«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ» و هنگامیکه به آنها (مشرکان) گفته شود: آنچه را خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند: بلکه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن یافتیم پیروی مینماییم. آیا (از آنان پیروی میکنند) هر چند پدرانشان چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافته بودند؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۰:
آیۀ قبل به ما هشدار داد که از پیروی گامها و فرمانهای شیطان، دوری کنیم.
این آیه یکی از مصادیق راه شیطان را که تقلید کورکورانه است، بیان میکند.
پیروی و اطاعت عقلانی مانعی ندارد، مورد انتقاد قرآن، تقلید از کسانی است که نه خود دارای تعقّل بودهاند و نه هدایت انبیاء را پذیرفتهاند.
هدایت الهی، در هر عصر و زمانی وجود دارد. از اینکه قرآن میفرماید: نیاکان آنان هدایتپذیر نبودند، استفاده میشود که هدایت الهی در هر زمانی بوده، ولی آنها نمیپذیرفتند.
حضرت علی علیهالسّلام در نهجالبلاغه میفرماید: «بلی لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» «نهجالبلاغه، قصار الحکم ۱۴۷» زمین از رهبر آسمانی هرگز خالی نیست؛ خواه آشکارا و خواه مخفیانه مردم را به راه خدا دعوت مینماید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۰:
۱. ارتجاع و عقبگرد، ممنوع است. پیروی از سنّت و راه نیاکان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذیرش نمیباشد. «أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»
۲. تعصّباتِ نژادی و قبیلهای، از زمینههای نپذیرفتن حق است. «بَلْ نَتَّبِعُ» «آباءَنا»
۳. آداب و عقاید نیاکان، در آیندگان اثرگذار است. «ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»
۴. راه حق، با عقل و وحی به دست میآید. «لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»
۵. انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولی انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضدّ ارزش میباشد. «آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۶. عقل، ما را به پیروی از وحی، رهبری میکند. «اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» «أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱ - تفسیر نور:
«وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» و مَثل کافران، چنان است که کسی به حیوانی که جز صدایی (از نزدیک) و یا ندایی (از دور) نمیشنود بانگ زند، اینان کران، لالان و کورانند و از اینروست که نمیاندیشند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱:
«دُعاءً» به معنای خواندن از نزدیک و «نِداءً» برای خواندن از راه دور است.
در این آیه دو تشبیه است: یکی تشبیه دعوتکنندۀ حق به چوپان و دیگری تشبیه کافران، به حیواناتی که از کلام چوپان چیزی جز فریاد نمیفهمند.
یعنی ای پیامبر! مثال تو در دعوت این قومِ بیایمان به سوی حق و شکستن سدهای تقلید کورکورانه، همچون کسی است که گوسفندان و حیوانات را برای نجات از خطر صدا میزند و آنها این پیام را درک نمیکنند؛ زیرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع کر و لال و نابینا هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱:
۱. ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است که مقدّمۀ تعقّل باشد، وگرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۲. راه شناخت، پرسیدن، گوشکردن و دیدن همراه با تفکّر است. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۳. اشخاص بیتفاوت در برابر دعوت حق، پنج صفت تحقیرآمیز دارند: مثل حیوانند، کورند، کرند، لالند و بیعقلند. «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا» «فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید و شکر خدارا به جای آورید. اگر فقط او را پرستش میکنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲:
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که خداوند میفرماید: من مردم را خلق میکنم، امّا آنان غیر مرا میپرستند. من به آنان روزی میدهم، امّا آنان شکر دیگری را مینمایند. «تفسیر صافی»
قرآن، هر گاه بنا دارد انسان را از کاری منع کند، ابتدا راههای مباح آن را مطرح کرده و سپس موارد نهی رابیان میکند.
چون میخواهد در آیات بعد، مردم را از یک سری خوردنی، منع و نهی کند، در این آیه راههای حلال را بازگو نموده است.
شکر مراحلی دارد؛ گاهی با زبان است و گاهی با عمل. شکر واقعی آن است که نعمتها در راهی مصرف شود که خداوند مقرر نموده است.
هدف اصلی از آفرینش نعمتهای طبیعی، مؤمنان هستند.
در سه آیۀ قبل فرمود: ای مردم! از آنچه در زمین است بخورید.
در این آیه میفرماید: ای مؤمنان! از نعمتهای دلپسندی که برای شما روزی کردهام بخورید.
شاید در این اختلاف تعبیر، رمزی باشد و آن اینکه هدف اصلی، رزقرسانی به مؤمنان است، ولی دیگر مردم هم در کنار آنها بهره میبرند. همانگونه که هدف اصلیِ باغبان از آبیاری، رشد گلها و درختانِ میوه است، گرچه علفهای هرز و تیغها نیز به نوایی میرسند.
از هر کس توقّع خاصّی است.
از مردم عادّی، توقّع آن است که پس از خوردن، دنبال گناه و وسوسههای شیطان و فساد نروند «یا أَیُّهَاالنَّاسُ کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» «بقره، ۱۶۸»
ولی از اهل ایمان این توقّع است که پس از خوردن، به دنبال عمل صالح و شکرگزاری باشند. «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا»«وَ اشْکُرُوا» و «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا» «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» «مؤمنون، ۵۱» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲:
۱. خودسازی و زهد و تقوی، منافاتی با بهرهگیری از طیّبات ندارد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوامِنْ طَیِّباتِ»
۲. در مکتب اسلام، مادّیات مقدّمۀ معنویات است. «کُلُوا»، «وَ اشْکُرُوا»، «تَعْبُدُونَ»
۳. اسلام در تغذیه، به بهداشت توجّه دارد. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»
۴. قبل از تأمین زندگی مردم و محبّت به آنان، توقّعی نداشته باشید. «کُلُوا» «وَ اشْکُرُوا»
۵. شکر، نشانۀ خداپرستی و توحید ناب است. اگر انسان رزق را نتیجه فکر اقتصادی، تلاش، مدیریّت، سرمایه و اعتبارات خود بداند، برای خداوند سهمی قایل نخواهد بود تا او را شکر کند. «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»
۶. شکر، نمونۀ روشن عبادت است. «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ» «تَعْبُدُونَ»
۷. شکر خداوند، واجب است. «کُلُوا» «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ»
۸. خداپرست، آنچه را خدا حلال شمرده، از پیش خود حرام نمیکند. «کُلُوا» «إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳ - تفسیر نور:
«إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِاللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است،(ولی) آن کسکه ناچار شد (به خوردن اینها) درصورتیکه زیادهطلبی نکند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهی بر او نیست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳:
بهدنبال آیۀ قبل که فرمود: از پیش خود، حلالهای خدا را بر خود حرام نکنید، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوک و هر حیوانی که مانند زمان جاهلیّت نام غیر خدا هنگام ذبح بر او برده شود، حرام کرده است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: گوشت مردار، سبب ضعف بدن و قطع نسل و مرگ ناگهانی میشود و خوردن خون، سبب سنگدلی و قساوت قلب می گردد. «وسائل، ج ۱۶، ص ۳۱۰»
طبق نظریههای بهداشتی، گوشت خوک عامل دو نوع کرم کدو و تریشین است و حتّی در بعضی از کشورها، مصرف گوشت خوک ممنوع شمرده شده و انجیل مسیح نیز گناهکاران را به خوک تشبیه کرده است.
کسیکه برای حفظ جان خود هیچ غذایی نداشته باشد، میتواند به خاطر اضطرار از غذای حرام استفاده کند، مشروط بر اینکه از روی سرکشی و نافرمانی و ستمگری نباشد؛ یعنی فقط به همان مقداری مصرف کند که خود را از مرگ برهاند، نه اینکه خواهان لذّت باشد. این اجازه به خاطر لطف و مهربانی خداوند است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: اگر انسان عمداً در حال اضطرار از خوردنیهای ممنوع نخورد و بمیرد، کافر مرده است. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۳۰»
با توجّه به اینکه خوردنیهای حرام، بیش از چهار موردی است که در آیه مطرح شده است، پس کلمه «إِنَّما» به معنای حصر عقلی نیست، بلکه در مقابل تحریمهای جاهلیّت است.
قاعدۀ اضطرار، اختصاص به خوردنیها ندارد و در هر مسئلهای پیش آید، قانون را تخفیف میدهد.
از امام صادق علیهالسّلام سؤال کردند که پزشک به مریضی دستور استراحت و خوابیدن داده است، نماز را چه کند؟ امام این آیه را تلاوت نموده و فرمودند: نماز را خوابیده بخواند. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۴۵»
احکام اسلام، بر اساس مصالح است. در آیه قبل، خوردن به خاطر طیّب بودن آنها مباح بود و در این آیه چیزهایی که از طیّبات نیستند، حرام میشود.
تحریمهای الهی، تنها به جهت مسائل طبی و بهداشتی نیست، مثل تحریم گوشت مردار و خون، بلکه گاهی دلیل حرمت، مسائل اعتقادی، فکری و تربیتی است. نظیر تحریم گوشت حیوانی که نام غیر خدا بر آن برده شده که به خاطر شرکزدایی است. چنانکه گاهی ما از غذای شخصی دوری میکنیم، به خاطر عدم رعایت بهداشت توسط او، ولی گاهی دوری ما از روی اعراض یا اعتراض و برائت از اوست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳:
۱. اسلام به مسئلۀ غذا و تغذیه، توجّه کامل داشته و بارها در مورد غذاهای مضرّ و حرام هشدار داده است. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ»
تحریم گوشت خوک و مردار و خون، چهار بار در قرآن تکرار شده است: آیۀ مورد بحث و سورههای مائده، ۳ و انعام، ۱۴۵ و نحل، ۱۱۵.
۲. تحریمها، تنها به دست خداست نه دیگران. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ»
۳. توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حیوانات لازم است. تا هیچکار ما خارج از مدار توحید نباشد و با مظاهر شرک و بتپرستی مبارزه کنیم. «وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ»
۴. اضطراری حکم را تغییر میدهد که به انسان تحمیل شده باشد، نه آنکه انسان خود را مضطرّ کند. کلمۀ «اضْطُرَّ» مجهول آمده است؛ نه معلوم. «فَمَنِ اضْطُرَّ»
۵. اسلام، دین جامعی است که در هیچ مرحله بنبست ندارد. هر تکلیفی بههنگام اضطرار، قابل رفع است. «فَمَنِ اضْطُرَّ» «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
۶. قانونگذاران باید شرایط ویژه را به هنگام وضع قانون در نظر بگیرند. «فَمَنِ اضْطُرَّ» «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» کسانیکه آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده، کتمان میکنند و بدان بهایی اندک میستانند، آنها جز آتش در شکمهای خود فرو نمیبرند، و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و پاکشان نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۴:
دانشمندانِ یهود و نصاری تا قبل از آمدن پیامبر اسلام، به مردم وعدۀ آمدن آن حضرت را میدادند و نشانههایی را که در تورات و انجیل آمده بود برای مردم میگفتند.
ولی همینکه پیامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوی با از دست دادن مقام، مال و خود دیدند، حقیقت را کتمان نمودند، تا چند روزی بیشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدایایی بخورند.
ولی این بهای اندکی است که در برابر گناه بزرگ خود دریافت میدارند و این درآمدها نیز چیزی جز آتش نیست که میخورند.
همچنانکه در آیهای دیگر، از خوردن اموال یتیمان به خوردن آتش تعبیر شده است. «نساء، ۱۰»
خداوند در روز قیامت با این کتمانکنندگان، سخنی از روی محبّت نخواهد گفت، با آنکه در آن روز، مؤمنان با خدا هم سخن خواهند شد. البتّه این گفتوگو یا از راه ایجاد موج در فضا و یا از طریق الهام و با زبان دل است و همۀ خوبان در آن روز کلیماللّه میشوند.
در آیۀ قبل، به دنبال تحریم گوشت خوک و مردار، سخنی از مغفرت آمده است.
ولی در این آیه که سخن از تحریم کتمان حق و گناهان مربوط به مسائل فکری و فرهنگی است، لحن آیه بسیار تندتر شده و سخنی از مغفرت نیامده است.
بگذریم که در آیۀ بعد این تهدیدات شدیدتر میشود.
کتمان حقیقت، تنها دربارۀ رسالت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نبوده است. کسانیکه دربارۀ جانشین واقعی پیامبر نیز کتمان حقیقت کنند، دچار این عقوبت خواهند شد.
آنانکه ماجرای غدیر خم را در کتب تفسیر و تاریخ خود محو و مسیر آیات را تحریف و توجیه میکنند و مردم را به جای امام معصوم به سراغ دیگران میفرستند، دچار کتمان حقیقت شدهاند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۴:
۱. دنیاگرایی، بزرگترین خطر برای علما و دانشمندان است. «یَکْتُمُونَ»، «یَشْتَرُونَ»
۲. دینفروشی، به هر قیمتی که باشد خسارت است، زیرا حقایق و معارف کتب آسمانی ارزشمندتر از همۀ منافع است. «ثَمَناً قَلِیلًا»
۴. اشیا دارای یک وجهۀ باطنی و ملکوتی هستند که در قیامت به آن شکل تجسّم مییابند. «فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ»
۵. کیفر، باید متناسب با جرم باشد. آنانکه در دنیا راه شنیدن کلام خدا را بر مردم بستهاند، در قیامت از لذّت استماع کلام خدا محروم میشوند. «لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ»
۶. عذابهای قیامت، هم جسمی و هم روحی است. «لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ» آنها (کتمانکنندگان حق) کسانی هستند که گمراهی را به بهای از دست دادن هدایت و عذاب را به جای آمرزش خریدند. پس به راستی چقدر در برابر عذاب خداوند تحمّل دارند؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵:
برای کتمان گناه ، هشت تهدید پیدرپی آمده است پنج تهدید در آیۀ قبل، دو تهدید در این آیه و یک تهدید در آیۀ بعد.
شاید در مورد هیچ گناه دیگر این همه تهدید پشت سر هم نیامده باشد. انگیزههای کتمان حق:
انگیزههای کتمان حقیقت، زیاد است.
از آن جمله میتوان به غرور، تعصّب نابهجای دینی، حفظ موقعیّت، ضعف نفس، عدم شهامت، تنگنظری، سفارش بیگانگان، حفظ مقام و مال اشاره کرد.
توبۀ گناه کتمان، تنها استغفار و گریه نیست، بلکه بیان حقایق است. البتّه در مواردی که جان کسی در خطر است و یا فساد و خطری مطرح است، کتمان مانعی ندارد. مانند کتمان گناهان خود یا مردم، برای جلوگیری از رواج بدیها. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵:
۱. کتمان حقایق، از گناهان ویژۀ دانشمندان است. «أُولئِکَ الَّذِینَ»
۲. در بیان کتب آسمانی، هدایت و مغفرت الهی است و در کتمان آنها ضلالت و عذاب. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ»
۳. دینفروشی و کتمان حقیقت، سختترین کیفرها را بهدنبال دارد. جملۀ «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ» در قرآن تنها در مورد این گروه به کار رفته است. تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶ - تفسیر نور:
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» آن (عذاب) به جهت آن است که خداوند کتاب (آسمانی) را به حق نازل کرده است و البتّه کسانیکه در کتاب (خدا با کتمان و تحریف) اختلاف (ایجاد) کردند، همواره در ستیزهای عمیق هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶:
این همه تهدید و وعدۀ عذاب که برای کتمان کنندگان حقایق دینی بیان شد، از آن جهت است که خداوند کتاب آسمانی را چنان روشن و واضح و همراه با دلایل و استدلال نازل کرده است که جای هیچگونه شبهه و ابهام برای کسی باقی نماند.
امّا با این حال گروهی از مردم برای حفظ منافع شخصی خود، دست به توجیه و تحریف زده و در فهم کتاب آسمانی اختلاف به وجود میآورند تا به اصطلاح آب را گلآلود نموده و از آن ماهی بگیرند.
خداوند در وصف اینان میفرماید: این گروه در شقاق و جدایی به سر میبرند.
یکی از راههای کتمان حقیقت، ایجاد اختلاف است.
در سه آیۀ گذشته، تمام تهدیدات متوجّه کتمانکنندگان بود.
در این آیه به جای اینکه بفرماید: کتمانکنندگان در شقاقند، فرمود: اختلافکنندگان در کتاب، در شقاقند.
این نشاندهندۀ آن است که کتمانکنندگان، همان اختلافکنندگان هستند؛ زیرا در محیط آلوده به اختلاف است که میتوان مردم را سردرگم و حقایق را پنهان کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶:
۱. منشأ اختلافات دینی و مذهبی، دانشمندان هستند؛ نه کتب آسمانی. «نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» «اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ»
۲. کتمان حقایق، موجب شقاق و شکاف و جدایی و پراکندگی است. «شِقاقٍ بَعِیدٍ»
منبع: محسن قرائتی ، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۵۹-۲۶۸.
مهمترین پايۀ اسلام
عَنْ فُضَيْلٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)، قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ: الصَّلَاةِ، وَ الزَّكَاةِ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْوَلَايَةِ، وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ. از فضیل نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز، و زكات، و روزه، و حجّ، و ولايت، و برای چيزی فریاد زده نشد، آنچنان که در روز غدير برای ولايت فریاد زده شد.
بحار الأنوار، ج 65، ص332، ح8؛ الكافي، ج 2، ص21، ح8.
از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت است از پدرشان حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) كه فرمودند: همانا شيطان دشمن خدا، چهار بار ناله كرد: روزى كه مورد لعن خدا واقعشد، و روزى كه به زمين هُبوط كرد، و روزى كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مبعوث شدند، و روز عيد غدير.
بحار الأنوار، ج 37، ص121، ح13؛ قرب الإسناد، ص9، ح30.
معنی مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام)، عَنْ قَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله): «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؟ فَقَالَ: يَا أَبَا سَعِيدٍ! تَسْأَلُ عَنْ مِثْلِ هَذَا؟ عَلَّمَهُمْ أَنَّهُ يَقُومُ فِيهِمْ مَقَامَهُ. از ابان بن تغلب نقل است که گفت: از حضرت ابا جعفر، امام محمّد باقر(علیه السلام) در بارۀ فرمایش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، پرسیدم، حضرت فرمودند: آیا چنین مطلبی سؤال می پرسی؟ معنایش این است که آن حضرت، به مردم فهماند که در میان آن ها، فقط علی(علیه السلام) جانشین او خواهد بود.
بحار الأنوار، ج 37، ص223، ح97؛ معاني الأخبار، ص66، ح2.
دعاهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غدیرعَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ بِإِعْلَانِ أَمْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، قَالَ: ... فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالَ: فَجَهَرُوا، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّانِيَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّالِثَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام)، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ مِنْ بَعْدِي. از حنان بن سدیر نقل است که پدرش گفت: حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که جبرئیل در حجّة الوداع برای اعلان امر ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)، آیۀ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»، تا آخرش را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل کرد، پس فرمودند: چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟ مردم با صدای بلند گفتند: خدا و رسولش، پس بار دوّم پرسیدند، و مردم گفتند: خدا و رسولش، سپس برای بار سوّم پرسیدند، و مردم گفتند: خدا و رسولش، آنگاه دست علی(علیه السلام) را گرفتند و فرمودند: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا! دوستدار او را دوست بدار، و با دشمنش دشمن باش، و یاری دهنده اش را یاری نما، هر که او را خوار کند را خوار نما، زیرا او از من است و من از اویم، او برای من به منزلۀ هارون برای موسی است، مگر اینکه دیگر پیامبری پس از من نمی باشد.
بحار الأنوار، ج 37، ص139، ح32؛ تفسير العياشي، ج 1، ص332، ح153
غدیر در کلام امام هادی (علیه السلام)
مولای ما، حضرت هادى(علیه السلام) به ابو اسحاق فرمودند: و روز غدير که پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برادرشان على(علیه السلام) را به عنوان علَم و پيشواى بعد از خود برای مردم نصب نمودند، ابو اسحاق گفت: عرض كردم: راست فرمودید، فدايتان شوم! من برای همين به زيارت و ديدار شما آمده ام، و گواهى مى دهم كه شما حجّت خدا بر مردم هستید.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: یاد امام باقر(علیه السلام)، یعنی یاد سر برآوردن حیات دوبارهی جریان اصیل اسلامی در مقابلهی با تحریفها و مسخهائی که انجام گرفته بود. 1388/09/04
بالاتر از ایثار جان حضرت آیتالله امام خامنهای:اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انسان ۲۵۰ ساله | امام هادی علیهالسلام و جنگ روانی علیه خلیفه قدرتمند
امام هادی علیهالسلام با دیدِ یک انسان مبارز به دربارِ متوکّل رفت و مجلسِ شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی او را مغلوب کرد؛ به طوری که در آخرِ حرفهایش، متوکّل برای حضرت عطر آورد و او را با احترام بدرقه کرد. در مبارزهای که شروع کنندهی آن، خلیفهای تندخو و قدرتمند بود، امام هادی دست به یک جنگ روانی زد؛ مبارزهای که در آن نیزه و شمشیر کاربُرد ندارد. ۱۳۸۰/۶/۳۰
بزرگترین عید، برترین تبیین حضرت آیتالله امام خامنهای: «در روز عید غدیر، پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
یاامیرالمؤمنین حضرت آیتالله امام خامنهای: «در روز عید غدیر،پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
حضرت آیتالله امام خامنهای: «امیرالمؤمنین، آن زبان صادق، آن بیان ناطق عنالله در موارد متعدّدی در مقابل مخالفین خودش، به ماجرای غدیر احتجاج کرده؛ از جمله امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در صفّین یک خطبهای برای اصحاب خودشان میخوانند و آنجا شرح میدهند حادثهی غدیر را و میگویند پیغمبر این جور گفت و این جور ایستاد و مانند اینها، بعد گفت «قُم یا عَلیّ»، علی جان بلند شو؛ من بلند شدم، دست من را گرفت و گفت که خدا ولیّ ما است، من را ولیّ شما قرار داده و هر کسی که من ولیّ او و مولای او هستم، این علی مولای او است.» ۱۴۰۰/۰۵/۰۶
بهشتی در آینده شناخته خواهد شد آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ بود و این مردم هنوزم که هنوز است، به نظر من آقای بهشتی را نشناختهاند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد. بهشتی را ماها میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم از نزدیک که قدم به قدم چگونه این مرد، این انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد. بیانات در بیمارستان پس از حادثه ترور ۱۳۶۰/۰۴/۱۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی: «واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابیاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلی میروند توی میدان؛ اینها هستند. افرادی که نسبت به این جوانها با چشم بدبینی نگاه میکنند یـا مـــردم را بـدبیــن میکننــد، بـه اســـتقلال کشــور و پیشرفت کشور و به انقلاب اسلامی خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانی کرد.» ۱۳۹۲/۱۲/۱۵
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
شهید مظلوم آیت الله محمد حسینی بهشتی در وصیت خود خطاب به خانواده اش آورده است: اینجانب سیدمحمد حسینی بهشتی، دارنده شماره شناسنامه 13707 از اصفهان، به همسرم، فرزندانم و سایر بستگانم وصیت می کنم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسان هاست، اهمیت دهند و با ایمان به خدای یکتای علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان و رحیم، پیامبران بزرگوارش و پیروی از خاتم پیامبران (ص)، کتاب قرآن، ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، اهتمام به ذکر و یاد خدا، نماز با حضور قلب، روزه، عبادات دیگر، انفاق، ایثار، صدق و جهاد بی امان در این راه و حضور پیگیر در جماعت و انس با مردم، راه سعادت را به روی خود باز گردانند. 27 رجب 1400 هجری قمری ما بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم؛ ما بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا (ع)، فرزندان زندان های بی نام و نشان و حبس ها و دخمه های فراموشی. ما بی شناسنامه نیستیم، اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم. ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس، خیمه دعایی برافراشته اند، ما ساده نشینان کاخ ویرانه فقر و فناییم؛ پنجره هایی که رو به سوی افق سبز توکل باز می شوند؛ ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم؛ ما مثل وضو ساده و پاکیم؛ عین اقطار بی آلایش و معصومیم؛ ما را می شود در هر گوشه مسجد پیدا کرد؛ در هر جنسی جستجو نمود با هر دردی دریافت؛ ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم و دوستان ما شیران روز و پارسایان شب هستند. از نوح به بعد تا کربلا و هویزه و تا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم؛ ما در این آب و خاک سبز می شویم؛ ما بی شناسنامه نیستیم.
شهید همت: در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.
شهید چمران: من نمیگویم #ولی_فقیه معصوم است ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمیدهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد.
شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود.
شهید «رضا مهرابی نژاد» فرزند «امامقلی» 2 فروردین 1333 در کرمانشاه دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 12 تیرماه 1363 در نقده به فیض شهادت نائل آمد.
«هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده میشوند»
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
سلام و درود به امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمينی و درود فراوان به تمامی شهدا، علیالخصوص شهدای مظلوم كردستان. سلام و درود به تمامی خانوادههای شهدا، اُسرا، مجروحين و مفقودين. سلام به تمامی خانوادههای رزمندگان اسلام و سلام بر خانواده محترم خودم.
پدر و مادر عزيز و مهربانم! اميدوارم كه مرا ببخشيد.
همسر گراميم! اميدوارم كه مرا ببخشيد و فرزندان مرا خوب تربيت كنيد. دخترانم را زينبوار و پسرانم را حسينوار تربيت كنيد. بدان و آگاه باش كه اجر شما، اجر عظيمی نزد خداوند متعال است و مصيبتها كليد بهشت است. ما كه میخواهيم دير يا زود همه نزد خداوند برويم پس چه بهتر در راه خدا شهيد شويم. امروز ما در راهی قدم نهادهايم كه تمامی اولياء خاص خدا در اين راه فدای دين حق شدند. شما امروز ادامه دهنده راه زينب(س) هستيد و اميدوارم كه در قيامت با حضرت زينب(س) محشور شويد. حالا که راهمان را شناختهايم بايد راه شهيدان را ادامه بدهيم. از شهادت من هيچ ناراحتی نداشته باشيد كه خداوند در قرآن كريم فرموده است من نگهبان خانوادههای شهدا هستم.
از شما تقاضا میكنم كه فرزندانم مجيد و روحالله را طوری بزرگ كنيد كه اسلحه مرا بردارند و راهم را ادامه دهند. در تشييع جنازهام چشمان مرا باز بگذاريد كه منافقين كوردل بفهمند راهی كه رفتم آگاهانه بوده است و با چشمی باز.
خواهش من از شما اين است كه هيچوقت امام را تنها نگذاريد و نماز را به پا داريد. از دخترانم خواهش میكنم كه حجابشان را حفظ كنند. از خواهرانم تقاضا دارم كه مرا ببخشند و خواهش ميكنم از شما، حجاب را حفظ كنيد.
برادرم! از شما تقاضا دارم كه تا آخرين قطره خون از ولايت فقيه دفاع كنيد. مرا در بهشت رضا(ع) كنار بقيه شهدا دفن كنيد. سر قبرم اسلحه مرا به پسرم بدهيد كه يک تير شليک كند تا ابرجنايتكاران بفهمند كه هر اسلحهای از دست شهيدی به زمين میافتد پسران آن شهدا راه پدر شهيد خود را ادامه میدهند.
و در خاتمه يک پيام دارم برای تمامی ملت قهرمان ايران: امام را تنها نگذارند و راه شهدا را ادامه دهند. ابرقدرتهای شرق و غرب بدانند كه اگر ما را تكهتكه كنند باز تكهتكهها فرياد میزنند، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
والسلام علی من اتبع الهدی
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدی(عج) خمينی را نگهدار
شهید «رمضان پناهی» فرزند «پناهعلی» 6 مهرماه 1332 در ساوه دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 11 تیرماه 1364 به فیض شهادت نائل آمد.
ولا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.
با توكل بر خداوند متعال و با دورود بر مهدی موعود(عج) و با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامی ايران. با دورود فراوان بر مادرم، همسرم، فرزندانم، خواهرم، برادرانم و با دورود بر كليه امت حزبالله و شهيدپرور ايران.
توبه نامهام را به شما كه وصيتنامهام میباشد، خطاب به شما عزيزان ايثارگرم كه وارث همه مسئوليت شهادتم(البته اگر خدای متعال قبول كند) در بين بستگانم میباشید مینويسم.
من با آگاهی كامل اين راه را كه همان ردپای امام حسين(ع) است انتخاب نمودهام. من يک سرباز راه حق عليه باطل هستم و با ميل و رغبت خودم اين مسير را كه راه شهدای اسلام است انتخاب نمودهام. من اين راه را برای رضای خدا متعال و به خاطر قرآن و اسلام انتخاب نمودهام؛ چرا كه خون سرخ شهيدان از صدر اسلام تا شهدای كربلای جنوب و غرب ايران فرياد میزند كه چرا نشستهايد؛ آخر ما مسلمان هستيم. ما در عصری زندگی میكنيم كه كفر و نكبت سراسر دنيا را گرفته است. به قول امام عزيز ما بايد آنقدر شهيد و خون بدهيم تا فتنه و كفر از روی زمين برداشته شود. ما بايد آنقدر شهيد بدهيم تا اسلام عزيز با ظهور مهدی(عج) پيروز شود و عدل الهی در سايه توحيد برقرار گردد.
عزيزان من! مبادا روزی امام امت و فقيه عالیقدر را تنها بگذاريد. ما در حال حاضر هرچه داريم از روحانيت مبارز داريم. واقعا كشور ما در لجنزار فرو رفته بود كه نجاتش را بايد مديون اين رهبر عالیقدر و روحانيت مبارز دانست. در حال حاضر تمام كشورهای غرب و شرق بر عليه اين رهبر كبير انقلاب و ايران اسلامی توطئه میكنند؛ تمام كشورهای جنايتكار همدست شدند بلكه اين انقلاب را شكست بدهند، نكند خدای ناكرده عدهای هم پيدا شوند از داخل مثل خوره اين انقلاب را بخورند.
اميدوار هستم كه مكر و حيله دشمنان، چه داخلی و چه خارجی به خودشان باز گردد.
باز هم توصيه میكنم اگر میخواهيد در ادامه راه شهدا باشيد؛ اگر میخواهيد شهدا را خشنود كنيد، اگر میخواهيد رزمندگان را ياری كنيد، امام و فقيه عالیقدر را كاملا حمايت كنيد و آنها را تنها نگذاريد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار
والسلام
رمضان پناهی، مورخ 1364/1/17
شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار
تاریخ شهادت : 1394/11/21 | محل شهادت : حلب - سوریه
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسولالله صلیالله علیه وآله انی تارک فیکم ثقلین کتاب ا... و عترتی ، لم یفترقا حتی علی الحوض
بارالها من بهخوبی میدانم که کیستم و چگونه بندهای در نزد درگاه تو بودهام. بااینکه بزرگترین نعمتهای دنیا را به عطا نمودی قدر نشناختم و بهجای سر سائیدن بر آستان تو، عصیان و سرکشی نمودم. بار الها نعمت اسلام و مسلمان بودن به من عطا نمودی ولیکن غافل بودم نعمت قرآن هدایتگر و برنامه جامع برای رسیدن به فلاح و رستگاری به من ارزانی داشتی اما نفهمیدم و از آن آنگونه که شایسته است استفاده نکردم.
فرصت دادی تا پیامبر صلح و دوستی و رحمت العالمین حضرت ختمیمرتبت محمد بن عبدا... صلیالله علیه وآله را بشناسم و ایشان را که اسوه حسنه نامیدی بهعنوان سرمشق و الگوی زندگی برگزینم ولیکن همچون کبک سر در برف فروکردم و هیچ توجهی به این نعمت بزرگ نکردم. از میان فرق اسلامی، مرا در زمره شیعیان قرار دادی که فقط ساکنان حقیقی این طریقت در صراط مستقیم بهسوی تو درحرکتاند ولیکن در خواب خرگوش بودم نفهمیدم.
برای شیعیان، بعد از پیامبر بزرگ اسلام سیزده نور معصوم و پیشوا و راهبر و امیر و هادی قرار دادی تا سالکین طریقت در پرتو هدایت آنان به سرمنزل مقصود برسند ولیکن نفهمیدم و خلاف شیوه و منش آنان عمل نمودم بار خدایا به همهی خطاهای خود معترفم و میدانم که عمری اشتباه نمودم. الها میدانم که هر کاری نمودم با خلوص نیت نبوده و عمری به ریاکاری و تزویر مشغول بودم. ولیکن خدایا صادقانه از تو میخواهم حداقل به خاطر لقلقههای زبانم که تو را خدای خود میدانستم و حضرت ختمیمرتبت محمد مصطفی صلیالله علیه وآله را بهحق آخرین فرستادهات.
خدایا از معرفت به توحید و یگانگی تو چیزی در چنته ندارم، از معاد و آخرت چیزی نفهمیدم از نبوت فقط نام پیامبر اسلام را لقلقه نمودم. از امامت فقط عرض ارادتی ظاهری به علی بن ابی طالب علیهالسلام و فرزندانش ابراز نمودم و عدالت واژهای نامفهوم و غریب برایم بوده. خدایا اعتراف میکنم که عصیان و سرکشی نمودم اقرار میکنم که یاغی هستم و در اوج رذالت و پلیدی مستقرم. ولیکن زبانم گاهی نام تو را برده است. گاهی از سر عادت و بدون توجه نام پیامبر را زمزمه نمودم. در مواردی نادر نگاهی به کتاب هدایتگر و نورانیات داشتهام، گاهی چشمانم برای مصیبت حضرت علی علیهالسلام و زهرای مرضیه سلاماللهعلیه و فرزندان بزرگوارش، نمی به خود دیده است و قلبم در شادی آن بزرگوار مسرور گشته.
خدایا عاجزانه از تو میخواهم که به نفس پَستِ من نگاه نکنی و با لطف و عزیمت و بزرگواری خود، مرا مورد مغفرت و آمرزش قرار دهی از من بگذری.
و اما بعد، همسر بزرگوار و مهربان و فداکارم؛ از روزی که زندگی با من را آغاز نمودی هیچگاه روی آرامش را به خود ندیدی. ازلحاظ معنوی بارها از من پیش بودی و من با فاصلههای بعید و طولانی از تو دور بودم، ازلحاظ مادی هیچگاه نتوانستم حداقلهای آسایش و زندگی را برای تو و فرزندانم تأمین نمایم.
حتی نتوانستم زمان کافی خدمتتان باشم، اندک زمانی را نیز که پیشتان بودم مجبور بودید بداخلاقیهای مرا تحملکنید، بار تربیت فرزندان را تنها به دوش کشیدی، و مدیریت خانه را با انبوه مشکلات تدبیر نمودی بهجای آنکه یار شاطری برای تو باشم، بار خاطری برایت بودم. بهجای آنکه تکیهگاهی برایت در زندگی باشم تو را با انبوهی از گرفتاریها و در سختترین شرایط تنها گذاشتم.
همسر عزیزم، زبانم قاصر است از اینکه زحمات فراوان و طاقتفرسای تو را پاس بدارم میدانم که نزد خدا روسیاهم و هیچ جایگاهی در نزد او ندارم اما مطمئن باش که اگر دوری مرا به خاطر غلبهی حق بر باطل به افراشته شدن پرچم اسلام ناب تحمل میکنی پاداش تو افضل بر آن مجاهدان است که در خط مقدم نبرد رودررو و چشم در چشم با دشمنان خدا پیکار میکنند. اگر امروز با تأسی به زهرای مرضیه و زینب کبری سلامالله علیها رنج و مشقت و بار زندگی را بهتنهایی بر دوش میکشی شک نکن که در نزد خداوند منان جایگاهی رفیع خواهی داشت. همسر عزیزم؛
از تو در اوج ناتوانی و عاجزانه میخواهم که به خاطر همهی کاستیها و بدیهایم درگذری و مرا ببخشی و همواره از درگاه خداوند برایم آمرزش و بخشش بطلبی.
همسر مهربانم؛ از تو میخواهم که در راه اعتلای اسلام ثابتقدم و استوار باشی و همچون کوهی استوار و مانند آهن محکم ، فرزندانم را انقلابی، مکتبی و پیرو اهلبیت تربیت نمایی که مهمترین وظیفه و کارکرد خانواده تحویل نسلی مؤمن و مکتبی به جامعه و امت اسلامی است که اگر این مهم را به سرمنزل مقصود برسانی خیر دنیا و آخرت را ربودهای و هم خود و هم من را در نزد خدای متعال و پیامبر و ائمه هدی سربلند مینمایی.
همسر عزیز و مهربانم و فرزندان دلبند و عزیزتر از جانم؛ سیده زهرای عزیز و سیده زینب عزیز و سیده رقیه عزیز؛
در ابتدای مطلب حدیثی از پیامبر عزیز شأن اسلام نقل نمودم که فرمودند بعد از خود دو چیز گرانبها و باارزش را در میان امت اسلام باقی میگذارند که آن دو هرگز از هم جدا نخواهد شد و لاغیر. اولین چیزی که پیامبر از آن یاد مینمایند که در تعبیر از آن به ثقل اکبر یاد میشود؛ قرآن کریم است.
بهراستیکه قرآن نسخه شفابخش و هدایتگر آدمیان است بهسوی حق. پس به شما توصیه میکنم که هیچگاه از تلاوت آن در زندگی غافل نشوید که این نخستین قدم است. اما قدم بعدی که مهمتر از قدم اول است، تدبر در آیات الهی است همواره به شما توصیه میکنم که علاوه بر تلاوت قرآن، به تدبر در آن نیز بپردازید و برای فهم بیشتر آن تلاش کنید و به تفاسیر علمای بزرگ مراجعه نمایید. اما سومین و مهمترین قدم به کار بستن دستورات قرآن در زندگی است که بسیار سختتر از تلاوت و تدبر در آیات است. اگر توانستید بهدرستی دستورات الهی که در قرآن برای هدایت بشر آورده در زندگی خود به کار ببندید قطعاً فلاح و رستگاری بسیار نزدیک خواهید شد.
اما دومین چیزی که پیامبر در میان امت خود باقی گذاشت و از آن به ثقل اصغر یاد میشود اهلبیت پیامبر میباشد. همسر و فرزندان خوبم بدانید که بهترین الگوهای عملی برای سرمشق بودن در زندگی پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت علی علیهالسلام، زهرای مرضیه سلامالله علیها، امام حسن و امام حسین علیهالسلام و نه نور مقدس از فرزندان امام حسین علیهالسلام میباشند.
فرزندانم بدانید که خداوند در طول تاریخ هیچگاه بندگان خود را بدون راهنما و سرپرست نگذاشته است و بعد از ختم رسالت انبیا و بسته شدن این باب مهم، این وظیفهی خطیر را به عهدهی امامان دوازدهگانه گذاشته است. بدانید که اینان تأویل کنندگان واقعی قرآن بوده و گفتار و رفتارشان هیچگاه مخالفتی با دستورات الهی نداشته و اطاعت محض و بدون چونوچرای ایشان بر همهی ما واجب است.
دخترانم بدانید که راه سعادت و فلاح و رستگاری در توکل به خدا تأسی به قرآن و اطاعت از پیامبر و امامان علیهالسلام نهفته و اکنونکه انسانها از حضور امام عصر عجل الله تعالی علیه محروم است وظیفهی ما دست یازیدن به دامن ولایتفقیه است دخترانم آخرین توصیهی من به شما این است که در انجام واجبات و ترک محرمات تمامی سعی و تلاش خود را معطوف دارید قرآن را بکار بندید و از اهلبیت پیامبر تمسک جویید.
با تفکر عاشورایی زندگی کنید و درراه خود راسخ و استوار باشید. در انتظار فرج مولا و صاحبمان باشید و همواره برای این مهم دعا کنید. اطاعت محض از ولیفقیه زمان خود داشته باشید که رمز موفقیت شیعه همین است و بس و همواره برای پدر روسیاه خود دعا کنید.
(توضیح: متنی که در ادامه میآید وصیتنامه دیگری است که شهید میرسیار در سال 1375 و در سن 15 سالگی به تحریر در آورده است.)
به نام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
اَینَمَا تَکُونُوا یُدرککُمُ المَوتُ وَ لَو کُنتُم فیِ بُرُوج مُشَیّدَة) النساء/۷۸) هرکجا باشید مرگ شما را فراخواهد اگرچه درکاخهای بسیارمحکم بوده باشید و ازمرگ به هیچ چارهای رهایی نمییابید.
به نام الله. آنکه ۱۲۴هزار مشعل هدایت از آغاز خلقت بر روی زمین فرستاد و به نام خدایی که نوح (علیه السلام) رانبی الله وموسی (علیه السلام) را کلیم الله و عیسی (علیه السلام) را حبیب الله و ابراهیم (علیه السلام) را خلیل الله قرارداد. به نام آنکه محمد (صل الله علیه وآله) را آخرین مشعل هدایت در نبوت و علی (علیه السلام) را اولین امام شیعیان و فاطمه (سلام الله علیها) را اُسوه حمایت از ولایت و حسین (علیه السلام) را سرور آزادگان و سالار شهیدان قرار داد و مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) رافرمانده حق قرارداد و چشمهای منتظر را بر سرراهش گذاشت وامام امت خمینی روح الله رابرخاسته برظلم وجور و ستم و پیشوای مسلمانان قرارداد تا امت گمراه و مسلمین زیرستم مزدوران کافر رانجات دهد و در واقع کشتی نجاتی برای ما فرستاده بود تانجات پیداکنیم...
حال بعد ازجنگ جهانی دوم هیچ ملتی وهیچ امتی نمیتواند ادعاکند که هرحرفی را که از رهبرخود شنیده است مو به مواجرا کرده ولی امت ما برای گفتن لبیک به ندای رهبرخود کاروان کاروان به سوی جبهههای نبرد شتافتند تا برای نابودکردن دشمنان اسلام ازجان خویش بگذرند و با عمل خویش به همگان اثبات کردند که ما ندای رهبرخویش رابا دل وجان میپذیریم. رهبری که با فراق خود داغی سنگین را بر سینه ما گذاشت و فرزندش علی (امام خامنه ای) راکه مرهم بر دردهای این امت است درمیان ماباقی گذاشت. ای انسانها؛ ای آدمها؛ آیا آوای ولایت رامیشنوید؟ ایکسانی که به ظاهر فریاد ما اهل کوفه نیستیم راسر میدهید، آیا طنین ولایت را میشنوید؟ نه، من که فکر نمیکنم.
زیرا فقط گوش جسمتان شنوا و گوش دلتان کراست. زیرا دنیا جلوی چشمهای (دلتان) راگرفته. بگویم چرا؟زیرافقط خود را میبینید و تنها به خود میاندیشید. فقط و فقط به فکر منافع خویشید. در این میان دیگران برای شما اهمیت ندارند و اگر هم بلایی بر سر هرکس بیاید برای شما تفاوتی نمیکند.
ای مردم بیدار شوید که وقت تنگ است و آن روزی که ما پرونده اعمال خود روبرو شویم نزدیک است. ای انسانها جنگی دوباره رخ داده جنگی بس خطرناک تر از جنگ نظامی. درجنگ دیروز ما خمپارهها، موشکها، هواپیماها، تانکها و گلولهها دیده میشدند. اما در جنگ امروز آنها نامرئی هستند و قدرت تخریب آنها چندین برابر شده. امروز همه آنها بر امواج ماهوارهای سوارمیشوند و روی گیرندههای تلویزیونهای ما مینشینند و بدون اینکه خودما احساس کنیم جوانان مارازجرکش میکنند. خشاب گلولههای امروزکاست نوارهایی است که از آن دوردستها شلیک میشوند و تمامی این گلولهها درقلب جوانهای ما جای میگیرد و آنها را ازپای در میآورد.
امروزخمپارههای جنگ بدون سر و صدا بانوارهای ویدیؤیی به سوی ما پرتاب و چنان حساب شده عمل میکنند که گاهی یکی از آنها چندین خانواده را مورد اثابت قرار میدهد. امروز این آنتنهای ماهوارهاند که کار هدایت توپخانه دشمن را بر عهده دارند.
ای مردم و ای کسانی که نام آزاده برخودگذاردهاید؛ به پاخیزید که جبهههای جنگ امروز به تمام گیتی ما سرایت کرده و در این جنگ مجروحان و کشته شدگان را باید ملبس به لباسهای بیگانه دید. ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست راقبول کنیم باید بگوییم که کارما راتمام شده باید بدانید.
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» وتمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است . او حجت را بر شما تمام کرده است و راه رانشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از اوبازخواستی عظیم خواهد شد. و اما ای کسانی که دراین جبهه سخت مجروح شده اید فقط این را به شما بگویم که تصورکنید هزاران هزار شهید را که به او میگویند که چه شد راهی که ما برای آن بذل جان کردیم؟
شهید مدافع حرم شهید «عباس دانشگر»
روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. «الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ» ما هستیم، مردهام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته رقیه (س) به حرمت نگاه خسته زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت، ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید حجت الاسلام سیدمحمد موسوی ناجی
باید قوی باشید، نباید اجازه بدهید در انگیزهتان ضعف مستولی شود. اگر بترسیم و هراس داشته باشیم و از این مسئله کناره بگیریم، فردا دشمن به ایران میآید. ما نباید اجازه بدهیم که داعشیها فکر تعدی و تجاوز به ناموس شیعه را در ذهن بپرورانند و به حریم اهلبیت توهین و اهانت کنند ...
انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی، ائمه طاهرین و مؤمنین و مؤمنات و مستضعفین عالم به رهبری امام خمینی (ره) و ایثار و فداکاری شهدا و خانواده آنها، جانبازان و خانواده محترم و امت شریف و مقاوم ایران اسلامی محقق شد فراموش نشود. از مساعدت و همکاری و رهبری عزیز دست برندارید ...
وحدت خودتان را فراموش نکنید. دنبال اجرای دستورات خداوند متعال و انبیاء و ائمه طاهرین باشید. بهانه برای تفرقه زیاد است و راحت میشود پیدا کرد که از یکدیگر فاصله بگیرد و رضایت شیطان و غضب الهی را فراهم کنید. هنر این است که دنبال بهانه برای وصل و ارتباط باشید ...
بخشی از وصیت نامه: وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی می کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ولی فقیه باشند. با بصیرت باشند؛ چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید ...
از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد ...
از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت ...
دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد رو به روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید ...
و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر قد فصلنا الايات لقوم يعلمون (۹۷)
ترجمه : ۹۷ - او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاريكيهاى خشكى و دريا بوسيله آنها هدايت شويد، نشانه ها(ى خود) را براى كسانى كه مى دانند (و اهل فكر و انديشه اند) بيان داشتيم .
تفسیر در تعقيب آيه قبل كه اشاره به نظام گردش آفتاب و ماه شده بود، در اينجا به يكى ديگر از نعمتهاى پروردگار اشاره كرده مى گويد: او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در پرتو آنها راه خود را در تاريكى صحرا و دريا، در شبهاى ظلمانى ، بيابيد (و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر) و در پايان آيه مى فرمايد: نشانه ها و دلائل خود را براى افرادى كه اهل فكر و فهم و انديشه اند روشن ساختيم (قد فصلنا الايات لقوم يعلمون ) انسان هزاران سال است كه با ستارگان آسمان و نظام آنها آشنا است گر چه هر قدر علم و دانش انسان پيشتر رفته است به عمق اين نظام واردتر شده ، ولى در هر حال هميشه كم و بيش به وضع آنها آشنا بوده لذا براى جهت يابى در سفرهاى دريائى و خشكى بهترين وسيله او، همين ستارگان بودند. مخصوصا در اقيانوسهاى وسيع كه هيچ نشانه اى براى پيدا كردن راه مقصد در دست نيست و در آن زمان دستگاه قطبنما نيز اختراع نشده بود وسيله مطمئنى جز ستارگان آسمان وجود نداشتند، همانها بودند كه ميليونها بشر را از گمراهى و غرقاب نجات مى دادند و به سر منزل مقصود مى رسانيدند. نگاه پى در پى به صفحه آسمان در چند شب متوالى نشان مى دهد كه وضع قرار گرفتن ستارگان در همه جا يكنواخت است گوئى ستارگان همانند دانه هاى مرواريدى هستند كه روى يك پارچه سياه دوخته شده اند، و اين پارچه را از آغاز شب از سمت مشرق به سوى مغرب مى كشند و همگى با آن در حركتند و بدور محور زمين مى گردند بدون اينكه فاصله آنها تغيير پيدا كند، تنها استثنائى كه به اين قانون كلى مى خورد اين است كه تعدادى ستارگان هستند كه آنها را سيارات مى نامند و آنها حركات مستقل و مخصوص به خود دارند، و مجموع آنها از 8 ستاره تجاوز نمى كند كه 5 عدد آنها با چشم ديده مى شوند (عطارد، زهره ، زحل ، مريخ و مشترى ) ولى تنها با دوربينهاى نجومى ميتوان سه سياره ديگر (اورانوس و نپتون و پلوتون ) را مشاهده كرد، (البته با توجه به اينكه زمين نيز يكى از سياراتى است كه به دور خورشيد مى گردد مجموع عدد آنها به 9 مى رسد). شايد انسانهاى قبل از تاريخ نيز با وضع (ثوابت ) و (سيارات ) آشنا بوده اند، زيرا براى انسان هيچ منظره اى جالبتر و دل انگيزتر از منظره آسمان در يك شب تاريك و پر ستاره نيست ، و به همين دليل بعيد نيست كه آنها نيز براى پيدا كردن مسير خود از ستارگان استفاده ميكردند. از بعضى از روايات كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) وارد شده است استفاده مى شود كه آيه فوق تفسير ديگرى نيز دارد، و آن اينكه منظور از نجوم رهبران الهى و هاديان راه سعادت يعنى امامان هستند كه مردم به وسيله آنها در تاريكيهاى زندگى از گمراهى نجات مى يابند، و همانطور كه بارها گفته ايم اينگونه تفاسير معنوى با تفسير ظاهرى و جسمانى آيه منافاتى ندارد، و ممكن است آيه ناظر به هر دوقسمت باشد.
مذمت عدم تفکر در نیازمندی های روحی امام حسن علیه السّلام فرمودند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِهِ كَيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ.» ؛
«در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند و ليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند، پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.» [ـ بحارالانوار، ج1، ص218]
جامعه اسلامی
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید آن راز سعادت جامعه را كه گردآمدن بر محور ایمان به خداست در زندگی و نظام اجتماعی خودمان، هر لحظه قویتر و برجستهتر كنیم؛ ملت را به سمت تربیت اسلامیِ بیشتر و عمیقتر سوق بدهیم؛ عناصر جوان جامعه را به تربیت اسلامی تربیت بكنیم؛ دانشگاههای ما، وظیفهی تربیت جوان مسلمان و متخصص و عالم مسلمان نه صرفاً عالم را بر دوش خودشان احساس كنند؛ مدارس ابتدایی هم همینطور. كاری كنیم كه در جامعه، ارزشهای اسلامی، ارزشهای مطلق به حساب بیاید و همهی ارزشهای دیگر، در مقابل آنها كمرنگ باشد. صدا و سیما در این جهت، حركت و تلاش و برنامهریزی بكند. خلاصه، آنچنانكه ملتهای عالم، ملت ما و نظام جمهوری اسلامی را شناختهاند كه سرباز و فدایی اسلام است و در راه اسلام حركت میكند، همینطور عمل كنیم و این معنا را اثبات نماییم ... ۱۳۶۹/۰۶/۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
یاد شهدای گرانقدر و عزیزمان، مرحوم شهید بزرگوار دكتر باهنر و شهید عالیقدر رجایی را گرامی میداریم.
این دو بزرگوار، حقاً و انصافاً از عناصر برگزیده و برجستهی این كشور و این نظام بودند؛ امتحانداده و دلسوز و مردمی بودند؛ وجودشان با آرمانهای انقلاب آمیخته بود؛ طعم سختیها را چشیده بودند؛ دوران مجاهدت و مبارزهی برای پیروزی اسلام را با توفیقات و سربلندی پشت سر گذاشته بودند. همهی اینها ارزشهایی بود كه در این عزیزان وجود داشت؛ بخصوص شهید رجایی كه دوران مسؤولیت طولانیتری در نخست وزیری و بعد در ریاست جمهوری داشتند، كه مسؤولیت سخت و دوران دشواری هم بود. واقعاً خوب عمل كردند و نشان دادند كه به اسلام و انقلاب وفادارند. شایسته است كه ما همیشه یاد این عزیزان را گرامی بداریم.۱۳۶۹/۰۶/۰۱
شهید«نورالله غلامیان» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: از خواهران مسلمان و انقلابیم می خواهم سنگر حجاب خویش را حفظ کنند و دشمنانی را کـه می خواهند از این طریق ضربه بزنند مأیوس کنند.
بخشی از وصیت نامه شهید «صادق صید کرمی»:
خواهرم، حجاب تو سنگری آغشته به خون من است. می دانم بالاترین از آنهایی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم ولی بدان تفنگی که دست من است چادری است که بر سر توست، اگر میل به حفظ سلاحم داری، چادرت را سلاحم بدان.
همسر شهید مدافع حرم شهید سعید مسافر ماکلوانی ... شهید میگفت به خاطر این به سوریه میرود تا چادر محکمتر بر سر همسرش بماند و دست کثیف بیگانهای نتواند آن را از سر زنان بکشد گفت: در زمان اعزام آقا سعید، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت مسلم (ع) منصرف میکردند اما با اطمینان قلب، آقا سعید را راهی کردم، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد ...
قدم اول: نماز اول وقت قدم دوم: احترام به پدر و مادر قدم سوم: قرائت دعای عهد قدم چهارم: صبر در تمام امور قدم پنجم: وفای بهعهد با امام زمان(عج) قدمششم: قرائتروزانهقرآن همراه بامعنی قدم هفتم: خودداری از پرخوری و پرخوابی قدمهشتم: صدقه برای سلامتی امامزمان(عج) قدمنهم: حفظ زبان (پرهیز از غیبت و تهمت) قدم دهم: فرو بردن خشم قدم یازدهم: ترک حسادت، طمع و بخل قدم دوازدهم: ترک دروغ قدم سیزدهم: کنترل چشم قدم چهاردهم: دائمالوضو بودن
و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اءول مرة و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم اءنهم فيكم شركا لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون(۹۴)
ترجمه : ۹۴- همه شما به صورت تنها به سوى ما بازگشت نموديد همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، و آنچه را به شما بخشيده بوديم پشت سرگذارديد، و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مى پنداشتيد با شما نمى بينيم ، پيوندهاى شما بريده شد و تمام آنچه را تكيه گاه خود تصور ميكرديد از شما دور و گم شدند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان و تفسير طبرى و تفسير آلوسى چنين نقل شده كه يكى از مشركان به نام نضر بن حارث گفت : لات و عزى (دو بت بزرگ و معروف عرب ) در قيامت از من شفاعت خواهند كرد، آيه فوق نازل شد و به او و امثال او پاسـخ گفت .
تفسیر گمشده ها در آيه گذشته به قسمتى از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در اين آيه گفتارى را كه خداوند به هنگام مرگ يا به هنگام ورود در صحنه قيامت به آنها ميگويد، منعكس شده است . در آغاز مى فرمايد: امروز همه به صورت تنها، همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، به سوى ما بازگشت نموديد (و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اول مرة ). و اموالى كه بشما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود، همه را پشت سر گذارديد و با دست خالى آمديد (و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم ). همچنين بتهائى كه آنها را شفيع خود مى پنداشتيد، و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور ميكرديد هيچكدام را با شما نمى بينيم (و ما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء). در حقيقت جمع شما به پراكندگى گرائيد و تمام پيوندها از شما بريده شد (لقد تقطع بينكم ). تمام پندارها و تكيه گاههائى كه فكر ميكرديد نابود گشتند و گم شدند (و ضل عنكم ما كنتم تزعمون ). مشركان و بت پرستان عرب روى سه چيز تكيه داشتند: قبيله و عشيره اى كه به آن وابسته بودند، و اموال و ثروتهائى كه براى خود گرد آورده بودند، و بتهائى كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت انسان و شفيع در پيشگاه او مى پنداشتند، در هر يك از سه جمله آيه ، به يكى از اين سه موضوع اشاره شده كه چگونه به هنگام مرگ ، همه آنها با انسان وداع ميگويند، و او را تك و تنها به خود وا مى گذارند. در اينجا بايد به دو نكته توجه داشت : ۱ - از قرار گرفتن اين آيه به دنبال آيه قبل كه گفتگوى فرشتگان قبض ارواح را به هنگام مرگ بيان ميكرد و همچنين با توجه به جمله اموال خود را پشت سر گذاشتيد چنين استفاده مى شود كه اين خطاب نيز به هنگام مرگ به آنها گفته ميشود، ولى از طرف خداوند، اما از بعضى روايات استفاده مى شود كه اين خطاب به هنگام ورود در صحنه رستاخيز خواهد بود و البته در هدف اصلى آيه چندان تفاوتى نخواهد داشت . ۲- اين آيه گرچه در باره مشركان عرب نازل شده ولى مسلما اختصاص به آنها نخواهد داشت . در آن روز بطور كلى تمام پيوندها و علائق مادى و همه معبودهاى خيالى و ساختگى و تمام تكيه گاههائى كه انسان در اين جهان براى خود ساخته و آنها را يار و ياور روز بدبختى خود مى پندارد، از او جدا ميشوند، او ميماند و اعمالش ، او ميماند و خدايش ، و بقيه از ميان خواهند رفت ، و به تعبير قرآن گم مى شوند، يعنى آنچنان حقير و پست و ناشناس خواهند بود كه به چشم نمى آيند !
امام حسن علیه السّلام فرمودند: «ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخى الحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّه ُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ.» ؛
«آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، آشكار خواهد ساخت. تا بدين وسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.» [ بحارالانوار، ج14، ص394، ب24، ح12]
مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب در دیدار فضلا، طلاب و مبلغین تبیین کردند: ۲۱ / تیر / ۱۴۰۲ اهمیت تبلیغ بهروز و تاثیرگذار با ابزارهای نوین روحانیت باید وسط میدان باشد لزوم تشکیل کانونهای تبلیغ در حوزهها
مقاومت ملت ایران
یأس دشمن
سرنوشت امت اسلامی
شبیخون فرهنگی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» وتمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است . او حجت را بر شما تمام کرده است و راه رانشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از اوبازخواستی عظیم خواهد شد ...
و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى إلى و لم يوح إليه شى ء و من قال سأنزل مثل ما انزل الله و لو ترى إذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا اءيديهم اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن اياته تستكبرون(۹۳)
ترجمه : ۹۳ - چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد يا بگويد وحى بمن فرستاده شده در حالى كه وحى به او نشده باشد، و كسى كه بگويد من هم همانند آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم ، و اگر ببينى هنگامى كه (اين ) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده به آنان مى گويند جان خود را خارج سازيد امروز مجازات خوار كننده اى در برابر دروغهائى كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد، خواهيد ديد، (در آن روز به حال آنها تاسف خواهى خورد شان نزول : در شان نزول اين آيه روايات متعددى در منابع حديث و كتب تفسير نقل شده از جمله اينكه آيه در مورد شخصى به نام عبد الله بن سعد كه از كاتبان وحى بود و سپس خيانت كرد و پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را طرد نمود و پس از آن ادعا كرد كه من ميتوانم همانند آيات قرآن بياورم نازل گرديده ، جمعى از مفسران نيز گفته اند كه آيه يا قسمتى از آن در باره مسيلمه كذاب كه از مدعيان دروغين نبوت بود نازل گرديده است ، ولى با توجه به اينكه داستان مسيلمه در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، و اين سوره از سوره هاى مكى است طرفداران اين شان نزول معتقدند كه اين آيه همانند چند آيه ديگر از اين سوره در مدينه نازل شده است و به دستور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در لابلاى آيات اين سوره قرار داده شده است . و در هر حال آيه همانند ساير آيات قرآن كه در شرائط خاصى نازل شده مضمون و محتواى آن كلى و عمومى است و همه مدعيان نبوت و مانند آنها را شامل مى شود.
تفسیر به دنبال آيات گذشته كه اشاره به گفتار يهود در باره نفى نزول كتاب آسمانى بر هيچكس نموده بود، در اين آيه سخن از گناهكاران ديگرى است كه در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعاى نزول وحى آسمانى بر خود مى كنند، در حالى كه دروغ ميگويند. و در حقيقت به سه دسته از اينگونه افراد در آيه مورد بحث اشاره شده است . نخست مى گويد: چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند و آيه اى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير ميدهند (و من اظلم ممن افترى على الله كذبا). دسته دوم آنها كه ادعاى نبوت و وحى ميكنند در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است . (او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء). دسته سوم آنها كه به عنوان انكار نبوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يا از روى استهزاء مى گويند ما هم مى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم در حالى كه دروغ مى گويند و كمترين قدرتى بر اين كار ندارند (و من قال سانزل مثل ما انزل الله ). آرى همه اينها ستمگرند و كسى ستمكارتر از آنها نيست زيرا راه حق را به روى بندگان خدا مى بندند و آنها را در بيراهه سرگردان مى سازند و با رهبرى رهبران راستين مبارزه ميكنند، هم خود گمراهند و هم ديگران را به گمراهى ميكشانند، چه ظلمى از اين بالاتر كه افرادى كه صلاحيت رهبرى ندارند ادعاى رهبرى كنند آن هم رهبرى الهى و آسمانى . گرچه آيه مربوط به مدعيان نبوت و وحى است ولى روح آن همه كسانى را كه به دروغ ادعاى مقامى را ميكنند كه شايسته آن نيستند شامل مى شود. سپس مجازات دردناك اين گونه افراد را چنين بيان ميكند: اگر تو اى پيامبر! اين ستمكاران را به هنگامى كه در شدائد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى ، در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند جان خود را خارج سازيد، خواهى ديد كه وضع آنها بسيار دردناك و اسفبار است (و لو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم ). در اين حال فرشتگان عذاب به آنها ميگويند: امروز گرفتار مجازات خوار كننده اى خواهيد شد به خاطر دو كار: نخست اينكه بر خدا دروغ بستيد و ديگر اينكه در برابر آيات او سر تسليم فرود نياورديد (اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن آياته تستكبرون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت . ۱- مدعيان دروغين نبوت و رهبران قلابى همانطور كه مى بينيم به عنوان بد ظالمان در آيه معرفى شده اند و در حقيقت ظلمى بالاتر از اين نيست كه فكر كسى را بدزدند و عقيده او را تخريب كنند و راه سعادت را بر او ببندند و او را مستعمره فكرى خود سازند. ۲ - جمله باسطوا ايديهم ممكن است به اين معنى باشد كه فرشتگان قبض ارواح با گشودن دستها آماده قبض روح آنها مى شوند و ممكن است به معنى دست گشودن براى شروع مجازات آنها بوده باشد . ۳ - اخرجوا انفسكم : جان و روح خود را خارج سازيد در حقيقت يكنوع تحقير از ناحيه فرشتگان قبض ارواح نسبت به اينگونه ظالمان است وگرنه دادن روح و جان كار خود ظالمان نيست بلكه كار آن فرشتگان است ، همانند اينكه هنگام اعدام يك قاتل جانى به او مى گويند اكنون بمير! و در هر صورت اين تحقير گويا در برابر تحقيرى است كه نسبت به آيات خدا و پيامبران و بندگان خدا كرده اند، ضمنا اين آيه گواه ديگرى بر استقلال روح و جدائى آن از جسم است . ضمنا از اين آيه استفاده ميشود كه مجازات اينگونه از گناهكاران از همان لحظه جان دادن و مرگ آغاز ميگردد.
صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید ...
جوان مومن انقلابی ...
اساتید دانشگاه ...
احساس مسئولیت ...
اقتدار فرهنگی ...
مقاومت ملت ایران ...
عزت اسلامی ...
استقامت ملی ...
امام خامنه ای:
شیعه باید به ولایت افتخار کند و غیر شیعه هم سعی کند آن را بشناسد. ۱۳۷۴/۰۲/۲۸
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
امروزخمپارههای جنگ بدون سر و صدا بانوارهای ویدیؤیی به سوی ما پرتاب و چنان حساب شده عمل میکنند که گاهی یکی از آنها چندین خانواده را مورد اثابت قرار میدهد. امروز این آنتنهای ماهوارهاند که کار هدایت توپخانه دشمن را بر عهده دارند.
ای مردم و ای کسانی که نام آزاده برخودگذاردهاید؛ به پاخیزید که جبهههای جنگ امروز به تمام گیتی ما سرایت کرده و در این جنگ مجروحان و کشته شدگان را باید ملبس به لباسهای بیگانه دید. ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست راقبول کنیم باید بگوییم که کارما راتمام شده باید بدانید.
و هذا کتاب اءنزلناه مبارک مصدق الذى بین یدیه و لتنذر اءم القرى و من حولها و الذین یؤ منون بالاخرة یؤ منون به و هم على صلاتهم یحافظون(۹۲)
ترجمه : ۹۲ - و این کتابى است که آنرا نازل کردیم ، کتابى است پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده تصدیق میکند، (آنرا فرستادیم تا مردم را به پاداشهاى الهى بشارت دهى ) و براى اینکه (مردم ) ام القرى (مکه ) و آنها که گرد آن هستند بترسانى ، آنها که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان مى آورند و مراقب نمازهاى خویش مى باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر در تعقیب بحثى که در باره کتاب آسمانى یهود در آیه گذشته عنوان شد در اینجا به قرآن که یک کتاب دیگر آسمانى است اشاره میشود، و در حقیقت ذکر تورات مقدمه اى است براى ذکر قرآن تا تعجب و وحشتى از نزول یک کتاب آسمانى ، بر یک بشر، نکنند. نخست مى گوید: این کتابى است که ما آن را نازل کردیم (و هذا کتاب انزلناه ). کتابى است بسیار پر برکت ، زیرا سرچشمه انواع خیرات و نیکیها و پیروزیها است (مبارک ). به علاوه کتبى را که پیش از آن نازل شده اند همگى تصدیق مى کند (مصدق الذى بین یدیه ). منظور از اینکه قرآن کتب مقدسه پیشین را تصدیق مى کند آن است که تمام نشانه هائى که در آنها آمده است بر آن تطبیق مى نماید. و به این ترتیب دو نشانه بر حقانیت قرآن در دو جمله گذشته بیان گردیده یکى وجود نشانه هائى که در کتب پیشین از آن خبر داده شده ، و دیگر محتواى خود قرآن که هر گونه خیر و برکت و وسیله سعادت در آن آمده است ، بنابراین هم از نظر محتوا و هم از نظر اسناد و مدارک تاریخى نشانه هاى حقانیت در آن آشکار است . سپس هدف نزول قرآن را چنین توضیح مى دهد که آن را فرستادیم تا ام القرى (مکه ) و تمام آنها که در گرد آن هستند، انذار کنى و به مسؤلیتها و وظائفشان آگاه سازى (و لتنذر ام القرى و من حولها) و از آنجا که انذار یعنى توجه دادن به مسؤلیتها و ترساندن از ترک وظائف مهمترین برنامه قرآن مخصوصا در برابر اشخاص سرکش و طغیانگر است تنها به این قسمت اشاره شده است . و در پایان آیه مى گوید: کسانى که به روز رستاخیز و حساب و پاداش اعمال ایمان دارند به این کتاب ایمان خواهند آورد و مراقب نمازهاى خود خواهند بود (و الذین یؤ منون بالاخرة یؤ منون به و هم على صلوتهم یحافظون)
نکته ها در اینجا به چند مطلب باید توجه داشت : ۱ - اسلام یک آئین جهانى است آیات مختلف قرآن به خوبى گواهى مى دهد که اسلام یک آئین جهانى است ، تعبیراتى مانند لانذرکم به و من بلغ (هدف من این است که همه شما و کسانى را که سخنم به آنها میرسد با قرآن انذار کنم ) (انعام - 19) و ان هو الا ذکرى للعالمین (این قرآن وسیله تذکر جهانیان است ) (انعام - 90)و قل یا ایها الناس انى رسول الله الیکم جمیعا (بگو اى مردم ! من رسول خدا به سوى همه شما هستم ) (اعراف 158) و امثال آن که در قرآن فراوان است گواه این حقیقت است و جالب اینکه بسیارى از این آیات در مکه یعنى در آن موقع که هنوز اسلام از محیط این شهر تجاوز نکرده بود نازل گردید. ولى با توجه به آیه مورد بحث این سؤال پیش مى آید که چگونه هدف بعثت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) انذار و هدایت مردم مکه و کسانى که پیرامون آن هستند ذکر شده ؟ آیا این با جهانى بودن اسلام منافات ندارد؟
اتفاقا این ایراد از بعضى از یهود و بعضى دیگر از پیروان مذاهب دیگر نقل شده است و به گمان خود حربه محکمى در برابر جهانى بودن اسلام یافته اند که آنرا در منطقه خاصى ، محدود مى سازد (یعنى مکه و اطراف مکه ).
پاسـخ : این ایراد با توجه به دو نکته کاملا روشن میشود، و نه تنها این آیه منافات با جهانى بودن اسلام ندارد بلکه مى توان گفت یکى از دلائل جهانى بودن آن است : ۱ - قریه در زبان قرآن ، به معنى هر گونه آبادى است اعم از اینکه شهر بزرگ باشد و یا کوچک و یا روستا، مثلا در سوره یوسف از زبان برادران و در مقابل پدر چنین میخوانیم : و اسئل القریة التى کنا فیها: از قریه اى که در آن بودیم سؤ ال کن و میدانیم که این سخن را پس از بازگشت از پایتخت مصر و ماجراى توقیف برادر آنها بنیامین از طرف دستگاه عزیز مصر بوده است ، و همچنین میخوانیم : و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض : اگر مردمى که در آبادیهاى روى زمین زندگى میکنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات از آسمان و زمین بر آنها خواهیم گشود بدیهى است منظور در اینجا خصوص روستاها نیست بلکه همه نقاط مسکونى جهان را شامل مى شود. از طرف دیگر در روایات متعددى مى خوانیم خشکیهاى زمین از زیر خانه کعبه گسترده شدند، و از آن بنام دحو الارض (گسترش زمین ) یاد شده است . این را نیز میدانیم که در آغاز بر اثر بارانهاى سیلابى تمام کره زمین از آب پوشیده بود، آبها تدریجا فرو نشستند و در نقاط پست زمین قرار گرفتند و خشکیها تدریجا از زیر آب ، سر بر آوردند، طبق روایات اسلامى نخستین نقطه اى که از زیر آب سر بر آورد، سرزمین مکه بود. و اگر ارتفاع این سرزمین در حال حاضر بلندترین ارتفاع زمینهاى دنیا نیست هیچگونه منافاتى با این سخن ندارد، زیرا از آن روز صدها ملیون سال میگذرد و تاکنون وضع نقاط روى زمین به کلى دگرگون شده ، بعضى از کوهها در اعماق اقیانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقیانوسها تبدیل به قله کوه شده است و این از مسلمات علم زمین شناسى و جغرافیاى طبیعى است . ۲ - کلمه ام همانطور که سابق نیز گفتیم به معنى اصل و اساس و ابتداء و آغاز هر چیزى است . با توجه به آنچه گفته شد روشن مى شود که اگر به مکه ام القرى مى گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکى هاى روى زمین است و بنابراین و من حولها (کسانى که پیرامون آن هستند) تمام مردم روى زمین را شامل مى شود. آیات گذشته پیرامون جهانى بودن اسلام نیز این تفسیر را تایید میکند، همچنین نامه هاى فراوانى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى زمامداران بزرگ دنیا مانند کسرى و قیصر نوشت و شرح آن در جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 452 گذشت گواه دیگرى بر این موضوع میباشد. ۲- ارتباط ایمان به قرآن و ایمان به آخرت در آیه فوق مى خوانیم : کسانى که ایمان به آخرت دارند، به قرآن ایمان مى آورند، یعنى میدانند این جهان مقدمه اى است براى جهان دیگر، و همانند مزرعه و یا دانشگاه و یا تجارتخانه است ، و در هر حال بدون یک سلسله قوانین و برنامه ها و آئین نامه و فرستادن انبیا رسیدن به آن هدف عالى و آماده شدن براى آن روز ممکن نیست . و به تعبیر دیگر با اینکه خداوند انسان را براى تکامل در این جهان فرستاده و منزلگاه اصلى او جهان دیگر است ، اگر پیامبران و کتب آسمانى براى او نفرستد نقض غرض کرده است و به این ترتیب از ایمان به خدا و معاد، ایمان به نبوت انبیاء و کتب آسمانى نتیجه گرفته مى شود. (دقت کنید) ۳- اهمیت نماز در آیه فوق از میان تمام دستورات دینى تنها اشاره به نماز شده است و همانطور که میدانیم نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است و به همین دلیل از همه عبادات برتر و بالاتر است ، و به عقیده بعضى هنگام نزول این آیات تنها فریضه اسلامى همین نماز بود.
آیتالله امام خامنهای: «ولایت علیبنابیطالب یعنی چه؟ یعنی در افکارت پیرو علی باشی، در افعالت پیرو علی باشی، تو را با علیبنابیطالب علیهالسلام رابطهای نیرومند، مستحکم، خللناپذیر پیوند زده باشد، از علی جدا نشوی، این معنای ولایت است. خوب فهمیدید ولایت چیست؟ اینجاست که میفهمیم معنای این حدیث را: «وَلایَةُ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ حِصنی» ولایت علیبنابیطالب حصن و حصار من است ـ از قول خدا ـ «فَمَن دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِن عَذابِی» هر که داخل این حصار شد، از عذاب خدا مصون و مأمون خواهد ماند. بسیار حرف جالبیست. یعنی چه؟ یعنی مسلمانها، پیروان قرآن، اگر هم از لحاظ فکر و اندیشه و هم از لحاظ عمل و تلاش و فعالیت، متصل به علیبنابیطالب باشند، از عذاب خدا مصون و محفوظند. مگر جز این است؟ مگر غیر از این است؟ اگر علیبنابیطالب امروز شناخته بشود، بعد که شناخته شد، بنده و جنابعالی مثلش عمل کنیم، آنوقت ولایت پیدا میکنیم؛ ولایت یعنی این.» جلسه ۲۴، کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
تمسک به ولایت امیرالمؤمنین
حضرت آیتالله امام خامنهای: «یک عدهای خیال میکنند ولایت ائمه، یعنی فقط ائمه را دوست بداریم و چقدر اشتباه میکنند؛ چقدر اشتباه میکنند! فقط دوست داشتن نیست و الا مگر در عالَم اسلام کسی پیدا میشود که ائمه معصومینِ خاندان پیغمبر را دوست ندارد؟ پس همه ولایت دارند؟ ... نه آقا! ولایت غیر از این حرفهاست. ولایت بالاتر از اینهاست، که ولایت علیبنابیطالب و ولایت ائمه را اگر فهمیدیم چیست، آنوقت حق داریم به خودمان برگردیم، ببینیم آیا ما ولایت داریم یا نه؟ آنوقت اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه را به دست بیاوریم... همیشه در ایام عید غدیر، معمول است این را میخوانند مردم: «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» بنده به دوستانم غالباً اینجور میگویم، میگویم نگویید «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا»، میترسم دروغ باشد، بگویید: «اَللّهُمَّ اجعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» خدایا ما را از متمسکین به ولایت قرار بده.»
انسان ۲۵۰ ساله | امام کاظم علیهالسلام و مبارزه با زره تقیه
حضرت آیت اللهدامام خامنه ای: یکی از نزدیکان امام میگوید دیدم در اتاق خصوصی موسیبنجعفر سه چیز است: شمشیری هست که نشان میدهد هدف، جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونتبارِ رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف، این است؛ میخواهیم به زندگی قرآن برسیم با این وسائل و این سختیها را هم تحمل کنیم. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانهی زیبائی است! خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۴/۰۱/۲۳
گاهی فضیلت جانبازان از شهدا بیشتر است یکوقت در مورد جانبازها فکر میکردم، که به نظرم رسید گاهی فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسی است که بعد از آنکه قسمتی از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضای شهیدی را با خودش همراه کرد و در بقیهی مدت زندگی و عمرش هم متقی و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خدای متعال در مورد اینگونه از مجروحین جنگ در قرآن میفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». کلمهی «عظیم» در پایان این آیهی شریفه، قابل تأمل است. سخنرانی در مراسم بیعت گروه کثیری از جانبازان ۲۸/۰۴/۱۳۶۸
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
ای مردم بیدار شوید که وقت تنگ است و آن روزی که ما پرونده اعمال خود روبرو شویم نزدیک است. ای انسانها جنگی دوباره رخ داده جنگی بس خطرناک تر از جنگ نظامی. درجنگ دیروز ما خمپارهها، موشکها، هواپیماها، تانکها و گلولهها دیده میشدند. اما در جنگ امروز آنها نامرئی هستند و قدرت تخریب آنها چندین برابر شده. امروز همه آنها بر امواج ماهوارهای سوارمیشوند و روی گیرندههای تلویزیونهای ما مینشینند و بدون اینکه خودما احساس کنیم جوانان مارازجرکش میکنند. خشاب گلولههای امروزکاست نوارهایی است که از آن دوردستها شلیک میشوند و تمامی این گلولهها درقلب جوانهای ما جای میگیرد و آنها را ازپای در میآورد ...
شهید صفرعلی آقکندی
شهید رضا آلاچمنی
شهید محمد اقایی
شهید مدافع حرم شهید محمد مهدی حسان ابوحمدان (هیثم)
تفسیر این آیه در ادامۀ آیه ۱۶۳ آمده است. تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۵ - تفسیر نور:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ» و بعضی از مردم کسانی هستند که معبودهایی غیر از خداوند برای خود برمیگزینند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست میدارند؛ امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است و آنها که (با پرستش بت به خود) ستم کردند، هنگامیکه عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او دارای عذاب شدید است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۵:
امام باقر علیهالسّلام میفرماید: مراد از «دوناللَّه» و «انداد» در این آیه، بتها نیستند؛ بلکه مراد پیشوایان ستمکار و گمراه هستند که مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند. «کافی، ج ۱، ص ۳۷۴»
از جهت ادبی نیز کلمۀ «هم» در «یُحِبُّونَهُمْ»، برای انسان به کار می رود، نه اشیاء.
ریشۀ محبّت، کمالدوستی و جمالدوستی است. مؤمنان تمام کمالات و جمالها را در خداوند میبینند، لذا بیشترین عشق را به او ابراز میدارند.
عشق و محبّت مؤمنین، بر اساس شایستگی و لیاقت معشوق است و هرگز به سردی و خاموشی نمیگراید. امّا عشق مشرکان، بر اساس خیال و جهل و تقلید و هوسهای بیهوده است. پیامهای سورۀ بقرۀ - آیۀ ۱۶۵:
۱. پرستش و محبّت غیر خدا، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ»
۲. احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»
۳. برخی از مردم تا وقتی پردهها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچی و بیهودگی راه و فکر خویش پی نمیبرند. «وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ»
۴. قدرت در جذب نیرو مؤثر است «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»؛ پس جذب غیر او نشوید. تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶ - تفسیر نور:
«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» در آن هنگام که عذاب را مشاهده کنند و پیوند میانشان بریده (و دستشان از همه چیز قطع) گردد، پیشوایان (کفر)، از پیروان خود بیزاری جویند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶:
به هوش باشیم که رهبرمان کیست و محبّت و عشق چه کسی را در دل داریم؟
بدانیم طاغوتها و غیر خدا، ما را برای خودشان میخواهند تا با قدرت و ارادت ما، به هوسها و آرزوهای خود در دنیا برسند، ولی در قیامت همه را رها و از ما اظهار تنفّر و انزجار خواهند نمود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۶:
۱. هر عشق و علاقه، که مایهای از عقل و فطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردی گراییده و یا به دشمنی کشیده میشود. «یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» «تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا»
۲. محبّت، زمینۀ تبعیّت است. «یُحِبُّونَهُمْ» «اتُّبِعُوا»
۳. آیندهنگری لازمۀ عقل است. به کسی عشق و محبّت بورزیم که قدرت داشته باشد و در روز خطر، ما را حمایت کند. «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا»
۴. معیار اصالت یا بی اصل بودن علاقهها و محبّتها، دیدن عذاب در روزهای خطرناک است. «رَأَوُا الْعَذابَ» تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷ - تفسیر نور:
«وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ» و (در آن موقع) پیروان گویند: ای کاش بار دیگری برای ما بود (که به دنیا برمیگشتیم) تا از این پیشوایان بیزاری جوییم، همانگونه که آنها (امروز) از ما بیزاری جستند. بدینسان خداوند اعمال آنها را که مایۀ حسرت آنهاست، به آنها نشان میدهد و هرگز از آتش دوزخ، بیرونآمدنی نیستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷:
به فرمودۀ روایات، در قیامت صحنهها و مواقف متعدّدی است. در برخی از آنها مُهر سکوت بر لبها زده میشود و تنها با نگاههای پرحسرت به یکدیگر نگریسته و گریه میکنند.
