براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : جمعه 15 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۷۲ تا ۱۷۵ سوره مبارکه آل عمران
۱۷۲ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ۱۷۳ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ۱۷۴ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظیم ۱۷۵ إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ترجمه ۱۷۲ ـ آنها که دعوت خدا و پیامبر را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند; براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است. ۱۷۳ ـ اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم (لشکر دشمن) براى (حمله به) شما اجتماع کرده اند; از آنها بترسید»! اما این سخن، بر ایمانشان افزود; و گفتند: «خدا ما را کافى است; و او بهترین حامى ماست». ۱۷۴ ـ به همین جهت، آنها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگار، بازگشتند; در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید; و از رضاى خدا، پیروى کردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. ۱۷۵ـ این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى اساس) مى ترساند، از آنها نترسید! و از من بترسید اگر ایمان دارید! شان نزول گفتیم پایان جنگ احد ، لشگر فاتح «ابو سفیان» ، پس از پیروزى به سرعت راه «مکّه» را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند، تصمیم به مراجعت به «مدینه» و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند. این خبر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، فوراً دستور داد: لشکر احد ، خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کند، مخصوصاً فرمان داد: مجروحان جنگ احد به صفوف لشکر بپیوندند. یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: من از جمله مجروحان بودم، ولى زخم هاى برادرم از من سخت تر و شدیدتر بود، تصمیم گرفتیم هر طور که هست خود را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) برسانیم، چون حال من از برادرم کمى بهتر بود هر کجا برادرم بازمى ماند او را به دوش مى کشیدم، با زحمت، خود را به لشکر رسانیدیم. و به این ترتیب، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ارتش اسلام در محلى به نام «حمراءُ الاسد» که از آنجا تا «مدینه» هشت میل فاصله بود، رسیدند و اردو زدند. این خبر به لشکر قریش رسید و مخصوصاً از این مقاومت عجیب و شرکت مجروحان در میدان نبرد وحشت کردند، و شاید فکر مى کردند ارتش تازه نفسى نیز از «مدینه» به آنها پیوسته است. در این موقع، جریانى پیش آمد که روحیه آنها را ضعیف تر ساخت و مقاومت آنها را درهم کوبید، و آن این که: یکى از مشرکان به نام «معبد الخزاعى» از «مدینه» به سوى «مکّه» مى رفت، مشاهده وضع پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یارانش او را به سختى تکان داد، عواطف انسانى او تحریک شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است، اگر استراحت مى کردید براى ما بهتر بود، این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر «ابو سفیان» رسید. «ابو سفیان» از او درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سؤال کرد، او در جواب گفت: محمّد(صلى الله علیه وآله) را دیدم با لشکرى انبوه که تا کنون همانند آن را ندیده بودم، در تعقیب شما هستند و به سرعت پیش مى آیند!. «ابو سفیان» با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گوئى؟ ما آنها را کشتیم و مجروح ساختیم و پراکنده نمودیم. «معبد الخزاعى» گفت: من نمى دانم شما چه کردید؟ همین مى دانم که لشکرى عظیم و انبوه، هم اکنون در تعقیب شما است!. «ابو سفیان» و یاران او تصمیم قطعى گرفتند به سرعت، عقب نشینى کرده، به «مکّه» باز گردند و براى این که مسلمانان آنها را تعقیب نکنند، و آنها فرصت کافى براى عقب نشینى داشته باشند از جمعى از قبیله «عبد القیس» که از آنجا مى گذشتند و قصد رفتن به «مدینه» براى خرید گندم داشتند خواهش کردند: به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان این خبر را برسانند: «ابو سفیان» و بت پرستان قریش با لشکر انبوهى به سرعت به سوى «مدینه» مى آیند تا بقیه یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از پاى در آورند. هنگامى که این خبر، به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیْلُ: «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است». اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به «مدینه» بازگشتند، آیات فوق، اشاره به این ماجرا مى کند. تفسیر حال که روشن شد آیات مورد بحث، در چه موردى نازل شده، به تفسیر آیات باز مى گردیم. در نخستین آیه مى گوید: «آنها که دعوت خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را اجابت نمودند و پس از آن همه جراحات، به سمت میدان نبرد حرکت کردند، براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیشه گرفتند پاداش بزرگى است» ( الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ). براى آنها که بعد از آن همه جراحاتى که در روز احد پیدا نمودند، آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند و برنامه نیکى و تقوا پیش گرفتند، یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان جنگ شرکت کردند، پاداش بزرگى خواهد بود. از این که در آیه فوق پاداش عظیم را اختصاص به جمعى داده است، معلوم مى شود در میان آنها افرادى یافت مى شدند که خلوص کامل نداشتند، و نیز ممکن است تعبیر مِنْهُمْ: «بعضى از ایشان» اشاره به این باشد که بعضى از جنگجویان احد، به بهانه اى از شرکت در این میدان، خوددارى کرده بودند. آن گاه قرآن در آیه بعد، یکى از نشانه هاى زنده پایمردى و استقامت آنها را به این صورت بیان مى کند: «اینها کسانى بودند که مردم به آنها گفتند: مردم براى حمله به شما آماده شده اند، از آنها بترسید، اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافى است و او بهترین حامى ما است» ( الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ). اینها همان کسانى بودند که جمعى از مردم، یعنى کاروان «عبد القیس» ـ و به روایتى «نعیم بن مسعود» ـ 1 به آنها گفتند: لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حمله اند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه به عکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافى است و او بهترین حامى است. و به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردى آشکار، قرآن، نتیجه عمل آنها را بیان کرده و مى گوید: «آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند» (فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل). چه نعمت و فضلى از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به «مدینه» مراجعت نمودند. ممکن است فرق میان «نعمت» و «فضل» از این نظر باشد، که نعمت، پاداشى است به اندازه استحقاق، و فضل، اضافه بر استحقاق است. سپس به عنوان تأکید مى فرماید: «آنها در این جریان، کوچک ترین ناراحتى ندیدند» (لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ). علاوه بر این «خشنودى خدا را به دست آوردند و از فرمان او متابعت کردند» (وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ). «و خداوند، فضل و انعام بزرگى دارد که در انتظار مؤمنان واقعى و مجاهدان راستین است» (وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظیم). آیه بعد، دنباله آیاتى است که درباره غزوه «حمراء الاسد» نازل گردیده، مى فرماید: «این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى اساس) مى ترساند، از آنها نترسید و تنها از من بترسید، اگر ایمان دارید» (إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ). «ذلِکُم» اشاره به کسانى است که مسلمانان را از قدرت لشکر قریش مى ترسانیدند تا روحیه آنها را تضعیف کنند. بنابراین، معنى آیه چنین است: عمل «نعیم بن مسعود» و یا کاروان «عبد القیس» فقط یک عمل شیطانى است که بر دوستان شیطان تأثیر مى گذارد، یعنى این گونه وسوسه ها تنها در کسانى اثر مى گذارد که از اولیاء و دوستان شیطان باشند و اما افراد با ایمان و ثابت قدم، هیچ گاه تحت تأثیر این وسوسه ها واقع نمى شوند، بر این اساس شما که از پیروان شیطان نیستید، نباید از این وسوسه ها متزلزل شوید. تعبیر از «نعیم بن مسعود» و یا کاروان «عبد القیس» به شیطان ، یا به خاطر این است که عمل آنها به راستى عمل شیطانى بود، و با الهام او صورت گرفت; زیرا در قرآن و اخبار، معمولاً هر عمل زشت و خلافى، عمل شیطانى نامیده شده، چون با وسوسه هاى شیطان انجام مى گیرد. و یا منظور از شیطان، خود این اشخاص مى باشند و این از مواردى است که شیطان بر مصداق انسانى آن، گفته شده; زیرا شیطان معنى وسیعى دارد و همه اغواگران را اعم از انسان و غیر انسان شامل مى شود، چنان که در سوره «انعام» آیه 112 مى خوانیم: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوّاً شَیاطینَ الإِنْسِ وَ الْجِنِّ: «این چنین براى هر پیامبرى دشمنانى از شیاطین انسانى و جنّ قرار دادیم». و در پایان آیه مى فرماید: «اگر ایمان دارید، از من و مخالفت فرمان من بترسید» (وَ خافُونِ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِیْنَ) . یعنى ایمان با ترس از غیر خدا سازگار نیست. همان طور که در جاى دیگر مى خوانیم: فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً: «کسى که به پروردگار خود ایمان بیاورد از هیچ نقصان و طغیانى ترس نخواهد داشت» بنابراین، اگر در قلبى ترس از غیر خدا پیدا شود، نشانه عدم تکامل ایمان و نفوذ وسوسه هاى شیطانى است; زیرا مى دانیم در عالم بیکران هستى تنها پناهگاه، خدا است و مؤثر بالذات فقط او است و دیگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند. اصولاً مؤمنان اگر ولىّ خود را که خدا است با ولى مشرکان و منافقان که شیطان است مقایسه کنند، مى دانند که آنها در برابر خداوند هیچگونه قدرتى ندارند. و به همین دلیل، نباید از آنها، کمترین وحشتى داشته باشند، نتیجه این سخن آن است که: هر کجا ایمان نفوذ کرد شهامت و شجاعت نیز به همراه آن نفوذ خواهد کرد. مقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ «بدر» با روحیه آنها در حادثه «حمراء الاسد» که شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمى انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالى و نفرات کافى با آن همه مجروح در مدتى به این کوتاهى، که شاید به یک شبانه روز کامل نمى رسید، چنین آمادگى پیدا کردند و با عزمى راسخ و روحیه اى بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که قرآن درباره آنها مى فرماید: هنگامى که خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسید آنها نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان و به دنبال آن استقامتشان افزوده شد. و این خاصیت ایمان به هدف است که هر قدر انسان مشکلات و مصائب را بیشتر و نزدیک تر ببیند، پایمردى و استقامت او بیشتر مى شود و در حقیقت تمام نیروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسیج مى گردد. این دگرگونى عجیب در این فاصله کوتاه، انسان را به سرعت و عمق تأثیر تربیتى آیات قرآن و بیانات گیرا و مؤثر پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آشنا مى سازد که این خود در سر حد یک اعجاز است.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام رضا (علیه السلام):دوستی مردم التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ.مهرورزی و دوستی با مردم،نصف عقل است.(تحف العقول، ص 526).
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۷۲ تا ۱۷۵ سوره مبارکه آل عمران ,
دعوت ,
خدا ,
پیامبر ,
جراحات ,
اجابت ,
نیکى ,
تقوا ,
پاداش ,
بزرگ ,
لشکر ,
دشمن ,
حمله ,
اجتماع ,
حامى ,
میدان ,
نعمت ,
فضل پروردگار ,
ناراحتى ,
رضاى خدا ,
پیروى ,
فضل و بخشش ,
شیطان ,
ترساندن ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 14 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۹ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ۱۷۰ فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ۱۷۱ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل وَ أَنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ ترجمه ۱۶۹ ـ (اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. ۱۷۰ ـ آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند; و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده) خوشوقتند; که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. ۱۷۱ـ و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند; و (مى بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمى کند; (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند). شان نزول بعضى از مفسران معتقدند: آیات فوق درباره شهداى احد نازل شده و بعضى دیگر درباره شهداى بدر مى دانند، ولى حق این است که پیوند این آیات با آیات گذشته نشان مى دهد، بعد از حادثه احد نازل شده است. اما مضمون و محتواى آیات تعمیم دارد، و همه شهدا، حتى شهداى بدر را که چهارده نفر بودند شامل مى شود، لذا در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: آیات درباره شهداى احد و بدر هر دو نازل شده است ابن مسعود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: خداوند به ارواح شهیدان احد خطاب کرد و از آنها پرسید: چه آرزوئى دارید؟ آنها گفتند: پروردگارا! ما بالاتر از این چه آرزوئى مى توانیم داشته باشیم، که غرق نعمت هاى جاویدان توایم و در سایه عرش تو مسکن داریم، تنها تقاضاى ما این است که بار دیگر بجهان برگردیم و مجدداً در راه تو شهید شویم، خداوند فرمود: فرمان تخلف ناپذیر من این است: «کسى دوباره به دنیا باز نگردد، عرض کردند». حالا که چنین است تقاضاى ما این است که سلام ما را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) برسانى و به بازماندگانمان، حال ما را بگوئى و از وضع ما به آنها بشارت دهى که هیچگونه نگران نباشند، در این هنگام آیات فوق نازل شد. تفسیر چنین بنظر مى رسد: بعد از حادثه احد جمعى از افراد سست ایمان مى نشستند و بر دوستان و بستگان خود که در احد شهید شده بودند، تأسف مى خوردند که: چرا آنها مردند و نابود شدند؟ مخصوصاً هنگامى که به نعمتى مى رسیدند و جاى آنها را خالى میدیدند بیشتر ناراحت مى شدند، با خود مى گفتند: ما این چنین در ناز و نعمتیم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابیده اند و دستشان از همه جا کوتاه است! این گونه افکار و این گونه سخنان، علاوه بر این که نادرست بود و با واقعیت تطبیق نمى کرد، در تضعیف روحیه بازماندگان بى اثر نبود. آیات فوق، خط بطلان بر این گونه افکار کشیده، مقام شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده، مى گوید: «اى پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مرده اند»! ( وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتاً ). در اینجا روى سخن فقط به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، تا دیگران حساب خود را بکنند، و مى افزاید: «بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند» ( بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ). منظور از حیات و زندگى در اینجا همان حیات و زندگى برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند، نه زندگى جسمانى و مادى، گرچه زندگى برزخى، اختصاصى به شهیدان ندارد، بسیارى دیگر از مردم نیز داراى حیات برزخى هستند ولى از آنجا که حیات شهیدان یک حیات فوق العاده عالى و آمیخته با انواع نعمت هاى معنوى است ـ به علاوه موضوع سخن، در آیه آنها هستند ـ تنها از آنها نام برده شده است. آنها به قدرى غرق مواهب حیات معنوى هستند که گویا زندگى سایر برزخیان در مقابل آنها چیزى نیست. در آیه بعد، به گوشه اى از مزایا و برکات فراوان زندگى برزخى شهیدان اشاره کرده و مى فرماید: «آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند» ( فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ). «خوشحالى دیگر آنها به خاطر برادران مجاهد آنها است که در میدان جنگ شربت شهادت ننوشیده اند و به آنها ملحق نشده اند; زیرا مقامات و پاداش هاى آنها را در آن جهان به خوبى مى بینند و از این رو مستبشر، و شاد مى شوند» ( وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ) و به دنبال آن مى فرماید: «شهیدان احساس مى کنند که برادران مجاهد آنها، پس از مرگ، هیچگونه اندوهى نسبت به آنچه در دنیا گذارده اند ندارند و نه هیچگونه ترسى از روز رستاخیز، و حوادث وحشتناک آن» ( أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ). این جمله، تفسیر دیگرى هم ممکن است داشته باشد و آن این که شهیدان علاوه بر این که با مشاهده مقامات برادران مجاهدى که به آنها ملحق نشده اند خوشحال مى شوند، خودشان هم هیچگونه ترسى از آینده و غمى از گذشته ندارند. آیه بعد، در حقیقت تأکید و توضیح بیشترى درباره بشارت هائى است که شهیدان بعد از کشته شدن دریافت مى کنند «آنها از دو جهت خوشحال و مسرور مى شوند: نخست از این جهت که نعمت هاى خداوند را دریافت مى دارند، نه تنها نعمت هاى او، بلکه فضل او که همان افزایش و تکرار نعمت است نیز شامل حال آنها مى شود» ( یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل ). دیگر این که: «آنها مى بینند خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمى کند» ( وَ أَنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ ) نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدان راستینى که شربت شهادت ننوشیدند. در حقیقت آنچه را قبلاً شنیده بودند در آنجا آشکار مى بینند.
از جمله آیات قرآن که با صراحت، دلالت بر بقاى روح دارد، آیات فوق است که درباره حیات شهیدان بعد از مرگ مى باشد، و این که بعضى احتمال داده اند: مراد از حیات، معنى مجازى آن است و منظور باقى ماندن آثار زحمات و نام و نشان آنها است، بسیار از معنى آیه دور است و با هیچ یک از جمله هاى آیات فوق، اعم از دریافت روزى و سرور آنها از جهات مختلف، سازگار نمى باشد. به علاوه آیات فوق، دلیل روشنى بر مسأله برزخ و نعمت هاى برزخى است که شرح آن در ذیل آیه شریفه: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» به خواست خدا خواهد آمد درباره اهمیت مقام شهیدان، سخن بسیار گفته شده و هر قوم و ملتى براى شهداى خود احترام خاصى قائل است ولى بدون اغراق، آن احترامى که اسلام براى شهداى راه خدا قائل شده است بى نظیر است، روایت زیر، نمونه روشنى از احترامى است که اسلام براى شهداء قائل شده و در پرتو همین تعلیمات بود که یک جمعیت محدود عقب افتاده، آن چنان قدرت و نیرو گرفتند که بزرگ ترین امپراطورى هاى جهان را به زانو در آوردند. امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) از امیر مؤمنان على(علیه السلام) چنین نقل مى کند: هنگامى که حضرت، مشغول خطبه بود و مردم را تشویق به جهاد مى کرد، جوانى برخاست و عرض کرد: «اى امیر مؤمنان! فضیلت جنگجویان در راه خدا را براى من تشریح کن»!. امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: من بر مرکب پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و پشت سر آن حضرت سوار بودم و از غزوه «ذاتُ السَّلاسِل» برمى گشتیم همین سؤالى را که تو از من نمودى، من از پیامبر(صلى الله علیه وآله) کردم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: هنگامى که جنگجویان، تصمیم بر شرکت در میدان جهاد مى گیرند خداوند آزادى از آتش دوزخ را براى آنها مقرر مى دارد. هنگامى که سلاح بر مى دارند و آماده میدان مى شوند فرشتگان به وجود آنها افتخار مى کنند. هنگامى که همسر و فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظى مى کنند، از گناهان خود خارج مى شوند... از این موقع آنها هیچ کارى نمى کنند مگر این که پاداش آن، مضاعف مى گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد براى آنها نوشته مى شود... هنگامى که با دشمنان رو به رو مى شوند، مردم جهان، نمى توانند میزان ثواب آنها را درک کنند. هنگامى که گام به میدان براى نبرد بگذارند و نیزه ها و تیرها رد و بدل شود، و جنگ تن بتن شروع گردد، فرشتگان با پر و بال خود اطراف آنها را مى گیرند و از خدا تقاضا مى کنند در میدان، ثابت قدم باشند، در این هنگام منادى صدا مى زند: اَلْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ: «بهشت در سایه شمشیرها است». در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید، ساده تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامى که شهید از مرکب فرو مى غلطد، هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتى به استقبال او مى شتابند و نعمت هاى بزرگ معنوى و مادى که خدا براى او فراهم ساخته است، براى او شرح مى دهند. و هنگامى که شهید به روى زمین قرار میگیرد، زمین مى گوید: آفرین بر روح پاکیزه اى که از بدن پاکیزه پرواز مى کند، بشارت باد بر تو، اِنَّ لَکَ ما لا عَیْنٌ رَأَتْوَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَر: «نعمت هائى در انتظار تو است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ انسانى خطور نکرده است». و خداوند مى فرماید: «من سرپرست بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است...»
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره مبارکه آل عمران ,
پیامبر ,
در راه خدا ,
کشته ,
مردگان ,
زنده ,
پروردگار ,
روزی ,
نعمت ,
فراوانی ,
خداوند ,
بخشیده ,
خوشحال ,
مجاهدان ,
شهیدان ,
خوشوقت ,
ترس ,
غم ,
خدا ,
فضل ,
مسرور ,
پاداش ,
مومنان ,
ضایع ,
شهید ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 14 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
مؤمن حقیقی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام لا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل هیچ بنده ای مزۀ ایمان را نمی چشد مگر آنکه یقین داشته باشد که آنچه به او می رسد امکان نداشت که نرسد؛ و آنچه از دست می دهد امکان نداشت که به او برسد؛ و اینکه ضررزننده و نفع رساننده تنها خداوند عزّوجلّ است. کافی ج ۱ ص ۵۸
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
دو صفت نگران کننده حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَصْلَتَيْنِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَة بیشترین نگرانی من برای شما دو چیز است: پیروی از تمایلات و طولانی بودن آرزو؛ پیروی از تمایلات از راه حق جلوگیری می کند، و طولانی بودن آرزو آخرت را از یاد می برد. «الخصال» ج ۱ ص ۵۱
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام علی (علیه السلام) : اگر درهای آسمانها و زمین بر بنده ای بسته شود ، چنین بنده ای اگر بر اساس تقوی پیش رود ، حتما خداوند راه نجاتی برایش فراهم خواهد کرد. نهج البلاغه "علی علیه السلام"
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیه ۱۶۸ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۸ الَّذینَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ترجمه ۱۶۸ ـ (منافقان) آنها هستند که به برادران خود ـ در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند ـ گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مى کردند، کشته نمى شدند»! بگو، «مگر شما مى توانید مرگ افراد را پیش بینى کنید؟! پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى گوئید»!. تفسیر منافقان علاوه بر این که خودشان از جنگ احد کناره گیرى کردند، سعى در تضعیف روحیه دیگران نیز نمودند. به هنگام بازگشت مجاهدان، زبان به سرزنش آنها گشودند و گفتند: اگر آنها از فرمان ما پیروى کرده بودند کشته نمى دادند. قرآن در آیه فوق، به گفتار بى اساس آنها پاسخ مى دهد و مى گوید: «آنها که از جنگ کناره گیرى کردند و به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت کرده بودند هیچ گاه کشته نمى شدند، به آنها بگو: اگر قادر به پیش بینى حوادث آینده هستید مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى گوئید» ( الَّذینَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ). یعنى; در حقیقت شما با این ادعا، خود را عالم به غیب و با خبر از حوادث آینده میدانید کسى که چنین است باید علل و عوامل مرگ خود را بتواند پیش بینى کرده و خنثى سازد آیا شما چنین قدرتى دارید؟ وانگهى، اگر شما در میدان جهاد و در راه سربلندى و افتخار کشته نشوید، آیا عمر جاویدان خواهید داشت؟ آیا مى توانید مرگ را براى همیشه از خود دور سازید؟ بنابراین، شما که نمى توانید قانون مسلّم مرگ را از میان ببرید، پس چرا در میان بستر با ذلت بمیرید؟ چرا با افتخار در میدان جهاد در برابر دشمن شربت شهادت ننوشید؟! در آیه فوق، نکته دیگرى وجود دارد که باید به آن توجه کرد: و آن این که: از مؤمنان تعبیر به «برادر» شده در حالى که هرگز مؤمنان برادر منافقان نیستند، این یک نوع سرزنش به آنها است که شما مؤمنان را برادر خود مى دانستید، چرا در این لحظات حساس، دست از حمایت آنها برداشتید و لذا بلافاصله بعد از تعبیر «اِخْوانِهِمْ» جمله «قَعَدُوا» یعنى از جنگ بازنشستند، ذکر شده، آیا انسان ادعاى برادرى مى کند؟ و بلافاصله از حمایت برادر خود باز مى نشیند؟!
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۱۶۸ سوره مبارکه آل عمران ,
منافقان ,
برادران ,
حمایت ,
پیروى ,
کشته ,
مرگ ,
پیش بینی ,
دور ,
راست ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
جنگ احد ,
روحیه ,
مجاهدان ,
سرزنش ,
فرمان ,
قرآن ,
پاسخ ,
اطاعت ,
خنثی ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 13 مرداد 1400
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیه ۱۶۱ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۶۲ تا ۱۶۳ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیه ۱۶۴ سوره مبارکه آل عمران ...
آیه ۱۶۵ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۶۶ تا ۱۶۷ سوره مبارکه آل عمران ...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
ویژه نامه عید سعید غدیرخم ... | برطرف کردن گرفتارى مومن ... | هر جا کار را منوط به غرب کردید ناموفق بود هر جا بدون اعتماد به غرب بود پیش رفتید ... | استکبار یعنی ... | ایستادگی ... | به یاد شهدا ...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
برطرف کردن گرفتارى مومن امام حسین علیه السلام فرمودند: مَنْ نَفّسَ کرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرّجَ اللّهُ عَنْهُ کرَبَ الدّنیا وَ الاخِرَةِ.
