، مواظب باشید. «وَدَّ» «یَرُدُّونَکُمْ»
۲. در برخورد با دشمن نیز باید انصاف داشت. «وَدَّ کَثِیرٌ» آیه میفرماید: بسیاری از اهل کتاب چنین هستند، نه همۀ آنان.
۳. شعلۀ حسادت، چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمینشیند. «حَسَداً» «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»
۴. شما با ایمان آوردن به اسلام، عظمت و عزّتی مییابید که دشمنان به شما رشک و حسد میورزند و میخواهند شما به جهل، شرک و تفرقۀ زمان جاهلیّت برگردید. «وَدَّ کَثِیرٌ» «لَوْ یَرُدُّونَکُمْ»
۵. با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتّی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود. «فَاعْفُوا»
۶. فرمان عفو دشمن، به صورت موقّت و تا زمانی است که مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی»
۷. عفو، نشان ضعف نیست. خداوند بر انجام هر کاری تواناست و امروز نیز میتواند شما را بر دشمنان غالب گرداند. «إِنَّ اللَّهَ» «قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰ - تفسیر نور:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و هر خیری که برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت، همانا خداوند به اعمال شما بیناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
بعد از اوّلین خطاب در آیۀ ۱۰۴ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، این آیه حامل سومین دستور برای مسلمانان است.
در دستور اوّل خداوند رعایت ادب در گفتوگو با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را یادآور شد تا در سخن گفتن مواظب باشند بهانه و دستاویزی برای تمسخر به دست دشمنان و مخالفان ندهند. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»
دستور دوّم عفو و اغماض از کینه و حسادت اهل کتاب تا زمان صدور دستور جدید بود. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»
دستور سوّم اقامۀ نماز و پرداخت زکات است.
درزمانیکه مسلمانان در تیررس انواع کینه و حسادتها بودند و مأمور به عفو و اغماض شدهاند، لازم است رابطۀ خودشان را با خداوند از طریق اقامۀ نماز، و پیوند با محرومان جامعه را از طریق زکات، تقویت نمایند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
۱. معمولًا دستور به نماز همراه با زکات در قرآن آمده است. یعنی یاد خدا باید همراه با توجّه به خلق خدا باشد. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۲. اعمال انسان، قبل از خود انسان وارد عرصه قیامت میشود. «تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ»
۳. مقدار کار خیر مهم نیست؛ هر کس به هر مقدار میتواند باید انجام دهد. «مِنْ خَیْرٍ»
۴. کارهای خیر، برای قیامت محفوظ میماند. «تَجِدُوهُ»
۵. ایمان به نظارت الهی و پاداش در قیامت، قویترین انگیزۀ عمل صالح میباشد. «ما تُقَدِّمُوا» «تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۱ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و گفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودی یا نصرانی باشد. اینها آرزوهای آنهاست، بگو: اگر راستگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۱:
۱. غرور دینی، باعث شد تا یهود و نصارا خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»
۲. امتیازطلبی و خودبرتربینی، آرزویی خام و خیالی واهی است. «تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ»
۳. ادّعای بدون دلیل محکوم است. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ»
۴. هر گونه عقیدهای باید بر اساس دلیل باشد. «قالُوا قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قرآن، مطالب خود را با دلیل بیان کرده است و از مخالفان نیز تقاضای دلیل میکند. تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲ - تفسیر نور:
«بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » آری، کسی که با اخلاص به خدا روی آورد و نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲:
آیه علّت ورود در بهشت را، تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن میداند. یعنی بهشت به ادّعا و شعار به کسی داده نمیشود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۲:
۱. برای ورود به بهشت، به جای خیال و آرزو، هم تسلیم خدا بودن و ایمان درونی لازم است و هم عمل صالح بیرونی. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»
۲. نیکوکاری باید سیرۀ انسان باشد، نه به صورت موسمی و فصلی. «هُوَ مُحْسِنٌ»
۳. پاداش دادن، از شئون ربوبیّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»
۴. هر کس خالصانه روی به خدا آورد، هم بهر کامل دارد «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بیمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۶۸تا۶۹ و إ ذا راءيت الذين يخوضون فى ءاياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره و إما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين(۶۸) و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون(۶۹)
ترجمه : ۶۸ - هر وقت كسانى را كه آيات ما را استهزاء مى كنند مشاهده نمائى از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين ) جمعيت ستمگر منشين . ۶۹ - و اگر افراد با تقوى (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشينند) چيزى از حساب (و گناه ) آنها برايشان نيست ، ولى (اين كار تنها بايد) براى متذكر ساختن آنها باشد شايد (بشنوند و) پرهيز كارى پيشه كنند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه چون آيه نخست نازل گرديد و مسلمانان از مجالست با كفار و استهزا كنندگان آيات الهى نهى شدند جمعى از مسلمانان گفتند: اگر بخواهيم در همه جا به اين دستور عمل كنيم بايد هرگز به مسجد الحرام نرويم طواف خانه خدا نكنيم (زيرا آنها در گوشه و كنار مسجد پراكنده اند و به سخنان باطل پيرامون آيات الهى مشغولند و در هر - گوشه اى از مسجد الحرام ما مختصر توقفى كنيم ممكن است سخنان آنها به گوش ما برسد) در اين موقع آيه دوم نازل شد و به مسلمانان دستور داد كه در اين گونه مواقع آنها را نصيحت كنند و تا آنجا كه در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائى آنها را بپردازند. ذكر شان نزول براى آيه فوق - همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم - منافات با نازل شدن تمام سوره با هم ندارد، زيرا ممكن است حوادث مختلفى در زندگى مسلمانان رخ دهد، سپس سوره اى يكجا نازل شود و هر چند آيه اى از آن ناظر به قسمتى از آن حوادث بوده باشد.
تفسیر دورى از مجالس اهل باطل از آنجا كه بحثهاى اين سوره بيشتر ناظر به وضع مشركان و بت پرستان است در اين دو آيه به يكى ديگر از مسائل مربوط به آنها اشاره نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: هنگامى كه مخالفان لجوج و بى منطق را مشاهده كنى كه آيات خدا را استهزاء مى كنند، از آنها روى بگردان تا از اين كار صرف نظر كرده به سخنان ديگر بپردازند (و اذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ) گرچه در اين جمله روى سخن به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى مسلما اين حكم اختصاصى به او ندارد و تمام مؤ منان را شامل مى شود، فلسفه اين حكم نيز روشن است زيرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شركت مى كردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ايشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى دادند، اما هنگامى كه با بي اعتنائى از كنار آنها بگذرند طبعا سكوت خواهند كرد و به مسائل ديگر خواهند پرداخت ، زيرا تمام هدف آنها ناراحت ساختن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمين بود. سپس اضافه مى كند اين موضوع به اندازه اى اهميت دارد كه اگر شيطان ترا به فراموشى افكند و با اين گونه اشخاص سهوا همنشين شدى به مجرد اينكه متوجه موضوع گشتى فورا از آن مجلس برخيز و با اين ستمكاران منشين (و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ) دو سؤ ال در اينجا دو سؤ ال پيش مى آيد نخست اينكه : مگر ممكن است شيطان بر پيامبر مسلط گردد و باعث فراموشى او شود، و به تعبير ديگر آيا با وجود مقام عصمت و مصونيت از خطا حتى در موضوعات ، ممكن است پيامبر گرفتار اشتباه و فراموشى شود؟! در پاسـخ اين سؤ ال مى توان گفت كه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است اما در حقيقت منظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموشكارى شدند و در جلسات آميخته به گناه كفار شركت كردند به محض اينكه متوجه شوند بايد از آنجا برخيزند و بيرون روند، و نظير اين بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مى شود كه انسان روى سخن را به كسى مى كند اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب كه مى گويد: اياك اعنى و اسمعى يا جاره . بعضى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البيان و ابو الفتوح در تفسير معروف خود، پاسـخ ديگرى داده اند كه حاصلش اين است سهو و فراموشى در احكام و در مقام رسالت از طرف خداوند در مورد انبياء جايز نيست و اما در موضوعات در صورتى كه موجب گمراهى مردم نشود مانعى ندارد ولى اين پاسـخ با آنچه در ميان متكلمين ما مشهور است كه انبياء و ائمه علاوه بر احكام ، در موضوعات عادى نيز معصوم و مصون از اشتباه هستند سازش ندارد. سؤ ال ديگر اينكه بعضى از دانشمندان اهل تسنن اين آيه را دليلى بر عدم جواز تقيه بر رهبران دينى گرفته اند زيرا آيه صريحا مى گويد: در برابر دشمنان تقيه نكن و حتى اگر در مجلس آنها باشى از مجلس آنها برخيز. پاسـخ : اين ايراد نيز روشن است ، زيرا شيعه هرگز نمى گويد در همه جا بايد تقيه كرد بلكه تقيه در پاره اى از موارد قطعا حرام است ، و وجوب آن منحصر به مواردى است كه تقيه و ترك اظهار حق منافعى داشته باشد كه از اظهار آن بيشتر باشد، و يا موجب دفع ضرر و خطر كلى گردد. در آيه بعد يك مورد را استثناء كرده و مى گويد: اگر افراد با تقوا براى نهى از منكر در جلسات آنها شركت كنند و به اميد پرهيزكارى و بازگشت آنها از گناه ، آنان را متذكر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنين اشخاصى نخواهند نوشت ، زيرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظيفه بوده است (و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون ) براى اين آيه تفسير ديگرى نيز ذكر شده ولى آنچه گفتيم با ظاهر آيه و همچنين با شان نزول آن سازگارتر است . ضمنا بايد توجه داشت تنها كسانى مى توانند از اين استثناء استفاده كنند كه طبق تعبير آيه داراى مقام تقوا و پرهيزگارى باشند و نه تنها تحت تاثير آنها واقع نشوند بلكه بتوانند آنها را تحت تاثير خود قرار دهند. در ذيل آيه 140 سوره نساء نيز مضمونى شبيه آيه فوق داشتيم و مطالب ديگرى در اين زمينه بيان شد.
1- آن كه بسيار مى گِريند، 2- آن كه با خاك بازى مى كنند، 3- آن كه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست؛ 4- آن كه چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند، 5- آن كه مى سازند و سپس، خراب مى كنند (دل بستگى ندارند) .
هشتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی و 36 آیه دارد.
در سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: هر کس که سوره مطففین را قرائت نماید خداوند به او شرابی از باده سر به مهر، می نوشاند.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس در نمازهای واجب خود سوره مطففین را قرائت نماید خداوند امنیت از اتش را به او عطا می کند به گونه ای که نه تو آتش را می بیند و نه آتش او را. در روز قیامت بر روی پل جهنم عبور نمی کند و از او محاسبه نمی شود.(2)
آثار وبرکات سوره
1) برای حفظ موجودی انبارها
از رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم نقل شده است: اگر این سوره را بر مخزن و انباری بخوانند از هر گونه خطر و افتی حفظ می شود. (3)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره مطففین را بر هر چیزی بخوانند از شر و آفت حشرات روی زمین نگاه داشته می شود.(4)
_________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص289
(2) ثواب الاعمال ص122
(3) تفسیرالبرهان، ج10، ص289
(4) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
شهید مدافع حرم شهید سید اسماعیل سیرت نیا اصالتا اهل شهر رشت و ساکن تهران بود. وی از دانشجویان رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن بود که در مقطع کارشناسی پیوسته مشغول به تحصیل بود. این شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در عملیات مستشاری در سوریه در جریان عملیات محرم سال ۹۴ و در نزدیکی حلب به وسیله اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پهلو و پشت سرش همچون مادرش حضرت زهرا س به شهادت رسید. پیکر این شهید در ستاد تیپ عملیاتی سپاه محمد رسول الله تشییع و سپس در زادگاهش شهر رشت تشییع و تدفین شد ...
بنا به روایت جابربن عبداللّه انصاری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله:این سوره بهترین سوره های قرآن است.و به نقل ابن عباس؛سوره ی حمد اساس قرآن است.در حدیث نیز آمده است:اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد،تعجّب نکنید[بحار،ج 92،ص 257]
استغفرالله ربى و اتوب الیه فى الوتر سبعین مرة تنصب یدیک الیسرى ، و تعد بالیمنى الاستغفار؛
در قنوت نماز وتر، هفتاد بار استغفار، بگویید براى اینکار دست چپ را مقابل صورت قرار دهید و با دست راست استغفار را بشمارید.
نماز وتر چیست؟ نماز وتر از نمازهای پرفضیلت است که در نماز شب خوانده میشود. برای آگاهی بیشتر در ادامه مطلب میگوییم نماز وتر چند رکعت دارد و چگونه خوانده میشود. با ما همراه باشید.
نماز چگونه خوانده می شود؟ نماز شب از 11 رکعت تشکیل شده است که یک رکعت آخر آن نماز وَتر نامیده میشود. نماز وتر در کنار نماز شفع بهترین قسمت از نماز شب میباشد و از لحاظ فضیلت، نماز وتر حتی برتر از نماز شفع دانسته میشود.
طریقه خواندن نماز وتر نماز وتر مستحبی است و بخشی از نماز شب به حساب میآید که در نیمه شب و پیش از طلوع خورشید خوانده میشود. طریقه خواندن نماز وتر به شرح زیر است: 1. برای خواندن نماز وتر ابتدا نیت کنید: یک رکعت نماز وتر میخوانم قُربة اِلی الله 2. در نماز وتر یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس به همین ترتیب خوانده میشود. 3. سپس به قنوت رفته و پس از خواندن ذکرهای مخصوص به تعداد مشخص، حاجت بیان میشود. 4. در پایان نماز نیز تشهد و سلام خوانده میشود.
حکم نماز وتر چیست؟ در مورد حکم نماز وتر که واجب است یا نه اختلاف نظر وجود دارد. در بین اهل تسنن نماز وتر از نظر امام ابوجنیفه واجب تلقی میشود و از نظر دو شاگرد او به نام های امام ابویوسف و امام محمد و جمهور ائمه، سنت موکده به حساب میآید. امام ابوحنیفه این نماز را واجب میداند زیرا در حدیث به خواندن آن امر شده و امر به معنای واجب بودن عمل است. عَنْ أَبِی سَعِیدٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَوْتِرُوا قَبْلَ أَنْ تُصْبِحُوا.
از ابی سعید رضی الله عنه نیز نقل شده است که پیغمبر (ص) فرمودند: نماز وتر را قبل از طلوع صبح بخوانید. و دلیل جمهور ائمه برای واجب بودن نماز وتر: از ابوهریره نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: إن الله وتر، یحب الوتر متفق علیه. خداوند وتر (تنها) است و وتر را دوست دارد.
پیروی از عابد خالص امام هادى علیه السلام فرمودند: لو سَلَک النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکتُ وادی رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا.
اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند. تنبیه الخواطر: ۲ / ۱۰۹.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ایرانیها به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش و خودسازی میکند، به چهرهی درخشان و قهرمان امّت اسلامی تبدیل میشود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: پایهگذاری امثال قاسم سلیمانیها در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. 99/6/31
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشتههای فرهنگی و معنوی و انقلابی و ارزشهای خودش را در او متبلور و مجسّم دید. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این مسئلهی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقهها و علیه مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیشبینی کرد. بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایت و باهوشی بود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: روحیهی فداکاری و نوعدوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها مطرح نبود؛ نوعدوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی اهل معنویّت و اخلاص و آخرتجویی بود و اهل تظاهر نبود. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فیسبیلالله از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت به دهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ هم با تدبیر بود؛ منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصهی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مراقب بود که به کسی تعدّی و ظلم نشود. به دهان خطر میرفت امّا جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ ذوب در انقلاب بود. پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همهی نقشههای نامشروع آمریکا در منطقهی غرب آسیا را خنثی کند. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شخصیّتهای ایمانی وقتی که ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش میشود شخصیّتی مثل شهید سلیمانی که حتّی دشمنانش او را تحسین میکنند! 98/11/16
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آمریکاییها کسی را که سرشناسترین و قویترین فرمانده مبارزهی با تروریسم بود ترور کردند! 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: درمیدان روبهروی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد؛ این کار مایهی روسیاهی آمریکا شد! 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ما شهید زیاد داریم امّا شهیدی که به دست خبیثترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکاییها به شهادت برسدچنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمیآید. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: او همهی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی نرمافزارِ مقاومت و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: امپراتوری خبری صهیونیسم در همهی دنیا سعی کردند سردار بزرگوار عزیز ما را متّهم کنند به تروریست؛ خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آنها میخواستند ترتیب داد. 27/10/98
حضرت آیت الله امام خامنه ای: با رفتن او به حول و قوّهی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: این شهادت بزرگ یکی از آیات قدرت الهی است. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حادثهی یومالله تشییع جنازهی شهید و حادثهی یومالله در هم کوبیدن پایگاه آمریکایی از ذهن این مردم نخواهد رفت و روزبهروز انشاءالله زندهتر خواهد شد. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: روزی که دهها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقهی جهان را شکل دادند، یکی از ایّامالله است. 98/10/27
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مردم قدر سردار شهید قاسم سلیمانی را دانستند و این ناشی از اخلاص است. یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این جور برجسته کرد ... شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همهی دنیا کشید. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. 98/11/29
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند ... شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای: بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم. 98/10/18
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند ... اردیبهشت 1384
حضرت آیت الله امام خامنه ای: فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامهی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: خوشا بهحال حاج قاسم که به آرزویش رسید، او شوق شهادت داشت و برای آن اشک میریخت و داغدار رفقای شهیدش بود. 98/10/13
حضرت آیت الله امام خامنه ای: سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسهی درسآموز نگاه کنیم. 98/10/27
من یاد شهید سلیمانی عزیزمان را هرگز فراموش نمیکنم. 99/9/26
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
ـ در پاسخ ابن سِکیت که پرسیده بود: سبب برانگیخته شدن موسی(ع) با عصا، ید بیضا و ابزار سحر، و عیسی(ع) با ابزار طبابت، و محمّد(ص) با گفتار و خطابه چیست؟ ـ : خداوند، هنگامی موسی(ع) را برانگیخت که جادو بر مردم عصر او غلبه داشت. از این رو، برای آنان از جانب خداوند، معجزه ای آورد که نظیر آن در توان آنان نبود، تا با آن، جادوی آنان را باطل سازد و حجّت را بر ایشان تمام نماید.
و خداوند متعال، عیسی(ع) را در زمانی به رسالت برانگیخت که در میان مردم، بیماری های مُزمن پدید آمده بود، مردم به طب نیاز داشتند و عیسی(ع) از جانب خداوند، برای آنان معجزه ای آورد که نظیر آن، نزد ایشان وجود نداشت. او مردگان را برای ایشان زنده می کرد، و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را با اذن الهی شفا می داد و با این معجزات، حجّت را بر آنان تمام می کرد.
خداوند، محمّد(ص) را در زمانی به رسالت برانگیخت که خطابه و سخنوری ـ و به گمانم امام(ع) افزود: و شعر ـ بر مردم عصر ایشان غلبه داشت. از این رو، او از جانب خداوند، برای ایشان موعظه ها و حکمت هایی آورد تا با آنها، ادّعای آنان را باطل و حجّت را بر ایشان تمام نماید.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و كذب به قومك و هو الحق قل لست عليكم بوكيل (۶۶) لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون(۶۷)
ترجمه : ۶۶- قوم و جمعيت تو آن را تكذيب و انكار كردند در حالى كه حق است ، (به آنها) بگو من مسئول (قبول و ايمان آوردن ) شما نيستم (وظيفه من تنها ابلاغ رسالت است نه اجبار شما بر ايمان ). ۶۷ - هر خبرى (كه خداوند به شما داده سرانجام ) قرار گاهى دارد (و در موعد خود انجام مى گيرد) و به زودى خواهيد دانست .
تفسیر اين دو آيه در حقيقت تكميل بحثى است كه در پيرامون دعوت به سوى خدا و معاد و حقايق اسلام و ترس از مجازات الهى در آيات پيشين گذشت . نخست مى گويد: قوم و جمعيت تو يعنى قريش و مردم مكه تعليمات تو را تكذيب كردند در حالى كه همه حق است ، و دلائل گوناگونى از طريق عقل و فطرت و حس آنها را تاييد مى كند (و كذب به قومك و هو الحق ). بنابراين تكذيب و انكار آنان از اهميت اين حقايق نمى كاهد، هر چند مخالفان و منكران زياد باشند. سپس دستور مى دهد كه به آنها بگو وظيفه من تنها ابلاغ رسالت است ، و من ضامن قبول شما نيستم (قل لست عليكم بوكيل ). از آيات متعددى كه اين تعبير و مانند آن در آنها آمده است (مانند 107 - انعام و 108 - يونس و 41 - زمر و 6 - شورى ) استفاده مى شود كه منظور از وكيل در اين موارد كسى است كه مسؤول هدايت عملى و ضامن ديگران بوده باشد، به اين ترتيب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آنها اعلام مى كند كه اين شما هستيد كه بايد تصميم نهائى را در مورد قبول و يا رد حقيقت بگيريد، و هدايت را بپذيريد من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم . در آيه بعد با يك جمله كوتاه و پر معنى آنها را هشدار مى دهد، و به دقت كردن در انتخاب راه صحيح دعوت ميكند، و مى گويد: هر خبرى كه خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به شما داده سرانجام در اين جهان يا جهان ديگر قرار گاهى دارد، و بالاخره در موعد مقرر انجام خواهد يافت ، و به زودى با خبر خواهيد شد (لكل نبا مستقر و سوف تعلمون ).
سه نقطه کلیدی در یک فقره کوتاه مناجات شریف شعبانیه:
إِلَهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ و لِساناً یُرفَعُ إِلَیکَ صِدقُهُ و نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ
[خدای من] به من عطـا کن دلی که شـوق، او را به تـو نزدیک کند. آلودگی ما به مادیات وگناه این شـوق را در دل میمیراند، اُنس ما با قـرآن، دعـا، نوافـل و درست بهجا آوردن فرائـض این شـوق را در دل برمیانگیزد. زبانِ صادق، سخن باصداقت حرفی که در آن شائبهای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی نباشد، این سخنی است که به سمت خدا بالا میرود. نگاهِ حقیقتآمیز؛ نگاهِ حقانی به مسائل، نه نگاهِ جانبدارانه، هوسگرانه و کاسبکارانه. مسائل را با نگاه طرفداری از حق، دنبالهی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم. آنوقت این نگاه به خدا نزدیک میشود. رهبر انقلاب ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ای مهدی موعود! محتاج دعایت هستیم
«اى امام زمان، اى مهدى موعودِ محبوب این امّت، اى سلالهى پاک پیامبران و اى میراثبر همهى انقلابهاى توحیدى و جهانى! ملّت ما با یاد تو و با نام تو از آغاز خو گرفته است و لطف تو را در زندگى خود و در وجود خود آزموده است. اى بندهى شایستهى صالح خدا! ما امروز محتاج دعایى هستیم که تو از آن دل پاک الهى و ربّانى و از آن روح قدسى براى پیروزى این ملّت و پیروزى این انقلاب بکنى و به دست قدرتى که خدا در آستین تو قرار داده است، به این ملّت و راه این امّت کمک بفرمایى. عَزیزٌ عَلَینا اَن نَرى الخَلقَ وَ لاتُرى؛ اى امام زمان! براى ما خیلى سخت است که در این جهان، در این طبیعت بىپایان که متعلّق به صالحان است، متعلّق به بندگان خدا است، دشمنان خدا را ببینیم، آثار وجود دشمنان خدا را لمس بکنیم امّا تو را نبینیم و از نزدیک فیض حضور تو را زیارت نکنیم.» ۱۳۵۹/۰۴/۰۶
حضرت آیت الله امام خامنه ای: «نام این بزرگوار و یاد این بزرگوار، دائماً به ما یادآوری میکند که طلوع خورشیدِ حق و عدل در پایان این شب ظلمانی، قطعی است. انسانها گاهی که امواج متراکم ظلمت و ظلم را مشاهده میکنند، مأیوس میشوند. یاد امام زمان نشاندهندهی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد؛ بله، ظلمات هست، ظالمان و تاریکیآفرینان هستند در دنیا، و قرنهای متمادی بودهاند امّا پایان این شب سیاه و ظلمانی، قطعاً طلوع خورشید است؛ این آن چیزی است که اعتقاد به امام زمان به ما میآموزد؛ این وعدهی تضمینشدهی پروردگار است: اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعداً غَیرَ مَکذوب؛ وعدهی تخلّفناپذیر الهی است. در اوّل زیارت هم دارد: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه؛ وعدهای که تضمینشده است از طرف پروردگار، ظهور این بزرگوار است. بنابراین این هم نکتهی دوّم است. معتقدین به ظهور ولیّعصر و وجود ولیّعصر (ارواحنا فداه) هیچگاه دچار ناامیدی و یأس نمیشوند، و میدانند که قطعاً این خورشید طلوع خواهد کرد و این تاریکیها و این سیاهیها را برطرف خواهد کرد.» ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
حضرت آیت الله امام خامنه ای: محیط دانشگاه، باید محیط دینی باشد. باید این را تأمین کنیم ... از کلمهی تعصب نترسید. تعصب جاهلی بد است. عصبیتی که از روی جهالت نباشد، خیلی هم خوب است. عصبیت، معنایش جهالت نیست ... همیشه اعتقادم این بوده و هست. آن استادی که بناست بیاید علمی را بیاموزاند و اعتقادی را که روح آن علم است، بگیرد و از بین ببرد، نباید بیاید. این، دزد و مضر است ... آن استاد یا آن مسؤولی که در رابطهی خودش با دانشجو، میخواهد پایههای ایمان دینی آنها را - که همان ایمان انقلابی است - سست بکند، چه مسؤول و چه دلسوزی است؟ چه ارزشی برای پیشرفت علم کشور دارد؟ او چه کمکی به استقلال این ملت میتواند بکند؟ این، همان دانشگاه گذشته میشود که حقیقتاً برای این مملکت سودمند نبود؛ شما نباید بگذارید ...۱۳۶۹/۰۵/۲۳
حضرت آیت الله امام خامنه ای: تدین، جزو وجود و ذهن انسان است، با انسان رشد میکند، شکوفایی پیدا میکند و در تمام حرکات انسان اثر میگذارد. دین که بیگانهی از زندگی نیست. دین، در یک کلمه حرف زدن، در یک اشاره، در یک موضعگیری، تأثیر میگذارد. انسانی که معتقد به دین است، مگر میتواند مدتی بیدین زندگی کند؟ ... محیط دانشگاه، باید محیط دینی باشد. باید این را تأمین کنیم ... از کلمهی تعصب نترسید. تعصب جاهلی بد است. عصبیتی که از روی جهالت نباشد، خیلی هم خوب است. عصبیت، معنایش جهالت نیست ... ۱۳۶۹/۰۵/۲۳
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
شبيب برده حارث بن سريع همدانى جابرى
شبيب قهرمانى دلير بود و همراه سيف و مالك پسران سريع آمد و پيش از ظهر عاشورا به شهادت رسید.
شهید محمدحسین مؤمنی هامانه این شهید والامقام در عملیات خیبر اسیر شد و در 3 اسفندماه 1363 به فیض شهادت نائل آمد رهبر را مانند نگین انگشتری در میان بگیرید بخشی از وصیت نامه: «ای امت مسلمان! شما بايد همچنان كه تا به حال صبور بوديد و رهبر خود را حمايت كرديد، از حالا به بعد هم رهبر خود را مانند نگين انگشتری در ميان خود بگيريد.»
شهید «محمد مهان» فرزند «مقصود»، 30 فروردین 1346 در شهر مراغه استان آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 6 اسفندماه 1362 در عملیات خیبر منطقه عملیاتی جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد. بخشی از وصیت نامه: من کوچکتر از آن هستم که به مردم شهید پرور پیام دهم ولی یک تذکر دارم و آن هم این است که خواهش دارم به فرامین و اوامر امام گوش فرا دهید و به آنها عمل کنید. به خانوادههای شهدا حتما سر بزنید چون خون شهدای آنان بود که ما را به پیروزی رساند.
شهید مسعود صیاداربابی شهادت: هجدهم مرداد 1362، در مهران بخشی از وصیت نامه: مسجدها را خالی نگذارید و نمازهای یومیه و نماز شب را همیشه سروقت برپا دارید، چون که هر که راه اسلام را نرود، همیشه مورد تهاجم دیگران قرار می گیرد و حقش گرفته می شود.
شهید مدافع حرم شهید محمد اتابه تاریخ شهادت : 1395/08/09 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
وصیت میکنم قبل از اینکه مرا در قبر بگذارید بر روی قبرم مصیبت مادر غریبم حضرت فاطمه (س) و اربابم اباعبدالله الحسین (ع) را بخوانید و زمانی که تابوت مرا گرفتید و به سوی آرامگاه می برید تا میتوانید ذکر مهدی (عج) و حضرت زینب (س) را صدا بزنید. در آخر به یاد شهید بزرگوار سید احمد پلارک که با خدای خود می گفت : خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما، خدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شهدا شناختند به ما عطا فرما و شهدا را از ما راضی بفرما و مارا به آنها ملحق کن.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
از امام جواد علیه السلام پرسیدند، چرا مسلمانان از مرگ خوششان نمی آید؟ فرمود: لِأنَّهُم جَهِلُوهُ، فَکَرِهُوهُ، وَ لَو عَرَفُوهُ وَ کانُوا مِن اَولِیاءِ اللهِ عزّوجلّ لاَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا اَنَّ الآخِرَةَ خَیرٌ لَهُم مِنَ الدُّنیا؛
برای آن که آن را نمی شناسند، از این رو آن را نمی پسندند، و اگر آن را می شناختند و از دوستان خداوند متعال بودند، مرگ را دوست داشتند و می دانستند که آخرت، برای آنان بهتر از دنیاست. موسوعة الکلمات الامام الجواد علیه السلام، ص 147
شرح حدیث: مرگ، برای عده ای ترسناک و وحشت آور است. برای بعضی هم لذّت بخش و روح پرور. تا آنجا که می میرد، که باشد و عمر را چگونه گذرانده و وضع او پس از مردن چگونه باشد! در بعضی از روایات دیگر هم آمده: علت ناخوشایندی مرگ برای بعضی آن است که خانه ی دنیا را آباد کرده اند و خانه ی آخرتشان خراب است. و هیچ کس دوست ندارد که از خانه آباد، به ویرانه برود و از لذت و راحتی، به رنج و عذاب افتد. مرگ اگر مرد است، گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم، تنگ تنگ من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی بگیرد، رنگ رنگ(1) این برخورد با مرگ، از آن کسانی است که پس از مرگ به راحتی و نعمت و رضوان می رسند و مرگ برای آنان، پرگشودن و پریدن از قفس تنگ دنیا و پرواز در ابدیت است. کسانی از مرگ می ترسند که تصور روشنی از آن ندارند، یا اعمالشان سیاه و پرونده شان خراب است و چون دستشان از این دنیا کوتاه شود، باید پاسخگوی تبهکاریهای دوران زندگی شان باشند. ولی اولیای الهی، به چهره ی مرگ لبخند می زنند و از آن استقبال می کنند. باید آخرت را با «عمل صالح» آباد کرد. در این صورت، چه هراسی از مرگ؟
پی نوشت: 1. اقبال لاهوری منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
امام جواد علیه السلام فرمودند: لا تَکُن وَلیًّا ِللهِ فِی العَلانِیَةِ، عَدُوًّا لَهُ فِی السِّرِّ؛
چنان مباش که در آشکار، دوست خدا باشی و در نهان، دشمنش. اعلام الدین، ص 309
شرح حدیث: صف دوستان و دشمنان خدا، از هم جداست. خداوند هم صادقان را می پذیرد و از منافقان بیزار است. کسی که بد کاره بود، به یک زاهد ریاکار گفت:«من آنچه هستم، می نمایم. آیا تو چنان که می نمایی، هستی؟» جوانمردی آن است که انسان در دوستی و دشمنی، صادق و روراست باشد، نه فریبکار و دو رو. از جلوه های «نفاق»، یکی هم آن است که انسان خود را مؤمن، مسلمان، مخلص، دوستدارِ خدا، پیرو اهل بیت علیهم السلام، تابع قرآن و تابع ولایت و شریعت نشان دهد، اما در باطن، به خدا و قیامت و دین و قرآن و مرجعیت و مهدویت، عقیده نداشته باشد. دوست خدا کیست؟ آن که فرمان او را بپذیرد، تابع احکام الهی باشد، رضای خدا را بر پسند خود و مردم ترجیح دهد، نعمتهای خدا را بشناسد و شکر کند. به وعده های الهی ایمان داشته باشد و برای رسیدن به پاداش قیامت و بهشت، تلاش کند و... دشمن خدا کیست؟ کسی که نافرمانی و عصیان کند، به دستورهای الهی پایبند نباشد، هوسهای دل را بر تکلیفهای دین ترجیح دهد، برای رسیدن به خواسته های نفسانی، خدا و رضای او را نادیده بگیرد، با دشمنان خدا همدم و همراه باشد، دوستان خدا را اذیت و آزار کند و... پس در خطّ است و دو گونه برنامه دارد. آن که آشکارا و پیش مردم ادّعای خدادوستی و دینداری می کند، نباید در نهان و دور از مردم، بی دینی و بی تقوایی پیشه سازد. «نفاق، شایسته ی اهل ایمان نیست!»
منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
امام جواد علیه السلام فرمودند: مَن عابَ عیبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجیبَ؛
هر کس عیبجویی کند، از او عیبجویی می کنند، و هر کس دشنام دهد، پاسخ داده می شود. الفصول المهمّه، ص 260
شرح حدیث: رفتار ما با دیگران، در نحوه ی رفتار آنان با ما تأثیر می گذارد. اگر افراد مورد عیبجویی ما قرار می گیرند، دور از انتظار نیست که آنان هم عیبهای ما را آشکار کنند. دشنام، دشنام می آورد و مهرورزی و ادب، دیگران را به رفتار عاطفی و مؤدّبانه وامی دارد. ما در این جهان، بازتاب اعمال و رفتارهای خود را شاهدیم. این جهان کوه است و فعلِ ما ندا سوی ما آید نداها را صدا این جهان کوه است و گفت و گوی تو از صدا هم باز آید سوی تو(1) بر اساس این سخن حکیمانه ی امام جواد علیه السلام، لازم است «ادب در گفتار» و «انصاف در سخن» داشته باشیم و تا خودمان عیب و ایراد داریم، به نکوهش و عیبجویی از دیگران نپردازیم و عفت کلام را مراعات کنیم. عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فرو بر به گریبان خویش(2) بزرگان و کریمان، آن قدر شخصیّت والا دارند که با تخریب چهره ی دیگری، برای خود شخصیت نمی تراشند. و اگر خطا و کاستی هم در دیگران ببینند، خطاپوشی می کنند و آبروداری. بی شک، هر که زبان طعن و عیبجویی اش نسبت به دیگران باز باشد، از زبان دیگران مصون نخواهد ماند. هر که آبروی دیگران را ببرد، آبرویش را می برند.
پی نوشت: 1. مثنوی، دفتر اول، بیت 215، دفتر دوم، بیت 2188. 2. مخزن الاسرار، نظامی، ص 126. منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
دین، عزّت است و دانش، گنج. سکوت، روشنایی است و نهایت زهد، پرهیز از گناه است.
الفصول المهمّه، ص 260
شرح حدیث: چهار حکمت نغز در این حدیث کوتاه بیان شده است: نخست: این که دین، مایه ی عزّت و سربلندی انسان است. دوم: این که دانش، گنجینه ای گرانبهاست. سوم: این که سکوت، نورانیت و روشنایی می آورد. چهارم: این که پرهیزگاری، نهایت زهد است. آنان که عزّت را در ثروت و مقام و قدرت می جویند، باید بدانند که عزّتمندان واقعی، دینداران هستند. علم و دانش به مثابه ی گنج است. گنج را باید استخراج کرد و آن را به کار گرفت. علمی که مورد استفاده قرار نگیرد، مثل گنجی است که در زیر خاک مدفون است. سکوت و کم حرفی، دل را روشن می سازد و چراغ حکمت را در درون می افروزد. به گفته ی کلیم کاشانی: ز خامُشی دهنِ غنچه، پر ز زر شده است سکوت جایزه دارد، چرا نمی گیری؟(1) وَرَع و پارسایی آن است که انسان مواظب باشد به حرام نیفتد؛ چه در غذا و خوراک، چه در ثروت و درآمد، چه در نگاه کردن و گوش دادن و چه در هر عملی که از او سر می زند. زهد واقعی، در ورع نهفته است. چنان نیست که هر که تهیدست تر باشد، با تقواتر است، بلکه هر که بیشتر از گناه پرهیز کند، مقام زهد و پارسایی اش بالاتر است. راستی... چه باید کرد که زندگیها «حیات طیّبه» باشد؟ خودسازی، مراقبت از خویش، حفظ زبان و پرهیز از گناه!
پی نوشت: 1. مثلها و حکمتها ص 479. منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
چگونه ضایع و تباه می شود کسی که خداوند، عهده دار اوست؟ و چگونه نجات می یابد کسی که خداوند در پی اوست؟ بحارالأنوار، ج75، ص 263
شرح حدیث: بنده ای با خدا رابطه ای قوی و عمیق دارد، خداوند هم پشتیبان و حامی اوست. کسی هم که گنهکار و نافرمان است، از مجازات الهی و سرنوشت ابدی نمی تواند فرار کند. خداوند، وعده داده است یاری کنندگانش را یاری کند، مطیعانش را پاداش دهد، بندگانش را روزی عطا فرماید، به یاد کسانی باشد که به یاد او هستند، دوستدار کسانی باشد که دوستِ خدایند و تکیه گاه کسانی باشد که بر او توکّل می کنند. پس، آن که خود را مورد حمایت خداوند قرار می دهد و زیر چتر حمایت و ربوبیت باری تعالی می رود، ترس و نگرانی به دل راه نمی دهد. خداوند برای او بس است:«فهو حسبُه». از سوی دیگر، طغیانگران ستم پیشه و مجرمان تبهکار، اگر می پندارند که می توانند از مؤاخذه ی الهی بگریزیند، یا عمر جاودان داشته باشند، یا به چنگال مرگ نیفتند، اشتباه می کنند. جهان هستی، سراسر قلمرو حکومت و ولایت خداست. هر که، هر کجا و در هر شرایطی باشد، از سلطه ی خداوند بیرون نیست. گرگ اجل در پی اوست و فرشته ی مرگ، روزی جانش را خواهد گرفت و روزی اسیر خاک گور خواهد شد و باید پاسخگوی اعمال خویش باشد. بزرگ ترین قدرتمندان جهان هم، از پای در آمده اند. طاغوتها هم یکی پس از دیگری به زیر خاک رفته اند. اهل ایمان، تکیه و امیدشان به خداست، ولی معصیت کاران را پناه و یاوری نخواهد بود. پس نباید کاری کرد که بی پناه ماند. بهترین پناهمان خداست؛ او را از دست ندهیم.
منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
هر کس برادرش را پنهانی پند دهد، او را آراسته است. و هر که او را آشکارا موعظه کند، بدنام و بی آبرویش کرده است.(این حدیث، از امام حسن عسکری علیه السلام هم نقل شده است.) کشف الغمّه، ج2، ص 350
شرح حدیث: موعظه کردن برادر دینی، یک وظیفه ی اخلاقی است. پذیرفتن پند و موعظه ی دیگران هم، یک رفتار اجتماعی است. اما روش نصیحت و پند مهم است. هر کس آبروی خود را دوست دارد و می خواهد شخصیت او محفوظ بماند. موعظه و انتقاد آشکار و پیش دیگران، گاهی به جای اثربخشی، کینه و کدورت و عناد می آورد. نصیحتگر، اگر واقعاً دلسوز است و به قصد اصلاح به کسی تذکّر می دهد، خوب است که به خود طرف بگوید تا آبرویش محفوظ بماند و در رفع عیب بکوشد. بجز این، انتقاد کردن پیش چشم دیگران و تذکر دادن، آبروی فرد را می برد. امام علی علیه السلام می فرمایند: «نُصحُکَ بَینَ الملأ تقریعٌ»(1) نصیحت کردن تو در میان جمع، کوبیدن و تحقیر است. مثل آینه باشیم، که عیب افراد را به خودشان نشان می دهد.
پی نوشت: 1. غرر الحکم، حدیث 9966. منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
امام جواد علیه السلام فرمودند:
لا هَدمَ لِلدّین مِثلُ البِدَعِ، وَ لا اَفسَدَ لِلرِّجالِ مِنَ الطَّمَعِ؛
هیچ چیز مثل بدعتها ویرانگر دین نیست و هیچ چیز مانند طمع، فاسدکننده ی مردان نیست. الفصول المهمّه، ص 260
شرح حدیث: هم عقاید و باورها آسیب پذیرند، هم مردم. شناخت عوامل تباه کننده ی اعتقادات دینی و اسباب فاسدکننده ی افراد، از شناختهای لازم و مفید است و باعث می شود تا از تباه شدن یک فرهنگ، عقیده، جامعه و ملّت، جلوگیری گردد. «بدعت»، دین را خراب می کند و «طمع»انسانها را. در تاریخ ادیان از جمله اسلام، همیشه کسانی بوده اند که یا از روی جهل یا از روی دشمنی، مطالبی را که جزء دین نبوده و ربطی به آن نداشته، وارد دین کرده اند و چه در اعتقادات و چه در اعمال و مراسم و آیینها «بدعت گذاری» کرده اند. آنچه جلوِ بدعت را می گیرد، یکی از آگاهی توده های مسلمان است، دیگری روشنگری عالمان دینی. پس برای مدتی مصون ماندن دین از تحریفها و بدعتها، باید بر «بصیرت دینی»افزود. فساد مردان هم از طریق طمع است. آز و طمع، انسان را از کرامت انسانی ساقط می کند و او را اسیر و برده می سازد و حتّی به بی دینی و بی تقوایی می کشد. امام علی علیه السلام فرموده است: طمع اندک، پارسایی بسیار را فاسد می کند (تقلیل الطَّمَعِ یُفسِدُ کَثیرَ الطَّمَعِ). (1) کسی که همّت بلند داشته باشد و از روحیه ی قناعت برخوردار گردد، در دام دنیا نمی افتد و اسیر تعلقات دنیوی نمی شود. باید ریشه ی طمع را کند، تا آزاد و سربلند زیست.
پی نوشت: 1. غرر الحکم، حدیث 6729. منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
امام جواد علیه السلام فرمودند: مَن کَثُرَ هَمُّهُ سَقُمَ جَسَدُهُ؛
هر که اندوهش زیاد باشد، بدنش بیمار می شود. موسوعة کلمات الامام الجواد علیه السلام ص 240 شرح حدیث: گذشته از این که غم و غصه، خوب است یا نه، مفید است یا مضر، این مهم است که انسان برای چه بخورد و اندوهش چه باشد. بعضی ها، غمهای کوچک به سبب مسائل جزئی و مادّی دارند. بعضی هم برای هدفهای بزرگ و کمبودهای معنوی غصّه می خورند که این، ارزشمند و قابل ستایش است. به هر حال، «غصّه»، انسان را ضعیف و لاغر می کند و از غذا و خواب و استراحت می اندازد و بر جسم انسان اثر می گذارد. حتی گاهی برخی از بیماری های بی علاج و سرطان، نتیجه ی فشارهای روحی و غم و غصّه ی زیاد و حساسیّت است. در مثل ها آمده است: غم و اندوه، کوه را آب می کند. دو سوم پیری به خاطر غصّه است. «دل بی غم در کجا جویم، که در عالم نمی بینم. » اندوه و غصّه برای آنچه ارزش غصّه خوردن ندارد، عاقلانه نیست. حوادث تلخ گذشته، جای اندوه ندارد، چون گذشته را نمی توان کاری کرد. برنیامده هم غصّه نباید خورد، چون معلوم نیست چه خواهد شد. امید به آینده، نشاط می آورد. یأس و ناامیدی، روح را کسل و جسم را فرسوده می کند. پس، برای داشتن روحیه ی بانشاط و بدن سالم، بی جهت نباید غصّه خورد. هیچ مشکلی نیست که حل نشود و هیچ اندوهی ابدی نیست. به آینده ی روشن باید اندیشید، تا غم از دل برود، مثل امید فرج و انتظار ظهور.
منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
امام جواد علیه السلام فرمودند: لَو سَکَتَ الجاهِلُ ما اختَلَفَ النّاسُ؛
اگر نادان سکوت کند، مردم اختلاف پیدا نمی کنند. الفصول المهمّه، ص 262 شرح حدیث: پیدایش اختلافها، گاهی به اظهارنظرهای جاهلانه یا مغرضانه برمی گردد. اگر هر کس در حد دانایی خود سخن بگوید و هر کس آنچه را نمی داند نگوید، بسیاری از فتنه ها از ریشه می خشکد. سکوت از جانب همه مطلوب است و از جاهل، مطلوب تر. بعضی گفته اند: اگر کلام از نقره باشد، سکوت از طلاست. در کلام حکیمانه برخی هم آمده است: اگر برای سکوتم یک بار هم پشیمان نگشته ام، ولی برای سخن گفتنم بارها پشیمان شده ام. در کلام امیرمومنان علیه السلام هم آمده است: «إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَلامُ»(1) «هرگاه عقل، کامل گردد، کلام کاسته شود». چشم و گوش و زبان ابزاری اند که اگر بر آنها نظارت و کنترل نداشته باشیم، یا به ابزار گناه تبدیل می شوند و یا فتنه و فسادی پدید می آورند که آن هم نوعی گناه است. این گوهر ارزنده، بویژه از سوی افرادی که اطلاع کافی در زمینه ای ندارند ارزشمندتر است، چون مانع بروز تنشها و اختلافها می گردد. گاهی درباره ی حادثه ای، حرفها و شایعات بسیاری پدید می آید و باعث ایجاد دو دستگی و اختلاف می شود. باید هوشیار بود، تا زبانمان فتنه آفرین نباشد.
پی نوشت: 1. بحارالأنوار، ج71، ص290. منبع: حکمت های تقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول (1391)
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
سوره تکویر هشتاد و یکمین سوره قرآن کریم است که مکی و 29 آیه دارد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس سوره تکویر را قرائت کند در روز قیامت هنگامی که پرونده های اعمال بندگانش پیش روی همگان قرار می گیرد خداوند او را از رسوایی در امان می دارد و هر کس که دوست دارد روز قیامت به من بنگرد این سوره را بخواند.(1)
امام صادق علیه السلام فرمودنده اند: هر کس سوره تکویر را تلاوت کند در بهشت در پناه خداوند و زیر سایه خداوند مشمول کرامت خداوند خواهد بود و این چیزها برای خداوند بزرگ نیست.(2)
آثار و برکات سوره
1) برطرف کننده بیماری های چشمی
قرائت سوره تکویر برای چشم، موجب تقویت دید چشم و برطرف کنده تاری چشم و دیگر دردهای چشم می شود.(3)
2) برآورده شدن حاجات
هنگام آمدن باران 100 بار این سوره را بخواند مؤثر است.(4)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص273
(2) ثواب الاعمال، ص121
(3) المصباح کفعمی، ص459
(4) درمان با قرآن، ص138
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ فَأَفْرَدَ الِامْتِنَانَ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ جَعَلَهَا بِإِزَاءِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ إِنَّ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ أَشْرَفُ مَا فِی کُنُوزِ الْعَرْشِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ شَرَّفَهُ بِهَا وَ لَمْ یُشْرِکْ مَعَهُ فِیهَا أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ مَا خَلَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام). پیامبر (صلی الله علیه و آله) همانا خداوند متعال به من فرمود: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! ما به تو سورهی حمد و قرآن عظیم دادیم! (حجر/۸۷). پس با فاتحة الکتاب، جداگانه بر من منّت نهاد و آن را در کنار قرآن بزرگ قرار داد. همانا فاتحة الکتاب، ارزشمندترین چیز در گنجینهی عرش است و خداوند عزّوجلّ آن را به محمّد (صلی الله علیه و آله) اختصاص داد و او را به آن مفتخر ساخت و هیچیک از پیامبران را در این امر با وی شریک نگرداند، مگر حضرت سلیمان (علیه السلام) را». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۲۷/ الأمالی للصدوق، ص۱۷۵/ الإمام العسکری، ص۲۹/ نورالثقلین/ البرهان
«قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّواالْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» بگو: اگر سرای آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید؛ اگر راست میگویید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۴:
از دیدگاه قرآن ادعاهای دروغین و خیالپردازیهای بنیاسرائیل کدام هستند؟
بنیاسرائیل، ادّعاهای دروغین و خیالپردازیهای فراوان داشتند که برخی از آنها عبارت بود از:
ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» «مائده، ۱۸»؛
کسی وارد بهشت نمیشود مگر آنکه یهودی و یا نصرانی باشد. «قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری» «بقره، ۱۱۱»؛
آتش دوزخ، جز چند روزی به ما اصابت نمیکند. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً» «بقره، ۸۰».
این آیه، همۀ این بافتههای خیالی و موهومات فکری آنها را رد کرده و میفرماید: اگر این ادّعاهای شما درست باشد و به این حرفها ایمان داشته باشید، دیگر نباید از مرگ بترسید و از آن فرار کنید، بلکه باید آرزوی مرگ کنید تا به بهشت وارد شوید!
اولیای خدا، نه تنها از مرگ نمیترسند، بلکه اشتیاق به مرگ نیز دارند.
همانگونه که حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه» «بحار،ج ۲۸، ص ۲۳۳» یعنی بهخداسوگند، علاقۀ فرزند ابوطالب به مرگ، از علاقۀ طفل شیرخوار به سینۀ مادرش بیشتر است.
آری، باید به گونهای زندگی کنیم که هر لحظه آمادۀ مرگ باشیم.
مرگ، همانند سفر است. راننده در صورتی از سفر میترسد که یا راه را نمیشناسد، یا بنزین ندارد یا تخلّف نموده است، یا جنس قاچاق حمل می کند و یا در مقصد، محلّ سکونت ندارد.
درحالیکه مؤمن واقعی، راه را میداند «الیه المصیر» سوخت بین راه دارد «عمل صالحاً» تخلّفاتش را با توبه جبران کرده است، جنس قاچاق یعنی عمل خلاف ندارد و محل سکونتش را نیز میداند «جنّة الماوی» و لذا نمیترسد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۴:
۱. در برابر خیالات و موهومات، با صراحت برخورد کنید. «قُلْ»
۲. دامنۀ انحصار و نژادپرستی، تا قیامت کشیده میشود! «لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً»
۳. و جدان، بهترین قاضی است. «إِنْ کانَتْ» «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
۴. آمادگی برای مرگ، نشانۀ ایمان واقعی و صادقانه است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۵ - تفسیر نور:
«وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» ولی آنها هرگز به سبب آنچه از پیش فرستادهاند، آرزوی مرگ نکنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۵:
نترسیدن از مرگ، نشانۀ صدق و یقین است. وقتی مرگ از راه میرسد شوخیها، تعارفات و خیالات میگریزند؛ تنها انسان میماند و اعمال او.
در لحظۀ مرگ، انسان باور میکند که متاع دنیا کم است و آخرت بهتر و باقی است.
در لحظۀ مرگ، انسان باور میکند که دنیا غنچهای است که برای هیچکس شکفته نمیشود و دوستان دنیوی مگسها هستند دور شیرینی.
انسان اگر به مرتبۀ یقین برسد، هرچه به مرگ نزدیکتر میشود، احساس قرب و وصول به لقا و دیدار الهی میکند.
به همین دلیل حضرت علی علیهالسّلام وقتی ضربۀ شمشیر را بر فرق خود احساس کرد، فرمود: «فزت و رب الکعبة» قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.
امام حسین علیهالسّلام در کربلا هرچه به ظهر عاشورا و زمان شهادت نزدیک میشد، صورتش برافروخته و شکوفاتر میگردید، و وقتی در شب آخر از یارانش پرسیدند: مرگ نزد شما چگونه است؟ جملاتی را در جواب عرضه داشتند که نشان دهندۀ یقین آنان به حقّانیّت راهشان بود، آنها مرگ را شیرین میدانستند و حتّی برخی از آنان در همان شب آخر با یکدیگر مزاح میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۵:
۱. ترس از مرگ، در واقع ترس از کیفر کارهای خودِ ماست. «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»
۲. مدّعیان دروغگو و متوقّعان نابهجا، ظالم هستند. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
۳. خودتان میدانید که چه کردهاید؛ خداوند نیز که از آنها با خبر است، پس این همه ادّعا برای چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۶ - تفسیر نور:
«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ» (ای پیامبر) هر آینه یهود را حریصترین مردم، حتّی (حریصتر) از مشرکان، بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت، (تا آنجاکه) هر یک از آنها دوست دارد هزارسال عمر کند، درحالیکه (اگر) این عمر طولانی به آنان داده شود، آنان را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۶:
۱. عمر طولانی مهم نیست، قرب به خداوند و برکت عمر و نجات از آتش، ارزش دارد. «لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ»
در تفسیر فخر رازی دعایی از رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: اگر زندگی برای من نیکوست، مرا زنده نگهدار و اگر مرگ بهتر است، بمیران.
امام سجاد علیهالسّلام نیز در دعای مکارمالاخلاق از خداوند چنین مسئلت میکند: «الهی عمّرنی ما کان عمری بذلةً فی طاعتک، فاذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی» خداوندا اگر عمر من وسیلۀ خدمت در راه اطاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن، ولی اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد بود، آن را قطع نما.
۲. یهود، حریصترین و دنیاگراترین مردم دنیا هستند. «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ»
۳. یهودیان میخواهند زنده بمانند گرچه به هر نحو زندگی پست باشد. «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ» (کلمۀ «حَیاةٍ» نکره و نشانۀ هر نوع زندگی است.)
۴. دروغگو، کمحافظه است. یهودیان از یکسو بهشت را مخصوص خود میدانند، «لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً» و ازسویدیگر میخواهند همیشه در دنیا زنده بمانند. «یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «تفسیر راهنما» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۷ - تفسیر نور:
«قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ» (یهود میگویند: چون فرشتهای که وحی بر تو نازل میکند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمیآوریم)
بگو: هر که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست.) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، (قرآنی) که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند و مایۀ هدایت و بشارت برای مؤمنان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۷:
در شأن نزول آیه آمده است: وقتی پیامبر اسلام به مدینه آمدند، روزی ابن صوریا (یکی از علمای یهود) با جمعی از یهودیان فدک، نزد پیامبر آمده و سؤالاتی کردند.
حضرت همۀ سؤالات آنها را جواب داده و هر نشانهای که خواستند بیان کردند. آخرین سؤالشان این بود که نام فرشته وحی تو چیست؟ حضرت فرمودند: جبرئیل. آنها گفتند: اگر میکائیل بود ما به تو ایمان میآوردیم، چون جبرئیل، دستورات مشکلی مثل جهاد میآورد، ولی دستورات میکائیل ساده و راحت است! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۷:
۱. دامنۀ خیالپردازی و لجاجت انسان تا آنجا گسترده میشود که به جهان فرشتگان نیز سرایت میکند. «عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ»
انسان لجوج، حتّی فرشتگان را متهم میکند. فرشتگانی که خداوند آنها را معصوم میداند و دربارۀ آنان میفرماید: «لا یعصون اللَّه ما امرهم» آنها هرگز فرمان خداوند را نافرمانی نمیکنند. (تحریم، ۶)
آنان دلیل دشمنی با جبرئیل را آوردنِ دستورات سنگین و دلیلِ دوستی میکائیل را آوردنِ دستورات سبک میدانند؛ درست مانند کودک بازیگوشی که معلّم ریاضی را بد و معلّم ورزش را خوب میپندارد با آنکه هر دو در جهت تعلیم و تربیت فعالیّت میکنند.
۲. حمایت و دفاع از پاکانی که مورد تهمت قرار گیرند، لازم است. «نَزَّلَهُ» «بِإِذْنِ اللَّهِ» خداوند ضمن محکوم کردن تصوّرات بنیاسرائیل، از جبرئیل تجلیل کرده که بدون اذن ما کاری نمیکند و در رسالت خود، امین و رابط بین ما و پیامبر است.
۳. جبرئیل کتابی آورد که تورات شما را تصدیق میکند، پس چرا با او دشمن هستید؟! «نَزَّلَهُ» «مُصَدِّقاً» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۸ - تفسیر نور:
«مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ» هر که دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و بداند که) خداوند دشمن کافران است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۸:
۱. ایمان و تولّی، نسبت به همۀ مقدّسات لازم است. «لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ»
۲. دشمنی با انبیاء و اولیا، کفر و دشمنی با خداوند است. «فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»
۳. همۀ فرشتگان، در یک مرتبه و سطح نیستند. «مَلائِکَتِهِ» «جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ» (نام دو فرشتۀ مخصوص جبرئیل و میکائیل را برده است.) تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۹ - تفسیر نور:
همانا آیات (و نشانههای) روشنی بهسوی تو فرستادیم و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمیورزد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۹:
انسان با پیروی از هوسها و ارتکاب گناه، از مدار حق خارج شده و به سوی کفر تمایل پیدا میکند. قرآن میفرماید: سرانجام کسانی که مرتکب گناه میشوند اگر توبه و جبران نکنند تکذیب و کفر است. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ» «روم، ۱۰»
ابنصوریا که داستانش در دو آیۀ قبل آمد، بعد از آن که پیامبر سؤالات او را پاسخ داد، بهانهای نداشت جز اینکه بگوید: چون جبرئیل بر تو وحی میآورد نه میکائیل، ما به تو ایمان نمیآوریم. ولی از آنجا که جوابش با آیۀ قبل داده شد، برای اغفال عوام یهود گفت: او دلیل روشنی به ما ارائه نکرد.
آیه نازل شد که مبادا بهانهجویی علمایی همچون ابنصوریا تو را ناراحت کند، مردم بدانند که بنیاسرائیل بهانه میگیرند وگرنه ما آیات و دلایل روشن و محکمی فرستادهایم تا کسی در نبوّت تو تردیدی نداشته باشد و با این دلایل، تنها کسانی کفر میورزند که فاسق باشند و به خاطر هوسها و گناهان زیاد، از مدار حق بیرون رفته باشند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۹:
۱. در برابر تضعیف ناحق، باید تقویت بهجا صورت بگیرد. چون علمای یهود، پیامبر اسلام را به ناحق تضعیف کرده و گفتند دلیل روشنی ندارد، خداوند آن حضرت را تقویّت فرمود. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ»
«أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ * وَ لَمَّاجاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواالْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ» و آیا چنین نبود که هربار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند، جمعی از آنان آن را دور افکندند، حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند.
این آیه، تسلّی خاطر برای رسول خداست که این گروه در پیمانشکنی و بهانهگیری، سابقۀ طولانی دارند و نباید از این لجاجت و بهانهگیری تعجّب کرد.
و هنگامیکه فرستادهای (چون پیامبر اسلام) از سوی خدا به سراغشان آمد، که آنچه را با ایشان است (یعنی تورات) تصدیق میکند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، گویی اصلًا از آن خبر ندارند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۰-۱۰۱:
علمای یهود، پیش از بعثت پیامبر، مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت میدادند و نشانهها و مشخّصات او را بازگو میکردند. با نشانههایی که در نزد دانشمندان یهود بود، آنان محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را همچون فرزندان خویش میشناختند، ولی بعد از بعثت آن حضرت، در صدد انکار و کتمان آن نشانهها برآمدند. ۱۰۱ - پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۰:
۱. در برخورد با مخالفان، باید انصاف مراعات شود. در آیۀ پیشین فرمود: اکثر آنان ایمان نمیآورند، تا حقّ اقلّیّت محفوظ بماند.
در این آیه نیز میفرماید: گروهی از آنان چنین هستند، تا همه به یک چشم دیده نشوند. «نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ»
۲. علمی که بدان عمل نشود همانند جهل است. به علمایی که علم خود را نادیده گرفته و حقایق را کتمان کردند، می فرماید: «کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ»
منبع : محسن قرائتی ، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۱۶۲ - ۱۶۸.
قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية لئن اءنجئنا من هذه لنكونن من الشاكرين(۶۳) قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم اءنتم تشركون(۶۴)
ترجمه : ۶۳ بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا رهائى مى بخشد؟ در حالى كه او را آشكارا و در پنهانى مى خوانيد (و مى گوئيد): اگر از اين (خطرات و ظلمتها) ما را رهائى بخشيدى از شكرگزاران خواهيم بود. ۶۴ - بگو خداوند شما را از اينها و از هر مشكل و ناراحتى نجات مى بخشد باز هم شما براى او شريك مى سازيد! (و راه كفر مى پوئيد).
تفسیر نورى كه در تاريكى مى درخشد بار ديگر قرآن دست مشركان را گرفته و به درون فطرتشان مى برد و در آن مخفيگاه اسرار آميز نور توحيد و يكتاپرستى را به آنها نشان مى دهد و به پيامبر دستور مى دهد به آنها اين چنين بگويد: چه كسى شما را از تاريكيهاى بر و بحر رهائى مى بخشد؟! (قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر؟) لازم به يادآورى است كه ظلمت و تاريكى گاهى جنبه حسى دارد و گاهى جنبه معنوى : ظلمت حسى آن است كه نور به كلى قطع شود يا آنچنان ضعيف شود كه انسان جائى را نبيند يا به زحمت ببيند، و ظلمت معنوى همان مشكلات و گرفتاريها و پريشانيهائى است كه عاقبت آنها تاريك و ناپيدا است . جهل ظلمت است ، هرج و مرج اجتماعى و اقتصادى و نابسامانيهاى فكرى و انحرافات آلودگيهاى اخلاقى كه عواقب شوم آنها قابل پيش بينى نيست و يا چيزى جز بدبختى و پريشانى نمى باشد همگى ظلمتند. ظلمت و تاريكى ذاتا هولناك و توهم انگيز است ، زيرا حمله بسيارى از جانوران خطرناك و دزدان و جانيان در پرده تاريكى صورت مى گيرد و هر كس خاطراتى در اين زمينه دارد، لذا به هنگام گرفتار شدن در ميان تاريكى ، اوهام و خيالات جان مى گيرند، اشباح و هيولاهاى وحشتناك از زواياى خيال بيرون مى دوند، و افراد عادى را در خوف و ترس فرو مى برند. ظلمت و تاريكى شعبه اى از عدم است و انسان ذاتا از عدم مى گريزد و وحشت دارد، و به همين جهت معمولا از تاريكى مى ترسد. اگر اين تاريكى با حوادث وحشتناك واقعى آميخته شود و مثلا انسان در يك سفر دريائى شب تاريك و بيم موج و گردابى حائل محاصره شود وحشت آن به درجات بيش از مشكلاتى است كه به هنگام روز پديد مى آيد، زيرا معمولا راههاى چاره در چنان شرائطى به روى انسان بسته مى شود، همينطور اگر در شبى تاريك در ميان بيابانى راه را گم كند و صداى وحشتناك حيوانات درنده كه در دل شب طعمه اى براى خود مى جويند از دور و نزديك به گوش او رسد، در چنين لحظاتى است كه انسان همه چيز را به دست فراموشى مى سپارد و جز خودش و نور تابناكى كه در اعماق جانش مى درخشد و او را به سوى مبدئى مى خواند كه تنها او است كه مى تواند چنان مشكلاتى را حل كند، از ياد مى برد. اينگونه حالات دريچه هائى هستند به جهان توحيد و خداشناسى . لذا در جمله بعد مى گويد: در چنين حالى شما از لطف بى پايان او استمداد مى كنيد گاهى آشكارا و با تضرع و خضوع و گاهى پنهانى در درون دل و جان او را مى خوانيد (تدعونه تضرعا و خفية ). و در چنين حالى فورا با آن مبدا بزرگ عهد و پيمان مي بنديد كه اگر ما را از كام خطر بره اند به طور قطع شكر نعمتهاى او را انجام خواهيم داد و جز به او دل نخواهيم بست (لئن انجينا من هذه لنكونن من الشاكرين ). ولى اى پيامبر به آنها بگو: خداوند شما را از اين تاريكيها و از هر گونه غم و اندوه ديگر نجات مى دهد (و بارها نجات داده است ) ولى پس از رهائى باز همان راه شرك و كفر را مى پوئيد (قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون ).
نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: ۱- ذكر تضرع كه به معنى دعاى آشكار و خفية كه دعاى پنهانى است شايد به خاطر اين باشد كه مشكلات با هم متفاوتند گاهى به مرحله شدت نرسيده انسان را به دعاى پنهانى دعوت مى كند و گاهى كه به مرحله شديد مى رسد آشكارا دست به دعا برميدارد، و گاهى ناله ها و فريادها سر مى دهد منظور اين است كه خداوند هم مشكلات شديد و هم مشكلات ضعيف شما را حل مى كند. ۲ - بعضى معتقدند كه در آيه به چهار حالت روانى انسان كه هر كدام يكنوع عكس العمل به هنگام بروز مشكلات است اشاره شده است : حالت دعا و نياز و حالت تضرع و خضوع و حالت اخلاص و حالت التزام به شكرگزارى به هنگام نجات از مشكلات . اما متاسفانه براى بسيارى از اين افراد اين حالات پر ارزش همانند برقى زودگذر و تقريبا به شكل اضطرارى در برابر شدائد و مشكلات پيدا مى شود اما چون با آگاهى آميخته نيست پس از برطرف شدن شدائد به خاموشى مى گرايد. بنابراين اين حالات اگر چه زودگذر باشد، مى تواند دليلى براى افراد دور افتاده در زمينه خداشناسى گردد. ۳ - كرب (بر وزن حرب ) در اصل به معنى زير و رو كردن زمين و حفر آن است و نيز به معنى گره محكمى كه در طناب دلو مى زنند آمده است سپس در غم و اندوه هائى كه قلب انسان را زير و رو مى كند و همچون گرهى بر دل انسان مى نشيند گفته شده است . بنابراين ذكر كلمه كرب در آيه بالا كه معنى وسيع و گسترده اى دارد و هر گونه مشكل مهمى را شامل مى شود بعد از ذكر ظلمات برو بحر كه به قسمت خاصى از شدائد گفته مى شود از قبيل ذكر يك مفهوم عام بعد از بيان مفهوم خاص است (دقت كنيد). در اينجا يادآورى حديثى كه در ذيل اين آيه در بعضى از تفاسير اسلامى آمده است بى مناسبت نيست . از پيغمبر اكرم نقل شده كه فرمود خير الدعاء الخفى و خير الرزق ما يكفى بهترين دعا آن است كه پنهانى (و از روى نهايت اخلاص ) صورت گيرد و بهترين روزى آن است كه بقدر كافى بوده باشد (نه ثروت اندوزى هائى كه مايه محروميت ديگران و بار سنگينى بر دوش انسان باشد). و در ذيل همين حديث ميخوانيم : مر بقوم رفعوا اصواتهم بالدعا فقال انكم لا تدعون الاصم و لا غائبا و انما تدعون سميعا قريبا: پيامبر از كنار جمعيتى گذشت كه صداى خود را بدعا بلند كرده بودند فرمود شما شخص كرى را نمى خوانيد و نه شخصى را كه پنهان و دور از شما باشد بلكه شما كسى را مى خوانيد كه هم شنوا و هم نزديك است !. از اين حديث استفاده مى شود كه اگر دعا آهسته و آميخته با توجه و اخلاص بيشتر باشد بهتر است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: خودتان را پاکیزه کنید. جوانان عزیز ما با معارف دینی، با معارف الهی، با معارف بشری و با عمل صحیح دینی میتوانند این کار را بکنند. جوان یك انسان سرشار از استعداد و دارای حقوق فراوانی بر پدر و مادر، بر مدرسه، بر حكومت و بر مسوولان بخشهای گوناگون است. در جوامع غربی، جوان بهطور معمول مایل به بیبندوباری، نابرخوردار از حیا و مایل به ارتکاب جنایت و تجاوز و تعدّی تربیت میشود و در فساد اخلاقی غرق است. چنین نسل جوانی برای هر جامعهای، در هر حدّی از علم و معرفت و ثروت هم که باشد، مثل موریانهای پایههای آن جامعه و نظام را میجود و از بین میبرد. سیلىخوردگان از انقلاب بارها گفتهاند که کار ما در ایران، کار فرهنگى است؛ کار سیاسى هم نیست. کار فرهنگى یعنى چه؟ یعنى میخواهیم کارى کنیم که همین ایمان، همین شور و عشق، همین نورانیّت و صفایى که امروز در شما جوانها هست، در نسل جوان ایران از بین برود. ۱۳۷۹/۱۲/۰۸
معتقدم که امروز یکى از سنگینترین بارهاى مسئولیّت بر دوش شما جوانها است. امروز سیلىخوردگان از انقلاب و آن کسانى که با پدید آمدن نظام جمهورى اسلامى بساط غارتگرىشان از این کشور برچیده شد، متمرکز شدهاند روى جوانها. جوان ما بیدار است، پسر و دختر ما هوشیارند. دانشآموزمان، دانشجویمان، جوانهاى دیگرمان در حوزههاى علمیّه، اینها بیدار هستند. این آگاهى را هم اسلام و انقلاب به این کشور و به این جوانها داده است.
در داخل مدارس و دانشگاهها سعى میکنند نفوذ کنند. اوّلین اِقدام آنها هم این است که جوان را به بىبندوبارى و فساد سوق بدهند، گوهر حیا را در او از بین ببرند.جوان هشیار مؤمن و متدیّنِ امروز، در مقابل این توطئهها بیدار است. آنجایى که نشانهى حضور دشمن و سرانگشت دشمن را ببیند، او را در زیر پاى خودش لگد میکند و له میکند. هر یکیک از دانشآموزان تصمیم بگیرند آن چنان خودشان را بسازند که آن روزى که وارد دانشگاه شدند یا وارد حوزهها شدند یا به هر نقطهاى و مرکزى منتقل شدند، در آنجا یک چراغى باشند تا دیگران را راهنمایى کنند. انسان مؤمن، انسانى است که در هر نقطهاى که هست، دیگران بتوانند به او اقتدا کنند؛ نه فقط اقتداى در نماز جماعت بلکه اقتداى در عمل، فکر و رفتار؛ خودتان را این جور بسازید.
شهید مدافع حرم شهید مهدی صابری (غلامحسین)
شهادت : 09/12/1393 ... درعا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خدای من؛ خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم. روسیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه زمانی قرار دادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی؛ نمونه اش حب شهزاده علی اکبر (علیه السلام) عنایت کردی ...
رسیدن به سن 30 سال؛ بعد از آقا علی اکبر(ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر(ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم ...
خانه ای که در آن غنا ( آوازه خوانی – موسیقی وسایر مظاهر غنا ) باشد ، از مصیبت دردناک ناگهانی در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان در آن منزل داخل نمی شود.
هشدار میدهم به آن کسانى که بر خلاف خواست مردم، بر خلاف فرهنگ مردم، بر خلاف مقدّسات مردم، در فضاى جامعه از لحاظ لباس پوشیدن، نوع حرکت و رفتار و تظاهرات بىبندوبارانه [احساسات] مردم را جریحهدار میکنند؛ امسال هم باز میخواهم همین هشدار را بدهم. در فضاى خیابانها، در محیط زندگى مردم، اینکه کسانى پیدا بشوند ــ جوانهایى، دختر و پسرهایى ــ که به مقدّسات و ظواهر مورد علاقهى مردم اهانت بکنند، این قابل قبول نیست، این قابل تحمّل نیست. ما نمیگوییم فلان جور باید لباس بپوشید و غیر از آن جور را ما تحمّل نمیکنیم؛ نه، در لباس پوشیدن، مردم آزادند امّا یک چیزهایى را باید رعایت کنند: این لباس باید لباسى نباشد که مروّج فساد و فحشا باشد؛ باید لباسى نباشد که تحریککنندهى شهوت باشد؛ لباسى نباید باشد که گمراهکنندهى جوانان و بینندگان باشد. نوع حرکت در خیابانها و راه رفتن در خیابانها، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش سر و صورت، ما نسبت به اینها تنگنظرى نداریم، محدودیّت ایجاد نمیکنیم امّا اینکه کسانى بخواهند از این راه دهنکجى به احساسات مردم و عواطف مردم بکنند، این را هم نه، قبول نمیکنیم. دخترها و پسرها، زنها و مردها در معابر، در خیابانها باید نوع پوشش و نوع آرایش آنها جورى باشد که با عواطف مردمِ شهیدداده معارضه نداشته باشد ...
وسایلى از سراسر جهان روى ملّتها کار میکنند براى اینکه در نحوهى پوشش و نحوهى ارتباط زن و مرد و دختر و پسر، اخلاقى و روشى را بر مردم تحمیل کنند که آن روش براى سرنوشت یک ملّت خطرناک است. ترویج فساد و فحشا مسئلهاش این است که براى آینده و سرنوشت هر ملّتى، و براى نظم اجتماعى هر ملّتى یک خطر به حساب مىآید؛ یک خطر جدّى، منهاى اینکه حکم دین چیست. یکى از راههایى که صهیونیسم جهانى براى به سلطه کشیدن و به زنجیر کشیدن ملّتها به کار برده، همین است؛ ترویج فساد و فحشا، مخلوط کردن دخترها و پسرها، آزاد کردن روابط جنسى، مسخره کردن اخلاق جنسىِ نجیبانه. این یکى از چیزهایى است که استکبار جهانى از آن در سطح دنیا به عنوان یک ابزار سیاسى استفاده میکند براى از بین بردن و نابود کردن ملّتها. خب، ما چطور در میان یک ملّت انقلابى که جوانهایش در جبههى جنگ، در جبههى سازندگى آن جور دارند فداکارى میکنند، اجازه بدهیم یک عدّه افراد بىبندوبار در خیابانها بیایند و همهى این فضاى مقدّس و نجیب اسلامىِ بعد از انقلاب را لکّهدار کنند و ملوّث(آلوده) کنند؟ خب، معلوم است چنین چیزى نمیشود ...