در بعضی موارد، از همدیگر استمداد کرده و در صحنهای نسبت به هم ناله و نفرین میکنند. در این آیه میخوانیم که پیروان کفر نیز از حمایتها و عشقورزیهای خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشیمان میشوند.
ولی دیگر کار از کار گذشته و تنها حسرتی است که در دل دارند و با زبان میگویند: اگر ما بار دیگر برگردیم، هرگز دنبالهرو آنها نخواهیم بود. کسانیکه اینقدر بیوفا هستند که از ما در این روز تبرّی میجویند، ما هم اگر به دنیا برگردیم، از آنان تبرّی خواهیم جست. آنها حسرت میخورند، ولی مگر از حسرت، کاری ساخته است.
در آیات متعدّد، کلمۀ «خلود» در مورد عذاب به کار رفته است.
بعضی «خلود» را مدّت طولانی معنا میکنند، ولی از جملۀ «وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ» در این آیه استفاده میشود که «خلود» بهمعنای ابدیّت است، نه مدّت طولانی.
در روایات، نمونههایی از حسرت گنهکاران در قیامت به چشم میخورد که از جمله: کسانی هستند که اموال زیادی را برای وارثان خود میگذارند و خود در زمان حیات، کار خیری نمیکنند.
آنان در آن روز مشاهده میکنند که اگر وارث از ارث او کار خوبی انجام داده، در نامۀ وارث ثبت شده و اگر کار بدی کرده، شریکِ جرم وارث قرار گرفته است. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۱»
نمونۀ دیگر اهل حسرت، آنانکه عبادات بسیار دارند، ولی رهبری و ولایت علیّ بن ابی طالب علیهماالسّلام را نپذیرفتهاند. «بحار، ج ۲۷، ص ۱۸۴»
انسان، دارای اختیار است. اگر چنین نبود، پشیمانی و حسرت و تصمیم مجدّد در او راه نداشت. پشیمانی و حسرت، نشانۀ آن است که میتوانستیم کار دیگری انجام دهیم. و تصمیم مجدّد، رمز آن است که انسان میتواند با اراده و اختیار، هر راهی را که صلاح بداند، انتخاب کند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۷:
۱. طاغوتها را رها کنیم. تا آنان ما را در قیامت رها نکردهاند، آنها را در دنیا رها کنیم. «فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ»
۲. در قیامت، چشم انسان حقیقتبین شده و بر کارهای خود، حسرت میخورد. «یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ»
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین» ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید و از گام های (وسوسهانگیز) شیطان، پیروی نکنید. بهراستی که او دشمن آشکار شماست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۸:
اسلام، همواره مردم را به بهره بردن از نعمتهای پاک و حلالِ خداوند، سفارش نموده و با هر گونه رهبانیّت و زهد بیجا مبارزه مینماید.
لذا هم خوردنیهای ناسالم را از شیطان میداند «إِنَّمَا الْخَمْرُ» «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» «مائده، ۹۰»
و هم نخوردن نابهجا را گام شیطان میداند «کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» زیرا در برخی از نقلهای تاریخی آمده است که بعضی از طوائف عرب، قسمتی از زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند و گاهی نیز این تحریمها را به خداوند نسبت میدادند. آیه نازل شد تا رفع ابهام شود.
اسلام، به زندگی مادّی انسان توجّه کامل دارد و در رأس آنها نیازهای غذایی است که در این مورد، دهها آیه و صدها حدیث آمده است.
یکی از وظایف انبیاء نیز بیان خوردنیها و آشامیدنیهای حلال و حرام برای مردم است.
معمولًا قرآن در کنار اجازۀ مصرف، شرطی را بیان کرده است.
مثلًا در اینجا می فرماید: «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً» همچنین میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» «وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» «بقره، ۶۰» بخورید و بیاشامید ولی در زمین فساد نکنید.
در آیۀ دیگر میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» «اعراف، ۳۱» بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.
و در جای دیگر میفرماید: «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا» «حج، ۲۸» بخورید و اطعام کنید.
در تفسیر برهان از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که شخصی به نام طارق، تصمیم گرفته بود تا از همسرش جدا شده و زندگی راهبانهای داشته باشد. حضرت فرمود: «ان هذا من خطوات الشیطان» این از گامهای شیطان است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۸:
۱. شرط اساسی در مصرف، دو چیز است: حلال بودن، پاکیزه و دل پسندبودن. «کُلُوا»، «حَلالًا طَیِّباً»
۲. اسلام با بعضی ریاضتها مخالف است. «کُلُوا»
۳. بهرهگیری از محرّمات و چیزهای پلید و ناپاک، پیروی کردن از شیطان است. «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
۴. نیازهای طبیعی بشر، زمینهای برای انحراف و تسلّط شیطان است. باید ضمن تأمین نیاز، به لغزشهای آن توجّه داشت. «کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ»
۵. شیطان، انسان را قدمبهقدم منحرف میکند. باید از همان قدم اوّل مواظبت کرد. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
۶. شیطان برای انحراف مردم، از راههای گوناگونی وارد میشود. «خُطُواتِ»
۷. وادار نمودن مردم به استفاده از حرامها و بازداشتن آنان از نعمتهای حلال، نمودی از دشمنی آشکار شیطان است. «کُلُوا» «حَلالًا طَیِّباً» «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» تفسیر صفحۀ ۲۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹ - تفسیر نور:
«إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» همانا (شیطان)، شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه بر خداوند چیزهایی بگویید که به آن آگاه نیستید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹: مراحل وسوسۀ شیطان:
در تفسیر روحالبیان آمده است که شیطان در وسوسۀ خود، مراحلی را طی میکند:
ابتدا به کفر دعوت مینماید. اگر موفق نشد، به بدعت، اگر موفق نشد، به گناهان کبیره، اگر موفق نشد به گناهان صغیره، اگر موفق نشد، به کارهای مباح به جای عبادات و اگر باز هم موفق نشد، به عباداتی دعوت می کند که پایینتر است؛ تا شخص از مرحلۀ بالاتر باز بماند.
فرمان شیطان، همان وسوسههای اوست. نه آنکه از انسان سلب اختیار کند تا انسان مجبور به گناه شود.
تأثیر فرمان شیطان، نشان ضعف ماست. هر گاه انسان ضعیف شد، وسوسههای شیطان را همچون فرمان مولا میپذیرد «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» «نحل، ۱۰۰» وگرنه اولیای خدا، در مرحلهای هستند که شیطان به آنان نفوذ ندارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» «حجر، ۴۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۹:
۱. نشانۀ دشمنی شیطان، وسوسه برای انجام فحشا و افترا به خداوند است. «عَدُوٌّ مُبِینٌ إِنَّما یَأْمُرُکُمْ»
۲. شیطان، هم دستور به گناه میدهد، هم راه توجیه آن را نشان میدهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجیه گناه است. «یَأْمُرُکُمْ» «وَ أَنْ تَقُولُوا»
۳. اظهار نظر درباره احکام دین و فتوا دادن بدون علم، حرام است. «أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
۴. حتّی در مقام تردید و شک، نباید چیزی را به خداوند نسبت داد، تا چه رسد به مواردی که بدانیم آن حرف و سخن از خدا نیست. بنابراین باید در تفسیر قرآن و بیان احکام دقّت کرد. «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
منبع: تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج ۱ ، ص ۲۵۱ - ۲۵۸.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۸۸تا۹۰
ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده و لو اءشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون (۸۸) اءولئك الذين ءاتيناهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين (۸۹) اءولئك الذين هدى الله فبهدئهم اقتده قل لا اءسلكم عليه اءجرا إن هو إلا ذكرى للعالمين(۹۰)
ترجمه : ۸۸ - اين هدايت خدا است كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمائى ميكند، و اگر آنها مشرك شوند آنچه را عمل مى كردند نابود ميگردد. ۸۹ - آنها كسانى هستند كه كتاب و حكم و نبوت به آنان داديم و اگر نسبت به آن كفر ورزند (مهم نيست زيرا) كسانى را نگاهبان آن ساخته ايم كه نسبت به آن كافر نيستند. ۹۰- آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هدايت آنان اقتدا كن (و) بگو در برابر اين (رسالت و تبليغ ) پاداشى از شما نمى طلبم . اين رسالت چيزى جز يك يادآورى براى جهانيان نيست (و آگاه ساختن و بيدار كردن وظيفه من است و در برابر انجام وظيفه مزد معنى ندارد).
تفسیر سه امتياز مهم به دنبال ذكر نام گروههاى مختلفى از پيامبران الهى در آيات گذشته ، در اينجا اشاره به خطوط كلى و اصلى زندگانى آنها شده ، نخست ميفرمايد: اين هدايت خدا است كه بوسيله آن هر كس از بندگانش را بخواهد هدايت و رهبرى ميكند (ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده ). يعنى گرچه آنها مردان صالحى بودند و با نيروى عقل و انديشه و با تمام وجود خود در طريق هدايت گام بر مى داشتند، ولى باز اگر توفيق الهى شامل حال آنها نمى شد و دست پر مهر او، زير بازوى آنها را نمى گرفت ، امكان لغزش درباره همه آنها و هر كس ، وجود داشته و دارد. سپس براى اينكه كسى تصور نكند آنها به اجبار در اين راه گام گذاشتند و همچنين كسى تصور نكند كه خداوند نظر خاص و استثنائى و بى دليل در مورد آنها داشته است ، مى فرمايد: اگر فرضا اين پيامبران با آنهمه مقام و موقعيتى كه داشتند مشرك ميشدند، تمام اعمالشان بر باد ميرفت (و لو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون ). يعنى آنها نيز مشمول همان قوانين الهى هستند كه درباره ديگران اجرا ميگردد و تبعيضى در كار نيست . در آيه بعد به سه امتياز مهم كه پايه همه امتيازات انبياء بوده اشاره كرده اينها كسانى بودند كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم و هم مقام حكم و هم نبوت (اولئك الذين آتينا هم الكتاب و الحكم و النبوة ). البته منظور اين نيست كه همه آنها داراى كتاب آسمانى بودند بلكه چون سخن از مجموع آنها در ميان است كتاب به مجموع نسبت داده شده ، درست مثل اين است كه ميگوئيم : در فلان كتاب دانشمندان و كتب آنها معرفى شده است ، يعنى كتب آنهائيكه كتابى تاليف كرده اند. ضمنا در اينكه منظور از حكم چيست ، سه احتمال وجود دارد: ۱- حكم به معنى عقل و فهم و درك يعنى علاوه بر اينكه كتاب آسمانى در اختيار آنها گذاشتيم قدرت درك و فهم آن را به آنها بخشيديم زيرا وجود كتاب بدون وجود درك و فهم قوى و كامل ، اثرى نخواهد داشت . ۲ - مقام داورى ، يعنى آنها در پرتو قوانين آسمانى كه از كتاب الهى استفاده مى كردند ميتوانستند در ميان مردم قضاوت كنند و شرائط يك قاضى و دادرس عادل همگى در آنها بطور كامل جمع بود. ۳- حكومت و زمامدارى ، زيرا آنها علاوه بر مقام نبوت و رسالت ، داراى مقام حكومت نيز بودند. شاهد بر معانى فوق علاوه بر اينكه معنى لغوى حكم با تمام اين معانى تطبيق مى كند اين است كه در آيات مختلف قرآن نيز حكم در اين معانى بكار رفته است . و هيچ مانعى ندارد كه حكم در آيه فوق در يك معنى جامع كه همه مفاهيم سه گانه فوق را شامل شود، استعمال شده باشد، زيرا حكم در اصل - آنچنان كه راغب در كتاب مفردات ميگويد به معنى منع و جلوگيرى است ، و از آنجا كه عقل جلو اشتباهات و خلافكاريها را ميگيرد، همچنين قضاوت صحيح مانع از ظلم و ستم است ، و حكومت عادل جلو حكومتهاى نارواى ديگران را ميگيرد، در هر يك از اين سه معنى استعمال مى شود. البته همان گونه كه اشاره كرديم كه همه انبياء داراى اين همه مقامات نبودند ولى هنگامى كه احكامى به جمعى اسناد داده ميشود، لزومى ندارد كه همه افراد آن جمع داراى تمام آن احكام باشند، بلكه ممكن است بعضى از آنها فقط داراى بعضى از آن احكام باشند و لذا موضوع كتاب آسمانى كه تنها براى عده اى از انبياى نامبرده وجود داشته مشكلى براى ما در فهم آيه فوق ايجاد نميكند. سپس مى فرمايد: اگر اين جمعيت ، يعنى مشركان و اهل مكه و مانند آنها، اين حقايق را نپذيرند، دعوت تو بدون پاسـخ نمى ماند، زيرا ما جمعيتى را ماموريت داده ايم كه نه تنها آن را بپذيرند بلكه آن را محافظت و نگهبانى كنند جمعيتى كه در راه كفر گام بر نميدارند و در برابر حق تسليمند (فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين ). در تفسير المنار و تفسير روح المعانى از بعضى از مفسران نقل شده كه منظور از اين جمعيت ، ايرانيان هستند، (كه به زودى اسلام را پذيرفتند و در پيشرفت آن با تمام قوا كوشيدند و دانشمندان آنها در فنون مختلف اسلامى كتابهاى فراوان تاليف كردند). در آخرين آيه ، برنامه اين پيامبران بزرگ را يك سرمشق عالى هدايت به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) معرفى كرده ، و مى گويد: اينها كسانى هستند كه مشمول هدايت الهى شده اند و به هدايت آنها اقتدا كن (اولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده ).
اين آيه بار ديگر تاكيد مى كند كه اصول دعوت همه پيامبران الهى يكى است ، اگر چه از نظر ويژگيها و خصوصيات ، به تناسب نيازمنديهاى مختلف هر زمان تفاوتهاى قابل ملاحظه اى داشته اند، و آئين هاى بعدى كاملتر از آئين هاى قبلى بوده اند كلاسهاى علمى و تربيتى ، تا به آخرين آنها كه برنامه نهائى است ، يعنى اسلام ، رسيده است . در اينكه منظور از اين هدايت كه بايد سرمشق پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گيرد چيست ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه همان صبر و پايدارى در مقابل مشكلات ، و بعضى گفته اند مقصود توحيد و تبليغ رسالت است ، ولى ظاهرا هدايت مفهوم وسيعى دارد كه هم توحيد و ساير اصول اعتقادى را شامل مى شود و هم صبر و استقامت ، و هم ساير اصول اخلاق و تعليم و تربيت . از آنچه گفتيم روشن مى شود كه آيه فوق هيچ منافاتى با اين ندارد كه اسلام ناسخ اديان و شرايع پيشين باشد، زيرا نسخ تنها شامل قسمتى از احكام ميشود، نه اصول كلى دعوت آنها. سپس به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داده مى شود كه به مردم بگويد: من هيچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى كنم ، همانطور كه پيامبران پيشين چنين درخواستى نكردند، من هم از اين سنت هميشگى پيامبران پيروى كرده و به آنها اقتدا ميكنم (قل لا اسئلكم عليه اجرا). نه تنها اقتداء به پيامبران و سنت جاويدان آنها ايجاب مى كند كه پاداشى مطالبه نكنم بلكه از آنجا كه اين آئين پاك كه براى شما آورده ام يك وديعه الهى است كه در اختيار شما قرار ميدهم ، در برابر رساندن وديعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد. به علاوه اين قرآن و رسالت و هدايت يك بيدار باش و يادآورى به همه جهانيان است (ان هو الا ذكرى للعالمين ). و چنين نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است كه جنبه عمومى و جهانى دارد، و هيچگاه خريد و فروش نمى شود و كسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گيرد، اين هدايت و رسالت نيز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد كه بتوان براى آن پاداش قائل شد، (با توجه به آنچه در تفسير اين جمله گفته شد پيوند آنها با يكديگر و با آيات قبل كاملا روشن ميگردد). ضمنا از جمله اخير به خوبى استفاده مى شود كه آئين اسلام جنبه قومى و و منطقهاى ندارد و يك آئين جهانى و همگانى است .
وظيفۀ امام تنها بيان صورى معارف و راهنمايى ظاهرى مردم نيست؛
و امام چنان كه وظيفه راهنمايى صورى مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوى مردم را تنظيم مىكند و حقايق اعمال را به سوى خدا سوق مىدهد.
بديهى است كه حضور وغيبت جسمانى امام دراين باب تأثيرى ندارد وامام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد.
بسماللهالرحمنالرحیم سلام و رحمت خداوند بر آن شهیدان والا مقام بزرگداشت شهدای عزیز و احیاء یاد و نام آنان وظیفهئی مقدس است که خداوند توفیق آن را به شما عنایت فرموده است. سعی کنید سیرهی این بندگان شایستهی خدا را فرهنگ عمومی و شخصیت آنان را الگوی جوانان خود قرار دهید.
والسلام علیکم و رحمة الله سیدعلی خامنهای ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای در دیدار دستاندرکاران کنگره شهیدان سبزوار و نیشابور: باید با شیوههای خلاقانه و جذاب، یاد، سلوک و مجاهدت شهدا به نسل جوان منتقل شود ۱۰ /خرداد/ ۱۴۰۲
تاریخ شهادت : 1395/08/09 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم والله اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستار العیوبی را بر میداشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند. هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم. خدایا به کرمت و به مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود. الهی العفو … اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک – آمین
شهید مدافع حرم شهید احمد محمد مشلب (غریب طوس)
شهادت : 10/12/1394 ... محل شهادت : سوریه - ادلب
بخشی از وصیت نامه:
«السلام علیک یا اباعبدالله، یا مظلوم کربلا رحمة الله و برکاتُه. سلام بر حضرت زینب سلامالله علیها و برادرش ابوالفضل العباس علیهالسلام، سلام بر امام مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب بر حق او، امام خامنهای (مدظلهالعالی) و درود بر روح امام راحل بنیانگذار جمهوری اسلامی، درود بر مرد مقاومت و استقامت سید حسن نصرالله (حفظه الله)، درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد ...
قطعاً شهادت گل رُز زیبایی است که هنگامیکه فکرمان به آن نزدیک میشود آرزوی مشاهدهی آن را داریم و زمانیکه شهادت را مشاهده میکنیم آرزو داریم رایحهی خداوند را استشمام کنیم و هنگامیکه آن رایحهی الهی را استشمام کردیم صفحات روحمان به جهان جاودانگی کشیده میشود و این میتواند یک آغاز باشد. بسیاری از ما از آنها (شهدا) درس شهادت را فراگرفتهایم و سعی کردند شهادت را برای ما مجسم کنند؛ بسیاری آرزوی شهادت دارند و منتظر آن هستند ...
ای برادرانم، ای مجاهدان راه خدا، باید هرکدام از شما عنصر فعالی باشید تا پایان زندگیتان با شهادت خاتمه یابد و به خدا قسم که پایان زندگی نمیشود، بهجز شهادت باشد. دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند، اما آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد. میگویم من نیز این مسیر را طی کردم که بسیاری فکر میکنند سخت است، اما اگر از دید خدایی به آن بنگریم چیزی بهجز آسانی در آن نمیبینی و من این مسیر را برای رسیدن به خدا و نزدیکی به او طی کردم. این راه امتداد مسیر کربلاست و ادامهدهندهی این راه هستم و در این مسیر گام خواهم برداشت ...
به مادرم که خون رگهایم از اوست؛ مادرم! به تو دعایی همراه با لبخند برای دیدار پروردگارم هدیه میکنم. مادرم! ای نور چشمانم، ای مهربان، آیا میتوان لحظهای بهتر و شیرینتر از شهادت به دست آورد؟
ای اولین کلمهای که از زبانم خارج شد؛ ای اولین آموزگار مکتب شهادت، که با شیر خود جهاد درراه خدا را به من یاد دادی، ای کسی که با دستانش مرا تکان داد، ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشم، سلام! گرمترین سلامها بر تو زن صبور باد. ای کسی که درراه شهادت، بیشتر از من پرسیدی و در این راهِ کربلایی تأکید کردی به قرآن و اهلبیت علیهمالسلام تمسک بجوی؛ مرا در دعایت فراموش نکن، که دعای تو مستجاب میشود و امیدوارم که تو را در جوار سرور زنان، حضرت فاطمه سلامالله علیها روسفید کنم ...
ای مادرم! صحبت با تو خیلی خوب است ولی وقت تنگ است. مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر. مادرم! دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی. میخواهم به تو بگویم که مثل حضرت زینب سلامالله علیها صبر کنی. مثل امالبنین سلامالله علیها که چهار پسر تقدیم کرد و صبور ماند و برای پسرانش ناراحت نشد و برای امام حسین علیهالسلام ناراحت شد. تو یک پسر تقدیم کردهای و باید پسران بیشتر و جوانان بیشتری تقدیم کنی و صبور باشی. قطعاً باید صبور و مؤمن باشی، چون تو مرا در این خط بزرگ کردی و برای تو عجیب نیست که پسرت شهید شود. تو بودی که برای شهادتم دعا کردی و مرا برای آن تربیت کردی. پس صبور و مؤمن باش و مرا ببخش و برایم دعا کن. میخواهم به تو بگویم؛ دوری سخت است ولی دوباره همدیگر را در بهشت ملاقات میکنیم. از من راضی باش و مرا ببخش ...
پدر عزیزم؛ سلام بر تو ای مرد راستگو و ای رفیق، ای کسی که عشق به اهلبیت علیهمالسلام و شهادت را به من یاد دادی، از تو ممنونم ای پدرم، زیرا تو بودی که این راه را به من نشان دادی ...
خواهرم! ... در خط اهلبیت علیهمالسلام باش، مواظب دین و نماز و حجاب ... خود باش ...
سلام بر شما ای برادران! مرا ببخشید و دعا کنید و صبر کنید و بدانید که دنیا فانی است و من در کنار پروردگار هستم. به جوانان توصیه میکنم که نماز خود را در اول وقت بخوانید، قرآن بخوانید زیرا که بسیار مهم است. مواظب نماز و دین خود باشید. محرم و عاشورا را زنده نگهدارید و زیارت عاشورا را بخوانید که بسیار مهم است، حتی شده روزی یکبار، زیرا بسیار مهم است. مواظب خود باشید و برای ما دعا کنید و مرا ببخشید ...
و به دختران مسلمان! اینکه مواظب حجاب خود باشید که این مهمترین چیز است. در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و زینبی برخورد کنید. سهچهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که میپوشند واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا بپوشند ولی عبایشان دارای مُد و زرقوبرق است که من برای اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست. (چرا) ما داریم به سراغ بدعتها میرویم. برخی حجاب دارند ولی بدننما و یا حجاب دارند ولی به مردان نگاه میکنند. باید چشمان خود را به زمین بدوزند و احترام عبایی را که بر سردارند را نگهدارند. ما باید از فاطمه زهرا سلامالله علیها الگو بگیریم. حضرت زینب سلامالله علیها بهگونهای بود که غیر از حضرت علی علیهالسلام کسی او را نمیدید. عدهای حجاب بر سردارند ولی همراه با مدلهای جدید،یا صورتها را آرایش میکنند! ...
الآن همهی رابطهها در موبایل است و روابط بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است، عجیب است که اینها از کجا میآیند؟ همه میدانند که من از موبایل و فیسبوک استفاده میکنم و همهی مردم مرا میشناسند که در فیسبوک از نکتههای طنز و عکس استفاده میکنم؛ ولی هیچگاه اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمیدهد. من هم مثل جوانهای دیگر هستم و من هم جوان هستم و فیسبوک و همهی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامههای اجتماعی و دنیای مجازی استفاده میکنم ولی ...
حضرت صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خدا به شما صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینکه ما منتظر او باشیم. هنگامی میشود گفت منتظریم که خود را اصلاح کنیم ولی اگر خود را اصلاح نکنیم هیچگاه ظهور نخواهد کرد. اما صادق علیهالسلام میفرماید: از تقصیرهای بر گردنم گریه میکنم و به سؤالی که در قبر قرار است از من پرسیده شود. اگر از من در قبر بپرسند که تو برای جبهه و این راه چه کردهای چه خواهی جواب بدهی، میگویی که میتوانستم در این راه گام بردارم؟ میتوانستی؟ چرا نرفتی؟ باید بیدار شد... میتوانی و نمیآیی؟ من خواب بودم بیدار شدم...!
اکنون جهاد کردم و به جبهه آمدم،زیرا از تو سؤال میشود که چه میکنی و چه کردهای برای این راه؟ این راهی است که امام حسین علیهالسلام و اهلبیت علیهمالسلام ویارانش برای آن شهید شدند و ما الآن داریم آن را ادامه میدهیم ولی مردمی را میبینی که به این راه ایمان ندارند، واقعاً چرا اینطور میشود؟ میگویند چگونه اینها میروند؟ این راه امام حسین علیهالسلام است و او به خاطر ما و دین و ناموسمان شهید شد و الآن جوانان به جبهه میآیند و میجنگند و برای دین و ناموسشان شهید میشوند ... میخواهم با عناصر حزبالله سخن بگویم ... پیرو ولی و بزرگان باشید ... این راه و افراد و عناصرش زمینهساز ظهور صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند و راهی که در پیش داریم راهی است در مسیر خدا و با شهادت به خدا خواهیم رسید ...
خدا به شما عافیت بدهد و از تمامی مخاطبان این وصیتنامه تشکر میکنم و آخرین دعا این است؛ خدا را شکر میگویم. خداوند من و شما را از مجاهدین در راهش و از عملکنندگان به وعده (الهی) و ازجمله شهیدان قرار دهد و بدنهایمان غرق در خون بهسوی دنیای دیگر و اباعبدالله علیهالسلام برود ...
هشتاد و پنجمین سوره قرآن کریم است که مکی و 22 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره بروج را قرائت کند ده برابر روزهای جمعه و روزهای عرفه ای که او درک کرده است به او پاداش داده می شود.(1)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمودند: هر کس سوره بروج را در نمازهای واجب خود بخواند در محشر و موقف هایی که در پیش خواهد داشت همراه با پیامبران و رسولان و صالحان خواهد بود زیرا سوره بروج سوره پیامبران است.(2)
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بر قرائت این سوره در نمازهای مختلف روزانه سفارش می فرمودند.(3)
آثار و برکات سوره
1) برطرف کننده ترس و سختی از انسان
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: قرائت سوره بروج انسان را از ترساننده ها و سختی ها نجات می بخشد.(4)
2) به راحتی کودک را از شیر جدا کنید
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: اگر بخواهند کودکی را از شیر جدا کنند و شیر را از او بگیرند این سوره را بر او بخوانند. این دو ره برای او آسان خواهد شد و هر کس هنگام خواب این سوره را بخواند تا صبح در امان خدا خواهد بود.(5)
3) برای رفع مسمومیت
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره بروج را بر آب بخواند و به کسی که سم خورده است بنوشاند سم به او آسیبی نمی رساند. (6)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص310
(2) ثواب الاعمال، ص122
(3) بحارالانوار، ج89، ص321
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص621
(5) همان
(6) مکارم الاخلاق، ص365
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» و به آنها که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید؛ بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند که شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند.
برخی از مردم میگفتند: فلانی مُرد. این آیه نازل شد و آنان را از این تفکّر نهی کرد.
شهدا، نهتنها نامشان یا آثار کارهایشان زنده و باقی است، بلکه یک زندگی واقعی برزخی دارند؛ زندگیای که در آن رزق و شادی و بشارت است، زندگی در جوار رحمت خدا که در آن حزن و ترس وجود ندارد.
مشخّصات این زندگی، در تفسیر سورۀ آل عمران «آل عمران، ۱۶۸-۱۷۰» خواهد آمد. إنشاءاللّه.
شهادت در راه خدا، شامل کشته شدن در میدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان، کشتهشدن مؤمنان در دفاع از جان و ناموس و مال، در هر مکان و زمان میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
۱. نگرشهای محدود مادّی را باید با ایمان به خدا و گفتههای او تکمیل و تصحیح کرد. «لا تَقُولُوا»
۲. تکالیف سخت، نیاز به پشتوانۀ اعتقادی و جبران خسارتها دارد. آری، کسی که بداند زنده است، به شهادت رو میکند. «لا تَقُولُوا» «أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ»
۳. شهادت، زمانی ارزش دارد که در راه خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۴. پیکار در راه دین، از ارزشهای والا در پیشگاه خداوند است. «یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۵. روح، بعد از مرگ باقی است؛ هر چند جسم و بدن متلاشی شود. «أَحْیاءٌ»
۶. سرچشمۀ بسیاری از تحلیلها، ناآگاهی از واقعیّات است. «لا تَقُولُوا»، «لا تَشْعُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵ - تفسیر نور:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» و قطعاً شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات، آزمایش میکنیم و صابران (در این حوادث و بلاها را) بشارت بده. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
خداوند متعال، همۀ انسانها را آزمایش میکند، امّا آزمایش و امتحان همه یکسان نیست.
تمام جهان، صحنۀ آزمایش و تمام مردم حتّی پیامبران نیز مورد امتحان قرار میگیرند.
باید بدانیم که آزمایشهای خداوند برای رفع ابهام نیست، بلکه برای شکوفایی استعدادها و پرورش انسانها است.
وسایل آزمایش الهی نیز تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصرۀ اقتصادی، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدانهای نبرد، از جملۀ امتحانات است.
برای پیروزی در آزمایشِ خوف از دشمن، نیاز به توکّل و یاد خداست و برای مبارزه با کمبودها، نیاز به صبر است که در دو آیه قبل «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» راه را نشان داده است.
لازم نیست همۀ مردم با همۀ مسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است:
الف: هر کس با چیزی آزمایش شود؛
ب: فردی در آزمایشی روسفید باشد، ولی در امتحان دیگری رسوایی به بارآورد؛
ج: ممکن است آزمایش فردی، وسیلۀ آزمایش دیگران نیز باشد.
گاهی کم شدن مال و محصولات یا پیدا شدن خوف و ترس و سایر مشکلات، به خاطر آزمایش الهی است؛ ولی در بعضی اوقات، این امور کیفر اعمال خود انسانهاست.
انسانها گاهی مرتکب بعضی گناهان میشوند که خداوند آنها را به برخی گرفتاریها مبتلا میکند. حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئة بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یتذکر متذکر» «نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۴۳» همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به کمبود محصول و حبس برکت و بستهشدن منابع خیر، گرفتار میکند تا شاید متذکّر شوند و توبه نمایند.
البتّه همین تنبّه نیز آزمایش است؛ همانگونه که بر اثر ایمان نعمتی میدهد که وسیلۀ آزمایشی است «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ» «جن، ۱۶» همانا آبی گوارا به آنان نوشاندیم تا ایشان را آزمایش کنیم. عنایتهای خداوند به صابران:
۵. بشارت «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» راه پیروزی در آزمایشهای الهی چند چیز است:
الف: صبر و مقاومت؛
ب: توجّه به گذرابودن حوادث و مشکلات؛
ج: توجّه به تاریخ گذشتگان که چگونه مشکلات را پشت سر گذاردهاند؛
د: توجّه به اینکه همۀ مشکلات ما در منظر و دید خداست و همه چیز حساب دارد.
امام حسین علیهالسّلام وقتی فرزندش روی دستانش تیر خورد و شهید شد، فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» این حادثه سخت، چون خدا میبیند برایم آسان مینماید. «بحار، ج ۴۵، ص ۴۶» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
۱. آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمی الهی است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»
۲. ناگواری ها، سبب مقاومت و رشد است. بسیاری از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، رهد، تقوا،حلم و ایثار، در سایۀ برخورد با تنگدستیها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
۳. مورد بشارت، در آیه بیان نشده است تا شامل انواع بشارتهای الهی باشد. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (صابران) کسانی هستند که هر گاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
صابران، بهجای خودباختگی و پناهندگی به دیگران، تنها به خدا پناه میبرند.
زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم. دنیا جای ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شدائد و سختیهای آن نیز نشانۀ بیمهری خداوند نیست.
ناگواریها برای آن است که زیر پای ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخیها نیز شیرینی است.زیرا شکوفاشدن استعدادها و کامیابی از پاداشهای الهی را بهدنبال دارد؛ مصیبتهایی که از طرف اوست، تصرّف مالک حقیقی و خداوند در مملوک خود است.
اگر انسان بداند که خداوند حکیم و رحیم است و او نیز بندهای بوده که قبلًا هیچ نبوده «لَمْ یَکُ شَیْئاً»«مریم، ۶۷» و حتّی بعد از مراحلی هم چیز قابل ذکری نبوده است «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» «انسان،۱» خواهد پذیرفت که من باید در اختیار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حیوان و از مرتبۀ حیوانیّت به انسانیّت سوق داده و این حوادث را برای رشد و ارتقای من قرار داده است.
همانگونه که ما دانۀ گندم را زیر فشار، آرد میکنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان میکنیم تا مراحل وجودی او را بالا بریم. شعار صابران «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه با مصیبتی مواجه شدید، جملۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»را بگویید. «درّ المنثور، ج ۱، ص ۳۷۷» آثار گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها:
گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از کلام کفرآمیز و شکایت باز میدارد؛
ب: موجب تسلیت و دلداری و تلقین به انسان است؛
ج: مانع وسوسههای شیطانی است؛
د: اظهار عقاید حق است؛
ه: برای دیگران درس و الگو شدن است. مردم در برابر مشکلات و مصائب چند دسته هستند:
الف: گروهی جیغ و داد میکنند «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «معارج، ۲۰»؛
ب: گروهی بردبار و صبور هستند «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»؛
ج: گروهی علاوهبر صبر، شکرگزارند. «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» «فقره آخر زیارت عاشورا»؛
این برخوردها، نشانۀ معرفت هر کس نسبت به فلسفۀ مصائب و سختی هاست. همانگونه که کودک، از خوردن پیاز تند، بیتابی میکند و نوجوان تحمّل میکند، ولی بزرگسال پول میدهد تا پیاز خریده و بخورد. پیام سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
ریشۀ صبر، ایمان به خداوند، معاد و امید به دریافت پاداش است. «الصَّابِرِینَ الَّذِینَ» «قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» آنانند که برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهایی است و همانها هدایتیافتگان هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
کلمه «صَلَواتٌ» از واژۀ «صلو» به معنی ورود در نعمت و رحمت است.
بر خلاف واژۀ «صلی» که به معنای ورود در قهر و غضب است. مانند: «تَصْلی ناراً حامِیَةً» «غاشیه، ۴»
خداوند بر مؤمنانی که در مشکلات، صبر و مقاومت کرده اند، خود درود و صلوات میفرستد «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» ولی دربارۀ مؤمنان مرفّه که زکات اموالشان را میپردازند، دستور میدهد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله درود بفرستد. «صَلِّ عَلَیْهِمْ» «توبه، ۱۰۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
۱. خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود میکند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ»
۲. تشویق صابران از طرف خداوند، به ما میآموزد که باید ایثارگران و صابران و مجاهدان، در جامعه از کرامت و احترام خاصّی برخوردار باشند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۳. تشویق، از شئون ربوبیّت و لازمۀ تربیت است. «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۴. هدایت صابران، قطعی و مسلّم است؛ با آنکه در قرآن، هدایت یافتن بسیاری از انسانها، تنها یک آرزو است «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ» ولی در مورد صابران، هدایت آنان قطعی تلقّی شده است. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
۵. هدایت، مراحلی دارد. با اینکه گویندگانِ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» مؤمنان و هدایتشدگان هستند، ولی مرحلۀ بالاتر را بعد از صبر و دریافت صلوات و رحمت الهی کسب میکنند. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸ - تفسیر نور:
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ» همانا صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر که حج خانۀ خدا و یا عمره به جای آورد، مانعی ندارد که بین صفا و مروه طواف کند. و (علاوهبر واجبات) هر کس داوطلبانه کار خیری انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
«شَعائِرِ» جمع «شعیرة» به نشانههایی که برای اعمال خاصّی قرار میدهند، گفته میشود.
«شَعائِرِ اللَّهِ» علامتهایی است که خدا برای عبادت قرار داده است. «تفسیر مجمعالبیان»
صفا و مروه نام دو کوه در کنار مسجدالحرام است که با فاصلۀ تقریبی ۴۲۸ متر، روبهروی یکدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانی سرپوشیده در آمده است.
زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را طی کنند.
این کار یادآور خاطرۀ هاجر، همسر فداکار حضرت ابراهیم است که برای پیدا کردن جرعۀ آبی برای کودک خود اسماعیل، هفتبار فاصلۀ این دو کوه را با اضطراب و نگرانی و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمی طی کرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: در روی زمین، مکانی بهتر از میان این دو کوه وجود ندارد، زیرا هر متکبّری در آنجا سر برهنه و پابرهنه و کفنپوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانهای باید مسافت بین دو کوه را طی کند، گاهی با دویدن و گاهی با راه رفتن.
کوه صفا، علاوهبر اینها خاطرههایی از دعوت پیامبر اسلام دارد که چگونه کفّار مکّه را به توحید فرا میخواند و آنها گوش نمیدادند. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۵»
در عصر جاهلیّت، مشرکان در بالای کوه صفا، بتی به نام «اساف» و بر کوه مروه، بت دیگری به نام «نائله» نصب کرده بودند و به هنگام سعی، آن دو بت را به عنوان تبرّک، با دست مسح میکردند. مسلمانان بههمینجهت از سعی میان صفا و مروه کراهت داشته و فکر میکردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالای دو کوه، نباید سعی کنند.
آیۀ فوق نازل شد که صفا و مروه از شعائر الهی است و اگر مردم نادان آنها را آلوده کردهاند، دلیل بر این نیست که مسلمانان آن را رها کنند. «تفسیر تبیان، ج ۱، ص ۴۴»
حج و عمره، گاهی در کنار هم، مانند اذان و اقامه به جا آورده میشوند، و گاهی اعمال عمره، جداگانه و بهتنهایی انجام میشود. در عمره پنج عمل واجب است:
۱. احرام؛
۲. طواف؛
۳. نماز طواف؛
۴. سعی بین صفا و مروه؛
۵. کوتاه کردن مو یا ناخن.
حج علاوهبر اینها، چند عمل دیگر دارد که در جای خود بدان اشاره شده است.
به هر حال سعی بین صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.
دیدن صفا و مروه، حضور در صحنۀ تاریخ است تا اینکه تصدیق به جای تصوّر، و عینیّت به جای ذهنیّت قرار گیرد.
در صفا و مروه:
هم کلاس خداشناسی است که چگونه ارادۀ او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یک لباس و یک جهت جمع میکند.
هم کلاس پیامبرشناسی است که چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهی، برای انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت.
هم کلاس انسانشناسی است که میآموزد چگونه انسان میتواند در لحظاتی اعمالی را انجام دهد که تا ابد آثار آن باقی بماند.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد اگر همه با هم حرکت کنیم، روح الهی را در جامعه خود میبینیم.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد که باید تکبّر را به دور انداخته و همراه دیگران حرکت کنیم.
سعی صفا و مروه، به ما میآموزد که در راه احیای نام خداوند، زن و کودک هم سهم دارند.
در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونهای از آزمایش هاجر، کودک، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است.
اثر کار خدایی و اخلاص تا آنجا پیش میرود که همۀ انبیاء و اولیا، موظّف میشوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافهای مضطرب و هرولهکنان همچون او، این مسافت را هفت بار طی کنند.
و این فرمان، تشکر خداوند از رنجهای حضرت هاجر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»
با اینکه سعی صفا و مروه واجب است، لکن میفرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ»، این لحن به خاطر همان نگرانی از وضع پیشین است که جایگاه بت و محلّ عبور مشرکان بود. آیا منظور از طواف گردش دایرهای است؟
طواف، بهمعنای گردش دایرهای نیست، بلکه به هر حرکتی که انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دوری باشد یا طولی، طواف گفته میشود.
لذا کلمۀ طواف، هم در مورد طوافِ دور کعبه که حرکت دایرهای است گفته شده «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» «حج، ۲۹» و هم دربارۀ حرکت طولی بین صفا و مروه آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
۱. توجّه خاصّ خداوند به برخی مکانها یا زمانها یا اشخاص، موجب میشود که آنها از شعائر الهی گردند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»
۲. نیّت، به کارها ارزش میدهد. مشرکان برای لمس بتها، سعی میکردند، ولی اسلام میفرماید: برای رضای خدا سعی کنید. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
بسیاری از کارها ظاهری یکسان دارد، امّا انگیزهای متفاوت. نظیر دویدن یوسف و زلیخا بهسوی درهای بسته، یوسف میدود تا آلوده نشود، ولی زلیخا میدود که آلوده شود. «فاستبقا»
۳. اگر مراکز حقّ، توسط گروهی با خرافات آلوده شد، نباید از آن دست کشید، بلکه باید با حضور در آن مراکز، آنجا را پاکسازی نموده و دست گروه منحرف را از آن کوتاه کرد. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
۴. عبادت باید عاشقانه و داوطلبانه باشد. «وَ مَنْ تَطَوَّعَ»
۵. خداوند در برابر عبادات بندگان، شاکر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ» این تعبیر، بزرگترین لطف از جانب او نسبت به بندگان است. تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ » کسانیکه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل کردهایم، با آنکه برای مردم در کتاب بیان ساختهایم، کتمان میکنند، خداوند آنها را لعنت میکند و همۀ لعنتکنندگان نیز آنان را لعن مینمایند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصاری هستند که حقایق تورات و انجیل را برای مردم بیان نمیکردند، ولی جملۀ «یَکْتُمُونَ» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمانکنندگان در طول تاریخ میشود؛ چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
کتمان حق میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد؛ گاهی با سکوت و عدم اظهار حق، گاهی با توجیه و گاهی با سرگرم کردن مردم به امور جزئی و غافل ساختن آنها از مسائل اصلی است.
در مواردی همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینی، کتمان واجب یا مستحب است.
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیۀ ۱۸۷ سورۀ آل عمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را برای مردم بیان کرده و کتمان نکنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»
در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمانکنندگان حق، لجام زده میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
۱. ظلم فرهنگی، بدترین ظلمهاست که لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. «یَکْتُمُونَ» «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۲. کتمان، حقّ ممنوع است، چه کتمان معجزات و دلائل حقّانیّت باشد «الْبَیِّناتِ» و چه کتمان رهنمودها و ارشادات.«الْهُدی» «تفسیر المیزان»
۳. کتمان حق، بزرگترین گناهان است. چون مانع هدایت مردم و باقی ماندن نسلها در گمراهی است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ»
۴. کتمان حق، ظلم به دین خدا و حقّ مردم نسبت به هدایت یافتن است. لذا کتمان کنندگان حق را، خدا و مردم لعنت میکنند. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۵. نفرین و لعنت مردم، مؤثر است و باید از اهرم نفرت مردم برای نهی از منکر استفاده نمود. «یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰ - تفسیر نور:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» مگر آنها که توبه کردند و (اعمال بد خود را با اعمال نیک) اصلاح نمودند و (آنچه را کتمان کرده بودند) آشکار ساختند، که من (لطف خود را) بر آنان باز میگردانم، زیرا من توبهپذیر مهربانم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
برای گناه کتمان، همچون سایر گناهان، راه توبه و بازگشت باز است.
امّا توبۀ واقعی، با پشیمانی قلبی و اصلاح عمل و بیان موارد کتمان صورت میگیرد.
توبۀ کسی که نماز نخوانده آن است که نمازهای خود را قضا کند.
توبۀ کسی که مال مردم را تلف کرده آن است که باید همان مقدار را به صاحبش برگرداند.
در این مورد نیز کسی که با کتمان حقایق، به دنیای علم، اندیشه و نسلها، خیانت کرده، فقط با تبیین حقایق و بازگویی آنهاست که میتواند گذشته را جبران نماید.
خداوند به شیطان فرمود: «إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی» «ص، ۷۸» لعنت من بر تو.
و در آیۀ بعد میفرماید: «عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» پس کتمانکنندگان و شیطان، در یک ردیف هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
۱. خداوند، امکان توبه و بازگشت را برای خطاکاران، در هر شرایطی فراهم نموده است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»
۲. کتمان حقایق دینی، فساد است، زیرا به توبهکننده، فرمان اصلاح و جبران داده شده است. «تابُوا وَ أَصْلَحُوا»
۳. توبۀ هر گناه، متناسب با آن است. توبۀ کتمان، بیان حقایق است. «تابُوا» «وَ بَیَّنُوا»
۴. چون در مقام تهدید و توبیخ، لعنت خداوند شامل حال کتمانکنندگان شد، در مقام مهربانی نیز کلمات «أَنَا» و «التَّوَّابُ» و «الرَّحِیمُ» به کار رفته تا بگوید: من خودم با مهربانی مخصوصم، به شما باز میگردم. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۵. تهدید گنهکار و بشارت نیکوکار، دو رکن اساسی برای تربیت فرد و جامعه است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۶. بازگشت لطف خداوند به توبهکنندگان، دائمی، قطعی و همراه با محبّت است. «أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۶۱ - ۱۶۲ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ * خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» همانا کسانیکه کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر آنها خواهد بود.
(آنان برای) همیشه در آن (لعنت و دوری از رحمت پروردگار) باقی میمانند، نه از عذابِ آنان کاسته میشود و نه مهلت داده میشوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
در آیۀ قبل بیان شد که اگر کتمانکنندگان، توبه کرده و حقایق را بیان نمایند، مورد لطف الهی قرار میگیرند.
در این آیه میفرماید: امّا اگر کفّار توبه نکرده و در حال کفر بمیرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گریبانگیر آنان خواهد بود. در آیه، لعنت همۀ مردم بر کفّار مطرح شده است، ولی ناگفته پیداست که بعضی از مردم، خودشان کافر یا دوست کافر هستند، پس لعنت همۀ مردم در آیه به چه معنا میباشد؟
لعنت، در دنیا و آخرت مطرح است. کسانیکه در دنیا دوست کفّار یا خود کافر هستند، در آخرت لعنت خواهند شد. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» «اعراف، ۳۸»
یکی از درخواستها و دعاهای اولیای خدا، مسلمان مردن است.
حضرت یوسف از خداوند میخواهد که مسلمان بمیرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» «یوسف، ۱۰۱»
حضرت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود سفارش میکنند که «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «بقره، ۱۳۲» نمیرید مگر اینکه مسلمان یعنی تسلیم پروردگار باشید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
۱. اصرار بر کفر و در حال کفر مردن، دوری ابدی انسان را از رحمت الهی به دنبال دارد. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»«عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»
۲. آنچه مهم است، پایان عمر انسان است که آیا با ایمان میمیرد یا بی ایمان. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»
۳. تخفیف کیفر یا تأخیر آن، مربوط به دنیاست؛ در قیامت نه تخفیف است و نه تأخیر. «لا یُخَفَّفُ» «لا هُمْ یُنْظَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴ - تفسیر نور:
همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایی که برای سودرسانی به مردم در دریا در حرکتند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین معلّقاند، برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی گویاست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
هماهنگی میان عناصر طبیعت و اجزای هستی و قوانین حاکم بر آنها، همه نشاندهندۀ حاکمیّت و قدرت و ارادۀ خدای یگانه است.
آفرینش آسمانها و توسعۀ دائمی آنها «وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» «ذاریات، ۴۷» که دست انسان تا کنون فقط به قسمتی از اوّلین آسمان رسیده، و استحکام «سَبْعاً شِداداً» «نبأ، ۱۲» و طبقات هفتگانه «سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً» «ملک، ۳» و نظام حاکم «أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها» «فصّلت، ۱۲» و تناسبات و ارتباطات میان هر یک و بیستونبودن «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «رعد، ۲» و حفاظت آنها «سَقْفاً مَحْفُوظاً» «انبیا، ۳۲» و حرکات ستارگان در مدارهای خود و فاصلۀ هر یک از آنها، همه نشانههای قدرت خداوند یکتای حکیم است.
سعدی میگوید:
آفرینش، همه تدبیر خداوند دل است ------- دل ندارد، که ندارد به خداوند اقرار
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیحاند -------- نه همه مستمعی، فهم کند این اسرار
عقل، حیران شود از خوشۀ زرین عنب -------- فهم، عاجز شود از حبّه یاقوت انار
پاک و بیعیب، خدایی که به تقدیر عزیز -------- ماه و خورشید، مسخّر کند و لیل و نهار
کلمه «الرِّیاحِ» جمع «الریح» به معنای باد است.
ولی در قرآن هر جا کلمه «ریحٍ» آمده همراه قهر و عذاب است، مانند: «بِرِیحٍ صَرْصَرٍ» «الحاقه، ۶»
ولی هر جا کلمه «الرِّیاحِ» آمده است، همراه باران و لطف الهی است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه بادی میوزید پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله میفرمود: «اللهم اجعلها ریاحا و لا تجعلها ریحا» خداوندا! این باد را ریاحِ رحمت قرار ده، نه ریحِ عذاب. «تفسیرصفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۱۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
۱. شناخت طبیعت، یکی از راههای خداشناسی است که شناخت او، قدرت، حکمت و یکتایی او را در بر دارد. «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» «فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ»
۲. خداوند، نظیر و شبیه ندارد و مرکب از اجزا نیست. «إِلهٌ واحِدٌ»
۳. هم طبیعت و هم صنعتِ دست ساختِ انسان، از اوست. «خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «وَ الْفُلْکِ»
۴. هر موجودی در جهان هستی، آیهای از آیات کتاب خداوند در طبیعت است. «لَآیاتٍ»
برگ درختانِ سبز، در نظر هوشیار -------- هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
۵. تنها خردمندان از نگاه در هستی، درس خداشناسی میگیرند. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۳۸-۲۵۱.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۸۴تا۸۷
و وهبنا له إسحاق و يعقوب كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمان و اءيوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين(۸۴) و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس كل من الصالحين(۸۵) و إسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين(۸۶) و من ءابائهم و ذرياتهم و إ خوانهم و اجتبيناهم و هديناهم إلى صراط مستقيم(۸۷)
ترجمه : ۸۴ - و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم ) بخشيديم و هر كدام را هدايت كرديم و نوح را (نيز) قبلا هدايت نموديم و از فرزندان او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم ) و اينچنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم . ۸۵ - و (همچنين ) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هر كدام از صالحان بودند. ۸۶ - و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر يك را بر جهانيان برترى داديم . ۸۷ - و از پدران آنها و فرزندان آنها و برادران آنها افرادى را برگزيديم و هدايت به راه راست نموديم .
تفسیر در اين آيات به قسمتى از مواهبى كه خداوند به ابراهيم داده است اشاره شده ، و آن موهبت فرزندان صالح و نسل لايق و برومند است كه يكى از بزرگترين مواهب الهى محسوب مى شود. نخست مى گويد: (ما به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب (فرزند اسحاق ) را بخشيديم ) (و وهبنا له اسحاق و يعقوب ). و اگر در اينجا اشاره به فرزند ديگر ابراهيم ، اسماعيل نشده بلكه در لابلاى بحث آمده است شايد به خاطر آن است كه تولد اسحاق از مادر عقيمى همچون (ساره ) آنهم در سن پيرى موضوع بسيار عجيب و موهبتى غير منتظره بود. سپس براى بيان اينكه افتخار اين دو تنها در جنبه پيغمبرزادگى نبود، بلكه شخصا در پرتو فكر صحيح و عمل صالح نور هدايت را در قلب خود جاى داده بودند، مى گويد: (هر يك از آنها را هدايت كرديم ) (كلا هدينا). و به دنبال آن براى اينكه تصور نشود، در دورانهاى قبل از ابراهيم ، پرچمدارانى براى توحيد نبودند، و اين موضوع از زمان او شروع شده اضافه مى كند، (نوح را نيز پيش از آن هدايت و رهبرى كرديم ) (و نوحا هدينا من قبل ). و مى دانيم نوح نخستين پيامبر اولو العزم است كه داراى آئين و شريعت بود و سر سلسله پيامبران اولوا العزم مى باشد. در حقيقت با اشاره به موقعيت نوح كه از اجداد ابراهيم است و موقعيت جمعى از پيامبران كه از دودمان و فرزندان او هستند، موقعيت ممتاز ابراهيم را از نظر وراثت و ريشه و ثمره وجودى مشخص مى سازد. و در تعقيب آن نام جمع كثيرى از پيامبران را كه از دودمان ابراهيم بودند مى برد، نخست مى گويد: (از دودمان ابراهيم ، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون هستند) (و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ). سپس با اين جمله كه (اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم ) روشن مى كند كه مقام و موقعيت آنها در پرتو اعمال و كردار آنها بود (و كذلك نجزى المحسنين ). در اينكه ضمير من ذريته (از دودمان او) به چه كسى بر مى گردد؟ به ابراهيم يا نوح ؟ در ميان مفسران گفتگوى زيادى است ، ولى غالب مفسران آن را به ابراهيم باز گردانيده اند و ظاهرا نبايد ترديد داشت كه مرجع ضمير ابراهيم است ، زيرا بحث آيه درباره مواهب خدا نسبت به ابراهيم مى باشد، نه درباره نوح پيغمبر، به علاوه از روايات متعددى كه بعدا نقل خواهيم كرد اين موضوع نيز استفاده مى شود. تنها مطلبى كه سبب شده بعضى از مفسران ضمير را به نوح باز گردانند ذكر نام (يونس ) و (لوط) در آيات بعد است ، زيرا مشهور در تواريخ آن است كه يونس از فرزندان ابراهيم نبوده ، و لوط هم برادرزاده يا خواهرزاده ابراهيم است . ولى در مورد (يونس )، مورخان اتفاق نظر ندارند، بعضى او را از دودمان ابراهيم دانسته اند و بعضى او را از پيامبران بنى اسرائيل شمرده اند. به علاوه مورخان معمولا نسب را از طرف پدر حفظ مى كنند، چه مانعى دارد كه يونس همانند عيسى كه نامش را نيز در آيات فوق مى خوانيم از طرف مادر، به ابراهيم منتهى شود. و اما لوط گرچه فرزند ابراهيم نبود ولى از خاندان و دودمان او بود و همانطور كه در لغت عرب گاهى به عمو، (اب ) گفته مى شود، به برادرزاده يا خواهرزاده نيز (ذريه ) و فرزند اطلاق مى گردد، و به اين ترتيب نمى توانيم دست از ظاهر آيات كه درباره ابراهيم است برداريم و ضمير را به نوح كه در اينجا موضوع سخن نيست باز گردانيم . و در آيه بعد نام (زكريا و يحيى و عيسى و الياس را مى برد و اضافه مى كند كه همه اينها از صالحان بودند)، يعنى مقامات آنها جنبه تشريفاتى و اجبارى نداشت ، بلكه در پرتو عمل صالح در پيشگاه خدا شخصيت و عظمت يافتند. (و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين ). در آيه بعد نيز نام چهار نفر ديگر از پيامبران و رهبران الهى آمده و مى فرمايد: (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر كدام را بر مردم عصر خود برترى بخشيديم ) (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين ). در اينكه (اليسع ) چگونه نامى است و اشاره به كدام يك از پيامبران است در ميان مفسران و ادباى عرب گفتگو است ، بعضى آن را يك نام عبرى مى دانند كه در اصل (يوشع ) بوده ، سپس الف و لام به آن داخل شده و شين تبديل به سين گرديده است ، و بعضى معتقدند يك اسم عربى است كه از يسع (فعل مضارع از ماده وسعت ) گرفته شده است ، اين احتمال را نيز داده اند كه به همين صورت نام يكى از انبياى پيشين بوده است و در هر حال از پيامبرانى است كه از نسل ابراهيم مى باشند. و در آخرين آيه يك اشاره كلى به پدران و فرزندان و برادران صالح پيامبران نامبرده كه به طور تفصيل اسم آنها در اينجا نيامده است كرده ، مى گويد: (از ميان پدران آنها و فرزندانشان و برادرانشان ، افرادى را فضيلت داديم و برگزيديم و به راه راست هدايت كرديم ) (و من آبائهم و ذرياتهم و اخوانهم و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم ).
نكته ها در اينجا به چند موضوع بايد توجه داشت : ۱- فرزندان پيامبر - در آيات فوق ، عيسى از فرزندان ابراهيم (و به احتمالى از فرزندان نوح ) شمرده شده ، با اينكه مى دانيم تنها از طرف مادر به آنها مربوط مى شود، و اين دليل بر آن است كه سلسله نسب از طرف پدر و مادر به طور يكسان پيش مى رود و به همين دليل نوه هاى پسرى و دخترى هر دو ذريه و فرزندزاده انسان محسوب مى شوند. روى همين جهت امامان اهل بيت كه همه از طرف دختر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى رسند، ابناء رسول الله (فرزندان پيغمبر) خوانده مى شوند. اگر چه در دوران جاهليت كه براى زن هيچگونه اهميتى قائل نبودند، تنها نسب را از طرف پدر مى دانستند، ولى اسلام قلم بطلان بر اين فكر جاهلى كشيده اما متاءسفانه بعضى از نويسندگانى كه علاقه درستى به ائمه اهل بيت نداشتند كوشش مى كردند اين موضوع را انكار كنند و از گفتن ابن رسول الله به آنها خود دارى نمايند و سنن جاهلى را زنده كنند. اتفاقا اين موضوع در زمان خود ائمه مطرح بوده است ، و آنها با همين آيه كه دليل دندان شكنى محسوب مى شود به آنها پاسـخ مى گفتند. از جمله در كافى و در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: خداوند متعال در قرآن مجيد، نسب عيسى را كه از طرف مادر به ابراهيم منتهى مى شود، به عنوان ذريه (فرزندزاده ) بيان كرده آنگاه آيه و من ذريته داود و سليمان را تا آخر و آيه بعد را هم تا لفظ عيسى تلاوت كرد. و نيز در تفسير عياشى از ابو الاسود روايت شده كه مى گويد: روزى حجاج كسى را به نزد يحيى بن معمر كه از علاقمندان خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود فرستاد كه من شنيدم تو حسن و حسين را فرزندان رسول خدا مى دانى و در اين باره به آيات قرآن استدلال مى كنى ، در حالى كه من قرآن را از اول تا به آخر خواندم و به چنين آيه اى برنخوردم ، يحيى بن معمر در پاسـخ او گفت : آيا در سوره انعام به اين آيه برخورده اى كه مى گويد: (و من ذريته داود و سليمان ... و يحيى و عيسى ) گفت آرى خوانده ام ، گفت : مگر نه اينست كه در اين آيات عيسى ذريه ابراهيم شمرده شده ، با اينكه از طرف پدر به او نمى رسيد؟! در عيون الاخبار در ضمن يك حديث طولانى در زمينه گفتگوى امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) با هارون الرشيد و موسى بن مهدى ، چنين نقل مى كند كه او يعنى به امام كاظم (عليه السلام ) گفت : چگونه شما مى گوئيد ما ذريه پيامبريم ، در حالى كه پيامبر، پسرى نداشت و نسل از طريق پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ امام در پاسـخ از او خواست كه از اين سؤ ال صرفنظر كند، ولى هارون اصرار كرد و گفت به هيچوجه صرف نظر نمى كنم ، زيرا شما معتقديد به اينكه همه چيز در قرآن مجيد است و بايد از قرآن آيه اى در اين باره بياوريد، امام فرمود: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين ، و زكريا و يحيى و عيسى ، سپس سؤ ال كرد اى هارون ! پدر عيسى كه بود؟ گفت : عيسى پدر نداشت ، فرمود: بنابراين اگر او ملحق به ذريه پيامبران است از طريق مريم مى باشد، ما نيز ملحق به ذريه رسول خدا از طريق مادرمان فاطمه هستيم . جالب توجه اينكه بعضى از متعصبين اهل تسنن نيز، اين موضوع را در تفسير خود ذيل همين آيه آورده اند، از جمله فخر رازى در تفسير كبير خود مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه حسن و حسين از ذريه پيامبرند زيرا خداوند عيسى را از ذريه ابراهيم شمرده است با اينكه تنها از طريق مادر به او مربوط مى شود. نويسنده المنار كه در تعصب در بعضى از مباحث خاص مذهبى دست كمى از فخر رازى ندارد، بعد از نقل كلام فخر رازى مى گويد: در اين باب حديثى از ابوبكر در صحيح بخارى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه به امام حسن (عليه السلام ) اشاره كرد و گفت : ان ابنى هذا سيد: اين پسرم آقا است (يعنى كلمه پسرم بر امام حسن اطلاق كرد) در حالى كه در نزد عرب (جاهلى ) لفظ ابن بر دختر زاده اطلاق نميشد... سپس اضافه مى كند به همين جهت مردم اولاد فاطمه (عليهاالسلام ) را اولاد رسول و عترت و اهل بيت او مى دانستند. در هر حال شك نيست كه فرزندزاده ها از طرف دختر و پسر هر دو فرزند انسان محسوب مى شوند و هيچگونه تفاوتى در اين زمينه نيست ، و نه اين موضوع از مختصات پيغمبر ما ميباشد و مخالفت با اين مساله سر چشمه اى جز تعصب و يا افكار جاهلى ندارد، و لذا در تمام احكام اسلامى از قبيل ازدواج و ارث و مانند آن هيچگونه تفاوتى ميان اين دو نيست ، تنها استثنائى كه به موضوع خورده مساله خمس است كه روى عنوان سيادت است و به جهت خاصى كه در كتاب خمس در فقه آمده اين موضوع استثناء شده است .
۲ - چرا نام اين پيامبران در سه گروه در سه آيه بيان شده است ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه گروه اول يعنى داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى نيز بودند و شايد جمله كذلك نجزى المحسنين كه بعد از ذكر نام اينها آمده است به خاطر نيكيهاى فراوانى بوده كه در دوران حكومت خود بر مردم كردند. و اما گروه دوم يعنى زكريا و يحيى و عيسى و الياس از پيامبرانى بودند كه در زهد و بى اعتنائى به دنيا - علاوه بر مقام نبوت و رسالت - نمونه بودند جمله كل من الصالحين بعد از ذكر نام آنها ميتواند اشاره به همين حقيقت بوده باشد. درباره گروه سوم يعنى اسماعيل و اليسع و يونس و لوط اين امتياز را داشتند كه دست به مهاجرت دامنه دارى زدند و براى تحكيم آئين خدا برنامه هجرت را عملى ساختند، و ذكر جمله كلا فضلنا على العالمين (بنا بر اينكه اشاره به اين چهار نفر باشد نه به تمام پيامبرانى كه در اين سه آيه گفته شده است ) نيز ميتواند اشاره به همين سير آنها در جهان و در ميان اقوام مختلف بوده باشد. ۳- اهميت فرزندان صالح در معرفى شخصيت انسان موضوع ديگرى كه از آيات فوق استفاده مى شود همين مساله است زيرا خداوند براى معرفى مقام والاى ابراهيم قهرمان بتشكن ، شخصيتهاى بزرگ انسانى كه از دودمان او در اعصار مختلف به وجود آمدند با شرح و تفصيل بيان ميكند به طورى كه از ميان 25 نفر از پيامبران كه نامشان در مجموع قرآن آمده است در اين آيات نام 16 نفر از فرزندان و بستگان ابراهيم و نام يك نفر از اجداد او آمده است ، و اين در حقيقت درس بزرگى براى عموم مسلمانان است كه بدانند شخصيت فرزندان و دودمان آنها جزئى از شخصيت آنها محسوب مى شود و مسائل تربيتى و انسانى مربوط به آنها فوق العاده اهميت دارد. ۴ - پاسـخ به يك ايراد ممكن است كسانى از آيه اخير كه مى گويد: بعضى از پدران و فرزندان و برادران آنها را برگزيديم و هدايت به راه راست كرديم اين چنين استفاده كنند كه پدران انبياء همگى افراد با ايمانى نبوده اند و در ميان آنها غير موحد نيز وجود داشته است - آنچنانكه بعضى از مفسران اهل تسنن در ذيل اين آيه گفته اند - ولى با توجه به اينكه منظور از اجتبيناهم و هديناهم به قرينه تعبيرى كه در همين سلسله آيات وجود دارد، مقام نبوت و رسالت است ، مشكل حل ميشود، يعنى مفهوم آيه چنين خواهد بود كه بعضى از آنها را به مقام نبوت برگزيديم و اين منافاتى با موحد بودن سايرين ندارد. در آيه 90 همين سوره (چند آيه بعد از اين آيه ) نيز هدايت به مقام نبوت اطلاق شده است .
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست. مردمی یعنی چه؟ یعنی متّکی به ایمانها و ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیلاتی میدهد ... ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
ولایت فقیه در بیان امام خامنه ای:
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این که گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می کردند. عده یی سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه ی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت کننده است - آن طوری که بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می کردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست ... 1383/03/14
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
لو سَلَک النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکتُ وادی رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا.
اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند. تنبیه الخواطر: 2 / 109.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
(شهید حاج قاسم سلیمانی)
دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم؛ انشاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم...
شهید حاج قاسم سلیمانی:
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است ...
شهید حاج قاسم سلیمانی: پارچه سفیدی خریدم و روی آن نوشتم: «حبّالمهدی، حبّالله»!
شهید حاج قاسم سلیمانی: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.
نامهی شهید آوینی به حضرت آیتالله امام خامنهای
شهید مدافع حرم شهید سیدحمید تقویفر
سردار شهید حسین همدانی | تاریخ شهادت: ۱۶ مهر ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: عشق به ولایتفقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.
شهید مصطفی صدرزاده | تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: از تمام دوستان و آشنایان ... تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است ...
شهید محمودرضا بیضایی | تاریخ شهادت: ۲۹ دی ۱۳۹۲
بخشی از وصیت نامه: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً ... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی علیدوست | تاریخ شهادت: 25 مهر 1394
از مردم عزيز كشور میخواهم هیچوقت از مسير ولايت دور نشوند و راه را با رهبری طي كنند. چون راه اسلام و انقلاب فقط با رهبری سيد علي به مقصد میرسد و هیچکس نمیتواند بهتر از ايشان اين انقلاب را پيش ببرد.
نمازخواندن كمك میکند تا به اصول انقلاب پايبند باشيم. البته نمازي كه از ته دل باشد نه بخاطر اين كه فقط تكليف خود را انجام دهيم. نماز از گمراهي نجات ميدهد، پس به نماز اهميت زيادي بدهيد همينطور قرآن كه راه را به ما نشان ميدهد.
شهید امین کریمی | تاریخ شهادت: ۳۰ مهر ۹۴
شهید مدافع حرم امین کریمی اصالتاً مراغهای و ساکن تهران، دانشجوی بسیجی در رشته برق الکترونیک در دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) بود که در حین انجام مأموریت مستشاری در حومه شهر حلب در سوریه به شهادت رسید. این شهید بزرگوار در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) و در روز پنجشنبه 30 مهر در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بهدست نیروهای تکفیری در کشور سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در امامزاده چیذر تهران آرام گرفت.
شهید هادی باغبانی | تاریخ شهادت: ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
شهید مدافع حرم شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستندسازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرده بود، در تاریخ 28 مرداد 1392، در آخرین جنایت گروههای تروریستی مخالفان حکومت بشار اسد در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم شهید محمد استحکامی
بخشی از وصیت نامه:
همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند: "پیرو ولایتفقیه باشید تا به مملکت و اسلام ضربه نخورد"، اصل ولایتفقیه اصل بسیار مهمی است که همهی کسانی که به خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اعتقاد دارند باید به توجه ویژه به آن داشته باشند. هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم ...
مطمئن باشید که دین خدا و اسلام را خود خداوند بهواسطهی حجت خودش بر روی زمین محافظت میکند و حجت خدا بر روی زمین که امام زمان (عج) هستند بهواسطهی نائب آن حضرت که بلاشک مقام معظم رهبری هستند مدیریت میشود و وظیفهی ما در این برهه از زمان که تمام کفر مقابل اسلام ایستادهاند تا آن را تضعیف و به خیال پوچ و بیهودهی خود نابود کنند، سنگین است؛ و باید تمام تلاش خود را بکار ببریم که فرمایشات قرآن و اهلبیت علیهمالسلام و نائب امام زمان (عج) را خوب درک کرده و در زندگی و روش و رفتار و کردار و عملمان نشان دهیم تا سعادتمند شویم ...
شهید مدافع حرم شهید حسن غفاری
بخشی از وصیت نامه:
تازه معنی فزت و رب الکعبه را که از زبان مولا و امام اول خود جاری شده را درک میکنم. در این دنیای ناچیز که دشمن زبون، شمشیر را برعلیه شیعیان از رو بسته، دیگر آرام و قرار ندارم.
خدای من! تو از دل بندههایت آگاه و باخبری، چگونه میتوانم ساک نشسته و زندگیام را ادامه دهم. در حالی که جگر مولایم امام زمان (عج) خون است.
آیا میتوانم چشمانم را به روی این همه جنایتها که بر محبین اهلبیت (ع) میآورند ببندم ...
شهید مدافع حرم شهید مصطفی بختی
شهید مدافع حرم شهید روحالله قربانی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید رضا حاجیزاده:
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهلبیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگهدارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید ...
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و بهخصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید ...
هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.
داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بیچون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایتپذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد ...
همسر مهربان و صبورم!
میدانم که بعد از رفتن من تمام سختیهای این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمیروم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و میخواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهلبیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این بار سنگین بر دوش توست و از تو میخواهم صبر زینبگونه پیشه کنی و در برابر تمام سختیها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری ...
از تو میخواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامهدهنده را شهدا باشند ...
خطاب شهید به دخترش:
... بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو میخواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند ...
خطاب شهید به پسرش:
... از تو میخواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایتفقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا میکنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامهدهنده راه شهدا باشی و در زندگیات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد ...
شهید مدافع حرم شهید محمد اینانلو
شهید مدافع حرم شهید سید محمدحسین میردوستی
بخشی از وصیت نامه:
خطاب به همسر: از تو میخواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد ...
پدرم ممنونم؛ بابت همهچیز ممنون. از اینکه به من آموختی پشتیبان ولایت باشم و همیشه من را در این راه تشویق میکردی.
مادرم ممنونم که همیشه به من لطف داشتی ...
از خواهران و برادرم میخواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید ...
فرزندم، آقا محمد یاسا، پسرم؛ نمیدانم چه زمانی این نامه را میخوانی؟ از تو میخواهم در زندگیات پشتیبان ولایت باشی و مراقب فریب دشمن باشی ...
شهید مدافع حرم شهید محمدحسین مرادی
تاریخ شهادت: 28 آبان 1392 | سوریه،دمشق،حجیره
شهید مدافع حرم شهید سید مهدی موسوی
تاریخ شهادت: 10 تیر 1392 | سوریه
شهید مدافع حرم شهید میثم نجفی
تاریخ شهادت: 12 آذر 1394 | حلب، سوریه
شهید مدافع حرم شهید علیرضا نوری
تاریخ شهادت: 29 اسفند 1393 | سوریه-شیخ هلال
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید مهدی نوروزی
تاریخ شهادت: 20 بهمن 1393 | العوینات در حومهی سامرا
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین (علیهالسلام) است. انشاالله آمده است انتقام حضرت زهرا (سلامالله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت (علیهالسلام) باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان] باشد.»
یا علیاکبر لیلا عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالاگرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته مانند جدت رحمة للعالمینی / حیف است دست خالی مرا را نبینی امروز ۳ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق، عقیله بنیهاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاهمشقی به نام "وصیتنامه" بنویسم. خدایا! خدای من! خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم. روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطهی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفهی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازهی زمانی قراردادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی، نمونهاش حب شهزاده علیاکبر (علیهالسلام) عنایت کردی. الهی؛! أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا! من رو بپذیر" بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دستنوشته را میخوانید من دیگر در بین شما نیستم. میخوام کمی راحتتر و خودمانیتر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. اول از همه شما پدر مهربونم! بابا، انصافاً به حالت غبطه میخورم. همیشه [ناخوانا] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا میدونه لذتبخشتر از زمانی که دستت رو میبوسیدم و صورتم رو میبوسیدی تو عمرم نداشتم؛ و هیچ موقع از خودم بینهایت متنفر نمیشدم الا وقتایی که دلت رو به درد میآوردم... منو ببخش بابا مامان، مامان، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا میدونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمیشن و اون حس و حالش رو هم نمیتونم با قلم برات توصیف کنم. مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم؛ دوستت دارم ...و امّا روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضهها همه به سرم بیان! خدا کنه! یعنی میشه؟ رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علیاکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علیاکبر (ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علیاکبر (ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکهام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علیاکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم. پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر. خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب. مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم ... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بیبی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علیاکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهلبیت علیهمالسلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل میخوام. یا علیاکبر سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید. سهشنبه ۵/اسفند/۱۳۹۳
شهید مدافع حرم شهید عبدالحمید سالاری | تاریخ شهادت: ۳ آذر ۱۳۹۴ ... حلب، سوریه
بسمالله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الاالله، اشهد ان محمدا رسولالله (ص) و اشهد ان علی ولیالله (ع)
بعد از عرض سلام و احترام خدمت آقا امام زمان (عج)، چند نکتهای را خدمت خانوادهی عزیزم عرض مینمایم: با توجه به شرایط کنونی و آغاز جنگ در سرزمینهایی که برای ما شیعیان دارای اهمیت خاصی از لحاظ قداست است و با توجه به بیم بیحرمتی و تخریب این اماکن مقدس توسط دشمنان اسلام، تصمیم گرفتم نسبت به ادای دین، هرچند ناچیز و کوچک اقدام نمایم تا شاید در دنیا و آخرت شرمسار خاندان رسولالله (ص) نباشم و در صورتی که لایق باشم به شعار "کلنا عباسک یا زینب (س)" جامهی عمل بپوشانم و امیدوارم این لیاقت را در دنیا و آخرت بر اساس نظر ایشان کسب نمایم. و این نکته را لازم به یادآوری میدانم که این انتخاب کاملاً از روی عقل و بر اساس باورهای دینی من شکلگرفته و هیچ شخص و یا عامل دیگری در تصمیمگیری من دخیل نبوده است.
پدر و مادر عزیزم؛ هر آنچه در دنیا از لحاظ معنوی و معرفتی کسب نمودم را مدیون رزق حلال و تربیت اسلامی شما عزیزان هستم و میدانم که هیچگاه و هیچگاه نمیتوانم حتی لحظهای جبران زحمات شما را نمایم. از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و عاجزانه خواهشمندم مرا عفو نمایید و اشتباهات و قصور مرا از روی جهل و نادانی بدانید. وقتی بین شما نیستم نیز مرا از دعای خیر فراوان خود محروم ننماید که درواقع وقتی در بین شما نیستم بیشتر از قبل به دعای خیر شما نیازمندم.
خواهران عزیزم؛ شما نیز مرا حلال کنید و همواره به یاد داشته باشید که محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم.
مادر، پدر و خواهران عزیزم؛ هیچگاه بابت نبود من، هیچ شخص و یا هیچ ارگان و سازمانی را مقصر ندانید و با صبر زینب گونه مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید و همانطور که در بالا یادآوری کردم، این انتخاب بر اساس احساس تکلیف و ادای دین به خاندان رسولالله (ص) صورت گرفته است. همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله (ص)". همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست. پس گریه و شیون را در حد معمول و معقول انجام دهید. مبادا با گریه و شیون خارج از حد و غیرمعقول باعث شادی دشمنان اسلام شوید. همانطور که گفتم حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید.
همسر عزیزم؛ در طول زندگی مشترکمان فراز و نشیبهای فراوانی را با هم طی کردیم. از آغاز، هدفمان ساختن زندگی مشترک بود. در تمام سالهای زندگی سعی کردم علاقهام را با تمام وجود به شما هدیه نمایم، اما شما میدانید که انسان کامل فقط معصومین هستند. در طول این مسیر بنده قصورات فراوانی را نسبت به شما داشتم، عاجزانه خواهشمندم مرا حلال نمایید و حتماً برای من همیشه دعای خیر نمایید.
و اما پسر عزیزم، امیرعلی جان؛ شاید شما مرقومه را سالها بعد بخوانی، اما اکنون که به سنی رسیدهای که قادر به خواندن هستی بدان که تمام وجود و هستی من شما هستی. حتی زمانی که در کنار شما نیستم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک خواهم کرد. پسر عزیزم، شما را به انجام سه عمل بر اساس فرمایش رهبری توصیه میکنم. در طول زندگی همیشه تحصیل، تهذیب و ورزش را سرلوحه امور خود قرار بده و هر سه را بهطور همزمان تقویت کن. اعمال واجب شرعی را هیچگاه ترک نکن و اعمال مستحبی را در حد توان انجام بده. به معصومین (ع) بهویژه آقا امام حسین (ع) عنایت ویژهای داشته باش. هیچگاه خود را خارج از محضر آقا امام زمان (عج) فرض نکن. تمام عرایض و شکوههایت را به محضر ایشان ببر و این را بدان که تا حرکت نکنی برکت جاری نمیشود. دعا و روزه و نماز بهجای خود، اما تا وقتی وارد میدان نشوی اعمال فوق مؤثر نخواهد بود. در رابطه با تحصیل، سعی کن عالیترین مدارج را کسب نمایی (در رشته مورد علاقهات) و شغلی را انتخاب نمایی که مرتبط با تحصیلات باشد که بهترین علم علمی است که همراه با عمل باشد که خیر دنیا و آخرت در این امر است. در رابطه با ورزش، حتماً یک رشته ورزشی را مخصوصاً شنا را بهطور کامل بیاموز که صحت جسم در انجام ورزش مداوم است و اسلام نگاه ویژهای به شنا دارد. هیچگاه به مادرت بیاحترامی نکن. اوامر او را انجام بده و همواره خود را فرزند او بدان نه بیشتر از آن. رمز موفقیت، استمرار و تلاش و پشتکار است. در امور فوق، پشتکار داشته باش تا بعد از سالها بتوانی نتیجه آن را ببینی. همانطور که گفتم حتی اگر در کنار شما نباشم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک میکنم. پسرم همواره به یاد من باش و مرا از دعای خیرت محروم نکن.
خانوادهی عزیزم (پدر، مادر، خواهران، همسر و پسرم)؛ مجدداً شما را به صبر دعوت میکنم و از شما میخواهم که با صبر خود مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید. با صبرتان باعث آرامش روحی من میشوید.
پدر بزرگوارم؛ از شما خواهشمندم از همکاران، دوستان و اقوام برای من حلالیت بطلبید و در صورتی که دینی دارم از طرف من ادا نمایید. در بین همکاران من طلب مغفرت و حلالیت نمایید.
خواهران عزیزم؛ شما نیز از همسرانتان و خانوادهی خود برای من حلالیت طلب نمایید و در صورت داشتن دینی مراتب را به پدرم منتقل نمایید تا ایشان از طرف من ادا نمایند.