هر که گرفتارى مومنى را برطرف کند، خداوند گرفتاری هاى دنیا و آخرتش را برطرف مى کند. بحار الانوار: ج ۷۵، ص ۱۲۲
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
پیوندها:
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام رضا (علیه السلام):خشم مومن
الْمُؤْمِنُ إِذَا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ مومن هرگاه خشمگین شود،خشمش او را از مسیر حق منحرف نمی سازد(بحارالانوار، ج75، ص352)
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حجاب ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
انتخابات ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
عید سعید غدیر خم ,
برطرف کردن گرفتارى مومن ,
امام حسین علیه السلام ,
تفسیر قرآن کریم ,
غرب ,
اعتماد ,
موفق ,
ناموفق ,
استکبار ,
یاد شهداء ,
شهید مدافع حرم ,
شهدای مدافع حرم ,
دفاع مقدس ,
شهید ,
شهداء ,
شهیدان ,
سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 7 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر فرزانه انقلاب:
در این دولت معلوم شد اعتماد به غرب جواب نمیدهد رهبر انقلاب، صبح امروز در آخرین دیدار دولت دوازدهم: دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. یک تجربه را من به خصوص یادداشت کردهام. حرفی است که من مکرر با شما و مردم تکرار کردم حالا هم همان حرف را تکرار میکنم. این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب. آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر فرزانه انقلاب:
غربیها به ما کمک نمیکنند. هرجا بتوانند ضربه میزنند. جایی که ضربه نمیزنند آنجایی است که امکانش را ندارند. هرجا امکان داشتند ضربه زدند. این تجربه بسیار مهمی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد. چون قطعاً شکست میخورد، قطعاً ضربه میخورد. شماها هم هرجایی که کارهایتان را منوط کردید به غرب ناموفق ماندید، هرجایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد علم کردید و حرکت کردید، موفق شدید. اینجور است دیگر. نگاه کنید کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است. هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و با مذاکره با غرب و با آمریکا و اینها موکول کردید، آنجا ماندید، نتوانستید پیش بروید. چون آنها کمک نمیکنند دیگر، دشمناند دیگر. هرجا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید از شیوههای مختلف هزار تا راه وجود دارد اینجور نیست که یک راه. نه راههای مختلف وجود دارد. انسانها فکر کنند راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریتی پیدا خواهند کرد.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۶۶ تا ۱۶۷ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۶ وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ ۱۶۷ وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْ یمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ ترجمه ۱۶۶ ـ و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود; تا آن که مؤمنان را مشخص کند. ۱۶۷ ـ و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیائید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمائید»! گفتند: «اگر مى دانستیم جنگى روى خواهد شد، از شما پیروى مى کردیم. (اما مى دانیم جنگى نمى شود)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مى گویند که در دل هایشان نیست! و خداوند به آنچه کتمان مى کنند، آگاه تر است. تفسیر آیه مورد بحث، این نکته را تذکر مى دهد، هر مصیبتى (مانند مصیبت احد) که پیش مى آید، علاوه بر این که بدون علت نیست، وسیله آزمایشى است براى جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان. لذا در قسمت اول آیه، مى فرماید: «و آنچه در روزى که دو دسته (مؤمنان و کافران) با هم رو به رو شدند به شما رسید، به فرمان خدا بود» ( وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ ). آرى، آنچه در روز احد آن روز که جمعیت مسلمانان با بت پرستان بهم درآویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت. زیرا هر حادثه اى طبق قانون عمومى آفرینش علت و سبب مخصوصى دارد و اساساً عالم روى یک سلسله علل و اسباب پى ریزى شده است و این یک اصل ثابت و همیشگى است. روى این اصل، هر لشگرى که در میدان جنگ سستى کند و به مال و ثروت و غنیمت دل ببندد و دستور فرمانده دلسوز خود را فراموش نماید محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین، منظور از اِذْنِ اللّهُ: «فرمان خدا» همان اراده و مشیت او است که به صورت قانون علیت در عالم هستى منعکس شده است. و در پایان آیه مى فرماید: «و براى این که مؤمنان را مشخص کند» ( وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ ). آرى، یکى دیگر از آثار این جنگ، این بود که صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ایمان، از سست ایمان شناخته گردند. گاه، در آیه بعد، به اثر دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «و تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» ( وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا ). به طور کلى در حادثه احد ، سه گروه مشخص در میان مسلمانان پیدا شدند: گروه اول، افراد معدودى بودند که تا آخرین لحظات، پایدارى نمودند و در برابر انبوه دشمنان، تا آخرین نفس ایستادگى به خرج دادند: بعضى شربت شهادت نوشیدند. و بعضى جراحات سنگین برداشتند. گروه دیگر، تزلزل و اضطراب در دل هاى آنها پدید آمد و نتوانستند تا آخرین لحظه، استقامت کنند و راه فرار را پیش گرفتند. گروه سوم، منافقان بودند که در اثناء راه، به بهانه هائى که اشاره خواهد شد از شرکت در جنگ، خوددارى کرده، به «مدینه» بازگشتند، که آنها «عبداللّه بن ابى سلول» و سیصد نفر از یارانش بودند. اگر حادثه سخت احد نبود، هیچ گاه صفوف به این روشنى مشخص نمى شد و افراد هر کدام با صفات ویژه خود در صف معینى قرار نمى گرفتند و هر کس ممکن بود، هنگام ادعا، خود را بهترین فرد با ایمان بداند. در حقیقت در آیه، اشاره به دو چیز شده: نخست، علت فاعلى شکست احد. و دیگر، علت غائى و نتیجه نهائى آن. تذکر این نکته نیز لازم است که در آیه فوق مى فرماید: وَ لِیَعْلَمَ الَّذِیْنَ نافَقُوا: «تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند» و نمى فرماید: لِیَعْلَمَ الْمُنافِقِیْنَ: «تا منافقان شناخته شوند». و به عبارت دیگر، نفاق به صورت «فعل» ذکر شده نه به صورت «وصف» ، این تعبیر گویا بدان جهت است که نفاق، هنوز در همه آنان به صورت صفت ثابتى در نیامده بود، لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم بعضى از آنان، بعدها موفق به توبه شدند و به صف مؤمنان پیوستند. سپس قرآن گفتگوئى که میان بعضى از مسلمانان و منافقین، قبل از جنگ رد و بدل شده، به این صورت بیان مى کند که: بعضى از مسلمانان ـ طبق نقل «ابن عباس» ، «عبداللّه بن عمرو بن حرّام انصارى» بوده است ـ هنگامى که دید «عبداللّه بن ابى سلول» با یارانش خود را از لشگر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به «مدینه» دارند به آنها گفت: چرا باز مى گردید؟ بیائید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا لا اقل در برابر خطرى که وطن و خویشان شما را تهدید مى کند دفاع نمائید. مى فرماید: «به ایشان گفته شد بیایند در راه خدا نبرد کنند یا ـ حداقل ـ از حریم خود دفاع نمائید» ( وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا ). ولى آنها به یک بهانه واهى دست زده، «گفتند: ما اگر مى دانستیم جنگ مى شود بى گمان از شما پیروى مى کردیم» ( قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ ). و بنا به تفسیر دیگر، منافقان گفتند: اگر ما این را، «جنگ» مى دانستیم با شما همکارى مى کردیم، یعنى به نظر ما این جنگ نیست بلکه یک نوع انتحار و خودکشى است; زیرا با عدم توازنى که میان لشگر اسلام و کفار دیده مى شود، جنگ کردن با آنها عاقلانه نیست. به خصوص این که لشکرگاه اسلام در نقطه نامناسبى قرار گرفته است. به هر ترتیب، اینها بهانه اى بیش نبود، هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستى دامنگیرشان شد، بر اثر اشتباهات و خلافکارى هاى خودشان بود، خداوند مى گوید: آنها دروغ مى گفتند: «آنها در آن روز به کفر نزدیک تر از ایمان بودند» ( هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْ یمانِ ). در ضمن از این جمله استفاده مى شود که کفر و ایمان داراى درجاتى است که بعقیده و طرز عمل انسان بستگى دارد. لذا مى افزاید: «آنها به زبان چیزى مى گویند که در دل ندارند» ( یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ ). آنها به خاطر لجاجت روى پیشنهاد خود، دائر به جنگ کردن در خود «مدینه» ، یا ترس از ضربات دشمن و یا بى علاقگى به اسلام از شرکت در میدان، خوددارى کردند. «ولى خداوند به آنچه منافقان کتمان مى کنند آگاه تر است» ( وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ ). هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان مى دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۶۶ تا ۱۶۷ سوره مبارکه آل عمران ,
اعتماد ,
دولت ,
غرب ,
دسته ,
مؤمنان ,
کافران ,
فرمان خدا ,
منافقان ,
در راه خدا ,
نبرد ,
حریم ,
دفاع ,
جنگ ,
پیروی ,
کفر ,
ایمان ,
زبان ,
دل ,
خداونئ ,
کتمان ,
آگاه ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
آزمایش ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 7 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
لو أنَّ السَمواتِ وَالأرضَ وُضِعَت فی کفّة میزانٍ وَ وُضِعَ ایمانُ عَلیٍّ فی کفَّةِ میزانٍ لَرُجِّحَ ایمانُ عَلِیٍّ عَلَی السّموات وَالأرض. پیامبر اسلام(ص): اگر آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی(ع) را در کفه دیگر، ایمان علی(ع) بر آسمانها و زمین برتری خواهد یافت. کفایةالطالب، گنجی شافعی، ص ٧٧.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آیه ۱۶۵ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۵ أَ وَ لَمّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ ترجمه ۱۶۵ ـ آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنگ احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این (مصیبت) از کجاست»؟! بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید) خداوند بر هر چیزى قادر است. تفسیر این آیه بررسى دیگرى روى حادثه احد است، توضیح این که: جمعى از مسلمانان از نتائج دردناک جنگ، غمگین و نگران بودند و این مطلب را مکرر بر زبان مى آوردند خداوند در آیه فوق، سه نکته را به آنها گوشزد مى کند: شما نباید از نتیجه یک جنگ نگران باشید، بلکه همه برخوردهاى خود را با دشمن روى هم محاسبه کنید، «آیا هنگامى که در یک میدان، مصیبتى به شما رسید، در حالى که در میدان دیگر (میدان جنگ بدر) دو برابر آن را به دشمن وارد ساخته بودید، مى گوئید که این مصیبت از کجا است»؟ ( أَ وَ لَمّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنّى هذا ). زیرا آنها در احد هفتاد نفر از شما را شهید کردند، در حالى که هیچ اسیر نگرفتند، ولى شما در بدر هفتاد نفر از آنها را به قتل رسانیدید و هفتاد نفر را اسیر کردید. جمله قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها: «دو برابر آن بر دشمن ضربه زدید» در حکم جوابى است که بر سؤال، مقدم شده است. لذا مى فرماید: «اى پیامبر! به آنها بگو: این مصیبت از وجود خود شما سرچشمه گرفته و عوامل شکست را باید در خودتان جستجو کنید» ( قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ ). شما بودید که با مخالفت فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) سنگر حساس «کوه عینین» را رها ساختید و شما بودید که جنگ را به پایان نرسانیده و سرنوشت آن را یکسره نکرده، به جمع آورى غنائم پرداختید و نیز شما بودید که به هنگام حمله مجدد دشمن میدان را رها ساخته و از جنگ فرار کردید، همین گناهان و سستى هاى شما بود که باعث آن شکست و آن همه کشته گردید. و سرانجام مى فرماید: شما نباید از آینده، نگران باشید; «زیرا خداوند بر همه چیز قادر و توانا است» ( إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ ). و اگر نقاط ضعف خود را جبران کنید، مشمول حمایت او خواهید شد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
,
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
آیه ۱۶۵ سوره مبارکه آل عمران ,
مصیبت ,
میدان جنگ ,
جنگ احد ,
جنگ بدر ,
دشمن ,
دستور ,
پیامبر ,
خداوند ,
قادر ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 7 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت امام هادی (علیه السلام): کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی، نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب(ع) خواهد بود. احتجاج، ج1، ص 460
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیه ۱۶۴ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۴ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین ترجمه ۱۶۴ـ خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت; که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد; و البته پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. تفسیر در این آیه، سخن از بزرگ ترین نعمت الهى یعنى نعمت «بعثت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) » به میان آمده است و در حقیقت، پاسخى است به سؤالاتى که در ذهن بعضى از تازه مسلمانان، بعد از جنگ احد خطور مى کرد، که: چرا ما این همه گرفتار مشکلات و مصائب شویم؟ قرآن به آنها مى گوید: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى بر انگیخت» ( لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً ). بنابراین، اگر در این راه، متحمل خسارت هائى شده اید، فراموش نکنید که خداوند، بزرگ ترین نعمت را در اختیار شما گذاشته، پیامبرى مبعوث کرده که شما را تربیت مى کند، و از گمراهى هاى آشکار بازمى دارد. هر اندازه براى حفظ این نعمت بزرگ، تلاش کنید و هر بهائى بپردازید باز هم ناچیز است. جالب توجه این که: ذکر این نعمت با جمله: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِیْنَ: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد» شروع شده است که شاید در بدو نظر تصور شود نا زیبا است. ولى هنگامى که به ریشه اصلى لغت «منّت» باز مى گردیم مطلب کاملاً روشن مى شود. توضیح این که: همان طور که «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: این کلمه در اصل از «مَنّ» به معنى سنگ هائى است که با آن وزن مى کنند، به همین دلیل هر نعمت سنگین و گران بهائى را «منّت» مى گویند، که اگر جنبه عملى داشته باشد یعنى کسى عملاً نعمت بزرگى به دیگرى بدهد کاملاً زیبا و ارزنده است. و اما اگر کسى کار کوچک خود را با سخن، بزرگ کند و به رخ افراد بکشد، کارى است بسیار زشت. بنابراین، منّتى که نکوهیده است به معنى بزرگ شمردن نعمت ها در گفتار است، اما منّتى که زیبنده است همان بخشیدن نعمت هاى بزرگ است. خداوند در آیه فوق مى فرماید: پروردگار بر مؤمنان منت گذارد یعنى نعمت بزرگى عملاً در اختیار آنها نهاد. اما این که چرا تنها نام مؤمنان برده شده ـ در حالى که بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى هدایت عموم بشر است ـ به خاطر این است که از نظر نتیجه و تأثیر، تنها مؤمنان هستند که از این نعمت بزرگ استفاده مى کنند و آن را عملاً به خود اختصاص مى دهند. پس از آن مى فرماید: یکى از مزایاى این پیامبر(صلى الله علیه وآله) این است که: «او از جنس خود آنها و از نوع بشر است» ( مِنْ أَنْفُسِهِمْ ). نه از جنس فرشتگان و مانند آنها، تا احتیاجات و نیازمندى هاى بشر را دقیقاً درک کنند و دردها و مشکلات و مصائب و مسائل زندگى آنها را لمس نماید و با توجه به آن به تربیت آنها اقدام کند. به علاوه مهمترین قسمت برنامه تربیتى انبیاء، تبلیغات عملى آنها است به این معنى که اعمال آنها بهترین سرمشق و وسیله تربیت است; زیرا با «زبان عمل»، بهتر از هر زبانى مى توان تبلیغ کرد و این در صورتى امکان پذیر است که تبلیغ کننده از جنس تبلیغ شونده باشد، با همان خصائص جسمى و با همان غرائز و ساختمان روحى. اگر پیامبران مثلاً از جنس فرشتگان بودند، این سؤال براى مردم باقى مى ماند که اگر آنها گناه نمى کنند آیا به خاطر این نیست که شهوت و غضب و نیازها و غرائز گوناگون بشرى ندارند؟ به این ترتیب، برنامه تبلیغات عملى آنها تعطیل مى شد، لذا پیامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نیازها و غرائز تا بتوانند سرمشقى براى همگان باشند. سپس مى گوید: این پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه برنامه مهم را درباره آنها اجرا مى کند: «آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد» ( یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ ). بنابراین، وظیفه نخست، خواندن آیات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوش ها و افکار با این آیات است. و دیگر تعلیم، یعنى وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقى و انسانى. از آنجا که هدف اصلى و نهائى تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالى که از نظر تربیت طبیعى، تعلیم بر تربیت مقدم است. جمعیتى که از حقایق انسانى به کلى دورند، به آسانى تحت تربیت قرار نمى گیرند بلکه باید مدتى گوش هاى آنها را با سخنان الهى آشنا ساخت و وحشتى را که قبلاً از آن داشتند از آنها دور کرد، سپس وارد مرحله تعلیم اصولى شد و به دنبال آن محصول تربیتى آن را گرفت. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور از تزکیه ، پاک ساختن آنها از پلیدى هاى شرک، عقائد باطل، خرافى و خوهاى زشت حیوانى بوده; زیرا مادام که نهاد آدمى از این آلودگى ها پاک نشود، ممکن نیست آماده تعلیم کتاب الهى و حکمت و دانش واقعى شود، همان طور که اگر لوحى را از نقوش زشت، پاک نکنى هرگز آماده پذیرش نقوش زیبا نخواهد شد و به همین جهت تزکیه در آیه فوق بر تعلیم کتاب و حکمت یعنى معارف بلند و عالى اسلامى، مقدم شده است. اهمیت یک نعمت بزرگ آن گاه روشن مى شود که زمان برخوردارى از آن را با زمان هاى قبل مقایسه کنیم و فاصله آن دو را بیابیم، قرآن در جمله فوق مى گوید: «هر چند درست است که آنها پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» ( وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین ). یعنى نگاهى به دوران قبل از اسلام بکنید و ببینید در چه حال و روزى بودید و از کجا به کجا رسیدید. جالب توجه این که: قرآن از وضع دوران جاهلیت به ضَلال مُبِیْن: «گمراهى آشکار» تعبیر کرده است; زیرا: ضلال و گمراهى انواع و اقسامى دارد، بعضى از وسائل گمراهى طورى است که انسان به آسانى نمى تواند باطل بودن آنها را بفهمد و گاهى چنان است که هر کس مختصر عقل و شعورى داشته باشد، فورى پى به آن مى برد. مردم دنیا به ویژه مردم جزیرة العرب در زمان بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در ضلالت و گمراهى روشنى بودند، سیه روزى و بدبختى، جهل و نادانى، و آلودگى هاى گوناگون معنوى در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود، و این وضع نا بسامان بر کسى پوشیده نبود.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۱۶۴ سوره مبارکه آل عمران ,
حضرت امام هادی علیه السلام ,
معاشرت ,
برادران دینی ,
تواضع ,
صدیقین ,
شیعیان ,
علی بن ابی طالب علیه السلام ,
خداوند ,
مومنان ,
نعمت ,
پیامبر ,
پاک ,
کتاب ,
حکمت ,
گمراهی ,
آشکار ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 5 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
يا أَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. امام هادی علیه السلام فرمودند: ولايت ما براى شيعيان مان حافظ و نگهدارنده اى است كه اگر در قعر درياهاى عميق فرو روند و يا در دشت بى آب و علف و بيابانهاى خطرناك بين جانوران درنده و گرگهاى وحشى و دشمنان آدمى و پرى قرار بگيرند هر آينه از خوف و خطر آنها ايمن مى باشند، پس به خدا اعتماد كن و ولايت و سرسپردگی خود را به ائمّه طاهرين "علیهم السلام" خالص گردان. شیخ طوسی-الأمالي ۲۷۷
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۶۲ تا ۱۶۳ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۲ أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَط مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ ۱۶۳هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ ترجمه ۱۶۲ـ آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است. ۱۶۳ ـ هر یک از آنان، درجه و مقامى در پیشگاه خدا دارند; و خداوند به آنچه انجام مى دهند، بیناست. تفسیر در آیات گذشته از جوانب مختلف درباره جنگ «احد» و نتائج آن بحث شد، اکنون نوبت منافقان و مؤمنان سست ایمانى است که به پیروى از آنها در میدان جنگ، حضور نیافتند; زیرا در روایات مى خوانیم: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمان حرکت به سوى «احد» را صادر کرد، جمعى از منافقان به بهانه این که یقین به وقوع جنگ ندارند از حضور در میدان، خوددارى کردند و بعضى از مسلمانان ضعیف الایمان نیز به آنها ملحق شدند، آیه مورد بحث، سرنوشت آنها را تشریح مى کند و مى گوید: «آیا کسانى که فرمان خدا را اطاعت کردند و از خشنودى او پیروى نمودند، همانند کسانى هستند که به سوى خشم خدا بازگشتند و جایگاه آنها جهنم و بازگشت و پایان کار آنها، زشت و ناراحت کننده است» ( أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَط مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ سپس مى فرماید: «هر یک از آنها براى خود درجه و موقعیتى در پیشگاه خدا دارند» ( هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ ). اشاره به این که نه تنها منافقان تن پرور و مجاهدان با هم فرق دارند، بلکه هر یک از کسانى که در این دو صف قرار دارند به تفاوت درجه فداکارى و جانبازى و یا نفاق و دشمنى با حق در پیشگاه خدا درجه خاصى خواهند داشت که از صفر شروع مى شود و تا ما فوق آنچه تصور شود ادامه مى یابد. جالب توجه این که: در روایتى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده که فرمود: هر درجه اى به اندازه فاصله میان آسمان و زمین است و در حدیث دیگرى وارد شده: بهشتیان، کسانى را که در درجات علیین (بالا) قرار دارند آن چنان مى بینند که ستاره اى در آسمان دیده مى شود اما باید توجه داشت که «درجه» معمولاً به پله هائى گفته مى شود که انسان به وسیله آنها به نقطه مرتفعى صعود مى کند و اما پله هائى که از آن براى پائین رفتن به نقطه گودى استفاده مى شود «دَرْک» (بر وزن مرگ) مى گویند و لذا درباره پیامبران در سوره «بقره» آیه 253 مى خوانیم: «وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجات» و درباره منافقان در سوره «نساء» آیه 145 مى خوانیم: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ» . ولى در آیه مورد بحث، چون سخن از هر دو طایفه در میان بوده، جانب طایفه مؤمنان، گرفته شده و تعبیر به درجه شده است (این طرز بیان را در اصطلاح ادبى تغلیب مى گویند). و در پایان آیه مى فرماید: «خداوند نسبت به اعمال همه آنها بینا است» ( وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ ). و به خوبى مى داند هر کسى طبق نیت، ایمان و عمل خود، شایسته کدامین درجه است. در قرآن مجید، بسیارى از حقایق مربوط به معارف دینى و اخلاقى و اجتماعى در قالب سؤال، طرح و طرفین مسأله در اختیار شنونده گذارده مى شود تا او با فکر خود یکى را انتخاب کند. این روش که باید آن را روش غیر مستقیم نامید، اثر فوق العاده اى در تأثیر برنامه هاى تربیتى دارد; زیرا انسان، معمولاً به افکار و برداشت هاى خود از مسائل مختلف، بیش از هر چیز اهمیت مى دهد. هنگامى که مسأله به صورت یک مطلب قطعى و جزمى طرح شود، گاهى در مقابل آن، مقاومت بخرج مى دهد و همچون یک فکر بیگانه به آن مى نگرد، ولى هنگامى که به صورت سؤال طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود آن را فکر و تشخیص خود مى داند و به عنوان «یک فکر و طرح آشنا» به آن مى نگرد. لذا در مقابل آن مقاومت بخرج نمى دهد، این طرز تعلیم مخصوصاً در برابر افراد لجوج و همچنین در برابر کودکان مؤثر است. در قرآن از این روش استفاده فراوان شده که به چند نمونه از آن در اینجا اشاره مى کنیم: 1 ـ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ: «آیا دانایان با نادانان مساویند»؟ 1 2 ـ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ: «بگو: آیا نابینا با شخص بینا مساوى است آیا فکر نمى کنید»؟ 2 3 ـ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورِ: «بگو: آیا شخص بینا با شخص نابینا مساوى است آیا تاریکى با روشنائى یکسان است»؟
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۶۲ تا ۱۶۳ سوره مبارکه آل عمران ,
ولايت ,
شيعيان ,
حافظ ,
نگهدارنده ,
قعر درياهاى عميق ,
دشت بى آب و علف ,
بيابانهاى خطرناك ,
بیابان ,
خطرناک ,
جانوران درنده ,
گرگهاى وحشى ,
دشمنان ,
آدمی ,
پری ,
خوف ,
خطر ,
ایمن ,
خدا ,
اعتماد ,
سرسپردگی ,
ائمّه طاهرين علیهم السلام ,
خالص ,
رضاى خدا ,
خشم ,
غضب ,
جایگاه ,
جهنم ,
پایان کار ,
بسیار بد ,
درجه ,
مقام ,
پیشگاه خدا ,
خداوند ,
بینا ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 5 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امیرمومنان امام علی(علیه السلام): هرگاه خداوند نعمت زیادی به کسی بدهد، وظیفهی او در برآوردن نیازهای مردم نیز سنگین میشود. پس هر کسی که بار نیازهای مردم را به دوش نکشد و از آنچه خداوند به او داده، مردم را بهرهمند نکند، بیتردید نعمت خداوند را در معرض نابودی قرار داده است. مستدرک ج ۲۳، ص ۲۵۷
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیه ۱۶۱ سوره مبارکه آل عمران ۱۶۱ وَ ما کانَ لِنَبِیّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفّى کُلُّ نَفْس ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ترجمه ۱۶۱ ـ ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند، و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) مى آورد; سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده) است به طور کامل داده مى شود; و به آنها ستم نخواهد شد.
تفسیر با توجه به این که آیه فوق به دنبال آیات «احد» نازل شده و با توجه به روایتى که جمعى از مفسران صدر اول، نقل کرده اند، این آیه به عذر تراشى هاى بى اساس بعضى از جنگجویان «احد» پاسخ مى گوید. توضیح این که: هنگامى که بعضى از تیراندازان احد مى خواستند سنگر حساس خود را براى جمع آورى غنیمت تخلیه کنند، امیر آنان، دستور داد، از جاى خود حرکت نکنید، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شما را از غنیمت محروم نخواهد کرد. ولى آن دنیاپرستان براى پنهان ساختن چهره واقعى خود، گفتند: ما مى ترسیم پیغمبر در تقسیم غنائم ما را از نظر دور دارد، و لذا باید براى خود دست و پا کنیم، این را گفتند، و سنگرها را تخلیه کرده و به جمع آورى غنائم پرداختند، و آن حوادث دردناک پیش آمد. قرآن در پاسخ آنها مى گوید: آیا شما چنین پنداشتید که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به شما خیانت خواهد کرد، «در حالى که در شأن هیچ پیغمبرى نیست که خیانت کند» ( وَ ما کانَ لِنَبِیّ أَنْ یَغُلَّ ) خداوند در این آیه ساحت مقدس پیامبران را به طور کلى از خیانت منزه داشته، مى گوید: اساساً چنین چیزى شایسته مقام نبوت نیست، یعنى خیانت با نبوت سازگار نمى باشد، اگر پیامبرى خائن باشد دیگر نمى توان در اداى رسالت الهى و تبلیغ احکام به او اطمینان کرد. نا گفته پیداست، آیه هر گونه خیانت را، اعم از خیانت در تقسیم غنائم، یا حفظ امانت مردم، و یا در گرفتن وحى و رسانیدن آن به بندگان خدا، از پیامبران نفى مى کند. عجیب است از کسى که پیامبر را امین وحى خدا مى داند، چگونه احتمال مى دهد که: مثلاً پیامبر، خداى نکرده در غنایم جنگى حکم ناروائى دهد، و او را از حق خود محروم سازد. روشن است: خیانت براى هیچ کس مجاز نیست، خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر، ولى از آنجا که گفتگوىِ عذرتراشانِ جنگِ «احد» ، درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود آیه نیز نخست، سخن از پیامبران مى گوید و سپس اضافه مى نماید: «هر کس خیانت کند، روز رستاخیز آنچه را در آن خیانت کرده، به عنوان مدرک جنایت بر دوش خویش حمل مى کند و یا همراه خود به صحنه محشر مى آورد» ( وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ ) و به این ترتیب، در برابر همگان رسوا مى شود. بعضى از مفسران گفته اند: منظور از حمل کردن بر دوش، یا همراه خود آوردن این نیست که عین چیزى را که در آن خیانت کرده بر دوش کشد، بلکه منظور، حمل مسئولیت آنها است. ولى با توجه به مسأله تجسم اعمال آدمى در قیامت، هیچ لزومى ندارد آیه را چنین تفسیر کنیم، بلکه همان طور که ظاهر آیه فوق گواهى مى دهد، عین چیزهائى که در آن خیانت شده، به عنوان سند جنایت بر دوش خیانت کنندگان و یا به همراه آنها خواهد بود. «سپس به هر کس آنچه انجام داده و به دست آورده، داده مى شود و مورد ستم قرار نمى گیرد» ( ثُمَّ تُوَفّى کُلُّ نَفْس ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ). یعنى مردم اعمال خود را عینا در آنجا خواهند یافت و به همین دلیل، ظلم و ستمى درباره هیچ کس نمى شود; چرا که به هر کس آن مى رسد که خود، تحصیل کرده است، خوب باشد یا بد. آیه فوق و احادیثى که در نکوهش خیانت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) صادر شده بود اثر عجیبى در تربیت مسلمانان گذاشت و آنچنان پرورش یافتند که غالباً کمترین خیانت ـ مخصوصاً در غنائم جنگى و اموال عمومى ـ از آنها سر نمى زد و چنان بود که غنائم گران بها و در عین حال کم حجم را که خیانت در آن، چندان مشکل نبود کاملاً دست نخورده به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا زمامدارانى که بعد از آن حضرت روى کار آمدند، مى آوردند، به طورى که مایه اعجاب هر بیننده اى بود، اینها همان عرب وحشى و غارتگر زمان جاهلیت بودند که در پرتو تعلیمات اسلام به این درجه از تربیت انسانى رسیده بودند. گویا صحنه قیامت را در برابر چشم خود مى دیدند در حالى که مردم خیانتگر اموالى را که در آن خیانت کرده اند در برابر چشم همگان بر دوش مى کشند و همین ایمان به آنها هشدار مى داد که از فکر خیانت نیز، صرف نظر کنند. «طبرى» در تاریخ خود، نقل مى کند: هنگامى که مسلمانان وارد «مدائن» شدند، و به جمع آورى غنائم پرداختند یکى از مسلمانان، غنیمت بسیار گران قیمتى نزد مسئول جمع غنائم آورد، آنها از مشاهده آن تعجب کرده، گفتند: ما هرگز چیزى این چنین گران بها ندیدیم، سپس از وى پرسیدند: آیا چیزى از آن برگرفته اى؟ گفت: به خدا قسم اگر به خاطر «اللّه» نبود، هرگز آن را نزد شما نمى آوردم، آنها فهمیدند که این مرد، شخصیت معنوى خاصى دارد. از او خواستند که خود را معرفى کند، او در پاسخ گفت: نه، به خدا سوگند هرگز خود را معرفى نمى کنم که مرا ستایش کنید و براى دیگرى نمى گویم که مرا تمجید کند، ولى خدا را شکر مى کنم و به پاداش او راضیم.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۱۶۱ سوره مبارکه آل عمران ,
امیرمومنان امام علی علیه السلام ,
خداوند ,
نعمت ,
وظیفه ,
برآوردن نیازهای مردم ,
سنگین ,
نیازهای مردم ,
نابودی ,
پیامبر ,
خیانت ,
روز رستاخیز ,
محشر ,
ستم ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
از آیت الله بهجت پرسیدند لطفاً دستورات عملی بدهید تا عمل نمایم و به لطف الهی به درجات عالیه نائل شوم؟ جواب دادند : «ألا أخبرکم بدائکم ودوائکم، داؤُکم الذنوب ودواؤُکم الإستغفار؛ آیا شما را از درد و درمانتان آگاه نسازم!! درد شما گناهان و درمانتان #استغفار است»، کلمه «أستغفراللّه» را تا میتوانید از روی اعتقاد کامل، صمیمانه، با التزام به لوازم حقیقیه معلومهاش، تکرار نمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران ۱۵۶ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزّىً لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ۱۵۷ وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ۱۵۸ وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَ ِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ ترجمه ۱۵۶ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مى روند (و از دنیا مى روند)، یا در جنگ شرکت مى کنند، مى گویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمى مردند و کشته نمى شدند»! (شما از این گونه سخنان نگوئید) تا خدا این حسرت را بر دل آنها (کافران) بگذارد. خداوند، زنده مى کند و مى میراند; (و زندگى و مرگ به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مى دهید، بیناست. ۱۵۷ ـ اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده اید; زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آورى مى کنند، بهتر است. ۱۵۸ـ اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مى شوید. تفسیر حادثه احد از دو نظر براى مسلمانان فوق العاده اهمیت داشت: نخست این که: آئینه تمام نمائى بود که مى توانست چهره واقعى مسلمانان آن زمان را منعکس سازد، و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و بر طرف ساختن نقاط ضعف بنماید و به همین جهت قرآن به طور فوق العاده روى آن تکیه کرده، و در آیات بسیارى که در گذشته خواندیم و در آینده نیز خواهیم خواند، از آن استفاده تربیتى مى کند. از سوى دیگر، این حادثه زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همین دلیل، آیات زیادى براى خنثى کردن این سمپاشى ها نازل گردید که آیات فوق از آنها است. این آیات به منظور در هم کوبیدن فعالیت هاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان، نخست خطاب به افراد با ایمان مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! شما همانند کسانى که کافر شده اند نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مى روند و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و کشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى مردند و کشته نمى شدند» ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لاِ ِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزّىً لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا ). گرچه آنها این سخنان را در لباس دلسوزى ایراد مى کنند، اما نظرى جز مسموم ساختن روحیه شما ندارند و نباید شما تحت تأثیر این سخنان مسموم قرار گیرید و چنین جمله هائى بر زبان آرید. اگر شما مؤمنان تحت تأثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید، و همان حرف ها را تکرار کنید، طبعاً روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد، و آنها به هدف خود نائل مى شوند، ولى شما این کار را نکنید و با روحیه قوى به میدان جهاد بروید، «تا این حسرت بر دل منافقان براى همیشه بماند» ( لِیَجْعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ ). سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد: نخست این که: مرگ و حیات در هر حال به دست خدا است، مى فرماید: «خداوند زنده مى کند و مى میراند، و نسبت به آنچه انجام مى دهید بینا است» ( وَ اللّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ). مسافرت و یا حضور در میدان جنگ نمى تواند مسیر قطعى آن را تغییر دهد و خدا از همه اعمال بندگان با خبر است. دیگر این که: «تازه اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (و به گمان منافقان مرگ زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست نداده اید) آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى که شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمع آورى مى کنند بالاتر است» ( وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ). اصولاً نباید این دو را با هم مقایسه کرد ولى در برابر افکار پستى که چند روز زندگى و ثروت اندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مى داشتند راهى جز این نیست که گفته شود: آنچه را شما از طریق شهادت یا مردن در راه خدا به دست مى آورید بهتر است از آنچه کافران از راه زندگى نکبت بار و آمیخته با شهوات و دنیاپرستى خویش جمع آورى مى کنند. سوم این که: از همه گذشته، مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بلکه دریچه اى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت، لذا مى فرماید: «و اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا بازمى گردید» ( وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَ ِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ ). قابل توجه این که: در آیات فوق مردن در مسافرت در ردیف شهادت در راه خدا ذکر شده است; زیرا منظور از آن مسافرت هائى بوده که در راه خدا و براى خدا انجام مى دادند، مانند سفر به سوى میدان جنگ و یا سفرهاى تبلیغى و مانند آن و چون مسافرت در آن زمان آمیخته با مشکلات و خطرات و بیمارى هاى فراوان بوده، لذا مرگ و میر در آن گاهى کمتر از مرگ و میر در میدان جنگ نبود. و اما این که بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از مسافرت در اینجا مسافرت هاى تجارتى است، از معنى آیه بسیار دور است; زیرا کافران هرگز از چنین چیزى تأسف نمى خوردند بلکه این خود راه جمع آورى اموال بود. به علاوه این موضوع تأثیرى در تضعیف روحیه مسلمانان بعد از جنگ احد نداشت و نیز عدم هماهنگى مسلمانان با کفار در این مورد حسرتى براى آنها ایجاد نمى کرد، بنابراین ظاهراً منظور، مردن در اثناء سفر به سوى میدان جهاد و یا سایر برنامه هاى اسلامى بوده است.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۵۶ تا ۱۵۸ سوره مبارکه آل عمران ,
استغفار ,
ایمان ,
کافران ,
برادران ,
مسافرت ,
دنیا ,
جنگ ,
کشته ,
سخنان ,
حسرت ,
زنده ,
مردن ,
مرگ ,
زندگی ,
بینا ,
در راه خدا ,
زیان ,
آمرزش ,
رحمت خدا ,
خدا ,
طول عمر ,
محشور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : جمعه 1 مرداد 1400
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات 134 تا 136 سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۳۷ تا ۱۳۸ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۳۹ تا ۱۴۳سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۴۴ تا ۱۴۵ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات 146 تا 148 سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۴۹ تا ۱۵۱ سوره مبارکه آل عمران
تفسیر آیات ۱۵۲ تا ۱۵۴ سوره مبارکه آل عمران
تفسیر آیه ۱۵۵ سوره مبارکه آل عمران
*****
تفسیر آیات 134 تا 155 سوره مبارکه آل عمران ... | ترس از خدا ... | کل منطقه اسلامی؛ میدان سربرافراشتن مقاومت در ... | ایمان اسلامی ملت ما ... | یکسانی ظالم و سکوتکننده مقابل ظلم ... | به یاد شهدا ...