۱۳۶۴/۰۱/۳۰
شخصیت و جهاد بزرگ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در بیانات حضرت آیتالله امام خامنهای:
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اتحاد ملی؛ سدی محکم در مقابل دشمن « اتّحاد ملّی سد است؛ دیوارهی محکمِ سربهفلککشیده است در مقابل دشمن... امروز ما نیاز داریم به اینکه این اتّحاد را هرچه ممکن است بیشتر کنیم.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ * تفرقهافکنی تخصص دشمن است «این را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم که در میان جبههی دشمنی ما در دنیا، دشمنانی هستند که تخصّصشان ایجاد اختلاف است؛ تخصّصشان «تفرقه بینداز و حکومت کن یا سیادت کن» است؛ این جزو چیزهای قدیمیای است که مربوط به بعضی از همینها است؛ اینها بلدند این کار را انجام بدهند؛ و انسان میبیند هر جا توانستهاند، این کار را هم انجام دادهاند؛ از جمله اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی؛ نباید بگذاریم که این چیزها در کشور رخ بدهد یا اوج پیدا بکند.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ * در مقابل دشمن تکلیف ما اتحاد و انسجام داخلی است «واقعیّت این است که دشمن همهی نیرویش را به میدان آورده؛ نیروی اقتصادی را، نیروی سیاسی را، نیروی تبلیغاتی را... خب در این شرایط، تکلیف ما چیست؟ تکلیف ما اتّحاد داخلی و انسجام داخلی است که نشاندهندهی وحدت در مقابل دشمن است. بله؛ اختلاف سلیقه داریم، اختلاف نظر داریم، بعضی افرادمان ممکن است همدیگر را قبول هم نداشته باشیم، امّا در مقابل دشمن، همه با هم دست به دستِ هم میدهیم، یک حرف میزنیم، یک فریاد میکشیم، یک اقدام میکنیم، یک حرکت انجام میدهیم.» ۱۳۹۹/۰۴/۲۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: * مسئولان مراقب اتحاد ملت ایران باشند! «اتّحاد ملّی را حفظ کنید. کشور ما احتیاج به اتّحاد دارد؛ اتّحاد ملّت ایران. ملّت ایران در خیلی از امور صدایشان صدای واحد است، خواستشان خواست واحد است، [امّا] مسئولان میتوانند این را از بین ببرند. هنر مسئولان ما این است که این اتّحاد را، این همصدایی را تکّهتکّه کنند، ملّت را تکّهِتکّه کنند، اینها را از بین ببرند! مسئولین کشور مراقب باشند که این اتّحاد را زیاد کنند. » ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ * اهانت در فضای عمومی و مجازی خلاف روح وحدت است «متأسّفانه امروز در فضای عمومی، در فضاهای مجازی، توهین به یکدیگر، اهانت به یکدیگر، تهمت زدن به یکدیگر از سوی جمعی رایج شده است... بایستی روح وحدت و روح اهتمام [باشد]؛ پرداختن به یکدیگر را بگذارند برای یکوقت دیگر؛ امروز که دشمن در مقابل کشور ایستاده است، همه با هم دست به دست هم بدهند، متّحد باشند، در یک جهت کار کنند برای استقلال و عظمت کشور.» ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ * اتحاد ملی بزرگترین بازدارنده است «ما مطمئنیم که ساخت مستحکم نظام جمهوری اسلامی و اتحاد ملی و نزدیکی دلها میان آحاد ملت، بزرگترین بازدارنده است. همه موظفند این ساخت استوار و مستحکم را حفظ کنند و استحکام بیشتری به آن ببخشند.» ۱۳۹۰/۰۸/۱۹
شهید سلیمانی باید زنده بماند. شهدا همه باید زنده بمانند. نباید بگذاریم غبار فراموشی، گَرد فراموشی روی اینها بنشیند. و خب شهید سلیمانی جزو برجستهترینها است. باید اینها زنده بمانند. یک بخشی از زنده ماندنشان کار من و شما است. حالا یک بخشیاش کار خدا است که به ما ربطی هم ندارد و خدا خودش زنده نگه میدارد، امّا یک بخشی هم کار ما است. عیناً مثل قضیّهی امام حسین (علیه السّلام)؛ امام حسین را خدا زنده نگه داشته، امّا اگر من و شما جلسه درست نکنیم، سینه نزنیم، حرف نزنیم، منبر نرویم، روضه نخوانیم، این تحقّق پیدا نمیکند. یعنی ارادهی الهی اسباب لازم دارد، اسباب را هم البتّه خدا راه میاندازد، امّا از طریق اسباب این کارها انجام میگیرد، و اسبابش من و شماییم، وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب(۱) اسباب سببیّت پیدا میکنند به لطف پروردگار، امّا اسباب باید وجود داشته باشد و اینها سببند ... ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علی آقا عبداللهی
... همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب می باشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که می دانم خوشحال خانواده خودم را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاا.. و در آخر توفیق شهادت خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را می خواهد و تلاش به این دارد به واجبات توجه بیشتری داشته باشید و لحظه ای از وجود خداوند و الطاف او غافل نشوید دوست دارم عشق به ولایت و رهبری و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه داری و اما امیرحسین گلم پسربابا پسر عزیزتر از جانم سلام در ابتدا برای شما دعا می کنم شهید راه اسلام و ولایت باشید.
امیرحسین عزیزم اگر چه امروز پدرت در کنارت نیست ولی بدان که پدرت بسیاربسیار تو را دوست دارد و برای نجات کودکان همسن تو رفته است تا پدرمادر آنها خشنود باشد و می دانم با شادکردن دل آنها باعث شادی ابدی تو می شوم. ابراز عشق و دوست داشتن تو را در کلام و قلم نمی توانم ابراز کنم ولی بدان تو همه وجود پدرت بوده ای و دل کندن از تو خیلی برای من سخت بوده است ولی من در ظاهر به روی خود نیاوردم تا دیگران ناراحت نشوند و مانع رفتن بنده نشوند.
من از تو می خواهم تماما گوش به فرمان ولی فقیه خود باشی و هوشیار و آگاه با بصیرت زندگی خود را توام با تحصیل و کسب علم سپری نمایی ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
سوره عبس یا «السفر»، « اعمی» (1) هشتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و 42 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید روز قیامت در حالی خواهد آمد که شادمان و خندان است. (2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید در بهشت زیر پرچم و سایه خداوند و مشمول کرامت خداوند خواهد بود و این کار کوچکی نزد خداوند است.(3)
همچنین از ایشان نقل شده است: هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد. (4)
آثار و برکات سوره
1) مصون ماندن از خطرات
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر مسافر در راهش سوره عبس را قرائت نماید از خطرات پیش رویش در سفر باز داشته می شود.
همچنین فرموده اند: هر کس سوره عبس را بر کاغذ یا پوست سفیدی بنویسد هر جا که می رود همراه خود داشته باشد در راهش جز خیر و خوبی نمی بیند و از خطرات به اذن خداوند در امان است.(5)
2) پیدا شدن گمشده
مرحوم کفعمی در کتاب خود آورده است که قرائت این سوره موجب پیدا کردن گم شده و بازگشت غایب می شود.(6)
_____________________
پی نوشت:
(1)درمان با قرآن، ص136
(2) مجمع البیان، ج10، ص263
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مستدرک الوسائل، ج6، ص210
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص580
(6) المصباح کفعمی، ص182
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ. پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن جَابِرٍ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَقُولُ فِیهِ حَاکِیاً عَنِ اللهِ تَعَالَی وَ أَعْطَیْتُکَ وَ لِأُمَّتِکَ کَنْزاً مِنْ کُنُوزِ عَرْشِی فَاتِحَهًَْ الْکِتَاب. پیامبر (صلی الله علیه و آله) جابر (رحمة الله علیه) در حدیثی طولانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که حضرت از قول خداوند متعال فرمود: «به امّتت گنجی از گنجهای عرشم را عطا کردم که آن فاتحة الکتاب (سورهی مبارکهی حمد) است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ نورالثقلین/ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۹۳
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ» و چون از طرف خداوند، آنان را کتابی (قرآن) آمد که مؤیّد آن نشانههایی است که نزد آنهاست و پیش از این به خود نوید میدادند (که با کمک کتاب و پیامبر جدید) بر دشمنان پیروز گردند، اما چون آنچه (از کتاب و پیامبر که از قبل) شناخته بودند، نزد آنان آمد به او کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
این آیه، صحنۀ دیگری از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح میکند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی میدادند
و به فرمودۀ امام صادق علیهالسّلام یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها میدانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و بههمینسبب از پیش در آنجا سکنی گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام، با آن که نشانههای وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند. «تفسیر نورالثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
۱. ادیان الهی، یکدیگر را تصدیق میکنند؛ نهآنکه در برابر هم باشند. «مُصَدِّقٌ»
۲. به هر استقبالی نباید تکیه کرد. باآنکه یهودیان در انتظار پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله سالیانی در مدینه سکنی گزیدند، ولی در عمل کفر ورزیدند. به عشق و انتظار خود مغرور نباشید. ممکن است در مرحلۀ عمل، حالات انسان عوض شود؛ خدای ناکرده امروز دعای ندبه بخواند، ولی فردا... . «کانُوا مِنْ قَبْلُ» «کَفَرُوا بِهِ»
۳. شناخت حقّ و علم به آن کافی نیست؛ چه بسا افرادی که حق را فهمیدند، ولی به خاطر لجاجت کافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۰ - تفسیر نور:
«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ» چه بد است آنچهکه خویشتن را به آن فروختند، که از روی حسد، به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل میکند؛ پس به قهرِ پیدرپیِ الهی گرفتار شدند و برای کافران، مجازاتی خوارکننده است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
در این آیه، علّت کفر یهودیان به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بیان شده است. آنها حسادت میورزیدند که چرا بر یکی از افراد بنیاسرائیل، وحی نازل نشده است و این حسادت و کفرورزی، بهای بدی بود که خود را به آن فروختند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
۱. معیار ارزش دین مردم، به انگیزههای آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» «بَغْیاً»
۲. حسد مایۀ کفر است. بنیاسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوی خود نرسیدند، حسادت ورزیده و کافر شدند. «بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ»
۳. پیامبری، فضل الهی است. «مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ»
۴. نارضایتیِ انسان، تأثیری در الطاف حکیمانه خداوند ندارد. خدا بهتر میداند که رسالت خود را به عهدۀ چهکسی بگذارد. «مَنْ یَشاءُ»
۵. بدترین معاملات آن است که انسان هستی خود را بدهد و غضب الهی را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»، «غَضَبٍ»، «عَذابٌ مُهِینٌ» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و هنگامیکه به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل کرده ایمان آورید، گویند: ما تنها به چیزی ایمان میآوریم که بر (پیامبر) خودمان نازل شده باشد و به غیر آن کافر میشوند
درحالیکه آن (قرآن) حق است و آنچه را (از تورات) با ایشان است، تصدیق میکند. بگو: اگر (به آیاتی که بر خودتان نازل شده) مؤمن بودید پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل میرساندید؟! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۱:
۱. پیامبر اسلام، مأمور دعوت همۀ امّتها به اسلام بوده است. «قِیلَ لَهُمْ»
۲. یکی از دلایل کفر کفّار، نژادپرستی و تعصّبات قومی است. «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ»
۳. ملاک ایمان، حقّانیّت آیین است نه نژاد. «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۴. قرآن، سراسر حق است. «أَنْزَلَ اللَّهُ» «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۵. چون یهودیان زمان پیامبر به رفتار نیاکان خود راضی بودند، خداوند نسبت قتل انبیاء را به آنان داده است. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ»
۶. دروغگو، رسواست. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ» «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (اگر به انبیایی که از بنیاسرائیل است ایمان آوردهاید، پس آن همه پیامبران همانند حضرت یحیی و زکریا را که از بنیاسرائیل بودند، چرا شهید کردید؟! آری، رفتار شما، نشانۀ ایمان نداشتن شماست.) تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۲ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و همانا موسی (آن همه) معجزات برای شما آورد، ولی شما پس از (غیاب) او گوساله را (به خدایی) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
شاهد زندۀ دیگر بر این که شما عرب بودن محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را فقط بهانه قرار دادهاید تا به او ایمان نیاورید، این است که با آن که حضرت موسی علیهالسّلام برجستهترین پیامبر از نژاد شما بود و آن همه دلایل روشن و معجزات برای شما آورد، ولی همین که چند شبی برای مناجات و گرفتن تورات به کوه طور رفت، به سراغ گوسالهپرستی رفتید و تمام زحمات موسی علیهالسّلام را بر باد داده و بر خویشتن ستم کردید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
۱. ذکر سوابق، زمینه را برای قضاوت درست فراهم میکند. «اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»
۲. بازگشت به شرک و جاهلیّت، ظلمی به خود و نسلهای بعد است. «أَنْتُمْ ظالِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و (یاد کنید) آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) دستوراتی که به شما دادهایم، محکم بگیرید و گوش دهید (و عمل کنید. امّا آنان) گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم، و به سبب کفرشان به (پرستش) گوساله دل باختند. بگو اگر ادّعای ایمان دارید، (بدانید که) ایمانتان شما را به بد چیزی فرمان میدهد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
آخرین حرف یهودیان این بود که اگر پیامبری از بنیاسرائیل نباشد، به او ایمان نمیآوریم و تنها کتابی را که بر خودمان نازل شده باشد، قبول داریم. نمونهای از دروغهای یهودیان از دیدگاه قرآن:
قرآن چند نمونه از دروغهای آنها را بیان میکند:
نمونۀ اوّل در آیۀ قبل بود که فرمود: شما اگر در این ادّعا راستگو هستید، پس چرا به موسی پشت کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتید؟!
نمونۀ دوّم همین آیه است که میفرماید: از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم و گفتیم: با کمال قدرت قوانین آسمانی تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید؛ امّا شما گفتید: ما قوانین را میشنویم، ولی عمل نمیکنیم.
حال اگر به قرآن و پیامبر اسلام ایمان نمیآورید به این بهانه که محمد صلّی اللَّه علیه و آله از ما نیست و قرآن بر بنیاسرائیل نازل نشده است، پس چرا با موسی و تورات او آنچنان برخورد کردید؟!
قرآن راز این عدم اعتقاد را چنین بیان میکند: آنها به خاطر کفرشان، دلهایشان از علاقه به گوساله سیراب شده و جایی برای تفکّر و ایمان نمانده بود.
اگر بنیاسرائیل در ادّعایشان صادق هستند که هر چه بر ما نازل شود به آن ایمان میآوریم، پس این جنایت را که در پروندۀ آنان هست، چگونه توجیه میکنند؟
آیا گوسالهپرستی، پیامبرکشی و پیمانشکنی، جزو ایمان است؟! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
۱. میثاق گرفتن، یکی از عوامل و انگیزههای عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. حفظ دستآوردهای انقلاب الهی، هر چند به قیمت تهدید باشد، لازم است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ»
۳. انجام احکام و دستورات الهی، نیازمند قدرت، جدّیّت، عشق و تصمیم است و با شوخی و تشریفات، سازگاری ندارد. دینداری، با ضعف و مسامحه و سازشکاری سازگار نیست. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ»
۴. عشق و علاقۀ مُفرِط، خطرناک است. اگر دل انسان از علاقه به چیزی پر شود، حاضر نمیشود حقایق را بپذیرد. «أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»
چنانکه گفتهاند: «حبّ الشیء یعمی و یصمّ» دوستداری چیزی، انسان را کوروکر میکند. یعنی انسان دیگر حاضر نیست عیبهای آن را ببیند و یا بشنود.
۵. رفتار، بهترین بیانگر افکار و عقاید انسان است. «بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ»
و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو و يعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة إلا يعلمها و لا حبة فى ظلمات الا رض و لا رطب و لا يابس إلا فى كتاب مبين (۵۹) و هو الذى يتوفاكم باليل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه ليقضى اءجل مسمى ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون (۶۰) و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء اءحدكم الموت توفته رسلنا و هم لا يفرطون (۶۱) ثم ردوا إلى الله مولاهم الحق الا له الحكم و هو اءسرع الحاسبين (۶۲)
ترجمه : ۵۹ - كليدهاى غيب تنها نزد او است و جز او كسى آنرا نمى داند، آنچه در خشكى و درياست ميداند، هيچ برگى (از درختى ) نمى افتد مگر اينكه از آن آگاه است ، و نه هيچ دانه اى در مخفيگاه زمين ، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد جز اينكه در كتاب آشكار (در كتاب علم خدا) ثبت است . ۶۰ - او كسى است كه (روح ) شما را در شب (به هنگام خواب ) مى گيرد، و از آنچه در روز كسب كرده ايد (و انجام داده ايد) با خبر است سپس شما را در روز (از خواب ) برمى انگيزد (و اين وضع همچنان ادامه مى يابد ) تا مدت و سر آمد معينى فرا رسد سپس بازگشت شما به سوى او است ، و شما را به آنچه عمل ميكرديد آگاه ميسازد. ۶۱- او تسلط كامل بر بندگان خود دارد و مراقبانى بر شما مى فرستد، تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى گيرند و آنها (در نگاهدارى حساب اعمال بندگان ) كوتاهى نمى كنند. ۶۲ - سپس (تمام بندگان ) به سوى خدا كه مولاى حقيقى آنها است باز ميگردند، بدانيد داورى مخصوص او است و او سريعترين حسابگران است .
تفسیر اسرار غيب ! در آيات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دايره حكم و فرمان او در ميان بود، در اين آيات آنچه در آيات قبل اجمالا بيان شده ، مشروحا توضيح داده مى شود. نخست به موضوع علم خدا پرداخته ، مى گويد: (خزانه هاى غيب (يا كليدهاى غيب ) همه در نزد خدا است ، و جز او كسى آنها را نميداند (و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو) مفاتح جمع مفتح (بر وزن بهتر) به معنى كليد است ، و نيز ممكن است جمع مفتح (بر وزن دفتر) به معنى خزينه و مركز نگاهدارى چيزى بوده باشد. در صورت اول معنى آيه چنين مى شود كه تمام كليدهاى غيب به دست او است ، و در صورت دوم تمام خزانه هاى غيب . اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو معنى در يك عبارت مراد باشد، و همانطور كه در علم اصول اثبات كرده ايم مانعى از استعمال يك لفظ در چند معنى وجود ندارد، و در هر صورت اين دو لازم و ملزوم يكديگرند، زيرا هر كجا خزانه اى است ، كليدى وجود دارد. ولى بيشتر به نظر ميرسد كه مفاتح به معنى كليدها باشد، نه خزائن ، زيرا هدف در اينجا بيان علم خدا است و آن با مساله كليد كه وسيله آگاهى از ذخاير مختلف است ، متناسبتر مى باشد، در دو مورد ديگر كه كلمه مفاتح در قرآن بكار رفته ، نيز منظور از آن كليد است . سپس براى توضيح و تاكيد بيشتر مى گويد: آنچه در بر و بحر است خدا ميداند (و يعلم ما فى البر و البحر). بر به معنى مكان وسيع است ، و معمولا به خشكيها گفته ميشود، و بحر در اصل نيز به معنى محل وسيعى است كه آب زياد در آن مجتمع باشد، و معمولا به درياها و گاهى به نهرهاى عظيم نيز گفته مى شود. در هر حال آگاهى خدا از آنچه در خشكيها و درياها است ، به معنى احاطه علم او بر همه چيز است . و توجه به وسعت معنى جمله بالا (آنچه در خشكيها و درياها است خدا ميداند) در حقيقت روشنگر گوشه اى از علم وسيع او است . يعنى او از جنبش ميلياردها موجود زنده ، كوچك و بزرگ ، در اعماق درياها. از لرزش برگهاى درختان در تمام جنگلها و كوهها. از تاريخچه قطعى شگفتن هر غنچه و باز شدن گلبرگها. از جريان امواج نسيم در بيابانها و خميدگى درهها. از شماره واقعى سلولهاى بدن هر انسان و گلبولهاى خونها. از حركات مرموز تمام الكترونها در دل اتمها. و بالاخره از تمام انديشه هائى كه از لابلاى پرده هاى مغز ما ميگذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ مى كند... آرى از همه اينها به طور يكسان با خبر است . باز در جمله بعد براى تاكيد احاطه علمى خداوند، اشاره به خصوص در اين مورد كرده و مى فرمايد: هيچ برگى از درختى جدا نميشود، مگر اينكه آنرا ميداند (و ما تسقط من ورقة الا يعلمها). يعنى تعداد اين برگها و لحظه جداشدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمين ، همه اينها در پيشگاه علم او روشن است . هم چنين هيچ دانه اى در مخفيگاه زمين قرار نميگيرد، مگر اينكه تمام خصوصيات آن را ميداند (و لا حبة فى ظلمات الارض ). در حقيقت دست روى دو نقطه حساس گذارده شده است ، كه براى هيچ انسانى هر چند ميليونها سال از عمر او بگذرد، و دستگاههاى صنعتى و تكامل حيرت انگيز پيدا كند، احاطه بر آن ممكن نيست . چه كسى ميداند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر كره زمين چه بذرهائى را از گياهان جدا كرده و به چه نقطه اى مى پاشد، بذرهائى كه ممكن است گاهى ساليان دراز در اعماق زمين مخفى بمانند، تا آب كافى براى رشد و نمو به دست آورند؟. چه كسى مى داند كه در هر ساعت به وسيله حشرات و يا به وسيله انسانها چند دانه از چه نوع بذر و در كدام نقطه زمين افشانده مى شوند؟. كدام مغز الكترونيكى ميتواند، تعداد برگهائى كه در يك روز از شاخه درختان جنگلها جدا مى شوند حساب كند؟. نگاه به منظره يك جنگل مخصوصا در فصل پائيز، و به ويژه به دنبال يك رگبار يا يك تند باد، و منظره بديعى كه سقوط پى در پى برگها پيدا مى كند، بخوبى اين حقيقت را ثابت مى كند، كه اينگونه علوم هيچ گاه ممكن نيست در دسترس انسان قرار گيرد. در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنها است ، و سقوط دانه ها در مخفيگاه زمين گامهاى نخستين حيات و زندگى آنها است ، او است كه از نظام اين مرگ و زندگى با خبر است ، حتى گامهاى مختلفى را كه يك دانه به سوى زندگى كامل و شكوفان شدن برمى دارد در هر لحظه و هر ساعت در پيشگاه علم او آشكار است .
بيان اين موضوع يك اثر فلسفى دارد و يك اثر تربيتى . اما اثر فلسفى آن اين است كه پندار كسانى را كه علم خدا را منحصر به كليات مى دانند، و معتقدند كه خدا از جزئيات اين جهان آگاهى ندارد، نفى مى كند، و صريحا مى گويد كه خدا از همه كليات و جزئيات آگاهى كامل دارد. و اما اثر تربيتى آن روشن است ، زيرا ايمان به اين علم وسيع پهناور به انسان مى گويد تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نيات و افكار تو، همگى براى ذات پاك او آشكار است با چنين ايمانى چگونه ممكن است انسان مراقب حال خويش نباشد و اعمال و گفتار و نيات خود را كنترل نكند. و در پايان آيه مى فرمايد هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتاب مبين ثبت است (و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين ). اين جمله با عبارتى كوتاه وسعت بي انتهاى علم خدا را به همه موجودات بيان ميكند. و هيچ چيز از آن مستثنى نخواهد بود، زيرا منظور از تر و خشك معنى لغوى آن نيست بلكه اين تعبير معمولا كنايه از عموميت مى باشد. در مورد كتاب مبين احتمالات مختلفى از ناحيه مفسران داده شده است ولى بيشتر به نظر مى رسد كه منظور از كتاب مبين همان مقام علم پروردگار است يعنى همه موجودات در علم بى پايان او ثبت مى باشند، و تفسير آن به لوح محفوظ نيز قابل تطبيق بر همين معنى است ، چه اينكه بعيد نيست كه لوح محفوظ نيز همان صفحه علم خدا باشد. اين احتمال نيز در معنى كتاب مبين وجود دارد كه منظور از آن عالم آفرينش و خلقت و سلسله علت و معلولها است ، كه همه چيز در آن نوشته شده است . در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت رسيده است ، ورقة به معنى جنين سقط شده و حبة به معنى فرزند و ظلمات الارض به معنى رحم مادران و رطب به معنى آنچه از نطفه ها زنده ميمانند، و يابس به معنى آنچه از بين مى رود، تفسير شده است.
شك نيست كه اين تفسير با جمود روى معانى لغوى اين كلمات تطبيق نمى كند، زيرا ورقه به معنى برگ و حبه به معنى دانه ، و ظلمات الارض به معنى تاريكهاى زمين و رطب به معنى تر و يابس به معنى خشكى است ولى ائمه اهل بيت در حقيقت با اين تفسير خواسته اند، مسلمانان را متوجه كنند، كه بايد با يك ديد وسيع و گسترده به آيات قرآن بنگرند، و در فهم معنى آنها تنها روى لفظ جمود نكنند، بلكه به هنگامى كه قرائن دليل بر توسعه معنى هستند، به وسعت معنى بنگرند. روايت فوق در حقيقت اشاره به اين است كه مفهوم آيه بالا منحصر به دانه هاى گياهان نيست ، بلكه حتى بذرهاى نطفه هاى انسانى را نيز شامل مى شود. در آيه بعد بحث را به احاطه علم خداوند به اعمال انسان كه هدف اصلى است ، كشانيده و قدرت قاهره خدا را نيز مشخص مى سازد، تا مردم از مجموع اين بحث نتايج تربيتى لازم را بگيرند. نخست مى گويد او كسى است كه روح شما را در شب قبض مى كند، و از آنچه در روز انجام مى دهيد و به دست مى آوريد آگاه است (و هو الذى يتوفيكم بالليل و يعلم ما جرحتم بالنهار) توفى در لغت به معنى باز گرفتن است ، و اينكه خواب را يك نوع باز گرفتن روح معرفى كرده ، بخاطر آن است كه خواب - همانطور كه معروف است - برادر مرگ است ، مرگ تعطيل كامل دستگاه مغز آدمى و قطع مطلق پيوند روح و جسم است ، در حاليكه خواب تنها تعطيل بخشى از دستگاه مغز و ضعيف شدن اين پيوند است ، بنابراين خواب مرحله كوچكى از مرگ حساب مى شود. جرحتم از ماده جرح و در اينجا به معنى اكتساب و به دست آوردن چيزى است . يعنى شما شب و روز در زير چتر قدرت و علم خداوند قرار داريد ، آن كس كه از پرورش دانه هاى نباتات در دل خاك ، و از سقوط و مرگ برگها در هر مكان و هر زمان آگاه است ، از اعمال شما نيز آگاهى دارد. سپس مى گويد: اين نظام خواب و بيدارى تكرار ميشود، شب ميخوابيد و روز شما را بيدار مى كند و اين وضع هم چنان ادامه دارد تا پايان زندگى شما فرا رسد (ثم يبعثكم فيه ليقضى اجل مسمى ). سرانجام نتيجه نهائى بحث را چنين بيان مى كند سپس بازگشت همه به سوى خدا است و شما را از آنچه انجام داده ايد آگاه ميسازد (ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون ).
در آيه بعد باز براى توضيح بيشتر روى احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال بندگان ، و نگاهدارى دقيق حساب آنها براى روز رستاخيز چنين مى گويد: او تسلط كامل بر بندگان خود دارد و همواست كه حافظان و مراقبانى بر شما مى فرستد كه حساب اعمالتان را دقيقا نگاهدارى كنند (و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة ). همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم قاهريت به معنى غلبه و تسلط كامل بر چيزى است به طورى كه هيچگونه توانائى مقاومت در طرف مقابل نباشد، و به عقيده بعضى اين كلمه معمولا در جائى بكار برده مى شود كه طرف مقابل داراى عقل باشد، در حاليكه لفظ غلبه هيچ يك از اين دو خصوصيت را ندارد، بلكه معنى آن كاملا وسيع است . حفظة جمع حافظ و در اينجا به معنى فرشتگانى است كه مامور نگاهدارى حساب اعمال انسانها هستند، همانطور كه در سوره انفطار آيه 10 تا 13 مى خوانيم (ان عليكم لحافظين . كراما كاتبين . يعلمون ما تفعلون ): مراقبان و حافظانى بر شما گمارده شده ، آنها نويسندگان بزرگوارى هستند كه از هر كار شما آگاهند. بعضى از مفسران معتقدند كه آنها حافظ اعمال انسان نيستند، بلكه ماموريت آنها حفظ خود انسان از حوادث و بلاها تا رسيدن اجل معين مى باشد، و جمله (حتى اذا جاء احدكم الموت ) را كه بعد از حفظة ذكر شده ، قرينه آن ميدانند، و آيه 11 سوره رعد را نيز ممكن است ، گواه بر اين سخن گرفت . ولى دقت در مجموع آيه مورد بحث نشان مى دهد كه منظور از حفظ در اينجا همان حفظ اعمال است و در مورد فرشتگانى كه مامور حفظ انسانها هستند، به خواست خدا در تفسير سوره رعد بحث خواهيم كرد. سپس مى فرمايد: نگاهدارى اين حساب تا لحظه پايان زندگى و فرا رسيدن مرگ ادامه دارد (حتى اذا جاء احدكم الموت ). و در اين هنگام فرستادگان ما كه مامور قبض ارواحند روح او را مى گيرند (توفته رسلنا). و در پايان اضافه مى كند كه اين فرشتگان به هيچ وجه در انجام ماموريت خود كوتاهى و قصور و تفريط ندارند، نه لحظه اى گرفتن روح را مقدم ميدارند، و نه لحظه اى مؤ خر (و هم لا يفرطون ). اين احتمال نيز وجود دارد كه اين صفت مربوط به فرشتگان حافظان حساب اعمال انسانها بوده باشند، كه آنها در حفظ و نگاهدارى حساب اعمال كمترين كوتاهى و قصور ندارند و تكيه سخن در آيه مورد بحث نيز روى همين قسمت است در آيه بعد اشاره به آخرين مرحله كار انسان كرده ، مى گويد: افراد بشر پس از طى دوران خود با اين پرونده هاى تنظيم شده كه همه چيز در آنها ثبت است ، در روز رستاخيز به سوى پروردگارى كه مولاى حقيقى آنها است باز مى گردند (ثم ردوا الى الله مولاهم الحق ). و در آن دادگاه ، دادرسى و حكم و قضاوت مخصوص ذات پاك خدا است (الا له الحكم ). و با آنهمه اعمال و پرونده هائى كه افراد بشر در طول تاريخ پرغوغاى خود داشته اند به سرعت به تمام حسابهاى آنها رسيدگى ميكند، (و هو اسرع الحاسبين ). تا آنجا كه در بعضى از روايات وارد شده ، انه سبحانه يحاسب جميع عباده على مقدار حلب شاة !: خداوند حساب تمام بندگان را در زمان كوتاهى به اندازه دوشيدن يك گوسفند رسيدگى مى كند !. همانطور كه در تفسير سوره بقره آيه 202 گفتيم ، سرعت حساب بندگان به قدرى است كه حتى در يك لحظه همه حساب آنها را ميتواند مشخص كند، حتى ذكر زمان دوشيدن يك گوسفند و روايت بالا براى نشان دادن كوتاهى زمان است ، و لذا در روايت ديگرى مى خوانيم : ان الله تعالى يحاسب الخلائق كلهم فى مقدار لمح البصر: خداوند حساب همه بندگان را در يك لحظه ميرسد! و دليل آن همان است كه در تفسير آيه فوق گذشت ، و آن اينكه اعمال آدمى در وجود او و در موجودات اطراف او اثر ميگذارد، يعنى درست همانند ماشين هائى است كه مقدار حركت و كاركرد خود را روى دستگاههائى با نمره نشان مى دهند! و به تعبير روشنتر اگر دستگاههائى دقيقى باشد، مى تواند در چشم انسان تعداد نگاه هاى خيانت آميزى كه كرده است ، بخواند، و روى زبان انسان تعداد دروغها و تهمتها و زخم زبانها و سخنان نادرست را مطالعه كند، خلاصه هر يك از اعضاء بدن انسان علاوه بر روح او دستگاه حساب و شمارشى در درون خود دارد و با يك لحظه بررسى حساب آن روشن مى گردد. و اگر در پاره اى از روايات مى خوانيم كه افراد پرمسؤليت و پر ثروت محاسباتشان در آن روز طولانى مى شود، در حقيقت نه بخاطر آن است كه معطل رسيدگى به اصل حساب شوند بلكه آنها بايد در برابر سؤالاتى كه نسبت به اعمال آنها مى شود، جوابگوئى كنند، يعنى سنگينى بار مسؤليت و لزوم جواب گوئى و اتمام حجت زمان دادگاه آنها را طولانى مى كند.
مجموع اين آيات يك درس كامل تربيتى براى بندگان خدا است ، آگاهى خداوند از كوچكترين ذرات اين جهان ، احاطه علمى او بر همه چيز، قدرت و قهاريت او نسبت به بندگان ، اطلاع او از تمام اعمال بشر، نگاهدارى حساب اعمال به وسيله كاتبان دقيق ، گرفتن جان او در لحظه معين ، برانگيخته شدن او در رستاخيز و سپس رسيدگى دقيق و سريع به تمام كارهاى اين انسان . كيست كه ايمان به مجموع اين مسائل داشته باشد، و مراقب اعمال خويش نگردد؟ بيحساب ظلم و ستم كند، بيدليل دروغ بگويد، و بى جهت به ديگران تجاوز كند، آيا اين اعمال با ايمان و اعتقاد و توجه به اصول فوق هرگز جمع مى شود؟!
یک نکته در باره ﺍﻟﻘﺎﺏ مبارک ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ)
مهم: ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭک ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺷﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﻃﺎﺏ ﺍﺳﺖ. لکن [ در کتاب وصایای رییس بزرگترین معبد هندو ها با سابقه نگارش ۳۰۰۰ سالهِ کتاب، که وصیت اولین رئیس واستاد آن معبد ،خطاب به خصصیصن خو بوده ،نام امام حسین علیه السلام دربین نام ذوات مقدسدخمسه آل عبا(علیهم السلام) را بنده حوسین دیدم که اسامی ذوات مقدس ۵ تن آل عبا در آن کتاب بصورت زیر نوشته شده بود،
احمد عالی بتول حاسین حوسین
ودر واقع رئیس آن معبد در آخربن لحظات عمر خود به شاگردانش وصیتی مهم کرده بود ، که هرگاه در زندگی به مشکل خیلی بزرگ و لاینحلی مواجه شدید به این اسامی نورانی متوسل بشوید ،مشکلتان حل می شود.
(س.م.ر)
و این کتاب ۳۰۰۰ ساله در آن معبد بزرگ وقدیمی در هند موجوداست
نام :عباس نام خانوادگى :مشهدىالكوبهفراهانى نام پدر :محمود تاريختولد :1341/12/01 ش.ش :12409 محلصدورشناسنامه :تهران تاريخ شهادت :1365/04/17 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
بسم الله الرحمن الرحيم الهم الرزقنغا توفيق الشهاده فى سبيلك خداوندا توفيق شهادت در راهت را روزيم گردان
از خداوند مىخواهم و آرزو دارم كه مردن و كشته شدنم را شهادت در راه خودش قرار دهد ساليان دراز بود كه شيعيان با شنيدن روضه حضرت حسين (ع) از ته دل با ناله فرياد مىزدند كه اى خدا اى كاش من هم در كربلا بودم و به يارى حسين مىرفتم و در راه حسين به شهادت مىرسيدم و امام را يارى ميكردم بارها دعا كردند و آرزو كردند آنقدر عابدان شب شيران روز دعا كردند و آنقدر اين شيران به درگاه خداوند مويه كردند تا كه خداوند سبحان منت گذاشت بر آنها حجت را تمام كرد بر انسانها تا مشخص شود راستگويان از دروغگويان و نايب بر حق مهدى (عج) امام خمينى را به يارى امت فرستاد فرزند حسين را فرزندى كه از شنيدن نامش شرق و غرب به لرزه در مىآيند طلب اينجاست كه اى شيعهاى مسلم بياد بياور پيمانت را كه گفتى اى كاش من هم در صحنه كربلا مىبودم و در راه حسين و براى حسين شهيد مىشدم اكنون چشم باز كن و ببين حسين را در ميان نامردمان و ببين كه حسين زمان چكونه چون حسين و چگونه چون شير مىخروشد پس بياريش بشتاب كه در غمش نمائى به شكر خدا ديگر اكنون بهاران حسين ببارند لكن بيائيد از ياران خاص حسين (ع) باشيد بياييد بسيجى باشيد بياييد سرباز امام زمان باشيد. عاجزانه آرزو دارد همه جا كه هميشه از اين بسيجىها غافل نضشويد هميشه سعى كنيد كمكشام كنيد خودتان هم سعى كنيد بسيجى بضشويد باور كنيد به نظر من ارزش يك بسيجى از يك پاسدار خيلى بيشتر است از ارتشى خيلى بيشتر است اين بسيجىها نشان از حضرت على اكبر دارند باور كنيد همين پشت جبهه شبها وقتى ساعت 2 يا سه بعد از نصف شب وسط زمستان با ماشين به بچههاى بسيج سر مىزدم باور كنيم انسان وقتى كه با آنها دست مىدهد احساس مىكنم كه تمامى وجودش يخ زده به والله انسان شرمنده مىشود من كه حقوق مىگيرم اصلا نمىتوانم به اندازه نصف او هم كار كنم تازه او حقوق هم نمىگيرد و اين را بدانيد كه انشاءالله اجر و مزد اينها نزد آقا امام زمان است و ما هيچوقت نخواهيم توانست ذرهاى از خدمات بسيج و بسيجى را جبران كنيم ولى حداقل كارى كه مىتوانيم بكنيم اين است كه خودمان را به آنها نزديك كنيم تا بلكه در آن دنيا هم شايد كه بتوانيم از شفاعت آنها بهرهمند شويم. وقتى كه انسان با اين برادران بسيج برخورد مىكند جدا شرمنده ميشود و مىماند كه به آنها چه بگويد و با آنها چه كند وقتى كه خوب فكر كنى مىبينى هيچ معلوم نيست كه فردا كدام اينها زنده هستند و كدام يك شهيد مىشوند انسان در برخورد با اينها خيلى بايد مواظب خودش باشد نكند كه بايد فردا روزى شرمنده باشد و نتواند جوابگو باشد بايد ما بدينجا مدام به فكر باشيم و دلى بدست آوريم و نكند خداى نكرده با اين بار سنگين نارضايتى شهيدى را هم به همراه خودمان بكشيم اين بسيجىها سربازان امام زمان هستند بزرگوار و بخشنده لكن ما چرا هر روز آنها را به هر طرف كه مىخواهيم بكشيم آنقدر روى اينها كار كنيم تا بعد از مدتها با تجربه شويم بعد از آن هم بسيج را بگذاريم و به جاى ديگرى رويم كار در واحد بسيج را فقط بسيجى مىتواند انجام بدهد يعنى اينكه خودش بسيجى باشد و هواى كربلا در سر داشته باشد من فكر مىكنم كه واحد بسيج بهترين قسمت و بهترين واحد سپاه باشد . و تو اى برادر بسيجى با تو چه بگويم كه بهترينها را تو دارى و بهترينها را تو مىدانى عشق به لقاءالله ايمان به خدا علاقه به امام را تو دارى و شهادت و خط امام را هم تو مىدانى ،امام و خط امام را نگهبان هستى كربلا و عاشورا را طالبى از خدا كمك بگير و توكل بر او كن كه انشاءالله پيروز هستيم و برنامههاى دراز مدت و آينده جمهورى اسلامى را در نظر داشته باشيد. خداوندا انشاءالله به تمامى خانوادههاى شهدا صبر و اجر جزيل عنايت بفرمايد و همچنين از خداوند سبحان خواهانم كه انشاءالله به پدر و مادرم صبر عنايت بفرمايد از پدرم كه تمامى عمرش را از تولدم و تا لحظه آخر مدام براى من زجر كشيد و چه زحماتى را متحمل شد تا من بزرگ شدم و تا به آخر تشكر مىكنم و اگر چه عمرى باقى نبود كه بتوانم شايد گوشهاى از آن زحمات را جبران كنم لكن از خدا مىخواهم كه به ايشان اجر عنايت بفرمايند و اميدوارم كه از سر تقصيرات من بگذرد و مرا حلال كند. همچنين مادر مهربان و بزرگوارم چهها كه به خاطر من نكشيدى چقدر تو را اذيت كردم و چقدر موجب ناراحتى شما شدم و آنچه را كه مىخواهم بگويم اينكه خداوند عنايتى كرد و در پرتو انقلاب اسلامى مرا هدايت كرد و اميدوارم كه مرا به بزرگوارى و مهربانى خودت ببخشى و مرا حلالم كنى زيرا كه اگر شما مرا نبخشيد شهادت هم دردى از من دوا نكند از تمامى برادران و خواهرانم طلب بخشش مىكنم و تمامى شما را به اسلام و اطاعت از امام سفارش مىكنم و بيشتر از هر چيز به حسين كه بسيجى خوبى باش در بسيج بمان و سعى كن كه به خانه كمك كنى . از خواهرانم هم مىخواهم كه حجابشان را حفظ كنند كه حفظ حجاب شما حفظ خون تمامى شهداست و شايد به خاطر همين است كه تمامى دشمنان اسلامى سعى دارند كه حجاب را از زنان مسلمان بگيرند و آخرين مطالب اينكه اگر مىخواهيد كه بعضى از افراد ناباب در مسجد محل نفوذ نكنند و مسجد را محل تجارت خودشان نكنند برويد و مسجد را پر كنيد و نگذاريد كه جاى شما در مسجد خالى باشد از تمامى دوستان و فاميل دور و نزديك هر كدام كه سراغ داريد حلاليت بگيريد و از تمامى آشنايان التماس دعا دارم در مورد كتابهايم و اگر چيزى پيدا كرديد كه متعلق به من بوده و يا هست در تصميمگيرى با زهرا مشورت كنيد و او را در جريان بگذاريد و مطلبى هم كه فراموش شده بود اينكه به عموهايم بگوئيد كه اين امام نائب امام زمان است و ولىفقيه زمان حكمش حكم امام زمان و حكم پيغمبر و حكم خداست او را اطاعت كنيد تمامى شهدا را در نظر بگيريد تمامى شهدا خون دادند كه بگويند ما به خاطر اسلام در راه خدا جنگيديم رهبر و امام ما امام خمينى است شما هم اگر مسلمانيد بايد پيرو و دنبالهرو ما باشيد و از عموهايم مىخواهم كه خودشان پيرو امام باشند و انشاءالله مبلغ اسلام و امام باشند انشاءالله پاسدار حرمت خون شهدا باشيد كه رضايت خداوند سبحان در اين عمل شما خواهد بود.و آخرين مطالب اينكه به قول شهيد مطهرى گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست و غبطه خوردن به حال خود كه چرا ما اين چنين سعادتى نصيبمان نشده و همچنين گريه تسكينى است بر دردها و غم از دست دادنها لكن من هيچ راضى نخواهم بود كه كسى خودش را به خاطر من ناراحت كند فقط از تمامى برادران و خواهران طلب بخشش و حلاليت مىطلبم و از تمامى حزب الله التماس دعا دارم .
هفتاد و نهمین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 46 ایه می باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: هر کس سوره نازعات را قرائت نماید نگه داشتن و حسابرسی او در روز قیامت به اندازه یک نماز واجب طول می کشد تا اینکه وارد بهشت می شود. (1)
باز ایشان فرموده اند: کسی که سوره نازعات را قرائت نماید در قبرش و روز قیامت تنها نیست و این سوره انیس او می گردد تا وارد بهشت شود.(2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که سوره نازعات را قرائت نماید سیراب از دنیا می رود و سیراب مبعوث می شود و سیراب وارد بهشت می گردد. (3)
آثار و برکات سوره
1) در رویایی با دشمن
امام صادق علیه السلام فرموده اند: کسی که سوره نازعات را در رویارویی با دشمنان بخواند دشمنانش او را نمی بینند و اگر هنگام ورود بر کسی که از خوف و ترس دارند خوانده شود نجات می یابد وبه اذن خدا ایمنی می یابد. (4)
2) دفع سم در بدن
روایت شده است هر کس سوره نازعات را نوشته وپس از شستن سوره آن را به کسی که سم خورده یا حیوان وحشره ای سمی او را گزیده است بنوشانند شفا می یابد. (5)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص250
(2) مستدرک الوسائل، ج4، ص35
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مکارم الاخلاق، ص365
(5) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ» (به یاد آرید) هنگامیکه از شما پیمان گرفتیم، خونهای یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، پس شما (به این پیمان) اقرار کردید و خود بر آن گواه هستید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۴:
شاید مراد از میثاق بنیاسرائیل دربارۀ احترام به خون مردم، آیۀ ۳۲ سورۀ مائده باشد که میفرماید: بر بنیاسرائیل نوشتیم که هر کس شخصی را بدون دلیل و از روی فساد در زمین بکشد، گویا همۀ مردم را کشته است.
حقِّ حیات، اوّلین حقِّ برای هر انسان است و قتل نفس از گناهان کبیره میباشد.
در سورۀ نساء آیۀ ۹۳ میخوانیم: هر کس با اختیار و دانسته مسلمانی را بکشد، برای همیشه در دوزخ و مورد غضب خداوند است.
همچنانکه در سورۀ مائده آیۀ ۳۲؛ کشتن یک نفر را بدون هیچ جرمی برابر با کشتن همۀ مردم شمرده است.
در حدیث آمده است: تمام گناهان مقتول به گردن قاتل میافتد.
و نیز آمده است: اگر اهل آسمانها و زمین در قتل یک نفر شریک شوند، همه به دوزخ میافتند.
روش طاغوتها آن است که برای محکمکردن پایگاه خود، قلعهها و کاخها بنا میکنند و مردم را آواره کرده و مورد آزار و هتک حرمت قرار میدهند.
درحالیکه حتّی بستانکار حقّ ندارد، بدهکار را مجبور به فروش خانه خود نماید.
و اگر شخصی در مسجد برای خود جای بگیرد، کسی حق ندارد در آنجا نماز بخواند.
و هر کس زودتر از دیگری مکانی را برای کار یا عبادت یا کشاورزی انتخاب نمود، در اولویّت قرار میگیرد و احدی حقِّ مزاحمت ندارد.
انتقاد از یهودیان زمان رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله که در جملۀ «أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ» به چشم میخورد به خاطر عملکرد نیاکانشان است.
آری، هر کس به کار شخصی یا قومی مربوط به زمانهای گذشته یا آینده راضی باشد، شریک در آن قلمداد میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۴:
۱. برای اطمینان از انجام کارهای مهم، سفارش و فرمان کافی نیست، میثاق و عهد لازم است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. امنیّت جان و وطن، سفارش همۀ مکاتب الهی است. «لا تَسْفِکُونَ»، «لا تُخْرِجُونَ»
۳. علاقهبهوطن، یک حقّ فطری و طبیعی است و سلب این حق، ظلم آشکار است. «وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ»
۴. جامعه به منزلۀ پیکری واحد است که افراد آن، اعضای این پیکر هستند. «دِماءَکُمْ»، «أَنْفُسَکُمْ»
از کلمۀ «دِماءَکُمْ» و «أَنْفُسَکُمْ» استفاده میشود، کشتن یا اخراج دیگری در واقع کشتن و اخراج خود است.
سعدی میگوید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند --------- که در آفرینش ز یک گوهرند تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۵ - تفسیر نور:
«ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» امّا این شما هستید که یکدیگر را به قتل میرسانید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان (آواره و) بیرون میکنید و بر علیه آنان، به گناه و تجاوز همدیگر را پشتیبانی میکنید. ولی اگر همانان به صورت اسیران نزد شما آیند، باز خریدشان می کنید (تا آزادشان سازید) درحالیکه (نه تنها کشتن، بلکه) بیرون راندن آنها (نیز) بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید و به برخی دیگر کافر میشوید؟ پس جزای هر کس از شما که این عمل را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود و روز قیامت به سختترین عذاب باز برده شوند و خداوند از آنچه انجام میدهید، غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۵:
خداوند در این آیه، بنیاسرائیل را سرزنش میکند که علیرغم پیمان و میثاقی که داشتید، همدیگر را کشتید و یکدیگر را از سرزمینهایتان بیرون کردید.
شما موظّف بودید یک جامعۀ متّحد بر اساس روابط صحیح خانوادگی و رسیدگی به محرومان تشکیل دهید، ولی بهجای آن در گناه و تجاوز به حقوق دیگران، یکدیگر را یاری و حمایت نمودید و در جامعه، هرج و مرج و تفرقه و خونریزی را رواج دادید.
با حمایت شما، حاکمان ظالم جرأت قتل و تبعید پیدا کردند و عجیب اینکه شما به حکم تورات، اگر در این درگیریها اسیری داشته باشید با پرداخت فدیه آزادش مینمایید، درحالیکه حکم تورات را در تحریم قتل و تبعید، گوش نمیدهید
حاضر هستید همدیگر را به دست خود بکشید، ولی حاضر نیستید اسیر یکدیگر باشید!
اگر اسارت توهین است، کشتن از آن بدتر است، و اگر فدیه دادن و آزاد کردن اسیران، فرمان تورات است، نهی از قتل و تبعید هم فرمان خداوند است!
آری، شما تسلیم فرمان خداوند نیستید؛ بلکه آیات الهی را هر جا مطابق میل و سلیقۀ خودتان باشد میپذیرید و هر کجا نباشد، زیر بار نمیروید.
این آیه نسبت به خطر التقاط، هشدار میدهد که چگونه افرادی بخشی از دین را میپذیرند و قسمت دیگر آن را رها میکنند.
مسلمانانی که به احکام فردی عمل میکنند، ولی نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت هستند، باید در انتظار خواری و ذلّت دنیا و عذاب قیامت باشند.
ایبسا کسانیکه شرایط و احکام نماز و روزه را مراعات میکنند، ولی در شرایط و وظایف حاکم و حکومت، متعهّد نیستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۵:
۱. قرآن، کشتنِ دیگران را، به کشتن نفسِ خود تعبیر کرده است تا بگوید دیگرکشی، خودکشی است و افراد یک جامعه همچون اعضای یک پیکر هستند. «تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ»
۲. یاریرسانی و همکاری در گناه و تجاوز، ممنوع است. «تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»
در احادیث آمده است: اگر کسی ستمگر را در ظلم و ستم راهنمایی و کمک کند، در دوزخ قرین «هامان» وزیر فرعون خواهد بود. و حتّی آمادهکردن دوات و قلم برای ستمگر، جایز نیست.
امام کاظم علیهالسّلام خطاب به یکی از مسلمانان بزرگوار فرمود: کرایهدادن شتر به دستگاه هارونالرّشید هر چند برای سفر حج باشد، جایز نیست. «تفسیر أطیبالبیان»
۳. علامت ایمان، عمل است و اگر کسی به دستورات دین عمل نکند، گویا ایمان ندارد. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»
قرآن، بهجای انتقاد از اینکه چرا بعضی دستورات را عمل میکنید و بعضی را رها میکنید، فرموده است: چرا به بعضی ایمان میآورید و به بعضی کفر میورزید.
۴. نشانۀ ایمان واقعی، عمل به دستوراتی است که بر خلاف سلیقههای شخصی انسان باشد وگرنه انجام دستوراتِ مطابق میل انسان، نشانی از میزان ایمان واقعی ندارد. «تَقْتُلُونَ»، «تُفادُوهُمْ»
(در کشتن یکدیگر به تورات کاری ندارید، ولی در آزادسازی اسیران اهل ایمان میشوید!)
۵. کفر به بعضی از آیات، در واقع کفر به تمام احکام است. و بههمین جهت جزای کسانی که به قسمتی از آیات عمل نکنند، خواری دنیا و عذاب قیامت خواهد بود. «خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» «یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۶ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» آنها کسانی هستند که زندگی دنیا را بهبهای (ازدستدادن) آخرت خریدهاند، پس در مجازات آنان تخفیفی داده نمیشود و آنها یاری نخواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۶:
این آیه ریشۀ پیمانشکنیها، قتلِ نفسها و عمل نکردن به برخی آیات را چنین بیان میکند: آنها دنبال زندگی دنیوی هستند و تنها به قوانینی که منافعشان را تأمین کند، پایبند هستند و به هر قانونی که ضرری به منافع دنیوی آنان بزند بیاعتنا هستند.
پس عذاب الهی برای این رفاهطلبان دنیاپرست، تخفیف ندارد و بر خلاف خیال و گمانشان که ادّعا میکنند یا اصلًا عذاب نخواهند شد و یا چند روزی بیشتر مجازات نمیبینند، آنان نیز مثل همۀ مجرمان، در برابر اعمال خود مسئول هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۶:
۱. انسان، آزاد است و حقّ انتخاب دارد. تمام آیاتی که میفرماید: انسان دنیا را خرید و آخرت را فروخت، دلیل این هستند که انسان مجبور نیست، بلکه اختیار دارد و خود با فکر و مقایسه، میسنجد و انتخاب میکند. «اشْتَرَوُا»
۲. همه در برابر قانون الهی یکسان هستند. «فَلا یُخَفَّفُ» اینکه بنیاسرائیل خود را نژادِ برتر، فرزند و محبوب خدا میدانند، گمان و وهمی بیش نیست. قهر الهی برای هیچ انسان و نژادی که در مسیر لجاجت و کفر است، استثنا برنمیدارد.
۳. دنیاطلبی، یکی از انگیزههای قتل میباشد. «تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ» «اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۷ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ» و همانا ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و از پس او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسیبن مریم (معجزات و) دلایل روشن بخشیدیم و او را با روحالقدس، تأیید و یاری نمودیم. پس چرا هر گاه پیامبری چیزی (از احکام و دستورات) بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبّر ورزیدید. (و بهجای ایمانآوردن به او) جمعی را تکذیب و جمعی را به قتل رساندید؟! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۷:
این آیه از استمرار لطف خداوند برای هدایت مردم سخن میگوید.
که پس از موسی علیهالسّلام پیامبرانی چون داوود، سلیمان، یوشع، زکریّا و یحیی علیهمالسّلام آمدند.
و بعد از آن بزرگواران، خداوند حضرت عیسی علیهالسّلام را با دلایل روشن فرستاد که از سوی روحالقدس « از آیۀ ۱۰۲ سورۀ نحل معلوم میشود که روحالقدس همان جبرئیل است» یاری و تأیید میشد،
ولی بنیاسرائیل راه استکبار و گردنکشی را پیش گرفتند و بهجای پذیرشِ هدایت الهی، به تکذیب و قتل انبیاء دست زدند.
نقل تاریخ انبیا، یک نوع تسلّی برای پیامبر اسلام و مؤمنان است که تحمّل رنجها برای آنان آسان شود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۷:
۱. سنّت خداوند، تداوم وجود رهبر آسمانی در میان مردم است. «قَفَّیْنا»
۲. تعلیم و تربیت، تعطیلبردار نیست. «قَفَّیْنا» فرستادن پیامبران یکی پس از دیگری، نشانۀ جریان هدایت در طول تاریخ است.
۳. فرشتگان، به اولیای خدا یاری میرسانند. «أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»
۴. انبیاء باید به سراغ مردم بروند. «جاءَکُمُ الرَّسُولُ»
۵. هدایت، با هوی و هوس سازگار نیست. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ»
۶. کسی که تسلیم حق نباشد، مستکبر است. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ»
۷. هویپرستی، انسان را تا پیامبرکُشی پیش میبرد. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ»
۸. انبیاء برای تحقّق اهداف خویش، تا پایِ جان مقاومت میکردند. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۸ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً ما یُؤْمِنُونَ» و آنها (به پیامبران) گفتند: دلهای ما در غلاف است (و ما از گفتههای شما چیزی نمیفهمیم). چنین نیست، بلکه خداوند به سبب کفرشان از رحمت خود دور ساخته (و بههمیندلیل چیزی درک نمیکنند)، پس اندکی ایمان میآورند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۸:
ظاهراً این جواب استهزاآمیز، شعار همۀ مشرکان و سرکشان، در برابر پیامبران بوده است.
چنانکه در جواب حضرت شعیب میگفتند: «یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ» «هود، ۹۱» ما حرف تو را نمیفهمیم.
و یا در برابر آیات قرآن میگفتند: «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ» «فصّلت، ۵» دلهای ما در پرده و پوشش است.
در این آیه نیز تعبیر «قُلُوبُنا غُلْفٌ» آمده است. پیام سورۀ بقره - آیۀ ۸۸:
مقدّمات بدبختی، به دست خود انسان است. اگر گروهی مورد لعنت و قهر الهی قرار میگیرند، به خاطر کفر و لجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ»
حضرت آیتالله خامنهای: «الله اکبر ملت ایران لحن و نواى خاصى دارد. چون الله اکبر پیغمبر است، الله اکبر بت شکن است، چون به معناى ناچیز و بىمقدار داشتن بتهاى زور و زر است، چون به معناى رشادت و شجاعت یک ملّت در مقابل استکبار جهانى است.» ۱۳۶۴/۰۶/۰۶
یکی از گناهان کبیرهی تمدن غرب نسبت به بشریت، این است که ازدواج را در چشم مردم سبک کرد. تشکیل خانواده را کوچک کرد. مثل لباس که عوض میکنند... قضیهی زن و شوهری را این طور کردند. بیانات رهبر انقلاب در مراسم خطبه عقد زوج های جوان؛ ۷۸/۱/۲۴
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
سوره نبا یا ««عم یتسائلون»، «التساول»، «المعصرات» (1) و هفتاد و هشتمین سوره قرآن و مکی است و 40 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره می فرمایند: هر کس سوره نبأ را قرائت نماید خداوند در روز قیامت از شراب خنک به وی بنوشاند.(2)
همچنین فرموده اند: سوره نبأسوره نبأ را یاد بگیرید اگر می دانستید چه برکات و آثاری در آن نهفته است کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن گناهان شما را می آمرزد جز شرک ورزیدن به او.(3)
امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده اند: منظور از نبأ عظیم در این سوره ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(4)
وقتی از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر سوره نبأ پرسیدند، از قول امام علی علیه السلام فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگتر از من و هیچ نبأ عظیمی عظیم تر از من ندارد.(5)
آثار وبرکات سوره
1) مشرف شدن به زیارت خانه خدا
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس قرائت سوره نبأ را یک سال ادامه دهد و هر روز آن را قرائت نماید از سال خارج نشود مگر اینکه خانه خدا را زیارت خواهد کرد.(6)
2) برای بیدار ماندن در شب
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس که می خواهد شب بیدار بماند اگر سوره نبأ را قرائت کند چنین می شود و قرائت آن برای کسی که می خواهد در شب مسافرت نماید مفید خواهد بود و او را از شر دزد و راهزن در امان می دارد.(7)
دیگر خواص سوره :
در مصباح کفعمی نیز امده است: هر کس سوره نبأ را بر پوست آهویی با گلاب و زعفران بنویسد و با خود همراه داشته باشد خوابش کم و بیداری اش زیاد می شود و در امان و حفظ خداوند خواهد بود و اگر نوشته این سوره را به بازو ببندد موجب زیاد شدن نیرویش می شودو منوشیدن آب شسته شده سوره نبأ بیماری های شکم را از بین می برد. (8)
_________________
پی نوشت:
(1)درمان با قرآن ، ص135
(2) مجمع البیان، ج10، ص237
(3) مستدرک الوسائل، ج4، ص366
(4) بحارالانوار، ج24، ص352
(5)تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص350
(6) ثواب الاعمال، ص121
(7)تفسیرالبرهان، ج5، ص563
(8) المصباح کفعمی، ص459
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» و (به یاد آرید) زمانی که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم، جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان، احسان کنید و با مردم، بهزبانخوش سخن بگویید و نماز را برپای دارید و زکات بدهید. امّا شما (با اینکه پیمان بسته بودید) جز عدّۀ کمی، سرپیچی کردید و رویگردان شدید.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۳:
احسان، جامعترین و وسیعترین واژه در باب نیکی است.
در حال فقر والدین، احسان مادّی و در حال غنای آنان، احسان روحی.
چنانکه احسان به یتیم شامل تأدیب، حفظ حقوق، محبّت و تعلیم او میشود.
اصول همۀ ادیان یکی است؛ چون همۀ این میثاقها، در اسلام نیز هست.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۳:
۱. خداوند از طریق عقل، فطرت و وحی، از مردم پیمان میگیرد. «أَخَذْنا مِیثاقَ»
۲. توحید، سرلوحۀ مکتب انبیاست و بعد از آن، کارهای نیک قرار گرفته است. «لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
۳. در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است. «لا تَعْبُدُونَ» «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
۴. احسان به والدین باید شخصاً صورت گیرد؛ نه با واسطه. حرف «ب» در «بِالْوالِدَیْنِ» بهمعنای مباشرت شخصی است. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
۵. گرایش به یکی از پدر و مادر، ممنوع است. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
۶. ابتدا خویشان نیازمند، سپس دیگران. «ذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ» البتّه در بین خویشاوندان نیز اولویّت ها محفوظ است. «أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ» «انفال، ۷۵»
۷. احسان باید همراه با ادب و بدون منّت باشد. در کنار احسان، جمله «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» آمده است.
۸. اگرچه به همۀ مردم نمیتوان احسان کرد، ولی با همه میتوان خوب سخن گفت. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
۹. برخورد خوب و گفتار نیکو، نهتنها با مسلمانان، بلکه با همۀ مردم لازم است. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
۱۰. علاوهبر پرداخت زکات، احسان به مستمندان و ایتام نیز لازم است. در آیه هم زکات آمده و هم احسان به مساکین. «إِحْساناً» «وَ الْمَساکِینِ» «وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۱۱. نماز و رابطه با خداوند، از زکات و رابطه با فقرا جدا نیست. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۱۲. نماز و زکات در ادیان دیگر نیز بوده است. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۱۳. اعتقاد به توحید، احسان به والدین و ایتام و مساکین، همراه با دستور پرداخت زکات و برخورد نیکو با مردم، و بهپاداشتن نماز، نشانۀ جامعیّت اسلام است.
۱۴. ادای حقوق، دارای مراتب و مراحلی است. اوّل حقّ خداوند، سپس والدین، سپس خویشاوندان، سپس یتیمان که کمبود محبّت دارند و آنگاه مساکین که کمبود مادّیات دارند.
۱۵. تمام احکام اعتقادی، اخلاقی و فقهی، میثاق و عهد خدا با انسان است. بعد از «مِیثاقَ» سخن از عقیدۀ توحیدی، احسان به والدین، نماز و زکات آمده است.
حضرت آیتالله امام خامنهای در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش فرمودند: «نقشهی دشمن برای ما روشن است، یعنی ما هیچ ابهامی در نقشهی دشمن نداریم که چهکار میخواهد بکند.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
خاطره رهبر انقلاب حضرت آیتالله امام خامنهای از روز بازگشت امام به ایران
یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیدهاید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلیکوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلیکوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر میخواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم میریختند و اصلاً اجازه نمیدادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. میخواستند دور امام را بگیرند.
هلیکوپتر در نقطهای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد. همین آقای «ناطق نوری» اتومبیلی داشتند، امام را سوار میکنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام میگویند: مرا به خیابان ولیعصر ببرید؛ آنجا منزل یکی از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ میروند و سراغ به سراغ، آدرس میگیرند، بالاخره پیدا میکنند - منزل یکی از خویشاوندان امام - بیخبر، امام وارد منزل آنها میشوند!
امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خردهای - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکی استراحت کرده بودند! آنجا میروند که نمازی بخوانند و استراحتی بکنند. دیگر تماس با کسی نمیگیرند؛ یعنی آنجا که میروند، با کسی تماس نمیگیرند. حالا کسانی که در این ستادهای عملیاتی نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران میشوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانی هستند و خودشان میآیند، کسی دنبالشان نرود!
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آنجا در یک قسمت، کارهایی را که من عهدهدار بودم، انجام میگرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر میکردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّهای آنجا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام میدادیم.
آخر شب - حدود ساعت نهونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار میکردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط میآید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی میآید؛ مثل اینکه کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان میآیند! برای من خیلی جالب و هیجانانگیز بود که بعد از سالها ایشان را میبینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آنجا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خستهاند.
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشتهاند و ایام دوازده بهمن، گرامی میدارند - به نحوی طرف پلهها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پلهها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه میکردیم. روی پلهها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمیآید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پلهها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. بههرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آنجا بود. این خاطره به یادم مانده است.
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار کارآفرینان، تولیدکنندگان و دانش بنیانها فرمودند: «مشکل معیشت مردمی و رفاه خانوار... بدون رشد اقتصادی علاجپذیر نیست.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
حضرت آیتالله خامنهای: «ما احتیاج داریم به رشد سریع و مستمر؛ علّت هم این است که عقبافتادگی داریم. ما در دههی ۹۰ به دلایل مختلف یک عقبماندگی و بهاصطلاح تعطیل نسبی مسائل اقتصادی داشتیم... طبعاً جبران این عقبماندگی کار آسانی نیست؛ این طبعاً محتاج یک رشد مستمرّ پیدرپی اقتصادی است در میانمدّت.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
اهمیت موضوع معیشت در روایات «امام سجّاد (علیهالصّلاةوالسّلام) در دعا به خدای متعال عرض میکنند: وَ نَعوذُ بِکَ مِن تَناوُلِ الاِسرافِ وَ مِن فِقدانِ الکَفاف؛ این نشاندهندهی اهمّیّت مسئلهی اقتصادی است که امام سجّاد از خدای متعال درخواست میکند و به خدای متعال پناه میبرد. از اسراف و از اینکه منابع معیشتی، به قدر کافی در اختیار مردم وجود نداشته باشد، این نشاندهندهی اهمّیّت مسئلهی اقتصاد است.» ۰۱/۰۱/۱۳۹۶
معیشت مردم کمدرآمد از مشکلات مهم اقتصادی کشور «در زمینهی مسائل اقتصادی خب الان مشکلاتی در کشور وجود دارد: تورّم بالا یکی از اساسیترین مشکلات است؛ کسری بودجه هست؛ معیشت مردمِ کمدرآمد هست -که اینها مشکلات مهم است- کاهش ارزش پول ملّی هست، که این یکی از آن چیزهایی است که انسان واقعاً خجالتزده میشود از این قضیّه؛ کاهش قدرت خرید مردم هست.» ۱۴۰۰/۰۶/۰
معیشت مردم؛ مهمترین اولویت مسئولین «مسئولین... به مسئلهی معیشت مردم یک اهتمام ویژه مصروف کنند؛ امروز مهمترین کار و اولویّت این است، چون دشمن روی این متمرکز است؛ معیشت طبقات ضعیف. مشکلاتی که برای طبقات ضعیف در امر معیشت پیش میآید، جزو اساسیترین کارها است برای مسئولان کشور، مسئولان دولتی، عمدتاً مسئولان دولتی؛ این مهمترین کارها است.» ۱۹/۱۰/۱۳۹۷
استفاده دشمن از زمینه مشکلات معیشتی برای اخلال در کشور «اینکه میگوییم [در اغتشاشات۱۴۰۱] «نقشهی دشمن نقشهی جامعی بود»، یعنی همهی عوامل مسلّطی را که یک قدرت میتواند برای اخلال و تخریب در یک کشوری به کار ببرد به کار انداخت، همهی این عوامل را ردیف کرد. عامل اقتصادی وجود داشت که البتّه وضعیّت اقتصادی کشور هم خوب نبود، خوب نیست و مشکل معیشت مردم زمینهای بود که آنها بتوانند از این عامل استفاده کنند.» ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
مسئولیت قوه قضائیه برای تأمین امنیت معیشت مردم «قوّهی قضائیّه باید بتواند نوعی برخورد کند با مختلکنندهی امنیّت، که فضای کسبوکار مردم، فضای زندگی و معیشت مردم، یک فضای امنی باشد؛ این یکی از زمینههای کار قوّهی قضائیّه برای اقتصاد کشور [است].» ۰۶/۰۴/۱۳۹۷
تولید ملی؛ راهحل مشکلات معیشتی «اگر چنانچه تولید ملّی را... همه تعقیب کنند و دنبالگیری کنند، بسیاری از مشکلات اقتصادی، مشکلات معیشتیِ مردم -هم مسئلهی اشتغال، هم مسئلهی سرمایهگذاری و بقیّهی چیزها- حل خواهد شد. آسیبهای اجتماعی به میزان زیادی کاهش پیدا خواهد کرد.» ۲۹/۱۲/۱۳۹۶
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] میآیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.
محمّد بن مسلم میگوید: پس به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم این همه بزرگی و احترام به واسطهی [بزرگداشت] حسین (علیه السّلام) به دست میآید ولی به خودش چه خواهد رسید؟
حضرت فرمودند: همانا خداوند او را به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) ملحق میگرداند و پیوسته با او در درجه و جایگاه او همراه خواهد بود.
آنگاه امام صادق (علیه السّلام) این آیه را تلاوت فرمودند: و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد.» امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۱۷
شرح حدیث:
شرح رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای بر این حدیث:
اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَ الّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و میافتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ * فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(1)
[وقتی] خدای متعال دربارهی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسین بن علی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسهی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این جور مصیبتها و این جور سختیها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جملهی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسین بن علی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همهی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد.
وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است.
وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه این هم یکی؛ در کنار قبر حسین بن علی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته.
وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافهی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است.
قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه محمّد بن مسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟
فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصهی همهی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند.
فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه در روز قیامت، امام حسین در درجهی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد. ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم» یکی از مصادیق این آیه این مورد است.
پینوشت: 1) سورهی آل عمران، بخشی از آیهی ۱۶۹ و بخشی از آیهی ۱۷۰؛ «... زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند؛ به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پیِ ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که بیمی بر ایشان نیست ...»
هفتاد و هفتمین سوره قران کریم است که 50 ایه دارد و در مکه نازل شده است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند: یا رسول الله چقدر زود پیر شدید؟ فرمودند: سوره های «هود» «واقعه» «مرسلات» و «نبأ» مرا پیر کرده است.(1)
ایشان در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره مرسلات را قرائت نماید نوشته می شود که وی از مشرکان نیست. (2)
امام جعفر صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره مرسلات را بخواند خداوند در روز قیامت بین او و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آشنایی ایجاد می کند.(3)
آثار و برکات سوره
1) امنیت در سفر
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: هر کسی که می خواهد سفر برود یا مسافری در حال سفر دارد اگر سوره مرسلات را قرائت نماید از شر هر دزدی در امان خواهد ماند.(4)
2) پیروزی بر دشمنان
هر کس در حال دشمنی و خصومت با کسی این سوره را قرائت نماید بر دشمنش غلبه خواهد یافت و اگر کسی که دملی در بدن دارد آن را بنویسد و با خود همراه داشته باشد برطرف خواهد شد. (5)
3) برای درد شکم
امام صادق علیه السلام فرموده است: اگر سوره مرسلات را بنویسند و با آب پیاز بشویند آنگاه بیماری که درد شکم دارد آن را بنوشد به اذن خداوند درد او برطرف می شود. (6)
______________
پی نوشت:
(1)الأمالی شیخ صدوق، ص304
(2) مجمع البیان، ج10، ص227
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مستدرک الوسائل، ج8، ص246
(5) المصباح کفعمی، ص459
(6)تفسیرالبرهان، ج5، ص557
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بار دیگر به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند چگونه گاوی باشد؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضیحات تو) حتماً هدایت خواهیم شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷۰:
اعتدال در هر کاری یک ارزش است. گاهی افراد با دیدن نشانهای بسیار ساده، یقین پیدا میکنند؛ ولی برخی با وجود بیان صریح «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً» وسوسه میکنند. نباید در بیانهای روشن و صریح، دچار وسوسه شد.
در حدیث آمده است که پیامبر علیهالسّلام فرمود: بنیاسرائیل مأمور ذبح یک گاو ساده و معمولی بودند، لکن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نیز بر آنان سخت گرفت. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۰:
۱. توجّه به مسائل فرعی، انسان را از تمرکز نسبتبه مسائل اساسی، باز میدارد. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
۲. روحیّۀ لجاجت باعث میشود حق بر انسان مشتبه شود. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
۳. گاهی سؤال برای تحقیق و علم و آگاهی نیست؛ بلکه نشانۀ روح لجاجت و طفرهرفتن است. «یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
۴. رهبران الهی، سعۀصدر دارند و جسارت را بهرویخود نمی آورند. (کلمۀ «رَبَّکَ» بهجای «ربّنا» یکنوع جسارت بود که بارها تکرار شد، ولی حضرت موسی بهرویخود نیاورد.) تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۱ - تفسیر نور:
«قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِیَةَ فِیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ» (موسی) گفت: خداوند میفرماید: همانا آن گاوی است که نهچنان رام باشد که زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیاری کند.
از هر عیبی برکنار است و هیچ لکّهای در (رنگ) آن نیست. گفتند: الآن حق (مطلب) را آوردی! پس (چنان گاوی را پیدا کرده و) آن را سر بریدند، ولی نزدیک بود انجام ندهند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷۱:
«ذَلُولٌ» بهمعنای حیوان رام شده،
«تُثِیرُ» از «أَثارَةٍ» بهمعنای شخم زدن،
«مُسَلَّمَةٌ» بهمعنای سالم از هر عیب و نقص عضوی
و «شِیَةَ» از «وشی» بهمعنای خال، و «لا شِیَةَ» یعنی خال یا رگۀ رنگ دیگری نداشته باشد.
یهود نسبت به پیامبر خود بیادب بودند، با آنکه خود بهدنبال بهانه و راه فرار بودند، وقتی مجبور به انجام فرمان شدند،
به موسی گفتند: «الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ» حالا حق گفتی.
گویا قبل از این باطل میگفته است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۱:
۱. در اجرای طرحها، عناصر و منابع فعّال و تولیدی و اقتصادی را منهدم نکنید. «لا ذَلُولٌ» «وَ لا تَسْقِی»
۲. آنچه در راه فرمان خدا مصرف میشود، باید سالم باشد. «مُسَلَّمَةٌ» در سفر حج نیز زائر خانه خدا باید روز عید قربان، حیوان سالم ذبح کند.
۳. غرور و هوس، کار را به جایی میرساند که انسان هر چه را طبق میل خودش باشد، حق میداند. «جِئْتَ بِالْحَقِّ» تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۲ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» و (به یاد آورید) هنگامیکه فردی را به قتل رساندید و سپس دربارۀ (قاتل) او، به نزاع پرداختید، ولی خداوند آنچه را شما پنهان میداشتید، آشکار میسازد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷۲:
جریانِ قتل و فرمانِ ذبح گاو، در آیات قبل بهطورمفصّل بیان شده است؛ ولی این آیه خلاصۀ ماجرا را ذکر میکند تا هشداری مجدّد باشد که آنچه را شما پنهان میداشتید، خداوند با فرمانِ ذبح و زدنِ قسمتی از گاو به بدن مقتول و زنده شدن مقتول و معرّفی نمودن قاتل خویش، افشا ساخت و از خلافکاریهای شما پرده برداشت.
حدیثی در درّ المنثور نقل شده که اگر انسان در لابهلای سنگهای محکم که هیچ روزنهای در آن نباشد، عملی را انجام دهد، خداوند آن را برای مردم ظاهر میکند. «تفسیر درّالمنثور، ج ۱، ص ۷۸»
در روایات میخوانیم: گاوِ میانسالِ زرد رنگ با آن خصوصیّات، تنها در اختیار جوانی بود که معاملۀ پرسودی برایش پیش آمده بود، امّا چون کلید انبار زیر سر پدرش بود و او برای اینکه پدر را بیدار نکند، از سود گذشت.