شهدای مدافع حرم: شهید حسین امیدواری و شهید مجید قربانخانی
شهید مدافع حرم شهید مقداد مهقانی
شهادت: جمعه 11فروردین 1402
در اثرحمله هوایی جنایتکارانه جنگنده های رژیم صهیونیستی
شهید مرزبان فراجا "قربانعلی پیری" که درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز زابل استان سیستان و بلوچستان در 26 اردیبهشت 1402 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
شهید علی مسلمزاده چهاردهم دي 1341، در روستاي بندرلافت از توابع شهرستان قشم ديده به جهان گشود. پدرش موسی، فروشنده بود و مادرش اوشن نام داشت.
تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم ارديبهشت 1362، در كرمانشاه بر اثر اصابت سهوی گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید
متن وصیت نامه شهید علی مسلمزاده:
وصیتم به ملت شهید پرور این است که همیشه و در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید. فرمایشات پیامبر گونه امام خمینی(ره) عمل کنید.
شهید محمد محمدی شهادت هشتم اردیبهشت 1361 در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
«همكاران فرهنگى كه دوش شما مسئوليت سنگينى را تحمل مىنمايد شاگردان خود را با تقوا بار آوريد، محصلين عزيز درس خود را بخوانيد و حاضر در صحنه باشيد. با قرآن و نهجالبلاغه و ساير كتب اسلامى خود را مجهز نماييد. اگر با اين مخارج سنگين كه بر دوش دولت مىباشد درس نخوانيد خيانت به اسلام است.»
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (یهود، نصاری و) کسانیکه به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او (پیامبر اسلام) را همچون پسران خود میشناسند، و همانا گروهی از آنان با آنکه حق را میدانند، کتمان میکنند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:
در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب، بهخاطر بشارت تورات و انجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام، در انتظار او بودند و ویژگیهای پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند؛ ولی با این همه، گروهی از آنان حقیقت را کتمان میکردند.
قرآن در جای دیگر میفرماید: آنها نهتنها از پیامبر، بلکه از جامعهای که او تشکیل میدهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُبَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» «فتح، ۲۹»
محمّد فرستاده خداست و کسانیکه با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان هستند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود میبینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند. نشانۀ آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنها در تورات و انجیل است.
قرآن برای شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر، آن را به شناخت پدر از پسر تشبیه میکند که روشنترین شناختهاست. زیرا:
از ابتدای تولّد و حتّی قبل از آن شکل میگیرد؛
شناختِ چیزی است که انتظار به همراه دارد؛
شناختی است که در آن شک راه ندارد.
کتمان علم، بزرگترین گناه است. قرآن دربارۀ کتمانکنندگان میفرماید: «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» «بقره، ۱۵۹» خداوند و تمام فرشتگان و انس و جن و هر باشعوری، برای همیشه آنان را لعنت و نفرین میکنند.
آری، کتمان حق، همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدری بهخاطر لذّتهای دنیوی، کودک خود را منکر شود! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:
۱. اگر روحیّۀ حقیقتطلبی نباشد، علم بهتنهایی کافی نیست. یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا، باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ» «لَیَکْتُمُونَ»
۲. حتّی دربارۀ دشمنان، انصاف را مراعات کنیم. قرآن، کتمان را به همۀ اهل کتاب نسبت نمیدهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷ - تفسیر نور:
«الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» حقّ، (آن چیزی است که) از سوی پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷:
۱. حق همان است که از منبع علم بینهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
۲. دستورها و فرامین الهی که از طریق وحی و یا روایات ثابت شود، جای مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
۳. رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد؛ بهخصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را میشکند. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸ - تفسیر نور:
«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و برای هر کس قبلهای است که به آن سوی رو میکند. (بنابراین دربارۀ جهتِ قبله گفتوگو نکنید و بهجای آن) در نیکیها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید. (و بدانید) هرجاکه باشید، خداوند همۀ شما را (در محشر) حاضر میکند، همانا خداوند بر هر کاری تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:
برای کلمۀ «جْهَةٌ» دو معناست: قبله و طریقه.
اگر این کلمه را همانند اکثر مفسّران بهمعنای قبله بگیریم، معنای آیه همان است که ترجمه کردهایم. امّا اگر کلمۀ «جْهَةٌ» را بهمعنای طریقه و شیوه بگیریم، معنای آیه این است: برای هر انسان یا گروهی، راه و طریقی است که بهسوی همان راه کشیده میشود و هر کس راهی را سپری میکند.
این معنا نظیر آیۀ ۸۴ سورۀ اسراء است که فرمود: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ»
بعضی مفسّران، مراد از «هو» در «هوَ مُوَلِّیها» را خدا دانستهاند که دراینصورت معنای آیه چنین میشود: هر کس قبلهای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است.
سبقت در کار خیر، ارزش آن را افزایش میدهد.
در قرآن با واژههای «سارِعُوا»، «سابِقُوا» «وَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر به کار رفته است.
و در ستایش انبیاء میفرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» «انبیا، ۹۰» آنها در نیکیها، شتاب و سرعت میگیرند.
در برخی روایات ذیل این آیه آمده: در زمان ظهور امام زمان علیهالسّلام علاقهمندان آن حضرت، از اطراف و اکناف جهان یکجا در حضور ایشان جمع خواهند شد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:
۱. هر امّتی قبلهای داشته و مسئلۀ قبله، مخصوص مسلمانان نیست. «کُلٍّ وِجْهَةٌ»
۲. بحثهای بیهوده را رها کنید و توجّه و عنایت شما به انجام کارهای خیر باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
۳. بهجای رقابت و سبقت در امور مادّی، باید در کارهای خیر از دیگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُواالْخَیْراتِ»
۴. روز قیامت، خداوند همه را یکجا جمع خواهد کرد و این نمونهای از مظهر قدرت الهی است. «یأتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹ - تفسیر نور:
«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا (که به قصد سفر) خارج شدی، (به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، این دستور حقّی است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹:
در آیات قبل، توجّه به مسجدالحرام، مربوط به شهر مدینه بود که مسلمانان در آن سکونت داشتند، ولی این آیه میفرماید: در مسافرت نیز به هنگام نماز روبهسوی مسجدالحرام نمایید. تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰ - تفسیر نور:
«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا خارج شدی پس (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مسجدالحرام بگردان، و (شما ای مسلمانان نیز) هر جا بودید (در سفر و در حضر) روی خود را بهسوی آن بگردانید تا برای (هیچکس از) مردم جز ستمگرانشان، امکان احتجاج (و مجادله) علیه شما نباشد.
پس از آنها نترسید و تنها از من بترسید. و (بدانید تغییر قبله برای آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام کنم و شاید که شما هدایت شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:
تکرار موضوع تغییر قبله در آیات متعدّد، نشانۀ اهمیّت آن است.
علاوهبر آنکه در هر یک از آیات در کنار این موضوع، مطلب جدیدی را نیز یادآور میشود.
مثلًا در این آیه، خداوند بعد از دستور روی نمودن به سوی مسجدالحرام، میفرماید: این بهاینخاطر است که مردمان، بهانهای بر علیه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و مسلمانان نداشته باشند.
چون اهل کتاب میدانستند که پیامبر اسلام بهسوی دو قبله نماز میخواند و اگر این امر محقّق نمیشد، آنها ایراد میگرفتند که پیامبر شما فاقد اوصاف ذکرشده در کتابهای آسمانی پیشین است و یا اینکه زخمِ زبان زده و مسلمانان را تحقیر میکردند که شما دنبالهرو یهود هستید و قبلۀ مستقلی ندارید.
البتّه این ایراد تنها از سوی یهود نبود، بلکه مشرکان نیز میگفتند: اگر محمّد صلی اللَّه علیه و آله به آئین ابراهیم توجّه دارد، پس چرا به خانهای که ابراهیم ساخته است، توجّه ندارد؟
البتّه منافقان آرامنگرفته و با تغییر قبله، خردهگیریهای خود را شروع کرده و میگفتند: پیامبر، ثبات رأی ندارد؛ درهرحال خداوند با تأکید و تکرار، مسلمانان را برای پذیرش موضوع و ثبات قدم آماده میسازد و یادآور میشود، آنان که دنبال حجّت و دلیل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت؛ ولی افراد ظالم که حقیقت را کتمان میکنند، از بهانهجویی دست بر نخواهند داشت و شما نباید به آنان اعتنا کنید، و از آنان نترسید و فقط از خداوند بترسید.
قبله، نشانه و مظهر توحید است. قبله، آرم و نشانۀ مسلمانان است.
در نهجالبلاغه از کعبه به عنوان عَلَم یعنی پرچم و نشانۀ آشکار اسلام یاد شده است.
بتپرستان و ستارهپرستان هنگام نیایش، بهسوی بت و یا ستاره و ماه توجّه میکردند، امّا اسلام توجّه به خانۀ خدا را به جای آن قرار داد و روی کردن به سوی قبله را نشانۀ توجّه به خدا شمرده است.
در روایات میخوانیم: پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله معمولًا رو به قبله مینشستند و سفارش کردهاند به سوی قبله بخوابید و بنشینید و حتّی رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است.
قبله، جایگاه و احترام خاصّی دارد و در بعضی اعمال، توجّه به آن واجب است.
برای مثال: نمازهای واجب باید رو به قبله خوانده شود. ذبح حیوان و دفن میّت، باید به سوی قبله باشد. در مستراح رو به قبله یا پشت به قبله نشستن حرام است.
علاوهبر آنچه ذکر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است. اگر از فراز کرۀ زمین بر مسلمانان نظر کنیم، میبینیم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتیب خاصّ، به سوی قبله توجّه میکنند.
کعبه، قرارگاه و آمادهگاه حرکتها و انقلابهای الهی بوده است. از حضرت ابراهیم و حضرت محمّد گرفته تا امام حسین علیهمالسّلام و در آینده حضرت مهدی علیهالسّلام، همگی از کنار کعبه حرکت خود را شروع کرده و میکنند.
در عظمت کعبه همین بس که مسلمانان به اهل قبله معروف هستند.
خداوند متعال در ماجرای تغییر قبله میفرماید: تغییر قبله برای این است که در آینده نعمت خود را بر شما تمام کنم؛ یعنی استقلال شما و توجّه به کعبه، زمینۀ اتمام نعمت در آینده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِی» این ماجرا در سال دوّم هجری در مدینه واقع شده است.
در سال هشتم هجری نیز خداوند به مناسبت فتح مکّه میفرماید: «وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» «۱» یعنی: این پیروزی برای این است که خداوند در آینده نعمت خود را بر شما تمام کند.
چنانکه ملاحظه میکنید در هر دو آیه «اتمام نعمت» به صیغۀ فعل مضارع بیان شده است که نشانۀ حدوث آن در آینده است.
ولی در آیۀ ۳ سورۀ مائده که بههنگام بازگشت از حجةالوداع در سال دهم هجری و بعد از معرّفی رهبری معصوم در غدیر خم نازل میشود، اینگونه میفرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» امروز نعمت خود را بر شما تمام کردم.
قابل توجّه و دقّت است که خداوند، روی کردن مردم به قبله را قدم نخستین برای اتمام نعمت و فتح مکّه را قدم دیگر و تعیین و معرّفی رهبر را آخرین قدم در اتمام نعمت بیان میکند.
لازم به یادآوری است که در جریان تعیین قبله و همچنین تعیین رهبر، تذکّر میدهد که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانهگیری و شایعهپراکنی از سوی دیگران میرود.
پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «یا علی مثلک فی الامة کمثل الکعبة نصبها الله للناس علما» ای علی! مثال تو در میان امّت، همانند مثال کعبه است که خداوند آن را به عنوان نشانۀ روشن و پرچم برای مردم قرار داده است، تا جهت خویش را گم نکنند. «بحار، ج ۲۲، ص ۴۸۳»
همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «و نحن کعبة الله و نحن قبلة الله» ما کعبه و قبلۀ خداوندی هستیم. «بحار، ج ۶، ص ۲۱۱ و ۳۰۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:
۱. مسلمانان باید از هر کاری که بهانه به دست دشمن میدهد پرهیز کنند. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۲. نفی سلطۀ دیگران و رسیدن به استقلال، یک ارزش است. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۳. تغییر قبله، عامل خنثیسازی ایرادهای بیجا و بهانهتراشیهای اهل کتاب و مشرکان و منافقان میباشد. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۴. دشمنان خارجی، بزرگترین خطر برای مسلمانان نیستند، بیتقوایی خطر اصلی است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی»
۵. تعیین قبلۀ مخصوص برای مسلمانان، زمینۀ اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ»
۶. تعیین قبله و نماز خواندن به سوی مسجدالحرام، زمینۀ هدایت مؤمنان است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»
۷. هدایت، دارای مراحلی است؛ با آنکه مخاطب آیه مسلمانان هستند که هدایت شدهاند، پس منظور دستیابی به مراحل بالاتری از آن است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱ - تفسیر نور:
«کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» همانگونه (که برای هدایت شما) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمیتوانستید بدانید، به شما یاد دهد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:
کلمۀ «تلاوت» از واژۀ «تلو» بهمعنای پیدرپی است و به خواندنی که پیدرپی، با نظم صحیح و مناسب و برخوردار از نوعی قداست باشد، اطلاق میشود.
کلمۀ «تزکیه» به معنای رشد و نمو و پاک کردن است. تعلیم کتاب، آموختن آیات و احکام آسمانی است و تعلیم حکمت، دادن تفکّر و بینش صحیح است.
بعثت پیامبر اسلام، نتیجۀ استجابت دعای حضرت ابراهیم است که از خداوند خواست: «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ» «۱» خدایا! در میانشان پیامبری مبعوث کن که آیات تو را بر آنان بخواند.
پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز میفرمود: «انا دعوة ابی ابراهیم» من همان استجابت دعای پدرم ابراهیم هستم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:
۱. رهبری موّفق است که از خود مردم، در میان مردم و همزبان مردم باشد. «أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ»
۲. تزکیه بر تعلیم مقدّم است. «یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ»
۳. آموزش دین، محور اصلی است و آموزشهای دیگر، در مراحل بعد از آن است. ابتدا «یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» و پس از آن «یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»
۴. انسان برای شناخت بسیاری از حقایق، نیازمند وحی است. بهجای «ما لا تعلمون» فرمود: «ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» تا یادآور شود که اگر انبیاء نبودند، انسان برای آگاهی از اموری همچون آیندۀ خود و جهان، راه به جایی نداشت. تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲ - تفسیر نور:
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و برای من شکر کنید و کفران نورزید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:
خداوند در برخی آیات میفرماید: «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ» «بقره، ۴۰» نعمتهای مرا یاد کنید. ولی در این آیه میفرماید: «فَاذْکُرُونِی» یاد خود من باشید.
و این بهخاطر درجات شناخت و معرفت مردم است. بگذریم که یاد خداوند، زمینهساز شکر است و لذا بر شکر مقدّم شده است.
این آیه، نشانگر نهایت لطف خداوند به بنده است. انسانی که جهل، فقر، فنا و حقارت، از ویژگیهای اوست، چقدر مورد لطف قرار گرفته که خداوندِ علیم، غنی، باقی و عزیز به او میگوید: مرا یاد کن تا تو را یاد کنم.
مگر یاد کردن ما چه ارزشی دارد؟ مگر نه این است که یاد کردن ما نیز خود توفیقی از سوی اوست؟
یاد کردن خدا تنها با زبان نیست، با دل و جان باید خدا را یاد کرد. یاد خدا هنگام گناه و دست کشیدن از آن، یاد واقعی است.
و بهترین نوع یاد کردن خداوند، نماز است که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» «طه، ۱۴»
با اینکه شکر، یکی از مصادیق ذکر خداست، ولی نام آن جداگانه در کنار ذکر آمده و این نشانۀ اهمیّت شکر، بهعنوان مصداق بارز ذکر است.
خداوند، با انسان داد و ستد میکند و هیچکاری از انسان را بیبهره نمیگذارد:
امام باقر علیهالسّلام در ذیل این آیه، یکی از مصادیق ذکر خدا را، تسبیحات حضرت زهرا شمردند که ۳۴ مرتبه اللّه اکبر، ۳۳ مرتبه الحمداللّه، و ۳۳ مرتبه سبحاناللّه میباشد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۰» موانع ذکر خداوند:
الف: شیطان «فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» «مجادله، ۱۹»، شیطان، آنها را از یاد خدا غافل کرد؛
ب: تکاثر و رقابتها «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» «تکاثر، ۱»، شما را افزونخواهی، سرگرم ساخت؛
ج: آرزوها و خیال «وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» «حجر، ۳»، آرزو، آنها را سرگرم نمود. اثرات یاد خدا:
یاد نعمتهای او، رمز معرفت و شکر اوست؛
یاد قدرت بیپایان او، رمز توکّل به اوست؛
یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست؛
یاد الطاف او، رمز محبّت به اوست؛
یاد عدالت او، رمز خوف از اوست؛
یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:
۱. خداوند، به انسان شخصیّت میبخشد و مقام انسان را تا جایی بالا میبرد که میفرماید: تو یاد من باش، تا من هم یاد تو باشم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»
۲. کسانی مشمول لطف خاص هستند، که همواره به یاد خدا باشند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»
۳. ذکر خدا و نعمتهای او، زمینۀ شکر و سپاس است. چنانکه غفلت از یاد خدا، مایۀ کفران است. «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! (در برابر حوادث سخت زندگی،) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:
مشابه این کلام الهی را در همین سورۀ «بقره، ۴۵» خواندیم که خداوند به بنیاسرائیل میفرمود: در برابر ناملایمات و سختیها، از صبر و نماز کمک بگیرید.
در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده میشود تا در برابر حوادث سخت زندگی، از صبر و نماز یاری بجویند. آری، دردهای یکسان، داروی یکسان لازم دارد.
اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متّصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و منکوب میشود و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختیها، خود را نمیبازد و برای او حوادث، بزرگ نمینماید.
کسیکه نماز را با حضور قلب و با توجّه میخواند، به معراج میرود. هر چه پرواز معنوی او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّی خوشیهای آن کوچکتر میشود.
انسان، یا در نعمت به سر میبرد که باید به آیۀ قبل عمل کند «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی» و یا در سختی به سر میبرد که باید به این آیه عمل کند «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
خداوند میفرماید: خدا با صابران است و نمیفرماید: با نمازگزاران است؛ زیرا نماز نیز نیاز به صبر و پایداری دارد. «تفسیر روحالمعانی»
در روایات میخوانیم: هر گاه کار سختی برای حضرت علی علیهالسّلام پیش میآمد حضرت دو رکعت نماز میخواند. «تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۱»
این سیره را بوعلیسینا نیز عمل میکرد.
صبر، مادر همۀ کمالات است. صبر در جنگ، مایۀ شجاعت است. صبر در برابر گناه، وسیلۀ تقواست. صبر ازدنیا، نشانۀ زهد است. صبر در شهوت، سبب عفّت است. صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایۀ وَرع است. «تفسیر أطیب البیان، ج ۲، ص ۲۵۸» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:
۱. ایمان اگر همراه با عمل و توکّل و صبر و عبادت باشد، کاربرد بیشتری خواهد داشت. «تفسیر راهنما» «الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ»
۲. نماز اهرم است؛ بار نیست. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
۳. صبر و نماز، وسیلۀ جلب حمایتهای الهی هستند. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
۴. اگرچه خداوند با هر کس و در هر جایی حضور دارد «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» «حدید، ۴» و لکن همراهی خدا با صابران، معنای خاصّی دارد و آن لطف، محبّت و یاریرسانی خداوند به صابران است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۲۷-۲۳۷.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات 80 الی 83 حاجه قومه قال اء تحاجونى فى الله و قد هدان و لا اءخاف ما تشركون به إلا ان يشاء ربى شيا وسع ربى كل شى ء علما ا فلا تتذكرون (۸۰) و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا فأى الفريقين احق بالا من إن كنتم تعلمون (۸۱) الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون (۸۲) و تلك حجتنا ءاتيناها إبراهيم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربك حكيم عليم(۸۳)
ترجمه : ۸۰ - قوم او (ابراهيم ) با وى به گفتگو پرداختند، گفت چرا درباره خدا با من گفتگو مى كنيد در حالى كه خداوند مرا (با دلايل روشن ) هدايت كرده و من از آنچه شما شريك (خدا) قرار مى دهيد نمى ترسم (و به من زيانى نمى رسد) مگر پروردگارم چيزى را بخواهد، آگاهى پروردگار من آنچنان وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد آيا متذكر (و بيدار) نمى شويد؟! ۸۱ - چگونه من از بتهاى شما بترسم در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا شريكى قرار داده ايد كه هيچگونه دليلى درباره آن بر شما نازل نكرده ، (راست بگوئيد) كداميك از اين دو جمعيت (بت پرستان و خدا پرستان ) شايسته تر به امنيت (از مجازات ) هستند اگر شما مى دانيد. ۸۲ - (آرى ) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند امنيت مال آنها است ، و آنها هدايت يافتگانند. ۸۳ - اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته باشد) بالا مى بريم ، پروردگار تو حكيم و دانا است .
تفسیر به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در زمينه استدلالهاى توحيدى ابراهيم گذشت در اين آيات اشاره به بحث و گفتگوى ابراهيم با قوم و جمعيت بت پرست شده است ، نخست مى گويد: (قوم ابراهيم با او به گفتگو و محاجه پرداختند) (و حاجه قومه ). ابراهيم در پاسـخ آنها گفت ، (چرا درباره خداوند يگانه با من گفتگو و مخالفت مى كنيد، در حالى كه خداوند مرا در پرتو دلائل منطقى و روشن به راه توحيد هدايت كرده است ؟) (قال اتحاجونى فى الله و قد هدان ). از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه جمعيت بت پرستان قوم ابراهيم تلاش و كوشش داشتند كه به هر قيمتى كه ممكن است او را از عقيده خود باز دارند، و به آئين بت پرستى بكشانند ولى او با نهايت شهامت مقاومت كرد و با دلائل منطقى سخنان همه را پاسـخ گفت . در اينكه آنها به چه منطقى در برابر ابراهيم متوسل شدند، در اين آيات صريحا چيزى نيامده است ، ولى از پاسـخ ابراهيم اجمالا روشن مى شود كه آنها او را تهديد به كيفر و خشم خدايان و بتها كردند، و او را از مخالفت آنان بيم دادند، زيرا در دنباله آيه از زبان ابراهيم چنين مى خوانيم : من هرگز از بتهاى شما نمى ترسم زيرا آنها قدرتى ندارند كه به كسى زيان برسانند (و لا اخاف ما تشركون به ). (هيچكس و هيچ چيز نمى تواند به من زيانى برساند مگر اينكه خدا بخواهد) (الا ان يشاء ربى شيئا). گويا ابراهيم با اين جمله مى خواهد يك پيشگيرى احتمالى كند و بگويد اگر در گيرودار اين مبارزه ها فرضا حادثه اى هم براى من پيش بيايد هيچگونه ارتباطى به بتها ندارد، بلكه مربوط به خواست پروردگار است براى اينكه بت بى شعور و بى جان مالك سود و زيان خود نيست تا چه رسد به اينكه مالك سود و زيان ديگرى باشد. سپس مى گويد: (علم و دانش پروردگار من آنچنان گسترده و وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد) (وسع ربى كل شى ء علما). اين جمله در حقيقت دليلى براى جمله سابق است و آن اينكه بتها هرگز نمى توانند منشاء سود و زيانى باشند، زيرا هيچگونه علم و آگاهى ندارند و نخستين شرط براى رسانيدن سود و زيان ، علم و شعور و آگاهى است ، تنها خدائى كه علم و دانشش همه چيز را احاطه كرده است مى تواند منشاء سود و زيان باشد، پس چرا از خشم غير او بترسم ؟. و سرانجام براى تحريك فكر و انديشه ، آنان را مخاطب ساخته مى گويد: (آيا با اينهمه باز متذكر و بيدار نمى شويد؟) (ا فلا تتذكرون ). در آيه بعد منطق و استدلال ديگرى را از ابراهيم بيان مى كند كه به جمعيت بت پرست مى گويد (چگونه ممكن است من از بتها بترسم و در برابر تهديدهاى شما وحشتى به خود راه دهم با اينكه هيچگونه نشانه اى از عقل و شعور و قدرت در اين بتها نمى بينم ، اما شما با اينكه به وجود خدا ايمان داريد و قدرت و علم او را مى دانيد، و هيچگونه دستورى به شما درباره پرستش بتها نازل نكرده است ، با اين همه از خشم او نمى ترسيد من چگونه از خشم بتها بترسم ؟) (و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا). زيرا مى دانيم بت پرستان منكر وجود خداوندى كه خالق آسمانها و زمين است نبودند بلكه بتها را شريك در عبادت او مى ساختند و آنها را شفيع بر در درگاه او مى پنداشتند. (اكنون انصاف بدهيد من بايد احساس آرامش كنم يا شما)؟! (فاى الفريقين احق بالا من ان كنتم تعلمون ). در واقع منطق ابراهيم در اينجا يك منطق عقلى بر اساس اين واقعيت است كه شما مرا تهديد به خشم بتها مى كنيد در حالى كه تاثير وجودى آنها موهوم است ، ولى از خشم خداوند بزرگ كه من و شما هر دو او را پذيرفته ايم و بايد پيرو دستور او باشيم و هيچگونه دستورى از طرف او در باره پرستش بتها نرسيده است ترس و وحشتى نداريد، يك موضوع قطعى را رها كرده ايد و به يك موضوع موهوم چسبيده ايد؟ در آيه بعد پاسـخى از زبان ابراهيم به سؤالى كه خودش در آيه قبل مطرح نمود نقل شده است (و اين يك شيوه جالب در استدلالات علمى است كه گاهى شخص استدلال كننده سؤالى از طرف مقابل مى كند و خودش بلافاصله به پاسـخ آن مى پردازد اشاره به اينكه مطلب به قدرى روشن است كه هر كس پاسـخ آن را بايد بداند). مى گويد: (آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم و ستم نياميختند امنيت براى آنها است ، و هدايت مخصوص آنان ) (الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ). در روايتى كه از امير مؤمنان على (عليه السلام) نقل شده نيز تاكيد گرديده است كه اين سخن دنباله گفتگوى ابراهيم با بت پرستان است .
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اين جمله بيان الهى بوده باشد نه گفتار ابراهيم ، ولى احتمال اول علاوه بر اينكه در روايت وارد شده با وضع و ترتيب آيات بهتر تطبيق مى كند، اما اين احتمال كه اين جمله گفتار بت پرستان باشد كه پس از شنيدن قول ابراهيم بيدار شده باشند بسيار بعيد به نظر مى رسد. منظور از ظلم در اينجا چيست ؟ معروف ميان مفسران اين است كه به معنى (شرك ) است و آنچه در سوره لقمان (آيه 12) وارد شده ان الشرك لظلم عظيم : (شرك ستم بزرگى است ) شاهد بر اين معنى گرفته اند در روايتى نيز از ابن مسعود نقل شده كه هنگامى كه اين آيه (آيه مورد بحث ) نازل شد بر مردم گران آمد، عرض كردند: اى رسول خدا كيست كه لااقل به خود ستم نكرده باشد (بنابراين همه مشمول اين آيه اند) پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (منظور آنچه شما فكر مى كنيد نيست آيا گفته بنده صالح خدا (لقمان ) را نشنيده ايد كه مى گويد: فرزندم براى خدا شريك قرار مده زيرا شرك ، ظلم بزرگى است ). ولى از آنجا كه آيات قرآن در بسيارى از موارد دو يا چند معنى را در بر دارد كه ممكن است يكى از ديگرى گسترده تر و عمومى تر باشد، اين احتمال در آيه نيز هست ، كه (امنيت ) اعم امنيت از مجازات پروردگار و يا امنيت از حوادث دردناك اجتماعى باشد. يعنى جنگها، تجاوزها، مفاسد، جنايات ، و حتى امنيت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آيد كه در جوامع انسانى دو اصل حكومت كند، ايمان و عدالت اجتماعى ، اگر پايه هاى ايمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئوليت در برابر پروردگار از ميان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنيت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت ، و به همين دليل با تمام تلاش و كوششى كه جمعى از انديشمندان جهان براى برچيدن بساط ناامنيهاى مختلف در دنيا مى كنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنيت واقعى بيشتر مى گردد، دليل اين وضع همان است كه در آيه فوق به آن اشاره شده : پايه هاى ايمان لرزان و ظلم جاى عدالت را گرفته است . مخصوصا تاثير ايمان در آرامش و امنيت روحى براى هيچكس جاى ترديد نيست ، همانطور كه ناراحتى وجدان و سلب آرامش روانى به خاطر ارتكاب ظلم بر كسى پوشيده نمى باشد. در بعضى از روايات نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه : (منظور از آيه فوق اين است كه آنهائى كه به دستور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در زمينه ولايت و رهبرى امت اسلامى بعد از او ايمان بياورند، و آن را با ولايت و رهبرى ديگران مخلوط نكنند امنيت از آن آنها است ). اين تفسير در حقيقت ناظر به ملاك و روح مطلب در آيه شريفه است زيرا در اين آيه سخن از رهبرى و ولايت خداوند و آميخته نكردن آن با رهبرى غير او است و از آنجا كه رهبرى على (عليه السلام ) به مقتضاى انما وليكم الله و رسوله . پرتوى از رهبرى خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و رهبريهاى تعيين نشده از طرف خداوند چنين نيست ، آيه فوق با يك ديد وسيع همه را شامل مى شود، بنابراين منظور از اين حديث اين نيست كه مفهوم آيه منحصرا اين باشد، بلكه اين تفسير پرتوى از مفهوم اصلى آيه است . و لذا در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه اين آيه خوارج را كه از ولايت ولى خدا بيرون رفتند و در ولايت و رهبرى شيطان قرار گرفتند شامل مى شود. آيه بعد يك اشاره اجمالى به تمام بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و مبارزه با شرك از ابراهيم نقل شد كرده ، مى گويد: (اينها دلائلى بود كه ما به ابراهيم در برابر قوم و جمعيتش داديم ) (و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه ). درست است كه اين استدلالات جنبه منطقى داشت ، و ابراهيم به نيروى عقل و الهام فطرت به آنها رسيده بود، ولى چون اين نيروى عقل و آن الهام فطرت همه از ناحيه خدا است ، خداوند همه اين استدلالات را از مواهب خويش مى شمرد كه در دلهاى آماده همچون دل ابراهيم منعكس مى شود. قابل توجه اينكه (تلك ) در لغت عرب اسم اشاره براى بعيد است ولى گاهى اهميت موضوع و بلند پايه بودن آن سبب مى شود كه حتى يك موضوع نزديك با اسم اشاره بعيد ذكر شود، مانند آن را در آغاز سوره بقره مى خوانيم : ذلك الكتاب لا ريب فيه : (اين كتاب بزرگ شك و ترديدى در آن راه ندارد). سپس براى تكميل اين بحث مى فرمايد: (درجات هر كس را بخواهيم بلند مى كنيم ) (نرفع درجات من نشاء) اما براى اينكه اشتباهى پيش نيايد كه گمان كنند خداوند در اين ترفيع درجه تبعيضى قائل مى شود مى فرمايد: (پروردگار تو، حكيم و عالم است ) و درجاتى را كه مى دهد روى آگاهى به شايستگى آنها و موافق موازين حكمت است و تا كسى شايسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد (ان ربك حكيم عليم ).
کار و تلاش، بزرگترین مبارزه با آمریکا حضرت آیتالله امام خامنهای: «امروز بزرگترین مبارزهی با آمریکا کار کردن در این کشور است؛ کار، کار، تلاش، مجاهدت برای اصلاح امور کشور. این بزرگترین مبارزهی با آمریکاست.» ۱۳۸۱/۰۵/۰۵
«وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (اهل کتاب) گفتند: یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید. بگو: (چنین نیست،) بلکه (پیروی از) آیین حقگرای ابراهیم (مایۀ هدایت است، زیرا) او از مشرکان نبود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۵:
کلمۀ «یهود» از «هود» بهمعنای بازگشت به خدا، گرفته شده است. لقب یهود و کلمۀ نصاری از کدام آیه از قرآن اقتباس شده است؟
در مجمعالبحرین از امام صادق علیهالسّلام نقلشدهاست که
لقب یهود از آیۀ ۱۵۶ سورۀ اعراف اقتباس شده است، آنجا که بنیاسرائیل به خدا گفتند: «إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ».
کلمۀ نصاری نیز از کلام حضرت عیسی علیهالسّلام گرفته شده است آنجا که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ».
امّا کلمه «حَنِیفاً» از «حنف» بهمعنای در راه مستقیم آمدن است؛ همانگونه که «جنف» بهمعنای در راه کج قرار گرفتن آمده است.
در آیۀ ۱۱۳ خواندیم که یهودیان، نصاری را قبول نداشتند و نصاری نیز یهودیان را پوچ میدانستند و هر یک خیال میکرد که تنها خودش بر هدایت میباشد.
درحالیکه هر دو گروه دچار شک گردیده و از راه مستقیم منحرف شدهاند و راه حق، راه ابراهیم علیهالسّلام است که هرگز دچار شک نگردید.
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: دین حنیف و حقگرا، همان گرایش به حق و اسلام است. «تفسیر برهان» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۵:
۱. انحصارطلبی بیجا، ممنوع است. یهود و نصاری بدون داشتن دلیل، هر کدام هدایت را تنها در آیین خود میدانند. «کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا»
۲. نام و عنوان مهم نیست؛ ایمان و عمل اهمیّت دارد. یهودی یا نصرانی یک لقب بیش نیست؛ آنچه ارزشمند است، توحید و یکتاپرستی است. «بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»
۳. به تبلیغات سوء دیگران پاسخ دهید. «قالُوا» «قُلْ»
«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (ای مسلمانان!) بگویید: ما به خدا ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (که پیامبرانی از نوادگان یعقوب هستند)
و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، (ایمان آوردهایم و) ما بین هیچیک از آنها جدایی قائل نیستیم (و میان آنان فرق نمیگذاریم و) در برابر خداوند تسلیم هستیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۶:
این آیه به مسلمانان دستور میدهد که به مخالفان خود بگویند: ما به خدا و همه پیامبران بر حق و آنچه از جانب خدا نازل شده است ایمان داریم و خودمحوریها و یا تعصّبات نژادی، باعث نمیشود که ما برخی از آنها را بپذیریم و بعضی دیگر را نفی کنیم.
ما به همۀ انبیای الهی، چه آنهایی که قبل از ابراهیم علیهالسّلام آمدهاند، همانند آدم، شیث، نوح، هود، صالح و چه آنهایی که بعد از ابراهیم بودند همانند سلیمان، یحیی و زکریا، ایمان داریم و هر پیامبری که دلیل روشن و معجزه داشته باشد، به حکم عقل او را میپذیریم.
«الْأَسْباطِ» جمع «السّبط» بهمعنای نواده است و مراد از آن دوازده تیره و قبیله بنیاسرائیل میباشد که از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده و در میان آنان پیامبرانی وجود داشته است.
جملۀ «وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی» یعنی هر چه به آن دو پیامبر نازل شده قبول داریم، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: «و ما اوتیتم».
بنابراین اگر در برابر دعوت شما که میگویید: «کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری» و راه نجات را در مسیحی یا یهودی بودن میدانید، میایستیم به دلیل وجود انحراف و خرافاتی است که در دین خدا ایجاد کرده اید وگرنه ما تورات و انجیل واقعی را که در آنها بشارت ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله آمده است، قبول داریم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۶:
۱. ایمان به همۀ انبیاء و کتابهای آسمانی لازم است. «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ» کفر به بعضی از انبیا، کفر به همۀ آنهاست. مسلمان واقعی کسی است که به تمام انبیای الهی، ایمان داشته باشد.
۲. ما به آنچه بر موسی و عیسی علیهماالسّلام نازل شده ایمان داریم، نه آنچه امروز به نام تورات و انجیل وجود دارد. «وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی»
۳. تسلیم عملی، در کنار ایمان قلبی لازم است. «آمَنَّا بِاللَّهِ» «نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۷ - تفسیر نور:
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» اگر آنها (نیز) بهمانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند، همانا هدایت یافتهاند، و اگر سرپیچی نمایند، پس جز این نیست که آنها (با حق) در ستیزند و خداوند شرّ آنان را از تو دفع میکند و او شنوندۀ داناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۷:
اگر اهل کتاب، یهود و نصاری، بهجای سرسختی و خودمحوری و تکیه بر مسائل نژادی و قبیلهای، همانند شما مسلمانان به تمام انبیاء و کتب آسمانی ایمان بیاورند و تعصّبات نابهجا را کنار بگذارند، حتماً هدایت مییابند.
ولی اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حق بدانند و دیگران را منحرف بشمارند، آنان در ستیز با حق و جدایی از حق خواهند بود.
البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئههای آنان نترسید. چون خداوند شرّ آنان را از شما دفع و شما را در برابر آنان حمایت و کفایت میکند، زیرا که او شنوای داناست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۷:
۱. مسلمانان، الگوی هدایتیافتگان واقعی هستند. «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» زیرا به تمام انبیاء و کتابهای آسمانی، ایمان و اعتقاد دارند.
۲. خداوند، حمایت و کفایت خود را از مسلمانان اعلام نموده است. «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ»
۳. ایمان نیاوردن یهود و نصارا از روی عناد، لجاجت و ستیزهجویی است؛ نه منطق و استدلال. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ»
امام صادق علیهالسّلام شقاق و ستیزهجویی را کفر میداند. (تفسیر مجمعالبیان و راهنما) تفسیر صفحۀ ۲۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۸ - تفسیر نور:
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» (این است) رنگآمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در نگارگری؟ و ما تنها او را عبادت میکنیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۸:
انسان در زندگی خویش باید رنگی را بپذیرد، امّا درمیان همۀ رنگها، رنگ خدایی بهتر است.
ناگفته پیداست که تا رنگ نژاد و قبیله و هوسها را کنار نگذاریم، رنگ وحدت و برادری و تسلیم امر خدا بودن را نخواهیم گرفت. همۀ رنگها به مرور زمان کمرنگ و بیرنگ میشود.
امّا رنگِ خدایی همیشگی و پایدار است. «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «قصص، ۸۸» و چهرنگی بهتر از رنگ خدا که او را عبادت و بندگی میکنیم.
بگذریم که یهود، کودکان خود را با آبی مخصوص شستشو داده و به این وسیله به او رنگ مذهبی میدهند.
بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته و چشمِ اولیای خدا را به خود جلب کند. همرنگ با فطرت و منطق بوده، مشتری آن خدا، و بهای آن بهشت باشد.
همۀ رنگها پاک میشوند، قبیله، نژاد و نسب، دیر یا زود از بین میروند، ولی آنچه ابدی و باقی است همان رنگ و صبغۀ الهی یعنی اخلاص و ایمان است.
در حدیث آمده است: شخصی در دیوار خانۀ خود سوراخی ایجاد میکرد، امام صادق علیهالسّلام پرسید: چرا این کار را انجام میدهی؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بیرون رود. امام فرمود: میتوانی این منظور را داشته باشی که روزنۀ ورود روشنایی قرار دهی تا اوقات نماز را بشناسی. یعنی اگر بناست در دیوار روزنهای ایجاد شود، چرا تنها برای بیرون کردن دود باشد؟ چرا برای ورود نور نباشد؟ «آیةاللَّه جوادی، تفسیر موضوعی، ج ۵، ص۱۳۲» بله میتوان به هر کاری، رنگ خدایی داد.
راه خدا یکی است. اگر رنگ خدایی نباشد، رنگهای دیگر، انسان را گیج و متحیّر میکند. و همرنگ شدن با جماعتی که اکثر آنها دچار انحراف هستند، خود مایۀ رسوایی و خواری در قیامت است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۸:
۱. ایمان به خدا، پیامبران، کتابهای آسمانی و تسلیم خدا بودن، صبغه و رنگ خدایی است. در آیات قبل فرمود:«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ»، در این آیه میفرماید: «صِبْغَةَ اللَّهِ»
۲. برترین و زیباترین رنگها، صبغه و رنگ الهی است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»
۳. باید تنها بندۀ خدا بود، نه بندۀ دیگران. «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۹ - تفسیر نور:
«قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» (ای پیامبر! به اهل کتاب) بگو: آیا دربارۀ خداوند با ما مجادله میکنید، درحالیکه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما برای ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما برای او خالصانه عبادت میکنیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۹:
این آیه، هشدار به اهل کتاب است که از ادّعاهای بیدلیل دست بردارند. آنها میگفتند: ما به خدا نزدیکتر و یا فرزندان او و یا محبوبان او هستیم.
بنیاسرائیل گمان میکردند که باید همۀ انبیاء از نژاد آنان باشند و به خاطر قدیمی بودن دین آنان و کتاب تورات، خودشان را برتر میدانستند و لطف الهی را فقط مخصوص خودشان دانسته و با این گمان با مسلمانان محاجّه و گفتوگو میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۹:
۱. صاحباختیار همۀ انسان ها، خداست. او به همه لطف دارد و میتواند هر کس را از هر نژادی که باشد، مورد عنایت خاصّ خود قرار دهد. «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ»
۲. سعادت هر کس در گرو اعمال اوست. ادّعا و شعار کارساز نیست. «لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ»
۳. ملاک قرب به خداوند، عبادت خالصانه و منزّه دانستن او از شریک است. «نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۰ - تفسیر نور:
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا نصرانی بودند؟ بگو: شما بهتر میدانید یا خدا؟ (چرا حقیقت را کتمان میکنید؟) و چهکسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را (دربارۀ پیامبران) که نزد اوست، کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۰:
این آیه، خطابی دیگر به اهل کتاب است، که شما آنقدر به یهودی یا نصرانی بودن خود مباهات میکنید که حتّی حاضر هستید بزرگترین افتراها را به بهترین اولیای خدا نسبت دهید؟!
آیا میگویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران دیگر از نسل یعقوب «اسباط»، با آنکه قبل از نزول تورات و انجیل بودهاند، یهودی و نصرانی هستند؟
آیا این ستمگری نیست که واقعیّتی را که بدان واقف هستید بپوشانید و این حقیقت روشن تاریخی را بر عامّۀ مردم کتمان کنید و چنین وانمود کنید که همۀ پیامبران، تابع یهودیّت یا نصرانیّت بودهاند؟ ولی بدانید که خداوند از آنچه شما انجام میدهید غافل نیست. پیامهای سوۀ بقره - آیۀ ۱۴۰:
۱. گاهی تعصّب بهجایی میرسد که شخص حاضر میشود واقعیّتهای روشن تاریخی را تحریف و یا انکار کند. «أَمْ تَقُولُونَ»
۲. بزرگترین ظلمها، ظلم فرهنگی و کتمانِ حقایق است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ»
۳. علم خداوند به کتمان و ظلمها، باید برای ما هشدار باشد. «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۱ - تفسیر نور:
«تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ» (بههرحال) آن امّت بگذشت، آنچه آنان به دست آوردند برای خودشان است و آنچه شما به دست آوردید برای خودتان است و شما از آنچه آنان کردهاند، سؤال نخواهید شد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۱:
۱. در کسب خوشبختی، تکیه به گذشتگان و تاریخ پدران، چارهساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ماکَسَبْتُمْ»
گیرم پدر تو بود فاضل --------- از فضل پدر، تو را چه حاصل
۲. هر امّتی، تنها مسئول عمل خویش است. «لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۱۱-۲۱۷.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه سوره انعام آیه ۷۴
و اذ قال إبراهيم لابيه ءازر اء تتخذ اءصناما ءالهة إنى اراك و قومك فى ضلال مبين(۷۴)
ترجمه : ۷۴ - (به خاطر بياوريد) هنگامى كه ابراهيم به مربيش (عمويش ) آزر گفت آيا بتها را خدايان خود انتخاب مى كنى ، من تو و جمعيتت را در گمراهى آشكار مى بينم !.
تفسیر از آنجا كه اين سوره جنبه مبارزه با شرك و بت پرستى دارد و روى سخن بيشتر در آن از بت پرستان است و براى بيدار ساختن آنها از طرق مختلف استفاده شده ، در اينجا به گوشه اى از سرگذشت ابراهيم قهرمان بت شكن اشاره كرده و منطق نيرومند او را در كوبيدن بتها ضمن چند آيه به خاطر آورده است . قابل توجه اينكه قرآن در بسيارى از بحثهاى توحيدى و مبارزه با بت روى اين سرگذشت تكيه مى كند، زيرا ابراهيم مورد احترام تمام اقوام مخصوصا مشركان عرب بود. نخست مى گويد: ابراهيم پدر (عموى ) خود را مورد سرزنش قرار داد و به آنها چنين گفت : (آيا اين بتهاى بى ارزش و موجودات بيجان را خدايان خود انتخاب كرده ايد)؟! (و اذ قال ابراهيم لابيه آزر اتتخذ اصناما الهه ). (بدون شك من ، تو و جمعيت پيروان و هم مسلكان ترا در گمراهى آشكارى مى بينم ) چه گمراهى از اين آشكارتر كه انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بيجان و بى شعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشكلات خود را از آنها بخواهد (انى اراك و قومك فى ضلال مبين ). آيا آزر پدر ابراهيم بود؟ كلمه (اب ) در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق مى شود و چنانكه خواهيم ديد گاهى بر جد مادرى و عمو و همچنين مربى و معلم و كسانى كه براى تربیت انسان به نوعى زحمت كشيده اند نيز گفته شده است ، ولى شك نيست كه به هنگام اطلاق اين كلمه اگر قرينه اى در كار نباشد قبل از هر چيز (پدر) بنظر مى آيد. اكنون اين سؤ ال پيش مى آيد كه آيا براستى آيه بالا مى گويد: آن مرد بت پرست (آزر) پدر ابراهيم بوده است ؟ و آيا يك فرد بت پرست و بت ساز مى تواند پدر يك پيامبر اولوا العزم بوده باشد؟ و آيا وراثت در روحيات انسان اثر نامطلوبى در فرزند نخواهد گذارد؟ جمعى از مفسران سنى به سؤ ال اول پاسـخ مثبت گفته و آزر را پدر واقعى ابراهيم مى دانند، در حالى كه تمام مفسران و دانشمندان شيعه معتقدند آذر پدر ابراهيم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسيارى او را عموى ابراهيم دانسته اند. قرائنى كه نظر دانشمندان شيعه را تاييد مى كند چند چيز است : 1 - در هيچ يك از منابع تاريخى اسم پدر ابراهيم ، (آزر) شمرده نشده است ، بلكه همه (تارخ ) نوشته اند، در كتب عهدين نيز همين نام آمده است ، جالب اينكه افرادى كه اصرار دارند پدر ابراهيم آزر بوده در اينجا به توجيهاتى دست زده اند كه بهيچ وجه قابل قبول نيست از جمله اينكه اسم پدر ابراهيم تارخ ، و لقبش آزر بوده ! در حالى كه اين لقب نيز در منابع تاريخى ذكر نشده است . و يا اينكه آزر بتى بوده كه پدر ابراهيم او را پرستش مى كرده است در حالى كه اين احتمال با ظاهر آيه فوق كه مى گويد پدرش آزر بود بهيچ وجه سازگار نيست ، مگر اينكه جمله يا كلمه اى در تقدير بگيريم كه آن هم بر خلاف ظاهر است . 2 - قرآن مجيد مى گويد: مسلمانان حق ندارند براى مشركان استغفار كنند اگر چه بستگان و نزديكان آنها بوده باشند، سپس براى اينكه كسى استغفار ابراهيم را درباره آزر دستاويز قرار ندهد چنين مى گويد: و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه (سوره توبه آيه 114): استغفار ابراهيم براى پدرش (آزر) فقط به خاطر وعده اى بود كه به او داده بود (آنجا كه گفت ساستغفر لك ربى - مريم آيه 47 يعنى : (بزودى براى تو استغفار خواهم كرد) به اميد اينكه با اين وعده دلگرم شود و از بت پرستى برگردد) اما هنگامى كه او را در راه بت پرستى مصمم و لجوج ديد دست از استغفار درباره او برداشت . از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ابراهيم بعد از ماءيوس شدن از آزر ديگر هيچ گاه براى او طلب آمرزش نكرد و شايسته هم نبود چنين كند، و تمام قرائن نشان مى دهد اين جريان در دوران جوانى ابراهيم و زمانى بود كه در شهر بابل مى زيست و با بت پرستان مبارزه داشت . ولى آيات ديگر قرآن نشان مى دهد كه ابراهيم در اواخر عمر خود و پس از پايان بناى كعبه براى پدرش از خداوند طلب آمرزش كرد (البته در اين آيات چنانكه خواهد آمد از پدر تعبير به (اب ) نشده بلكه تعبير به والد كه صريحا مفهوم پدر را مى رساند، شده است ). آنجا كه مى فرمايد: الحمد لله الذى وهب لى على الكبر اسماعيل و اسحاق ان ربى لسميع الدعاء... ربنا اغفر لى و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحساب حمد و سپاس براى خدائى است كه در پيرى به من اسماعيل و اسحاق را بخشيده پروردگار من دعا را اجابت مى كند، پروردگارا! من و پدر و مادرم و مؤ منين را در روز رستاخيز بيامرز.
مهمترین کارِ زن، سرِپا نگهداشتن زندگی برخی فکر میکنند اگر زنی مثلاً کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانتی نیست. بلکه مهمترین کار برای زن این است که زندگی را سرِپا نگه دارد. بیانات رهبر انقلاب در مراسم خطبه عقد زوج های جوان؛ ۸۱/۳/۸
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّي لَغَيُورٌ ، و اللّه ُ عَزَّ و جلَّ أغيَرُ مِنّي ، و إنَّ اللّه َ تعالى يُحِبُّ مِن عِبادِهِ الغَيورَ . من غيرتمندم و خداى عزّ و جلّ از من غيرتمندتر است و خداوند متعال بندگان غيرتمند خود را دوست مى دارد.
( كنز العمّال : ۷۰۷۶ )
شهید حمید رضا الداغی
شهید مدافع حرم شهید محمد هادی ذوالفقاری
وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری
بسمه تعالی
اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می کنم
که من را در ایران دفن نکنند.
اگر شد، ببرند امام رضا (ع) طواف بدهند و برگردانند و در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی السلام دفن کنند.
دوست دارم نزدیک امام (ع) باشم و همه ی مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و ... مثل تربت بگذارند.
داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می خورد به سنگ لحد، یک اسم حضرت زهرا (س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگویم و بگویم یا زهرا (س)، بالای سر من روضه و سینه زنی بگیرند و موقع دفن من، پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید. زیاد یا حسین (ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید، چون من به چیزی که می خواستم رسیدم.
برای امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) مجلس بگیرید و گریه کنید. من را رو به قبله صحیح دفن کنید ... روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناهکار است یعنی؛ العبد الحقیر المذنب و یا مثل این. پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.
توصیه به مردم ایران وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی می کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند. با بصیرت باشند؛ چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
توصیه به خانم ها از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد.
توصیه به آقایون از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
حتی در جهاد با دشمن ها احتمال می رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی.
دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد رو به روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید.
من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل های پشت سرم را شکسته ام و راه برگشت ندارم.
بچه های ایران و عراق، من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم.
نجف شهری است که مثل تصفیه کُن است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب می دهد. این مولای ما خیلی مهربان است.
هم چنین می خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرم ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طلّاب نجف در این جهاد شرکت کنند، چون دیدم که مدافع هست لکن کم است، باید زیاد شود.
و مطمئنم که این ها (دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا (س) می شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم. بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید.
برای من خیلی دعا کنید؛ چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.
توصیه به طلاب وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس می خوانند و هدف دارند، بخوانند. اگر اینطور نیست نخوانند. چون می شود کار شیطانی. بعد شهریه امام را هم می گیرند؛ دیگر حرام در حرام می شود و مسئولیت دارد.
اگر می توانند درس بخوانند و ادامه بدهند، البته همه اش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند؛ چون طلبه های با تقوا کم داریم اول تزکیه ی نفس بعد درس.
ای داد از عَلَم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد، دیگر نمی توانم زنده بمانم. انشاءالله امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) و امام رضا (ع) در قبر می آیند... .
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و (به یاد آور) هنگامیکه ابراهیم، پایههای خانه (کعبه) را با اسماعیل بالا میبرد (و میگفتند:) پروردگارا از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
از آیات و روایات متعدّد استفاده میشود که خانۀ کعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم علیهالسّلام آن را تجدید بنا نموده است.
چنانکه آن حضرت در موقع اسکان همسر و فرزندش در سرزمین مکّه میگوید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» «ابراهیم، ۳۷» خداوندا بعضی از خاندانم را در این سرزمین خشک و بدون زراعت، در کنار خانه تو سکونت دادم.
بنابراین در زمان شیرخوارگی حضرت اسماعیل علیهالسّلام نیز اثری از کعبه وجود داشته است.
در سورۀ آل عمران «آل عمران، ۹۶» نیز از کعبه به عنوان اوّلین خانۀ مردم یاد شده است.
در آیۀ مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایههای خانه به دست ابراهیم علیهالسّلام است و این تعبیر میرساند که اساس خانۀ کعبه، قبلًا وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام آن را بالا بردهاند.
حضرت علی علیهالسّلام نیز در خطبه قاصعه «نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲» میفرماید: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همین کعبه و سنگهای آن آزمایش مینماید.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام در کار مساوی نبودند. در حدیث میخوانیم: ابراهیم بنّایی میکرد و اسماعیل سنگ به دست پدر میداد.
شاید به سبب همین تفاوت، میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
۱. بانیان کارهای نیک را فراموش نکنیم. «إِذْ یَرْفَعُ» «إِذْ» یعنی گذشته را یاد کن.
۲. در مسیر اهداف الهی، کار بنّایی و کارگری نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولی آن را میخواهند. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ» «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۳. کار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّی اگر کعبه بسازیم، ولی مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «رَبَّنا تَقَبَّلْ»
۴. کارهای خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذکر ندانیم. حضرت ابراهیم نامی از کار و بنّایی خود نبرد و فقط گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۵. در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیهالسّلام دعای خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنامَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (ابراهیم و اسماعیل همچنین گفتند:) پروردگارا! ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده و از نسل ما (نیز) امّتی که تسلیم تو باشند قرار ده و راه و روش پرستش را به ما نشان ده و توبۀ ما را بپذیر؛ که همانا تو، توبهپذیر مهربانی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
با آنکه حضرت ابراهیم و اسماعیل هر دو در اجرای فرمان ذبح، عالیترین درجۀ تسلیم در برابر خدا را به نمایش گذاردند، امّا با این همه در این آیه از خداوند میخواهند که ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده.
گویا از خداوند تسلیم بیشتر و یا تداوم روحیّۀ تسلیم را میخواهند. کسی که فقط تسلیم خدا باشد، نه تسلیم عموی بتتراش میشود و نه در برابر بتها به زانو میافتد و نه از طاغوتها پیروی میکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
۱. به کمالات امروز خود قانع نشوید، تکامل و تداوم آن را از خدا بخواهید. «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»
۲. توجّه به نسل و فرزندان، یک دورنگری عاقلانه و خداپسندانه است که حاکی از وسعت نظر و سوز و عشق درونی است و بارها در دعاهای حضرت ابراهیم آمده است. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا»
۳. راه و روش بندگی را باید از خدا آموخت؛ وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات میشود. «أَرِنا مَناسِکَنا»
۴. تا روح تسلیم نباشد، بیان احکام سودی نخواهد داشت. در اینجا ابراهیم علیهالسّلام ابتدا از خداوند روح تسلیم تقاضا میکند، سپس راه و روش عبادت و بندگی را میخواهد. «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» «أَرِنا مَناسِکَنا»
۵. نیاز به توبه و بازگشت الطاف الهی، درهرحال و برای هر مقامی، ارزش است. «تُبْ عَلَیْنا»
در حدیث میخوانیم: رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله هر روز، هفتاد مرتبه استغفار مینمود؛ با اینکه او معصوم بود و هیچ گناهی نداشت.
۶. یکی از آداب دعا، ستایش پروردگار است که در این آیه نیز به چشم میخورد. «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و (از مفاسد فکری، اخلاقی و عملی) پاکیزهشان نماید، همانا که تو خود توانا و حکیمی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
این آیه، دعایی دیگر از حضرت ابراهیم علیهالسّلام را بازگو میکند که بیانگر عظمت فوقالعاده روح، و ترسیمکنندۀ سوز و اخلاص درونی اوست؛ با آنکه خود در حال حیات و از پیامبران برجستۀ الهی است، برای نسلهای آینده دعا میکند که پروردگارا! در میان مردم و ذریّۀ من، پیامبری از خودشان مبعوث کن.
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «أنا دعوة ابی ابراهیم» من نتیجۀ اجابت دعای پدرم ابراهیم هستم که فرمود: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» «تفسیر صافی و المیزان»
با آنکه در دعای ابراهیم علیهالسّلام تعلیم بر تزکیه مقدّم شده است، امّا خداوند در اجابت این دعا، تزکیه را مقدّم داشته تا به ابراهیم هشدار دهد که تزکیه، با ارزشتر است و تعلیم در مرتبۀ بعدی است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» «جمعه، ۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
۱. نیاز به رهبر آسمانی، از اساسیترین نیازهای جامعۀ بشری است. اگر قرنها قبل برای آن دعا میشود، نشاندهندۀ اهمیّت و ارزش و نقش آن است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ» «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ»
آری، بالا بردن دیوارهای کعبه بدون حضور رهبر معصوم و الهی، بتخانه ای بیش از آب درنمیآید.
۲. هدف از بعثت پیامبران، تعلیم و تزکیه مردم بر اساس کتاب آسمانی است. «یَتْلُوا»«یُعَلِّمُهُمُ»«یُزَکِّیهِمْ»
۳. علم و دانش زمانی نتیجه میدهد که همراه با بینش و حکمت، و همراه با تزکیه و تقوی باشد. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰ - تفسیر نور:
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» کیست که از آیین ابراهیم روی بگرداند، مگر کسیکه خود را (فریب داده و) بیخردی کند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
در آیات قبل، گوشههایی از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید.
این آیه با توجّه به تابناکی و پاکی چهرۀ ابراهیم و آیین او میپرسد، چهکسی جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض میکند؟!
آیین او بهقدری ارزش دارد که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مفتخر است که راه او راه ابراهیم است.
ابراهیم کسی است که در منطق، مخالف کافر را مبهوت میکند: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» «بقره، ۲۵۸»
و در شجاعت یک تنه همۀ بتها را میشکند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» «انبیاء، ۵۸»
قرآن او را حلیم معرّفی مینماید
در صبر و توکّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا که درون آتش افکنده میشود بیآنکه واهمهای داشته باشد.
در سخاوت گوسالۀ چاقی را برای مهمانان کباب میکند.
در تسلیم، کودک خود را در بیابان بیآبوگیاه مکه رها کرده و آنگاه که او به سن نوجوانی میرسد، به امر خداوند کارد بر گلوی او میگذارد.
آری، انسان تنها با فریبدادن خرد خویش میتواند از ادیان الهی گریزان باشد. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
ابراهیم علیهالسّلام در دعایی از خداوند خواست که: «أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» «شعراء، ۸۳» خداوند دعای او را استجابت کرده و میفرماید: ابراهیم در آخرت از صالحان است.
کسیکه راه ابراهیم را که برای نسل بشر، مرکز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب میکند، رها کرده و بهدنبال دیگران برود، سفیه و نادانی بیش نیست!!
در فرهنگ قرآن، به افرادی که حقایق را نادیده انگاشته و کفران نعمت کنند، سفیه گفته میشود.
چنانکه به بنیاسرائیل بهجهت بهانههای بیموردی که دربارۀ تغییر قبله میگرفتند، سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
در ذیل آیۀ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» نیز از امام علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: کسیکه شراب بخورد، سفیه است. چنین شخصی بهجای نوشیدنیهای مفید و حلال، به سراغ آشامیدنی مضرّ و حرام میرود.
آری، کسانی که راه حقّ را رها نموده و بیراهه میروند، سفیه هستند و آنکس که در انتخاب رهبر و مکتب، قدم درست بردارد عاقل است.
در حدیث میخوانیم: عقل همان چیزی است که بهوسیلۀ آن خدا عبادت شود وگرنه شیطنت است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
۱. سفیه کسی است که منطق، مکتب، رهبر و راه حق را نادیده گرفته و بهدنبال هوسهای خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
۲. دینداری، خردورزی، و اعراض از آن، دلیلِ بیخردی است. «مَنْ یَرْغَبُ» «سَفِهَ نَفْسَهُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱ - تفسیر نور:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» (بهخاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگار ابراهیم به او گفت: تسلیم شو. گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱:
۱. مقامات و الطاف الهی، بدون دلیل به کسی واگذار نمیشود. اگر خداوند ابراهیم را برمیگزیند، به خاطر روحیّۀ تسلیمپذیری او در برابر خداست. «أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ»
۲. فلسفۀ تسلیم انسان در برابر خداوند آن است که او ربّالعالمین است. «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲ - تفسیر نور:
«وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به همان آیین سفارش نمودند (و گفتند:) فرزندان من! خداوند برای شما این دین (توحیدی) را برگزیده است. پس (تا پایان عمر بر آن باشید و) جز در حال تسلیم (و فرمانبرداری) نمیرید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲:
۱. در فکر سلامت عقیده و ایمان نسل و فرزندان خود باشیم و در وصایای خود تنها به جنبههای مادّی اکتفاء نکنیم. «وَصَّی» «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
۲. راه حق، همان راه اسلام و تسلیم بودن در برابر خداوند است. انبیاء همین راه را سفارش مینمودند. «وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»
۳. خداوند در میان همۀ راهها، راه دین را برای ما برگزیده است. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ»
۴. حُسن عاقبت و مسلمان مردن مهم است. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» بسیار افرادی که اهل ایمان بودند، ولی مرتد و کافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» «نساء، ۱۳۷»
۵. گرچه زمان و مکان مردن به دست ما نیست، ولی میتوانیم زمینۀ حسنِ عاقبت خود را از طریق عقیده و عمل درست و دعا و دوری از گناه و افراد فاسد، فراهم کنیم. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳ - تفسیر نور:
«أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» آیا شما (یهودیان) هنگامیکه مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید؟! آنهنگامکه به فرزندان خود گفت: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا، و ما در برابر او تسلیم هستیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
گروهی از یهود اعتقاد و ادّعا داشتند که یعقوب هنگام مرگ، فرزندان خود را به دینی که یهود، با تمام تحریفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصیه کرده است و آنها بدین سبب به آئین خود پای بند هستند.
خداوند در ردّ این ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤال قرار میدهد که آیا شما در هنگام مرگ بر بالین یعقوب حاضر بودهاید که اینگونه میگویید؟
بلکه او از فرزندان خود اسلام و تسلیم در برابر خداوند را خواست، و فرزندان به او وعده دادند که عبادت و پرستش خدای یگانه و تسلیم بودن در برابر او را در پیش گیرند.
در قرآن از جد و عمو، به پدر «أب» تعبیر میکند. «آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» چون ابراهیم، جدّ فرزندان یعقوب و اسماعیل، عموی آنان بوده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
۱. سخن باید بر اساس علم و آگاهی باشد. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ»
۲. مرگ به سراغ همه میآید، حتّی پیامبران. «حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ»
۳. حسّاسترین زمانِ زندگی، لحظۀ مرگ است و حسّاسترین مسئله، موضوع دین و عقیده و حسّاسترین مخاطب، نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ»
۴. موعظه در آستانۀ مرگ، آثار عمیقی دارد. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»
۵. پدران باید نسبت به آیندۀ دینی فرزندان خویش، توجّه داشته باشند؛ حتّی فرزندان انبیاء در معرض خطر بیدینی هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»
۶. همۀ انبیا، به عبادت و تسلیم در برابر خداوند سفارش میکردند. «إِلهاً واحِداً»
۷. فقط در برابر فرمان خداوند، تسلیم شویم. «لَهُ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴ - تفسیر نور:
«تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ» آنها امّتی بودند که درگذشتند، دستاورد آنها مربوط به خودشان و دستاورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام دادهاند، بازخواست نخواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
یکی از اشتباهات بنیاسرائیل این بود که به نیاکان و پیشینیان خویش، بسیار مباهات و افتخار میکردند و گمانشان این بود که اگر خودشان آلوده باشند، به خاطر کمالات گذشتگانشان، مورد عفو قرار خواهند گرفت.
این آیه به آنان هشدار میدهد که شما مسئول اعمال خویش هستید، همچنانکه آنان مسئول کردههای خویش هستند.
در کتاب غرر الحکم از حضرت علی علیهالسّلام آمده است: «الشرف بالهمم العالیة لا بالرمم البالیة» شرافت و بزرگی به همّتهای عالی و بلند است، نه به استخوانهای پوسیدۀ نیاکان و گذشتگان.
در تاریخ میبینیم که افراد در سایۀ عمل خویش، آیندۀ خود را رقم میزنند.
زن فرعون اهل بهشت میشود، ولی همسر لوط در اثر بدکرداری، به دوزخ رهسپار میشود.
اینها نمونۀ عدالت و نظام حقِ پروردگار است.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: ای بنیهاشم، مبادا سایر مردم برای آخرت خود کار کنند، ولی شما به انساب خود دل خوش کنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
۱. نسبت خویشاوندی، در قیامت کارساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ»
۲. آیندۀ هر کس و هر جامعهای، در گرو عمل خود اوست. «وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۱۲.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۷۳
و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق و يوم يقول كن فيكون قوله الحق و له الملك يوم ينفخ فى الصور عالم الغيب و الشهادة و هو الحكيم الخبير(۷۳)
ترجمه: ۷۳ - او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و آن روز كه به آنها مى گويد موجود باش ، موجود مى شود، سخن او حق است و در آن روز كه در صور دميده مى شود حكومت مخصوص او است ، از پنهان و آشكار با خبر است و حكيم و آگاه مى باشد.
تفسیر اين آيه در حقيقت دليلى است بر مطالب آيه قبل و دليلى است بر لزوم تسليم در برابر پروردگار، و پيروى از رهبرى او، لذا نخست مى گويد: او خدائى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده است (و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق ). تنها چنين كسى كه مبدا عالم هستى است ، شايسته رهبرى مى باشد و بايد تنها در برابر فرمان او تسليم بود، زيرا همه چيز را براى هدف صحيحى آفريده است . منظور از حق در جمله بالا همان هدف و نتيجه و مصالح و حكمتها است يعنى هر چيزى را براى خاطر هدف و نتيجه و مصلحتى آفريد، در حقيقت اين جمله شبيه مطلبى است كه در سوره ص آيه 77 آمده آنجا كه مى فرمايد: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا: ما آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها است بيهوده و بيهدف نيافريديم . سپس مى فرمايد: نه تنها مبدا عالم هستى او است ، بلكه رستاخيز و قيامت نيز به فرمان او صورت مى گيرد و آن روز كه فرمان مى دهد رستاخيز بر پا شود فورا بر پا خواهد شد (و يوم يقول كن فيكون ). بعضى احتمال داده اند كه منظور از اين جمله همان آغاز آفرينش و مبدا جهان هستى باشد كه همه چيز به فرمان او ايجاد شده است ، ولى با توجه به اينكه يقول فعل مضارع است ، و اينكه قبل از اين جمله اشاره به اصل آفرينش شده و همچنين با توجه به جمله هاى بعد ميتوان گفت كه اين جمله مربوط به رستاخيز و فرمان الهى در باره آن است همانطور كه در جلد اول صفحه 299 (ذيل آيه 117 بقره ) گفتيم منظور از جمله كن فيكون اين نيست كه خداوند يك فرمان لفظى به عنوان موجود باش صادر ميكند بلكه منظور اين است هر گاه اراده او به آفرينش چيزى تعلق گيرد، بدون نياز به هيچ عامل ديگرى ، اراده اش جامه عمل به خود ميپوشد، اگر اراده كرده است يك دفعه موجود شود، يك دفعه موجود خواهد شد و اگر اراده كرده است تدريجا موجود گردد، برنامه تدريجى آن شروع خواهد شد. بعد اضافه مى كند كه گفتار خداوند حق است يعنى همان طور كه آغاز آفرينش بر اساس هدف و نتيجه و مصلحت بود، رستاخيز نيز همانگونه خواهد بود. (قوله الحق ). و در آن روز كه در صور دميده مى شود و قيامت بر پا ميگردد، حكومت و مالكيت مخصوص ذات پاك او است (و له الملك يوم ينفخ فى الصور). درست است كه مالكيت و حكومت خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پايان جهان و در عالم قيامت ادامه خواهد داشت و اختصاصى به روز رستاخيز ندارد، ولى از آنجا كه در اين جهان يك سلسله عوامل و اسباب در پيشبرد هدفها و انجام كارها مؤثر است گاهى اين عوامل و اسباب انسان را از خداوند كه مسبب الاسباب است غافل ميكند، اما در آن روز كه همه اين اسباب از كار ميافتد، مالكيت و حكومت او از هر زمان آشكارتر و روشنتر ميگردد، درست نظير آيه ديگرى كه مى گويد: لمن الملك اليوم لله الواحد القهار: حكومت و مالكيت امروز (روز قيامت ) براى كى است ؟ تنها براى خداوند يگانه پيروز است (سوره غافر - آيه 16). در باره اينكه منظور از (صور)كه در آن دميده مى شود چيست و چگونه اسرافيل در صور ميدمد تا جهانيان بميرند و بار ديگر در صور ميدمد تا همگى زنده شوند و قيامت بر پا گردد، در ذيل آيه 68 سوره زمر به خواست خدا مشروحا بحث خواهيم كرد، زيرا تناسب بيشترى با آن آيه دارد. و در پايان آيه اشاره به سه صفت از صفات خدا كرده ،خداوند از پنهان و آشكار با خبر است (عالم الغيب و الشهادة ). و كارهاى او همه از روى حكمت ميباشد، و از همه چيز آگاه است (و هو الحكيم الخبير). در آيات مربوط به رستاخيز غالبا به اين صفات خدا اشاره شده است كه او هم آگاه است و هم قادر و حكيم يعنى به مقتضاى علم و آگاهيش اعمال بندگان را ميداند و به مقتضاى قدرت و حكمتش به هر كس جزاى مناسب ميدهد.
خداوندا؛ بر من منّت بگذار با توکّل بر خودت، و سپردن امور به خودت، و پسندیدن تقدیراتت، و تسلیم برای دستوراتت، تا آنکه نه دوست داشته باشم آنچه به تأخیر می اندازی زودتر اتّفاق بیفتد، و نه آنچه جلو می اندازی تأخیر بیفتد، ای پروردگار جهانیان.
«کافی» ج ۲ ص ۵۸۱
بسم الله الرحمن الرحیم
بیان رحمت
لطائف عرفانی در ادعیۀ ائمّه علیهم السلام
علّامه آیةالله حسن زاده آملی
آن لطائف ذوقى و عرفانى، آن نكات سرّى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمۀ اطهار ما پيدا مى شود در روايات نمى شود بدست آورد،
زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند؛
اما در مناجاتها و ادعيه در خلوتخانۀ عشق، با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مىآوردند.
جهیزیهی کم سرشکستگی نیست مبادا بروید پول قرض کنید، #جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانوادهتان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیهاش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست. بیانات امام خامنه ای در مراسم خطبه عقد زوجهای جوان؛ ۸۱/۳/۲۹
شهید عیسی ریگی راد شهادت: یازدهم آبان 1365، در اطراف فرودگاه زاهدان بر اثر سانحه هوایی سقوط هواپیمای c130 ارتش
شهید«عیسی ریگی راد» در قسمتی از وصیت نامه اش به خانواده خود می نویسد: در هر کاری صداقت را پیشه کنند و به جامعه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت نمایند و تحت هیچ شرایطی رهبر و مسئولان نظام را فراموش نکنند و همیشه خدمتگزار آنها باشند و با مردم باشند با اخلاق نیکو رفتار نماینـد، از یاد خدا غافل نشوند و نمازشان را به وقت بخوانند. چون خواندن نماز انسان را از معصیت و گناه پاک می کند.
شهيد «مصيب دهقان» شهادت: 27 اسفند ماه سال 1361
بخشی از وصیت نامه: خداوند را شكرگزارم كه دانايىام داد كه خودم و او را بشناسم و راهم را انتخاب كنم. خداوند را شكر گزارم كه بينايىام داد كه جهان را با ديدهاى باز بنگرم و جهان بينى خود را انتخاب كنم... بارالها از تو مىخواهم كه رزمندگان اسلام، پويندگان راه حسين و يارى دهندگان و مبلغين و ناشرين كتب و ناطقين اسلام را در پناه خودت محفوظ بدارى. بارالهى از تو مىخواهم كه پاسداران برحق اسلام را يارى دهى. اى خداى مهربان از تو مىخواهم كه شهادت در راهت را نصيبم كنى و آن طور كه تو مىخواهى بشوم. بار خدايا فرزندانم را فرزندانى صالح و يارى دهنده امام زمان (عج) قرارده. بار خدايا از سرتقصيرات و گناهانم و اشتباهات اين بنده حقير و ذليل و مسكين درگذرى و مرا همنشين اصحابت قرار دهى.
شهید غلامرضا زورقی شهادت: چهارم خرداد 1367، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم زحمات شما همیشه در نظرم هست. شما باید زینبی زندگی کنید از فرهنگ غرب تقلید نکنید. شمایید که با حجاب خود به خون من بهاء می دهید …
شهید «غلامرضا مرزبان» شهادت: 24 اسفندماه 1363 در منطقه شرق دجله
بخشی از وصیت نامه: ای امت حزبالله! دست از این انقلاب و رهبر بر ندارید که به گمراهی خواهید افتاد و به عذاب خداوند دچار خواهید شد. پاسدار خون شهدا باشید.
شهید رجبعلی ادب هفدهم آذر ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش هاجر نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سیزدهم اسفند ۱۳۶۴ در مریوان توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.
بخشی از وصیت نامه:
شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با عشق انتخابش میکند ...
شهید محمود دولتی مقدم شهادت: بیست و هفتم دی 1371، به عنوان فرمانده گردان امام حسن مجتبی (ع) در جاده زابل_زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: زمزمه و نغمه ای غیر از اسلام را فرصت گسترش و رشد و پیشروی ندهید. زیرا که باعث به هدر رفتن زحمات چند صد ساله پیامبران امامان و انسان های شریف و مومن را در بر خواهد داشت ...
شهید «علی یاری»
شهادت: 15 فروردین 1367 در منطقه شاخ شمیران
خداوندا! به شهدای كربلا قسمت میدهم، ما را نيز جزو شهدا محسوب كن. چه كنم از روزی كه از عمرم سوال میشود؟ چه كنم روزی كه از نعمتهايت سوال میشود؟
...
حال كه بايد يك روزی بميريم و با اين ذلت، چرا مرگ را مغلوب خودمان نكنيم و با افتخار به سراغش نرويم و در عوض شهادت و رضوان خدا را بخريم. حالا كه خدا جانی را كه خودش به ما داده خريدار است، چرا نفروشيم؟ مگر ما چقدر میخواهيم زنده بمانيم؟
شهید «اکبر دهباشی» شهادت: بیست و چهارم فروردین 1370، در پاسگاه کوله سنگی زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: خدایا چطور وقتی اسرائیل به مردم بی دفاع فلسطین حمله می کند، آمریکا از او پشتیبانی می نماید، ما مسلمانان برای چه این گونه خودخواه و بی معرفت و بی غیرت باشیم؟ ... برادران و خواهران مسلمان همکاران عزیز در راه اسلام لحظه ای درنگ نکنید، که اگر اسلام شکست بخورد، دیگر خبری از اسلام نیست ...
شهید«محمد حسین رافت» شهادت: بیست و دوم شهریور 1359، در سردشت
اما توصیه من به خانواده من این است که همیشه خوددار باشند و به مصائب حضرت زینب (س) فکر کنید. هیچ از جدایی من نگران مباشـیـد کـه اگـر مـن شهید شوم جای این دارد به پدرم تبریک بگویید. چون در راه اسلام شهید شده ام. خواهران و برادران من همیشه پیرو خط امام خمینی باشید و با حجاب خود راه اسلام و حضرت زینب (س) را ادامه دهید ...
شهید «محمد خانی» شهادت: نوزدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۶ در پاسگاه زید
بخشی از وصیت نامه: «ای کسانی که در پای مجالس روضه با ریختن اشک فریاد بر میآورید که ای کاش در کربلای حسین(ع) بودم و حسین(ع) را یاری میکردم. به هوش باشید که تاریخ تکرار شده است و اکنون اسلام نیاز به یاری شما دارد و هر سستی خیانت به اسلام و امام حسین(ع) است.»
شهید «حسین واحد اطربی»
شهادت: 16 فروردین 1367
بخشی از وصیت نامه: «شما ای خواهر عزیز و مهربان! از شما میخواهم که در شهادتم زینبوار حرکت کنید به خاطر اینکه اولین هدیه بود که در راه اسلام دادید، باید سربلند و سرفراز باشید و بدانید که حجاب اسلامی شما کوبندهتر از خون من است.»
شهید«عیسی راحتی» شهادت: بیست و چهارم اسفند 1360، در گیلان غرب
بخشی از وصیت نامه: خدایا شهادت برایم آرزوست پروردگارا با تــو پیمان می بندم که حتی یک لحظه را غنیمت شمرده و از آن یک لحظه جهت انهدام دشمن تلاش کنم انقدر بستیزم تا اگر سزاوار باشم شربت گوارای شهادت را بنوشم. خدایا شهادت برایم آرزوست ...
بخشی از وصیت نامه: پدر و مادر عزیزم، نماز را اول وقت بخوانید زیرا ستون و پایهی یکتاپرستی است. همیشه پشتیبان حق باشید حتی اگر به ضرر شما باشد. پشتیبان امام و ولایت فقیه و برای فرج و ظهور امام عصر (عج) دست به دعا باشید. تا آخرین قطره خون خود پاسدار و نگهبان جمهوری اسلامی باشید.
شهید «داود ابراهیمی» شهادت: سیام اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در سومار
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم! همانطوری که من راه حسین(ع) را در پیش گرفتهام شماها هم دنباله راه زینب (س) را ادامه بدهید. واجب شرعی بود بر ما جوانها که در دفاع از دین جد ما محمد (ص) بپا خیزیم ...
شهید «اشرفعلی ذوالفقاری کرباسکی»
شهادت: بیست و چهارم تیر 1361، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: پدر جان برایم غصه نخورید که من شهید می شوم چون من راه خدا را می پیمایم و در راه اسلام شهید می شوم اگر شهید شدم به مراد خودم رسیدم ... پدر اگر شهید شدم و بدنم را نیاوردند، ناراحت نشوی، چون کسی که برای جنگ می آید، جانش را فدای راه حسین(ع) و راه امام را می پیماید ...
بخشی از وصیت نامه: ای مادر و خواهر گرامی! دوست دارم كه در مرگ من همانند زينب(س) در مرگ برادرش، استقامت داشته باشيد و زينبوار با دشمنان اسلام مبارزه نماييد ... دوستان! به راه پاک رهبر روح الله ايمان داشته باشيد و در راه پيشبرد اهداف جمهوری اسلامی با وحدت هرچه بيشتر تلاش نماييد. مرا با همين لباس بسيجی به خاک بسپاريد تا منافقان و شيطان بزرگ بدانند كه من سرباز امام زمان(عج) و نايب بر حق او امام خمينی بودم. از خواهران شهيدپرور میخواهم كه فرزندان خود را به اخلاق نيكو آراسته نمايند زيرا كه اين كودكان اميدان امروز و به اهتزاز درآورندگان پرچم "لا اله الا الله" بر فراز كاخهای سفيد و سرخ در فردا هستند. از ملت شهيدپرور میخواهم كه دعای كميل، توسل و ساير دعاها را فراموش ننماييد و هميشه برای سلامتی رهبر دعا نماييد ...