امام خامنه ای:
یکسانی ظالم و سکوتکننده مقابل ظلم، نزد خداوند
امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه»(بحارالأنوار) است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. 1387/10/19
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات 134 تا 155 سوره مبارکه آل عمران ,
ترس از خدا ,
منطقه اسلامی ,
میدان ,
سربرافراشتن ,
مقاومت ,
ایمان اسلامی ,
ملت ما ,
ظالم ,
سکوت ,
ظلم ,
به یاد شهدا ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 31 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۵۲ تا ۱۵۴ سوره مبارکه آل عمران ۱۵۲ وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الآْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنینَ ۱۵۳ إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَد وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمّاً بِغَمّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ۱۵۴ ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً یَغْشى طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَیْء قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلّهِ یُخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ترجمه ۱۵۲ـ خداوند وعده خود را به شما، (درباره پیروزى بر دشمن در احد) تحقق بخشید; در آن هنگام (که در آغاز جنگ) دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رساندید; تا این که سست شدید; و (بر سر رها کردن سنگرها) در کار خود به نزاع پرداختید; و بعد از آن که آنچه را دوست مى داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند; و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت; (و پیروزى شما به شکست انجامید) تا شما را آزمایش کند، و او شما را بخشید; و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. ۱۵۳ ـ (به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا مى رفتید; و (جمعى در وسط بیابان پراکنده شدند; و از شدت وحشت) به عقب ماندگان نگاه نمى کردید; و پیامبر از پشت سر، شما را صدا مى زد. سپس اندوه ها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد; این به خاطر آن بود که دیگر براى از دست رفتن (غنائم جنگى) غمگین نشوید، و نه به خاطر مصیبت هائى که بر شما وارد مى گردد. و خداوند از آنچه انجام مى دهید، آگاه است. ۱۵۴ ـ سپس به دنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، به صورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد) گروهى از شما را فرا گرفت; اما گروه دیگرى در فکر جان خویش بودند; (و خواب به چشمانشان نرفت). آنها گمان هاى نادرستى ـ همچون گمان هاى دوران جاهلیت ـ درباره خدا داشتند; و مى گفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى شود»؟! بگو: «همه کارها (و پیروزى ها) به دست خداست»! آنها در دل خود، چیزى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى سازند; مى گویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در اینجا کشته نمى شدیم»! بگو: «اگر هم در خانه هاى خود بودید، آنهائى که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرام گاه هاى خود بیرون مى آمدند (و آنها را به قتل مى رساندند)». و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینه هایتان پنهان دارید، بیازماید; و آنچه را در دل هاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند; و خداوند از آنچه در درون سینه هاست، با خبر است. تفسیر در ماجراى جنگ احد گفتیم، مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگیدند، و به زودى پیروز شدند، لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجى از شادى سراسر لشکر اسلام را فرا گرفت. ولى نافرمانى جمعى از تیراندازان که در شکاف کوه «عینین» به سرکردگى «عبداللّه بن جبیر» مى جنگیدند و رها کردن آن سنگر حساس، و مشغول شدن آنها و دیگران به جمع آورى غنائم، سبب شد که ورق برگردد و شکست سختى به لشکر اسلام وارد شود. هنگامى که مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگین به «مدینه» بازگشتند با یکدیگر مى گفتند: مگر خداوند به ما وعده فتح و پیروزى نداده بود؟ پس چرا در این جنگ شکست خوردیم؟ آیات فوق به آنها پاسخ مى گوید و علل شکست را توضیح مى دهد. اکنون به تفسیر جزئیات آیات باز مى گردیم: در نخستین آیه، قرآن مى گوید: «خداوند وعده خود را به شما تحقق بخشید، در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او به قتل مى رساندید، تا این که سست شدید» ( وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ 1 بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ ) وعده خدا درباره پیروزى شما کاملاً درست بود و به همین دلیل در آغاز جنگ پیروز شدید و به فرمان خدا دشمن را پراکنده ساختید و این وعده پیروزى تا زمانى که دست از استقامت و پیروزى فرمان پیغمبر برنداشته بودید ادامه داشت، شکست از آن زمان شروع شد که سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت. یعنى اگر تصور کردید که وعده پیروزى بدون قید و شرط بوده، سخت در اشتباه بوده اید، تمام وعده هاى پیروزى مشروط به پیروى از فرمان خدا است. درباره این که خداوند در کجا به مسلمانان وعده پیروزى در این جنگ داده بود دو احتمال است: نخست این که: منظور وعده هاى عمومى است که به طور مکرر از خدا به مؤمنان درباره پیروزى بر دشمنان داده شده بود. دیگر این که: پیامبر خدا که وعده او وعده الهى است صریحاً قبل از شروع جنگ احد به مسلمانان وعده پیروزى در این میدان داده بود. قرآن پس از آن مى گوید: «و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آن که آنچه دوست مى داشتید به شما نشان داد نافرمانى کردید» ( وَ تَنازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ ). آرى، پس از مشاهده آن پیروزى چشم گیر که مورد علاقه شما بود راه عصیان پیش گرفتید، و در حقیقت براى به دست آوردن پیروزى کوشش لازم را به خرج دادید. اما براى نگاه داشتن آن استقامت نکردید، که همیشه نگهدارى پیروزى ها از به دست آوردن آن مشکل تر است. از این جمله که اشاره به وضع تیراندازان شکاف کوه عینین است به خوبى استفاده مى شود: تیراندازانى که در شکاف کوه بودند درباره رها کردن سنگر خود اختلاف کردند و جمع زیادى دست به عصیان و مخالفت زدند. ضمناً تعبیر به «عَصَیْتُمْ» به معنى نافرمانى کردید، نشان مى دهد: اکثریت دست به مخالفت زده بودند. سپس مى افزاید: «در این موقع جمعى از شما خواستار دنیا و جمع غنائم بودید در حالى که جمعى دیگر (همچون عبداللّه بن جبیر و چند نفر از تیراندازان) ثابت قدم خواستار آخرت و پاداش هاى الهى بودند» ( مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الآْخِرَةَ ). اینجا بود که ورق برگشت و «خداوند پیروزى شما را به شکست تبدیل کرد تا شما را بیازماید، تنبیه کند و پرورش دهد» ( ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ ). «ولى سرانجام خداوند همه این نافرمانى ها و گناهان شما را بخشید (در حالى که سزاوار مجازات بودید); زیرا خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد و از اعطاء هرگونه نعمتى فروگذار نمى کند» ( وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنینَ) در آیه بعد، خداوند صحنه پایان احد را به مسلمانان یادآورى مى کند و مى فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که از کوه بالا مى رفتید و به عقب ماندگان هیچ نگاه نمى کردید و پیامبر از پشت سر شما را صدا مى زد» ( إِذْ تُصْعِدُونَ 3 وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَد وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی أُخْراکُمْ ) . آرى، به یاد آورید آن زمان که به هر طرف پراکنده مى شدید و فرار مى کردید و هیچ نگاه به عقب سر نمى کردید که سایر برادران شما در چه حالند، در حالى که پیامبر از پشت شما را صدا مى زد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فریاد مى زد که: «بندگان خدا به سوى من بازگردید به سوى من بازگردید من رسول خدایم» (اِلِىَّ عِبادَ اللّهِ اِلَىَّ عِبادَ اللّهِ فَاِنِّى رَسُولُ اللّهِ) . ولى هیچ یک از شما به سخنان او توجه نداشتید. «در این هنگام غم و اندوه یکى پس از دیگرى به سوى شما رو آورد» ( فَأَثابَکُمْ غَمّاً بِغَمّ ). اندوه به خاطر شکست، به خاطر از دست دادن جمعى از افسران و سربازان شجاع، به خاطر مجروحان و به خاطر شایعه شهادت پیامبر و واقعیت جراحات او، اینها همه نتیجه آن مخالفت ها بود. هجوم سیل غم و اندوه به سوى شما «براى این بود که دیگر به خاطر از دست رفتن غنائم جنگى غمگین نشوید و از جراحاتى که در میدان جنگ در راه پیروزى به شما مى رسد نگران نباشید» ( لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ ). «و خدا از اعمال شما آگاه است» ( وَ اللّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ). و به خوبى وضع اطاعت کنندگان و مجاهدان واقعى و هم چنین فراریان را مى داند. بنابراین، هیچ یک از شما نباید خود را فریب دهد و چیزى بر خلاف آنچه در میدان احد واقع شده، ادعا کند اگر به راستى جزء دسته اول هستید خدا را شکر گوئید و در غیر این صورت از گناهان خود توبه کنید. شب بعد از «جنگ احد»، شب دردناک و پر اضطرابى بود مسلمانان پیش بینى مى کردند سربازان فاتح قریش بار دیگر به «مدینه» بازگردند و آخرین مقاومت مسلمانان را در هم بشکنند و شاید جسته گریخته خبر تصمیم بت پرستان به بازگشت، نیز به آنها رسیده بود و مسلماً اگر باز مى گشتند خطرناک ترین مرحله جنگ رخ مى داد. در این میان، مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار از میدان احد پشیمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعده هاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله)نسبت به آینده دلگرم و مطمئن بودند در میان این اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى که لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در کنار آنها. اما منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو در میان انبوهى از افکار ناراحت کننده تمام شب را بیدار ماندند و بدون این که بخواهند، براى مؤمنان حقیقى پاسدارى کردند، آخرین آیه مورد بحث، ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى فرماید: «سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد» ( ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً ) . و مى افزاید: «این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را به کلى از دست داده بودند» ( نُعاساً یَغْشى طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ ). این یکى از آثار مهم ایمان است که مؤمن حتى در زندگى این جهان آرامش لذت بخشى دارد که افراد بى ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان، هیچ گاه طعم آن را نمى چشند. پس از آن قرآن مجید به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته، مى گوید: «آنها درباره خدا گمان هاى نادرست همانند گمان هاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند» ( یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ ). و به یکدیگر و یا به خویشتن مى گفتند: «آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم چیزى از پیروزى نصیب ما بشود»؟ ( یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَیْء ). یعنى بسیار بعید و یا غیر ممکن است. قرآن در جواب آنها مى گوید: «بگو: آرى پیروزى به دست خدا است» ( قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلّهِ ). و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد کرد. «آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار کنند زیرا مى ترسیدند در صف کافران قرار گیرند» ( یُخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ ). گویا آنها چنین مى پنداشتند: شکست احد نشانه نادرست بودن آئین اسلام است و لذا مى گفتند: «اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا این همه کشته نمى دادیم» ( یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا ). خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى کند: نخست این که: تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، لذا مى فرماید: «بگو: اگر در خانه هاى خود هم بودید آنهائى که کشته شدن بر آنها مقرر شده، قطعاً به سوى آرامگاه هاى خود بیرون مى آمدند» ( قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ ). چنین نیست که اگر افراد در میدان جنگ شرکت نکنند باقى بمانند، خیر، بسته به این است که اجل آنها رسیده باشد یا خیر. اصولاً ملتى که بر اثر سستى اکثریتش، محکوم به شکست است بالاخره طعم مرگ را خواهد چشید چه بهتر که آن را در میدان جهاد و در زیر ضربات شمشیر دشمن در حال مبارزه افتخار آمیز ببیند، نه این که در خانه اش بر سر او بریزند و او را با ذلت در میان بستر از بین ببرند. دیگر این که باید این حوادث پیش بیاید و هر کس آنچه در دل دارد آشکار کند و صفوف مشخص گردد. به علاوه افراد تدریجاً پرورش یابند و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود، لذا مى فرماید: «اینها براى این است که خداوند آنچه در سینه ها دارید بیازماید و آنچه را در دل هاى شما است خالص گرداند» ( وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ ). و در پایان آیه مى گوید: «خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند» ( وَ اللّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ). و به همین دلیل، تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۵۲ تا ۱۵۴ سوره مبارکه آل عمران ,
خداوند ,
وعده ,
پیروزى بر دشمن ,
پیروزى ,
دشمن ,
جنگ ,
دشمنان ,
فرمان ,
قتل ,
سست ,
سنگر ,
نزاع ,
غلبه بر دشمن ,
دشمن ,
نافرمانی ,
دنیا ,
آخرت ,
منصرف ,
شکست ,
آزمایش ,
بخشش ,
مومنان ,
فضل ,
بخشش ,
کوه ,
بیابان ,
پراکنده ,
وحشت ,
پیامبر ,
اندوه ,
غنائم جنگی ,
غمگین ,
مصیبت ,
آرامش ,
خواب ,
کشته شدن ,
کشته ,
مقرر ,
ایمان ,
خالص ,
سینه ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 30 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۴۹ تا ۱۵۱ سوره مبارکه آل عمران ۱۴۹ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ ۱۵۰ بَلِ اللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النّاصِرینَ ۱۵۱ سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمینَ ترجمه ۱۴۹ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند; و سرانجام، زیانکار خواهید شد. ۱۵۰ـ (آنها تکیه گاه شما نیستند،) بلکه ولىّ و سرپرست شما، خداست; و او بهترین یاوران است. ۱۵۱ ـ به زودى در دل هاى کافران، به خاطر این که بدون دلیل، چیزهائى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مى افکنیم; و جایگاه آنها، آتش است; و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران!.
تفسیر این آیات همانند آیات گذشته بعد از جنگ احد ، و براى تجزیه و تحلیل روى حوادث جنگ نازل گردیده است، وضع آیات گذشته و این آیات نیز گواه بر این حقیقت است. چنین به نظر مى رسد بعد از پایان جنگ احد ، دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده در لباس نصیحت و دلسوزى تخم تفرقه در میان مسلمانان مى پاشیدند، و با استفاده از وضع نا مساعد روانى عده اى از مسلمانان تلاش مى کردند، آنها را نسبت به اسلام بدبین کنند. شاید یهود و مسیحیان نیز در این قسمت با منافقان همکارى داشتند، همان طور که در میدان احد نیز با دامن زدن به شایعه بى اساس کشته شدن پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مى کردند. آیه نخست به مسلمانان اخطار مى کند و از پیروى آنها بر حذر مى دارد، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد» ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ ). پس از پیمودن راه پر افتخار تکامل معنوى و مادى در پرتو تعلیمات اسلام، به نقطه اول که نقطه کفر و فساد بود سقوط مى کنید و در این موقع بزرگ ترین زیانکارى دامنگیر شما خواهد شد. چه زیانى از این بالاتر که انسان اسلام را با کفر، و سعادت را با شقاوت و حقیقت را با باطل معاوضه کند. پس از آن، در آیه بعد تأکید مى کند که شما بالاترین پشتیبان و بهترین یاور را دارید، مى فرماید: «خدا پشتیبان و سرپرست شما است و او بهترین یاوران است» ( بَلِ اللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النّاصِرینَ ). یاورى است که هرگز مغلوب نمى شود و هیچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حالى که یاوران دیگر ممکن است گرفتار شکست و نابودى شوند. در آخرین آیه به نجات معجزآساى مسلمانان بعد از جنگ احد اشاره مى کند و یکى از موارد حمایت و نصرت خود از آنان را بازگو مى نماید و آنها را نسبت به آینده دلگرم مى سازد و وعده پیروزى مى دهد، مى فرماید: «ما به زودى در دل کفار رعب و وحشت مى افکنیم» ( سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ ). یعنى همان طور که در پایان جنگ احد افکندیم و نمونه آن را با چشم خود دیدید، بنابراین به آینده خویش امیدوار باشید. همان طور که در داستان «احد» گفتیم، بت پرستان «مکّه» با این که در جنگ احد پیروزى چشمگیرى پیدا کرده بودند و لشکر اسلام ظاهراً از هم متلاشى شده بود، مى بایست در بازگشت به سوى میدان و از بین بردن باقى مانده قدرت مسلمین و حتى غارت کردن «مدینه» و کشتن شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که از بى اساس بودن شایعه شهادت او آگاه شده بودند ـ کمترین تردیدى به خود راه ندهند. اما خداوند ترس و وحشت عجیبى در دل هاى آنها افکند، ترس و وحشت بى دلیلى که خاصیت کفر و بت پرستى و خرافه پرستى بود، سراسر وجود آنان را فرا گرفت به طورى که در روایات مى خوانیم: آنها هنگامى که از احد بازگشتند و به نزدیکى «مکّه» رسیدند درست شکل و قیافه یک لشکر شکست خورده را داشتند. جالب این که: علت افکندنِ رعب و ترس در دل هاى آنها را چنین بیان مى کند: «به این جهت که آنها چیزهائى را بدون دلیل شریک خدا قرار داده بودند» ( بِما أَشْرَکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً ). در حقیقت مردمى که خرافى هستند، تابع دلیل و برهان نمى باشند، کاهى را در نظر خود کوه مى کنند و سنگ و چوبى را معبود و پروردگار خویش مى دانند در برابر حوادث بسیار نا توانند; زیرا خیلى زود گرفتار اشتباه محاسبه مى شوند و اگر یک حادثه جزئى در زندگى آنها رخ دهد و مثلاً بشنوند مسلمانان «مدینه» همراه مجروحان میدان احد بار دیگر به میدان نبرد برمى گردند، این موضوع، در نظرشان بسیار بزرگ جلوه مى کند و سخت از آن به وحشت مى افتند، همان طور که در دنیاى امروز نیز افراد قدرتمندى را مشاهده مى کنیم که از کوچک ترین حادثه وحشت دارند و از کاه کوهى مى سازند; زیرا تکیه گاه محکمى در زندگى براى خود انتخاب نکرده اند. و در پایان آیه به سرنوشت این افراد اشاره کرده، مى فرماید: این افراد به خود و به اجتماع خود ستم کرده اند و بنابراین «جایگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بد جایگاهى است»! ( وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمینَ) در روایات متعددى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: یکى از امتیازاتى که خداوند به من داده است این است که مرا به وسیله انداختن ترس در دل دشمن پیروزى داده است این موضوع اشاره به یکى از عوامل مهم پیروزى در جنگ ها مى کند که مخصوصا امروز بسیار مورد توجه است; زیرا یکى از مهمترین عوامل پیروزى، روحیه سرباز است و آن قدر که روحیه عالى سربازان در پیروزى تأثیر دارد کم و کیف آنها و چگونگى سلاح آنها اثر ندارد، اسلام با تقویت روح ایمان، عشق به جهاد و افتخار به شهادت و اتکاى به خداوند قادر منان این روح را در مجاهدان خود به عالى ترین وجهى پرورش داد. در حالى که بت پرستان خرافى که تکیه گاهشان بت هاى بى اراده و بى جان بود و عقیده به معاد و زندگى پس از مرگ نداشتند، و خرافات، افکار آنها را آلوده کرده بود روحیه اى ضعیف و ناتوان داشتند و یکى از عوامل مؤثر پیروزى مسلمانان بر آنها همین تفاوت روحیه بود. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۴۹ تا ۱۵۱ سوره مبارکه آل عمران ,
ایمان ,
کافر ,
اطاعت ,
سرانجام ,
زیانکار ,
سرپرست ,
کافران ,
رعب ,
ترس ,
جایگاه ,
آتش ,
ستمکاران ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 30 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم گفت ای گروه هرکه ندارد بسرهوای ما سرگیرد و برون رود از کربلای ما بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ ، وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ ، وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ ، وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ ، وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ ، وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ ، عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ ، آیا بنده من در گشایش مشکلات، به دیگران امید دارد، در حالی که رهایی از سختی ها به دست من است؟! و آیا به دیگران دل بسته و در خانه غیر را می کوبد و حال آنکه کلید همه درهای بسته در دست من است و همه درها بسته است و در آستانم برای هر کس که مرا بخواند، گشاده است؟! چه کسی در مشکلات و سختی ها به من امید داشته و من مأیوسش ساخته ام و چه کسی برای مهمی به من دل بسته است و من امیدش را به نومیدی بدل ساخته ام؟... چه بدبختند کسانی که معصیت و نافرمانی ام می کنند و مراقب من نیستند. درگاه خداوند برای همیشه و برای همه باز است! «بابُکَ مفتوح لراغبین؛ باب تو و درِ رحمت تو همیشه براى کسانى که رغبت دارند باز است،
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۴۶ تا ۱۴۸ سوره مبارکه آل عمران ۱۴۶وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرینَ ۱۴۷ وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ ۱۴۸ فَآتاهُمُ اللّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الآْخِرَةِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ترجمه ۱۴۶ ـ چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى رسید، سست و ناتوان نشدند، (و تن به تسلیم ندادند); و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد. ۱۴۷ـ سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندروى هاى ما در کارها، چشم پوشى کن! قدم هاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان»! ۱۴۸ ـ از این رو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد; و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد. تفسیر به دنبال حوادث «احد»، آیه فوق با یادآورى شجاعت، ایمان و استقامت مجاهدان و یاران پیامبرانِ گذشته، مسلمانان را به شجاعت و فداکارى و پایدارى تشویق مى کند و ضمناً آن دسته اى را که از میدان احد فرار کردند، سرزنش مى نماید و مى گوید: «چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند، و هیچ گاه در برابر آن چه در راه خدا به آنان مى رسید سست و ناتوان نشدند» ( وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ ). آرى، پیامبران بسیارى بودند که خدا پرستان مبارزى در صف یاران آنها قرار داشتند. «کَأَیِّن» به معنى «چه بسیار» است و مى گویند: در اصل مرکب از «کاف تشبیه» و «أَىّ» استفهامیه است که به صورت یک کلمه در آمده، معنى دو جزء سابق متروک شده، و معنى تازه اى مساوى «چه بسیار»! پیدا کرده است. «رِبِّیُون» جمع «رِبِّى» (بر وزن ملّى) است و به کسى گفته مى شود که: ارتباط و پیوند او با خدا محکم باشد، با ایمان، دانشمند، با استقامت و با اخلاص باشد. سپس رفتار و گفتار آنها را چنین شرح مى دهد: آنان به یارى پیامبران خود برخاستند و از تلفات سنگین و جراحات سخت و مشکلات طاقتفرسائى که در راه خدا دیدند «هرگز سست و ناتوان نشدند، آنها در مقابل دشمن هیچ گاه تضرع و زارى و خضوع و کرنش نکردند و تسلیم نشدند» ( وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا ). بدیهى است «خداوند نیز چنین افرادى را دوست دارد که دست از مقاومت بر نمى دارند» ( وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرینَ) آنها هنگامى که بر اثر اشتباهات یا سستى ها، یا لغزش هائى گرفتار مشکلاتى در برابر دشمن مى شدند به جاى این که میدان را به او بسپارند، یا تسلیم شوند و یا فکر ارتداد و بازگشت به کفر در مغز آنها پیدا شود، روى به درگاه خدا مى آوردند و ضمن تقاضاى عفو و بخشش از گناهان خود از پیشگاه خداوند تقاضاى صبر و استقامت و پایمردى مى کردند. «و سخنشان تنها این بود: بار پروردگارا! گناهان ما را بیامرز! و از تندروى هاى ما در کارهایمان درگذر! و ما را ثابت قدم بدار و بر کافران پیروز بگردان»! ( وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ) آنها با این طرز تفکر و عمل، به زودى پاداش خود را از خدا مى گرفتند هم پاداش این جهان که فتح و پیروزى بر دشمن بود و هم پاداش جهان دیگر، مى فرماید: «خداوند پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد» ( فَآتاهُمُ اللّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الآْخِرَةِ ). و در پایان آیه آنها را جزء نیکوکاران شمرده، مى فرماید: «خدا نیکوکاران را دوست مى دارد» ( وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ). و به این ترتیب، یک درس آموزنده از برنامه مجاهدان امت هاى پیشین و سرانجام کار آنها و چگونگى برخورد آنها با مشکلات و پیروزى بر آنها را براى تازه مسلمانان بیان مى کند، و آنها را براى میدان هاى آینده پرورش مى دهد. در آیات فوق علاوه بر آنچه گفته شد، نکات دیگرى جلب توجه مى کند: 1 ـ «صبر» همان طور که سابقاً هم اشاره کردیم، به معنى استقامت است و لذا در برابر «ضعف» و «تسلیم» در این آیه قرار گرفته و ضمناً صابران و نیکوکاران در یک ردیف قرار گرفته اند; زیرا در آخر یک آیه مى فرماید: «وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرِیْنَ» و در آیه دیگر مى فرماید: «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» . اشاره به این که نیکوکارى بدون استقامت ممکن نیست، چرا که در برابر هر شخص نیکوکار، هزاران مشکل وجود دارد که اگر فاقد استقامت باشد به زودى کار خود را رها خواهد ساخت. «مجاهدان حقیقى» به جاى این که شکست خود را به دیگران نسبت دهند و یا به عوامل موهوم و مرموز مربوط بدانند، سرچشمه آن را در خودشان جستجو مى کنند و به فکر جبران اشتباهات خویش هستند، حتى آنها کلمه شکست را بر زبان نمى آورند و به جاى آن اسراف و تند روى بى جا ذکر مى کنند. به عکس ما، که امروز سعى مى کنیم نقاط ضعفى که سرچشمه ناکامى ها و شکست ها است نادیده بگیریم، همه آنها را به عوامل خارجى و بیگانه مربوط بدانیم و در نتیجه به هیچ وجه به فکر جبران اشتباهات و بر طرف ساختن نقاط ضعف خود نباشیم. در آیات فوق، از «پاداش دنیا» تعبیر به «ثَوابَ الدُّنْیا» شده اما از پاداش آخرت تعبیر به «حُسْنَ ثَوابِ الآخِرَةِ» شده، اشاره به این که: پاداش آخرت با پاداش دنیا فرق بسیار دارد; زیرا پاداش دنیا هر چه باشد بالاخره آمیخته با فنا و پاره اى نا ملایمات که طبع زندگى این دنیا است، مى باشد در حالى که پاداش آخرت سراسر حسن است و از هر نظر خالص و دور از ناراحتى ها. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۴۶ تا ۱۴۸ سوره مبارکه آل عمران ,
گشایش ,
مشکلات ,
مردان الهی ,
جنگ ,
استقامت ,
گناهان ,
بخشش ,
کافران ,
پیروز ,
پاداش ,
خداوند ,
نیکوکاران ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 27 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۴۴ تا ۱۴۵ سوره مبارکه آل عمران ۱۴۴ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ ۱۴۵ وَ ما کانَ لِنَفْس أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاکِرینَ ترجمه ۱۴۴ ـ محمّد (صلى الله علیه وآله) فقط فرستاده خداست; و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند; آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمى گردید؟! (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود)؟! و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضررى نمى زند; و خداوند به زودى شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد. ۱۴۵ـ هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى میرد; سرنوشتى است تعیین شده; هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) چیزى از آن به او خواهیم داد; و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى دهیم; و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. شان نزول این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احد است و آن این که: در همان حال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود، ناگهان صدائى بلند شد و کسى گفت: محمّد را کشتم... محمّد را کشتم... این، درست همان دم بود که مردى به نام «عمرو بن قمیئه حارثى» سنگ به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرتاب کرد، پیشانى و دندان آن حضرت شکست و لب پائین وى شکافت و خون صورت وى را پوشانید در این موقع بود که دشمن تلاش کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به قتل برساند، اما «مصعب بن عمیر» یکى از پرچمداران ارتش اسلام، با پایمردى تمام جلو حملات آنها را گرفت ولى خودش در این میان شهید شد، و چون او شباهت زیادى به پیامبر داشت، دشمن چنین پنداشت که: پیغمبر در خاک و خون غلطیده است، لذا این خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانید. انتشار این خبر، به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت در میان مسلمانان تزلزل عجیبى ایجاد کرد. جمعى که اکثریت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده، از میدان جنگ به سرعت خارج مى شدند. حتى بعضى در این فکر بودند با کشته شدن پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند. اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (علیه السلام)، ابو دجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند از جمله «انس بن نضر» به میان آنها آمده، گفت: اى مردم! اگر محمّد(صلى الله علیه وآله) کشته شد، خداى محمّد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید، پس از ایراد این سخنان به دشمن حمله نمود تا کشته شد، ولى به زودى روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه بوده است یا دروغ، آیه فوق در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد تفسیر با استفاده از حوادث جنگ احد ، آیه، حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن این که اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود; زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اسلام پایان نمى یابد، بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند. مسأله فرد پرستى از بزرگ ترین خطراتى است که مبارزاتِ هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین، اگر چه پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) باشد، مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است. مبارزه پیامبر(صلى الله علیه وآله) با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است; زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود، لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت. ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هیچ گاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد، لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: «محمّد تنها فرستاده خدا است، پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرائى کنید؟ و به آئین بت پرستى بازگردید»؟ ( وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ ). جالب این که: در این آیه براى بیان سیر قهقرائى جمله «اِنْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ» به کار رفته است; زیرا «أَعْقاب» جمع «عقب» (بر وزن خشن) به معنى پاشنه پا است، بنابراین «اِنْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُم» به معنى عقب گرد مى کنید مى باشد و این تصویر روشنى است از سیر قهقرائى و ارتجاع به معنى واقعى، منتها از کلمه ارتجاع صریح تر و روشن تر است. پس از آن مى فرماید: «آنها که عقب گرد مى کنند و به دوران کفر و بت پرستى باز مى گردند، به خداوند زیان نمى رسانند» ( وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً ). زیرا با این عمل، نه تنها چرخ هاى سعادت خود را متوقف مى سازند، بلکه آنچه را به دست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد. در پایان آیه، به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات، و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده، کوشش هاى آنها را مى ستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمت ها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند، مى فرماید: «خداوند به زودى این شاکران را پاداش نیک مى دهد» ( وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ ). درسى را که این آیه، درباره مبارزه با فرد پرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسائلِ هدفى هرگز نباید قائم به شخص یا اشخاص باشد، بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلات ابدى دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان ـ حتى اگر پیامبر بزرگ خدا باشد ـ آن کار تعطیل نگردد. اصولاً رمز بقاى یک مذهب و یا یک تشکیلات، همین است، بنابراین، برنامه ها و تشکیلاتى که قائم به شخص هستند تشکیلاتى نا سالم و غیر طبیعى محسوب مى شوند که به زودى متلاشى خواهند شد. اما متأسفانه و روى هم رفته، غالب تشکیلات جوامع اسلامى هنوز قائم به اشخاص است و به همین دلیل، بسیار زود از هم مى پاشد. مسلمانان باید با الهام از آیه فوق، مؤسسات گوناگون خود را آن چنان پى ریزى کنند که از اشخاص لایق کاملاً بهره گیرى شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد. همان طور که در شأن نزول آمد، شایعه بى اساس شهادت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در احد عده زیادى از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم برگردند، در آیه بعد، مجدداً براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: «هیچ کس، جز به فرمان خدا نمى میرد، سرنوشتى است تعیین شده» ( وَ ما کانَ لِنَفْس أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً ). آرى، مرگ به دست خدا و فرمان او است و براى هر کس اجلى مقرر شده است که نمى تواند از آن فرار کند. بنابراین، اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود، با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند. از سوى دیگر، فرار از میدان جنگ نیز نمى تواند از فرا رسیدن اجل جلوگیرى کند، همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد، بر این اساس فرار از میدان جهاد براى حفظ جان بیهوده است. درباره معنى «اجل» و همچنین اجل «حتمى» و «معلق» و فرق میان آنها در ذیل آیه دوم از سوره «انعام» به خواست خدا مشروحاً بحث خواهیم کرد در پایان آیه، مى فرماید: «هر کس پاداش دنیا بخواهد (و در این راه گام بردارد) به او چیزى از آن خواهیم داد و هر کس پاداش آخرت را بخواهد از آن به او مى دهیم» ( وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها ). سعى و کوشش انسان هیچ گاه ضایع نمى شود، اگر هدف کسى تنها نتیجه هاى مادى و دنیوى باشد و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها به خاطر غنیمت تلاش کند، بالاخره بهره اى از آن به دست مى آورد اما اگر هدف عالى تر بود، و کوشش ها در مسیر حیات جاویدان و فضائل انسانى به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید. بنابراین، حالا که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است، پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایدار است به کار نیندازد؟ سپس بار دیگر تأکید مى کند: «پاداش شاکران را به زودى خواهیم داد» ( وَ سَنَجْزِی الشّاکِرینَ ). قابل توجه این که در آیه سابق این جمله به صورت فعل غائب ذکر شده بود و در اینجا به صورت فعل متکلم، و این نهایت تأکید وعده الهى را به دادن پاداش به آنها بیان مى کند، و به تعبیر ساده، خداوند مى گوید: ضامن پاداش آنها منم. در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه، از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده: على(علیه السلام)در روز احد شصت زخم برداشت. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «ام سلیم» و «ام عطیه» دستور داد به معالجه جراحات آن حضرت بپردازند. چیزى نگذشت که آنها با نگرانى به خدمت پیغمبر عرضه داشتند وضع بدن على(علیه السلام) طورى است که ما هر زخمى را مى بندیم دیگرى گشوده مى شود، و زخم هاى تن او آن چنان زیاد و خطرناک است که ما نسبت به حیات او نگرانیم. پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و جمعى از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل على(علیه السلام) وارد شدند در حالى که بدن او یکپارچه زخم و جراحت بود، پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح مى کرد و مى فرمود: کسى که در راه خدا این چنین تلاش کند، آخرین درجه مسئولیت خود را انجام داده است! و زخم هائى که پیامبر دست بر آن مى کشید به زودى التیام مى یافت، على(علیه السلام) در این هنگام گفت: الحمد للّه که با این همه فرار نکردم، و پشت به دشمن ننمودم. خداوند از کوشش هاى او قدردانى کرد و در دو آیه از قرآن به آن (و به فداکارى هاى افراد نمونه دیگر از مجاهدان احد) اشاره کرده است، در یک مورد مى فرماید: «وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ» و در مورد دیگر مى فرماید: «وَ سَنَجْزِی الشّاکِرینَ» منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۴۴ تا ۱۴۵ سوره مبارکه آل عمران ,