خداوند برای جبران این خدمتِ فرزند به پدر، پاسخ بهانههای بنیاسرائیل را چنان قرار داد که گاوِ آن جوان، متعیّن شود تا آن را با قیمتِ گران بفروشد.
حضرت موسی فرمود: «انظروا الی البر ما یبلغ باهله» بنگرید بهنیکی، که چه به اهلش میرساند. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۸» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۲:
۱. هر کس به گناه دیگران راضی باشد، در گناه آنان شریک است.
خداوند به یهودیان زمان پیامبر نسبتِ قتل داده است؛ گویا آنان به قتل زمان موسی راضی بودند. «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ»
۲. گاهی انسان با نسبتدادن جرم به دیگران، میخواهد با حیله آن را از خود دفع کند.
غافل از آنکه اگر خداوند بخواهد، با زدن مردهای بر مردۀ دیگر، مسائل را روشن و مجرم را افشا میکند. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۳ - تفسیر نور:
«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» پس گفتیم: قسمتی از گاو ذبحشده را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرّفی کند) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما نشان میدهد؛ شاید تعقّل کنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۳:
۱. اطمینان و اعتماد مردم را جلب کنید. حضرت موسی، شخصاً به زدن قسمتی از بدنِ گاو به مقتول اقدام نکرد؛ بلکه به مردم فرمود: خودتان این کار را بکنید. «اضْرِبُوهُ»
۲. این آیه، نمونهای از قدرت خداوند بر زندهکردنِ مردگان در دنیا بهعنوان رجعت و در قیامت برای پاداش است. «کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی»
۳. دیدن نشانههای قدرت الهی، برای تعقّل دائمی انسانهاست، نه تعجّب لحظهای. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»
۴. اگر روح و فکر انسان آلوده باشد، دیدن آیات الهی نیز تعقّل را در او برنمیانگیزد. (تعقّل با واژۀ «لعل» بهکار رفته است.) «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۴ - تفسیر نور:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ یا سختتر!
چراکه از پارهای سنگها، نهرها شکافته (و جاری) میشود و پارهای از آنها، شکاف برمیدارد و آب از آن تراوش میکند، و بعضی از سنگها از خوف خدا (از فراز کوه) بهزیر میافتد. (امّا دلهای شما هیچ متأثّر نمیشود) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷۴:
آیاتِ قبل، بسیاری از الطاف الهی دربارۀ بنیاسرائیل، از قبیلِ رهایی از شرّ فرعون، شکافتهشدن دریا، قبول توبۀ آنان از گوسالهپرستی، نزول بهترین غذاها، سایهبان قراردادنِ ابرها و رهبریِ معصوم را یادآور شد و در نهایت، ماجرای قتل نفس و چگونگی کشف قاتل با یکروش اعجازآمیز را بازگو کرد.
خداوند در این آیه میفرماید: بهجهت بیتوجّهی شما به اینهمه نشانه و آیه که از روی لجاجت و کینه بود، دلهای شما را قساوت فراگرفت و سنگدل شُدید و ایبسا که دلهایتان از سنگ نیز سختتر شد. سنگها، مراحل مختلفی دارند:
الف: خُرد میشوند، از آنها نهرها جاری شده و انسانها را سیراب میکنند. «یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»
ب: انفجار ندارند، ولی حدّاقل خود و اطراف خود را تَر میکنند. «فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ»
ج: از خشیّت الهی، سقوط و سجود دارند. «یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۴:
۱. قساوت و سنگدلی، بدترین نوع مرض روحی است که بهجهت لجاجتهای پیدرپی، برای انسان پیدا میشود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»
۲. مشاهدۀ آیات و الطاف الهی، در افراد لجوج بهجای تقویت ایمان، موجب قساوت قلب میگردد. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»
همچنانکه قرآن، برای مؤمنان مایۀ شفا و رحمت و برای ظالمان، موجب زیان و خسارت است. «اسراء، ۸۲»
باران که در لطافت طبعش، خلاف نیست ------- در باغ، لاله روید و در شورهزار، خَس
۳. کاری نکنیم که نسل ما، شرمندۀ رفتار ما شود؛ نیاکان سنگدل شدند، ولی خداوند به نسل آنان میگوید: «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ»
۴. علم، بهتنهایی نورانیّت نمیآورد. بعد از دیدن آن همه معجزه، باز سنگدل شدند. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»
۵. قساوت، مراحلی دارد. «کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»
۶. با سادهترین تشبیه، عمیقترین معارف را میتوان بیان کرد. «کَالْحِجارَةِ»
۷. انتقادات باید مستند باشد. قرآن که میفرماید: دلهای بعضی از سنگ سفتتر است، دلیل آن را که جاریشدنِ آب از کنار سنگ است، بیان میدارد. «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ»
۸. جمادات، مرحلهای از شعور را دارا هستند؛ زیرا خوف و خشیّت دارند. «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»
با توجّه به اینکه خشیّت، تنها برخاسته از علم است، نه چیز دیگر: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»«فاطر، ۲۸»
و مولوی نیز میگوید:
جملۀ ذرّات پیدا و نهان -------- با تو میگویند، روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم -------- با شما نامحرمان، ما خامُشیم
نطق آب و نطق خاک و نطق گل ---------- هست محسوس حواس اهل دل
۹. داروی قساوت، توجّه به علم خداوند است. «کَالْحِجارَةِ» «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»
۱۰. سنگدلی، در رفتار ما مؤثّر است. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ» «عَمَّا تَعْمَلُونَ»
۱۱. خداوند به همۀ کارهای ما آگاه است. «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۵ - تفسیر نور:
«أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (پس ای مؤمنان!) آیا انتظار دارید (که یهودیان سرسخت،) به (دین) شما ایمان بیاورند؟ درحالیکه عدهای از آنان، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدنش، آن را تحریف میکردند با آنکه (حق را) میدانستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۵:
۱. انتظارِ ایمان آوردن مردم نیز نیکوست، ولی همه این توفیق را ندارند، شما هم انتظار آن را نداشته باشید. «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا»
۲. با وجود دانشمندان لجوج و خطرناک، امیدی به اصلاح جامعه نیست. «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ»
۳. در انتقاد، انصاف را مراعات کنیم. همۀ یهودیان اهل تحریف نبودند. «فَرِیقٌ مِنْهُمْ»«یُحَرِّفُونَهُ»
۴. به اصلاح عوام فاسد، امیدی هست؛ ولی به اصلاح دانشمند منحرف لجوج، امیدی نیست. «بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
۵. شناخت حق، غیر از قبول حق است. افرادی حق را میشناسند، ولی حاضر نیستند به آن اقرار کنند. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
۶. تحریفاتی خطرناکتر است که کارشناسانه و آگاهانه باشد. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
۷. جاهلِ مقصّر، مورد تهدید است نه جاهل بیخبر. «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
۸. تحریف، گناه علما و دانشمندان است. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷۶ - تفسیر نور:
«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ قالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلاتَعْقِلُونَ» و (همین یهودیان) هنگامیکه مؤمنان را ملاقات میکنند، میگویند: ایمان آوردیم، ولی هنگامیکه بعضی از آنها با بعضی دیگر خلوت میکنند، میگویند: چرا آنچه را که خداوند (دربارۀ صفاتِ پیامبر اسلام) برای شما (در تورات) گشوده (و بیان کرده، به مسلمانان) بازگو میکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه پروردگارتان بر ضدّ شما به آن استدلال کنند؟ پس آیا تعقّل نمیکنید؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷۶:
برخی از یهود وقتی مسلمانان را میدیدند، به آنها میگفتند: چون اوصاف و نشانههای محمد صلّی اللَّه علیه و آله در تورات ما هست، ما نیز ایمان آوردهایم.
ولی بعضی افراد وقتی به آنان میرسیدند، آنان را مورد سرزنش و مؤاخذه قرار میدادند که چرا اوصاف و نشانههای محمد صلّی اللَّه علیه و آله را برای مسلمانان بازگو میکنید؟ اگر آنچه در تورات است به آنها خبر دهید، روز قیامت علیه شما به کار میگیرند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷۶:
۱. انسان وقتی حقیقت را فهمید، باید از آن پیروی کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما») ای بسا اگر در آن روز دانشمندان کتمان حق نمیکردند، این همه یهودی و مسیحی وجود نداشت.
۲.در نظر منحرفان، نفاق و کتمان حقیقت برای حفظ موقعیّت و تعصّب نابهجا، نشانۀ عقل و عاقلانه عمل کردن است. «أَ تُحَدِّثُونَهُمْ» «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
امام صادق (علیه السلام) از امام کاظم (علیه السلام)، از پدرشان (علیه السلام) روایت شده است که حضرت به ابوحنیفه فرمود: «کدام سوره آغازش حمد و میانش اخلاص و پایانش دعاست»؟ ابوحنیفه حیران شد و گفت: «نمیدانم». امام (علیه السلام) فرمود: «سورهای که آغازش حمد و میانش اخلاص و پایانش دعاست، سورهی»حمد» میباشد». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ البرهان/ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای: زینب کبری (سلام الله علیها) توانست به همهی تاریخ و همهی جهان نشان بدهد ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را؛ این خیلی مهم است. به کوری چشم آن کسانی که چه در آن زمان، چه در دورهی ما هر کدام به نحوی جنس زن را تحقیر میکردند و میکنند، زینب کبریٰ توانست نشان بدهد علوّ مرتبهی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را. ... این بزرگوار، زینب کبریٰ (سلام الله علیها)، دو نکته را نشان داد: یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ دوّم اینکه زن میتواند قلّهی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر؛ اینها را عملاً زینب کبریٰ (سلام الله علیها) نشان داد؛ نه فقط به آن عدّهای که در کوفه و شام بودند؛ به تاریخ نشان داد، به همهی بشر نشان داد.۱۴۰۰/۰۹/۲۱ ... حوادث گوناگون بعد از عاشورا در واقع قیام زینبی است. حرکت عظیم زینب کبری در درجهی اوّل، و امام سجّاد (علیه السّلام) و بقیّهی زنان باعظمت آلالله در این دورانِ یکی دو ماههی بعد از آن، یک قیام به معنای حقیقی کلمه است. کارهای بزرگی را انجام دادند، کربلا را و این شهادت بزرگ را ماندگار کردند، تثبیت کردند.۱۳۹۹/۰۶/۱۱ ... (بعد از عاشورا) در واقع ایّام حماسهی زینبی است. در چنین روزهایی مسیر کربلا و کوفه و شام و بعد از آن مدینه، مسیر حرکت نورانیِ پُرشکوه حماسی زینب کبری و حضرت امام سجّاد و بقیّهی اسرای عاشورا است؛ اینها که توانستند با این حرکت خود، ماجرای عاشورا را ابدیّت ببخشند، آن را دائمی کنند، زوالناپذیر کنند.۱۳۹۷/۰۷/۱۲
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
و اذا جاءک الذین یؤ منون بایاتنا فقل سلام علیکم کتب ربکم على نفسه الرحمة اءنه من عمل منکم سوءا بجهالة ثم تاب من بعده و اءصلح فأنه غفور رحیم (۵۴) و کذلک نفصل الایات و لتستبین سبیل المجرمین (۵۵)
ترجمه ۵۴ - هر گاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده ، هر کس از شما کار بدى از روى نادانى کند سپس توبه و اصلاح (و جبران ) نماید او آمرزنده مهربان است . ۵۵ - و اینچنین آیات را برمیشمریم (و روشن میسازیم ) تا راه گناهکاران آشکار گردد.
تفسیر بعضى معتقدند آیه نخست درباره کسانى نازل شده که در آیات قبل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور شد که از طرد آنها خوددارى کند، و آنها را از خود جدا نسازد و بعضى معتقدند درباره جمعى از گناهکاران بوده است که نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمدند و اظهار داشتند ما گناهان زیادى کرده ایم و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سکوت کرد تا آیه فوق نازل شد. اما شان نزول آن هر چه باشد، شک نیست که مفهوم آیه یک معنى کلى و وسیع است و همه را شامل میشود، زیرا نخست به صورت یک قانون کلى به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد که تمام افراد با ایمان را هر چند گناهکار باشند، نه تنها طرد نکند، بلکه به خود بپذیرد و چنین مى گوید: هر گاه کسانى که به آیات ما ایمان آورده اند به سراغ تو بیایند، به آنها بگو: سلام بر شما (و اذا جائک الذین یؤمنون بایاتنا فقل سلام علیکم ). این سلام ممکن است از ناحیه خدا و بوسیله پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده باشد، و یا مستقیما از ناحیه خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و در هر حال دلیل بر پذیرا شدن و استقبال کردن و تفاهم و دوستى با آنها است . در جمله دوم اضافه میکند، که پروردگار شما رحمت را بر خود فرض کرده است (کتب ربکم على نفسه الرحمة ). (کتب )که از ماده ( کتابت ) به معنى نوشتن است ، در بسیارى از موارد کنایه از الزام و ایجاب و تعهد مى باشد، زیرا یکى از آثار نوشتن مسلم شدن و ثابت ماندن چیزى است . و در جمله سوم که در حقیقت توضیح و تفسیر رحمت الهى است ، با تعبیرى محبت آمیز چنین مى گوید: هر کس از شما کارى از روى جهالت انجام دهد، سپس توبه کند و اصلاح و جبران نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است (انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم ) همانطور که سابقا گفته ایم منظور از (جهالت ) در اینگونه موارد، همان غلبه و طغیان شهوت است که انسان نه از روى دشمنى و عداوت با حق ، بلکه به خاطر غلبه هوى و هوس آنچنان مى شود که فروغ عقل و کنترل شهوت را از دست مى دهد، چنین کسى با اینکه عالم به گناه و حرام است اما چون علمش تحت الشعاع هوى و هوس واقع شده ، به آن جهل اطلاق گردیده ، مسلما چنین کسى در برابر گناه خود مسؤ ل است ، اما چون از روى عداوت و دشمنى نبوده ، سعى و کوشش مى کند اصلاح و جبران کند. در حقیقت آیه فوق به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد، که هیچ فرد با ایمانى را از هر طبقه و نژاد و در هر شرائطى بوده باشد، نه تنها از خود نراند، بلکه آغوش خویش را یکسان به روى همه بگشاید، حتى اگر کسانى آلوده به گناهان زیاد باشند، آنها را نیز بپذیرد و اصلاح کند. و در آیه بعد براى تاکید مطلب مى فرماید:(ما آیات و نشانه ها و دستورات خود را این چنین روشن و مشخص مى کنیم ، تا هم راه حقجویان و مطیعان آشکار گردد و هم راه گنهکاران لجوج و دشمنان حق (و کذلک نفصل الایات و لتستبین سبیل المجرمین ). روشن است که منظور از مجرم ، در آیه فوق هر گناهکارى نیست ، زیرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این آیه ماموریت پیدا مى کند گناهکاران را در صورتى که به سوى او بیایند هر چند اعمال خلافى از روى نادانى انجام داده باشند، بپذیرد، بنابراین منظور از مجرم همان گناهکاران لجوج و سرسختى است که با هیچ وسیله تسلیم حق نمى شوند. یعنى بعد از این دعوت عمومى و همگانى به سوى حق ، حتى دعوت از گناهکارانى که از کار خود پشیمانند، راه و رسم مجرمان لجوج و غیر قابل انعطاف کاملا شناخته خواهد شد
**************
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۵۶تا۵۸
قل انى نهیت اءن اءعبد الذین تدعون من دون الله قل لا اءتبع اءهواءکم قد ضللت اذا و ما اءنا من المهتدین (۵۶) قل انى على بینة من ربى و کذبتم به ما عندى ما تستعجلون به إن الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین (۵۷) قل لو اءن عندى ما تستعجلون به لقضى الامر بینى و بینکم و الله اءعلم بالظالمین (۵۸)
ترجمه : ۵۶ - بگو من از پرستش کسانى که غیر از خدا میخوانید نهى شده ام ، بگو من از هوى و هوسهاى شما پیروى نمى کنم اگر چنین کنم گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود. ۵۷ - بگو من دلیل روشنى از پروردگارم دارم و شما آنرا تکذیب کرده اید (و نپذیرفته اید) آنچه شما درباره آن عجله دارید به دست من نیست ، حکم و فرمان تنها از آن خدا است ، حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جدا کننده (حق از باطل ) است . ۵۸ - بگو اگر آنچه را که شما در باره آن عجله دارید نزد من بود (و به درخواست شما ترتیب اثر مى دادم عذاب الهى بر شما نازل مى گشت و) کار من و شما پایان گرفته بود و خداوند ظالمان را بهتر مى شناسد.
تفسیر اصرار بیجا در این آیات همچنان روى سخن به مشرکان و بت پرستان لجوج است - همانطور که بیشتر آیات این سوره نیز همین بحث را دنبال مى کند - لحن این آیات چنان است که گویا آنها از پیامبر دعوت کرده بودند به آئینشان گرایش پیدا کند پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور مى شود که صریحا به آنها بگوید: من از پرستش کسانى را که غیر از خدا مى پرستید نهى شده ام (قل انى نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله ). جمله نهیت (ممنوع شده ام ) که به صورت فعل ماضى مجهول آورده شده است اشاره به این است که ممنوع بودن پرستش بتها چیز تازهاى نیست بلکه همواره چنین بوده و خواهد بود. سپس با جمله : بگو اى پیامبر من پیروى از هوا و هوسهاى شما نمى کنم (قل لا اتبع اهوائکم ) پاسـخ روشنى به پیشنهاد بى اساس آنها مى دهد و آن اینکه بت پرستى هیچ دلیل منطقى ندارد، و هرگز با حکم عقل و خرد جور نمى آید، زیرا عقل به خوبى درک مى کند که انسان از جماد اشرف است چگونه ممکن است انسان در برابر مخلوق دیگرى و حتى در برابر موجود پست تر سر تعظیم فرود آورد، علاوه بر این بتها غالبا ساخته و پرداخته انسان بودند چگونه ممکن است چیزى که مخلوق خود انسان است معبود او و حلال مشکلاتش گردد، بنابراین سرچشمه بت پرستى چیزى جز تقلید کورکورانه و پیروى از خرافات و هوا پرستى نیست . و در آخرین جمله براى تاکید بیشتر مى گوید: اگر من چنین کارى را کنم مسلما گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود (قد ضللت اذا و ما انا من المهتدین ). در آیه بعد پاسـخ دیگرى به آنهاو آن اینکه من بینه و دلیل روشنى از طرف پروردگارم دارم اگر چه شما آن را نپذیرفته و تکذیب کرده اید (قل انى على بینة من ربى و کذبتم به ). بینة در اصل به چیزى مى گویند که میان دو شى ء فاصله و جدائى مى افکند به گونه اى که دیگر هیچگونه اتصال و آمیزش با هم نداشته باشند، سپس به دلیل روشن و آشکار نیز گفته شده ، از این نظر که حق و باطل را کاملا از هم جدا مى کند. در اصطلاح فقهى اگر چه ( بینة ) به شهادت دو نفر عادل گفته مى شود ولى معنى لغوى آن کاملا وسیع است و شهادت دو عادل یکى از مصداقهاى آن مى باشد و اگر به معجزات بینة گفته مى شود باز از همین نظر است که حق را از باطل جدا مى کند و اگر به آیات و احکام الهى بینة گفته مى شود باز به عنوان مصداق این معنى وسیع است . خلاصه در این آیه نیز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور است روى این نکته تکیه کند که مدرک من در مسئله خدا پرستى و مبارزه با بت کاملا روشن و آشکار میباشد و انکار و تکذیب شما چیزى از اهمیت آن نمى کاهد. سپس به یکى دیگر از بهانه جوئیهاى آنها اشاره مى کند و آن اینکه آنها مى گفتند اگر تو بر حق هستى کیفرهائى که ما را به آن تهدید میکنى زودتر بیاور پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در پاسـخ آنها میگوید آنچه را شما درباره آن عجله دارید به دست من نیست ) (ما عندى ما تستعجلون به ). تمام کارها و فرمانها همه به دست خدا است (ان الحکم الا لله ). و بعد به عنوان تاکید مى گوید: او است که حق را از باطل جدا مى کند و او بهترین جدا کنندگان حق از باطل است (یقص الحق و هو خیر الفاصلین ). بدیهى است کسى میتواند به خوبى حق را از باطل جدا کند که علمش از همه بیشتر باشد و شناخت حق و باطل براى او کاملا روشن است ، به علاوه قدرت کافى براى اعمال علم و دانش خود نیز داشته باشد و این دو صفت (علم و قدرت ) به طور نامحدود و بى پایان تنها براى ذات پاک خدا است ، بنابراین او بهترین جدا کنندگان حق از باطل است . در آیه بعد به پیامبر دستور مى دهد که در برابر مطالبه عذاب و کیفر از ناحیه این جمعیت لجوج و نادان به آنها بگو : اگر آنچه را که شما با عجله از من مى طلبید در قبضه قدرت من بود و من به درخواست شما ترتیب اثر میدادم کار من و شما پایان گرفته بود (قل لو ان عندى ما تستعجلون به لقضى الامر بینى و بینکم ). اما براى اینکه تصور نکنند مجازات آنها به دست فراموشى سپرده شده در پایان خداوند از همه کس بهتر ستمکاران و ظالمان را مى شناسد و به موقع کیفر آنها را خواهد داد (و الله اعلم بالظالمین ).
نکته ها در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: ۱ - از آیات قرآن استفاده مى شود که بسیارى از اقوام گذشته همین درخواست را از پیامبران خود داشتند، که اگر راست مى گوئى پس چرا مجازاتى را که براى ما انتظار دارى به سراغ ما نمى فرستى ؟! قوم نوح (علیه السلام ) چنین درخواستى را از او کردند و گفتند اى نوح ! چرا این همه با ما سخن مى گوئى و مجادله مى کنى ؟ اگر راست مى گوئى عذابى را که به عنوان تهدید مى گوئى زودتر بیاور قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین (هود - 32) نظیر این تقاضا را قوم صالح نیز از او کردند (اعراف - 77). و همچنین قوم عاد به پیامبرشان هود چنین پیشنهادى داشتند (اعراف - 70) از سوره اسراء نیز استفاده مى شود که این درخواست از پیامبر اسلام مکرر واقع شد، حتى گفتند ما به تو ایمان نمى آوریم مگر زمانى که یکى از چند کار انجام دهى از جمله اینکه سنگهاى آسمانى را قطعه قطعه بر سر ما بیفکنى ! (او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا) (اسراء - 92). این درخواستهاى نامعقول یا به عنوان استهزاء و مسخره کردن صورت مى گرفته و یا به راستى به عنوان طلب اعجاز و در هر دو صورت کار احمقانه اى بود، زیرا در صورت دوم موجب نابودى آنها مى شده و جائى براى استفاده از معجزه باقى نمى مانده و در صورت اول نیز با دلائل و نشانه هاى روشنى که پیامبران با خود داشتند حداقل احتمال صدق آنها در نظر هر بیننده مجسم میشده است ، چطور ممکن است با چنین احتمالى انسان تقاضاى نابودى خودش را بکند، یا آن را به شوخى بگیرد ، ولى تعصب و لجاجت بلاى بزرگى است که جلو هر گونه فکر و منطق را مى گیرد. ۲- جمله (ان الحکم الا لله ) معنى روشنى دارد و آن اینکه : هر گونه فرمان در عالم آفرینش و تکوین و در عالم احکام دینى و تشریع به دست خدا است ، و بنابراین اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ماموریتى پیدا مى کند آنهم به فرمان او است . و اگر حضرت مسیح مثلا مرده اى را زنده مى کند آنهم به اذن او است ، همچنین هر منصبى اعم از رهبرى الهى و قضاوت و حکمیت به کسى سپرده شده است آنهم از ناحیه پروردگار است . اما متاسفانه جمله به این روشنى در طول تاریخ کرارا مورد سوء استفاده واقع شده است ، گاهى خوارج براى ایراد به مسئله تعیین حکمین در جریان جنگ صفین که به پیشنهاد آنها و امثال آنها صورت گرفته بود به این جمله چسبیده و به گفته على (علیه السلام ) کلمه حقى را گرفته و در معنى باطلى به کار میبردند، و تدریجا جمله لا حکم الا لله شعارى براى آنها شد. آنها آن قدر نادان و ابله بودند که تصور مى کردند اگر کسى به فرمان خدا و به دستور اسلام در موضوعى حکمیت پیدا کرد با جمله ان الحکم الا لله مخالف است ، با اینکه قرآن زیاد میخواندند اما کمتر مى فهمیدند، زیرا حتى قرآن در موضوع دادگاه خانوادگى اسلام تصریح به انتخاب حکم از طرف زن و مرد مى کند (فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها) (نساء - 35) بعضى دیگر - همانطور که فخر رازى در تفسیر خود نقل مى کند - این جمله را دلیلى بر مسلک جبر گرفته اند، زیرا وقتى قبول کنیم همه فرمانها در جهان آفرینش به دست خدا است اختیارى براى کسى باقى نمى ماند. در حالى که مى دانیم آزادى اراده بندگان و اختیار آنها نیز به فرمان پروردگار است ، این خدا است که مى خواهد آنها مختار و آزاد در کار خود باشند تا در پرتو اختیار و آزادى ، تکلیف و مسئولیت بر دوش آنها نهد و تربیت شوند. ۳- جمله یقص در لغت به معنى قطع کردن و بریدن چیزى است و اینکه در آیه فوق مى خوانیم یقص الحق : خداوند حق را میبرد یعنى کاملا آنرا از باطل جدا و تفکیک مینماید، بنابراین جمله بعد و هو خیر الفاصلین او بهترین جدا کنندگان است تاکید براى این موضوع محسوب مى شود. و باید توجه داشت که جمله ( یقص ) از ماده ( قصه ) به معنى بیان سرگذشت و داستان نیست آنچنان که بعضى از مفسران پنداشته اند.
تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۲ - تفسیر نور
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» همانا کسانیکه (به اسلام) ایمان آورده و کسانیکه یهودی شدند و نصاری و صابئان، هرکسکه به خدا و روز قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس برای آنها در نزد پروردگارشان، پاداش و اجر است و بر آنها ترسی نیست و آنها محزون نمیشوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۲:
در تفسیر نمونه از جامعالبیان، نقل شده است:
سلمان فارسی به رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله گفت: دوستان من که اهل ایمان و نماز بودند، ولی شما را ندیدند تا به شما ایمان بیاورند؛ وضع آنها در قیامت چگونه است؟
یکی از حاضرین جواب داد: اهل دوزخ هستند.
ولی این آیه نازل شد که هر کدام از پیروان ادیان که در عصر خود بر طبق وظایف و فرمان الهی عمل کردهاند، مأجور هستند. آیا طبق آیه ۶۲، سوره بقره می توان بر یهودیت و مسیحیت باقی ماند؟
این آیه نمیتواند بهانه و دستاویزی برای ماندن در یهودیّت و مسیحیّت باشد؛ زیرا
اوّلًا: قرآن، اهل کتاب را به اسلام دعوت نموده است.
ثانیاً: تهدید کرده که اگر آگاهانه به سراغ دینی غیر از اسلام بروند، مورد قبول نیست. «آل عمران، ۸۵»
مراد از «الَّذِینَ هادُوا» یهودیان هستند. این نامگذاری یا بهسبب اظهار توبۀ آنان است که با تعبیر«إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ» «اعراف، ۱۵۶» آمده است و یا بهجهت آنکه این قوم به یکی از فرزندان حضرت یعقوب که یهود نام داشت، منسوب بودند.
مراد از «النَّصاری»، مسیحیان هستند که در جواب حضرت عیسی که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی» گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» «صف، ۱۴»
شاید هم این نامگذاری بهجهت سکونت آنان در منطقۀ ناصریّه، زادگاه عیسی علیهالسّلام باشد.
«صابئین» به کسانی گفته میشود که خود را پیروان حضرت یحیی میدانند و برای ستارگان، قدرت تدبیر قائل هستند.
نام این گروه در سورههای بقره، مائده و حج، در کنار یهود، نصاری، مجوس و مشرکین آمده است. «بقره، ۶۲، مائده، ۶۹، حج، ۱۷»
از اینجا معلوم میشود که صابئین غیر از چهار دستۀ مذکور هستند.
پیروان این آیین نیز همانند سایر اهل کتاب، به اسلام دعوت شدهاند. اینها با توجّه به اعتقادات خاصّ خود، پیروان اندکی دارند و اهل تبلیغ از دین خودشان نیستند. آنها بیشتر در کنار رودخانهها و دریاها زندگی میکنند و گوشهگیر و منزوی هستند.
این افراد، غسلهای متعدّدی دارند که در تابستان و زمستان باید در رودخانه و آب جاری انجام دهند.
هماکنون تعداد نزدیک به پنجهزارنفر از آنان در خوزستان در کنار رود کارون و شهرهای دیگر آن استان زندگی میکنند و قریب به هشتهزارنفر نیز در عراق در کنار دجله و شهرهای دیگر عراق سکونت دارند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۲:
۱. تمام ادیان آسمانی، اصول مشترک دارند توحید، معاد و انجام اعمال صالح. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»
۲. مهمترین اصل اعتقادی بعد از توحید، معاد است. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»
۳. صاحبان ادیان دیگر در صورت بیاطّلاعی از اسلام، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، اگر به دین آسمانی خود ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند و در بیاطّلاعی خود مقصّر نباشند، اهل نجات هستند. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
۴. انسان، تنها در سایۀ ایمان به خداوند و امید به معاد و انجام عمل صالح، آرامش مییابد. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
۵. سعادت و کرامت، مربوط به ایمان و عمل صالح است؛ نه عنوانِ مسلم، یهودی، مسیحی و صابئی. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ»«لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» و (یاد کن) زمانیکه از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) آنچه را (از آیات و دستورات خداوند) به شما دادهایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، بهخاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزگار شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۳:
ماجرای کندهشدن کوه طور از جای خود و قرار گرفتن در بالایِِ سرِ یهود، در سورههای «بقره، ۹۳»، «نساء، ۱۵۴» و «اعراف، ۱۷۱» نیز آمده است.
همچنین شاید مراد از پیمان مطرح شده در این آیه، همان پیمانی باشد که در سوره های بقره، ۴۰ و ۸۲» و مائده ، ۱۲» آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۳:
۱. میثاق گرفتن، یکی از عوامل و انگیزههای عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. خداوند، هم از طریق فرستادن پیامبر و هم با نشان دادن کارهای خارقالعاده، حجّت را بر مردم تمام کرده است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۳. تهدید، برای سرکوبکردن روحیّههای مغرور و لجوج، یک وسیلۀ تربیتی است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۴. حفظ دستاوردهای انقلاب (نجات از سلطۀ فرعون و آزاد شدن از اسارت و)، باید با قدرت و قوّت دنبال شود. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ»
۵. عمل به آیات و احکام الهی، باید همراه با جدّیّت، عشق و تصمیم باشد؛ نه شوخی، نه عادت، نه شکّ و نه تشریفات. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ»
۶. معارف دینی باید با تدریس و تبلیغ، در اذهان مردم زنده بماند. «اذْکُرُوا ما فِیهِ»
۷. یاد آیات الهی و تدبّر در آنها، زمینهساز تقواست. «اذْکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۴ - تفسیر نور:
«ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ» سپس شما بعد از این جریان (که کوه طور را بالای سر خود دیدید، بازهم) رویگردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود قطعاً از زیانکاران بودید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۴:
۲. نومید نشوید، زیرا که خداوند با متخلّفان نیز با فضل و رحمت برخورد میکند. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»
۳. نجات از خسارت، در سایۀ فضل و رحمت الهی است. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۵ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» قطعاً شما از (سرنوشت) کسانی از خودتان که در روز شنبه، نافرمانی کردند (و بهجای تعطیلکردن کار در این روز، دنبال کار رفتند) آگاه هستید، ما (به خاطر این نافرمانی) به آنان گفتیم: به شکل بوزینههای مطرود درآیید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۵:
یکی از احکام تورات، وجوب تعطیل کردن شنبه بود که حرص و آز، گروهی از بنیاسرائیل را به کار واداشت و با حیلهای که بعداً خواهیم گفت، روزهای شنبه، کار میکردند.
لذا خداوند، افراد حیلهگر را به صورت بوزینه درآورد تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
این ماجرا علاوهبر این آیه در سورۀ «اعراف، ۱۶۳ - ۱۶۶» نیز آمده است و اصولًا مسخ چهره، یکی از عذابهای الهی و تحقّق قهر خداوندی است.
گروهی از نصاری نیز بعد از نزول مائدۀ آسمانی، کفر ورزیدند که به شکل بوزینه و خوک در آمدند. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ» «مائده، ۶۰»
کلمۀ «سبت» بهمعنای قطع و دستکشیدن از کار است.
چنانکه در آیهای دیگر، دربارۀ نقش خواب فرموده است: «وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً» «نبأ، ۹»
و لذا شنبه، روز تعطیلی یهود، «یومالسبت» نامیده شده است.
«خاسِئِینَ» از مادۀ «خسأ» بهمعنی «طرد نمودن» است.
این واژه ابتدا برای طرد سگ به کار رفته، ولی سپس بهطورعام استعمال شده است. در آیه بهجای «قردة خاسئة»، «خاسِئِینَ» فرموده که صفت برای جمع مذکّر عاقل است، شاید این استعمال برای آن است که جسم آنان تبدیل به بوزینه شده، نه روح و عقل انسانی آنان؛ زیرا در این صورت، عذابِ بیشتری میکشند.
هر چند که برخی، همانند مراغی در تفسیر خود، مراد از بوزینهشدن را یک تشبیه دانسته و گفتهاند: این آیه نیز نظیر آیۀ «کَمَثَلِ الْحِمارِ» و یا «کَالْأَنْعامِ» است؛ یعنی مسخ معنوی آنان منظور است، نه مسخ صوری و ظاهری.
ولی در تفسیر أطیبالبیان روایتی از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاریخ بهخاطر کفرشان، تغییر چهره داده و به سیزده نوع حیوان، تبدیل شدهاند. «بحار، ج ۱۴، ص ۷۸۷»
همانگونه که در روایات میخوانیم دامنۀ مسخ در قیامت با توجّه به خصوصیّات روحی افراد، گستردهتر خواهد بود. در قیامت مردم چند گونه محشور میشوند؟
در قیامت مردم دهگونه محشور میشوند:
۱. شایعهسازان، بهصورت میمون؛
۲. حرامخواران، بهصورت خوک؛
۳. رباخواران، واژگونه؛
۴. قاضی ناحق، کور؛
۵. خودخواهان مغرور، کر و لال؛
۶. عالم بی عمل، درحالجویدن زبان خود؛
۷. همسایهآزار، دستوپابُریده؛
۸. خبرچین، آویخته به شاخههای آتش؛
۹. عیّاشان، بَدبوتر از مُردار؛
۱۰. مستکبران، در پوششی از آتش. «تفسیر مجمعالبیان و نورالثّقلین و صافی، ذیل آیۀ ۱۸ سورۀ نبأ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۵:
۱. از دانستنیهای تاریخ، عبرت بگیرید. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ»
۲. کسیکه حکم خدا را نسخ کند، خود را مسخ کرده است. تغییر و تحریف چهرۀ دین، تغییر چهرۀ انسانیّت را بهدنبال دارد. «اعْتَدَوْا» «کُونُوا قِرَدَةً»
۳. استراحت و عبادت، باید جزو برنامههای رسمی باشد و هر کس زمان تعطیل و تفریح و عبادت را به کار مشغول شود، متجاوز است. «اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ»
۴. هر کس راه خدا را کنار بگذارد، بوزینه صفت، مقلّد دیگران خواهد شد. «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ»
۵. در جهان طبیعت، تبدیل موجودی به موجود دیگر ممکن است. «کُونُوا قِرَدَةً»
۶. حیوانات، از رحمتِ خداوند دور نیستند؛ ولی حیوان شدن انسان، نشانۀ قهر و طرد الهی است. «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۶ - تفسیر نور:
«فَجَعَلْناها نَکالاً لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» ما این عقوبت را عبرتی برای حاضران معاصر و نسلهای بعدشان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۶:
«نَکالَ» عذابی است که اثر آن باقی و ظاهر باشد تا دیگران ببینند و عبرت بگیرند.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: مراد از «لِما بَیْنَ یَدَیْها»، مردم زمان نزول بلا هستند و مراد از «ما خَلْفَها»، امّتهای بعد از نزول هستند که شامل ما مسلمانان نیز میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۶:
۱. شکستها و پیروزیها باید برای آیندگان درس باشد. «نَکالًا» «ما خَلْفَها»
و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد (برای یافتن قاتل) مادهگاوی را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را به تمسخر میگیری؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۷:
این سوره را بهجهت این داستان، سورۀ بقره نامیدهاند.
فرمان ذبح گاو، در تورات، سِفر تثنیه، فصل ۲۱» بهعنوان یک قانون قضایی مطرح شده است . خلاصۀ ماجرا از این قرار بوده که مقتولی در بین بنیاسرائیل پیدا شد که قاتل آن معلوم نبود. در میان قوم نزاع و درگیری شروع شد و هر قبیله، قتل را به طایفه و قبیلهای دیگر نسبت میداد و خود را تبرئه میکرد.
آنها برای داوری و حلّ مشکل، نزد حضرت موسی رفتند. موسی علیهالسّلام به آنها فرمود: خداوند دستور داده گاوی را ذبح کنید و قطعهای از بدن آن را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرّفی کند.
آنها با شنیدن این جواب به موسی علیهالسّلام گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی گفت: مسخرهکردن کار جاهلان است و من به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم.
در فرهنگ قرآن و روایات، جهل بهمعنای بیخردی است؛ نه نادانی.
لذا کلمۀ «جهل» در برابر «عقل» به کار میرود، نه در برابر علم و چون مسخره کردن دیگران، نشانۀ بیخردی است، حضرت موسی از آن به خدا پناه میبرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۷:
۱. اگر فرمان خداوند، با ذهن و سلیقۀ ما مطابق نیامد و راز آن را نفهمیدیم، نباید آن را انکار کنیم. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ» «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
۲. موسی علیهالسّلام دستور ذبح گاو را از سوی خدا معرّفی میکند تا بلکه رعایت ادب نموده و تسلیم شوند، ولی آنها باز بهانهگیری میکنند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ»
۳. خداوند اگر اراده نماید، از بههمخوردن دو مرده، مردهای زنده میشود. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
۴. در کشتنِ گاو، تقدّس گاو کوبیده میشود؛ همانند بتشکنی ابراهیم علیهالسّلام و آتشزدن گوسالۀ طلایی سامری. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
۵. درجۀ ایمان مردم به پیامبرشان، از برخورد آنها در مقابل دستورات وی فهمیده میشود. «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
۶. استعاذه و پناهبردن به خدا، یکی از راههای بیمهشدن است. عصمت انبیاء در سایۀ استعاذه و امثال آن است. «أَعُوذُ»
۷. مسخرهکردن، کار افراد جاهل و بیخرد است. «أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
۸. جهل، خطری است که اولیای خدا، از آن به خدا پناه میبرند. «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
۹. خداوند در یک ماجرا، توحید، قدرتنماییِ خود، نبوّت، معجزۀ موسی و معاد، زنده شدن مرده، را به اثبات میرساند. تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۸ - تفسیر نور:
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لابِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» (بنیاسرائیل به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند که آن چگونه (گاوی) است؟
(موسی) گفت: همانا خداوند میفرماید: مادهگاوی که نه پیر و ازکارافتاده باشد و نه بکر و جوان؛ (بلکه) میان این دو (و میانسال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هرچهزودتر) انجام دهید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۸:
وقتی بنیاسرائیل فهمیدند که موضوع جدّی است، شروع به بهانهتراشی نمودند.
به نظر برخی مفسّران، احتمال میرود که این بهانهها از طرف قاتل واقعی به مردم القا میشد، تا مبادا رسوا شود. «تفسیر فخر رازی، ذیل آیه»
در هر حال روش سؤالکردنِ قوم، حکایت از روحیّۀ لجاجت آنان دارد که در آیه به آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است. پیامهای سوره بقره - آیه ۶۸:
۱. با ادب سؤال کنید. در این آیه کلمه «لَنا» دو بار تکرار شده و بهجای «ربّنا» کلمۀ «رَبَّکَ» آمده که نشانۀ روح تکبّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا»
۲. فرمان خداوند را سریع انجام دهید و از وسوسه و تردید بپرهیزید. «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۹ - تفسیر نور:
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ» (آنان به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن سازد که رنگش چگونه باشد؟ (موسی) گفت: همانا خداوند میگوید: آن مادهگاوی باشد زردِ یکدست، که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۹:
با اینکه فرمان ذبح، دو بار صادر شد، امّا گویا برخی از آنها قاتل را میشناختند و نمیخواستند معرّفی شود.
لذا از روی لجاجت و بهانهتراشی، سؤالهای متعدّدی را مطرح میکردند، تا بالاخره از رنگ گاو سؤال کردند.
خداوند در جواب آنها فرمود: رنگ گاو، زردِ شدید و پُررنگ و خالص باشد. رنگی که بینندگان را شادمان کند؛ یعنی از خوشاندامی، سلامتی، رنگ و زیبایی خاصّی برخوردار باشد.
ای بسا اگر وسیلۀ وزنکردن داشتند، از وزنِ گاو نیز سؤال میکردند!
از سؤالات نابهجا نهی شدهایم. در سورۀ مائده میخوانیم: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» «مائده، ۱۰۱» از چیزهایی که اگر به آنها پاسخ داده شود برای شما مشکل به وجود میآید، سؤال نکنید.
روزی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دربارۀ لزوم و اهمّیت حج، خطبهای ایراد میفرمودند؛ در بین خطبه، شخصی سؤال کرد: آیا حج، هر سال واجب است؟
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله جواب نفرمود. آن شخص دوباره سؤال خود را تکرار نمود.
حضرت ناراحت شده فرمودند: چرا اصرار میکنی؟ اگر بگویم بله، کار شما مشکل میشود؛ همینکه دیدید من ساکت شدم، اصرار نکنید.
سپس پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: یکی از عوامل هلاکت اقوام گذشته، سؤالات نابهجای آنها بود. «تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۹۶»
حضرت علی علیهالسّلام در نهجالبلاغه میفرماید: «و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها» «شرح ابن أبی الحدید، ج ۱۸، ص ۱۰۲» خداوند حکم برخی اشیا را مسکوت گذاشته است، این سکوت از سرِ فراموشی نیست، بلکه برای آن است که شما در عمل، در وسعت باشید.
و لذا با سؤالات نابهجا، موشکافی نکنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۹:
۱. رنگ زرد، چنانکه در روایات نیز آمده، مورد سفارش دین است. «فاقِعٌ لَوْنُها»
۲. رنگ ها، در روحیّۀ انسان تأثیر دارند. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»
هفتاد و پنجمین سوره قرآن کریم است که در مکه مکرمه نازل شده و دارای 40 آیه می باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره قیامت را قرائت کند در روز قیامت من و جبرئیل شهادت می دهیم که اوبه قیامت ایمان داشته است و در حالی وارد محشر می شود که چهره اش درخشان تر از دیگر آفریدگان خداست(1)
امام باقر علیه السلام نیز فرمودند: هر کس در قرائت سوره قیامه مداومت ورزد و به آیات آن عمل کند خداوند عزیز و جلیل او را به بهترین شکل با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم محشور می کند در حالی که چهره اش شاد و خندان است تا اینکه از پل صراط و میزان بگذرد.(2)
آثار و برکات سوره
1) جهت محبوب شدن
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت است: ... مداومت در خواندن این سوره باعث افزایش روزی و امنیت و محبوبیت در بین مردم می شود. (3)
2) تقویت کننده عفاف و پاکدامنی
امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند: قرائت سوره قیامت موجب خشوع می شود و تقویت کنده عفاف و پاکدامنی و حفظ و صیانت خواهد بود.و هر کس آنرا بخواند از حاکمی نترسد و به اذن خدا در شب و روز محفوظ خواهد بود.(4)
3) رفع ضعف و ناتوانی
اگر این سوره را بنویسند و آب شسته شده ان را بنوشند ضعف و ناتوانی را از بین می برد.(5)
____________________
پی نوشت:
(1).مجمع البیان، ج10، ص190
(2) ثواب الاعمال، ص121
(3) تفسیرالبرهان، ج5، ص533
(4) همان
(5) المصباح کفعمی، ص459
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
نماز شب پنجم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من عمل اللیلة الخامسة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل سی و پنجم، عمل شب پنجم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِکَ فِی کُتُبِ الْأَسْبَابِ إِلَى رِضَاءِ مَالِکِ یَوْمِ الْحِسَابِ مَرْوِیّاً عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ در برخى کتابهاى دربردارندهى اعمال که به وسیلهى آنها انسان به خشنودى پروردگار مالک روز حساب، راه مىیابد، آمده است که پیامبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- فرمود: مَنْ صَلَّى فِی اللَّیْلَةِ الْخَامِسَةِ مِنْ رَجَبٍ سِتَّ رَکَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] هرکس در شب پنجم ماه رجب شش رکعت نماز-با یک بار سورهى «حمد» و بیست و پنج بار سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» -بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ أَرْبَعِینَ نَبِیّاً وَ أَرْبَعِینَ صِدِّیقاً وَ أَرْبَعِینَ شَهِیداً وَ یَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ اللَّامِعِ عَلَى فَرَسٍ مِنَ النُّور خداوند پاداش چهل پیامبر و چهل صدیق و چهل شهید را به او عطا مىکند و سوار بر اسبى از نور، همانند آذرخش درخشان از [پل] صراط مىگذرد.
بدانکه اولین شب جمعه ماه رجب را «لیلة الرغاب» (یعنى شب دلدادگان) مى گویند و براى آن عملى با فضیلت بسیار از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله وارد شده که آن را سیّد در کتاب «اقبال» و علاّمه حلى در «اجازه بنى زهره» نقل کرده اند، بعضى از فضیلت آن اینکه به سبب انجام آن، گناهان بسیار آمرزیده مى شود، و نیز نمازى در آن وارد شده که هرکه آن را به جاى آورد هنگام شب اوّل قبرش حق تعالى ثواب آن را به نیکوترین صورت و با روى گشاده و درخشان و زبانى گویا به سوى او مى فرستد، پس به او مى گوید: اى حبیب من تو را بشارت باد که از هر شدّت و سختى نجات یافتى، بنده مى گوید تو کیستى؟ به خدا سوگند من چهره اى زیباتر از چهره تو ندیدم، و سخنى شیرین تر از سخن تو نشنیدم، و بویى بهتر از بوى تو نبوییدم!! پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازم که در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردى امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا کنم، و مونس تنهایى تو باشم، و هراس را از تو برگیرم و هنگامى که در صور (شیپور قیامت) دمیده شود، در عرصه قیامت سایه اى بر سرت خواهم افکند، پس خوشحال باش که خیر هرگز از تو جدا نخواهد شد. کیفیت این نماز چنین است:
اولین پنجشنبه ماه رجب را روزه مى دارى، چون شب جمعه داخل شود، ما بین نماز مغرب و عشا، دوازده رکعت نماز بجاى مى آورى، هر دو رکعت با یک سلام به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «سوره قدر» و دوازده مرتبه «سوره توحید» مى خوانى و هنگامى که از نماز فارغ شدى هفتاد مرتبه مى گویى
نماز شب هفتم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة السابعة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل سی و نهم، عمل شب هفتم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِيمَا نَظَرْنَاهُ مِمَّا يُقَرِّبُ الْعَبْدَ إِلَى مَوْلَاهُ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى اعمال نزديككنندهى بنده به مولاى خويش، به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّابِعَةِ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ[3] وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ[4] هركس در شب هفتم ماه رجب چهار ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» سه بار و سورهى «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلنّٰاسِ» -بخواند وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص عِنْدَ الْفَرَاغِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ يَقُولُ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ عَشْرَ مَرَّاتٍ و بعد از اتمام نماز ده بار بر پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-صلوات بفرستد و باقيات صالحات (اعمال شايستهى پاينده) ؛ يعنى «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر» را ده بار بگويد، أَظَلَّهُ اللَّهُ تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِهِ [تَحْتَ الْعَرْشِ] وَ يُعْطِيهِ ثَوَابَ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ خداوند او را در سايهى [زير]عرش خود قرار مىدهد و پاداش كسى كه ماه رمضان را روزه داشته به او عطا مىكند و تا زمان فراغت از نماز، فرشتگان براى او طلب آمرزش مىكنند وَ يُسَهِّلُ عَلَيْهِ النَّزْعَ وَ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ- وَ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَر و جان كندن و فشار قبر او آسان مىگردد و از دنيا بيرون نمىرود تا اينكه جايگاه خويش را در بهشت ببيند و خداوند او را از هراس بزرگتر [روز قيامت]ايمن گرداند
نماز شب هشتم ماه رجب (اقبال الاعمال) الجزء الثانی؛ الباب الثامن فيما نذكره مما يختص بشهر رجب و بركاته و ما نختاره من عباداته و خيراته و فيه فصول، فصل فيما نذكره من عمل الليلة الثامنة من رجب جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل چهل و یکم، عمل شب هشتم ماه رجب: وَجَدْنَا ذَلِكَ فِي كُتُبِ الصَّلَوَاتِ فِي الْأَوْقَاتِ الصَّالِحَاتِ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ در برخى كتابهاى دربردارندهى نمازها در اوقات شايسته، آمده است كه پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: [وَ] مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّامِنَةِ مِنْ رَجَبٍ عِشْرِينَ رَكْعَةً بِالْحَمْدِ[1] مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[2] وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ[3] وَ الْفَلَقِ[4] وَ النَّاسِ[5] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هركس در شب هشتم ماه رجب بیست ركعت نماز-در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورههاى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»، «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ»، «فلق» و «ناس» سه بار-بخواند، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ وَ الصَّابِرِينَ وَ رَفَعَ اسْمَهُ فِي الصِّدِّيقِينَ وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ أَجْرُ كُلِّ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ خداوند به او پاداش سپاسگزاران و شكيبايان را عطا مىكند و نام او در ميان صديقان نوشته و بالا برده مىشود و در برابر هر حرف كه در نماز خوانده، پاداش همهى صديقان و شهيدان براى او خواهد بود وَ كَأَنَّمَا خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ تَلْقَّاهُ سَبْعُونَ مَلَكاً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ يُشَيِّعُونَهُ إِلَيْهَا و گويى كه قرآن را در ماه رمضان خوانده و ختم كرده است و آنگاه كه از قبرش بيرون مىآيد، هفتاد فرشته به پيشواز او آمده و بشارت بهشت را به او مىدهند و از پى او روانه مىگردند.
مادر ستارههای فروزان ولایت حضرت آیتالله امام خامنهای: اگر شخصیت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها سرور همهی زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبهای برسد که برابر مرتبهی انبیا و اولیا است. در واقع فاطمهی زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن، ستارههای فروزان ولایت قرار گرفته است. همهی ائمّه علیهمالسّلام برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران میشود دید. ۱۳۷۶/۷/۳۰
گرهها آسانتر باز میشود... حضرت آیتالله امام خامنهای: «اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقیای که خدای متعال و آیین الهی برای همهی انسانها -چه مرد و چه زن- بهطور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و باصفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گرههای زندگی آسانتر باز خواهد شد؛ یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. برای این باید تلاش کرد؛ هدف این است.» ۱۳۷۶/۷/۳۰
گرمای مطالعه حضرت آیتالله امام خامنهای:«این مسأله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خودِ بانوان خیلی جدّی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند.» ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
دو لنگه یک در حضرت آیتالله امام خامنهای: «اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگهی یک در، دو چشم در چهرهی انسان، دو سنگرنشین در جبههی نبرد زندگی و دو کاسبِ شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هرکدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلتهایی، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژهی خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینی که اسلام معیّن کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و مهربان و بابرکت و پرفایده خواهند داشت.» ۱۳۷۵/۰۶/۲۸ حضرت آیتالله خامنهای: «هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان این است که زن تحت ستم نباشد و مرد خود را حاکم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقی هست. مرد حقوقی دارد، زن هم حقوقی دارد و این حقوق بهشدت عادلانه و متوازن ترتیب داده شده است. آنچه متعلق به اسلام است، بینات اسلام و مسلمات اسلام است.» ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
حرکت مردم آمل در مقابل معارضین؛ نمونه پیروی از اهل بیت علیهمالسلام در همین داستان آمل که یک حرکت مردمی عجیبی مردم آمل نشان دادند، اینکه امام (رضواناللهتعالیعلیه) در وصیتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشاندهندهی عظمت کار اینها -قشرهای مختلف، حتی زنها- است. دخترک چهارده پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسد. البته سوابق مردم مازندران که زیاد است؛ من بارها گفتهام، از دورانهای قدیم این منطقهی طبرستان و منطقهی پشت این جبال سربهفلککشیده که لشکریان فاتح خلفا نمیتوانستند از این جبال عبور بکنند، فراریان خاندان پیغمبر، این جوانهایی که در مدینه و در کوفه و در مناطق عراق و حجاز زیر فشار قرار میگرفتند، خودشان، زنوبچههاشان فرار میکردند و خودشان را میرساندند به آن طرفی که نیروهای مسلح آن روز نمیتوانستند برسند. لذا مردم مازندران از وقتی که مسلمان شدند، پیرو اهلبیت بودند؛ یعنی از همان اول، اسلام اینها همراه بود با پیروی از اهلبیت (علیهمالسلام). یک چنین کار بزرگی [کردند]. ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
«مسئلهی دفاع مقدس علاوه بر اینکه یک آزمون بزرگی بود برای ملت ایران، آزمونی هم بود برای بروز استعدادها، هم استعداد اشخاص، هم استعداد مناطق کشور؛ حالا در مورد استعداد اشخاص به نظر من این نکتهی مهم و قابل توجهی است که به آن توجه نمیشود؛ یعنی از بس واضح است مورد غفلت قرار میگیرد، از کثرت وضوح مخفی میماند؛ و آن این است که این دفاع مقدس وسیلهای شد برای اینکه استعدادهای مکنون(۳) در انسانها، به شکل عجیبی بروز کند. مثلا در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانی وارد میدان جنگ میشود و در حالی که از مسائل نظامی هیچ اطلاعی ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامی؛ این خیلی مهم است. خب، شما الان در حالات شهدا و سرداران بزرگ و مانند اینها که نگاه میکنید، مثلا فرض کنید شهید حسن باقری منباب مثال، بلاشک یک طراح جنگی است. هرکس منکر این معنا باشد، اطلاع ندارد؛ والا کسی اطلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعا این جوان بیست و چند ساله یک طراح جنگ است. کی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است!» ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
«من شرح حال شهید افشردی (باقری) را میخواندم - به نظرم شرح حال ایشان یا یکی دیگر از همین شهدا بود - در آنجا ذکر شده بود که ایشان هر روز خطاهای خود را مینوشته؛ همین که در توصیهی علمای اخلاق و در توصیههای بعضی از احادیث و اینها هم هست که خطاهای خودتان را بنویسید، هر شب خودتان را محاسبه کنید. او این چیزها را روی کاغذ مینوشته. ماها رومان نمیشود خودمان بنویسیم، روی کاغذ بیاوریم، علنی کنیم؛ ولو بین خودمان و کاغذ. او در یادداشتهای خود نوشته بود که مثلاً من شب دیدم امروز این چند تا گناه را انجام دادم.» ۱۳۹۰/۰۱/۲۳
«قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی -حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه بهوسیلهی دولت دستنشاندهی آمریکا انجام گرفت، به جای خود- در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستادهی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یکجوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مینویسد -اینها اسناد تاریخی است- و میگوید من به ژنرال قرهباغی گفتم که در مواجههی با مردم لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتلعام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لولهی تفنگها را پایین آوردند، عدّهای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر میگوید؛ قرهباغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایدهای نکرد، مردم عقب نرفتند، آنوقت هایزر میگوید من دیدم این ژنرالهای شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب میکُشتند. ببینید این رژیمِ دستنشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتلعام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیهی او عمل میکند و چون فایدهای ندارد، میرود به او میگوید فایدهای ندارد؛ او هم میگوید اینها بچّهاند، اینها کودکانه فکر میکنند. این، ماحصل و خلاصهی حکومت پهلوی در ایران است.» ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
اختلاط با نامحرم به ضرر زنهاست آن آقایی که با زنان نامحرم سروکار دارد، دو جا برای او امکان اشباع غرایزش در سطوح مختلف وجود دارد، این دیگر به زن خودش آن جور پای بند نیست. مثل مردی که هیچ زنی نگاه نمیکندنیست.
اینکه میگویند زن باید خودش را در محیطهای اجتماعی با نامحرم مخلوط نکند، برای این است که این زن، دلبستگیاش به مرد خودش باشد و الّا اگر زن کارش به جایی رسید که مرد خودش برایش عادی شد، مثل وضعیتی که الآن در جوامع غربی میبینید که اصلاً این مرد برای زن اهمیّتی ندارد، میگوید حالا شد، شد، نشد هم نشد. میگوید طلاق میگیریم، تمام میکنیم تو برو دنبال کارت، من هم میروم دنبال کارم. این بد است. بعضی از خانمها امروز تلاش میکنند که وضع زنان را این جوری کنند. این به ضرر زنهاست به نفع زنها نیست؛ چون این، بنیان خانواده را متلاشی میکند. رهبر انقلاب؛ ۷۷/۱/۱۹
نهضت اسلامی در دنیا، یک امر جدی است. احساس هویت اسلامی در میان ملتهای مسلمان، بلکه در میان جمعیتهای مسلمان - یعنی آنجایی که مسلمین، یک ملت محسوب نمیشوند، بلکه یک جمعیت در اقلیت هستند - یک امر واضح و غیرقابل انکاری است. گویی تمام عوامل دست به دست هم داده است، تا ایمان اسلامی و احساس مسلمانی را در باطن مسلمین عالم قوی کند و آن را به عمل و منش و تحرک بیرونی و ظاهری تبدیل بنماید ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۵
**************
شهید یوسف کلاهدوز
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر ملتی، اگر تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شد، از دست رفته است. هر ملتی، اگر حاضر شد از شرف ملی، اقتدار ملی و ارادهی ملی چشم بپوشد، در ورطهی ضعف بیپایان و وادییی که آخر آن معلوم نیست، لغزید. هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم شود، بیش از گذشته محکوم به ضعف و ذلت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصیت شد. این، یکی از چیزهایی است که وضع فعلی جهان، آن را نشان میدهد.
**************
شهید یوسف کلاهدوز
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در نظام جمهوری اسلامی، اگر کسی که مسؤولیتی بردوش گرفته، اخلاص و قصد قربت و نیت برای خدا نداشته باشد، تحقیقاً مغبون شده است. اگر اخلاص و عمل للَّه و تلاشِ منهای انگیزههای غیر الهی بود، هر مسؤولیتی گوارا، هر کار سنگینی تحمل کردنی، و هر باری برداشتنی است ... باید انگیزهی حرکت ما - در هر سطحی که هستیم - انگیزهی الهی باشد. علاج همهی دردهای ما، اخلاص است. اگر اخلاص باشد، همهی چیزهایی که فعلاً نظام و جامعهی ما از آنها متأذّی است، برطرف خواهد شد. اخلاص در عمل، موجب خواهد شد یکپارچگیها تحکیم بشود ... بحمدالله ملت ما یکپارچه و متفقند. تبلیغات و وساوس دشمن نتوانسته است یکپارچگی ما را به هم بزند و اختلاف ایجاد کند؛ باید این را تحکیم کرد. این یکپارچگی و اتحاد، به مسؤولان و متصدیان امور امکان خواهد داد که وظایف و بارهای سنگینی که بر دوششان است، با جرأت و قدرت بیشتر حمل کنند و گره مشکلاتی که ما از گذشتههای دور و از سالهای طولانی غلبه و سلطهی طاغوت بر این کشور وارث آنها هستیم، باز نمایند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۵
پسرم و عزیز دلم امیر حسین جانم، بابایی من: خیلی دوستت دارم زیبایی نگاهت و چشمانت هیچ گاه فراموشم نمی شود. پسرم بابا رفت که حضرت زینب (س) تنها نماند. خانم زینب (س) در کربلا تنها ماند و در کربلا ماها نبودیم ولی حالا چی، اکنون کربلای دیگر آغاز شده اگر من باز جا بمانم در آن روز حساب در برابر مولایم و پروردگارم و معبودم چگونه سر بالا بگیرم، آن هم با دستی خالی و بی توشه …
امیدوارم ان شاالله این راه توشه ای باشد برایم در آن روز حسرت و شرمندگی …
فرزندم امیر حسین بابا تا میتوانی به مادرت محبت کن و به او توجه نما و از حرفها و رفتارها و کردارش پند بگیر و آنگونه رفتار کن که خداوند دوست دارد و میپذیرد و تابع ولایت باش که انسان بی ولایت پوچ است و توشه ای به همراه ندارد. به نماز و واجباتت توجه کن و بدان همیشه و همه جا خدا حاضر و ناظر بر اعمالت هست، برایم دعا کن و بدان که من هم برایت دعا میکنم ...
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فضیلت و خواص سوره مدثر
هفتاد و چهارمین سوره قرآن است که مکی و 56 آیه دارد. «مدثر» از نام های رسول خداست چنانکه در زیارتی خطاب به ایشان آمده است: «السلام علیک ایها المدثر». (1)
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر که سوره مدثر را قرائت نماید ده برابر کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در مکه تصدیق یا تکذیب کردند حسنه عطا می شود.(2)
در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: کسی که در نمازهای واجبش سوره مدثر را قرائت نماید بر خداوند واجب است او را با پیامبر اکرم همراه و هم درجه قرار دهد و در زندگی دنیایی شقاوت و بدبختی به او نمی رسد.(3)
آثار و برکات سوره
1) توفیق حفظ قرآن
در سختی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: کسی که بر قرائت این سوره مداومت ورزد اگر خواستار حفظ قرآن باشد به حفظ آن توفیق می یابد و اگر بیشتر از آن بخواهد خداوند به او اعطا می کند.(4)
_______________
پی نوشت:
(1) بحار الانوار، ج15، ص151
(2) مجمع البیان, ج10,ص
(3)ثواب الاعمال، ص120
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص521
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من عمل اللیلة الثانیة من رجب
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل بیست و نهم، عمل شب دوم ماه رجب:
خداوند همهى گناهان کوچک و بزرگ او را مىآمرزد و تا سال آینده از نمازگزاران مىنویسد و-همان گونه که در ضمن اعمال شب اول یادآور شدیم-از نفاق و دورویى پاک و مبرّا مىگردد
حضرت آیتالله امام خامنهای: «اینکه امام باقر «باقرالعلم» است، یعنی حقایق و مفاهیم اسلامی را که در قشری از دروغ و فریب و ریا و تحریف پیچیده شده بود، میشکافد و آن لبّ و مغز را میاندازد در کام مشتاقان حقیقت. این یک گوشهی دیگری است از مبارزهی ائمّهی ما.» کتاب همرزمان حسین علیهالسلام، ص۱۴۲ منبع (ادامه مطلب ...)
یکی از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانی - چه دختر و چه پسر - وقتی که بزرگ شد، از لحاظ روحی، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتاری، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایی که امروز نسلهای جوان و نوجوان غربی در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد. رهبر انقلاب؛ ۷۵/۱۲/۲۰ منبع (ادامه مطلب ...)
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فضیلت و خواص سوره مزمل
سوره مزمل هفتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی است و 20 آیه دارد.
حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید سختی های دنیا و اخرت از او دفع می شود.(1)
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس سوره مزمل را در نماز عشای خود در آخر شب بخواند شب و روز به عنوان دو شاهد به همراه این سوره به نفع قاری این سوره شهادت می دهند و خداوند به او زندگی پاک داده و با مرگ پاک از دنیا می رود.(2)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید اجری همانند کسی که در راه خداوند بندگانی را به تعداد جنیان و شیاطین آزاد کند اعطا می شود.و سختی دنیا و اخرت از او برداشته می شود و هر کس بر قرائت این سوره مداومت ورزد رسول خدا را در خواب خواهد دید.و می تواند آنچه دلش می خواهد از ایشان درخواست نماید.(3)
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده : ... هر کس این سوره را در شب جمعه صد بار بخواند خداوند صد گناه از او می آمرزد و هزار حسنه به وی عطا می کند. (4)
آثار و برکات سوره
1) آشتی میان زن و شوهر
اگر این سوره را در میان زن و شوهر ناسازگاری سه بار به شربت بخواند و به آن دو بیاشامند دوستدار یکدیگر و مهربان شوند. (5)
2) پیدا شدن گمشده
...هر کس چیزی را گم کرده باشد 10 روز هر روز 1 بار سوره مزمل را بخواند به یاری خداوند پیدا شود..(6)
3) برای فرزند دار شدن
...اگر کسی را فرزندی نباشد زن و شوهر هر دو روزه بگیرند و وقت افطار غسل کنند و 1 بار سوره مبارکه مزمل را برآب بخوانند و از آن آب بخورند، فرزند حاصل می شود... (7)
4) ادای قرض
...هر کس قرض دار باشد بعد از نماز در خواندن این سوره مداومت نماید قرض او ادا می شود... (8)
5) وسعت رزق و روزی
...اگر کسی تنگ روزی باشد سوره مزمل را هر روز تا 40 روز، روزی 1 بار بخواند روزیش زیاد شود... (9)
6) باطل کردن سحر
...اگر کسی را سحر کرده باشند روز یکشنبه این سوره را بنویسد و بشویند و کسی که سحر شده از آن آب بیاشاند سحر او باطل می شود... (10)
7) درمان درد
...سوره مزمل را بر بادام تلخ بخوانند و بر کسی که درد اندام دارد بمالند بیمار صحت می یابد... (11)
ختم مجرب
جهت رفع کلیه حاجات ختم زیر را بجا آورید:
11 روز هر روز 11 بار بعد از نماز صبح این سوره را بخواند و بعد از 11 بار، 11 بار این دعا را بخواند:
«یا مُسَبّبْ سَبّب یا مُفَتّح فَتّح یا مُفَرّجْ فَرِّجْ یا مدبر دبر، یا مسهل سهل، یا میسر یسر، یا متمم تمم، برحمتک یا ارحم الراحمین.» (12)
____________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص157
(2) ثواب الاعمال، ص120
(3)تفسیرالبرهان، ج5، ص515
(4) همان
(5) درمان با قرآن، ص130
(6) همان
(7) همان
(8) همان
(9) همان
(10) همان،ص131
(11) همان
(12) همان
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
در هر شب، دو رکعت، بعد از حمد سه مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون سلام دهد دست ها را بلند کند و بگوید:
«لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حیّ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر و الیه المصیر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم صلّ علی محمد النّبیّ الامّیّ و آله» و بکشد دست ها را به صورت خود.
از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است که کسی که این عمل را به جا آورد، حق تعالی دعای او را مستجاب گرداند و ثواب شصت حج و شصت عمره به او عطا فرماید.
الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما نذکره من صلاة أخرى فی أول لیلة من رجب و ثوابها
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل هشتم، نماز شب اول ماه رجب و ثواب و پاداش آن:
هر مرد یا زن مؤمنى در شب اول ماه رجب سی رکعت نماز-در هر رکعت سورهى «حمد» یک بار و سورهى «قُلْ یا أَیُّهَا اَلْکافِرُونَ» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» سه بار-بخواند،
اعمال مخصوصه ماه رجب: روز اول رجب، روز شریفی است و در آن چند عمل است؛ پنجم شروع كند به نماز سلمان رضي الله عنه بدين طريق كه ده ركعت نماز گزارد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد و در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه سوره توحيد و سه مرتبه سوره قل يأيها الكافرون بخواند و بعد از هر سلام دستها را بلند كند و بگويد
در کتاب وسائل الشیعه به نقل از امام حسین علیهالسلام آمده است: روزی پیامبر صلیالله علیه و آله در مجلسی نشسته بودند و درباره آداب معاشرت میان همسران صحبت میکردند. در ضمن صحبتهایشان فرمودند: «هر زنی که قبل از عروسی و در زمان عقد مهریهاش را به شوهرش ببخشد، خداوند متعال به ازای هر یک دیناری که او از مهریهاش بخشیده، پاداش آزاد کردن یک بنده اسیر را به حساب نامه اعمالش خواهد نوشت». یکی از افراد آن جمع پرسید: «اگر زنی مهریهاش را بعد از عروسی و در زمان زندگی کنار همسرش به او ببخشد، چه پاداشی دارد؟» پیامبر صلیالله علیه و آله در جواب فرمودند: «این کار باعث افزایش مودت و الفت بین آنها میشود».
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسانتر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(۱) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل» [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(۲) این جوری است که بعضیها را از آن طرف میبرد، بعضیها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشنتر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.۱۳۹۸/۰۱/۲۶
یک امتیاز بزرگ امام این بود که ملّت را با مفهوم مقاومت آشنا کرد. ملّتها در موارد زیادی اتّفاق میافتد که دنبال یک کاری هم هستند امّا قدرت مقاومت ندارند؛ وقتی فشار وارد میآید، عقبنشینی میکنند. امام ملّت ایران را این جوری بار آورد، این جوری تقویت کرد: مقاومت را، ایستادگی را به این ملّت تزریق کرد؛ لذا ملّت ایران امروز یک ملّت کاملاً مقاوم و کاملاً مستحکم است. خدا را شکر! این هم از برکات امام بزرگوار است و عنوان «مقاومت» امروز در ادبیّات سیاسی دنیا وارد شده؛ این مقاومتی که امام به ملّت ایران و به همهی ما یاد داد، امروز یکی از واژههای برجستهی در ادبیّات سیاسی دنیا است.۱۴۰۱/۰۳/۱۴
یک نکته هم اینکه به نخبگان ما افق روشن نشان داده بشود. بعضیها نخبه را مأیوس میکنند، افق را تاریک نشان میدهند؛ این خلاف واقع است؛ افق روشن است، باید نشان داد، باید آنها را دلگرم کرد. هم استاد، هم مدیران آموزش عالی، هم فعّالانی که در رسانهها کار میکنند ــ چه رسانهی ملّی، چه مطبوعات ــ چه صاحبان صنایع و شرکتهای دانشبنیان، که حالا اینجا هم بعضی از دوستان گفتند، فضا را فضای شوقانگیزی برای نخبهها قرار بدهند. امروز ناامید کردن نخبهها و بیآینده نشان دادن نخبهها به نظر من بخشی از جنگ نرم دشمن است. سعی دشمن همین است که نخبگان کشور را بیآینده نشان بدهد. حالا این را عرض میکنم که نقطهی ضعف وجود دارد در کشور، نه اینکه نقطهضعفها را انکار کنیم؛ نقطهضعف کم هم نیست، زیاد است، امّا نقاط قوّت را در کنار نقاط ضعف باید دید. دشمن سعی میکند در مورد نقاط ضعفِ ما اغراقگویی کند، نقاط قوّت ما را بپوشاند؛ نباید بگذاریم، ما نباید به دشمن در این زمینه کمک کنیم.۱۴۰۱/۰۷/۲۷
فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایهگذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همهی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
به تاریخ ۱۹/۱۰/۵۹ شمسی ساعت ۱۰:۱۰ شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) . و السلام؛ محمد ابراهیم همت
دومین وصیت نامه شهید همت: به نام خدا نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم. سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت. مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم! درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین». من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن) در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام. از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است. خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید: *۱-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید. *۲-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد. *۳-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند. *۴-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است. *۵-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید. حقیر حاج همت
همانگونه که از وصیتنامه شهید اسماعیل دقایقی آشکار است، او یکی از افراد متعهد به اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت )ع( و ولایت فقیه بوده و همواره خانواده و سایر افراد جامعه را به پیروی از این خط دعوت نموده است. دقایقی ضمن ارسال سلام به خمینی بزرگ )ره ( و روحانیت متعهد و امت حزب الله، به همسرش توصیه نموده بعد از شهادت خود، با آقایان علما مشورت نماید و منطقی ترین راه را برای حل مشکلات انتخاب کند. این شهید فداکار بر این عقیده بوده که در راه حسین )ع( گام برداشتن، حسینی شدن و پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است را می طلبد.
بسم الله الرحمن الرحیم: «ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا القوم الکافرینالقوم الکافرین.» خدایا امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران پایداری کنند و سپس بر آنان غلبه کنند. خدایا شهادت می دهم که غیر از تو خدایی نیست و محمّد )ص( رسول و فرستاده توست و علی )ع ( وصی رسول خدا است. سلام بر خاندان عصمت و طهارت درود بر خمینی کبیر. سلام بر روحانیت متعهد و امت حزب الله. خدایا از تو می خواهم در هنگامی که شیطان سستی به سراغم می آید او را دور سازی و مرا قوت و آرامش عطا فرمایی که «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم .»
پدر و مادر گرامی: در مقابل شما شرمنده ام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق ش ما خیلی کم نصیبم شد. بدانید که «انا لله وانا الیه راجعون » انشاء الله که خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصا خانواده شهداء و اسراء و معلولین را دلداری بدهید و من هم دعا گوی شما هستم.
همسر محترمه: در این حدود 5 سال زندگی از خصوصیات خوبت و بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبوده ام. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم که هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم و خوب می دانی که راه من هم در ادامه این زندگی و مسیر به عمل درآوردن عقیده به اسلام بوده است. چطور می توانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبهه سرازیر است، انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ایمان و توجه به خدا را درک می کند و اگر رفتن من مصیبتی برایت باشد، می دانی که: « الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله وانا الیه راجعون».
در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما، برای آنها دعا می کنم و امیدوارم افرادی مفید برای اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و ولایت باشند. و بعد از من سعی کن با مشورت آقایان علما منطقی ترین راه را برای خود انتخاب کنی که انشاء الله اگر بهشت نصیبم شد یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم، انشاء الله با صبر و استقامت خود که داشته ای و خدا بیشتر به تو بدهد اسوه ای در جامعه خود باشی.
برادران و خواهران محترمه: برای شما آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلامی دارم. انشاء الله که بتوانید با کار و فعالیت خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور و خیانت ابر قدرتها است.