شهید«مهدی خزائی»
شهادت: دوازدهم تیر 1365 در عملیات کربلای 1
بخشی از وصیت نامه: شهادت می دهم که محمد(ص) فرستاده خدا و علی (ع) امام بعد از او بوده و شما را به تقوا و حفظ شئون اسلامی و پیروی از ولایت فقیه وصیت می کنم ...
هشتاد و چهارمین سوره قرآن کریم است که مکی ودارای 25 آیه است.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آلهوسلم نقل شده است: هر کس سوره انشقاق را قرائت نماید خداوند از اینکه در روز قیامت نامه اعمالش از پشت سرش به او داده شود او را نگه می دارد.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره انشقاق را قرائت نماید و ان را د رنمازهای واجب و مستحب خود مداوم بخواند خداون حاجت هایش را برآورده می سازد و چیزی بین او و خداوند فاصله نمی اندازد و در روز محاسبه مردم از نگاه و عنایت خداوند برخوردار می شود.(2)
آثار و برکات سوره
1) آمرزش گناهان
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هر کس در شب چهارشنبه چهار رکعت نماز بخواند –دو نماز دو رکعتی- و در هر رکعت بعد از حمد سوره «انشقاق» را قرائت نماید.از گناهانش چنان خارج می شود مانند روز ولادتش و خداوند برای او به ازای هر حروف قرآن که می خواند عبادت یک سال را می نویسد.(3)
2) آسان شدن زایمان
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر سوره انشقاق را برای زنی که زایمانش سخت شده بنویسند و بر او بیاویزند یا برای او بخوانند به زودی فارغ می شود.(4)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره انشقاق را برای زنی که درد زایمان گرفته بنویسند و بر او آویزان کنند به زودی زایمان می کند ولی انجام دهنده این عمل باید پس از زایمان به سرعت این سوره را از ایشان بردارد. همچنین اگر این سوره را بر حیوان بیاویزند آن را از همه آفات نگه می دارد و اگر بر دیوار منزل نوشته شود از شرور و آفات دور نگه می دارد.(5)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص301
(2) ثواب ا لاعمال، ص121
(3) جمال الاسبوع، ص69
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص615
(5) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» (ای پیامبر!) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (آنکه تسلیم خواستۀ آنان شوی و) از آیین آنان پیروی کنی. بگو: هدایت تنها هدایت الهی است، و اگر از هوی و هوسهای آنها پیروی کنی، بعد از آنکه علم (وحی الهی) نزد تو آمد، هیچ سرور و یاوری از ناحیه خداوند برای تو نخواهد بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۰:
بعد از تغییر قبله، ناراحتی یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضی از مسلمانها نیز تمایل داشتند قبله همان بیتالمقدّس باشد تا بتوانند با یهود در الفت و دوستی زندگی کنند، غافل از اینکه رضایت اهل کتاب با حفظ آن حاصل نمیشد و انتظار آنان، پیروی از تمام آیین آنها و نه فقط قبلۀ آنان بود.
این آیه در عین اینکه خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله است، خطاب به همۀ مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بیچونوچرای آنان شوید و از اصول و ارزشهای الهی کناره بگیرید.
ولی شما مسلمانها باید با قاطعیّت دستِ رد به سینۀ نامحرم بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحی است نه پیروی از تمایلات این و آن. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۰:
۱. دشمن، به کم راضی نیست. فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشی شدن اهداف شما راضی میشود. «لَنْ تَرْضی عَنْکَ»
۲. اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضی هستند، باید در دینداری خود تردید نمایند. دینداری کافرپسند، همان کفر است. «لَنْ تَرْضی» «حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
۳. جز وحی و هدایت الهی، همه راهها انحرافی است. «قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی»
۴. مسئولیّت عالم، بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۵. رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرفنظرکردن از اصول تمام شود. جذب دیگران آری؛ ولی عقبنشینی از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ»
۶. پیروی از تمایلات و هوسهای مردم، منجر به قطع الطاف الهی میشود. یا لطف خدا، یا هوسهای مردم. «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» کسانیکه به آنها کتاب آسمانی دادهایم و آن را چنانکه سزاوارِ تلاوت است تلاوت میکنند، آنان به آن (قرآن یا پیامبر) ایمان میآورند و کسانی که به آن کافر شوند، آنان همان زیانکاراناند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱:
در برابر یهود و نصارایی که به سبب لجاجت و سرکشی مورد انتقاد قرار گرفتند، گروهی از آنان مورد تمجید و قدردانی خداوند قرار گرفتهاند. آنان کسانی هستند که به کتابهای آسمانی مراجعه کرده و نشانههای ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله را در آن دیده و به او ایمان میآورند.
در تفسیر أطیبالبیان آمده است: مراد از «الْکِتابَ» در این آیه، قرآن و مخاطب مسلمانانی هستند که در قرائت قرآن، حقّ تلاوت را ادا نموده و به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آوردهاند.
تفسیرالمیزان نیز این معنی را احتمال داده است. هشتنکته دربارۀ تلاوت قرآن به نقل از روایتی از تفسیر المیزان:
روایتی دربارۀ آداب تلاوت قرآن در تفسیر المیزان نقل شده که هشتنکته را مورد توجّه قرار داده است:
۱. ترتیل آیات؛
۲. تفقّه در آیات؛
۳. عمل به آیات؛
۴. امید به وعدهها؛
۵. ترس از وعیدها؛
۶. عبرت از داستانها؛
۷. انجام اوامر الهی؛
۸. ترک نواهی.
در پایان روایت نیز امام صادق علیهالسّلام فرمود: حقّ تلاوت تنها حفظ آیات، درس حروف، قرائت و تجوید نیست و بر اساس روایات، کسانی که حقّ تلاوت قرآن را ادا میکنند، تنها امامان معصوم میباشند. «کافی، ج ۱، ص ۲۱۵» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱:
۱. رعایت انصاف حتّی در برخورد با مخالفان، لازم است. «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»
در آیاتی که قرآن از بنیاسرائیل انتقاد میکند، کلماتی همچون «کثیر»، «اکثر» و «فریق»، بهکاررفته است تا حقّ افراد پاکدل و مؤمن از بین نرود.
۲. حقّ تلاوت، در تلاوت با صوت زیبا و رعایت نکات تجوید خلاصه نمیشود؛ بلکه ایمان و عمل نیز لازم است. «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»
۳. کسی که در انتخاب مکتب دچار انحراف شود، زیانکار واقعی است. «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ * وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» ای بنیاسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر جهانیان برتری بخشیدم یاد کنید.
و بترسید از روزی که هیچکس چیزی (از عذاب خدا) را از دیگری دفع نمیکند و هیچگونه عوضی از او قبول نمیگردد و هیچ شفاعتی، او را سود ندهد و (از جانب هیچکسی) یاری نمیشود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳:
این دو آیه مشابه آیات ۴۷ و ۴۸ همین سوره است؛ که قبلًا گذشت و مطالبی در آنجا ذکر کردهایم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳:
این دو آیه مشابه آیات ۴۷ و ۴۸ همین سوره است؛ که قبلًا گذشت و مطالبی در آنجا ذکر کردهایم. تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» و (به خاطر بیاور) هنگامیکه پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونی آزمایش کرد و او به خوبی از عهدۀ آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانی قرار بده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایستۀ این مقام هستند). نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴:
حضرت ابراهیم علیهالسّلام در بین انبیا، جایگاه و منزلت خاصّی دارد.
نام آن بزرگمرد، ۶۹ مرتبه و در ۲۵ سورۀ قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بهعنوان اسوه و نمونه برای بشریّت یاد شده است.
در برخی از آیات، آن بزرگوار در ردیف اخیار، صالحان، قانتان، صدّیقان، صابران و وفاکنندگان شمرده شده است.
در بزرگداشت این پیامبر بزرگ، خداوند تعابیر خاصّی به کار برده و حتّی یکی از اسرار حج را یادآوری و زنده نگهداشتن ایثارگری ها و از خودگذشتگیهای حضرت ابراهیم علیهالسّلام گفتهاند.
آن مرد الهی، در عرصههای گوناگون با انحراف و شرک مبارزه کرد؛ برهان و استدلال او در مقابل ستارهپرستان و ماهپرستان، مبارزۀ عملی او با بتپرستان، احتجاج او در برابر نمرود و سربلندی او در آزمایشات دیگر، از او انسانی اسوه و نمونه ساخت که خداوند او را به مقام امامت نصب نمود. تعداد دفعاتی که مسئلۀ آزمایش و امتحان در قرآن مطرح شده است:
در قرآن حدود بیست مرتبه مسئلۀ آزمایش و امتحان مطرح شده و از سنّتهای الهی است. هدف از آزمایش چیست؟
آزمایش برای آگاه شدن خداوند نیست، زیرا او از پیش همهچیز را میداند، این آزمایشها برای ظهور و بروز استعدادهای نهفته و تلاش و عمل انسانهاست. اگر انسان کاری نکند، استحقاق پاداش نخواهد یافت. ابزار آزمایش چیست؟
تلخیها و شیرینیهای زندگی، همه ابزار امتحان هستند. گاهی افرادی با شداید و مصایب آزمایش میشوند و برخی دیگر با رفاه، و ناگزیر همۀ مردم حتّی انبیاء مورد امتحان قرار میگیرند. این امتحانات و آزمایشها برای رشد و پرورش مردم است.
ابراهیم علیهالسّلام در هر آزمایشی که موفّق میشد، به مقامی میرسید:
در مرحلۀ نخستین، عبداللّه شد،
سپس به مقام نبیاللهی رسید،
و پس از آن رسولاللَّه، خلیل اللَّه.
در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید. «کافی، ج ۱ ص ۱۷۵»
مراد از «بِکَلِماتٍ» در آیه، امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همۀ آنها پیروز بیرون آمد.
نه عمو، نه همسر و نه فرزند هیچکدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند.
با آنکه ابراهیم تحت سرپرستی عمویش آزر بود، امّا با بتپرستی او و جامعهاش به مبارزه برخاست و بتشکن بزرگ تاریخ گردید.
آنگاه که از سوی خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحرای مکّه ساکن نموده و برای تبلیغ به نقطهای دیگر برود، بیهیچ دلبستگی، آنها را به خدا سپرد و رفت.
همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضای خدا را بر هوای دل ترجیح داد و کارد بر گلوی فرزند نهاد؛ امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود، بلکه امتحان ابراهیم بود.
حضرت ابراهیم علیهالسّلام، مقام امامت را برای نسل خود نیز درخواست نمود، پاسخ آمد که این مقام عهدی است الهی که به هر کس لایق باشد، عطا میشود.
در میان نسل تو نیز کسانی که شایستگی داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. چنانکه پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله از نسل ابراهیم علیهالسّلام است و به این مقام رسید، ولی کسانی که دچار کوچکترین گناه و ستمی شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند.
ابراهیم علیهالسّلام تنها پیامبری است که مشرکان و یهود و نصاری، همه خود را پیرو و در راه او میدانند.
در این آیه ضمن تجلیل از ابراهیم علیهالسّلام، بهطور غیر مستقیم به همه میفهماند که اگر به راستی او را قبول دارید، دست از شرک برداشته و همانند او تسلیم محض اوامر الهی باشید. آیهای که پشتوانۀ فکری و اعتقادی شیعه میباشد، کدام است؟
آیۀ ۱۲۴ ، سورۀ بقره، یکی از آیاتی است که پشتوانۀ فکری و اعتقادی شیعه قرار گرفته است که امام باید معصوم باشد و کسی که لقب ظالم بر او صدق کند، به مقام امامت نخواهد رسید.
در تفسیر المنار، ج ۱، ص ۴۵۷ آمده است: ابو حنیفه به استناد این آیه، مخالف حکومت وقت (منصور عباسی) بود و مقام قضاوت آنان را قبول نمیکرد. سپس میگوید: ائمۀ اربعه اهل سنّت، با حکومتهای زمان خود مخالف بودند، زیرا آنان را ظالم میدانستند.
البتّه در منابع و متون تاریخی، مطالبی بر خلاف ادّعای صاحب المنار به چشم میخورد.
این آیه، مقام امامت را «عَهْدِی» گفته است، پس آیۀ «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» «بقره ، ۴۰» یعنی اگر شما به امامی که من تعیین کردم وفادار بودید و اطاعت کردید من نیز به نصرت و یاری که قول دادهام، وفا خواهم کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴:
۱. پیامبران نیز مورد آزمایش الهی قرار میگیرند. «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ»
۲. برای منصوب کردن افراد به مقامات، گزینش و آزمایش لازم است. «إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ» «بِکَلِماتٍ»
۳. منشأ امامت وراثت نیست، لیاقت است که با پیروزی در امتحانات الهی ثابت میگردد. «فَأَتَمَّهُنَّ»
۴. پستها و مسئولیّتها باید تدریجاً و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. «فَأَتَمَّهُنَّ»
۵. امامت، مقامی رفیع و از مناصب الهی است. امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود. «إِنِّی جاعِلُکَ»
۶. امامت، عهد الهی است و همیشه باید این عهد میان خدا و مردم باشد. «عَهْدِی»
۷. از اهمّ شرایط رهبری، عدالت و حسن سابقه است. هر کس سابقۀ شرک و ظلم داشته باشد، لایق امامت نیست. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
در تفسیر أطیبالبیان به نقل از امالی طوسی آورده است: ابن مسعود از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل میکند که خداوند فرمود: «من سجد لصنم دونی، لا اجعله اماماً» «انا و علیّ بن ابی طالب لم یسجد احدنا لصنم قطّ» یعنی هر کس برای بتی سجده کند من او را امام و رهبر قرار نمیدهم» «و من و علی بن ابی طالب، هیچکدام از ما هرگز به بت سجده نکرده است.» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» و (به یادآور) هنگامیکه خانه (کعبه) را محل رجوع و اجتماع و مرکز امن برای مردم قرار دادیم (و گفتیم:) ازمقام ابراهیم، جایگاهی برای نماز انتخاب کنید و به ابراهیم و اسماعیل تکلیف کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان، پاک و پاکیزه کنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵:
بعد از اشاره به مقام والای ابراهیم علیهالسّلام در آیۀ گذشته، به یادگار او یعنی کعبه اشاره نموده و میفرماید: کعبه را برای مردم «مَثابَةً» قرار دادیم.
کلمۀ «مَثابَةً» از ریشۀ «ثُوِّبَ» بهمعنای بازگشت به حالت اوّل است. کعبه محلّ بازگشت و میعادگاه همۀ مردم است، میعادگاهی امن و مقدّس.
مقام ابراهیم جایگاهی است با فاصلۀ تقریبی ۱۳ متر از کعبه، که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو رکعت نماز بگزارند و در آنجا سنگی قرار دارد که حضرت ابراهیم برای بالا بردن دیوارهای کعبه، بر روی آن ایستاده است و آن سنگ فعلًا در محفظهای نگهداری میشود.
مراد از «عهد» در این آیه دستور الهی است. «عَهِدْنا» یعنی دستور دادیم.
خداوند جسم نیست تا نیازمند خانه باشد. کلمۀ «بَیْتِیَ» در این آیه همانند «شهر الله» دربارۀ ماه رمضان است که به منظور کرامتبخشیدن به مکان یا زمانی خاصّ، خداوند آن را به خود منسوب میکند.
و در عظمت کعبه همینبس که گاهی میفرماید: «بَیْتِیَ» خانه من. گاهی میفرماید:َ ربَّ هذَا الْبَیْتِ» خدای این خانه. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵:
۱. شخصیّت حضرت ابراهیم، شخصیّتی جهانی است. در آیۀ قبل، ابراهیم را امام برای همۀ مردم قرار داد و در این آیه کعبه را میعادگاه همۀ مردم قرار داده است. «جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ»
۲. جامعه نیازمند امام و امنیّت است. در آیۀ قبل فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» و در این آیه میفرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»
۳. کسی که در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسلیم نماید، باید تمام سرها در جای پای او برای خداوند به خاک برسد. «مُصَلًّی» «مضمون حدیثی که در تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۲۲، آمده است.»
۴. چون خانه از خداست «بَیْتِیَ» خادم آن نیز باید از اولیای او باشد. «طَهِّرا بَیْتِیَ»
۵. زائران بیتاللّه را همین کرامت بس که ابراهیم و اسماعیل، مسئول طهارت و پاکی آن بیت برای آنها بودهاند. «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ»
۶. عبادت با طهارت، پیوند دارد. «طَهِّرا» «وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
۷. عبادت و نماز بهقدری مهم است که حتّی ابراهیم و اسماعیل برای انجام مراسم آن مأمور پاکسازی میشوند. «طَهِّرا بَیْتِیَ» «الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
۸. مسجدِ مسلمانان باید پاکیزه و رغبتانگیز باشد. «طَهِّرا» «الرُّکَّعِ السُّجُودِ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» و (به یاد آور) هنگامیکه ابراهیم گفت: پروردگارا! این (سرزمین) را شهری امن قرار ده و اهل آن را، آنان که به خدا و روز آخرت ایمان آوردهاند، از ثمرات (گوناگون) روزی ده. (اما خداوند) فرمود: به آنهایی که کافر شوند (نیز) بهرۀ اندکی خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوی عذاب آتش میکشانم و چه بد، سرانجامی است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶:
در آیات قبل، حضرت ابراهیم علیهالسّلام برای ذریّۀ خویش درخواست مقام امامت نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: این مقام و مرتبت به افراد ظالم نمیرسد.
در این آیه حضرت ابراهیم، رزق دنیا را تنها برای مؤمنان درخواست کرد، امّا خداوند این محدویّت را نمیپذیرد و از اعطای رزق مادّی به کفّار امتناع نمیورزد. یعنی رزق مادّی مهمّ نیست؛ لذا به اهل و نا اهل هر دو داده میشود، امّا مقامات معنوی و اجتماعی و رهبری، بسیار مهم است و به هر کس واگذار نمیشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶:
۱. انبیاء علاوهبر ارشاد و هدایت، به نیازهای مادّی مردم همانند امنیّت و معیشت نیز توجّه داشته و برای آن تلاش و دعا میکنند. «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»
۲. بهرهمندی از نعمتها، زمانی لذیذ و گوارا است که در فضای امن، آرام و بیاضطراب باشد. «آمِناً وَ ارْزُقْ»
۳. در دعا، دیگران را فراموش نکنیم. به جای «وَ ارْزُقْنا» فرمود: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ»
۴. سنّت الهی آن است که به همۀ مردم اعم از مسلمان و کافر، رزق دهد و این سنّت حتّی با دعای ابراهیم علیهالسّلام خدشهبردار نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۵. بهرهمندی در دنیا، نشانۀ لطف خداوند به انسان نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۶. در کمکرسانی به همنوع، کاری به مکتب او نداشته باشید. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۷. کامیابیهای مادّی هر قدر باشد، نسبت به نعمتهای آخرت اندک است. «قَلِیلًا»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۱۹۶-۲۰۱.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۷۱تا۷۲
قل اء ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا و نرد على اءعقابنا بعد إ ذ هدئنا الله كالذى استهوته الشياطين فى الا رض حيران له اءصحاب يدعونه إ لى الهدى ائتنا قل إن هدى الله هو الهدى و اءمرنا لنسلم لرب العالمين(۷۱) و اءن اءقيموا الصلاة و اتقوه و هو الذى إليه تحشرون(۷۲)
ترجمه : ۷۱ - بگو آيا چيزى غير از خدا بخوانيم كه نه سودى به حال ما دارد نه زيانى و (به اين ترتيب ) بازگشت به عقب كنيم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده ، همانند كسى كه بر اثر وسوسه هاى شياطين راه را گم كرده و سرگردان مانده ، در حالى كه يارانى هم دارد كه او را به هدايت دعوت مى كنند كه به سوى ما بيا، بگو تنها هدايت خداوند هدايت است و ما دستور داريم كه تسليم پروردگار عالميان باشيم . ۷۲ - و اينكه نماز را بر پا داريد و از او بپرهيزيد و او است كه به سوى او محشور خواهيد شد.
تفسیر اين آيه در برابر اصرارى كه مشركان براى دعوت مسلمانان به كفر و بت پرستى داشتند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه با يك دليل دندانشكن به آنها پاسـخ گويد و به صورت يك استفهام انكارى از آنها بپرسد كه آيا شما مى گوئيد ما چيزى را شريك خدا قرار دهيم كه نه سودى به حال ما دارد كه به خاطر سودش به سوى او برويم و نه زيانى دارد كه از زيان او بترسيم ؟! (قل ا ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا). اين جمله در حقيقت اشاره به آن است كه معمولا كارهاى انسان از يكى از دو سرچشمه ناشى مى شود يا به خاطر جلب منفعت است (اعم از اينكه منفعت معنوى يا مادى باشد) و يا به خاطر دفع ضرر است (اعم از اينكه ضرر معنوى يا مادى باشد) چگونه شخصى عاقل كارى انجام ميدهد كه هيچيك از اين دو عامل در آن وجود نداشته باشد؟ سپس به استدلال ديگرى در برابر مشركان دست مى زند و مى گويد: اگر ما به سوى بت پرستى باز گرديم و پس از هدايت الهى در راه شرك گام نهيم بازگشت به عقب كرده ايم و اين بر خلاف قانون تكامل است كه قانون عمومى عالم حيات ميباشد (و نرد على اعقابنا بعد اذ هدانا الله ). و بعد با يك مثال ، مطلب را روشنتر ميسازد و مى گويد بازگشت از توحيد به شرك همانند آن است كه كسى بر اثر وسوسه هاى شيطان (يا غولهاى بيابانى ، به پندار عرب جاهليت كه تصور مى كردند در راهها كمين كرده اند و مسافران را به بيراهه ها مى كشانند !) راه مقصد را گم كرده و حيران و سرگردان در بيابان مانده است (كالذى استهوته الشياطين فى الارض حيران ). در حالى كه يارانى دارد كه او را به سوى هدايت و شاهراه دعوت مى كنند و فرياد مى زنند به سوى ما بيا ولى آن چنان حيران و سرگردان است كه گوئى سخنان آنان را نمى شنود و يا قادر بر تصميم گرفتن نيست (له اصحاب يدعونه الى الهدى ائتنا). و در پايان آيه به پيامبر دستور مى دهد كه با صراحت بگويد: هدايت تنها هدايت خدا است و ما ماموريت داريم كه فقط در برابر پروردگار عالميان تسليم شويم (قل ان هدى الله هو الهدى و امرنا لنسلم لرب العالمين ). اين جمله در حقيقت دليل ديگرى بر نفى مذهب مشركان است زيرا تنها در برابر كسى بايد تسليم شد كه مالك و آفريدگار و مربى جهان هستى است نه بتها كه هيچ نقشى در ايجاد و اراده اين جهان ندارند.
سوال در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه مگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قبل از بعثت پيرو مذهب مشركان بوده است كه مى گويد: نرد على اعقابنا (آيا به حال سابق باز گرديم ) در حالى كه مى دانيم او هيچگاه در برابر بت سجده نكرد و در هيچ تاريخى چنين چيزى ننوشته اند، اصولا مقام عصمت چنين اجازهاى را نمى دهد. پاسـخ : اين جمله در حقيقت از زبان جمع مسلمين است ، نه از زبان شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) لذا با صيغه و ضمائر جمع ادا شده است . در آيه بعد دنباله دعوت الهى را چنين شرح مى دهد كه ما گذشته از توحيد دستور داريم كه نماز را برپا داريد و تقوا را پيشه كنيد (و ان اقيموا الصلاة و اتقوه ). و سرانجام با توجه به مساله معاد و اينكه حشر و بازگشت شما به سوى خدا است اين بحث را پايان مى دهد (و هو الذى اليه تحشرون ). در حقيقت در اين چند جمله كوتاه برنامه اى كه پيامبر به سوى آن دعوت مى كرده ، و از حكم عقل و فرمان خدا سرچشمه گرفته ، به صورت يك برنامه چهار ماده اى كه آغازش توحيد، و انجامش معاد، و مراحل متوسط آن محكم ساختن پيوندهاى الهى و پرهيز از هر گونه گناه مى باشد ارائه داده شده است .
سوره مبارکه المائدة آیه ۵۶ وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالَّذينَ آمَنوا فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ﴿۵۶﴾ و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی مسئولان و کارگزاران نظام: ۱۵ / فروردین / ۱۴۰۲ همه امکانات کشور باید در خدمت مهار تورم و رشد تولید قرار گیرد کسانی که کشف حجاب میکنند اگر پشت پرده جاسوسی آن را بدانند این کار را نمیکنند شکلگیری تحولات و نظم جهانی در جهت تضعیف جبهه دشمنان جمهوری اسلامی
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مهمترین کارِ زن، سرِپا نگهداشتن زندگی برخی فکر میکنند اگر زنی مثلاً کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانتی نیست. بلکه مهمترین کار برای زن این است که زندگی را سرِپا نگه دارد. بیانات رهبر انقلاب در مراسم خطبه عقد زوج های جوان؛ ۸۱/۳/۸
سوره تکویر هشتاد و یکمین سوره قرآن کریم است که مکی و 29 آیه دارد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس سوره تکویر را قرائت کند در روز قیامت هنگامی که پرونده های اعمال بندگانش پیش روی همگان قرار می گیرد خداوند او را از رسوایی در امان می دارد و هر کس که دوست دارد روز قیامت به من بنگرد این سوره را بخواند.(1)
امام صادق علیه السلام فرمودنده اند: هر کس سوره تکویر را تلاوت کند در بهشت در پناه خداوند و زیر سایه خداوند مشمول کرامت خداوند خواهد بود و این چیزها برای خداوند بزرگ نیست.(2)
آثار و برکات سوره
1) برطرف کننده بیماری های چشمی
قرائت سوره تکویر برای چشم، موجب تقویت دید چشم و برطرف کنده تاری چشم و دیگر دردهای چشم می شود.(3)
2) برآورده شدن حاجات
هنگام آمدن باران 100 بار این سوره را بخواند مؤثر است.(4)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص273
(2) ثواب الاعمال، ص121
(3) المصباح کفعمی، ص459
(4) درمان با قرآن، ص138
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ فَأَفْرَدَ الِامْتِنَانَ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ جَعَلَهَا بِإِزَاءِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ إِنَّ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ أَشْرَفُ مَا فِی کُنُوزِ الْعَرْشِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ شَرَّفَهُ بِهَا وَ لَمْ یُشْرِکْ مَعَهُ فِیهَا أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ مَا خَلَا سُلَیْمَانَ (علیه السلام). پیامبر (صلی الله علیه و آله) همانا خداوند متعال به من فرمود: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! ما به تو سورهی حمد و قرآن عظیم دادیم! (حجر/۸۷). پس با فاتحة الکتاب، جداگانه بر من منّت نهاد و آن را در کنار قرآن بزرگ قرار داد. همانا فاتحة الکتاب، ارزشمندترین چیز در گنجینهی عرش است و خداوند عزّوجلّ آن را به محمّد (صلی الله علیه و آله) اختصاص داد و او را به آن مفتخر ساخت و هیچیک از پیامبران را در این امر با وی شریک نگرداند، مگر حضرت سلیمان (علیه السلام) را». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۲۷/ الأمالی للصدوق، ص۱۷۵/ الإمام العسکری، ص۲۹/ نورالثقلین/ البرهان
«قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّواالْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» بگو: اگر سرای آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید؛ اگر راست میگویید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۴:
از دیدگاه قرآن ادعاهای دروغین و خیالپردازیهای بنیاسرائیل کدام هستند؟
بنیاسرائیل، ادّعاهای دروغین و خیالپردازیهای فراوان داشتند که برخی از آنها عبارت بود از:
ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» «مائده، ۱۸»؛
کسی وارد بهشت نمیشود مگر آنکه یهودی و یا نصرانی باشد. «قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری» «بقره، ۱۱۱»؛
آتش دوزخ، جز چند روزی به ما اصابت نمیکند. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً» «بقره، ۸۰».
این آیه، همۀ این بافتههای خیالی و موهومات فکری آنها را رد کرده و میفرماید: اگر این ادّعاهای شما درست باشد و به این حرفها ایمان داشته باشید، دیگر نباید از مرگ بترسید و از آن فرار کنید، بلکه باید آرزوی مرگ کنید تا به بهشت وارد شوید!
اولیای خدا، نه تنها از مرگ نمیترسند، بلکه اشتیاق به مرگ نیز دارند.
همانگونه که حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه» «بحار،ج ۲۸، ص ۲۳۳» یعنی بهخداسوگند، علاقۀ فرزند ابوطالب به مرگ، از علاقۀ طفل شیرخوار به سینۀ مادرش بیشتر است.
آری، باید به گونهای زندگی کنیم که هر لحظه آمادۀ مرگ باشیم.
مرگ، همانند سفر است. راننده در صورتی از سفر میترسد که یا راه را نمیشناسد، یا بنزین ندارد یا تخلّف نموده است، یا جنس قاچاق حمل می کند و یا در مقصد، محلّ سکونت ندارد.
درحالیکه مؤمن واقعی، راه را میداند «الیه المصیر» سوخت بین راه دارد «عمل صالحاً» تخلّفاتش را با توبه جبران کرده است، جنس قاچاق یعنی عمل خلاف ندارد و محل سکونتش را نیز میداند «جنّة الماوی» و لذا نمیترسد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۴:
۱. در برابر خیالات و موهومات، با صراحت برخورد کنید. «قُلْ»
۲. دامنۀ انحصار و نژادپرستی، تا قیامت کشیده میشود! «لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً»
۳. و جدان، بهترین قاضی است. «إِنْ کانَتْ» «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
۴. آمادگی برای مرگ، نشانۀ ایمان واقعی و صادقانه است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۵ - تفسیر نور:
«وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» ولی آنها هرگز به سبب آنچه از پیش فرستادهاند، آرزوی مرگ نکنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۵:
نترسیدن از مرگ، نشانۀ صدق و یقین است. وقتی مرگ از راه میرسد شوخیها، تعارفات و خیالات میگریزند؛ تنها انسان میماند و اعمال او.
در لحظۀ مرگ، انسان باور میکند که متاع دنیا کم است و آخرت بهتر و باقی است.
در لحظۀ مرگ، انسان باور میکند که دنیا غنچهای است که برای هیچکس شکفته نمیشود و دوستان دنیوی مگسها هستند دور شیرینی.
انسان اگر به مرتبۀ یقین برسد، هرچه به مرگ نزدیکتر میشود، احساس قرب و وصول به لقا و دیدار الهی میکند.
به همین دلیل حضرت علی علیهالسّلام وقتی ضربۀ شمشیر را بر فرق خود احساس کرد، فرمود: «فزت و رب الکعبة» قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.
امام حسین علیهالسّلام در کربلا هرچه به ظهر عاشورا و زمان شهادت نزدیک میشد، صورتش برافروخته و شکوفاتر میگردید، و وقتی در شب آخر از یارانش پرسیدند: مرگ نزد شما چگونه است؟ جملاتی را در جواب عرضه داشتند که نشان دهندۀ یقین آنان به حقّانیّت راهشان بود، آنها مرگ را شیرین میدانستند و حتّی برخی از آنان در همان شب آخر با یکدیگر مزاح میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۵:
۱. ترس از مرگ، در واقع ترس از کیفر کارهای خودِ ماست. «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»
۲. مدّعیان دروغگو و متوقّعان نابهجا، ظالم هستند. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
۳. خودتان میدانید که چه کردهاید؛ خداوند نیز که از آنها با خبر است، پس این همه ادّعا برای چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۶ - تفسیر نور:
«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ» (ای پیامبر) هر آینه یهود را حریصترین مردم، حتّی (حریصتر) از مشرکان، بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت، (تا آنجاکه) هر یک از آنها دوست دارد هزارسال عمر کند، درحالیکه (اگر) این عمر طولانی به آنان داده شود، آنان را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۶:
۱. عمر طولانی مهم نیست، قرب به خداوند و برکت عمر و نجات از آتش، ارزش دارد. «لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ»
در تفسیر فخر رازی دعایی از رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: اگر زندگی برای من نیکوست، مرا زنده نگهدار و اگر مرگ بهتر است، بمیران.
امام سجاد علیهالسّلام نیز در دعای مکارمالاخلاق از خداوند چنین مسئلت میکند: «الهی عمّرنی ما کان عمری بذلةً فی طاعتک، فاذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی» خداوندا اگر عمر من وسیلۀ خدمت در راه اطاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن، ولی اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد بود، آن را قطع نما.
۲. یهود، حریصترین و دنیاگراترین مردم دنیا هستند. «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ»
۳. یهودیان میخواهند زنده بمانند گرچه به هر نحو زندگی پست باشد. «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ» (کلمۀ «حَیاةٍ» نکره و نشانۀ هر نوع زندگی است.)
۴. دروغگو، کمحافظه است. یهودیان از یکسو بهشت را مخصوص خود میدانند، «لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً» و ازسویدیگر میخواهند همیشه در دنیا زنده بمانند. «یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «تفسیر راهنما» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۷ - تفسیر نور:
«قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ» (یهود میگویند: چون فرشتهای که وحی بر تو نازل میکند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمیآوریم)
بگو: هر که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست.) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، (قرآنی) که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند و مایۀ هدایت و بشارت برای مؤمنان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۷:
در شأن نزول آیه آمده است: وقتی پیامبر اسلام به مدینه آمدند، روزی ابن صوریا (یکی از علمای یهود) با جمعی از یهودیان فدک، نزد پیامبر آمده و سؤالاتی کردند.
حضرت همۀ سؤالات آنها را جواب داده و هر نشانهای که خواستند بیان کردند. آخرین سؤالشان این بود که نام فرشته وحی تو چیست؟ حضرت فرمودند: جبرئیل. آنها گفتند: اگر میکائیل بود ما به تو ایمان میآوردیم، چون جبرئیل، دستورات مشکلی مثل جهاد میآورد، ولی دستورات میکائیل ساده و راحت است! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۷:
۱. دامنۀ خیالپردازی و لجاجت انسان تا آنجا گسترده میشود که به جهان فرشتگان نیز سرایت میکند. «عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ»
انسان لجوج، حتّی فرشتگان را متهم میکند. فرشتگانی که خداوند آنها را معصوم میداند و دربارۀ آنان میفرماید: «لا یعصون اللَّه ما امرهم» آنها هرگز فرمان خداوند را نافرمانی نمیکنند. (تحریم، ۶)
آنان دلیل دشمنی با جبرئیل را آوردنِ دستورات سنگین و دلیلِ دوستی میکائیل را آوردنِ دستورات سبک میدانند؛ درست مانند کودک بازیگوشی که معلّم ریاضی را بد و معلّم ورزش را خوب میپندارد با آنکه هر دو در جهت تعلیم و تربیت فعالیّت میکنند.
۲. حمایت و دفاع از پاکانی که مورد تهمت قرار گیرند، لازم است. «نَزَّلَهُ» «بِإِذْنِ اللَّهِ» خداوند ضمن محکوم کردن تصوّرات بنیاسرائیل، از جبرئیل تجلیل کرده که بدون اذن ما کاری نمیکند و در رسالت خود، امین و رابط بین ما و پیامبر است.
۳. جبرئیل کتابی آورد که تورات شما را تصدیق میکند، پس چرا با او دشمن هستید؟! «نَزَّلَهُ» «مُصَدِّقاً» تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۸ - تفسیر نور:
«مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ» هر که دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و بداند که) خداوند دشمن کافران است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۸:
۱. ایمان و تولّی، نسبت به همۀ مقدّسات لازم است. «لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ»
۲. دشمنی با انبیاء و اولیا، کفر و دشمنی با خداوند است. «فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»
۳. همۀ فرشتگان، در یک مرتبه و سطح نیستند. «مَلائِکَتِهِ» «جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ» (نام دو فرشتۀ مخصوص جبرئیل و میکائیل را برده است.) تفسیر صفحۀ ۱۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۹ - تفسیر نور:
همانا آیات (و نشانههای) روشنی بهسوی تو فرستادیم و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمیورزد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۹:
انسان با پیروی از هوسها و ارتکاب گناه، از مدار حق خارج شده و به سوی کفر تمایل پیدا میکند. قرآن میفرماید: سرانجام کسانی که مرتکب گناه میشوند اگر توبه و جبران نکنند تکذیب و کفر است. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ» «روم، ۱۰»
ابنصوریا که داستانش در دو آیۀ قبل آمد، بعد از آن که پیامبر سؤالات او را پاسخ داد، بهانهای نداشت جز اینکه بگوید: چون جبرئیل بر تو وحی میآورد نه میکائیل، ما به تو ایمان نمیآوریم. ولی از آنجا که جوابش با آیۀ قبل داده شد، برای اغفال عوام یهود گفت: او دلیل روشنی به ما ارائه نکرد.
آیه نازل شد که مبادا بهانهجویی علمایی همچون ابنصوریا تو را ناراحت کند، مردم بدانند که بنیاسرائیل بهانه میگیرند وگرنه ما آیات و دلایل روشن و محکمی فرستادهایم تا کسی در نبوّت تو تردیدی نداشته باشد و با این دلایل، تنها کسانی کفر میورزند که فاسق باشند و به خاطر هوسها و گناهان زیاد، از مدار حق بیرون رفته باشند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۹:
۱. در برابر تضعیف ناحق، باید تقویت بهجا صورت بگیرد. چون علمای یهود، پیامبر اسلام را به ناحق تضعیف کرده و گفتند دلیل روشنی ندارد، خداوند آن حضرت را تقویّت فرمود. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ»
«أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ * وَ لَمَّاجاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواالْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ» و آیا چنین نبود که هربار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند، جمعی از آنان آن را دور افکندند، حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند.
این آیه، تسلّی خاطر برای رسول خداست که این گروه در پیمانشکنی و بهانهگیری، سابقۀ طولانی دارند و نباید از این لجاجت و بهانهگیری تعجّب کرد.
و هنگامیکه فرستادهای (چون پیامبر اسلام) از سوی خدا به سراغشان آمد، که آنچه را با ایشان است (یعنی تورات) تصدیق میکند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، گویی اصلًا از آن خبر ندارند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۰-۱۰۱:
علمای یهود، پیش از بعثت پیامبر، مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت میدادند و نشانهها و مشخّصات او را بازگو میکردند. با نشانههایی که در نزد دانشمندان یهود بود، آنان محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را همچون فرزندان خویش میشناختند، ولی بعد از بعثت آن حضرت، در صدد انکار و کتمان آن نشانهها برآمدند. ۱۰۱ - پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۰:
۱. در برخورد با مخالفان، باید انصاف مراعات شود. در آیۀ پیشین فرمود: اکثر آنان ایمان نمیآورند، تا حقّ اقلّیّت محفوظ بماند.
در این آیه نیز میفرماید: گروهی از آنان چنین هستند، تا همه به یک چشم دیده نشوند. «نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ»
۲. علمی که بدان عمل نشود همانند جهل است. به علمایی که علم خود را نادیده گرفته و حقایق را کتمان کردند، می فرماید: «کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ»
منبع : محسن قرائتی ، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۱۶۲ - ۱۶۸.
قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية لئن اءنجئنا من هذه لنكونن من الشاكرين(۶۳) قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم اءنتم تشركون(۶۴)
ترجمه : ۶۳ بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا رهائى مى بخشد؟ در حالى كه او را آشكارا و در پنهانى مى خوانيد (و مى گوئيد): اگر از اين (خطرات و ظلمتها) ما را رهائى بخشيدى از شكرگزاران خواهيم بود. ۶۴ - بگو خداوند شما را از اينها و از هر مشكل و ناراحتى نجات مى بخشد باز هم شما براى او شريك مى سازيد! (و راه كفر مى پوئيد).
تفسیر نورى كه در تاريكى مى درخشد بار ديگر قرآن دست مشركان را گرفته و به درون فطرتشان مى برد و در آن مخفيگاه اسرار آميز نور توحيد و يكتاپرستى را به آنها نشان مى دهد و به پيامبر دستور مى دهد به آنها اين چنين بگويد: چه كسى شما را از تاريكيهاى بر و بحر رهائى مى بخشد؟! (قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر؟) لازم به يادآورى است كه ظلمت و تاريكى گاهى جنبه حسى دارد و گاهى جنبه معنوى : ظلمت حسى آن است كه نور به كلى قطع شود يا آنچنان ضعيف شود كه انسان جائى را نبيند يا به زحمت ببيند، و ظلمت معنوى همان مشكلات و گرفتاريها و پريشانيهائى است كه عاقبت آنها تاريك و ناپيدا است . جهل ظلمت است ، هرج و مرج اجتماعى و اقتصادى و نابسامانيهاى فكرى و انحرافات آلودگيهاى اخلاقى كه عواقب شوم آنها قابل پيش بينى نيست و يا چيزى جز بدبختى و پريشانى نمى باشد همگى ظلمتند. ظلمت و تاريكى ذاتا هولناك و توهم انگيز است ، زيرا حمله بسيارى از جانوران خطرناك و دزدان و جانيان در پرده تاريكى صورت مى گيرد و هر كس خاطراتى در اين زمينه دارد، لذا به هنگام گرفتار شدن در ميان تاريكى ، اوهام و خيالات جان مى گيرند، اشباح و هيولاهاى وحشتناك از زواياى خيال بيرون مى دوند، و افراد عادى را در خوف و ترس فرو مى برند. ظلمت و تاريكى شعبه اى از عدم است و انسان ذاتا از عدم مى گريزد و وحشت دارد، و به همين جهت معمولا از تاريكى مى ترسد. اگر اين تاريكى با حوادث وحشتناك واقعى آميخته شود و مثلا انسان در يك سفر دريائى شب تاريك و بيم موج و گردابى حائل محاصره شود وحشت آن به درجات بيش از مشكلاتى است كه به هنگام روز پديد مى آيد، زيرا معمولا راههاى چاره در چنان شرائطى به روى انسان بسته مى شود، همينطور اگر در شبى تاريك در ميان بيابانى راه را گم كند و صداى وحشتناك حيوانات درنده كه در دل شب طعمه اى براى خود مى جويند از دور و نزديك به گوش او رسد، در چنين لحظاتى است كه انسان همه چيز را به دست فراموشى مى سپارد و جز خودش و نور تابناكى كه در اعماق جانش مى درخشد و او را به سوى مبدئى مى خواند كه تنها او است كه مى تواند چنان مشكلاتى را حل كند، از ياد مى برد. اينگونه حالات دريچه هائى هستند به جهان توحيد و خداشناسى . لذا در جمله بعد مى گويد: در چنين حالى شما از لطف بى پايان او استمداد مى كنيد گاهى آشكارا و با تضرع و خضوع و گاهى پنهانى در درون دل و جان او را مى خوانيد (تدعونه تضرعا و خفية ). و در چنين حالى فورا با آن مبدا بزرگ عهد و پيمان مي بنديد كه اگر ما را از كام خطر بره اند به طور قطع شكر نعمتهاى او را انجام خواهيم داد و جز به او دل نخواهيم بست (لئن انجينا من هذه لنكونن من الشاكرين ). ولى اى پيامبر به آنها بگو: خداوند شما را از اين تاريكيها و از هر گونه غم و اندوه ديگر نجات مى دهد (و بارها نجات داده است ) ولى پس از رهائى باز همان راه شرك و كفر را مى پوئيد (قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون ).
نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: ۱- ذكر تضرع كه به معنى دعاى آشكار و خفية كه دعاى پنهانى است شايد به خاطر اين باشد كه مشكلات با هم متفاوتند گاهى به مرحله شدت نرسيده انسان را به دعاى پنهانى دعوت مى كند و گاهى كه به مرحله شديد مى رسد آشكارا دست به دعا برميدارد، و گاهى ناله ها و فريادها سر مى دهد منظور اين است كه خداوند هم مشكلات شديد و هم مشكلات ضعيف شما را حل مى كند. ۲ - بعضى معتقدند كه در آيه به چهار حالت روانى انسان كه هر كدام يكنوع عكس العمل به هنگام بروز مشكلات است اشاره شده است : حالت دعا و نياز و حالت تضرع و خضوع و حالت اخلاص و حالت التزام به شكرگزارى به هنگام نجات از مشكلات . اما متاسفانه براى بسيارى از اين افراد اين حالات پر ارزش همانند برقى زودگذر و تقريبا به شكل اضطرارى در برابر شدائد و مشكلات پيدا مى شود اما چون با آگاهى آميخته نيست پس از برطرف شدن شدائد به خاموشى مى گرايد. بنابراين اين حالات اگر چه زودگذر باشد، مى تواند دليلى براى افراد دور افتاده در زمينه خداشناسى گردد. ۳ - كرب (بر وزن حرب ) در اصل به معنى زير و رو كردن زمين و حفر آن است و نيز به معنى گره محكمى كه در طناب دلو مى زنند آمده است سپس در غم و اندوه هائى كه قلب انسان را زير و رو مى كند و همچون گرهى بر دل انسان مى نشيند گفته شده است . بنابراين ذكر كلمه كرب در آيه بالا كه معنى وسيع و گسترده اى دارد و هر گونه مشكل مهمى را شامل مى شود بعد از ذكر ظلمات برو بحر كه به قسمت خاصى از شدائد گفته مى شود از قبيل ذكر يك مفهوم عام بعد از بيان مفهوم خاص است (دقت كنيد). در اينجا يادآورى حديثى كه در ذيل اين آيه در بعضى از تفاسير اسلامى آمده است بى مناسبت نيست . از پيغمبر اكرم نقل شده كه فرمود خير الدعاء الخفى و خير الرزق ما يكفى بهترين دعا آن است كه پنهانى (و از روى نهايت اخلاص ) صورت گيرد و بهترين روزى آن است كه بقدر كافى بوده باشد (نه ثروت اندوزى هائى كه مايه محروميت ديگران و بار سنگينى بر دوش انسان باشد). و در ذيل همين حديث ميخوانيم : مر بقوم رفعوا اصواتهم بالدعا فقال انكم لا تدعون الاصم و لا غائبا و انما تدعون سميعا قريبا: پيامبر از كنار جمعيتى گذشت كه صداى خود را بدعا بلند كرده بودند فرمود شما شخص كرى را نمى خوانيد و نه شخصى را كه پنهان و دور از شما باشد بلكه شما كسى را مى خوانيد كه هم شنوا و هم نزديك است !. از اين حديث استفاده مى شود كه اگر دعا آهسته و آميخته با توجه و اخلاص بيشتر باشد بهتر است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: خودتان را پاکیزه کنید. جوانان عزیز ما با معارف دینی، با معارف الهی، با معارف بشری و با عمل صحیح دینی میتوانند این کار را بکنند. جوان یك انسان سرشار از استعداد و دارای حقوق فراوانی بر پدر و مادر، بر مدرسه، بر حكومت و بر مسوولان بخشهای گوناگون است. در جوامع غربی، جوان بهطور معمول مایل به بیبندوباری، نابرخوردار از حیا و مایل به ارتکاب جنایت و تجاوز و تعدّی تربیت میشود و در فساد اخلاقی غرق است. چنین نسل جوانی برای هر جامعهای، در هر حدّی از علم و معرفت و ثروت هم که باشد، مثل موریانهای پایههای آن جامعه و نظام را میجود و از بین میبرد. سیلىخوردگان از انقلاب بارها گفتهاند که کار ما در ایران، کار فرهنگى است؛ کار سیاسى هم نیست. کار فرهنگى یعنى چه؟ یعنى میخواهیم کارى کنیم که همین ایمان، همین شور و عشق، همین نورانیّت و صفایى که امروز در شما جوانها هست، در نسل جوان ایران از بین برود. ۱۳۷۹/۱۲/۰۸
معتقدم که امروز یکى از سنگینترین بارهاى مسئولیّت بر دوش شما جوانها است. امروز سیلىخوردگان از انقلاب و آن کسانى که با پدید آمدن نظام جمهورى اسلامى بساط غارتگرىشان از این کشور برچیده شد، متمرکز شدهاند روى جوانها. جوان ما بیدار است، پسر و دختر ما هوشیارند. دانشآموزمان، دانشجویمان، جوانهاى دیگرمان در حوزههاى علمیّه، اینها بیدار هستند. این آگاهى را هم اسلام و انقلاب به این کشور و به این جوانها داده است.
در داخل مدارس و دانشگاهها سعى میکنند نفوذ کنند. اوّلین اِقدام آنها هم این است که جوان را به بىبندوبارى و فساد سوق بدهند، گوهر حیا را در او از بین ببرند.جوان هشیار مؤمن و متدیّنِ امروز، در مقابل این توطئهها بیدار است. آنجایى که نشانهى حضور دشمن و سرانگشت دشمن را ببیند، او را در زیر پاى خودش لگد میکند و له میکند. هر یکیک از دانشآموزان تصمیم بگیرند آن چنان خودشان را بسازند که آن روزى که وارد دانشگاه شدند یا وارد حوزهها شدند یا به هر نقطهاى و مرکزى منتقل شدند، در آنجا یک چراغى باشند تا دیگران را راهنمایى کنند. انسان مؤمن، انسانى است که در هر نقطهاى که هست، دیگران بتوانند به او اقتدا کنند؛ نه فقط اقتداى در نماز جماعت بلکه اقتداى در عمل، فکر و رفتار؛ خودتان را این جور بسازید.
شهید مدافع حرم شهید مهدی صابری (غلامحسین)
شهادت : 09/12/1393 ... درعا - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خدای من؛ خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم. روسیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه زمانی قرار دادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی؛ نمونه اش حب شهزاده علی اکبر (علیه السلام) عنایت کردی ...
رسیدن به سن 30 سال؛ بعد از آقا علی اکبر(ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر(ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم ...
خانه ای که در آن غنا ( آوازه خوانی – موسیقی وسایر مظاهر غنا ) باشد ، از مصیبت دردناک ناگهانی در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان در آن منزل داخل نمی شود.
هشدار میدهم به آن کسانى که بر خلاف خواست مردم، بر خلاف فرهنگ مردم، بر خلاف مقدّسات مردم، در فضاى جامعه از لحاظ لباس پوشیدن، نوع حرکت و رفتار و تظاهرات بىبندوبارانه [احساسات] مردم را جریحهدار میکنند؛ امسال هم باز میخواهم همین هشدار را بدهم. در فضاى خیابانها، در محیط زندگى مردم، اینکه کسانى پیدا بشوند ــ جوانهایى، دختر و پسرهایى ــ که به مقدّسات و ظواهر مورد علاقهى مردم اهانت بکنند، این قابل قبول نیست، این قابل تحمّل نیست. ما نمیگوییم فلان جور باید لباس بپوشید و غیر از آن جور را ما تحمّل نمیکنیم؛ نه، در لباس پوشیدن، مردم آزادند امّا یک چیزهایى را باید رعایت کنند: این لباس باید لباسى نباشد که مروّج فساد و فحشا باشد؛ باید لباسى نباشد که تحریککنندهى شهوت باشد؛ لباسى نباید باشد که گمراهکنندهى جوانان و بینندگان باشد. نوع حرکت در خیابانها و راه رفتن در خیابانها، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش سر و صورت، ما نسبت به اینها تنگنظرى نداریم، محدودیّت ایجاد نمیکنیم امّا اینکه کسانى بخواهند از این راه دهنکجى به احساسات مردم و عواطف مردم بکنند، این را هم نه، قبول نمیکنیم. دخترها و پسرها، زنها و مردها در معابر، در خیابانها باید نوع پوشش و نوع آرایش آنها جورى باشد که با عواطف مردمِ شهیدداده معارضه نداشته باشد ...
وسایلى از سراسر جهان روى ملّتها کار میکنند براى اینکه در نحوهى پوشش و نحوهى ارتباط زن و مرد و دختر و پسر، اخلاقى و روشى را بر مردم تحمیل کنند که آن روش براى سرنوشت یک ملّت خطرناک است. ترویج فساد و فحشا مسئلهاش این است که براى آینده و سرنوشت هر ملّتى، و براى نظم اجتماعى هر ملّتى یک خطر به حساب مىآید؛ یک خطر جدّى، منهاى اینکه حکم دین چیست. یکى از راههایى که صهیونیسم جهانى براى به سلطه کشیدن و به زنجیر کشیدن ملّتها به کار برده، همین است؛ ترویج فساد و فحشا، مخلوط کردن دخترها و پسرها، آزاد کردن روابط جنسى، مسخره کردن اخلاق جنسىِ نجیبانه. این یکى از چیزهایى است که استکبار جهانى از آن در سطح دنیا به عنوان یک ابزار سیاسى استفاده میکند براى از بین بردن و نابود کردن ملّتها. خب، ما چطور در میان یک ملّت انقلابى که جوانهایش در جبههى جنگ، در جبههى سازندگى آن جور دارند فداکارى میکنند، اجازه بدهیم یک عدّه افراد بىبندوبار در خیابانها بیایند و همهى این فضاى مقدّس و نجیب اسلامىِ بعد از انقلاب را لکّهدار کنند و ملوّث(آلوده) کنند؟ خب، معلوم است چنین چیزى نمیشود ...
۱۳۶۴/۰۱/۳۰
شخصیت و جهاد بزرگ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در بیانات حضرت آیتالله امام خامنهای:
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اتحاد ملی؛ سدی محکم در مقابل دشمن « اتّحاد ملّی سد است؛ دیوارهی محکمِ سربهفلککشیده است در مقابل دشمن... امروز ما نیاز داریم به اینکه این اتّحاد را هرچه ممکن است بیشتر کنیم.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ * تفرقهافکنی تخصص دشمن است «این را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم که در میان جبههی دشمنی ما در دنیا، دشمنانی هستند که تخصّصشان ایجاد اختلاف است؛ تخصّصشان «تفرقه بینداز و حکومت کن یا سیادت کن» است؛ این جزو چیزهای قدیمیای است که مربوط به بعضی از همینها است؛ اینها بلدند این کار را انجام بدهند؛ و انسان میبیند هر جا توانستهاند، این کار را هم انجام دادهاند؛ از جمله اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی؛ نباید بگذاریم که این چیزها در کشور رخ بدهد یا اوج پیدا بکند.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ * در مقابل دشمن تکلیف ما اتحاد و انسجام داخلی است «واقعیّت این است که دشمن همهی نیرویش را به میدان آورده؛ نیروی اقتصادی را، نیروی سیاسی را، نیروی تبلیغاتی را... خب در این شرایط، تکلیف ما چیست؟ تکلیف ما اتّحاد داخلی و انسجام داخلی است که نشاندهندهی وحدت در مقابل دشمن است. بله؛ اختلاف سلیقه داریم، اختلاف نظر داریم، بعضی افرادمان ممکن است همدیگر را قبول هم نداشته باشیم، امّا در مقابل دشمن، همه با هم دست به دستِ هم میدهیم، یک حرف میزنیم، یک فریاد میکشیم، یک اقدام میکنیم، یک حرکت انجام میدهیم.» ۱۳۹۹/۰۴/۲۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: * مسئولان مراقب اتحاد ملت ایران باشند! «اتّحاد ملّی را حفظ کنید. کشور ما احتیاج به اتّحاد دارد؛ اتّحاد ملّت ایران. ملّت ایران در خیلی از امور صدایشان صدای واحد است، خواستشان خواست واحد است، [امّا] مسئولان میتوانند این را از بین ببرند. هنر مسئولان ما این است که این اتّحاد را، این همصدایی را تکّهتکّه کنند، ملّت را تکّهِتکّه کنند، اینها را از بین ببرند! مسئولین کشور مراقب باشند که این اتّحاد را زیاد کنند. » ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ * اهانت در فضای عمومی و مجازی خلاف روح وحدت است «متأسّفانه امروز در فضای عمومی، در فضاهای مجازی، توهین به یکدیگر، اهانت به یکدیگر، تهمت زدن به یکدیگر از سوی جمعی رایج شده است... بایستی روح وحدت و روح اهتمام [باشد]؛ پرداختن به یکدیگر را بگذارند برای یکوقت دیگر؛ امروز که دشمن در مقابل کشور ایستاده است، همه با هم دست به دست هم بدهند، متّحد باشند، در یک جهت کار کنند برای استقلال و عظمت کشور.» ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ * اتحاد ملی بزرگترین بازدارنده است «ما مطمئنیم که ساخت مستحکم نظام جمهوری اسلامی و اتحاد ملی و نزدیکی دلها میان آحاد ملت، بزرگترین بازدارنده است. همه موظفند این ساخت استوار و مستحکم را حفظ کنند و استحکام بیشتری به آن ببخشند.» ۱۳۹۰/۰۸/۱۹
شهید سلیمانی باید زنده بماند. شهدا همه باید زنده بمانند. نباید بگذاریم غبار فراموشی، گَرد فراموشی روی اینها بنشیند. و خب شهید سلیمانی جزو برجستهترینها است. باید اینها زنده بمانند. یک بخشی از زنده ماندنشان کار من و شما است. حالا یک بخشیاش کار خدا است که به ما ربطی هم ندارد و خدا خودش زنده نگه میدارد، امّا یک بخشی هم کار ما است. عیناً مثل قضیّهی امام حسین (علیه السّلام)؛ امام حسین را خدا زنده نگه داشته، امّا اگر من و شما جلسه درست نکنیم، سینه نزنیم، حرف نزنیم، منبر نرویم، روضه نخوانیم، این تحقّق پیدا نمیکند. یعنی ارادهی الهی اسباب لازم دارد، اسباب را هم البتّه خدا راه میاندازد، امّا از طریق اسباب این کارها انجام میگیرد، و اسبابش من و شماییم، وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب(۱) اسباب سببیّت پیدا میکنند به لطف پروردگار، امّا اسباب باید وجود داشته باشد و اینها سببند ... ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علی آقا عبداللهی
... همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب می باشد و دیگری خوشحالی خانواده های مسلمان که می دانم خوشحال خانواده خودم را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاا.. و در آخر توفیق شهادت خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را می خواهد و تلاش به این دارد به واجبات توجه بیشتری داشته باشید و لحظه ای از وجود خداوند و الطاف او غافل نشوید دوست دارم عشق به ولایت و رهبری و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه داری و اما امیرحسین گلم پسربابا پسر عزیزتر از جانم سلام در ابتدا برای شما دعا می کنم شهید راه اسلام و ولایت باشید.
امیرحسین عزیزم اگر چه امروز پدرت در کنارت نیست ولی بدان که پدرت بسیاربسیار تو را دوست دارد و برای نجات کودکان همسن تو رفته است تا پدرمادر آنها خشنود باشد و می دانم با شادکردن دل آنها باعث شادی ابدی تو می شوم. ابراز عشق و دوست داشتن تو را در کلام و قلم نمی توانم ابراز کنم ولی بدان تو همه وجود پدرت بوده ای و دل کندن از تو خیلی برای من سخت بوده است ولی من در ظاهر به روی خود نیاوردم تا دیگران ناراحت نشوند و مانع رفتن بنده نشوند.
من از تو می خواهم تماما گوش به فرمان ولی فقیه خود باشی و هوشیار و آگاه با بصیرت زندگی خود را توام با تحصیل و کسب علم سپری نمایی ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد.
مستدرک الوسائل، ج6، ص210
فضیلت و خواص سوره انسان سوره «انسان» یا «دهر» یا «هل أتی» ( درمان با قرآن، ص133) هفتاد و ششمین سوره قرآن کریم است که مدنی و 31 آیه دارد. شأن نزول این سوره از امام باقر علیه السلام روایت شده است: امام حسن و امام حسین علیهم السلام در دوران کودکی بیمار شدند پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از آنها عیادت کرد و به امام علی علیه السلام فرمود: ای ابالحسن اگر برای فرزندانت نذری کنی خداوند به ایشان عافیت می بخشد. امام علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و فضه نذر کردند که سه روز روزه بگیرند تا بیماری حسنین شفا یابد. در روز اول هنگام افطار مسکینی به در خانه آمد و تقاضای غذا کرد. ایشان غذای خود را به او دادند. روز دوم هنگام افطاریتیم و اسیری به در خانه آمدند و آنها غذای خود را به آنها دادند. روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه بود که سوره هل أتی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد. (مناقب آل ابی طالب، ج3، ص149) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره انسان را قرائت نماید پاداش او بهشت و حوریان بهشتی خواهد بود. (مجمع البیان، ج10, ص206) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که سوره انسان را قرائت نماید خداوند او را با تعداد زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید و در سرای باقی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص121) در سیره امام رضا علیه السلام آمده است: ایشان در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول سوره حمد و انسان و در رکعت دوم بعد از حمد سوره غاشیه را قرائت می نمود و می فرمود: هر کس در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه اینگونه نماز بخواند خداوند در این دو روز ایشان را از شرور در امان می دارد. (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص308) امام صادق علیه السلام همچنین فرمودند: من ضامنم برای هر یک از شیعیانم که در نماز صبح روز پنجشنبه سوره انسان را بخواند و اگر در آن شب یا روز بمیرد با امنیت و بدون حساب از گناهانی که انجام داده وارد بهشت می شود و دیوان حسابرسی برای او باز نمی شود و در قبر از او پرسشی نخواهد شد و اگر زنده بود در حفظ و امان الهی است و آفات دنیا از او برداشته می شود و چیزی از جنبنده های زمینی تا پنجشنبه بعد به او آسیبی نمی رساند. (الاصول السته عشر، ص3)
آثار و برکات سوره انسان موجب قدرت روح، اعصاب، قلب از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است: هر کس بر قرائت سوره انسان مداومت ورزد اگر روحش ضعیف باشد دارای قدرت روحی می شود و اگر این سوره را بنویسند و پس از شستن، آب شسته شده آن را بنوشند برای درد قلب سودمند است و تنش سلامت می یابد و بیماری هایش خوب می شود. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543) امام جعفر صادق علیه السلام نیز فرمودند: قرائت سوره انسان موجب تقویت و نیرومندی روح و قوی شدن اعصاب و آرامش یافتن اضطراب مفید است و اگر کسی که در قرائت آن ضعیف است و نمی تواند آن را بخواند این سوره را بنویسد و پس از شستن آب آن را بنوشد از ضعف نفس جلوگیری می کند و نتیجه بخش است. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543)
رسول خدا (ص) فرمودهاند:
هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است؛ و همچنین زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر نمیگذارد و در غیاب شوهر، خود را خوشبو نمیکند که اگر چنین کند، دینش را تباه و خدا را به خشم آورده است. برای زن، جایز نیست مچ پا را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد، اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.
هر زنی که شوهر خود را بیازارد،خداوند هیچ انفاق و عوض و کار نیکی را نمی پذیرد تا او را راضی کند، حتی اگر روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بگذراند و ... چنین زنی اولین کسی است که وارد آتش خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
هيچ كس نيست كه ما اهل بيت (ع) را دوست داشته باشد و از ما متابعت کند، مگر اين كه هرگاه مرتکب لغزش شود، خداوند گام ديگر او را، اصلاح نماید و این خطای بنده و الهام خداوند، آنقدر ادامه یابد، تا سرانجام منجر به حسن عاقبت او شده و در روز قيامت جزء نجاتیافتگان باشد.
الاحکام، ج ۲، ص ۵۵۵. میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۳۶. مودة اهل البیت ع، ص ۱۲۰. احقاق الحق، ج ۲۴، ص ۴۳۱.
مردى به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کرد که اندازه حُسن خلق چقدر است؟
فرمودند: همان را که براى خودت از مردم انتظار دارى، همان را براى مردم بگوئى.
سپس عرض کرد پس اندازه توکل چقدر است؟
فرمودند: جز از خدا از هیچ کس نترسى.
عرض کرد من دوست دارم بدانم که شما مرا چقدر دوست دارى؟
فرمودند: مراجعه به دلت کن، ببین تو مرا چقدر دوست دارى، من هم همان اندازه تو را دوست دارم.
و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منه.
امام هادی علیه السلام فرمودند:
در زمانی که عدل غالب بر ظلم و جور است، حرام است که کسی به احدی گمان بد ببرد، مگر آن که بدی او را بداند؛
و در زمانی که ظلم و جور بر عدل غلبه دارد، مبادا کسی به احدی گمان خیر ببرد، مگر به کسی که خیر او را بداند.
مستدرک الوسائل، ج9 ص 146
فضیلت استغفار در ماه رجب امام علی علیه السلام فرمودند: درماه رجب زیاد استغفارنمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد می کند. و هر شخص در این ماه زیاد استغفرالله گوید فرشتگان بر او مژده بهشت را می دهند. فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را می دهد. و پایان سخن اینکه، ماه رجب ماه کشت (انجام اعمال صالح) "شعبان"ماه آبیاری (بااشک) و رمضان ماه دروی رحمت است. (منبع: فضایل دوازده ماه قمری)
عبادت تجار، بندگان و آزادگان امام حسین علیه السلام فرمودند: إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ. گروهى خدا را از روى میل به بهشت عبادت مى کنند، که این عبادت تجارت کنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى پرستند و این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شایستگى مى پرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است. تحف العقول: ص ۲۷۹
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
… فیکون موته بِاشَّد حَسْرَهً واَعْظَمُ اَسَفٍ؛ (وقتی ملک الموت منازل عذاب کافر را به او می نمایاند) مرگش با شدیدترین حسرت و عظیمترین افسوس همراه خواهد شد.»
و اما حق فرزندت؛ آن است که بدانی او از تو است و در این دنیا به تو وابسته است، خوب باشد یا بد. و تو باید پاسخگوی سرپرستی او باشی درباره تربیت و راهنمایی او به سوی پروردگارش و یاری او به اطاعت وی درباره خودت و درباره خودش، پس بر عمل او ثواب می بری و در صورت کوتاهی کیفر خواهی دید. پس درباره او کاری کن که در دنیا اثر نیکو داشته باشد و خود را بدان بیارایی و در نزد پروردگارش نسبت به او معذور باشی به سبب سرپرستی خوبی که از او کردی و نتیجه الهی که از او گرفتی.
تحف العقول، ص 269.
سرمایه ارزشمند امام سجاد علیه السلام فرمودند:
... وِ أمّا حَقُّ ألْمالِ فَأَنْ لاتأخُذَهُ إلاّ مِنْ حِلّهِ وَ لاتُنفِقَهُ إلّا فَی حِلّهِ... حق مال این است که آن را تنها از راه حلال تحصیل کرده و فقط در راه مباح و شایسته هزینه نمایی.
تحف العقول، ص 191.
شرح حدیث: هر سرمایه و تولیدی ارزش ندارد. سرمایه و تولید باید از راه مشروع و قانونی تحصیل شود و در راه حلال و شایسته هم هزینه گردد، تا حق آن ادا شود. مالی که از راه تولید شراب، مواد مخدّر و محصولات ضداخلاقی به دست می آید، نه تنها ارزش مالی ندارد بلکه حرام است و اصل آن مواد و محصولات هم باید از بین برود.
تولید، نشانه مروت امام سجاد علیه السلام فرمودند:
اِسْتنماءُ (استثمار) ألْمالِ، تَمامُ الْمُروَّۀِ؛ فراهم ساختن زمینه برای نمو و افزایش دارایی ها، کمال مردانگی و مروّت است.
بحارالانوار، ج 78، ص 78، تحف العقول، ص 287.
شرح حدیث: از راه های مهم افزایش و نموّ اموال، سرمایه گذاری آنها در بخش تولید است.
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
قَالَ سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ قَالَ: ال_ْمُجِیبُ ال_ْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَهِ السُّؤَالِ؛ از علی بن أبی طالب علیه السلام درباره فصیح ترین مردم سؤال شد؟ آن حضرت فرمود: کسی است که در برابر سؤال ناگهانی، پاسخ ساکت کننده داشته باشد. (مخاطب را قانع کند)
و امّا حق پدرت آن است که بدانی که او ریشه توست و تو شاخه او هستی و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر گاه در وجود خود چیزی دیدی که دوست داشتی بدان که از پدرت داری و حمد خدای را به جا آور و او را به همان اندازه شکر کن.
تحف العقول، ص 269
پاکی امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ مِنّا لایَکُونُ إلاَّ مَعْصُومَا، وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَهُ فی ظاهِرِ الْخِلْقَهِ فَیُعْرَفَ، وَ لِذلِکَ لایَکُونُ إلاّ مَنْصُوصَا؛ امامی از ما (اهل بیت) نیست مگر این که معصوم باشد و عصمت به ظاهر خلقت (و صورت) نیست تا (به چشم و ظاهر) شناخته شود و به این خاطر کسی امام نیست مگر به نص و تصریح (پیشوایان قبلی).
معانی الأخبار، ص 132.
قرآن و امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ؛ امام (مردم را) به قرآن راهنمایی می کند و قرآن به امام هدایت می کند.
معانی الأخبار، ص 132.
آرزوی فرزند سالم درباره سیره امام سجاد علیه السلام در روایت آمده:
إذَا بُشِّرَ [علی بن الحسین علیهماالسلام ] بِوَلَدٍ لا یَسْأَلْ أَذَکَرٌ هُوَ أَمْ أُنْثَی حَتَّی یَقُولُ : أَسَوِیٌّ؟ فَإِذَا کَانَ سَوِیّاً قَالَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ مِنِّی شَیْئاً مُشَوَّهاً؛ هنگامی که حضرت سجاد علیه السلام را به ولادت مولودی بشارت می دادند، پیش از آن که از پسر یا دختر بودن او سؤال کند از سالم بودن او جویا می شد ، پس اگر فرزند، سالم بود، می گفت: خدای را شکر که از من، فرزندی زشت و ناسالم نیافرید.
مکارم الاخلاق، ص 228؛ عده الداعی، ص 88.
قداست سرزمین کربلا امام سجاد علیه السلام فرمودند:
تزهر أرض کربلا یوم القیامه کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسه الطیبه المبارکه التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنه. زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى درخشد و ندا مى دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
کامل الزیارات، ص ۲۶۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: امام خمینیِ عزیز بزرگ ما، افتخاربزرگش این بودکه یک امت بتواندعامل به سخن پیامبر اسلام باشد. حبّ اهل بیت درهمهی عالم اسلام، عمومی است. وقتی عدالت و عبودیّت خدا نباشد،جامعه پوک و ذهنها خراب میشود. هرکس بتواند جامعهی اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ولایت، یعنی حكومتی كه همراه با محبت، همراه با پیوستگی با مردم وهمراه با عاطفهی نسبت به آحاد مردم است. در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيداكردهايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. ملت ايران حاضر نيست اين قلدرى را كه امريكا بهخرج مىدهد، قبول كند. درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبت و عشق است. درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابىعبدالله الحسین علیهالسلام انجام دادید. نام امام حسین علیهالسلام را خدا بزرگ کرده است و اوست که حادثهى کربلا را در تاریخ نگه داشته است.
۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اوّل و آخر، تقواست و توصیه اصلی به توشهگیری از تقواست. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین کودک نور دیده سوگلی پیامبر است. حسینبنعلی؛ عزیزترین عزیزان پیامبر است ؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد، جان خودش را، جان عزیزانش را، جان علی اصغرش را، جان علی اکبرش را و جان عباسش را فدا میکند؛ اما نتیجه میگیرد. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بینهایت دوست میداشت. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عاشورا غیر از درسهایش، عبرتهایی دارد که مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. درسهای عاشورا، یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است و مخصوص زمان معیّنی نیست. درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابیعبداللَّه الحسین علیهالسّلام انجام دادید. حادثه عاشورا را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. حادثه عاشورا، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عدالت، یعنى هر چیزى را به جاى خود گذاشتن و به هر کسى حق او را دادن. تربیت انسانها کار تدریجی است؛ کار دفعی نیست ولایت، یعنی حکومتی که همراه با محبّت، همراه با پیوستگی با مردم ، همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است، فقط فرمانروایی و حکمرانی نیست. نام امام زنده و جاودانه است. حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آنچنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت و امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خودشان، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ارزشها تهیدست میشود و به نقطهای میرسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی میماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش میآید؛ مانند امتحان قیام ابیعبداللَّه و جامعه در این امتحان مردود میشود. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند ... بدانید که حتی جزئیات حادثه کربلا هم ثبت شده است؛ چه کسی کدام ضربه را زد، چه کسی اوّل زد، چه کسی فلان چیز را دزدید؛ همه اینها ذکر شده است. آن کسی که مثلاً قطیفه حضرت را دزدید و به غارت برد، معلوم است؛ یعنی خاندان پیامبر و دوستانشان نگذاشتند که این حادثه در تاریخ گم شود. در قضایای کربلا زیاد میبینید که امام حسین گریه کرد. این گریه، گریه جزع نیست؛ همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام عاطفه را در فرد رشد میدهد. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود ... امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حق درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفاء آن، از همهی ابزارها و وسائل زمان، استفاده میشد. سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعتماد دلها و جانها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت: انا اعطیناک الکوثر... ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز، دستهای مجرم، که از آغاز انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس همه سعی شان این بود، که حقانیت درخشان و مظلومانهی یاوران خمینی عزیز را، کتمان کنند در کار آنند که خاطرههای دوران جنگ را، به دست تند با دهای تبلیغات مغرضانه بسپرند، و آنها را در وادی فراموشی رها کنند، ولی بیشک موفق نخواهند شد. همت و غیرت و ایمان صادقانهی خیل عظیم مؤمنان انقلاب و اسلام بخصوص جوانان غیور و صالح که بدنهی عظیم ملت ایران را تشکیل میدهند، یکبار دیگر در تاریخ تجربهی احیاء نام و یاد آن حق مظلوم را، تکرار خواهند کرد. و به توفیق الهی خورشید فروزان شهادت، همهی حجابهای تحریف و فریب را، خواهد شکافت. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: نام و یاد شهیدان عزیز ما نیز، همانند سیدهی عالمیان، با گذشت زمان نورانیتر و نافذتر خواهد شد. پروردگارا شهیدان را در جامعهی ما روز به روز عزیزتر فرما و همهی مشتاقان شهادت را توفیق پیوستن، به آن کاروان مبارک در سیر عرشی و ربوبیاش، عنایت کن، و دعای حضرت بقیه الله ارواحنا فداه را، سایهی سر آنان قرار ده، و روح امام راحل عظیمالشأن را با آنان محشور فرما. آمین با رب العالمین. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بیدینی و ضدانقلابی. (14/10/1401)
بخشهایی از وصیت نامه شهید احمد دشتی رحمت آبادی
شهادت: بهمن 1359 در سوسنگرد
برادران من حتى فرصت نيافتم حضور امام امت برسم، اگر توانستيد حتما براى من به حضور امام برويد و به ايشان بگوييد که از خدا برايمان طلب آمرزش کند و از ايشان براى اينکه واقعا ما را در راه الله قرار داد تشکر کنيد برادران و خواهران من اميدوارم که همگى به اماممان خمينى عزيز ايمان داشته باشيم و گوش به فرمان اين رهبر بزرگ و رهبرى که هميشه خارى در چشم امپرياليسم شرق و غرب بوده و خواهد بود ... ملت ايران نبايد از شهيد دادن وحشتى داشته باشند و بگويند که جوان هايمان را از دست دادهايم. نه اين درست نيست، درخت اسلام خون مىخواهد تا بتواند رشد کند همه مىدانند که اين انقلاب براى حفظ قرآن و اسلام بوده است و روى اين اصل خدا ما را يارى خواهد کرد و تا زمانى که خدا را داريم از هيچ چيز و هيچ ابرقدرتى وحشت نداريم ... اميدوارم که برادران پاسدار در تشييع جنازه برادر کوچکشان شرکت کرده و راه پاک شهيدان اسلام را ادامه دهند و هميشه در پشت سر امام و روحانيون مبارز که همان راه اسلام اصيل است قدم بردارند و هر عمل ضد انقلابى را که هر مفسدى مىخواهد بر عليه انقلاب و ولايت فقيه انجام دهد در نطفه خفه کنند والسلام.
فرازهایی از وصیتنامه شهید علیرضا نهروانحیدرآبادی
شهادت: بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود
به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند، ولی انسان دیگری را در میان میلیونها گلوله حفظ میکند. به نام آن کسی که به شما هدیهای عطا میکند و پس از چندی آن را از شما پس میگیرد و به امید ظهور هرچه سریعتر منجی عالم بشریت حضرت حجت، مهدی موعود (عج). شهادت را از دست ندهید آنقدر به جبههها میروم و میجنگم، تا این که شهید شوم و یا اسلام پیروز شود. ما در این دنیا مثل مسافر هستیم و حتماً باید بگذریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ پس بهتر است قبل از این که مرگ، ما را در رختخواب غافلگیر کند ما برویم و در راه خدا کشته شویم و ما او را غافلگیر کنیم. نگذاریم که چنین شهادتی را از دست بدهیم. استغفار و دعا، بهترین درمانها برای تسکین دردها است پدر و مادر عزیزم! من به شما و خواهران و برادران، خیلی علاقه داشتم و به خدا قسم شما را از آنچه روی زمین بود از همه بیشتر دوست داشتم؛ ولی عشق خدا و دفاع از اسلام از اینها خیلی بالاتر است. برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردها است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند در خاتمه سخنی با بدخواهان: گمان نکنید که جوانان ما از مُردن و از شهادت میترسند. شهادت ارثی است که از اولیا به ما رسیده است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند؛ ولی ما که بعد از مرگ را حیات اخروی میدانیم، ترس و هراسی نداریم. این خائنان هستند که باید بترسند.
شهید اصغر موسیزاده يكم بهمن 1349، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود ... تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. روحاني بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم بهمن 1365، در شلمچه بر اثراصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. متن وصیت نامه شهید اصغر موسیزاده: مساجد را خالی نگذارید. این جبههها با پایبندی مساجد پایبند میباشد. در مراسم مذهبی شرکت کنید.
شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری
شهادت: هفتم بهمن 1365، در شلمچه
وصیت نامه شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری: شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن با مرگ خویش بر دشمن پیروز میشود. شهید قلب تاریخ است. همچنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی میدهد. جامعهای که رو به مردن میرود، جامعهای که فرزندانش ایمان خویش را از دست دادهاند و جامعهای که به مرگ تدریجی گرفتار است تسلیم را تمکین کرده است. جامعهای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت بازمانده است. شهید همچون قلبی به اندامهای خشک مرده بی رمق جامعه خون خویش را میرساند. بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل ایمان جدید به خویشتن را میبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید. امام حسین(ع) یک درس بزرگتر از شهادتش را به ما داده است و آن نیمه گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است، حجی که همه اجدادش و پدرانش برای احیای این سنّت جهاد کردند، این حج را نیمه تمام میگذارد و شهادت را انتخاب میکند.
بخشی از وصیت نامه شهید ستار مظفری
شهادت: هشتمین روز از بهمن ماه 1362
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نايب بر حقش حضرت امام خمينى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، بهتر است وصيت نامهام را با سخنى از رسولاكرم (ص) آغاز كنم كه فرمودهاند: خونى كه در راه خدا ريخته شود با ارزش ترين خون هاست و همچنين حضرت امام فرمودهاند: شهادت فوزى بس عظيم است. من پاى به اين سرزمين مقدس گذاشتهام تا در راه اسلام با كفار بجنگم، و از حريم مملكت اسلامى دفاع كنم، و اگر هم خدا قبول كرد در اين راه شهيد شدم، يعنى به آرزوى هميشگى خود رسیده ام. دوستان خوبم اگر من شهيد شدم مرا از ياد نبريد، حتماً نماز را سروقت بخوانيد و يادتان نرود كه به نماز جمعه برويد، زندگى نامه و وصيتنامههاى شهدا را بخوانيد از آنها درس عبرت بگیرید، امام را دعا كنيد و او را تنها نگذاريد، در تشييع پیکر شهدا و مجالس مذهبی شرکت کنید. سخنى چند با خانواده عزيزم و در حقيقت وصيتى چند به خانوادهام: از خداوند منان مى خواهم كه هميشه سالم و تندرست باشيد، در مرگ من هيچ گاه ناراحت نباشيد و افتخار كنيد كه شما هم شهيدى را به اسلام بزرگ و اين انقلاب اسلامى تقديم نمودهاید همانند كوه استوار باشيد زيرا از استوارى و پابرجايى خانواده های شهداست كه وحدت و يكپارچگى بين امت اسلام حكم فرماست. از خواهران عزیزم می خواهم برای شهادت من گریه نکنند، برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید، براى بهشتىها، رجائىها، باهنرها گریه کنید که مظلوم از دنیا رفتند. پدر و مادر عزیزم اگر سرزمين مقدس عراق به دست سپاهيان اسلام از دست بعثيان كافر آزاد شد وان شاءالله كه مىشود شما هم به كربلا مىرويد و امام حسين و ديگر ائمه را زيارت مىكنيد و از آنها بخواهيد كه اين شهيدى كه به اسلام هديه نمودهايد قبول كنند ...