فرستادگان ,
خدا ,
مردن ,
کشته شدن ,
اسلام ,
جاهلیت ,
کفر ,
استقامت ,
پاداش ,
فرمان ,
خدا ,
سرنوشت ,
ظهور ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 27 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۳۷ تا ۱۳۸ سوره مبارکه آل عمران ۱۳۷ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ ۱۳۸ هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ ترجمه ۱۳۷ ـ پیش از شما، سنت هائى وجود داشت; (و هر قوم، طبق اعمال خود، سرنوشت هائى داشتند; شما نیز دارید) پس در روى زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟! ۱۳۸ ـ این، بیانى است براى عموم مردم، و هدایت و اندرزى است براى پرهیزکاران!. تفسیر قرآن مجید دوران هاى گذشته را با زمان حاضر و زمان حاضر را با تاریخ گذشته پیوند مى دهد، و پیوند فکرى و فرهنگى نسل حاضر را با گذشتگان براى درک حقایق، لازم و ضرورى مى داند; زیرا از ارتباط و گره خوردن این دو زمان (گذشته و حاضر) وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن مى شود، لذا: در نخستین آیه مى فرماید: «پیش از شما سنت هائى وجود داشت» ( قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ ). این سنن هرگز جنبه اختصاصى ندارد، بلکه به صورت یک سلسله قوانین حیاتى درباره همگان، گذشتگان و آیندگان، اجرا مى شود. در این سنن، پیشرفت و تعالى افراد با ایمان و مجاهد، متحد و بیدار، پیش بینى شده، و شکست و نابودى ملت هاى پراکنده، بى ایمان و آلوده به گناه نیز پیش بینى گردیده که در تاریخ بشریت ثبت است. آرى، تاریخ براى هر قومى اهمیت حیاتى دارد، تاریخ خصوصیات اخلاقى و کارهاى نیک و بد و تفکرات گذشتگان را براى ما بازگو مى کند، و علل سقوط و سعادت، کامیابى و ناکامى جامعه ها را در اعصار و قرون مختلف نشان مى دهد، و در حقیقت تاریخ گذشتگان آینه زندگى روحى و معنوى جامعه هاى بشرى و هشدارى است براى آیندگان. بر این اساس، قرآن به مسلمانان دستور مى دهد: «بروید در روى زمین بگردید و در آثار پیشینیان و ملت هاى گذشته و زمامداران و فراعنه گردنکش و جبار دقت کنید، و بنگرید پایان کار آنها که کافر شدند، و پیامبران خدا را تکذیب کردند و بنیان ظلم و فساد را در زمین گذاردند، چگونه بود؟ و سرانجام کار آنها به کجا رسید»؟ ( فَسیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ ). آثار گذشتگان، حوادث پند دهنده اى براى آیندگان است و مردم مى توانند با بهره بردارى از آنها از مسیر حیات و زندگى صحیح آگاه شوند. در آیه بعد مى فرماید: «آنچه در آیات فوق گفته شد بیانیه روشنى است براى همه انسان ها و وسیله هدایت و اندرزى است براى همه پرهیزگاران» ( هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ ). یعنى در عین این که این بیانات جنبه همگانى و مردمى دارد تنها پرهیزگاران و افراد با هدف از آن الهام مى گیرند و هدایت مى شوند. بر اساس آنچه گفته شد «هذا» به مسأله سیر در «ارض» اشاره دارد که هم بیان عامى است براى همه. هم «هدایت» و بیان راه رسیدن به رشد و تعالى است. و هم پند و موعظه به خصوص براى «متقین» است، از این نظر که آنها هستند که از این فرمان استفاده مى کنند. ولى بر اساس تفسیر دیگرى، «هذا» اشاره به قرآن مجید است که هم بیان روشنى است براى کسانى که بخواهند طریق تعالى را بپیمایند، که البته بسته به انتخاب خود آنها است. هم «هدایت»، راهنما و نشان دهنده طریق رشد است که پس از مشاهده آثار گذشتگان چگونه باید طى طریق نمود. و هم «موعظه» و پند براى پرهیزگاران به طور ویژه است; زیرا پرهیزگاران از این فرمان و مشاهده آثار و دقت در طرق هدایت بهره وافر مى برند.
آثارى که در نقاط مختلف روى زمین از دورانهاى قدیم باقى مانده اسناد زنده و گویاى تاریخ هستند، و حتى ما از آنها بیش از تاریخ مدون بهره مند مى شویم. آثار باقى مانده از دوران هاى گذشته، اشکال و صور و نقوش روح و دل و تفکرات و قدرت و عظمت و حقارت اقوام را به ما نشان مى دهد، در صورتى که تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عکس هاى خشک و بى روح آنها را مجسم مى سازد. آرى ویرانه کاخ هاى ستمگران، و بناهاى شگفت انگیز اهرام مصر و برج بابل و کاخ هاى کسرى و آثار تمدن قوم سبأ و صدها نظائر آن که در گوشه و کنار جهان پراکنده اند، هر یک در عین خاموشى، هزار زبان دارند و سخن ها مى گویند، و اینجا است که شاعران نکته سنج، به هنگامى که در برابر خرابه هاى این کاخ ها قرار مى گرفتند، تکان شدیدى در روح خود احساس کرده و اشعار شورانگیزى مى سرودند، چنان که «خاقانى» و شعراى معروف دیگرى این آوازها را از درون ذرات کاخ شکست خورده کسرى و مانند آن با گوش جان شنیده، و آنها را در شاهکارهاى ادبى سرودند مطالعه یک سطر از این تاریخ هاى زنده، معادل مطالعه یک کتاب قطور تاریخى است و اثرى که این مطالعه در بیدارى روح و جان بشر دارد، با هیچ چیز دیگرى برابرى نمى کند; زیرا هنگامى که در برابر آثار گذشتگان قرار مى گیریم گویا یک مرتبه ویرانه ها همه جان مى گیرند و استخوان هاى پوسیده از زیر خاک زنده مى شوند، و جنب و جوش پیشین خود را آغاز مى کنند. بار دیگر نگاه مى کنیم همه را خاموش و فراموش شده مى بینیم و مقایسه این دو حالت نشان مى دهد افراد خودکامه چه کوتاه فکرند که براى رسیدن به هوس هاى بسیار زودگذر، آلوده هزاران جنایت مى شوند. لذا قرآن مجید دستور مى دهد: مسلمانان در روى زمین به سیر و سیاحت بپردازند و آثار گذشتگان را در دل زمین و یا در روى خاک با چشم خود ببینند و از مشاهده آن عبرت گیرند. آرى، در اسلام نیز جهانگردى وجود دارد، و به آن اهمیت زیادى داده شده، اما نه بسان توریست هاى هوسران و هوسباز امروز، بلکه براى تحقیق و بررسى آثار و سرنوشت پیشینیان و مشاهده آثار عظمت خداوند در نقاط مختلف جهان، و این همان چیزى است که قرآن نام آن را «سیر فى الارض» گذارده و طى آیات متعددى به آن دستور داده است از جمله: 1 ـ قُلْ سیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمین : «بگو: بروید در روى زمین گردش کنید سپس بنگرید عاقبت و سرانجام گناهکاران چگونه بوده است» 2 ـ قُلْ سیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ : «بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را به وجود آورده است» 3 ـ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها : «آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل هائى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند» ؟ و آیات دیگر این آیه مى گوید: این جهانگردى معنوى و سیر در ارض، قلب انسان را دانا، چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا مى گرداند، و از خمودى و جمود، رهائى مى بخشد. متأسفانه از طرف مسلمانان به این دستور زنده اسلامى نیز مانند بسیارى از دستورات فراموش شده دیگر، توجهى نمى شود، حتى جمعى از علماء و دانشمندان اسلامى گویا در محیط فکر خود، زمان و مکان را متوقف ساخته، و در عالمى غیر از این عالم زندگى مى کنند، از تحولات اجتماعى دنیا بى خبرند و به کارهاى جزئى و کم اثر که در مقابل کارهاى اصولى و اساسى ارزش چندانى ندارد خود را مشغول ساخته اند. در دنیائى که حتى پاپ ها و کاردینال هاى مسیحى که بعد از قرن ها انزوا و گوشه گیرى و قطع ارتباط با دنیاى خارج، به سیر در ارض مى پردازند تا نیازمندى هاى زمان را درک کنند، آیا نباید مسلمانان به این دستور صریح قرآن عمل کنند و خود را از تنگناى محیط محدود فکرى به در آورند، تا تحول و جنبشى در عالم اسلام و مسلمین پدید آید؟
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۳۷ تا ۱۳۸ سوره مبارکه آل عمران ,
سنت ,
قوم ,
اعمال ,
سرنوشت ,
زمین ,
گردش ,
سرانجام ,
تکذیب ,
آیات خدا ,
عموم مردم ,
هدایت ,
اندرز ,
پرهیزکاران ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 27 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۳۴ تا ۱۳۶ سوره مبارکه آل عمران ۱۳۴ الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ۱۳۵ وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ۱۳۶ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ ترجمه ۱۳۴ ـ همان ها که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى کنند; و خشم خود را فرو مى برند; و از خطاى مردم در مى گذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد. ۱۳۵ـ و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى افتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى کنند ـ و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ ـ و بر گناه، اصرار نمىورزند، با این که مى دانند. ۱۳۶ ـ آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشت هائى است که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن مى مانند; چه نیکو است پاداش اهل عمل! تفسیر از آنجا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزگاران داده شد، در این آیه پرهیزگاران را معرفى مى کند و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى آنها را ذکر مى نماید: در مورد نخستین صفت مى فرماید: «آنها در همه حال انفاق مى کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند» ( الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ ). آنها با این عمل ثابت مى کنند روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل، تحت هر شرائطى اقدام به این کار مى کنند. روشن است: انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى کنند، نشان مى دهند این صفت در آنها ریشه دار است. ممکن است گفته شود: انسان در حال تنگدستى چگونه مى تواند انفاق کند؟ پاسخ این سؤال روشن است; زیرا: اولاً ـ افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند. ثانیاً ـ انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى شود، خواه مال و ثروت باشد، یا علم و دانش، یا مواهب دیگر. و به این ترتیب، خداوند مى خواهد روح گذشت، فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از «بخل» سرچشمه مى گیرد بر کنار بمانند. آنها که انفاق هاى کوچک را در راه خدا ناچیز مى انگارند براى این است که: هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار مى دهند. و گر نه اگر همین کمک هاى جزئى را در کنار هم قرار دهیم و مثلاً اهل یک مملکت، اعم از فقیر و غنى هر کدام مبلغ نا چیزى براى کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براى پیشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمایند کارهاى بزرگى به وسیله آن مى توانند انجام دهند. علاوه بر این، اثر معنوى و اخلاقى انفاق، بستگى به حجم انفاق و زیادى آن ندارد و در هر حال عاید انفاق کننده مى شود. جالب توجه این که در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران «انفاق» ذکر شده; زیرا این آیات، نقطه مقابل صفاتى را که درباره رباخواران و استثمارگران در آیات قبل ذکر شد، بیان مى کند. افزون بر آن ،گذشت از مال و ثروت، آن هم در حال خوشى و تنگدستى روشن ترین نشانه مقام تقوا است. نسبت به دومین صفت مى فرماید: «آنها بر خشم خود مسلطند، خشم خود را فرو مى نشانند» ( وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ ). «کَظْم» در لغت به معنى بستن سر مشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى شوند، و از اِعمال آن خوددارى مى نمایند به کار مى رود. «غَیْظ» به معنى شدت غضب ، حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد. حالت خشم و غضب از خطرناک ترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى کند، و بسیارى از جنایات و تصمیم هاى خطرناک که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است. پیغمبر اکرم مى فرماید: مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ قادِرٌ عَلى إِنْفاذِهِ مَلاَ َهُ اللّهُ أَمْناً وَ اِیْماناً: «آن کس که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اِعمال آن دارد، خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى کند» این حدیث، مى رساند فرو بردن خشم، اثر فوق العاده اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد. و در سومین توصیف مى فرماید: «آنها از خطاى مردم مى گذرند» ( وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ ). فرو بردن خشم، بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست; زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید «کظم غیظ» توأم با «عفو و بخشش» گردد. لذا به دنبال صفت عالى خویشتن دارى و فرو بردن خشم، مسأله عفو و گذشت را بیان نموده، البته منظور گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى که گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها مى شود. و در چهارمین توصیف مى فرماید: «خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد» ( وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ). یعنى اینها نیکوکارانند. در اینجا اشاره به مرحله عالى تر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته اند و آن این است که: انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید، بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند، به طورى که در آینده چنان صحنه اى تکرار نشود. به طور خلاصه نخست، دستور به خویشتن دارى در برابر خشم، پس از آن دستور به شستنِ قلب خود، و سپس دستور به شستن قلبِ طرف مى دهد. در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى خوانیم: یکى از کنیزان امام على بن الحسین(علیهما السلام) به هنگامى که آب روى دست امام مى ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام(علیه السلام)از روى خشم سر بلند کرد، کنیز بلافاصله گفت: خداوند در قرآن مى فرماید: «وَ الْکاظِمِیْنَ الْغَیْظَ» . امام(علیه السلام) فرمود: خشم خود را فرو بردم. عرض کرد: «وَ الْعافِیْنَ عَنِ النّاسِ». فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد. او مجدداً گفت: «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» . امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم این حدیث شاهد زنده اى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحله اى عالى تر از مرحله قبل است. پس از آن، در آیه بعد به پنجمین صفت از صفات پرهیزکاران اشاره کرده، مى گوید: «و هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند (هر چه زودتر) به یاد خدا مى افتند و براى گناهان خود آمرزش مى طلبند» ( وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ). «فاحِشَة» از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد; زیرا در اصل به معنى «تجاوز از حدّ» است که هر گناهى را شامل مى شود. در آیه فوق اشاره به این صفت از صفات پرهیزکاران شده که آنها علاوه بر اوصاف مثبت گذشته، اگر مرتکب گناهى شوند، به زودى به یاد خدا مى افتند و توبه مى کنند و هیچ گاه اصرار بر گناه نمىورزند. از تعبیر این آیه چنین استفاده مى شود: انسان تا به یاد خدا است، مرتکب گناه نمى شود، آن گاه مرتکب گناه مى شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد. اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزگار دیرى نمى پاید، به زودى به یاد خدا مى افتند و گذشته را جبران مى کنند، آنها احساس مى کنند هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند «کیست جز خدا که گناهان را ببخشد» ( وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ ). باید توجه داشت در آیه، علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده «أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره و ظلم بر خویشتن، اشاره به گناهان صغیره است. در پایان آیه براى تأکید مى گوید: « آنها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمىورزند و گناه را تکرار نمى کنند» ( وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ). در ذیل این آیه، از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: اَلاْ ِصْرارُ أَنْ یُذْنِبَ الذَّنْبَ فَلا یَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ لایُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِالتَّوْبَةِ فَذلِکَ الإِصْرارُ : «اصرار بر گناه این است که: انسان گناهى کند و دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد، این است اصرار بر گناه» در کتاب «امالى صدوق» از امام صادق(علیه السلام) حدیثى پر معنى نقل شده که خلاصه آن چنین است: «هنگامى که آیه فوق نازل شد، و گناهکاران توبه کار را به آمرزش الهى نوید داد، ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد، آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد. یکى از یاران او گفت: من با دعوت انسان ها به این گناه و آن گناه تأثیر این آیه را خنثى مى کنم. ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت. دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم پذیرفته نشد. در این میان شیطانى کهنه کار به نام «وسواس خنّاس»! گفت: من مشکل را حل مى کنم!. ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوها آلوده به گناه مى کنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى برم. ابلیس گفت: راه همین است، و این مأموریت را تا پایان دنیا بر عهده او گذاشت»! 4 روشن است: فراموشکارى نتیجه سهل انگارى و وسوسه هاى شیطانى است، و تنها کسانى گرفتار آن مى شوند که خود را تسلیم او کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى مردان بیدار و با ایمان کاملاً مراقبند که هر گاه خطائى از آنها سرزد در نخستین فرصت، آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى شوند؟. در آخرین آیه، پاداش پرهیزگارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده، توضیح داده شده است، مى فرماید: «آنها پاداششان آمرزش پرودگار و بهشت هائى است که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن مى مانند» ( أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها ). آرى، پاداش آنها آمرزش پروردگار و بهشتى است که نهرها از زیر درختان آن جارى است (و لحظه اى آب از آنها قطع نمى شود) بهشتى که به طور جاودان در آن خواهند بود. در حقیقت در اینجا نخست اشاره به مواهب معنوى و «مغفرت» و شستشوى دل و جان و تکامل روحانى شده، سپس اشاره به مواهب مادى نموده، و در پایان مى گوید: «چه پاداش نیکى است براى آنها که اهل عمل هستند» ( وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ ). نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهدات و مسئولیت هاى خویش مى گریزند. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۳۴ تا ۱۳۶ سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 26 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲ سوره مبارکه آل عمران ...
تفسیر آیه ۱۳۳ سوره مبارکه آل عمران
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرتهای عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین ...
زیارت امام حسین علیه السلام عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم. (امالی طوسی، ص۳۱۷؛ بحارالانوار، ج۴۴،ص۲۲۱) عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام) هم از این بزرگوار این را شنیده، هم از آن بزرگوار. یَقولانِ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه [امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) میفرمودند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] میآیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.] شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) توسط امام خامنه ای
سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه (ع) ... | تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۳۳ سوره مبارکه آل عمران ... | موقعیتشناسی ... | جامعه اسلامی ... | غیرت انقلابی و ... | ناموس همهی آحاد مردم ما ... | به یاد شهدا ...
امام خامنه ای: همهی مردم مسلمان در ایران و جامعهی اسلامی، باید نسبت به سرنوشت کشور و بازسازی آن، احساس وظیفه کنند. ارزشهای انقلابی و دستاوردهای انقلاب و فضای اسلامی جامعه، ناموس همهی آحاد مردم ماست و از آن، غیرتمندانه و با کمال قدرت دفاع میکنیم و باید بکنیم. به برکت هدایت امام و رهبر عظیمالشّأنمان از گذرگاههای بسیار خطرناکی گذشتهایم؛ با قوّت، با قدرت راه را ادامه میدهیم. 1368/07/28
منبع (ادامه مطلب ...):
http://qaem14.blog.ir/1400/04/22/ya zahra SALAMOLAH ALAYHA 59 ghadeer eaaaha esnnspsp
http://qaem14.blog.ir/1400/04/26/ya zahra SALAMOLAH ALAYHA 59 ghadeer shhikhdziha esnnspsp
پیوندها:
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
ظهور ,
امام حسين عليه السلام ,
اربعين حسيني عليه السلام ,
عاشورا ,
کربلا ,
جامعه اسلامي ,
غيرت انقلابي ,
ناموس ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : جمعه 25 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیه ۱۳۳ سوره مبارکه آل عمران ۱۳۳ وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین ترجمه َ ۱۳۳ ـ و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمان ها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. تفسیر به دنبال آیات گذشته که بدکاران را تهدید به مجازات آتش، و نیکوکاران را تشویق به رحمت الهى مى کرد، در این آیه کوشش و تلاش نیکوکاران را تشبیه به یک مسابقه معنوى کرده که هدف نهائى آن آمرزش الهى و نعمت هاى جاویدان بهشت است، مى فرماید: «براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان بر یکدیگر سبقت بگیرید» ( وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ ). «سارِعُوا» از «مسارعت» به معنى کوشش و تلاش دو یا چند نفر براى پیشى گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است، که در کارهاى نیک، قابل ستایش، و در کارهاى بد، نکوهیده است. در حقیقت قرآن در اینجا از یک نکته روانى استفاده کرده، و آن این که انسان براى انجام دادن یک کار اگر تنها باشد معمولاً کار را بدون سرعت و به طور عادى شروع و انجام مى دهد، ولى اگر جنبه مسابقه به خود بگیرد، آن هم مسابقه اى که جائزه باارزشى براى آن تعیین شده، تمام نیرو و انرژى خود را به کار مى گیرد و با سرعت هر چه بیشتر به سوى هدف پیش مى تازد. و اگر مى بینیم هدف این مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده براى این است که رسیدن به هر مقام معنوى، بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممکن نیست، نخست باید خود را از گناه شست، سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد!. دومین هدف این مسابقه معنوى، بهشت قرار داده شده، «بهشتى که وسعت آن، پهنه آسمان ها و زمین است» ( وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرْضُ ). باید توجه داشت مراد از «عَرْض» در آیه فوق، اصطلاح هندسى آن در مقابل «طول» نیست، بلکه به معنى لغوى آن یعنى «وسعت» مى باشد. در آیه 21 سوره «حدید» همین تعبیر با تفاوت مختصرى دیده مى شود: سابِقُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الأَرْض: «براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین اسست، به پیش تازید». در این آیه به جاى «مسارعت» صریحاً کلمه «مسابقه» ذکر شده و «سماء» به صورت مفرد با الف و لام جنس آمده که در اینجا معنى عموم مى دهد، و از «کاف تشبیه» استفاده شده است. به این معنى که آیه مورد بحث، صریحاً مى گوید: «وسعت بهشت همان وسعت آسمان ها و زمین است» ولى در سوره «حدید» مى گوید: «وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمین مى باشد» و هر دو تعبیر یک معنى را مى رساند. و در پایان آیه تصریح مى کند: «این بهشت، با آن عظمت، براى پرهیزگاران آماده شده است» ( أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ ). اکنون این سؤال پیش مى آید: اولاً: آیا بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده و وجود خارجى دارند یا بعداً در پرتو اعمال مردم ایجاد مى شوند؟ ثانیاً: اگر آنها آفریده شده اند جاى آنها کجا است؟ (با توجه به این که قرآن مى گوید وسعت بهشت به اندازه آسمان ها و زمین است). اکثر دانشمندان اسلامى معتقدند: این دو هم اکنون وجود خارجى دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تأیید مى کند، به عنوان نمونه: الف ـ در آیه مورد بحث و در آیات فراوان دیگرى تعبیر به أُعِدَّتْ: «مهیا شده» یا تعبیرات دیگرى از همین ماده، گاهى در مورد بهشت و گاهى درباره دوزخ، آمده است از این آیات استفاده مى شود بهشت و دوزخ هم اکنون آماده شده اند اگر چه بر اثر اعمال نیک و بد انسان ها توسعه مى یابند (دقت کنید). ب ـ در آیات مربوط به معراج در آیات 13 تا 15 سوره «و النجم» مى خوانیم: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى: «بار دیگر پیامبر جبرئیل را نزد «سدرة المنتهى» در آنجا که بهشت جاویدان قرار داشت مشاهده کرد». این تعبیر گواه دیگرى بر وجود فعلى بهشت است. ج ـ در سوره «تکاثر» آیات 5 ، و 7 مى فرماید: کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ: «اگر علم الیقین داشتید * دوزخ را مشاهده مى کردید * سپس به عین الیقین آن را مى دیدید». در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه هاى روشنى بر این مسأله دیده مى شود به دنبال بحث فوق این بحث پیش مى آید که اگر این دو هم اکنون موجودند در کجا هستند؟ پاسخ این سؤال را از دو راه مى توان داد: نخست این که: بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهانند. ما این آسمان و زمین و کرات مختلف را با چشم خود مى بینیم اما عوالمى که در درون این جهان قرار دارند نمى بینیم و اگر دید و درک دیگرى داشتیم هم اکنون مى توانستیم آنها را ببینیم. در این عالم موجودات بسیارى هستند که امواج آنها با چشم ما قابل درک نیستند، آیه «کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِیْنِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیْمِ» که در بالا اشاره شد نیز گواه این حقیقت است. از پاره اى از احادیث نیز استفاده مى شود: بعضى از مردان خدا درک و دیدى در این جهان داشتند که، بهشت و دوزخ را نیز با چشم حقیقت بین خود مى دیدند. براى این موضوع مى توان مثالى ذکر کرد: فرض کنید فرستنده نیرومندى در یک نقطه زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهواره هاى فضائى امواج آن به سراسر زمین پخش شود و به وسیله آن نغمه دل انگیز تلاوت قرآن با صدائى فوق العاده دلنشین و روحپرور در همه جا پخش گردد. و در نقطه دیگرى از زمین فرستنده دیگرى با همان قدرت وجود داشته باشد که صدائى فوق العاده گوش خراش و ناراحت کننده روى امواج دیگرى در همه جا پراکنده شود. هنگامى که ما در یک مجلس عادى نشسته ایم، صداى گفتگوى اطرافیان خود را مى شنویم، اما از آن دو دسته امواج «روح پرور» و «آزار دهنده» که در درون محیط ما است و همه جا را پر کرده است هیچ خبرى نداریم. ولى اگر دستگاه گیرنده اى مى داشتیم که موج آن با یکى از این دو فرستنده تطبیق مى کرد فوراً در برابر ما آشکار مى شدند، گر چه دستگاه شنوائى ما در حال عادى از درک آنها عاجز است. این مثال گرچه از جهاتى رسا نیست ولى براى مجسم ساختن چگونگى وجود بهشت و دوزخ در باطن این جهان مؤثر به نظر مى رسد. دیگر این که: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محیط بر این عالم است، و به ـ اصطلاح این جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است; زیرا مى دانیم عالم جنین براى خود عالم مستقلى است، اما جداى از این عالمى که ما در آن هستیم نیست، بلکه در درون آن واقع شده است، عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت، همین حال را دارد، یعنى در درون آن قرار گرفته است. و اگر مى بینیم قرآن مى گوید وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمان ها و زمین است به خاطر آن است که انسان چیزى وسیع تر از آسمان و زمین نمى شناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود. لذا قرآن براى این که وسعت و عظمت بهشت را ترسیم کند آن را به پهنه آسمان ها و زمین تشبیه کرده است، و چاره اى غیر از این نبوده، همان طور که اگر کودکى که در شکم مادر قرار دارد عقل مى داشت و مى خواست یم با او سخن بگوئیم باید با منطقى صحبت کنیم که براى او در آن محیط قابل درک باشد. از آنچه گفتیم پاسخ این سؤال نیز روشن شد که: اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمان ها است پس دوزخ کجا است؟ زیرا طبق پاسخ اول دوزخ نیز در درون همین جهان قرار گرفته و وجود آن در درون این جهان منافاتى با وجود بهشت در درون آن ندارد (همان طور که در مثال امواج فرستنده صوتى ذکر شد). و اما طبق پاسخ دوم که بهشت و دوزخ محیط بر این جهان باشند جواب باز هم روشن تر است; زیرا دوزخ مى تواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن، و از آن هم وسیع تر. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۱۳۳ سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 24 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲ سوره مبارکه آل عمران ۱۳۰ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ۱۳۱وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ۱۳۲وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ترجمه َ ۱۳۰ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید!. ۱۳۱ ـ و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است!. ۱۳۲ ـ و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید!