تلاش و ایثار می خواهد در راه حسین، سید الشهداء )ع( رفتن، حسینی شدن را می خواهد. انشاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است موفق باشید. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مش غول نماز هستند و با متانت نیروهای دشمن و تانک های او را می بینند و با سلاح مختصر با آنان مقابله می کنند از تجلیات خمینی شدن این امت که مرا به وجد آورده است. حقوق شما را آنطور که باید رعایت ننموده ام. انشاء الله مرا ببخشید. من هم دعاگوی شما هستم. خدمت کلیه اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان سلام عرض می کنم و برای آنان توفیق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومندم. قطعا نتوانست هام حقوق شما را به خوبی رعایت کنم، انشاء الله مرا ببخشید. از همه شما التماس دعا دارم. والسلام علی عباد الله الصالحین.
پاسدار اسماعیل دقایقی 3 جمادی الثانی 1404 روز وفات فاطمه زهرا )س( اولین منادی حق و ولایت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت.
شهید علی اصغر حسینی محراب در سی ام دی ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت موشک به شهادت رسید.
بخشی از وصیتنامه:
خداوندا! از تو [می خواهم] دشمنان خود و پیامبرت را، به دست من نابود گردانی. اینک به جبهه آمده ام و آماده ی حمله بر سپاه کفر می شوم. البته نه برای انتقام، بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم و برای ادامه ی راه شهدا. با دعا برای سلامتی رهبرم. پای در چکمه می کنم، و خدا را به یاری می طلبم، و از او می خواهم که هدایتم فرماید.
اگر خداوند لطفی به این بنده حقیر و ناتوانش داشته باشد؛ و فوز عظیم شهادت را در این راه مقدس تعیین فرماید، در آن هنگام قطرات ناچیز خونم، با پیوستن به دریای بیکران خون دیگر شهدای اسلام، راهگشای عبور کشتی های صدور انقلاب اسلامی خواهد بود ...
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هفتاد و دومین سوره قرآن کریم است که مکی و 28 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره جن را قرائت کند خداوند به تعداد همه جنیان و شیطان هایی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را تصدیق یا تکذیب کردند ثواب آزادی بنده به او خواهد داد.(1)
امام صادق علیه السلام در روایتی آورده اند: هر کس سوره جن را زیاد قرائت کند در دنیا آزاری از جنیان به ائ نمی رسد و نه چشم زخمی و نه سحر و نه مکری و نیز، همراه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود و می گوید : پروردگارا چیزی در عوض آن نمی خواهم و آن را با هیچ چیز عوض نمی کنم و نمی خواهم تغییری در آن ایجاد شود.(2)
آثار و برکات سوره
1)ملاقات کردن پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله وسلم در خواب
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر کس بر تلاوت سوره جن مداومت ورزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب می بیند و هر چه بخواهد به او داده می شود. (3)
2) افزایش فهم و درک
هر که این سوره را بخواند و بشوید و بنوشد هر چه بشنود یاد بگیرد و با هر کس مناظره کند غالب گردد...(4)
3)ادای قرض
...اگر صاحب حزن و اندوه این سوره را بخواند اندوهش به شادی مبدل می گردد و اگر قرض دار این سوره را به نیت ادای قرض بخواند ادا می گردد...(5)
4) آزاد شدن محبوس
...اگر این سوره برای اسیری خوانده شود آزاد می شود...(6)
5)برای دور شدن جن و...
امام صادق علیه السلام فرمودند: قرائت سوره جن موجب فرار شیطان از آن جایگاه می شود و کسی که می خواهد به سراغ سلطان و حاکم ستمگری برود با خواندن این سوره امنیت می یابد. و نیز کسی که سرگردان است با قرائت این سوره خداوند راه برون شدنش را آیان می کند همچنین هر کس بر قرائت این سوره مداومت ورزد در حالی که در تنگی و سختی باشد خداوند در گشایش را بر روی او باز می کند. (7)
___________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج1، ص140
(2)ثواب الاعمال، ص120
(3) بحارالانوار،ج53، ص33
(4)المصباح کفعمی، ص459
(5)همان
(6)همان
(7) تفسیرالبرهان، ج5، ص505
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
توکّل، توسّل، معنویّت، دعا را از دست ندهید؛ اُنس با قرآن را از دست ندهید؛ اُنس با اهل بیت و عترت را از دست ندهید؛ اجتناب از گناه را فراموش نکنید. جزو بیشترین توصیهها یا شاید بشود گفت در رأس توصیههای کسانی که ما برای کلمهکلمهی حرفهای آنها خیلی اعتبار قائل بودیم، اجتناب از گناه بود؛ اساس کار، اینها است. هم در خودتان، هم در خانوادهتان، هم در فرزندانتان و همهی متعلّقین به خودتان، اینها را نهادینه کنید.۱۳۹۸/۰۷/۱۰
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛(۲) «اَنیق» یعنی آن زیبایی شگفتآور، آن زیباییای که وقتی انسان در مقابل آن قرار میگیرد، به حیرت میافتد؛ زیبایی در قرآن این جوری است. البتّه ما فارسزبانها یعنی غیر عربزبانها و خیلی از عربزبانها این توفیق را ندارند که این زیبایی را درک کنند؛ [ولی] با اُنس زیاد با قرآن میشود درک کرد. وقتی انسان با قرآن اُنس بگیرد، زیاد تلاوت کند، زیاد بشنود، آن وقت میفهمد که غیر از جنبهی معنوی، این زبان، این جملات، چقدر شیوا است، چقدر زیبا است.۱۳۹۸/۰۲/۱۶
اینکه فرمود: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدى لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(۷) این قرآن «اقوَم» را -«اَقوَم» یعنی استوارتر، بهتر، قویتر، باقوامتر- به شما نشان میدهد، شما را به سمت «اقوَم» راهنمایی [میکند]؛ «اقوَم» در چه چیزی؟ «اقوَم» در زندگی دنیایتان، «اقوَم» در کسب عزّتتان، «اقوَم» در ایجاد حکومتتان و «اقوَم» در زندگی حقیقی و حیات اخرویتان که آن حیات حقیقی است -لَهِیَ الحَیَوان-(۸) معارف قرآنی وقتی همهگیر بشود، این جوری میشود. البتّه امروز ما بحمدالله خیلی پیشرفت کردهایم؛ امّا کم است؛ نسبت به آنچه باید باشد کم است، با اینکه نسبت به گذشته بسیار زیاد است؛ لکن بیشتر از این [باید باشد.] باید جوری بشود که جامعهی ما، مرد و زن ما، جوانهای ما با معارف قرآنی اُنس بگیرند؛ اصلاً معارف قرآنی حاکم بر ذهنها باشد. اگر این شد، قدرت استدلال به وجود میآید، قوّت دفاع به وجود میآید، ایمانها کامل میشود، حرکتها [به نتیجه میرسد].۱۳۹۸/۰۲/۱۶
زندگینامه شهید: علی به سال 1339 در شهر مقدس قم در خانواده ای محروم و متوسط اما روحانی، پارسا و مؤمن دیده به جهان گشود و در دامان پدری پارسا و مادری پاکدامن و مهربان رشد و تربیت یافت.علی فقر و تنگدستی را با تمام وجود لمس کرد و از میان فقر و محرومیت مادی، روزنه ای فراخ بر استغنای معنوی گشود و از این رو هرگز دل و جان در گرو مهر و محبت دنیا و مافیها نسپرد و پشت پا بر زخارف و تعلقات دنیایی زد.
علی از همان اوان کودکی جوهره، استعداد و هوش سرشار خود را نشان می دهد و خیلی زود پا در راه مهد کودک می گذارد و به دلیل استعداد زیادش، مورد توجه مربیان قرار می گیرد . در سن هفت سالگی راهی مدرسه می شود و تا کلاس سوم ابتدایی را در زادگاه خود سپری می کند.از آنجا که پدرش روحانی بود مردم پیشوای ورامین از او درخواست می کنند که به پیشوا رفته و به عنوان امام جماعت به ارشاد و راهنمایی مردم بپردازد. از این رو پدر علی به پیشوا مهاجرت می کند و خانه را که با هزار مشکل در قم فراهم آورده بود و در پیشوا رحل اقامت می افکند.
علی از کلاس چهارم ابتدایی به بعد را در پیشوا می گذراند.در سال 1351 وارد مقطع تحصیلی راهنمایی می شود و این دوره را با موفقیت به پایان می رساند ولی به دلایلی از ادامه تحصیل باز می ماند.در سال 1354 پس از دریافت مدرک سوم راهنمایی به تهران می رود و در مغازه دوک فروشی به کار مشغول می شود.
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
علی از کودکی اشتیاق فراوان به فراگیری علوم دینی از خود نشان می دهد.همواره در کنار پدر در مجالس و محافل مذهبی حضور می یابد و الفبای مبارزه را در کنار پدرش که روحانی متعهد بود می آموزد.همچنین از آن جا که فقر و ستم آشنا ترین واژه های دوران زندگی اش از کودکی بوده، با شروع انقلاب اسلامی به سرعت به صف انقلابیون می پیوندد. علی که در بازار در کنار فردی متهد و با تقوا کار می کرد تحت پوشش کار و فعالیت در مغازه اقدام به مبارزات انقلابی می کند و با قهور و شجاعت تمام به پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی می پردازد.او در بازار به عنوان چهره ای مسلمان و با تقوا شهره می شود از این رو بیشتر مشتریان با دل و جان در امر مبارزه با او همکاری می کنند. علی اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام را در اختیار مشتریان، دوستان و آشنایان قرار می دهد.
پدرش می گوید:هر گاه مشتری ای از شهرستان به تهران می آمد، علی مقداری از اعلامیه ها و نوار سخنرانی امام را در گونی یا ساک مشتری جاسازی می کرد تا از این طریق به شهرستانها نیز پیامهای امام برسد. صاحب مغازه که بعدها پدر زن علی شد برای سنجش روحیه و شهامت علی، از او می پرسد که اگر ساواک به مغازه بیاید و اعلامیه ها و نوارها را پیدا کند، چکار باید بکنیم؟ او در جواب می گوید که هر گاه ساواک آمد و این مدارک را پیدا کرد، شما بگو مال علی است. او بارها هنگام پخش اعلامیه در سطح شهر، تحت تعقیب عناصر ساواک قرار می گیرد. یک شب برای این که از دست عامل ساواک بگریزد مدتی در جوی آب مخفی می شود.او در تظاهرات و راهپیمایی ها فعالانه شرکت می جوید.
در شب هفدهم ماه مبارک رمضان سال 1357 هنگام تظاهرات در مقابل مسجد (لرزاده) بر اثر اصابت گلوله عوامل ساواک به شدت از ناحیه پا مجروح می شود همان شب یک نفر فوراً او را به منزل خود می کشد و پس از مداوای اولیه به بیمارستان منتقل می شود و مدتها در بیمارستان بستری می گردد.
علی در روزهای پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دوران نقاهت را سپری می کند و افسوس و دریغ می خورد از این که نمی تواند در صحنه های پیروزی انقلاب حضوری فیزیکی یابد.
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
علی مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از جراحت زخم گلوله رنج می برد.پس از بهبود نسبی به بازار باز می گردد و مشغول فعالیت می شود.اوایل سال 1358 به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاطر داشتن روحیه انقلابی، به این نهاد می پیوندد و به عضویت رسمی سپاه پاسداران در می آید.
برای گذرانیدن دوره آموزش نظامی، به پادگان امام حسین (ع) اعزام می شود و با موفقیت تمام دوره آموزشی را به پایان می برد و کاردانی و شایستگی خود را در حین آموزش بروز می دهد، از این رو، مسئولان پادگان بر آن می شوند که از وجود در پادگان، برای تعلیم و آموزش استفاده کنند، اما وی برای ماندن در پادگان رضایت نمی دهد و تصمیم می گیرد که برای مقابله با ضد انقلاب ، به کردستان اعزام شود. از طرف پادگان به او می گویند اگر در نماند، حقوقش را قطع خواهند کرد، امام این تهدید نیز او را در پادگان نگه نمی دارد. علی ابتدا مدتی به (کرمانشاه) اعزام می شود.در آن جا همراه شهیدان(کاوه) (کاظمی) و (گنجی زاده) در پادگان آموزشی شهید منتظری به عنوان مربی آموزشی، به تعلیم و آموزش نیروهای رزمنده می پردازد، پس از مدتی همراه این عزیزان راهی خطه مظلوم و محروم کردستان می شود و در (تیپ ویژه شهدا) انجام وظیفه می کند.
علی در کردستان با شخصیت (شهید بروجردی) آشنا و خیلی زود شیفته اخلاق او می شود و از آن پس، با جان و دل، خود را وقف خدمت به مردم مظلوم کردستان می نماید او پس از تشکیل (تیپ ویژه شهدا)در کردستان، به عنوان یکی از فرماندهان فعال این تیپ، لیاقت و توانمندی نظامی بالایی در عملیات ها مختلف، از خود نشان می دهد. قمی کردی تا پیش از شهادت بیش از صد عملیات را در محورهای مختلف کردستان انجام می دهد و خود نیز با شهامت تمام، در همه آنها حضوری عاشقانه می یابد.در آزادسازی جنگلهای (آلواتان) از دست ضد انقلاب، حماسه می آفریند و به افتخار این پیروزی باشکوه، همراه تعدادی از فرماندهان به محضر حضرت امام (ره) شرفیاب می شود او به خاطر داشتن روحیه نظامی، به خوبی افراد تحت امرش را در هنگام عملیات و در دشواری ها، ساماندهی و هدایت می کند او در تمام مأموریت های محوله از سوی فرماندهی عملیات غرب، سربلند و موفق بیرون می آید.
در آزادسازی محور (پیرانشهر)-(سردشت) که مرکزیت حزب دموکرات بود- با رشادت حضور می یابد و عملیات با موفقیت به پایان می رساند.
در آزادسازی (سد بوکان) شجاعانه می جنگد و نیروها را رهبری می کند در پاکسازی منطقه (چهل چشمه ) از لوث وجود ضد انقلاب، ایثار را با جلوه ای درخشنده به نمایش می گذارد.
در رها سازی و پاکسازی جاده (مهاباد)-(سردشت) و (مهاباد)-(پیرانشهر)-، حضوری قدرتمند و حماسه آفرین می یابد.
عشق به خدمت به مردم محروم کردستان، از علی فردی مصمم ، پرتلاش و خستگی ناپذیر می سازد که در این راه، از هیچ کوشش و تلاش باز نمی ماند. به خاطر ابراز رشادت و لیاقت، به عنوان (قائم مقام تیپ ویژه شهدا) برگزیده می شود.
علی پس از ماه ها حضور در کردستان، بنا به اسرار خانواده در اسفندماه 1362 با دختری پاکدامن و مؤمن ازدواج می کند و خطبه عقدشان را حضرت امام خمینی (ره) منعقد می نمایند.
او همسرش را نیز به منطقه می برد و در شهر (ارومیه)، در یکی از خانه های سازمانی مستقر می شود.پس از ازدواج، مصمم تر از گذشته در عملیات ها شرکت می کند علی در آزادسازی منطقه (دربندیخان) با یک گردان و پشتیبانی هوانیروز، به دشمن بعثی یورش می برد و در میان حیرت و تحصین دشمن و دوست، دربندیخان را از چنگ دشمن خارج می سازد و تعدادی ازآنان را نیز به اسارت در می آورد و تعداد زیادی از دشمن را می کشد در این عملیات، علی با مهارت و شهامت تمام، یک هلی کوپتر عراقی را با آر پی جی مورد هدف قرار داد، ساقط می کند.در این عملیات تنها سه نفر از نیروهای او به شهادت می رسند.
پس از انجام موفقیت آمیز (عملیات قائم) در محور (چهل چشمه-بانه)، تلفنی با خبر می شود که ضد انقلاب به محور (نقده- مهاباد) نفوذ کرده و چند پاسگاه را تصرف کرده است. بلافاصله با هفتاد تن از نیروهای زبده خود راهی منطقه شده و با ضد انقلاب درگیر می شود. در نوک پیکان حمله ضربه های مهلکی به دشمن وارد می آورند، ولی دریغ و درد که شیدایی، او را می رباید.
ویژگی های اخلاقی
او فردی با تقوا، مؤمن، شجاع و فروتن بود اهل توکل و توسل بود و همواره به اهل بیت توسل جست. و به معصومین (ع) ارادت می ورزید اهل نوافل و تهجد و شب بیداری بود. مادرش می گوید:(علی همیشه در انبار کاه گلی می خوابید هر چه به اسرار می کردم که در اتاق بخوابد، قبول نمی کرد و می گفت تن را نباید به جای نرم و راحت عادت داد یک شب رفتم سراغش و دیدم چراغ گرد سوز روشن است و او به نماز شب ایستاده است یک بار هم هنگام نماز شب روی سجاده به خواب رفته بود و چراغ دود کرده بود و او از حال رفته بود که سریع او را بیرون آوردند و پس از چند دقیقه حالش جا آمد.) او مصداق بارز آیه (اشداء علی الکفار و رحماء بینهم) بود و به افراد مؤمن و متعهد علاقه داشت و از افراد بی قید و لاابالی بی زاری می جست.
عاشق امام بود و با تمام وجود خود را مرید او می دانست.
به مناجات (شعبانیه) و (دعای کمیل) علاقه وافر داشت و همواره فرازهایی از آنها را از حفظ زمزمه می کرد. به اصل (امر به معروف و نهی از منکر) عمل می کرد و مادرش می گوید:(روزی یکی از زنان همسایه، با حجاب نامناسب به منزل ما آمد، علی خیلی ناراحت شد و از من می خواست که به او تذکر دهم گفتم که من خجالت می کشم ، خودت جلو رفت و با زبان ملایم و مؤدبانه در حالی که چشمش را به زمین دوخته بود به آن زن تذکر داد.)
چگونگی شهادت
شهید علی قمی کردی، سرانجام پس از ماه ها مبارزه با ضد انقلاب و دشمن در کردستان، در روز 12 تیرماه 1363 ، در محور (نقده-مهاباد) در حین درگیری با ضد انقلاب، بر اثر اصابت گلوله به فیض عظمای شهادت که آرزوی دیرینش بود نائل آمد و در آسمان روشن عشق ، به پرواز در آمد و در ضیافت کروبیان حضور یافت.
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
فضیلت و خواص سوره نوح
هفتاد و یکمین سوره قرآن است که 28 آیه دارد و در مکه نازل شده است.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره نوح را قرائت کند از مؤمنانی است که دعای حضرت نوح علیه السلام شامل حال او می شود.(1) و دعا چنین است: «پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی که در سرایم درآید و بر مردان و زنان باایمان ببخشای و بر هلاکت ستمگران بیفزای» (2)
از امام جعفر صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس که به خدا ایمان دارد و کتابش را قرائت می کند قرائت سوره نوح را رها نکند. هر بنده ای که با امید به پاداش الهی و شکیبایی در راه خدا سوره نوح را در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند خداوند او را در خانه های نیکوکاران مسکن دهد و سه بهشت از بهشت هایش را به کرامت خود به او عطا می کند و با تعدادی زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید. (3)
آثار و برکات سوره
1)رهایی از اسارت
در خواص و آثار این سوره مبارکه از امام صادق علیه السلام روایت است: هر کس سوره نوح را قرائت نماید اگر در بند و اسارت یا زندان باشد راه برون شدنش آسان می شود و اگر برای سفر باشد در گشایش و بهره وری برای او باز می شود تا اینکه به خانه اش بازگردد.(4)
2)بهبود وضعیت مالی
امام جواد علیه السلام نیز به یکی از یارانشان فرمودند تا برای رفع بدی حال و سختی وضعیت مالی بر قرائت این سوره مداومت نماید. (5)
3) برآورده شدن حاجات
از مرحوم کفعمی در مصباح نقل شده است هر کس که بر قرائت سوره نوح مداومت ورزد و شب و روز آن را بخواند و انگاه در پی حاجتی روان شود حاجتش برآورده می شود.(6)
امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر کس بر قرائت سوره نوح مداومت کند پیش از مردن جایگاه خود را در بهشت خواهد دید و اگر هنگام طلب حاجتی خوانده شود به اذن خداوند حاجتش برآورده می شود.(7)
4)جهت فرزند دار شدن
از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است:که مردی از کمی فرزند به امام شکوه نمود. امام به ایشان فرمود: سه روز بعد از نماز عشا و صبح این کارها را انجام دهد:
70 مرتبه سبحان الله،
70 مرتبه استغفرالله،
و این اذکاررا ختم کند به آیات 12-10 سوره نوح. و در شب سوم با همسرت تماس برقرار کن خداوند به تو فرزندی عنایت خواهد کرد. (8)
ختم سوره نوح و مزمل برای رفع هم و غم
برای رفع همّ و غم؛ سوره نوح در هر روز ، آثار لطیفی در روح انسان می گذرد.
در روایت دارد: «همّ الساعة هرم سنه» یک ساعت غم خوردن مساوی است با یک سال پیر شدن.
مداومت به تلاوت این سوره هم و غم های انسان را از بین می برد چه نسبت به گذشته و چه آینده و باعث می شود روح لطیف تر و تفکرات انسان زلال تر گردد.
همچنین هر روز سوره مزمل را خواندن برای انسان باعث ثروت و دولت می شود و گرفتاری ها و فقر و سختی های دنیوی و اخروی را از انسان برمی دارد و هم و غمّش را از بین می برد. (9)
_____________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص130
(2)نوح، آیه 28
(3)ثواب الاعمال، ص120
4)مستدرک الوسائل، ج8، ص246
(5) الکافی، ج5، ص316
(6)المصباح کفعمی، ص459
(7)تفسیرالبرهان، ج5، ص495
(8)طب الائمه، ص130
(9) ثواب الاعمال شیخ صدوق
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
مسجد محله؛ پایگاه قرآنی
حضرت آیتالله خامنهای: «مساجد یک محل هر کدام یک پایگاه قرآنی باشند و با هم ارتباط داشته باشند؛ با هم مسابقه بدهند. این بهترین مشوّق است برای اینکه جوانها و نوجوانها وارد وادی قرآنخوانی بشوند.» ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
حضرت آیتالله امام خامنهای: «بعضیها هستند همهی سعیشان این است که در مبانی انقلاب ایجاد تردید کنند و نشانههای پیشرفت کشور را انکار کنند؛ با اینها با قوّت و با صراحت حرف بزنید، یعنی مرزتان را با اینها مشخّص کنید. من هیچ توصیه نمیکنم با کسی که مبانی انقلاب را قبول ندارد و ایجاد تردید در این مبانی میکند و دشمن را تزئین میکند و راه غلط را در مقابل پای ما میگذارد، با مماشات رفتار کنیم؛ نخیر، آنجا با صراحت رفتار کنید، با قوّت رفتار کنید. و این [هم] که تردید ایجاد کنند، این ستون فقرات کار فرهنگی دشمن است؛ این، آن لُبّ جنگ نرم دشمن است که ایجاد تردید کنند.» ۱۳۹۹/۰۲/۲۸
حضرت آیتالله امام خامنهای: «شیواترین عرصهای که سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصهی جهاد و شهادت است؛ در عرصهی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتادهی محاسن سفیدی مثل شهید همدانی داریم، یک نوجوان تازهرسیدهای مثل شهید حججی؛ اینها نشانههای باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی است.»۱۳۹۸/۰۷/۱۰
امیدواریم خداى متعال به ما توفیق بدهد که ما حقیقتاً پیوند با امیرالمؤمنین داشته باشیم. پیوند فقط پیوند عاطفى نیست، فقط پیوند فکرى نیست، پیوند عملى هم هست؛ باید به دنبال آنها عمل کرد، باید مثل آنها زندگى کرد، باید راه آنها را پیمود و انشاءالله به هدفهایى که آنها در نظر داشتند رسید ... ۱۳۶۶/۰۵/۲۳
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هفتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 44 آیه است. این سوره به «سأل سائل» نیز شهرت دارد. (1)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره معارج را قرائت کند خداوند ثواب کسانی که رعایت امانت و عهدهای خود را می کنند و کسانی که بر نمازهای خود مواظبت می کنند را به او عطا می کند.(2)
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره معارج را زیاد بخواند خداوند از گناهان او پرسش نخواهد کرد و در روز قیامت او را نزد پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام ساکن خواهد کرد.(3)
آثار و برکات سوره
1)گره گشایی برای اسیران و زندانیان
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: کسی که در اسارت است یا در زندان و در بند است اگر سوره معارج را بخواند برای او گره گشایی می شودو این سوره او را حفظ می کند تا نزد خانواده اش بازگردد.(4)
2)برای محتلم نشدن
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در شب سوره معارج را قرائت نماید از احتلام و جنب شدن در خواب در امان می ماند و تمام شب را در امنیت الهی خواهد بود تا صبح.(5)
3)روا شدن حاجات
روایت است که هر کس بر خواندن این سوره در شب و روز مداومت کند هر حاجتی که دارد روا می گردد.(6)
_________________
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص126
(2)مجمع البیان، ج10، ص116
(3) ثواب الاعمال، ص119
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص481
(5) همان
(6)درمان با قرآن، ص127
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
شصت و نهمین سوره قرآن کریم است که مکی و 52 آیه دارد.
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: هر کس سوره حاقه را قرائت نماید خداوند در حسابرسی او آسانگیری می کند.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: سوره حاقه را زیاد بخوانید زیرا قرائت آن در نمازهای واجب و مستحب از نشانه های ایمان به خدا و رسول اوست، این سوره درباره امیرالمومنین علی علیه السلام و معاویه نازل شده است دین قاری سوره، از او سلب نخواهد شد تا اینکه خداوند را دیدار کند.(2)
در روایتی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده ست: هر که یازده آیه از سوره حاقه را بخواند خدای تعالی او را از فتنه دجّال نگاه می دارد و اگر همه سوره را بخواند موجب نورانی شدن او از سر تا پا می شود.(3)
آثار وبرکات سوره
1)محافظت جنین و بالا بردن ضریب هوشی طفل
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: ...اگر سوره حاقه را بنویسند و زن باردار آن را به همراه خود داشته باشد فرزندی که در شکم دارد به اذن خداوند حفظ می شود و اگر آن را بنویسند پس از شستن آب آن را به طفل شیرخوار بدهند تا بنوشد آن طفل دارای حافظه و هوش بسیار می شود...(4)
امام صادق علیه السلام نیز در روایتی فرمودند: اگر کودکی از آب نوشته شده سوره حاقه بنوشد بسیار باهوش می شود و خداوند او را به سلامت می دارد و به بهترین شکل رشد و نمو می کند. (5)
اگر آب شسته شده سوره حاقه را زن بارداری بنوشد طفلش بسیار باهوش و ذکاوت می شود و از آزار دهنده ها و شیاطین حفظ می شود و اگر نوشته آن را زن باردار همراه خود داشته باشد جنین در شکم از هر آفت و سویی حفظ می شود. (6)
__________________
پی نوشت:
(1)مجمع البیان، ج10، ص102
(2) ثواب الاعمال، ص119
(3)روض الجنان و روح الجنان، ج19، ص373
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص467
(5) همان
(6)المصباح کفعمی، ص458
منبع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
منبع:
https://quran.anhar.ir/fazilat-300.htm
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
جهاد آن بزرگوار[حضرت زهرا(س)] در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهدارىِ بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵ اگر موقعیّت مدینهی بعد از رحلت پیغمبر و وضعی که پیش آمد، برای ما روشن بشود و درست تصوّر کنیم مسئله را، آنوقت میفهمیم فاطمهی زهرا چه حرکت عظیمی را انجام داده است. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل توضیح حتّی برای افکار خواص، پیش میآید. از همهی اصحاب پیغمبر، [فقط] ده نفر، دوازده نفر در مسجد حاضر شدند بلند شوند از امیرالمؤمنین و از حقّ آن بزرگوار دفاع کنند. اینهمه اصحاب، اینهمه بزرگان، اینهمه تالیان قرآن، اینهمه مجاهدان بدر و حنین، نهاینکه همهشان عناد داشتند؛ نه، مطلب به آن وضوحی که حتّی خواص بتوانند آن را درست بفهمند، واضح نبود. کسی مثل عمّار میخواست، کسی مثل ابیذر میخواست، کسی مثل زبیرِ اوّل کار میخواست؛ اینها بودند که پای منبر بلند شدند و از حقّ امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ ده دوازده نفر که در تاریخ اسمهایشان ثبت است. زبیر هم البتّه جزو همینها بود؛ این را به یاد داشته باشید. شرایط اینجوری است؛ آنوقت در این شرایط، دختر پیغمبر میآید در مسجد و آن خطبهی غرّاء را، آن بیان عجیب را، ارائه میکند و اداء میکند و حقایقی را بیان میکند. یا آن خطبهای که ایشان خطاب به زنان مدینه در بستر بیماری بیان کرد، که اینها ثبت شده و همهاش موجود است. اینها ابعاد معنوی نیست، اینها همین ابعاد قابل فهم ما است. با همین نگاه معمولی عقلایی میشود اینها را فهمید، امّا اینقدر باعظمت است که قابل اندازهگیری نیست؛ یعنی قابل مقایسهی با هیچ فداکاری دیگری نیست. ۱۳۹۵/۱۲/۲۹
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
موارد مرتبط:
نگاهی به شخصیت، سبک زندگی و مجاهدتهای حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها):
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمه زهرا سلاماللهعلیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیهالسّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابسته به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبهراهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیدهایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه الله» ؛ یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانه محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند. ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچهها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند. اینطور خانهداری، اینطور شوهرداری و اینطور کدبانویی کرد و اینطور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفت. آیا اینها نمیتواند برای یک دختر جوان، یک خانم خانهدار یا مُشرف به خانهداری الگو باشد؟ ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
موارد مرتبط:
نگاهی به شخصیت، سبک زندگی و مجاهدتهای حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
حضرت آیتالله امام خامنهای: «آن طلبهی جوان ــ طلبهی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز ــ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبهی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
ستارههای شاهچراغ
حضرت آیتالله امام خامنهای: «حادثهای که چند روز پیش در شاهچراغ اتّفاق افتاد، این یک ستاره است، این تمامشدنی نیست، این میماند در تاریخ، این مایهی افتخار و سربلندی خواهد بود در تاریخ. بله، عدّهای داغدار شدند؛ بعضی از این حوادث، غمانگیز [است] و سرشار از اندوه میکند دل انسان را ولیکن ستاره است؛ اینها میماند در تاریخ، اینها حوادثی است که فراموش نمیشود. ما در این چهل و چند سال، چقدر از این حوادث داشتهایم! این، نشانهی زنده بودن این ملّت است.» ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
اصرار دارم نگویم خاورمیانه!
حضرت آیتالله امام خامنهای: «من اینجا بگویم این را ــ یک وقتی من [این را] گفتم ــ منطقهی ما را میگویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ اینجا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی اینها است، خاور میانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نامگذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند! این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا میگوییم خاورمیانه؟ این روحیهی مقاومت در مقابل زورگویی و قدرتطلبی و سلطهطلبی قدرتهای سلطهگر را جمهوری اسلامی به وجود آورد. اوّلکسی که در دنیا گفت «نه شرقی و نه غربی» امام بزرگوار ما بود؛ نه شرقی و نه غربی.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
طرف نقشه دارد
حضرت آیتالله امام خامنهای: «طرف نقشه دارد؛ هم مسئولین ما باید در نظر بگیرند ــ که خوشبختانه اطّلاعاتیهای ما توجّه دارند؛ مسئولین سیاسیمان، مسئولین اقتصادیمان، مسئولین گوناگونمان باید بدانند که طرف با نقشه وارد میدان شده ــ هم آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است، مقصود این است. البتّه ملّت ایران زد توی دهنشان؛ بعد از این هم توی دهنشان خواهد زد.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
/ما-از-شما-دور-نیستیم!مرحوم آیت الله میلانی می فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند. یک حرف بلندی می فرمودند. بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دلها را میشنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور نامه ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک » لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو، ما از شما دور نیستیم.
«حَنْظَلَة بن أسعَد شِبامی» یکی از بزرگان شیعه در کوفه و مردی فصیح، شجاع و قاری قرآن بود. شبام، نام طایفهای از همْدانیان است.[۱] او هنگامی که امام حسین علیه السلام به کربلا رفت، به سپاه حسینی پیوست و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. نام حَنْظَلَة بن أسعَد شِبامی در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
حنظلة جزء شهدایی است که تا اواخر جنگ زنده بود و از جان حسین بن علی علیهماالسلام در مقابل تیرها و نیزههای دشمن محافظت میکرد و گاهی هم با سخنانش به سپاه کوفه هشدار میداد و موعظه میکرد.[۲]
پیش از شروع جنگ، امام علیه السلام او را به عنوان فرستاده خویش به سوی عمر بن سعد فرستاد. چون روز عاشورا فرارسید، حنظله نزد امام رفت و برای جهاد اجازه گرفت. آنگاه در مقابل لشگر کوفه ایستاد و شروع به سخن گفتن کرد: «ای مردم، من بیم دارم عاقبت کار شما همانند سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود شود. ای مردم! من از رسوایی شما در روز قیامت می ترسم؛ روزی که هیچ حافظی جز خداوند نیست و کسی که گمراه شده است راهی به سوی هدایت ندارد. ای مردم! حسین را نکشید که خداوند شما را به عذاب خود مبتلا می سازد و کسی که افترا می بندد، زیان خواهد برد».
امام حسین علیه السلام به او فرمود: «ای پسر اسعد! اینان مستحق عذاب شدند، همان هنگام که تو به حق دعوتشان کردی و نپذیرفتند و تصمیم به ریختن خون تو و یارانت گرفتند و دست خود را به خون برادران صالح تو آلوده کردند».
حنظله بن اسعد به امام عرض کرد: راست گفتی، فدایت شوم. آیا اجازه می دهی که به ملاقات پروردگارم بشتابم و به برادرانم ملحق شوم؟ امام اجازه داد و فرمود: «برو به سوی چیزی که بهتر از دنیاست و آنچه در آن است؛ جهانی که حدی نپذیرد و سلطنتی که زوال نیابد».
حنظله گفت: السلام علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک و علی اهل بیتک، ملاقات ما و شما در بهشت! امام فرمود: «آمین! آمین!».
پانویس
1. انصارالحسین، ص۷۱. 2. عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۰۰.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه: با سلام و درود فراوان بر ولىعصر حضرت بقیة الله ارواحنا له الفدا و نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامى و امت جان بر کف و شهیدپرور حزبالله ...
شکر و سپاس خدایى را که به پیغمبرى محمد (ص)، رهبرى امام خمینى و پیروزى انقلاب اسلامى بر ما منت نهاد و اینک نیز به ما توفیق خدمت در ارتش و سپاه خود را عنایت کرده است. شکر و سپاس خداوندى را که تمام توطئههاى نهان و آشکار دشمنان را نقش بر آب نموده و مىنماید ...
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه:
خداوندا تو شاهد باش که چگونه پس از قرنها که از ظهور اسلام مىگذرد ملتى بپا خاسته و در راه رضاى تو و بالا بردن نام و عزت اسلام و سنت رسول الله و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین از هیچگونه فداکارى و جانبازى مضایقه نکرده است.
برادرانم شما که نمىدانم چگونه از ایثارگریها و الطاف شما سپاسگزارى کنم همانطور که تاکنون عمل کردهاید هر چه بیشتر از ولایت فقیه که همان ولایت رسولالله و دولت اسلامى است حمایت کنید و هیچگاه با اندک رنج و نارسائى بهانه بدست دشمن ندهید ...
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه:
برادران دانشآموز شما نیز وظایف خطیرى بر عهده دارید که مهمترین آنها کسب علم و دانش و فراگیرى مهارت و کسب تخصص در زمینههاى گوناگون است و استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى بسته به تلاش شماست و شما باید فرهنگ اسلام را در ادارات و موسسات و جوامع مختلف برقرار سازید و بدانید که ضدانقلابیون و منافقان نیز چشم طمع به آینده دوختهاند و امیدوارند که تا ده،بیست سال آینده با نفوذ در ردههاى بالا و حساس مقامات دولتى و ادارات مهم بتوانند انحرافى در خط سیر و جهت انقلاب اسلامى ایجاد کنند و شما باید با جدیت و فعالیت بیشتر این امیدهاى واهى آنان را نیز به یأس و ناامیدى تبدیل کنید.
حضرت آیتالله امام خامنهای:«ارزش شهدای ما هم باید معلوم باشد. شهدای دفاع از حرم اگر نبودند، ما باید حالا با عناصر فتنهگرِ خبیثِ دشمنِ اهلبیت و دشمن مردم شیعه، در شهرهای ایران میجنگیدیم. در برنامههای دشمن بود دیگر؛ در عراق که بودند، اینها در یک منطقهای بودند و سعی میکردند خودشان را بکشانند به سمت منطقهی مرزی با جمهوری اسلامی؛ و خودشان را برسانند به مناطق شرقیشان که همسایهی جمهوری اسلامی است؛ سعی میکردند بیایند به این استانهایی که با ما هممرزند؛ جلویشان گرفته شد، بهشان تودهنی زده شد، تارومار شدند، پدرشان درآمد، حالا [هم] که دارند بکلّی اِزاله میشوند، جارو میشوند. در سوریه هم همینجور؛ اگر این کاری را که سرداران باارزش ما انجام دادند انجام نمیدادند، به قول این آقای مدّاح عزیزمان، حالا باید در همین دوروبَر و اطراف با اینها میجنگیدیم؛ باید در همین خیابانهای خودمان و شهرهای خودمان با اینها مبارزه میکردیم. بخش مهمّی از این امنیّتی که امروز شما دارید، مربوط به همین مدافعان حرم است.» ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
شهید مدافع حرم شهید محمد اتابه تاریخ شهادت : 1395/08/09 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
با تقدیم درود و سلام به محضر مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فدا و نایب بزرگوار و عزیزش خورشید تابان امید محرومان، پدر یتیمان، جان دهنده به این تنهای بی جان امام خامنه ای و با درود و سلام به شهدا و خانواده گرانقدرشان و بر رزمندگان پرتوان اسلام.
شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و شرک و الحاد میزند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است، من نیز در پوست خود نمیگنجم و پاهایم به امر من نمیباشند و خویش را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم، جنگ در سوریه “جنگ ما” جنگ علیه کفر است و ملت ما باید خودش را آماده هرگونه فداکاری نمایند و در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء فتطردهم فتكون من الظالمين(۵۲) و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا اء هؤ لاء من الله عليهم من بيننا اءليس الله باعلم بالشاكرين(۵۳)
ترجمه : ۵۲ - آنها را كه صبح و شام خدا را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن ، نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها اگر آنها را طرد كنى از ستمگران خواهى بود. ۵۳ - و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (توانگران را به وسيله فقيران ) تا بگويند آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ايمان به آنها بخشيده ) آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟!
شان نزول در شان نزول آيات فوق روايات متعددى نقل شده كه با هم شباهت زياد دارند از جمله اينكه : در تفسير (در المنثور) چنين نقل شده كه جمعى از قريش از كنار مجلس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گذشتند در حالى كه صهيب و عمار، و بلال و خباب و امثال آنها از مسلمانان كم بضاعت و كارگر، در خدمت پيامبر بودند. آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند (و از آنجا كه شخصيت را در مال و ثروت و مقام مى دانستند نتوانستند عظمت مقام روحى اين مردان بزرگ ، و نقش سازنده آنها را در ايجاد مجتمع بزرگ اسلامى و انسانى آينده درك كنند) گفتند اى محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيا به همين افراد از ميان جمعيت قناعت كرده اى ؟ اينها هستند كه خداوند از ميان ما انتخاب كرده ؟! ما پيرو اينها بوده باشيم ؟ هر چه زودتر آنها را از طرف خود دور كن ، شايد ما به تو نزديك شويم و از تو پيروى كنيم . آيات فوق نازل شد و اين پيشنهاد را به شدت رد كرد. بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نويسنده المنار حديثى شبيه به اين نقل كرده و سپس اضافه مى كند عمر بن خطاب در آنجا حاضر بود، و به پيامبر پيشنهاد كرد چه مانعى دارد كه پيشنهاد آنها را بپذيريم ؟ و ما ببينيم اينها چه ميكنند آيات فوق پيشنهاد او را نيز رد كرد. اشتباه نشود ذكر شان نزول براى بعضى از آيات اين سوره منافاتى با اين ندارد كه تمام سوره يك جا نازل شده باشد زيرا همانطور كه سابقا اشاره كرديم ممكن است حوادث گوناگونى قبل از نزول سوره در فواصل مختلفى روى داده باشد و اين سوره ناظر به آن حوادث بوده باشد. ذكر اين نكته در اينجا لازم به نظر مى رسد كه در پاره اى از روايات نقل شده هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيشنهاد آنها را نپذيرفت از او خواستند كه ميان اشراف قريش و فقراى يارانش تناوب قائل شود، يعنى روزى را براى اينها و روزى را براى آنها قرار دهد، تا با هم در يك جلسه ننشينند، پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفت شايد وسيله اى براى ايمان آوردن آنها شود، آنها گفتند بايد اين مطلب به عنوان يك قرار داد نوشته شود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) على (عليه السلام ) را مامور نوشتن قرار داد كرد كه آيه فوق نازل شد و از اين كار نهى كرد. ولى اين روايت علاوه بر اينكه با روح تعليمات اسلام سازگار نيست و در هيچ مورد در مقابل اينگونه تبعيضها انعطافى نشان نداده ، بلكه در همه جا سخن از وحدت جامعه اسلامى است ، با آيه قبل كه ميفرمود( ان اتبع الا ما يوحى الى :) من همواره پيرو وحى الهى هستم سازگار نيست ، چگونه ميتوان باور كرد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدون انتظار وحى تسليم چنين پيشنهادى شده باشد. به علاوه جمله و( و لا تطرد) كه در آغاز آيه مورد بحث مى خوانيم نشان مى دهد كه آنها پيشنهاد طرد مطلق آن دسته از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را داشته اند نه پيشنهاد تناوب ، زيرا تناوب با طرد فرق بسيار دارد و اين نشان مى دهد كه شان نزول همان است كه در آغاز آورديم .
تفسیر مبارزه با فكر طبقاتى در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوئيهاى مشركان اشاره شده و آن اينكه آنها انتظار داشتند پيامبر امتيازاتى براى ثروتمندان به نسبت طبقه فقير قائل شود، و معتقد بودند كه نشستن آنها در كنار ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى آنها عيب و نقص بزرگى است ، بيخبر از اينكه اسلام آمده تا به اينگونه امتيازات پوچ و بى اساس پايان دهد، لذا آنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين دسته را از خود براند، اما قرآن صريحا و با ذكر دلائل زنده پيشنهاد آنها را نفى مى كند نخست كسانى را كه صبح و شام پروردگار خود را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مكن (و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداوة و العشى يريدون وجهه ) قابل توجه اينكه در اينجا بدون اينكه نام يا عنوان اين اشخاص را ذكر كند، تنها به ذكر اين صفت قناعت شده است ، كه آنها صبح و شام - و به تعبير ديگر هميشه - به ياد خدا هستند، و اين عبادت و نيايش و توجه به پروردگار نه بخاطر ديگر از روى ريا است ، بلكه تنها بخاطر ذات پاك او است او را فقط بخاطر خودش مى خواهند و مى جويند، و هيچ امتيازى با اين امتياز برابرى نمى كند. از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه مشركان ثروتمند و خود خواه اين نخستين و آخرين بار نبود كه چنين پيشنهادى را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كردند، بلكه كرارا اين ايراد را داشتند، كه چرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جمعى از بينوايان را گرد خويش جمع كرده است ، و اصرار داشتند آنها را طرد كند. در حقيقت آنها روى يك سنت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنها مى دانستند، و معتقد بودند بايد طبقات اجتماع كه بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آئين و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و اين امتيازات را ناديده بگيرد، در نظر آنها مطرود و غير قابل قبول است . در حالات نوح پيامبر (عليه السلام ) نيزكه اشراف زمان او به او ميگفتند، (و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادى الراى ): ما نمى بينيم كسانى از تو پيروى كرده باشند، جز جمعى از فرومايگان و افراد خام (هود آيه 26) و اين را دليل بر بطلان رسالت او ميدانستند. يكى از نشانه هاى عظمت اسلام و قرآن و به طور كلى عظمت مكتب انبيا اين است كه با سرسختى هر چه بيشتر، در برابر اين گونه پيشنهادها مقاومت كردند، و در جوامعى كه اختلاف طبقاتى يك مساله جاويدان شمرده مى شد، بكوبيدن اين امتياز موهوم پرداختند تا معلوم شود افراد پاكدل و با ايمان و هوشمندى هم چون سلمان و ابى ذر و صهيب و خباب و بلال به خاطر نداشتن مال و ثروت كمترين نقصى ندارند، و ثروتمندان بى مغز و كور دل و خود خواه و متكبر به خاطر ثروتشان نميتوانند از امتيازات اجتماعى و معنوى برخوردار گردند. در جمله بعد مى فرمايد: دليلى ندارد كه اينگونه اشخاص با ايمان را از خود دور سازى ، براى اينكه نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها، (ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء). با اينحال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود (فتطردهم فتكون من الظالمين ). در اينكه منظور از حساب در اينجا چه حسابى است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى احتمال داده اند كه منظور از حساب ، حساب روزى آنها است ، يعنى اگر دست آنها از مال و ثروت تهى است بارى بر دوش تو نمى گذارند، زيرا حساب روزى آنها با خدا است ، همانگونه كه تو نيز بار زندگى خود را بر دوش آنها نمى گذارى و حساب روزى تو با آنها نيست . ولى با توجه به بيانى كه خواهيم كرد اين احتمال بعيد به نظر مى رسد.
بلكه ظاهر اين است كه منظور از حساب ، حساب اعمال است - همانطور كه بسيارى از مفسران گفته اند - اما چگونه خداوند ميفرمايد حساب اعمال آنها بر تو نيست ، در حاليكه آنها عمل بدى نداشته اند كه ذكر چنين جمله اى لازم باشد اين به خاطر آن است كه مشركان ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به واسطه نداشتن مال و ثروت متهم به دورى از خدا مى كردند كه اگر اعمال آنها در پيشگاه خدا مورد قبول بود، چرا آنها را از نظر زندگى مرفه قرار نداده است ؟ به علاوه آنها را متهم مى كردند كه ايمانشان شايد بخاطر تامين زندگى و رسيدن به آب و نان بوده است . قرآن پاسـخ مى دهد به فرض اينكه آنها چنين بوده باشند، ولى حسابشان با خدا است ، همين اندازه كه ايمان آورده اند و در صف مسلمين قرار گرفته اند، به هيچ قيمتى نبايد رانده شوند، و به اين ترتيب جلو بهانه جوئيهاى اشراف قريش را ميگيرد. شاهد اين تفسير همان است كه در داستان نوح پيغمبر كه شبيه داستان اشراف قريش است آمده در آنجا كه قوم نوح به او ميگويند: ا نؤمن لك و اتبعك الارذلون :( ما به تو ايمان بياوريم در حاليكه افراد بى سر و پا از تو پيروى كرده اند) نوح در جواب مى گويد: و ما علمى بما كانوا يعملون ان حسابهم الا على ربى لو تشعرون و ما انا بطارد المؤ منين :(من چه اطلاعى از اعمال آنها دارم ؟ حساب اعمال آنها بر خدا است اگر بدانيد، و من نميتوانم آنها را كه اظهار ايمان كرده اند از خود برانم .) نتيجه اينكه وظيفه پيامبر آن است كه هر فردى را كه اظهار ايمان كند بدون هيچ گونه تفاوت و تبعيض از هر قشر و طبقه اى كه باشد بپذيرد، چه رسد به افراد پاكدل و با ايمانى كه جز خدا نمى جويند و تنها گناهشان اين است كه دستشان از مال و ثروت تهى است ، و آلوده زندگى نكبتبار اشراف نيستند. يك امتياز بزرگ اسلام مى دانيم در مسيحيت كنونى دايره اختيارات روساى مذهبى به طرز مضحكى توسعه يافته تا آنجا كه آنها براى خود حق بخشيدن گناه قائل هستند، و به همين جهت ميتوانند كسانى را با كوچكترين چيزى طرد و تكفير كنند، و يا بپذيرند. قرآن در آيه فوق و آيات ديگر صريحا يادآور ميشود كه نه تنها علماى مذهبى حتى شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز حق طرد كسى را كه اظهار ايمان مى كند، و كارى كه موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده ندارند. آمرزش گناه و حساب و كتاب بندگان تنها به دست خدا است ، و هيچ كس جز او حق دخالت در چنين كارى ندارد. ولى اشتباه نشود موضوع بحث در آيه طرد مذهبى است ، نه طرد حقوقى ، به اين معنى كه اگر مثلا مدرسه اى وقف بر محصلين خاصى بود، و كسى در آغاز مشمول شرايط بود و بعدا فاقد شرايط شد، اخراج او از آن مدرسه هيچ مانعى ندارد، و هم چنين اگر متولى مدرسه اختياراتى به خاطر رعايت مصالح مدرسه داشت ، هيچ مانعى ندارد كه براى حفظ نظم و موقعيت آن ، از آن اختيارات مشروع استفاده كند (بنابراين مطالبى كه در تفسير المنار در ذيل آيه بر خلاف اين مطلب ديده ميشود، ناشى از اشتباه طرد مذهبى با طرد حقوقى است ). در آيه بعد به ثروتمندان بى ايمان هشدار مى دهد كه اين جريانات آزمايشهائى است براى آنها، و اگر از كوره اين آزمايشها نادرست بيرون آيند، بايد عواقب دردناك آنرا تحمل كنند، مى گويد: اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (و كذلك فتنا بعضهم ببعض ). فتنه در اينجا به معنى آزمايش است ، چه آزمايشى از اين سنگينتر كه اشراف و ثروتمندانى كه سالها عادت كرده اند حساب خود را به كلى از طبقات پائين جدا كنند، نه در شادى با آنها شريك باشند، و نه در غم و رنج ، و حتى قبرهايشان هم از يكديگر فاصله داشته باشد، يك مرتبه تمام اين آداب و رسوم را در هم بشكنند، و اين زنجيرهاى عظيم را از دست و پاى خود بردارند و به آئينى به پيوندد كه پيشگامان آن به اصطلاح از طبقه فقرا و پائين محسوب مى شوند. سپس اضافه مى كند: كار اين توانگران به جائى ميرسد كه با نگاه تحقير به مؤ منان راستين نگريسته و مى گويند: آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما برگزيده ، و نعمت ايمان و اسلام به آنها ارزانى داشته است ؟ آيا اينها قابل چنين حرفهائى هستند؟! (ليقولوا ا هؤ لاء من الله عليهم من بيننا). و بعد به آنها پاسـخ مى گويد كه اين افراد با ايمان مردمى هستند كه شكر نعمت عمل و تشخيص را بجا آورده و آنرا بكار بسته اند، و هم چنين شكر نعمت دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بجا آورده و از او پذيرا شده اند. چه نعمتى از آن بزرگتر و چه شكرى از آن بالاتر، و بخاطر همين خداوند، ايمان را در قلوب آنها راسخ گردانيده است آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟ (ا ليس الله باعلم بالشاكرين ).
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمتهای فراوان) آن، هر چه میخواهید با گوارایی بخورید و از درِ (معبد بیتالمقدّس) سجدهکنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشی افزون خواهیم داد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
چنانکه در سورۀ مائده ، آیۀ ۲۱ آمده، مراد از «قریه» در این آیه، بیتالمقدّس است.
پس از چهلسال ماندن در بیابان تیه، بنیاسرائیل مأمور شد که وارد شهر بیتالمقدّس شده و به معبد وارد شوند و موقع داخل شدن به مسجد، کلمۀ مبارکه «حِطَّةٌ» را بگویند.
«حِطَّةٌ» به معنای ریزش گناهان و طلبِ عفو و اظهار توبه است.
در تفسیر اطیبالبیان آمده است که مراد از باب، دروازۀ شهر نیست؛ بلکه درب مسجد است که الآن هم به نام «بابالحطة» معروف میباشد و مراد از «سُجَّداً» نیز سجدۀ شکر، بعد از ورود به مسجد است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
۱. تأمین معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمهای بر آن است. «کُلُوا» «سُجَّداً»
۲. برای ورود به مکانهای مقدّس، احترام مخصوص لازم است. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً»
۳. بخشش، از اوست؛ امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوی ما باشد. «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ»
۴. آداب دعا و شیوۀ توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ»
۵. عمل به دستورات خداوند، زمینۀ آمرزش ماست. «ادْخُلُوا» «قُولُوا» «نَغْفِرْ لَکُمْ»
۶. استغفار، برای گناهکار مایۀ آمرزش و برای نیکوکار اعتلای درجه است. «نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۹ - تفسیر نور:
«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن دیگری غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود، تبدیل کردند (و بهجای حطّه، بهعنوان مسخره گفتند: حنطه، یعنی گندم.) پس ما بر آن ستمکاران بهسزای گناهی که مرتکب میشدند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
در آیات ۱۶۱ و ۱۶۲ سورۀ اعراف، مشابه این آیه و آیۀ قبل تکرار شده و کلمۀ «رجز» بهمعنای عذاب، بیماری طاعون و حالت اضطراب به کار رفته است.
سنّت خداوند، نزول رحمت است و بههمیندلیل، بهترین غذا «الْمَنَّ وَ السَّلْوی» برای بنیاسرائیل نازل شد، ولی بهخاطر کجروی، عذاب از آسمان نازل میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
۱. ظلم و گناه، زمینهساز تغییر و تحریف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»
۲. تاوقتیکه روش و شیوۀ کاری بیان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل کند، ولی بعد از بیان روشها، عذری در تغییر آن نیست. «قِیلَ لَهُمْ»
۳. جزای تحریفگران قوانین الهی، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۴. همۀ پاداشها و کیفرها مربوط به آخرت نیست؛ بلکه بعضی از کیفرها در همین دنیا صورت میپذیرد. «فَأَنْزَلْنا» «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۵. اگر کجروی برای انسان عادت شد، قهر الهی فرا میرسد. «کانُوا یَفْسُقُونَ» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۶۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» و (به خاطر بیاور) زمانی که موسی برای قومِ خویش طلبِ آب کرد، به او گفتیم: عصای خود را به سنگ بزن، ناگاه دوازده چشمۀ آب از آن بشکافت و جوشید، (بهطوریکه) هر یک از افراد (طوائف دوازدهگانه بنیاسرائیل) آبشخور خود را شناخت. (گفتیم:) از روزی الهی بخورید و بیاشامید و در زمین، تبهکارانه فساد نکنید! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
در عدد دوازده، رمزی نهفته است. عدد ماهها، عدد نقبای بنیاسرائیل و تعداد حواریون حضرت عیسی علیهالسّلام و عدد ائمۀ معصومین علیهمالسّلام، دوازده است.
در آیه، همراه با کلمۀ «مُفْسِدِینَ»، «لا تَعْثَوْا» نیز آمده است.
«عثوا» بهمعنی فساد شدید است و شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه، میخواهد از توجّه و تعمّد و روحیّۀ فسادانگیزی نهی کند. چراکه لغزشِ غیر عمد و بدون قصد فتنهانگیزی، مورد عفو قرار میگیرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
۱. انبیا، در فکر تأمین نیازهای مادّی مردم نیز هستند. «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ»
۲. همهچیز، حتّی آبِ خوردن را از خداوند بخواهیم. «اسْتَسْقی»
۳. قوانین طبیعت، محکوم ارادۀ خداوند است. «اضْرِبْ» «فَانْفَجَرَتْ» خداوند هم سببساز و هم سببسوز است. با یک عصا و از دست یک نفر، یک بار آب را میخشکاند و یکبار آب را جاری میسازد.
۴. دعای انبیا، مستجاب است. «اسْتَسْقی»، «فَانْفَجَرَتْ»
۵. جاریشدن آب با زدن عصا به سنگ، یک معجزه است و پیدایش دوازده چشمه برای دوازده قبیله، معجزهای دیگر. «اثْنَتا عَشْرَةَ»
۶. توزیع منظّم و عادلانه و حسابشده، مایۀ امنیّت و صفاست و مانع پیدا شدن اختلاف است. «قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»
۷. بهرهگیری از نعمتهای الهی، نباید زمینهساز فساد باشد. «کُلُوا» «وَ لا تَعْثَوْا»
۸. برای جلوگیری از فساد، از محبّتها و لطف خداوند به انسان بگویید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» «وَ لا تَعْثَوْا» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ » و (نیز به خاطر آورید) زمانیکه گفتید: ای موسی، ما هرگز یک نوع غذا را تحمّل نمیکنیم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (بهطورطبیعی از) زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما (نیز) برویاند. موسی گفت: آیا (غذای) پستتر را بهجای نعمت بهتر میخواهید؟ (اکنونکه چنین است بکوشید از این بیابان خارج شده و) وارد شهر شوید، که هر چه خواستید برای شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگی، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. این بهآنجهت بود که آنها به آیات الهی کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند، و این به سبب آن بود که آنان گنهکار و سرکش و متجاوز بودند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
بنیاسرائیل بهجای شکرگزاری از نعمتهای «من و سلوی»، به فکر زیادهخواهی و تنوّعطلبی افتاده و از غذاهای زمینی خواستند و برای نمونه، تعدادی از آنها مانند: سبزی، خیار، پیاز و سیر را نام بردند.
حضرت موسی در برابر این درخواستها، ضمن تأسّف از اینکه آنها نعمتهای نیکو و بهتر را با نعمتهای ساده عوض میکنند.
آن حضرت به آنها گفت: اگر بنای کامیابی از اینها را دارید، باید به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگید، شما از یکسو حال جهاد ندارید و از طرف دیگر تمام امتیازات شهرنشینی را میخواهید.
خداوند خبر میدهد که این قوم با چنین ویژگیها و خصوصیّات، به ذلّت و خواری افتاده و گرفتار قهر و غضب الهی خواهند شد.
تنوّعطلبی و افزونخواهی، دامی برای اسیر شدن انسانهاست. استعمارگران نیز از همین خصیصۀ مردم، برای لباس، مسکن، مرکب و تجمّلات استفاده کرده و مردم را به اسارت میکشند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
۱. شکمپرستی، عامل هبوط و سقوط انسانهاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ» «اهْبِطُوا»
۲. رفاهطلبی، زمینۀ ذلّت و خواری است. «لَنْ نَصْبِرَ» «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ»
۳. بیادبی در گفتوگو، نشانۀ روحیّۀ سرکش و طغیانگر است. آنها میتوانستند بهجای «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمیکنیم، بگویند: یکنواختی غذا برای ما سنگین شده است و یا بهجای «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ»، بگویند: «فادع لنا ربنا»
۴. بنیاسرائیل، نژاد پُرتوقّع و افزونطلب هستند. «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا»
۵. بیان خواستههای جزئی، نشانۀ شدّت وابستگی و حقارت طبع است. «بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»
۶. راضی بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن، تأمینکنندۀ خیر و مصلحت واقعی انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ»
۷. شهرنشینی و داشتن همه نوع امکانات، نشانۀ رشد و تکامل نیست، بلکه گاهی مایۀ سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»
۸. کارهای خطرناک، وابسته به افکار انحرافی و خطرناک است. «یَکْفُرُونَ»، «یَقْتُلُونَ»
۹. تاریخ انبیا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ»
۱۰. تعدّی و معصیّت پیدرپی، موجب کفر و کفر، عامل هر گونه جنایت است. «یَکْفُرُونَ»، «عَصَوْا»
۱۱. ذلّت و بدبختی، مربوط به نژاد نیست، بلکه مربوط به خصوصیّات و عقاید و اعمال انسانهاست. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ»
حضرت آیت الله امام خامنه ای: كجرويها و انحرافها ديده شود تا به نام آزادى دچار بىبندوبارى نشويم؛ چون آزادى مرز بسيار ظريف و دقيقى با بىبندوبارى دارد؛ بايد مراقب بود كه به عنوان و نام آزادى در گرداب بىبندوبارى نيفتيم؛ زيرا بىبندوبارى در نهايت منتهى خواهد شد به نفى آزادى و هرج و مرج؛ وجود استبداد، تحميل و فشار را توجيه و زمينه را براى استبداد فراهم مىكند ...
شهید علی اصغر ساده یکم فروردین ۱۳۲۸، در تهران چشم به جهان گشود ... تا کاردانی در رشته پرستاری درس خواند. سروان ارتش بود. سال۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. به عنوان نزاجا-لشکر ۱۶ در جبهه حضور یافت. هشتم آبان ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان بهداری در اندیمشک بر اثر سانحه رانندگی سانحه رانندگی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. او را پرویز نیز می نامیدند.
«وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ» و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان که شما را از فرعونیان رهایی بخشیدیم، که همواره شما را به بدترین وجهی آزار میدادند، پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را زنده نگه میداشتند و در این امر، برای شما آزمایش بزرگ و سختی از طرف پروردگارتان بود.
و(لی) کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنانند اهل دوزخ که همیشه در آن خواهند بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
«فرعون»؛ عنوان پادشاهان روم، «کسری»؛ عنوان پادشاهان ایران و «خاقان»؛ عنوان پادشاهان ترک بود.
فرعونِ زمان حضرت موسی علیهالسّلام، رامسیس اوّل، نام داشت که میگویند جسدش در موزۀ قاهره نگهداری میشود. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً» «یونس، ۹۲»
واژۀ «یَسُومُونَکُمْ» از ریشۀ «سوم» بهمعنی پیدرپی دنبال چیزی رفتن است و «یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ» یعنی شما را به صورت مداوم عذاب میکردند.
یکی از عذابها و شکنجهها، کشتن پسران بود که این امر، یا بهخاطر خوابی بود که در تعبیر آن به فرعون گفته بودند: تو به دست مردی از بنیاسرائیل از بین خواهی رفت، و یا به خاطر جلوگیری از رشد بنیاسرائیل بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
۱. آزادی از سلطۀ طاغوتها، از بزرگترین نعمتهاست. چنانکه خداوند از میان همۀ نعمتها، نام آن را برده است. «نَجَّیْناکُمْ»
۲. بیان سختیها و تلخیهای گذشته، لذّت آزادی امروز را چندین برابر میکند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ»، «یَسْتَحْیُونَ»
۳. طاغوتها، بدون اطرافیان قدرت ندارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»
۴. ناگواری و آزادی، هر دو وسیلۀ آزمایش و تربیت هستند. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
۵. محو نیروهای دفاعی و توسعۀ نیروهای رفاهی، کار فرعونی است. «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ»
۶. طاغوتها برای حفظ نظام و سلطۀ خود، به هر نوع شکنجهای دست میزنند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را درحالیکه شما تماشا میکردید، غرق کردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۰:
ماجرای عبور بنیاسرائیل از رود نیل، در چند سورۀ قرآن بیان شده است. «طه، ۷۷ شعراء، ۶۳ دخان، ۲۴»
خداوند با شکافتن آب، از طریق زدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، آنان را از رود دریا گونۀ نیل، عبور داد.
در این آیه، سه معجزۀ الهی در کنار هم مطرح شده است:
۱. نقش اسباب، بستهبه ارادۀ حکیمانه خداوند است. موسی یک عصا دارد که گاهی از سنگ آب میجوشاند «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ» و گاهی به آب خورده و از میان آن راه گشوده میشود. «فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ»
۲. پایان شب سیه، سفید است. بنیاسرائیل بعد از آن همه شکنجه و بلا به رفاه و نجات رسیدند. «فَأَنْجَیْناکُمْ»
۳. انتقام از ستمگران در حضور ستمدیدگان، مرهمی برای آنهاست. «أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه با موسی چهل شب وعده گذاردیم و شما پس از (آمدن) او (به میقات) گوساله را (معبود خود) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
نام حضرت موسی علیهالسّلام در سی و چهار سورۀ قرآن و ۱۳۶ مرتبه آمده است.
ماجرای میعاد حضرت موسی، در سورههای اعراف و طه نیز آمده است. «اعراف، ۱۴۲ طه، ۸۶»
محلّ وعده، کوه طور و مدّت آن ابتدا سیشب معیّن شده بود و در وعدهگاه، دهشب دیگر به آن اضافه شد که این مدّت برای دریافت کتاب تورات بود، ولی بنیاسرائیل علیرغم اینکه رهبری همچون هارون، برادر حضرت موسی، را در میان خود داشتند، همۀ نعمتها و الطاف الهی را فراموش کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتند.
گوسالهای از طلا که بهدست مجسمهسازی هنرمند به نام سامری، در غیاب موسی ساخته شده بود. با توجّه به آیات قرآن منظور از وعده، در آیۀ ۵۱ چه بوده است؟
منظور، گرفتن تورات، اثبات مقام خلافت برای هارون، آزمایش بنیاسرائیل، بوده است. چند عامل در سقوط جامعۀ بنیاسرائیل به دامن شرک، نقش داشت؟
و: زمینۀ مساعد و سابقۀ گاوپرستی. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
۱. کنارهگیری رهبران الهی از جامعه برای مدّت محدود بهمنظور عبادت خدا، کاری شایسته و نیکو است. «تفسیر راهنما»، «واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۲. عبادت در چهلشب و به دور از مردم، دارای آثار خاصّی است. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۳. عدد چهل، در دریافت وحی و الهامات روحانی نقش دارد. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۴. شرک، ظلم به انسانیّت است؛ زیرا که انسان دست خود را از دست خداوند برمیدارد و در دست نااهلان عاجز میگذارد. «وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۲ - تفسیر نور:
«ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» آنگاه پس از آن (انحراف) از شما درگذشتیم تا شاید شکر (این نعمت را) بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
توبه از شرک، ایمان آوردن و اظهار شهادتین است؛ زیرا بعثت انبیا، برای نجات انسان از شرک و کفر است.
بنابراین آیۀ «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ» «نساء، ۴۸ و ۱۱۶» که میفرماید: خداوند شرک را نمیبخشد. مربوط به کسانی است که درحالشرک از دنیا بروند و به توحید و یگانهپرستی باز نگردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
۱. حتّی برای شرک و گوسالهپرستی نیز راه توبه و بازگشت وجود دارد. «ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ»
۲. عفو الهی، خود زمینهای برای شکرگزاری است. «عَفَوْنا»، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه به موسی کتاب (تورات) و فرقان دادیم، تا شاید شما هدایت شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
فرقان، وسیلهای است که حق را از باطل جدا میسازد و چون در کتاب آسمانی حق از باطل جدا میشود، به آن فرقان گفته میشود.
شاید هم مراد از فرقان، با توجّه به اینکه در کنار کتاب آمده است، همان معجزات نُهگانه یا حقایق دیگری باشد که غیر از تورات به حضرت موسی عطا شده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
۱. کتب آسمانی، بیانگر حق و مایۀ افتراق آن از باطل هستند. «الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ»
۲. حجّت از طرف خداوند تمام است، ولی مردم بهخاطر هوسها، گاهی حق را نمیپذیرند. «لَعَلَّکُمْ»
۳. هدف از نزول کتب آسمانی، هدایت مردم است. «الْکِتابَ»، «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، شما با (به پرستش) گرفتن گوساله، به خود ستم کردید؛ پس بهسوی خالق خود توبه کرده و باز گردید و یکدیگر را به قتل نرسانید. این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است، پس خداوند توبۀ شما را پذیرفت، زیرا او توبهپذیر مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
مراد از «قتل نفس» در جملۀ «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»، خودکشی نیست؛ بلکه یکدیگر را کشتن است.
و یا نظیر آیۀ «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ» «نور، ۶۱»؛ یعنی همدیگر را سلام دهید.
پذیرفتن این نحو توبۀ سخت، برای یهودیان فضلیت است؛ زیرا خداوند در انتقاد از مسلمانان منافق میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ» «نساء، ۶۶» یعنی: اگر بر آنان فرمان کشتن همدیگر را واجب مینمودیم و یا فرمان خروج از سرزمین خودشان را صادر میکردیم، آن را جز افراد اندکی انجام نمیدادند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
۱. مردم را با محبّت برای پذیرش حدود الهی آماده کنید. «یا قَوْمِ» «فَاقْتُلُوا»
۲. شرک، ظلم به نفس است. «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»
۳. هر چه برهان و معجزه و دلیل بیشتر عرضه شود، تکلیف سنگینتر و تخلّف از آن خطرناکتر خواهد بود. گوسالهپرستی، بعد از دیدن آن همه معجزه، توبهای جز اعدام ندارد. «فَتُوبُوا» «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۴. حکم مرتد، قتل است. «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۵. مرگ در رحمت الهی، بهتر از زندگی در لعنت الهی است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۶. اجرای حدود الهی، گرچه بهقیمت قتل انسان باشد، بهنفع اوست. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۷. اساس دستورات الهی، خیررسانی بهانسان است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۸. برای جریمههای سنگین، باید برکات زیادی گفته شود تا مردم آماده پرداخت آن شوند. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ»، «فَتابَ عَلَیْکُمْ»، «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا (به چشم خود) ببینیم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، درحالیکه تماشا میکردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵: قوم حضرت موسی چند گروه شدند؟
قوم حضرت موسی دو گروه شدند:
الف: گروهی برگزیده، که همراه موسی علیهالسّلام برای مناجات و شنیدن کلام خداوند به کوه طور آمدند، ولی وقتی گفتوگوی خدا و موسی را شنیدند، گفتند: از کجا بدانیم که این صدا از خداست، باید خدا را با چشم ببینیم تا بپذیریم.
ب: گروه دیگر که با هارون ماندند، ولی در غیاب حضرت موسی، گوسالهپرست شدند. در سورۀ اعراف «اعراف، ۱۵۴» در مورد کسانیکه دیدن خدا را طلب کردند، میفرماید: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» آنها را زمینلرزه گرفت.
شاید صاعقهای که در این آیه مطرح است، همراه با زمینلرزه بوده و آنها با این صاعقه از دنیا رفتند؛ چون آیۀ بعد میفرماید: شما را بعد از مرگ دوباره برانگیختیم.
روحیّۀ سؤالکنندگان، یکسان نیست.
موسی و مردم هر دو تقاضای دیدن خدا کردند، لکن موسی به نمایندگی از مردم و با ادب گفت: «أَرِنِی»؛ ولی قوم موسی با تکبّر گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً»، ما هرگز ایمان نخواهیم آورد مگر آنکه خدا را آشکارا ببینیم.
لذا خداوند در جواب موسی فرمود: «لَنْ تَرانِی»، تو هرگز مرا نخواهی دید.
امّا در برابر قوم، قهرش را فرستاد.
این آیه پیامبر اسلام را تسلیت و دلداری میدهد که از درخواستهای بیهودۀ مردم نگران مباش؛ زیرا مردم از موسی درخواستهای خطرناکتر داشتند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵:
۱. از عاقبت لجاجت، جسارت، بیادبی و توقّعات نابهجای گذشتگان، عبرت بگیرید. «لَنْ نُؤْمِنَ» «فَأَخَذَتْکُمُ»
۲. برای گروهی منطق و استدلال و موعظه کافی است؛ ولی برای گروهی قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْکُمُ»
۳. اگر خداوند نیست تا او را ببینید، امّا آثار او که دیدنی است؛ چرا با دیدن آنها ایمان نمیآورید. «فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۶ - تفسیر نور:
«ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» سپس شما را پس از مرگتان (حیات بخشیدیم و) برانگیختیم، شاید شکر او را بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
زندهکردن مجدّدِ کسانی که در اثر صاعقه از بین رفتند، بهدنبال پریشانی و نگرانی و دعای حضرت موسی علیهالسّلام بود که در سورۀ اعراف « اعراف، ۱۵» انشاءاللّه بحث آن خواهد آمد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
۱. رجعت و معاد، امر محالی نیست. بعضی از مردگان در همین دنیا زنده شدهاند. «بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»
۲. رمز بروز برخی تلخیها و سپس نجات از آنها، پیدا شدن روحیّۀ شکرگزاری است. «بَعَثْناکُمْ» «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۷ - تفسیر نور:
«وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» و ابر را بر شما سایبان ساختیم و «منّ» و «سَلوی» بر شما نازل کردیم (و گفتیم:) از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید، (ولی شما با بهانهجوییهای خود، کفران نعمت کردید. بدانید که) آنها به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم نمودند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
پس از نجات بنىاسرائیل از سلطهى فرعون، به آنان دستور داده شد که وارد سرزمین فلسطین شوند. آنها به بهانهى اینکه در آنجا، افراد ستمگرى هستند، سرپیچى کرده و به موسى گفتند: با خدایت به جنگ آنان برو، ما همین جا نشستهایم. قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بیابانِ «تیه» ماندگار شدند، ولى خداوند در آنجا نیز براى آنان ابرها را چون سایهبان قرار داد و دو نوع غذاى طبیعى و گوارا به نامهاى «مَنّ و سَلوى»، در دسترس آنان گذاشت.
«مِنْ»، به شیرهى مخصوص درختان که چون قطره بر روى آنها مىنشیند، گفته مىشود که همان صَمغ است وبرخى به معنى عسل وقارچ گرفتهاند. «سلوى» به پرندگانى مخصوص که شبیه کبوترند مىگویند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
۱. ابر و باد و باران، به فرمان خداوند هستند. «ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ»
۲. رازق بودن خداوند، محدود به شرایط خاصّی نیست. در بیابان بیآبوعلف هم، رزق طبیعی میفرستد. «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی»
۳. خداوند، رزق انسان را از حلال و پاکیزه مقدّر کرده است. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»
۴. تخلّف از فرامین الهی، ظلم بر خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
و اءنذر به الذین یخافون اءن یحشروا إ لى ربهم لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع لعلهم یتقون(۵۱)
ترجمه: ۵۱ - به وسیله آن (قرآن ) کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مى ترسند، بیم ده ، (روزى که در آن روز) یاور و سرپرست و شفاعت کننده اى جز او (خدا) ندارند، شاید پرهیزکارى پیشه کنند.