بخشی از وصیت نامه شهید کریم کُلمی شهادت: هفتم مهرماه سال 1363 در منطقه عملیاتی میمک
من از تمام ملت مسلمان ایران میخواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشند و از ملت به پا خواسته ایران میخواهم که راه این شهیدان را ادامه دهند زیرا این انقلاب با خون این شهیدان به اینجا رسیده است ما باید از خون این شهیدان دفاع کنیم ... ما تا آخرین قطره خونی که داریم در راه این انقلاب و این شهیدان خواهیم جنگید و همیشه امام را دعا کنید.
بخشی از وصیت نامه شهید علی محمد دهقانی
شهادت: 9 آذر 1360 در بستان
به شما خواهرانم توصیه می کنم که از این به بعد باید بار مسئولیت و رسالت پیام خون را بدوش بگیرید و زینب گونه عمل کنید زیرا آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند. در اینجا لازم دانستم که این چند نکته را به عرض برادران و خواهران دینی برسانم شما که در پشت جبهه هستید و این گونه ایثار و فداکاری می کنید قدر این رهبر عظیم الشان را بدانید و در این زمان که فریاد حسین گونه اش به گوش شما می رسد او را یاری کنید و همیشه وحدت را که ضامن پیروزی است حفظ کنید و برای تحقق اسلام و آگاه کردن نسل جوان جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزید و از انقلاب اسلامی که با خون شهیدانی همچون مطهری ، بهشتی ، رجایی و باهنرها آبیاری شده حراست کنید. و پیام خون این شهیدان عزیز و همه از جان گذشتگان راه دین را به گوش جهانیان برسانید و این را بدانید و ابرقدرتها بدانند تا پیروزی انقلاب و برقراری حکومت عدل اسلامی در جهان از پای نخواهیم نشست و از خدا می خواهم که انقلابمان را به حکومت مهدی (عج) متصل کند به امید چنین روزی.
شهید مدافع حرم شهید «سعید علیزاده»
بخشی از وصیت نامه شهید صمد بيات
شهادت: بيست و یکم دي 1365، در شلمچه
... از برادران خود میخواهم در كارهاي نيك همديگر را ياري كنند و نيز نماز را حتماً فراموش نكنند، چون ما براي نماز جنگ مي كنيم. از شما خواهشمندم در آخر نماز خود براي طول عمر اين امام امّت و اين بت شكن قرن و اين پير رشيد جماران و منجي ايران دعا كنيد و خواستار سلامتي ايشان باشيد. ديگر اينكه در آخر هر نماز براي رزمندگان پيروز، پيروزي عظيمتر و بزرگتر را خواستار باشيد و منافقان و كساني كه به اين انقلاب توهين كرده و ضرر مي زنند را راهنمایي كنيد. برادران عزيز! اميدوارم هميشه در زندگي با ايمان و تقواي قوي خودتان بر دشواري ها غلبه كنيد و با صبر و روحيهاي عالي در زندگي پيشروي كنيد.
شهید "سیدمحمد حسینی"
شهادت: هنهم بهمن ماه 1364
بخشی از وصیت نامه:
سلام و درود خداوند بر پيامبر بزرگ اسلام.
خداوند سایهی اين رهبر بزرگ را از سر این امت شهیدپرور کوتاه نکند تا صاحب اصلي اين حرکت و مملکت ظهور کند؛ امت شهیدپروري که بهراستی ایثارگریشان نشانهی پربار بودنشان از معنويات اسلام است. امتي که هرلحظه بودنشان در جبهه نشانهی رشد مذهبي و انقلابي آنها است.
اي امتي که فرزندان پاک و مخلص خود را تقديم انقلاب اسلامي کرديد! شما که به کافران دين خدا نه گفتيد و لباس ذلت را به درآورديد و لباس خونين اباعبدالله لايه را به تن کرديد و لحظاتی از نبرد با الحاد و کفر نايستاديد؛ شما که هميشه فريادتان با خميني است و دعايتان بر خميني است و راهتان با خميني است؛ اين پيروزي را بر شما تبريک ميگويم.
شما را به کلام خدا قسم! شمارا به پيامبر بزرگ اسلام قسم تا ظهور حضرت مهدي شبيه امام عزيزمان را ياري کنيد؛ مرجع عزيزمان را ياري کنيد؛ وگرنه موجب برانگيختن غضب و خشم الهي خواهيد شد. امت حزبالله! زمان، زمانحساس است.
جنگ ميان حق و باطل با تمام قوا ادامه دارد. دشمنان داخلي و خارجي عليه اين انقلاب توطئه میکنند. کساني که در لواي اسلام ولي مخالف ولایتفقیه توطئه میکنند، بر شماست که درصحنه باشيد و شجاعانه و صبورانه با اين عوامل کفر بستیزید و به دشمن امان ندهيد. پيروزي از آن اسلام است.
خداوندا! از گناهان اين حقير و بیچاره درگذر و اگر سعادت شهادت نصیبم شد، چند وصيت دارم: مادرم! مرا ببخشيد که نتوانستم خدمات زياد شمارا جبران کنم. از خداوند برایم طلب مغفرت کن. برايم دعا کن که در آتش دوزخ نسوزم. مرا ببخشي مادر مهربان و عزيزم. برادران و خواهران عزيزم مرا ببخشيد و اين بندهاي گناهکار را دعا کنيد. عيال عزيزم! مرا بخش که همسر خوبي برائت نبودم. خداوند به شما صبر دهد. مقاوم و استوار با کمک خداوند ايستادگي کنيد و مرا دعا کنيد. شما آگاه بوديد که من آگاهانه در جبهه حضور داشته و هیچکس و هيچ تبليغي مرا به جبهه نکشاند، مگر یاریکردن اسلام عزيز ...
بخشی از وصیت نامه شهید «اسماعیل برهانی»
شهادت: هفتم بهمن ۱۳۶۶ در ارتفاعات گوجار
«خواهرم! زینب زمان باش و با ناملایمات، دست و پنجه نرم کن، در برابر سختیها و دشواریها استوار باش و حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگیات قرار بده.»
اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم برادران عزیز! شما را به تقوی سفارش میکنم. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) میکنم. افتخارم این است مسلمانم؛ زیرا اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم. این دفاع موقعیتی بود که عاشورای حسینی، بار دیگر در این سرزمین زنده شود و نشان داد که هنوز هم حسینیها هستند که حکومت الله را در سراسر جهان برقرار سازند.
امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن آگاهیم من با کمال میل به جبهه آمدم؛ زیرا ما فقط به خودمان تعلق نداریم، یعنی خلق نشدیم که راحت طلب باشیم و فقط درپی آسایش دنیوی، بلکه برای آزمایش آفریده شدیم تا با سربلند بیرون آمدن از این آزمون به زندگی جاوید آن جهان دست یابیم. جوانان عزیز! درخت انقلاب احتیاج به خون دارد تا سیراب بماند. اکنون که صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان به گوش میرسد، بر همه ملت مسلمان واجب است که لبیک بگوییم. امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این برای ما راهی نیست، یا پیروز میشویم و یا با شهادتمان اسلحهای مرگبار بر فرق دشمنان اسلام فرود میآوریم. «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین [۱] را خداوند به بندگان صالح خود وعده داده است.»
رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است
راه و حرکت ما تازه آغاز نشده، بلکه از تاریخ هابیل و قابیل شروع شده است. ما با نثار خون خود، زمینه حکومت حضرت مهدی (عج) را فراهم میکنیم. عزیزان! نمیتوانیم در این دنیایی که هر لحظه، خون بیگناهی به دست اربابان مزدوری چون کارتر، صدام و دیگر جنایتکاران به زمین میریزد، ساکت باشیم و حرفی نزنیم. باید در صف حق قرار گیریم، چه بهتر که در این راه شهادت نصیب ما بشود. رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است. راه ولایت فقیه استمرار راه انبیاست.
خدایا! تو خودت به من جان دادی و خودت هم جانم را خواهی گرفت، پس مرا در صراطی قرار بده که در لحظه جان دادن حسرت نخورم. بارالها! آنقدر گناه کردم و از فرمانت سرپیچی نمودم، که شرمندهام و از تو میخواهم مرا از آمرزیدگان درگاهت قرار بدهی و شهادت در راهت را نصیبم کنی. پروردگارا! اسلام و مسلمین را یاری ده و پیروزی را هر چه زودتر برای مسلمین نایل گردان. خدایا! از تو میخواهم در ظهور امام زمان تعجیل کنی و بر سلامتی نایبش بیفزایی و عمرش را افزون گردانی.
بخشی از وصیت نامه شهید محمدرضا قریببلوک
شهادت: پنجم تیر ۱۳۶۱
مسئول خون شهدا باشید
مسئول خون شهدا باشید. اگر در راه نبرد علیه کفر، سستی کنید، مدیون هستید و باید راه شهدا را ادامه دهید. ای مادرم! ناراحت نباش، چون پسر خود را در راه اسلام دادهای. نگو من پسرم را داماد نکردم. مگر خون ما از خون قاسم و علی رنگینتر است. مادرم! برادران مرا خوب تربیت کن و کمک به مستمندان بکنند. برای من گریه نکنید، برای حسینبنعلی گریه کنید و سیاه نپوشید و برای امام حسین (ع) سیاه بپوشید.
ای خواهرانم! مانند زینب باشید که چگونه مصیبت حسین (ع) را تحمل کرد و حجاب خود را حفظ کنید. اگر من شهید شدم، دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه مردم بدانند که من از دنیا چیزی را با خود نبردم و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند که من کورکورانه کشته نشدهام.
شهید مدافع حرم شهید نوید صفری
دستنوشته شهید: زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه نصیبم نشد و بدانید هرکه 40 روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. انشاءالله شرمنده شما نباشم.
بسیجی شهید داوود جاودانیان از بسیجیان تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد
شهادت: 1401/11/13 در ارتفاعات شمالغرب و در حین انجام ماموریت
شهید «شهرام حیدری» رئیس پلیس اطلاعات شهرستان جوانرود
جهاد آن بزرگوار[حضرت زهرا(س)] در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهدارىِ بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵ اگر موقعیّت مدینهی بعد از رحلت پیغمبر و وضعی که پیش آمد، برای ما روشن بشود و درست تصوّر کنیم مسئله را، آنوقت میفهمیم فاطمهی زهرا چه حرکت عظیمی را انجام داده است. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل توضیح حتّی برای افکار خواص، پیش میآید. از همهی اصحاب پیغمبر، [فقط] ده نفر، دوازده نفر در مسجد حاضر شدند بلند شوند از امیرالمؤمنین و از حقّ آن بزرگوار دفاع کنند. اینهمه اصحاب، اینهمه بزرگان، اینهمه تالیان قرآن، اینهمه مجاهدان بدر و حنین، نهاینکه همهشان عناد داشتند؛ نه، مطلب به آن وضوحی که حتّی خواص بتوانند آن را درست بفهمند، واضح نبود. کسی مثل عمّار میخواست، کسی مثل ابیذر میخواست، کسی مثل زبیرِ اوّل کار میخواست؛ اینها بودند که پای منبر بلند شدند و از حقّ امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ ده دوازده نفر که در تاریخ اسمهایشان ثبت است. زبیر هم البتّه جزو همینها بود؛ این را به یاد داشته باشید. شرایط اینجوری است؛ آنوقت در این شرایط، دختر پیغمبر میآید در مسجد و آن خطبهی غرّاء را، آن بیان عجیب را، ارائه میکند و اداء میکند و حقایقی را بیان میکند. یا آن خطبهای که ایشان خطاب به زنان مدینه در بستر بیماری بیان کرد، که اینها ثبت شده و همهاش موجود است. اینها ابعاد معنوی نیست، اینها همین ابعاد قابل فهم ما است. با همین نگاه معمولی عقلایی میشود اینها را فهمید، امّا اینقدر باعظمت است که قابل اندازهگیری نیست؛ یعنی قابل مقایسهی با هیچ فداکاری دیگری نیست. ۱۳۹۵/۱۲/۲۹
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
موارد مرتبط:
نگاهی به شخصیت، سبک زندگی و مجاهدتهای حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها):
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44769
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
حضرت آیتالله امام خامنهای: «آن طلبهی جوان ــ طلبهی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز ــ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبهی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
ستارههای شاهچراغ
حضرت آیتالله امام خامنهای: «حادثهای که چند روز پیش در شاهچراغ اتّفاق افتاد، این یک ستاره است، این تمامشدنی نیست، این میماند در تاریخ، این مایهی افتخار و سربلندی خواهد بود در تاریخ. بله، عدّهای داغدار شدند؛ بعضی از این حوادث، غمانگیز [است] و سرشار از اندوه میکند دل انسان را ولیکن ستاره است؛ اینها میماند در تاریخ، اینها حوادثی است که فراموش نمیشود. ما در این چهل و چند سال، چقدر از این حوادث داشتهایم! این، نشانهی زنده بودن این ملّت است.» ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
اصرار دارم نگویم خاورمیانه!
حضرت آیتالله امام خامنهای: «من اینجا بگویم این را ــ یک وقتی من [این را] گفتم ــ منطقهی ما را میگویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ اینجا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی اینها است، خاور میانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نامگذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند! این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا میگوییم خاورمیانه؟ این روحیهی مقاومت در مقابل زورگویی و قدرتطلبی و سلطهطلبی قدرتهای سلطهگر را جمهوری اسلامی به وجود آورد. اوّلکسی که در دنیا گفت «نه شرقی و نه غربی» امام بزرگوار ما بود؛ نه شرقی و نه غربی.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
طرف نقشه دارد
حضرت آیتالله امام خامنهای: «طرف نقشه دارد؛ هم مسئولین ما باید در نظر بگیرند ــ که خوشبختانه اطّلاعاتیهای ما توجّه دارند؛ مسئولین سیاسیمان، مسئولین اقتصادیمان، مسئولین گوناگونمان باید بدانند که طرف با نقشه وارد میدان شده ــ هم آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است، مقصود این است. البتّه ملّت ایران زد توی دهنشان؛ بعد از این هم توی دهنشان خواهد زد.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
/ما-از-شما-دور-نیستیم!مرحوم آیت الله میلانی می فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند. یک حرف بلندی می فرمودند. بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دلها را میشنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور نامه ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک » لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو، ما از شما دور نیستیم.
«حَنْظَلَة بن أسعَد شِبامی» یکی از بزرگان شیعه در کوفه و مردی فصیح، شجاع و قاری قرآن بود. شبام، نام طایفهای از همْدانیان است.[۱] او هنگامی که امام حسین علیه السلام به کربلا رفت، به سپاه حسینی پیوست و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. نام حَنْظَلَة بن أسعَد شِبامی در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
حنظلة جزء شهدایی است که تا اواخر جنگ زنده بود و از جان حسین بن علی علیهماالسلام در مقابل تیرها و نیزههای دشمن محافظت میکرد و گاهی هم با سخنانش به سپاه کوفه هشدار میداد و موعظه میکرد.[۲]
پیش از شروع جنگ، امام علیه السلام او را به عنوان فرستاده خویش به سوی عمر بن سعد فرستاد. چون روز عاشورا فرارسید، حنظله نزد امام رفت و برای جهاد اجازه گرفت. آنگاه در مقابل لشگر کوفه ایستاد و شروع به سخن گفتن کرد: «ای مردم، من بیم دارم عاقبت کار شما همانند سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود شود. ای مردم! من از رسوایی شما در روز قیامت می ترسم؛ روزی که هیچ حافظی جز خداوند نیست و کسی که گمراه شده است راهی به سوی هدایت ندارد. ای مردم! حسین را نکشید که خداوند شما را به عذاب خود مبتلا می سازد و کسی که افترا می بندد، زیان خواهد برد».
امام حسین علیه السلام به او فرمود: «ای پسر اسعد! اینان مستحق عذاب شدند، همان هنگام که تو به حق دعوتشان کردی و نپذیرفتند و تصمیم به ریختن خون تو و یارانت گرفتند و دست خود را به خون برادران صالح تو آلوده کردند».
حنظله بن اسعد به امام عرض کرد: راست گفتی، فدایت شوم. آیا اجازه می دهی که به ملاقات پروردگارم بشتابم و به برادرانم ملحق شوم؟ امام اجازه داد و فرمود: «برو به سوی چیزی که بهتر از دنیاست و آنچه در آن است؛ جهانی که حدی نپذیرد و سلطنتی که زوال نیابد».
حنظله گفت: السلام علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک و علی اهل بیتک، ملاقات ما و شما در بهشت! امام فرمود: «آمین! آمین!».
پانویس
1. انصارالحسین، ص۷۱. 2. عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۰۰.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه: با سلام و درود فراوان بر ولىعصر حضرت بقیة الله ارواحنا له الفدا و نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامى و امت جان بر کف و شهیدپرور حزبالله ...
شکر و سپاس خدایى را که به پیغمبرى محمد (ص)، رهبرى امام خمینى و پیروزى انقلاب اسلامى بر ما منت نهاد و اینک نیز به ما توفیق خدمت در ارتش و سپاه خود را عنایت کرده است. شکر و سپاس خداوندى را که تمام توطئههاى نهان و آشکار دشمنان را نقش بر آب نموده و مىنماید ...
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه:
خداوندا تو شاهد باش که چگونه پس از قرنها که از ظهور اسلام مىگذرد ملتى بپا خاسته و در راه رضاى تو و بالا بردن نام و عزت اسلام و سنت رسول الله و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین از هیچگونه فداکارى و جانبازى مضایقه نکرده است.
برادرانم شما که نمىدانم چگونه از ایثارگریها و الطاف شما سپاسگزارى کنم همانطور که تاکنون عمل کردهاید هر چه بیشتر از ولایت فقیه که همان ولایت رسولالله و دولت اسلامى است حمایت کنید و هیچگاه با اندک رنج و نارسائى بهانه بدست دشمن ندهید ...
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
شهید مهران صالحی شفا
شهادت: در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ منطقه فکه
بخشی از وصیت نامه:
برادران دانشآموز شما نیز وظایف خطیرى بر عهده دارید که مهمترین آنها کسب علم و دانش و فراگیرى مهارت و کسب تخصص در زمینههاى گوناگون است و استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى بسته به تلاش شماست و شما باید فرهنگ اسلام را در ادارات و موسسات و جوامع مختلف برقرار سازید و بدانید که ضدانقلابیون و منافقان نیز چشم طمع به آینده دوختهاند و امیدوارند که تا ده،بیست سال آینده با نفوذ در ردههاى بالا و حساس مقامات دولتى و ادارات مهم بتوانند انحرافى در خط سیر و جهت انقلاب اسلامى ایجاد کنند و شما باید با جدیت و فعالیت بیشتر این امیدهاى واهى آنان را نیز به یأس و ناامیدى تبدیل کنید.
حضرت آیتالله امام خامنهای:«ارزش شهدای ما هم باید معلوم باشد. شهدای دفاع از حرم اگر نبودند، ما باید حالا با عناصر فتنهگرِ خبیثِ دشمنِ اهلبیت و دشمن مردم شیعه، در شهرهای ایران میجنگیدیم. در برنامههای دشمن بود دیگر؛ در عراق که بودند، اینها در یک منطقهای بودند و سعی میکردند خودشان را بکشانند به سمت منطقهی مرزی با جمهوری اسلامی؛ و خودشان را برسانند به مناطق شرقیشان که همسایهی جمهوری اسلامی است؛ سعی میکردند بیایند به این استانهایی که با ما هممرزند؛ جلویشان گرفته شد، بهشان تودهنی زده شد، تارومار شدند، پدرشان درآمد، حالا [هم] که دارند بکلّی اِزاله میشوند، جارو میشوند. در سوریه هم همینجور؛ اگر این کاری را که سرداران باارزش ما انجام دادند انجام نمیدادند، به قول این آقای مدّاح عزیزمان، حالا باید در همین دوروبَر و اطراف با اینها میجنگیدیم؛ باید در همین خیابانهای خودمان و شهرهای خودمان با اینها مبارزه میکردیم. بخش مهمّی از این امنیّتی که امروز شما دارید، مربوط به همین مدافعان حرم است.» ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
شهید مدافع حرم شهید محمد اتابه تاریخ شهادت : 1395/08/09 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
با تقدیم درود و سلام به محضر مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فدا و نایب بزرگوار و عزیزش خورشید تابان امید محرومان، پدر یتیمان، جان دهنده به این تنهای بی جان امام خامنه ای و با درود و سلام به شهدا و خانواده گرانقدرشان و بر رزمندگان پرتوان اسلام.
شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و شرک و الحاد میزند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است، من نیز در پوست خود نمیگنجم و پاهایم به امر من نمیباشند و خویش را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم، جنگ در سوریه “جنگ ما” جنگ علیه کفر است و ملت ما باید خودش را آماده هرگونه فداکاری نمایند و در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
«وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ» و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان که شما را از فرعونیان رهایی بخشیدیم، که همواره شما را به بدترین وجهی آزار میدادند، پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را زنده نگه میداشتند و در این امر، برای شما آزمایش بزرگ و سختی از طرف پروردگارتان بود.
و(لی) کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنانند اهل دوزخ که همیشه در آن خواهند بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
«فرعون»؛ عنوان پادشاهان روم، «کسری»؛ عنوان پادشاهان ایران و «خاقان»؛ عنوان پادشاهان ترک بود.
فرعونِ زمان حضرت موسی علیهالسّلام، رامسیس اوّل، نام داشت که میگویند جسدش در موزۀ قاهره نگهداری میشود. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً» «یونس، ۹۲»
واژۀ «یَسُومُونَکُمْ» از ریشۀ «سوم» بهمعنی پیدرپی دنبال چیزی رفتن است و «یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ» یعنی شما را به صورت مداوم عذاب میکردند.
یکی از عذابها و شکنجهها، کشتن پسران بود که این امر، یا بهخاطر خوابی بود که در تعبیر آن به فرعون گفته بودند: تو به دست مردی از بنیاسرائیل از بین خواهی رفت، و یا به خاطر جلوگیری از رشد بنیاسرائیل بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
۱. آزادی از سلطۀ طاغوتها، از بزرگترین نعمتهاست. چنانکه خداوند از میان همۀ نعمتها، نام آن را برده است. «نَجَّیْناکُمْ»
۲. بیان سختیها و تلخیهای گذشته، لذّت آزادی امروز را چندین برابر میکند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ»، «یَسْتَحْیُونَ»
۳. طاغوتها، بدون اطرافیان قدرت ندارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»
۴. ناگواری و آزادی، هر دو وسیلۀ آزمایش و تربیت هستند. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
۵. محو نیروهای دفاعی و توسعۀ نیروهای رفاهی، کار فرعونی است. «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ»
۶. طاغوتها برای حفظ نظام و سلطۀ خود، به هر نوع شکنجهای دست میزنند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را درحالیکه شما تماشا میکردید، غرق کردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۰:
ماجرای عبور بنیاسرائیل از رود نیل، در چند سورۀ قرآن بیان شده است. «طه، ۷۷ شعراء، ۶۳ دخان، ۲۴»
خداوند با شکافتن آب، از طریق زدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، آنان را از رود دریا گونۀ نیل، عبور داد.
در این آیه، سه معجزۀ الهی در کنار هم مطرح شده است:
۱. نقش اسباب، بستهبه ارادۀ حکیمانه خداوند است. موسی یک عصا دارد که گاهی از سنگ آب میجوشاند «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ» و گاهی به آب خورده و از میان آن راه گشوده میشود. «فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ»
۲. پایان شب سیه، سفید است. بنیاسرائیل بعد از آن همه شکنجه و بلا به رفاه و نجات رسیدند. «فَأَنْجَیْناکُمْ»
۳. انتقام از ستمگران در حضور ستمدیدگان، مرهمی برای آنهاست. «أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه با موسی چهل شب وعده گذاردیم و شما پس از (آمدن) او (به میقات) گوساله را (معبود خود) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
نام حضرت موسی علیهالسّلام در سی و چهار سورۀ قرآن و ۱۳۶ مرتبه آمده است.
ماجرای میعاد حضرت موسی، در سورههای اعراف و طه نیز آمده است. «اعراف، ۱۴۲ طه، ۸۶»
محلّ وعده، کوه طور و مدّت آن ابتدا سیشب معیّن شده بود و در وعدهگاه، دهشب دیگر به آن اضافه شد که این مدّت برای دریافت کتاب تورات بود، ولی بنیاسرائیل علیرغم اینکه رهبری همچون هارون، برادر حضرت موسی، را در میان خود داشتند، همۀ نعمتها و الطاف الهی را فراموش کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتند.
گوسالهای از طلا که بهدست مجسمهسازی هنرمند به نام سامری، در غیاب موسی ساخته شده بود. با توجّه به آیات قرآن منظور از وعده، در آیۀ ۵۱ چه بوده است؟
منظور، گرفتن تورات، اثبات مقام خلافت برای هارون، آزمایش بنیاسرائیل، بوده است. چند عامل در سقوط جامعۀ بنیاسرائیل به دامن شرک، نقش داشت؟
و: زمینۀ مساعد و سابقۀ گاوپرستی. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
۱. کنارهگیری رهبران الهی از جامعه برای مدّت محدود بهمنظور عبادت خدا، کاری شایسته و نیکو است. «تفسیر راهنما»، «واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۲. عبادت در چهلشب و به دور از مردم، دارای آثار خاصّی است. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۳. عدد چهل، در دریافت وحی و الهامات روحانی نقش دارد. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۴. شرک، ظلم به انسانیّت است؛ زیرا که انسان دست خود را از دست خداوند برمیدارد و در دست نااهلان عاجز میگذارد. «وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۲ - تفسیر نور:
«ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» آنگاه پس از آن (انحراف) از شما درگذشتیم تا شاید شکر (این نعمت را) بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
توبه از شرک، ایمان آوردن و اظهار شهادتین است؛ زیرا بعثت انبیا، برای نجات انسان از شرک و کفر است.
بنابراین آیۀ «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ» «نساء، ۴۸ و ۱۱۶» که میفرماید: خداوند شرک را نمیبخشد. مربوط به کسانی است که درحالشرک از دنیا بروند و به توحید و یگانهپرستی باز نگردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
۱. حتّی برای شرک و گوسالهپرستی نیز راه توبه و بازگشت وجود دارد. «ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ»
۲. عفو الهی، خود زمینهای برای شکرگزاری است. «عَفَوْنا»، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه به موسی کتاب (تورات) و فرقان دادیم، تا شاید شما هدایت شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
فرقان، وسیلهای است که حق را از باطل جدا میسازد و چون در کتاب آسمانی حق از باطل جدا میشود، به آن فرقان گفته میشود.
شاید هم مراد از فرقان، با توجّه به اینکه در کنار کتاب آمده است، همان معجزات نُهگانه یا حقایق دیگری باشد که غیر از تورات به حضرت موسی عطا شده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
۱. کتب آسمانی، بیانگر حق و مایۀ افتراق آن از باطل هستند. «الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ»
۲. حجّت از طرف خداوند تمام است، ولی مردم بهخاطر هوسها، گاهی حق را نمیپذیرند. «لَعَلَّکُمْ»
۳. هدف از نزول کتب آسمانی، هدایت مردم است. «الْکِتابَ»، «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، شما با (به پرستش) گرفتن گوساله، به خود ستم کردید؛ پس بهسوی خالق خود توبه کرده و باز گردید و یکدیگر را به قتل نرسانید. این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است، پس خداوند توبۀ شما را پذیرفت، زیرا او توبهپذیر مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
مراد از «قتل نفس» در جملۀ «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»، خودکشی نیست؛ بلکه یکدیگر را کشتن است.
و یا نظیر آیۀ «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ» «نور، ۶۱»؛ یعنی همدیگر را سلام دهید.
پذیرفتن این نحو توبۀ سخت، برای یهودیان فضلیت است؛ زیرا خداوند در انتقاد از مسلمانان منافق میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ» «نساء، ۶۶» یعنی: اگر بر آنان فرمان کشتن همدیگر را واجب مینمودیم و یا فرمان خروج از سرزمین خودشان را صادر میکردیم، آن را جز افراد اندکی انجام نمیدادند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
۱. مردم را با محبّت برای پذیرش حدود الهی آماده کنید. «یا قَوْمِ» «فَاقْتُلُوا»
۲. شرک، ظلم به نفس است. «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»
۳. هر چه برهان و معجزه و دلیل بیشتر عرضه شود، تکلیف سنگینتر و تخلّف از آن خطرناکتر خواهد بود. گوسالهپرستی، بعد از دیدن آن همه معجزه، توبهای جز اعدام ندارد. «فَتُوبُوا» «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۴. حکم مرتد، قتل است. «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۵. مرگ در رحمت الهی، بهتر از زندگی در لعنت الهی است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۶. اجرای حدود الهی، گرچه بهقیمت قتل انسان باشد، بهنفع اوست. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۷. اساس دستورات الهی، خیررسانی بهانسان است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۸. برای جریمههای سنگین، باید برکات زیادی گفته شود تا مردم آماده پرداخت آن شوند. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ»، «فَتابَ عَلَیْکُمْ»، «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا (به چشم خود) ببینیم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، درحالیکه تماشا میکردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵: قوم حضرت موسی چند گروه شدند؟
قوم حضرت موسی دو گروه شدند:
الف: گروهی برگزیده، که همراه موسی علیهالسّلام برای مناجات و شنیدن کلام خداوند به کوه طور آمدند، ولی وقتی گفتوگوی خدا و موسی را شنیدند، گفتند: از کجا بدانیم که این صدا از خداست، باید خدا را با چشم ببینیم تا بپذیریم.
ب: گروه دیگر که با هارون ماندند، ولی در غیاب حضرت موسی، گوسالهپرست شدند. در سورۀ اعراف «اعراف، ۱۵۴» در مورد کسانیکه دیدن خدا را طلب کردند، میفرماید: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» آنها را زمینلرزه گرفت.
شاید صاعقهای که در این آیه مطرح است، همراه با زمینلرزه بوده و آنها با این صاعقه از دنیا رفتند؛ چون آیۀ بعد میفرماید: شما را بعد از مرگ دوباره برانگیختیم.
روحیّۀ سؤالکنندگان، یکسان نیست.
موسی و مردم هر دو تقاضای دیدن خدا کردند، لکن موسی به نمایندگی از مردم و با ادب گفت: «أَرِنِی»؛ ولی قوم موسی با تکبّر گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً»، ما هرگز ایمان نخواهیم آورد مگر آنکه خدا را آشکارا ببینیم.
لذا خداوند در جواب موسی فرمود: «لَنْ تَرانِی»، تو هرگز مرا نخواهی دید.
امّا در برابر قوم، قهرش را فرستاد.
این آیه پیامبر اسلام را تسلیت و دلداری میدهد که از درخواستهای بیهودۀ مردم نگران مباش؛ زیرا مردم از موسی درخواستهای خطرناکتر داشتند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵:
۱. از عاقبت لجاجت، جسارت، بیادبی و توقّعات نابهجای گذشتگان، عبرت بگیرید. «لَنْ نُؤْمِنَ» «فَأَخَذَتْکُمُ»
۲. برای گروهی منطق و استدلال و موعظه کافی است؛ ولی برای گروهی قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْکُمُ»
۳. اگر خداوند نیست تا او را ببینید، امّا آثار او که دیدنی است؛ چرا با دیدن آنها ایمان نمیآورید. «فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۶ - تفسیر نور:
«ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» سپس شما را پس از مرگتان (حیات بخشیدیم و) برانگیختیم، شاید شکر او را بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
زندهکردن مجدّدِ کسانی که در اثر صاعقه از بین رفتند، بهدنبال پریشانی و نگرانی و دعای حضرت موسی علیهالسّلام بود که در سورۀ اعراف « اعراف، ۱۵» انشاءاللّه بحث آن خواهد آمد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
۱. رجعت و معاد، امر محالی نیست. بعضی از مردگان در همین دنیا زنده شدهاند. «بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»
۲. رمز بروز برخی تلخیها و سپس نجات از آنها، پیدا شدن روحیّۀ شکرگزاری است. «بَعَثْناکُمْ» «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۷ - تفسیر نور:
«وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» و ابر را بر شما سایبان ساختیم و «منّ» و «سَلوی» بر شما نازل کردیم (و گفتیم:) از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید، (ولی شما با بهانهجوییهای خود، کفران نعمت کردید. بدانید که) آنها به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم نمودند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
پس از نجات بنىاسرائیل از سلطهى فرعون، به آنان دستور داده شد که وارد سرزمین فلسطین شوند. آنها به بهانهى اینکه در آنجا، افراد ستمگرى هستند، سرپیچى کرده و به موسى گفتند: با خدایت به جنگ آنان برو، ما همین جا نشستهایم. قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بیابانِ «تیه» ماندگار شدند، ولى خداوند در آنجا نیز براى آنان ابرها را چون سایهبان قرار داد و دو نوع غذاى طبیعى و گوارا به نامهاى «مَنّ و سَلوى»، در دسترس آنان گذاشت.
«مِنْ»، به شیرهى مخصوص درختان که چون قطره بر روى آنها مىنشیند، گفته مىشود که همان صَمغ است وبرخى به معنى عسل وقارچ گرفتهاند. «سلوى» به پرندگانى مخصوص که شبیه کبوترند مىگویند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
۱. ابر و باد و باران، به فرمان خداوند هستند. «ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ»
۲. رازق بودن خداوند، محدود به شرایط خاصّی نیست. در بیابان بیآبوعلف هم، رزق طبیعی میفرستد. «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی»
۳. خداوند، رزق انسان را از حلال و پاکیزه مقدّر کرده است. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»
۴. تخلّف از فرامین الهی، ظلم بر خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
و اءنذر به الذین یخافون اءن یحشروا إ لى ربهم لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع لعلهم یتقون(۵۱)
ترجمه: ۵۱ - به وسیله آن (قرآن ) کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مى ترسند، بیم ده ، (روزى که در آن روز) یاور و سرپرست و شفاعت کننده اى جز او (خدا) ندارند، شاید پرهیزکارى پیشه کنند.
تفسیر در پایان آیه گذشته فرمود که نابینا و بینا یکسان نیستند، و به دنبال آن در این آیه به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد به وسیله قرآن کسانى را انذار و بیدار کن که از روز رستاخیز بیم دارند یعنى تا این اندازه چشم قلب آنها گشوده است که احتمال مى دهند حساب و کتابى در کار باشد، و در پرتو این احتمال ، و ترس از مسؤ لیت ، آمادگى براى پذیرش یافته اند (و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الى ربهم ). شاید کرارا گفته ایم که تنها وجود یک رهبر لایق و برنامه هاى جامع تربیتى براى هدایت افراد کافى نیست ، بلکه یک نوع آمادگى در خود افراد نیز لازم است همانطور که نور آفتاب به تنهائى براى یافتن راه از چاه کفایت نمیکند بلکه چشم بینا هم لازم دارد، و نیز بذر مستعد و آماده مادام که زمین آماده و مستعدى وجود نداشته باشد بارور نمیگردد. از آنچه گفتیم روشن شد که ضمیر به به قرآن بازگشت میکند، اگر چه قرآن در آیات قبل با صراحت ذکر نشده ولى از قرائن روشن مى شود. همچنین منظور از یخافون (میترسند) همان احتمال زیان و ضرر است که هر عاقلى به هنگام قرار گرفتن در برابر دعوت انبیاء و رهبران الهى در فکرش پیدا مى شود که شاید گفتار آنها حق باشد، و مخالفت با آن موجب زیان و خسران گردد، پس چه بهتر که در دعوت آنها مطالعه کنم و دلائل آنها را ببینم . این یکى از نخستین شرطهاى هدایت است و همان است که علماى عقائد آن را به عنوان لزوم دفع ضرر محتمل دلیل وجوب مطالعه در دعوت مدعى نبوت و لزوم مطالعه درباره شناسائى خدا قرار داده اند. سپس مى گوید این گونه افراد بیدار دل از آن روز مى ترسند که جز خدا پناهگاه و شفاعت کننده اى وجود ندارد (لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع ). آرى این گونه افراد را انذار کن و دعوت به سوى حق بنما، زیرا امید تقوا و پرهیزگارى درباره آنها هست (لعلهم یتقون ). البته نفى شفاعت و ولایت غیر خدا در این آیه هیچگونه منافاتى با شفاعت و ولایت مردان خدا ندارد، زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم منظور نفى شفاعت و ولایت بالذات است ، یعنى این دو مقام ذاتا مخصوص خدا است ، و اگر غیر او مقام ولایت و شفاعتى دارد به اذن و اجازه و فرمان او است همانطور که قرآن صریحا مى گوید: من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه کیست که در پیشگاه او جز به فرمان او شفاعت کند؟ (بقره : 255). براى توضیح بیشتر در این زمینه و در زمینه بحث شفاعت به طور کلى ، به جلد اول تفسیر نمونه صفحه 160 و جلد دوم صفحه 189 و 196 مراجعه فرمائید.
بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد.
ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید ، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هرگاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود ، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حضرت زهرا سلاماللهعلیها در دوران زندگی خود با فراز و نشیبها، آزمونهای بینظیر و محنتهای متعددی مواجه شدند اما در همه عرصهها در اوج بودند/ حضرت زهرا و حضرت علی و فرزندان گرامی آنان نمونه عالی یک خانواده اسلامی هستند که الگوبرداری از همراهی، همدلی، اخلاص و مجاهدت آن بزرگواران میتواند جامعه اسلامی را به اوج برساند.
استکبار، چه بخواهد و چه نخواهد؛ امریکا، چه بخواهد و چه نخواهد؛ صهیونیسم، چه بخواهد و چه نخواهد، اسلام از نو بیدار شده و این قهرمان عظیم قرنها، دوباره در وسط صحنه بپاخاسته است. هیچ کارى هم از دست دشمنان اسلام ساخته نیست ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در حوادث گوناگون ... ملت ما نشان داد که در مقابل حادثه، ذلیل نشده است؛ بلکه بر حادثه سوار شد، از حادثه به عنوان یک درس استفاده کرد، دشمنش را شناخت و فهمید که استکبار جهانی و نفاق خبیث، تا کجا با اسلام و قرآن و حاکمیت اسلامی، معارض و مخالف است. ملت ما، در حوادث گوناگون ... بدون استثنا ایستادگی و مردانگی کرد، آگاهی نشان داد و حادثه را به سود خود تغییر داد. ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
این انقلاب، چون با نام خداست، همیشه با شیطانها مواجه است. چون معتقد به طرفداری از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دستبهگریبان است. چون برای ارزشهای انسانی حرکت میکنید، همیشه کسانی که با ارزشهای انسانی مخالفند، از شما ناراضیند. باید شما آبدیده باشید. باید شما روحاً و قلباً مجهز باشید ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در مقابل فرهنگ کفر و استکبار، مسلمین را ضعیف بار آورده بودند که احساس ضعف میکردند. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانستهاند سهم و حقی در حکومتها به دست بیاورند، تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرأت نمیکرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز ائمهی جمعه و جماعاتشان، تشکیلات به وجود میآورند و مسجدها رونق پیدا میکنند و کانون تحرک میشوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جای جوانان و کانون جنبشهاست. این را شما کردید. این را حرکت شما و قائد عظیمالشأنتان - آن مرد الهی - بود که انجام داد.۱۳۶۹/۰۴/۰۶
اینکه علمای اسلام و ملت انقلابی ما و دلسوزان جامعه، اینقدر روی مسألهی ولایت فقیه عادل تکیه میکنند و امام بزرگوار ما(رضواناللَّهتعالی علیه)، آن را آنقدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر این مسألهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم - همچنانکه آن کسانی که دلسپرده به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در باب حکومت در جامعهی اسلامی، میخواستند در سالهای اول، به همان شیوههای غربی عمل بکنند - و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسألهی حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرمهای رایج دنیایی برویم، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
وقتی برای یک ملت، قضیهی ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلی که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز برای آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم که مهمترین و حساسترین مسألهی هر ملتی، همین مسألهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیتِ والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مسئله برای آن ملت است. ملتها هرکدام به نحوی، این قضیه را حل کردهاند؛ ولی غالباً نارسا و ناتمام و حتّی زیانبخش. پس، اگر ملتی توانسته باشد این مسألهی اساسی را به نحوی حل کند که در آن، همه چیز آن ملت کرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایی او و بقیهی چیزهایی که برای یک ملت مهم است رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، برای آن ملت عید است. در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحه و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا کرد و اینچنین بود که دین کامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و به همین خاطر بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسألهی ولایت در اسلام، اینطور مسألهیی است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
در نظام اسلامی، حاکم، ولی و دوست و سرپرست و برادر و مرتبط و برای مردم است. این، یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... مهمترین و حساسترین مسالهی هر ملتی، همین مسالهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیت والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مساله برای آن ملت است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... در جامعهی اسلامی، کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود و رابطهی بین ولی و مردم، یک رابطهی ولایتی است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفکاک میباشد و تمام اجزای این جامعه، با یکدیگر متصلند و از هم جدا نیستند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
غدیرخم، برای کسانی که اهل معنا و معنویت و درک حقایقند، درسهای فراوان و بینهایت و فوقالعادهیی دارد. برای ما نیز، درس صفا و معنویت و تقوا در مدیریت کشور و همهی بازوهای گرداننده و اجرایی دارد. ما باید این درس را از غدیر بگیریم و مطمئناً در این راه، دست قدرت الهی، کمک و پشتیبان ماست. ارادهی الهی بر این است که در این برهه از زمان، انشاءاللَّه کلمهی حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهی خودش را در دنیا پیدا بکند و این تلاشهای دشمنان هم، به جایی نخواهد رسید ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
این، افتخار نظام و جامعهی اسلامی است که ... با وجود اینهمه تبلیغات و کارشکنیهای دشمنان، مردم روزبهروز به آرمانهای این انقلاب و این نظام اسلامی، علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهی این مردم، عاجز مانده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
با صراحت میگویم این حوادث طراحی امریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ملت ایران در این حوادث کاملاً قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد ... ۱۱ /مهر/ 1401
دشمنان برای اینکه حرکت کشور را متوقّف کنند، نشستهاند برنامهریزی کردهاند برای دانشگاه و خیابان؛ دشمن برنامهریزی کرده که دانشگاه تعطیل بشود، نسل جوان سرگرم بشوند، برای مسئولین کشور مسائل جدیدی به وجود بیاید؛ در شمال غرب و جنوب شرق کشور مسائلی به وجود بیاید؛ اینها همه سرگرمکننده است؛ کارهایی است که برای این دارد ایجاد و تحریک میشود که حرکت پیشروندهی کشور را متوقّف کنند ... ۱۱ /مهر/ 1401
آن دشمنی که در اظهارات دیپلماسی میگوید ما قصد تهاجم به ایران و تغییر نظام جمهوری اسلامی را نداریم، ما با شما دشمنی نداریم و با ملّت ایران موافقیم، باطنش توطئه و ایجاد اغتشاش و نابود کردن امنیّت کشور و تحریک هیجان کسانی است که با یک هیجانی ممکن است تحریک بشوند و بیایند وسط خیابان؛ باطنش این است ... ۱۱ /مهر/ 1401
جامعهی ورزشی و هنری ما جامعهی سالمی است. عناصر مؤمن، علاقهمند، باشرف، در این جامعهی ورزشی و هنری کم نیستند، زیادند؛ حالا چهار نفر هم یک حرفی میزنند؛ حرف آنها ارزشی ندارد. اینکه حالا آیا عناوین مجرمانه بر حرف آنها تطبیق میکند یا نه، به عهدهی قوّهی قضائیّه است ... ۱۱ /مهر/ 1401
پیشرفتهای ۴۰ساله نشاندهنده صحت تحلیل انقلاب از جهان در مقابل تحلیل غربگراها است
۲۷ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
بازم میگی فتوشاپه؟ حضرت آیتالله خامنهای: «درباره ساخت تجهیزات پیشرفتهی موشکی و پهپادی که چند سال پیش از این میگفتند که اینها فتوشاپ است! وقتی که عکسهایش منتشر میشد، میگفتند این فتوشاپ است؛ حالا میگویند که پهپادهای ایرانی خیلی خطرناک است! چرا به فلان کس میفروشید، به فلان کس میدهید. خب، اینها کارهایی است که نخبهی ایرانی انجام داده؛ نخبهی ایرانی توانسته به کشور آبرو بدهد...» ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختىِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
ملت ایران مزهى استقلال و طعم آزادى و عزت را چشیده است ...
آدم مستقل وابسته به خدا است ...
شهید محمد پالیزوانی شهید انقلاب اسلامی
شـهادت: 1357 توسط رژیم طاغوت
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
شوذب بن عبد اللّه همدانى شاکرى (غلام عابس)
شوذب از رجال و بزرگان شیعه و از انگشت شمار جنگجویان بود. حافظ حدیث و حامل حدیث از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود. صاحب الحدائق الوردیه گفته است: شوذب مى نشست و شیعیان براى أخذ حدیث به خدمت او مى رسیدند و او شخصیّت ممتازى داشت. شوذب مولاى خود عابس را بعد از آمدن حضرت مسلم (علیه السّلام) به کوفه از کوفه تا مکه براى رساندن نامه حضرت مسلم (علیه السّلام) به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) همراهى کرد و با او ماند تا به کربلا آمد و شهید شد.
شهید «ناصر ضیایی»
شهادت: نهم آذرماه 1360 در روستای باینگان پاوه هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق
بخشی از وصیت نامه:
اگر می خواهید رستگار شوید به دامان امام زمان چنگ زنید که همانا دامان او حَبْلُ الله است و گفتههایش را مو به مو اجرا کنید تا قلب امام زمان (عج) از شما راضى باشد. اى مسلمانان خود را از غرقاب ذلت نجات بدهید که همانا همه از خداییم و همه به سوى خدا بازمى گردیم، به خود بیاید و اسلام و قرآن را یارى کنید تا شاید خدا گناهانتان را ببخشاید و از شما راضى باشد.
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
بخشی از وصیتنامه شهید «جواد محمدی»
شهادت: سیزدهم شهریور ماه 64 در هنگام شناسائی منطقه حورالعظیم
ای مردم با ایمان مانند مردم کوفه نباشید و از گرد حسین زمان خمینی بت شکن پراکنده نشوید. ای مردم قدر و ارزش امام و امت را بدانید و مواظب باشید که دشمنان اسلام این معلم زمانه را از شما نگیرند تا می توانید دعا در تعجیل امام زمان عجل الله تعالی و فرجه شریف کنید ... ارزش اسلام و انقلاب را بدانید خط امام را شناخته و در همه ی جهان دنباله رو امام باشید. برادران عزیزم با تمام قدرت راهم را ادمه دهید اسلحه ی افتاده ام را بگیرید و با دشمنان اسلام به نبرد برخیزید ...
تاریخ شهادت : 1396/03/16 | محل شهادت : حما - سوریه
در وصیت نامه شهید جواد محمدی آمده است:
اگر خدا لطف کرد و شهادت نصیب من شد، من در آن دنیا یقۀ بی حجاب ها را و کسانی که تبلیغ بی حجابی می کنند را می گیرم.
من آماده ام هزار بار برای سیدعلی خامنه ای بمیرم و زنده شوم و باز هم در رکاب ولی فقیه باشم.
سفارش به پاسداران، [اینکه] از مرگ نترسید، مرگ در رختخواب هم یقۀ ما را می گیرد، لذا سعی کنید طوری حرکت کنید، که مرگ شما با شهادت و همراه خون دادن باشد و خداوند به شما مباهات کند.
اگر امام سیدعلی خامنه ای گفتند: ببر، ببرید؛ و اگر گفتند نبر، نبرید. دستور مقام معظم رهبری باید عملی شود.
شهادت نوع مرگ را عوض می کند، ولی زمان آن را نه، و اگر من لایق باشم، شهادت نصیب من می شود.
من به صورت داوطلبانه برای نابودی اسرائیل به سوریه اعزام می شوم.
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» گفتیم: همگی از آن (باغ به زمین) فرود آیید، و آنگاه که هدایتی از طرف من برای شما آمد، پس هر که از هدایت من پیروی کند، نه برایشان بیمی است و نه غمگین خواهند شد.
و(لی) کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخ هستند، که همیشه در آن خواهند بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۸ و ۳۹:
گرچه اعتراف به خطا و توبۀ آدم، سبب شد که خداوند او را عفو نماید، ولی بعد از توبه بار دیگر به بهشت برنمیگردد؛ زیرا آثار وضعی لغزش، غیر از عفو الهی است.
فرمان هبوط در چند آیۀ قبل همراه نوعی قهر بود، ولی در این آیه چون بعد از توبۀ آدم است به صورت عادّی مطرح شده است.
همچنین امیدوار میکند که اگر از هدایت الهی پیروی کنند، حزن و اندوهی نخواهند داشت. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۸ و ۳۹:
۱. گاهی یک حرکت، دامنۀ تأثیرات خوب و بدش در همۀ عصرها و نسلها گسترده میشود. «اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً»
۲. با یک لغزش و خطا، نباید کسی را طرد کرد، زیرا انسان قابل ارشاد و هدایتپذیر است. «یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً»
۳. برای راهنمایی بشر، آمدن انبیاء قطعی است. «یَأْتِیَنَّکُمْ»
۴. هدایت واقعی تنها از طرف خداست. «مِنِّی هُدیً»
۵. امنیّت و آرامش واقعی، در سایۀ پیروی از دین و دستورات خداوند حاصل میشود. «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایم را که به شما ارزانی داشتم، بهخاطر بیاورید و به پیمانم (که بستهاید) وفا کنید، تا من (نیز) به پیمان شما وفا کنم و تنها از من پروا داشته باشید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۰:
اسرائیل، نام دیگر حضرت یعقوب است که از دو کلمۀ «اسر» و «ئیل» ترکیب یافته است. «اسر» بهمعنای بنده و «ئیل» بهمعنای خداوند است. بنابراین اسرائیل در لغت بهمعنای بندۀ خداست.
تاریخ بنیاسرائیل و اسارت آنان به دست فرعونیان و نجات آنها به دست حضرت موسی علیهالسّلام و بهانه گیری و ارتداد آنان، یک سرنوشت و تاریخ ویژهای برای این قوم به وجود آورده است. این تاریخ برای مسلمانان نیز آموزنده و پندآموز است که اگر به هوش نباشند، به گفتۀ روایات به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
پیمانهای الهی، شامل احکام کتابهای آسمانی و پیمانهای فطری که خداوند از همه گرفته است، میشود. در قرآن به مسئلۀ امامت، عهد گفته شده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» «بقره، ۱۲۴» یعنی پیمان من «مقام امامت» به افراد ظالم نمیرسد.
پس وفایبهعهد یعنی وفای به امام و رهبر آسمانی و اطاعت از او.
ضمناً در روایات میخوانیم: نماز عهد الهی است. «وسائل، ج ۴، ص ۱۱۰» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۰:
۱. یاد نعمتهای پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست، «اذْکُرُوا» «أَوْفُوا». بههنگام دعوت بهسوی خداوند، از الطاف او یاد کنید تا زمینۀ پذیرش پیدا شود. «اذْکُرُوا»
۲. یاد و ذکر نعمتها، واجب است. «اذْکُرُوا»
۳. نعمتهایی که به نیاکان داده شده، به منزلۀ نعمتی است که به خود انسان داده شود. با اینکه نعمتها به اجداد یهودِ زمان پیامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان میگوید فراموش نکنند. «اذْکُرُوا»
۴. وفا به پیمانهای الهی، واجب است. «بِعَهْدِی»
۵. بهرهگیری از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تکالیف الهی است «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ». آری، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهای ما را مستجاب خواهد کرد. «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»
۶. در انجام تکالیف الهی، از هیچ قدرتی نترسیم و ملاحظۀ کسی را نکنیم. تبلیغات سوء دشمن، ملامتها، تهدیدها و توطئهها مهم نیست، قهر خدا از همه مهمتر است. «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۱ - تفسیر نور:
«وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ» و به آنچه (از قرآن) نازل کردم، ایمان بیاورید که تصدیق میکند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا بهبهای ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۱:
این آیه خطاب به دانشمندان یهود میفرماید: قرآن، هماهنگ با بشاراتی است که در تورات شماست. «مراد از هماهنگی قرآن با تورات تحریف نشده، هماهنگی کلّی و اجمالی است، نه هماهنگی در تمام احکام »
شما دانشمندان، زمانی مبلّغ و منتظر ظهور اسلام بودید، اکنون پیشگامان کفر نشوید تا به پیروی از شما، سایر یهود از اسلامآوردن سر باز زنند و آیات الهی را بهبهای ناچیزِ ریاست دنیا، نفروشید و از خدا بترسید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۱:
۱. اعتقادات صحیح مردم را قبول کنیم، تا آنان نیز سخن ما را بپذیرند. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»
۲. وجود تحریف در بخشی از تورات و انجیل، مانع قبول بخشهای دیگر نشود. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»
۳. انحراف علما، سبب انحراف دیگران میشود. «وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ»
۴. رمز سکوت و کتمانهای نابهجای دانشمندان، وابستگیهای مادّی آنان است. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا»
۵. با توجّه به اینکه متاع دنیا قلیل است، رسیدن به تمام منافع دنیا، ارزش یک لحظه انحراف را ندارد. «ثَمَناً قَلِیلًا»
۶. بهجای نگرانیِ ازدستدادن مال و مقام، باید از قهر خدا ترسید. «إِیَّایَ فَاتَّقُونِ» تفسیر صفحه ۷ قرآن کریم - سوره بقره - آیه ۴۲ - تفسیر نور:
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و حق را با باطل نپوشانید و حقیقت را با اینکه میدانید، کتمان نکنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۲:
کلمۀ «لَبْسٍ» بهمعنای پوشاندن و «لَبْسٍ» بهمعنای شکّ و تردید است.
امتیاز انسان، به شناخت اوست و کسانی که با ایجاد شک و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم می پوشانند و شناخت صحیح را از مردم می گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفته اند و این بزرگترین ظلم است.
حضرت علی علیهالسّلام می فرماید: اگر باطل، خالصانه مطرح شود، نگرانی نیست. (چون مردم آگاه می شوند و آن را ترک میکنند.) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف، بسته می شود. لکن خطر آنجاست که حقّ و باطل، به هم آمیخته شده و از هر کدام، بخشی چنان جلوه داده میشود که زمینۀ تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود. «نهجالبلاغه، کلام ۴۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۲:
۱. نه حق را با باطل مخلوط کنیم و آن را تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حق مطرح سازیم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ»
۲. و جدان و فطرت، بهترین گواه بر حقپوشی انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ» و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و همراه با رکوعکنندگان، رکوع نمایید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۳:
۱. بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است. «آمِنُوا» «أَقِیمُوا»
۲. نماز و زکات، در آیین یهود نیز بوده است. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۳. رابطه با خدا، از طریق نماز و کمک به خلق خدا، از طریق زکات و همراهی با دیگران، یک مثلّث مقدّس است. «أَقِیمُوا»، «آتُوا»، «ارْکَعُوا»
۴. اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دوری از انزوا و گوشهنشینی است. «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۴ - تفسیر نور:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» آیا مردم را به نیکی دعوت کرده و خودتان را فراموش مینمایید؟ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید، آیا هیچ فکر نمیکنید؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۴:
دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت، دعوت میکردند و بشارت ظهور حضرت را میدادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّی بعضی از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه میکردند که مسلمان بمانند، ولی خودشان اسلام نمیآوردند. «نمونه، ج ۱، ص ۲۱۴»
در روایات آمده است: دانشمندی که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولی خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سختترین حسرتها را خواهد داشت. «بحار، ج ۲، ص ۳۷»
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیهالسّلام فرمود: «کونوا دعاة الناس باعما لکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم» «نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۷» با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار.
از حضرت علی علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: سوگند که من شما را به کاری دعوت نمیکنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کاری نهی نمیکنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم. «نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵»
در نهجالبلاغه آمده است: هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. «نهج البلاغه، حکمت۷۳»
امام کاظم علیهالسّلام فرمودهاند: «طوبی للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» «بحار، ج ۷۸، ص ۲۹۹» درود بر عالمانی که به گفتۀ خود عمل میکنند و وای بر عالمانی که فقط حرف میزنند. عالم بیعمل در قالب تمثیل، از زبان قرآن - روایات - دانشمندان:
الف: در قرآن: عالم بیعمل، الاغی است که بار کتاب حمل میکند، ولی خود از آن بهرهای نمیبرد. «جمعه، ۵»
ب: در روایات: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: عالم بیعمل، مثل چراغی است که خودش میسوزد، ولی نورش به مردم میرسد. «کنز العمّال، ح ۲۹۱۰۹»
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: عالم بیعمل، چون تیرانداز بدون کمان است. «بحار، ج ۱۰، ص ۱۰۰»
عیسی علیهالسّلام فرمودند: عالم بیعمل، مثل چراغی است بر پشت بام که اتاقها تاریک هستند. «بحار، ج ۱۴، ص ۳۰۹»
علی علیهالسّلام فرمودند: عالم بیعمل، چون درخت بیثمر و گنجی است که انفاق نشود. «غررالحکم»
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: موعظۀ عالم بیعمل، چون باران بر روی سنگ است که در دلها نفوذ نمیکند. «بحار، ج ۲، ص ۳۹»
ج: در کلام اندیشمندان:
عالم بیعمل:
گرسنهای است روی گنج خوابیده؛
تشنهای است بر کنار آب و دریا؛
طبیبی است که خود از درد مینالد؛
بیماری است که دائماً نسخۀ درمان را میخواند، ولی عمل نمیکند؛
منافقی است که سخن و عملش یکی نیست؛
پیکری است بی روح. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۴:
۱. آمرانبهمعروف، باید خود عاملبهمعروف باشند. «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»
۲. اگر مقدّمات فراموشی را خود فراهم کرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشکاری پذیرفته است که بیتقصیر باشد. «تَنْسَوْنَ»، «تَتْلُونَ»
۳. تلاوت کتاب آسمانی کافی نیست، تعقّل لازم است. «تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعِینَ» و از صبر و نماز یاری جویید و این کار جز برای خاشعان، گران و سنگین است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
هر چند این آیه بهدنبال خطابهایی که به یهود شده آمده است، ولی مخاطب آن همۀ مردم هستند.
در روایات میخوانیم که حضرت علی علیهالسّلام هر گاه مسئلۀ مهمی برایشان رخ میداد به نماز میایستادند و این آیه را تلاوت میکردند. صبر از دیدگاه پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم چند نوع است؟
در روایتی از پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده، که صبر بر سه نوع است: ۱.صبر در برابر مصیبت؛ ۲. صبر در برابر معصیّت؛ ۳. صبر در برابر عبادت. «بحار، ج ۷۱، ص ۷۷»
بنابراین آنچه در روایات آمده که مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یکی از مصادیق صبر دارد. نماز برای رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و امثال او نور چشم است «بحار، ج ۱۶، ص ۲۴۹» و لکن برای بعضیها که خشوع ندارند، چون بار سنگین است.
خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضای بدن است.
نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بینهایت خدا میاندازد و غیر او را هر چه باشد کوچک جلوه میدهد. مِهر او را در دل زیاد میکند، روحیّۀ توکّل را تقویت میکند و انسان را از وابستگیهای مادّی میرهاند. همۀ این آثار، انسان را در برابر مشکلات مقاوم میسازد.
صبر و مقاومت، کلید تمام عبادات است.
فرشتگان به اهل بهشت سلام میکنند؛ امّا نه بهخاطر نماز و حج و زکات، بلکه بهخاطر مقاومت و پایداری آنها «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «رعد، ۲۴»؛ چون اگر مقاومت نباشد، نماز و جهاد و حج و زکات نیز وجود نخواهد داشت. حتّی شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبری الهی، صبر است «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» «سجده، ۲۴» داستانی مرتبط با سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
شاعری به نام نجّاشی، که یکی از دوستداران حضرت علی علیهالسّلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند و بیست ضربه نیز بهخاطر ارتکاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت!
اطرافیانِ نجّاشی که قبیلهای مهم در کوفه بودند از علی علیهالسّلام گلایه کردند که چرا یاران خود را نگه نمیدارد؟!
طارقبنعبداللّه رئیس آنها با ناراحتی به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمیشوید؟
شخصی همانند نجّاشی نباید شلّاق بخورد، ما اینگونه رفتار را تحمّل نمیکنیم.
امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ»
طارق نیز به معاویه پیوست.
بنابراین گرچه آیه دربارۀ نماز است، ولی در موارد مشابه میتوان از آیات قرآن استمداد کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۵:
۱. صبر و نماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشکلات است. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
۲. هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگی بیشتر کنیم، امدادهای او را بیشتر دریافت کرده و بر مشکلات پیروز خواهیم شد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
۳. استعانت از خداوند در آیۀ «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» منافاتی با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
۴. سنگین بودن نماز، نشانۀ تکبّر در برابر خداست. «لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۶ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ» (خاشعان) کسانی هستند که به (قیامت و) ملاقات (با حساب) پروردگارشان و بازگشت به او ایمان دارند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۶:
«لقاء» بهمعنی دیدن نیست؛ بلکه بهمعنی حضور است. چنانکه اگر شخصی نابینا به حضور کسی برود، میگوید با او ملاقات کردم، گرچه او را ندیده است.
صاحب مجمعالبیان نیز میگوید: مراد از لقای پروردگارش، ملاقات با پاداش و کیفر خداست.
شاید مراد از ملاقات پروردگار، همان حالت عرفانی باشد که خاشعان در نماز پیدا میکنند؛ زیرا نماز حضور در برابر خداست.
اگر «ظن» و گمان در برابر علم باشد، مورد انتقاد است «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» «نجم، ۲۸» امّا اگر مراد از گمان، اطمینان باشد ارزش است، گرچه یقین قوی نباشد.
چنانکه خداوند نیز از رزمندگان شجاع و مخلص، به صاحبان گمان تعبیر نموده است: «قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً» «بقره، ۲۴۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۶:
۱. گمان به وجود قیامت هم، برای کنترل رفتارها کافی است. «یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا»
۲. خاشع، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد. «الْخاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۷ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» ای بنیاسرائیل! نعمتم را که به شما ارزانی داشتم، به یاد آورید و این که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ۴۷:
این آیه، از فرزندان و نسل حضرت یعقوب میخواهد که برای معرفت بیشتر خداوند و زندهشدن روح شکرگزاری و دلگرمشدن به نعمتهای الهی، از آن موهبتها و نعمتها یاد کنند. البتّه برتری و فضیلت بنیاسرائیل، نسبت به مردم زمان خودشان بود؛ زیرا قرآن دربارۀ مسلمانان میفرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ» «آل عمران، ۱۱۰» شما بهترین امّتها هستید.
همچنین ممکن است مراد از برتری، پیروزی حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل بر فرعونیان باشد، نه برتری اخلاقی و اعتقادی. «جاثیه، ۱۶»؛ زیرا قرآن بارها از بهانهجوییهای بیمورد و بیاعتقادی آنها انتقاد میکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۷:
۱. نعمت و فضیلت به دست خداوند است. «نِعْمَتِیَ»، «أَنْعَمْتُ»، «فضلت»
۲. نجات از سلطۀ طاغوت، از بزرگترین نعمتهای الهی است. «نِعْمَتِیَ»، «فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۴۸ - تفسیر نور:
«وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» و بترسید از روزی که هیچکس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمیکند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمیشود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود و یاری نخواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۸:
در این آیه به برخی باورهای غلط و امیدهای نابهجای یهود، اشاره شده است.
آنان گمان میکردند که در روز قیامت اجدادشان، شفیع آنان خواهد شد. چنانکه بتپرستان، بتها را شفیع خود میپنداشتند.
برخی از آنان قربانیکردن را کفّارۀ گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، یک جفت کبوتر را سر میبریدند.
گروهی از آنان به همراه مرده، طلا و زیورآلات دفن میکردند تا مرده بهعنوان جریمۀ گناهانش بپردازد.
غافل از آنکه قیامت بر خلاف دنیاست، که برخی با پول و پارتی و یا حمایت گرفتن از قدرتها، بر مشکلاتشان پیروز میشوند.
در روز قیامت، تمام سببها قطع «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» «بقره، ۱۶۶»
و نسبتها محو «فَلا... أَنْسابَ بَیْنَهُمْ» «مؤمنون، ۱۰۱»
و زبان عذرخواهی بسته میشود «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» «مرسلات، ۳۶»
مال و فرزند کارآیی ندارند «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «شعراء، ۸۸»
و خویشاوندی نیز ثمری ندارد. «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ» «ممتحنه، ۳»
و شفاعت بدون اذن خداوند پذیرفته نمیشود «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی» «انبیاء، ۲۸»
و فدیه پذیرفته نمیشود. «لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ» «حدید، ۱۵» شفاعت به چه معناست؟
شفاعت از کلمۀ «شفع» بهمعنای جفت است، یعنی افرادی که مایهای از ایمان و تقوی و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایهها اضافه میشود و در اثر جفت و همراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات مییابند.
بنابراین شفاعت، تنها شامل کسانی میشود که تلاشگر هستند؛ ولی در راه ماندهاند و نیاز به قدرتی دارند که در کنار آنان باشد. چند آیه از قرآن مربوط به شفاعت میشود و تقسیمبندی آنها به چند قسم است؟
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم میشوند:
۱. آیاتی که شفاعت را نفی میکنند، مانند: «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» «بقره، ۲۵۴»، روزیکه معامله و دوستی و شفاعت در آن نیست.
۲. آیاتی که شفاعت را مخصوص خداوند می دانند، مانند: «ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ» «سجده، ۴»، غیر از او هیچ یاور و شفاعتکنندهای نیست.
۳. آیاتی که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد میکنند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «بقره، ۲۵۵»، چهکسی در نزد او (خداوند) شفاعت میکند مگر به اذنش؟
۴. آیاتی که شرایط شفاعتشوندگان را بیان میکنند. شرایط شفاعتشوندگان چیست؟
الف: شفاعت برای کسی است که مورد رضایت خدا باشد. «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی» «انبیاء، ۲۸»
ب: برای ظالمان، دوستدار و شفیعی نیست. «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ» «غافر، ۱۸»
ج: فرشتگان برای کسانی که ایمان آوردهاند، دعا و استغفار میکنند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» «غافر، ۷»
با توجّه به آیات فوق، معلوم میشود که شفاعت بیقیدوشرط نیست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمیگیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهماالسّلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» «تحریم، ۱۰»
بنابراین شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود، هرگز قابل قبول نیست. آیا شفاعتِ اولیای خدا، بهمعنای ایستادن در برابر ارادۀ خدا نیست؟
کسی را که خدا اراده کرده عذاب کند، پیامبر با شفاعت خود، جلوی آن اراده را نمیگیرد؟
هم کیفر بدکاران و هم اجازۀ شفاعت به اولیای خود، اراده و خواست اوست. بنابراین شفاعت اولیای خدا، چیزی در برابر ارادۀ الهی نیست. آیا شفاعت اولیای خدا به این معناست که رحم آنان از خدا بیشتر است؛ زیرا خدا میخواهد عذاب کند و اولیای او شفاعت میکنند؟
هم وجود رحم در اولیای خدا و هم اجازۀ استفاده از آن، از طرف خداست.
بنابراین اوست که با رحم و لطف خود، اجازۀ شفاعت میدهد. آیا شفاعت، ارادۀ خدا را تغییر میدهد؟
ارادۀ خداوند در شرایط مختلف یک نوع نیست. ارادۀ خدا بر کیفر گناهکار است، ولی اگر او توبه کند، قهرش را برمیدارد.
زیرا شرایط انسان گناهکار با انسان توبهکار فرق دارد. انسانی بهخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولیای خدا در دنیا، مشمول شفاعت آنان میشود و دیگری که مخالف آنان بوده، مشمول نمیشود.
قل لا اءقول لكم عندى خزائن الله و لا اءعلم الغيب و لا اءقول لكم إنى ملك إن اءتبع إلا ما يوحى إلى قل هل يستوى الا عمى و البصير اءفلا تتفكرون(۵۰)
ترجمه : ۵۰ - بگو من نميگويم خزائن خدا نزد من است و من آگاه از غيب نيستم (جز آنچه خدا به من بياموزد) و به شما نمى گويم من فرشته ام ، من تنها از آنچه به من وحى مى شود پيروى مى كنم ، بگو آيا نابينا و بينا مساويند؟ چرا فكر نميكنيد؟!
تفسیر آگاهى از غيب آيه فوق دنباله پاسـخ گوئى به اعتراضات گوناگون كفار و مشركان است و به سه قسمت از ايرادهاى آنها در جمله هاى كوتاه پاسـخ داده شده است : نخست اينكه آنها به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيشنهاد معجزات عجيب و غريبى مى كردند، و هر يك به ميل خود پيشنهادى داشتند، حتى قانع به مشاهده معجزات مورد در خواست ديگران نيز نبوده اند گاهى خانه هائى از طلا، و گاهى نزول فرشتگان و زمانى تبديل سرزمين خشك و سوزان مكه به يك باغستان پر آب و ميوه ، و گاهى موضوعات ديگر از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا مى كردند. چنانكه در سوره اسراء ذيل آيه ۹۰ شرح آن خواهد آمد. گويا آنها با اين تقاضاهاى غريب و عجيب يك نوع مقام الوهيت و مالكيت زمين و آسمان براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) انتظار داشتند. لذا در پاســخ اين افراد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مامور مى شود بگويد: من هرگز ادعا نميكنم كه خزائن الهى به دست من است ، قل لا اقول لكم عندى خزائن الله ). خزائن جمع خزينة به معنى منبع و مركز هر چيزى است كه براى حفظ آن و عدم دسترسى ديگران در آنجا جمع آورى شده و با توجه به آيه و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (سوره حجر آيه 21): خزائن هر چيزى در نزد ما است و ما جز به اندازه معلوم آن را نازل نمى كنيم ، روشن ميشود، كه خزائن الله منبع همه چيز را در بر ميگيرد، و در حقيقت اين منبع از ذات بى انتهاى او كه سرچشمه جميع كمالات و قدرتها است ، مى باشد. سپس در برابر افرادى كه انتظار داشتند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگويد در آينده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى ميدهد، تا براى رفع ضرر و جلب منفعت بپاخيزند، مى گويد: من هرگز ادعا نمى كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم (و لا اعلم الغيب ). همانطور كه سابقا نيز گفته ايم ، كسى از همه چيز با خبر است ، كه در هر مكان و هر زمانى حاضر و ناظر باشد و او تنها ذات پاك خدا است ، اما غير او كه وجودش محدود به زمان و مكان معينى است طبعا نمى تواند از همه چيز با خبر باشد، ولى هيچ مانعى ندارد كه خداوند قسمتى از علم غيب را كه مصلحت ميداند، و براى تكميل رهبرى رهبران الهى لازم است ، در اختيار آنها بگذارد و البته اين را علم غيب بالذات نمى گويند، بلكه علم غيب بالعرض و به تعبير ديگر يادگيرى و تعلم از داناى غيب است . آيات متعددى از قرآن گواهى مى دهد كه خداوند چنين علمى را نه تنها در اختيار پيامبران و پيشوايان الهى قرار داده بلكه گاهى در اختيار غير آنها نيز قرار مى داده است ، از جمله در سوره جن آيه 26 و 27 مى خوانيم : عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول : خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هيچ كس را از علم غيب خود آگاه نمى كند، مگر رسولانى كه مورد رضايت او هستند. اصولا تكميل مقام رهبرى ، آنهم يك رهبرى جهانى و همگانى ، نياز به آگاهى بر بسيارى از مسائل كه از نظر ساير مردم مكتوم است ، دارد، و اگر خداوند اين علم غيب را در اختيار فرستادگان و اوليايش نگذارد، مقام رهبرى آنها تكميل نخواهد شد. (دقت كنيد).
اين كه جاى خود دارد، گاهى يك موجود زنده براى ادامه حيات خود نياز به دانستن گوشه اى از غيب دارد، و خداوند در اختيار آن مى گذارد مثلا شنيده ايم كه بعضى از حشرات در تابستان پيش بينى وضع هواى زمستان را مى كنند يعنى خداوند اين غيب را بخصوص در اختيار آنها مى گذارد، زيرا زندگى آنها بدون اين مطلب چه بسا دستخوش فنا ميگردد، شرح بيشتر اين موضوع را بخواست خدا در تفسير آيه ۱۸۸ سوره اعراف بيان خواهيم كرد. و در جمله سوم به پاسـخ ايراد كسانى كه انتظار داشتند خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرشته باشد، و يا فرشته اى همراه او باشد، و هيچگونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در كوچه و بازار در او ديده نشود، مى گويد: و من هرگز ادعا نميكنم فرشته ام (و لا اقول لكم انى ملك ). بلكه من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى از ناحيه پروردگار به من مى رسد (ان اتبع الا ما يوحى الى ). از اين جمله به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هر چه داشت و هر چه كرد از وحى آسمانى سر چشمه گرفته بود، و آن گونه كه بعضى پنداشته اند به اجتهاد خود عمل نميكرد و نه به قياس و نه به غير آن ، بلكه برنامه او در امور دينى تنها پيروى از وحى بود. و در پايان آيه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داده مى شود كه بگو آيا افراد نابينا و بينا همانندند؟ و آنها كه چشم خود و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى بينند و درك مى كنند برابرند؟ آيا فكر نمى كنيد (قل هل يستوى الاعمى و البصير افلا تتفكرون ). ذكر اين جمله بعد از جمله هاى سه گانه سابق ممكن است به خاطر اين باشد كه در جمله هاى قبل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (من نه خزائن الهى را دارم ، و نه عالم به غيبم ، و نه فرشته ام تنها پيرو وحيم ، ولى اين سخن نه به آن معنى است كه من با شما بت پرستان لجوج همانندم بلكه من انسانى هستم بينا، در حالى كه شما همچون نابينايان هستيد و اين دو مساوى نيستند! احتمال ديگر در پيوند اين جمله با جمله هاى قبل اين است كه دلائل توحيد و همچنين حقانيت پيامبر آشكار است ولى چشم بينا مى خواهد كه آنها را ببيند و اگر شما قبول نداريد، نه به خاطر آن است كه موضوع مبهم يا پيچيده است بلكه بجهت آنست كه بينا نيستيد آيا بينا و نابينا يكسانند؟!
عالیترین هدیه اسلام به بشریت
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
بعثت نبی اسلام البته هدیه به تمام بشریت است. اگر ما میان ارزشهای فراوان اسلام اگر فقط دو ارزش گسترش عقلانیت و پرورش اخلاق را در نظر بگیریم تصدیق میکنیم که اسلام عالیترین هدیه را به بشریت عطا کرده است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز زندگی در تمدن غربی بر پایه طمع و حرص است. پایه همه ارزشهای غربی پول است. سیاست رایج همه در خدمت تبعیض است. علم در خدمت کشتار مردم است. تمدن امروز جاهلیت مدرن است منتهی تجدیدیافته و سازمانیافتهتر شده است. عین همان رذائل اخلاقی دوران جاهلیت، امروز در دنیای به اصطلاح مدرن هم وجود دارد.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
آمریکا نمونه کامل جاهلیت مدرن است
مظهر جاهلیت مدرن و بحرانسازی آمریکا است. آمریکا یک رژیم مافیایی است که از بحران در دنیا ارتزاق میکند.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید از قضایای اوکراین عبرت گرفت
این موضوع اوکراین عبرتهایی داشت. پشتیبانی دولتهای غربی یک سراب است و نمیشود به آنها اعتماد کرد. مردم مهمترین پشتوانه دولتها هستند. اگر مردم در اوکراین وارد میدان میشدند، وضع دولت و مردم اوکراین اینطور نمیشد.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
با وجود اینکه در نیمه راهیم و تا هدف خیلی فاصله داریم، الگوی انقلاب اسلامی ایران برای مردم دنیا یک الگوی جذاب است.
در فاصله چند هزار کیلومتری تهران در کشوری دیگر به عکس شهید سلیمانی اهانت میشود و مردم واکنشی نشان میدهند که پلیس که خودش آن اهانت را انجام داده، مجبور به عذرخواهی میشود. همان پلیس با مردم همراهی میکند و آن عکس را در جاهایی از شهر نصب میکند. که نشان میدهد این الگو، الگوی جذاب و پرکششی است.
اختلاط با نامحرم به ضرر زنهاست آن آقایی که با زنان نامحرم سروکار دارد، دو جا برای او امکان اشباع غرایزش در سطوح مختلف وجود دارد، این دیگر به زن خودش آن جور پای بند نیست. مثل مردی که هیچ زنی نگاه نمیکندنیست.
اینکه میگویند زن باید خودش را در محیطهای اجتماعی با نامحرم مخلوط نکند، برای این است که این زن، دلبستگیاش به مرد خودش باشد و الّا اگر زن کارش به جایی رسید که مرد خودش برایش عادی شد، مثل وضعیتی که الآن در جوامع غربی میبینید که اصلاً این مرد برای زن اهمیّتی ندارد، میگوید حالا شد، شد، نشد هم نشد. میگوید طلاق میگیریم، تمام میکنیم تو برو دنبال کارت، من هم میروم دنبال کارم. این بد است. بعضی از خانمها امروز تلاش میکنند که وضع زنان را این جوری کنند. این به ضرر زنهاست به نفع زنها نیست؛ چون این، بنیان خانواده را متلاشی میکند. رهبر انقلاب؛ ۷۷/۱/۱۹
ما کِی میتوانیم اهمیت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی که عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم؛ عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدس/ باید آنچه را که حقیقت است گفت. تحریف، امر جدی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد. 1399/06/31
حضرت آیت الله امام خامنه ای: ما به معناى حقيقى كلمه به آزادى و وجود آن معتقديم؛ منتها آزادى يك مسئله است؛ عدم مديريت، عدم نظارت و عدم دقت در آنچه مىگذرد، مسئلهى ديگرى است ...
شهید غلامرضا قربانی مطلق | شـهادت: 1359/2/14 مـحل شـهادت: پاوه
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» و هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ درحالیکه ما با حمد و ستایش تو، تو را تنزیه و تقدیس میکنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۰:
در آیۀ قبل، خداوند، همۀ مواهب زمین را برای انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسألۀ خلافت انسان در زمین مطرح میشود که نگرانی فرشتگان از فسادهای بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجدۀ آنان ، در برابر نخستین انسان را بهدنبال دارد.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهی و یا مشاهدۀ انسانهای قبل از حضرت آدم علیهالسّلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا بهخاطر پیشبینی صحیحی که از انسان خاکی و مادّی و تزاحمهای طبیعی آنها داشتند، خونریزی و فساد انسان را پیشبینی میکردند.