تفسیر آیات گذشته ـ چنان که دانستیم ـ درباره «غزوه احد» و حوادث مربوط به آن، و درس هاى گوناگونى است که مسلمانان از آن حادثه فرا گرفتند، ولى این سه آیه و شش آیه بعد از آن، محتوى یک سلسله برنامه هاى اقتصادى، اجتماعى و تربیتى است. در نخستین آیه روى سخن را به مؤمنان کرده، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا (و سودِ پول) را چند برابر نخورید» ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً ) مى دانیم: روش قرآن در مبارزه با انحرافات ریشه دار اجتماعى این است که: تدریجاً زمینه سازى مى کند، افکار عموم را تدریجاً به مفاسد آنها آشنا مى سازد، و آن گاه که آمادگى براى پذیرفتن تحریم نهائى حاصل شد، قانون را به صورت صریح اعلام مى نماید (مخصوصاً در مواردى که آلودگى به گناه زیاد و وسیع باشد). و نیز مى دانیم: عرب، در زمان جاهلیت آلودگى شدیدى به ربا خوارى داشت و مخصوصا محیط «مکّه» محیط رباخواران بود، و سرچشمه بسیارى از بدبختى هاى اجتماعى آنها نیز همین کار زشت و ظالمانه بود، به همین دلیل، قرآن براى ریشه کن ساختن رباخوارى، حکم تحریم را در چهار مرحله بیان کرده است: 1 ـ در آیه 39 سوره «روم» نخست درباره ربا به یک پند اخلاقى قناعت شده، آنجا که مى فرماید: وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاة تُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُون: «آنچه به عنوان ربا مى پردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فرونى نخواهد یافت، و آنچه را به عنوان زکات مى پردازید و تنها رضاى خدا را مى طلبید (مایه برکت است و) کسانى که چنین کنند داراى پاداش مضاعفند». و بدین طریق اعلام مى کند تنها از دیدگاه افراد کوته بین است که ثروت رباخواران از راه سود گرفتن افزایش مى یابد، اما در پیشگاه خدا چیزى بر آنها افزوده نمى شود، بلکه زکات و انفاق در راه خدا است که ثروت ها را افزایش مى دهد. 2 ـ در سوره «نساء» آیه 161 ضمن انتقاد از عادات و رسوم غلط یهود به عادت زشت رباخوارى آنها اشاره کرده، مى فرماید: وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ: «یکى دیگر از عادات بد آنها این بود که ربا مى خوردند با این که از آن نهى شده بودند». 3 ـ در سوره «بقره» آیات 275 تا 279 نیز هر گونه رباخوارى به شدت ممنوع اعلام شده و در حکم جنگ با خدا ذکر گردیده است. 4 ـ و بالاخره در آیه مورد بحث، حکم تحریم ربا صریحاً ذکر شده، اما تنها به یک نوع از انواع ربا و نوع شدید و فاحش آن است اشاره شده است. در این آیه اشاره به تحریم رباى فاحش شده و با تعبیر «أَضْعافاً مُضاعَفَهً» بیان گردیده است. منظور از رباى فاحش این است که: سرمایه به شکل تصاعدى در مسیر ربا سیر کند یعنى سود در مرحله نخستین با اصل سرمایه ضمیمه شود و مجموعاً مورد ربا قرار گیرند، و به همین ترتیب در هر مرحله، «سود به اضافه سرمایه»، سرمایه جدیدى را تشکیل دهد، و به این ترتیب در مدت کمى از راه تراکم سود، مجموع بدهى بدهکار به چندین برابر اصل بدهى افزایش یابد و به کلى از زندگى ساقط گردد. به طورى که از روایات و تواریخ استفاده مى شود، در زمان جاهلیت معمول بود که اگر بدهکار در رأس مدت نمى توانست بدهى خود را بپردازد از طلبکار تقاضا مى کرد مجموع سود و اصل بدهى را به شکل سرمایه جدیدى به او قرض بدهد و سود آن را بگیرد!، در عصر ما نیز در میان رباخواران این رباخوارى بسیار ظالمانه فراوان است. و در پایان آیه مى فرماید: «تقوا پیشه کنید شاید رستگار شوید» ( وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ). اگر مى خواهید رستگار شوید باید تقوا را پیشه کنید و از این گناه یعنى رباخوارى بپرهیزید. در آیه بعد، مجدداً روى حکم تقوا تأکید کرده، مى گوید: «و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است» ( وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ). از تعبیر «کافران » استفاده مى شود اصولاً رباخوارى با روح ایمان سازگار نیست و رباخواران از آتشى که در انتظار کافران است سهمى دارند! و نیز استفاده مى شود آتش دوزخ اصولاً براى کافران آماده شده و گناهکاران و عاصیان به همان مقدار که شباهت و هماهنگى با کافران دارند سهمى از آن خواهند داشت. در سومین آیه تهدید آیه سابق را با تشویقى براى مطیعان و فرمانبرداران تکمیل مى نماید، مى فرماید: «فرمان خدا و پیامبر را اطاعت کنید و رباخوارى را ترک گوئید تا مشمول رحمت الهى شوید» ( وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ). آیات گذشته ـ چنان که دانستیم ـ درباره «غزوه احد» و حوادث مربوط به آن، و درس هاى گوناگونى است که مسلمانان از آن حادثه فرا گرفتند، ولى سه آیه اى که تفسیر آن گذشت و شش آیه بعد، محتوى یک سلسله برنامه هاى اقتصادى، اجتماعى و تربیتى است، و پس از این نُه آیه، مجدداً حوادث مربوط به جنگ احد عنوان مى گردد. این طرز بیان ممکن است براى بعضى مایه تعجب گردد، ولى با توجه به یک اصل اساسى حقیقت امر روشن مى شود، و آن این که: قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که داراى فصول و ابوابى باشد و نظام تألیفى خاصى در میان ابواب و فصول آن در نظر گرفته شده باشد، بلکه قرآن کتابى است که در مدت بیست و سه سال «نجوماً» (تدریجاً) طبق نیازمندى هاى گوناگون تربیتى در زمان ها و اماکن مختلف نازل شده: یک روز داستان احد پیش مى آمد و برنامه هاى مختلف جنگى در ضمن آیات متعدد اعلام مى گشت. روز دیگر احساس نیاز به یک مسأله اقتصادى همچون ربا یا یک مسأله حقوقى مانند احکام ازدواج، یا یک مسأله تربیتى و اخلاقى مانند توبه، مى شد و آیات متعددى طبق آن نازل مى گشت. از این سخن، چنین نتیجه گرفته مى شود: ممکن است در بسیارى از موارد پیوند خاصى در میان آیات قبل و بعد نبوده باشد، و نباید مانند بعضى از مفسران در این گونه موارد اصرارى در یافتن رابطه در میان آنها داشت. نباید خود را به زحمت بیندازیم و در میان قضایائى که خداوند اتصال و ارتباطى نخواسته با تکلف، وجه ارتباطى درست کنیم; زیرا این کار با روح قرآن و چگونگى نزول آن در حوادث مختلف و طبق نیازمندى هاى گوناگون در شرایط و ظروف جداگانه، سازش ندارد. البته تمام سوره ها و آیات قرآن از یک نظر به هم مربوطند و آن این که همگى یک برنامه انسان سازى و تربیتى را در یک سطح عالى تعقیب مى کنند و براى ساختن یک جامعه آباد، آگاه، امن و امان و پیشرفته از نظر مادى و معنوى نازل شده اند. بنابراین، اگر آیات نُه گانه فوق رابطه خاصى با آیات قبل و بعد ندارد به همین دلیل است. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲ سوره مبارکه آل عمران ,
ایمان ,
سود پول ,
خدا ,
رستگار ,
آتش ,
کافران ,
خدا ,
پیامبر ,
اطاعت ,
رحمت ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 24 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران ۱۲۳ وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ۱۲۴ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ۱۲۵ بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ۱۲۶ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ ۱۲۷ لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ۱۲۸ لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ۱۲۹ وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ترجمه ۱۲۳ ـ خداوند شما را در جنگ (بدر) یارى کرد; در حالى که شما ناتوان بودید. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!. ۱۲۴ ـ در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که (از آسمان) فرود مى آیند، یارى کند»؟! ۱۲۵ ـ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را با پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هائى با خود دارند، مدد خواهد داد!. ۱۲۶ ـ ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; و گرنه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است!. ۱۲۷ ـ (این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مأیوس و نا امید باز گردند!. ۱۲۸ ـ هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست; مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. ۱۲۹ ـ و آنچه در آسمان ها و زمین است، از آن خداست، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مى کند; و خداوند آمرزنده مهربان است.
تفسیر پس از پایان جنگ احد، لشکر پیروز مشرکان به سرعت به سوى «مکّه» بازگشت، ولى در اثناى راه این فکر براى آنها پیدا شد که چرا پیروزى خود را ناقص گذاردند؟ چه بهتر که به «مدینه» بازگردند، شهر را غارت کنند، و مسلمانان را در هم بکوبند، و اگر محمّد(صلى الله علیه وآله) هم زنده باشد به قتل برسانند، و براى همیشه فکر آنها از ناحیه اسلام و مسلمین راحت شود. به همین جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقیقت این خطرناکترین مرحله جنگ احد بود; زیرا مسلمانان به قدر کافى کشته و زخمى داده بودند، و طبعاً در آن حال هیچگونه آمادگى براى تجدید جنگ در آنها نبود. و به عکس دشمن با روحیه نیرومندى مى توانست این بار جنگ را از سر گیرد و نتیجه نهائى آن را پیش بینى کند. این خبر به زودى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و اگر شهامت فوق العاده و ابتکار بى نظیر او ـ که از وحى آسمانى مایه مى گرفت ـ نبود، شاید تاریخ اسلام در همانجا پایان مى یافت. آیات فوق، درباره این مرحله حساس نازل گردیده، و به تقویت روحیه مسلمانان پرداخت، و به دنبال آن یک فرمان عمومى از ناحیه پیامبر براى حرکت به سوى مشرکان داده شد، و حتى مجروحان جنگ (و در میان آنها على(علیه السلام) را که بیش از شصت زخم بر تن داشت) آماده پیکار با دشمن شده و از «مدینه» خارج شدند. این خبر به گوش سران قریش رسید و از این روحیه عجیب مسلمانان سخت به وحشت افتادند! آنها فکر مى کردند شاید جمعیت تازه نفسى از «مدینه» به مسلمانان پیوسته اند، و ممکن است برخورد جدید نتیجه نهائى جنگ را به زیان آنها تغییر دهد. لذا فکر کردند براى حفظ پیروزى خود، بهتر این است که به «مکّه» بازگردند، همین کار انجام شد و به سرعت راه «مکّه» را پیش گرفتند. گفتیم: این آیات در حقیقت براى تقویت روحیه شکست خورده مسلمانان نازل گردید، و نخست در آن اشاره به پیروزى چشمگیر مسلمانان در میدان بدر 1 شده تا با یادآورى آن خاطره، به آینده خویش دلگرم شوند، لذا مى فرماید: «خداوند شما را در بدر پیروزى داد در حالى که نسبت به دشمن ضعیف، و از نظر عدّه و تجهیزات قابل مقایسه با آنها نبودید» ( وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ )، عدد شما 313 نفر با تجهیزات کم، و مشرکان بیش از هزار نفر و با تجهیزات فراوان بودند «حال که چنین است، از مخالفت خدا بپرهیزید، و از تکرار مخالفت فرمان پیشواى خود، یعنى پیامبر اجتناب کنید تا شکر نعمت هاى گوناگون او را به جاى آورده باشید» ( فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) آن گاه خاطره یارى مسلمانان را در میدان بدر به وسیله فرشتگان یادآورى کرده، مى گوید: «در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: آیا کافى نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار نفر از فرشتگان (که از آسمان) فرود مى آیند، امداد کند»؟ ( إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ) «آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ) «آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ «اما توجه داشته باشید اینها را خداوند فقط بشارت و براى اطمینان خاطر شما قرار داده، و گر نه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است» ( وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ )، آرى، آمدن فرشتگان به یارى شما، تنها براى تشویق، بشارت، اطمینان خاطر و تقویت روحیه شما است، و گرنه پیروزى تنها از ناحیه خداوندى است که بر همه چیز قادر و در همه کار حکیم است، هم راه پیروزى را مى داند و هم قدرت بر اجراى آن را دارد. گر چه مفسران در تفسیر آیه بعد گفتگوهاى گوناگونى دارند، ولى با مسیرى که ما در تفسیر آیات گذشته بکمک خود آیات و تواریخ موجود پیمودیم، تفسیر این آیه نیز روشن است، خداوند مى فرماید: «این که به شما وعده داده شده است که فرشتگان را در برخورد جدید با دشمن به یارى شما بفرستد، براى این است که قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را قطع کند، و آنها را با ذلت و رسوائى باز گرداند» ( لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ). باید توجه داشت: «طَرَف» در آیه به معنى قطعه و «یَکْبِتَهُم» از ماده «کَبْت» به معنى بازگرداندن به زور و توأم با ذلت است. در اینجا سؤالاتى در زمینه چگونگى یارى فرشتگان و حمایت آنها از مسلمانان و چگونگى این یارى پیش مى آید، که به خواست خداوند پاسخ مشروح آن را در سوره «انفال» ذیل آیات 7 تا 12 خواهیم داد.
در تفسیر ششمین آیه این قسمت، میان مفسران سخن بسیار زیاد است، ولى این موضوع تقریباً مسلّم است که آیه فوق، پس از جنگ احد نازل شده، و مربوط به حوادث آن است، آیات سابق نیز این حقیقت را تأیید مى کند. مى فرماید: «هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست، مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند» ( لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ). و اما در مورد تفسیر آیه دو معنى بیش از همه جلب توجه مى کند: نخست این که: این آیه جمله مستقلى را تشکیل مى دهد و بنابراین جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» به معنى «اِلاّ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» است و معنى آیه روى هم رفته چنین مى شود: «درباره سرنوشت آنها کارى از دست تو ساخته نیست مگر این که خدا بخواهد آنها را ببخشد یا به خاطر ستمى که کرده اند مجازاتشان کند». و منظور از «آنها» کفارى مى باشند که در این جنگ ضربه هاى سخت به مسلمانان وارد ساختند و حتى دندان و پیشانى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را شکستند. و یا مسلمانانى مى باشند که از میدان جنگ فرار کردند، و پس از پایان جنگ پشیمان شدند و از پیغمبر تقاضاى عفو کردند. آیه مى گوید: «عفو و بخشش یا مجازات و عذاب آنها به دست خدا است و پیامبر هم بدون اذن پروردگار کارى انجام نمى دهد». تفسیر دیگر این که: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» جمله معترضه است و جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» عطف به جمله «أَوْ یَکْبِتَهُمْ» مى باشد، و این آیه دنباله آیه قبل محسوب مى شود، در این صورت مجموع معنى دو آیه چنین خواهد بود: «خداوند وسائل پیروزى را در اختیار شما قرار خواهد داد، و یکى از چهار سرنوشت را براى کافران مقرر مى سازد: یا قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را از بین مى برد. یا آنها را به این وسیله مجبور به بازگشت مى کند. یا آنها را در صورت شایستگى و توبه مى بخشد. و یا آنها را به خاطر ظلمشان مجازات مى کند. و خلاصه با هر دسته اى از آنها بر طبق حکمت و عدالت رفتار خواهد نمود، و تو درباره آنها پیش خود هیچگونه تصمیمى نمى توانى بگیرى». درباره علت نزول این آیه نیز، روایات متعددى نقل شده است از جمله پس از آن که دندان و پیشانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جنگ احد شکست، و آن همه ضربات سخت بر پیکر مسلمین وارد شد، پیامبر از آینده مشرکان نگران گردید و پیش خود فکر مى کرد چگونه این جمعیت قابل هدایت خواهند بود و فرمود: کَیْفَ یُفْلِحُ قَوْمٌ فَعَلُوا هَذَا بِنَبِیِّهِمْ وَ هُوَ یَدْعُوهُمْ إِلَى اللّهِ: «چگونه چنین جمعیتى رستگار خواهند شد که با پیامبر خود چنین رفتار مى کنند در حالى که وى آنها را به سوى خدا دعوت مى کند» در اینجا آیه فوق نازل شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دلدارى داد که تو مسئول هدایت آنها نیستى بلکه تنها موظف به تبلیغ آنها مى باشى. آخرین آیه در حقیقت تأکیدى است براى آیه قبل، مى فرماید: «آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، هر کس را بخواهد مى بخشد و هر که را بخواهد عذاب مى کند» ( وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ ). بنابراین، آمرزش و مجازات به دست پیامبر نیست، بلکه به فرمان خداوندى است که حکومت آنچه در آسمان ها و زمین است، به دست او است، آفرینش از او است، مالکیت، و تدبیر آنها نیز از آن او است. او است که مى تواند گناهکاران را هر گاه صلاح ببیند ببخشد، و یا مجازات کند. و در پایان آیه به رحمت واسعه خداوند اشاره کرده، مى گوید: در عین حال که مجازات او شدید است «او آمرزنده و مهربان است» ( وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ). و رحمت او بر غضب او پیشى مى گیرد. بد نیست در اینجا به گفتار یکى از دانشمندان اسلامى که در عین فشرده بودن پاسخى است براى بعضى از سؤال ها، اشاره کنیم. مفسر عالى قدر «طبرسى» در ذیل آیه نقل مى کند: از یکى از دانشمندان پرسیدند: خداوند با آن رحمت واسعه و بى پایانش چگونه بندگان را به خاطر گناهان مجازات مى کند؟ او در پاسخ گفت: «رحمت» خداوند، «حکمت» او را از بین نمى برد; زیرا رحمت او چون حس ترحم ما از احساسات و رقت قلب سرچشمه نمى گیرد، بلکه رحمت او همیشه آمیخته با حکمت است، و حکمت ایجاب مى کند، گنهکاران (جز در موارد خاصى) به مجازات برسند. مفسر معروف نویسنده «المنار» معتقد است این آیه درس بزرگى در زمینه استفاده از وسایل طبیعى براى پیروزى، به مسلمانان، مى آموزد، و آن این که اگر خدا به آنها وعده پیروزى مى دهد به این معنى نیست که مسلمانان وسائل طبیعى، تجهیزات نظامى، نقشه هاى جنگى و مانند آن را فراموش کنند و دست روى هم گذاشته همیشه در انتظار دعاى پیغمبر براى پیروزى باشند. لذا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خطاب کرده مى گوید: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» یعنى پیروزى به دست تو واگذار نشده، بلکه به فرمان خدا است، و خداوند براى آن سننى قرار داده است که باید از آنها استفاده کرد، (و دعا کردن پیغمبر اگر چه مؤثر و مفید است، ولى جنبه استثنائى دارد و مخصوص موارد معینى است). گفتار این نویسنده در این قسمت اگر چه منطقى است، ولى با ذیل آیه که از توبه یا مجازات کفار بحث مى کند به هیچ وجه سازگار نیست، و بنابراین نمى توان آن را تفسیر آیه دانست. این آیه که هر گونه اختیارى را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره عفو و بخشش یا مجازات مخالفان سلب مى کند، هیچ گونه منافاتى با مؤثر بودن دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و عفو و گذشت او، و شفاعت و مانند آن که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود، ندارد; زیرا منظور از آیه فوق این است که: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مستقلاً هیچ کارى را نمى تواند انجام دهد، ولى به فرمان خدا و به اجازه او، هم مى تواند ببخشد، هم در جاى خود مجازات کند، و هم عوامل پیروزى را فراهم سازد، و حتى به اجازه پروردگار و اذن او مى تواند همچون مسیح(علیه السلام) مردگان را زنده کند. کسانى که با جمله «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» خواسته اند توانائى پیامبر را بر این امر انکار کنند، در حقیقت آیات دیگر قرآن را فراموش کرده اند. قرآن مجید در سوره «نساء» آیه 64 مى فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً: «اگر آنها هنگامى که به خود ستم مى کردند به سراغ تو مى آمدند و استغفار مى کردند و پیامبر نیز براى آنها از خدا طلب آمرزش مى کرد خدا را توبه کننده (بخشنده) و مهربان مى یافتند». طبق این آیه، استغفار پیامبر(صلى الله علیه وآله) یکى از عوامل بخشش گناه شمرده شده، و در بحث هاى آینده در ذیل آیات مناسب، باز هم در این زمینه توضیح خواهیم داد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران+خداوند ,
یاری ,
فرشتگان ,
استقامت ,
تقوی ,
دشمن ,
بشارت ,
اطمینان ,
مومنان ,
کافران ,
مجازات ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 21 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
نمازي بسيار مجرب و موثر در اجابت دعا ...
تفسير آيات 121 تا 122 سوره آل مبارکه عمران
تفسير آيات 118 تا 120 سوره مبارکه آل عمران
تفسير آيات 116 تا 117 سوره مبارکه آل عمران
تفسير آيات 113 تا 115 سوره مبارکه آل عمران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2204
امام خامنه ای:
حکومت قرآنی
امروز در دنیای اسلام و در سراسر عالم، آن جایی که قرآن رسماً و عملاً حاکمیت دارد، ایران اسلامی است.
مسلمانانِ هنرمند و مطلع و وارد به شیوههای گوناگون در عالم، با بیان و تبلیغ و تبیین راجع به شخصیت معظّم و مکرّم پیامبر اسلام، کار علمی و فرهنگی و هنری و تبلیغی بکنند
1368/07/24
پیوندها
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
وبلاگ (مشاهده کل مطالب):
http://qaem14.blog.ir
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
حکومت قرآنی ,
دنیای اسلام ,
سراسر عالم ,
قرآن ,
رسماً ,
عملاً ,
حاکمیت ,
ایران اسلامی ,
امام خامنه ای ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 17 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اسامي القاب مبارک حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اصحابي که توجه نداشتند که ...
تفسير آيات 111 تا 112 سوره مبارکه آل عمران
25 ذو القعده حرکت #امام_رضا عليه السلام
تفسير آيه 110 سوره مبارکه آل عمران
يا جَدَّاه.. کُنْتَ لِلرَّسولِ وَلَداً وَ ...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام خامنه ای:
نظام سلطه نمیشود گفت ما با سیاست خوب، کاری میکنیم که کسی به ما حمله نکند؛ خیر، این متعلق به دنیای صلح است که اگر شما خوب باشید، کسی به شما حمله نخواهد کرد. در دنیای سلطه، اگر خیلی هم خوب باشید، شیاطینی هستند که شما را تهدید کنند. بنابراین، در کنار سیاستمداران خوب، سرداران خوب باید باشند. البته، سیاستمدار به کار خود برسد، سردار هم بهکار خویش مشغول شود و در کار هم دخالت نکنند. در غیر این صورت، فساد به وجود خواهد آمد؛ همچنان که در بعضی از کشورها که در کار هم دخالت کردهاند، میبینیم که فساد به وجود آمده است. ۱۳۶۸/۰۷/۱۳
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
برخی پیوندها:
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
وبلاگ (مشاهده کل مطالب):
http://qaem14.blog.ir
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
امام خامنه ای ,
سیاست ,
حمله ,
سیاستمدار ,
سردار ,
فساد ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 16 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 108 تا 109 سوره مبارکه آل عمران 108 تِلْکَ آياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ 109 وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ترجمه 108 ـ اينها آيات خداست; که به حق بر تو مى خوانيم، و خداوند (هيچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانيان نمى خواهد. 109ـ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، مال اوست; و همه کارها، به سوى او باز گردانده مى شود (و به فرمان اوست). تفسير اين آيه به بحث هاى مختلف گذشته درباره اتحاد، اتفاق، ايمان و کفر و امر به معروف و نهى از منکر و نتايج و عواقب آنها اشاره کرده، مى فرمايد: «اينها آيات خداست که به حق بر تو مى خوانيم» ( تِلْکَ آياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْکَ بِالْحَقِّ ). سپس مى افزايد: آنچه بر اثر تخلف از اين دستورات دامنگير افراد مى شود، نتيجه اعمال خود آنها است «و خداوند به هيچ کس ستم نمى کند» ( وَ مَا اللّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ ). بلکه اين آثار شوم همان است که با دست خود براى خود فراهم ساختند. آيه بعد در حقيقت مشتمل بر دو دليل بر عدم صدور ظلم و ستم از ناحيه خدا است. نخست اين که خدائى که مالک تمام هستى و موجودات اين جهان مى باشد، ظلم و ستم از ناحيه او مفهومى ندارد، کسى به ديگرى تعدى مى کند که فاقد چيزى باشد که ديگران دارند. به علاوه ظلم و ستم از ناحيه کسى مفهوم دارد که ممکن است بدون جلب رضايت او کارى صورت گيرد اما آن کس که تمام امور هستى از آغاز تا پايان به او باز مى گردد و هيچ کس بدون اذن او نمى تواند کارى انجام دهد ظلم و ستم از ناحيه او ممکن نيست. قرآن مى گويد: «و (چگونه ممکن است خدا ستم کند در حالى که) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است مال اوست و همه کارها به سوى او باز مى گردد» و به فرمان اوست ( وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 108 تا 109 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 106تا 107سوره مبارکه آل عمران 106 يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 107 وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ ترجمه 106ـ (آن عذاب عظيم) روزى خواهد بود که چهره هائى سفيد، و چهره هائى سياه مى گردد; اما آنها که صورت هايشان سياه شده (به آنها گفته مى شود:) آيا بعد از ايمان، (و اخوت و برادرى در سايه آن) کافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزيديد! 107 ـ و اما آنها که چهره هايشان سفيد شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مى مانند. تفسير به دنبال هشدارى که در آيات سابق درباره تفرقه، نفاق و بازگشت به آثار دوران کفر و جاهليت داده شد، در اين دو آيه به نتايج آنها اشاره مى شود که چگونه کفر و تفرقه و نفاق و بازگشت به جاهليت، موجب روسياهى است؟ و چگونه اسلام و ايمان و اتحاد و صميميت موجب رو سفيدى است؟ نخست مى فرمايد: «در روز رستاخيز چهره هائى نورانى و چهره هائى تاريک و سياه خواهد بود» ( يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ). آن گاه مى افزايد: به آنها که چهره هائى سياه و تاريک دارند گفته مى شود: «چرا بعد از ايمان، راه کفر را پيموديد (؟) و چرا بعد از اتحاد در پرتو اسلام، راه نفاق و جاهليت را پيش گرفتيد؟ پس اکنون بچشيد عذاب را در برابر آنچه کفر ورزيديد» ( فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ). ولى در مقابل آنها مؤمنان متحد، غرق در درياى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگى آرام بخش به سر مى برند. بارها يادآور شده ايم که حالت و کيفيات زندگى انسان و پاداش و کيفرهاى او در جهان ديگر، تجسمى از اعمال و روحيات و افکار او در اين جهان است، و به تعبير ديگر: هر کارى که از انسان در اين جهان سر مى زند آثار وسيع و گسترده اى در روح انسان باقى مى گذارد که در اين دنيا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخيز، پس از دگرگونى ها و تکامل هائى که در آن رخ مى دهد با واقعيت حقيقى خود جلوه مى کند و چون در آنجا حاکميت و تجلى روح بيشتر است آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد. همان طور که ايمان و اتحاد در اين جهان مايه رو سفيدى است، و به عکس، ملت پراکنده و بى ايمان، مردمى رو سياهند، در جهان ديگر اين رو سياهى و رو سفيدى «مجازى » دنيا شکل «حقيقى » به خود مى گيرد، و صاحبان آنها با چهره هاى سفيد و درخشان، و يا سياه و تاريک محشور مى گردند. در آيات ديگر قرآن نيز به اين حقيقت اشاره شده از جمله درباره کسانى که پشت سر هم مرتکب گناه مى شوند مى خوانيم: کَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً: «گوئى صورت آنها را پاره هاى تاريک شب پوشانيده است . و درباره آنهائى که بر خدا دروغ مى بندند مى فرمايد: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ کَذَبُوا عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ: «در روز رستاخيز کسانى را که بر خدا دروغ بستند مى بينى که چهره هايشان سياه است»! و همه اينها باز تابى است از اعمال آنها در دنيا. سپس به نقطه مقابل اين گروه در آيه بعد اشاره کرده، مى فرمايد: «اما آنها که چهره هايشان سفيد و نورانى است در رحمت خداوند جاودانه مى مانند» ( وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ ). آرى، ايمان مايه رو سفيدى در دنيا و آخرت و سبب آرميدن در رحمت الهى در هر دو جهان است.