تفسیر در پایان آیه گذشته فرمود که نابینا و بینا یکسان نیستند، و به دنبال آن در این آیه به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد به وسیله قرآن کسانى را انذار و بیدار کن که از روز رستاخیز بیم دارند یعنى تا این اندازه چشم قلب آنها گشوده است که احتمال مى دهند حساب و کتابى در کار باشد، و در پرتو این احتمال ، و ترس از مسؤ لیت ، آمادگى براى پذیرش یافته اند (و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الى ربهم ). شاید کرارا گفته ایم که تنها وجود یک رهبر لایق و برنامه هاى جامع تربیتى براى هدایت افراد کافى نیست ، بلکه یک نوع آمادگى در خود افراد نیز لازم است همانطور که نور آفتاب به تنهائى براى یافتن راه از چاه کفایت نمیکند بلکه چشم بینا هم لازم دارد، و نیز بذر مستعد و آماده مادام که زمین آماده و مستعدى وجود نداشته باشد بارور نمیگردد. از آنچه گفتیم روشن شد که ضمیر به به قرآن بازگشت میکند، اگر چه قرآن در آیات قبل با صراحت ذکر نشده ولى از قرائن روشن مى شود. همچنین منظور از یخافون (میترسند) همان احتمال زیان و ضرر است که هر عاقلى به هنگام قرار گرفتن در برابر دعوت انبیاء و رهبران الهى در فکرش پیدا مى شود که شاید گفتار آنها حق باشد، و مخالفت با آن موجب زیان و خسران گردد، پس چه بهتر که در دعوت آنها مطالعه کنم و دلائل آنها را ببینم . این یکى از نخستین شرطهاى هدایت است و همان است که علماى عقائد آن را به عنوان لزوم دفع ضرر محتمل دلیل وجوب مطالعه در دعوت مدعى نبوت و لزوم مطالعه درباره شناسائى خدا قرار داده اند. سپس مى گوید این گونه افراد بیدار دل از آن روز مى ترسند که جز خدا پناهگاه و شفاعت کننده اى وجود ندارد (لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع ). آرى این گونه افراد را انذار کن و دعوت به سوى حق بنما، زیرا امید تقوا و پرهیزگارى درباره آنها هست (لعلهم یتقون ). البته نفى شفاعت و ولایت غیر خدا در این آیه هیچگونه منافاتى با شفاعت و ولایت مردان خدا ندارد، زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم منظور نفى شفاعت و ولایت بالذات است ، یعنى این دو مقام ذاتا مخصوص خدا است ، و اگر غیر او مقام ولایت و شفاعتى دارد به اذن و اجازه و فرمان او است همانطور که قرآن صریحا مى گوید: من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه کیست که در پیشگاه او جز به فرمان او شفاعت کند؟ (بقره : 255). براى توضیح بیشتر در این زمینه و در زمینه بحث شفاعت به طور کلى ، به جلد اول تفسیر نمونه صفحه 160 و جلد دوم صفحه 189 و 196 مراجعه فرمائید.
بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد.
ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید ، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هرگاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود ، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حضرت زهرا سلاماللهعلیها در دوران زندگی خود با فراز و نشیبها، آزمونهای بینظیر و محنتهای متعددی مواجه شدند اما در همه عرصهها در اوج بودند/ حضرت زهرا و حضرت علی و فرزندان گرامی آنان نمونه عالی یک خانواده اسلامی هستند که الگوبرداری از همراهی، همدلی، اخلاص و مجاهدت آن بزرگواران میتواند جامعه اسلامی را به اوج برساند.
استکبار، چه بخواهد و چه نخواهد؛ امریکا، چه بخواهد و چه نخواهد؛ صهیونیسم، چه بخواهد و چه نخواهد، اسلام از نو بیدار شده و این قهرمان عظیم قرنها، دوباره در وسط صحنه بپاخاسته است. هیچ کارى هم از دست دشمنان اسلام ساخته نیست ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در حوادث گوناگون ... ملت ما نشان داد که در مقابل حادثه، ذلیل نشده است؛ بلکه بر حادثه سوار شد، از حادثه به عنوان یک درس استفاده کرد، دشمنش را شناخت و فهمید که استکبار جهانی و نفاق خبیث، تا کجا با اسلام و قرآن و حاکمیت اسلامی، معارض و مخالف است. ملت ما، در حوادث گوناگون ... بدون استثنا ایستادگی و مردانگی کرد، آگاهی نشان داد و حادثه را به سود خود تغییر داد. ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
این انقلاب، چون با نام خداست، همیشه با شیطانها مواجه است. چون معتقد به طرفداری از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دستبهگریبان است. چون برای ارزشهای انسانی حرکت میکنید، همیشه کسانی که با ارزشهای انسانی مخالفند، از شما ناراضیند. باید شما آبدیده باشید. باید شما روحاً و قلباً مجهز باشید ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در مقابل فرهنگ کفر و استکبار، مسلمین را ضعیف بار آورده بودند که احساس ضعف میکردند. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانستهاند سهم و حقی در حکومتها به دست بیاورند، تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرأت نمیکرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز ائمهی جمعه و جماعاتشان، تشکیلات به وجود میآورند و مسجدها رونق پیدا میکنند و کانون تحرک میشوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جای جوانان و کانون جنبشهاست. این را شما کردید. این را حرکت شما و قائد عظیمالشأنتان - آن مرد الهی - بود که انجام داد.۱۳۶۹/۰۴/۰۶
اینکه علمای اسلام و ملت انقلابی ما و دلسوزان جامعه، اینقدر روی مسألهی ولایت فقیه عادل تکیه میکنند و امام بزرگوار ما(رضواناللَّهتعالی علیه)، آن را آنقدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر این مسألهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم - همچنانکه آن کسانی که دلسپرده به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در باب حکومت در جامعهی اسلامی، میخواستند در سالهای اول، به همان شیوههای غربی عمل بکنند - و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسألهی حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرمهای رایج دنیایی برویم، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
وقتی برای یک ملت، قضیهی ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلی که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز برای آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم که مهمترین و حساسترین مسألهی هر ملتی، همین مسألهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیتِ والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مسئله برای آن ملت است. ملتها هرکدام به نحوی، این قضیه را حل کردهاند؛ ولی غالباً نارسا و ناتمام و حتّی زیانبخش. پس، اگر ملتی توانسته باشد این مسألهی اساسی را به نحوی حل کند که در آن، همه چیز آن ملت کرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایی او و بقیهی چیزهایی که برای یک ملت مهم است رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، برای آن ملت عید است. در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحه و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا کرد و اینچنین بود که دین کامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و به همین خاطر بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسألهی ولایت در اسلام، اینطور مسألهیی است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
در نظام اسلامی، حاکم، ولی و دوست و سرپرست و برادر و مرتبط و برای مردم است. این، یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... مهمترین و حساسترین مسالهی هر ملتی، همین مسالهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیت والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مساله برای آن ملت است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... در جامعهی اسلامی، کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود و رابطهی بین ولی و مردم، یک رابطهی ولایتی است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفکاک میباشد و تمام اجزای این جامعه، با یکدیگر متصلند و از هم جدا نیستند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
غدیرخم، برای کسانی که اهل معنا و معنویت و درک حقایقند، درسهای فراوان و بینهایت و فوقالعادهیی دارد. برای ما نیز، درس صفا و معنویت و تقوا در مدیریت کشور و همهی بازوهای گرداننده و اجرایی دارد. ما باید این درس را از غدیر بگیریم و مطمئناً در این راه، دست قدرت الهی، کمک و پشتیبان ماست. ارادهی الهی بر این است که در این برهه از زمان، انشاءاللَّه کلمهی حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهی خودش را در دنیا پیدا بکند و این تلاشهای دشمنان هم، به جایی نخواهد رسید ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
این، افتخار نظام و جامعهی اسلامی است که ... با وجود اینهمه تبلیغات و کارشکنیهای دشمنان، مردم روزبهروز به آرمانهای این انقلاب و این نظام اسلامی، علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهی این مردم، عاجز مانده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
با صراحت میگویم این حوادث طراحی امریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ملت ایران در این حوادث کاملاً قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد ... ۱۱ /مهر/ 1401
دشمنان برای اینکه حرکت کشور را متوقّف کنند، نشستهاند برنامهریزی کردهاند برای دانشگاه و خیابان؛ دشمن برنامهریزی کرده که دانشگاه تعطیل بشود، نسل جوان سرگرم بشوند، برای مسئولین کشور مسائل جدیدی به وجود بیاید؛ در شمال غرب و جنوب شرق کشور مسائلی به وجود بیاید؛ اینها همه سرگرمکننده است؛ کارهایی است که برای این دارد ایجاد و تحریک میشود که حرکت پیشروندهی کشور را متوقّف کنند ... ۱۱ /مهر/ 1401
آن دشمنی که در اظهارات دیپلماسی میگوید ما قصد تهاجم به ایران و تغییر نظام جمهوری اسلامی را نداریم، ما با شما دشمنی نداریم و با ملّت ایران موافقیم، باطنش توطئه و ایجاد اغتشاش و نابود کردن امنیّت کشور و تحریک هیجان کسانی است که با یک هیجانی ممکن است تحریک بشوند و بیایند وسط خیابان؛ باطنش این است ... ۱۱ /مهر/ 1401
جامعهی ورزشی و هنری ما جامعهی سالمی است. عناصر مؤمن، علاقهمند، باشرف، در این جامعهی ورزشی و هنری کم نیستند، زیادند؛ حالا چهار نفر هم یک حرفی میزنند؛ حرف آنها ارزشی ندارد. اینکه حالا آیا عناوین مجرمانه بر حرف آنها تطبیق میکند یا نه، به عهدهی قوّهی قضائیّه است ... ۱۱ /مهر/ 1401
پیشرفتهای ۴۰ساله نشاندهنده صحت تحلیل انقلاب از جهان در مقابل تحلیل غربگراها است
۲۷ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
بازم میگی فتوشاپه؟ حضرت آیتالله خامنهای: «درباره ساخت تجهیزات پیشرفتهی موشکی و پهپادی که چند سال پیش از این میگفتند که اینها فتوشاپ است! وقتی که عکسهایش منتشر میشد، میگفتند این فتوشاپ است؛ حالا میگویند که پهپادهای ایرانی خیلی خطرناک است! چرا به فلان کس میفروشید، به فلان کس میدهید. خب، اینها کارهایی است که نخبهی ایرانی انجام داده؛ نخبهی ایرانی توانسته به کشور آبرو بدهد...» ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختىِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
ملت ایران مزهى استقلال و طعم آزادى و عزت را چشیده است ...
آدم مستقل وابسته به خدا است ...
شهید محمد پالیزوانی شهید انقلاب اسلامی
شـهادت: 1357 توسط رژیم طاغوت
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
شوذب بن عبد اللّه همدانى شاکرى (غلام عابس)
شوذب از رجال و بزرگان شیعه و از انگشت شمار جنگجویان بود. حافظ حدیث و حامل حدیث از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود. صاحب الحدائق الوردیه گفته است: شوذب مى نشست و شیعیان براى أخذ حدیث به خدمت او مى رسیدند و او شخصیّت ممتازى داشت. شوذب مولاى خود عابس را بعد از آمدن حضرت مسلم (علیه السّلام) به کوفه از کوفه تا مکه براى رساندن نامه حضرت مسلم (علیه السّلام) به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) همراهى کرد و با او ماند تا به کربلا آمد و شهید شد.
شهید «ناصر ضیایی»
شهادت: نهم آذرماه 1360 در روستای باینگان پاوه هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق
بخشی از وصیت نامه:
اگر می خواهید رستگار شوید به دامان امام زمان چنگ زنید که همانا دامان او حَبْلُ الله است و گفتههایش را مو به مو اجرا کنید تا قلب امام زمان (عج) از شما راضى باشد. اى مسلمانان خود را از غرقاب ذلت نجات بدهید که همانا همه از خداییم و همه به سوى خدا بازمى گردیم، به خود بیاید و اسلام و قرآن را یارى کنید تا شاید خدا گناهانتان را ببخشاید و از شما راضى باشد.
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
بخشی از وصیتنامه شهید «جواد محمدی»
شهادت: سیزدهم شهریور ماه 64 در هنگام شناسائی منطقه حورالعظیم
ای مردم با ایمان مانند مردم کوفه نباشید و از گرد حسین زمان خمینی بت شکن پراکنده نشوید. ای مردم قدر و ارزش امام و امت را بدانید و مواظب باشید که دشمنان اسلام این معلم زمانه را از شما نگیرند تا می توانید دعا در تعجیل امام زمان عجل الله تعالی و فرجه شریف کنید ... ارزش اسلام و انقلاب را بدانید خط امام را شناخته و در همه ی جهان دنباله رو امام باشید. برادران عزیزم با تمام قدرت راهم را ادمه دهید اسلحه ی افتاده ام را بگیرید و با دشمنان اسلام به نبرد برخیزید ...
تاریخ شهادت : 1396/03/16 | محل شهادت : حما - سوریه
در وصیت نامه شهید جواد محمدی آمده است:
اگر خدا لطف کرد و شهادت نصیب من شد، من در آن دنیا یقۀ بی حجاب ها را و کسانی که تبلیغ بی حجابی می کنند را می گیرم.
من آماده ام هزار بار برای سیدعلی خامنه ای بمیرم و زنده شوم و باز هم در رکاب ولی فقیه باشم.
سفارش به پاسداران، [اینکه] از مرگ نترسید، مرگ در رختخواب هم یقۀ ما را می گیرد، لذا سعی کنید طوری حرکت کنید، که مرگ شما با شهادت و همراه خون دادن باشد و خداوند به شما مباهات کند.
اگر امام سیدعلی خامنه ای گفتند: ببر، ببرید؛ و اگر گفتند نبر، نبرید. دستور مقام معظم رهبری باید عملی شود.
شهادت نوع مرگ را عوض می کند، ولی زمان آن را نه، و اگر من لایق باشم، شهادت نصیب من می شود.
من به صورت داوطلبانه برای نابودی اسرائیل به سوریه اعزام می شوم.
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» گفتیم: همگی از آن (باغ به زمین) فرود آیید، و آنگاه که هدایتی از طرف من برای شما آمد، پس هر که از هدایت من پیروی کند، نه برایشان بیمی است و نه غمگین خواهند شد.
و(لی) کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخ هستند، که همیشه در آن خواهند بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۸ و ۳۹:
گرچه اعتراف به خطا و توبۀ آدم، سبب شد که خداوند او را عفو نماید، ولی بعد از توبه بار دیگر به بهشت برنمیگردد؛ زیرا آثار وضعی لغزش، غیر از عفو الهی است.
فرمان هبوط در چند آیۀ قبل همراه نوعی قهر بود، ولی در این آیه چون بعد از توبۀ آدم است به صورت عادّی مطرح شده است.
همچنین امیدوار میکند که اگر از هدایت الهی پیروی کنند، حزن و اندوهی نخواهند داشت. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۸ و ۳۹:
۱. گاهی یک حرکت، دامنۀ تأثیرات خوب و بدش در همۀ عصرها و نسلها گسترده میشود. «اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً»
۲. با یک لغزش و خطا، نباید کسی را طرد کرد، زیرا انسان قابل ارشاد و هدایتپذیر است. «یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً»
۳. برای راهنمایی بشر، آمدن انبیاء قطعی است. «یَأْتِیَنَّکُمْ»
۴. هدایت واقعی تنها از طرف خداست. «مِنِّی هُدیً»
۵. امنیّت و آرامش واقعی، در سایۀ پیروی از دین و دستورات خداوند حاصل میشود. «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایم را که به شما ارزانی داشتم، بهخاطر بیاورید و به پیمانم (که بستهاید) وفا کنید، تا من (نیز) به پیمان شما وفا کنم و تنها از من پروا داشته باشید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۰:
اسرائیل، نام دیگر حضرت یعقوب است که از دو کلمۀ «اسر» و «ئیل» ترکیب یافته است. «اسر» بهمعنای بنده و «ئیل» بهمعنای خداوند است. بنابراین اسرائیل در لغت بهمعنای بندۀ خداست.
تاریخ بنیاسرائیل و اسارت آنان به دست فرعونیان و نجات آنها به دست حضرت موسی علیهالسّلام و بهانه گیری و ارتداد آنان، یک سرنوشت و تاریخ ویژهای برای این قوم به وجود آورده است. این تاریخ برای مسلمانان نیز آموزنده و پندآموز است که اگر به هوش نباشند، به گفتۀ روایات به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
پیمانهای الهی، شامل احکام کتابهای آسمانی و پیمانهای فطری که خداوند از همه گرفته است، میشود. در قرآن به مسئلۀ امامت، عهد گفته شده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» «بقره، ۱۲۴» یعنی پیمان من «مقام امامت» به افراد ظالم نمیرسد.
پس وفایبهعهد یعنی وفای به امام و رهبر آسمانی و اطاعت از او.
ضمناً در روایات میخوانیم: نماز عهد الهی است. «وسائل، ج ۴، ص ۱۱۰» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۰:
۱. یاد نعمتهای پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست، «اذْکُرُوا» «أَوْفُوا». بههنگام دعوت بهسوی خداوند، از الطاف او یاد کنید تا زمینۀ پذیرش پیدا شود. «اذْکُرُوا»
۲. یاد و ذکر نعمتها، واجب است. «اذْکُرُوا»
۳. نعمتهایی که به نیاکان داده شده، به منزلۀ نعمتی است که به خود انسان داده شود. با اینکه نعمتها به اجداد یهودِ زمان پیامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان میگوید فراموش نکنند. «اذْکُرُوا»
۴. وفا به پیمانهای الهی، واجب است. «بِعَهْدِی»
۵. بهرهگیری از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تکالیف الهی است «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ». آری، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهای ما را مستجاب خواهد کرد. «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»
۶. در انجام تکالیف الهی، از هیچ قدرتی نترسیم و ملاحظۀ کسی را نکنیم. تبلیغات سوء دشمن، ملامتها، تهدیدها و توطئهها مهم نیست، قهر خدا از همه مهمتر است. «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۱ - تفسیر نور:
«وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ» و به آنچه (از قرآن) نازل کردم، ایمان بیاورید که تصدیق میکند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا بهبهای ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۱:
این آیه خطاب به دانشمندان یهود میفرماید: قرآن، هماهنگ با بشاراتی است که در تورات شماست. «مراد از هماهنگی قرآن با تورات تحریف نشده، هماهنگی کلّی و اجمالی است، نه هماهنگی در تمام احکام »
شما دانشمندان، زمانی مبلّغ و منتظر ظهور اسلام بودید، اکنون پیشگامان کفر نشوید تا به پیروی از شما، سایر یهود از اسلامآوردن سر باز زنند و آیات الهی را بهبهای ناچیزِ ریاست دنیا، نفروشید و از خدا بترسید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۱:
۱. اعتقادات صحیح مردم را قبول کنیم، تا آنان نیز سخن ما را بپذیرند. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»
۲. وجود تحریف در بخشی از تورات و انجیل، مانع قبول بخشهای دیگر نشود. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»
۳. انحراف علما، سبب انحراف دیگران میشود. «وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ»
۴. رمز سکوت و کتمانهای نابهجای دانشمندان، وابستگیهای مادّی آنان است. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا»
۵. با توجّه به اینکه متاع دنیا قلیل است، رسیدن به تمام منافع دنیا، ارزش یک لحظه انحراف را ندارد. «ثَمَناً قَلِیلًا»
۶. بهجای نگرانیِ ازدستدادن مال و مقام، باید از قهر خدا ترسید. «إِیَّایَ فَاتَّقُونِ» تفسیر صفحه ۷ قرآن کریم - سوره بقره - آیه ۴۲ - تفسیر نور:
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و حق را با باطل نپوشانید و حقیقت را با اینکه میدانید، کتمان نکنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۲:
کلمۀ «لَبْسٍ» بهمعنای پوشاندن و «لَبْسٍ» بهمعنای شکّ و تردید است.
امتیاز انسان، به شناخت اوست و کسانی که با ایجاد شک و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم می پوشانند و شناخت صحیح را از مردم می گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفته اند و این بزرگترین ظلم است.
حضرت علی علیهالسّلام می فرماید: اگر باطل، خالصانه مطرح شود، نگرانی نیست. (چون مردم آگاه می شوند و آن را ترک میکنند.) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف، بسته می شود. لکن خطر آنجاست که حقّ و باطل، به هم آمیخته شده و از هر کدام، بخشی چنان جلوه داده میشود که زمینۀ تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود. «نهجالبلاغه، کلام ۴۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۲:
۱. نه حق را با باطل مخلوط کنیم و آن را تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حق مطرح سازیم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ»
۲. و جدان و فطرت، بهترین گواه بر حقپوشی انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ» و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و همراه با رکوعکنندگان، رکوع نمایید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۳:
۱. بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است. «آمِنُوا» «أَقِیمُوا»
۲. نماز و زکات، در آیین یهود نیز بوده است. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۳. رابطه با خدا، از طریق نماز و کمک به خلق خدا، از طریق زکات و همراهی با دیگران، یک مثلّث مقدّس است. «أَقِیمُوا»، «آتُوا»، «ارْکَعُوا»
۴. اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دوری از انزوا و گوشهنشینی است. «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۴ - تفسیر نور:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» آیا مردم را به نیکی دعوت کرده و خودتان را فراموش مینمایید؟ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید، آیا هیچ فکر نمیکنید؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۴:
دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت، دعوت میکردند و بشارت ظهور حضرت را میدادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّی بعضی از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه میکردند که مسلمان بمانند، ولی خودشان اسلام نمیآوردند. «نمونه، ج ۱، ص ۲۱۴»
در روایات آمده است: دانشمندی که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولی خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سختترین حسرتها را خواهد داشت. «بحار، ج ۲، ص ۳۷»
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیهالسّلام فرمود: «کونوا دعاة الناس باعما لکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم» «نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۷» با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار.
از حضرت علی علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: سوگند که من شما را به کاری دعوت نمیکنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کاری نهی نمیکنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم. «نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵»
در نهجالبلاغه آمده است: هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. «نهج البلاغه، حکمت۷۳»
امام کاظم علیهالسّلام فرمودهاند: «طوبی للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» «بحار، ج ۷۸، ص ۲۹۹» درود بر عالمانی که به گفتۀ خود عمل میکنند و وای بر عالمانی که فقط حرف میزنند. عالم بیعمل در قالب تمثیل، از زبان قرآن - روایات - دانشمندان:
الف: در قرآن: عالم بیعمل، الاغی است که بار کتاب حمل میکند، ولی خود از آن بهرهای نمیبرد. «جمعه، ۵»
ب: در روایات: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: عالم بیعمل، مثل چراغی است که خودش میسوزد، ولی نورش به مردم میرسد. «کنز العمّال، ح ۲۹۱۰۹»
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: عالم بیعمل، چون تیرانداز بدون کمان است. «بحار، ج ۱۰، ص ۱۰۰»
عیسی علیهالسّلام فرمودند: عالم بیعمل، مثل چراغی است بر پشت بام که اتاقها تاریک هستند. «بحار، ج ۱۴، ص ۳۰۹»
علی علیهالسّلام فرمودند: عالم بیعمل، چون درخت بیثمر و گنجی است که انفاق نشود. «غررالحکم»
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: موعظۀ عالم بیعمل، چون باران بر روی سنگ است که در دلها نفوذ نمیکند. «بحار، ج ۲، ص ۳۹»
ج: در کلام اندیشمندان:
عالم بیعمل:
گرسنهای است روی گنج خوابیده؛
تشنهای است بر کنار آب و دریا؛
طبیبی است که خود از درد مینالد؛
بیماری است که دائماً نسخۀ درمان را میخواند، ولی عمل نمیکند؛
منافقی است که سخن و عملش یکی نیست؛
پیکری است بی روح. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۴:
۱. آمرانبهمعروف، باید خود عاملبهمعروف باشند. «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»
۲. اگر مقدّمات فراموشی را خود فراهم کرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشکاری پذیرفته است که بیتقصیر باشد. «تَنْسَوْنَ»، «تَتْلُونَ»
۳. تلاوت کتاب آسمانی کافی نیست، تعقّل لازم است. «تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعِینَ» و از صبر و نماز یاری جویید و این کار جز برای خاشعان، گران و سنگین است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
هر چند این آیه بهدنبال خطابهایی که به یهود شده آمده است، ولی مخاطب آن همۀ مردم هستند.
در روایات میخوانیم که حضرت علی علیهالسّلام هر گاه مسئلۀ مهمی برایشان رخ میداد به نماز میایستادند و این آیه را تلاوت میکردند. صبر از دیدگاه پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم چند نوع است؟
در روایتی از پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده، که صبر بر سه نوع است: ۱.صبر در برابر مصیبت؛ ۲. صبر در برابر معصیّت؛ ۳. صبر در برابر عبادت. «بحار، ج ۷۱، ص ۷۷»
بنابراین آنچه در روایات آمده که مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یکی از مصادیق صبر دارد. نماز برای رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و امثال او نور چشم است «بحار، ج ۱۶، ص ۲۴۹» و لکن برای بعضیها که خشوع ندارند، چون بار سنگین است.
خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضای بدن است.
نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بینهایت خدا میاندازد و غیر او را هر چه باشد کوچک جلوه میدهد. مِهر او را در دل زیاد میکند، روحیّۀ توکّل را تقویت میکند و انسان را از وابستگیهای مادّی میرهاند. همۀ این آثار، انسان را در برابر مشکلات مقاوم میسازد.
صبر و مقاومت، کلید تمام عبادات است.
فرشتگان به اهل بهشت سلام میکنند؛ امّا نه بهخاطر نماز و حج و زکات، بلکه بهخاطر مقاومت و پایداری آنها «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «رعد، ۲۴»؛ چون اگر مقاومت نباشد، نماز و جهاد و حج و زکات نیز وجود نخواهد داشت. حتّی شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبری الهی، صبر است «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» «سجده، ۲۴» داستانی مرتبط با سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
شاعری به نام نجّاشی، که یکی از دوستداران حضرت علی علیهالسّلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند و بیست ضربه نیز بهخاطر ارتکاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت!
اطرافیانِ نجّاشی که قبیلهای مهم در کوفه بودند از علی علیهالسّلام گلایه کردند که چرا یاران خود را نگه نمیدارد؟!
طارقبنعبداللّه رئیس آنها با ناراحتی به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمیشوید؟
شخصی همانند نجّاشی نباید شلّاق بخورد، ما اینگونه رفتار را تحمّل نمیکنیم.
امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ»
طارق نیز به معاویه پیوست.
بنابراین گرچه آیه دربارۀ نماز است، ولی در موارد مشابه میتوان از آیات قرآن استمداد کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
۱. صبر و نماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشکلات است. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
۲. هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگی بیشتر کنیم، امدادهای او را بیشتر دریافت کرده و بر مشکلات پیروز خواهیم شد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
۳. استعانت از خداوند در آیۀ «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» منافاتی با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
۴. سنگین بودن نماز، نشانۀ تکبّر در برابر خداست. «لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۶ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ» (خاشعان) کسانی هستند که به (قیامت و) ملاقات (با حساب) پروردگارشان و بازگشت به او ایمان دارند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۶:
«لقاء» بهمعنی دیدن نیست؛ بلکه بهمعنی حضور است. چنانکه اگر شخصی نابینا به حضور کسی برود، میگوید با او ملاقات کردم، گرچه او را ندیده است.
صاحب مجمعالبیان نیز میگوید: مراد از لقای پروردگارش، ملاقات با پاداش و کیفر خداست.
شاید مراد از ملاقات پروردگار، همان حالت عرفانی باشد که خاشعان در نماز پیدا میکنند؛ زیرا نماز حضور در برابر خداست.
اگر «ظن» و گمان در برابر علم باشد، مورد انتقاد است «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» «نجم، ۲۸» امّا اگر مراد از گمان، اطمینان باشد ارزش است، گرچه یقین قوی نباشد.
چنانکه خداوند نیز از رزمندگان شجاع و مخلص، به صاحبان گمان تعبیر نموده است: «قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً» «بقره، ۲۴۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۶:
۱. گمان به وجود قیامت هم، برای کنترل رفتارها کافی است. «یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا»
۲. خاشع، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد. «الْخاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۷ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» ای بنیاسرائیل! نعمتم را که به شما ارزانی داشتم، به یاد آورید و این که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ۴۷:
این آیه، از فرزندان و نسل حضرت یعقوب میخواهد که برای معرفت بیشتر خداوند و زندهشدن روح شکرگزاری و دلگرمشدن به نعمتهای الهی، از آن موهبتها و نعمتها یاد کنند. البتّه برتری و فضیلت بنیاسرائیل، نسبت به مردم زمان خودشان بود؛ زیرا قرآن دربارۀ مسلمانان میفرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ» «آل عمران، ۱۱۰» شما بهترین امّتها هستید.
همچنین ممکن است مراد از برتری، پیروزی حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل بر فرعونیان باشد، نه برتری اخلاقی و اعتقادی. «جاثیه، ۱۶»؛ زیرا قرآن بارها از بهانهجوییهای بیمورد و بیاعتقادی آنها انتقاد میکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۷:
۱. نعمت و فضیلت به دست خداوند است. «نِعْمَتِیَ»، «أَنْعَمْتُ»، «فضلت»
۲. نجات از سلطۀ طاغوت، از بزرگترین نعمتهای الهی است. «نِعْمَتِیَ»، «فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۸ - تفسیر نور:
«وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» و بترسید از روزی که هیچکس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمیکند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمیشود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود و یاری نخواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۸:
در این آیه به برخی باورهای غلط و امیدهای نابهجای یهود، اشاره شده است.
آنان گمان میکردند که در روز قیامت اجدادشان، شفیع آنان خواهد شد. چنانکه بتپرستان، بتها را شفیع خود میپنداشتند.
برخی از آنان قربانیکردن را کفّارۀ گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، یک جفت کبوتر را سر میبریدند.
گروهی از آنان به همراه مرده، طلا و زیورآلات دفن میکردند تا مرده بهعنوان جریمۀ گناهانش بپردازد.
غافل از آنکه قیامت بر خلاف دنیاست، که برخی با پول و پارتی و یا حمایت گرفتن از قدرتها، بر مشکلاتشان پیروز میشوند.
در روز قیامت، تمام سببها قطع «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» «بقره، ۱۶۶»
و نسبتها محو «فَلا... أَنْسابَ بَیْنَهُمْ» «مؤمنون، ۱۰۱»
و زبان عذرخواهی بسته میشود «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» «مرسلات، ۳۶»
مال و فرزند کارآیی ندارند «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «شعراء، ۸۸»
و خویشاوندی نیز ثمری ندارد. «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ» «ممتحنه، ۳»
و شفاعت بدون اذن خداوند پذیرفته نمیشود «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی» «انبیاء، ۲۸»
و فدیه پذیرفته نمیشود. «لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ» «حدید، ۱۵» شفاعت به چه معناست؟
شفاعت از کلمۀ «شفع» بهمعنای جفت است، یعنی افرادی که مایهای از ایمان و تقوی و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایهها اضافه میشود و در اثر جفت و همراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات مییابند.
بنابراین شفاعت، تنها شامل کسانی میشود که تلاشگر هستند؛ ولی در راه ماندهاند و نیاز به قدرتی دارند که در کنار آنان باشد. چند آیه از قرآن مربوط به شفاعت میشود و تقسیمبندی آنها به چند قسم است؟
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم میشوند:
۱. آیاتی که شفاعت را نفی میکنند، مانند: «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» «بقره، ۲۵۴»، روزیکه معامله و دوستی و شفاعت در آن نیست.
۲. آیاتی که شفاعت را مخصوص خداوند می دانند، مانند: «ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ» «سجده، ۴»، غیر از او هیچ یاور و شفاعتکنندهای نیست.
۳. آیاتی که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد میکنند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «بقره، ۲۵۵»، چهکسی در نزد او (خداوند) شفاعت میکند مگر به اذنش؟
۴. آیاتی که شرایط شفاعتشوندگان را بیان میکنند. شرایط شفاعتشوندگان چیست؟
الف: شفاعت برای کسی است که مورد رضایت خدا باشد. «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی» «انبیاء، ۲۸»
ب: برای ظالمان، دوستدار و شفیعی نیست. «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ» «غافر، ۱۸»
ج: فرشتگان برای کسانی که ایمان آوردهاند، دعا و استغفار میکنند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» «غافر، ۷»
با توجّه به آیات فوق، معلوم میشود که شفاعت بیقیدوشرط نیست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمیگیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهماالسّلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» «تحریم، ۱۰»
بنابراین شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود، هرگز قابل قبول نیست. آیا شفاعتِ اولیای خدا، بهمعنای ایستادن در برابر ارادۀ خدا نیست؟
کسی را که خدا اراده کرده عذاب کند، پیامبر با شفاعت خود، جلوی آن اراده را نمیگیرد؟
هم کیفر بدکاران و هم اجازۀ شفاعت به اولیای خود، اراده و خواست اوست. بنابراین شفاعت اولیای خدا، چیزی در برابر ارادۀ الهی نیست. آیا شفاعت اولیای خدا به این معناست که رحم آنان از خدا بیشتر است؛ زیرا خدا میخواهد عذاب کند و اولیای او شفاعت میکنند؟
هم وجود رحم در اولیای خدا و هم اجازۀ استفاده از آن، از طرف خداست.
بنابراین اوست که با رحم و لطف خود، اجازۀ شفاعت میدهد. آیا شفاعت، ارادۀ خدا را تغییر میدهد؟
ارادۀ خداوند در شرایط مختلف یک نوع نیست. ارادۀ خدا بر کیفر گناهکار است، ولی اگر او توبه کند، قهرش را برمیدارد.
زیرا شرایط انسان گناهکار با انسان توبهکار فرق دارد. انسانی بهخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولیای خدا در دنیا، مشمول شفاعت آنان میشود و دیگری که مخالف آنان بوده، مشمول نمیشود.
قل لا اءقول لكم عندى خزائن الله و لا اءعلم الغيب و لا اءقول لكم إنى ملك إن اءتبع إلا ما يوحى إلى قل هل يستوى الا عمى و البصير اءفلا تتفكرون(۵۰)
ترجمه : ۵۰ - بگو من نميگويم خزائن خدا نزد من است و من آگاه از غيب نيستم (جز آنچه خدا به من بياموزد) و به شما نمى گويم من فرشته ام ، من تنها از آنچه به من وحى مى شود پيروى مى كنم ، بگو آيا نابينا و بينا مساويند؟ چرا فكر نميكنيد؟!
تفسیر آگاهى از غيب آيه فوق دنباله پاسـخ گوئى به اعتراضات گوناگون كفار و مشركان است و به سه قسمت از ايرادهاى آنها در جمله هاى كوتاه پاسـخ داده شده است : نخست اينكه آنها به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيشنهاد معجزات عجيب و غريبى مى كردند، و هر يك به ميل خود پيشنهادى داشتند، حتى قانع به مشاهده معجزات مورد در خواست ديگران نيز نبوده اند گاهى خانه هائى از طلا، و گاهى نزول فرشتگان و زمانى تبديل سرزمين خشك و سوزان مكه به يك باغستان پر آب و ميوه ، و گاهى موضوعات ديگر از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا مى كردند. چنانكه در سوره اسراء ذيل آيه ۹۰ شرح آن خواهد آمد. گويا آنها با اين تقاضاهاى غريب و عجيب يك نوع مقام الوهيت و مالكيت زمين و آسمان براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) انتظار داشتند. لذا در پاســخ اين افراد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مامور مى شود بگويد: من هرگز ادعا نميكنم كه خزائن الهى به دست من است ، قل لا اقول لكم عندى خزائن الله ). خزائن جمع خزينة به معنى منبع و مركز هر چيزى است كه براى حفظ آن و عدم دسترسى ديگران در آنجا جمع آورى شده و با توجه به آيه و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (سوره حجر آيه 21): خزائن هر چيزى در نزد ما است و ما جز به اندازه معلوم آن را نازل نمى كنيم ، روشن ميشود، كه خزائن الله منبع همه چيز را در بر ميگيرد، و در حقيقت اين منبع از ذات بى انتهاى او كه سرچشمه جميع كمالات و قدرتها است ، مى باشد. سپس در برابر افرادى كه انتظار داشتند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگويد در آينده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى ميدهد، تا براى رفع ضرر و جلب منفعت بپاخيزند، مى گويد: من هرگز ادعا نمى كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم (و لا اعلم الغيب ). همانطور كه سابقا نيز گفته ايم ، كسى از همه چيز با خبر است ، كه در هر مكان و هر زمانى حاضر و ناظر باشد و او تنها ذات پاك خدا است ، اما غير او كه وجودش محدود به زمان و مكان معينى است طبعا نمى تواند از همه چيز با خبر باشد، ولى هيچ مانعى ندارد كه خداوند قسمتى از علم غيب را كه مصلحت ميداند، و براى تكميل رهبرى رهبران الهى لازم است ، در اختيار آنها بگذارد و البته اين را علم غيب بالذات نمى گويند، بلكه علم غيب بالعرض و به تعبير ديگر يادگيرى و تعلم از داناى غيب است . آيات متعددى از قرآن گواهى مى دهد كه خداوند چنين علمى را نه تنها در اختيار پيامبران و پيشوايان الهى قرار داده بلكه گاهى در اختيار غير آنها نيز قرار مى داده است ، از جمله در سوره جن آيه 26 و 27 مى خوانيم : عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول : خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هيچ كس را از علم غيب خود آگاه نمى كند، مگر رسولانى كه مورد رضايت او هستند. اصولا تكميل مقام رهبرى ، آنهم يك رهبرى جهانى و همگانى ، نياز به آگاهى بر بسيارى از مسائل كه از نظر ساير مردم مكتوم است ، دارد، و اگر خداوند اين علم غيب را در اختيار فرستادگان و اوليايش نگذارد، مقام رهبرى آنها تكميل نخواهد شد. (دقت كنيد).
اين كه جاى خود دارد، گاهى يك موجود زنده براى ادامه حيات خود نياز به دانستن گوشه اى از غيب دارد، و خداوند در اختيار آن مى گذارد مثلا شنيده ايم كه بعضى از حشرات در تابستان پيش بينى وضع هواى زمستان را مى كنند يعنى خداوند اين غيب را بخصوص در اختيار آنها مى گذارد، زيرا زندگى آنها بدون اين مطلب چه بسا دستخوش فنا ميگردد، شرح بيشتر اين موضوع را بخواست خدا در تفسير آيه ۱۸۸ سوره اعراف بيان خواهيم كرد. و در جمله سوم به پاسـخ ايراد كسانى كه انتظار داشتند خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرشته باشد، و يا فرشته اى همراه او باشد، و هيچگونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در كوچه و بازار در او ديده نشود، مى گويد: و من هرگز ادعا نميكنم فرشته ام (و لا اقول لكم انى ملك ). بلكه من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى از ناحيه پروردگار به من مى رسد (ان اتبع الا ما يوحى الى ). از اين جمله به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هر چه داشت و هر چه كرد از وحى آسمانى سر چشمه گرفته بود، و آن گونه كه بعضى پنداشته اند به اجتهاد خود عمل نميكرد و نه به قياس و نه به غير آن ، بلكه برنامه او در امور دينى تنها پيروى از وحى بود. و در پايان آيه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داده مى شود كه بگو آيا افراد نابينا و بينا همانندند؟ و آنها كه چشم خود و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى بينند و درك مى كنند برابرند؟ آيا فكر نمى كنيد (قل هل يستوى الاعمى و البصير افلا تتفكرون ). ذكر اين جمله بعد از جمله هاى سه گانه سابق ممكن است به خاطر اين باشد كه در جمله هاى قبل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (من نه خزائن الهى را دارم ، و نه عالم به غيبم ، و نه فرشته ام تنها پيرو وحيم ، ولى اين سخن نه به آن معنى است كه من با شما بت پرستان لجوج همانندم بلكه من انسانى هستم بينا، در حالى كه شما همچون نابينايان هستيد و اين دو مساوى نيستند! احتمال ديگر در پيوند اين جمله با جمله هاى قبل اين است كه دلائل توحيد و همچنين حقانيت پيامبر آشكار است ولى چشم بينا مى خواهد كه آنها را ببيند و اگر شما قبول نداريد، نه به خاطر آن است كه موضوع مبهم يا پيچيده است بلكه بجهت آنست كه بينا نيستيد آيا بينا و نابينا يكسانند؟!
عالیترین هدیه اسلام به بشریت
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
بعثت نبی اسلام البته هدیه به تمام بشریت است. اگر ما میان ارزشهای فراوان اسلام اگر فقط دو ارزش گسترش عقلانیت و پرورش اخلاق را در نظر بگیریم تصدیق میکنیم که اسلام عالیترین هدیه را به بشریت عطا کرده است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز زندگی در تمدن غربی بر پایه طمع و حرص است. پایه همه ارزشهای غربی پول است. سیاست رایج همه در خدمت تبعیض است. علم در خدمت کشتار مردم است. تمدن امروز جاهلیت مدرن است منتهی تجدیدیافته و سازمانیافتهتر شده است. عین همان رذائل اخلاقی دوران جاهلیت، امروز در دنیای به اصطلاح مدرن هم وجود دارد.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
آمریکا نمونه کامل جاهلیت مدرن است
مظهر جاهلیت مدرن و بحرانسازی آمریکا است. آمریکا یک رژیم مافیایی است که از بحران در دنیا ارتزاق میکند.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید از قضایای اوکراین عبرت گرفت
این موضوع اوکراین عبرتهایی داشت. پشتیبانی دولتهای غربی یک سراب است و نمیشود به آنها اعتماد کرد. مردم مهمترین پشتوانه دولتها هستند. اگر مردم در اوکراین وارد میدان میشدند، وضع دولت و مردم اوکراین اینطور نمیشد.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
با وجود اینکه در نیمه راهیم و تا هدف خیلی فاصله داریم، الگوی انقلاب اسلامی ایران برای مردم دنیا یک الگوی جذاب است.
در فاصله چند هزار کیلومتری تهران در کشوری دیگر به عکس شهید سلیمانی اهانت میشود و مردم واکنشی نشان میدهند که پلیس که خودش آن اهانت را انجام داده، مجبور به عذرخواهی میشود. همان پلیس با مردم همراهی میکند و آن عکس را در جاهایی از شهر نصب میکند. که نشان میدهد این الگو، الگوی جذاب و پرکششی است.
اختلاط با نامحرم به ضرر زنهاست آن آقایی که با زنان نامحرم سروکار دارد، دو جا برای او امکان اشباع غرایزش در سطوح مختلف وجود دارد، این دیگر به زن خودش آن جور پای بند نیست. مثل مردی که هیچ زنی نگاه نمیکندنیست.
اینکه میگویند زن باید خودش را در محیطهای اجتماعی با نامحرم مخلوط نکند، برای این است که این زن، دلبستگیاش به مرد خودش باشد و الّا اگر زن کارش به جایی رسید که مرد خودش برایش عادی شد، مثل وضعیتی که الآن در جوامع غربی میبینید که اصلاً این مرد برای زن اهمیّتی ندارد، میگوید حالا شد، شد، نشد هم نشد. میگوید طلاق میگیریم، تمام میکنیم تو برو دنبال کارت، من هم میروم دنبال کارم. این بد است. بعضی از خانمها امروز تلاش میکنند که وضع زنان را این جوری کنند. این به ضرر زنهاست به نفع زنها نیست؛ چون این، بنیان خانواده را متلاشی میکند. رهبر انقلاب؛ ۷۷/۱/۱۹
ما کِی میتوانیم اهمیت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی که عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم؛ عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدس/ باید آنچه را که حقیقت است گفت. تحریف، امر جدی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد. 1399/06/31
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ما به معناى حقيقى كلمه به آزادى و وجود آن معتقديم؛ منتها آزادى يك مسئله است؛ عدم مديريت، عدم نظارت و عدم دقت در آنچه مىگذرد، مسئلهى ديگرى است ...
شهید غلامرضا قربانی مطلق | شـهادت: 1359/2/14 مـحل شـهادت: پاوه
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» و هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ درحالیکه ما با حمد و ستایش تو، تو را تنزیه و تقدیس میکنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۰:
در آیۀ قبل، خداوند، همۀ مواهب زمین را برای انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسألۀ خلافت انسان در زمین مطرح میشود که نگرانی فرشتگان از فسادهای بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجدۀ آنان ، در برابر نخستین انسان را بهدنبال دارد.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهی و یا مشاهدۀ انسانهای قبل از حضرت آدم علیهالسّلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا بهخاطر پیشبینی صحیحی که از انسان خاکی و مادّی و تزاحمهای طبیعی آنها داشتند، خونریزی و فساد انسان را پیشبینی میکردند.
گرچه همۀ انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه، خلیفۀ خدا نیستند؛ چون برخی از آنها با رفتار خود به اندازهای سقوط میکنند که از حیوان هم پستتر میشوند.
چنانکه قرآن میفرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» «اعراف، ۱۷۹» قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولی لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی» « نجم، ۹» میباشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال کنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال کنند وگرنه ملائک، بدون اجازه حرف نمیزنند و فرشتگان میدانستند که برای هر آفریدهای، هدفی عالی در کار است. چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح کرد؟
انسان، مخلوق ویژهای است که ساخت مادّی او به بهترین قوام بوده: «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» « تین، ۴» و در او روح خدایی دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریک گفته است: «فَتَبارَکَ اللَّهُ» «مؤمنون، ۱۴» خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است، چه نیازی به جانشین و خلیفه دارد؟
اوّلًا جانشینی انسان، نه بهخاطر نیاز و عجز خداوند است؛ بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبۀ انسانیّت است.
ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطههاست؛ یعنی با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کاری است، ولی برای اجرای امور، واسطههایی را قرار داده که نمونههایی را بیان میکنیم:
با اینکه مدبّر اصلی اوست: «اللَّهُ الَّذِی» «یُدَبِّرُ» «یونس، ۳» لکن فرشتگان را مدبّر هستی قرار داده است. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» «نازعات، ۵»
با اینکه شفا به دست اوست «فَهُوَ یَشْفِینِ» « شعراء، ۸۰» ، امّا در عسل شفا قرار داده است. «فِیهِ شِفاءٌ» « نحل، ۶۹»
با اینکه علم غیب مخصوص اوست «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» «یونس، ۲۰»، لکن بخشی از آن را برای بعضی از بندگان صالحش ظاهر میکند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» «جن، ۲۷»
پس انسان میتواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» «نساء، ۱۸»؛ و بیعت با او نیز به منزلۀ بیعت با خداوند باشد. «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ» «إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» « فتح، ۱۰»؛ و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. «من احبکم فقد احب الله» «زیارت جامعۀ کبیره»
برای قضاوت دربارۀ موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را کنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت کرد. فرشتگان خود را دیدند که تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را میبیند و میگوید: من از آتشم و آدم از خاک و زیر بار نمیرود. امّا خداوند متعال مجموعه را میبیند که انسان بهتر است و میفرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ». پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۰:
۱. خداوند ابتدا اسباب زندگی را برای انسان فراهم کرد؛ سپس او را آفرید. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» «إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ» «حضرت علی علیهالسّلام فرمودند: فلمّا مهد ارضه و انفذ امره اختار آدم» همینکه زمین را گسترد و فرمانش را متنفّذ قرارداد، انسان را آفرید. (نهجالبلاغه، خطبه ۹۱)
۲. آفرینش ملائکه، قبل از آدم بوده است؛ زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان، در میان گذاشت.
۳. انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهی، تنها بهدست خداست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
۴. انسان، جانشین دائمی خداوند در زمین است. «جاعِلٌ» کلم «جاعل» اسم فاعل و رمز تداوم است»
۵. انسان می تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهی باشد. «البتّه ستمکاران را از نیل به این مقام محروم کرده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» بقره، ۱۲۴» «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
۶. ملائکه، فساد و خونریزی را کار دائمی انسان میدانستند. «یُفْسِدُ»، «وَ یَسْفِکُ» «فعل مضارع نشانۀ استمرار است.»
۷. حاکم و خلیفۀ الهی باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فیالارض» باشد.
۸. طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعی ندارد. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»
۹. عبادت و تسبیح در فضای آرام، تنها ملاک و معیار لیاقت نیست. «نَحْنُ نُسَبِّحُ»
۱۰. بهخاطر انحراف یا فساد گروهی، نباید جلوی امکان رشد دیگران گرفته شود. با آنکه خداوند میدانست گروهی از انسانها فساد میکنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نکرد.
۱۱. مطیع و تسلیم بودن با سؤال کردن برای رفع ابهام منافاتی ندارد. «أَ تَجْعَلُ فِیها»
۱۲. خداوند فساد و خونریزی انسان را مردود ندانست؛ لکن مصلحت مهمتر و شایستگی و برتری انسان را طرح نمود. «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
۱۳. توقّع نداشته باشید همۀ مردم بی چونوچرا، سخن یا کار شما را بپذیرند؛ زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال میکنند. «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها»
۱۴. علوم و اطلّاعات فرشتگان، محدود است. «ما لا تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۶ قرآن - سورۀ بقره - آیۀ ۳۱ - تفسیر نور:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و خداوند همۀ اسماء (حقایق و اسرار هستی) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، از اسامی اینها به من خبر دهید؟ پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۱:
خداوند متعال اسماء(«اسم» در عرف ما فقط بهمعنی نام و نشان است، ولی در فرهنگ قرآنی نام همراه با محتواست. چنانکه «فله الاسماء الحسنی» یعنی خداوند صفات عالیه دارد) و اسرار عالم هستی را، از نام اولیای خود(تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۴ و اکمالالدین صدوق، ج ۱، ص ۱) تا جمادات را به آدم تعلیم داد.
به تعبیر امام صادق علیهالسلام که در تفسیر مجمعالبیان آمده است: تمام زمینها، کوهها، درهها، بستر رودخانهها و حتّی همین فرشی که در زیر پای ماست، به آدم شناسانده شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۱:
۱. معلّم واقعی خداست و قلم، بیان، استاد و کتاب، زمینههای تعلیم هستند. «عَلَّمَ»
۲. برتری انسان بر فرشتگان، به خاطر علم است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ»
۳. انسان برای دریافت تمام علوم، استعداد و لیاقت دارد. «کُلَّها»
۴. فرشتگان عبادت بیشتری داشتند و آدم، علم بیشتری داشت. رابطۀ مقام خلافت با علم، بیشتر از عبادت است. «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ»
۵. برای روشن کردن دیگران، بهترین راه، برگزاری امتحان و بهنمایشگذاشتن تفاوتها و لیاقتهاست. «عَلَّمَ» «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» «فَقالَ أَنْبِئُونِی»
۶ .فرشتگان، خود را به مقام خلیفةاللهی لایقتر میدانستند. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» (در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمودند: «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» یعنی اگر شما فرشتگان در ادّعای لایقتر بودن خود، صادق هستید. تفسیر نورالثقلین) تفسیر صفحۀ ۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۳۲ - تفسیر نور:
«قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ » فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاک و منزّهی، ما چیزی جز آنچه تو به ما آموختهای نمیدانیم، همانا تو دانای حکیمی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۲:
ابلیس و ملائکه هر کدام به نوعی خود را برتر از آدم میدیدند.
امّا ابلیس در برابر فرمان سجدۀ خداوند، ایستادگی کرد؛ ولی فرشتگان چون حقیقت را فهمیدند، پوزش خواستند و به جهل خود اقرار کردند. «سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۲:
۱. عذرخواهی از سؤال بدون علم، یک ارزش است. «سُبْحانَکَ»
۲. اوجگرفتنها و خودبرتردیدنها باید تنظیم شود. گویندگان سخن «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ» گفتند: «لا عِلْمَ لَنا»
۳. به جهل خود اقرار کنیم. «لا عِلْمَ لَنا» فرشتگان عالیترین نوع ادب را به نمایش گذاشتند. کلمات: «سُبْحانَکَ»، «لا عِلْمَ لَنا»، «عَلَّمْتَنا»، «إِنَّکَ» و «أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»، همه نشانۀ ادب است.
۴. علم فرشتگان، محدود است. «لا عِلْمَ لَنا»
۵. علم خداوند، ذاتی است «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ»؛ ولی علم دیگران، اکتسابی است. «عَلَّمْتَنا»
«قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» (خداوند) فرمود: ای آدم فرشتگان را از نامهای آنان خبر ده؛ پس چون آدم آنها را از نامهایشان خبر داد، خداوند فرمود: که آیا به شما نگفتم که اسرار آسمانها و زمین را میدانم و آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میداشتید (نیز) میدانم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۳:
۱. به استعدادهای لایق، فرصت شکوفایی و بروز بدهید. «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
۲. در آزمون علمی که خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برتری یافت. «فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» و هنگامیکه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر کرد، و از کافران گردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۴:
به فرموده قرآن، ابلیس از نژاد جن بود که در جمع فرشتگان عبادت میکرد. «کانَ مِنَ الْجِنِّ» «کهف، ۵۰»
سجده بر آدم، چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگی و عبودیّت خداست؛ «عیون اخبار الرضا» زیرا عبادت واقعی، عملی است که خداوند بخواهد، نه آنکه طبق میل ما باشد.
ابلیس حاضر بود قرنها سجده کند، ولی به آدم سجده نکند. ابلیس مرتکب چند انحراف شد؟
ابلیس مرتکب دو انحراف و خلاف شد:
الف: خلاف عقیدتی «أَبی» که سبب فسق او شد. «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» «کهف، ۵۰»
ب: خلاف اخلاقی «اسْتَکْبَرَ» که سبب دوزخیشدن او گردید. «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ» «زمر، ۷۲»
سجده برای آدم نهتنها به خاطر شخص او، بلکه بهخاطر نسل و اولاد او نیز بوده است.
چنانکه در جای دیگر میفرماید: «خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» «اعراف، ۱۱». امام سجّاد علیهالسّلام میفرماید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: سجده بر آدم به خاطر ذرّیه و نسل او بود. «تفسیر صافی، ذیل آیه»
سجدۀ فرشتگان موقّتی بود، امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان برای آنان دائمی است «الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ». «کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و در این عقیده پایدار بودند فرشتگان بر آنان نازلمی شوند «فصّلت، ۳۰»؛ و در جای دیگر میفرماید: «و یستغفرون للّذین آمنوا» یعنی فرشتگان برای اهل ایمان دائماً در حال استغفارند. غافر، ۷»
سجده بر آدم نه بهخاطر جسم او، بلکه به خاطر روح الهی اوست. «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» «حجر، ۲۹»
بیانصافی است که تمام فرشتگان بر انسان سجده کنند، ولی انسان برای خدا سجده نکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۴:
۱. فرشتگان نیز مانند انسان، مورد خطاب و امر و نهی قرار دارند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
۲. لیاقت، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قدیمی، باید برای انسان تازه به دوران رسیده امّا لایق، سجده کنند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
۳. خطرناکتر از نافرمانی در عمل، بیاعتقادی به فرمان است. «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ»
۴. تکبّر و جسارت ابلیس، سرچشمۀ بدبختیهای او شد. «کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۶ قرآن - سورۀ بقره - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در این باغ سکونت کن و از (هر کجای) آن هر چه میخواهید به فراوانی و گوارایی بخورید، امّا به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۵:
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوهبر درخت، به «بوته» هم گفته میشود.
مثلًا به بوتۀ کدو میگوید: «شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» «صافات، ۱۴۶»، بنابراین اگر در روایات و تفاسیر میخوانیم که مراد از شجر در این آیۀ گندم است، جای اشکال نیست.
«جنّات» به باغهای دنیا نیز گفته میشود، چنانکه در سورۀ قلم آیه ۱۷ آمده است: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم.
آیا باغی که آدم در آن مسکن گزیده بوده، بهشت موعود بوده است؟
پاسخ منفی است؛ آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده میشود، باغی که آدم در آن مسکن گزید، بهشت موعود نبوده است زیرا:
۱. آن بهشت، برای پاداش است و آدم هنوز کاری نکرده بود که استحقاق پاداش داشته باشد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ» «آل عمران، ۱۴۲»
۲. کسی که به بهشت وارد شود، دیگر خارج نمیشود. «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ» «حجر، ۴۸»
۳. در آن بهشت، امر و نهی و ممنوعیّت و تکلیف نیست، درحالیکه آدم از خوردن درخت نهی شد. بهعلاوه در روایات اهل بیت علیهمالسّلام نیز آمده است که بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۵:
۱. در مسکن، زن تابع مرد است. «أَنْتَ وَ زَوْجُکَ» «در مسألۀ امر و نهی، وسوسه و اخراج از بهشت، آدم و همسرش یکسان مورد خطاب قرار گرفتهاند «کُلا، شِئْتُما، لا تَقْرَبا، فَتَکُونا،فَأَزَلَّهُمَا، فَأَخْرَجَهُما» امّا در مسألۀ مسکن، بهجای «اسکنا» فرموده است: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ»
۲. در شیوۀ تربیت، هر گاه خواستید کسی را از کار یا چیزی باز دارید، ابتدا راههای صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهی اعلام شود. ابتدا فرمود: «کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» سپس فرمود: «لا تَقْرَبا»
۳. نزدیکشدن به گناه همان، و افتادن در دامن گناه همان. «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا»
۴. تخلّف از راهنماییهای الهی، ظلم به خویشتن است. «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» آدم و همسرش نیز برای توبه گفتند: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» البتّه با توجّه به عصمت انبیاء مراد از ظلم در این قبیل موارد، ترک اولی است. تفسیر صفحۀ ۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغی که در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آنها) گفتیم: فرود آیید درحالیکه بعضی شما دشمن برخی دیگر است و برای شما در زمین قرارگاه و تا وقتی معیّن بهره و برخورداری است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۶:
از آیۀ «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» که قبلًا خواندیم، استفاده میشود که غرض اصلی از خلقت آدم این بود که وی در زمین زندگی کند، ولی زندگی در زمین نیازمند یک نوع آمادگی بود و باید آدم بداند که:
۱. آزاد مطلق نیست. در زندگی او، امر و نهی و تکلیف وجود دارد.
۲. ابلیس دشمن اوست و چه بسا با سوگند و وعدههای دروغ، انسان را فریب دهد.
۳. اطاعت از شیطان، عامل سقوط اوست.
۴. توبه، وسیلۀ جبران است.
امام رضا علیهالسّلام میفرماید: ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوّت بوده و از لغزشهای کوچکی بوده که قابل عفو است. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۰»
شیطان برای ایجاد لغزش، دست به هر نوع تاکتیک روانی و تبلیغاتی زد؛ از جمله:
الف: برای آدم و حوّا سوگند یاد کرد. «قاسَمَهُما» «اعراف، ۲۱»؛
ب: قیافۀ خیرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خیرخواهان شما هستم. «إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ» «اعراف، ۲۱»؛
ج: وعدۀ ابدیّت داد، که اگر این گیاه را بخورید، زندگی و حکومت ابدی خواهید داشت. «شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی» «طه، ۱۲۰»؛
د: دروغ گفت و به ذات حق تهمت زد. «ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ» «اعراف، ۲۰» یعنی پروردگارتان شما را نهی نکرد مگر از ترس اینکه شما فرشته شوید یا به زندگی ابدی برسید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۶:
۱. خطر شیطان، برای بزرگان نیز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»
۲. شیطان، دشمن دیرینۀ نسل بشر است؛ زیرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت.«فَأَزَلَّهُمَا»
۳. انسان به خودی خود، جایزالخطا و وسوسهپذیر است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ»
۴. هر انسانی به خاطر استعدادها و لیاقتهایی که دارد بهشتی است؛ ولی خلافها او را سقوط میدهد. «فَأَخْرَجَهُما»
۵. از نافرمانی خداوند و عواقب تلخ وسوسههای ابلیس، عبرت بگیریم. تحت نفوذ شیطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهی و محرومیّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ» «فَأَخْرَجَهُما»
«فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» پس آدم از سوی پروردگارش کلماتی دریافت نمود، (و با آن کلمات توبه کرد) پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبهپذیرِ مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۷:
چون آدم از غذایی که نباید بخورد، چشید و از آن همه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گردید. او در اثر پشیمانی و ندامت، کلماتی را از خداوند دریافت کرد و به وسیلۀ آن کلمات، توبه نمود. توبه، به معنی بازگشت است. اگر توبه را به خدا نسبت دهیم، بهمعنی بازگشت لطف و رحمت او بر بندۀ خلافکار و پشیمان است «هُوَ التَّوَّابُ» و اگر آن را به بنده نسبت دهیم به معنی بازگشت انسان خطاکار به سوی خداوند است. «فَتابَ عَلَیْهِ»
طبق آنچه از روایات شیعه و سنی استفاده میشود، مراد از کلماتی که آدم بهوسیلۀ آن توبه نمود، توسّل به بهترین خلق خدا یعنی حضرت محمّد و اهل بیت او علیه و علیهمالسّلام است. چنانکه در تفسیر درّ المنثور از ابن عباس نقل شده است که آدم برای پذیرش توبه اش، خداوند را به این نامها قسم داد: «بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین» «تفسیر درّ المنثور، ج ۱، ص ۶۰»
البتّه برخی معتقدند، مراد از کلمات، همان جملهای است که در سورۀ اعراف آمده است: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» «اعراف، ۲۳» خدایا! ما به خود ستم کردهایم و اگر تو ما را نیامرزی و مورد رحمت قرار ندهی، حتماً از زیانکاران خواهیم بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۷:
۱. همچنان که توفیق توبه از خداست، باید چگونگی و راه توبه را نیز از خداوند دریافت کنیم. «مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»
۲. قبول توبه و ارائۀ راه آن، از شئون تربیت و ربوبیّت اوست. «مِنْ رَبِّهِ»
۳. این همه لطف و قبول توبه، تنها کار خداست. «هُوَ»
۴. اگر توبه، واقعی باشد، خداوند آن را میپذیرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
۵. اگر توبه را شکستیم، باز هم خداوند توبه را میپذیرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
۶. عذرپذیری خداوند همراه با رحمت است، نه عتاب و سرزنش. «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
قل اء رءيتم إن اءخذ الله سمعكم و اءبصاركم و ختم على قلوبكم من إله غير الله يأ تيكم به انظر كيف نصرف الايات ثم هم يصدفون (۴۶) قل اء رءيتكم إ ن اتاكم عذاب الله بغتة اءو جهرة هل يهلك إلا القوم الظالمون (۴۷) و ما نرسل المرسلين إلا مبشرين و منذرين فمن ءامن و اءصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (۴۸) و الذين كذبوا باياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون(۴۹)
ترجمه : ۴۶ - بگو آيا فكر كرده ايد اگر خداوند گوش و چشمهاى شما را بگيرد و بر دلهاى شما مهر نهد (كه چيزى را نفهميد) چه كسى جز خدا است كه آنها را به شما بدهد؟ ببين چگونه آيات را براى آنها به گونه هاى مختلف شرح مى دهيم سپس آنها روى مى گردانند!. ۴۷- بگو فكر كرده ايد اگر عذاب خدا ناگهانى (و پنهانى ) يا آشكارا به سراغ شما بيايد آيا جز جمعيت ستمكار هلاك مى شوند؟ ۴۸ - ما پيامبران را جز براى بشارت و بيم نمى فرستيم آنها كه ايمان آورند و (خويشتن را) اصلاح كنند نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند. ۴۹ - و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانيها به آنان مى رسد.
تفسیر بخشنده نعمتها را بشناسيد روى سخن همچنان با مشركان است . و در اين آيات با بيان ديگرى براى بيدار ساختن آنها استدلال شده است ، و روى غريزه دفع ضرر تكيه كرده ، نخست مى گويد: اگر خداوند نعمتهاى گرانبهايش را همچون گوش و چشم از شما بگيرد، و بر دلهايتان مهر بگذارد و بطورى كه نتوانيد ميان خوب و بد و حق و باطل تميز دهيد چه كسى جز خدا مى تواند اين نعمتها را به شما باز گرداند؟! (قل ا رايتم ان اخذ الله سمعكم و ابصاركم و ختم على قلوبكم من اله غير الله ياتيكم به ). در حقيقت مشركان نيز قبول داشتند كه خالق و روزى ده خدا است ، و بتها را بعنوان شفاعت در پيشگاه خدا مى پرستيدند قرآن ميگويد شما بجاى اينكه پرستش بتهاى بى ارزش و فاقد همه چيز كنيد چرا مستقيما به در خانه خدا نمى رويد خدائى كه سرچشمه همه نيكيها و بركات است . علاوه بر اعتقادى كه همه بت پرستان درباره خدا داشتند در اينجا نيز عقل آنها به داورى طلبيده مى شود، كه بتهائى كه خود نه چشم و نه گوش و نه عقل و نه هوش دارند چگونه مى توانند اين گونه نعمتها را به ديگران ببخشند؟! سپس مى گويد ببين چگونه آيات و دلائل را به گونه هاى مختلف براى آنها شرح مى دهيم ، ولى باز آنها از حق روى برمى گردانند (انظر كيف نصرف الايات ثم هم يصدفون ). درباره معنى ختم و همچنين علت اينكه سمع در آيات قرآن معمولا بطور مفرد و ابصار بطور جمع مى آيد در جلد اول همين تفسير صفحه 50 بحث كرديم . نصرف از ماده تصريف به معنى تغيير است و در اينجا منظور بيان استدلالات گوناگون و در اشكال مختلف مى باشد، و يصدفون از ماده صدف بر وزن هدف به معنى جانب و ناحيه است ، و چون بهنگام روى گردانيدن و اعراض ، انسان متوجه جانب و ناحيه ديگرى اين كلمه در معنى اعراض به كار مى رود، منتها چنانكه راغب در مفردات اين ماده به معنى اعراض و روى گردانيدن شديداستعمال مى شود. در آيه بعد به دنبال ذكر اين سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش و فهم ) كه سرچشمه تمام نعمتهاى دنيا و آخرت است اشاره به امكان سلب همه نعمتها بطور كلى كرده ، مى گويد: به آنها بگو اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه ، و يا آشكارا و با مقدمه ، به سراغ شما بيايد آيا جز ستمكاران نابود مى شوند؟! (قل ا رايتكم ان اتاكم عذاب الله بغتة او جهرة هل يهلك الا القوم الظالمون ) بغتة به معنى ناگهانى و جهرة به معنى آشكار است ، و قاعدتا بايد در مقابل آشكار، پنهان ذكر گردد، نه ناگهانى ، ولى چون امور ناگهانى معمولا مقدمات آنها مخفى و پنهان است ، زيرا اگر پنهان نبود ناگهانى نميشد، به اين جهت در مفهوم كلمه بغتة مفهوم پنهانى افتاده است . منظور اين است تنها كسى كه قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتها است خدا است ، و بتها هيچ نقشى در اين ميان ندارند. بنابراين دليلى ندارد كه به آنها پناه بريد، ولى از آنجا كه خداوند حكيم و رحيم است تنها ستمكاران را مجازات ميكند. ضمنا از اين تعبير استفاده مى شود كه ظلم معنى وسيعى دارد كه انواع شرك و گناهان را شامل مى شود، بلكه در آيات قرآن شرك به عنوان ظلم عظيم معرفى شده است چنانكه لقمان به فرزند خود ميگفت لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم : فرزندم براى خدا شريك قائل مشو كه شرك ظلم بزرگى است (سوره لقمان آيه ۱۳).
در آيه بعد بوضع پيامبران الهى اشاره كرده ، ميگويد: نه تنها بتهاى بيجان كارى از آنها ساخته نيست ، انبياى بزرگ و رهبران الهى نيز كارى جز ابلاغ رسالت ، و بشارت و انذار، و تشويق و تهديد ندارند، و هر نعمتى هست به فرمان خدا و از ناحيه او است و آنها هم هر چه بخواهند از او ميخواهند (و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين ). احتمال ديگر در پيوند اين آيه با آيات قبل اين است كه در آيات گذشته سخن از تشويقها و تهديدها در ميان بود، در اين آيه ميگويد اين همان هدفى است كه پيامبران بخاطر آن مبعوث شدند، كار آنها نيز بشارت و انذار بود. سپس مى گويد: راه نجات منحصر در دو چيز است آنها كه ايمان بياورند و خويشتن را اصلاح كنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند، و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود (فمن آمن و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون ). و در مقابل ، كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند در برابر اين فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد (و الذين كذبوا باياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون ). قابل توجه اينكه در مورد مجازات تكذيب كنندگان آيات خدا، تعبير به يمسهم العذاب شده است ، يعنى عذاب پروردگار آنها را لمس مى كند گويا مجازات همه جا بدنبال آنها ميگردد و سپس به بدترين وجهى آنها را فرا مى گيرد، ذكر اين نكته نيز لازم است كه فسق معنى وسيعى دارد، و هر گونه نافرمانى و خروج از راه ۴و رسم بندگى خدا حتى كفر را شامل ميشود: و منظور از آن در آيه فوق نيز همين معنى است ، بنابراين محلى براى بحثهائى كه فخر رازى و ديگر مفسران در باره فسق در اينجا كرده اند و آنرا شامل گناهان نيز دانسته اند، و سپس به دفاع برخاسته اند باقى نمى ماند.
اگر دستگاه قضایی از شرایط لازم برخوردار باشد و کارِ درست بکند، بزودی در کشور، فساد و تباهی و ظلم و تبعیض و فسق و بقیهی چیزهایی که یک جامعه را فاسد و زمینگیر میکند، ریشهکن خواهد شد. اگر خدای نکرده، دستگاه قضایی سالم نبود، یا پُرکار نبود، آنوقت همهی این جرایم، رشد میکنند و این میکربها، جرأت حیات و زیاد شدن و فعال شدن پیدا میکنند. به همین خاطر است که دستگاه قضایی، واقعاً برای ما، همه چیز است. فرق هم نمیکند،... در همهی شرایط، آن چیزی که یک آن، به رکود و جمود و بیکاری و کمکاری و - خدای نکرده - به فساد او نمیتوان تن داد، دستگاه قضایی است. هرجای دیگر خراب شد، میگوییم انشاءالله دستگاه قضایی میرود، آنجا را اصلاح خواهد کرد؛ اما خود دستگاه قضایی، بایستی در حد نصاب اصلاح و صلاح باشد.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
اگر یک دستگاه قضایىِ خوب و یک تلاش قضایىِ موفق نباشد، مطمئن باشید که این، به نفع کشور و انقلاب نخواهد بود. شرط اصلی، اینجاست. آنها [تلاشهای دولت] همه شکل است، این روح است؛ چون عدالت، با دستگاه قضایی تأمین خواهد شد و مجری عدالت، دستگاه قضایی است.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهای رزمنده و اینهایی که در میدان جنگ در مقابل دشمن، مثل شیر میغریدند، گاهی در یک قضیهی کوچک شخصی، به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظری طبیعی یک مؤمن یا یک انقلابی، سرشان کلاه میرود و خسارت میبینند. شما بایستی مو را از ماست بکشید. نباید بگذارید به هیچکَس، مخصوصاً به طبقات مظلوم و روستاییان و جوانان فداکار و بسیجیان و رزمندگان، ظلم بشود.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
در جامعهی اسلامی، باید هر مظلومی احساس بکند که پناهگاهی در آنجا هست؛ مثل کسی که مثلاً در طوفان و کولاک خیلی سختی، یا در جادهی خطرناکی در شب حرکت میکند، پناهگاهی هم در نقطهیی قرار دارد، خودش را سینهخیز هم که شده، به آنجا خواهد رساند و مطمئن است آنجا که رسید، دیگر خیالش بایستی آسوده باشد. آن پناهگاه، قوّهی قضائیه است. فرق هم نمیکند؛ همهی قشرها باید این احساس را داشته باشند.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
قدر دانستن دوران جوانی و اهتمام ویژه به هیئتهای حسینی: هیئتها هم باید یاد اهلبیت را زنده نگه دارند هم مرکز و پایگاه تبیین حقایق باشند ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
وظیفهشناسی (تلاشهای بیوقفه بدخواهان و رهزنان حقایق بر ضد حوادث مهمی همچون راهپیمایی شورانگیز اربعین): دو جمله حیاتی و جاودانی قرآن یعنی تواصی به حق و تواصی به صبر برای همیشه و بخصوص برای امروز ما یک دستورالعمل اساسی است ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
صبر را به معنای پایداری، ایستادگی، خسته نشدن و خود را در بنبست ندیدن: هم خودتان راه حق را بروید هم تلاش کنید با منوّر کردن محیطهای گوناگون از جمله دانشگاه به رنگ خدا، دیگران نیز به این راه هدایت شوند ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان بهمناسبت روز بسیج مطرح کردند؛ ۰۵ / آذر / ۱۴۰۱ روایت شکست نقشه منطقهای آمریکا بهوسیله تفکر بسیجی و پرچمداری حاج قاسم سلیمانی دشمن بدنبال برجام ۲ و ۳ یعنی رها کردن حضور منطقهای و تولید سلاحهای راهبردی بود چشم بچههای تیم ملی فوتبال روشن که چشم ملت را روشن کردند
**************
برخی موارد مرتبط
گزيده بيانات ويژه هفته بسيج
« ویژه نامه هفته بسیج »
**************
قهرمان؛ سلیمانی حضرت آیتالله امام خامنهای: «آمریکا قدرت مسلّط جهان بود، ولی امروز نیست.» «آمریکا در منطقه شکستخورده است. شیطان بزرگ با آنهمه تلاش، با آنهمه وسوسه و دمدمه نتوانسته است به مقصودِ خود در این منطقه برسد.» «قهرمان این کار سلیمانی بود.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱و ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ و ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
اگر ایراندوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایراندوستی شما این است که امیدآفرینی کنید؛ اگر یأسآفرینی کردید، نمیتوانید بگویید ایراندوستید. شاخصِ عمدهی ایرانستیزی یأسآفرینی است، امیدسوزی است، القای ناتوانی است، القای بنبست است؛ اینها شاخصهای ایرانستیزی است ... ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
منطق اصلی بسیج این است: رفع تهدیدها و تبدیل تهدیدها به فرصت. تهدیدهای زیادی داریم، هر کدام از این تهدیدها بایستی با ابتکار بسیجی تبدیل بشود به یک فرصت؛ هر چه تهدیدها بیشتر، فرصتها بیشتر؛ بنابراین تهدید برای ما دیگر تهدید نیست، [بلکه] تهدید به برکت بسیج، برای ما ایجاد فرصت میکند ... ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
چهرهی صحنهگردانها روشن شد. صحنهگردانها خودشان را طرفدار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همهی خواستهها و عقاید و مقدّسات ملّت ایران دشمنی کردند؛ با اسلام دشمنی کردند، مسجد سوزاندند، قرآن سوزاندند؛ با ایران دشمنی کردند، پرچم ایران را سوزاندند، به سرود ملّی ایران بیاحترامی کردند؛ چهرههای اینها روشن شد. ادّعا میکنند طرفدار ملّت ایرانند، خب ملّت ایران، ملّت مسلمان است، ملّت قرآن است، ملّت امام حسین است. تو به امام حسین اهانت میکنی، بددهنی میکنی، بیحیائی میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ به اربعین اهانت میکنی، به راهپیمایی میلیونی اربعین اهانت میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ خب، چهرهی صحنهگردانان واقعی این اغتشاش هم روشن شد. بنابراین یکی از مطالبی که در این مسئلهی این اغتشاشها میتوان گفت، این است که ملّت ایران از این تهدید، فرصتهای متعدّدی برای خودش درست کرد ... ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
کارِ بزرگداشت شهیدان را نباید یک کار معمولی و عادی دانست؛ این حقیقتاً یک حسنهی بزرگ است/ با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثه بزرگداشت شهیدان شروع شده و باید ادامه پیدا بکند ... 1400/07/24
خدا از قریش امتحان خیلی سختی گرفت، چون سرمایۀ معنوی و ایمانی بالایی داشتند/ هرچه بهظهور نزدیک میشویم، امتحانهای ما سختتر میشود، چون مدعیان ایمان باید غربال بشوند ...