گرچه همۀ انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه، خلیفۀ خدا نیستند؛ چون برخی از آنها با رفتار خود به اندازهای سقوط میکنند که از حیوان هم پستتر میشوند.
چنانکه قرآن میفرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» «اعراف، ۱۷۹» قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولی لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی» « نجم، ۹» میباشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال کنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال کنند وگرنه ملائک، بدون اجازه حرف نمیزنند و فرشتگان میدانستند که برای هر آفریدهای، هدفی عالی در کار است. چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح کرد؟
انسان، مخلوق ویژهای است که ساخت مادّی او به بهترین قوام بوده: «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» « تین، ۴» و در او روح خدایی دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریک گفته است: «فَتَبارَکَ اللَّهُ» «مؤمنون، ۱۴» خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است، چه نیازی به جانشین و خلیفه دارد؟
اوّلًا جانشینی انسان، نه بهخاطر نیاز و عجز خداوند است؛ بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبۀ انسانیّت است.
ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطههاست؛ یعنی با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کاری است، ولی برای اجرای امور، واسطههایی را قرار داده که نمونههایی را بیان میکنیم:
با اینکه مدبّر اصلی اوست: «اللَّهُ الَّذِی» «یُدَبِّرُ» «یونس، ۳» لکن فرشتگان را مدبّر هستی قرار داده است. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» «نازعات، ۵»
با اینکه شفا به دست اوست «فَهُوَ یَشْفِینِ» « شعراء، ۸۰» ، امّا در عسل شفا قرار داده است. «فِیهِ شِفاءٌ» « نحل، ۶۹»
با اینکه علم غیب مخصوص اوست «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» «یونس، ۲۰»، لکن بخشی از آن را برای بعضی از بندگان صالحش ظاهر میکند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» «جن، ۲۷»
پس انسان میتواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» «نساء، ۱۸»؛ و بیعت با او نیز به منزلۀ بیعت با خداوند باشد. «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ» «إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» « فتح، ۱۰»؛ و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. «من احبکم فقد احب الله» «زیارت جامعۀ کبیره»
برای قضاوت دربارۀ موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را کنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت کرد. فرشتگان خود را دیدند که تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را میبیند و میگوید: من از آتشم و آدم از خاک و زیر بار نمیرود. امّا خداوند متعال مجموعه را میبیند که انسان بهتر است و میفرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ». پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۰:
۱. خداوند ابتدا اسباب زندگی را برای انسان فراهم کرد؛ سپس او را آفرید. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» «إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ» «حضرت علی علیهالسّلام فرمودند: فلمّا مهد ارضه و انفذ امره اختار آدم» همینکه زمین را گسترد و فرمانش را متنفّذ قرارداد، انسان را آفرید. (نهجالبلاغه، خطبه ۹۱)
۲. آفرینش ملائکه، قبل از آدم بوده است؛ زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان، در میان گذاشت.
۳. انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهی، تنها بهدست خداست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
۴. انسان، جانشین دائمی خداوند در زمین است. «جاعِلٌ» کلم «جاعل» اسم فاعل و رمز تداوم است»
۵. انسان می تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهی باشد. «البتّه ستمکاران را از نیل به این مقام محروم کرده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» بقره، ۱۲۴» «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
۶. ملائکه، فساد و خونریزی را کار دائمی انسان میدانستند. «یُفْسِدُ»، «وَ یَسْفِکُ» «فعل مضارع نشانۀ استمرار است.»
۷. حاکم و خلیفۀ الهی باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فیالارض» باشد.
۸. طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعی ندارد. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»
۹. عبادت و تسبیح در فضای آرام، تنها ملاک و معیار لیاقت نیست. «نَحْنُ نُسَبِّحُ»
۱۰. بهخاطر انحراف یا فساد گروهی، نباید جلوی امکان رشد دیگران گرفته شود. با آنکه خداوند میدانست گروهی از انسانها فساد میکنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نکرد.
۱۱. مطیع و تسلیم بودن با سؤال کردن برای رفع ابهام منافاتی ندارد. «أَ تَجْعَلُ فِیها»
۱۲. خداوند فساد و خونریزی انسان را مردود ندانست؛ لکن مصلحت مهمتر و شایستگی و برتری انسان را طرح نمود. «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
۱۳. توقّع نداشته باشید همۀ مردم بی چونوچرا، سخن یا کار شما را بپذیرند؛ زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال میکنند. «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها»
۱۴. علوم و اطلّاعات فرشتگان، محدود است. «ما لا تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۶ قرآن - سورۀ بقره - آیۀ ۳۱ - تفسیر نور:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و خداوند همۀ اسماء (حقایق و اسرار هستی) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، از اسامی اینها به من خبر دهید؟ پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۱:
خداوند متعال اسماء(«اسم» در عرف ما فقط بهمعنی نام و نشان است، ولی در فرهنگ قرآنی نام همراه با محتواست. چنانکه «فله الاسماء الحسنی» یعنی خداوند صفات عالیه دارد) و اسرار عالم هستی را، از نام اولیای خود(تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۴ و اکمالالدین صدوق، ج ۱، ص ۱) تا جمادات را به آدم تعلیم داد.
به تعبیر امام صادق علیهالسلام که در تفسیر مجمعالبیان آمده است: تمام زمینها، کوهها، درهها، بستر رودخانهها و حتّی همین فرشی که در زیر پای ماست، به آدم شناسانده شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۱:
۱. معلّم واقعی خداست و قلم، بیان، استاد و کتاب، زمینههای تعلیم هستند. «عَلَّمَ»
۲. برتری انسان بر فرشتگان، به خاطر علم است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ»
۳. انسان برای دریافت تمام علوم، استعداد و لیاقت دارد. «کُلَّها»
۴. فرشتگان عبادت بیشتری داشتند و آدم، علم بیشتری داشت. رابطۀ مقام خلافت با علم، بیشتر از عبادت است. «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ»
۵. برای روشن کردن دیگران، بهترین راه، برگزاری امتحان و بهنمایشگذاشتن تفاوتها و لیاقتهاست. «عَلَّمَ» «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» «فَقالَ أَنْبِئُونِی»
۶ .فرشتگان، خود را به مقام خلیفةاللهی لایقتر میدانستند. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» (در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمودند: «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» یعنی اگر شما فرشتگان در ادّعای لایقتر بودن خود، صادق هستید. تفسیر نورالثقلین) تفسیر صفحۀ ۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۳۲ - تفسیر نور:
«قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ » فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاک و منزّهی، ما چیزی جز آنچه تو به ما آموختهای نمیدانیم، همانا تو دانای حکیمی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۲:
ابلیس و ملائکه هر کدام به نوعی خود را برتر از آدم میدیدند.
امّا ابلیس در برابر فرمان سجدۀ خداوند، ایستادگی کرد؛ ولی فرشتگان چون حقیقت را فهمیدند، پوزش خواستند و به جهل خود اقرار کردند. «سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۲:
۱. عذرخواهی از سؤال بدون علم، یک ارزش است. «سُبْحانَکَ»
۲. اوجگرفتنها و خودبرتردیدنها باید تنظیم شود. گویندگان سخن «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ» گفتند: «لا عِلْمَ لَنا»
۳. به جهل خود اقرار کنیم. «لا عِلْمَ لَنا» فرشتگان عالیترین نوع ادب را به نمایش گذاشتند. کلمات: «سُبْحانَکَ»، «لا عِلْمَ لَنا»، «عَلَّمْتَنا»، «إِنَّکَ» و «أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»، همه نشانۀ ادب است.
۴. علم فرشتگان، محدود است. «لا عِلْمَ لَنا»
۵. علم خداوند، ذاتی است «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ»؛ ولی علم دیگران، اکتسابی است. «عَلَّمْتَنا»
«قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» (خداوند) فرمود: ای آدم فرشتگان را از نامهای آنان خبر ده؛ پس چون آدم آنها را از نامهایشان خبر داد، خداوند فرمود: که آیا به شما نگفتم که اسرار آسمانها و زمین را میدانم و آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میداشتید (نیز) میدانم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۳:
۱. به استعدادهای لایق، فرصت شکوفایی و بروز بدهید. «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
۲. در آزمون علمی که خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برتری یافت. «فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» و هنگامیکه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر کرد، و از کافران گردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۴:
به فرموده قرآن، ابلیس از نژاد جن بود که در جمع فرشتگان عبادت میکرد. «کانَ مِنَ الْجِنِّ» «کهف، ۵۰»
سجده بر آدم، چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگی و عبودیّت خداست؛ «عیون اخبار الرضا» زیرا عبادت واقعی، عملی است که خداوند بخواهد، نه آنکه طبق میل ما باشد.
ابلیس حاضر بود قرنها سجده کند، ولی به آدم سجده نکند. ابلیس مرتکب چند انحراف شد؟
ابلیس مرتکب دو انحراف و خلاف شد:
الف: خلاف عقیدتی «أَبی» که سبب فسق او شد. «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» «کهف، ۵۰»
ب: خلاف اخلاقی «اسْتَکْبَرَ» که سبب دوزخیشدن او گردید. «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ» «زمر، ۷۲»
سجده برای آدم نهتنها به خاطر شخص او، بلکه بهخاطر نسل و اولاد او نیز بوده است.
چنانکه در جای دیگر میفرماید: «خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» «اعراف، ۱۱». امام سجّاد علیهالسّلام میفرماید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: سجده بر آدم به خاطر ذرّیه و نسل او بود. «تفسیر صافی، ذیل آیه»
سجدۀ فرشتگان موقّتی بود، امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان برای آنان دائمی است «الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ». «کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و در این عقیده پایدار بودند فرشتگان بر آنان نازلمی شوند «فصّلت، ۳۰»؛ و در جای دیگر میفرماید: «و یستغفرون للّذین آمنوا» یعنی فرشتگان برای اهل ایمان دائماً در حال استغفارند. غافر، ۷»
سجده بر آدم نه بهخاطر جسم او، بلکه به خاطر روح الهی اوست. «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» «حجر، ۲۹»
بیانصافی است که تمام فرشتگان بر انسان سجده کنند، ولی انسان برای خدا سجده نکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۴:
۱. فرشتگان نیز مانند انسان، مورد خطاب و امر و نهی قرار دارند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
۲. لیاقت، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قدیمی، باید برای انسان تازه به دوران رسیده امّا لایق، سجده کنند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
۳. خطرناکتر از نافرمانی در عمل، بیاعتقادی به فرمان است. «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ»
۴. تکبّر و جسارت ابلیس، سرچشمۀ بدبختیهای او شد. «کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۶ قرآن - سورۀ بقره - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در این باغ سکونت کن و از (هر کجای) آن هر چه میخواهید به فراوانی و گوارایی بخورید، امّا به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۵:
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوهبر درخت، به «بوته» هم گفته میشود.
مثلًا به بوتۀ کدو میگوید: «شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» «صافات، ۱۴۶»، بنابراین اگر در روایات و تفاسیر میخوانیم که مراد از شجر در این آیۀ گندم است، جای اشکال نیست.
«جنّات» به باغهای دنیا نیز گفته میشود، چنانکه در سورۀ قلم آیه ۱۷ آمده است: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم.
آیا باغی که آدم در آن مسکن گزیده بوده، بهشت موعود بوده است؟
پاسخ منفی است؛ آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده میشود، باغی که آدم در آن مسکن گزید، بهشت موعود نبوده است زیرا:
۱. آن بهشت، برای پاداش است و آدم هنوز کاری نکرده بود که استحقاق پاداش داشته باشد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ» «آل عمران، ۱۴۲»
۲. کسی که به بهشت وارد شود، دیگر خارج نمیشود. «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ» «حجر، ۴۸»
۳. در آن بهشت، امر و نهی و ممنوعیّت و تکلیف نیست، درحالیکه آدم از خوردن درخت نهی شد. بهعلاوه در روایات اهل بیت علیهمالسّلام نیز آمده است که بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۵:
۱. در مسکن، زن تابع مرد است. «أَنْتَ وَ زَوْجُکَ» «در مسألۀ امر و نهی، وسوسه و اخراج از بهشت، آدم و همسرش یکسان مورد خطاب قرار گرفتهاند «کُلا، شِئْتُما، لا تَقْرَبا، فَتَکُونا،فَأَزَلَّهُمَا، فَأَخْرَجَهُما» امّا در مسألۀ مسکن، بهجای «اسکنا» فرموده است: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ»
۲. در شیوۀ تربیت، هر گاه خواستید کسی را از کار یا چیزی باز دارید، ابتدا راههای صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهی اعلام شود. ابتدا فرمود: «کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» سپس فرمود: «لا تَقْرَبا»
۳. نزدیکشدن به گناه همان، و افتادن در دامن گناه همان. «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا»
۴. تخلّف از راهنماییهای الهی، ظلم به خویشتن است. «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» آدم و همسرش نیز برای توبه گفتند: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» البتّه با توجّه به عصمت انبیاء مراد از ظلم در این قبیل موارد، ترک اولی است. تفسیر صفحۀ ۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغی که در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آنها) گفتیم: فرود آیید درحالیکه بعضی شما دشمن برخی دیگر است و برای شما در زمین قرارگاه و تا وقتی معیّن بهره و برخورداری است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۶:
از آیۀ «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» که قبلًا خواندیم، استفاده میشود که غرض اصلی از خلقت آدم این بود که وی در زمین زندگی کند، ولی زندگی در زمین نیازمند یک نوع آمادگی بود و باید آدم بداند که:
۱. آزاد مطلق نیست. در زندگی او، امر و نهی و تکلیف وجود دارد.
۲. ابلیس دشمن اوست و چه بسا با سوگند و وعدههای دروغ، انسان را فریب دهد.
۳. اطاعت از شیطان، عامل سقوط اوست.
۴. توبه، وسیلۀ جبران است.
امام رضا علیهالسّلام میفرماید: ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوّت بوده و از لغزشهای کوچکی بوده که قابل عفو است. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۰»
شیطان برای ایجاد لغزش، دست به هر نوع تاکتیک روانی و تبلیغاتی زد؛ از جمله:
الف: برای آدم و حوّا سوگند یاد کرد. «قاسَمَهُما» «اعراف، ۲۱»؛
ب: قیافۀ خیرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خیرخواهان شما هستم. «إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ» «اعراف، ۲۱»؛
ج: وعدۀ ابدیّت داد، که اگر این گیاه را بخورید، زندگی و حکومت ابدی خواهید داشت. «شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی» «طه، ۱۲۰»؛
د: دروغ گفت و به ذات حق تهمت زد. «ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ» «اعراف، ۲۰» یعنی پروردگارتان شما را نهی نکرد مگر از ترس اینکه شما فرشته شوید یا به زندگی ابدی برسید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۶:
۱. خطر شیطان، برای بزرگان نیز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»
۲. شیطان، دشمن دیرینۀ نسل بشر است؛ زیرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت.«فَأَزَلَّهُمَا»
۳. انسان به خودی خود، جایزالخطا و وسوسهپذیر است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ»
۴. هر انسانی به خاطر استعدادها و لیاقتهایی که دارد بهشتی است؛ ولی خلافها او را سقوط میدهد. «فَأَخْرَجَهُما»
۵. از نافرمانی خداوند و عواقب تلخ وسوسههای ابلیس، عبرت بگیریم. تحت نفوذ شیطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهی و محرومیّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ» «فَأَخْرَجَهُما»
«فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» پس آدم از سوی پروردگارش کلماتی دریافت نمود، (و با آن کلمات توبه کرد) پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبهپذیرِ مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۳۷:
چون آدم از غذایی که نباید بخورد، چشید و از آن همه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گردید. او در اثر پشیمانی و ندامت، کلماتی را از خداوند دریافت کرد و به وسیلۀ آن کلمات، توبه نمود. توبه، به معنی بازگشت است. اگر توبه را به خدا نسبت دهیم، بهمعنی بازگشت لطف و رحمت او بر بندۀ خلافکار و پشیمان است «هُوَ التَّوَّابُ» و اگر آن را به بنده نسبت دهیم به معنی بازگشت انسان خطاکار به سوی خداوند است. «فَتابَ عَلَیْهِ»
طبق آنچه از روایات شیعه و سنی استفاده میشود، مراد از کلماتی که آدم بهوسیلۀ آن توبه نمود، توسّل به بهترین خلق خدا یعنی حضرت محمّد و اهل بیت او علیه و علیهمالسّلام است. چنانکه در تفسیر درّ المنثور از ابن عباس نقل شده است که آدم برای پذیرش توبه اش، خداوند را به این نامها قسم داد: «بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین» «تفسیر درّ المنثور، ج ۱، ص ۶۰»
البتّه برخی معتقدند، مراد از کلمات، همان جملهای است که در سورۀ اعراف آمده است: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» «اعراف، ۲۳» خدایا! ما به خود ستم کردهایم و اگر تو ما را نیامرزی و مورد رحمت قرار ندهی، حتماً از زیانکاران خواهیم بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۳۷:
۱. همچنان که توفیق توبه از خداست، باید چگونگی و راه توبه را نیز از خداوند دریافت کنیم. «مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»
۲. قبول توبه و ارائۀ راه آن، از شئون تربیت و ربوبیّت اوست. «مِنْ رَبِّهِ»
۳. این همه لطف و قبول توبه، تنها کار خداست. «هُوَ»
۴. اگر توبه، واقعی باشد، خداوند آن را میپذیرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
۵. اگر توبه را شکستیم، باز هم خداوند توبه را میپذیرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
۶. عذرپذیری خداوند همراه با رحمت است، نه عتاب و سرزنش. «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
قل اء رءيتم إن اءخذ الله سمعكم و اءبصاركم و ختم على قلوبكم من إله غير الله يأ تيكم به انظر كيف نصرف الايات ثم هم يصدفون (۴۶) قل اء رءيتكم إ ن اتاكم عذاب الله بغتة اءو جهرة هل يهلك إلا القوم الظالمون (۴۷) و ما نرسل المرسلين إلا مبشرين و منذرين فمن ءامن و اءصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (۴۸) و الذين كذبوا باياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون(۴۹)
ترجمه : ۴۶ - بگو آيا فكر كرده ايد اگر خداوند گوش و چشمهاى شما را بگيرد و بر دلهاى شما مهر نهد (كه چيزى را نفهميد) چه كسى جز خدا است كه آنها را به شما بدهد؟ ببين چگونه آيات را براى آنها به گونه هاى مختلف شرح مى دهيم سپس آنها روى مى گردانند!. ۴۷- بگو فكر كرده ايد اگر عذاب خدا ناگهانى (و پنهانى ) يا آشكارا به سراغ شما بيايد آيا جز جمعيت ستمكار هلاك مى شوند؟ ۴۸ - ما پيامبران را جز براى بشارت و بيم نمى فرستيم آنها كه ايمان آورند و (خويشتن را) اصلاح كنند نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند. ۴۹ - و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانيها به آنان مى رسد.
تفسیر بخشنده نعمتها را بشناسيد روى سخن همچنان با مشركان است . و در اين آيات با بيان ديگرى براى بيدار ساختن آنها استدلال شده است ، و روى غريزه دفع ضرر تكيه كرده ، نخست مى گويد: اگر خداوند نعمتهاى گرانبهايش را همچون گوش و چشم از شما بگيرد، و بر دلهايتان مهر بگذارد و بطورى كه نتوانيد ميان خوب و بد و حق و باطل تميز دهيد چه كسى جز خدا مى تواند اين نعمتها را به شما باز گرداند؟! (قل ا رايتم ان اخذ الله سمعكم و ابصاركم و ختم على قلوبكم من اله غير الله ياتيكم به ). در حقيقت مشركان نيز قبول داشتند كه خالق و روزى ده خدا است ، و بتها را بعنوان شفاعت در پيشگاه خدا مى پرستيدند قرآن ميگويد شما بجاى اينكه پرستش بتهاى بى ارزش و فاقد همه چيز كنيد چرا مستقيما به در خانه خدا نمى رويد خدائى كه سرچشمه همه نيكيها و بركات است . علاوه بر اعتقادى كه همه بت پرستان درباره خدا داشتند در اينجا نيز عقل آنها به داورى طلبيده مى شود، كه بتهائى كه خود نه چشم و نه گوش و نه عقل و نه هوش دارند چگونه مى توانند اين گونه نعمتها را به ديگران ببخشند؟! سپس مى گويد ببين چگونه آيات و دلائل را به گونه هاى مختلف براى آنها شرح مى دهيم ، ولى باز آنها از حق روى برمى گردانند (انظر كيف نصرف الايات ثم هم يصدفون ). درباره معنى ختم و همچنين علت اينكه سمع در آيات قرآن معمولا بطور مفرد و ابصار بطور جمع مى آيد در جلد اول همين تفسير صفحه 50 بحث كرديم . نصرف از ماده تصريف به معنى تغيير است و در اينجا منظور بيان استدلالات گوناگون و در اشكال مختلف مى باشد، و يصدفون از ماده صدف بر وزن هدف به معنى جانب و ناحيه است ، و چون بهنگام روى گردانيدن و اعراض ، انسان متوجه جانب و ناحيه ديگرى اين كلمه در معنى اعراض به كار مى رود، منتها چنانكه راغب در مفردات اين ماده به معنى اعراض و روى گردانيدن شديداستعمال مى شود. در آيه بعد به دنبال ذكر اين سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش و فهم ) كه سرچشمه تمام نعمتهاى دنيا و آخرت است اشاره به امكان سلب همه نعمتها بطور كلى كرده ، مى گويد: به آنها بگو اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه ، و يا آشكارا و با مقدمه ، به سراغ شما بيايد آيا جز ستمكاران نابود مى شوند؟! (قل ا رايتكم ان اتاكم عذاب الله بغتة او جهرة هل يهلك الا القوم الظالمون ) بغتة به معنى ناگهانى و جهرة به معنى آشكار است ، و قاعدتا بايد در مقابل آشكار، پنهان ذكر گردد، نه ناگهانى ، ولى چون امور ناگهانى معمولا مقدمات آنها مخفى و پنهان است ، زيرا اگر پنهان نبود ناگهانى نميشد، به اين جهت در مفهوم كلمه بغتة مفهوم پنهانى افتاده است . منظور اين است تنها كسى كه قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتها است خدا است ، و بتها هيچ نقشى در اين ميان ندارند. بنابراين دليلى ندارد كه به آنها پناه بريد، ولى از آنجا كه خداوند حكيم و رحيم است تنها ستمكاران را مجازات ميكند. ضمنا از اين تعبير استفاده مى شود كه ظلم معنى وسيعى دارد كه انواع شرك و گناهان را شامل مى شود، بلكه در آيات قرآن شرك به عنوان ظلم عظيم معرفى شده است چنانكه لقمان به فرزند خود ميگفت لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم : فرزندم براى خدا شريك قائل مشو كه شرك ظلم بزرگى است (سوره لقمان آيه ۱۳).
در آيه بعد بوضع پيامبران الهى اشاره كرده ، ميگويد: نه تنها بتهاى بيجان كارى از آنها ساخته نيست ، انبياى بزرگ و رهبران الهى نيز كارى جز ابلاغ رسالت ، و بشارت و انذار، و تشويق و تهديد ندارند، و هر نعمتى هست به فرمان خدا و از ناحيه او است و آنها هم هر چه بخواهند از او ميخواهند (و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين ). احتمال ديگر در پيوند اين آيه با آيات قبل اين است كه در آيات گذشته سخن از تشويقها و تهديدها در ميان بود، در اين آيه ميگويد اين همان هدفى است كه پيامبران بخاطر آن مبعوث شدند، كار آنها نيز بشارت و انذار بود. سپس مى گويد: راه نجات منحصر در دو چيز است آنها كه ايمان بياورند و خويشتن را اصلاح كنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند، و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود (فمن آمن و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون ). و در مقابل ، كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند در برابر اين فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد (و الذين كذبوا باياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون ). قابل توجه اينكه در مورد مجازات تكذيب كنندگان آيات خدا، تعبير به يمسهم العذاب شده است ، يعنى عذاب پروردگار آنها را لمس مى كند گويا مجازات همه جا بدنبال آنها ميگردد و سپس به بدترين وجهى آنها را فرا مى گيرد، ذكر اين نكته نيز لازم است كه فسق معنى وسيعى دارد، و هر گونه نافرمانى و خروج از راه ۴و رسم بندگى خدا حتى كفر را شامل ميشود: و منظور از آن در آيه فوق نيز همين معنى است ، بنابراين محلى براى بحثهائى كه فخر رازى و ديگر مفسران در باره فسق در اينجا كرده اند و آنرا شامل گناهان نيز دانسته اند، و سپس به دفاع برخاسته اند باقى نمى ماند.
اگر دستگاه قضایی از شرایط لازم برخوردار باشد و کارِ درست بکند، بزودی در کشور، فساد و تباهی و ظلم و تبعیض و فسق و بقیهی چیزهایی که یک جامعه را فاسد و زمینگیر میکند، ریشهکن خواهد شد. اگر خدای نکرده، دستگاه قضایی سالم نبود، یا پُرکار نبود، آنوقت همهی این جرایم، رشد میکنند و این میکربها، جرأت حیات و زیاد شدن و فعال شدن پیدا میکنند. به همین خاطر است که دستگاه قضایی، واقعاً برای ما، همه چیز است. فرق هم نمیکند،... در همهی شرایط، آن چیزی که یک آن، به رکود و جمود و بیکاری و کمکاری و - خدای نکرده - به فساد او نمیتوان تن داد، دستگاه قضایی است. هرجای دیگر خراب شد، میگوییم انشاءالله دستگاه قضایی میرود، آنجا را اصلاح خواهد کرد؛ اما خود دستگاه قضایی، بایستی در حد نصاب اصلاح و صلاح باشد.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
اگر یک دستگاه قضایىِ خوب و یک تلاش قضایىِ موفق نباشد، مطمئن باشید که این، به نفع کشور و انقلاب نخواهد بود. شرط اصلی، اینجاست. آنها [تلاشهای دولت] همه شکل است، این روح است؛ چون عدالت، با دستگاه قضایی تأمین خواهد شد و مجری عدالت، دستگاه قضایی است.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهای رزمنده و اینهایی که در میدان جنگ در مقابل دشمن، مثل شیر میغریدند، گاهی در یک قضیهی کوچک شخصی، به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظری طبیعی یک مؤمن یا یک انقلابی، سرشان کلاه میرود و خسارت میبینند. شما بایستی مو را از ماست بکشید. نباید بگذارید به هیچکَس، مخصوصاً به طبقات مظلوم و روستاییان و جوانان فداکار و بسیجیان و رزمندگان، ظلم بشود.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
در جامعهی اسلامی، باید هر مظلومی احساس بکند که پناهگاهی در آنجا هست؛ مثل کسی که مثلاً در طوفان و کولاک خیلی سختی، یا در جادهی خطرناکی در شب حرکت میکند، پناهگاهی هم در نقطهیی قرار دارد، خودش را سینهخیز هم که شده، به آنجا خواهد رساند و مطمئن است آنجا که رسید، دیگر خیالش بایستی آسوده باشد. آن پناهگاه، قوّهی قضائیه است. فرق هم نمیکند؛ همهی قشرها باید این احساس را داشته باشند.۱۳۶۹/۰۴/۰۴
قدر دانستن دوران جوانی و اهتمام ویژه به هیئتهای حسینی: هیئتها هم باید یاد اهلبیت را زنده نگه دارند هم مرکز و پایگاه تبیین حقایق باشند ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
وظیفهشناسی (تلاشهای بیوقفه بدخواهان و رهزنان حقایق بر ضد حوادث مهمی همچون راهپیمایی شورانگیز اربعین): دو جمله حیاتی و جاودانی قرآن یعنی تواصی به حق و تواصی به صبر برای همیشه و بخصوص برای امروز ما یک دستورالعمل اساسی است ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
صبر را به معنای پایداری، ایستادگی، خسته نشدن و خود را در بنبست ندیدن: هم خودتان راه حق را بروید هم تلاش کنید با منوّر کردن محیطهای گوناگون از جمله دانشگاه به رنگ خدا، دیگران نیز به این راه هدایت شوند ... ۲۶ /شهریور/ ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان بهمناسبت روز بسیج مطرح کردند؛ ۰۵ / آذر / ۱۴۰۱ روایت شکست نقشه منطقهای آمریکا بهوسیله تفکر بسیجی و پرچمداری حاج قاسم سلیمانی دشمن بدنبال برجام ۲ و ۳ یعنی رها کردن حضور منطقهای و تولید سلاحهای راهبردی بود چشم بچههای تیم ملی فوتبال روشن که چشم ملت را روشن کردند
**************
برخی موارد مرتبط
گزيده بيانات ويژه هفته بسيج
« ویژه نامه هفته بسیج »
**************
قهرمان؛ سلیمانی حضرت آیتالله امام خامنهای: «آمریکا قدرت مسلّط جهان بود، ولی امروز نیست.» «آمریکا در منطقه شکستخورده است. شیطان بزرگ با آنهمه تلاش، با آنهمه وسوسه و دمدمه نتوانسته است به مقصودِ خود در این منطقه برسد.» «قهرمان این کار سلیمانی بود.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱و ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ و ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
اگر ایراندوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایراندوستی شما این است که امیدآفرینی کنید؛ اگر یأسآفرینی کردید، نمیتوانید بگویید ایراندوستید. شاخصِ عمدهی ایرانستیزی یأسآفرینی است، امیدسوزی است، القای ناتوانی است، القای بنبست است؛ اینها شاخصهای ایرانستیزی است ... ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
منطق اصلی بسیج این است: رفع تهدیدها و تبدیل تهدیدها به فرصت. تهدیدهای زیادی داریم، هر کدام از این تهدیدها بایستی با ابتکار بسیجی تبدیل بشود به یک فرصت؛ هر چه تهدیدها بیشتر، فرصتها بیشتر؛ بنابراین تهدید برای ما دیگر تهدید نیست، [بلکه] تهدید به برکت بسیج، برای ما ایجاد فرصت میکند ... ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
چهرهی صحنهگردانها روشن شد. صحنهگردانها خودشان را طرفدار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همهی خواستهها و عقاید و مقدّسات ملّت ایران دشمنی کردند؛ با اسلام دشمنی کردند، مسجد سوزاندند، قرآن سوزاندند؛ با ایران دشمنی کردند، پرچم ایران را سوزاندند، به سرود ملّی ایران بیاحترامی کردند؛ چهرههای اینها روشن شد. ادّعا میکنند طرفدار ملّت ایرانند، خب ملّت ایران، ملّت مسلمان است، ملّت قرآن است، ملّت امام حسین است. تو به امام حسین اهانت میکنی، بددهنی میکنی، بیحیائی میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ به اربعین اهانت میکنی، به راهپیمایی میلیونی اربعین اهانت میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ خب، چهرهی صحنهگردانان واقعی این اغتشاش هم روشن شد. بنابراین یکی از مطالبی که در این مسئلهی این اغتشاشها میتوان گفت، این است که ملّت ایران از این تهدید، فرصتهای متعدّدی برای خودش درست کرد ... ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
کارِ بزرگداشت شهیدان را نباید یک کار معمولی و عادی دانست؛ این حقیقتاً یک حسنهی بزرگ است/ با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثه بزرگداشت شهیدان شروع شده و باید ادامه پیدا بکند ... 1400/07/24
خدا از قریش امتحان خیلی سختی گرفت، چون سرمایۀ معنوی و ایمانی بالایی داشتند/ هرچه بهظهور نزدیک میشویم، امتحانهای ما سختتر میشود، چون مدعیان ایمان باید غربال بشوند ...
آمریکاییها ...برای اینکه بتوانند به ایران لطمه بزنند؛ نقشهی اینها، توطئهی اینها با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد که مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی بود به نام حاج قاسم سلیمانی. حالا معلوم میشود که چرا اسم حاج قاسم سلیمانی برای ملّت ایران این قدر محبوب است و برای دشمنان ایران این قدر مغضوب است که از آوردن اسمش عصبانی میشوند، خشمگین میشوند ... 5 /آذر/ 1401
شهید سید جلال حبیب الله پور (ابومسلم)
تاریخ شهادت : 1394/01/31 | محل شهادت : درعا - سوریه
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ» مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن کسی است که آتشی افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایی و نورشان را ببرد و آنان را در تاریکیهایی که (هیچ) نمیبینند، رهایشان کند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
مثال، برای تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّری دارد.
مسائل معقول را محسوس و به این وسیله، راه را نزدیک و عمومی میکند، درجۀ اطمینان را بالا میبرد و لجوجان را خاموش میسازد. نمونهای از مثالهای قرآنی:
در قرآن مثالهای فراوانی آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روی آب. « رعد، ۱۷»
مثال حقّ به شجرۀ طیّبه و باطل به شجرۀ خبیثه. «ابراهیم، ۲۶»
تشبیه اعمال کفّار به خاکستری در برابر تندباد. «ابراهیم، ۱۸»
تشبیه کارهای کفّار، به سراب. «نور، ۳۹»
تشبیه بتها و طاغوتها به خانۀ عنکبوت. «عنکبوت، ۴۱»
تمثیل دانشمند بیعمل به الاغی که کتاب حمل میکند. «جمعه، ۵»
تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادری که مرده است. «حجرات، ۱۲»
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهای از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار میافروزند، ولی خداوند نورش را میبرد و دود و خاکستر و تاریکی برای آنان باقی میگذارد.
امام رضا علیهالسّلام فرمودند: معنای آیه «تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ» آن است که خداوند آنان را به حال خود رها میکند. «تفسیر نور الثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷:
۱. منافق برای رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده میکند که خاکستر و دود و سوزش نیز دارد. «اسْتَوْقَدَ ناراً»
۲. نور اسلام عالمگیر است، ولی نوری که منافقان در سایۀ آن تظاهر به اسلام میکنند، در شعاعی کمتر و روشنایی آن ناپایدار است. «أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ»
۳. اسلام، نور و کفر، تاریکی است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ»
۴. کسیکه از یک نور، بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقی میماند. «بِنُورِهِمْ» «فِی ظُلُماتٍ» (کلمۀ «نور» مفرد و کلمۀ «ظُلُماتٍ» جمع است.)
۵. نقشهها و توطئههای منافقان، به ارادۀ الهی ناتمام میماند. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۶. طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
۷. عاقبت و آیندۀ منافقان، تاریک است. «فِی ظُلُماتٍ»
۸. منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیمگیریهای دراز مدّت، سردرگم هستند. «فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»
۹. گاهی در آغاز، ایمان واقعی است، ولی کم کم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق میشود. (کلمۀ «بِنُورِهِمْ» در این آیه و جملۀ «لا یَرْجِعُونَ» در آیۀ بعد نشان میدهد که آنان نوری داشتند، ولی بهسوی آن نور برنگشتند.) تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸ - تفسیر نور:
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند، پس ایشان (بهسوی حق) باز نمیگردند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
قرآن در ستایش برخی پیامبران میفرماید: آنان دست و چشم دارند، «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «ص، ۴۵»
شاید مقصود آن است که کسیکه دست بتشکنی دارد دست دارد، کسیکه چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان که چنین دست و چشمی ندارند، در واقع همچون ناقصالخلقههایی هستند که خود مقدّمات نقص را فراهم کرده و وسایل شناخت را از دست دادهاند.
لذا در این سوره دربارۀ منافقان تعابیری همچون «لا یَشْعُرُونَ، ما یَشْعُرُونَ، لا یَعْلَمُونَ، لا یُبْصِرُونَ، یَعْمَهُونَ، صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ، لا یَرْجِعُونَ» به کار رفته است.
نظر، غیر از بصیرت است.
در سورۀ اعراف میخوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» «اعراف، ۱۹۸» میبینی که به تو نگاه میکنند، درحالیکه نمیبینند؛ یعنی چشم بصیرت ندارند که حق را ببینند.
عدم بهرهگیری صحیح از امکانات و وسایل شناخت، مساوی با سقوط و از دست دادن انسانیّت است. «در سورۀ اعراف آیۀ ۱۷۹ میخوانیم: «لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» آنان دل دارند، ولی نمیفهمند، چشم دارند ولی نمیبینند، گوش دارند ولی حق را نمیشنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پستتر و گمراهترهستند، ایشان غافل هستند.»
جزای کسیکه در دنیا خود را به کوری و کری و لالی می زند، کوری و کری و لالی آخرت است. «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» « اسراء، ۹۷» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸:
۱. نفاق، انسان را از درک حقایق و معارف الهی باز میدارد. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۲. کسیکه از عطایای الهی در راه حق بهره نگیرد، همانند کسی است که فاقد آن نعمتهاست. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۳. حق ندیدن منافقان دو دلیل دارد: یکی آنکه فضای بیرونی آنان تاریک است «فِی ظُلُماتٍ» و دیگر آنکه خود چشم دل را از دست دادهاند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»
۴. منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹ - تفسیر نور:
«أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» یا چون (گرفتاران در) بارانی تند از آسمان هستند که در آن، تاریکیها و رعد و برقی است که از ترس صاعقهها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار میدهند (ولی) خداوند بر کافران احاطه دارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
خداوند، منافق را به اشخاصِ در بارانماندهای تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیرهکنندۀ برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه برای حفظ خود از باران پناه گاهی دارد و نه برای تاریکی، نوری و نه گوشی آسوده از رعد و نه روحی آرام از مرگ. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹:
۱. منافقان غرق در مشکلات و نگرانیها میشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایی و ذلّت دامنگیرشان میشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»
۲. منافقان از مرگ میترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»
۳. منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههای آنها را افشا میکند. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ»
نگاهی به عملکرد و سرنوشت منافقان در جریان انقلاب اسلامی ایران، نشانهای روشن برای این آیه است.
دلهره، تفرقه، شکست، آوارگی، غربت، بیآبرویی، پناهندگی به کفّار و طاغوتها و جاسوسی، نتیجۀ اعمالشان بود.
آنان با استفاده از شعارها و شخصیّتهای مذهبی، خیال پیروزی داشتند «استوقد نارا» ولی با خنثیشدن توطئهها و آگاه شدن مردم از سوءنیت آنان، خداوند آنان را گرفتار سردرگمی و تفرقه و بیخبری از واقعیت ها و حقایق نمود. «ذهب اللَّه بنورهم»
آنان چون شنیدن اخبار و سخن حق را از علما تحریم میکنند، به منزلۀ کران هستند، و چون دریافتهای درونی خود و حقایق را بازگو نمینمایند مانند افراد لال هستند، و چون چشم دیدن پیشرفت و پیروزی اسلام را ندارند، کور هستند و در اثر لجاجت و تعصّب مصداق «لا یرجعون» میباشند. ولی پیروزیها مثل برق و نهیب مردم و آیات افشاگر همانند رعد و صاعقه، آنان را به وحشت و اضطراب انداخته است.
۴. سرانجام نفاق، به کفر منتهی میشود. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ» لذا در جای دیگر قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً» «نساء، ۱۴۰» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰ - تفسیر نور:
«یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» نزدیک است که برق، نور چشمانشان را برباید. هرگاه که (برق آسمان در آن صحرای تاریک و بارانی) برای آنان بدرخشد، در آن حرکت کنند، ولی همینکه تاریکی، ایشان را فراگرفت بایستند و اگر خداوند بخواهد، شنوایی و بینایی آنان را (از بین) میبرد، همانا خداوند بر هر چیزی تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
منافقان، تاب و توان دیدن دلایل نورانی و فروغ آیات الهی را ندارند. همانند مسافر شب گرد در بیابان که در اثر برقِ آسمان، چشمانش خیره میشود و جز چند قدم برنمیدارد. منافقان در جامعۀ اسلامی هر چند گاهی چند قدمی پیش میروند، ولی در اثر حوادث یا اتّفاقاتی از حرکت باز میایستند. آنان چراغ فطرت درونی خویش را خاموش کرده و منتظر رسیدن نوری از قدرتهای بیرونی ماندهاند.
هر گاه گفته میشود خداوند بر هر کاری قادر است، مراد کارهای ممکن است.
مثلًا اگر گفتیم فلانی ریاضیدان است، معنایش آن نیست که بتواند حاصل جمع ۲ و ۲ را ۵ بیاورد؛ زیرا این امر محال است، نه آنکه آن شخص قادر بر جمع نمودن آن نباشد.
افرادی از امام علیهالسّلام سؤال کردند: آیا خداوند میتواند کرۀ زمین را در تخممرغی قرار دهد؟ امام ابتدا یک پاسخ اقناعی دادند که با یک عدسیِ چشم، آسمان بزرگ را میبینیم، سپس فرمودند: خداوند قادر است، امّا پیشنهاد شما محال است. « تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۹» درست مانند قدرت ریاضیدان که مسئلۀ محال را حل نمیکند. سیمای منافق در قرآن چگونه است؟
منافق، در عقیده و عمل، برخورد و گفتوگو، عکسالعملهایی را از خود نشان میدهد که در این سوره و سورههای منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد آمده است.
آنچه در اینجا بهمناسبت میتوان گفت، این است که: منافقین در باطن ایمان ندارند، ولی خود را مصلح و عاقل میپندارند؛
با همفکران خود خلوت میکنند؛ نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است؛
نسبتبه مؤمنان عیبجو و نسبتبه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله موذی هستند؛
از جبهه فراری و نسبتبه خدا غافل هستند. افرادی یاوهسرا، ریاکار، شایعهساز و علاقهمند به دوستی با کفّارند. ملاک علاقهشان کامیابی و ملاک غضبشان، محرومیّت است.
نسبت به تعهّداتی که با خدا دارند بیوفا هستند، نسبتبه خیراتی که به مؤمنین میرسد نگران، ولی نسبتبه مشکلاتی که برای مسلمین پیش میآید شاد هستند.
امربهمنکر و نهیازمعروف می کنند.
قرآن در برابر این همه انحرافهای فکری و عملی میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» «نساء، ۱۴۵» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰:
۱. منافق در مسیر حرکت، متحیّر است. «أَضاءَ» «مَشَوْا» «أَظْلَمَ» «قامُوا»
۲. حرکت منافق، در پرتوی نور دیگران است. «أَضاءَ لَهُمْ»
۳. منافق به سبب اعمالی که مرتکب میشود، هر لحظه ممکن است گرفتار قهر خداوندی شود. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ»
۴. سنّت الهی، آزادی دادن به همه است وگرنه خداوند میتوانست منافقان را کر و کور کند. «وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۱ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» ای مردم! پروردگارتان که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
در کتابهای قانون، مواد قانون، بدون خطاب بیان میشود، ولی قرآن کتاب قانونی است که با روح و عاطفه مردم سر و کار دارد، لذا در بیان دستورات، خطاب میکند. البتّه خطابهای قرآن مختلف است. برای عموم میفرماید: «یا ایّها الناس»، امّا برای هدایتیافتگان فرموده: «یا ایّها الذین امنوا»
هدف از خلقت جهان و انسان، تکامل انسانهاست؛ یعنی هدف از آفرینش هستی، بهرهگیری انسانهاست. «سَخَّرَ لَکُمُ» (جاثیه، ۱۳)، «خَلَقَ لَکُمْ» (بقره، ۲۹)
و تکامل انسانها در گرو عبادت «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ( ذاریات، ۵۶)
و اثر عبادت، رسیدن به تقوی «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره، ۲۱)
و نهایت تقوی، رستگاری است. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره، ۱۸۹) سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم؟
پاسخ: در چند جای قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
چون خداوند خالق و مربّی شماست. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» «مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولی ربوبیّت را انکار مینمودند، خداوند در این آیه دو کلمۀ «ربّکم» و «خلقکم» را در کنار هم آورده تا دلالت به این نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.»
چون تأمینکنندۀ رزق و روزی و امنیّت شماست. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» «قریش، ۳-۴»
چون معبودی جز او نیست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» «طه، ۱۴»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده.
او نیازی به عبادت ما ندارد، اگر همۀ مردم زمین کافر شوند، او بینیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ» چنانکه اگر همۀ مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد.
با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّی ماست، ولی بازهم در برابر این ادای تکلیف، پاداش میدهد و این نهایت لطف اوست. چه اموری، انسان را وادار به عبادت میکند؟
۱. توجّه به نعمتهای او که خالق و رازق و مربّی ماست؛
۲. توجّه به فقر و نیاز خود؛
۳. توجّه به آثار و برکات عبادت؛
۴. توجّه به آثار سوء ترک عبادت؛
۵. توجّه به اینکه همۀ هستی، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصلۀ ناهمرنگ هستی باشیم؛
۶. توجّه به اینکه عشق و پرستش، در روح ماست و به چهکسی برتر از او عشق بورزیم. سؤال: طبق آیۀ «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» اگر کسی به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟!
معنای آیه: یعنی عبادت کن تا به یقین برسی.
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخۀ بالای درخت برسد، معنایش این نیست که هر گاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط میکنی.
کسیکه از عبادت جدا شد، مثل کسی است که از آسمان سقوط کند «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ»
بهعلاوه کسانیکه به یقین رسیدهاند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظهای از عبادت دست برنداشتند.
بنابراین مراد آیه، بیان آثار عبادت است؛ نه تعیین محدودۀ عبادت. طبق آیات قرآن، عبادت چگونه باید باشد؟
۱. عبادت مأمورانه باشد؛ یعنی طبق دستور او بدون خرافات؛
۲. عبادت آگاهانه باشد، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» «نساء، ۴۳»؛
۳. عبادت خالصانه باشد. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «کهف، ۱۱۰»؛
۴. عبادت خاشعانه باشد. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» «مؤمنون، ۲»؛
۵. عبادت مخفیانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۱»؛
۶. عبادت عاشقانه باشد. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» «بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۳»؛
و خلاصه در یک نگاه باید بگوییم که برای عبادت سه نوع شرط است الف: شرط صحّت، نظیر طهارت و قبله.
ب: شرط قبولی، نظیر تقوی.
ج: شرط کمال، نظیر اینکه عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه و عاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. «پرتوی از اسرار نماز و تفسیر نماز، محسن قرائتی» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱:
۱. دعوت انبیا، عمومی است و همۀ مردم را دربر میگیرد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»
۲. از فلسفههای عبادت، شکرگزاری از ولی نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۳. اوّلین نعمتها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۴. مبادا بُتپرستی یا انحراف نیاکان، ما را از عبادت خداوند دور کند، حتّی آنان نیز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
۵. عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتی تقوی ایجاد نکند، عبادت نیست. «اعْبُدُوا» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
۶. به عبادت خود مغرور نشویم که هر عبادتی، تقوا ساز نیست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۲ - تفسیر نور:
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» آن (خداوندی) که زمین را برای شما فرشی (گسترده) و آسمان را بنایی (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبی فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزی برای شما بیرون آورد، پس برای خداوند شریک و همتایی قرار ندهید با آنکه خودتان میدانید (که هیچیک از شرکا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزی میدهند و اینها فقط کار خداست.) نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
در این آیه خداوند به نعمتهای متعدّدی اشاره میکند که هر کدام از آنها سرچشمۀ چند نعمت دیگر است.
مثلًا فرّاش بودن زمین، اشاره به نعمتهای فراوان دیگری است. همچون سختبودن کوهها و نرم بودن خاکِ دشتها، فاصلۀ زمین تا خورشید، درجۀ حرارت و دما و هوای آن، وجود رودخانهها، درّهها، کوهها، گیاهان و حرکتهای مختلف آن که مجموعاً فرّاشبودن زمین را مهیّا کردهاند. تعابیر قرآن در ارتباط با زمین:
زمین هم «مهد» («الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» طه، ۵۳) گهواره است،
هم «ذلول» («هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» ملک، ۱۵) رام و آرام است،
و هم «کفات» («أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً» مرسلات، ۱۵) در برگیرنده است.
کلمۀ «سماء» در آیه یکبار در برابر «ارض» آمده است که به همۀ قسمت بالا اشاره دارد و یکبار مراد همان قسمت نزول باران از ابرها میباشد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۲:
۱. یاد نعمتهای الهی از بهترین راههای دعوت به عبادت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۲. از بهترین راههای خداشناسی، استفاده کردن از نعمتهای در دسترس است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»
۳. در نظام آفرینش، هماهنگی کامل به چشم میخورد؛ هماهنگی میان زمین، آسمان، باران، گیاهان، میوهها و انسان. (برهان نظم) «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۴. آفریدهها هر کدام برای هدفی خلق شدهاند. «رِزْقاً لَکُمْ» باران برای رشد و ثمردادن میوهها «فَأَخْرَجَ بِهِ» و میوهها برای روزی انسان. «رِزْقاً لَکُمْ»
۵. زمین و باران وسیله هستند، رویش گیاهان و میوهها به دست خداست. «فَأَخْرَجَ»
۶. نظم و هماهنگی دستگاه آفرینش، نشانۀ توحید است؛ پس شما هم یکتاپرست باشید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»
۷. ریشۀ خداپرستی در فطرت و وجدان همۀ مردم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
۸. آفرینش زمین و آسمان و باران و میوهها و روزی انسان، پرتوی از ربوبیّت خداوند است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۹. همۀ انسانها، حقّ بهرهبرداری و تصرّف در زمین را دارند. (در آیه «لَکُمُ» تکرار شده است.)
۱۰. دلیل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست که زمین و آسمان و باران و گیاهان را برای روزی شما قرار داده است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۱۱. خداوند بر اسباب طبیعی حاکم است. «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۱۲. پندار شریک برای خداوند، از جهل است. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۳ - تفسیر نور:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و اگر در آنچه بر بندۀ خود (از قرآن) نازل کردهایم، شک دارید، اگر راست میگویید (لا اقل) یک سوره همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند بر این کار دعوت کنید. نکتههای سورۀ بقره- آیۀ ۲۳:
این آیه، معجزهبودن قرآن را مطرح میکند.
پیامبران، یک دعوت دارند که هدایت بهسوی خداست و با استدلال و موعظه و جدال نیکو انجام میدهند و یک ادّعا دارند که ازسوی خدا برای هدایت مردم آمدهاند و برای آن معجزه میآورند.
پس معجزه برای اثبات ادّعای پیامبر است، نه دعوت او. «معجزه بهمعنای نادیده نگرفتن نظام علّت و معلول نیست؛ بلکه معجزه نیز علّت دارد، ولی علّت آن یا ارادۀ الهی است، یا عواملی که خداوند علّت بودن آن را برای مردم مخفی نموده است.»
خداوند در قرآن، بارها مخالفان اسلام را دعوت به مبارزه کرده است، که اگر شما این کتاب را از سوی خدا نمیدانید و ساخته و پرداخته دست بشر میدانید، بهجای این همه جنگ و مبارزه، کتابی مثل قرآن بیاورید تا صدای اسلام خاموش شود!
خداوند برای اثبات حقّانیت پیامبر و کتاب خود، از یکسو مخالفان را تحریک و از سویدیگر به آنان تخفیف داده است.
یکجا فرموده: «فَأْتُوا بِکِتابٍ» «قصص، ۴۹» کتابی مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر فرموده است: «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ» «هود، ۱۳» دهسوره مثل قرآن بیاورید.
و در جای دیگر میفرماید: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «یونس، ۳۸» یکسوره، مثل قرآن بیاورید.
بهعلاوه میگوید: برای این کار میتوانید از تمام قدرتها و یاران و همفکران خود در سراسر جهان دعوت کنید.
تقسیمبندی قرآن و نامگذاری هر بخش به نام سوره، در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و از جانب خداوند بوده است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
قرآن در ستایش انبیا، یا بعد از کلمۀ «عَبْدِنا» و یا قبل از کلمه «عبد» نام آنان را میبرد «عَبْدَنا أَیُّوبَ»، «إِبْراهِیمَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا»
ولی دربارۀ پیامبر اسلام تنها کلمۀ «عبد» بدون ذکر نام را به کار میبرد تا بگوید عبد مطلق، محمّد صلّی اللَّه علیه و آله است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۳:
۱. باید از فکر و دل افراد، شکزدایی صورت گیرد، مخصوصاً در مسائل اعتقادی. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ»
۲. شرط دریافت وحی، بندگی خداست. «نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا»
۳. قرآن، کتاب استدلال و احتجاج است و راهی برای وسوسه و شک باقی نمیگذارد. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ»
۴. انبیاء باید معجزه داشته باشند و قرآن معجزۀ رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۵. دین جاوید، معجزۀ جاوید میخواهد تا هر انسانی در هر زمان و مکانی، اگر دچار تردید و شک شد، بتواند خود را آزمایش کند. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۶. بر حقّانیت قرآن بهقدری یقین داریم که اگر مخالفان، یکسوره مثل قرآن نیز آوردند، بهجای تمام قرآن میپذیریم. «بِسُورَةٍ»
۷. بهترین قاضی و داور، وجدان است. خداوند وجدان مخالفان را داور قرار داده است. «وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ» تفسیر صفحۀ ۴ قرآن کریم - سورۀ بقره -آیۀ ۲۴ - تفسیر نور:
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» پس اگر این کار را نکردید، که هرگز نتوانید کرد، از آتشیکه هیزمش مردم (گناهکار) و سنگها هستند و برای کافران مهیّا شده، بپرهیزید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
در سورۀ انبیاء میخوانیم: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» «انبیاء، ۹۸» شما و آنچه غیر از خدا پرستش میکنید (بتهایتان)، هیزم دوزخ هستید.
بنابراین ممکن است مراد از سنگ در این آیه، همان بتها باشند که مورد پرستش بودهاند، نه هر سنگی، «چنانکه در طول تاریخ و در میان آن همه سنگ و چوب، هرگز حجرالاسود مورد پرستش واقع نشده و نقش بت را نداشته و هرگز آتشگیرانه دوزخ نخواهد شد. آری! حجرالاسود دست خدا در زمین و حافظ اسرار و گواه بر اقرار فطرتهای بشری است» تا آنان بدانند و به چشم خود ببینند که کاری از بتها ساخته نبوده و نیست.
همچنین این سنگها در قیامت، همانند چاقوی خونی همراه پروندۀ قاتل، سند جرم و گناه آنان است. با اینکه الفاظ اختراع بشر است، پس چگونه نمیتواند مثل قرآن را بیاورد؟
پاسخ: حروف الفبا از بشر است، ولی نحوۀ ترکیب و بیان مفاهیم بلند آنها، برخاسته از علم و هنر است.
قرآن بر اساس علم و حکمت بیپایان الهی، نزول یافته است، ولی هر کتاب دیگری، از سوی هر کس که باشد، بر اساس علم محدود و محصور به جهلِ بشر، تألیف یافته است. پس هیچگاه بشر نمیتواند کتابی مثل قرآن بیاورد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴:
۱. یقین به حقّانیت راه و هدف، یکی از اصول رهبری است. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا»
۲. اکنون که احساس عجز و ناتوانی کردید، تسلیم حق شوید. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا»
۳. انسان جمود و کافر، همردیف سنگ است. «النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»
۴. خباثتهای درونی انسان گناهکار، در قیامت تجسّمیافته و آتشگیرانه میشود. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۵. کفر و لجاجت، انسان شایستۀ خلیفةالّلهی را، به هیزم دوزخ تبدیل میکند. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۶. رهایی از آتش دوزخ، در گرو ایمان به قرآن و تصدیق پیامبر اسلام است. «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ» «أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ»
قل اء رءيتكم إن اءتئكم عذاب الله اءو اءتتكم الساعة اء غير الله تدعون إن كنتم صادقين (۴۰) بل إ ياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه إ ن شاء و تنسون ما تشركون(۴۱)
ترجمه : ۴۰ - بگو آيا هيچ فكر كرده ايد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد يا رستاخيز بر پا شود آيا غير خدا را (براى حل مشكلات خود) مى خوانيد، اگر راست ميگوئيد؟! ۴۱ - (نه ) بلكه تنها او را ميخوانيد و او اگر بخواهد مشكلى را كه به خاطر آن او را خوانده ايد بر طرف ميسازد و آنچه را (امروز) شريك (خدا) قرار مى دهيد (آنروز) فراموش مى كنيد.
تفسیر توحيد فطرى بار ديگرى روى سخن به مشركان كرده و از راه ديگرى براى توحيد و يگانه پرستى ، در برابر آنها، استدلال ميكند، به اين طريق كه لحظات فوق العاده سخت و دردناك زندگى را به خاطر آنها مى آورد، و از وجدان آنها استمداد مى كند كه در اينگونه لحظات كه همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند پناهگاهى جز خدا براى خودشان فكر ميكنند! اى پيامبر به آنها بگو اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آنهمه هول و هيجان و حوادث وحشتناك بر پا شود، راست بگوئيد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدائد خود مى خوانيد؟ (قل ارايتكم ان اتيكم عذاب الله او اتتكم الساعة ا غير الله تدعون ان كنتم صادقين ). روح معنى اين آيه نه تنها براى مشركان ، براى همه كس به هنگام بروز شدائد و حوادث سخت ، قابل درك است ، ممكن است در حال عادى و در حوادث كوچك انسان به غير خدا متوسل گردد، اما هنگامى كه حادثه فوق العاده شديد باشد انسان همه چيز را فراموش ميكند ولى در همين حال در اعماق دل خود يكنوع اميدوارى به نجات كه از منبع قدرت مرموز و نامشخصى سر چشمه ميگيرد احساس ميكند اين همان توجه به خدا و حقيقت توحيد است . حتى مشركان و بت پرستان در چنين لحظاتى سخنى از بتها به ميان نمى آورند و همه را به دست فراموشى مى سپرند. در آيه بعد مى فرمايد: بلكه تنها او را ميخوانيد، او هم اگر بخواهد مشكل شما را بر طرف ميكند، و شريكهائى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى كنيد (بل اياه تدعون فيكشف ما تدعون اليه ان شاء و تنسون ما تشركون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. 1 - استدلالى كه در دو آيه فوق ديده مى شود همان استدلال به توحيد فطرى است كه در دو بحث ميتوان از آن استفاده كرد يكى در اصل اثبات وجود خدا، و ديگر در اثبات يگانگى او، لذا در روايات اسلامى ، و همچنين در سخنان دانشمندان ، هم در برابر منكران خدا و هم در برابر مشركان با آن استدلال شده است . 2 - قابل توجه اينكه در استدلال بالا سخن از قيام ساعة (روز رستاخيز) به ميان آمده ، در حالى كه ممكن است گفته شود، آنها چنان روزى را اصلا قبول نداشتند، بنابراين چگونه ممكن است در برابر آنها چنين استدلالى شود؟ ولى بايد توجه داشت كه اولا همه آنها منكر قيامت نبودند بلكه جمعى از آنها به نوعى از رستاخيز اعتقاد داشتند ثانيا ممكن است منظور از ساعة همان ساعت مرگ يا ساعت حوادث وحشتناكى باشد كه انسان را در آستانه مرگ قرار ميدهد ثالثا ممكن است اين تعبير كنايه از حوادث هولناك بوده باشد زيرا آيات قرآن مكرر ميگويد كه شروع رستاخيز با يك سلسله حوادث فوق العاده هولناك همراه است : و زلزله ها، طوفانها، صاعقه ها و مانند آن در آن هنگام به وقوع مى پيوندند. 3 - با اينكه مى دانيم روز رستاخيز و حوادث قبل از آن مسائل حتمى است و به هيچ وجه قابل تغيير نيست ، چگونه در آيه فوق مى گويد: اگر خدا بخواهد آن را بر طرف خواهد ساخت ؟ آيا فقط منظور بيان قدرت پروردگار است ؟ و يا معنى ديگرى منظور بوده است ؟ در پاسـخ اين سؤ ال بايد گفت : منظور اين نيست كه خداوند اصل قيام ساعت و روز رستاخيز را با دعا از بين ببرد بلكه منظور اين است مشركان - و حتى غير مشركان - هنگامى كه در آستانه قيامت قرار گيرند از حوادث و مشكلات آن و كيفرهاى سختى كه در پيش دارند وحشت ميكنند و از خدا مى خواهند اين وضع را بر آنان آسان گرداند و آنها را از خطرات برهاند، در حقيقت دعا براى نجات خويش از حوادث دردناك است نه دعا براى از بين رفتن رستاخيز.
از برترین صدقات
حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام
▫️عوْنُكَ لِلضَّعِيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَة
▪️کمک کردن به شخص ضعیف از برترین صدقات است
«تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام» ص ۴۱۴
حضرت ایت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها نفر از مردم اصفهان: ۲۸ / آبان / ۱۴۰۱ علت عصبانیت غرب پیشرفتهای جمهوری اسلامی است؛ بساط شرارت بدون شک جمع خواهد شد فریبخوردگان، موعظه و عاملان جنایت، تخریب و تهدید به اندازه گناهشان مجازات شوند مشکلات اقتصادی با تلاش بیشتر دستگاهها و همافزایی مردم و مسئولان حل خواهد شد
امامجمعه سخنگوی انقلاب اسلامی است و یکی از وظایف اساسی او بازتولید مفاهیم معرفتی و مبانی انقلابی و پاسخگویی به شبهات با زبان روز و تبیین مستدل آنها و رفتار پدرانه با همه است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
اهمیت جایگاه نماز جمعه و جایگاه استثنایی آن در میان فرائض دینی «پیوند میان توجه به خدا و حضور و اجتماع مردمی»، «ذکر و یاد خدا بهصورت دستهجمعی و نزول برکات آن بر جمع»، «استمرار بدون توقف نماز جمعه در هر هفته»، «پایگاهی مهم برای طرح مسائل مختلف جامعه اعم از مسائل فکری، خدمات اجتماعی، همکاریهای عمومی و آمادگیها و بسیج نظامی» و «آمیختن معنویت با سیاست» از مهمترین ویژگیهای نمازجمعه است که آن را تبدیل به ظرفیت عظیم و فرصت فوقالعاده کرده است. نماز جمعه با چنین ویژگیهایی، حلقهای مهم در سلسله قدرت نرمِ مُفصل و طولانی نظام اسلامی است ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
در نماز جمعه قشرها و سلایق مختلف حضور دارند، رفتار امامجمعه باید همانند رفتار پدر با فرزندان خود باشد و باید همه را بر سر سفره معنویت و دین بنشاند. جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
جشن میلیونی غدیر در تهران و حضور قشرها و ظواهر مختلف، پدیدهای عجیب: در این جشن همه جور آدمی حضور داشتند و همه نیز با وجود تفاوتهای ظاهری طرفدار دین هستند ... من در یکی از سفرهای استانی در جمع علمای آن استان به حضور افراد مختلف در مراسم استقبال اشاره کردم و گفتم در میان مردم، افرادی گریه میکردند که شاید شما در برخورد با آنها احتمال دهید که حتی اعتقادی به دین ندارند در حالی که همه آنها معتقد به دین هستند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
سلوک مردمی یعنی حضور در بین مردم و گفتگو با آنان: صِرفِ رفتن بین مردم کار مهمی است بنابراین از مردم فاصله نگیرید و ارتباطات خود را به یک گروه خاص محدود نکنید، البته در طول این سالها، شبکه امامت جمعه جزو مردمیترین نهادهای انقلابی بوده است. فعالیت گروههای پُر شمار جوان، خودجوش، گمنام و بیادعا در سراسر کشور، وظیفه ائمهجمعه، ارتباط با این گروهها و حمایت از آنان: شرکت در خدمات اجتماعی، همچون کمک به مردم در حوادث طبیعی و در مقابله با کرونا و جمعآوری کمکهای مؤمنانه برای نیازمندان جزو کارهای لازم امامان جمعه است که بعضی از ائمهجمعه نیز انصافاً در این زمینه خوش درخشیدهاند ... ما طرفدار عدالت هستیم و پرچم آن را بلند کردهایم اما تحقق عدالت بدون کمک به طبقه محروم و مستضعف معنا ندارد ... ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
پرهیز از ورود در فعالیتهای اقتصادی توسط ائمه جمعه: از فعالیت اقتصادی حتی بهعنوان تأمین هزینههای نماز جمعه باید اجتناب شود چرا که آثار منفی ورود بعضی از آقایان محترم به این فعالیتها، هنوز هم دامنگیر نظام اسلامی است. اداره تشکیلات روحانیت و حوزههای علمیه، همواره مردمی: حوزههای علمیه، مراجع و فضلای حوزه، وابسته به مردم هستند و احتیاجی به دولتها و قدرتها ندارند و این یک افتخار و امتیاز است. به همین علت است که حوزههای علمیه در قضایای مختلف توانستهاند بدون رودربایستی با دولتها در کنار مردم بایستند. بنابراین نمازجمعه نیز باید به همین شکل و با کمکهای مردمی اداره شود. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
خطبه نمازجمعه و خطیب، سخنگوی انقلاب اسلامی و تبیینکننده و مطالبهگر مبانی انقلاب: هنر بزرگ خطیب جمعه این باشد که مفاهیم معرفتی و انقلابی همچون مسئله بسیار مهم عدالت، استقلال، حمایت از مستضعفین و پیروی از شریعت را متناسب با نیازهای روز و با ادبیات جدید بازتولید کند.خطبهها باید پُر مغز، آموزنده و پاسخگوی سؤالات عمومی باشد: ادبیات خطبه باید گرم، صمیمی، اتحادآفرین، امیدبخش، بصیرتافزا و آرامشبخش به مردم باشد نه آنکه موجب اضطراب، حاشیهسازی، تلاطم روحی، بدبینی به وضع کنونی و آینده شود و برای هجمه معاندان نیز دستاویز ایجاد کند. ۵ /مرداد/ ۱۴۰۱
انقلاب اسلامى و ملت ایران، علىرغم میل قدرتهاى جهانخوار، براى ملتها الگو شدهاند؛ الگویى زنده و آموزنده. اینکه شما مىبینید در کشورهایى که دهها سال در قفس تنگ توهمات حزبى و ستم قومى گرفتار بودند، ملتها - مخصوصاً ملتهاى مسلمان و همچنین ملتهاى مظلوم بسیارى از کشورهاى دیگر - احساس هویت و شخصیت مىکنند و حرفشان را مىزنند و حقشان را مطالبه مىکنند، این به برکت استقامت ملت ایران است. از روزى که ما شروع کردیم، تا روزى که ملتهاى دنیا الگو و نسخهى ما را تکرار کردند، ده سال و بیشتر طول کشیده است. آنچه که در دنیا مشاهده مىشود، الگوى مقاومت ملت ایران است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۳
امریکا و اذنابش خوب فهمیدهاند که با حاکمیت و شیوع دین و معرفت دینی، نخواهند توانست نظام سلطهی عالمی و جهانی را حفظ کنند. راه موفقیت امریکا و دیگر قدرتها و مرتجعان و حکام ظالم و حلقههای زنجیرهی سلطهی جهانی این است که مردم از دین و معرفت و ایمان دینی عاری بشوند؛ بیبندوبار، بیایمان، بیعقیده، بیتعصب و بیغیرت دینی بشوند. مردم و ملتها را اینطور میپسندند. لذا وقتی میبینند از کانونی مثل ایران اسلامی، ایمان و عمل و جهاد تراوش میشود و به همهجا پر میکشد، بشدت با آن مبارزه میکنند. امروز همهی قدرتهای مستکبر و ظالم و شیطانی، با اسلام و ایران اسلامی - به عنوان کانون اسلام - مخالفند. ما در چنین وضعیتی، باید با همهی وجود و امکانات، دودستی و محکم به اسلام و وحدت اسلامی بچسبیم و آن را حفظ کنیم.۱۳۶۹/۰۳/۰۴
برادران عزیز ما از پیروان مکتب اهلبیت(علیهمالسّلام)! در هرجای دنیا که هستید، این دو نکته را هرگز فراموش نکنید: اول، تعارف و ارتباط و وصل و خبرگیری از هم و اطلاع از نظرات هم و کمک به یکدیگر. (...) آن نکتهی دوم، همین ایجاد وحدت و مهربانی با فرق دیگر اسلامی است. نگذارید دشمن سوء استفاده کند. نگذارید دشمن به دست برادران، آنها را ضعیف کند و از بین ببرد؛ «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»(۱). در دنیای اسلام، همه را برادر بدانید. امروز مجموعهی اسلام، از سوی دشمنان مورد تهدید است. امروز از سوی قدرتهای استکبار جهانی، اصل دین مورد فشار و تهدید است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۴ ۱ ) سوره مبارکه الأنفال آیه 46
این مردمی که در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیینکننده میباشند. اگر خدای نکرده جنگی بشود، اینها هستند که باید بیایند دفاع کنند. اگر سازندگی باشد، اینها هستند که در سازندگی باید شرکت کنند. اگر حمایت از حرکتی باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. اگر خنثی کردن توطئهی دشمن باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. دشمن هم که میخواهد کاری انجام بدهد، چون از کودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فکر کار کردن روی ذهن همین مردم میافتد ... نمازهای جمعه در هرجایی از نقاط کشور، بَهر و بخشی از کار دستگاه رهبری این کشور را انجام میدهند، مردم را توجیه میکنند، به استقامت در راه وادار مینمایند، از اشتباهات دور نگه میدارند، ذهن مردم را با معارفِ لازم آشنا میکنند، دشمنان را نسبت به نفوذ در اذهان مردم مأیوس میکنند، از اینکه دشمن بتواند روی مردم اثر سوء بگذارد، مانع میشوند و مردم را به حرکت و تلاش در مجموعهی کلی نظام وادار میکنند. وقتی نظام مردمی است، همهی مردم باید حرکت کنند، تا نظام راه بیفتد؛ و الّا اگر عدهیی از مردم حرکت نکردند، حرکت نظام، کُند خواهد شد.۱۳۶۹/۰۳/۰۷
دنیا امروز متوجه ملت ایران است. ما ملت ایران باید بتوانیم در پرتو تعالیم اسلام، با تمسک به اسلام و قرآن و در جهت رهنمودهای امام بزرگوار راحلمان، بهسمت هدفهای متعالی این انقلاب، حرکتمان را با شتاب هرچه بیشتر ادامه بدهیم. یک لحظه توقف جایز نیست. ما باید بدانیم دشمنان زخم خورده - آنهایی که امیدوار بودند اسلام از دنیا محو بشود و علیرغم خواست آنان، اسلام روزبهروز در دنیا عالمگیرتر شده است - همچنان در کمینند تا ما یک لحظه غفلت کنیم. لذا غفلت برای ما حرام است. ملت ایران، با قدرت و استقامت و توکل به خدا و اتحاد کامل و شرکت در سازندگی عمومی کشور و با آگاهی و هوشیاری خود، باید دشمنان - یعنی امریکا و ارتجاع و زخمخوردگان - را از دستاندازی به این انقلاب و به کشور عزیزمان مأیوس کند. استکبار جهانی از ملت ایران میترسد؛ مثل همهی بدکاران و راهزنانی که از انسانهای شجاع و آگاه میترسند.
دشمنانی که هنوز درصددند نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، نیات خصمانه و شومشان را اعمال بکنند، چشم امید به اختلافات بستهاند. آنها از وحدت و یکپارچگیِ شما مردم میترسند؛ این را متوجه باشید. ملت ایران، به هیچ قیمت نباید وحدت و یکپارچگی خودش را از دست بدهد. مسؤولان باید متوجه باشند که با این یکپارچگی عظیم، چگونه باید رفتار کرد ... ۱۳۶۹/۰۳/۱۴
اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاه سالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیهی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمیکرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطهیی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمیکرد. روحیهها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابی، ضربهی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمیآید.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
اینها روحیه است که شما و انقلاب شما و امام شما و این جنگ پُربرکت شما، به همهى مسلمانان عالم داد. مقاومت و قیام و روحیهى پولادین و سخن حق و مشت گرهکردهى شما، مسلمانان دنیا را زنده کرد. استکبار نمىتواند این را علاج کند. ما ضربه و شکست را بر امریکا و استکبار وارد کردیم. امام(ره) این بذر را پاشید. چه کار مىتوانند بکنند؟ براى همین است که استکبار، در مقابل ملت ایران، دستپاچه است.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
دشمن تبلیغ میکند که با رفتن امام، دوران امام تمام شد! دشمن غلط میکند. ما هم گفتیم، اعلامیه دادیم، حرف زدیم، همهی مردم هم اثبات کردند که نخیر، دوران امام، با رفتن جسمانی و ظاهری ایشان تمام نشد و نخواهد شد. این ثابت شد؛ اما این دشمن است که میگوید. مبادا یک عده دوست نادان در داخل کشور، به عنوان دلسوزی، به عقل ناقص خودشان چیزی را در گوشهیی نشان کنند که خیال نمایند این با خط امام و انقلاب نمیسازد و شیون سر بدهند که دوران امام تمام شد. اگر چنین سخنی - ولو با اشاره - از زبان کسی صادر بشود، دشمن شاد خواهد شد؛ مواظب باشید. ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ملت اسلام، بیش از یک میلیارد نفوس در دنیا دارد. کشورهایی در آسیا، در خاورمیانه، در آفریقا، با عنوان اسلامی وجود دارد. شخصیتهای برجسته، دانشمندان، متفکران و فیلسوفان در میان مسلمانانِ همه جای دنیا هستند. این جمعیتِ بیش از یک میلیاردی که بیش از یکپنجم نفوس دنیا را دارند اگر بخواهند به قدر نفوس خودشان، در حوادث دنیا اثر بگذارند، معنایش این است که یکپنجم همهی حوادث عالم، با ارادهی مسلمین انجام بگیرد. چیز خیلی مهم و عظیمی است. دین اسلام هم برخلاف بعضی از ادیان دیگر، مردم را به تصمیمگیری، حضور در صحنه، کار داشتن به کار سیاست و ملکداری و اداره و اینطور امور تشویق میکند. این دین، دین زندگی و حکومت و سیاست است. مثل ادیان دیگر نیست که دوری از سیاست و صحنهی زندگی و فعالیتهای گوناگون و امثال اینها را، جزو اصول خودشان بدانند.۱۳۶۹/۰۳/۱۵
ابرقدرتها، چه کار میخواهند بکنند؟ اینکه امریکا و همدستانش هر گاهی یک بار، با یک تهدید حقیقتاً مضحک و خندهآور سعی میکنند که این کوه استوار - یعنی ملت ایران - را از میدان خارج کنند، چرا اثر نمیکند؟ برای خاطر اینکه هر تهدیدی نسبت به جمهوری اسلامی و مسؤولان آن، برای استکبار دیگر فایدهیی نخواهد داشت. چهطور میتوانند روحیهی مسلمانان را که با انقلاب ما به آنها برگشته، دوباره از آنها بگیرند؟ صدوپنجاه سال دیگر کار لازم دارند. مسلمانان انگلیس، چه موقع به خودشان قدرت و جرأت میدادند که هزار هزار به خیابانها بیایند و سخن حق خودشان را با صدای بلند بیان کنند؟ یک دختربچهی مسلمان، چه موقع جرأت میکرد که در قلب دنیای کفر و فساد، داعیهی مسلمانی و حجاب مسلمانی داشته باشد؟ ۱۳۶۹/۰۳/۱۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آزادى فكر و بيان يكى از ارزشهاى انقلاب بود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اساس مسئله براى يك ملت، استقلال و آزادى است.
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید علی امرایی
شـهادت : 1394/4/1 سوریه - دمشق-درعا توسط تروریست های تکفیری
به خاطر آرامش دل حضرت زهرا(ص) و امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و حضرت عباس (ع) به سوریه رفتم تا به حضرت زینب(س) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب»
همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
عابس بن ابى شبيب شاكرى
عابِس بن ابیشَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، (شهادت 61ق)، از اصحاب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنیشاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
از حضرت جواد تا حضرت عسکرى (علیهم السّلام) که هر چه به طرف حضرت عسکرى میرود، بیشتر هم [دیده] میشود و آن این است که دایرهى نفوذ ائمّه و وسعت دایرهى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر (علیهم السّلام) شاید دَه برابر است؛ یعنى این چیز عجیبى است. شاید علّت این هم که اینها را این جور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین بود... این مکاتبات علیبنمهزیار و مانند اینها را که شما مشاهده میکنید نشاندهندهى آن حرکت عظیم و شبکهى عظیم تبلیغاتى و تعلیماتىِ این سه امام بزرگوار است؛ از بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم السّلام)... اینها همه نشاندهندهى حرکت عظیم ائمّه (علیهم السّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه حاکم، دستگاهی پلیسى بود با شدّت عمل؛ در عین حال این جور ائمّه (علیهم السّلام) موفّق شدند؛ غرض [اینکه]، در کنار غربت، این عزّت و این عظمت را هم باید دید.» ۱۳۸۲/۰۲/۲۰ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دایرهى نفوذ ائمّه و وسعت دایرهى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر (علیهم السّلام) شاید دَه برابر است؛ یعنى این چیز عجیبى است. شاید علّت این هم که اینها را این جور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین بود. بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتّفاقاتى که افتاد همین بود که شاید در محاسبات امام هشتم (علیه السّلام) وجود داشته؛ چون قبل از آن، شیعه تَکوتوک همه جا بودند امّا بیارتباطِ به هم، ناامید، بدون اینکه هیچ چشماندازى داشته باشند، بدون اینکه امیدى داشته باشند؛ سلطهى حکومت خلفا هم که همه جا بود. این حرکت امام رضا (علیه السّلام) و آمدن آن حضرت و بعد شهادت مظلومانهى آن بزرگوار کارى کرد که این فضا افتاد دست ائمّه (علیهم السّلام). آن وقت ائمّه هم بنا کردند استفاده کردن. این نامهنگاریها و این رفتنها و مانند اینها را که میبینید، به شکل عادى که اتّفاق نمیافتد؛ همهی اینها در زیر یک پوششى از پنهانکارى اتّفاق افتاده؛ والّا اگر ظاهر بود که با آن شدّت عملى که خلفا داشتند میگرفتند دست و پایش را قطع میکردند. اینها را که شما مشاهده میکنید نشاندهندهى آن حرکت عظیم و شبکهى عظیم تبلیغاتى و تعلیماتىِ این سه امام بزرگوار است؛ از بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم السّلام). ۱۳۸۲/۰۲/۲۰ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
اوج فعالیت تشکیلاتی شیعه در دوران امام عسکری(ع)
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
همرزمان حسین علیهالسلام امام حسن عسکری و برادران امام... امام حسن عسکری(علیهالسلام) حزب طرفدار خود را نزدیک خودش میداند و میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. یعنی قوموخویش درجهی یک هستیم، مثل پدر و فرزند، مثل برادر؛ و مؤمن برادر مؤمن است! یعنی ارتباط میان دو مؤمن، پیوند برادریِ پدر و مادری است، نه برادریِ ناتنی. مراد از مؤمن کیست؟ آن کس که دنبال راه امام عسکری(علیهالسلام) است، این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش. بیانات حضرت آیتالله امام خامنهای در جلسات هیات انصارالحسین علیهالسلام تهران در سال ۱۳۵۱؛ کتاب همرزمان حسین علیهالسلام الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
نامه امیدبخش امام عسکری علیهالسلام حضرت آیتالله امام خامنهای: «عدهای از شیعیان فکر میکردند که امام عسکری (علیهالسّلام) از راه پدرانش منصرف شده. امام عسکری(علیهالسّلام) در نامهای به آنها میفرمایند: «نیّت و عزم ما همچنان مستحکم است. ما دلمان به خوشنیّتی و خوشفکری شما آرام است.»؛ ببینید چقدر این نیروبخش است برای شیعیان... این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش.» کتاب «همرزمان حسین(علیهالسلام)، گفتار دهم، ص۳۴۶.