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 106 تا 107سوره مبارکه آل عمران ,
زندگى انسان ,
پاداش ,
اعمال ,
روحیات ,
افکار ,
روح انسان ,
رستاخیز ,
ایمان ,
اتحاد ,
روسفید ,
روسیاه ,
جاودانه ,
رحمت خداوند ,
ایمان ,
دنیا و آخرت ,
رحمت الهی ,
جهان ,
ظهر ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيه 105 سوره مبارکه آل عمران 105 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ترجمه 105ـ و مانند کسانى نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آن که نشانه هاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند. تفسير در اين آيه، مجدداً بحث پيرامون مسأله اتحاد و پرهيز از تفرقه و نفاق است. اين آيه، مسلمانان را از اين که همانند اقوام پيشين ـ همچون يهود و نصارى ـ راه تفرقه و اختلاف پيش گيرند و عذاب عظيم براى خود بخرند را بر حذر مى دارد، و در حقيقت آنها را به مطالعه تاريخ پيشينيان، و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه، دعوت مى کند. مى فرمايد: «و مانند کسانى نباشيد که پس از رسيدن نشانه هاى روشن پروردگار به آنها پراکنده شدند و اختلاف کردند و آنها عذاب عظيمى دارند» ( وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ). اصرار و تأکيد قرآن مجيد در اين آيات، درباره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به اين است که اين حادثه در آينده در اجتماع آنها وقوع خواهد يافت; زيرا هر کجا قرآن در ترساندن از چيزى زياد اصرار نموده اشاره به وقوع و پيدايش آن مى باشد. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين پيش بينى را قبلا کرد و صريحاً به مسلمانان خبر داد که: «قوم يهود بعد از موسى 71 فرقه شدند و مسيحيان 72 فرقه و امت من بعد از من 73 فرقه خواهند شد» ظاهراً عدد 70 اشاره به کثرت است و به اصطلاح «عدد تکثيرى» است نه «شمارشى» يعنى در ميان يهود يک طايفه بر حق بودند و «طوائف زيادى» بر باطل، در ميان مسيحيان طوائف باطل فزونى گرفتند و حق همچنان در يک طايفه بود، و در ميان مسلمانان اختلافات باز هم فزونى خواهد گرفت. طبق آنچه قرآن مجيد اشاره کرده و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز خبر داده بود مسلمانان بعد از وفات او از طريق مستقيم ـ که يک راه بيش نبود ـ منحرف شدند در عقايد مذهبى و حتى در خودِ دين پراکنده گشتند و به تکفير يکديگر پرداختند، تا آنجا که در ميان آنان، گاه شمشير، و گاه سب و لعن حکومت مى کرد. کار به جائى کشيد که بعضى از مسلمانان، جان و مال همديگر را حلال مى دانستند و حتى به قدرى ميان آنان عداوت و دشمنى ايجاد شده بود که بعضى حاضر مى شدند به کفار بپيوندند و با برادران دينى خود جنگ کنند!. بدين ترتيب، اتحاد و وحدت، که رمز موفقيت مسلمانان پيشين بود به نفاق و اختلاف مبدل گشت، در نتيجه، زندگى سعادتمندانه آنان بيک زندگى شقاوت بار تبديل شد، و عظمت ديرين خود را از دست دادند. اما عذاب آخرت ـ آن چنان که خدا در قرآن بيان کرده است ـ فوق العاده از اين عذاب هم شديدتر خواهد بود و در انتظار تفرقه اندازان و اختلاف گرايان است. لذا در پايان آيه مى فرمايد: «کسانى که با بودن ادله روشن در دين، چنان اختلاف کنند به عذاب عظيم و دردناکى گرفتار مى گردند» (وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيْمٌ) . بى شک نتيجه فورى اختلاف و نفاق، ذلت و خوارى است و سرّ ذلت و خوارى هر ملت را در اختلاف و نفاق آنان بايد جستجو کرد، جامعه اى که اساس قدرت و ارکان همبستگى هاى آن با تيشه هاى تفرقه در هم کوبيده شود، سرزمين آنان براى هميشه جولانگاه بيگانگان و قلمرو حکومت استعمارگران خواهد بود، راستى چه عذاب بزرگى است!
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيه 105 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
يکي از عوامل قساوت قلب حضرت امام صادق عليه السّلام إنَّ الْمَسِيحُ عَلَيهِ السَّلامُ يَقُولُ لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِينَ يُكْثِرُونَ الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِيَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ حضرت مسيح عليه السّلام مي فرمود: در غير ذکر خدا زياد صحبت نکنيد؛ زيرا آنها که در غير ياد خدا زياد صحبت مي کنند، بي آنکه بدانند قلبهايشان سخت مي شود. «کافي» ج 2 ص 114
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
معجزات حضرت امام رضا عليهالسلام
آقاي مجتهدي فرمودند: در يکي از سفرهايي که از طرف حضرت ماموريت پيدا کرده بودم، به قهوه خانهاي رفتم در آن جا با شخصي آصوري (از اهالي روسيه شوروي) برخورد نمودم، او گفت: حيف که ايرانيها قدر امام رضا عليهالسلام را نميدانند سپس جرياني از معجزات حضرت رضا عليهالسلام را که برايش اتفاق افتاده بود چنين تعريف کرد: زماني که در روسيه آشوب بود و تزارها دست به کشت و کشتار زده بودند و همه را اعدام ميکردند من هم در شمار اعداميها بودم، چند نفر ديگر باقي مانده بود تا نوبت من بشود که ناگهان به ياد حرف مادرم افتادم که ميگفت: هر وقت جايي گير کردي که نه راه پس داشتي و نه راه پيش اين را بدان که ايرانيها امامي دارند به نام امام رضا عليهالسلام که در اين گونه مواقع از کساني که به او پناه ببرند دستگيري ميکند، من همانجا قلباً به امام رضا عليهالسلام سلام کردم و گفتم اگر مرا از مرگ نجات دهيد مسلمان ميشوم، سپس نوبت من و عدهاي ديگر شد و به محوطه اجراي حکم رفتيم هنوز آن توسل و عهد با امام رضا عليهالسلام از صحيفه قلبم پاک نشده بود که ناگهان صدايي به گوشم رسيد که گفت: همين جا بايست با تو کاري ندارند. تمام کساني را که اطراف من بودند به تير بستند و کشتند اما گويا مرا نميديدند! سپس صدايي ديگر شنيدم که گفت: به طرف خراسان حرکت کن ما تو را کمک ميکنيم. هنگامي که با حيرت و شگفتي به طرف خراسان ميآمدم در بين راه چند نفر از علماي شيعه را ديدم که به استقبال من آمده بودند! آنها در خواب حضرت رضا عليهالسلام را زيارت کرده و ايشان پس از ذکر نشانههاي من به آنها فرموده بودند: او مهمان ماست که از روسيه ميآيد، از او پذيرايي کنيد، سپس من جريان خود را با آنها در ميان گذاشتم، آنها گفتند: ما مامور هستيم شما را به پابوس حضرت ببريم تا به عهد خود وفا کنيد و مسلمان بشويد و پس از آن مکان مناسبي برايم فراهم کردند و ماشين برايم مهيا نمودند تا با آن مخارج زندگي خود را تامين کنم و از آن موقع تاکنون من زير سايه آن حضرت زندگي ميکنم و صاحب عيال و فرزند شدهام. آقاي مجتهدي بعد از ذکر اين واقعه ميفرمودند: در هر کجاي عالم که قلباً حضرت رضا عليهالسلام را صدا بزنيد و به ناحيه مقدسه ايشان توجه کنيد آن بزرگوار سريعاً نظر ميکنند و اين معناي حقيقي کلمه «انيس النفوس» است. لاله اي از ملکوت، ج 2، ص 290
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الإمامُ الحسنُ عليه السلام : الغَفلَةُ تَركُكَ المَسجِدَ ،وطاعَتُكَ المُفسِدَ . امام حسن عليه السلام : غفلت آن است كه مسجد [رفتن براى نماز] را ترك كنى و از تبهكار فرمان برى. بحار الأنوار : 78/115/10.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
شخصي از آيت الله طباطبايي پرسيد: «اين دعاهاي عربي را که عامه مردم بخوانند، نميفهمند؛ آيا خواندن همان الفاظ آن دعاها بي آنکه معاني آن را بدانند-اثري دارد؟!» جناب علامه طباطبايي فرمودند: «اتفاقاً آن دعاها براي عامه مردم که زبان عربي و معاني آنها را نميدانند بهتر مستجاب ميشود!زيرا نفس خود را به نفس امامان (عليهمالسلام) متصل ميکنند و از خدا ميخواهند هر چه امامان با خواندن اين دعاها ميخواستند، به آنان هم بدهد اما ما به اندازه فهم خودمان از ان دعاها، از خدا ميخواهيم!»
زمهر افروخته، ص160
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اميرالمومنين امام على (عليه السلام) : الدُّنيا لا تَصفو لِشارِبٍ ، ولا تَفي لِصاحِبٍ دنيا براى هيچ نوشنده اى زلال نمى شود و به هيچ يارى وفا نمى كند غررالحكم حديث 1721
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيه 104 سوره مبارکه آل عمران 104 وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ترجمه 104 ـ بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. تفسير به دنبال آيات پيشين که مسأله اخوت و اتحاد را توصيف مى کرد، در اين آيه به مسأله «امر به معروف» و «نهى از منکر» اشاره شده که در حقيقت به منزله يک پوشش اجتماعى براى محافظت جمعيت است; زيرا اگر مسأله امر به معروف و نهى از منکر در ميان نباشد عوامل مختلفى که دشمن بقاى «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موريانه از درون، ريشه هاى اجتماع را مى خورند، و آن را از هم متلاشى مى سازند، بنابراين، حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نيست! در آيه فوق دستور داده شده همواره در ميان مسلمانان بايد امتى باشند که اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند، مى فرمايد: «بايد از ميان شما جمعى باشند که مردم را به نيکى دعوت مى کنند و امر به معروف مى نمايند و از بدى باز مى دارند» ( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ). «امت» در اصل، از ماده «امّ» به معنى هر چيزى است که اشياء ديگرى به آن بضميمه گردد و به همين جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در ميان آنها باشد گفته مى شود، خواه وحدت از نظر زمان باشد يا از نظر مکان و يا از نظر هدف و مرام، بنابراين به اشخاص متفرق و پراکنده «امت» گفته نمى شود. و در پايان آيه تصريح مى کند که فلاح و رستگارى تنها از اين راه ممکن است لذا مى فرمايد: «و آنها همان رستگارانند» ( وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که ظاهر «مِنْکُمْ أُمَّةٌ» اين است که اين امت بعضى از جمعيت مسلمانان را تشکيل مى دهد، نه همه آنها را، و به اين ترتيب وظيفه امر به معروف و نهى از منکر، جنبه عمومى نخواهد داشت، بلکه وظيفه طايفه خاصى است، اگر چه انتخاب و تربيت اين جمعيت، وظيفه همه مردم است. و به عبارت ديگر، اين دو وظيفه واجب کفائى است نه عينى، با اين که از ديگر آيات قرآن بر مى آيد که اين دو وظيفه جنبه عمومى دارد، يعنى واجب عينى است نه واجب کفائى، مثلاً در چند آيه، بعد از اين آيه مى خوانيم: کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر: «شما بهترين امتى بوديد که بسود مردم مبعوث شديد، چه اين که امر به معروف و نهى از منکر مى کنيد» و در سوره «و العصر» مى فرمايد: «همه مردم در زيانند جز آنان که ايمان و عمل صالح دارند و دعوت به حق و توصيه به صبر و استقامت مى کنند». طبق اين آيات و مانند آنها اين دو وظيفه اختصاص به دسته معينى ندارد. در پاسخ بايد گفت: دقت در مجموع اين آيات، پاسخ سؤال را روشن مى سازد; زيرا از آنها چنين استفاده مى شود که: «امر به معروف و نهى از منکر» دو مرحله دارد: يکى «مرحله فردى» که هر کس موظف است به تنهائى ناظر اعمال ديگران باشد. و ديگرى «مرحله دسته جمعى» که امتى موظفند براى پايان دادن به نابسامانى هاى اجتماع دست به دست هم بدهند و با يکديگر تشريک مساعى کنند. قسمت اول وظيفه عموم مردم است، و چون جنبه فردى دارد، طبعاً شعاع آن محدود به توانائى فرد است. اما قسمت دوم شکل واجب کفائى به خود مى گيرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسيع، طبعاً از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود. اين دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق، از شاهکارهاى قوانين اسلامى محسوب مى گردد، و مسأله تقسيم کار را در سازمان حکومت اسلامى و لزوم تشکيل يک گروه نظارت بر وضع اجتماعى و سازمان هاى حکومت مشخص مى سازد. سابق بر اين، در ممالک اسلامى (و امروز در پاره اى از کشورهاى اسلامى، مانند حجاز) با الهام از آيه فوق، تشکيلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئوليت هاى اجتماعى به نام اداره حِسْبه وجود داشت و مأموران آن را به «محتسب» و يا «آمرين به معروف» مى ناميدند که مأمور بودند با همکارى يکديگر با هر گونه فساد و زشت کارى در ميان مردم، و يا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنين مردم را به کارهاى نيک و پسنديده تشويق نمايند. بنابراين، وجود اين جمعيت، با آن قدرت وسيع، هيچگونه منافاتى با عمومى بودن وظيفه امر بمعروف و نهى از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد. «معروف» در لغت به معنى «شناخته شده» (از ماده عرف) و «منکر» به معنى «ناشناس» (از ماده انکار) است. و به اين ترتيب کارهاى نيک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده اند. چه اين که فطرت پاک انسانى با دسته اول آشنا و با دوم نا آشنا است! جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند: وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده، و عقل فرمان نمى دهد که انسان ديگرى را از کار بدى که زيانش تنها متوجه خود او است باز دارد. ولى با توجه به پيوندهاى اجتماعى و اين که هيچ کار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصى محدود نمى شود، بلکه هر چه باشد، همانند آتشى ممکن است به نقاط ديگر سرايت کند، عقلى بودن اين دو وظيفه مشخص مى شود. به عبارت ديگر: در اجتماع چيزى به عنوان «ضرر فردى» وجود ندارد، و هر زيان فردى امکان اين را دارد که به صورت يک «زيان اجتماعى» در آيد، و به همين دليل، منطق عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد که در پاک نگه داشتن محيط زيست خود از هر گونه تلاش و کوششى خود دارى نکنند. اتفاقاً در بعضى از احاديث به اين موضوع اشاره شده است. از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده: «يک فرد گنهکار، در ميان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و به هنگامى که در وسط دريا قرار گيرد کلنگى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگويد: من در سهم خود تصرف مى کنم!. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى کشد که آب دريا به داخل کشتى نفوذ کرده و يکباره همگى در دريا غرق مى شوند» پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين مثال جالب، منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را يک حق طبيعى که ناشى از پيوند سرنوشت هاست، مى دانند. علاوه بر آيات فراوان قرآن مجيد احاديث زيادى در منابع معتبر اسلامى نيز درباره اهميت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى وارد شده است که در آنها به خطرات و عواقب شومى که بر اثر ترک اين دو وظيفه در جامعه به وجود مى آيد، اشاره گرديده، به عنوان نمونه: الف ـ امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: إِنَّ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِيلُ الأَنْبِياءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقِيمُ الأَمْرُ: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبياء و طريق صالحان است، دو فريضه بزرگ الهى است که بقيه فرائض با آنها برپا مى شوند، و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد، و کسب و کار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تأمين مى گردد، و در سايه آن زمين ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه کارها رو به راه مى گردد» ب ـ پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِيْفَةُ اللّهِ فِى أَرْضِهِ وَ خَلِيْفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَلِيْفَةُ کِتابِهِ: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر و کتاب او است» از اين حديث به خوبى استفاده مى شود که اين فريضه بزرگ قبل از هر چيز يک برنامه الهى است و بعثت پيامبران و نزول کتب آسمانى همه جزء اين برنامه است. ج ـ مردى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد ـ در حالى که حضرت بر فراز منبر نشسته بود ـ پرسيد: مَنْ خَيْرُ النّاسِ: «از همه مردم بهتر کيست»؟ پيامبر فرمود: آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَتْقاهُمْ لِلّهِ وَ أَرْضاهُمْ: «آن کس که از همه بيشتر امر بمعروف و نهى از منکر کند و آن کس که از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد» د ـ در حديث ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: «بايد امر به معروف و نهى از منکر کنيد و گر نه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مى کند که نه به پيران احترام مى گذارد، و نه به خردسالان رحم مى کند. نيکان و صالحان شما دعا مى کنند ولى مستجاب نمى شود و از خداوند يارى مى طلبند اما خدا به آنها کمک نمى کند و حتى توبه مى کنند و خدا از گناهانشان در نمى گذرد» اينها همه واکنش طبيعى اعمال جمعيتى است که اين وظيفه بزرگ اجتماعى را تعطيل کنند; زيرا بدون نظارت عمومى، جريان امور از دست نيکان خارج مى شود، و بدان ميدان اجتماع را تسخير مى کنند، و اين که در حديث فوق مى فرمايد حتى توبه آنها قبول نمى شود به خاطر آن است که توبه با ادامه سکوت آنها در برابر مفاسد، مفهوم صحيحى ندارد مگر اين که در برنامه خود تجديد نظر کنند. هـ ـ على(عليه السلام) مى فرمايد: وَ ما أَعْمالُ الْبِرِّ کُلُّها وَ الْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلاّ کَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّىٍّ: «تمام کارهاى نيک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر بمعروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور»! 5 اين همه تأکيدات به خاطر آن است که: اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظائف فردى و اجتماعى است، و در حکم روح و جان آنها محسوب مى شود، و با تعطيل شدن آنها تمام احکام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: با اين که به طور مسلّم زندگانى دسته جمعى براى افراد بشر فوائد و برکات فراوانى دارد و حتى اين نوع مزايا انسان را وادار به زندگانى اجتماعى کرده است. ولى در مقابل آن، محدوديت هائى نيز براى او به بار مى آورد، و چون در برابر فوائد بى شمار زندگى دسته جمعى ضرر اين نوع محدوديت ها جزئى و ناچيز است. لذا بشر از روز اول تن به زندگى اجتماعى داده و محدوديت ها را پذيرفته است، و از آنجا که در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد به هم مربوط است، و به اصطلاح، افراد اجتماع در سرنوشت يکديگر اثر دارند، حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دسته جمعى است، چنانچه اين مطلب به طرز جالبى در حديثى که سابقاً از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرديم، آمده است. بنابراين، انجام اين فريضه نه تنها با آزادى هاى فردى مخالف نيست، بلکه وظيفه اى است که افراد در مقابل يکديگر دارند. سؤال ديگرى که در اينجا مطرح مى شود اين است که: هر گاه بنا شود همه مردم در وضع اجتماع دخالت کرده و بر اعمال يکديگر نظارت کنند، هرج و مرج و برخوردهاى مختلف در جامعه ايجاد مى گردد، و با مسأله تقسيم وظائف و مسئوليت ها در اجتماع مخالف است. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: از بحث هاى گذشته اين حقيقت روشن شد که امر به معروف و نهى از منکر داراى دو مرحله است: مرحله نخست که جنبه عمومى دارد، شعاع آن محدود است، و از تذکر و اندرز دادن و اعتراض و انتقاد نمودن و مانند آن تجاوز نمى کند، مسلماً يک اجتماع زنده، بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند. ولى مرحله دوم که مخصوص جمعيت معينى است و از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود، قدرت بسيار وسيعى دارد، به اين معنى که اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود باشد، اين جمعيت اختيار دارند که زير نظر حاکم شرع و متصديان حکومت اسلامى انجام وظيفه کنند. بنابراين، با توجه به مراحل مختلف امر به معروف و نهى از منکر، و حدود و مقررات هر يک، نه تنها هرج و مرجى در اجتماع توليد نمى شود، بلکه اجتماع از صورت يک جامعه مرده و فاقد تحرک بيرون آمده به يک جامعه زنده تبديل مى گردد. در پايان اين بحث تذکر اين نکته نيز لازم است که بايد در انجام اين فريضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نيت و پاکى هدف را فراموش نکرد، و جز در موارد ضرورت از راه هاى مسالمت آميز وارد شد، نبايد انجام اين وظيفه را مساوى با خشونت گرفت. ولى متأسفانه بعضى افراد به هنگام انجام اين وظيفه، در غير مورد ضرورت، از راه خشونت آميز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، لذا مى بينيم اين نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، که گاهى نتيجه معکوس هم مى دهد، در حالى که روش پيامبر(صلى الله عليه وآله) و سيره ائمه هدى(عليهم السلام) نشان مى دهد: آنها به هنگام اجراى اين دو وظيفه، آنها را با نهايت لطف و محبت مى آميختند، و به همين دليل، سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند. در تفسير «المنار» در ذيل آيه چنين مى خوانيم: جوانى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده، عرض کرد: اى پيامبر خدا! آيا به من اجازه مى دهى زنا کنم؟! با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند. ولى پيامبر با خونسردى و ملايمت فرمود: نزديک بيا! جوان نزديک آمد، و در برابر پيامبر نشست. حضرت با محبت از او پرسيد: آيا دوست دارى با مادر تو چنين کنند؟! گفت: نه، فدايت شوم! فرمود: همين طور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود. آيا دوست دارى با دختر تو چنين کنند؟ گفت: نه، فدايت شوم. فرمود: همين طور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند. بگو ببينم، آيا براى خواهرت مى پسندى؟! جوان مجدداً انکار کرد (و از سؤال خود به کلى پشيمان شد). پيامبر سپس دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا کرده، عرض نمود: «خدايا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار». از آن به بعد منفورترين کار در نزد اين جوان زنا بود!.. اين بود نتيجه ملايمت و محبت در نهى از منکر.