آمریکاییها ...برای اینکه بتوانند به ایران لطمه بزنند؛ نقشهی اینها، توطئهی اینها با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد که مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی بود به نام حاج قاسم سلیمانی. حالا معلوم میشود که چرا اسم حاج قاسم سلیمانی برای ملّت ایران این قدر محبوب است و برای دشمنان ایران این قدر مغضوب است که از آوردن اسمش عصبانی میشوند، خشمگین میشوند ... 5 /آذر/ 1401
شهید سید جلال حبیب الله پور (ابومسلم)
تاریخ شهادت : 1394/01/31 | محل شهادت : درعا - سوریه
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر صفحۀ ۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵:
«وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» و کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، مژده بده که برایشان باغهایی است که نهرها از پای (درختان) آن جاری است، هر گاه میوههای از آن (باغها) به آنان روزی شود، گویند: این همان است که قبلًا نیز روزی ما بوده، درحالیکه همانند آن نعمتها به ایشان داده شده است (نه خود آنها) و برای آنان در بهشت همسرانی پاک و پاکیزه است و در آنجا جاودانهاند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵:
شاید مراد از «مُتَشابِهاً» این باشد که بهشتیان در نگاه اوّل، میوهها را مانند میوههای دنیوی میبینند و میگویند: شبیه همان است که در دنیا خورده بودیم، لکن بعد از خوردن میفهمند که طعم و لذّت تازهای دارد. و شاید مراد این باشد که میوههایی به آنان داده میشود که همه از نظر خوبی و زیبایی و خوشعطری یکسان هستند و مانند میوههای دنیا درجه یک، دو و سه ندارد.
در قرآن، معمولًا ایمان و عمل صالح در کنار هم مطرح شده است؛ ولی ایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است.
آری، اگر اتاقی از درون نورانی شد، شعاع این نور از روزنه و پنجرهها بیرون خواهد زد. ایمان، درونِ انسان را نورانی و قلب نورانی، تمام کارهای انسان را نورانی میکند. برکات ایمان و عمل صالح بسیار است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است. «قرآن، ۱۵ برکت برای ایمان همراه عمل صالح، بیان نموده که با مراجعه به معجمالمفهرس میتوانید به آنها دسترسی پیدا نمایید.» همسران بهشتی چند نوع هستند؟
الف: یکی حورالعین که همچون لؤلؤ و باکره هستند و در همان عالم آفریده میشوند. «أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»
ب: همسران مؤمن دنیایی که با چهرههای زیبا در کنار همسرانشان قرار میگیرند. «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» «رعد، ۱۳»
از امام صادق علیهالسّلام دربارۀ ازواج مطهّره سؤال شد، فرمودند: همسران بهشتی آلوده به حیض و حدث نمیشوند. «تفسیر راهنما و دُرّ المنثور» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵:
۱. مژده و بشارت همراه با هشدار و اخطار (در آیۀ قبل) یکی از اصول تربیت است. «فَاتَّقُوا النَّارَ» «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا»
۲. ایمان قلبی، باید توأم با اعمال صالح باشد. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
۳. انجام همۀ کارهای صالح و شایسته، کارساز است؛ نه بعضی از آنها. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (الصالحات) هم جمع است وهم (الف و لام) دارد که بهمعنای همۀ کارهای خوب است.
۴. کارهای شایسته و صالح، در صورتی ارزش دارد که برخاسته از ایمان باشد؛ نه تمایلات شخصی و جاذبههای اجتماعی. اوّل «آمَنُوا»، بعد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».
۵. محرومیتهایی که مؤمن بهجهت رعایت حرام و حلال در این دنیا میبیند، در آخرت جبران میشود. «رُزِقُوا»
۶. ما در دنیا نگرانِ ازدستدادن نعمتها هستیم، امّا در آخرت این نگرانی نیست. «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ»
۷. آشنایی با سابقۀ نعمتها، بر لذّت کامیابی میافزاید. «رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ» سخنان کسی را که میشناسیم، در رادیو و تلویزیون با عشق و علاقه گوش میدهیم و یا عکس جاهایی که قبلا به آنجا رفتهایم، با علاقه نگاه میکنیم.
۸. همسران بهشتی نیز پاکیزهاند. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» تفسیر صفحۀ ۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶:
«إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ » همانا خداوند از اینکه به پشهای (یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد؛ پس آنهایی که ایمان دارند میدانند که آن (مثال) از طرف پروردگارشان بهحق است، ولی کسانیکه کفر ورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظوری داشته است؟ (آری) خداوند بسیاری را بدان (مثال) گمراه و بسیاری را بدان هدایت میفرماید. (امّا آگاه باشید که) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمیکند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۶:
کلمۀ «بعوض» بهمعنای پشه و ریشۀ آن از «بعض» میباشد که بهجهت کوچکی جثّه به آن اطلاق شده است. «مفردات راغب»
مثالهای قرآن، برای همۀ مردم است و از هر نوع مثلی نیز در آن آمده است: «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» «روم، ۵۸»
البتّه این مثلها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، کُنه آن را درک میکنند: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» «عنکبوت، ۴۳»
در مثال زدن، تذکّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پردهبرداری از حقایق نهفته است و در کتابهای آسمانیِ پیشین نیز همانند تورات و انجیل و در سخنان رسول اکرم و ائمۀ اهل بیت علیهمالسّلام فراوان دیده میشود.
در تورات نیز بخشی به نام «أمثال سلیمان» وجود دارد.
بعضی از مخالفان اسلام که از برخورد منطقی و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند.
آنها مثالهای قرآن را بهانه قرار داده و میگفتند: شأن خداوند برتر از آن است که به حیواناتی چون مگس یا عنکبوت مثال بزند. «در سورۀ عنکبوت آیۀ ۴۱، قدرتهای غیر الهی به خانۀ عنکبوت تشبیه شده و در سوره حج آیۀ ۷۳ فرموده که دیگران حتّی توانایی آفریدن یک مگس را ندارند.»
آنها میگفتند: این مثالها با مقام خداوند سازگار نیست و بهاینوسیله در آیات قرآن تشکیک میکردند.
اصولًا چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم کند؟ مگر آفریدن پشه، شرم داشت که مثال زدن به آن نیز شرم داشته باشد؟ کوچکی پشه نباید مورد بهانه باشد، زیرا همین پشه تمام اعضای فیل را در اندازۀ کوچکتر دارد و علاوهبر آن دو شاخک نیز دارد. خرطوم تو خالیِ آن همانند ظریفترین و دقیقترین سرنگ است که میتواند این پشۀ کوچک، بزرگترین حیوان را عاجز کند.
از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که «به کوچکی پشه ننگرید که هر چه فیل دارد او هم دارد، بهعلاوه دو بال که فیل ندارد. تفسیر مجمعالبیان»
خداوند با نزول این آیه به بهانهگیریهای آنان پاسخ میدهد. چرا خداوند گروهی را با قرآن و مثالهای آن گمراه میکند؟
پاسخ: خداوند کسی را گمراه نمیکند؛, بلکه هر کس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه میشود و به این معنی میتوان گفت که قرآن، سبب گمراهی او گردید.
چنانکه در پایان همین آیه میفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» یعنی فسق مردم، سبب گمراهی آنان میباشد.
راستی مگر میشود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند، ولی خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر میشود این همه پیامبر و کتب آسمانی نازل کند، ولی خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر میشود از ابلیس بهخاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولی خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهی بهطورکلّی بهخداوند نسبت داده شده است، ولی آیات دیگر، مسئله را باز نموده است.
میفرماید: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ» «رعد، ۲۷» خداوند کسانی را هدایت میکند که بهسوی او بروند.
و «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ» «مائده، ۱۶» بهدنبال کسب رضای او باشند.
و «الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» «عنکبوت، ۶۹» آنان که در راه او جهاد کنند.
و بر عکس، کسانیکه با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را بهحالخود رها میکند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست.
چنانکه دربارۀ کافران، ظالمان، فاسقان و مسرفان جملۀ «لا یَهْدِی» به کار رفته است.
به قول سعدی:
راه است و چاه و دیدۀ بینا و آفتاب ------ تا آدمی نگاه کند، پیش پای خویش
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود ------ بگذار تا بیفتد و بیند، سزای خویش پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۶:
۱. حیا و شرم در مواردی است که کار شرعاً، عقلًا یا عرفاً مذموم باشد؛ امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. «لا یَسْتَحْیِی»
۲. حقایق والا و مهم را میتوان با زبان ساده و مثال بیان نمود. «أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا»
۳. مؤمن کلام خدارا باور دارد و مطیع آن است. «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»
۴. مثالهای قرآن، وسیلۀ تربیت و رشد است. «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»
۵. مثالهای قرآن، حق و در مقام بیان حقایق است. «أَنَّهُ الْحَقُّ»
۶. انسانِ حقیقتجو، از هر نوری راه را مییابد، ولی شخص بهانهگیر و اشکال تراش، به هر چراغی خرده میگیرد. «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا»
۷. کفر و لجاجت، عامل بهانهگیری است. «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا»
۸. فسق، موجب گمراهی و مانع شناخت حقایق است. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»
۹. مثالهای قرآن، وسیلۀ هدایت یا ضلالت است. «یُضِلُّ بِهِ، یَهْدِی بِهِ»
۱۰. خداوند، پیمانشکن را فاسق و فاسق را گمراه میکند. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» تفسیر صفحۀ ۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷:
«الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (فاسقان) کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم بستند می شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع می نمایند، و در زمین فساد می کنند، قطعاً آنان زیانکاران هستند. نکته های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷:
منظور از پیمانهای الهی در آیۀ ۲۷ سورۀ بقره چیست؟
پیمانهای الهی که در این آیه مطرح گردیده، متعدّد است:
خداوند از انبیاء پیمان گرفته تا آیات الهی را به مردم بگویند. «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ» «احزاب، ۷»
و از اهل کتاب تعهّد گرفته تا کتمان حقایق نکنند و به بشارتهای تورات و انجیل که دربارۀ پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله آمده است عمل نمایند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ» «آل عمران، ۱۸۷»
و از عامّۀ مردم نیز عهد گرفته، به فرمان الهی عمل کرده و راه شیطان را رها کنند. «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ» «اعراف، ۱۷۲»
در اسلام وفایبهعهد واجب است؛ حتّی نسبتبه کفّار و عهدشکن، منافق معرّفی شده است؛ هر چند که اهل نماز باشد.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «لا دین لمن لا عهد له» «بحار، ج ۷۲، ص ۱۹۸» آنکس که پایبند تعهّدات خود نیست، از دین بهرهای ندارد.
خداوند در این آیه فرمان داده تا با گروههایی پیوند و رابطه داشته باشیم: «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ». در روایات آن گروهها چنین معرّفی شدهاند:
رهبران آسمانی، دانشمندان، خویشاوندان، مؤمنین، همسایگان و اساتید.
و هر کس رابطۀ خود را با این افراد قطع کند، خود خسارت میبیند؛ زیرا جلوی رشد و تکاملی را که در سایۀ این ارتباطات میتوانسته داشته باشد، گرفته است.
وفایبهعهد، کمالی است که خداوند خود را به آن ستوده است «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» «توبه، ۱۱۱». کیست که بهتر از خدا به پیمانش وفا کند؟
وفایبهعهد حتّی نسبت به مشرکین لازم است «فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ» «توبه، ۴». تا پایان مدّت قرارداد به پیمانی که با مشرکین بستهاید وفادار باشید.
همچنین در آیۀ ۲۵ سورۀ رعد پیمانشکنان لعنت شدهاند. عهد و پیمان چند نوع است؟
عهد دو گونه است:
عهد و پیمانی که مردم با یکدیگر میبندند و باید به آن وفادار باشند؛
عهد و پیمانی که خداوند برای رهبری یک جامعه، بر عهدۀ پیامبر یا امام قرار میدهد که این عهد مقام الهی است. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» «بقره، ۱۲۴»
بخشی از پیمانهای الهی که این آیه بر آن تأکید میکند، همان پیمانهای فطری است که خداوند در نهاد همۀ افراد بشر قرار داده است.
چنانکه حضرت علی علیهالسّلام فلسفۀ نبوّت را شکوفا نمودن پیمان فطری میداند. «و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته» «نهج البلاغه، خطبه ۱» عهد خداوند چیست؟
از جملۀ «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» استفاده میشود که رهبری آسمانی، عهد خداوند است.
و از روایات نیز استفاده میشود که نماز، عهد خداوند است.
هر گونه تعهّدی که انسان بین خود و خدا داشته باشد، عهد الهی است. قوانین عقلی، فکری و احکام الهی نیز مصداق عهد الهی میباشند.
علّامه مجلسی قدّس سرّه بهدنبال آیۀ «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» یکصد و ده حدیث دربارۀ اهمیّت صلۀ رحم، بیان نموده و آنها را مورد بحث قرار داده است. «بحار، ج ۷۱، ص ۸۷» ما در اینجا برخی از نکات جالبی را که در آن روایات آمده، نقل میکنیم:
با بستگان خود دیدار داشته باشید، هر چند در حدّ نوشاندن آبی باشد.
صلۀ رحم، عمر را زیاد و فقر را دور میسازد.
با صلۀ رحم، رزق توسعه مییابد.
بهترین قدمها، قدمی است که برای صلۀ رحم و دیدار اقوام برداشته میشود.
در اثر صلۀ رحم، به مقام مخصوصی در بهشت دست مییابید.
به سراغ بستگان بروید؛ گرچه آنها بیاعتنایی کنند.
صلۀ رحم کنید؛ هر چند فامیل از نیکان نباشد.
صلۀ رحم کنید؛ گرچه با سلام کردن باشد.
صلۀ رحم، مرگ و حساب روز قیامت را آسان میکند.
بویی از بهشت نصیب شخص قاطع رحم نمیشود.
صلۀ رحم باعث تزکیه عمل و رشد اموال میشود.
کمک مالی به فامیل، بیست و چهار برابرِ کمکبهدیگران پاداش دارد.
صلۀ رحم کنید، گرچه یک سال راه بروید.
امام صادق علیهالسّلام میفرماید: پدرم سفارش کرد، با افرادی که با فامیل خود رابطه ندارند، دوست مشو. «تفسیر راهنما و نورالثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۷:
۱. پیمانشکنی، شیوۀ فاسقان است. «الْفاسِقِینَ. الَّذِینَ یَنْقُضُونَ» (فعل مضارع، رمز دوام است.)
۲. به پیمان فاسقان، اعتماد نکنید. کسی که پیمان خداوند را نقض می کند، به عهد و پیمان دیگران وفادار نخواهد بود. «یَنْقُضُونَ، یَقْطَعُونَ»
۳. انسان در برابر خداوند مسئول است؛ چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و میثاق بسته که به احکام دین عمل کند. «عَهْدَ اللَّهِ»
۴. اسلام با انزوا مخالف است. «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ»
۵. عهدشکن، به تدریج مفسد میشود. «یَنْقُضُونَ، یُفْسِدُونَ»
۶. عهدشکن به خود ضربه میزند؛ نه خداوند. «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» تفسیر صفحۀ ۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸:
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » چگونه به خداوند کافر میشوید، درحالیکه شما (اجسام بیروح و) مردگانی بودید که او شما را زنده کرد، سپس شما را میمیراند و بار دیگر شما را زنده میکند، سپس بهسوی او باز گردانده میشوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۸:
بهترین راه خداشناسی، فکر در آفرینش خود و جهان است. حضرت ابراهیم علیهالسّلام در مقام اثبات خداوند به دیگران فرمود: «رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ» «بقره، ۲۵۸» پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند.
تفکّر در پدیدۀ حیات و اندیشیدن در مسئلۀ مرگ، انسان را متوجّه میکند که اگر حیات از خود انسان بود، باید همیشگی باشد. چرا قبلًا نبود، بعداً پیدا شد و سپس گرفته میشود؟! خداوند میفرماید:
اکنون که دیدید چگونه موجود بیجان، جاندار میشود، پس بدانید که زنده شدن مجدّد شما در روز قیامت نیز همینطور است.
مسئلۀ حیات، حقیقتش مجهول، ولی آثارش در وجود انسان مشهود است. خالق این حیات نیز حقیقتش قابل درک نیست، ولی آثارش در هر چیز روشن است. پیامها ی سورۀ بقره - آیۀ ۲۸:
۱. سؤال از عقل و فطرت، یکی از شیوههای تبلیغ و ارشاد است. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ»
۲. تفکّر در تحوّلات مرگ و حیات، بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند است، «کُنْتُمْ أَمْواتاً». خودشناسی مقدّمۀ خداشناسی است.
۳. در بینش الهی، هدف از حیات و مرگ، تکامل و بازگشت به منبع کمال است «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». مولوی در دفتر سوّم مثنوی میگوید:
از جمادی مُردم و نامی شدم ------ از نما مُردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و انسان شدم ------ پس چه ترسم کِی زمردن کم شدم
بار دیگر از ملک پرّان شوم ------ آنچه در وَهم ناید آن شوم تفسیر صفحۀ ۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۹:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ » اوست آنکس که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفریده، سپس به آفرینش آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان، استوار نمود و او بر هر چیزی آگاه است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۹:
کلمۀ «سماء» در زبان عربی بهمعنی بالاست. گاهی به چند متری بالاتر از سطح زمین، مانند شاخههای درخت که در ارتفاع کمی قرار دارند.
گفته شده است: «وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» «ابراهیم، ۲۴» و گاهی به ارتفاع ابرها که از آن باران میبارد. «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» «ق، ۹» و گاهی به جوّ اطراف زمین اطلاق شده است. «جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» «انبیاء، ۳۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۹:
۱. کفر به خداوند بخشندۀ توانا و برطرفکننده نیازها، شگفتانگیز است. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ هُوَ الَّذِی»
۲. هستی، برای بشر آفریده شده است. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»
۳. نظام هستی، هدفدار است و در آفرینش جهان، تدبیر و طرح حکیمانه مطرح بوده است. «خَلَقَ لَکُمْ»
۴. هیچ آفریدهای در طبیعت بیهوده نیست؛ هر چند ما راه استفاده از آن را ندانیم. «خَلَقَ لَکُمْ»
۵. اصل آن است که همهچیز برای انسان مباح است، مگر دلیل مخصوصی آن را رد کند. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»
۶. دنیا برای انسان است؛ نه انسان برای دنیا. «خَلَقَ لَکُمْ»
۷. انسان میتواند از نظر علمی، به جایی برسد که از تمام مواهب طبیعی بهرهگیری کند و اسرار هستی را کشف و آن را تسخیر نماید. «لَکُمْ»
۸. بهرهگیری از مواهب زمین، برای همه است. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ»
۹. آسمانهای هفتگانۀ جهان، دارای اعتدال و بدون کمترین اعوجاج و ناهماهنگی است. «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»
۱۰. آفرینش آسمان و زمین، همه بر اساس علم الهی است. «خَلَقَ لَکُمْ» «عَلِیمٌ»
۱۱. آفرینش زمین و آسمانهای هفتگانه، دلیل توانایی خدا بر زندهکردن مردگان است که در آیۀ قبل آمده بود. «ثُمَّ یُحْیِیکُمْ» «هُوَ الَّذِی»
لقد اءرسلنا إلى اءمم من قبلك فأخذناهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون (۴۲) فلو لا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا و لكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعملون (۴۳) فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم اءبواب كل شىء حتى إ ذا فرحوا بما اءوتوا اءخذناهم بغتة فإذا هم مبلسون (۴۴) فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد لله رب العالمين (۴۵)
ترجمه : ۴۲ - ما به امتهائى كه پيش از تو بودند (پيامبرانى فرستاديم و هنگامى كه به مخالفت آنها برخاستند) آنها را به شدت و رنج و ناراحتى مواجه ساختيم شايد (بيدار شوند و در برابر حق ) تسليم گردند. ۴۳- چرا آنها هنگامى كه مجازات ما به آنان رسيد (خضوع نكردند و) تسليم نشدند، ولى دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و شيطان هر كارى را كه مى كردند در نظرشان زينت داد. ۴۴ - هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد و) آنچه به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آنها بستند) ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم ) در اين هنگام همه مايوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد!) ۴۵ - و (به اين ترتيب ) دنباله (زندگى ) جمعيتى كه ستم كرده بودند قطع شد و ستايش مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است.
تفسیر سرانجام زندگى اندرزناپذيران در اين آيات نيز گفتگو با گمراهان و مشركان ادامه مى يابد و قرآن از راه ديگر براى بيدار ساختن آنها موضوع را تعقيب مى كند يعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى برد و چگونگى حالات امتهاى گمراه و ستمگر و مشرك را شرح مى دهد كه چگونه تمام عوامل تربيت و بيدارى در مورد آنها به كار گرفته شد اما جمعى از آنها به هيچيك از اينها توجه نكردند و سرانجام چنان عاقبت شومى دامانشان را گرفت كه عبرتى براى آيندگان شدند. نخست ميگويد ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنا نكردند آنها را به منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت : با فقر و خشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنج و باساء و ضراء مواجه ساختيم شايد متوجه شوند و به سوى خدا باز گردند (و لقد ارسلنا الى امم من قبلك فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون ). در آيه بعد ميگويد چرا آنها از اين عوامل دردناك و بيدار كننده پند و اندرز نگرفتند و بيدار نشدند و به سوى خدا باز نگشتند (فلو لا اذ جائهم باسنا تضرعوا). در حقيقت علت عدم بيدارى آنها دو چيز بود نخست اينكه بر اثر زيادى گناه و لجاجت در شرك ، قلبهاى آنها تيره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذير شده بود (و لكن قست قلوبهم ). ديگر اينكه شيطان (با استفاده از روح هوا پرستى آنها) اعمالشان را در نظرشان زينت داده بود، و هر عمل زشتى را انجام مى دادند زيبا و هر كار خلافى را صواب مى پنداشتند (وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون ). در آيه بعد اضافه مى كند هنگامى كه سختگيريها و گوشماليها در آنها مؤثر نيفتاد از راه لطف و محبت وارد شديم و به هنگامى كه درسهاى نخست را فراموش كردند درس دوم را براى آنها آغاز كرديم و درهاى انواع نعمتها را بر آنها گشوديم ، شايد بيدار شوند و به آفريننده و بخشنده آن نعمتها توجه كنند، و راه راست را باز يابند (فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى ء). ولى اين همه نعمت در واقع خاصيت دو جانبه داشت هم ابراز محبتى براى بيدارى بود و هم مقدمه اى براى عذاب دردناك در صورتى كه بيدار نشوند، زيرا ميدانيم هنگامى كه انسان در ناز و نعمت فرو رود، و ناگهان آنهمه نعمت از او گرفته شود سخت بر او دردناك خواهد بود، بخلاف اينكه تدريجا از او گرفته شود كه زياد در او مؤ ثر نخواهد گشت . لذا مى گويد آنقدر به آنها نعمت داديم تا كاملا خوشحال شدند اما بيدار نشدند، لذا ناگاه آنها را گرفتيم و مجازات كرديم ، و تمام درهاى اميد به روى آنها بسته شد (حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون ). و به اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شدند و نسل ديگرى از آنها به پانخاست (فقطع دابر القوم الذين ظلموا). دابر در اصل به معنى دنباله و آخر چيزى است . و از آنجا كه خداوند در به كار گرفتن عوامل تربيت در مورد آنها هيچگونه كوتاهى نكرده در پايان آيه مى فرمايد: ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و مربى همه جهانيان است (و الحمد لله رب العالمين ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: ۱ - گاهى تصور مى شود كه ميان اين آيات و آيات گذشته منافاتى وجود دارد، زيرا در آيات گذشته تصريح شده بود كه مشركان به هنگام هجوم مشكلات متوجه خدا ميشوند، و غير او را فراموش ميكنند ولى در اين آيات ميگويد حتى به هنگام هجوم مشكلات نيز بيدار نمى گردند. توجه به يك نكته اين منافات ظاهرى را برطرف ميسازد و آن اينكه بيداريهاى موقت و زودگذر به هنگام بروز شدائد بيدارى محسوب نميگردند، زيرا به زودى به حالت نخستين باز مى گردد. در آيات گذشته چون منظور بيان توحيد فطرى بود، براى اثبات آن همان بيداريها و توجه هاى زودگذر و فراموش كردن غير خدا ولو در لحظه حادثه كافى بود، اما در اين آيات سخن از هدايت يافتن و از بيراهه به راه برگشتن است ، مسلما بيدارى زودگذر و موقت اثرى در آن ندارد. گاهى تصور مى شود كه تفاوت ميان آن دو در اين است كه آيات گذشته مربوط به مشركان معاصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، ولى آيات مورد بحث مربوط به اقوام پيشين است بنابراين با هم منافاتى ندارد. ولى بسيار بعيد به نظر ميرسد كه مشركان لجوج معاصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بهتر از گمراهان پيشين باشند، بنابراين راه حل همان است كه در بالا گفتيم .
۲- در آيات فوق مى خوانيم هنگامى كه بروز شدائد اثر تربيتى نداشت ، خداوند درهاى نعمت را به روى چنين گناهكارانى مى گشايد، آيا اين كار به خاطر تشويق بعد از تنبيه است يا مقدمه اى است براى دردناك بودن مجازات ؟ يعنى به اصطلاح اين گونه نعمتها، نعمت استدراجى است كه تدريجا بنده متمرد را در ناز و نعمت و خوشحالى و سرور، و يك نوع غفلت فرو ميبرد، سپس يكباره همه چيز را از آنها مى گيرد. پاره اى از قرائن در آيه وجود دارد كه احتمال دوم را تقويت ميكند، ولى مانعى ندارد كه هر دو منظور باشد، يعنى نخست تشويق براى بيدارى ، و اگر مؤثر نشد مقدمه اى است براى گرفتن نعمت و عذاب دردناك ، در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين نقل شده ، اذا رايت الله يعطى العبد من الدنيا على معاصيه ما يحب فانما هو استدراج ثم تلا رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فلما نسوا... هنگامى كه ببينى خداوند در برابر گناهان نعمت مى بخشد بدان كه مقدمه مجازات است سپس آيه فوق را تلاوت فرمود. (مجمع البيان و نور الثقلين ذيل آيه ). در حديثى از على (عليه السلام ) چنين نقل شده كه فرمود: يا بن آدم اذا رايت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره (نهج البلاغه كلمه 5). اى فرزند آدم هنگامى كه ببينى خداوند پى در پى نعمتها را به تو مى بخشد، در حالى كه تو گناه ميكنى ، از مجازات او بترس ، كه اين مقدمه مجازات است . در كتاب تلخيص الاقوال از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) چنين نقل شده ، كه قنبر غلام امير مؤ منان را پيش حجاج آوردند حجاج پرسيد تو چكار براى على ابن ابى طالب (عليه السلام ) ميكردى ، گفت وسايل وضوى او را فراهم مى ساختم ! پرسيد هنگامى كه از وضو فارغ ميشد چه ميگفت ؟، گفت اين آيه را ميخواند، فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى و تا آخر آيه را تلاوت كرد، حجاج گفت گمان ميكنم اين آيه را بر ما تطبيق مى كرد، قنبر با شجاعت گفت آرى (نورالثقلين جلد 1 - صفحه 18). ۳ - در اين آيات مى خوانيم كه منظور از بسيارى از حوادث رنج آور ايجاد حالت توجه و بيدارى است ، و اين يكى از فلسفه هاى آفات و بلاها است كه در بحث توحيد از آن سخن گفته ايم ، ولى شايان توجه اينكه اين موضوع را اولا با كلمه لعل (شايد) ذكر ميكند، بخاطر اينكه وجود بلاها به تنهائى كافى براى بيدارى نيست ، بلكه زمينه اى است براى دلهائى كه آمادگى دارند (در سابق نيز گفته ايم لعل در كلام خدا معمولا در مواردى استعمال مى شود، كه پاى شرايط ديگرى نيز در ميان باشد). ديگر اينكه در اينجا كلمه تضرع بكار برده شده ، كه در اصل به معنى ورود شير به پستان و خضوع و تسليم آن در برابر دوشنده است ، سپس به معنى تسليم آميخته با تواضع و خضوع آمده است ! يعنى اين حوادث دردناك را بخاطر آن ايجاد مى كرديم ، كه آنها از مركب غرور و سركشى و خود خواهى فرود آيند، و در برابر حق تسليم شوند. ۴- جالب اينكه در پايان آيه ، خداوند جمله الحمد لله رب العالمين را مى گويد، و اين نشانه آن است كه قطع ريشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى كه بتواند اين كار را ادامه دهد، بقدرى اهميت دارد كه جاى شكر و سپاس است . در حديثى از فضيل بن عياض از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم ، كه فرمود: من احب بقاء الظالمين فقد احب ان يعصى الله ، ان الله تبارك و تعالى حمد بنفسه بهلاك الظلمة فقال : فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد لله رب العالمين : هر كس بقاى ستمگران را دوست دارد، مفهومش اين است كه دوست مى دارد معصيت خدا شود (موضوع ظلم به اندازهاى مهم است كه ) خداوند تبارك و تعالى در برابر نابود ساختن ظالمان خود را حمد و ستايش كرده است و فرموده دنباله قوم ستمگر بريده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است .
اخلاص او (امام خمینی (ره))، نقطهی اساسی حیاتش بود. راه آن بزرگوار هم، فقط با اخلاص طیشدنی است. تودههای مردم، بحمد اللّه این اخلاص را دارند و نشان دادهاند. بزرگان و پیشروان و رهبران و علما و اندیشمندان و روشنفکران هم، هرجا که این اخلاص را به کار بگیرند و با اخلاص عمل کنند و برای خدا حرف بزنند و کار کنند، توفیق حتمی است. توفیق، به معنای تأثیر سخن در دلهاست. یعنی سخنی که صادقانه و برای خدا باشد، تأثیر خود را در دلهای مستعد میگذارد و خدا این تأثیر را به او میدهد. آن بزرگوار، اینگونه بود.۱۳۶۹/۰۳/۱۶
دو نکته را از امام خمینی(ره) به یاد داشته باشید: اول، اخلاص که مایه و روح همه چیز است و دوم، هدف بزرگ وحدت اسلامی. البته امام بزرگوار ما این بذر را پاشیده و امریکا چه بخواهد و چه نخواهد، نهال اسلام و انقلاب اسلامی در حال رشد است. مرتجعان و وابستگان به امریکا، چه بخواهند و چه نخواهند، این حرکت رو به ادامه و استمرار است. از ناحیهی دشمنان، ضربهیی به این حرکت وارد نخواهد شد؛ مگر اینکه خدای ناکرده خود مؤمنین، با سوء عمل و عدم پایبندی به وظایف، به خودشان ضربه بزنند؛ والّا راه، یک راه هموار و پیمودنی و هدف، بسیار روشن است و دشمن نخواهد توانست این راه را قطع کند ... ۱۳۶۹/۰۳/۱۶
امروز در دنیا، برای ساختن مسجد ضرار، پول خرج میشود. برای ساختن دستگاهها و ایجاد پایگاههایی به مقصود و منظور ضربه زدن به وحدت اسلامی و ایجاد درگیری و اختلاف بین فرق اسلامی، پول خرج میشود. اشخاصی مثل شیطان هستند که همانگونه که او به پروردگار عالم عرض کرد: «لاغوینّهم اجمعین» و وجود خود را وقف اغوا و اضلال بندگان خدا کرد، اینها هم وجود خود را برای ایجاد اختلاف، وقف کردهاند. متأسفانه در همه و یا اغلب کشورهای اسلامی، کسانی با تکیه به سیاستهای امریکا، همین کار را میکنند ... ۱۳۶۹/۰۳/۱۶
شهادت قلّه است، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم تا به قلّه برسیم/ این دامنه اخلاص، ایثار، صدق، معنویّت، مجاهدت، گذشت، توجّه به خدا، کار برای مردم، تلاش برای عدالت و تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است/ شهر باید مزیّن شود به نام و یاد شهیدان؛ شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر میشود. 1400/07/24
امروز حسین زمان تنهاست و امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان وابرقدرتهای پست وبی یاور است امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد و من میروم تا به یزید ویزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین آرزوی ماست می روم شاید نینوائی را بیابم ودر عاشورای دوران ، هدیه ناقابلی در راه پیروزی حق بر باطل واسلام برکفر در پیشگاه مولایم مهدی ( عج) تقدیم نمایم ...
شهید "بهزاد براهویی مقدم" مقدم ۳۰ آبان ۱۴۰۱ در درگیری با تروریستهای مسلح به درجه رفیع شهادت نائل گردید. این شهید والامقام بلوچ و از اهل سنت منطقه زابل بود.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
چرا در دنیا کسی پیدا نمی شود از این ملت مظلوم که در آتش جنگ میسوزد دفاع کند...! سازمان ملل بی غیرت چه میکند..! سازمانهای حقوق بشر چه غلطی میکنند..! طرفداران دروغین صلح چه میکنند.! کشورها و سازمانهای مدعی دفاع از حقوق مظلومین چرا خفقان گرفته اند.! اما:
اشتباه نکنید اینجا یمن است ، یمن مظلوم یمن تنها یمی که ۶ سال است ویران شده یمن زخمی یمن گرسنه یمن مورد ظلم وجنایات عربستان و امارات و اسرائیل و آمریکا قرار گرفته. یمن یمن مسلمان یمنی که به جای توکل به شیطان و کدخداهای دروغین به خدا توکل کرده و جنایتکاران و گرگ صفتان و حرامزادگان مدعی حقوق بشر و مدعی حقوق انسانیت و مدافعین دروغین مظلومان ، خود را به کری و کوری نفهمی و خریت زده اند اما خدای مظلومین همان خدایی است که توفانهای سهمگین را به ایالات مرفه نشین امریکا میفرستد و در یک روز به اندازه صدها هزار خمپاره و موشک آسیبهای انسانی و مالی به آن مسخ شدگان وارد میکند. وحالا هم بلایی به جانشان انداخته که شوکه شده و خواب راحت ندارند، چرا چون روسها با سلاح هسته ای بالای سرشان نشسته اند، گفت: چاه کن عاقبت در چاهی که خودش کنده سقوط می کند.!
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
۲۰ آیه اول سوره اسری و سوره شمس دارای پیامهای مهم ومضامین تکان دهنده ایست ، وحاوی پیامهایی است که تحقق انها خیلی دور نیست...!
در خلوتی با حفظ حرمت و شان حضرت قرآن کریم همراه با نوای قرائت قاری قرآن ،ایات را همخوانی کنید ، با متن زیر همراه و به معانی دقت بفرمایید،
و ابتدا بانیت قربه الی الله بجهت انس با قرآن کریم و ارتباط با امام که قران ناطق است و همچنین برای برآورده شدن حاجات خود و خانواده ،اقوام و مومنین به محضر امام کاظم باب الحوائج( علیه السلام ) هدیه بفرمایید،
منزه است آن [خدايى] كه بنده اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده ايم سير داد تا از نشانه هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست (۱)
پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى گماريم تا ميان خانه ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحققيافتنى است (۵)
اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده ايد و اگر بدى كنيد به خود [بد نموده ايد] و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند (۷)
و شب و روز را دو نشانه قرار داديم نشانه شب را تيره گون و نشانه روز را روشنى بخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديم (۱۲)
هر كس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر كس بيراهه رفته تنها به زيان خود بيراهه رفته است و هيچ بردارنده اى بار گناه ديگرى را بر نمى دارد و ما تا پيامبرى برنينگيزيم به عذاب نمى پردازيم (۱۵)
و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مى داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم (۱۶)
هر كس خواهان [دنياى] زودگذر است به زودى هر كه را خواهيم [نصيبى] از آن مى دهيم آنگاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد براى او مقرر مى داريم (۱۸)
هر دو [دسته] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى بخشيم و عطاى پروردگارت [از كسى] منع نشده است (۲۰)
**************
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾ سوگند به خورشيد و تابندگى اش (۱) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾ سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾ سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳) وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾ سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (۴) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾ سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾ سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد (۶) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد (۸) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت (۱۰) كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾ [قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند (۱۱) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿۱۲﴾ آنگاه كه شقى ترينشان بر[پا] خاست (۱۲) فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿۱۳﴾ پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده شتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد] (۱۳) فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿۱۴﴾ و[لى] دروغگویش خواندند و آن [ماده شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد (۱۴) وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿۱۵﴾ و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد (۱۵)
ما خیال میکنیم موسی بن جعفر (ع)، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بودیک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد بخاطر مساله گویی رفتند او را زندانى کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهى طولانى تشکیلاتى، یک مبارزهاى با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامى بود!
یکوقتی هارون به موسی بن جعفر(ع) گفت که میخواهم فدک را به شما برگردانم، بگو حدود فدک چقدرست؟ خب معلوم است که این یک فریب است، حضرت هم بنا کرد حدود فدک را معین کردن بطوریکه تمام کشور اسلامی آن روز را در بر میگرفت؛ مسئله نخلستان فدک نبود، مسئله خلافت پیغمبر بود؛ مسئله حکومت اسلامی بود، حضرت میخواست به هارون بفهماند که حکومت مال ماست و تو آنرا گرفتهای، اینرا هارون فهمید اما اینرا امروز هم شیعه موسی بن جعفر بعداز ۱۴۰۰سال نمیفهمد و باید به زور به او فهماند، لذا هارون این موضوع را فهمید و در همان مجلس تصمیم به قتل حضرت گرفت!
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ما خیال میکنیم موسی بن جعفر (ع)، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بودیک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد بخاطر مساله گویی رفتند او را زندانى کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهى طولانى تشکیلاتى، یک مبارزهاى با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامى بود!
یکوقتی هارون به موسی بن جعفر(ع) گفت که میخواهم فدک را به شما برگردانم، بگو حدود فدک چقدرست؟ خب معلوم است که این یک فریب است، حضرت هم بنا کرد حدود فدک را معین کردن بطوریکه تمام کشور اسلامی آن روز را در بر میگرفت؛ مسئله نخلستان فدک نبود، مسئله خلافت پیغمبر بود؛ مسئله حکومت اسلامی بود، حضرت میخواست به هارون بفهماند که حکومت مال ماست و تو آنرا گرفتهای، اینرا هارون فهمید اما اینرا امروز هم شیعه موسی بن جعفر بعداز ۱۴۰۰سال نمیفهمد و باید به زور به او فهماند، لذا هارون این موضوع را فهمید و در همان مجلس تصمیم به قتل حضرت گرفت!
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ» مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن کسی است که آتشی افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایی و نورشان را ببرد و آنان را در تاریکیهایی که (هیچ) نمیبینند، رهایشان کند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
مثال، برای تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّری دارد.
مسائل معقول را محسوس و به این وسیله، راه را نزدیک و عمومی میکند، درجۀ اطمینان را بالا میبرد و لجوجان را خاموش میسازد. نمونهای از مثالهای قرآنی:
در قرآن مثالهای فراوانی آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روی آب. « رعد، ۱۷»
مثال حقّ به شجرۀ طیّبه و باطل به شجرۀ خبیثه. «ابراهیم، ۲۶»
تشبیه اعمال کفّار به خاکستری در برابر تندباد. «ابراهیم، ۱۸»
تشبیه کارهای کفّار، به سراب. «نور، ۳۹»
تشبیه بتها و طاغوتها به خانۀ عنکبوت. «عنکبوت، ۴۱»
تمثیل دانشمند بیعمل به الاغی که کتاب حمل میکند. «جمعه، ۵»
تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادری که مرده است. «حجرات، ۱۲»
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهای از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار میافروزند، ولی خداوند نورش را میبرد و دود و خاکستر و تاریکی برای آنان باقی میگذارد.
امام رضا علیهالسّلام فرمودند: معنای آیه «تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ» آن است که خداوند آنان را به حال خود رها میکند. «تفسیر نور الثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
۱. منافق برای رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده میکند که خاکستر و دود و سوزش نیز دارد. «اسْتَوْقَدَ ناراً»
۲. نور اسلام عالمگیر است، ولی نوری که منافقان در سایۀ آن تظاهر به اسلام میکنند، در شعاعی کمتر و روشنایی آن ناپایدار است. «أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ»
۳. اسلام، نور و کفر، تاریکی است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ»
۴. کسیکه از یک نور، بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقی میماند. «بِنُورِهِمْ» «فِی ظُلُماتٍ» (کلمۀ «نور» مفرد و کلمۀ «ظُلُماتٍ» جمع است.)
۵. نقشهها و توطئههای منافقان، به ارادۀ الهی ناتمام میماند. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۶. طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۷. عاقبت و آیندۀ منافقان، تاریک است. «فِی ظُلُماتٍ»
۸. منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیمگیریهای دراز مدّت، سردرگم هستند. «فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»
۹. گاهی در آغاز، ایمان واقعی است، ولی کم کم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق میشود. (کلمۀ «بِنُورِهِمْ» در این آیه و جملۀ «لا یَرْجِعُونَ» در آیۀ بعد نشان میدهد که آنان نوری داشتند، ولی بهسوی آن نور برنگشتند.) تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸ - تفسیر نور:
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند، پس ایشان (بهسوی حق) باز نمیگردند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
قرآن در ستایش برخی پیامبران میفرماید: آنان دست و چشم دارند، «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «ص، ۴۵»
شاید مقصود آن است که کسیکه دست بتشکنی دارد دست دارد، کسیکه چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان که چنین دست و چشمی ندارند، در واقع همچون ناقصالخلقههایی هستند که خود مقدّمات نقص را فراهم کرده و وسایل شناخت را از دست دادهاند.
لذا در این سوره دربارۀ منافقان تعابیری همچون «لا یَشْعُرُونَ، ما یَشْعُرُونَ، لا یَعْلَمُونَ، لا یُبْصِرُونَ، یَعْمَهُونَ، صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ، لا یَرْجِعُونَ» به کار رفته است.
نظر، غیر از بصیرت است.
در سورۀ اعراف میخوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» «اعراف، ۱۹۸» میبینی که به تو نگاه میکنند، درحالیکه نمیبینند؛ یعنی چشم بصیرت ندارند که حق را ببینند.
عدم بهرهگیری صحیح از امکانات و وسایل شناخت، مساوی با سقوط و از دست دادن انسانیّت است. «در سورۀ اعراف آیۀ ۱۷۹ میخوانیم: «لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» آنان دل دارند، ولی نمیفهمند، چشم دارند ولی نمیبینند، گوش دارند ولی حق را نمیشنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پستتر و گمراهترهستند، ایشان غافل هستند.»
جزای کسیکه در دنیا خود را به کوری و کری و لالی می زند، کوری و کری و لالی آخرت است. «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» « اسراء، ۹۷» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
۱. نفاق، انسان را از درک حقایق و معارف الهی باز میدارد. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۲. کسیکه از عطایای الهی در راه حق بهره نگیرد، همانند کسی است که فاقد آن نعمتهاست. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۳. حق ندیدن منافقان دو دلیل دارد: یکی آنکه فضای بیرونی آنان تاریک است «فِی ظُلُماتٍ» و دیگر آنکه خود چشم دل را از دست دادهاند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۴. منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹ - تفسیر نور:
«أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» یا چون (گرفتاران در) بارانی تند از آسمان هستند که در آن، تاریکیها و رعد و برقی است که از ترس صاعقهها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار میدهند (ولی) خداوند بر کافران احاطه دارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
خداوند، منافق را به اشخاصِ در بارانماندهای تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیرهکنندۀ برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه برای حفظ خود از باران پناه گاهی دارد و نه برای تاریکی، نوری و نه گوشی آسوده از رعد و نه روحی آرام از مرگ. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
۱. منافقان غرق در مشکلات و نگرانیها میشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایی و ذلّت دامنگیرشان میشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»
۲. منافقان از مرگ میترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»
۳. منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههای آنها را افشا میکند. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ»
نگاهی به عملکرد و سرنوشت منافقان در جریان انقلاب اسلامی ایران، نشانهای روشن برای این آیه است.
دلهره، تفرقه، شکست، آوارگی، غربت، بیآبرویی، پناهندگی به کفّار و طاغوتها و جاسوسی، نتیجۀ اعمالشان بود.
آنان با استفاده از شعارها و شخصیّتهای مذهبی، خیال پیروزی داشتند «استوقد نارا» ولی با خنثیشدن توطئهها و آگاه شدن مردم از سوءنیت آنان، خداوند آنان را گرفتار سردرگمی و تفرقه و بیخبری از واقعیت ها و حقایق نمود. «ذهب اللَّه بنورهم»
آنان چون شنیدن اخبار و سخن حق را از علما تحریم میکنند، به منزلۀ کران هستند، و چون دریافتهای درونی خود و حقایق را بازگو نمینمایند مانند افراد لال هستند، و چون چشم دیدن پیشرفت و پیروزی اسلام را ندارند، کور هستند و در اثر لجاجت و تعصّب مصداق «لا یرجعون» میباشند. ولی پیروزیها مثل برق و نهیب مردم و آیات افشاگر همانند رعد و صاعقه، آنان را به وحشت و اضطراب انداخته است.
۴. سرانجام نفاق، به کفر منتهی میشود. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» لذا در جای دیگر قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً» «نساء، ۱۴۰» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰ - تفسیر نور:
«یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» نزدیک است که برق، نور چشمانشان را برباید. هرگاه که (برق آسمان در آن صحرای تاریک و بارانی) برای آنان بدرخشد، در آن حرکت کنند، ولی همینکه تاریکی، ایشان را فراگرفت بایستند و اگر خداوند بخواهد، شنوایی و بینایی آنان را (از بین) میبرد، همانا خداوند بر هر چیزی تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
منافقان، تاب و توان دیدن دلایل نورانی و فروغ آیات الهی را ندارند. همانند مسافر شب گرد در بیابان که در اثر برقِ آسمان، چشمانش خیره میشود و جز چند قدم برنمیدارد. منافقان در جامعۀ اسلامی هر چند گاهی چند قدمی پیش میروند، ولی در اثر حوادث یا اتّفاقاتی از حرکت باز میایستند. آنان چراغ فطرت درونی خویش را خاموش کرده و منتظر رسیدن نوری از قدرتهای بیرونی ماندهاند.
هر گاه گفته میشود خداوند بر هر کاری قادر است، مراد کارهای ممکن است.
مثلًا اگر گفتیم فلانی ریاضیدان است، معنایش آن نیست که بتواند حاصل جمع ۲ و ۲ را ۵ بیاورد؛ زیرا این امر محال است، نه آنکه آن شخص قادر بر جمع نمودن آن نباشد.
افرادی از امام علیهالسّلام سؤال کردند: آیا خداوند میتواند کرۀ زمین را در تخممرغی قرار دهد؟ امام ابتدا یک پاسخ اقناعی دادند که با یک عدسیِ چشم، آسمان بزرگ را میبینیم، سپس فرمودند: خداوند قادر است، امّا پیشنهاد شما محال است. « تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۹» درست مانند قدرت ریاضیدان که مسئلۀ محال را حل نمیکند. سیمای منافق در قرآن چگونه است؟
منافق، در عقیده و عمل، برخورد و گفتوگو، عکسالعملهایی را از خود نشان میدهد که در این سوره و سورههای منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد آمده است.
آنچه در اینجا بهمناسبت میتوان گفت، این است که: منافقین در باطن ایمان ندارند، ولی خود را مصلح و عاقل میپندارند؛
با همفکران خود خلوت میکنند؛ نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است؛
نسبتبه مؤمنان عیبجو و نسبتبه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله موذی هستند؛
از جبهه فراری و نسبتبه خدا غافل هستند. افرادی یاوهسرا، ریاکار، شایعهساز و علاقهمند به دوستی با کفّارند. ملاک علاقهشان کامیابی و ملاک غضبشان، محرومیّت است.
نسبت به تعهّداتی که با خدا دارند بیوفا هستند، نسبتبه خیراتی که به مؤمنین میرسد نگران، ولی نسبتبه مشکلاتی که برای مسلمین پیش میآید شاد هستند.
امربهمنکر و نهیازمعروف می کنند.
قرآن در برابر این همه انحرافهای فکری و عملی میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» «نساء، ۱۴۵» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
۱. منافق در مسیر حرکت، متحیّر است. «أَضاءَ» «مَشَوْا» «أَظْلَمَ» «قامُوا»
۲. حرکت منافق، در پرتوی نور دیگران است. «أَضاءَ لَهُمْ»
۳. منافق به سبب اعمالی که مرتکب میشود، هر لحظه ممکن است گرفتار قهر خداوندی شود. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ»
۴. سنّت الهی، آزادی دادن به همه است وگرنه خداوند میتوانست منافقان را کر و کور کند. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۱ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» ای مردم! پروردگارتان که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
در کتابهای قانون، مواد قانون، بدون خطاب بیان میشود، ولی قرآن کتاب قانونی است که با روح و عاطفه مردم سر و کار دارد، لذا در بیان دستورات، خطاب میکند. البتّه خطابهای قرآن مختلف است. برای عموم میفرماید: «یا ایّها الناس»، امّا برای هدایتیافتگان فرموده: «یا ایّها الذین امنوا»
هدف از خلقت جهان و انسان، تکامل انسانهاست؛ یعنی هدف از آفرینش هستی، بهرهگیری انسانهاست. «سَخَّرَ لَکُمُ» (جاثیه، ۱۳)، «خَلَقَ لَکُمْ» (بقره، ۲۹)
و تکامل انسانها در گرو عبادت «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ( ذاریات، ۵۶)
و اثر عبادت، رسیدن به تقوی «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره، ۲۱)
و نهایت تقوی، رستگاری است. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره، ۱۸۹) سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم؟
پاسخ: در چند جای قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
چون خداوند خالق و مربّی شماست. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» «مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولی ربوبیّت را انکار مینمودند، خداوند در این آیه دو کلمۀ «ربّکم» و «خلقکم» را در کنار هم آورده تا دلالت به این نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.»
چون تأمینکنندۀ رزق و روزی و امنیّت شماست. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» «قریش، ۳-۴»
چون معبودی جز او نیست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» «طه، ۱۴»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده.
او نیازی به عبادت ما ندارد، اگر همۀ مردم زمین کافر شوند، او بینیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ» چنانکه اگر همۀ مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد.
با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّی ماست، ولی بازهم در برابر این ادای تکلیف، پاداش میدهد و این نهایت لطف اوست. چه اموری، انسان را وادار به عبادت میکند؟
۱. توجّه به نعمتهای او که خالق و رازق و مربّی ماست؛
۲. توجّه به فقر و نیاز خود؛
۳. توجّه به آثار و برکات عبادت؛
۴. توجّه به آثار سوء ترک عبادت؛
۵. توجّه به اینکه همۀ هستی، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصلۀ ناهمرنگ هستی باشیم؛
۶. توجّه به اینکه عشق و پرستش، در روح ماست و به چهکسی برتر از او عشق بورزیم. سؤال: طبق آیۀ «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» اگر کسی به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟!
معنای آیه: یعنی عبادت کن تا به یقین برسی.
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخۀ بالای درخت برسد، معنایش این نیست که هر گاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط میکنی.
کسیکه از عبادت جدا شد، مثل کسی است که از آسمان سقوط کند «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ»
بهعلاوه کسانیکه به یقین رسیدهاند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظهای از عبادت دست برنداشتند.
بنابراین مراد آیه، بیان آثار عبادت است؛ نه تعیین محدودۀ عبادت. طبق آیات قرآن، عبادت چگونه باید باشد؟
۱. عبادت مأمورانه باشد؛ یعنی طبق دستور او بدون خرافات؛
۲. عبادت آگاهانه باشد، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» «نساء، ۴۳»؛
۳. عبادت خالصانه باشد. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «کهف، ۱۱۰»؛
۴. عبادت خاشعانه باشد. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» «مؤمنون، ۲»؛
۵. عبادت مخفیانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۱»؛
۶. عبادت عاشقانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۳»؛
و خلاصه در یک نگاه باید بگوییم که برای عبادت سه نوع شرط است الف: شرط صحّت، نظیر طهارت و قبله.
ب: شرط قبولی، نظیر تقوی.
ج: شرط کمال، نظیر اینکه عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه و عاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. «پرتوی از اسرار نماز و تفسیر نماز، محسن قرائتی» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
۱. دعوت انبیا، عمومی است و همۀ مردم را دربر میگیرد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»
۲. از فلسفههای عبادت، شکرگزاری از ولی نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۳. اوّلین نعمتها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۴. مبادا بُتپرستی یا انحراف نیاکان، ما را از عبادت خداوند دور کند، حتّی آنان نیز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
۵. عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتی تقوی ایجاد نکند، عبادت نیست. «اعْبُدُوا» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
۶. به عبادت خود مغرور نشویم که هر عبادتی، تقوا ساز نیست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۲ - تفسیر نور:
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» آن (خداوندی) که زمین را برای شما فرشی (گسترده) و آسمان را بنایی (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبی فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزی برای شما بیرون آورد، پس برای خداوند شریک و همتایی قرار ندهید با آنکه خودتان میدانید (که هیچیک از شرکا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزی میدهند و اینها فقط کار خداست.) نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
در این آیه خداوند به نعمتهای متعدّدی اشاره میکند که هر کدام از آنها سرچشمۀ چند نعمت دیگر است.
مثلًا فرّاش بودن زمین، اشاره به نعمتهای فراوان دیگری است. همچون سختبودن کوهها و نرم بودن خاکِ دشتها، فاصلۀ زمین تا خورشید، درجۀ حرارت و دما و هوای آن، وجود رودخانهها، درّهها، کوهها، گیاهان و حرکتهای مختلف آن که مجموعاً فرّاشبودن زمین را مهیّا کردهاند. تعابیر قرآن در ارتباط با زمین:
زمین هم «مهد» («الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» طه، ۵۳) گهواره است،
هم «ذلول» («هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» ملک، ۱۵) رام و آرام است،
و هم «کفات» («أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً» مرسلات، ۱۵) در برگیرنده است.
کلمۀ «سماء» در آیه یکبار در برابر «ارض» آمده است که به همۀ قسمت بالا اشاره دارد و یکبار مراد همان قسمت نزول باران از ابرها میباشد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
۱. یاد نعمتهای الهی از بهترین راههای دعوت به عبادت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۲. از بهترین راههای خداشناسی، استفاده کردن از نعمتهای در دسترس است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»
۳. در نظام آفرینش، هماهنگی کامل به چشم میخورد؛ هماهنگی میان زمین، آسمان، باران، گیاهان، میوهها و انسان. (برهان نظم) «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۴. آفریدهها هر کدام برای هدفی خلق شدهاند. «رِزْقاً لَکُمْ» باران برای رشد و ثمردادن میوهها «فَأَخْرَجَ بِهِ» و میوهها برای روزی انسان. «رِزْقاً لَکُمْ»
۵. زمین و باران وسیله هستند، رویش گیاهان و میوهها به دست خداست. «فَأَخْرَجَ»
۶. نظم و هماهنگی دستگاه آفرینش، نشانۀ توحید است؛ پس شما هم یکتاپرست باشید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»
۷. ریشۀ خداپرستی در فطرت و وجدان همۀ مردم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
۸. آفرینش زمین و آسمان و باران و میوهها و روزی انسان، پرتوی از ربوبیّت خداوند است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۹. همۀ انسانها، حقّ بهرهبرداری و تصرّف در زمین را دارند. (در آیه «لَکُمُ» تکرار شده است.)
۱۰. دلیل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست که زمین و آسمان و باران و گیاهان را برای روزی شما قرار داده است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۱۱. خداوند بر اسباب طبیعی حاکم است. «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۱۲. پندار شریک برای خداوند، از جهل است. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۳ - تفسیر نور:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و اگر در آنچه بر بندۀ خود (از قرآن) نازل کردهایم، شک دارید، اگر راست میگویید (لا اقل) یک سوره همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند بر این کار دعوت کنید. نکتههای سورۀ بقره- آیۀ ۲۳:
این آیه، معجزهبودن قرآن را مطرح میکند.
پیامبران، یک دعوت دارند که هدایت بهسوی خداست و با استدلال و موعظه و جدال نیکو انجام میدهند و یک ادّعا دارند که ازسوی خدا برای هدایت مردم آمدهاند و برای آن معجزه میآورند.
پس معجزه برای اثبات ادّعای پیامبر است، نه دعوت او. «معجزه بهمعنای نادیده نگرفتن نظام علّت و معلول نیست؛ بلکه معجزه نیز علّت دارد، ولی علّت آن یا ارادۀ الهی است، یا عواملی که خداوند علّت بودن آن را برای مردم مخفی نموده است.»
خداوند در قرآن، بارها مخالفان اسلام را دعوت به مبارزه کرده است، که اگر شما این کتاب را از سوی خدا نمیدانید و ساخته و پرداخته دست بشر میدانید، بهجای این همه جنگ و مبارزه، کتابی مثل قرآن بیاورید تا صدای اسلام خاموش شود!
خداوند برای اثبات حقّانیت پیامبر و کتاب خود، از یکسو مخالفان را تحریک و از سویدیگر به آنان تخفیف داده است.
یکجا فرموده: «فَأْتُوا بِکِتابٍ» «قصص، ۴۹» کتابی مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر فرموده است: «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ» «هود، ۱۳» دهسوره مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر میفرماید: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «یونس، ۳۸» یکسوره، مثل قرآن بیاورید.
بهعلاوه میگوید: برای این کار میتوانید از تمام قدرتها و یاران و همفکران خود در سراسر جهان دعوت کنید.
تقسیمبندی قرآن و نامگذاری هر بخش به نام سوره، در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و از جانب خداوند بوده است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
قرآن در ستایش انبیا، یا بعد از کلمۀ «عَبْدِنا» و یا قبل از کلمه «عبد» نام آنان را میبرد «عَبْدَنا أَیُّوبَ»، «إِبْراهِیمَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا»
ولی دربارۀ پیامبر اسلام تنها کلمۀ «عبد» بدون ذکر نام را به کار میبرد تا بگوید عبد مطلق، محمّد صلّی اللَّه علیه و آله است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۳:
۱. باید از فکر و دل افراد، شکزدایی صورت گیرد، مخصوصاً در مسائل اعتقادی. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ»
۲. شرط دریافت وحی، بندگی خداست. «نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا»
۳. قرآن، کتاب استدلال و احتجاج است و راهی برای وسوسه و شک باقی نمیگذارد. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
۴. انبیاء باید معجزه داشته باشند و قرآن معجزۀ رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۵. دین جاوید، معجزۀ جاوید میخواهد تا هر انسانی در هر زمان و مکانی، اگر دچار تردید و شک شد، بتواند خود را آزمایش کند. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۶. بر حقّانیت قرآن بهقدری یقین داریم که اگر مخالفان، یکسوره مثل قرآن نیز آوردند، بهجای تمام قرآن میپذیریم. «بِسُورَةٍ»
۷. بهترین قاضی و داور، وجدان است. خداوند وجدان مخالفان را داور قرار داده است. «وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۴ - تفسیر نور:
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» پس اگر این کار را نکردید، که هرگز نتوانید کرد، از آتشیکه هیزمش مردم (گناهکار) و سنگها هستند و برای کافران مهیّا شده، بپرهیزید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
در سورۀ انبیاء میخوانیم: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» «انبیاء، ۹۸» شما و آنچه غیر از خدا پرستش میکنید (بتهایتان)، هیزم دوزخ هستید.
بنابراین ممکن است مراد از سنگ در این آیه، همان بتها باشند که مورد پرستش بودهاند، نه هر سنگی، «چنانکه در طول تاریخ و در میان آن همه سنگ و چوب، هرگز حجرالاسود مورد پرستش واقع نشده و نقش بت را نداشته و هرگز آتشگیرانه دوزخ نخواهد شد. آری! حجرالاسود دست خدا در زمین و حافظ اسرار و گواه بر اقرار فطرتهای بشری است» تا آنان بدانند و به چشم خود ببینند که کاری از بتها ساخته نبوده و نیست.
همچنین این سنگها در قیامت، همانند چاقوی خونی همراه پروندۀ قاتل، سند جرم و گناه آنان است. با اینکه الفاظ اختراع بشر است، پس چگونه نمیتواند مثل قرآن را بیاورد؟
پاسخ: حروف الفبا از بشر است، ولی نحوۀ ترکیب و بیان مفاهیم بلند آنها، برخاسته از علم و هنر است.
قرآن بر اساس علم و حکمت بیپایان الهی، نزول یافته است، ولی هر کتاب دیگری، از سوی هر کس که باشد، بر اساس علم محدود و محصور به جهلِ بشر، تألیف یافته است. پس هیچگاه بشر نمیتواند کتابی مثل قرآن بیاورد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
۱. یقین به حقّانیت راه و هدف، یکی از اصول رهبری است. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا»
۲. اکنون که احساس عجز و ناتوانی کردید، تسلیم حق شوید. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا»
۳. انسان جمود و کافر، همردیف سنگ است. «النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»
۴. خباثتهای درونی انسان گناهکار، در قیامت تجسّمیافته و آتشگیرانه میشود. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۵. کفر و لجاجت، انسان شایستۀ خلیفةالّلهی را، به هیزم دوزخ تبدیل میکند. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۶. رهایی از آتش دوزخ، در گرو ایمان به قرآن و تصدیق پیامبر اسلام است. «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ» «أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ»
قل اء رءيتكم إن اءتئكم عذاب الله اءو اءتتكم الساعة اء غير الله تدعون إن كنتم صادقين (۴۰) بل إ ياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه إ ن شاء و تنسون ما تشركون(۴۱)
ترجمه : ۴۰ - بگو آيا هيچ فكر كرده ايد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد يا رستاخيز بر پا شود آيا غير خدا را (براى حل مشكلات خود) مى خوانيد، اگر راست ميگوئيد؟! ۴۱ - (نه ) بلكه تنها او را ميخوانيد و او اگر بخواهد مشكلى را كه به خاطر آن او را خوانده ايد بر طرف ميسازد و آنچه را (امروز) شريك (خدا) قرار مى دهيد (آنروز) فراموش مى كنيد.
تفسیر توحيد فطرى بار ديگرى روى سخن به مشركان كرده و از راه ديگرى براى توحيد و يگانه پرستى ، در برابر آنها، استدلال ميكند، به اين طريق كه لحظات فوق العاده سخت و دردناك زندگى را به خاطر آنها مى آورد، و از وجدان آنها استمداد مى كند كه در اينگونه لحظات كه همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند پناهگاهى جز خدا براى خودشان فكر ميكنند! اى پيامبر به آنها بگو اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آنهمه هول و هيجان و حوادث وحشتناك بر پا شود، راست بگوئيد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدائد خود مى خوانيد؟ (قل ارايتكم ان اتيكم عذاب الله او اتتكم الساعة ا غير الله تدعون ان كنتم صادقين ). روح معنى اين آيه نه تنها براى مشركان ، براى همه كس به هنگام بروز شدائد و حوادث سخت ، قابل درك است ، ممكن است در حال عادى و در حوادث كوچك انسان به غير خدا متوسل گردد، اما هنگامى كه حادثه فوق العاده شديد باشد انسان همه چيز را فراموش ميكند ولى در همين حال در اعماق دل خود يكنوع اميدوارى به نجات كه از منبع قدرت مرموز و نامشخصى سر چشمه ميگيرد احساس ميكند اين همان توجه به خدا و حقيقت توحيد است . حتى مشركان و بت پرستان در چنين لحظاتى سخنى از بتها به ميان نمى آورند و همه را به دست فراموشى مى سپرند. در آيه بعد مى فرمايد: بلكه تنها او را ميخوانيد، او هم اگر بخواهد مشكل شما را بر طرف ميكند، و شريكهائى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى كنيد (بل اياه تدعون فيكشف ما تدعون اليه ان شاء و تنسون ما تشركون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. 1 - استدلالى كه در دو آيه فوق ديده مى شود همان استدلال به توحيد فطرى است كه در دو بحث ميتوان از آن استفاده كرد يكى در اصل اثبات وجود خدا، و ديگر در اثبات يگانگى او، لذا در روايات اسلامى ، و همچنين در سخنان دانشمندان ، هم در برابر منكران خدا و هم در برابر مشركان با آن استدلال شده است . 2 - قابل توجه اينكه در استدلال بالا سخن از قيام ساعة (روز رستاخيز) به ميان آمده ، در حالى كه ممكن است گفته شود، آنها چنان روزى را اصلا قبول نداشتند، بنابراين چگونه ممكن است در برابر آنها چنين استدلالى شود؟ ولى بايد توجه داشت كه اولا همه آنها منكر قيامت نبودند بلكه جمعى از آنها به نوعى از رستاخيز اعتقاد داشتند ثانيا ممكن است منظور از ساعة همان ساعت مرگ يا ساعت حوادث وحشتناكى باشد كه انسان را در آستانه مرگ قرار ميدهد ثالثا ممكن است اين تعبير كنايه از حوادث هولناك بوده باشد زيرا آيات قرآن مكرر ميگويد كه شروع رستاخيز با يك سلسله حوادث فوق العاده هولناك همراه است : و زلزله ها، طوفانها، صاعقه ها و مانند آن در آن هنگام به وقوع مى پيوندند. 3 - با اينكه مى دانيم روز رستاخيز و حوادث قبل از آن مسائل حتمى است و به هيچ وجه قابل تغيير نيست ، چگونه در آيه فوق مى گويد: اگر خدا بخواهد آن را بر طرف خواهد ساخت ؟ آيا فقط منظور بيان قدرت پروردگار است ؟ و يا معنى ديگرى منظور بوده است ؟ در پاسـخ اين سؤ ال بايد گفت : منظور اين نيست كه خداوند اصل قيام ساعت و روز رستاخيز را با دعا از بين ببرد بلكه منظور اين است مشركان - و حتى غير مشركان - هنگامى كه در آستانه قيامت قرار گيرند از حوادث و مشكلات آن و كيفرهاى سختى كه در پيش دارند وحشت ميكنند و از خدا مى خواهند اين وضع را بر آنان آسان گرداند و آنها را از خطرات برهاند، در حقيقت دعا براى نجات خويش از حوادث دردناك است نه دعا براى از بين رفتن رستاخيز.
از برترین صدقات
حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام
▫️عوْنُكَ لِلضَّعِيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَة
▪️کمک کردن به شخص ضعیف از برترین صدقات است
«تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام» ص ۴۱۴
حضرت ایت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها نفر از مردم اصفهان: ۲۸ / آبان / ۱۴۰۱ علت عصبانیت غرب پیشرفتهای جمهوری اسلامی است؛ بساط شرارت بدون شک جمع خواهد شد فریبخوردگان، موعظه و عاملان جنایت، تخریب و تهدید به اندازه گناهشان مجازات شوند مشکلات اقتصادی با تلاش بیشتر دستگاهها و همافزایی مردم و مسئولان حل خواهد شد
امامجمعه سخنگوی انقلاب اسلامی است و یکی از وظایف اساسی او بازتولید مفاهیم معرفتی و مبانی انقلابی و پاسخگویی به شبهات با زبان روز و تبیین مستدل آنها و رفتار پدرانه با همه است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
اهمیت جایگاه نماز جمعه و جایگاه استثنایی آن در میان فرائض دینی «پیوند میان توجه به خدا و حضور و اجتماع مردمی»، «ذکر و یاد خدا بهصورت دستهجمعی و نزول برکات آن بر جمع»، «استمرار بدون توقف نماز جمعه در هر هفته»، «پایگاهی مهم برای طرح مسائل مختلف جامعه اعم از مسائل فکری، خدمات اجتماعی، همکاریهای عمومی و آمادگیها و بسیج نظامی» و «آمیختن معنویت با سیاست» از مهمترین ویژگیهای نمازجمعه است که آن را تبدیل به ظرفیت عظیم و فرصت فوقالعاده کرده است. نماز جمعه با چنین ویژگیهایی، حلقهای مهم در سلسله قدرت نرمِ مُفصل و طولانی نظام اسلامی است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
در نماز جمعه قشرها و سلایق مختلف حضور دارند، رفتار امامجمعه باید همانند رفتار پدر با فرزندان خود باشد و باید همه را بر سر سفره معنویت و دین بنشاند. جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... من در یکی از سفرهای استانی در جمع علمای آن استان به حضور افراد مختلف در مراسم استقبال اشاره کردم و گفتم در میان مردم، افرادی گریه میکردند که شاید شما در برخورد با آنها احتمال دهید که حتی اعتقادی به دین ندارند در حالی که همه آنها معتقد به دین هستند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
سلوک مردمی یعنی حضور در بین مردم و گفتگو با آنان: صِرفِ رفتن بین مردم کار مهمی است بنابراین از مردم فاصله نگیرید و ارتباطات خود را به یک گروه خاص محدود نکنید، البته در طول این سالها، شبکه امامت جمعه جزو مردمیترین نهادهای انقلابی بوده است. فعالیت گروههای پُر شمار جوان، خودجوش، گمنام و بیادعا در سراسر کشور، وظیفه ائمهجمعه، ارتباط با این گروهها و حمایت از آنان: شرکت در خدمات اجتماعی، همچون کمک به مردم در حوادث طبیعی و در مقابله با کرونا و جمعآوری کمکهای مؤمنانه برای نیازمندان جزو کارهای لازم امامان جمعه است که بعضی از ائمهجمعه نیز انصافاً در این زمینه خوش درخشیدهاند ... ما طرفدار عدالت هستیم و پرچم آن را بلند کردهایم اما تحقق عدالت بدون کمک به طبقه محروم و مستضعف معنا ندارد ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
پرهیز از ورود در فعالیتهای اقتصادی توسط ائمه جمعه: از فعالیت اقتصادی حتی بهعنوان تأمین هزینههای نماز جمعه باید اجتناب شود چرا که آثار منفی ورود بعضی از آقایان محترم به این فعالیتها، هنوز هم دامنگیر نظام اسلامی است. اداره تشکیلات روحانیت و حوزههای علمیه، همواره مردمی: حوزههای علمیه، مراجع و فضلای حوزه، وابسته به مردم هستند و احتیاجی به دولتها و قدرتها ندارند و این یک افتخار و امتیاز است. به همین علت است که حوزههای علمیه در قضایای مختلف توانستهاند بدون رودربایستی با دولتها در کنار مردم بایستند. بنابراین نمازجمعه نیز باید به همین شکل و با کمکهای مردمی اداره شود. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
خطبه نمازجمعه و خطیب، سخنگوی انقلاب اسلامی و تبیینکننده و مطالبهگر مبانی انقلاب: هنر بزرگ خطیب جمعه این باشد که مفاهیم معرفتی و انقلابی همچون مسئله بسیار مهم عدالت، استقلال، حمایت از مستضعفین و پیروی از شریعت را متناسب با نیازهای روز و با ادبیات جدید بازتولید کند.خطبهها باید پُر مغز، آموزنده و پاسخگوی سؤالات عمومی باشد: ادبیات خطبه باید گرم، صمیمی، اتحادآفرین، امیدبخش، بصیرتافزا و آرامشبخش به مردم باشد نه آنکه موجب اضطراب، حاشیهسازی، تلاطم روحی، بدبینی به وضع کنونی و آینده شود و برای هجمه معاندان نیز دستاویز ایجاد کند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
انقلاب اسلامى و ملت ایران، علىرغم میل قدرتهاى جهانخوار، براى ملتها الگو شدهاند؛ الگویى زنده و آموزنده. اینکه شما مىبینید در کشورهایى که دهها سال در قفس تنگ توهمات حزبى و ستم قومى گرفتار بودند، ملتها - مخصوصاً ملتهاى مسلمان و همچنین ملتهاى مظلوم بسیارى از کشورهاى دیگر - احساس هویت و شخصیت مىکنند و حرفشان را مىزنند و حقشان را مطالبه مىکنند، این به برکت استقامت ملت ایران است. از روزى که ما شروع کردیم، تا روزى که ملتهاى دنیا الگو و نسخهى ما را تکرار کردند، ده سال و بیشتر طول کشیده است. آنچه که در دنیا مشاهده مىشود، الگوى مقاومت ملت ایران است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۳
امریکا و اذنابش خوب فهمیدهاند که با حاکمیت و شیوع دین و معرفت دینی، نخواهند توانست نظام سلطهی عالمی و جهانی را حفظ کنند. راه موفقیت امریکا و دیگر قدرتها و مرتجعان و حکام ظالم و حلقههای زنجیرهی سلطهی جهانی این است که مردم از دین و معرفت و ایمان دینی عاری بشوند؛ بیبندوبار، بیایمان، بیعقیده، بیتعصب و بیغیرت دینی بشوند. مردم و ملتها را اینطور میپسندند. لذا وقتی میبینند از کانونی مثل ایران اسلامی، ایمان و عمل و جهاد تراوش میشود و به همهجا پر میکشد، بشدت با آن مبارزه میکنند. امروز همهی قدرتهای مستکبر و ظالم و شیطانی، با اسلام و ایران اسلامی - به عنوان کانون اسلام - مخالفند. ما در چنین وضعیتی، باید با همهی وجود و امکانات، دودستی و محکم به اسلام و وحدت اسلامی بچسبیم و آن را حفظ کنیم.۱۳۶۹/۰۳/۰۴
برادران عزیز ما از پیروان مکتب اهلبیت(علیهمالسّلام)! در هرجای دنیا که هستید، این دو نکته را هرگز فراموش نکنید: اول، تعارف و ارتباط و وصل و خبرگیری از هم و اطلاع از نظرات هم و کمک به یکدیگر. (...) آن نکتهی دوم، همین ایجاد وحدت و مهربانی با فرق دیگر اسلامی است. نگذارید دشمن سوء استفاده کند. نگذارید دشمن به دست برادران، آنها را ضعیف کند و از بین ببرد؛ «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»(۱). در دنیای اسلام، همه را برادر بدانید. امروز مجموعهی اسلام، از سوی دشمنان مورد تهدید است. امروز از سوی قدرتهای استکبار جهانی، اصل دین مورد فشار و تهدید است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۴ ۱ ) سوره مبارکه الأنفال آیه 46
این مردمی که در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیینکننده میباشند. اگر خدای نکرده جنگی بشود، اینها هستند که باید بیایند دفاع کنند. اگر سازندگی باشد، اینها هستند که در سازندگی باید شرکت کنند. اگر حمایت از حرکتی باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. اگر خنثی کردن توطئهی دشمن باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. دشمن هم که میخواهد کاری انجام بدهد، چون از کودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فکر کار کردن روی ذهن همین مردم میافتد ... نمازهای جمعه در هرجایی از نقاط کشور، بَهر و بخشی از کار دستگاه رهبری این کشور را انجام میدهند، مردم را توجیه میکنند، به استقامت در راه وادار مینمایند، از اشتباهات دور نگه میدارند، ذهن مردم را با معارفِ لازم آشنا میکنند، دشمنان را نسبت به نفوذ در اذهان مردم مأیوس میکنند، از اینکه دشمن بتواند روی مردم اثر سوء بگذارد، مانع میشوند و مردم را به حرکت و تلاش در مجموعهی کلی نظام وادار میکنند. وقتی نظام مردمی است، همهی مردم باید حرکت کنند، تا نظام راه بیفتد؛ و الّا اگر عدهیی از مردم حرکت نکردند، حرکت نظام، کُند خواهد شد.۱۳۶۹/۰۳/۰۷
دنیا امروز متوجه ملت ایران است. ما ملت ایران باید بتوانیم در پرتو تعالیم اسلام، با تمسک به اسلام و قرآن و در جهت رهنمودهای امام بزرگوار راحلمان، بهسمت هدفهای متعالی این انقلاب، حرکتمان را با شتاب هرچه بیشتر ادامه بدهیم. یک لحظه توقف جایز نیست. ما باید بدانیم دشمنان زخم خورده - آنهایی که امیدوار بودند اسلام از دنیا محو بشود و علیرغم خواست آنان، اسلام روزبهروز در دنیا عالمگیرتر شده است - همچنان در کمینند تا ما یک لحظه غفلت کنیم. لذا غفلت برای ما حرام است. ملت ایران، با قدرت و استقامت و توکل به خدا و اتحاد کامل و شرکت در سازندگی عمومی کشور و با آگاهی و هوشیاری خود، باید دشمنان - یعنی امریکا و ارتجاع و زخمخوردگان - را از دستاندازی به این انقلاب و به کشور عزیزمان مأیوس کند. استکبار جهانی از ملت ایران میترسد؛ مثل همهی بدکاران و راهزنانی که از انسانهای شجاع و آگاه میترسند.