بدرقه ستارهها
حضرت آیتالله امام خامنهای: این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند ... ۱۳۸۹/۷/۲۹ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
سرچشمه برکات
حضرت آیتالله امام خامنهای: قم، حرم مطهّر و مضجع شریف حضرت فاطمه معصومه علیها سلام است؛ آن بزرگواری که این سرچشمه جوشان و خروشان نخستین بار از کنار مرقد او جوشید و برکاتش به همه عالم و بخصوص به دنیای اسلام رسید. ۷۹/۷/۱۴ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
معصومهی بهشت
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما باید از حضرت معصومه علیهاالسلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی. ۷۱/۴/۲۸ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
بعضیها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتهاند؛ خیال میکنند کار [فرهنگی این است]؛ میگویند باید دانشجو شاد باشد! شاد بودن برای هر محیطی چیز خوبی است امّا چهجوری؟ به چه قیمتی؟ غربیها چقدر بهره بردهاند از این اختلاط دختر و پسر که ما بهره ببریم؟ یک روزی به ما میگفتند که در اروپا -آن روز اروپا را مطرح میکردند- حجاب نیست و زن و مرد با هم قاطیاند، هوس و شوق جنسی هم در آنجا طبعاً کنترلشده است. خب، حالا شما نگاه کنید ببینید همینجور است؟ آیا هوسها کنترلشده است یا هوسها تحریکشده است؟ اینهمه جنایت جنسی امروز دارد در آمریکا و در اروپا اتّفاق میافتد؛ به جنس مخالف هم دیگر حالا اکتفا نمیکنند! و از این بدتر هم خواهد شد. اسلام انسان را شناخته است که حکم حجاب را داده، حکم عدم اختلاط زن و مرد را داده. اسلام من و شما را شناخته؛ [انسان] مال خدا است و [او] آفرینندهی ما است. اردوی مختلط یعنی چه؟ کوهنوردی مختلط، اردوی مختلط، گاهی حتّی خارج از کشور! نه، کار فرهنگی ماهیّت دیگری دارد، مفهوم دیگری دارد. مسئولین فرهنگی دانشگاهها بفهمند چهکار میکنند.۱۳۹۴/۰۸/۲۰
وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانتآمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادیخواه و طرفدار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش میآید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئلهی حجاب همینجور است، مسائل دیگر همینجور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.۱۳۹۴/۰۶/۰۴
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
بزرگداشت شهدا برای آیندهی این کشور، حیاتی و ضروری است. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
براى تداوم انقلاب و خط امام به مجاهدت سختترى نيازمنديم.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۳۹
و الذين كذبوا باياتنا صم و بكم فى الظلمات من يشإ الله یضلله و من يشأ يجعله على صراط مستقيم(۳۹)
ترجمه : ۳۹ - آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كر و لال در تاريكى ها قرار دارند، هر كس را خدا بخواهد (و مستحق باشد) گمراه مى كند و هر كس را بخواهد (و شايسته بيند) بر راه راست قرار خواهد داد.
تفسیر كر و لالها! بار ديگر قرآن به بحث از منكران لجوج ميپردازد و مى گويد: آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كر و لال هستند، و در ظلمت و تاريكى قرار گرفته اند (و الذين كذبوا باياتنا صم و بكم فى الظلمات ). نه گوش شنوائى دارند كه حقائق را بشنوند، و نه زبان حقگوئى كه اگر حقيقتى را درك كردند براى دگران بازگو كنند. و چون ظلمت خود خواهى و خود پرستى و لجاجت و جهل گرداگرد آنها را فرا گرفته ، نميتوانند چهره حقايق را ببينند و به اين ترتيب از اين سه نعمت بزرگ (شنيدن و ديدن و گفتن ) كه انسان را با دنياى خارج مربوط ميسازد محرومند. بعضى از مفسران معتقدند كه منظور از افراد كر مقلدينى هستند كه بدون چون و چرا از رهبران گمراهى تبعيت ميكنند و گوش خود را بسته اند كه صداى رهبران الهى را نمى شنوند، و منظور از افراد گنگ همان رهبران گمراه هستند كه حقايق را بخوبى درك ميكنند، اما براى حفظ موقعيت و منافع مادى خويش مهر سكوت بر لب زده اند و هر دو دسته در ظلمت جهل و خود پرستى گرفتارند. و بدنبال آن ميفرمايد: خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى كند و هر كس را بخواهد بر جاده مستقيم قرار مى دهد (من يشاء الله يظله و من يشاء يجعله على صراط مستقيم ) سابقا گفته ايم نسبت دادن هدايت و ضلالت به مشيت و اراده خدا موضوعى است كه آيات ديگر قرآن آن را بخوبى تفسير مى كنند، در يك جا مى خوانيم يضل الله الظالمين خداوند ستمگران را گمراه مى كند و در جاى ديگر و ما يضل به الا الفاسقين تنها فاسقان را گمراه مى كند و در جاى ديگر و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى مستقيم خود هدايت خواهم كرد از اين آيات و آيات ديگر قرآن بخوبى استفاده مى شود كه هدايتها و ضلالتهائى كه در اين موارد به اراده خدا نسبت داده شده است در حقيقت پاداش و كيفرهائى است كه در مقابل انجام اعمال نيك و بد به بندگان مى دهد و به تعبير روشنتر گاهى اعمال فوق العاده زشتى از انسان سر ميزند كه بر اثر آن تاريكى وحشتناكى روح او را احاطه خواهد كرد، چشمان حقيقت بين از او گرفته مى شود، و گوش او صداى حق را نمى شنود، و زبان او از گفتن حق باز مى ماند. اما بعكس گاهى چنان كارهاى نيك فراوان از او سر ميزند كه يك دنيا نور و روشنائى به روح او مى پاشد، ديد و درك او وسيعتر و فكر او پرفروغتر و زبان او در گفتن ، حق گوياتر ميشود، اين است معنى هدايت و ضلالت كه به اراده خدا نسبت داده مى شود.
آنگاه که مؤمن از دنیا فاصله بگیرد، علوّ مقام پیدا کرده، شیرینی محبّت خدا را می یابد. در این حال در نزد اهل دنیا دیوانه تلقّی می شود در حالیکه آنچه این افراد را از خود بی خود کرده است، شیرینی محبّت خداست که نمی گذارد به چیز دیگری توجّه کنند.
پیام رهبر معظم انقلاب در پی حادثه تروریستی در حرم شاهچراغ: ۰۵ / آبان / ۱۴۰۱ همه باید در مقابل جریان بیاحترامی به جان مردم و امنیت و مقدسات ید واحده باشیم داغ این عزیزان جز با اقدام قاطع درباره سررشته این فاجعهآفرینها جبران نخواهد شد ملت عزیز و دستگاههای مسئول یقیناً بر توطئه خباثتآمیز دشمنان فائق خواهند آمد
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به همایش بزرگداشت روز بسیج اساتید، بر مسئولیت و نقش استادان بسیجی در زمینه آمیختن پیشرفت و نوآوری علمی با اخلاق و تربیت نفسانی تأکید کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که حجتالاسلام رستمی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها آن را در همایش بزرگداشت بسیج اساتید قرائت کرد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله و الصلاة علی رسول الله و آله الاطهار به استادان بسیجی دانشگاه و اجتماع آنان در روز ملی بسیج اساتید، سلام و درود میفرستم و یاد دانشمند مجاهد، شهید مصطفی چمران و دیگر شهدای دانشگاه را عزیز و گرامی میدارم. سایهی مبارک استاد متعهد و متدین و مجاهد بر سر دانشگاه کشور یکی از بزرگترین نعمتهای الهی و نویددهندهی سرافرازی و رستگاری آیندهی ملت ایران است. علم نافع و پیشرفتهی شما چه در موضوعات راهبردی و اساسی و چه در مسائل نقد و کاربردی، نیاز حتمی و فوری کشور است. فعالیت استاد بسیجی تنها تعلیم نیست، پیشرفت علمی، نوآوری در ماهیت دانش و زبان آن، آمیختن آموزش با اخلاق و تربیت نفسانی، همت گماشتن به دوگانهی: فراگیری تازههای علمی، و اجتهاد و تولید علم، و وظائف دیگری از این قبیل نیز در زمرهی مسئولیتهای استاد علم است، و شما بسیجیان عزیز در همهی این زمینهها میتوانید پیشتاز و پیشران باشید. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای ۳۰ خرداد ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حضور بانوی ورزشکار بر سکوی قهرمانی با حجاب اسلامی و دست ندادن با مرد بیگانه، اهداء مدالهای قهرمانی به خانوادههای شهدا، سر به خاک ساییدن و ذکر نام ائمه هدی پس از پیروزی، و عزیمت هیئت ورزشی به زیارت اربعین، پدیدههای شگرف و بیبدیلی در دنیای مادی و پر از فساد امروز است که برای شناخت اعماق روحی و اخلاقی ملت ایران باید مورد توجه قرار بگیرند.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
انقلاب اسلامی موجب ایجاد جاذبه عمومی برای جهاد و شهادت در راه خدا شد و بیش از 5 هزار شهید ورزشکار نشانههای ممتازی از این جاذبه فراگیر و اثرگذار هستند.
دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار و جمعی از مادران شهدای ورزشکار 18 /مهر/ 1401
شهیدان به جامعه ایمانی بشارت و دلگرمی میدهند که مجاهدت در راه خدا با وجود دشواریها، عاقبت بسیار خوبی دارد و پایان آن نه با ترس همراه است نه با اندوه.
دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار و جمعی از مادران شهدای ورزشکار 18 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای
اغتشاشهای پراکنده طراحی انفعالی و ناشیانه دشمن در مقابل پیشرفتها و حرکتهای ابتکاری و بزرگ ملت ایران:
تا هنگامی که ملت در مسیر نظام اسلامی و ارزشهای دینی قرار دارد، این دشمنیها ادامه خواهد داشت و تنها راه علاج آن ایستادگی است و مسئولان کشور نیز مراقب باشند اینگونه مسائل آنها را از مسئولیتها و وظایف اصلی در عرصه داخلی و خارجی باز ندارد. 20 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای: در حوادث اخیر، نقش و دخالت دشمن برای همه و حتی برای صاحبنظران بیطرف خارجی روشن و آشکار است: این قضایا یک موضوع خودجوش درونی نیست البته ممکن است از برخی زمینهها استفاده کرده باشند اما اقدامات دشمن همچون تبلیغات، تلاش برای اثرگذاری فکری، ایجاد هیجان، تشویق و حتی آموزش راههای ساخت مواد آتشزا، اکنون کاملاً واضح و آشکار است.
نکته مهم در این قضایا «انفعالی و واکنشی بودن حرکت دشمن»: ملت ایران در فاصله زمانی کوتاه، حرکت های بزرگی انجام داد که ۱۸۰ درجه در نقطه مقابل سیاستهای استکبار جهانی بود و آنها ناچار به عکسالعمل شدند و در همین چارچوب با برنامهریزی و صَرف پول، افرادی از جمله برخی سیاسیون در آمریکا، اروپا و برخی نقاط دیگر را به میدان آوردند.
این حرکت های عظیم نشان داد ملت ایران با نشاط، متدیّن و پایبند به ارزشها و مسائل دینی است و کشور نیز حرکت رو به جلو خود را با شتاب ادامه می دهد ... ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: حضور میلیونی جوانان در راهپیمایی اربعین و حرکت های مؤمنانه نمونه ای از #تدیّن، #دینباوری و حرکتهای بزرگ ملت ایران: در واقع ابتکار به دست ملت ایران بود و #دشمن مجبور به عکسالعمل ناشیانه و ابلهانه و برنامهریزی برای اغتشاش شد. متفاوت بودن حکم کسانی که به خیابانها آمدند: برخی از این افراد یا عامل دشمن هستند یا اگر عامل هم نباشند همجهت با دشمن هستند و برخی هم افراد هیجان زده هستند. در مورد دسته دوم باید کار فرهنگی انجام گیرد اما درخصوص دسته اول، مسئولان قضایی و امنیتی باید وظیفه خود را انجام دهند … ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: اینکه برخی میگویند فضا را امنیتی نکنید بله ما هم موافق هستیم و تا آنجایی که ممکن است فضا نباید امنیتی شود اما کار فرهنگی جای خود و کار قضایی و امنیتی هم در جای خود. تا زمانی که ملت ایران، پرچم اسلام را به دست گرفته و همراه نظام اسلامی است، این دشمنیها به اَشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و تنها راه علاج آن نیز ایستادگی است البته اینگونه نیست که بگوییم حرکت در مسیر اسلام، برای ما از جانب شیاطین دردسر درست کرده است زیرا آنهایی هم که در مسیر اسلام نیستند به نحو دیگری دچار دردسر از طرف شیاطین هستند. ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱
ایستادگی ما در مقابل طراحیها و دردسرسازیهای شیاطین موجب توقف نمیشود و زمینه ساز حرکت رو به جلو می شود. توصیه به مسئولان کشور: مراقب باشید این مسائل حواس شما را پرت نکند و از کارهای اصلی و اساسی باز نمانید. سازندگیها و کارهای بزرگ اجرایی و قانونگذاریهای کارآمد و کارهای بزرگ قضایی و مسائل مهم در سیاست خارجی نباید معطوف به این حوادث جزئی شوند و به لطف خدا اینگونه هم نخواهد شد. ما به وعده الهی مبنی بر پیروزی قطعی یقین داریم و حتماً کمک الهی همراه ما خواهد بود. ۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
۲۰ /مهر/ ۱۴۰۱ حضرت آیت الله امام خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام: راه علاج دشمنیها، ایستادگی است؛ حوادث جزیی حواس مسئولان را از سازندگی پرت نکند
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ایستادیم و پیش رفتیم؛ غلط میکند کسی فکر کندن درخت تناور جمهوری اسلامی را هم بکند
عادیسازی روابط با سلول سرطانی صهیونیسم بزرگترین خیانت به اسلام است
هندسه سیاسی دنیا در حال تغییر است؛ امت اسلامی باید جایگاه رفیع خود را پیدا کند 22 /مهر/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای: اتحاد و انسجام مهمترین نیاز امت اسلامی برای نقش آفرینی و دستیابی به جایگاه رفیع در هندسه جدید قدرت و جایگاه بسیار مهم فرزانگان و خواص و جوانان روشنبینِ دنیای اسلام برای تحقق این مهم: «وحدت اسلامی» و حضور تأثیرگذار در دنیای جدید امکانپذیر و شدنی است به شرط تلاش عملی و ایستادگی در مقابل سختیها و فشارها که نمونهی بارز آن نظام جمهوری اسلامی است که در مقابل قدرتها تسلیم نشد و ایستاد و اکنون به درخت تناوری تبدیل شده است که حتی تصور «کَندن» آن نیز امکان پذیر نیست ... ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: عید گرفتن روز میلاد پیامبر اسلام (ص) باید برای امت اسلامی فرصتی برای درس گرفتن و الگو قرار دادن آن حضرت، به عنوان «اسوه حسنه» باشد. رنج و سختی امت اسلامی برای پیامبر رنجآور و برای دشمنانِ مسلمانان مایه خرسندی ... تبیین و تحلیل چرایی رنجهای امت اسلامی در دنیای امروز: مشکلات و سختیهای دنیای اسلام علل متعددی دارد اما یکی از مهمترین این علتها، تفرقه و جدایی مسلمانان از یکدیگر است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: نتیجهی قهری تفرقه و جدایی «ذلت» و «دوری از عزت»: وظیفه خواص و افراد تأثیرگذار دنیای اسلام، تمرکز بر ایجاد راهها و زمینههای عملی برای اتحاد بین مسلمانان است زیرا دشمن در نقطه مقابل، با ایجاد یک سلول سرطانی در منطقه و در زمین فلسطین، به نام رژیم جعلی صهیونیستی و استقرار صهیونیستهای خبیث، فاسد، قاتل و بیرحم در آن، به دنبال ایجاد بیشترین اختلاف در میان مسلمانان و کشورهای اسلامی است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: عادی سازی روابط برخی کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی را یکی از بزرگترین خیانتها: ممکن است برخی بگویند تحقق وحدت در شرایط فعلی با وجود برخی رؤسای کشورهای اسلامی امکانپذیر نیست اما روشنفکران، علما، فرزانگان و نخبگان دنیای اسلامی میتوانند فضا را متفاوت از خواست دشمن کنند که در این صورت امکان تحقق وحدت، آسانتر خواهد شد. نقشه سیاسی دنیا در حال تغییر و نظام تک قطبی در حال حرکت به سمت مطرود شدن است و سلطه استکبار جهانی نیز هر روز بیش از گذشته مشروعیت خود را از دست میدهد، بنابراین دنیای جدیدی در حال شکلگیری است و سؤال بسیار مهم این است که جایگاه دنیای اسلام و امت اسلامی در این دنیای جدید کجاست؟ در چنین شرایطی امت اسلامی میتواند جایگاه رفیعی داشته باشد و در دنیای جدید، الگو و پیشرو باشد، به شرط آنکه بتواند به اتحاد کلمه برسد و خود را از تفرقه و وسوسههای امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای بزرگ رهایی بخشد. «آیا اتحاد کلمه مسلمانان و داشتن جایگاه رفیع در دنیای در حال تغییر امکان پذیر است؟»: بله، اتحاد بین ملتهای اسلامی ممکن است اما نیازمند تلاش و عمل و ایستادگی در مقابل فشارها و سختیها است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: بیشترین امید به خواص دنیای اسلام و جوانان روشنبین و نقشآفرینی آنها در هدایت افکار عمومی: یک نمونه از امکان تحقق تأثیرگذاری، جمهوری اسلامی ایران است که نهالی کوچک با هدایتهای امام خمینی(ره) در مقابل دو ابرقدرت آن زمان ایستاد و آن نهال اکنون به درختی تناور تبدیل شده است که غلط بکند کسی حتی فکر کَندن آن را نیز بکند. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما ایستادیم و پیش رفتیم، البته ایستادگی نیز مانند هر کار دیگر سختیهایی دارد اما آن کسانی هم که تسلیم میشوند دچار سختی میشوند با این تفاوت که ایستادگی موجب پیشرفت و تسلیم باعث عقبرفت است.۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: لازمه تحقق وحدت اسلامی، جلوگیری از تبدیل اختلافات مذهبی به تنازع و درگیری است: سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی که با اصل اسلام ضدیت دارند در محافل خود وارد بحث شیعه و سنّی شدهاند که بسیار خطرناک است. «شیعه انگلیسی» و «سنّی آمریکایی» و تلاش برخی برای تحریف آن: شیعه انگلیسی و سنّی آمریکایی یعنی کسی که در هر جایگاه و مقام و کشوری، مانند داعش با ایجاد دعوا و تفرقه و تکفیر در خدمت دشمن است. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: جنایات داعش در عراق، سوریه و بخصوص کشتار دانشآموزان در افغانستان: در هر دو طرف شیعه و سنّی، تندروهایی وجود دارند که ارتباطی به تشیع و تسنن ندارند و این تندرویها نباید زمینهساز اتهام زنی به اصل مذاهب شود و باید با کسانی که به اسم طرفداری از یک مذهب، احساسات طرف دیگر را بر میانگیزند، برخورد جدی انجام گیرد. سختیها و فشارها و کشتارهای روزافزون در فلسطین و دیگر نقاط دنیای اسلام نتیجه «تشتت امت اسلامی» | وجوه اشتراک فراوان مسلمانان: جمهوری اسلامی ایران تاکنون هرآنچه در توان داشته برای تحقق عملی وحدت اسلامی به کار گرفته است که نمونه بارز آن حمایت همه جانبه از برادران اهل تسنن در فلسطین است که این حمایت بعد از این هم با همه توان ادامه خواهد داشت. #مقاومت که در دنیای اسلام شکل گرفته، مورد #حمایت جمهوری اسلامی است: ما به لطف و عنایت خداوند ایمان داریم و به تحقق عملی آرزوی بزرگ وحدت اسلامی، امیدوار هستیم. ۲۲ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما اگر امروز بخواهیم از اسلامی که با این اقتدار در صحنهی سیاست دنیا ظاهر شده است، دفاع بکنیم، هر گروهی سهم و وظیفهیی دارند. آنچه که وظیفهی ما معممان است و آنچه که لازم است، این است که ما باید این جامعه و یا این حرکتی را که به سمت معنویت میرود، با معنویت منطقی و مستدل و صادقانهیی که از خود ما بروز میکند، تضمین کنیم. وظیفهی امروز ما این است. در عَلَمداران دین نباید چیزی مشاهده بشود که رایحهی دوری از معنویت از آن استشمام گردد؛ والّا حرکتی که به سمت معنویت است، ضربه خواهد خورد. چیزی که از آن، بوی علاقهمندی به دنیا و زخارف آن و خودپرستی و منیت و تنازع برای امور دنیوی استشمام بشود، هم از جهت عملی و علمی و هم از جهت عمق بخشیدن به فکر دینی و اسلامی در مردم، ضربه وارد خواهد آورد. اروپا هم به سمت معنویت و دین حرکت میکند؛ میبینید دیگر. کلیساها، کشیشها، آداب و آیینهای مذهبی در کشورهایی که خبری از اینها نبود، بعد از سی یا چهل و یا پنجاه سال ظاهر میشوند و مردم به اینها گرایش پیدا میکنند. اما آنچه متوقع است که منطقی بتواند خواست معنوی را تأمین بکند، همین تفکر اسلامی است ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: هرجا اسلام باشد، رد ارکان نظام سلطهی جهانی هم در آنجا هست. هرجا اسلام تشکیل بشود، ضدیت با ظلم و تجاوز و استعمار و استثمار و تحقیر مردم و ضدیت با بقیهی ملامح و نشانههای نظام سلطهی امروز دنیا نیز در آنجا هست. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی، با نظام کنونی تسلط و اقتدار در دنیا مخالف است. ما با تشریفات موجود دنیا مخالفتی نداریم. طبیعی است که هرجا عرف مراوداتی دارد. ما عرفهای معمولی ملتهای گوناگون دنیا را قبول داریم؛ اما اینکه در میدان زندگی و سیاست، چند کشور بزرگ و ثروتمند حق دارند سرنوشت کشورهای دیگر را به دست بگیرند، این را قبول نداریم. اینکه فرهنگ فساد و ابتذال، باید از جوامع اروپایی و امریکایی به سمت جوامع دیگر که هرکدام فرهنگی دارند، سرازیر بشود، این را قبول نداریم. اینکه هرچه اروپایی آن را خوب میداند، باید به نظر همهی ملتها خوب باشد، ولو در نظر فرهنگ این ملتها خوب نباشد، و یا هرچه اروپایی بد میداند، باید به نظر همهی ملتها بد باشد، ولو در نظر فرهنگ این کشورها بد نباشد - وضعی که امروز در دنیا هست - ما این را قبول نداریم. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
حضرت آیتالله امام خامنهای: جنگ را بر ما تحمیل کردند. ما از جنگ ضربات مادّی و معنوی زیادی دیدیم، اما خسارت نکردیم؛ زیرا با وجود این ضربات، اسلام عزیز شد و همه در دنیا فهمیدند که اگر ملتی مؤمن شد و به خدا و قرآن و روز جزا معتقد گردید و جوانانش در میدان جنگ، اینگونه با مظلومیت جنگیدند، تا حدی که دشمن را ناکام کردند، سربلند و پیروز است. همهی قدرتهای دنیا دستشان را روی هم گذاشتند، تا بتوانند به قصد ساقط کردن نظام اسلامی، بخشی از این کشور را جدا کنند و تمامیت ارضی ایران را از بین بردند؛ ولی نتوانستند. این، شکست قدرتهای بزرگ نیست؟ این، غلبه و عزت و توانایی ملت ما نیست؟ ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: امروز در دنیا، روی چیزهای خاصی حساسیت هست. امروز در دنیا، روی کتک خوردن زن به وسیلهی شوهر، حساسیتی نیست. مردان در اروپا و امریکا - نه همهی آنان - خیلی راحت زنانشان را کتک میزنند. روی ظلم کردن مرد به زن در خانواده، خیلی حساسیتی در دنیا نیست. آمارهایی که ارایه میکنند، نشاندهندهی این است که پدران و شوهران در خانوادههای امریکایی و اروپایی، خیلی راحت به فرزندان و همسرانشان ظلم میکنند. در دنیا روی این مسأله، خیلی هم جنجال نیست؛ امّا روی پوشش زن حساسیت هست! اگر کسی، شخصیتی، فیلسوفی، نظامی، سیاستی، با عریان بودن زن مخالفت کند، این را در دنیا هو میکنند! روی بسیاری از فسادها و روشها و عادات، حساسیتی نیست. اگر کشوری به عنوان یک سیاست، با مشروبات الکلی مخالفت بکند، این را در دنیا هو میکنند، لبخند تمسخر میزنند، او را مرتجع مینامند! این، فرهنگِ کجاست؟ این عریانی زن به عنوان یک سنت، این رواج مسکرات به عنوان یک رسم رایج، متعلق به کجاست؟ این، متعلق به اروپاست و از فرهنگ قدیمی این کشورها ناشی شده است. حالا این رسمها در جاهای دیگر دنیا هم حجیت پیدا کرده است و اگر کسی با آن مخالفت کرد، کأنّه مرتکب گناه کبیرهیی شده است! ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: وضع دنیا عوض خواهد شد و معنویت، حق خود را از اقتدار جهانی در دنیا به دست خواهد آورد. هیچ تردیدی در این نیست. این دیگر امکان ندارد که قدرتهای بزرگ مثل امریکا و غیره، فرض کنند که این حرکت شتابندهی معنویت را در دنیا از بین خواهند برد ... ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: کشورهایی هستند که بههیچوجه در آنها آزادی سیاسی و دمکراسی نیست؛ حتّی مجلس قانونگذاری وجود ندارد - نمیخواهیم حالا تصریح به اسم بکنیم، حساسیتی روی اینها نیست - اما اگر کشوری نگذارد مردم مست کنند، الواتی کنند، عربدهکشی کنند، جلویشان را بگیرد، حساسیت هست و میگویند شما جلوی آزادی مردم را گرفتید! روی آن منع آزادی حساسیتی نیست؛ روی این قضیه هست! البته مقداری از این حساسیت، به خاطر خصومت با جمهوری اسلامی است؛ اما مقدار زیادی هم به خاطر این است که فرهنگ حاکم و مسلط و غالب از نظر اروپاییها، فرهنگ آنهاست. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: همه در دنیا فهمیدند که اگر ملتی مؤمن شد و به خدا و قرآن و روز جزا معتقد گردید و جوانانش در میدان جنگ، اینگونه با مظلومیت جنگیدند، تا حدی که دشمن را ناکام کردند، سربلند و پیروز است. همهی قدرتهای دنیا دستشان را روی هم گذاشتند، تا بتوانند به قصد ساقط کردن نظام اسلامی، بخشی از این کشور را جدا کنند و تمامیت ارضی ایران را از بین بردند؛ ولی نتوانستند. این، شکست قدرتهای بزرگ نیست؟ این، غلبه و عزت و توانایی ملت ما نیست؟ ... این، واقعاً خیلی عظمتی است؛ عظمت اسلام. پس، اسلام در این جنگ عزیز شد و مسلمانان فهمیدند که اسلام با یک ملت چه میکند۱۳۶۹/۰۲/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبههها آمدند و خانوادهها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانههایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
محور، اسلام است. ما باید برای اسلام حرکت کنیم. امروز ایران، مرکز اساسی اسلام است. ایران، ایران اسلامی است. مسلمانان دنیا از هر ملیت و قومیت، امروز چشم به ایران دارند. ناسیونالیستها یکدیگر را دفع میکنند؛ ولی در ایران ما و در این سرزمین پاک و مقدس، این چیست که ملتهای دیگر را به خودش جذب میکند؟ این، ایمان و اسلام و مبارزهی در راه هدفهای بزرگ اسلامی است که بزرگترین آن، ستیزهگری با ظلم و ستم و تلاش در راه آزادی و عدالت است؛ هیچ چیز دیگری نیست. ملتها مجذوب این چیزهایند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲
این انقلاب، به همهی بدیها در سطح ارتباطات جهانی و روابط میان ملتها، پیشانی گره کرده و روی ترش نشان داده و به همهی قدرتهای ظالم و متعرض، «نه» گفته است. این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، به بیعدالتیهایی که امروز در سطح جهان رایج است و به نظامی که این بی عدالتیها را در خود دارد، اعتراض کرده و معترض خواهد ماند. برای همین است که در هر نقطهیی از دنیا، آحاد مردمی که از این انقلاب اطلاعی دارند، وقتی از نام انقلاب و رهبر کبیر آن و پاسداران جانبرکف انقلاب - یعنی ملت بزرگ ما - سخنی به میان میآید، با احترام و تجلیل آنها روبهرو میشویم. ما این را شاهد بودهایم و میدانیم. این، به خاطر آن است که انقلاب اسلامی ایران و این نظام مقدس الهی، از حقوق مظلومان دفاع کرده است. ما باید #قوی باشیم، تا امید در دل ملتها باقی بماند. ۱۳۶۹/۰۲/۲۲ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
به امام بگو فدای سرتان مادر اسیری - نمیدانم در تبریز بود، یا در جای دیگر - به من گفت که بچهام اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو به امام بگو که فدای سرتان، من ناراحت نیستم. این زن، وضع خیلی عجیبی داشت. دیدم جمعیت را میشکافد و میآید. نمیگذاشتند بیاید؛ من گفتم بگذارید بیاید، ببینم چه میگوید. آمد این حرف را زد. از این حرف، من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی که خدمت امام آمدم، یادم هم رفت اول بگویم؛ بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکی از آقایانی که در آنجا بود، گفتم به امام عرض بکنید، یک جمله ماند. ایشان، پشت درِ حیاط اندرونی آمدند، من هم به آنجا رفتم. وقتی حرف آن زن را گفتم، امام آنچنان چهرهیی نشان دادند و آنچنان رقتی پیدا کردند و گریهشان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم. این، واقعاً خیلی عجیب است. ما اینهمه شهید دادیم، مگر شوخی است؟ هفتادودو تن از یلان انقلاب قربانی شدند، ولی او مثل کوه ایستاد و اصلاً انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است؛ حالا در مقابل اینکه یک اسیر را کشتند، چهرهاش گریان میشود. اینها چیست؟ من نمیفهمم. آدم اصلاً نمیتواند این شخصیت و این هویت را توصیف کند. غرض، کار شما باید همهی این جوانب را نشان بدهد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۱
فتوحات ما با «تقوا» امکانپذیر شد حضرت آیتالله امام خامنهای: «علایم ایمان، گناه نکردن، از خدا ترسیدن، با بندگان خدا خوب بودن، با دشمنان خدا خصم و سرسخت بودن، از اختلافهای کوچک برادران راحت صرفنظر کردن، و با دشمنان ذرهذره را به حساب آوردن است. در مقابل مؤمنین، فروتن باشید و خودتان را ذلیل بگیرید؛ «اذلّة علی المؤمنین» این، با شاخوشانهکشیدن با همدیگر، نمیسازد. این، با محبت و گذشت و مدارا ایجاد میشود. تقوا، اینهاست. تقوا در مسایل مالی، تقوا در مسایل ناموسی، تقوا در مسایل شخصی، تقوا در مسایل سیاسی، بخصوص تقوا در مسایل کاری را مهم بینگارید. بدانید که در حرکت تقوایىِ این کشور و این ملت، آنچنان اوج و رونقی به حرکت این ملت داده خواهد شد که چشم دنیا را خیره خواهد کرد. هرجایی که ما نمایشی از تقوا دیدیم، همین اثر را هم دیدیم. فتوحات میدان جنگ، همینطور بود. خرمشهر، با تقوا به دست آمد. به وسیلهی تقوا و اتکال به خدا بود که دشمن در جنگ هشتساله شکست خورد.» ۱۳۶۹/۳/۲
ما باید #ایران_اسلامی را آنچنان آراسته کنیم و بسازیم که برای اسلام موجب آبرو بشود. یک ایران بیسواد و بیبهداشت و بیرشد؛ ایرانی که آحاد مردم در آن، اتحاد و اتفاقی نداشته باشند، برای اسلام و انقلاب و نهضت اسلامی، هیچ افتخاری درست نمیکند؛ بلکه بهعکس، موجب سرشکستگی هم خواهد شد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
انسان گاهی در رادیوها یا در اطلاعیههایی که مخالفان انقلاب مینویسند، چیزهایی میشنود و یا میخواند که تعجب میکند اینها را از کجا میآورند. علت اینکه تبلیغات جهانی سعی میکنند مشکلاتی را که در ایران نیست، به ایران نسبت بدهند؛ آنچه را که کوچک است، ده برابر و صد برابر بزرگتر کنند، این است که میخواهند مردم دنیا را نسبت به مسائل ایران، دچار یأس و ناامیدی کنند. میخواهند بگویند که اسلام و انقلاب این است و انقلاب و اسلام نمیتوانند یک کشور و ملت را اداره کنند و سعادتمند نمایند. عزت و بیداری و شجاعت و تسلیمناپذیری ملت ایران، با نشاط شدن این نسل انقلابی، ابتکار و فعالیت و حرکت به سمت خودکفایی در ایران را ندیده میگیرند؛ اما فرضاً اگر سیب زمینی یکچندروزی کم است، تمام رادیوهای دنیا میگویند که در ایران مسألهی سیب زمینی وجود دارد! نه برای خاطر اینکه سیب زمینی مهم است؛ بلکه به این دلیل که نشان دادن حتّی یک نقطه ضعف کوچک در ایران اسلامی، برای آنها خیلی مهم است. اگر یک نقطه ضعف کوچک پیدا کردند، برای آنها فوزی است و خوشحال میشوند. شما باید سعی کنید ایران را آنچنان بسازید که برای اسلام و مسلمین، مایهی افتخار باشد. ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
ما در شکلدهی و راهاندازی حرکت اسلامی در جهان، هیچ نقش مستقیم و غیر مستقیمی که از روی برنامهریزی و طراحی ما باشد، نداریم؛ از اول هم نداشتیم. نقش، از آنِ اسلام است؛ یعنی همین که ملت ایران توانستهاند پرچم اسلام زندگی و زندگیساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی همانطوری که امام عزیزمان تعبیر کردند بلکه اسلام ناب محمّدی (ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملتهای مسلمان دنیا امیدبخش است ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
این روزها از چند جهت، روزهای مهمی است. یکی از علامتهای بیداری یک ملت این است که لحظهها را بشناسد و بفهمد که حالا چه موقعی است و اهمیت این لحظه چهقدر است. ما در دوران طاغوت، لحظههایی را پیدرپی میگذراندیم؛ بدون اینکه بفهمیم چه شد، چه اتفاق افتاد، چه بر سر ما آمد و چه وظیفهیی به ما متوجه شد. شاید خیلی زمان گذشت و ما اینطور بودیم. یکی از برکات این نهضت و از خصوصیات آن رهبر استثنایی بینظیر، همین بود. او لحظهها را به حساب آورد و سرانگشت ذهن ما را حساس کرد. سرانگشتهای حساس، کوچکترین ذرهیی که با آنها تماس پیدا کند، آن را حس میکنند. برخلاف آن، سرانگشتی که بیحس و کَرَخ شده باشد، هیچچیز را حس نمیکند. ما آنطوری بودیم و امام ما را حساس کرد، تا بفهمیم که در زمانه چه میگذرد ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: این سگهای دستآموز امریكا، این اسرائیلیهای بدتر از حیوان، آن همه فاجعهی فضاحتبار را در فلسطین اشغالی انجام میدهند، ولی در دنیا هیچ انعكاسی پیدا نمیكند؛ چون طرفها مسلمانند. این، همان دنیایی است كه سی یا چهل سال بعد از سقوط آلمان هیتلری، تعقیب كسانی را شروع كرد كه گفته شده بود تعدادی یهودی را كشته یا شكنجه كردهاند! شاید حتّی آنچه كه واقع شده بود، خیلی كمتر از آن چیزی بود كه گفته هم میشد ... ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
این جوان پا میشود میرود جنگ، جانش را کف دستش میگیرد، از خطرات عبور میکند، برای چه؟ این در وصیّتنامهها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب.
دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود.۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
جنگیدن با دشمن هم از دور یک چیز آسانی به نظر میآید؛ تا کسی نرود آنجا، صدای توپ و تفنگ و انفجار و مانند اینها را نبیند و نشنود، درست درک نمیکند که چه خبر است. این جوان پا میشود میرود آنجا، جانش را کف دستش میگیرد، از خطرات عبور میکند، برای چه؟ این در وصیّتنامهها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب. دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود. اینجور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند در دنیا میکنند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق میافتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده بر میگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»، این نبود قضیّه؛ قضیّه قضیّهی دین بود، قضیّهی آرمان الهی بود، قضیّهی حاکمیّت اسلام بود، قضیّهی انقلاب بود، اسلام انقلابی بود که اینها را میکشاند.۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
برخی سعی میکنند آرمانهای والای شهیدان را پنهان کنند و دفاع مقدس را در سطح جنگهای معمول دنیا و آرمان آن را در حد عقب راندن دشمن متجاوز تقلیل دهند/ آرمان شهیدان، «خداوند، اسلام، حکومت اسلامی، اسلام انقلابی و احکام دینی مهمی همچون حجاب» است/ علت تأکیدهای امام بزرگوار بر وصیتنامه های شهیدان، درک جاذبه فوق العاده این آرمانها در ایجادشوق فداکاری و ازجان گذشتگی است ... ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
حجاب اسلامی، یکی از الزامات امنیت برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتم [اختلاط زن و مرد] پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ شود، اسلام برای زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و در درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد. برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسئولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است. بیانات در اجتماع زنان خوزستان | ۱۳۷۵/۱۲/۲۰
مقام معظم رهبری (حفظه الله): آن کسانی که با توهم تکیه به دیگران گمان میکنند که امنیتشان را میتوانند تأمین کنند بدانند که سیلی این را به زودی خواهند خورد ۱۴۰۰/۷/۱۱
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
برير بن خضير همدانى مشرقى
بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (شهادت سال 61 هجری)، از شهیدان واقعه کربلا و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت پیامبر (ص) و ازتابعین و یاران امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین(ع) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در دفاع از خاندان پیامبر(ص) دارد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، جهت چيست كه چون امر مى شود، براى جهاد در راه دين، بى درنگ خارج شويد، به خاک زمين دل بستهايد، آيا راضى به زندگانى دنيا عوض حيات ابدى آخرت شديد، در صورتى كه متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندک و ناچيز است، بدانيد كه اگر در راه دين خدا براى جهاد بيرون نشويد، خدا شما را به عذابى دردناک معذب خواهد كرد و قومى ديگر براى جهاد، به جاى شما برمیگمارد و شما به خدا زيانى نرساندهايد و خدا بر هر چيز توانا است ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: در سرعت گذشت زمان و تاريخ زندگی دقيق شويد و بنگريد كه چگونه مرگ با شتاب به سويتان میآيد. بدانيد دنيا آزمايشگاهی موقت يا به قول امام علی(ع) مسافرخانهای بيش نيست، دير يا زود بايد رخت سفر بربست و به ديار آخرت كه دار مقر است، پيوست. هنوز كه دير نشده است، از خواب غفلت برخيزيد، ايمان را دريابيد و به سوی عمل شايسته بشتابيد و حال كه مرگ حتمی است و اسلام عزيز محتاج خون است، حسينوار مرگ سرخ را در آغوش كشيد و از مرگ ذلتبار برهيد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: گول دنيا، منافقين و شيطان را نخوريد؛ چرا كه اينها تنها ظاهری آراسته و فريبنده دارند و در درون زهری كشنده. از خدا بخواهيد تا بصيرتی نيكو به شما عنايت فرمايد تا خود را بشناسيد، قدر خود را بدانيد و تنها بنده او باشيد و از بندگی غير او بپرهيزيد چون شيطان، نفس و دنيا قابل اين نيستند كه حتی يك لحظه پرستش شوند ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: امام را تنها نگذاريد، گوش به فرمان رهبر و دنبالهرو روحانيت اصيل بوده، در راه خدا صبور و شكيبا باشيد، با كمبودها بسازيد، با ارادهای آهنين در خط امام كه همان صراط مستقيم الهی است، استوار باشيد و از تهديد شياطين جن و انس نهراسيد. زندگی مصائب و مشكلات فراوان دارد، چه بهتر كه اين مشكلات در راه خدا بر ما ببارد نه در طريق شياطين ...
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: برادرانم! راه خدا بهترين راهها است، پوينده و كوشنده در اين صراط باشيد و راه مرا كه جهاد فیسبيلالله است در هر زمينهای تداوم بخشيد.
خواهرانم! مسئوليت شما زينبگونه شدن است، سنگين و بر دوش كشيدن پيام خون برادراتان كه پاسداری از مقام والای زن و زهراگونه شدن ديگر خواهران و حفظ حجاب و پاكدامنی و عفت است، سنگينتر است، در اين راه ثابت قدم باشيد و بر تجملات دل نبنديد و تسليم خواستههای نفسانی نشويد.
شهید «امیناله ملائی» شهادت: 30 مهر ماه 1361 در منطقه عملیاتی سومار
بخشی از وصیت نامه: اما اى شمايی كه دنيا، آمال و آرزوها، هوی و هوسها فريبتان داده و از خدا غافلتان نموده است، آيا نمیدانيد كه مثل دنيا، مثل آبِ شور دريا است كه هرچه آن را بنوشيد تشنهتر میشويد؟ آيا نمیدانيد در دنيا خوشی وجود ندارد و تنها با ياد خدا دلها آرام میگيرد؟ آيا زمان فرا نرسيده كه در برابر ذات كبريای خدای قهار، خاشع شويد و خطوط شيطان را رها كرده، بر صراط مستقيم درآييد و برگرديد؛ چون هر قدم كه برداريد بر گردابهای هلاك نزديكتر و از ساحل نجات دورتر خواهيد شد ...
شهید شهید هرمز بابایی شهادت: بیست و هشتم اسفند ماه سال 1363، در شرق رود دجله عراق
بخشی از وصیت نامه: من برای این به جبهه آمدم که وظیفه الهی است و اینکه برای خداوند و جامعه خدمتی کرده باشم و وظیفه هر مسلمان است که در راه خداوند به مردم خدمت کند ...
شهید علی عسگری شهادت: پنجم اسفند 1365، در عملیات کربلای پنج
فرازی از وصیت نامه:
مادرم حلالم کن و صبر و استقامت داشته باش که در دنیا و آخرت سربلند هستید. من راه حسین(ع) را انتخاب کردم که جز آن راهی نیست ...
شهید «ابوالحسن منصوری» در وصیت نامه اش اینگونه آورده است: در اسلام آن چه منجر به شهادت یعنی مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس میگردد و به صورت یک اصل درآمده و نام آن جهاد است ...
شهید مدافع حرم شهید حمید محمد رضایی (ابومجید)
تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه: وظیفه خودم می دانم که صدای هر مظلوم مسلمان در هر جای جهان را شنیدم آنها را یاری کنم ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و قالوا لو لا نزل علیه ءایة من ربه قل إ ن الله قادر على اءن ینزل ءایة و لکن اءکثرهم لا یعلمون (۳۷)
ترجمه : ۳۷ - و گفتند چرا نشانه (و معجزه اى ) از طرف پروردگارش بر او نازل نمیگردد، بگو خداوند قادر است که نشانه اى نازل کند، ولى بیشتر آنها نمى دانند.
تفسیر در این آیه یکى از بهانه جوئى هاى مشرکان مطرح شده است ، به طورى که در بعضى از روایات آمده جمعى از رؤ ساى قریش هنگامى که از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفتند اینها فایده ندارد اگر راست مى گوئى معجزاتى همانند عصاى موسى ، و ناقه صالح ، براى ما بیاور، قرآن در این باره مى گوید: آنها گفتند: چرا آیه و معجزه اى از طرف پروردگار بر این پیامبر نازل نشده است ؟! (و قالوا لو لا نزل علیه آیة من ربه ). روشن است که آنها این پیشنهاد را از روى حقیقت جوئى نمى گفتند، زیرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به اندازه کافى براى آنها معجزه آورده بود، و اگر چیزى جز قرآن با آن محتویات عالى در دست او نبود، همان قرآنى که در چندین آیه آنها را رسما دعوت به مقابله کرده ، و به اصطلاح تحدى نموده است و آنها در برابر آن عاجز مانده اند، براى اثبات نبوت او کافى بود، اما این بوالهوسان بهانه جو از یکسو مى خواستند قرآن را تحقیر کنند، و از سوى دیگر از قبول دعوت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سر باز زنند، لذا پى در پى درخواست معجزه تازه مى کردند، و مسلما اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تسلیم خواسته هاى آنها میشد با جمله هذا سحر مبین همه را انکار مى کردند همانطور که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود. لذا قرآن در پاسـخ آنها مى گوید: به آنها بگو خداوند قادر است آیه و معجزه اى (که شما پیشنهاد مى کنید) بر پیامبر خود نازل کند (قل ان الله قادر على ان ینزل آیة ). ولى این کار یک اشکال دارد که غالب شما از آن بى خبرید و آن اینکه اگر به اینگونه تقاضاها که از سر لجاجت مى کنید ترتیب اثر داده شود سپس ایمان نیاورید همگى گرفتار مجازات الهى شده ، نابود خواهید گشت ، زیرا این نهایت بى حرمتى نسبت به ساحت مقدس پروردگار و فرستاده او و آیات و معجزات او است ، لذا در پایان آیه مى فرماید ولى اکثر آنها نمى دانند (و لکن اکثر هم لا یعلمون ). اشکال : به طورى که از تفسیر مجمع البیان استفاده مى شود از قرنها پیش بعضى از مخالفان اسلام این آیه را دستاویز کرده و به آن استدلال نموده اند که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ معجزه اى نداشته است ، زیرا هنگامى که از او تقاضاى اعجاز مى کنند او تنها با گفتن اینکه خداوند توانائى بر چنین چیزى دارد و اکثر شما نمى دانید قناعت ، اتفاقا بعضى از نویسندگان اخیر دنباله این افسانه کهن را گرفته . و در نوشته خود این ایراد را بار دیگر زنده کرده اند.
پاسـخ : اولا - آنها که چنین ایرادى مى کنند گویا آیات قبل و بعد را درست مورد بررسى قرار نداده اند که سخن از افراد لجوجى به میان آمده که به هیچوجه حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند، و اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در برابر خواسته هاى آنها تسلیم نشده نیز به همین دلیل بوده است و گرنه در کجاى قرآن داریم که افراد حق جو و حق طلب از پیامبر تقاضاى معجزه کرده باشند و او خواسته آنها را رد کرده باشد در آیه 111 همین سوره انعام در باره اینگونه افراد مى خوانیم
و لو اننا نزلنا الیهم الملائکة و کلمهم الموتى و حشرنا علیهم کل شى ء قبلا ما کانوا لیؤ منوا ثانیا - به طورى که از روایات اسلامى استفاده مى شود این پیشنهاد از طرف جمعى از روساى قریش بود و آنها به خاطر تحقیر و نادیده گرفتن قرآن چنین پیشنهادى را مطرح کرده بودند و مسلم است پیامبر در برابر پیشنهادهائى که از چنین انگیزه هائى سرچشمه بگیرد تسلیم نخواهد شد. ثالثا - کسانى که این ایراد را میکنند گویا سایر آیات قرآن را از نظر دور داشته اند که چگونه خود قرآن به عنوان یک معجزه جاویدان صریحا معرفى شده و بارها از مخالفان دعوت به مقابله گردیده و ضعف و ناتوانى آنها را آشکار ساخته است و نیز آیه اول سوره اسراء را فراموش کرده اند که صریحا مى گوید خداوند پیامبرش را از مسجدالحرام به مسجد اقصى در یک شب برد. رابعا - این باورکردنى نیست که قرآن مملو از معجزات و خارق عادات انبیاء و پیامبران بوده باشد و پیامبر اسلام بگوید من خاتم پیامبرانم و برتر از همه آنها، و آئین من بالاترین آئین است ، اما در برابر خواسته حقجویان کمترین معجزه اى از خود نشان ندهد آیا در اینصورت در نظر افراد بیطرف و حقیقت طلب نقطه ابهام مهمى در دعوت او پیدا نمیشد؟! اگر او معجزه اى نمى داشت مى بایست مطلقا سخنى از معجزات انبیاى دیگر نگوید تا برنامه خویش را بتواند توجیه نماید و راههاى اعتراض را بر خود ببندد، اینکه او با دست و دل باز مرتبا از اعجاز دیگران سخن میگوید و خارق عادات موسى بن عمران و عیسى بن مریم و ابراهیم و صالح و نوح (علیهم االسلام ) را بر مى شمرد، دلیل روشنى است که او از نظر معجزات خود کاملا مطمئن بوده است . لذا در تواریخ اسلامى و روایات معتبر و نهج البلاغه خارق عادات مختلفى از پیامبر نقل شده است که مجموع آنها در سر حد تواتر است .
حجاب شرط اول است در نظام اسلامی زنان باید از درک سیاسی برخوردار باشند، فن خانه داری و همسرداری را بدانند و در صحنه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و خدمات، مظهر عصمت، طهارت و مناعت باشند و به این مهم توجه کنند که #حجاب شرط اول است. زیرا بدون حجاب، زن فراغت لازم را برای دستیابی به مراتب بالا بدست نخواهد آورد. رهبر انقلاب؛ ۷۲/۹/۱۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اتحاد مسلمین و صفاى دل آنان، شرط اصلى اعلاى کلمه ى اسلام است.
شهید عباس فراهانی
بخشی از وصیت نامه شهید: از خواهرانم هم مىخواهم که حجابشان را حفظ کنند که حفظ حجاب شما حفظ خون تمامى شهداست و شاید به خاطر همین است که تمامى دشمنان اسلامى سعى دارند که حجاب را از زنان مسلمان بگیرند ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: انقلاب بزرگ اسلامى ما، تمام مسلمانان دنیا را امیدوار کرده است.
بخشی از وصیت نامه شهید عباس فراهانی: بیاد بیاور پیمانت را که گفتى اى کاش من هم در صحنه کربلا مىبودم و در راه حسین و براى حسین شهید مىشدم اکنون چشم باز کن و ببین حسین را در میان نامردمان و ببین که حسین زمان چونه چون حسین و چگونه چون شیر مىخروشد پس بیاریش بشتاب ... لکن بیائید از یاران خاص حسین (ع) باشید بیایید بسیجى باشید بیایید سرباز امام زمان باشید ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: آنچه که این کشور را نجات مىدهد، اسلام است؛ همچنان که در دوران دفاع مقدس، آنچه که این ملت را نجات داد، اسلام بود.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۳۵ تا۳۶
إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استطعت اءن تبتغى نفقا فى الارض اءو سلما فى السماء فتأتيهم باية و لو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تكونن من الجاهلين (۳۵) إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله ثم إليه يرجعون (۳۶)
ترجمه : ۳۵ - و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزن يا نردبانى به آسمان بگذار (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كن ) تا آيه (و نشانه ديگرى ) براى آنها بياورى (ولى بدان اين لجوجان ايمان نمى آورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدايت جمع خواهد كرد (اما هدايت اجبارى چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش . ۳۶ - تنها كسانى اجابت (دعوت تو) مى كنند كه گوش شنوا دارند، اما مردگان (و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و) خدا آنها را (در قيامت ) مبعوث مى كند سپس به سوى او باز ميگردند.
تفسیر مردگان زنده نما اين دو آيه دنباله دلدارى و تسلى دادن به پيامبر است كه در آيات قبل گذشت . از آنجا كه فكر و روح پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از گمراهى و لجاجت مشركان زياد ناراحت و پريشان بود، و علاقه داشت با هر وسيله اى كه شده است آنها را به صف مؤ منان بكشاند، خداوند ميفرمايد: (اگر اعراض و روگردانى زياد بر تو سخت و سنگين است چنانچه بتوانى اعماق زمين را بشكافى و در آن نقبى بزنى و جستجو كنى و يا نردبانى به آسمان بگذارى و اطراف آسمانها را نيز جستجو كنى و آيه و نشانه ديگرى براى آنها بياورى چنين كن ) (ولى بدان آنان به قدرى لجوجند كه باز ايمان نخواهند آورد) (و ان كان كبر عليك اعراضهم فان استطعت ان تبتغى نفقا فى الارض او سلما فى السماء فتاتيهم باية ). نفق در اصل به معنى (نقب ، و راههاى زيرزمينى ) است ، و اگر به منافق گفته مى شود نيز به تناسب اين است كه علاوه بر راه و روش ظاهرى ، راه و روش مخفيانه اى نيز براى خود دارد و سلم به معنى نردبان است . خداوند با اين جمله به پيامبر خود مى فهماند كه هيچگونه نقصى در تعليمات و دعوت و تلاش و كوشش تو نيست ، بلكه نقص از ناحيه آنها است ، آنها تصميم گرفته اند حق را نپذيرند. لذا هيچگونه كوششى اثر نمى بخشد، نگران نباش . ولى براى اينكه كسى توهم نكند كه خداوند قادر نيست آنها را وادار به تسليم كند، بلافاصله مى فرمايد: (اگر خدا بخواهد مى تواند همه آنها را بر هدايت مجتمع كند يعنى وادار به تسليم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ايمان كند) (و لو شاء الله لجمعهم على الهدى ). ولى روشن است كه اين چنين ايمان اجبارى بيهوده است ، آفرينش بشر براى تكامل بر اساس اختيار و آزادى اراده ميباشد، تنها در صورت آزادى اراده است كه ارزش (مؤ من ) از (كافر) و (نيكان ) از (بدان ) و (درستكاران ) از (خائنان ) و (راستگويان ) از (دروغگويان ) شناخته مى شود، و گر نه در ايمان و تقواى اجبارى هيچگونه تفاوتى ميان خوب و بد نخواهد بود، و اين مفاهيم در زمينه اجبار ارزش خود را به كلى از دست مى دهند. سپس مى گويد: (اينها را براى اين گفتيم كه تو از جاهلان نباشى ) يعنى : بيتابى مكن و صبر و استقامت را از دست مده و بيش از اندازه خود را به خاطر كفر و شرك آنها ناراحت مكن و بدان راه همين است كه تو مى پيمائى (فلا تكونن من الجاهلين ). شك نيست كه پيامبر از اين حقائق با خبر بود، اما خداوند اينها را به عنوان يادآورى و دلدارى براى پيامبرش بازگو مى كند، درست مانند اين است كه ما به كسى كه فرزندش را از دست داده ميگوئيم : (غم مخور دنيا دار فنا است ، همه از دنيا خواهند رفت ، و علاوه تو نيز هنوز جوان هستى و فرزندان ديگرى خواهى داشت ، بنابراين زياد بيتابى مكن ). مسلما فانى بودن دار دنيا، يا جوان بودن طرف ، مطلبى نيست كه بر او مخفى باشد تنها به عنوان يادآورى به او گفته مى شود. با اينكه آيه فوق يكى از دلائل نفى جبر است بعضى از مفسران مانند فخر رازى آن را از دلائل مسلك جبر گرفته ! و روى كلمه و لو شاء... تكيه كرده و مى گويد: از اين آيه معلوم مى شود كه خداوند نمى خواهد كفار ايمان بياورند! غافل از اينكه (مشيت و اراده ) در آيه فوق مشيت و اراده اجبارى است ، يعنى خداوند نمى خواهد مردم به زور و اجبار ايمان بياورند، بلكه مى خواهد با اراده و ميل خودشان ايمان بياورند، بنابراين آيه گواه روشنى بر نفى عقيده جبريون است .
در آيه بعد براى تكميل اين موضوع و دلدارى بيشتر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: (آنها كه گوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت مى كنند و مى پذيرند) (انما يستجيب الذين يسمعون ). (و اما آنها كه عملا در صف مردگانند ايمان نمى آورند، تا زمانى كه خداوند آنها را در روز قيامت برانگيزاند و به سوى او بازگشت كنند) (و الموتى يبعثهم الله ثم اليه يرجعون ) آن روز است كه با مشاهده صحنه هاى رستاخيز ايمان مى آورند، ولى ايمانشان هم سودى ندارد، زيرا همه كس با مشاهده آن صحنه عظيم ايمان مى آورد، نوعى ايمان اضطرارى . شايد نياز به شرح نداشته باشد كه منظور از موتى (مردگان ) در آيه بالا مردگان جسمانى نيست ، بلكه مردگان معنوى است ، زيرا دو نوع حيات و مرگ داريم : حيات و مرگ مادى ، حيات و مرگ معنوى ، همچنين شنوائى و بينائى نيز دو گونه است : مادى و معنوى به همين دليل بسيار مى شود در مورد كسانى كه چشم و گوش دارند و يا زنده و سالمند اما حقائق را درك نمى كنند مى گوئيم : آنها كور و كرند و يا اصلا مرده اند، زيرا واكنشى را كه بايد يك انسان شنوا و بينا، يا يك انسان زنده ، در برابر حقائق از خود نشان دهد نمى دهند، در قرآن مجيد اين گونه تعبيرات فراوان ديده مى شود، و شيرينى و جاذبه خاصى دارد، بلكه قرآن به حيات مادى و بيولوژيكى كه نشانه آن تنها خور و خواب و نفس كشيدن است چندان اهميت نمى دهد، همواره روى حيات و زندگى معنوى و انسانى كه آميخته با تكليف و مسئوليت و احساس و درد و بيدارى و آگاهى است تكيه مى كند. ذكر اين نكته نيز لازم است كه : نابينائى و ناشنوائى و مرگ معنوى از خودشان سرچشمه مى گيرد، آنها هستند كه بر اثر ادامه گناه ، و اصرار و لجاجت در آن ، به اين مرحله مى رسند، زيرا همانطور كه اگر انسانى مدتها چشم خود را ببندد تدريجا بينائى و ديد خود را از دست خواهد داد و شايد روزى به كلى نابينا شود، اشخاصى كه چشم جان خود را در برابر حقائق ببندند تدريجا قدرت ديد معنوى خود را از دست خواهند داد!.
ریشه فتنه ها امام علی علیه السلام فرمودند: اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبْتَدَعُ، یُخالَفُ فیها کِتابُ اللهِ وَ یَتَوَلّى عَلَیْها رِجالٌ رِجالا عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ؛
همواره آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هوس هاى آلوده و احکام و قوانین ساختگى و جعلى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعى برخلاف آیین حق به حمایت از آن برمى خیزند. نهج البلاغه، خطبه 50.
حضرت آیتالله امام خامنهای
ملت اسلام اگر نام حسين را و ياد حسين را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براى خود، از همه ى موانع و مشكلات عبور خواهد كرد. لذاست كه ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذيل، همه - مردم، مسئولين، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئله ى امام حسين و مسئله ى عاشورا و همين عزاداريهاى مردمى، تكيه كردند و جا دارد. اين عزاداريها جنبه ى نمادين دارد، جنبه ى حقيقى هم دارد؛ دلها را نزديك ميكند، معارف را روشن ميكند.
حضرت آیتالله امام خامنهای
جهاد مایهی عزّت است؛ نه فقط عزّت کشور و ملّت و آن جمعیّتی که مجاهدان از میان آنها برخاستهاند - آنکه به جای خود محفوظ؛ هر ملّتی که سربلند میشود، عزّت پیدا میکند، به برکت مجاهدت فرزندان خودش قدرت پیدا میکند 1397/12/22
حضرت آیتالله امام خامنهای
زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است. 1396/12/17
حضرت آیتالله امام خامنهای
اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 1396/12/17
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای نیروهای مسلح: ۱۱ / مهر / ۱۴۰۱ اغتشاش برنامهریزی شده بود؛ دشمنی با اصل ایران مستقل و قوی است؛ ملت قوی ظاهر شد درگذشت دختر جوان حادثه تلخی بود و دل ما را سوزاند بلوچها عمیقاً به جمهوری اسلامی وفادار و کُردها علاقهمند به کشور و نظام هستند
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
پلیس موظف به ایستادن در مقابل مجرم و تأمین امنیت جامعه است، بنابراین تضعیف پلیس به معنی تقویت مجرمین است و کسی به پلیس حمله میکند، مردم را در مقابل مجرمین، اراذل و اوباش، سارقان و زورگیران بیدفاع میگذارد.
سید حسن نصرالله:
دوست و دشمن خود را بشناسید و اگر نمیخواهید با دشمن بجنگید حداقل به آن پناه نبرید زیرا جز خیانت از او نخواهید دید.
می شود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت بخیر شد .....
«سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»، دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمربن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند.
اما هنگامی که یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند.
سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و به گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» آنگاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. این دو برادر با شعار « لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ» یعنی همان شعار مشهور خوارج علیه امیرالمؤمنین (ع) به سپاه امام حسین(ع) پیوسته و با یزیدیان جنگیدند تا هر دو به شهادت رسیدند.
این اتفاق اشارات عجیبی دارد؛ اینکه صحرای کربلا، شهدایی با سابقه خوارج دارد و همگی شیعه به معنای مرسوم نبودند؛ اینکه این خوارج از بسیاری از شیعیان اسمی پیشی گرفتند؛ اینکه میشود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت به خیر شد و به جبهه حق پیوست از جمله این اشارات است.
شهید مدافع حرم شهید مهدی نوروزی چند صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمد هادی نوروزی» را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و در مقابل دوربین بیان میکند. فیلم و متن این وصایا و دعاهای پدرانه شهید مدافع حرمین سامرا در آستانه اربعین شهید برای نخستین بار منتشر میشود و در ادامه میآید:
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمد هادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین(علیه السلام) است. انشا الله آمده است انتقام حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهل بیت(علیه السلام) باشد. وجودش خود تهدید [ برای دشمنان] باشد.»
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
۱- از رسول خدا(ص) نقل شده است که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود (لاَیُلْسَعُ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ). ما متاسفانه اما، از یک سوراخ نه فقط دوبار، بلکه دهها بار گزیده شدهایم و دور از انتظار نیست که دهها بار دیگر نیز از همان سوراخ گزیده شویم! در کدام نقطه دنیا دیده و یا شنیدهاید که خانمی فوت شود و تمام شواهد و اسناد حکایت از آن داشته باشد که فوت ایشان یک رخداد طبیعی بوده است. با این حال، رئیسجمهور به خانواده وی تسلیت بگوید و هیئتی را مامور رسیدگی به ماجرا کند و... آنگاه عدهای در اعتراض به فوت او به خیابانها بریزند، آمبولانسها را به آتش بکشند، آدم بکشند، اموال عمومی را آتش بزنند، به مسجد حمله کنند، قرآن بسوزانند، گلوی مامور پلیس را پاره کنند، با ضرب و شتم چادر از سر یک زن محجبه بردارند و... دست به دهها جنایت دیگر بزنند؟! کجای آن رخداد با این واکنش کمترین همخوانی و تناسبی دارد؟! کدام انسان برخوردار از حداقل شعور میتواند آشوبهای اخیر را به حساب فوت خانم مهسا امینی بنویسد؟! ورود تمامقد آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی و... به ماجرا قبل از آن که تعجبآور باشد، مضحک است، نیست؟! کشورهایی که قتلعام میلیونها انسان را صرفاً به جرم حقطلبی در کارنامه سیاه خود دارند، هزاران تن از شهروندان خود را به ضرب گلوله در خیابانها به قتل میرسانند، صدها زن را در خانه و کاشانهشان سر به نیست میکنند، هیچ گروه تروریستی و یا حاکم دیکتاتوری را نمیتوان آدرس داد که تحت حمایت آشکار این کشورها نبوده و نباشند و... برای فوت خانم مهسا امینی اشک تمساح میریزند!
۲- دیروز وزارت اطلاعات با صدور بیانیهای ضمن اشاره به بازداشت ۲۶۰ نفر از عوامل اصلی دستاندرکار آشوبهای اخیر، به برخی از برنامههای هولناک آنها که خنثی شده است نیز اشاره کرد. در میان دستگیرشدگان، ۹ نفر از اتباع کشورهای اروپایی، ۴۹ عضو سازمان منافقین، ۷۷ مزدور گروهکهای تروریستی کومله، حزب دموکرات، پژاک، پاک که چند تن از اعضای ردهبالای این گروههای تروریستی نیز در میان آنها بودهاند، ۲۸ تن از اراذل و اوباش نشاندار، ۵ عضو گروه تکفیری داعش با دهها کیلوگرم مواد منفجره، ۹۲ تن از سلطنتطلبان و... دیده میشوند. برنامهریزی برای بمبگذاری در هواپیما، انفجار در میان عزاداران حسینی(ع)، بمبگذاری در میان آشوبگران و انتساب آن به نظام و... از جمله برنامههای در دست اقدام آنها بوده است که با تلاش سربازان گمنام امام زمان(ارواحنا له الفداء) در وزارت اطلاعات، کشف و خنثی شده است. آیا این برنامه گسترده برای قتلعام مردم در اعتراض به فوت مهسا امینی بوده است؟!
۳- در این میان، حمایت از آشوب و آشوبگران از سوی برخی سیاستبازها و احزاب سیاسی و شماری از هنرپیشهها و ورزشکاران که از سفره گشاده و سخاوتمندانه این مرز و بوم چریده و به آلاف و علوف رسیدهاند نیز جنایت آشکاری است که نباید بیپاسخ بماند. برخی از شخصیتهای سیاسی حمایتکننده از آشوبگران سابقه سیاهی در همسویی با بیگانگان و مخصوصاً آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارند که دعوت از آمریکا برای تحریم ایران، اعتراض به مبارزه رزمندگان با داعش، پرونده مفتوح فساد اقتصادی، فقط اندکی از آن بسیارهاست. و در سوی دیگر برخی از به اصطلاح سلبریتیهای حمایتکننده از آشوبها، سوابق نفرتانگیزی از برپایی خانه فحشاء، قمار، تجاوز به زنان و دختران، سوءاستفادههای کلان مالی و... دارند که حتی اشارهای گذرا به محتویات کارنامه سیاه آنها نیز شرمآور است. بدیهی است که اکثریت قریب به اتفاق طیفهای یادشده از افراد مومن، متعهد، وفادار به میهن و مردمدوست هستند.
۴- اکنون سؤال این است که آیا میتوان در ضرورت محاکمه و مجازات این عده به اتهام تخریب اموال عمومی، پادویی آشکار برای بیگانگان، مشارکت در قتل شهروندان و مخصوصاً زمینهسازی برای اقدامات هولناکی که دشمن علیه مردم این مرز و بوم تدارک دیده - و دیروز وزارت اطلاعات از آن پرده برداشت - کمترین تردیدی داشت؟! حالا که بعد از ابراز انزجار تودههای دهها میلیونی مردم از این جرثومههای فساد و تباهی و اصرار بر مجازات و محاکمه آنها به میان آمده است و دستگاههای ذیربط نیز بر محاکمه و مجازات آنها تاکید ورزیدهاند، طیف یادشده به فکر تغییر صورت مسئله افتاده و اصرار دارند جنایات هولناکی را که مرتکب شدهاند در حد و اندازه «اعتراض» کاهش دهند! و اصلاً به روی نامبارک و پلید خود نیز نمیآورند که در کجای دنیا و از کی تا به حال، قتل مردم کوچه و بازار، آتشزدن اموال عمومی، بریدن گلوی مامور انتظامی، آتشزدن قرآن و به آتش کشیدن آمبولانسها و... اعتراض تلقی میشود؟!
بیانیه وزارت اطلاعات از عمق جنایات انجامشده و گستردگی جنایاتی که خنثی شده است خبر میدهد و در این میان، آن عده از شخصیتهای سیاسی بدسابقه و ورزشکاران و هنرپیشههایی که به حمایت از آشوبها و قتل مردم و آتشزدن اموال عمومی و غارت و... پرداختهاند بخشی جدانشدنی از عاملان این جنایتها بودهاند.
ویژه نامه دختر آفتاب (به مناسبت سال روز رحلت حضرت سکینه علیها السلام)
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین(ع)، خواهر حضرت «علی اصغر» همراه سایر زنان و دختران در کربلا حضور داشت. نام اصلی او آمنه و امینه و... است و لقب سکینه را مادرش «رباب» به او داده. حضرت سکینه علیها السلام در علم و معرفت و ادب، کم نظیر بود و همواره مورد توجه امام حسین علیه السلام بود.
شناسنامه حضرت سکینه علیها السلام
نام وی، آمنه است و امینه و امَیمه نیز گفته اند. سَکینه، لقب اوست که مادرش به وی داد.
مادرش رَباب دختر امرؤ القَیس است.
وی در مدینه به دنیا آمد. سال ولادت او در مصادر تاریخی به ثبت نرسیده است؛ امّا برخی محقّقان، بر پایۀ حدس و گمان، سال ولادت وی را 47 هجری دانسته اند؛ لیکن بر پایۀ اطّلاعاتی دیگر، باید سال ولادت وی، حدود 51 هجری باشد؛ زیرا:
1. فاطمه، از سکینه بزرگ تر بود و برخی مورّخان، بدان تصریح کرده اند و شاید سپردن کتابی در هم پیچیده (مَلفوف) و وصیت نامه از سوی امام حسین علیه السلام به وی نیز بدین جهت باشد.
2. هر دو در سنّ ازدواج بوده اند. بدین جهت، در برخی مصادر آمده که امام حسین علیه السلام، حسن مُثنّا را در برگزیدن فاطمه و سکینه، مُخیر ساخت.
3. امّ اسحاق که مادر فاطمه است، نخست، همسر امام مجتبی علیه السلام بود و پس از شهادت ایشان در سال 50 ق، با امام حسین علیه السلام ازدواج کرد.
...
بزرگان قریش و بزرگان شعر و ادب، در مجلس وی حاضر می شدند.
به جان تو سوگند که من خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را برگرفته است.
آن دو را دوست می دارم و سپس مالم را در این راه به کار می گیرم، و آنکه مرا سرزنش می کند حق هیچ گونه درشتی ندارد.
و من آن بدخواهان را - و اگر چه مرا سرزنش کنند - در همۀ زندگیم فرمان نخواهم برد تا اینکه خاک مرا در خود پنهان سازد. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام)
حضرت سکینه علیهاالسلام یکی از بانوان با فضیلت و از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب و عفت است. او پرورش یافته پدری، چون امام حسین علیه السلام و مادری فداکار، چون رباب، و تحت حمایت و تربیت عمه ای، چون زینب کبری علیهاالسلام و برادر بزرگواری همانند امام سجاد علیه السلام بود و توانست از برترین زنان عصر خویش گردد.
حضرت سکینه در طول زندگی خویش، حوادث و تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی، از جمله واقعه عظیم عاشورا را به چشم دید و به عنوان یکی از بازماندگان خاندان امامت، پیام رسان اهداف و احکام والای اسلام به شمار می آمد. وی با برگزاری محافل و مجالس علمی و ادبی و نیز تبیین معارف بلند دینی در قالب اشعار نغز و فصیح و کم نظیر خویش، خدمت بسیار ارزشمندی به عالم اسلام نمود و الگوی بسیار خوبی برای همه بانوان جهان گردید.
وقتی امام حسین علیه السلام برای آخرین وداع به خیمه گاه آمد، سکینه علیها السلام شدیدا گریه می کرد. امام او را به سینه چسباند و میان چشمانش را بوسه زد؛ اشک هایش را پاک کرد و با محبت زیاد او را ساکت کرد. و اشعاری را با او زمزمه کرد که مطلع آن چنین است.
سکینه از چشمه زلال دانش و معرفت امام حسین علیه السلام جرعه ها نوشید و به درجه ای از ایمان و باور دینی رسید که امام در توصیفش می فرماید:
غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است. ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.
این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگی های دنیای فانی است.
سکینه، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود.
یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است.»
بانو بنت الشّاطی می گوید:
«به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و آشکاری است.»
مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر می گوید:
«حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیلة القریش گفته اند.»
دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل تحسین برخوردار بود. وی در برابر ظالمان سکوت نمی کرد و به انجام تکالیف الهی همّت می گمارد. او از هیاهوی تبلیغاتی هراسی به دل راه نمی داد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا می نمود، با دلیل و منطق سخن می گفت و حقّانیّت خویش را به اثبات می رساند.
درباره در گذشت این بانوی بزرگ علوی، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکی است که وی در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجری قمری و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وی در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجری قمری در مکه معظمه وفات یافت. (شام، سرزمین خاطره ها، ص 107؛ اعلام النسّاء، ج 2، ص 224؛ وفیات الأعیان، ج 1، ص 378)
به هر روی، در گذشت وی در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالی که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (وقایع الایام، ص 206)
آرامگاه آن بانوی گرامی در قبرستان بقیع (مدینه) است؛ وی هنگام انجام عمره، در مکّه رحلت کرده است. و گروهی نیز بر این باورند که: آرامگاه او در مقبره باب الصّغیر (دمشق) می باشد، که هم اکنون زیارتگاه شیعیان می باشد
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فداكارى بى نظير در ليلة المبيت
سران قريش تصميم گرفتند كه از هر قبيله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يكباره بر خانه محمد صلى الله عليه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. بدين طريق، هم مشركان از تبليغات او آسوده مى شدند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش مى شد و لذا خاندان هاشم نمى توانست با تمام قبايلى كه در ريختن خون وى شركت كرده بودند به خونخواهى و مبارزه برخيزند. آية الله سبحانى
اعمال و رفتار هر فرد، زاييده طرز تفكر و عقيده او است.جانبازى و فداكارى از نشانه هاى افراد با ايمان است.اگر ايمان انسان به چيزى به حدى برسد كه آن را بالاتر از جان و مال خود بداند، قطعا در راه آن سر از پا نمى شناسد و هستى و تمام شؤون خويش را فداى آن مى سازد. قرآن مجيد اين حقيقت را در آيه زير منعكس كرده است:
انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون .(حجرات:15)
«مؤمنان كسانى هست كه به خدا و پيامبر او ايمان آوردند و در آن هرگز ترديد نكردند و با مال و جان خود در راه خدا كوشيدند; آنان به راستى در ايمان خود صادقند.
در سالهاى آغاز بعثت، مسلمانان سخت ترين شكنجه ها و زجرها را در راه پيشبرد هدف تحمل مى كردند. آنچه كه دشمنان را از گرايش به آيين توحيد باز مى داشت همان عقايد خرافى نياكان و حفظ مقام خدايان و تفاخر به امتيازات قومى و طبقاتى و كينه هاى موروثى قبيله اى بود.اين موانع تا روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مكه را فتح كرد، بر سر راه پيشرفت اسلام در مكه و اطراف آن وجود داشت و جز با قدرت نيرومند ارتش اسلام از ميان نرفت.
فشار قريش بر مسلمانان سبب شد كه گروهى از آنان به حبشه و گروه ديگرى به يثرب مهاجرت كنند. با آنكه پيامبر و حضرت على از حمايت خاندان بنى هاشم و بالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابى طالب ناگزير شد به همراه تنى چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مكه را به عزم حبشه ترك گويد و تا سال هفتم هجرت كه سال فتح خيبر بود در آنجا اقامت گزيند.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب، بزرگترين حامى و مدافع خويش را، در مكه از دست داد. بيش از چند روز از مرگ عموى بزرگوارش نگذشته بود كه همسر مهربان او خديجه، كه هيچ گاه از بذل جان و مال در پيشبرد هدف مقدس پيامبر دريغ نمىداشت، نيز چشم از جهان پوشيد. با در گذشت اين دو حامى بزرگ، ميزان خفقان و فشار بر مسلمين در مكه فزونى گرفت; تا آنجا كه در سال سيزدهم بعثت، سران قريش در يك شوراى عمومى تصميم گرفتند كه نداى توحيد را با زندانى كردن پيامبر يا با كشتن و يا تبعيد او خاموش سازند. قرآن مجيد اين سه نقشه آنان را ياد آور شده، مى فرمايد:
و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكر الله و الله خير الماكرين (انفال:30)
به ياد آور هنگامى را كه كافران بر ضد تو حيله كردند و بر آن شدند كه تو را در زندان نگه دارند يا بكشند و يا تبعيد كنند.آنان از در مكر وارد مى شوند و خداوند مكر آنان را به خودشان باز مى گرداند; و خداوند از همه چاره جوتر است.
سران قريش تصميم گرفتند كه از هر قبيله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يكباره بر خانه محمد صلى الله عليه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. بدين طريق، هم مشركان از تبليغات او آسوده مى شدند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش مى شد و لذا خاندان هاشم نمى توانست با تمام قبايلى كه در ريختن خون وى شركت كرده بودند به خونخواهى و مبارزه برخيزند.
فرشته وحى پيامبر را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ كرد كه بايد هر چه زودتر مكه را به عزم يثرب ترك كند.
شب مقرر فرا رسيد . مكه و محيط خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در تاريكى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قريش هر يك از سويى به جانب خانه رسول خدا روى آوردند.اكنون پيامبر بايد با استفاده از شيوه غافلگيرى خانه را ترك كرده، در عين حال، چنين وانمود كند كه در خانه است و در بستر خود آرميده است. براى اجراى اين نقشه لازم بود كه فرد جانبازى در بستر او بخوابد و روانداز سبز پيامبر را به خود بپيچد تا افرادى كه نقشه قتل او را كشيده اند تصور كنند كه او هنوز خانه را ترگ نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در كوچه و بيرون مكه جلوگيرى نكنند. اما كيست كه از جان خود بگذرد و در خوابگاه پيامبر بخوابد؟ اين فرد فداكار، لابد كسى است كه پيش از همه به وى ايمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه وار، گرد شمع وجود او گرديده است. آرى، اين شخص شايسته كسى جز حضرت على -عليه السلام نيست و اين افتخار بايد نصيب وى شود.
از اين رو، پيامبر رو به حضرت على كرد و گفت:مشركان قريش نقشه قتل مرا كشيده اند و تصميم گرفته اند كه به طور دسته جمعى به خانه من هجوم آورند و مرا در ميان بستر بكشند. از اين جهت از طرف خدا مامورم كه مكه را ترك كنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابى و آن پارچه سبز را به خود بپيچى تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه ام و در بسترم آرميده ام و مرا تعقيب نكنند. و حضرت على -عليه السلام در اطاعت امر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرميد.
چهل نفر آدمكش اطراف خانه پيامبر را محاصره كرده بودند و از شكاف در به داخل مى نگريستند و وضع خانه را عادى مى ديدند و گمان مى كردند كه پيامبر در بستر خود آرميده است. همه سراپا مراقب بودند و آنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند كه جنبش مورى از نظر آنان مخفى نمى ماند.
اكنون بايد ديد كه پيامبر اكرم، با اين مراقبت شديد، چگونه خانه را ترك گفت. بسيارى از سيره نويسان بر آنند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه آياتى از سوره يس را قرائت مى كرد (1) صف محاصره كنندگان را شكافت و آنچنان ازميانشان عبور كرد كه احدى متوجه نشد.امكان اين مطلب قابل انكار نيست; چه هرگاه مشيت الهى بر اين تعلق گيرد كه پيامبر خود را از طريق اعجاز و به طور غير عادى نجات دهد، هيچ چيز نمى تواند مانع از آن شود.ولى سخن اينجاست كه قراين زيادى حكايت مى كند كه خدا نمى خواست پيامبر خود را از طريق اعجاز نجات بخشد، زيرا در اين صورت لازم نبود كه حضرت على در بستر پيامبر بخوابد و خود پيامبر به غار «ثور» برود و سپس با زحمات زيادى راه مدينه را در پيش گيرد.
برخى نيز مىگويند هنگامى كه پيامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پيامبر از غفلت آنان استفاده كرد. ولى اين نظر دور از حقيقت است و هرگز شخص عاقل باور نمى كند كه چهل آدمكش كه خانه را براى اين محاصره كرده بودند كه پيامبر از خانه بيرون نرود تا در وقت مناسب او را بكشند، ماموريت خود را آنچنان سرسرى بگيرند كه همگى با خيال آسوده بخوابند!
ولى بعيد نيست،همان طور كه برخى نوشته اند، پيامبر پيش از گرد آمدن تروريستها، خانه را ترك گفته بود. (2)
يورش به خانه وحى ماموران قريش، در حالى كه دستهايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه اى بودند كه همگى به خانه وحى يورش آورند و خون پيامبر را كه در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شكاف در به خوابگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى نگريستند و از فرط فرح در پوست نمى گنجيدند و تصور مى كردند كه به زودى به آخرين آرزوى خود خواهند رسيد. ولى على -عليه السلام، با قلبى مطمئن و خاطرى آرام، در خوابگاه پيامبر دراز كشيده بود، زيرا مى دانست كه خداوند پيامبر عزيز خود را نجات داده است.
دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند كه نيمه شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولى به عللى از اين تصميم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموريت خود را انجام دهند. پرده هاى تيره شب به كنار رفت و صبح صادق سينه افق را شكافت. ماموران با شمشيرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پيامبر هجوم آوردند و از اينكه در آستانه تحقق بزرگترين آرزوى خود بودند از شادى در پوست خود نمى گنجيدند، اما وقتى وارد خوابگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شدند حضرت على -عليه السلام را به جاى پيامبر يافتند.خشم و تعجب سراپاى وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت على كردند و پرسيدند محمد كجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه از من مى خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوى حضرت على -عليه السلام حمله بردند و او را به سوى مسجد الحرام كشيدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزير آزادش ساختند و در حالى كه خشم گلوى آنان را مى فشرد تصميم گرفتند كه از پاى ننشينند تا جايگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كشف كنند. (3)
قرآن مجيد براى اينكه اين فداكارى بى نظير در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، در طى آيه اى جانبازى حضرت على -عليه السلام را مى ستايد و او را از كسانى مى داند كه جان به كف در راه كسب رضاى خدا مى شتابند:
و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد . (بقره:207)
برخى از مردم كسانى هستند كه جان خود را براى تحصيل رضاى خداوند از دست مى دهند; و خداوند به بندگان خود رؤوف و مهربان است.
جنايتكار عصر بنى اميه بسيارى از مفسران شان نزول آيه اخير را حادثه «ليلة المبيت» مى دانند و بر آنند كه آيه به همين مناسبت درباره حضرت على -عليه السلام نازل شده است. (4)
سمرة بن جندب، عنصر جنايتكار عصر اموى، با گرفتن چهار صد هزار درهم حاضر شد كه نزول اين آيه را درباره حضرت على -عليه السلام انكار كند و در يك مجمع عمومى بگويد كه آيه درباره عبد الرحمان بن ملجم نازل شده است! وى نه تنها نزول اين آيه را در باره على -عليه السلام انكار كرد بلكه افزود كه آيه ديگرى(كه درباره منافقان است) درباره على -عليه السلام نازل شده است. (5) آيه مزبور اين است:
دانشمند معروف شيعه، مرحوم شيخ طوسى، در امالى خود دنباله واقعه هجرت را كه منتهى به نجات پيامبر شد چنين مى نويسد:
شب هجرت سپرى شد و على -عليه السلام از محل اختفاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آگاه بود و براى فراهم ساختن مقدمات سفر پيامبر لازم بود شبانه با او ملاقات كند. (6)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در يكى از شب ها حضرت على -عليه السلام و هند بن ابى هاله فرزند خواهر حضرت خديجه سلام الله علیها به غار رفتند و به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيدند. پيامبر دستورهاى زير را به حضرت على داد:
1) دو شتر براى من و همسفرم آماده كن. (در اين موقع ابوبكر گفت: من قبلا دو شتر براى اين كار آماده كرده ام. پيامبر فرمود: در صورتى اين دو شتر را از تو مى پذيرم كه پول هر دو را بپردازم.سپس به على دستور داد كه پول شتران را بپردازد».
2) من امين قريش هستم و هم اكنون امانت هاى مردم در خانه من است.فردا بايد در محل معينى از مكه بايستى و با صداى رسا اعلام كنى كه هر كس امانتى نزد محمد دارد بيايد و آن را باز گيرد.
3) بعد از رد امانت ها بايد خود را آماده مهاجرت كنى. هر وقت نامه من به تو رسيد، دخترم فاطمه و مادرت فاطمه و فاطمه دختر زبير بن عبد المطلب را همراه خود بياور.و اگر كسانى از بنى هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نيز فراهم كن.(سپس فرمود:)«از اين پس هر خطرى كه در كمين تو بود از تو برطرف شده است و ديگر آسيبى به تو نخواهد رسيد». (7)
فداكارى امير مؤمنان -عليه السلام در شبى كه خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از طرف آدمكشان قريش محاصره شده بود امرى نيست كه بتوان آن را انكار كرد و يا كوچك شمرد. خداوند براى اينكه به اين رويداد تاريخى رنگ ابدى و جاودانى بخشد در قرآن مجيد (سوره بقره، آيه207) از آن ياد كرده است و مفسران بزرگ نيز در تفسير آيه مربوط به اين واقعه به نزول آن در شان حضرت على -عليه السلام اشاره كرده اند.و اما در اينجا دو گواه تاريخى بر آن مى آوريم
دو مطلب تاريخى گواه مى دهد كه عمل حضرت على -عليه السلام در آن شب جز فداكارى نبوده، آن حضرت به راستى آماده قتل و شهادت در راه خدا بوده است.
1) اشعارى كه امام -عليه السلام پيرامون اين حادثه تاريخى سروده و سيوطى همه آنها را در تفسير خود (8) نقل كرده است، گواه روشن بر جانبازى اوست:
وقيت بنفسي خير من وطا الحصى محمد لما خاف ان يمكروا به وبت اراعيهم متى ينشرونني و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر فوقاه ربي ذو الجلال من المكر و قد وطنت نفسي على القتل و الاسر
من جان خود را براى بهترين فرد روى زمين و نيكوترين شخصى كه خانه خدا و حجر اسماعيل را طواف كرده است سپر قرار دادم.
آن شخص عاليقدر محمد بود. و من هنگامى دست به اين كار زدم كه كافران نقشه قتل او را كشيده بودند ولى خداى من او را از مكر دشمنان حفظ كرد.
من در بستر وى بيتوته كردم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را براى مرگ و اسارت آماده كرده بودم.
2) دانشمندان سنى و شيعه نقل كرده اند كه خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئيل و ميكائيل، خطاب كرد كه: اگر من براى يكى از شما مرگ و براى ديگرى حيات مقرر كنم كدام يك از شما حاضر است مرگ را بپذيرد و زندگى را به ديگرى واگذار كند؟ در اين لحظه هيچ كدام نتوانست مرگ را بپذيرد و در راه ديگرى فداكارى كند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب كرد كه: به زمين فرود آييد و ببينيد كه على چگونه مرگ را خريده، خود را فداى پيامبر كرده است; سپس جان على را از شر دشمن حفظ كنيد. (9)
اگر از نظر بعضى مرور زمان بر اين فضيلت بزرگ پرده كشيده است، ولى در آغاز اسلام عمل حضرت على -عليه السلام در نظر دوست و دشمن بزرگترين فداكارى به شمار مى رفت.در شوراى شش نفرى كه به فرمان عمر براى تعيين خليفه تشكيل شد على -عليه السلام با ذكر اين فضيلت بزرگ بر اعضاى شورا احتجاج كرد و گفت:
من شما اعضاى شوراى را به خدا سوگند مى دهم كه آيا جز من كسى بود كه براى پيامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آيا جز من كسى در جاى او خوابيد و خود را سپر بلاى او كرد؟ همگى گفتند: و الله جز تو كسى نبوده است. (10)
مرحوم سيد بن طاووس در باره فداكارى حضرت على -عليه السلام تحليل جالبى دارد و آن را به فداكارى اسماعيل و تسليم او در برابر پدر قياس كرده، برترى ايثار حضرت على -عليه السلام را اثبات كرده است. (11)
پى نوشتها: 1- منظور آيات هشتم و نهم از اين سوره است.
2- سيره حلبى، ج2، ص 32.
3- تاريخ طبرى، ج2، ص97.
4- مدارك نزول آيه را در باره على -عليه السلام سيد بحرينى در تفسير برهان (ج1، ص206 -207) و مرحوم بلاغى در تفسير آلاء الرحمان (ج1، ص 184- 185) نقل كرده اند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابى الحديد،مى گويد:مفسران نزول آيه را در حق على نقل كرده اند.(ر.ك. ج13، ص 262).
5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4 ص 73.
6- اعيان الشيعة، ج1، ص237.
7- متن عبارت پيامبر اين است:« انهم لن يصلوا اليك من الآن بشيء تكرهه».
8- الدر المنثور، ج3، ص180.
9- بحار الانوار، ج19، ص39، به نقل از احياء العلوم غزالى.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ویژه نامه شهادت (ثامن الائمّه) امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام
آیات قرآن که دلالت بر امر به معروف و نهی از منکر می کنند فراوان است که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1- « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... » [1] باید از میان شما ،جمعی دعوت به نیکی ، و امر به معروف ونهی از منکر کنند!...
2- « یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ ...» [2] پسرم ! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهی ازم نکرکن ،...
3- « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّه » [3] . ، شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند ؛(چه اینکه) امر به معروف و نی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید .
4- « یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... » [4] به خدا و روز دیگر ایمان می آورند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛...
5- «... یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ ... » [5] آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز می دارد ؛اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد،...
6- « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و .. . » [6] . مردان و زنان با ایمان ، ولی ( و یار و یاور ) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا میدارند و... .
7- « ... اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ » [7] .آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!
8- « الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر... » [8] همان کسانیکه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا میدارند، و زکات می دهند ، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
و آن که به دل، کار نیکی را نستاید و کار زشت، او را ناخوش نیاید، طبیعتش دگرگون شود و زشتی هایش آشکار و نیکویی هایش ناپدیدار می شود.
2. شریک شدن در گناه گناهکاران سکوت درباره انجام معاصی و ترک واجبات، به معنای رضایت از آن وضعیت است و فرد برای این که نارضایتی خود را نشان دهد باید به هر صورت ممکن، ناخوشایندی خود را از آن وضع اعلام و ابراز کند و اگر می تواند، در اصلاح آن وضع بکوشد. لذا کسانی که توان اظهار تنفر و اقدام اصلاحی دارند و اقدام نمی کنند، با ترک این وظیفه خطیر، در گناهِ گناهکاران شریک خواهند شد. امام صادق (ع) فرمود:
هر کس همسایه گنهکاری داشته باشد و او را از گناه منع نکند، با او شریک جرم است.
3. شیوع فساد انسان، هم از اجتماع تأثیر می پذیرد و هم بر اجتماع تأثیر می گذارد. این تأثیر و تأثر، هم در جهت خوبی هاست و هم در جهت بدی ها. بنای اسلام بر آن است که محیط جامعه پاک باشد وگناه و فحشا وجود نداشته یا حداقل آشکار نباشد و در مقابل تقوا، پاکی و خوبی قرار نگیرد تا افراد در محیطی پاک رشد یابند و ناپاکی های روحی و روانی زمینه رشد پیدا نکنند. دعوت اسلام به پوشاندن گناهان افراد، مبارزه با غیبت و افشا کردن گناهان در همین راستاست. پوشاندن گناه، یعنی جلوگیری از گسترش دایره فساد و محدود کردن آن. پیامبر (ص) فرمود:
اگر معصیت، پنهانی انجام شود فقط به خود شخص آسیب می رساند و اگر علنی و آشکارا انجام شود و با او برخورد نشود، همه آسیب می بینند.
قرآن در داستان ها و ماجراهای مختلف به این حقیقت اشاره کرده است. در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می شود:
1. امام باقر (ع) فرمود: «خداوند به حضرت شعیب پیامبر فرمود: صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم نمود، چهل هزار نفر از بدها و شصت هزار نفر از خوبان. حضرت شعیب عرض کرد: خدایا! عذاب بدها معلوم است اما خوبان را چرا عذاب خواهی کرد؟ خداوند به او وحی نمود: چون آنها با گناهکاران سازش کردند و به خاطر خشم و غضب من، به گناهکاران خشم نکردند.»[4]
2. ناقه حضرت صالح را یک نفر پی کرد و کشت؛ اما قرآن می فرماید: تمام قوم ثمود عذاب شدند چرا که با او مقابله نکردند.
3. در داستان اصحاب قلم آمده است: باغی به چند برادر رسیده بود و آنان تصمیم گرفتند حق فقرا را ندهند. تمام باغ سوخت، گرچه برخی از آنان مخالف تصمیم برادران خود بودند، اما به صورت جدی مقابله نکردند.
کشور اسپانیا که در جنوب غربی اروپا قرار دارد و از کشورهای حاصل خیز و خوش آب و هوای اروپاست، در سال 711 میلادی به دست مسلمانان فتح شد و یکی از پایگاه های تمدن اسلامی گردید و هشتصد سال در اختیار مسلمانان قرار داشت.
در طول این مدت بارها مسیحیان به نبرد با مسلمانان پرداختند و با تمام تجهیزات به میدان جنگ آمدند ولی هربار با تحمل ضربه ای سخت تر از گذشته مجبور به عقب نشینی شدند.
سرانجام با رواج منکرات در بین مسلمانان به هدف خود دست یافتند و آنچه را که طی صدها سال با جنگ و دادن تلفات فراوان به دست نیاورده بودند، در زمان کوتاه و با تزریق آلودگی های اخلاقی به دست آوردند. آنها مشروبات الکلی را به میزان زیاد و رایگان در اختیار جوانان مسلمان گذاشتند. دختران فاسد اروپایی را وارد شهرهای مسلمان نشین کرده و در تفریح گاه های عمومی در کنار جوانان مسلمان قرار دادند. سرانجام پس از رواج عیاشی و بی بند و باری با یک حمله گسترده به حکومت مسلمانان در اسپانیا پایان دادند و مراکز علم و فرهنگ را به آتش کشیدند.[5]
چگونه اید هنگامی که زنان شما فاسد و جوانانتان تبهکار شوند و امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟ پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا چنین می شود؟ فرمود: آری، بدتر از این نیز خواهد شد. چگونه اید آن گاه که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟ پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا چنین می شود؟ فرمود: آری، بدتر از این هم خواهد شد. چگونه اید وقتی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید؟
پی نوشت ها
[1] . نهج البلاغه، قصار 375.
[2] . لئالي الاخبار، ج 5، ص 263؛ مجموعه ورام، ج 1، ص 2.
[3] . بحارالانوار، ج 98، ص 98؛ تفصيل وسائل الشيعه، ج 16، ص 136.
آن کسانی که از وابستگی و عقبماندگی ملت ایران منتفع میشدند، امروز دشمن خونی جمهوری اسلامی هستند. ممکن است یک وقتی این دشمنی از بین برود اما شرطش این است که دشمن ناامید شود ...
امروز محافل انگلیسی برای منطقه و ایران اسلامی نقشه میکشند؛ یکی از نقشهها تجزیهی کشورهای منطقه است. میگویند دوران یک عراق، یک سوریه، یک لیبی و یک یمن گذشته است. اسم ایران را نمیآورند چون از افکار عمومی ایران میترسند؛ مثل محمدرضا که گفت بعد من، ایران، ایرانستان میشود؛ اینها هم همین را میخواهند. 1395/10/19
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای: قرآن در ستایش مجاهدان راه حق، کارکرد آنان را پس از پیروزی، اقامهی صلات و ایتاء زکات و امر به معروف و نهی از منکر میداند و درحقیقت، نخستین و مهمترین وظایف آنان را در هنگام تشکیل حکومت معیّن میکند. 1396/09/09
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیهی قرآن میفرماید یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر ائمّه (علیهمالسّلام) بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند.
نظام اسلامی متّکی است به اقامهی صلات، ایتاء زکات، امر به معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی 1394/01/01
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امر به معروف یعنى شما همه مسئولید که معروف را، نیکى را گسترش بدهید، امر کنید به آن؛ نهى از منکر [یعنى] زشتى را، بدى را، پلشتى را نهى کنید؛ جلوى آن را بگیرید با شیوههاى مختلف. 1393/09/06
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار» اعتدال است؛ امربهمعروف و نهیازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفهای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهی مؤمن انجام میدهد، جلوگیری کنیم. 1393/04/16
امر به معروف و نهی از منکر
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، براى آنسوى مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفهى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است. 1393/02/23
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
رفق و مدارا در امر به معروف و نهی از منکر
[چند وقتی است که مشکل بدحجابی و ارائهی فرهنگهای غلط در دانشگاهها دغدغهی بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمهی کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالی چیست؟] قاطعیت یعنی چه؟ یعنی برخورد فیزیکی و جسمانی؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمیکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثی را برای جمعی میخواندم که آمر به معروف و ناهی از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهی میکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛(۱) با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطوری باید عمل شود.۱۳۸۲/۰۲/۲۲ بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی
امام تبیین و قیام حضرت آیتالله خامنهای: امام حسین (ع) را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین (ع) است. ایشان را به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او خطاب به علما، خطاب به نخبگان و مردم باید شناخت. در میدان جنگ در کربلا هم حضرت اهل تبیین بودند، از هر فرصتی استفاده میکردند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
دستهای دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبهروز این احساسات تندتر و این معرفت عمیقتر شده است. 1389/07/27
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملتی كه بانشاط و باایمان باشد، ملتی كه اسلام را از بن دندان قبول داشته باشد، ملتی كه خود را باور داشته باشد، به خدای خود اعتماد داشته باشد، هیچ مانعی نمیتواند از پیمودن راه كمال در برابر او جلوگیری كند.۱۳۸۹/۰۳/۱۸
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
مردم ما به توفيق الهى، به هدايت الهى، به دستگيرى الهى، مردم مومنى هستند؛ هم آگاهند، هم مومنند، هم حاضر در صحنهاند، پا به ركابند در هر جائى كه لازم باشد. 1388/04/07
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
آن ملتى كه دل به اسلام سپرده است، با قرآن پيوند بسته است و هيچ قدرتى قادر نيست اين كشور و اين ملت را شكست دهد.۱۳۸۲/۰۱/۰۱
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
پایبندی مردم ایران به دین حضرت آیت الله امام خامنه ای: دشمنی دشمنان با ملت ایران بهخاطر طرفداری از اسلام و ایستادگی در پای نظام اسلامی و دفاع جانانه از آن است. 1381/10/19
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
مردم، ایمان و پایبندی خود را به دین، اعتقادات و ارزشهای والای اسلامی نشان دادهاند و امروز از الفاظ به ظاهر زیبایی که دشمنان این ملت بر زبان جاری میکنند، فریب نمیخورند.۱۳۸۱/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملت بزرگ ما نشان داده که پای اسلام و انقلاب و ارزشهای اسلامی ایستاده است.۱۳۸۱/۰۵/۰۵
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
این ملت با همه وجود به اسلام پایبند است. بعد از پنجاه سال تلاش برای دینزدایی، یک ملت آن حرکت عظیم را پشت سر امام بزرگوار و عالم دین و مرجع تقلیدش به راه انداخت و این نظام اسلامی را سرِ کار آورد. اسلام همان چیزی است که وقتی نام و پرچم آن در ایران بلند شد، هرجا مسلمان مطّلع و آگاهی پیدا شد، احساس هویّت و شخصیت و عزّت کرد. ۱۳۷۹/۰۴/۱۹
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اساسيترين پايههاى قدرت در اين كشور - يعنى مردم - دلبستهى اسلام و انقلاب و راه امام و ارزشهاى الهى و اسلامىاند.۱۳۷۸/۰۹/۲۶
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
واللَّه هیچ قدرتی امروز در دنیا نمیتواند ملت ایران را از راه پرافتخار اسلام و قرآن برگرداند. کسانی که غیر ازاین گمان میکنند، چه فکر میکنند؟۱۳۷۶/۰۲/۰۳
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
اسلام و عمل به قرآن و پایبندی به این دو، رمز بقای نظام اسلامی و اقتدار آن است.۱۳۷۳/۰۶/۰۴
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ملت ایران با همهی وجود به اسلام و قرآن متمسك است.۱۳۷۳/۰۳/۱۷
پایبندی مردم ایران به دین
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
از نقاط قوّتِ بزرگ ملت ایران، ایمان و دینباوری، معرفت دینی و مذهبی و علاقهی شدید به مسائل الهی و معنوی است. این هم نقطهی قوّتی است که کسی نمیتواند انکارش کند. همیشه بزرگترین کارها را کسانی کردهاند که با منبع غیبی در ارتباط بودهاند. این، امر واضحی است. به عنوان مثال، در جهاد هشتسالهی ملت ایران، اگر توسّل و توجّه و تکیه به غیب و اتکا به خدا به عنوان منشأ تمام قدرتهای عالم وجود نداشت، آن پیروزیهای درخشان به دست نمیآمد.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام خامنه ای
آیین اسلام از مهمترین ارکان فرهنگ ملی ماست امروز ملت ایران پس از گذشت چهارده قرن افتخار میکند که فرهنگ، زبان و عادات او با اسلام آمیخته شده است. آداب، سنن و فرهنگ اسلامی جزء فرهنگ ماست و در این مسأله برای ما ملی بودن عین اسلامی بودن است و هرگز در مقابل یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12
حضرت آیت الله امام خامنه ای
حجاب شرط اول است در نظام اسلامی زنان باید از درک سیاسی برخوردار باشند، فن خانه داری و همسرداری را بدانند و در صحنه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و خدمات، مظهر عصمت، طهارت و مناعت باشند و به این مهم توجه کنند که #حجاب شرط اول است. زیرا بدون حجاب، زن فراغت لازم را برای دستیابی به مراتب بالا بدست نخواهد آورد.
حجاب
امام خامنه ای:
اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 1396/12/17
امام خامنه ای:
زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است. 1396/12/17
خیانت به زن حضرت آیتالله امام خامنهای:«کسانی که کانون خانواده را تحقیر میکنند، خیانت میکنند؛ هم به ملّت، هم به جامعهی زنان. کسانی که وانمود میکنند عدالت جنسیّتی به این است که در همهی میدانهایی که مردها وارد میشوند، زنها هم باید وارد بشوند، اینها به اعتماد، حرمت، شخصیّت و هویّت زن خیانت میکنند.» ۹۶/۱۲/۱۷
بررسی مولفه های فرهنگ ایثار و شهادت در اندیشه ی شهید مطهری
... شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی
شهید حاج قاسم سلیمانی
بخشی از وصیت نامه: امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکری:
بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند ...
شهید باکری: چرا دشمن از ما مسلمانان میترسد؟
دشمنان اسلام، اسلام را خوب شناختهاند و فهمیدهاند که اگر یک لحظه از مقابله با اسلام ما غافل بشوند همگی محو و نابود خواهند شد ان شاءالله؛ پس ما را خوب شناختهاند. در نتیجه شب و روز در تلاش هستند که راه اسلام را سد کنند، به همین جهت این تکلیف شرعی به عهده ما مسلمین میباشد، مسلمینی که تسلیم خداوند متعال هستند، خداوندی که نابودکننده ستمگران و یار مستضعفین است. بنابراین خداوند متعال راه راست و خط ما را دقیقاً مشخص کرده و امامی را که برایمان قرار داده است ایشان هم راه ما را مشخص کردهاند، و راه قدس، راه کربلا کلماتی که به زبان ما آمده اند شعار نیستند و ما مکلف هستیم که به گفتههایمان عمل کنیم.
عملیات خیبر به روایت شهید مهدی زینالدین
شهید علی مراد ناصری پور شهادت: 27 اسفند1359
بخشی از وصیت نامه: کنار رهبر، تحت امر او مبارزه با تهاجم فرهنگی را تشدید کنید. هرکَس بتواند کمک بکند و نکند خداوند از او نمی گذرد. در مدارس، مساجد و پایگاههای فرهنگی به تربیت نسل جدید و انقلابی همت گمارید که خدا یارتان باد
شهید اصغر نوروزی شهادت: نوزدهم دی ماه 1365
بخشی از وصیت نامه: مى گوییم اى حسین جان اگر در کربلا نبودیم که لبیک به نداى هل من ناصر ینصرنى شما بگوییم. ولى جواب فرزندت روح خدا را مىدهیم و تا آخرین قطره خون بدنمان در راه خدا اسلام قرآن و در راه شما جانفشانى کرده و پیرو خط سرخ ولایت فقیه خواهیم رفت ...
شهید اصغر نوروزی شهادت: نوزدهم دی ماه 1365
بخشی از وصیت نامه:
پرچم انقلاب را باید به دست صاحب عصر امام زمان«عج» برسانیم ... امیدوارم که پرچم انقلاب جمهورى اسلامى ایران به پرچم انقلاب حضرت مهدى «عج» بپیوندد و حکومت عدل الهى در تمام جهان بر سر مظلومان سایه گستراند و سر بلند و استوار باشد ...
شهید مدافع حرم شهید مسلم خیزاب
بخشی از دست نوشته شهید: از آن جهت که آفرینش زن زینتبخش وجود انسان است و افق روح او تجلیگاه رحمت و دامان پرمهرش جایگاه رشد مردان بزرگ است و همچنین از آن جا که اصلاح جامعه در گرو پاکی، پرهیزگاری و پاکدامنی زن بوده و ایشان به عنوان مربی بشر نقش بسیار اساسی در جامعه ایفا میکنند ...
«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» «پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایستۀ (ازدواج) خود را همسر دهید. (و از فقر نترسید که) اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود بینیازشان میگرداند. خداوند، گشایشگر داناست. (او از فقر و نیاز شما آگاه است و بر کفایت شما وعده داده است و در عمل به وعدهاش قدرت دارد.)» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
«ایامی» جمع «ایم»، یعنی کسی که همسر ندارد؛ خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.
بهترین واسطه گریها، شفاعت و واسطهگری در امر ازدواج است. چنان که در روایت آمده است: کسی که دیگری را داماد یا عروس کند، در سایۀ عرش خداست. (تفسیر نور الثقلین)
پدر و مادری که با داشتن امکانات، فرزندشان را همسر نمیدهند، اگر فرزند مرتکب گناه شود، والدین در گناه او شریک هستند. (تفسیر مجمع البیان)
دربارۀ ازدواج، روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره میکنیم: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: توسعۀ زندگی، در سایۀ ازدواج است. کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند سوءظن برده است. دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد. (مجموعۀ روایات از تفسیر نور الثقلین میباشد.) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۲:
۱. جامعۀ اسلامی، مسئول ازدواج افراد بیهمسر است. «وَ أَنْکِحُوا»
۲. ازدواج در اسلام، امری مقدّس و مورد تأکید است. «وَ أَنْکِحُوا»
۳. لازم نیست خواستگاری، از طرف خاصّی باشد، هر یک از طرفین ازدواج میتوانند پیشقدم شوند. «وَ أَنْکِحُوا»
۴. تنها سفارش به ترک نگاه حرام، کافی نیست؛ مسألۀ ازدواج را باید حل کنیم. «یَغُضُّوا، یَغْضُضْنَ، أَنْکِحُوا»
۵. زنان بیوه را همسر دهید. ( «الْأَیامی»، شامل آنان نیز میشود.)
۶. داشتن صلاحیّت، شرط طرفین عقد است. «وَ الصَّالِحِینَ» (یعنی باید صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)
۷. اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح، تشویقی است که جوانان لاابالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. «وَ الصَّالِحِینَ» ... (بنا بر این که مراد از صلاحیّت، صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)
۸. در تأمین نیازهای جنسی، فرقی میان انسانها نیست. (زن، مرد، غلام و کنیز) «مِنْکُمْ، عِبادِکُمْ، إِمائِکُمْ»
۹. فقر، نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۰. در صورت فقر، به ازدواج اقدام کنید و بر خدا توکّل نمایید. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۱. فقر، برای عروس و داماد عیب نیست. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»
۱۲. خداوند، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج، وسیلۀ وسعت و برکت زندگی است. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»
۱۴. رشد و توسعهای که خداوند نصیب بندگانش میفرماید، بر اساس علم و حکمت اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ» تفسیر صفحه ۳۵۴ قرآن کریم - سوره نور- آیه ۳۳ - تفسیر نور:
«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «و کسانی که وسیلۀ ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی نیاز نماید. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان بازخرید و آزادی (تدریجی) خود باشند، (یعنی مایلند با قرارداد کتبی با مالک خویش کار کرده و خود را آزاد نمایند) اگر در آنان خیر و شایستگی دیدید، تقاضای آنان را بپذیرید (و برای کمک به آزاد شدن آنان) از مالی که خدا به شما داده به آنان بدهید، و کنیزان خود را که تصمیم بر پاکدامنی دارند، به خاطر رسیدن به مال دنیا به فحشا وادار نکنید، که هر کس آنان را به فحشا مجبور کند، البتّه خداوند برای آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشتهاند، بخشندۀ مهربان است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
ابتدا باید به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام کرد، سپس به غیر متأهّلین سفارش عفت و پاکدامنی. (آیه «وَ أَنْکِحُوا» قبل از آیه «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» آمده است) علی (علیهالسّلام) فرمود: در جاهلیّت مردم کنیزان را برای کسب درآمد به فحشا وادار میکردند. (تفسیر در المنثور) اگر مسلمانان در جنگ پیروز شدند و اسیر گرفتند، در مورد رفتار با اسرا یکی از این چند راه را میتوانیم پیش بگیریم:
الف: همۀ اسیران را یک جا آزاد کنیم؛ که در این صورت، دوباره جنگ شروع میشود.
ب: همه را بکشیم، که این، نشانۀ سنگدلی مسلمانان خواهد بود.
ج: اسرا را در منطقهای گرد آوریم و از بیت المال مسلمین، مخارج آنان را تأمین کنیم. (در این طرح، باید بیگناهان هزینۀ مجرمان را بپردازند).
د: آنها را میان مسلمانان تقسیم کنیم تا سیرۀ اسلام و مسلمین را مشاهده کنند و به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند و مسلمان شوند، سپس از راه های مختلف، آنها را آزاد کنیم، که این طرح، بهترین است، و طرح اسلام نیز همین است.
بگذریم که نظام جنگ در آن زمان این بود که اسیر جنگی را به عنوان برده مورد استفاده قرار میدادند و اسلام نیز مقابله به مثل میکرد، همان گونه که امروز در دنیا اسیران را در اردوگاهها قرار میدهند که ما نیز باید قوانین بین المللی جنگ را تا آنجا که منافاتی با مذهب ما نداشته باشد بپذیریم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۳:
۱. دسترسی نداشتن به همسر، مجوّز گناه نیست؛ صبر و عفّت لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»
۲. هر کجا احساس خطر بیشتر شد، سفارش مخصوص لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» (چون افراد غیر متأهل بیشتر از دیگران در معرض فحشا و منکر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است)
۳. اگر عفّت و تقوا داشته باشیم، خداوند ما را بی نیاز میکند. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ ... یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ» (جوانان به خاطر امکانات ازدواج، به سراغ تهیّۀ مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوای مالی از خود نشان دهند)
۴. در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم جوانان خود را حفظ کنند، «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»، هم حکومت قیام کند «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخیزند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۵. در هر قراردادی حتّی با زیردستان خود، سند کتبی داشته باشید. «مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ»
۶. آسان گرفتن ازدواج بردگان از طریق قرارداد بازخرید باید همراه با علم به مصلحت باشد. «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»
۷. اسلام برای آزادی بردگان، طرحهای مختلفی دارد. یکی از آنها قرارداد بازخرید است. «فَکاتِبُوهُمْ»
۸. دارایی و اموال را از خود ندانید بلکه از خداست که چند روزی امانت به شما داده است. «مالِ اللَّهِ»
۹. ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان، مسئولیّت بیشتری دارند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ»
۱۰. اولیا به بردگانی که توان پرداخت بهای بازخرید خود را ندارند، کمک کنند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ» حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: یک چهارم قیمت قرارداد را رها کنند. (تفسیر در المنثور) و امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: چیزی از بهای قرارداد را کم کنند. (من لا یحضر، ج ۳، ص ۷۸)
۱۱. بردگان در بستن قرارداد، هم سنگ مالکان خود هستند. ( «فَکاتِبُوهُمْ» در موردی است که هر دو طرف برابر هم باشند)
۱۲. از مال الهی (بودجۀ زکات) هم برای آزادی بردگان و هم برای ازدواج جوانان هزینه کنید. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
۱۳. به کارگیری زیردستان در مسیر حرام و وا داشتن کنیزان عفیف بر فحشا، ممنوع است. «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ»
۱۶. دنیا زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (کلمۀ «عَرَضَ» به معنای عارضی و زودگذر است)
۱۷. ارزشها نباید فدای رفاه و مال و مادیّات شود. «لا تُکْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا»
۱۸. شخصیّت کنیزان مانند دخترانِ آزاد است. ( «لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ» و نفرمود: «لا تکرهوا امائکم»)
۱۹. اسلام حامی کنیزان است. «لا تُکْرِهُوا»
۲۰. پاکدامنی و عفت برای زن بهترین ارزش است. «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۱. سرچشمه بخشی از گناهان، بزرگترها هستند. «لا تُکْرِهُوا ... أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
۲۲. افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار می گیرند. «فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۴ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» «همانا ما به سوی شما آیاتی روشنگر و از کسانی که قبل از شما بودند نمونههای برجسته و تاریخی و پندی برای پرهیزکاران فرستادیم» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۴:
۱. خداوند با مردم اتمام حجّت میکند. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۲. آیات قرآن نور و روشنگر است. «آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»
۳. تاریخ گذشتگان، چراغ راه آیندگان است. «مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ»
۴. قرآن کتاب جامعی است. «آیاتٍ مَثَلًا مَوْعِظَةً»
۶. متّقین نیز به موعظه نیازمندند. «مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» «خداوند، نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهای و آن شیشه همچون ستارهای تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقی است و نه غربی. (روغنش به قدری صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله ور شود و) روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و خداوند برای مردم مثلها میزند و به هر چیزی آگاه است» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
«مشکاة» یعنی چراغدان.
«دُرِّیٌّ» به معنای پر نور و پر فروغ است.
«زیت» روغن زیتون را گویند. (مادّهای که وسیلۀ روشنایی است.)
«نُورُ» یعنی چیزی که هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیای دیگر است. در فرهنگ اسلام از چند چیز به عنوان «نُورُ» یاد شده است، از جمله: قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر (صلوات اللَّه علیه) و امامان معصوم (علیهمالسّلام).
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: چیزی را ندیدم مگر آن که خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن دیدم. «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه»
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم......... به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت......... نشان از قامت رعنا تو بینم
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ» یعنی؛ خداوند هدایت کنندۀ آسمان و زمین است. در میان تمام اقوالی که برای «نور» گفته شده است، از قبیل روشنگر، زینت بخش و هادی، معنای هدایت بهتر به نظر میآید، چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز آمده است. «أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» و جملۀ «نُورٌ عَلی نُورٍ» به معنای هدایتهای دایمی و پی در پی است و در پایان آیه نیز میفرماید: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۵:
۱. هستی، فیض خداوند و پرتوی از نور اوست؛ قوام و بقای هستی از اوست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ»
۲. نور خدا هم زیاد است و هم ثابت. (شیشه، هم نور را زیاد میکند و هم نور را از خاموش شدن حفظ میکند.) «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ»
۳. روشنی نور خدا از ذات اوست نه از جرقههای بیرونی. «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»
۴. زیتون درخت مبارکی است. «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ»
۵. اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر میشود، ولی اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» «(این نور هدایت) در خانههایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
در زیارت جامعه خطاب به ائمّه شیعه (علیهمالسّلام) میخوانیم: «جعلکم فی بیوت أذن الله أن ترفع» بنا بر این حرم امامان معصوم (علیهمالسّلام)، یکی از مصادیق «فِی بُیُوتٍ» است.
کلمۀ «تُرْفَعَ» در آیه به معنای بلندی مکانی نیز میباشد، نظیر آیۀ «إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» (بقره، ۱۲۷) یعنی حضرت ابراهیم پایههای کعبه را بلند ساخت.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: آن خانهها، خانههای انبیاء و حکما و امامان معصوم میباشد. (تفسیر نور الثقلین) و «ثعلبی» در تفسیر خود نقل میکند: روزی پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) مشغول تلاوت این آیه بود. ابو بکر برخاست و پرسید: آیا خانۀ فاطمه (علیهاالسّلام) و علی (علیهالسّلام) از مصادیق این آیه است؟ فرمود: آری، از بهترین مصادیق این آیه است. (تفسیر روح المعانی)
امام کاظم (علیهالسّلام) فرمود: مراد از «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» در آیه، نمازهای اوّل وقت است. (بحار، ج ۲۳، ص ۳۲۶)
در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدی به جای نماز، تسبیح آمده است. «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ» (آل عمران،۴۱)، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» (ق، ۳۹) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۶:
۱. راهیابی به نور خدا در هر کجا نیست؛ بلکه در مکانها و از راههای خاصّی است. «اللَّهُ نُورُ ... فِی بُیُوتٍ»
«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» «مردانی که هیچ تجارت و معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، سرگرم و مشغول نمیکند، از روزی که در آن، دلها و چشمها دگرگون میشود بیمناکند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
«تِجارَةٌ» داد و ستد دایمی است که برای به دست آوردن سود انجام میگیرد، ولی «بَیْعٌ» خرید و فروش مقطعی و دفعی برای رفع نیازهای روزمرّۀ زندگی است. (تفسیر المیزان)
کلمۀ «رِجالٌ» در این جا شامل همۀ بندگان خدا میشود؛ چه مرد و چه زن. در حدیث میخوانیم: مراد از کسانی که در این آیه از آنها یاد شده است، تجاری هستند که با شنیدن صدای اذان، تجارت را رها میکنند و به سوی نماز میروند. (تفسیر نور الثقلین) تجارت، تنها عاملی نیست که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا باز میدارد، عوامل دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله: تکاثر، آرزو، فرزند و دوست بد. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۷:
۱. کسانی که تجارت آنان را غافل نکند، مردان بزرگی هستند. (کلمۀ «رِجالٌ» با تنوین آمده که علامت بزرگی و عظمت است)
۲. تلاش و اقتصاد منهای یاد خدا، پوچ و بیارزش است. ( «لا تُلْهِیهِمْ» به جای «لا تمنعهم» بیانگر آن است که اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدی کار تو لهو، پوچ و بی ارزش است.)
۳. تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگی است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۴. اگر ایمان و ارادۀ قوی باشد، ابزار و وسائل اثری ندارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۵. بازار اسلامی هنگام نماز، باید تعطیل شود. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»
۶. از نظر اسلام، حتّی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند؛ چه رسد به کارهای مکروه و حرام. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»
۷. ترک تجارت، ارزش نیست؛ بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ ... عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ» (مردان خدا برای زندگی مادّی خود تلاش میکنند، ولی از آخرت غافل نیستند.)
۸. ایمان به آخرت، دنیا را نزد انسان کوچک میکند. «لا تُلْهِیهِمْ ... یَخافُونَ یَوْماً»
۹. با این که نماز ذکر خداست، ولی به خاطر اهمیّت آن در کنار ذکر اللَّه جداگانه مطرح شده است. «ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»
۱۰. نماز و زکات عِدل یکدیگرند و تاجرانی استحقاق ستایش دارند که اهل هر دو باشند. «إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ»
۱۱. دنیا، شما را از آخرت غافل نکند. «یَخافُونَ یَوْماً»
۱۲. در قیامت، چشمها گاهی تیز و گاهی خاشع و دلها منقلب است. «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قیامت صحنههای هولناک و هراسآوری دارد. «یَخافُونَ»
۱۳. در قیامت، معیارها عوض میشود. (آنچه در دنیا در دیده ها و دل ها جلوه میکند، در آخرت به شکل دیگری درمیآید. آنچه امروز به سوی آن میرویم، فردا از آن فرار خواهیم کرد). «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۸ - تفسیر نور:
«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» «تا خداوند به آنان به نیکوتر از آنچه کردهاند پاداش بدهد و از فضل و رحمت خویش بر پاداششان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد» پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۸:
۱. خداوند کم و کاستیهای اعمال مردان خدا را جبران کرده و پاداش عمل کامل به آنان میدهد. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»
۲. مردان خدا همواره در حال رشد میباشند و ابعاد وجودی آنان افزایش مییابد. («یَزِیدَهُمْ ...» و نفرمود: «یزید لهم ...»)
۳. پاداش را بیش از عمل بدهید. «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (در اسلام سفارش شده است که مزد را معیّن کنید؛ ولی هنگام پرداخت بیش از آن مقدار بدهید.)
۴. اگر از سود تجارت دنیا بگذرید به سود بی حساب آخرت میرسید. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ بِغَیْرِ حِسابٍ» (مراد از بی حساب، پاداشی فراوان و فوق انتظار است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۹ - تفسیر نور:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» «اعمال کسانی که کافر شدند همچون سرابی در بیابان است که تشنه آن را آب میپندارد، (امّا) همین که به سراغ آن آمد آن را چیزی نیافت، امّا خدا را نزد خویش یافت که حساب او را بی کم و کاست داده و خداوند زود به حسابها میرسد» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
کلمۀ «قیعة» به معنای زمین مسطح و بزرگ است.
«ظمآن» کسی را میگویند که عطشش زیاد باشد.
کلمۀ «وفی» به معنای پاداش و کیفر کامل و بدون کم و کاست است. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۳۹:
۱. شرط قبولی عمل، داشتن ایمان است و سعادت انسان نیز در گرو ایمان است. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ» (کفر سبب حبط و پوچی عمل است.)
۲. اعمال کفّار فریبنده است. «کَسَرابٍ» به انگیزهها بنگرید، نه به جلوهها و ظاهر تلاشها.
۳. در تعلیم و تربیت استفاده از مثال و تشبیه مؤثّر است. «کَسَرابٍ»
۵. سعادتخواهی، در فطرت همۀ انسانها وجود دارد و انگیزۀ تمام حرکتها رسیدن به خیر است لکن تفاوت در واقعبینی و خیالگرایی است. «یَحْسَبُهُ ... ماءً»
۶. کفّار در قیامت، هیچ سرمایهای ندارند. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»
۷. علاوه بر عقیده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا ... أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ»
۸. همۀ مردم، روزی خدا را باور خواهند کرد. «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»
۹. در قیامت، رسیدگی به حساب افراد هم کامل و دقیق است و هم سریع. «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ ... سَرِیعُ الْحِسابِ» (بر خلاف حسابرسیهای دنیوی که یا دقیق و کامل نیست و یا همراه معطّلی است.) تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:
«أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» «یا (اعمال کافران) همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ روی آن را میپوشاند، و روی آن، موج بزرگ دیگری است و بالای آن موج (دوّم) ابری است، (تاریکی عمق دریا و موجهای انباشته و ابرهای تیره) ظلماتی است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (برای نجات) برآورد، احدی دست او را نمیبیند (تا نجاتش دهد). و خداوند برای هر کس نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
کافر معمولی و ساده به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست. مانند کدورت سادهای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاشها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیدهاش اصرار ورزیده و دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگها کرده و بودجهها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش و عمل او، موجی از ظلمت بر موجهای قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکمتر ساخته است.
اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراه ترشان میکند و حجابی روی حجاب دیگر است. نظیر آیۀ «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» (بقره، ۲۵۷) پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۰:
۱. به هنگام معرّفی الگوها باید از الگوهای مثبت و منفی سخن گفت. (الگوی مثبت «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» و الگوی منفی در آیۀ قبل و این آیه «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۲. در برابر نور الهی (آیه ۳۵) که «نُورٌ عَلی نُورٍ» بود، در این آیه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»
۳. هر عملی از مؤمن نور و هر عملی از کافر ظلمت است. «أَوْ کَظُلُماتٍ»
۴. اعمال خوب کفّار، سراب و اعمال بد آنها ظلمات است. «کَسَرابٍ ... أَوْ کَظُلُماتٍ»
۵. علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بی نیاز نمیکنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمیدهد. «فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ * وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است و پرندگان بال گشوده (در پرواز) برای خدا تسبیح میگویند، و هر یک نیایش و تسبیح خود را میداند؟ و خداوند به آنچه میکنند داناست * و فرمانروایی آسمانها و زمین، مخصوص خداست. و بازگشت (همه) به سوی اوست» نکتههای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
ظاهر آیه همان طور است که ترجمه شد، امّا ممکن است فاعل «عَلِمَ» خدا باشد، نه موجودات که در این صورت معنای آیه چنین میشود: خداوند از نیایش و تسبیح همۀ موجودات آگاه است.
قرآن، بارها مسألۀ تسبیح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بیان کرده و گاهی فرموده است: شما تسبیح آنها را نمیفهمید. (اسراء، ۴۴) از این آیات به دست میآید که علم و شعور، مخصوص انسان ها نیست. گرچه بعضی تسبیح موجودات هستی را تسبیح تکوینی و زبان حال آفرینش دانستهاند، ولی ظاهر آیات بر خلاف این مطلب است. خداوند، در این آیه چند مرتبه به صورت غیر مستقیم، به انسان هشدار داده است:
الف: موجودات آسمان و زمین و پرندگان در حال تسبیح هستند. چرا انسان غافل است؟!
ب: تسبیح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان حضور قلب ندارد؟!
ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبیح و نمازند، امّا برخی انسان ها هنگام پرواز در آسمان، مظلومان را بمباران میکنند و یا در حال غفلت و مستی به سر میبرند! در روایات میخوانیم: امام صادق (علیهالسّلام) هنگامی که صدای گنجشکی را شنید فرمود: این پرنده مشغول دعا و تسبیح است. (تفسیر کبیر فخر رازی و روح البیان) پیامهای سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:
۱. تنها به خود نیندیشید؛ به اطراف خود هم بنگرید و در هستی نیز مطالعه و اندیشه کنید. «أَ لَمْ تَرَ»
۲. کسی که میخواهد دیگران را ارشاد کند، خود باید از دید عمیقی برخوردار باشد. پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه)، تسبیح موجودات را میدید. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. در میان موجودات هستی، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّی به خدا دارند. «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ»
۴. همۀ موجودات هستی، شعور دارند و نماز و تسبیح موجودات، آگاهانه است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۵. نماز، در صورتی ارزش دارد که نمازگزار بداند چه میگوید و چه میکند. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»
۶. نماز و تسبیح هر موجودی به صورت خاصّی است. «صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»
۷. خداوند، بر جزئیات کار تمام هستی آگاه است. «عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»
۸. نظام هستی، هم فرمانروا دارد «وَ لِلَّهِ مُلْکُ» و هم هدفدار است. «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» «آیا ندیدی که خداوند ابرها را به آرامی میراند. سپس بین اجزای آن پیوند برقرار میکند. آن گاه آن را متراکم میسازد. پس میبینی که باران از میان آن بیرون میآید و خداوند از آسمان از ابرهایی که مثل کوه است تگرگ فرو میفرستد. پس (زیانِ) آن را به هر کس بخواهد میرساند و از هر کس بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشندگی برق آن ابر، چشمها را کور کند» نکتههای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
«یُزْجِی» به معنای حرکت آهسته همراه با دفع است.
«بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» یعنی سرمایهای که کمکم قابل دفع و برگرداندن است.
کلمۀ «رُکاماً» به معنای تراکم است.
«الْوَدْقَ» به معنای باران است.
کلمهی «سَنا» به معنای درخشش است و «سَنا بَرْقِهِ» یعنی درخشش برق.
اگر کسی با هواپیما بالاتر از ابرها پرواز کند، میبیند که تودههای ابر مثل کوه است و این از معجزات قرآن است که ۱۴ قرن قبل فرمود: «یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ» از کوهِ ابر، تگرگ میفرستیم. پیامهای سورۀ نور - آیۀ ۴۳:
۱. سخن حقّ خود را با بیان نمونهها تثبیت کنید. «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ ... أَ لَمْ تَرَ»
۲. دقّت در آفرینش، بهترین راه شناخت خدا و مایۀ عشق به اوست. «أَ لَمْ تَرَ»
۳. تمام حرکتها در جهان طبیعت، با قدرت و ارادۀ الهی و برای هدفی حکیمانه انجام میگیرد. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ»
۴. عوامل طبیعی، مسیر تحقّق ارادۀ خداست، نه به جای خدا. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ، یُنَزِّلُ»
۵. بارش باران و تگرگ و مفید بودن یا مضرّ بودن آن به ارادۀ خداست. «فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ»
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام خامنه ای
آیین اسلام از مهمترین ارکان فرهنگ ملی ماست امروز ملت ایران پس از گذشت چهارده قرن افتخار میکند که فرهنگ، زبان و عادات او با اسلام آمیخته شده است. آداب، سنن و فرهنگ اسلامی جزء فرهنگ ماست و در این مسأله برای ما ملی بودن عین اسلامی بودن است و هرگز در مقابل یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12
شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی
امام صادق (علیه السلام) از امام کاظم (علیه السلام)، از پدرشان (علیه السلام) روایت شده است که حضرت به ابوحنیفه فرمود:
«کدام سوره آغازش حمد و میانش اخلاص و پایانش دعاست»؟ ابوحنیفه حیران شد و گفت: «نمیدانم». امام (علیه السلام) فرمود: «سورهای که آغازش حمد و میانش اخلاص و پایانش دعاست، سورهی»حمد» میباشد». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ البرهان/ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۵
جهاد سازندگی، جهاد فی سبیلالله
سلام بر ابراهیم(زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی) جلد 1 گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شهدای فاطمیون
شهید جواد محمدی
تاریخ تولد : 1374/11/25
محل تولد : ورامین
تاریخ شهادت : 1394/06/19
محل شهادت : تدمر – سوریه
وضعیت تاهل : مجرد
محل مزار شهید : پیشوای ورامین – امامزاده جعفر (ع)
شهید مدافع حرم
سردار حاج حسین همدانی
تاریخ شهادت: 16 مهر 1394 محل شهادت: حلب، سوریه
تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند انشاءالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش میکنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم مهریها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایتفقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد ...
بخشی از وصیت نامه
شهید مدافع حرم
سردار حاج حسین همدانی
تاریخ شهادت: 16 مهر 1394 محل شهادت: حلب، سوریه
فرزندانم را سفارش میکنم و تأکید بر حفظ ارزشهای اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزشهایش میتوانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزشهاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
در میان ما، انسانهایی وجود دارند که فقط نیمه خالی لیوان را نگاه میکند، حتی اگر لیوان پر هم باشد، از پر بودن لیوان ایراد میگیرند. در گوشه و کنار شنیده میشود که این شهدا کشته بازیهای سیاسی بزرگان شدهاند. این حرفها را نزنید. هر کسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود میگیرد، بدانید که برای بازیهای سیاسی بزرگان نیست. نگویید ندانسته کار میکنند. نگویید فریب خوردند. بلکه کارشان ارزش الهی دارد. قصد تخریب رهبر را دارند، چه تهمتها که به ایشان نزدند، واقعا بعضی از این تهمتها بیشرمانه و بچه گانه است. عقل سالم میگوید برای جمعیت بیشتر از دو نفر، یک نفر رئیس و فرمانده شود. آیا عقلانی نیست برای جامعهای که یک سو و یک هدف، منتظر ظهور امام زمان (عج) است، یک رهبر داشته باشد؟ ایشان امام زمان نیست، ایشان رهبر جامعهای است که به لطف خدا پادگان امام زمان (عج) خواهد بود. ان شاالله.
شهید محمدحسین محمدخانی
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶ مکان شهادت : سوریه
بخشی از وصیت نامه شهید:
سلام بر شما (ائمه معصومین) که بندگان خاص خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.با الها! از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد. تو را سپاس می گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می گویم.در این راه ، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
شهید مهدی طهماسبی
ولادت : ۱۳۶۲/۰۸/۱۴
شهادت : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
بخشی از وصیت شهید:
در این مسیر شبهات و تهمت های فراوانی به مدافعین حرم زده می شود اعم از گرفتن پول، مبارزه در راه بشار اسد، مبارزه در راه اعراب یا اینکه اگر وطن بود ما هم می رفتیم و … خیالی نیست وعده ما با همه این تهمت زنندگان و شایعه سازان باشد با حضرت زهرا (سلام الله علیها). اگرچه همه این شبهات و تهمت ها جواب های بسیار واضحی دارند که تا الان بارها و بارها گفته شده اند. اگر من سراپا تقصیر را فاکتور بگیرید به نظرم مدافعان حرم از بابصیرت ترین افراد زمان حال ما هستند. زیاد شنیده ام که می گویند ۲ تا بچه داری چرا می خواهی بروی؟ طوری می گویند به خاطر بچه هایت نرو که انگار من معنی زن و بچه را نمی فهمم و بویی از عشق نبرده ام یا دلم از سنگ است!اما به نظر من حقیر کاملاً برعکس است. رزمندگان و مجاهدان در همه زمان هایی که زندگی کرده اند عشقشان و محبتشان به خانواده صدها برابر بیشتر از کسانی است که ادعای فهمیدن بچه و زن و پدر و مادر و اقوام دارند. ادعای عشق و عاشقی دارند اما در این میان نکته ای وجود دارد که این قدر راحت از همه چیز دل می کنند.
شهید علی اکبر شیرودی
ولادت : ۱۳۳۴
شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸
بخشی از وصیت شهید:
هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
شهید حسن آبشناسان
ولادت :۱۳۱۵/۰۲/۱۹
شهادت : ۱۳۶۴/۰۷/۰۸
فرازی از وصیت نامه شهید:
«آرزو داشتم، حج را در زمان حیات انجام دهم؛ چنانچه شهید شوم، انجام شده است. محل دفن من، کربلا باشد؛ اگر راه کربلا را خود باز کردم، آسان است، ولی اگر زودتر شهید شدم، پیکرم به صورت امانی در خاک بماند تا پس از بازشدن راه و انقلاب عراق، این کار انجام شود.» سفارش دیگر وی نیز به فرزندانش بوده است تا «در راه پیشرفت اسلام، کشور، کسب دانش و خدمت به اسلام کوشا باشند.»
شهید مصطفی صدرزاده
ولادت: ۱۳۶۵/۰۶/۱۹
شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
محل شهادت : حومه حلب
بخشی از وصیت نامه شهید :
آرزو دارم که دخترم فاطمه،فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر با ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم…
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
پروردگارا وجود پُر خیر این نعمت عظمی و شخصیت والا ،رهبر حکیم ، متوسم و معظم ، فقیهی جامع الشرایط ، عارف ، زاهد ، متقی و افضل از انبیاء بنی اسرائیل ، که امید و ارامش میلیونها انسان موحد و مظلوم ومستضعف در سراسر جهان است را تا ظهور حجتت. منجی عالم ، انسان کامل ،حضرت حجت بن الحسن العسکری( روحی فداه ) از جمیع بلیات ارضی و سماوی و کید نفاق جدید و حسادت حسودان و دشمنان داخلی و خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی، حفظ بفرما، آمین رب العالمین س.م.ر
مقدمه: از سوره هاى مكى و داراى 165 آيه مى باشد سوره انعام سوره مبارزه با انواع شرك و بت پرستى گفته مى شود اين سوره شصت و نهمين سوره اى است كه در مكه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل گرديد، ولى در چند آيه از آن گفتگو است كه بعضى معتقدند اين چند آيه در مدينه نازل شده است ، اما از رواياتى كه از طريق اهل بيت به ما رسيده استفاده مى شود كه يكى از امتيازات اين سوره آن است كه تمام آياتش يكجا نازل شده است و بنابراين همه آن مكى خواهد بود. هدف اساسى اين سوره ، همانند ساير سوره هاى مكى ، دعوت به اصول سه گانه توحيد و نبوت و معاد است ، ولى بيش از همه روى مساله يگانه پرستى و مبارزه با شرك و بت پرستى دور مى زند، به طورى كه در قسمت مهمى از آيات اين سوره روى سخن به مشركان و بت پرستان است ، و به همين مناسبت گاهى رشته بحث به اعمال و كردار و بدعتهاى مشركان مى كشد. در هر صورت تدبر و انديشه در آيات اين سوره كه آميخته با استدلالات زنده و روشنى است ، روح توحيد و خدا پرستى را در انسان زنده كرده ، و پايه هاى شرك را ويران مى سازد، و شايد به خاطر همين بهم پيوستگى معنوى و اولويت مساله توحيد بر ساير مسائل بوده كه همه آيات آن يكجا نازل گرديده است . و نيز به خاطر همين موضوع است كه در رواياتى كه پيرامون فضيلت اين سوره نازل شده كرارا مى خوانيم سوره انعام را هفتاد هزار فرشته ، به هنگام نزول بدرقه كردند، و كسى كه آن را بخواند (و در پرتو آن روح و جانش از سرچشمه توحيد سيراب گردد) تمام آن فرشتگان براى او آمرزش مى طلبند!. دقت در آيات اين سوره ميتواند روح نفاق و پراكندگى را از ميان مسلمانان برچيند، گوشها را شنوا، و چشمها را بينا و دلها را دانا سازد. ولى عجيب اين است كه بعضى از اين سوره ، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مى كنند، و جلسات عريض و طويلى براى ختم انعام وحل مشكلات شخصى و خصوصى خود با تشريفات ويژهاى تشكيل مى دهند كه بنام جلسات ختم انعام ناميده مى شود، مسلما اگر در اين جلسات به محتواى سوره دقت شود، نه تنها مشكلات شخصى ، مشكلات عمومى مسلمانان نيز حل خواهد شد، اما افسوس كه بسيارى از مردم به قرآن به عنوان يك سلسله اوراد كه داراى خواص مرموز و ناشناخته است مى نگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمى انديشند، در حالى كه قرآن سراسر درس است و مكتب ، برنامه است و بيدارى ، رسالت است و آگاهى .
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱و۲
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى خلق السماوات و الا رض و جعل الظلمات و النور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون (۱) هو الذى خلقكم من طين ثم قضى اءجلا و اءجل مسمى عنده ثم اءنتم تمترون (۲)
ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد و ظلمتها و نور را ايجاد كرد، اما كافران براى پروردگار خود شريك و شبيه قرار مى دهند (با اينكه دلايل توحيد و يگانگى او در آفرينش جهان آشكار است ). ۲- او كسى است كه شما را از گل آفريد سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد) و اجل حتمى نزد او است (و او از آن آگاه است ) با اين همه شما (مشركان در توحيد و يگانگى يا قدرت او) ترديد مى كنيد.
تفسیر اين سوره با حمد و ستايش پروردگار آغاز شده است . نخست از طريق آفرينش عالم كبير (آسمان و زمين ) و نظامات آنها، و سپس از طريق آفرينش عالم صغير يعنى انسان ، مردم را متوجه اصل توحيد مى سازد و ابتدا مى گويد: حمد و سپاس براى خدائى است كه آسمانها و زمين را آفريد (الحمد لله الذى خلق السماوات و الارض ). خداوندى كه مبدء نور و ظلمت و بر خلاف عقيده دوگانه پرستان ، آفريننده همه چيز است (و جعل الظلمات و النور). اما مشركان و كافران به جاى اينكه از اين نظام واحد درس توحيد بياموزند براى پروردگار خود شريك و شبيه مى سازند (ثم الذين كفروا بربهم يعدلون ) قابل توجه اينكه عقيده مشركان را با كلمه ثم كه در لغت عرب براى ترتيب با فاصله است ذكر كرده و اين نشان مى دهد كه در آغاز، توحيد به عنوان يك اصل فطرى و عقيده عمومى و همگانى بشر بوده است و شرك بعدا به صورت يك انحراف از اين اصل فطرى به وجود آمده . اما در اينكه چرا درباره آفرينش زمين و آسمان ، كلمه خلق به كار رفته ، و در مورد نور و ظلمت كلمه جعل مفسران ، سخنان گوناگونى دارند، ولى آنچه نزديكتر به ذهن مى رسد اين است كه خلقت درباره اصل وجود چيزى است و جعل درباره خواص و آثار و كيفياتى است كه به دنبال آنها وجود پيدا مى كند و از آنجا كه نور و ظلمت جنبه تبعى دارد از آن تعبير به جعل شده است . جالب توجه اينكه در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) در تفسير اين آيه چنين نقل شده است كه فرمود: اين آيه در حقيقت به سه طايفه از منحرفان پاسـخ مى گويد، اول به ماديها كه جهان را ازلى مى پنداشتند و منكر خلق و آفرينش بودند، دوم به دوگانه پرستانى كه نور و ظلمت را دو مبدء مستقل مى دانستند، سوم رد بر مشركان عرب كه براى خدا شريك و شبيه قائل بودند. آيا ظلمت از مخلوقات است ؟ از آيه بالا استفاده مى شود، همانطور كه نور مخلوق خداوند است ، ظلمت هم آفريده او است ، در حالى كه معروف در ميان فلاسفه و دانشمندان علوم طبيعى اين است كه ظلمت چيزى جز عدم نور نيست ، و اين را مى دانيم كه نام مخلوق بر معدوم نمى توان گذاشت ، بنابراين چگونه آيه مورد بحث ، ظلمت را جزء مخلوقات خداوند بشمار آورده است ؟! در پاسـخ اين ايراد مى توان گفت : اولا ظلمت هميشه به معناى ظلمت مطلق نيست ، بلكه ظلمت غالبا به معناى نور بسيار كم و ضعيف در برابر نور فراوان و قوى بكار مى رود، مثلا همه مى گوئيم شب ظلمانى با اينكه مسلم است ، در شب ، ظلمت مطلق نيست ، بلكه همواره ظلمت شب آميخته با نور كم رنگ ستارگان يا منابع ديگر نور ميباشد، بنابراين مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى نور قوى و ديگرى نور بسيار ضعيف است ، قرار داد و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است . و ثانيا درست است كه ظلمت مطلق يك امر عدمى است ، اما امر عدمى هنگامى كه در شرائط خاصى واقع شود، حتما از يك امر وجودى سرچشمه ميگيرد يعنى كسى كه ظلمت مطلق را در شرائط خاصى براى اهداف معينى بوجود مى آورد حتما بايد از وسائل وجودى استفاده كند، مثلا ما ميخواهيم در لحظه معينى اطاق را براى ظاهر كردن عكسى تاريك كنيم ناچاريم جلوى نور را بگيريم تا ظلمت در اين لحظه معين بوجود آيد، چنين ظلمتى مخلوق است (مخلوق بالتبع ). و به اصطلاح عدم مطلق گرچه مخلوق نيست ، اما عدم خاص سهمى از وجود دارد و مخلوق مى باشد. نور رمز وحدت و ظلمت رمز پراكندگى است نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه در آيات قرآن ، نور با صيغه مفرد آورده شده و ظلمت به صورت جمع (ظلمات ). ممكن است اين تعبير اشاره لطيفى به اين حقيقت باشد كه ظلمت (اعم از حسى و معنوى ) همواره سرچشمه پراكندگيها و جدائيها و دور افتادنها است ، در صورتى كه نور رمز وحدت و اجتماع مى باشد. بسيار با چشم خود ديده ايم كه در يك شب تابستانى ، چراغى در وسط حياط يا بيابان روشن مى كنيم ، در مدت كوتاهى همه گونه حشرات گرد آن جمع مى شوند و در واقع مجمعى از زندگى را در اشكال متنوع تشكيل ميدهند، اما هنگامى كه آن را خاموش كنيم هر كدام به طرفى ميروند و پراكنده مى گردند، در مسائل معنوى و اجتماعى نيز همينگونه است ، نور علم و قرآن و ايمان مايه وحدت ، و ظلمت جهل و كفر و نفاق موجب پراكندگى است . گفتيم اين سوره براى تحكيم پايه هاى خدا پرستى و توحيد در دلها نخست انسان را متوجه عالم كبير مى سازد، و در آيه بعد توجه به عالم صغير يعنى انسان مى دهد و در اين مورد به شگفت انگيزترين مساله يعنى آفرينش او از خاك و گل اشاره كرده مى فرمايد: او است خدائى كه شما را از گل آفريد (هو الذى خلقكم من طين ).
درست است كه آفرينش ما از پدران و مادرانمان بوده است ، نه از خاك ولى چون آفرينش انسان نخستين از خاك و گل بوده است ، درست است كه به ما نيز چنين خطابى بشود.سپس به مراحل تكاملى عمر انسان اشاره كرده مى گويد: پس از آن مدتى را مقرر ساخت كه در اين مدت انسان در روى زمين پرورش و تكامل پيدا كند (ثم قضى اجلا).اجل در اصل به معنى مدت معين است ، و قضاء اجل به معنى تعيين مدت و يا به آخر رساندن مدت است ، اما بسيار ميشود، كه به آخرين فرصت نيز اجل گفته مى شود، مثلا مى گويند اجل دين فرا رسيده است يعنى آخرين موقع پرداخت بدهى رسيده است ، و اينكه به فرا رسيدن مرگ نيز اجل مى گويند به خاطر اين است كه آخرين لحظه عمر انسان در آن موقع است .سپس براى تكميل اين بحث مى گويد: اجل مسمى در نزد خدا است (و اجل مسمى عنده ).و بعد ميگويد شما افراد مشرك درباره آفريننده اى كه انسان را از اين اصل بى ارزش يعنى گل آفريده و از اين مراحل حيرت انگيز و حيرت زا گذرانده است شك و ترديد به خود راه ميدهيد، موجودات بى ارزشى همچون بتها را در رديف او قرار داده ، يا در قدرت پروردگار بر رستاخيز و زنده كردن مردگان شك و ترديد داريد. (ثم انتم تمترون ). اجل مسمى چيست ؟ شك نيست كه كلمه اجل مسمى و اجلا در آيه به دو معنى است و اينكه بعضى هر دو را به يك معنى گرفته اند با تكرار كلمه اجل مخصوصا با ذكر قيدمسمى در دفعه دوم به هيچوجه سازگار نيست .لذا مفسران درباره تفاوت اين دو، بحثها كرده اند اما از آنچه بقرينه ساير آيات قرآن و همچنين رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده استفاده مى شود تفاوت اين دو در آن است كه اجل به تنهائى به معنى عمر و وقت و مدت غير حتمى ، و اجل مسمى به معنى عمر و مدت حتمى است ، و به عبارت ديگر اجل مسمى مرگ طبيعى و اجل مرگ زودرس است .توضيح اينكه : بسيارى از موجودات از نظر ساختمان طبيعى و ذاتى استعداد و قابليت بقاء براى مدتى طولانى دارند، ولى در اثناء اين مدت ممكن است موانعى ايجاد شود كه آنها را از رسيدن به حد اكثر عمر طبيعى باز دارد، مثلا يك چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ، ممكن است مثلا بيست ساعت استعداد روشنائى داشته باشد، اما وزش يك باد شديد و ريزش باران و يا عدم مراقبت از آن سبب مى شود كه عمر آن كوتاه گردد.در اينجا اگر چراغ با هيچ مانعى برخورد نكند و تا آخرين قطره نفت آن بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسيده است و اگر موانعى قبل از آن باعث خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غير حتمى ميگوئيم .در مورد يك انسان نيز چنين است اگر تمام شرائط براى بقاى او جمع گردد و موانع بر طرف شود ساختمان و استعداد او ايجاب مى كند كه مدتى طولانى - هر چند اين مدت بالاخره پايان وحدى دارد - عمر كند، اما ممكن است بر اثر سوء تغذيه يا مبتلا شدن به اعتيادات مختلف و يا دست زدن به خودكشى يا ارتكاب گناهان خيلى زودتر از آن مدت بميرد، مرگ را در صورت اول اجل حتمى و در صورت دوم اجل غير حتمى مى نامند.و به تعبير ديگر اجل حتمى در صورتى است كه ما به مجموع علل تامه بنگريم و اجل غير حتمى در صورتى است كه تنها مقتضيات را در نظر بگيريم .با توجه به اين دو نوع اجل بسيارى از مطالب روشن ميشود، از جمله اينكه در روايات مى خوانيم صله رحم عمر را زياد و يا قطع رحم عمر را كم مى كند (منظور از عمر و اجل در اين موارد اجل غير حتمى است ).و يا اينكه در آيه اى مى خوانيم فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لايستقدمون : هنگامى كه اجل آنها فرا رسد نه ساعتى به عقب ميافتد و نه جلو در اينجا منظور از اجل همان مرگ حتمى است .بنابراين آيه مزبور تنها مربوط به موردى است كه انسان به عمر نهائى خود رسيده است ، و اما مرگهاى پيشرس را به هيچ وجه شامل نمى شود.و در هر صورت بايد توجه داشت كه هر دو اجل از ناحيه خدا تعيين مى شود يكى بطور مطلق و ديگرى به عنوان مشروط و يا معلق ، درست مثل اينكه مى گوئيم : اين چراغ بعد از بيست ساعت بدون هيچ قيد و شرط خاموش مى شود و نيز مى گوئيم اگر طوفانى بوزد بعد از دو ساعت ، خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها نيز چنين است ميگوئيم خداوند اراده كرده است كه فلان شخص يا ملت پس از فلان مقدار عمر بطور قطع از ميان برود و نيز ميگوئيم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگارى و تنبلى را پيشه كنند در يك سوم آن مدت از بين خواهند رفت ، هر دو اجل از ناحيه خدا است يكى مطلق و ديگرى مشروط.از امام صادق (عليه السلام ) در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: هما اجلان اجل محتوم و اجل موقوف : اين اشاره به دو نوع اجل است ، اجل حتمى و اجل مشروط و در احاديث ديگرى كه در اين زمينه وارد شده تصريح گرديده است كه اجل غير حتمى (مشروط) قابل تقديم و تاخير است و اجل حتمى قابل تغيير نيست (نور الثقلين جلد اول صفحه 504 ).
و هو الله فى السماوات و فى الارض يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون(۳)
ترجمه : ۳ - او است خداوند در آسمانها و در زمين ، پنهان و آشكار شما را مى داند و از آنچه (انجام مى دهيد و) به دست مى آوريد با خبر است .
تفسیر در اين آيه براى تكميل بحث گذشته در زمينه توحيد و يگانگى خدا و پاسـخ گفتن به كسانى كه براى هر دسته اى از موجودات خدائى قائلند و مى گويند خداى باران ، خداى جنگ ، خداى صلح ، خداى آسمان و مانند آن چنين مى گويد: او است خداوندى كه الوهيتش بر تمام آسمانها و زمين حكومت مى كند (و هو الله فى السماوات و فى الارض ) (۱). يعنى با توجه به اينكه خالق همه چيز او است ، مدبر و اداره كننده همه نيز او ميباشد. - زيرا حتى مشركان جاهليت خالق و آفريدگار را( الله ) ميدانستند ولى تدبير و تصرف را براى بتها قائل بودند. آيه به آنها پاسـخ ميدهد: كسى كه خالق است ، تدبير و تصرف در همه جا نيز به دست او است . اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه خداوند در همه جا حاضر است ، در آسمانها و در زمين و جائى از او خالى نيست ، نه اينكه جسم باشد و مكان داشته باشد بلكه احاطه به همه مكانها دارد. بديهى است كسى كه در همه جا حكومت مى كند و تدبير همه چيز بدست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانيها را ميداند، و لذا در جمله بعد مى گويد: چنين پروردگارى پنهان و آشكار شما را ميداند و نيز از آنچه انجام ميدهيد با خبر است (يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون ). ممكن است گفته شود سر و جهر در آيه اعمال انسانها و نيات آنها را نيز شامل ميشود، بنابراين نيازى به ذكر ما تكسبون (انجام ميدهيد) نيست . ولى بايد توجه داشت كه كسب به معنى نتيجه هاى عمل و حالات روحى حاصل از اعمال خوب و بد است ، يعنى او هم از اعمال و نيات شما با خبر است ، و هم از اثراتى كه اين اعمال در روح شما ميگذارد، و در هر حال ذكر اين جمله براى تاكيد در مورد اعمال انسانها است .
و ما تاتيهم من ءاية من ءايات ربهم إلا كانوا عنها معرضين (۴) فقد كذبوا بالحق لما جاءهم فسوف يأ تيهم اءنبؤا ما كانوا به يستهزءون(۵)
ترجمه : ۴- هيچ نشانه و آيه اى از آيات پروردگارشان به آنها نميرسد مگر اينكه از آن روى ميگردانند !. ۵- آنان حق را هنگامى كه سراغشان آمد، انكار كردند ولى به زودى خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنان ميرسد (و از نتائج كار خود آگاه مى شوند).
تفسیر گفتيم در سوره انعام روى سخن بيشتر با مشركان است ، و قرآن به انواع وسائل براى بيدارى و آگاهى آنها متوسل ميشود، اين آيه و آيات فراوانى كه بعد از آن مى آيد در تعقيب همين موضوع است . در اين آيه به روح لجاجت و بي اعتنائى و تكبر مشركان در برابر حق و نشانه هاى خدا اشاره كرده ، مى گويد: آنها چنان لجوج و بى اعتنا هستند كه هر نشانه اى از نشانه هاى پروردگار را ميبينند، فورا از آن روى برمى گردانند. (و ما تاتيهم من آية من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين ) يعنى ابتدائى ترين شرط هدايت و راهيابى كه تحقيق و جستجوگرى است در آنها وجود ندارد، نه تنها شور و عشق يافتن حق در وجود آنان نيست كه همانند تشنگانى كه به دنبال آب ميدوند در جستجوى حق باشند، بلكه اگر چشمه آبى زلال بر در خانه آنها بجوشد صورت از آن برگردانده و اصلا به آن نگاه نمى كنند، حتى اگر اين آيات از طرف پروردگار آنها باشد (ربهم ) و به منظور تربيت و تكامل خود آنها نازل گردد! اين روحيه منحصر به دوران جاهليت و مشركان عرب نبوده ، الان هم بسيارى را ميبينيم كه در يك عمر شصت ساله حتى ، زحمت يكساعت تحقيق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمى دهند، سهل است اگر كتاب و نوشته اى در اين زمينه به دست آنها بيفتد به آن نگاه نميكنند، و اگر كسى با آنها در اين باره سخن گويد، گوش فرا نميدهند، اينها جاهلان لجوج و بيخبرى هستند كه ممكن است گاهى در كسوت دانشمند ظاهر شوند! سپس به نتيجه اين عمل آنها اشاره كرده و مى گويد: نتيجه اين شد كه آنها حق را به هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند در حالى كه اگر در آيات و نشانه هاى پروردگار دقت مى نمودند، حق را بخوبى ميديدند و مى شناختند و باور مى كردند (فقد كذبوا بالحق لما جائهم ). (و نتيجه اين تكذيب را بزودى دريافت خواهند داشت ، و خبر آنچه را بباد مسخره گرفتند به آنها مى رسد) (فسوف ياتيهم انباء ما كانوا به يستهزئون ) در دو آيه فوق در حقيقت اشاره به سه مرحله از كفر شده كه مرحله به مرحله تشديد ميگردد، نخست مرحله اعراض و روى گردانيدن ، سپس مرحله تكذيب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره كردن حقايق و آيات خدا. اين امر نشان كه انسان در طريق كفر در يك مرحله متوقف نميشود بلكه هر چه پيش ميرود بر شدت انكار و عداوت و دشمنى با حق و بيگانگى از خدا مى افزايد. منظور از تهديد كه در آخر آيه ذكر شده ، اين است كه در آينده دور يا نزديك عواقب شوم بى ايمانى دامن آنها را در دنيا و آخرت خواهد گرفت ، آيات بعد نيز شاهد اين تفسير است .
متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایهی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و 180 درجه بر خلاف خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید. 1399/12/25
سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند ... 1400/08/30
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
زنِ اسلامی عبارت است از آن موجودی که دارای ایمان، عفاف و متصدّی مهمترین بخشِ تربیتِ انسان، اثرگذارِ در اجتماع، دارای رشد علمی و معنوی، مدیر کانون بسیار مهمّ خانواده و مایهی آرامش جنس مرد است؛ خصوصیّاتی که پیغمبر اکرم در بیانات متعدّد بهمناسبت تمجید از فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) یا خدیجهی کبرا بیان کرده است.
زد ليلى حسن قدم در بزم حدوث قدم يا سينه سينا زد از سر انا الله دم يا شاهد هستى شد در جلوه ز غيب حرم يا از افق عصمت رخشان شده بدراتم يا گوهر درج شرف تابيده بحر كرم روئيده گل خود رو از آب و گل آدم وز لاله گلشن جان گيتى شده باغ ارم يا صبح از ل طالع از ناصيه خاتم يا كلك عنايت كرد طغراى وجود، رقم آنصنع بديع كه شد ز آرايش لوح و قلم يا زهره زهرا زدبر قبه عرش ، علم بانوى ملك حشمت خاتون ملوك خدم ناموس جمال ازل طاوس رياض قدم كاندر حرم لاهوت جز او نبود محرم ام الخلفا كه بود پيوسته پناه امم هم قبله اهل دعاهم كعبه اهل همم مشكوه نبوت را مصباح منير ظلم انوار ولايت را چرخ فلك اعظم افلاك امامت را او محور مستحكم اسرار حقايق را سرچشمه و بحر خضم هم معدن صدق و صفا هم گنج علوم و حكم انسيه حورا اونى آسيه و مريم صديقه كبرى او او سيده عالم در ستر و عفاف و حيا با سرّ قِدم توأم در عزم و مشيت او حكم ازلى مدغم فرمان قضا و قدر در محكمه اش محكم از قلزم جودش چه اين هر دو جهان ؟ يك نم جز دست وجودش كو غارتگر ملك عدم ؟
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
ممانعت حاج قاسم سلیمانی از بکارگیری دخترشان در سازمان اوج سپاه/ برشی از کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم،
نکته: حاج قاسم که تربیت یافته مکتب قرآن و عترت و دردانه انقلاب بود و (یکی بود) که تکرار نشدنی است و جای خود دارد و ما ادریک حاج قاسم...
اما: هر پدر و مادر دین باور و با بصیرت و اهل تقوی و عفت و پاکدامنی که قدری با وضعیت فرهنگی، اجتماعی فعلی این جامعه آشنا باشد.! امکان ندارد موافق باشند دخترشان در اداره یا سازمان و هر تشکیلات دیگری مشغول بکار شود، زن عفیف که محبوب خدای متعال است لاجرم بغیر از معلمی و پزشکی آنهم برای زنان و درمحیط های زنانه که جمعی از زنان متدینه و محجبه و عفیفه باشند، جای دیگری برای کار نمیرود، ضمن اینکه اساساً زن برای کار در خارج از خانه ساخته نشده و بزرگترین رسالتش ازدواج، شوهر داری و تربیت فرزند برای تحویل شخصیت های بزرگ به اجتماع می باشد، و هنگامی که شوهر نمود متکفل مخارجش شوهر است، و لذا دیگر هیچ بهانه ای برای کار کردن بیرون از خانه ندارد، مگر اینکه بی تقوا باشد و برایش مهم نباشد که در جایی کار کند که مجبور باشد در طول روز با چندین مرد بیگانه و نامحرم سرو کار داشته باشد-۶۳۴۸-
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید
یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت: رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنهای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشکهای هستهای نیستند و آنها را نمیسازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.
از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت: هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...
در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید میکنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمیگوید و اظهارات خود را جعل نمیکند. پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد شد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟
در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است. اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند. در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد. ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.
در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد. 1 پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 2 پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 3 پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد. به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند. یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هستهای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمبهای هستهای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است. توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.
خلاصه تحلیل: وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.
این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید، حتی شستن ظرفی که در آن صبحانه میل نموده اید هر عمل خیری را که نیت کردید انجامش را به تاخیرنیاندازید، وعده ندهید اما اگر وعده ای دادید حتما وفای به عهد داشته باشید، هر قولی که به خدا ویا به بنده اش دادید ، سریعاً انجام دهید، خاصه در منزل وعده های خود به فرزندان را حتما انجام دهید ، ضمن برنامه ریزی برای انجام امور، وتلاش در کارها و امور زندگی ،کار و تحصیل و مطالعه و ورزش و عبادات و اعمال خیر ، تحقق تمام برنامه هایتان ،کوچک یا بزرگ را به خدا بسپارید ،وهر روز بگویید :
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
برای تمام افکار وبرنامه ها با خدا نجوا کنید، در جمع که هستید در دلتان با خدا نجوا کنید درمسیر آهسته ، در خلوت خیلی راحت ،کَاَنَهُ در این عالم فقط خدا هست و یک بنده که شمایید...!