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيه 104 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آيتالله بهجت(ره): ملتفت باشيم! دروغ به ما نگويند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنيا، دروغ را نخريم! ما از عترت و قرآن نميتوانيم دوري كنيم؛ اگر دوري كرديم، در دامن گرگها ميافتيم، [و] خدا ميداند آيا بعد، از دستشان نجات مييابيم؟[يا خير؟] برگي از دفتر آفتاب، ص175
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 102 تا 103 سوره مبارکه آل عمران 102 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 103 وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ترجمه 102 ـ اى کسانى که ايمان آورده ايد! آن گونه که حق تقوا و پرهيزکارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و از دنيا نرويد، مگر اين که مسلمان باشيد. 103ـ و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد، و پراکنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشکار مى سازد; شايد پذيراى هدايت شويد. شان نزول مى دانيم: در دوران جاهليت دو قبيله بزرگ در «مدينه» به نام «اوس» و «خزرج» وجود داشتند که بيش از يکصد سال! جنگ و خونريزى و اختلاف در ميان آن دو جريان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان يکديگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به يکديگر وارد مى کردند. يکى از موفقيت هاى بزرگ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت به «مدينه» ، اين بود که به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن دو ايجاد کرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد. اما از آنجا که ريشه هاى اختلاف، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعلهور مى شد، که به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر(صلى الله عليه وآله) خاموش مى گشت. در آيات پيش، نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحريکات دشمنان دانا مشاهده کرديم، ولى اين آيات اشاره به نوع ديگرى از اين اختلافات است که بر اثر دوستان نادان و تعصب هاى جاهلانه به وجود آمد. مى گويند: روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يکديگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى شمرد. «ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى باشند. در برابر او «اسعد بن زراره» که از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن کعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است. کم کم کار به جاى باريک کشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر يکديگر قرار گرفتند، بيم آن مى رفت که بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعلهور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود! خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناک پايان داد، و صلح و صفا را در ميان آنها بر قرار نمود. آيات فوق در اينجا نازل گرديد و بصورت يک حکم عمومى همه مسلمانان را با بيان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود تفسير در آيه نخست، دعوت به تقوا شده است تا مقدمه اى براى دعوت به اتحاد باشد، در حقيقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از يک ريشه اخلاقى و عقيده اى بى اثر و يا بسيار کم اثر است، به همين دليل در اين آيه کوشش شده است عوامل ايجاد کننده اختلاف و پراکندگى در پرتو ايمان و تقوا، تضعيف گردند، لذا افراد با ايمان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «اى کسانى که ايمان آورده ايد! همگى آن گونه که حق تقوا و پرهيزگارى است نسبت به خدا پروا داشته باشيد» ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ). در اين که منظور از «حق تقوا» چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است اما شک نيست که حق تقوا آخرين و عالى ترين درجه پرهيزگارى است، که پرهيز از هر گونه گناه و عصيان و تعدى و انحراف از حق را شامل مى گردد. لذا در تفسير «درّ المنثور» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در تفسير «عياشى» و «معانى الاخبار» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که در تفسير «حق تقوا» فرمودند: أَنْ يُطاعَ فَلايُعْصى وَ يُذْکَرَ فَلايُنْسى وَ يُشْکَرَ فَلايُکْفَرَ: «حق تقوا و پرهيزگارى اين است که پيوسته اطاعت فرمان او کنى، و هيچ گاه معصيت ننمائى، همواره به ياد او باشى، و او را فراموش نکنى، و در برابر نعمت هاى او شکرگذار باشى و کفران نعمت او ننمائى» بديهى است انجام اين دستور، همانند همه دستورات الهى بستگى به ميزان توانائى انسان دارد، بنابراين آيه فوق با آيه 16 سوره «تغابن» که مى گويد: فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ: «تا آنجا که توانائى داريد پرهيزگارى پيشه کنيد» هيچگونه منافاتى ندارد و گفتگو درباره تضاد اين دو آيه و نسخ يکى به وسيله ديگرى، به کلى بى اساس است. البته آيه دوم در حقيقت بيان قيد و به اصطلاح تخصيص در آيه اول است و آن را مقيد به مقدار توانائى انسان مى کند. و از آنجا که ظاهراً در ميان قدما گاهى کلمه «نسخ» بر «تخصيص» اطلاق مى شده، ممکن است منظور کسانى که آيه دوم را ناسخ آيه اول دانسته اند همان «تخصيص» بوده باشد. به هر حال، در پايان آيه به طايفه «اوس» و «خزرج» و همه مسلمانان جهان هشدار مى دهد که به هوش باشند، تنها اسلام آوردن کافى نيست، مهم آن است که ايمان و اسلام خود را تا واپسين ساعات عمر، حفظ کنند، و با روشن ساختن آتش هاى خاموش شده کينه هاى دوران جاهلى، و پيروى از تعصب هاى نابخردانه، ايمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پايان کار آنها به بدبختى نگرايد، لذا با تأکيد مى فرمايد: «مراقب باشيد که جز با ايمان و اسلام از دنيا بيرون نرويد» ( وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) دعوت به سوى اتحاد در آيه بعد، بحث نهائى که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، مى فرمايد: «همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد، و از هم پراکنده نشويد»! ( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ). درباره اين که منظور از حبل اللّه: «ريسمان الهى» چيست؟ مفسران احتمالات مختلفى ذکر کرده اند: بعضى مى گويند: منظور از آن قرآن است. بعضى مى گويند: اسلام. و بعضى ديگر گفته اند: منظور خاندان پيامبر و ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند. در رواياتى که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده نيز همين تعبيرات گوناگون ديده مى شود، مثلا در تفسير «درّ المنثور» از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و در کتاب «معانى الاخبار» از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده که فرمودند: «حبل اللّه قرآن است» و در تفسير «عياشى» از امام باقر(عليه السلام) که فرمود: «ريسمان الهى آل محمّد(صلى الله عليه وآله)مى باشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند» ولى نه اين احاديث و نه آن تفسيرها، هيچ کدام با يکديگر اختلاف ندارند، زيرا منظور از ريسمان الهى هر گونه وسيله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه اين وسيله، اسلام باشد، يا قرآن، يا پيامبر و اهل بيت او. و به عبارت ديگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسيع «ارتباط با خدا» که از معنى «حبل اللّه» استفاده مى شود، جمع است. دشمنان ديروز و برادران امروز پس از آن قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقايسه آن «پراکندگى» با اين «وحدت» دعوت مى کند، و مى فرمايد: «فراموش نکنيد که در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد، ولى خداوند در پرتو اسلام و ايمان، دل هاى شما را به هم مربوط ساخت، و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد» ( وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ). جالب توجه اين که: کلمه «نعمت» را دو بار در اين جمله تکرار کرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادرى را گوشزد مى کند. نکته ديگر اين که: مسأله تأليف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده، مى گويد: «خدا در ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد» و با اين تعبير، اشاره به يک معجزه اجتماعى اسلام شده; زيرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پيشين عرب را درست دقت کنيم که چگونه کينه هاى ريشه دار در طول سال هاى متمادى در دل هاى آنها انباشته شده بود؟ و چگونه يک موضوع جزئى و ساده کافى بود آتش جنگ خونينى در ميان آنها بيفروزد ـ مخصوصاً با توجه به اين که مردم نادان و بى سواد و نيمه وحشى معمولاً افرادى لجوج و انعطاف ناپذيرند، و به آسانى حاضر به فراموش کردن کوچک ترين مسائل گذشته نيستند ـ اهميت اين «معجزه بزرگ اجتماعى» اسلام، آشکار مى شود، و ثابت مى گردد که از طرق عادى و معمولى امکان پذير نبود در طى چند سال، از چنان ملت پراکنده و کينه توز و نادان و بى خبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند. سپس قرآن مى گويد: «شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بوديد که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنيد و همه چيز شما خاکستر گردد» ( وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها ) اماخداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و امانى که همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت. «شفا» در اصل لغت به «کناره چاه» و يا خندق و مانند آن گويند، و شايد اطلاق «شفه» بر «لب» نيز به همين مناسبت باشد، و همچنين استعمال اين کلمه در بهبودى از بيمارى نيز به خاطر آن است که انسان در کناره «سلامت و تندرستى» قرار مى گيرد. در اين که منظور از «نار» در آيه، آتش دوزخ است يا آتش هاى اين جهان؟ در ميان مفسران گفتگو است، ولى با توجه به مجموع آيه، چنين به نظر مى رسد: «نار» کنايه از جنگ ها و نزاع هائى بوده که هر لحظه در دوران جاهليت به بهانه اى در ميان اعراب شعلهور مى شده، قرآن مجيد با اين جمله اوضاع خطرناک عصر جاهليت را منعکس مى سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونريزى آنها را تهديد مى کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلماً با نجات يافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نيز نجات يافتند. در پايان آيه براى تأکيد بيشتر مى فرمايد: «خداوند اين چنين آيات خود را روشن مى سازد تا هدايت شويد» ( کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ). بنابراين، هدف نهائى هدايت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در ميان است بايد به آنچه گفته شد اهميت فراوان دهيد. جالب اين که از اين امور به «حبل اللّه» تعبير شده، در واقع اشاره به يک حقيقت است، که انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت، و چاه تاريک غرائز سرکش، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و برآمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محکمى دارد که به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محکم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى باشد، که مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوى و مادى مى رسانند. اهميت موضوع فوق (وحدت و برادرى در ميان قبائل کينه توز عرب) از نظر دانشمندان و مورخان، حتى دانشمندان و مورخان غير مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن ياد کرده اند، به عنوان نمونه: «جان ديون پورت» دانشمند معروف انگليسى مى نويسد: «...محمّد يک نفر عرب ساده، قبائل پراکنده کوچک، برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به يک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، اين طرز و روش، امپراطور قسطنطنيه را مغلوب کرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النهرين و مصر را تسخير کرد و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا کرانه درياى خزر و تا رود سيحون بسط داد» «توماس کارل» مى گويد: «خداوند عرب را به وسيله اسلام از تاريکى ها به سوى روشنائى ها هدايت فرمود، از ملت خموش و راکدى که نه صدائى از آن مى آمد و نه حرکتى محسوس بود، ملتى به وجود آورد که از گمنامى به سوى شهرت، از سستى به سوى بيدارى، از پستى به سوى فراز، و از عجز و ناتوانى به سوى نيرومندى سوق داده شده، نورشان از چهار سوى جهان مى تابيد. از اعلان اسلام يک قرن بيشتر نگذشته بود که مسلمانان يک پا در هندوستان و پاى ديگرى در اندلس نهادند و بالاخره در همين مدت کوتاه اسلام بر نصف دنيا نورافشانى مى کرد» «دکتر گوستاو لوبون» به اين حقيقت چنين اعتراف کرده است: «...تا زمان اين حادثه حيرت انگيز، يعنى «اسلام» که دفعتاً نژاد عرب را به لباس جهانگيرى و خلاق معانى به ما نشان داد، هيچيک از قسمت هاى عربستان نه جزء تاريخ تمدن شمرده مى شد و نه از حيث علم يا مذهب نشانى از آن بود» «نهرو» دانشمند و سياستمدار فقيد هندى در اين باره مى نويسد: «...سرگذشت عرب و داستان اين که چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و افريقاتوسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را به وجود آوردند يکى از شگفتى هاى تاريخ بشرى مى باشد، نيرو و فکر تازه اى که عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد بنفس و قدرت سرشار ساخت «اسلام» بود...» با تمام گفتگوهائى که درباره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است، مى توان گفت: هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است. امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبدأ توليد بزرگ ترين نيروهاى صنعتى است و سرزمين هاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنائى خود قرار داده است. اگر درست فکر کنيم مى بينيم: اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه به هم پيوستن قدرت هاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آن گاه به اهميت اتحاد و کوشش هاى دسته جمعى انسان ها واقف مى شويم. در احاديث فراوانى که از پيامبر و پيشوايان بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است: در يک مورد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: اَلْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْيانِ يُشَيِّدُبَعْضُهُ بَعْضاً: «افراد با ايمان نسبت به يکديگر همانند اجزاى يک ساختمانند که هر جزئى از آن جزء ديگر را محکم نگاه مى دارد» و نيز فرمود: اَلْمُؤْمِنُونَ کَالنَّفْسِ الْواحِدَةِ: «مؤمنان همچون يک روحند» و نيز مى فرمايد: مَثَلُ الْمُؤْمِنِيْنَ فِى تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَکى بَعْضُهُ تَداعى سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّى: «مثل افراد با ايمان در دوستى و نيکى به يکديگر، همچون اعضاى يک پيکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود»
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 102 تا 103 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 98 تا 101 سوره مبارکه آل عمران 98 قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ 99 قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللّهُ بِغافِل عَمّا تَعْمَلُونَ 100 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ يَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ کافِرينَ 101 وَ کَيْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْکُمْ آياتُ اللّهِ وَ فيکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراط مُسْتَقيم ترجمه 98 ـ بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آيات خدا کفر مىورزيد؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مى دهيد»!. 99ـ بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد، و مى خواهيد اين راه را کج سازيد؟! در حالى که شما (به درستى اين راه) گواه هستيد; و خداوند از آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست»!. 100 ـ اى کسانى که ايمان آورده ايد! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاق افکنى و شعله ور ساختن آتش کينه و عداوت است) اطاعت کنيد، شما را پس از ايمان، به کفر باز مى گردانند. 101ـ و چگونه ممکن است شما کافر شويد با اين که (در دامان وحى قرار گرفته ايد. و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين به خدا تمسک جوئيد)! و هر کس به خدا تمسک جويد; به راهى راست هدايت شده است.
شان نزول از مجموع آنچه در کتب شيعه و اهل تسنن درباره شأن نزول اين آيات نقل شده چنين استفاده مى شود: يکى از يهوديان به نام «شاس بن قيس» که پيرمردى تاريک دل و در کفر و عناد کم نظير بود روزى از کنار جمعى از مسلمانان مى گذشت، ديد جمعى از طايفه «اوس» و «خزرج» که سال ها با هم جنگ هاى خونينى داشتند، در نهايت صفا و صميميت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند، و آتش اختلافات شديدى که در جاهليت در ميان آنها شعلهور بود، به کلى خاموش شده است. از ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت شد و با خود گفت: اگر اينها تحت رهبرى محمّد(صلى الله عليه وآله) از همين راه پيش روند، موجوديت يهود به کلى در خطر است. نقشه اى به نظرش رسيد: به يکى از جوانان يهودى دستور داد به جمع آنها بپيوندد، و حوادث خونين «بعاث» (محلى که جنگ شديد اوس و خزرج در آن نقطه واقع شده بود) را به ياد آنها بياورد، و آن حوادث را پيش چشم آنها مجسم سازد اين نقشه که با مهارت به وسيله آن جوان يهودى پياده شد، مؤثر واقع گرديد، جمعى از مسلمانان از شنيدن اين جريان به گفتگو پرداختند، و حتى بعضى از افراد طايفه «اوس» و «خزرج» يکديگر را به تجديد آن صحنه ها تهديد کردند، چيزى نمانده بود که آتش خاموش شده ديرين، بار ديگر شعلهور گردد. خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، فوراً با جمعى از مهاجرين به سراغ آنها آمد، و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تکان دهنده خود آنها را بيدار ساخت. جمعيت، چون سخنان آرام بخش پيامبر را شنيدند از تصميم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمين گذاشته، دست در گردن هم افکنده، بشدت گريه کردند، و دانستند اين از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است، و صلح و صفا و آشتى بار ديگر کينه هائى را که مى خواست زنده شود، شستشو داد. در اين هنگام چهار آيه فوق نازل شد که دو آيه نخست، يهوديان اغوا کننده را نکوهش مى کند، و دو آيه بعد به مسلمانان هشدار مى دهد.
تفسير در نخستين آيه مورد بحث، روى سخن به اهل کتاب ـ که منظور در اينجا يهود است ـ مى باشد، و خداوند به پيغمبرش فرمان مى دهد با زبان ملامت و سرزنش از آنها بپرسد: انگيزه آنها در کفر ورزيدن به آيات خدا چيست؟ در حالى که مى دانند خداوند از اعمال آنان آگاه است. مى فرمايد: «بگو: اى اهل کتاب! چرا به آيات خدا کفر مىورزيد با آن که خدا گواه بر اعمال شماست»؟! ( قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ ). منظور از «آيات خدا» در اينجا يا آياتى است که در «تورات» درباره نشانه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) وارد شده، و يا مجموعه آيات و معجزاتى است که بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل گرديد و حکايت از حقانيت او مى کرد. پس از آن در آيه بعد آنها را ملامت مى کند که اگر خود شما حاضر به پذيرفتن حق نيستيد چه اصرارى داريد که ديگران را نيز از راه خدا منحرف سازيد؟ و راه مستقيم الهى را در نظر آنها کج و نادرست جلوه دهيد؟ قرآن مى گويد: «بگو: اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد و مى خواهيد اين راه را کج سازيد، با اين که شما (به درستى اين راه) گواه هستيد»؟! ( قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ ). در حالى که شما بايد نخستين دسته اى باشيد که اين منادى الهى را «لبيک» گوئيد; زيرا بشارات ظهور اين پيامبر قبلاً در کتب شما داده شده و شما گواه بر آنيد. بنابراين، چرا با سمپاشى ها، وسوسه ها، القاى شبهات و روشن ساختن آتش کينه هاى فراموش شده، مردم را از راه مستقيم الهى دور مى سازيد، و علاوه بر انحراف خود، بار سنگين مسئوليت انحراف ديگران را نيز بر دوش مى کشيد! چرا؟ در پايان آيه آنها را چنين تهديد مى کند: «خدا هرگز از اعمال شما غافل نيست» ( وَ مَا اللّهُ بِغافِل عَمّا تَعْمَلُونَ ). شايد تعبير به «عدم غفلت خداوند» در اينجا به خاطر اين باشد، که: يهود براى پيشبرد مقاصد شوم خود، غالباً دست به نقشه هاى مخفيانه و توطئه هاى پنهانى مى زدند، که در افراد غافل و بى اطلاع زود مؤثر واقع مى شد، لذا مى فرمايد: اگر بعضى از مردم به خاطر غفلت، تحت تأثير توطئه هاى شوم شما قرار گيرند، خداوندى که از اسرار نهان و آشکار آنها آگاه است، غافل نخواهد بود، و مجازات او در انتظار شما است!
سپس روى سخن را به مسلمانان اغفال شده کرده، مى فرمايد: « اى کسانى که ايمان آورده ايد! اگر از جمعى از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنى، شعلهور ساختن آتش کينه و عداوت در ميان شماست) اطاعت کنيد شما را پس از ايمان به کفر باز مى گردانند» ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ يَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ کافِرينَ ). به اين ترتيب، به آنها هشدار مى دهد که اگر تحت تأثير سخنان مسموم دشمن واقع شوند، و به آنها اجازه دهند در ميان افرادشان نفوذ کنند، و به وسوسه هاى آنها ترتيب اثر دهند، چيزى نخواهد گذشت که رشته ايمان را به کلى خواهند گسست و به سوى کفر بازمى گردند; زيرا دشمن، نخست مى کوشد آتش عداوت را در ميان آنها شعلهور سازد و آنها را به جان هم بيفکند و مسلماً به اين مقدار قناعت نخواهد کرد، و به وسوسه هاى خود همچنان ادامه خواهد داد تا به کلى آنها را از اسلام بيگانه سازد. از آنچه گفته شد، روشن مى شود: منظور از بازگشت به کفر که در آيه فوق به آن اشاره شده، «کفر حقيقى و بيگانگى مطلق » از اسلام است. و نيز ممکن است: منظور از «کفر» همان عداوت ها و دشمنى هاى دوران جاهليت باشد، که آن خود يکى از شعبه ها و نشانه هاى کفر محسوب مى شود، چه اين که ايمان، سرچشمه محبت و برادرى است، و کفر سرچشمه پراکندگى و عداوت است. در آخرين آيه مورد بحث، به صورت تعجب از مؤمنان سؤال مى کند: «چگونه ممکن است شما کافر شويد با اين که (در دامان وحى قرار گرفته ايد و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او در ميان شماست»؟! ( وَ کَيْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْکُمْ آياتُ اللّهِ وَ فيکُمْ رَسُولُهُ ). اين جمله در حقيقت اشاره به اين است که: اگر ديگران گمراه شوند، زياد جاى تعجب نيست، تعجب در اين است که: افرادى که پيامبر را در ميان خود مى بينند، و دائماً با عالم وحى در تماس هستند، چگونه ممکن است گمراه گردند؟ و مسلماً اگر چنين اشخاصى گمراه شوند، مقصر اصلى خود آنها هستند و مجازاتشان بسيار دردناک خواهد بود. در پايان آيه به مسلمانان توصيه مى کند: براى نجات خود از وسوسه هاى دشمنان، و براى هدايت يافتن به صراط مستقيم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آيات قرآن مجيد متمسک شوند، قرآن مى فرمايد: «و هر کس به خدا تمسک جويد به راه مستقيم هدايت شده است» ( وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراط مُسْتَقيم ). از نکته هائى که در اين آيات جلب توجه مى کند اين است که در دو آيه اول که روى سخن با يهود است به صورت خطاب با واسطه است; زيرا به پيامبر دستور مى دهد که اين مطالب را به آنها بگويد، لذا با کلمه «قل» (بگو) شروع شده است. اما در دو آيه اخير که روى سخن به مؤمنان است، خطاب بدون واسطه صورت گرفته، و بدون کلمه «قل» شروع شده است، و اين نشانه نهايت لطف و توجه خاص خداوند به بندگان با ايمان است. منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 98 تا 101 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : جمعه 11 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 96 تا 97 سوره مبارکه آل عمران 96 إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ 97 فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ ترجمه 96 ـ نخستين خانه اى که براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمين مکّه است; که پر برکت، و مايه هدايت جهانيان است. 97 ـ در آن، نشانه هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر کس داخل آن (خانه خدا) شود، در امان خواهد بود; و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانائى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى نياز است. تفسير همان طور که در ذيل آيات سابق گفتيم، يهود به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دو ايراد داشتند که پاسخ نخستين ايرادشان در آيات سابق آمد، و پاسخ دومين ايراد که درباره فضيلت بيت المقدس و برترى آن بر کعبه بود، در اين آيات آمده است. نخست مى فرمايد: «نخستين خانه اى که براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمين مکّه است که پر برکت و مايه هدايت جهانيان است» ( إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ ). به اين ترتيب، اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است، جاى تعجب نيست; زيرا اين نخستين خانه توحيد است، و بى سابقه ترين معبدى است که در روى زمين وجود دارد. هيچ مرکزى پيش از آن، مرکز نيايش و پرستش پروردگار نبوده. خانه اى است که براى مردم و به سود جامعه بشريت در نقطه اى که مرکز اجتماع و محلى پربرکت است ساخته شده است. تاريخ و منابع اسلامى هم به ما مى گويد: خانه کعبه به دست آدم (عليه السلام) ساخته شد، در طوفان نوح(عليه السلام) آسيب ديد و به وسيله ابراهيم خليل(عليه السلام) تجديد بنا گرديد بنابراين، انتخاب پرسابقه ترين خانه توحيد براى قبله از هر نقطه ديگرى شايسته تر است. جالب توجه اين که: در اين آيه خانه کعبه که نام ديگرش «بيت اللّه» است به عنوان خانه مردم معرفى شده، اين تعبير بيان کننده اين حقيقت است که: آنچه به نام خدا و براى خداست بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد، و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا است براى خدا محسوب مى شود. ضمناً از اين آيه، اهميت سابقه داشتن در مسيرهاى الهى و سازنده، روشن مى شود، لذا در آيه فوق، نخستين فضيلتى که براى خانه کعبه ذکر شده همان سابقه ممتد و طولانى آن است و از اينجا پاسخ ايرادى که در مورد احترام «حجر الاسود» مى شود نيز روشن مى گردد: زيرا عده اى مى گويند: يک قطعه سنگ چه ارزش و اهميتى دارد که همه سال ميليون ها نفر از مردم براى «استلام» آن (دست گذاشتن بر آن) بر يکديگر پيشى گيرند و به عنوان يک مستحب مؤکد در برنامه زائران خانه خدا گنجانيده شود؟! ولى توجه به تاريخچه اين سنگ مخصوص، نشان مى دهد: امتيازى در آن است که در هيچ سنگ ديگرى در جهان نمى توان پيدا کرد و آن اين که: پرسابقه ترين چيزى است که به عنوان مصالح ساختمان، در يک مرکز عبادت و پرستش خداوند، به کار رفته; چرا که تمام معابد روى زمين و حتى کعبه که نخستين پرستشگاه است بارها تجديد بنا شده و مصالحى که در ساختمان آنها به کار رفته، تغيير يافته است تنها همين قطعه سنگ است که با مرور هزاران سال هنوز به عنوان مصالح ثابت در اين معبد پر سابقه پا بر جا مانده است. بنابراين اهميت آن در واقع همان سابقه داشتن در مسير خدا و خدمت به مردم است. به علاوه اين سنگ، تاريخ خاموشى از نسل هاى فراوان مؤمنان در قرون و اعصار مختلف است. اين سنگ زنده کننده خاطره استلام انبياى بزرگ و بندگان خاص خدا است که در کنار آن به نيايش پروردگار برخاستند. موضوع ديگرى که توجه به آن در اينجا لازم است اين است که آيه فوق مى گويد: اين نخستين خانه اى بوده که براى مردم ساخته شده است. روشن است: منظور نخستين خانه عبادت و پرستش است، بنابراين، هيچ مانعى ندارد که بپذيريم قبل از آن، خانه هاى مسکونى ديگرى در روى زمين وجود داشته است. و اين تعبير، پاسخ روشنى است به آنها (مانند نويسنده تفسير المنار) که مى گويند: خانه کعبه نخستين بار به دست ابراهيم(عليه السلام) ساخته شد و ساخته شدن آن را به دست آدم(عليه السلام) در رديف افسانه ها قلمداد مى کنند. در حالى که به طور مسلّم قبل از ابراهيم(عليه السلام)، معبد و پرستشگاه در جهان وجود داشته و انبياى پيشين همچون نوح(عليه السلام) از آن استفاده مى کردند، بر اين اساس چگونه ممکن است خانه کعبه که نخستين معبد جهان است به دست ابراهيم(عليه السلام) ساخته شده باشد؟ به هر حال، در اين آيه براى کعبه علاوه بر امتياز «نخستين پرستشگاه بودن» به دو امتياز «مبارک» و «مايه هدايت جهانيان» بودن آن نيز اشاره شده است. سپس در آيه بعد دو امتياز ديگر آن را ذکر مى کند، مى فرمايد: «در آن نشانه هائى روشن است (از جمله) مقام ابراهيم» ( فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ ). نشانه ديگر آن آرامش و امنيت حاکم بر اين شهر است، مى گويد: «و هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود» ( وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً ). و در جمله بعد به همه مردم دستور انجام مناسک حج را داده، مى گويد: «و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند آنها که توانائى رفتن به سوى آن دارند» ( وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً ). از اين دستور، تعبير به يک بدهى و دَين الهى شده است که بر ذمه عموم مردم مى باشد; زيرا فرموده است: وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ: «براى خدا بر مردم است». واژه «حجّ» در اصل، به معنى «قصد » است و به همين جهت به جاده و راه «مَحَجّة» (بر وزن مودّة) گفته مى شود; زيرا انسان را به مقصد مى رساند، و به دليل و برهان، «حجت» مى گويند; زيرا مقصود را در بحث روشن مى سازد. و اما اين که اين مراسم مخصوص را «حجّ» ناميده اند براى اين است که: به هنگام حرکت براى شرکت در اين مراسم «قصد زيارت خانه خدا» مى کنند و به همين دليل در آيه فوق اضافه به «بيت» (خانه کعبه) شده است. همان طور که سابقاً اشاره کرده ايم مراسم زيارت خانه کعبه نخستين بار در زمان ابراهيم(عليه السلام) رسميت يافت، و سپس به صورت يک سنت حتى در زمان عرب جاهلى ادامه يافت، و در اسلام به صورت کامل تر و خالى از هر گونه خرافه دوران جاهلى تشريع گرديد البته از «نهج البلاغه» (خطبه قاصعه) و بعضى از روايات به خوبى استفاده مى شود که فريضه حج از زمان آدم(عليه السلام) تشريع شده بود، ولى رسميت يافتن آن بيشتر مربوط به زمان ابراهيم(عليه السلام) است. حجّ بر هر انسانى که توانائى داشته باشد در عمر فقط يک بار واجب مى شود و از آيه فوق نيز بيش از اين استفاده نمى گردد; زيرا حکم، مطلق است و با يک بار انجام دادن امتثال حاصل مى شود. تنها شرطى که در آيه براى وجوب حج ذکر شده «استطاعت» است که با تعبير: مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبِيْلاً: «کسى که توانائى راه پيمائى به سوى خانه کعبه داشته باشد» بيان شده. در روايات اسلامى و کتب فقهى، «استطاعت»، به معنى «داشتن زاد و توشه، و مرکب، و توانائى جسمى، و باز بودن راه، و توانائى بر اداره زندگى به هنگام بازگشت از حج» تفسير شده است ولى در حقيقت همه اينها در آيه فوق مندرج است; زيرا «استطاعت» در اصل به معنى توانائى است که شامل تمام اين امور مى شود. ضمناً از آيه فوق استفاده مى شود که: اين قانون، مانند ساير قوانين اسلامى اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند آن را انجام بدهند و قاعده معروف اَلْکُفّارُ مُکَلَّفُونَ بِالْفُرُوعِ کَما أَنَّهُمْ مُکَلَّفُونَ بِالاُصُولِ: «کافران همان طور که به اصول دين موظفند به انجام فروع نيز مکلف مى باشند با آيه فوق و مانند آن تأييد مى شود، گرچه شرط صحيح بودن اين گونه اعمال و عبادات، اين است که: نخست اسلام را بپذيرند و سپس آنها را انجام بدهند ولى بايد توجه داشت عدم قبول اسلام، مسئوليت آنها را در برابر اين گونه وظائف از بين نمى برد. درباره اهميت اين مراسم بزرگ، و فلسفه حج، و آثار فردى و اجتماعى آن در ذيل آيات 196 تا 203 در سوره «بقره» مشروحاً بحث شد و در پايان آيه براى تأکيد و بيان اهميت مسأله حج مى فرمايد: «و هر کس کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زيان رسانيده; زيرا) خداوند از همه جهانيان بى نياز است» ( وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ ). واژه «کفر» در اصل به معنى «پوشانيدن» است و از نظر اصطلاح دينى معنى وسيعى دارد و هر گونه مخالفت با حق را ـ چه در مرحله عقائد، و چه در مرحله دستورات فرعى ـ شامل مى شود، و اگر مشاهده مى کنيم «کفر » غالباً در مخالفت با اصول دين استعمال مى شود، دليل بر اين نيست که منحصراً به همان معنى بوده باشد، به همين دليل در آيه بالا در مورد «ترک حج» به کار رفته است، لذا در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که: «کفر» را در آيه به معنى «ترک»، تفسير فرموده است به عبارت ديگر، کفر و فاصله گرفتن از حق ـ همانند ايمان و توجه به حق ـ مراحل و درجاتى دارد که هر کدام براى خود داراى احکام مخصوصى است، و با توجه به اين حقيقت، بسيارى از مشکلات که در معنى آيات و روايات مربوط به کفر و ايمان پيش مى آيد، حل مى شود. به هر حال از آيه فوق دو مطلب استفاده مى شود: نخست، اهميت فوق العاده حج است که از «ترک» آن تعبير به «کفر» شده است، مرحوم «صدوق» در کتاب «من لا يحضره الفقيه» از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى کند: به على(عليه السلام) فرمود: يا عَلِيُّ تارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ کافِرٌ يَقُولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى: وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا ًوَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ. يا عَلِيُّ! مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى يَمُوتَ بَعَثَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرانِيّاً: «اى على! کسى که حج را ترک کند ـ با اين که توانائى دارد ـ کافر محسوب مى شود، زيرا خداوند مى فرمايد: بر مردمى که استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند، لازم است حج به جا بياورند و کسى که کفر بورزد (آن را ترک کند) به خود زيان رسانيده است، و خداوند از آنان بى نياز است. اى على! کسى که حج را به تأخير بياندازد تا اين که از دنيا برود خداوند او را در قيامت يهودى يا نصرانى محشور مى کند» ديگر اين که: انجام اين فريضه مهم الهى مانند همه فرائض و برنامه هاى دينى به سود مردم و براى تربيت آنها است و هيچگونه نفعى براى خداوند ـ که از همگان بى نياز است ـ نخواهد داشت. «بَکَّه» در اصل از ماده «بک» (بر وزن فک) به معنى «ازدحام و اجتماع» است، و اين که به خانه کعبه، يا زمينى که خانه کعبه در آن ساخته شده است «بکّه» گفته اند به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آنجا است و بعيد نيست که اين اسم از آغاز روى آن نبوده و پس از رسميت يافتن براى عبادت، روى آن گذاشته شده باشد. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که: «مکّه» نام مجموع شهر است و «بکّه» نام محلى است که خانه کعبه در آنجا بنا شده است بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند: «بکّه» همان «مکّه» بوده باشد که «م» در آن تبديل به «ب» شده است نظير «لازم» و «لازب» که هر دو در لغت عرب به يک معنى است. براى نامگذارى خانه کعبه و محل آن به «بکّه» وجه ديگرى نيز گفته اند و آن اين که: ماده مزبور به معنى از بين بردن نخوت و غرور آمده است، و چون در اين مرکز بزرگ، همه تبعيضات برچيده مى شود و گردنکشان و مغروران همانند مردم عادى بايد به نيايش برخيزند و غرور آنها به اين وسيله درهم شکسته مى شود، به آن «بکّه» گفته شده است. از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به بعد، هر قدر مسلمانان فزونى مى يافتند و طبعاً زائران خانه خدا بيشتر مى شدند، مسجد الحرام از طرف خلفاى وقت توسعه داده مى شد. در تفسير «عياشى» نقل شده که در زمان «منصور» ، خليفه عباسى، بر اثر کثرت حجاج مى خواستند مسجد الحرام را بار ديگر توسعه دهند. منصور مردمى را که در اطراف مسجد، خانه داشتند طلبيد، تا خانه آنها را خريدارى کند، ولى آنها به هيچ قيمتى حاضر به فروش نشدند. منصور در بن بست سختى قرار گرفته بود (زيرا از يک طرف نمى خواست با اعمال زور خانه هاى آنها را خراب کند چون انعکاس خوبى نداشت و از طرف ديگر آنها حاضر به واگذارى خانه خود نبودند). در اين باره از امام صادق (عليه السلام) سؤال کرد، امام فرمود: غمناک مباش! در اين باره دليل روشنى است که مى توانى با آن استدلال کنى. پرسيد: به کدام دليل؟ فرمود: به کتاب خدا. پرسيد: به کجاى کلام الهى؟ فرمود: به اين آيه: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکاً ; زيرا خداوند مى گويد: «نخستين خانه اى که براى مردمان ساخته شد، خانه کعبه بود». بنابراين، اگر آنها پيش از بناى کعبه خانه ساخته بودند اطراف خانه کعبه مال آنها بود، ولى اگر خانه کعبه مقدم بوده، اين حريم (تا آنجا که مورد نياز زائران خانه خداست) متعلق به کعبه است! منصور دستور داد آنها را حاضر ساختند و به همين سخن در برابر آنها استدلال کرد، آنان در پاسخ فرو ماندند و گفتند: هر طور مايل باشى موافق خواهيم بود باز در همان تفسير نقل شده که نظير اين حادثه در زمان «مهدى عباسى» تکرار شد. مهدى از فقهاى وقت سؤال کرد، همه گفتند: اگر مالکان خانه ها راضى نباشند ملک غصبى را نمى توان داخل مسجد الحرام کرد. على بن يقطين اجازه خواست تا اين مسأله را از موسى بن جعفر (عليه السلام) سؤال کند. مهدى به والى «مدينه» نوشت حل اين مشکل را از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) بخواهد. حضرت فرمود: بنويس «بسم اللّه الرحمن الرحيم. اگر خانه کعبه اول بنا شده و آن گاه مردم در کنار آن فرود آمده اند فضاى اطراف آن متعلق به خانه کعبه است، و اگر سکونت مردم در آنجا مقدم بر خانه کعبه بوده آنها سزاوارترند». چون پاسخ به «مهدى عباسى» رسيد به قدرى خوشحال شد که نامه را گرفت و بوسيد، سپس دستور داد خانه ها را خراب کردند. صاحبان خانه به خدمت امام موسى بن جعفر(عليه السلام) رسيده، تقاضا کردند: نامه اى در اين باب به مهدى بنويسد تا قيمت خانه هاى آنها را ردّ کند. حضرت در نامه نوشت: «چيزى به آنان عطا کن». او هم آنها را راضى کرد اين دو روايت «استدلال لطيفى» در بر دارد که با موازين متداول حقوقى نيز کاملاً قابل تطبيق است، و آن اين که معبدى همچون خانه کعبه به هنگامى که در زمين بکرى ساخته شود تا شعاع احتياجات خود نسبت به آن زمين اولويت دارد. البته تا آن روز که اين احتياج ضرورت پيدا نکرده ديگران هم مى توانند از حريم آن استفاده کنند. اما آن روز که نياز مبرم پيدا شد از حق اولويت نخستين مى توان استفاده کرد. در اين دو آيه براى کعبه علاوه بر امتياز «نخستين پرستشگاه بودن» چهار امتياز ديگر ذکر شده است: الف ـ برکت و فائده بسيار ( مبارکاً ) «مبارک» به معنى پر برکت و پر فايده است، و کعبه از اين جهت مبارک است که هم از نظر معنوى و هم از نظر مادى در يکى از پربرکت ترين سرزمين هاى جهان قرا گرفته. برکات معنوى اين سرزمين و جذبه هاى الهى و تحرک و جنبش و وحدتى که در پرتو آن مخصوصاً در مراسم حج به وجود مى آيد بر هيچ کس پوشيده نيست، و اگر تنها به جنبه هاى صورى مراسم حج اکتفاء نشود و روح و فلسفه آن زنده گردد، آن گاه برکت واقعى آن آشکارتر خواهد بود. از نظر مادى با اين که سرزمين خشک و بى آب و علفى است و به هيچ وجه از نظر طبيعى مناسب شرائط زندگى نيست اين شهر در طول تاريخ همواره يکى از شهرهاى آباد و پر تحرک و يک مرکز آماده براى زندگى و حتى براى تجارت بوده است. ب ـ هدايت جهانيان ( هُدىً لِلْعالَمِيْنَ ) کعبه مايه هدايت جهانيان است و مردم از نقاط دور و نزديک، صفحات خشکى و دريا را زير پا مى گذارند و به اين عبادتگاه بزرگ جلب مى شوند و در مراسم با شکوه حج که از زمان ابراهيم(عليه السلام) همچنان رائج بوده شرکت مى کنند، حتى عرب جاهلى نيز کعبه را گرامى مى داشت، و مراسم حج را به عنوان اين که آئين ابراهيم(عليه السلام) است با اين که با خرافات آميخته شده بود انجام مى داد، و در پرتو همان مراسم ناقص خود، تا حدود زيادى از کارهاى نادرست خود موقتاً دست مى کشيد. و به اين ترتيب، همگان حتى بت پرستان از هدايت اين خانه بزرگ بهره مند مى شدند. جاذبه معنوى اين سرزمين و اين خانه مقدس چنان است که همه را بى اختيار تحت تأثير خود قرار مى دهد. ج ـ مقام ابراهيم ( فِيهِ آياتٌ بِيِّناتٌ، مَقامُ اِبْراهِيمَ ) در اين خانه نشانه هاى روشنى از خدا پرستى و توحيد و معنويت به چشم مى خورد، و دوام و بقاى آن در طول تاريخ در برابر دشمنان نيرومندى که قصد نابود ساختن آن را داشتند يکى از اين نشانه ها است. آثارى که از پيامبر بزرگى همچون ابراهيم(عليه السلام) در کنار آن باقى مانده، مانند زمزم، صفا، مروه، رکن ، حطيم ، حجر الاسود، حجر اسماعيل 3 که هر کدام تاريخ مجسمى از قرون و اعصار گذشته، و روشنگر خاطره هاى عظيم و جاويدان مى باشد، از ديگر نشانه ها است. از ميان اين نشانه هاى روشن، مقام ابراهيم (عليه السلام) به خصوص ذکر شده; زيرا محلى است که ابراهيم(عليه السلام) در آن ايستاد، به خاطر بناى کعبه، و يا به خاطر انجام مراسم حج و يا براى دعوت عمومى مردم براى انجام اين مراسم بزرگ. و در هر حال از مهمترين آيات مزبور است و خاطرات بى نظيرى از فداکارى ها، اخلاص ها، و اجتماع ها را زنده مى کند. در اين که: منظور از «مقام ابراهيم» ، خصوص آن نقطه اى مى باشد که هم اکنون سنگ مخصوصى در آن قرار دارد و اثر پاى ابراهيم(عليه السلام) بر آن نمايان است، يا منظور از آن تمام «حرم مکّه» و يا «تمام مواقف حج» است، در ميان مفسران گفتگو است ولى در روايتى که از امام صادق(عليه السلام) در کتاب «کافى» نقل شده 4 اشاره به همان احتمال اول شده است. د ـ امنيت کامل ( وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً ) ابراهيم(عليه السلام) بعد از بناى خانه کعبه امنيت شهر «مکّه» را از خداوند درخواست نموده، گفت: رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ آمِناً: «خداوندا! اين سرزمين را سرزمين امن و امانى قرار بده» خداوند دعاى ابراهيم(عليه السلام) را اجابت کرد و آن را يک مرکز امن قرار داد که هم مايه آرامش روح و امنيت اجتماع مردمى است که به آن مى آيند و از آن الهام مى گيرند و هم از نظر قوانين مذهبى، امنيت آن، چنان محترم شمرده شده که هر گونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است. مخصوصاً در اسلام «کعبه» به عنوان يک مأمن و پناهگاه شناخته شده، و حتى حيوانات اين سرزمين از هر نظر بايد در امنيت باشند و کسى مزاحم آنها نشود، افراد انسانى که به آن پناه مى برند نيز در امان هستند حتى اگر قاتل و جانى باشند نمى توان متعرض آنها شد. ولى براى اين که اين احترام خاص خانه کعبه مورد سوء استفاده قرار نگيرد، و حق مظلومان پايمال نگردد، اگر افراد جنايت کار و مجرمى به ـ آن پناهنده شوند دستور داده شده: آنها را از نظر آب و غذا در مضيقه قرار دهند، تا مجبور گردند آنجا را ترک گويند، و آنها را به کيفر برسانند.