دشمنانی که هنوز درصددند نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، نیات خصمانه و شومشان را اعمال بکنند، چشم امید به اختلافات بستهاند. آنها از وحدت و یکپارچگیِ شما مردم میترسند؛ این را متوجه باشید. ملت ایران، به هیچ قیمت نباید وحدت و یکپارچگی خودش را از دست بدهد. مسؤولان باید متوجه باشند که با این یکپارچگی عظیم، چگونه باید رفتار کرد ... ۱۳۶۹/۰۳/۱۴
اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاه سالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیهی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمیکرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطهیی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمیکرد. روحیهها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابی، ضربهی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمیآید.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
اینها روحیه است که شما و انقلاب شما و امام شما و این جنگ پُربرکت شما، به همهى مسلمانان عالم داد. مقاومت و قیام و روحیهى پولادین و سخن حق و مشت گرهکردهى شما، مسلمانان دنیا را زنده کرد. استکبار نمىتواند این را علاج کند. ما ضربه و شکست را بر امریکا و استکبار وارد کردیم. امام(ره) این بذر را پاشید. چه کار مىتوانند بکنند؟ براى همین است که استکبار، در مقابل ملت ایران، دستپاچه است.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
دشمن تبلیغ میکند که با رفتن امام، دوران امام تمام شد! دشمن غلط میکند. ما هم گفتیم، اعلامیه دادیم، حرف زدیم، همهی مردم هم اثبات کردند که نخیر، دوران امام، با رفتن جسمانی و ظاهری ایشان تمام نشد و نخواهد شد. این ثابت شد؛ اما این دشمن است که میگوید. مبادا یک عده دوست نادان در داخل کشور، به عنوان دلسوزی، به عقل ناقص خودشان چیزی را در گوشهیی نشان کنند که خیال نمایند این با خط امام و انقلاب نمیسازد و شیون سر بدهند که دوران امام تمام شد. اگر چنین سخنی - ولو با اشاره - از زبان کسی صادر بشود، دشمن شاد خواهد شد؛ مواظب باشید. ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ملت اسلام، بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد. کشورهایی در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا، با عنوان اسلامی وجود دارد. شخصیتهای برجسته، دانشمندان، متفکران و فیلسوفان در میان مسلمانانِ همه جای دنیا هستند. این جمعیتِ بیش از یک میلیاردی که بیش از یکپنجم نفوس دنیا را دارند اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان، در حوادث دنیا اثر بگذارند، معنایش این است که یکپنجم همهی حوادث عالم، با ارادهی مسلمین انجام بگیرد. چیز خیلی مهم و عظیمی است. دین اسلام هم برخلاف بعضی از ادیان دیگر، مردم را به تصمیمگیری، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکداری و اداره و اینطور امور تشویق میکند. این دین، دین زندگی و حکومت و سیاست است. مثل ادیان دیگر نیست که دوری از سیاست و صحنهی زندگی و فعالیتهای گوناگون و امثال اینها را، جزو اصول خودشان بدانند.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ابرقدرتها، چه کار میخواهند بکنند؟ اینکه امریکا و همدستانش هر گاهی یک بار، با یک تهدید حقیقتاً مضحک و خندهآور سعی میکنند که این کوه استوار - یعنی ملت ایران - را از میدان خارج کنند، چرا اثر نمیکند؟ برای خاطر اینکه هر تهدیدی نسبت به جمهوری اسلامی و مسؤولان آن، برای استکبار دیگر فایدهیی نخواهد داشت. چهطور میتوانند روحیهی مسلمانان را که با انقلاب ما به آنها برگشته، دوباره از آنها بگیرند؟ صدوپنجاه سال دیگر کار لازم دارند. مسلمانان انگلیس، چه موقع به خودشان قدرت و جرأت میدادند که هزار هزار به خیابانها بیایند و سخن حق خودشان را با صدای بلند بیان کنند؟ یک دختربچهی مسلمان، چه موقع جرأت میکرد که در قلب دنیای کفر و فساد، داعیهی مسلمانی و حجاب مسلمانی داشته باشد؟ ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آزادى فكر و بيان يكى از ارزشهاى انقلاب بود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اساس مسئله براى يك ملت، استقلال و آزادى است.
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علی امرایی
شـهادت : 1394/4/1 سوریه - دمشق-درعا توسط تروریست های تکفیری
به خاطر آرامش دل حضرت زهرا(ص) و امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و حضرت عباس (ع) به سوریه رفتم تا به حضرت زینب(س) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب»
همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
عابس بن ابى شبيب شاكرى
عابِس بن ابیشَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، (شهادت 61ق)، از اصحاب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنیشاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» همانا کسانیکه کفر ورزیده اند، برای آنها یکسان است که هشدارشان دهی یا هشدارشان ندهی. آنها ایمان نخواهند آورد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶:
قرآن، بعد از متّقین، کفّار را معرّفی میکند. آنها که در گمراهی و کتمانِ حق، چنان سرسخت هستند که حاضر به پذیرش آیات الهی نیستند.
«کفر»، بهمعنای پوشاندن و نادیدهگرفتن است.
به کشاورز و شب، کافر میگویند. چون کشاورز دانه و هسته را زیر خاک میپوشاند و شب فضا را در برمیگیرد.
کفران نعمت نیز بهمعنی نادیدهگرفتن آن است.
شخص منکر دین، بهسبب اینکه حقایق و آیات الهی را کتمان میکند و یا نادیده میگیرد، کافر خوانده شده است.
چنانکه گروهی از آن کافران معاند، در برابر دعوت پیامبران، زبان قال و حالشان این بود: «سَواءٌ عَلَیْنا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ» (شعراء، ۱۳۶)، جواب قوم هود در برابر آن حضرت، برای ما وعظ و نصیحت تو اثری ندارد، فرقی ندارد که پند دهی یا از نصیحتدهندگان نباشی.
اگر زمینۀ مساعد و مناسب نباشد، دعوت انبیاء نیز مؤثّر واقع نمیشود.
باران که در لطافت طبعش، خلاف نیست ------- در باغ لاله روید و در شورهزار، خَس پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶:
۱. لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه، انسان را جمادگونه میکند. «سَواءٌ عَلَیْهِمْ»
۲. روش تبلیغ برای کفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نکند، بشارت و وعدهها نیز اثر نخواهند کرد. «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ»
۳. انتظار ایمانآوردنِ همۀ مردم را نداشته باشید.
در آیۀ ۱۰۳ سورۀ یوسف میفرماید: «و ما اکثر النّاس و لو حَرصتَ بمؤمنین» هر چند آرزومند و حریص باشی، بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورد.» «لا یُؤْمِنُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۷ - تفسیر نور:
«خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» خداوند بر دلها و بر گوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهای است و برای آنان عذابی بزرگ است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۷:
مُهر بدبختی که خداوند بر دل کفّار میزند، کیفر لجاجتهای آنان است.
چنانکه می خوانیم: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» «مؤمن، ۳۵» خدا بر دل افراد متکبّر و ستمپیشه، مهر میزند.
و در آیۀ ۲۳ سورۀ جاثیه نیز میخوانیم: خداوند بر دل کسانیکه با علم و آگاهی به سراغ هواپرستی میروند، مهر میزند.
بنابراین مهر الهی نتیجۀ انتخاب بدِ خود انسان است، نهآنکه یک عمل قهری و جبری از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مرکز ادراکات است. انواع قلب از دیدگاه قرآن:
سهنوع قلب را قرآن معرّفی میکند: قلب سلیم، قلب منیب و قلب مریض. ویژگیهای قلب سلیم:
الف: قلبی که در آن جز خدا نیست. «لیس فیه احد سواه» «نور الثقلین، ج ۴، ص ۵۷»
ب: قلبی که پیرو راهنمای حقّ، توبهکننده از گناه و تسلیم حق باشد. «نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۴»
ج: قلبی که از حبّ دنیا، سالم باشد. «تفسیر صافی»
د: قلبی که با یاد خدا، آرام میگیرد. «فتح، ۴»
ه: قلبی که در برابر خداوند، خاشع است. «حدید، ۱۶»
البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام میگیرد و هم از قهر او میترسد. «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» «انفال، ۲» همانند کودکی که هم به والدین آرام میگیرد و هم از آنان حساب میبرد. ویژگیهای قلب مریض:
الف: قلبی که از خدا غافل است و لایق رهبری نیست. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ» «کهف، ۲۸»
ب: دلی که دنبال فتنه و دستاویز میگردد. «فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ» «آل عمران، ۷»
ج: دلی که قساوت دارد. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» «مائده، ۱۳»
د: دلی که زنگ گرفته است. «بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» «مطففین، ۱۴»
ه: دلی که مهر خورده است. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ» «نساء، ۱۵۵» ویژگی قلب منیب:
قلب منیب، آن است که بعد از توجّه به انحراف و خلاف، توبه و انابه کرده و بهسوی خدا باز گردد. ویژگی بارز آن تغییر حالات در رفتار و گفتار انسان است. صفات قلب کفّار در آیات قرآن:
خداوند در آیات قرآنی، ۹ صفت برای قلب کفّار بیان کرده است:
قلب انسان، متغیّر است. لذا مؤمنان این چنین دعا میکنند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» «آل عمران، ۸» خدایا! دلهای ما را بعد از آنکه هدایت نمودی، منحرف مساز.
امام صادق علیهالسّلام میفرمودند: این جمله (آیه) را زیاد بگویید و خود را از انحرافات در امان ندانید. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۷:
۲. کفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوشهاست. «الَّذِینَ کَفَرُوا» «خَتَمَ اللَّهُ»
۳. در اثر کفر، امتیازات اساسی انسان (درک حقایق و واقعیّات) سلب میشود. «الَّذِینَ کَفَرُوا» «خَتَمَ اللَّهُ»
۴. کیفر الهی، متناسب با عمل ماست. «الَّذِینَ کَفَرُوا» «خَتَمَ اللَّهُ»
جزای کسیکه حق را فهمید و بر آن سرپوش گذاشت، آن است که خدا هم بر چشم، گوش، روح و فکرش سرپوش گذارد. در واقع انسان، خود عامل بدبختی خویش را فراهم میکند.
امام رضا علیهالسّلام فرمود: مُهرخوردن، عقوبت کفر آنهاست. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۷» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸ - تفسیر نور:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» و گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم، درحالیکه مؤمن نیستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸:
در آغاز این سوره، برای معرّفی مؤمنان چهار آیه و برای شناسایی کفّار دو آیه آمده است.
در این آیه و آیات بعد که شمار آن سیزده آیه است، گروه سومی را معرّفی میکند که منافق هستند.
اینان نه ایمان گروه اوّل را دارند و نه جرأت و جسارت گروه دوم را در ابراز کفر.
منافق، همانند موش صحرایی است که برای لانهاش دو راه فرار قرار میدهد، یکی از آن دو را باز میگذارد و از آن رفت و آمد میکند و دیگری را بسته نگه میدارد. هر گاه احساس خطر کند با سر خود راه بسته را باز کرده و میگریزد.
نام سوراخ مخفی موش «نافقاء» است که کلمۀ منافق نیز از همین واژه گرفته شده است. «قاموس و مفردات»
نفاق، دارای معنای گستردهای است که هر کس زبان و عملش هماهنگ نباشد، سهمی از نفاق دارد. در حدیث میخوانیم: اگر به امانت خیانت کردیم و در گفتار دروغ گفتیم و به وعدههای خود عمل نکردیم، منافق هستیم گرچه اهل نماز و روزه باشیم. «سفینة البحار، ج ۲، ص ۶۰۵»
نفاق، نوعی دروغِ عملی و اعتقادی است و ریاکاری نیز نوعی نفاق است. «تفسیر نمونه» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸:
۱. ایمان، یک مسئلۀ قلبی است و به اظهارات انسان بستگی ندارد. «ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ»
۲. اساس ایمان، ایمان به مبدأ و معاد است. «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ»
۳. خداوند از درون انسان، آگاه است. «وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹ - تفسیر نور:
«یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ» (منافقان به پندار خود) با خداوند و مؤمنان نیرنگ میکنند، درحالیکه جز خودشان را فریب نمیدهند، امّا نمیفهمند! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹:
«شعور» از ریشۀ «شَعر» بهمعنای مو میباشد.
کسیکه دارای فهم دقیق و موشکافانه باشد، اهل درک و شعور است.
بنابراین منافق گمان میکند که دیگران را فریب میدهد؛ زیرا درک درست ندارد. «ما یَشْعُرُونَ» مراد از حیله و مکر منافقان با خدا چیست؟
یا مراد خدعه و نیرنگ آنان با احکام خدا و دین الهی است که آن را مورد تمسخر و بازیچه قرار میدهند.
یا بهمعنای فریبکاری نسبتبه پیامبر خداست؛ یعنی همانگونه که اطاعت و بیعت با رسول خدا، اطاعت و بیعت با خداست، خدعه با رسول خدا به منزلۀ خدعه با خدا میباشد.
«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» هر کس از رسول پیروی کند، قطعاً از خدا پیروی کرده است.( نساء، ۸۰) «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» کسانیکه با تو بیعت کنند، همانا با خدا بیعت نمودهاند. فتح، ۱.
که روشن است این گونه فریبکاری و نیرنگبازی با دین، خدعه و نیرنگ نسبت به خود است.
چنانکه اگر پزشک، دستور مصرفِ دارویی را بدهد و بیمار به دروغ بگوید که آنها را مصرف کردهام، به گمان خودش پزشک را فریب داده و در حقیقت خود را فریب داده است و فریب پزشک، فریب خود اوست.
برخورد اسلام با منافق، همانند برخورد منافق با اسلام است.
او در ظاهر اسلام میآورد، اسلام نیز او را در ظاهر مسلمان میشناسد. او در دل ایمان ندارد و کافر است، خداوند نیز در قیامت او را با کافران محشور میکند.
در روایتی از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله میخوانیم: ریاکاری، خدعه با خداوند است. «تفسیر نورالثّقلین»
قرآن، بازتاب کار نیک و بد انسان را برای خود او میداند؛ چنانکه در این آیه میفرماید: خدعه با دین، خدعه با خود است نه خدا.
و در جای دیگر میفرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» ( اسراء، ۷) اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید، باز هم به خود.
و یا در جای دیگر میفرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ» «فاطر، ۴۳» نیرنگ بد، جز سازندهاش را فرا نگیرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹:
۱. حیلهگری، نشانۀ نفاق است. «یُخادِعُونَ اللَّهَ»
۲. منافق، همواره در فکر ضربهزدن است. «یُخادِعُونَ» (کلمۀ «خدعه» بهمعنای پنهانکردن امری و اظهار نمودن امر دیگر، بهمنظور ضربه زدن است.). «تفسیر راهنما»
۳. آثار نیرنگ، به صاحب نیرنگ برمیگردد. «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
۴. منافق، بیشعور است و نمیفهمد که طرف حساب او خداوندی است که همۀ اسرار درون او را میداند «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ» (غافر، ۱۹) و در قیامت نیز از کار او پرده برمیدارد. «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ» (طارق، ۹) «وَ ما یَشْعُرُونَ»
جملۀ «و ما یشعرون» را دوگونه میتوان معنا نمود: یکی آنکه شعور ندارند که خدا اسرارشان را میداند و دیگری اینکه شعور ندارند که در حقیقت به خود ضربه میزنند.
۶. خدعه و حیله، نشانۀ عقل و شعور نیست. «یُخادِعُونَ» «ما یَشْعُرُونَ»
در روایات میخوانیم: عقل واقعی آن است که توسط آن، انسان خداوند را بندگی نماید. تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰ - تفسیر نور:
«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» در دلهای منافقان، بیماری است پس خداوند بیماری آنان را بیافزاید. و برای ایشان عذابی دردناک است، بهسزای آنکه دروغ میگویند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰:
بیماری، گاهی مربوط به جسم است، نظیر آیۀ ۱۸۵ سورۀ بقره «وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً» که دربارۀ احکام روزۀ بیماران میباشد.
و گاهی مربوط به روح، نظیر این آیۀ «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که دربارۀ بیماری نفاق میباشد.
هر چه آب در آن بیشتر وارد شود، فسادش بیشتر شده و بوی نامطبوع و آلودگی آن افزایش مییابد.
نفاق، همچون مرداری است که اگر در روح و دل انسان باقی بماند، هر آیه و حکمی که از طرف خداوند نازل شود، بهجای تسلیمشدن در برابر آن، دست به تظاهر و ریاکاری میزند و یک گام بر نفاق خود میافزاید.
این روح مریض، تمام افکار و اعمال او را، ریاکارانه و منافقانه میکند و این نوعی افزایش بیماری است. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» شاید جملۀ «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» نفرین باشد. نظیر «قاتَلَهُمُ اللَّهُ» یعنی اکنون که در دل بیماری دارند، خدا بیماری آنان را اضافه کند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰:
۱. نفاق، یک مرض روحی و منافق بیمار است. همانطور که بیمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم، نه مؤمن است و نه کافر. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
۲. اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ»
حق این بود که بگوید «فزادها اللَّه مرضاً» یعنی در دل آنان مرض بود، خداوند مرض دلها را زیاد نمود ولی فرمود: مرض خود آنان را زیاد نمود.
پس قلب انسان، به منزلۀ تمام انسان است؛ زیرا اگر روح و قلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست. «تفسیر راهنما»
۳. نفاق، رشد سرطانی دارد. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»
در قرآن، آیاتی را میخوانیم که در آن اوصاف پسندیدهای همچون: علم، هدایت و ایمان، قابل افزایش معرّفی شده است.
همانند: «زِدْنِی عِلْماً» (طه، ۱۱۴) و «زادَتْهُمْ إِیماناً» (انفال، ۲) و «زادَهُمْ هُدیً» ( محمد، ۱۷) همچنین برخی از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نیز قابل ازدیاد دانسته شده اند. ۹ همانند: «فَزادَتْهُمْ رِجْساً» (توبه، ۱۲۵) و «زادَهُمْ نُفُوراً» (فرقان، ۶۰) و «ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا» (توبه، ۴۷) و «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» (اسراء، ۸۲)
با توجّه به آیات مذکور، معلوم میشود که سنّت خداوند، آزادی دادن به هر دو گروه خیر و شر است. «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» ( اسراء، ۲۰)
۴. زمینههای عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود میآورد. «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»
۵. دروغگویی، از روشهای متداول منافقان است. «کانُوا یَکْذِبُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» هر گاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نکنید، میگویند: همانا ما اصلاحگریم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱:
۱. گرچه منافقان پندپذیر و نصیحتخواه نیستند، ولی بهتر است با آنها سخن گفت و نهی از منکر کرد. «قِیلَ لَهُمْ»
۲. نفاق، عامل فساد است. «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»
۳. منافق چندچهرهبودن خود را مردمداری و اصلاحطلبی میداند. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»
۴. منافق، فقط خود را اصلاحطلب معرّفی میکند. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (ممکن است کسی در حدّ اعلای بیماری روحی باشد، ولی خیال کند که سالم است.)
۵. منافق با ستایش نابهجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافکاریهای خویش است. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲ - تفسیر نور:
«أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ» آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولی نمیفهمند. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۱۲:
در یک بررسی اجمالی از آیات قرآن درمییابیم که نفاق، آثار و عوارض سویی در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد میکند که او را در دنیا و قیامت گرفتار میسازد. وصف قرآن دربارۀ منافقان:
به سبب دروغهایی که میبافند «بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» (بقره، ۱۰)، در کفر پایدار میشوند «بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» (انعام، ۷۰) و هدایت نمییابند. «ما کانُوا مُهْتَدِینَ» (بقره، ۱۶)
چون اعتقاد قلبی ندارند، وحشت و اضطراب «حَذَرَ الْمَوْتِ» (بقره، ۱۹) و عذابی دردناک دارند. «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (بقره، ۱۰) پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲:
۱. مسلمانان باید به ترفند و شعارهای بهظاهر زیبای منافقان، آگاه شوند. «أَلا»
۲. بلندپروازی و خیالپردازی مغرورانۀ منافق، باید شکسته شود. «إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»
۳. منافقان دائماً در حال فساد هستند. «الْمُفْسِدُونَ»
۴. زرنگی اگر در مسیر حق نباشد، بیشعوری است. «لا یَشْعُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ» و چون به آنان گفته شود، شما نیز همانگونه که (سایر) مردم ایمان آوردهاند ایمان آورید، (آنها با تکبّر و غرور) گویند: آیا ما نیز همانند سادهاندیشان و سبکمغزان، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بیخردند، ولی نمیدانند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳:
۱. ارشاد و دعوت اولیای خدا، در منافقان بیاثر است. «قِیلَ» «أَ نُؤْمِنُ»
۲. منافقان، روحیّۀ امتیازطلبی و خودبرتربینی دارند. «أَ نُؤْمِنُ»
۳. تحقیر مؤمنان، از شیوههای منافقان است. «کَما آمَنَ السُّفَهاءُ» (ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن، در نظر منافقان سبکمغزی است.)
۴. مسلمانان باید هوشیار باشند تا فریب ظواهر را نخورند. «أَلا»
۵. در فرهنگ قرآن، تسلیم حق نشدن، سفاهت است. «إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»
۶. باید غرور متکبّرانۀ منافق، شکسته و با آن مقابلهبهمثل شود. «إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»
۷. افشای چهرۀ دروغین منافق، برای جامعۀ اسلامی ضروری است. «هُمُ السُّفَهاءُ»
۸. بدتر و دردآورتر از هر دردی، جهل به آن درد است. «لکِنْ لا یَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آوردهایم. ولی هر گاه با (همفکران) شیطانصفت خود خلوت کنند، میگویند: ما با شما هستیم، ما فقط (اهل ایمان را) مسخره میکنیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴:
«شیطان» از «شَطَن» بهمعنای دورشده از خیر است که به هر کس القای انحراف کند، اطلاق شده و به انسانهای بدکار و دور از حق نیز گفته میشود. «مفردات راغب» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴:
۱. منافق، نان را به نرخ روز میخورد. «قالُوا آمَنَّا» «قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ»
۲. به هر اظهار ایمان، نباید اعتماد قطعی کرد و باید مواظب عوامل نفوذی بود. «قالُوا آمَنَّا»
۳. منافق، شهامتِ صداقت ندارد و از مؤمنان ترس و هراس دارد. «خَلَوْا» تماس و ارتباط منافقان با مؤمنان، آشکار و علنی است ولی تماس آنان با کفّار یا سران و رهبران خود، سرّی و محرمانه، در نهان و خلوت صورت میگیرد.
۴. دوستان منافقان، شیطانصفت هستند. «شَیاطِینِهِمْ»
۵. کفّار و منافقان با همدیگر ارتباط تشکیلاتی دارند و منافقان از آنان خطّ فکری میگیرند. «شَیاطِینِهِمْ»
۶. اظهار ایمان از سوی منافق موقّتی است، ولی کفر او پایدار و ثابت است. «آمَنَّا، إِنَّا مَعَکُمْ» (ایمان، با جملۀ فعلیّه و کفر با جملۀ اسمیّه آمده و جملۀ اسمیّه نشانۀ دوام و ثبوت است.)
۷. منافقان با کافران نهتنها هم فکر هستند، بلکه کمککار هم نیز هستند. «إِنَّا مَعَکُمْ» (کلمۀ «مع»، در جایی بهکار میرود که علاوهبر همفکری، همکاری نیز باشد.)
۸. منافقان، مؤمنان را به استهزا میگیرند. «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵ - تفسیر نور:
«اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» خداوند آنان را به استهزا میگیرد و آنان را در طغیانشان مهلت میدهد تا سرگردان شوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵:
کلمۀ «یَعْمَهُونَ» از «عمه» مثل «عمی» میباشد، لکن «عمی» کوری ظاهری را گویند و «عمه» کوری باطنی است. «تفسیر کشّاف»
امام رضا علیهالسّلام در تفسیر این آیه میفرماید: خداوند، اهل مکر و خدعه و استهزا نیست، لکن جزای مکر و استهزای آنان را میدهد. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۰»
همچنانکه آنان را در طغیان و سرکشی خودشان، رها میکند تا سردرگم و غرق شوند.
و چه سزایی سختتر از قساوت قلب و تسلّط شیطان و وسوسههای او، میل به گناه و بیرغبتی به عبادت، همراهی و همکاری با افراد نااهل و سرگرمی به دنیا و غفلت از حق که منافقان به آن گرفتار میآیند.
منافقان، دوگانه رفتار میکنند و لذا با آنها نیز دو گونه برخورد میشود در دنیا احکام مسلمانان را دارند و در آخرت کیفر کفّار را میبینند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵:
۱. کیفرهای الهی، متناسب با گناهان است. در برابر «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»، «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» آمده است.
۲. منافقان با خدا طرف هستند؛ نه با مؤمنان. (آنها مؤمنان را مسخره میکنند، ولی خدا به حمایت آمده و پاسخ مسخرۀ آنان را خودش میدهد) «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»
۳. استهزا، اگر بهعنوان پاسخ باشد مانعی ندارد. نظیر تکبّر در مقابل متکبّر. «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»
۴. از مهلت دادن و زیادهبخشیهای خداوند، نباید مغرور شد. «یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ»
۵. سرکشی و طغیان، زمینهای برای سردرگمیهاست. «فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» تفسیر صفحۀ ۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ» آنان کسانی هستند که بهبهای (از دست دادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهی شدند. امّا این داد و ستد، سودشان نبخشید و در شمارِ هدایتیافتگان در نیامدند. (و یا به اهداف خود راهی نیافتند.) نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶:
منافقان، صاحب هدایتی نبودند که آن را از دست بدهند. پس شاید مراد آیه این است که زمینههای فطری و عوامل هدایت را از دست دادند.
همچنانکه در آیات دیگر میخوانیم:
«اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْمانِ» (آل عمران، ۱۷۷) گروهی ایمان را با کفر معامله کردند.
و یا «اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ» (بقره، ۸۶) آخرت را با زندگی دنیوی معامله نمودند.
و یا «وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ» (بقره، ۱۷۵) آمرزش و عفو الهی را با قهر و عذاب او معامله نمودند.
یعنی استعداد ایمان و دریافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بین بردند.
عاقبت، نور الهی دود شد -------- فطرت حقجوی او، نمرود شد پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶:
۱. منافق، سود و زیان خود را نمیشناسد و لذا هدایت را با ضلالت معامله میکند. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی»
۲. انسان، آزاد و انتخابگر است؛ چون داد و ستد، نیاز به اراده و تصمیم دارد. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ»
۳. دنیا همچون بازار است و مردمان، معاملهگر و مورد معامله، اعمال و انتخابهای ماست. «اشْتَرَوُا» «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»
۴. عاقبتِ مؤمن، هدایت «عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ» و سرانجام منافق، انحراف است. «ما کانُوا مُهْتَدِینَ»
۵. منافقان به اهداف خود راهی نمییابند. «ما کانُوا مُهْتَدِینَ»
آن کسانی که میخواهند در یک کشور یا جامعهای نفوذ پیدا کنند #فرهنگ آن جامعه را در مشت خود بگیرند و فرهنگ خود را به آنها تحمیل نمایند، یکی از کارهایشان، معمولاً متزلزل کردن بنیان #خانواده است. کما اینکه در خیلی از کشورها این کار را متأسفانه انجام دادهاند. مردها را بیمسئولیت و زنها را بد اخلاق کردهاند. رهبر انقلاب؛ ۷۶/۱۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: صدام خبیث به پشتوانه کدام قدرت، یک چنین جنایات صریحی را بیپروا انجام میداد؟ چه کسانی پشتیبانش بودند؟ همان کسانی که این گرگ خونخوار را آن روز پشتیبانی میکردند، امروز خودشان را متولّی حقوق بشر در همهی دنیا میدانند! این قدر بیحیائی و بیشرمی در کار این قدرتها هست! چه کسی باید آنها را رسوا کند؟ هنرمندان ما، نویسندگان ما بار سنگینی بر دوش دارند، وظیفهی سنگینی بر عهده دارند. اینها بایستی در قالبهای هنری عرضه بشود به دنیا؛ باید فیلم بسازند. ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
نظام جمهورى اسلامى محصول تلاش عظيم امام و امت است.
همهى مسلمين در مقابل اسلام بدهكار و مسئولند.
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید احمد اعطایی
از شما میخواهم به جان امام زمانمان مهدی موعـود (عجل الله تعالی علیه) پشت ولایت را خالی نکنید. گـوش به امر رهبر انـقلاب و دنباله رو ایشان، هر چه امر میکننـد بی چون و چرا بپذیـرید، کـه والله سعادتتان در همین است. امام عزیزمان فرمودند: پشـتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند، اگر می خواهید لبیک یا حسینتان معنا دار باشد، اگر میخواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرتان افراشته باشد، پشتیبان ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امـام خــامنهای باشـید،که او نوری است از انوار رسـول الله (صل الله علیه و آله) که بر حـق او ولی و صاحب ماست ...
شـهادت: 1394/8/21 سوریه - حلب توسط تروریست های تکفیری
سید حسن نصرالله: ایران توطئه و فتنه آمریکا، اسرائیل و اروپا را قاطعانه شکست داد
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الم» به نام خداوند بخشندۀ مهربان * الف لام میم نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱:
اقوال مختلف دربارۀ حروف مقطعه:
دربارۀ حروف مقطّعه، اقوال مختلفی گفته شده است، از جمله:
۱. قرآن، معجزۀ الهی از همین حروف الفبا تألیف یافته که در اختیار همه است، اگر میتوانید شما نیز از این حروف، کلام معجزهآمیز بیاورید.
۲. این حروف، نام همان سورهای است که در ابتدایش آمده است.
۳. این حروف، اشاره به اسم اعظم الهی دارد. «تفسیر نورالثقلین»
۴. این حروف، نوعی سوگند و قسم الهی است. «بحار، ج ۸۸، ص ۷»
۵. این حروف، از اسرار بین خداوند و پیامبر است. « بحار، ج ۸۹، ص ۳۸۴» و مطابق بعضی روایات رموزی است که کسی جز خداوند نمیداند. «تفسیر مجمعالبیان»
امّا شاید بهترین نظر همان وجه اوّل باشد؛ زیرا در میان ۱۱۴ سورۀ قرآن، که ۲۹ سورۀ آن با حروف مقطّعه شروع میشود، در ۲۴ مورد بعد از این حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است.
چنانکه در این سوره بهدنبال «الم»، «ذلِکَ الْکِتابُ» آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است.
در آغاز سورۀ شوری نیز حروف مقطّعۀ «حم عسق» آمده است که بعد از آن میفرماید: «کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» خداوندِ عزیز و حکیم، این چنین بر تو و پیامبران پیش از تو وحی میکند.
یعنی وحی خداوند نیز با استفاده از همین حروف است. حروفی که در دسترس همۀ افراد بشری است.
البتّه خداوند با این حروف، کتابی نازل کرده که معجزه است. آیا انسان نیز میتواند چنین کتابی فراهم کند؟! آری، خداوند از حروف الفبا، کتاب معجزه نازل میکند، همچنان که از دل خاک صدها نوع میوه و گل و گیاه میآفریند و انسان میسازد. ولی نهایتِ هنر مردم این است که از خاک و گل، خشت و آجر بسازند! تفسیر صفحۀ ۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲ - تفسیر نور:
«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» آن کتاب (با عظمت که) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدی راه ندارد، راهنمای پرهیزگاران است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲:
«لا رَیْبَ فِیهِ» یعنی در این که قرآن از سوی خداست، شکّی نیست؛ زیرا مطالب آن بهگونهای است که جایی برای این شکّ و تردید باقی نمیگذارد و اگر شکّی در کار باشد، بهخاطر سوءظن و روحیّۀ لجاجت افراد است. چنانکه قرآن میفرماید: «فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ» «سورۀ توبه، آیۀ ۴۵» آنان در شکّی که خود ایجاد میکنند، سردرگم هستند.
هدف قرآن، هدایت مردم است و اگر به مسائلی از قبیل خلقتِ آسمانها و زمین و گیاهان و حیوانات و... اشاره کرده بهخاطر آن است که توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حکمت خداوند گردد.
در قرآن به موضوعات طبیعی، کیهانی، تاریخی، فلسفی، سیاسی و صنعتی اشاراتی شده؛ ولی هدف اصلی، هدایت است.
قرآن وسیلۀ هدایت همۀ مردم است «هُدیً لِلنَّاسِ» «بقره، ۱۸۵» همانند خورشید بر همه میتابد؛ ولی تنها کسانی از آن بهره میجویند که فطرتِ پاک داشته و در برابر حق خاضع باشند «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ». همچنانکه نور خورشید، تنها از شیشۀ تمیز عبور میکند، نه از خشت و گِل.
در این آیه میفرماید: «لا رَیْبَ فِیهِ» هیچ شکّی در قرآن و محتوای آن نیست؟
در آیات بعدی قرآن دربارۀ شک و تردید مخالفان میفرماید: «إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ» «سورۀ هود، آیۀ ۶۲» ما دربارۀ آنچه ما را به آن میخوانی، در شک هستیم.
و در مورد شک در وحی و نبوّت نیز میخوانیم: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی» «سورۀ ص، آیۀ ۸»
مراد از جملۀ «لا رَیْبَ فِیهِ» آن نیست که کسی در آن شک نکرده و یا شک نمیکند؛ بلکه منظور آن است که حقّانیّت قرآن بهقدری محکم است که جای شک ندارد و اگر کسی شک کند به خاطر کوردلی خود اوست.
چنانکه در آیۀ ۶۶ سورۀ نمل میفرماید: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» (نخبهالتفاسیر به نقل از آیت اللَّه جوادی). پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲:
۱. قرآن در عظمت، مقامی بس والا دارد. «ذلِکَ»
در ادبیّات عرب، «ذلک» اسم اشاره به دور است. در این جا به قرآن که در پیش روی ماست، با «ذلک» اشاره میکند که حکایت از عظمتِ دستنایافتنی قرآن میکند.
۲. قرآن در زمان حیات پیامبر جمعآوری و بهصورت کتاب شده است. «الْکِتابُ»
۳. راهنما باید در روش دعوت و محتوای برنامۀ خود، قاطع و استوار باشد. جملۀ «لا رَیْبَ فِیهِ» نشانگر استواری و استحکام قرآن است.
۴. توانِ قرآن بر هدایت پرهیزکاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیّت آن است. «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ»
۵. قرآن، مایۀ هدایت خالص و بدون هیچگونه ضلالت و سردرگمی است. «لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً»
۶. تنها افراد پاک و پرهیزکار، از هدایت قرآن بهرهمند میشوند. «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» هر کس که ظرف دلش پاکتر باشد، بهرهمندی و نورگیری او بیشتر است. (هدایت دارای مراحل و قابل کم و زیاد شدن است. «و الذین اهتدوا زادهم هدی») تفسیر صفحۀ ۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۳ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (متّقین) کسانی هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پا میدارند و از آن چه به آنان روزی داده ایم، انفاق میکنند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳:
قرآن هستی را به چند بخش تقسیم می کند؟
قرآن، هستی را به دو بخش تقسیم میکند: عالم غیب «غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدی علیهالسّلام اطلاق شده است» و عالم شهود.
متّقین به کلّ هستی ایمان دارند، ولی دیگران تنها آن چه را قبول میکنند که برایشان محسوس باشد. حتّی توقّع دارند که خدا را با چشم ببینند و چون نمیبینند، نمیخواهند به او ایمان آورند.
چنانکه برخی به حضرت موسی گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً» «سورۀ بقره، آیۀ ۵۵» ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم.
این افراد دربارۀ قیامت نیز میگویند: «ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» «سورۀ جاثیه، آیۀ ۲۴» جز این دنیا که ما در آن زندگی میکنیم، دنیای دیگری نیست، میمیریم و زنده میشویم و این روزگار است که ما را از بین میبرد.
چنین افرادی هنوز از مدار حیوانات نگذشتهاند و راه شناخت را منحصر به محسوسات میدانند و میخواهند همهچیز را از طریق حواس درک کنند.
متّقین نسبتبه جهان غیب ایمان دارند، که برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است، ولی در علم، این مسائل نیست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳:
۱. ایمان، از عمل جدا نیست. در کنار ایمان به غیب، وظایف و تکالیف عملی مؤمن بازگو شده است. «یُؤْمِنُونَ» «یُقِیمُونَ» «یُنْفِقُونَ»
۲. اساسیترین اصل در جهانبینی الهی آن است که هستی، منحصر به محسوسات نیست. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»
۳. بعد از اصل ایمان، مهمترین اصل عملی، اقامۀ نماز و انفاق است. «یُؤْمِنُونَ» «یُقِیمُونَ» «یُنْفِقُونَ» (در جامعۀ الهی که حرکت و سیر الیاللَّه دارد، اضطرابها و ناهنجاریهای روحی و روانی و کمبودهای معنوی، با نماز تقویت و درمان مییابد و خلأهای اقتصادی و نابسامانیهای ناشی از آن، با انفاق پر و مرتفع میگردد.)
۴. برگزاری نماز، باید دائمی باشد؛ نه موسمی و مقطعی. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» («یُقِیمُونَ» فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد.)
۵. در انفاق نیز باید میانهرو باشیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ، «م + مّا»، (مِن ما) است و یکی از معانی «مِن» بعض است. یعنی بعضی از آنچه روزی کردهایم، نه همه را انفاق میکنند.»
۶. از هر چه خداوند عطا کرده (علم، آبرو، ثروت، هنر ) به دیگران انفاق کنیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «در اینگونه موارد کلمۀ «ما» در ادبیات عرب بهمعنای هر چیز است.»
امام صادق علیهالسّلام میفرماید: از آنچه به آنان تعلیم دادهایم در جامعه نشر میدهند. «بحار، ج ۲، ص ۱۷»
۷. انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق هر کس را از حلال مقدّر میکند. «رَزَقْناهُمْ»
«رزق»، به نعمت دائمی که برای ادامۀ حیات طبق احتیاج داده میشود، اطلاق میگردد و قیدتداوم و بهاندازۀ احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، انعام و حظّ، جدا میکند. التّحقیق فی کلمات القرآن، ج ۴، ص ۱۱۴.
۸. با انفاقکردن مغرور نشویم. اگر باور کنیم که همۀ نعمتها از خداست، بهتر میتوانیم قسمتی از آن را انفاق کنیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» تفسیر صفحۀ ۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴ - تفسیر نور:
«وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ » و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گردیده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت (نیز) یقین دارند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴:
ابزار شناخت انسان، محدود به حس و عقل نیست؛ بلکه وحی نیز یکی از راههای شناخت است که متّقین به آن ایمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحیّر و سرگردانی میشود. باید انبیاء دست او را بگیرند و با منطق و معجزه و سیرۀ عملی خویش، او را بهسوی سعادت واقعی راهنمایی کنند.
از این آیه و دو آیۀ قبل به دست میآید که خشوع در برابر خداوند متعال (نماز) و داشتن روحیّۀ ایثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق دیگران و امید به آیندهای روشن و پاداشهای بزرگ الهی، از آثار تقوی است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴:
۱. ایمان به تمام انبیاء و کتب آسمانی، لازم است؛ زیرا همۀ آنان یک هدف را دنبال میکنند. «یُؤْمِنُونَ» «ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»
۲. تقوای واقعی، بدون یقین به آخرت ظهور پیدا نمیکند. «بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ»
۳. احترام قرآن، قبل از کتب دیگر است. «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»
پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهی است. کلمۀ «مِنْ قَبْلِکَ» بدون ذکر «مِنْ بَعْدِکَ» نشانۀ خاتمیّت پیامبر اسلام و قرآن است. تفسیر صفحۀ ۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایت هستند و آنان همان رستگاران هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵:
پاداش اهل تقوی که به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگاری و فلاح است. رستگاری، بلندترین قلّۀ سعادت است؛ زیرا خداوند
هستی را برای بشر آفریده «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» «سورۀ بقره، آیۀ ۲۹»،
و بشر را برای عبادت «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» «سورۀ ذاریات، آیۀ ۵۶»،
و عبادت را برای رسیدن به تقوا «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» «سورۀ بقره، آیۀ ۲۱»،
و تقوا را برای رسیدن به فلاح و رستگاری «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» «سورۀ مائده، آیۀ ۱۰۰». ویژگیهای رستگاران در قرآن:
در قرآن، رستگاران دارای ویژگیهای زیر هستند:
الف: کسانیکه در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگری میپردازند. «سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۴»
ب: کسانیکه امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند. «سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۴»
ج: کسانیکه علاوه بر ایمان به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، او را حمایت میکنند. «سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۷»
د: کسانیکه از بخل دور هستند. «سورۀ حشر، آیۀ ۹»
ه: کسانیکه در قیامت از حسنات، میزانِ سنگین دارند. «سورۀ اعراف، آیۀ ۸»
رستگاری، بدون تلاش بهدست نمیآید و شرایط و لوازمی دارد، ازآنجمله در قرآن به موارد ذیل اشاره شده است:
برای فلاح و رستگاری، تزکیه لازم است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» «سورۀ شمس، آیۀ ۹»
برای فلاح و رستگاری، جهاد لازم است. «جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» «سورۀ مائده، آیۀ ۳۵»
برای فلاح و رستگاری، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زکات، پاکدامنی، عفّت، امانتداری، وفایبهعهد و دوام و پایداری در نماز، لازم است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵:
۱. هدایتِ خاصّ الهی، برای مؤمنان واقعی تضمین شده است. «هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ»
۲. ایمان و تقوا، انسان را به فلاح و رستگاری میرساند. «لِلْمُتَّقِینَ»، «یُؤْمِنُونَ»، «الْمُفْلِحُونَ»
حضرت آیت الله امام خامنه ای: یکی از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانی - چه دختر و چه پسر - وقتی که بزرگ شد، از لحاظ روحی، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتاری، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایی که امروز نسلهای جوان و نوجوان غربی در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد. رهبر انقلاب؛ ۷۵/۱۲/۲۰
حضرت آیت الله امام خامنه ای: سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند. 1400/08/30
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» به نام خداوند بخشندۀ مهربان نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۱:
در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است که کارهای مهم و باارزش را به نام بزرگی از بزرگان خویش که مورد احترام و علاقۀ آنهاست، شروع میکنند تا آن کار میمون و مبارک گردد و به انجام رسد.
البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل میکنند. گاهی بهنام بتها و طاغوتها و گاهی با نام خدا و بهدست اولیای خدا، کار را شروع میکنند.
چنانکه در جنگ خندق، اوّلین کلنگ را رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر زمین زد. «بحار، ج ۲۰ ص ۲۱۸»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» سر آغاز کتاب الهی است. «بِسْمِ اللَّهِ» نهتنها در ابتدای قرآن، بلکه در آغاز تمام کتابهای آسمانی بوده است.
در سرلوحۀ کار و عمل همۀ انبیاء «بِسْمِ اللَّهِ» قرار داشت.
وقتی کشتی حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیهالسّلام به یاران خود گفت: سوار شوید که «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» «هود، ۴۱» یعنی حرکت و توقّف این کشتی با نام خداست.
حضرت سلیمان علیهالسّلام نیز وقتی ملکه سباء را به ایمان فراخواند، دعوتنامۀ خود را با جملۀ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» «نمل، ۳۰» آغاز نمود.
حضرت علی علیهالسّلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ»، مایۀ برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامی است.
همچنین آن حضرت به شخصی که جملۀ بِسْمِ اللَّهِ را مینوشت، فرمود: «جَوِّدها» آن را نیکو بنویس. «کنز العمّال، ح ۲۹۵۵۸»
بر زبان آوردن «بِسْمِ اللَّهِ» در شروع هر کاری سفارش شده است. در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مرکب و مسافرت و بسیاری کارهای دیگر.
حتّی اگر حیوانی بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است که خوراک انسانهای هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهی داشته باشد.
در حدیث میخوانیم: «بِسْمِ اللَّهِ» را فراموش نکن، حتّی در نوشتن یک بیت شعر.
و روایاتی در پاداش کسیکه اوّلین بار «بِسْمِ اللَّهِ» را به کودک یاد بدهد، وارد شده است. «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۳» چرا در شروع هر کاری «بِسْمِ اللَّهِ» سفارش شده است؟
«بِسْمِ اللَّهِ» آرم و نشانۀ مسلمانی است و باید همۀ کارهای او رنگ الهی داشته باشد؛ همانگونه که محصولات و کالاهای ساخت یک کارخانه، آرم و علامت آن کارخانه را دارد خواه بهصورت جزئی باشد یا کلّی. مثلًا یک کارخانه چینیسازی، علامت خود را روی تمام ظروف میزند؛ خواه ظرفهای بزرگ باشد یا ظرفهای کوچک. یا اینکه پرچم هر کشوری هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهای آن کشور است و هم بر فراز کشتیهای آن کشور در دریاها، و هم بر روی میز اداری کارمندان. آیا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهای مستقل است؟
به اعتقاد اهل بیت رسول اللَّه علیهمالسّلام که صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهی مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاکی آنها به صراحت بیان شده است، آیۀ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهای مستقل و جزو قرآن است.
فخر رازی در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده که «بِسْمِ اللَّهِ» جزو سوره است.
آلوسی نیز همین اعتقاد را دارد.
در مسند احمد نیز «بِسْمِ اللَّهِ» جزو سوره شمرده شده است. «مسند احمد، ج ۳، ص ۱۷۷ و ج ۴، ص ۸۵»
برخی از افراد که بسم اللَّه را جزو سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترک کردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند.
در مستدرک حاکم آمده است: روزی معاویه در نماز بسم اللَّه نگفت، مردم به او اعتراض نمودند که «أ سرقت أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدی یا فراموش کردی؟! «مستدرک، ج ۳، ص ۲۳۳»
امامان معصوم علیهمالسّلام اصرار داشتند که در نماز، بسم اللَّه را بلند بگویند.
امام باقر علیهالسّلام در مورد کسانی که «بِسْمِ اللَّهِ» را در نماز نمیخواندند و یا جزو سوره نمیشمردند، میفرمود: «سَرقوا اکرم آیة» بهترین آیۀ قرآن را به سرقت بردند. «بحار، ج ۸۵، ص ۲۰»
در سنن بیهقی در ضمن حدیثی آمده است: چرا بعضی «بِسْمِ اللَّهِ» را جزو سوره قرار ندادهاند! «سنن بیهقی، ج ۲، ص ۵۰»
شهید مطهّری قدّس سرّه در تفسیر سورۀ حمد، ابنعباس، عاصم، کسایی، ابنعمر، ابنزبیر، عطاء، طاووس، فخر رازی و سیوطی را از جمله کسانی معرّفی میکند که بسم اللَّه را جزو سوره میدانستند.
در تفسیر قرطبی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است: «بِسْمِ اللَّهِ» تاج سورههاست.
تنها در آغاز سورۀ برائت (سورۀ توبه) بسم اللَّه نیامده و این به فرمودۀ حضرت علی علیهالسّلام بهخاطر آن است که «بِسْمِ اللَّهِ» کلمۀ امان و رحمت است، و اعلام برائت از کفّار و مشرکین، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نیست. «تفسیر مجمعالبیان و فخر رازی» سیمای بسم اللّه:
۱. «بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغۀ الهی و بیانگر جهتگیری توحیدی ماست. «امام رضا علیهالسّلام میفرماید: بسم اللَّه یعنی نشان بندگی خدا را بر خود مینهم. تفسیر نورالثقلین»
۲. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز توحید است و ذکر نام دیگران بهجای آن رمز کفر، و قرینکردن نام خدا با نام دیگران، نشانۀ شرک. نه در کنار نام خدا، نام دیگری را ببریم و نه بهجای نام او. «نه فقط ذات او، بلکه نام او نیز از هر شریکی منزّه است «سبّح اسم ربّک الاعلی»؛ حتّی شروع کردن کار به نام خدا و محمد صلّی اللَّه علیه و آله ممنوع است. إثبات الهداة، ج ۷، ص ۴۸۲»
۳. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است؛ زیرا هرچه رنگ خدایی نداشته باشد، فانی است. («کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، ۸۸)
۴. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توکّل به اوست. به کسیکه رحمن و رحیم است عشق میورزیم و کارمان را با توکّل به او آغاز میکنیم، که بردن نام او سبب جلب رحمت است.
۵. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تکبّر و اظهار عجز به درگاه الهی است.
۶. «بِسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسیر بندگی و عبودیّت است.
۷. «بِسْمِ اللَّهِ» مایۀ فرار شیطان است. کسیکه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمیافتد.
۸. «بِسْمِ اللَّهِ» عامل قداست یافتن کارها و بیمهکردن آنهاست.
۹. «بِسْمِ اللَّهِ» ذکر خداست، یعنی که خدایا من تو را فراموش نکردهام.
۱۰. «بِسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزۀ ماست؛ یعنی خدایا هدفم تو هستی نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.
۱۱. امام رضا علیهالسّلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ» به اسم اعظم الهی، از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است. «تفسیر راهنما» پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۱:
۱. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز سورۀ، رمز آن است که مطالب سوره، از مبدأ حق و مظهر رحمت نازل شده است.
۲. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز کتاب، یعنی هدایت تنها با استعانت از او محقّق میشود. (شاید معنای اینکه میگویند: تمام قرآن در سورۀ حمد، و تمام سورۀ حمد در بسم اللَّه، و تمام بسم اللَّه در حرف (باء) خلاصه میشود، این باشد که آفرینش هستی و هدایت آن، همه با استمداد از اوست؛ چنانکه رسالت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نیز با نام او آغاز گردید. «اقرأ باسم ربّک»)
۳. «بِسْمِ اللَّهِ» کلامی که سخن خدا با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع میشود.
۴. رحمت الهی همچون ذات او ابدی و همیشگی است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
۵. بیان رحمت الهی در قالبهای گوناگون، نشانۀ اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم») «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
۶. شاید آوردن کلمۀ رحمن و رحیم در آغاز کتاب، نشانۀ این باشد که قرآن جلوهای از رحمت الهی است، همانگونه که اصل آفرینش و بعثت جلوۀ لطف و رحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد - آیۀ ۲ - تفسیر نور:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ » سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۲:
«رَبِّ» بهکسی گفته میشود که هم مالک و صاحب چیزی است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد.
خداوند هم صاحب حقیقی عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن؛ پس همۀ هستی حرکت تکاملی دارد و در مسیری که خداوند معیّن کرده، هدایت میشود.
علاوهبر سورۀ حمد، چهار سورۀ انعام، کهف، سباء و فاطر نیز با جملۀ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» آغاز گردیده، ولی فقط در سورۀ حمد بعد از آن «رَبِّ الْعالَمِینَ» آمده است.
مفهوم حمد، ترکیبی از مفهوم مدح و شکر است. انسان در برابر جمال و کمال و زیبایی، زبان به ستایش و در برابر نعمت و خدمت و احسان دیگران، زبان به تشکّر میگشاید. خداوند متعال بهخاطر کمال و جمالش، شایستۀ ستایش و بهخاطر احسانها و نعمتهایش، لایق شکرگزاری است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» بهترین نوع تشکّر از خداوند است. هر کس در هر جا، با هر زبانی، هرگونه ستایشی از هر کمال و زیبایی دارد، در حقیقت سرچشمۀ آن را ستایش میکند.
البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزاری از مخلوق ندارد، بهشرط آنکه به امر خدا و در خط و مسیر او باشد.
خداوند مسیر رشد و تربیّت همه را تعیین نموده است:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» «طه، ۵۰» پرودگار ما همۀ موجودات را نعمت وجود بخشیده و سپس به راه کمالش هدایت نموده است.
او به زنبور عسل یاد داده که از چه گیاهی بمکد و به مورچه آموخته است که چگونه قوت زمستانی خود را ذخیره کند و بدن انسان را چنان آفریده که هر گاه کمبود خون پیدا کرد، خونسازی نماید؛ چنین خداوندی، شایستۀ حمد و سپاسگزاری است.
خداوند، پروردگار همۀ آفریدههاست. «وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ» «انعام، ۱۶۴» آنچه در آسمانها و زمین و میان آنهاست، پروردگارشان اوست. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» «شعراء، ۲۴»
حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «من الجمادات و الحیوانات» یعنی او پروردگار جاندار و بیجان است. «لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» هم آفرینش از اوست و هم ادارۀ آن، و او پرورشدهندۀ همه است.
مراد از «عالمین» یا فقط انسانها هستند، مانند آیۀ ۷۰ سورۀ حجر که قوم لوط به حضرت لوط گفتند: «أَوَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ» آیا ما تو را از ملاقات با مردم نهی نکردیم؟
و یا مراد همۀ عوالم هستی است. «عالم» بهمعنای مخلوقات و «عالمین» بهمعنای تمام مخلوقات نیز استعمال شده است.
از این آیه فهمیده میشود که تمام هستی یک پروردگار دارد که اوست و آنچه در جاهلیّت و در میان بعضی از ملّتها اعتقاد داشتند که برای هر نوع از پدیدهها خدایی است و آن را مدبّر و ربّالنّوع آن میپنداشتند، باطل است. پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۲:
۱. همۀ ستایشها برای اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» «الف و لام در «الحمد» بهمعنای تمام حمد و جنس ستایش است»
۲. خداوند در تربیت و رشد هستی اجباری ندارد؛ زیرا حمد برای کارهای غیر اجباری است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
۳. همۀ هستی زیباست و تدبیر همۀ هستی نیکوست؛ زیرا حمد برای زیبایی و نیکویی است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
۴. دلیل ستایش ما، پروردگاری اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»
۵. رابطۀ خداوند با مخلوقات، رابطۀ دائمی و تنگاتنگ است. «رَبِّ الْعالَمِینَ» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه میکند و میرود، ولی مربّی باید هر لحظه نظارت داشته باشد.)
همۀ هستی، تحت تربیت خداوند یکتاست. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
۶. امکان رشد و تربیت، در همۀ موجودات وجود دارد. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
۷. خداوند هم انسانها را با راهنمایی انبیاء تربیت میکند، (تربیت تشریعی) و هم جمادات و نباتات و حیوانات را رشد و پرورش میدهد. (تربیت تکوینی) «رَبِّ الْعالَمِینَ»
۸. مؤمنان در آغاز کتاب (قرآن) با نیایش به درگاه خداوند متعال، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» میگویند و در پایان کار در بهشت نیز، همان شعار را میدهند که «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» «یونس، ۱۰» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد - آیۀ ۳ - تفسیر نور:
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خدایی که بخشنده و مهربان است. نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۳:
کلمۀ «رحمن» بهمعنای مبالغه و شدّت در رحمت و گستردگی آن است.
از کاربرد دو صفت «رحمن» و «رحیم» در قرآن، استفاده میشود که رحمانیّت دربارۀ همۀ مخلوقات و رحیم بودن، مربوط به انسان و موجودات مکلّف است.
خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» «انعام، ۵۴» و رحمت او بر همهچیز سایه گسترده است، «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» «اعراف، ۱۵۶» همچنین پیامبر و کتاب او مایۀ رحمت هستند، «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» «انبیاء، ۱۰۷»
آفرینش و پرورش او بر اساس رحمت است و اگر عقوبت نیز میدهد از روی لطف است.
بخشیدن گناهان و قبول توبۀ بندگان و عیبپوشی از آنان و دادن فرصت برای جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانی اوست. پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۳:
۱. تدبیر و تربیت الهی، همراه محبّت و رحمت است. (در کنار کلمۀ «ربّ»، کلمۀ «رحمن» آمده است.) «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
۲. همچنانکه تعلیم نیازمند رحم و مهربانی است، «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» «الرحمن، ۱-۲» تربیت و تزکیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانی باشد. «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
۳. رحمانیّت خداوند، دلیل بر ستایش اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد - آیۀ ۴ - تفسیر نور:
«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» خدایی که مالک روز جزاست. نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۴:
مالکیّت خداوند، حقیقی است و شامل احاطه و سلطنت است؛ ولی مالکیّتهای اعتباری، از سلطۀ مالک خارج میشود و تحت سلطۀ واقعی او نیست. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»
با آنکه خداوند مالک حقیقی همهچیز در همهوقت است، ولی مالکیّت او در روز قیامت و معاد جلوۀ دیگری دارد، در آن روز تمام واسطهها و اسباب قطع میشوند. «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» «بقره، ۱۶۶»
نسبتها و خویشاوندیها از بین میرود. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ» «مؤمنون، ۱۰۱»
مال و ثروت و فرزندان، ثمری ندارند. «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «شعراء، ۸۸»
بستگان و نزدیکان نیز فایدهای نمیرسانند. «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ» «ممتحنه، ۳»
نه زبان، اجازۀ عذر تراشی دارد و نه فکر، فرصت تدبیر.
تنها راه چاره لطف خداوند است که صاحب اختیار آن روز است. معانی لفظ دین در آیات قرآن:
ب: عمل و اطاعت. «لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ» «زمر، ۳»
ج: حساب و جزا. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» «یَوْمِ الدِّینِ» در قرآن بهمعنای روز قیامت است که روز کیفر و پاداش میباشد. «یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ» «ذاریات، ۱۲» میپرسند روز قیامت چه وقت است؟
قرآن در مقام معرّفی این روز، چنین میفرماید: «ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ. یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» «انفطار ۱۸-۱۹» (ای پیامبر!) نمیدانی روز دین چه روزی است؟ روزی که هیچکس برای کسی کارآیی ندارد و آن روز تنها حکم و فرمان با خداست.
«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» نوعی انذار و هشدار است، ولی با قرار گرفتن در کنار آیۀ «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» معلوم میشود که بشارت و انذار باید در کنار هم باشند. نظیر آیۀ شریفه دیگر که میفرماید: «نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ» «حجر، ۴۹-۵۰» به بندگانم خبر ده که من بسیار مهربان و آمرزندهام؛ ولی عذاب و مجازات من نیز دردناک است.
همچنین در آیۀ دیگر خود را چنین معرّفی میکند: «قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ» «غافر، ۳» خداوند پذیرندۀ توبۀ مردمان و عقوبت کنندۀ شدید گناهکاران است.
در اوّلین سورۀ قرآن، مالکیتَ خداوند عنوان شده است، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» و در آخرین سوره، مَلِکیّت او. «مَلِکِ النَّاسِ» پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۴:
۱. خداوند متعال، از جهات مختلف قابل عبادت است و ما باید حمد و سپاس او را بهجاآوریم. بهخاطر کمال ذات و صفات او که «اللّه» است، بهخاطر احسان و تربیت او که «رَبِّ الْعالَمِینَ» است و به خاطر امید و انتظار رحم و لطف او که «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است و به خاطر قدرت و هیبت او که «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» است.
۳. قیامت، جلوهای از رحمت خداوند است. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد - آیۀ ۵ - تفسیر نور:
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ » (خدایا) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۵:
انسان باید به حکم عقل، بندگی خداوند را بپذیرد.
ما انسانها عاشق کمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام کمالات و ربّ همۀ هستی است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالک آن روز است.
پس چرا به سوی دیگران برویم؟! عقل حکم میکند که تنها باید او را پرستش کرد و از او کمک خواست. نه بندۀ هوی و هوس خود بود و نه بندۀ زر و زور دیگران.
در نماز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگی از تمام خداپرستان میگوید:
خدایا نه فقط من که همۀ ما بندۀ تو هستیم، و نهتنها من که همۀ ما محتاج و نیازمند لطف تو هستیم.
خدایا! من کسی جز تو را ندارم «إِیَّاکَ» ولی تو غیر مرا فراوان داری و همۀ هستی عبد و بندۀ تو هستند. «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» «مریم، ۹۳» در آسمانها و زمین هیچچیزی نیست مگر این که بنده و فرمانبردار تو هستند.
جملۀ «نَعْبُدُ» هم اشاره به این دارد که نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر این است که مسلمانان همگی برادر و در یک خط هستند.
مراحل پرواز معنوی، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا.
بنابراین اوّل سورۀ حمد ثناست، آیۀ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» ارتباط و آیات بعد، دعا میباشد.
چون گفتوگو با محبوب واقعی شیرین است، لذا کلمۀ «إِیَّاکَ» تکرار شد. پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۵:
۱. ابتدا باید بندگی خدا کرد، آنگاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ» «نَسْتَعِینُ»
۲. بندگی، تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران. «إِیَّاکَ»
۳. قوانین حاکم بر طبیعت محترم است، ولی ارادۀ خداوند حاکم و قوانینِ طبیعی، محکوم هستند. «در نظام خلقت، از اسباب و وسایل بهرهمند میشویم؛ امّا میدانیم کارآیی یا بیاثری هر سبب و وسیلهای، به دست اوست. او سببساز است و سببسوز» لذا فقط از او کمک میخواهیم. «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»
۴. گر چه عبادت از ماست، ولی در عبادت کردن نیز نیازمند کمک او هستیم. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» ««وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» اگر هدایت الهی نبود ما هدایت نمییافتیم. اعراف، ۴۳»
۵. چون خداوند بیشترین لطف را بر ما کرده، ما بهترین تذلّل را به درگاهش میبریم. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ»
۶. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» یعنی نه جبر است و نه تفویض. چون میگوییم: «نَعْبُدُ» پس دارای اختیار هستیم و نه مجبور و چون میگوییم: «نَسْتَعِینُ» پس نیاز به او داریم و امور به ما تفویض نشده است.
۷. عبادت، مقدّمه و وسیلۀ استمداد است. ابتدا عبادت آمده آنگاه استمداد. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»
۸. شناخت خداوند و صفات او، مقدّمۀ دستیابی به توحید و یکتاپرستی است. «رَبِّ الْعالَمِینَ، الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاکَ نَعْبُدُ»
۹. از آداب دعا و پرستش این است که انسان خود را مطرح نکند و خود را در حضور خداوند احساس کند. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»
۱۰. توجّه به معاد، یکی از انگیزههای عبادت است. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد -آیۀ ۶ - تفسیر نور:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ » (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما. نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۶: انواع هدایت در قرآن کریم:
در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:
الف: هدایت تکوینی، نظیر هدایت زنبور عسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه کندو بسازد و یا هدایت و راهنمایی پرندگان در مهاجرتهای زمستانی و تابستانی. آنجا که قرآن میفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» «طه، ۵۰» بیانگر این نوع از هدایت است.
ب: هدایت تشریعی که همان فرستادن انبیای الهی و کتب آسمانی برای هدایت بشر است.
کلمۀ «صراط» (در قیامت، صراط، نام پلی است بر روی دوزخ که همۀ مردم باید از روی آن عبور کنند» بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فکری صحیح، نشانۀ شخصیت انسان است.
راههای متعدّدی در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را انتخاب کند:
راه خواستهها و هوسهای خود؛
راه انتظارات و هوسهای مردم؛
راه وسوسههای شیطان؛
راه طاغوتها؛
راه نیاکان و پیشینیان؛
راه خدا و اولیای خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند و اولیای او را انتخاب میکند که بر دیگر راهها امتیازاتی دارد:
الف: راه الهی ثابت است؛ برخلاف راههای طاغوتها و هوسهای مردم و هوسهای شخصی که هر روز تغییر میکنند؛
ب: یک راه بیشتر نیست، درحالیکه راههای دیگر متعدّد و پراکنده هستند؛
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد ، مطمئن است؛
د: در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «هود، ۵۶»
راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «یس، ۳-۴»
راه مستقیم، راه بندگی خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» «یس، ۶۱»
راه مستقیم، توکّل و تکیه بر خداست. «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «آل عمران، ۱۰۱»
راه مستقیم، یکتاپرستی و تنها یاری خواستن از اوست. «بنابراینکه الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه یکتاپرستی در آیۀ قبل باشد»
راه مستقیم، کتاب خداوند است. «بنا بر روایتی در تفسیر مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۸»
راه مستقیم، راه فطرت سالم است. «بنا بر روایتی از امام صادق علیهالسّلام در تفسیر صافی، ج ۱، ص ۸۶»
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد.
مانند لامپی که روشنی خود را هر لحظه از نیروگاه میگیرد.
در راه مستقیم بودن، تنها خواستهای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب میکند، حتّی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و ائمّه اطهار علیهمالسّلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را میخواهند.
انسان باید همواره، در هر نوع از کارهای خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشتۀ تحصیلی و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد؛ زیرا چهبسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولی در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضروری است.
راه مستقیم مراتب و مراحلی دارد. حتّی کسانی که در راه حق هستند، مانند اولیای خداوند، لازم است برای ماندن در راه و زیاد شدن نورِ هدایت، دعا کنند. «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً» «کسیکه میگوید («الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ») مراحلی از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین درخواست او، هدایت به مرحلۀ بالاتری است»
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» «بحار، ج ۸۷، ص ۳» انحراف به چپ و راست گمراهی و راه وسط، جادۀ هدایت است.
راه مستقیم یعنی میانهروی و اعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل.
یکی در عقاید از راه خارج میشود و دیگری در عمل و اخلاق. یکی همۀ کارها را به خدا نسبت میدهد، گویا انسان هیچ نقشی در سرنوشت خویش ندارد و دیگری خود را همهکاره و فعّالِ ما یَشاء دانسته و دست خدا را بسته میداند. یکی رهبران آسمانی را همچون مردمان عادی و گاهی ساحر و مجنون معرّفی میکند و دیگری آن بزرگواران را در حدّ خدا میپندارد.
یکی زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت میداند و دیگری حتّی به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان میبندد. یکی اقتصاد را زیر بنا میداند و دیگری، دنیا و امورات آن را نادیده می انگارد.
در عمل نیز یکی غیرت نابهجا دارد و دیگری همسرش را بیحجاب به کوچه و بازار میفرستد. یکی بخل میورزد و دیگری بیحساب سخاوت به خرج میدهد. یکی از خلق جدا میشود و دیگری حق را فدای خلق میکند.
اینگونه رفتار و کردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفی میکند. ««قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» انعام، ۱۶۱» در روایات آمده است که امامان معصوم علیهمالسّلام میفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱ ص ۲۰» یعنی نمونۀ عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانی هستند.
آنها در دستورات خود دربارۀ تمام مسائل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و... نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروی سفارش کردهاند. «دراینباره میتوان به کتاب اصول کافی، باب الاقتصاد فی العبادات مراجعه نمود»
جالب آنکه ابلیس در همین صراطِ مستقیم بهکمین میشیند. «شیطان به خدا گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» اعراف، ۱۶» نمونههای قرآنی رعایت اعتدال:
در قرآن و روایات، نمونههای زیادی آمده که در آنها به جنبۀ اعتدال، تأکید و از افراط و تفریط نهی شده است. به موارد ذیل توجّه کنید:
«کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» «اعراف، ۳۱» بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.
«لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» «اسراء، ۲۹» در انفاق، نه دست بر گردن قفل کن؛ دستبسته باش و نه چنان گشادهدستی کن که خود محتاج شوی.
«الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» «فرقان، ۶۷» مؤمنان، به هنگام انفاق نه اهل اسراف هستند و نه اهل بخل، بلکه میانهرو هستند.
«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» «اسراء، ۱۱۰» نماز را نه بلند بخوان و نه آهسته، بلکه با صدای معتدل نماز بخوان.
نسبت به والدین احسان کن «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» «بقره، ۸۳» امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی» «فَلا تُطِعْهُما» «لقمان، ۱۵»
پیامبر هم رسالت عمومی دارد «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا» «مریم، ۵۱» و هم خانوادۀ خویش را دعوت میکند. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» «مریم، ۱۵»
اسلام هم نماز را سفارش میکند که ارتباط با خالق است «أَقِیمُوا الصَّلاةَ» و هم زکات را توصیه میکند که ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّکاةَ» «بقره، ۴۳»
نه محبّتها شما را از گواهی حق منحرف سازد «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ» «نساء، ۱۳۵» و نه دشمنیها شما را از عدالت دور کند. «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ» «مائده، ۸»
مؤمنین هم دافعه دارند «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» «فتح، ۹»
هم ایمان و باور قلبی لازم است «آمَنُوا» و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «بقره، ۲۵»
هم اشک و دعا و درخواست پیروزی از خدا لازم است «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» «بقره، ۲۵۰» و هم صبوری و پایداری در سختیها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» «انفال، ۶۵»
شب عاشورا امام حسین علیهالسّلام هم مناجات میکرد و هم شمشیر تیز میکرد.
روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانه خدا دعا میخواند و روز عید باید در قربانگاه با خون آشنا شود.
اسلام مالکیّت را میپذیرد، «الناس مسلّطون علی اموالهم» «بحار، ج ۲، ص ۲۷۲» ولی اجازۀ ضرر زدن به دیگری را نمیدهد و آن را محدود میسازد. «لا ضَرر و لا ضِرار» «کافی، ج ۵، ص ۲۸»
آری، اسلام دین یک بعدی نیست که تنها به جنبهای توجّه کند و جوانب دیگر را فراموش کند، بلکه در هر کاری اعتدال و میانهروی و راه مستقیم را سفارش میکند. پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۶:
۱. همۀ هستی، در مسیری که خداوند اراده کرده در حرکت هستند. خدایا! ما را نیز در راهی که خود دوست داری قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۲. درخواست هدایت به راه مستقیم، مهمترین خواستۀ یکتاپرستان است. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۳. برای دستیابی به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۴. ابتدا ستایش، آنگاه استمداد و دعا. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»«اهْدِنَا» ۵
۵. بهترین نمونۀ استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» تفسیر صفحۀ ۱ قرآن کریم - سورۀ حمد -آیۀ ۷ - تفسیر نور:
«صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ» (خداوندا! ما را به) راه کسانیکه آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضبشدگان و نه گمراهان! نکتههای سورۀ حمد - آیۀ ۷:
این آیه راه مستقیم را، راه کسانی معرّفی میکند که مورد نعمت الهی واقع شدهاند و عبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین.
«مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ»، کسانیکه خدا و رسول را پیروی کنند، آنان با کسانی هستند که خدا آنها را نعمت داده است، از پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان. نساء، ۶۹ و آیۀ ۵۹ سورۀ مریم»
توجّه به راه این بزرگواران و آرزوی پیمودن آن و تلقین این آرزو به خود، ما را از خطر کجروی و قرار گرفتن در خطوط انحرافی باز میدارد.
بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد که او را در مسیر غضبشدگان و گمراهان قرار ندهد؛ زیرا بنیاسرائیل نیز به گفتۀ قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولی در اثر ناسپاسی و لجاجت گرفتار غضب شدند. قرآن مردم را به چند دسته تقسیم میکند؟
قرآن، مردم را به سهدسته تقسیم مینماید: کسانیکه مورد نعمت هدایت قرار گرفته و ثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.
مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، نعمتِ هدایت است؛ زیرا در آیۀ قبل سخن از هدایت بود.
علاوهبرآنکه نعمتهای مادی را کفّار و منحرفین و دیگران نیز دارند.
هدایتشدگان نیز مورد خطر هستند و باید دائماً از خدا بخواهیم که مسیر ما، به غضب و گمراهی کشیده نشود. مغضوبین در قرآن:
در قرآن، افرادی همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایی همچون قوم عاد، ثمود و بنیاسرائیل، بهعنوان غضبشدگان معرّفی شدهاند.
در آیات متعدّدی از قرآن ویژگیهای گمراهان و غضبشدگان و مصادیق آنها بیان شده است که برای نمونه به موارد ذیل اشاره میشود:
منافقان و مشرکان و بدگمانان به خداوند؛ «نساء، ۱۱۶ و فتح، ۶»
کافران به آیات الهی و قاتلان انبیاء الهی؛ «بقره، ۶۱»
اهل کتاب که در برابر دعوت به حق سرکشی کردهاند؛ «آل عمران، ۱۱۰ -۱۱۲»
فراریان از جهاد؛ «انفال، ۱۶»
پذیرندگان و جایگزینکنندگان کفر با ایمان؛ «بقره، ۱۰۸ و نحل، ۱۰۶»
پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطۀ با دشمنان خدا. «ممتحنه، ۱»
بنیاسرائیل که داستان زندگی و تمدن آنها در قرآن بیان شده است، زمانی بر مردم روزگار خویش برتری داشتند «فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» «بقره، ۴۷» لکن بعد از این فضیلت و برتری، بهخاطر کردار و رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»» «بقره، ۶۱»
این تغییر سرنوشت، بهعلّت تغییر در رفتار و کردار آنان بوده است. دانشمندان یهود، دستورات و قوانین آسمانی تورات را تحریف کردند، «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ» «نساء، ۴۶»
و تجّار و ثروتمندان آنان نیز به ربا و حرامخواری و رفاهطلبی روی آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» «نساء، ۱۶۱»
و عامّۀ مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روی تنپروری و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» «مائده، ۲۴»
بهخاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافکندگی مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند میخواهیم که مانند غضبشدگان نباشیم. یعنی نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حق، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنانکه حق را رها کرده و به سراغ باطل میروند و در دین و باور خود غلو و افراط کرده و یا از هوی و هوس خود و یا دیگران پیروی میکنند.
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ») بگو: ای اهل کتاب! در دینتان به ناحق غلو نکنید و بهدنبال خواهشهای گمراهانِ پیش از خود نروید، که آنان افراد زیادی را گمراه کرده و از راه راست گمراه شدهاند. «مائده، ۷۷»
انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولّای خود را به انبیاء و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دوری میجوید و این مصداق تولّی و تبرّی است. ضالّین در قرآن:
«ضلالت» که حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است.
گاهی در مورد تحیّر به کار میرود، «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا» «ضحی، ۷»
و گاهی بهمعنای ضایع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» «محمّد، ۱»
ولی اکثراً بهمعنای گمراهی و همراه با تعبیرات گوناگونی نظیر: «ضَلالٍ مُبِینٍ»، «ضَلالٍ بَعِیدٍ»، «ضَلالِکَ الْقَدِیمِ» به چشم میخورد.
در قرآن افرادی بهعنوان گمراه معرّفی شدهاند، از جمله:
کسانیکه ایمان خود را به کفر تبدیل کردند، ««مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ» بقره، ۱۰۸» مشرکان، ««وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً» نساء، ۱۱۶» کفار، ««وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ» «فَقَدْ ضَلَّ» نساء، ۱۳۶» عصیانگران، ««وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ» احزاب، ۳۶»
مسلمانانی که کفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند، «(لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ) ( وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ) ممتحنه، ۱»
کسانیکه مردم را از راه خدا باز میدارند،
کسانیکه به خدا یا رسول خدا توهین میکنند،
آنانکه حق را کتمان میکنند و
کسانیکه از رحمت خدا مأیوس هستند.
در قرآن نام برخی بهعنوان گمراهکننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامری، دوست بد، رؤسا و نیاکان منحرف.
گمراهان، خود بستر و زمینۀ انحراف را فراهم و گمراهکنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده میکنند. بسترهای انحراف از دیدگاه قرآن:
جهل و نادانی («وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ» بقره، ۱۹۸). پیامهای سورۀ حمد - آیۀ ۷:
۱. انسان در تربیت، نیازمند الگو میباشد. انبیا، شهدا، صدّیقین و صالحان، نمونههای زیبای انسانیّت هستند. «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
۲. آنچه از خداوند به انسان میرسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود میآوریم. دربارۀ نعمت «أنعَمتَ» به کار رفته، ولی در مورد عذاب، نفرمود: «غَضبتَ» تو غضب کردی» «أَنْعَمْتَ، «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»
۳. ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعۀ اسلامی را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار میکند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» «قرآن سفارش کرده است: «لا تَتولّوا قوماً غَضِب اللَّه علیهم» هرگز سرپرستی گروه غضبشدگان الهی را نپذیرید. ممتحنه، ۱۳»
کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند، خوشبختترند؟
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«مگر کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند خوشبختترند؟ چه کسی میتواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز اینکه یک عده جوان را، یک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر اینها تلخ نماید چیز دیگری نیست... اگر نتوانستند آنجور آنها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر در خانه بماند. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همینطور غیر متأهل بماند.» ۱۳۷۳/۹/۲۳
در همه امور زندگیتان سادگی را رعایت کنید. اولش هم از همین مراسم ازدواج شروع میشود. اگر ساده برگزار کردید، قدم بعدیاش هم می شود ساده و الا شما که رفتید آن مجلس کذایی مثل اعیان و اشرافهای زمان طاغوت را درست کردید، بعد دیگر نمیتوانید بروید تو خانه کوچکی مثلاً با وسایل مختصری زندگی کنید. این جور نمیشود. دیگر چون خراب شده و از دست رفته است. از اول، زندگی را پایهاش را براساس سادگی و ساده زیستی بگذارید تا زندگی بر خودتان، بر کسانتان و بر مردم جامعه انشاءالله آسان شود. رهبر انقلاب؛ ۷۴/۶/۱۳
بعضی از زنها نسبت به مردها سختگیری میکنند، مثلا باید این راحتما بخری، باید اینجور خانهای حتما فراهم کنی! فلان کس اینطور خریده، من اگر نخرم مایهی سرشکستگی میشود. با این حرفها شوهر خود را اذیّت میکنند که این درست نیست. رهبر انقلاب؛ ۷۴/۵/۱۸
این راه، راهی است که خوف و حزن، ترس و اندوه ندارد؛ بایستی ثابتقدم بود، با قدرت حرکت کرد، با وسوسههای دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن پیام شهیدان باید اتّحاد، اتّفاق، انگیزه و تلاش خود را بیشتر کند. مسئولین با شنیدن پیام شهیدان بایستی احساس مسئولیّت بیشتری بکنند/ بدون تلاش، بدون مجاهدت فیسبیلالله، بدون تحمّل بسیاری از سختیها هیچ ملّتی به جایی نمیرسد؛ حالا برای ما هم اگر چنانچه سختیهایی هست، انشاءالله تحمّل این سختیها ملّت ایران را به اوج خواهد رساند.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حفظ نظام از واجب ترين فرائض است.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علیرضا مشجری: شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد می زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استکبار جامعه را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست، این ها سد راه اسلام شده اند و باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ملت ايران قدرت دارد اسلام و جمهورى اسلامى را حفظ كند.
وقتی پیکر مسعود را آوردند، مادرش همان دم در به همرزمانش گفت: مسعود من رفت، خدا شما را حفظ کند. مدافع ولایت باشید. شما فریب نخورید و با آمریکا دست ندهید. مثل کسانی نباشید که در ظاهر حرف از آقا میزنند اما برعکس خواست ایشان عمل میکنند.
از حضرت جواد تا حضرت عسکرى (علیهم السّلام) که هر چه به طرف حضرت عسکرى میرود، بیشتر هم [دیده] میشود و آن این است که دایرهى نفوذ ائمّه و وسعت دایرهى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر (علیهم السّلام) شاید دَه برابر است؛ یعنى این چیز عجیبى است. شاید علّت این هم که اینها را این جور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین بود... این مکاتبات علیبنمهزیار و مانند اینها را که شما مشاهده میکنید نشاندهندهى آن حرکت عظیم و شبکهى عظیم تبلیغاتى و تعلیماتىِ این سه امام بزرگوار است؛ از بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم السّلام)... اینها همه نشاندهندهى حرکت عظیم ائمّه (علیهم السّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه حاکم، دستگاهی پلیسى بود با شدّت عمل؛ در عین حال این جور ائمّه (علیهم السّلام) موفّق شدند؛ غرض [اینکه]، در کنار غربت، این عزّت و این عظمت را هم باید دید.» ۱۳۸۲/۰۲/۲۰ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دایرهى نفوذ ائمّه و وسعت دایرهى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر (علیهم السّلام) شاید دَه برابر است؛ یعنى این چیز عجیبى است. شاید علّت این هم که اینها را این جور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین بود. بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتّفاقاتى که افتاد همین بود که شاید در محاسبات امام هشتم (علیه السّلام) وجود داشته؛ چون قبل از آن، شیعه تَکوتوک همه جا بودند امّا بیارتباطِ به هم، ناامید، بدون اینکه هیچ چشماندازى داشته باشند، بدون اینکه امیدى داشته باشند؛ سلطهى حکومت خلفا هم که همه جا بود. این حرکت امام رضا (علیه السّلام) و آمدن آن حضرت و بعد شهادت مظلومانهى آن بزرگوار کارى کرد که این فضا افتاد دست ائمّه (علیهم السّلام). آن وقت ائمّه هم بنا کردند استفاده کردن. این نامهنگاریها و این رفتنها و مانند اینها را که میبینید، به شکل عادى که اتّفاق نمیافتد؛ همهی اینها در زیر یک پوششى از پنهانکارى اتّفاق افتاده؛ والّا اگر ظاهر بود که با آن شدّت عملى که خلفا داشتند میگرفتند دست و پایش را قطع میکردند. اینها را که شما مشاهده میکنید نشاندهندهى آن حرکت عظیم و شبکهى عظیم تبلیغاتى و تعلیماتىِ این سه امام بزرگوار است؛ از بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم السّلام). ۱۳۸۲/۰۲/۲۰ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
اوج فعالیت تشکیلاتی شیعه در دوران امام عسکری(ع)
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
همرزمان حسین علیهالسلام امام حسن عسکری و برادران امام... امام حسن عسکری(علیهالسلام) حزب طرفدار خود را نزدیک خودش میداند و میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. یعنی قوموخویش درجهی یک هستیم، مثل پدر و فرزند، مثل برادر؛ و مؤمن برادر مؤمن است! یعنی ارتباط میان دو مؤمن، پیوند برادریِ پدر و مادری است، نه برادریِ ناتنی. مراد از مؤمن کیست؟ آن کس که دنبال راه امام عسکری(علیهالسلام) است، این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش. بیانات حضرت آیتالله امام خامنهای در جلسات هیات انصارالحسین علیهالسلام تهران در سال ۱۳۵۱؛ کتاب همرزمان حسین علیهالسلام الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
نامه امیدبخش امام عسکری علیهالسلام حضرت آیتالله امام خامنهای: «عدهای از شیعیان فکر میکردند که امام عسکری (علیهالسّلام) از راه پدرانش منصرف شده. امام عسکری(علیهالسّلام) در نامهای به آنها میفرمایند: «نیّت و عزم ما همچنان مستحکم است. ما دلمان به خوشنیّتی و خوشفکری شما آرام است.»؛ ببینید چقدر این نیروبخش است برای شیعیان... این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش.» کتاب «همرزمان حسین(علیهالسلام)، گفتار دهم، ص۳۴۶.
بدرقه ستارهها
حضرت آیتالله امام خامنهای: این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند ... ۱۳۸۹/۷/۲۹ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
سرچشمه برکات
حضرت آیتالله امام خامنهای: قم، حرم مطهّر و مضجع شریف حضرت فاطمه معصومه علیها سلام است؛ آن بزرگواری که این سرچشمه جوشان و خروشان نخستین بار از کنار مرقد او جوشید و برکاتش به همه عالم و بخصوص به دنیای اسلام رسید. ۷۹/۷/۱۴ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
معصومهی بهشت
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما باید از حضرت معصومه علیهاالسلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی. ۷۱/۴/۲۸ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
بعضیها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتهاند؛ خیال میکنند کار [فرهنگی این است]؛ میگویند باید دانشجو شاد باشد! شاد بودن برای هر محیطی چیز خوبی است امّا چهجوری؟ به چه قیمتی؟ غربیها چقدر بهره بردهاند از این اختلاط دختر و پسر که ما بهره ببریم؟ یک روزی به ما میگفتند که در اروپا -آن روز اروپا را مطرح میکردند- حجاب نیست و زن و مرد با هم قاطیاند، هوس و شوق جنسی هم در آنجا طبعاً کنترلشده است. خب، حالا شما نگاه کنید ببینید همینجور است؟ آیا هوسها کنترلشده است یا هوسها تحریکشده است؟ اینهمه جنایت جنسی امروز دارد در آمریکا و در اروپا اتّفاق میافتد؛ به جنس مخالف هم دیگر حالا اکتفا نمیکنند! و از این بدتر هم خواهد شد. اسلام انسان را شناخته است که حکم حجاب را داده، حکم عدم اختلاط زن و مرد را داده. اسلام من و شما را شناخته؛ [انسان] مال خدا است و [او] آفرینندهی ما است. اردوی مختلط یعنی چه؟ کوهنوردی مختلط، اردوی مختلط، گاهی حتّی خارج از کشور! نه، کار فرهنگی ماهیّت دیگری دارد، مفهوم دیگری دارد. مسئولین فرهنگی دانشگاهها بفهمند چهکار میکنند.۱۳۹۴/۰۸/۲۰
وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانتآمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادیخواه و طرفدار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش میآید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئلهی حجاب همینجور است، مسائل دیگر همینجور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.۱۳۹۴/۰۶/۰۴
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
بزرگداشت شهدا برای آیندهی این کشور، حیاتی و ضروری است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
براى تداوم انقلاب و خط امام به مجاهدت سختترى نيازمنديم.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۳۹
و الذين كذبوا باياتنا صم و بكم فى الظلمات من يشإ الله یضلله و من يشأ يجعله على صراط مستقيم(۳۹)
ترجمه : ۳۹ - آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كر و لال در تاريكى ها قرار دارند، هر كس را خدا بخواهد (و مستحق باشد) گمراه مى كند و هر كس را بخواهد (و شايسته بيند) بر راه راست قرار خواهد داد.
تفسیر كر و لالها! بار ديگر قرآن به بحث از منكران لجوج ميپردازد و مى گويد: آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كر و لال هستند، و در ظلمت و تاريكى قرار گرفته اند (و الذين كذبوا باياتنا صم و بكم فى الظلمات ). نه گوش شنوائى دارند كه حقائق را بشنوند، و نه زبان حقگوئى كه اگر حقيقتى را درك كردند براى دگران بازگو كنند. و چون ظلمت خود خواهى و خود پرستى و لجاجت و جهل گرداگرد آنها را فرا گرفته ، نميتوانند چهره حقايق را ببينند و به اين ترتيب از اين سه نعمت بزرگ (شنيدن و ديدن و گفتن ) كه انسان را با دنياى خارج مربوط ميسازد محرومند. بعضى از مفسران معتقدند كه منظور از افراد كر مقلدينى هستند كه بدون چون و چرا از رهبران گمراهى تبعيت ميكنند و گوش خود را بسته اند كه صداى رهبران الهى را نمى شنوند، و منظور از افراد گنگ همان رهبران گمراه هستند كه حقايق را بخوبى درك ميكنند، اما براى حفظ موقعيت و منافع مادى خويش مهر سكوت بر لب زده اند و هر دو دسته در ظلمت جهل و خود پرستى گرفتارند. و بدنبال آن ميفرمايد: خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى كند و هر كس را بخواهد بر جاده مستقيم قرار مى دهد (من يشاء الله يظله و من يشاء يجعله على صراط مستقيم ) سابقا گفته ايم نسبت دادن هدايت و ضلالت به مشيت و اراده خدا موضوعى است كه آيات ديگر قرآن آن را بخوبى تفسير مى كنند، در يك جا مى خوانيم يضل الله الظالمين خداوند ستمگران را گمراه مى كند و در جاى ديگر و ما يضل به الا الفاسقين تنها فاسقان را گمراه مى كند و در جاى ديگر و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى مستقيم خود هدايت خواهم كرد از اين آيات و آيات ديگر قرآن بخوبى استفاده مى شود كه هدايتها و ضلالتهائى كه در اين موارد به اراده خدا نسبت داده شده است در حقيقت پاداش و كيفرهائى است كه در مقابل انجام اعمال نيك و بد به بندگان مى دهد و به تعبير روشنتر گاهى اعمال فوق العاده زشتى از انسان سر ميزند كه بر اثر آن تاريكى وحشتناكى روح او را احاطه خواهد كرد، چشمان حقيقت بين از او گرفته مى شود، و گوش او صداى حق را نمى شنود، و زبان او از گفتن حق باز مى ماند. اما بعكس گاهى چنان كارهاى نيك فراوان از او سر ميزند كه يك دنيا نور و روشنائى به روح او مى پاشد، ديد و درك او وسيعتر و فكر او پرفروغتر و زبان او در گفتن ، حق گوياتر ميشود، اين است معنى هدايت و ضلالت كه به اراده خدا نسبت داده مى شود.
آنگاه که مؤمن از دنیا فاصله بگیرد، علوّ مقام پیدا کرده، شیرینی محبّت خدا را می یابد. در این حال در نزد اهل دنیا دیوانه تلقّی می شود در حالیکه آنچه این افراد را از خود بی خود کرده است، شیرینی محبّت خداست که نمی گذارد به چیز دیگری توجّه کنند.
پیام رهبر معظم انقلاب در پی حادثه تروریستی در حرم شاهچراغ: ۰۵ / آبان / ۱۴۰۱ همه باید در مقابل جریان بیاحترامی به جان مردم و امنیت و مقدسات ید واحده باشیم داغ این عزیزان جز با اقدام قاطع درباره سررشته این فاجعهآفرینها جبران نخواهد شد ملت عزیز و دستگاههای مسئول یقیناً بر توطئه خباثتآمیز دشمنان فائق خواهند آمد
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به همایش بزرگداشت روز بسیج اساتید، بر مسئولیت و نقش استادان بسیجی در زمینه آمیختن پیشرفت و نوآوری علمی با اخلاق و تربیت نفسانی تأکید کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که حجتالاسلام رستمی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها آن را در همایش بزرگداشت بسیج اساتید قرائت کرد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله و الصلاة علی رسول الله و آله الاطهار به استادان بسیجی دانشگاه و اجتماع آنان در روز ملی بسیج اساتید، سلام و درود میفرستم و یاد دانشمند مجاهد، شهید مصطفی چمران و دیگر شهدای دانشگاه را عزیز و گرامی میدارم. سایهی مبارک استاد متعهد و متدین و مجاهد بر سر دانشگاه کشور یکی از بزرگترین نعمتهای الهی و نویددهندهی سرافرازی و رستگاری آیندهی ملت ایران است. علم نافع و پیشرفتهی شما چه در موضوعات راهبردی و اساسی و چه در مسائل نقد و کاربردی، نیاز حتمی و فوری کشور است. فعالیت استاد بسیجی تنها تعلیم نیست، پیشرفت علمی، نوآوری در ماهیت دانش و زبان آن، آمیختن آموزش با اخلاق و تربیت نفسانی، همت گماشتن به دوگانهی: فراگیری تازههای علمی، و اجتهاد و تولید علم، و وظائف دیگری از این قبیل نیز در زمرهی مسئولیتهای استاد علم است، و شما بسیجیان عزیز در همهی این زمینهها میتوانید پیشتاز و پیشران باشید. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای ۳۰ خرداد ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حضور بانوی ورزشکار بر سکوی قهرمانی با حجاب اسلامی و دست ندادن با مرد بیگانه، اهداء مدالهای قهرمانی به خانوادههای شهدا، سر به خاک ساییدن و ذکر نام ائمه هدی پس از پیروزی، و عزیمت هیئت ورزشی به زیارت اربعین، پدیدههای شگرف و بیبدیلی در دنیای مادی و پر از فساد امروز است که برای شناخت اعماق روحی و اخلاقی ملت ایران باید مورد توجه قرار بگیرند.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
انقلاب اسلامی موجب ایجاد جاذبه عمومی برای جهاد و شهادت در راه خدا شد و بیش از 5 هزار شهید ورزشکار نشانههای ممتازی از این جاذبه فراگیر و اثرگذار هستند.
دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار و جمعی از مادران شهدای ورزشکار 18 /مهر/ 1401
شهیدان به جامعه ایمانی بشارت و دلگرمی میدهند که مجاهدت در راه خدا با وجود دشواریها، عاقبت بسیار خوبی دارد و پایان آن نه با ترس همراه است نه با اندوه.
دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار و جمعی از مادران شهدای ورزشکار 18 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای
اغتشاشهای پراکنده طراحی انفعالی و ناشیانه دشمن در مقابل پیشرفتها و حرکتهای ابتکاری و بزرگ ملت ایران:
تا هنگامی که ملت در مسیر نظام اسلامی و ارزشهای دینی قرار دارد، این دشمنیها ادامه خواهد داشت و تنها راه علاج آن ایستادگی است و مسئولان کشور نیز مراقب باشند اینگونه مسائل آنها را از مسئولیتها و وظایف اصلی در عرصه داخلی و خارجی باز ندارد. 20 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای: در حوادث اخیر، نقش و دخالت دشمن برای همه و حتی برای صاحبنظران بیطرف خارجی روشن و آشکار است: این قضایا یک موضوع خودجوش درونی نیست البته ممکن است از برخی زمینهها استفاده کرده باشند اما اقدامات دشمن همچون تبلیغات، تلاش برای اثرگذاری فکری، ایجاد هیجان، تشویق و حتی آموزش راههای ساخت مواد آتشزا، اکنون کاملاً واضح و آشکار است.
نکته مهم در این قضایا «انفعالی و واکنشی بودن حرکت دشمن»: ملت ایران در فاصله زمانی کوتاه، حرکت های بزرگی انجام داد که ۱۸۰ درجه در نقطه مقابل سیاستهای استکبار جهانی بود و آنها ناچار به عکسالعمل شدند و در همین چارچوب با برنامهریزی و صَرف پول، افرادی از جمله برخی سیاسیون در آمریکا، اروپا و برخی نقاط دیگر را به میدان آوردند.
این حرکت های عظیم نشان داد ملت ایران با نشاط، متدیّن و پایبند به ارزشها و مسائل دینی است و کشور نیز حرکت رو به جلو خود را با شتاب ادامه می دهد ... ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: حضور میلیونی جوانان در راهپیمایی اربعین و حرکت های مؤمنانه نمونه ای از #تدیّن، #دینباوری و حرکتهای بزرگ ملت ایران: در واقع ابتکار به دست ملت ایران بود و #دشمن مجبور به عکسالعمل ناشیانه و ابلهانه و برنامهریزی برای اغتشاش شد. متفاوت بودن حکم کسانی که به خیابانها آمدند: برخی از این افراد یا عامل دشمن هستند یا اگر عامل هم نباشند همجهت با دشمن هستند و برخی هم افراد هیجان زده هستند. در مورد دسته دوم باید کار فرهنگی انجام گیرد اما درخصوص دسته اول، مسئولان قضایی و امنیتی باید وظیفه خود را انجام دهند … ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: اینکه برخی میگویند فضا را امنیتی نکنید بله ما هم موافق هستیم و تا آنجایی که ممکن است فضا نباید امنیتی شود اما کار فرهنگی جای خود و کار قضایی و امنیتی هم در جای خود. تا زمانی که ملت ایران، پرچم اسلام را به دست گرفته و همراه نظام اسلامی است، این دشمنیها به اَشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و تنها راه علاج آن نیز ایستادگی است البته اینگونه نیست که بگوییم حرکت در مسیر اسلام، برای ما از جانب شیاطین دردسر درست کرده است زیرا آنهایی هم که در مسیر اسلام نیستند به نحو دیگری دچار دردسر از طرف شیاطین هستند. ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱
ایستادگی ما در مقابل طراحیها و دردسرسازیهای شیاطین موجب توقف نمیشود و زمینه ساز حرکت رو به جلو می شود. توصیه به مسئولان کشور: مراقب باشید این مسائل حواس شما را پرت نکند و از کارهای اصلی و اساسی باز نمانید. سازندگیها و کارهای بزرگ اجرایی و قانونگذاریهای کارآمد و کارهای بزرگ قضایی و مسائل مهم در سیاست خارجی نباید معطوف به این حوادث جزئی شوند و به لطف خدا اینگونه هم نخواهد شد. ما به وعده الهی مبنی بر پیروزی قطعی یقین داریم و حتماً کمک الهی همراه ما خواهد بود. ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ حضرت آیت الله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام: راه علاج دشمنیها، ایستادگی است؛ حوادث جزیی حواس مسئولان را از سازندگی پرت نکند
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ایستادیم و پیش رفتیم؛ غلط میکند کسی فکر کندن درخت تناور جمهوری اسلامی را هم بکند
عادیسازی روابط با سلول سرطانی صهیونیسم بزرگترین خیانت به اسلام است
هندسه سیاسی دنیا در حال تغییر است؛ امت اسلامی باید جایگاه رفیع خود را پیدا کند 22 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای: اتحاد و انسجام مهمترین نیاز امت اسلامی برای نقش آفرینی و دستیابی به جایگاه رفیع در هندسه جدید قدرت و جایگاه بسیار مهم فرزانگان و خواص و جوانان روشنبینِ دنیای اسلام برای تحقق این مهم: «وحدت اسلامی» و حضور تأثیرگذار در دنیای جدید امکانپذیر و شدنی است به شرط تلاش عملی و ایستادگی در مقابل سختیها و فشارها که نمونهی بارز آن نظام جمهوری اسلامی است که در مقابل قدرتها تسلیم نشد و ایستاد و اکنون به درخت تناوری تبدیل شده است که حتی تصور «کَندن» آن نیز امکان پذیر نیست ... ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: عید گرفتن روز میلاد پیامبر اسلام (ص) باید برای امت اسلامی فرصتی برای درس گرفتن و الگو قرار دادن آن حضرت، به عنوان «اسوه حسنه» باشد. رنج و سختی امت اسلامی برای پیامبر رنجآور و برای دشمنانِ مسلمانان مایه خرسندی ... تبیین و تحلیل چرایی رنجهای امت اسلامی در دنیای امروز: مشکلات و سختیهای دنیای اسلام علل متعددی دارد اما یکی از مهمترین این علتها، تفرقه و جدایی مسلمانان از یکدیگر است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: نتیجهی قهری تفرقه و جدایی «ذلت» و «دوری از عزت»: وظیفه خواص و افراد تأثیرگذار دنیای اسلام، تمرکز بر ایجاد راهها و زمینههای عملی برای اتحاد بین مسلمانان است زیرا دشمن در نقطه مقابل، با ایجاد یک سلول سرطانی در منطقه و در زمین فلسطین، به نام رژیم جعلی صهیونیستی و استقرار صهیونیستهای خبیث، فاسد، قاتل و بیرحم در آن، به دنبال ایجاد بیشترین اختلاف در میان مسلمانان و کشورهای اسلامی است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: عادی سازی روابط برخی کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی را یکی از بزرگترین خیانتها: ممکن است برخی بگویند تحقق وحدت در شرایط فعلی با وجود برخی رؤسای کشورهای اسلامی امکانپذیر نیست اما روشنفکران، علما، فرزانگان و نخبگان دنیای اسلامی میتوانند فضا را متفاوت از خواست دشمن کنند که در این صورت امکان تحقق وحدت، آسانتر خواهد شد. نقشه سیاسی دنیا در حال تغییر و نظام تک قطبی در حال حرکت به سمت مطرود شدن است و سلطه استکبار جهانی نیز هر روز بیش از گذشته مشروعیت خود را از دست میدهد، بنابراین دنیای جدیدی در حال شکلگیری است و سؤال بسیار مهم این است که جایگاه دنیای اسلام و امت اسلامی در این دنیای جدید کجاست؟ در چنین شرایطی امت اسلامی میتواند جایگاه رفیعی داشته باشد و در دنیای جدید، الگو و پیشرو باشد، به شرط آنکه بتواند به اتحاد کلمه برسد و خود را از تفرقه و وسوسههای امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای بزرگ رهایی بخشد. «آیا اتحاد کلمه مسلمانان و داشتن جایگاه رفیع در دنیای در حال تغییر امکان پذیر است؟»: بله، اتحاد بین ملتهای اسلامی ممکن است اما نیازمند تلاش و عمل و ایستادگی در مقابل فشارها و سختیها است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: بیشترین امید به خواص دنیای اسلام و جوانان روشنبین و نقشآفرینی آنها در هدایت افکار عمومی: یک نمونه از امکان تحقق تأثیرگذاری، جمهوری اسلامی ایران است که نهالی کوچک با هدایتهای امام خمینی(ره) در مقابل دو ابرقدرت آن زمان ایستاد و آن نهال اکنون به درختی تناور تبدیل شده است که غلط بکند کسی حتی فکر کَندن آن را نیز بکند. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما ایستادیم و پیش رفتیم، البته ایستادگی نیز مانند هر کار دیگر سختیهایی دارد اما آن کسانی هم که تسلیم میشوند دچار سختی میشوند با این تفاوت که ایستادگی موجب پیشرفت و تسلیم باعث عقبرفت است.۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: لازمه تحقق وحدت اسلامی، جلوگیری از تبدیل اختلافات مذهبی به تنازع و درگیری است: سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی که با اصل اسلام ضدیت دارند در محافل خود وارد بحث شیعه و سنّی شدهاند که بسیار خطرناک است. «شیعه انگلیسی» و «سنّی آمریکایی» و تلاش برخی برای تحریف آن: شیعه انگلیسی و سنّی آمریکایی یعنی کسی که در هر جایگاه و مقام و کشوری، مانند داعش با ایجاد دعوا و تفرقه و تکفیر در خدمت دشمن است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: جنایات داعش در عراق، سوریه و بخصوص کشتار دانشآموزان در افغانستان: در هر دو طرف شیعه و سنّی، تندروهایی وجود دارند که ارتباطی به تشیع و تسنن ندارند و این تندرویها نباید زمینهساز اتهام زنی به اصل مذاهب شود و باید با کسانی که به اسم طرفداری از یک مذهب، احساسات طرف دیگر را بر میانگیزند، برخورد جدی انجام گیرد. سختیها و فشارها و کشتارهای روزافزون در فلسطین و دیگر نقاط دنیای اسلام نتیجه «تشتت امت اسلامی» | وجوه اشتراک فراوان مسلمانان: جمهوری اسلامی ایران تاکنون هرآنچه در توان داشته برای تحقق عملی وحدت اسلامی به کار گرفته است که نمونه بارز آن حمایت همه جانبه از برادران اهل تسنن در فلسطین است که این حمایت بعد از این هم با همه توان ادامه خواهد داشت. #مقاومت که در دنیای اسلام شکل گرفته، مورد #حمایت جمهوری اسلامی است: ما به لطف و عنایت خداوند ایمان داریم و به تحقق عملی آرزوی بزرگ وحدت اسلامی، امیدوار هستیم. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما اگر امروز بخواهیم از اسلامی که با این اقتدار در صحنهی سیاست دنیا ظاهر شده است، دفاع بکنیم، هر گروهی سهم و وظیفهیی دارند. آنچه که وظیفهی ما معممان است و آنچه که لازم است، این است که ما باید این جامعه و یا این حرکتی را که به سمت معنویت میرود، با معنویت منطقی و مستدل و صادقانهیی که از خود ما بروز میکند، تضمین کنیم. وظیفهی امروز ما این است. در عَلَمداران دین نباید چیزی مشاهده بشود که رایحهی دوری از معنویت از آن استشمام گردد؛ والّا حرکتی که به سمت معنویت است، ضربه خواهد خورد. چیزی که از آن، بوی علاقهمندی به دنیا و زخارف آن و خودپرستی و منیت و تنازع برای امور دنیوی استشمام بشود، هم از جهت عملی و علمی و هم از جهت عمق بخشیدن به فکر دینی و اسلامی در مردم، ضربه وارد خواهد آورد. اروپا هم به سمت معنویت و دین حرکت میکند؛ میبینید دیگر. کلیساها، کشیشها، آداب و آیینهای مذهبی در کشورهایی که خبری از اینها نبود، بعد از سی یا چهل و یا پنجاه سال ظاهر میشوند و مردم به اینها گرایش پیدا میکنند. اما آنچه متوقع است که منطقی بتواند خواست معنوی را تأمین بکند، همین تفکر اسلامی است ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: هرجا اسلام باشد، رد ارکان نظام سلطهی جهانی هم در آنجا هست. هرجا اسلام تشکیل بشود، ضدیت با ظلم و تجاوز و استعمار و استثمار و تحقیر مردم و ضدیت با بقیهی ملامح و نشانههای نظام سلطهی امروز دنیا نیز در آنجا هست. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی، با نظام کنونی تسلط و اقتدار در دنیا مخالف است. ما با تشریفات موجود دنیا مخالفتی نداریم. طبیعی است که هرجا عرف مراوداتی دارد. ما عرفهای معمولی ملتهای گوناگون دنیا را قبول داریم؛ اما اینکه در میدان زندگی و سیاست، چند کشور بزرگ و ثروتمند حق دارند سرنوشت کشورهای دیگر را به دست بگیرند، این را قبول نداریم. اینکه فرهنگ فساد و ابتذال، باید از جوامع اروپایی و امریکایی به سمت جوامع دیگر که هرکدام فرهنگی دارند، سرازیر بشود، این را قبول نداریم. اینکه هرچه اروپایی آن را خوب میداند، باید به نظر همهی ملتها خوب باشد، ولو در نظر فرهنگ این ملتها خوب نباشد، و یا هرچه اروپایی بد میداند، باید به نظر همهی ملتها بد باشد، ولو در نظر فرهنگ این کشورها بد نباشد - وضعی که امروز در دنیا هست - ما این را قبول نداریم. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: جنگ را بر ما تحمیل کردند. ما از جنگ ضربات مادّی و معنوی زیادی دیدیم، اما خسارت نکردیم؛ زیرا با وجود این ضربات، اسلام عزیز شد و همه در دنیا فهمیدند که اگر ملتی مؤمن شد و به خدا و قرآن و روز جزا معتقد گردید و جوانانش در میدان جنگ، اینگونه با مظلومیت جنگیدند، تا حدی که دشمن را ناکام کردند، سربلند و پیروز است. همهی قدرتهای دنیا دستشان را روی هم گذاشتند، تا بتوانند به قصد ساقط کردن نظام اسلامی، بخشی از این کشور را جدا کنند و تمامیت ارضی ایران را از بین بردند؛ ولی نتوانستند. این، شکست قدرتهای بزرگ نیست؟ این، غلبه و عزت و توانایی ملت ما نیست؟ ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: امروز در دنیا، روی چیزهای خاصی حساسیت هست. امروز در دنیا، روی کتک خوردن زن به وسیلهی شوهر، حساسیتی نیست. مردان در اروپا و امریکا - نه همهی آنان - خیلی راحت زنانشان را کتک میزنند. روی ظلم کردن مرد به زن در خانواده، خیلی حساسیتی در دنیا نیست. آمارهایی که ارایه میکنند، نشاندهندهی این است که پدران و شوهران در خانوادههای امریکایی و اروپایی، خیلی راحت به فرزندان و همسرانشان ظلم میکنند. در دنیا روی این مسأله، خیلی هم جنجال نیست؛ امّا روی پوشش زن حساسیت هست! اگر کسی، شخصیتی، فیلسوفی، نظامی، سیاستی، با عریان بودن زن مخالفت کند، این را در دنیا هو میکنند! روی بسیاری از فسادها و روشها و عادات، حساسیتی نیست. اگر کشوری به عنوان یک سیاست، با مشروبات الکلی مخالفت بکند، این را در دنیا هو میکنند، لبخند تمسخر میزنند، او را مرتجع مینامند! این، فرهنگِ کجاست؟ این عریانی زن به عنوان یک سنت، این رواج مسکرات به عنوان یک رسم رایج، متعلق به کجاست؟ این، متعلق به اروپاست و از فرهنگ قدیمی این کشورها ناشی شده است. حالا این رسمها در جاهای دیگر دنیا هم حجیت پیدا کرده است و اگر کسی با آن مخالفت کرد، کأنّه مرتکب گناه کبیرهیی شده است! ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: وضع دنیا عوض خواهد شد و معنویت، حق خود را از اقتدار جهانی در دنیا به دست خواهد آورد. هیچ تردیدی در این نیست. این دیگر امکان ندارد که قدرتهای بزرگ مثل امریکا و غیره، فرض کنند که این حرکت شتابندهی معنویت را در دنیا از بین خواهند برد ... ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: کشورهایی هستند که بههیچوجه در آنها آزادی سیاسی و دمکراسی نیست؛ حتّی مجلس قانونگذاری وجود ندارد - نمیخواهیم حالا تصریح به اسم بکنیم، حساسیتی روی اینها نیست - اما اگر کشوری نگذارد مردم مست کنند، الواتی کنند، عربدهکشی کنند، جلویشان را بگیرد، حساسیت هست و میگویند شما جلوی آزادی مردم را گرفتید! روی آن منع آزادی حساسیتی نیست؛ روی این قضیه هست! البته مقداری از این حساسیت، به خاطر خصومت با جمهوری اسلامی است؛ اما مقدار زیادی هم به خاطر این است که فرهنگ حاکم و مسلط و غالب از نظر اروپاییها، فرهنگ آنهاست. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: همه در دنیا فهمیدند که اگر ملتی مؤمن شد و به خدا و قرآن و روز جزا معتقد گردید و جوانانش در میدان جنگ، اینگونه با مظلومیت جنگیدند، تا حدی که دشمن را ناکام کردند، سربلند و پیروز است. همهی قدرتهای دنیا دستشان را روی هم گذاشتند، تا بتوانند به قصد ساقط کردن نظام اسلامی، بخشی از این کشور را جدا کنند و تمامیت ارضی ایران را از بین بردند؛ ولی نتوانستند. این، شکست قدرتهای بزرگ نیست؟ این، غلبه و عزت و توانایی ملت ما نیست؟ ... این، واقعاً خیلی عظمتی است؛ عظمت اسلام. پس، اسلام در این جنگ عزیز شد و مسلمانان فهمیدند که اسلام با یک ملت چه میکند۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبههها آمدند و خانوادهها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانههایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
محور، اسلام است. ما باید برای اسلام حرکت کنیم. امروز ایران، مرکز اساسی اسلام است. ایران، ایران اسلامی است. مسلمانان دنیا از هر ملیت و قومیت، امروز چشم به ایران دارند. ناسیونالیستها یکدیگر را دفع میکنند؛ ولی در ایران ما و در این سرزمین پاک و مقدس، این چیست که ملتهای دیگر را به خودش جذب میکند؟ این، ایمان و اسلام و مبارزهی در راه هدفهای بزرگ اسلامی است که بزرگترین آن، ستیزهگری با ظلم و ستم و تلاش در راه آزادی و عدالت است؛ هیچ چیز دیگری نیست. ملتها مجذوب این چیزهایند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
این انقلاب، به همهی بدیها در سطح ارتباطات جهانی و روابط میان ملتها، پیشانی گره کرده و روی ترش نشان داده و به همهی قدرتهای ظالم و متعرض، «نه» گفته است. این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، به بیعدالتیهایی که امروز در سطح جهان رایج است و به نظامی که این بی عدالتیها را در خود دارد، اعتراض کرده و معترض خواهد ماند. برای همین است که در هر نقطهیی از دنیا، آحاد مردمی که از این انقلاب اطلاعی دارند، وقتی از نام انقلاب و رهبر کبیر آن و پاسداران جانبرکف انقلاب - یعنی ملت بزرگ ما - سخنی به میان میآید، با احترام و تجلیل آنها روبهرو میشویم. ما این را شاهد بودهایم و میدانیم. این، به خاطر آن است که انقلاب اسلامی ایران و این نظام مقدس الهی، از حقوق مظلومان دفاع کرده است. ما باید #قوی باشیم، تا امید در دل ملتها باقی بماند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
به امام بگو فدای سرتان مادر اسیری - نمیدانم در تبریز بود، یا در جای دیگر - به من گفت که بچهام اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو به امام بگو که فدای سرتان، من ناراحت نیستم. این زن، وضع خیلی عجیبی داشت. دیدم جمعیت را میشکافد و میآید. نمیگذاشتند بیاید؛ من گفتم بگذارید بیاید، ببینم چه میگوید. آمد این حرف را زد. از این حرف، من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی که خدمت امام آمدم، یادم هم رفت اول بگویم؛ بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکی از آقایانی که در آنجا بود، گفتم به امام عرض بکنید، یک جمله ماند. ایشان، پشت درِ حیاط اندرونی آمدند، من هم به آنجا رفتم. وقتی حرف آن زن را گفتم، امام آنچنان چهرهیی نشان دادند و آنچنان رقتی پیدا کردند و گریهشان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم. این، واقعاً خیلی عجیب است. ما اینهمه شهید دادیم، مگر شوخی است؟ هفتادودو تن از یلان انقلاب قربانی شدند، ولی او مثل کوه ایستاد و اصلاً انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است؛ حالا در مقابل اینکه یک اسیر را کشتند، چهرهاش گریان میشود. اینها چیست؟ من نمیفهمم. آدم اصلاً نمیتواند این شخصیت و این هویت را توصیف کند. غرض، کار شما باید همهی این جوانب را نشان بدهد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۱
فتوحات ما با «تقوا» امکانپذیر شد حضرت آیتالله امام خامنهای: «علایم ایمان، گناه نکردن، از خدا ترسیدن، با بندگان خدا خوب بودن، با دشمنان خدا خصم و سرسخت بودن، از اختلافهای کوچک برادران راحت صرفنظر کردن، و با دشمنان ذرهذره را به حساب آوردن است. در مقابل مؤمنین، فروتن باشید و خودتان را ذلیل بگیرید؛ «اذلّة علی المؤمنین» این، با شاخوشانهکشیدن با همدیگر، نمیسازد. این، با محبت و گذشت و مدارا ایجاد میشود. تقوا، اینهاست. تقوا در مسایل مالی، تقوا در مسایل ناموسی، تقوا در مسایل شخصی، تقوا در مسایل سیاسی، بخصوص تقوا در مسایل کاری را مهم بینگارید. بدانید که در حرکت تقوایىِ این کشور و این ملت، آنچنان اوج و رونقی به حرکت این ملت داده خواهد شد که چشم دنیا را خیره خواهد کرد. هرجایی که ما نمایشی از تقوا دیدیم، همین اثر را هم دیدیم. فتوحات میدان جنگ، همینطور بود. خرمشهر، با تقوا به دست آمد. به وسیلهی تقوا و اتکال به خدا بود که دشمن در جنگ هشتساله شکست خورد.» ۱۳۶۹/۳/۲
ما باید #ایران_اسلامی را آنچنان آراسته کنیم و بسازیم که برای اسلام موجب آبرو بشود. یک ایران بیسواد و بیبهداشت و بیرشد؛ ایرانی که آحاد مردم در آن، اتحاد و اتفاقی نداشته باشند، برای اسلام و انقلاب و نهضت اسلامی، هیچ افتخاری درست نمیکند؛ بلکه بهعکس، موجب سرشکستگی هم خواهد شد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
انسان گاهی در رادیوها یا در اطلاعیههایی که مخالفان انقلاب مینویسند، چیزهایی میشنود و یا میخواند که تعجب میکند اینها را از کجا میآورند. علت اینکه تبلیغات جهانی سعی میکنند مشکلاتی را که در ایران نیست، به ایران نسبت بدهند؛ آنچه را که کوچک است، ده برابر و صد برابر بزرگتر کنند، این است که میخواهند مردم دنیا را نسبت به مسائل ایران، دچار یأس و ناامیدی کنند. میخواهند بگویند که اسلام و انقلاب این است و انقلاب و اسلام نمیتوانند یک کشور و ملت را اداره کنند و سعادتمند نمایند. عزت و بیداری و شجاعت و تسلیمناپذیری ملت ایران، با نشاط شدن این نسل انقلابی، ابتکار و فعالیت و حرکت به سمت خودکفایی در ایران را ندیده میگیرند؛ اما فرضاً اگر سیب زمینی یکچندروزی کم است، تمام رادیوهای دنیا میگویند که در ایران مسألهی سیب زمینی وجود دارد! نه برای خاطر اینکه سیب زمینی مهم است؛ بلکه به این دلیل که نشان دادن حتّی یک نقطه ضعف کوچک در ایران اسلامی، برای آنها خیلی مهم است. اگر یک نقطه ضعف کوچک پیدا کردند، برای آنها فوزی است و خوشحال میشوند. شما باید سعی کنید ایران را آنچنان بسازید که برای اسلام و مسلمین، مایهی افتخار باشد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
ما در شکلدهی و راهاندازی حرکت اسلامی در جهان، هیچ نقش مستقیم و غیر مستقیمی که از روی برنامهریزی و طراحی ما باشد، نداریم؛ از اول هم نداشتیم. نقش، از آنِ اسلام است؛ یعنی همین که ملت ایران توانستهاند پرچم اسلام زندگی و زندگیساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی همانطوری که امام عزیزمان تعبیر کردند بلکه اسلام ناب محمّدی (ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملتهای مسلمان دنیا امیدبخش است ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
این روزها از چند جهت، روزهای مهمی است. یکی از علامتهای بیداری یک ملت این است که لحظهها را بشناسد و بفهمد که حالا چه موقعی است و اهمیت این لحظه چهقدر است. ما در دوران طاغوت، لحظههایی را پیدرپی میگذراندیم؛ بدون اینکه بفهمیم چه شد، چه اتفاق افتاد، چه بر سر ما آمد و چه وظیفهیی به ما متوجه شد. شاید خیلی زمان گذشت و ما اینطور بودیم. یکی از برکات این نهضت و از خصوصیات آن رهبر استثنایی بینظیر، همین بود. او لحظهها را به حساب آورد و سرانگشت ذهن ما را حساس کرد. سرانگشتهای حساس، کوچکترین ذرهیی که با آنها تماس پیدا کند، آن را حس میکنند. برخلاف آن، سرانگشتی که بیحس و کَرَخ شده باشد، هیچچیز را حس نمیکند. ما آنطوری بودیم و امام ما را حساس کرد، تا بفهمیم که در زمانه چه میگذرد ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: این سگهای دستآموز امریكا، این اسرائیلیهای بدتر از حیوان، آن همه فاجعهی فضاحتبار را در فلسطین اشغالی انجام میدهند، ولی در دنیا هیچ انعكاسی پیدا نمیكند؛ چون طرفها مسلمانند. این، همان دنیایی است كه سی یا چهل سال بعد از سقوط آلمان هیتلری، تعقیب كسانی را شروع كرد كه گفته شده بود تعدادی یهودی را كشته یا شكنجه كردهاند! شاید حتّی آنچه كه واقع شده بود، خیلی كمتر از آن چیزی بود كه گفته هم میشد ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
این جوان پا میشود میرود جنگ، جانش را کف دستش میگیرد، از خطرات عبور میکند، برای چه؟ این در وصیّتنامهها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب.
دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود.۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
جنگیدن با دشمن هم از دور یک چیز آسانی به نظر میآید؛ تا کسی نرود آنجا، صدای توپ و تفنگ و انفجار و مانند اینها را نبیند و نشنود، درست درک نمیکند که چه خبر است. این جوان پا میشود میرود آنجا، جانش را کف دستش میگیرد، از خطرات عبور میکند، برای چه؟ این در وصیّتنامهها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب. دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود. اینجور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند در دنیا میکنند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق میافتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده بر میگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»، این نبود قضیّه؛ قضیّه قضیّهی دین بود، قضیّهی آرمان الهی بود، قضیّهی حاکمیّت اسلام بود، قضیّهی انقلاب بود، اسلام انقلابی بود که اینها را میکشاند.۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
برخی سعی میکنند آرمانهای والای شهیدان را پنهان کنند و دفاع مقدس را در سطح جنگهای معمول دنیا و آرمان آن را در حد عقب راندن دشمن متجاوز تقلیل دهند/ آرمان شهیدان، «خداوند، اسلام، حکومت اسلامی، اسلام انقلابی و احکام دینی مهمی همچون حجاب» است/ علت تأکیدهای امام بزرگوار بر وصیتنامه های شهیدان، درک جاذبه فوق العاده این آرمانها در ایجادشوق فداکاری و ازجان گذشتگی است ... ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حجاب اسلامی، یکی از الزامات امنیت برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتم [اختلاط زن و مرد] پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ شود، اسلام برای زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و در درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد. برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسئولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است. بیانات در اجتماع زنان خوزستان | ۱۳۷۵/۱۲/۲۰
مقام معظم رهبری (حفظه الله): آن کسانی که با توهم تکیه به دیگران گمان میکنند که امنیتشان را میتوانند تأمین کنند بدانند که سیلی این را به زودی خواهند خورد ۱۴۰۰/۷/۱۱
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
برير بن خضير همدانى مشرقى
بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (شهادت سال 61 هجری)، از شهیدان واقعه کربلا و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت پیامبر (ص) و ازتابعین و یاران امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین(ع) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در دفاع از خاندان پیامبر(ص) دارد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، جهت چيست كه چون امر مى شود، براى جهاد در راه دين، بى درنگ خارج شويد، به خاک زمين دل بستهايد، آيا راضى به زندگانى دنيا عوض حيات ابدى آخرت شديد، در صورتى كه متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندک و ناچيز است، بدانيد كه اگر در راه دين خدا براى جهاد بيرون نشويد، خدا شما را به عذابى دردناک معذب خواهد كرد و قومى ديگر براى جهاد، به جاى شما برمیگمارد و شما به خدا زيانى نرساندهايد و خدا بر هر چيز توانا است ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: در سرعت گذشت زمان و تاريخ زندگی دقيق شويد و بنگريد كه چگونه مرگ با شتاب به سويتان میآيد. بدانيد دنيا آزمايشگاهی موقت يا به قول امام علی(ع) مسافرخانهای بيش نيست، دير يا زود بايد رخت سفر بربست و به ديار آخرت كه دار مقر است، پيوست. هنوز كه دير نشده است، از خواب غفلت برخيزيد، ايمان را دريابيد و به سوی عمل شايسته بشتابيد و حال كه مرگ حتمی است و اسلام عزيز محتاج خون است، حسينوار مرگ سرخ را در آغوش كشيد و از مرگ ذلتبار برهيد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: گول دنيا، منافقين و شيطان را نخوريد؛ چرا كه اينها تنها ظاهری آراسته و فريبنده دارند و در درون زهری كشنده. از خدا بخواهيد تا بصيرتی نيكو به شما عنايت فرمايد تا خود را بشناسيد، قدر خود را بدانيد و تنها بنده او باشيد و از بندگی غير او بپرهيزيد چون شيطان، نفس و دنيا قابل اين نيستند كه حتی يك لحظه پرستش شوند ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: امام را تنها نگذاريد، گوش به فرمان رهبر و دنبالهرو روحانيت اصيل بوده، در راه خدا صبور و شكيبا باشيد، با كمبودها بسازيد، با ارادهای آهنين در خط امام كه همان صراط مستقيم الهی است، استوار باشيد و از تهديد شياطين جن و انس نهراسيد. زندگی مصائب و مشكلات فراوان دارد، چه بهتر كه اين مشكلات در راه خدا بر ما ببارد نه در طريق شياطين ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: برادرانم! راه خدا بهترين راهها است، پوينده و كوشنده در اين صراط باشيد و راه مرا كه جهاد فیسبيلالله است در هر زمينهای تداوم بخشيد.
خواهرانم! مسئوليت شما زينبگونه شدن است، سنگين و بر دوش كشيدن پيام خون برادراتان كه پاسداری از مقام والای زن و زهراگونه شدن ديگر خواهران و حفظ حجاب و پاكدامنی و عفت است، سنگينتر است، در اين راه ثابت قدم باشيد و بر تجملات دل نبنديد و تسليم خواستههای نفسانی نشويد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: اما اى شمايی كه دنيا، آمال و آرزوها، هوی و هوسها فريبتان داده و از خدا غافلتان نموده است، آيا نمیدانيد كه مثل دنيا، مثل آبِ شور دريا است كه هرچه آن را بنوشيد تشنهتر میشويد؟ آيا نمیدانيد در دنيا خوشی وجود ندارد و تنها با ياد خدا دلها آرام میگيرد؟ آيا زمان فرا نرسيده كه در برابر ذات كبريای خدای قهار، خاشع شويد و خطوط شيطان را رها كرده، بر صراط مستقيم درآييد و برگرديد؛ چون هر قدم كه برداريد بر گردابهای هلاك نزديكتر و از ساحل نجات دورتر خواهيد شد ...
شهید شهید هرمز بابایی شهادت: بیست و هشتم اسفند ماه سال 1363، در شرق رود دجله عراق
بخشی از وصیت نامه: من برای این به جبهه آمدم که وظیفه الهی است و اینکه برای خداوند و جامعه خدمتی کرده باشم و وظیفه هر مسلمان است که در راه خداوند به مردم خدمت کند ...
شهید علی عسگری شهادت: پنجم اسفند 1365، در عملیات کربلای پنج
فرازی از وصیت نامه:
مادرم حلالم کن و صبر و استقامت داشته باش که در دنیا و آخرت سربلند هستید. من راه حسین(ع) را انتخاب کردم که جز آن راهی نیست ...
شهید «ابوالحسن منصوری» در وصیت نامه اش اینگونه آورده است: در اسلام آن چه منجر به شهادت یعنی مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس میگردد و به صورت یک اصل درآمده و نام آن جهاد است ...
شهید مدافع حرم شهید حمید محمد رضایی (ابومجید)
تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه: وظیفه خودم می دانم که صدای هر مظلوم مسلمان در هر جای جهان را شنیدم آنها را یاری کنم ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و ما من دابة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه إلا اءمم اءمثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ء ثم إلى ربهم يحشرون(۳۸)
ترجمه : ۳۸ - هيچ جنبنده اى در زمين و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز ميكند نيست ، مگر اينكه امت هائى همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم ، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.
تفسیر از آنجا كه اين آيه بخشهاى وسيعى را بدنبال دارد نخست بايد لغات آيه و بعد تفسير اجمالى آن را ذكر كرده ، سپس به ساير بخشها بپردازيم : دابه از ماده ديبب بمعنى آهسته راه رفتن و قدمهاى كوتاه برداشتن است ، و معمولا به همه جنبندگان روى زمين گفته ميشود، و اگر مى بينيم كه به شخص سخن چين ديبوب گفته مى شود و در حديث وارد شده : لا يدخل الجنة ديبوب : هيچگاه سخنچين داخل بهشت نميشود نيز از همين نظر است كه او آهسته ميان دو نفر رفت آمد مى كند تا آنها را نسبت بهم بدبين سازد. طائر به هر گونه پرنده اى گفته ميشود، منتها چون در پاره اى از موارد به امور معنوى كه داراى پيشرفت و جهش هستند اين كلمه اطلاق مى شود در آيه مورد بحث براى اينكه نظر فقط روى پرندگان متمركز شود جمله : يطير بجناحيه يعنى با دو بال خود پرواز مى كند به آن افزوده شده . امم جمع امت و امت بمعنى جمعيتى است كه داراى قدر مشتركى هستند، مثلا: دين واحد يا زبان واحد، يا صفات و كارهاى واحدى دارند. يحشرون از ماده حشر بمعنى جمع است ، ولى معمولا در قرآن به اجتماع در روز قيامت گفته ميشود، مخصوصا هنگاميكه به ضميمه الى ربهم بوده باشد. آيه فوق بدنبال آيات گذشته كه درباره مشركان بحث مى كرد و آنها را به سرنوشتى كه در قيامت دارند متوجه مى ساخت ، سخن از حشر و رستاخيز عمومى تمام موجودات زنده ، و تمام انواع حيوانات به ميان آورده ، نخست مى گويد: هيچ جنبنده اى در زمين ، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند نيست مگر اينكه امت هائى همانند شما هستند (و ما من دابه فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ). و به اين ترتيب هر يك از انواع حيوانات و پرندگان براى خود امتى هستند همانند انسانها، اما در اينكه اين همانندى و شباهت در چه جهت است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى شباهت آنها را با انسانها از ناحيه اسرار شگفت انگيز خلقت آنها دانسته اند زيرا هر دو نشانه هائى از عظمت آفريدگار و خالق را با خود همراه دارند. و بعضى از جهت نيازمنديهاى مختلف زندگى يا وسايلى را كه با آن احتياجات گوناگون خود را بر طرف مى سازند، ميدانند. در حالى كه جمعى ديگر معتقدند كه منظور شباهت آنها با انسان از نظر درك و فهم و شعور است ، يعنى آنها نيز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند، خدا را مى شناسند و به اندازه توانائى خود او را تسبيح و تقديس مى گويند، اگر چه فكر آنها در سطحى پائينتر از فكر و فهم انسانها است ، و ذيل اين آيه - چنانكه خواهد آمد - نظر آخر را تقويت مى كند. سپس در جمله بعد مى گويد: ما در كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم (ما فرطنا فى الكتاب من شى ء). ممكن است منظور از كتاب ، قرآن بوده باشد كه همه چيز (يعنى تمام امورى كه مربوط به تربيت و هدايت و تكامل انسان است ) در آن وجود دارد، منتها گاهى به صورت كلى بيان شده ، مانند دعوت به هر گونه علم و دانش ، و گاهى به جزئيات هم پرداخته شده است مانند بسيارى از احكام اسلامى و مسائل اخلاقى . احتمال ديگر اينكه منظور از كتاب عالم هستى است ، زيرا عالم آفرينش مانند كتاب بزرگى است كه همه چيز در آن آمده است و چيزى در آن فروگذار نشده . هيچ مانعى ندارد كه هر دو تفسير با هم در آيه منظور باشد زيرا نه در قرآن چيزى از مسائل تربيتى فروگذار شده ، و نه در عالم آفرينش نقصان و كم و كسرى وجود دارد. و در پايان آيه ميگويد تمام آنها بسوى خدا در رستاخيز جمع مى شوند (ثم الى ربهم يحشرون ). ظاهر اين است كه ضمير هم در اين جمله به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمى گردد، و به اين ترتيب قرآن براى آنها نيز قائل به رستاخيز شده است و بيشتر مفسران نيز اين مطلب را پذيرفته اند كه تمام انواع جانداران داراى رستاخيز و جزاء و كيفرند، تنها بعضى منكر اين موضوع شده ، و اين آيه و آيات ديگر را طور ديگر توجيه كرده اند مثلا گفته اند منظور از حشر الى الله همان بازگشت به پايان زندگى و مرگ است . ولى همانطور كه اشاره كرديم ظاهر اين تعبير در قرآن مجيد همان رستاخيز و برانگيخته شدن در قيامت است . روى اين جهت آيه به مشركان اخطار مى كند خداوندى كه تمام اصناف حيوانات را آفريده ، و نيازمنديهاى آنها را تامين كرده ، و مراقب تمام افعال آنها است و براى همه رستاخيزى قرار داده ، چگونه ممكن است براى شما حشر و رستاخيزى قرار ندهد و به گفته بعضى از مشركان چيزى جز زندگى دنيا و حيات و مرگ آن در كار نباشد.
نكته ها در اينجا به چند موضوع بايد دقت كرد ۱- آيا رستاخيز براى حيوانات هم وجود دارد؟ شك نيست كه نخستين شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تكليف و مسئوليت است ، طرفداران اين عقيده مى گويند مداركى در دست است كه نشان مى دهد حيوانات نيز به اندازه خود داراى درك و فهمند، از جمله : زندگى بسيارى از حيوانات آميخته با نظام جالب و شگفت انگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنها است كيست كه درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجيب آنها و نظام شگفت انگيز لانه و كندو، سخنانى نشنيده باشد، و بر درك و شعور تحسين آميز آنها آفرين نگفته باشد؟ گرچه بعضى ميل دارند همه اينها را يك نوع الهام غريزى بدانند، اما هيچ دليلى بر اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غريزه بدون عقل ) انجام مى شود. چه مانعى دارد كه اين اعمال همانطور كه ظواهرشان نشان مى دهد ناشى از عقل و درك باشد؟ بسيار مى شود كه حيوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پيش بينى نشده دست به ابتكار ميزنند، مثلا گوسفندى كه در عمرش گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن را مى بيند به خوبى خطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى شود. علاقه اى كه بسيارى از حيوانات تدريجا به صاحب خود پيدا مى كنند شاهد ديگرى براى اين موضوع است ، بسيارى از سگ هاى درنده و خطرناك نسبت به صاحبان خود و حتى فرزندان كوچك آنان مانند يك خدمتگزار مهربان رفتار ميكنند. داستانهاى زيادى از وفاى حيوانات و اينكه آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مى كنند در كتابها و در ميان مردم شايع است كه همه آنها را نمى توان افسانه دانست . و مسلم است آنها را به آسانى نمى توان ناشى از غريزه دانست ، زيرا غريزه معمولا سرچشمه كارهاى يكنواخت و مستمر است ، اما اعمالى كه در شرائط خاصى كه قابل پيش بينى نبوده بعنوان عكس العمل انجام ميگردد به فهم و شعور شبيه تر است تا به غريزه . هم امروز بسيارى از حيوانات را براى مقاصد قابل توجهى تربيت مى كنند، سگهاى پليس براى گرفتن جنايتكاران ، كبوترها براى رساندن نامه ها، و بعضى از حيوانات براى خريد جنس از مغازه ها، و حيوانات شكارى براى شكار كردن ، آموزش مى بينند و وظائف سنگين خود را با دقت عجيبى انجام ميدهند، (امروز حتى براى بعضى از حيوانات رسما مدرسه افتتاح كرده اند!) از همه اينها گذشته ، در آيات متعددى از قرآن ، مطالبى ديده مى شود كه دليل قابل ملاحظه اى براى فهم و شعور بعضى از حيوانات محسوب مى شود، داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشگر سليمان ، و داستان آمدن هدهد به منطقه سبا و يمن و آوردن خبرهاى هيجان انگيز براى سليمان شاهد اين مدعا است . در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده ميشود، از جمله : از ابوذر نقل شده كه مى گويد: ما خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود، ميدانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود ولى خدا ميداند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد. و در روايتى از طرق اهل تسنن از پيامبر نقل شده كه در تفسير اين آيه فرمود ان الله يحشر هذه الامم يوم القيامة و يقتص من بعضها لبعض حتى يقتص للجماء من القرناء: خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت برمى انگيزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى گيرد، حتى قصاص حيوانى كه شاخ نداشته و ديگرى بى جهت باو شاخ زده است از او خواهد گرفت . در آيه 5 سوره تكوير نيز مى خوانيم و اذا الوحوش حشرت هنگاميكه وحوش محشور مى شوند اگر معنى اين آيه را حشر در قيامت بگيريم (نه حشر و جمع بهنگام پايان اين دنيا) يكى ديگر از دلائل نقلى بحث فوق خواهد بود. ۲ - اگر آنها رستاخيز دارند تكليف هم دارند سئوال مهمى كه در اينجا پيش مى آيد و تا آن حل نشود تفسير آيه فوق روشن نخواهد شد اين است كه آيا مى توانيم قبول كنيم كه حيوانات تكاليفى دارند با اينكه يكى از شرائط مسلم تكليف عقل است و به همين جهت كودك و يا شخص ديوانه از دايره تكليف بيرون است ؟ آيا حيوانات داراى چنان عقلى هستند كه مورد تكليف واقع شوند؟ و آيا ميتوان باور كرد كه يك حيوان بيش از يك كودك نابالغ و حتى بيش از ديوانگان درك داشته باشد؟ و اگر قبول كنيم كه آنها چنان عقل و دركى ندارند چگونه ممكن است تكليف متوجه آنها شود.
در پاسـخ اين سئوال بايد گفت كه تكليف مراحلى دارد و هر مرحله ادراك و عقلى متناسب خود ميخواهد، تكاليف فراوانى كه در قوانين اسلامى براى يك انسان وجود دارد بقدرى است كه بدون داشتن يك سطح عالى از عقل و درك انجام آنها ممكن نيست و ما هرگز نميتوانيم چنان تكاليفى را براى حيوانات بپذيريم ، زيرا شرط آن ، در آنها حاصل نيست ، اما مرحله ساده و پائين ترى از تكليف تصور مى شود كه مختصر فهم و شعور براى آن كافى است ، ما نمى توانيم چنان فهم و شعور و چنان تكاليفى را بطور كلى درباره حيوانات انكار كنيم . حتى در باره كودكان و ديوانگانى كه پاره اى از مسائل را ميفهمند انكار همه تكاليف مشكل است مثلا اگر نوجوانان 14 ساله كه به حد بلوغ نرسيده ولى كاملا مطالب را خوانده و فهميده اند در نظر بگيريم ، اگر آنها عمدا مرتكب قتل نفس شوند در حالى كه تمام زيانهاى اين عمل را ميدانند آيا ميتوان گفت هيچ گناهى از آنها سرنزده است ؟! قوانين كيفرى دنيا نيز افراد غير بالغ را در برابر پاره اى از گناهان مجازات ميكند، اگر چه مجازاتهاى آنها مسلما خفيفتر است . بنابراين بلوغ و عقل كامل شرط تكليف در مرحله عالى و كامل است ، در مراحل پائين تر يعنى در مورد پاره اى از گناهانى كه قبح و زشتى آن براى افراد پائينتر نيز كاملا قابل درك است بلوغ و عقل كامل را نميتوان شرط دانست . با توجه به تفاوت مراتب تكليف ، و تفاوت مراتب عقل اشكال بالا در مورد حيوانات نيز حل مى شود. ۳ - آيا اين آيه دليل بر تناسخ است عجيب اينكه بعضى از طرفداران عقيده خرافى تناسخ به اين آيه براى مسلك خود استدلال كرده اند و گفته اند آيه ميگويد حيوانات امت هائى همانند شما هستند، در حاليكه ميدانيم آنها ذاتا، همانند ما نيستند، بنابراين بايد بگوئيم ممكن است روح انسانها پس از جدا شدن از بدن در كالبد حيوانات قرار بگيرند باين وسيله كيفر بعضى از اعمال سوء خود را ببينند! ولى علاوه بر اينكه عقيده به تناسخ بر خلاف قانون تكامل ، و بر خلاف منطق عقل ميباشد، و لازمه آن انكار معاد است (چنانكه مشروحا در جاى خود گفته ايم ) آيه بالا به هيچ وجه دلالتى بر اين مسلك ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم مجتمعات حيوانى از جهاتى ، همانند مجتمعات انسانى هستند، و اين شباهت جنبه فعلى دارد، نه بالقوه ، زيرا آنها نيز سهمى از درك و شعور دارند، و سهمى از مسئوليت ، و سهمى از رستاخيز، و از اين جهات شباهتى به انسانها دارند. اشتباه نشود تكليف و مسئوليت انواع جانداران در يك مرحله خاص مفهومش اين نيست كه آنها داراى رهبر و پيشوائى براى خود هستند و شريعت و مذهبى دارند آنچنان كه از بعضى صوفيه نقل شده است ، بلكه رهبر آنها در اينگونه موارد تنها درك و شعور باطنى آنها است ، يعنى مسائل معينى را درك ميكنند و باندازه شعور خود در برابر آن مسئول هستند.
السَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ الْكِتابِ الْمَسْطُور السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ التَّوْريةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبُور السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ الرَّحْمنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا شَريكَ الْقُرْآنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمُودَ الدِّينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ حِكْمَةِ رَبِّ الْعالَمين السَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ حِطَّة الَّذي مَنْ دَخَلَهُ كانَ مِنَ الاْمِنين
«سلام بر تو اي خزانه دار كتاب نوشته شده، سلام بر تو اي وارث تورات و انجيل و زبور، سلام بر تو اي امين رحمان، سلام تو اي شریک قرآن، سلام بر تو اي ستون دين، سلام بر تو اين دروازه حكمت پروردگار جهانيان، سلام بر تو اي دروازهٔ آمرزش گناهان كه هركس داخل آن شد، محفوظ است».
کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند، خوشبختترند؟ حضرت آیتالله امام خامنهای: «مگر کسانی که با تجمل عروس و داماد میشوند خوشبختترند؟ چه کسی میتواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز اینکه یک عده جوان را، یک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر اینها تلخ نماید چیز دیگری نیست... اگر نتوانستند آنجور آنها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر در خانه بماند. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همینطور غیر متأهل بماند.» ۱۳۷۳/۹/۲۳
حضرت آیت الله امام خامنه ای: با تمام وجود از اسلام و انقلاب و نظام دفاع كنيد.
همسر شهید: عاشق قرآن خواندن بود همه کارهایش را با قرآن خواندن شروع میکرد. فاطمه که به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن میکرد و میگفت: دوست دارم دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم در زندگی اش به کار ببندد.
و قالوا لو لا نزل علیه ءایة من ربه قل إ ن الله قادر على اءن ینزل ءایة و لکن اءکثرهم لا یعلمون (۳۷)
ترجمه : ۳۷ - و گفتند چرا نشانه (و معجزه اى ) از طرف پروردگارش بر او نازل نمیگردد، بگو خداوند قادر است که نشانه اى نازل کند، ولى بیشتر آنها نمى دانند.
تفسیر در این آیه یکى از بهانه جوئى هاى مشرکان مطرح شده است ، به طورى که در بعضى از روایات آمده جمعى از رؤ ساى قریش هنگامى که از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفتند اینها فایده ندارد اگر راست مى گوئى معجزاتى همانند عصاى موسى ، و ناقه صالح ، براى ما بیاور، قرآن در این باره مى گوید: آنها گفتند: چرا آیه و معجزه اى از طرف پروردگار بر این پیامبر نازل نشده است ؟! (و قالوا لو لا نزل علیه آیة من ربه ). روشن است که آنها این پیشنهاد را از روى حقیقت جوئى نمى گفتند، زیرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به اندازه کافى براى آنها معجزه آورده بود، و اگر چیزى جز قرآن با آن محتویات عالى در دست او نبود، همان قرآنى که در چندین آیه آنها را رسما دعوت به مقابله کرده ، و به اصطلاح تحدى نموده است و آنها در برابر آن عاجز مانده اند، براى اثبات نبوت او کافى بود، اما این بوالهوسان بهانه جو از یکسو مى خواستند قرآن را تحقیر کنند، و از سوى دیگر از قبول دعوت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سر باز زنند، لذا پى در پى درخواست معجزه تازه مى کردند، و مسلما اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تسلیم خواسته هاى آنها میشد با جمله هذا سحر مبین همه را انکار مى کردند همانطور که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود. لذا قرآن در پاسـخ آنها مى گوید: به آنها بگو خداوند قادر است آیه و معجزه اى (که شما پیشنهاد مى کنید) بر پیامبر خود نازل کند (قل ان الله قادر على ان ینزل آیة ). ولى این کار یک اشکال دارد که غالب شما از آن بى خبرید و آن اینکه اگر به اینگونه تقاضاها که از سر لجاجت مى کنید ترتیب اثر داده شود سپس ایمان نیاورید همگى گرفتار مجازات الهى شده ، نابود خواهید گشت ، زیرا این نهایت بى حرمتى نسبت به ساحت مقدس پروردگار و فرستاده او و آیات و معجزات او است ، لذا در پایان آیه مى فرماید ولى اکثر آنها نمى دانند (و لکن اکثر هم لا یعلمون ). اشکال : به طورى که از تفسیر مجمع البیان استفاده مى شود از قرنها پیش بعضى از مخالفان اسلام این آیه را دستاویز کرده و به آن استدلال نموده اند که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ معجزه اى نداشته است ، زیرا هنگامى که از او تقاضاى اعجاز مى کنند او تنها با گفتن اینکه خداوند توانائى بر چنین چیزى دارد و اکثر شما نمى دانید قناعت ، اتفاقا بعضى از نویسندگان اخیر دنباله این افسانه کهن را گرفته . و در نوشته خود این ایراد را بار دیگر زنده کرده اند.
پاسـخ : اولا - آنها که چنین ایرادى مى کنند گویا آیات قبل و بعد را درست مورد بررسى قرار نداده اند که سخن از افراد لجوجى به میان آمده که به هیچوجه حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند، و اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در برابر خواسته هاى آنها تسلیم نشده نیز به همین دلیل بوده است و گرنه در کجاى قرآن داریم که افراد حق جو و حق طلب از پیامبر تقاضاى معجزه کرده باشند و او خواسته آنها را رد کرده باشد در آیه 111 همین سوره انعام در باره اینگونه افراد مى خوانیم
و لو اننا نزلنا الیهم الملائکة و کلمهم الموتى و حشرنا علیهم کل شى ء قبلا ما کانوا لیؤ منوا ثانیا - به طورى که از روایات اسلامى استفاده مى شود این پیشنهاد از طرف جمعى از روساى قریش بود و آنها به خاطر تحقیر و نادیده گرفتن قرآن چنین پیشنهادى را مطرح کرده بودند و مسلم است پیامبر در برابر پیشنهادهائى که از چنین انگیزه هائى سرچشمه بگیرد تسلیم نخواهد شد. ثالثا - کسانى که این ایراد را میکنند گویا سایر آیات قرآن را از نظر دور داشته اند که چگونه خود قرآن به عنوان یک معجزه جاویدان صریحا معرفى شده و بارها از مخالفان دعوت به مقابله گردیده و ضعف و ناتوانى آنها را آشکار ساخته است و نیز آیه اول سوره اسراء را فراموش کرده اند که صریحا مى گوید خداوند پیامبرش را از مسجدالحرام به مسجد اقصى در یک شب برد. رابعا - این باورکردنى نیست که قرآن مملو از معجزات و خارق عادات انبیاء و پیامبران بوده باشد و پیامبر اسلام بگوید من خاتم پیامبرانم و برتر از همه آنها، و آئین من بالاترین آئین است ، اما در برابر خواسته حقجویان کمترین معجزه اى از خود نشان ندهد آیا در اینصورت در نظر افراد بیطرف و حقیقت طلب نقطه ابهام مهمى در دعوت او پیدا نمیشد؟! اگر او معجزه اى نمى داشت مى بایست مطلقا سخنى از معجزات انبیاى دیگر نگوید تا برنامه خویش را بتواند توجیه نماید و راههاى اعتراض را بر خود ببندد، اینکه او با دست و دل باز مرتبا از اعجاز دیگران سخن میگوید و خارق عادات موسى بن عمران و عیسى بن مریم و ابراهیم و صالح و نوح (علیهم االسلام ) را بر مى شمرد، دلیل روشنى است که او از نظر معجزات خود کاملا مطمئن بوده است . لذا در تواریخ اسلامى و روایات معتبر و نهج البلاغه خارق عادات مختلفى از پیامبر نقل شده است که مجموع آنها در سر حد تواتر است .
حجاب شرط اول است در نظام اسلامی زنان باید از درک سیاسی برخوردار باشند، فن خانه داری و همسرداری را بدانند و در صحنه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و خدمات، مظهر عصمت، طهارت و مناعت باشند و به این مهم توجه کنند که #حجاب شرط اول است. زیرا بدون حجاب، زن فراغت لازم را برای دستیابی به مراتب بالا بدست نخواهد آورد. رهبر انقلاب؛ ۷۲/۹/۱۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اتحاد مسلمین و صفاى دل آنان، شرط اصلى اعلاى کلمه ى اسلام است.
شهید عباس فراهانی
بخشی از وصیت نامه شهید: از خواهرانم هم مىخواهم که حجابشان را حفظ کنند که حفظ حجاب شما حفظ خون تمامى شهداست و شاید به خاطر همین است که تمامى دشمنان اسلامى سعى دارند که حجاب را از زنان مسلمان بگیرند ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: انقلاب بزرگ اسلامى ما، تمام مسلمانان دنیا را امیدوار کرده است.
بخشی از وصیت نامه شهید عباس فراهانی: بیاد بیاور پیمانت را که گفتى اى کاش من هم در صحنه کربلا مىبودم و در راه حسین و براى حسین شهید مىشدم اکنون چشم باز کن و ببین حسین را در میان نامردمان و ببین که حسین زمان چونه چون حسین و چگونه چون شیر مىخروشد پس بیاریش بشتاب ... لکن بیائید از یاران خاص حسین (ع) باشید بیایید بسیجى باشید بیایید سرباز امام زمان باشید ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آنچه که این کشور را نجات مىدهد، اسلام است؛ همچنان که در دوران دفاع مقدس، آنچه که این ملت را نجات داد، اسلام بود.