پوستر حديثي
احاديث تصويري
عکس نوشته
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 96 تا 97 سوره مبارکه آل عمران ,
سوره مبارکه آل عمران ,
تفسیر قرآن کریم ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 7 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیه ۹۲ سوره مبارکه آل عمران ۹۲ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ
ترجمه ۹۲ ـ هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق مى کنید خداوند از آن آگاه است.
تفسیر در آیات گذشته بحث هائى درباره ایمان و کفر، نشانه ها و آثار آن و بخشى از سرگذشت انبیاء آمده بود، و در این آیه به یکى از طرق وصول به حقیقت ایمان و مقام برّ و نیکوکارى اشاره مى کند; همان چیزى که بهترین نشانه شخصیت و عواطف انسانى، و تقوا است. مى فرماید: «شما هرگز به حقیقت «برّ» و نیکى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید در راه خدا انفاق کنید» ( لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ ). واژه «برّ» در اصل به معنى «وسعت» است، و لذا صحراهاى وسیع را «بَرّ» (به فتح ب) مى گویند، و به همین جهت به کارهاى نیک که نتیجه آن گسترده است و به ـ دیگران مى رسد «بِرّ» (به کسر ب) گفته مى شود. تفاوت میان «بِرّ» و «خیر» از نظر لغت عرب این است که: «بِرّ» نیکوکارى توأم با توجه و از روى قصد و اختیار است، ولى «خیر» به هر نوع نیکى که به دیگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد. پدر این که مقصود از کلمه «برّ» چیست؟ مفسران گفتگوى بسیار دارند. بعضى آن را به معنى بهشت. بعضى به معنى پرهیز کارى و تقوا. و بعضى به معنى پاداش نیک گرفته اند، ولى آنچه از آیات قرآن استفاده مى شود این است که: «برّ» معنى وسیعى دارد و به تمام نیکى ها اعم از ایمان و اعمال پاک گفته مى شود، چنان که از آیه 177 سوره «بقره» استفاده مى شود که: «ایمان به خدا، و روز جزا، و پیامبران، و کمک به نیازمندان، و نماز و روزه، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشکلات و حوادث» همه از شعب «برّ» محسوب مى شوند. بنابراین، رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرایط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است; زیرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانیت و اخلاق، آن گاه روشن مى شود که انسان بر سر دو راهى قرار گیرد، در یک طرف مال و ثروت یا مقام و منصبى قرار داشته باشد که مورد علاقه شدید او است، و در طرف مقابل خدا و حقیقت و عواطف انسانیت و نیکوکارى. اگر از اولى به خاطر دومى صرف نظر کرد معلوم مى شود در عشق و علاقه خود صادق است. و اگر در این راه حاضر بود تنها از موضوعات جزئى صرف نظر کند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نیز به همان پایه است و این مقیاسى است براى سنجش ایمان و شخصیت. در پایان آیه براى جلب توجه انفاق کنندگان مى فرماید: «آنچه را که انفاق مى کنید (کم یا زیاد از اموال مورد علاقه یا غیر مورد علاقه) خدا از همه آنها آگاه است» ( وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ ). بنابراین، هرگز گم نخواهد شد و نیز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند. نفوذ آیات قرآن در دل هاى مسلمانان به قدرى سریع و عمیق بود که بلافاصله بعد از نزول آیات اثر آن ظاهر مى گشت، به عنوان نمونه در مورد آیه فوق در تواریخ و تفاسیر اسلامى چنین مى خوانیم: 1 ـ یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «ابو طلحه انصارى» در «مدینه» نخلستان و باغى داشت بسیار مصفا و زیبا، که همه در «مدینه» از آن سخن مى گفتند، در آن چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن باغ مى رفت از آن آب میل مى کرد و وضو مى ساخت. علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى «ابو طلحه» داشت، پس از نزول آیه فوق به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، عرض کرد: مى دانى محبوب ترین اموال من همین باغ است، من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره اى براى رستاخیز من باشد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِکَ مالٌ رابِحٌ لَکَ: «آفرین بر تو، آفرین بر تو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد بود» . سپس فرمود: «من صلاح مى دانم آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى». «ابو طلحه» دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) را عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد 2 ـ روزى مهمانى بر «ابوذر» وارد شد، او که زندگى ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست که من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصاً از تو پذیرایى کنم، من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت کن بهترین آنها را بیاور (تا براى تو قربانى کنم). میهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد. «ابوذر» به او گفت: به من خیانت کردى، چرا چنین شترى آوردى؟ او در جواب گفت: من فکر کردم روزى به شترهاى دیگر نیازمند خواهى شد. «ابوذر» گفت: روز نیاز من زمانى است که از این جهان چشم مى بندم (چه بهتر که براى آن روز ذخیره کنم) خداوند مى فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» 3 ـ «زبیده» همسر «هارون الرشید» قرآنى بسیار گران قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت، یک روز هنگامى که از همان قرآن تلاوت مى کرد به همین آیه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» رسید، با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت: هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست، باید آن را در راه خدا انفاق کنم، کسى را به دنبال جواهرفروشان فرستاد، تزیینات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بیابانهاى حجاز براى تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد که مى گویند: امروز هم بقایاى آن چاه ها وجود دارد و به نام او نامیده مى شود.
امام باقر (علیهالسلام) : از پیشی گیرندگان در کارهای خیر باشید، و گل بی خار باشید. مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۲۴۱
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ باايمان ترين مردم ، خوش اخلاق ترينِ آنها و بامحبت ترین شان با #خانواده خود است. بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷
آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) : خداوند ،نوازل و بلاها را بدون حکمت و بدون ملاک و مصلحت نمی فرستد ،بلکه برای دعا و تضرع ما می فرستد.بنابراین ،برای رفع آنها دعا لازم و تضرع به درگاهش مطلوب است. "فلو لا اذ جاء هم باسنا تضرعوا" پس ای کاش که وقتی بلا و سختی ما به آنان می آمد، تضرع می گردند. در محضر بهجت، ص۳۷۹
شهیدحاج قاسم سلیمانی: وقتی شهید بهشتی به شهادت رسید امام او را تشبیه به یک ملت کرد. شهیدی که ارزش و بقاء وجود او و حضور او به اندازه ی یک ملت ارزش داشت. بهشتی یک ملت بود.
بدبختی و نا امنی امروز کشور مظلوم افغانستان در خوشخدمتی و دست بر سینه تعظیم به امریکا را در مسئولین غربزده و تربیت شدگان غرب افغانستان جستجو کنید بلای خانمان سوز غرب زدگی
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۹۳ تا ۹۵ سوره مبارکه آل عمران ۹۳ کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ۹۴ فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ۹۵ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ترجمه ۹۳ ـ همه غذاها (ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت). بگو: «اگر راست مى گوئید تورات را بیاورید و بخوانید»! (این نسبت هائى که به پیامبران پیشین مى دهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!). ۹۴ـ بنابراین آنها که بعد از این به خدا دروغ مى بندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مى کنند). ۹۵ ـ بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آئین پاک ابراهیم نبوده) است. بنابراین، از آئین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود»!. شان نزول از روایات و نقل مفسران استفاده مى شود که یهود، دو ایراد دیگر در گفتگوهاى خود با پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند. نخست این که: چگونه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) گوشت و شیر شتر را حلال مى داند با این که در آئین ابراهیم(علیه السلام) حرام بوده، و به همین دلیل یهود هم به پیروى از ابراهیم(علیه السلام) آنها را بر خود حرام مى دانند. نه تنها ابراهیم(علیه السلام) بلکه نوح(علیه السلام) هم اینها را تحریم کرده بود با این حال، چگونه کسى که آنها را حرام نمى داند دم از آئین ابراهیم مى زند؟! 4 دیگر این که: چگونه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خود را وفادار به آئین پیامبران بزرگ خدا مخصوصا ابراهیم(علیه السلام) مى داند در حالى که تمام پیامبرانى که از دودمان اسحاق فرزند ابراهیم بودند «بیت المقدس» را محترم مى شمردند، و به سوى آن نماز مى خواندند، ولى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از آن قبله روى گردانده و کعبه را قبله گاه خود انتخاب کرده است؟! 5 آیات فوق به ایراد اول پاسخ گفته و دروغ آنها را روشن مى سازد، و آیات آینده (آیات 96 و 97) ایراد دوم را پاسخ مى گوید. تفسیر همان گونه که در شأن نزول آیات فوق خواندیم، یهود حلال بودن گوشت و شیر شتر از طرف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را منکر شده بودند. قرآن در نخستین آیه مورد بحث، با صراحت تمام، تهمت هاى یهود را در مورد تحریم پاره اى از غذاهاى پاک (مانند شیر و گوشت شتر) رد کرده، مى فرماید: «در آغاز، تمام این غذاها بر بنى اسرائیل حلال بود، مگر آنچه اسرائیل (یعقوب) پیش از نزول تورات بر خود تحریم کرده بود» ( کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ ). درباره این که «اسرائیل» (اسرائیل نام دیگر یعقوب است) چه نوع غذائى را بر خود تحریم کرده بود؟ و علت آن تحریم چه بود؟ توضیحى در آیه ذکر نشده است، ولى از روایات اسلامى برمى آید: هنگامى که یعقوب گوشت شتر مى خورد بیمارى عرق النسا 1 بر او شدت مى گرفت. لذا تصمیم گرفت از خوردن آن براى همیشه خوددارى کند، پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا کردند، و تدریجاً این امر بر بعضى مشتبه شد، و تصور کردند این یک تحریم الهى است، و آن را به عنوان یک دستور دینى به خدا نسبت دادند قرآن در آیه بالا علت اشتباه آنها را تشریح مى کند و روشن مى سازد که نسبت دادن این موضوع به خدا یک تهمت است. بنابراین، قبل از نزول تورات هیچ یک از غذاهاى پاکیزه بر بنى اسرائیل حرام نبوده که با جمله «مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلُ التَّوْراةِ» در آیه فوق به آن اشاره شده است، اگر چه بعد از نزول «تورات» و آمدن موسى بن عمران بر اثر ظلم و ستم یهود پاره اى از غذاهاى پاکیزه به عنوان مجازات، بر آنها تحریم شد. در جمله بعد خداوند به پیامبرش دستور مى دهد از یهود دعوت کند همان «تورات» موجود نزد خود را بیاورند و آن را بخوانند تا معلوم شود ادعاى آنها در مورد تحریم غذاها نادرست است. قرآن مى فرماید: «بگو: اگر راست مى گوئید تورات را بیاورید و بخوانید» تا روشن شود این نسبت هائى که به پیامبران پیشین مى دهید حتى در تورات تحریف شده شما نیست ( قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ). ولى آنها حاضر به انجام این کار نشدند چون مى دانستند در تورات چنین چیزى وجود ندارد. در آیه بعد مى گوید: اکنون که آنها حاضر به آوردن «تورات» نشدند و افترا بستن آنها بر خدا مسلّم شد، باید بدانند: «آنها که بعد از این به خدا دروغ مى بندند ستمگرند و از روى علم و عمد چنین مى کنند» ( فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ). در حقیقت هم بر خود ستم مى کنند که خویش را گرفتار مجازات و کیفر الهى مى سازند، و هم به دیگران که آنها را با دروغ و نیرنگ از راه راست منحرف مى سازند. در «تورات» کنونى در سفر «لاویان» فصل یازدهم ضمن بیان گوشت هاى حرام و حلال چنین مى خوانیم: «از نوشخوار کنندگان و سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودى که نوشخوار مى کند اما تمام سم چاک نیست آن براى شما ناپاک است». از جمله هاى فوق استفاده مى شود یهود گوشت شتر و سایر سم چاکان را حرام مى دانست ند، ولى هیچگونه دلالتى بر تحریم آنها در آئین ابراهیم و نوح(علیهما السلام) ندارد ممکن است این قسمت از آنها باشد که به عنوان مجازات بر یهود تحریم شده بود. در آخرین آیه مورد بحث روى سخن را به پیامبر کرده، مى فرماید: «بگو: خدا راست گفته (و اینها در آئین پاک ابراهیم، نبوده) بنابراین از آئین ابراهیم پیروى کنید که به حق گرایش داشت و از مشرکان نبود» ( قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ). اکنون که مى بینید من در دعوت خود صادق و راستگویم، پس از آئین من که همان آئین پاک و بى آلایش ابراهیم(علیه السلام) است پیروى نمائید; زیرا او «حنیف» بود یعنى از ادیان باطل متمایل بحق شده بود و در دستورات او حتى در مورد غذاهاى پاک یک حکم انحرافى و تحریم بى دلیل وجود نداشت. او هرگز از مشرکان نبود و این که مشرکان عرب خود را بر آئین او مى دانند کاملاً بى معنى است، «بت پرست» کجا؟ و «بت شکن» کجا؟ قابل توجه این که در قرآن کراراً روى این جمله تکیه شده است که ابراهیم از مشرکان نبود زیرا همان طور که قبلاً هم اشاره کردیم بت پرستان جاهلیت مدعى بودند بر آئین ابراهیم هستند و آن قدر در این ادعا پیش رفته بودند که دیگران، آنها را «حنفا» (پیروان ابراهیم) معرفى مى کردند، لذا قرآن مکرر این موضوع را نفى مى کند.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
https://harimeharam.ir/shohada/24/8
شهید مدافع حرم شهید سید ابراهیم عالمی
تاریخ شهادت : 1392/08/26 | محل شهادت : دمشق - سوریه| محل مزار شهید : جاویدالاثر
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات 92 الی 95 سوره مبارکه آل عمران ,
حقیقت ,
نیکوکارى ,
در راه خدا ,
انفاق ,
کارهای خیر ,
امام باقر (علیهالسلام) ,
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ,
باايمان ترين مردم ,
خوش اخلاق ,
محبت ,
خانواده ,
آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) ,
خداوند ,
دعا ,
تضرع ,
مصلحت ,
شهیدحاج قاسم سلیمانی ,
شهید بهشتی ,
بهشتی یک ملت بود ,
بدبختی ,
ناامنی ,
افغانستان ,
خوشخدمتی ,
تعظیم ,
آمریکا ,
مسئولین غربزده ,
غربزده ,
تربیت شدگان غرب ,
غرب ,
غرب زدگی ,
بنى اسرائیل ,
حلال ,
اسرائیل ,
یعقوب ,
تورات ,
گوشت شتر ,
پیامبران ,
تحریف ,
خدا ,
دروغ ,
ستمگر ,
ابراهیم ,
مشرک ,
شهید مدافع حرم ,
شهید سید ابراهیم عالمی ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 6 تير 1400
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۹۰تا ۹۱ سوره مبارکه آل عمران
۹۰إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ ۹۱إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ
ترجمه ۹۰ ـ کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، و هیچ گاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مى گیرد،) قبول نمى شود; و آنها گمراهان (واقعى) اند. ۹۱ ـ کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ یک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و یاورانى ندارند.
شان نزول بعضى گفته اند: آیه اول، در مورد اهل کتاب که قبل از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)به او ایمان آورده بودند، اما پس از مبعث به او کفر ورزیدند، نازل شده و بعضى دیگر گفته اند: در مورد «حارث بن سوید» و یازده نفر از یاران او که از اسلام برگشته بودند نازل شده، ولى «حارث» پشیمان شد، توبه کرد و چنان که در شأن نزول آیه قبل نیز اشاره شد یازده نفر از همراهان او به حال خود باقى ماندند و باز نگشتند و در پاسخ دعوت «حارث» به او گفتند: ما در «مکّه» مى مانیم و به کار خود بر ضد محمّد(صلى الله علیه وآله) ادامه مى دهیم و انتظار شکست او را داریم، اگر مقصود ما حاصل شد، چه بهتر، و در غیر این صورت راه توبه باز است و هر گاه برگردیم (او ما را مى پذیرد و) درباره ما همان چیزى که درباره تو نازل شد، نازل مى گردد. هنگامى که رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) «مکّه» را فتح کرد، بعضى از آنها وارد اسلام شدند و توبه آنها پذیرفته شد و اما در مورد کسانى که در حال کفر از دنیا رفته بودند آیه دوم نازل گردید.
تفسیر در آیات قبل، سخن از کسانى در میان بود که از راه انحرافى خود پشیمان شده و توبه حقیقى نموده بودند، و لذا توبه آنها قبول شد، ولى در این آیه، سخن از کسانى است که توبه آنها پذیرفته نیست، اینها کسانى هستند که، نخست ایمان آورده سپس کافر شده و در کفر پافشارى و اصرار دارند و به همین دلیل، هیچ گاه حاضر به پیروى از دستورات حق نیستند، مگر این که کار بر آنها مشکل شود و راهى جز اطاعت و توبه و تسلیم نبینند، یقیناً خداوند توبه این گونه افراد را قبول نخواهد کرد. مى فرماید: «کسانى که بعد از ایمان آوردن کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند (و در این راه اصرار ورزیدند) هیچ گاه توبه آنان قبول نمى شود (به دلیل این که از روى ناچارى صورت مى گیرد) و آنها گمراهان اند» چرا که هم راه خدا را گم کرده اند و هم راه توبه را (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ). توبه آنها ظاهرى است; زیرا وقتى پیروزى طرفداران حق را ببینند از روى ناچارى اظهار پشیمانى و توبه مى کنند، و طبیعى است چنین توبه اى پذیرفته نشود. احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه داده شده، این است: این گونه اشخاص زمانى پشیمان مى شوند و توبه مى کنند که خود را در آستانه مرگ و پایان عمر ببینند و مى دانیم: در آن ساعت درهاى توبه بسته مى شود و چنان توبه اى پذیرفته نخواهد شد. در واقع این آیه، شبیه همان چیزى است که در سوره «نساء» آیه 18 آمده که مى فرماید: «کسانى که اعمال بد انجام مى دهند و به هنگامى که مرگشان فرا مى رسد، توبه مى کنند توبه آنها پذیرفته نیست». تفسیر سومى، براى آیه ذکر شده که: منظور از آن، توبه از گناهان معمولى در حال کفر است. مثلاً کسى در کفر خود اصرار داشته باشد، ولى از گناهانى مانند ظلم و غیبت و فحشاء توبه کند، توبه او بى فایده است; چرا که شستن آلودگى هاى سطحى از جان و دل با وجود آلودگى هاى شدید و عمیق، مؤثر نخواهد بود. لازم به یادآورى است تفسیرهاى سه گانه فوق منافاتى با هم ندارد و ممکن است آیه، ناظر به تمام این توبه هاى بیهوده باشد، هر چند تفسیر اول با آیات گذشته و شأن نزول این آیات سازگارتر است.
ادامه شرح در آیه بعد، به دنبال اشاره اى که در آیه گذشته به توبه هاى بیهوده شد، سخن از کفاره بیهوده مى گوید: مى فرماید: «کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد، و آن را به عنوان «فِدْیَه» (و کفاره اعمال زشت خویش) بپردازند هرگز از آنها پذیرفته نخواهد شد» (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ). روشن است، کفر، تمام اعمال نیک انسان را بر باد مى دهد و اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق کنند پذیرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنین چیزى در قیامت در اختیار آنها باشد و بدهند پذیرفته نیست. بدیهى است: منظور از این تعبیر (تمام روى زمین پر از طلا باشد و انفاق کنند) این است که انفاق آنها هر قدر زیاد هم باشد، با وجود آلودگى روح و جان و دشمنى با حق، بى فایده است و گرنه معلوم است: اگر مجموع زمین پر از طلا گردد در آن موقع ارزش طلا با خاک یکسان خواهد بود. بنابراین، جمله بالا کنایه اى براى بیان وسعت دایره انفاق و بخشش است. در این که منظور، انفاق در این جهان یا جهان دیگر است، مفسران دو احتمال داده اند ولى ، ممکن است آیه، ناظر به هر دو باشد، چه تمام دنیا را در حال حیات خود انفاق کنند و چه در قیامت به عنوان فدیه بدهند، پذیرفته نیست هر چند ظاهر آیه نشان مى دهد مربوط به جهان دیگر است. زیرا مى گوید: کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند. یعنى پس از مرگ و در حال کفر، اگر فرضاً بزرگ ترین ثروت هاى جهان در اختیارشان باشد، و تصور کنند همانند این جهان مى توانند با استفاده از ثروت، مجازات الهى را از خود دور سازند، سخت در اشتباه اند، و این جریمه مالى و «فدیه» به هیچ وجه، در مجازات آنها اثر نخواهد داشت. در واقع مضمون آیه، شبیه چیزى است که در آیه 15 سوره «حدید» آمده است که مى گوید: فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا: «امروز نه از شما (منافقان) و نه از کافران، فدیه و غرامتى گرفته (و پذیرفته) نمى شود». و در پایان آیه به نکته دیگرى اشاره فرموده، مى گوید: «آنها کسانى هستند که مجازات دردناک دارند و یاورى ندارند» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ). یعنى نه تنها «فدیه و انفاق» به حال آنها سودى ندارد، بلکه شفاعتِ شفاعت کنندگان نیز، شامل حال آنها نمى شود; زیرا شفاعت، شرایطى دارد که یکى از مهم ترین آنها ایمان به خدا است و به همین دلیل، اگر تمام شافعان روز قیامت جمع شوند تا براى فرد بى ایمانى شفاعت کنند، پذیرفته نخواهد شد. و اصولاً چون شفاعت به اذن خدا است، آنها هرگز از چنین افراد نالایقى شفاعت نمى کنند که شفاعت نیز لیاقتى لازم دارد، چرا که اذن الهى شامل افراد نالایق نمى شود. اساساً آنها به خدا کافرند و جاى اذن براى آنها باقى نمى ماند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام باقر (علیهالسلام) : هر کس تصمیم گرفت کار خیری انجام دهد در آن عجله و شتاب کند زیرا هر عمل خیری که در آن تأخیر افتد و فرصت از دست برود در آنجا گمراهی و اغوای شیطان بوده است. وسائل الشیعه ، ج۱ ، ص۸۶
امام صادق (علیه السلام) : طلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِی بِرِّ الْوَالِدَیْن؛ خوشنودى خدای تعالى را جستجو نمودم و آن را در نیکى به پدر و مادر یافتم. مستدرک ، ج12، ص174
امام حسین(علیه السلام) : هرکس زبانش راستگو باشد ، کردارش پاکیزه گردد و هرکس نیت خیر داشته باشد ، روزیش فراوان و هرکس با زن و بچه اش خوش رفتار باشد عمرش طولانی می شود ارشاد القلوب ، ج ١ ، ص ٣٢٣
آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی، رئیسی جمهور ،محبوب و منتخب مردم دین باور وانقلابی ایران: در حال حاضر باید با درد مردم آشنا شد و بنا دارم ارتباط با مردم را محدود نکنم
من زندگی خود را چه از دوران کودکی و نوجوانی و چه در دوران مسئولیتها در تمام شئون زندگی مدیون حضرت امام رضا (علیه السلام) می دانم دوران طلبگی با وجود سختی ها و کمبودها با وجود صفای وجود علما و اساتید و فضای نورانی مشهد برای بنده دلپذیر بود به دوستان در تیم حفاظت گفتم که ضمن انجام وظایف نباید ارتباط با مردم را محدود کرد چون من به این ارتباط نیاز دارم
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۹۰تا ۹۱ سوره مبارکه آل عمران ,
تفسیر قرآن کریم ,
سوره مبارکه آل عمران ,
ایمان ,
کافر ,
کفر ,
مرگ ,
گمراهی ,
دنیا ,
زمین ,
طلا ,
فدیه ,
اعمال ,
کفاره ,
اعمال بد ,
قبول ,
مجازات ,
دردناک ,
مجازات دردناک ,
یاور ,
یا زهرا سلام الله علیه ,
ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 745
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 812
:: باردید دیروز : 674
:: بازدید هفته : 1738
:: بازدید ماه : 9221
:: بازدید سال : 120901
:: بازدید کلی : 120901
|