الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله):

سرلوحه صحیفه عمل مومن، دوستی علی بن ابیطالب است.

تاریخ بغداد (از منابع اهل سنت) ج1

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۸

۸۸ فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً

ترجمه
۸۸ـ چرا درباره منافقين دو دسته شده ايد؟! در حالى كه خداوند به خاطر اعمالشان، (افكار) آنها را كاملاً وارونه كرده است. آيا شما مى خواهيد كسانى را كه خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه كرده، هدايت كنيد؟! در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت.

شان نزول
مطابق نقل جمعى از مفسران از «ابن عباس» ، عده اى از مردم «مكّه» ظاهراً مسلمان شده بودند، ولى در واقع در صف منافقان قرار داشتند، به همين دليل حاضر به مهاجرت به «مدينه» نشدند، و عملاً هوادار و پشتيبان بت پرستان بودند. اما سرانجام مجبور شدند از «مكّه» خارج شوند (و تا نزديكى «مدينه» بيايند و شايد هم به خاطر موقعيت ويژه اى كه داشتند براى هدف جاسوسى اين عمل را انجام دادند) و خوشحال بودند كه مسلمانان آنها را از خود مى دانند و ورود به «مدينه» طبعاً براى آنها مشكلى ايجاد نخواهد كرد. مسلمانان از جريان آگاه شدند، ولى به زودى درباره چگونگى برخورد با اين جمع در ميان مسلمين اختلاف افتاد. عده اى معتقد بودند: بايد اين عده را طرد كرد; زيرا در واقع پشتيبان دشمنان اسلامند. ولى بعضى از افراد ظاهربين و ساده دل، با اين طرح مخالفت كرده، گفتند: عجبا! ما چگونه با كسانى كه گواهى به توحيد و نبوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) داده اند بجنگيم؟ و تنها به جرم اين كه: هجرت ننمودند، خون آنها را حلال بشمريم؟ آيه فوق نازل شد و دسته دوم را در برابر اين اشتباه ملامت و سپس راهنمائى كرد.

تفسیر
باتوجه به شأن نزول بالا، پيوند اين آيه و آيات بعد از آن، با آياتى كه قبلاً درباره منافقان بود، كاملاً روشن است. در آغاز آيه مى فرمايد: «چرا در مورد منافقان دو دسته شده ايد، و هر كدام طورى قضاوت مى كنيد»؟ (فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ) يعنى اين افراد كه با ترك مهاجرت و همكارى عملى با مشركان و عدم شركت در صف مجاهدان اسلام، نفاق خود را آشكار ساخته اند نبايد درباره سرنوشت آنها كسى ترديد كند، اينها به طور مسلّم از منافقان دست اولند، و عملشان گواه زنده عدم ايمانشان است. پس چرا بعضى فريب اظهار توحيد و ايمان آنها را مى خورند؟ و در مقام شفاعت از آنها بر مى آيند با اين كه در آيات قبل اشاره شد كه: «وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها» و به اين ترتيب، خود را در سرنوشت شوم آنها سهيم مى نمايند. پس از آن مى فرمايد: اين عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگينى كه انجام داده اند «خداوند توفيق و حمايت خويش را از آنها برداشته و افكارشان را به كلى واژگونه كرده، همانند كسى كه به جاى ايستادن به روى پا، با سر بايستد» (وَ اللّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا) ضمناً از جمله «بِما كَسَبُوا» استفاده مى شود كه: بازگشت ها از جاده هدايت و سعادت و نجات، و به جاى ايستادن بر روى پا، بر سر ايستادن معلول اعمال خود انسان است و اگر اين عمل به خداوند نسبت داده مى شود به خاطر آن است كه: خداوند حكيم، هر كس را مطابق اعمال خويش كيفر مى دهد و به مقدار لياقت و شايستگى پاداش خواهد داد. و در پايان آيه خطاب به افراد ساده دلى كه حمايت از اين دسته منافقان مى نمودند كرده، مى فرمايد: «آيا شما مى خواهيد كسانى را كه خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدايت محروم ساخته هدايت كنيد در حالى كه چنين افرادى هيچ راهى به سوى هدايت ندارند» (أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً). زيرا اين يك سنت فناناپذير الهى است كه اثر اعمال هيچ كس از او جدا نمى شود، چگونه مى توانيد انتظار داشته باشيد افرادى كه فكرشان آلوده، قلبشان مملوّ از نفاق، و عملشان حمايت از دشمنان خدا است، مشمول هدايت شوند اين يك انتظار بى دليل و نا به جا است.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://raisi.ir/

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

رییس جمهور:

آینده را بسیار روشن می‌بینم هرچقدر رو به جلو پیش می‌رویم و کار پیش می‌رود گشایش‌های بیشتری می‌بینم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

مراعات حال در عبادات

حضرت امام صادق علیه السلام

إنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَة

قلبها گاهی آمادگی دارند و گاهی ندارند. پس آنگاه که قلبتان روآورده و آماده بود به مستحبّات بپردازید و هنگامی که قلبتان همراهی نمی کند و آمادگی ندارید، به واجبات اکتفا کنید.

«کافی» ج 3 ص 454

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۹

۸۹ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتّى يُهاجِرُوا في سَبيلِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَ لا نَصيراً

ترجمه
۸۹ ـ آنان آرزو مى كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد، و مساوى يكديگر باشيد. بنابراين، از آنها دوستانى انتخاب نكنيد، مگر اين كه (توبه كنند و) در راه خدا هجرت نمايند. هر گاه از اين كار سر باز زنند (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را يافتيد، اسير كنيد! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانيد! و از ميان آنها، دوست و ياورى اختيار نكنيد!

تفسیر
در تعقيب آيه قبل، درباره منافقانى كه بعضى از مسلمانان ساده دل به حمايت از آنها برخاسته و از آنها شفاعت مى كردند و قرآن بيگانگى آنها را از اسلام بيان داشت، در اين آيه مى فرمايد: تاريكى درون آنها به قدرى است كه نه تنها خودشان كافرند بلكه «دوست مى دارند شما هم همانند آنان كافر شويد و مساوى يكديگر گرديد» (وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً). بنابراين، آنها از كافران عادى نيز بدترند; زيرا كفار معمولى دزد و غارتگر عقائد ديگران نيستند، اما اينها هستند و فعاليت هاى پى گيرى براى تخريب عقايد ديگران دارند. اكنون كه آنها چنين هستند «هرگز نبايد شما مسلمانان دوستانى از ميان آنها انتخاب كنيد» (فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ). مگر اين كه در كار خود تجديد نظر كنند و دست از نفاق و تخريب بردارند و نشانه آن اين است كه «از مركز كفر و نفاق به مركز اسلام (از مكّه به مدينه) مهاجرت نمايند» (حَتّى يُهاجِرُوا في سَبيلِ اللّهِ). «اما اگر حاضر به مهاجرت نشدند بدانيد دست از كفر و نفاق خود بر نداشته اند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسى و تخريبى است، در اين صورت مى توانيد هر جا بر آنها دست يافتيد، آنها را اسير كنيد و يا در صورت لزوم به قتل برسانيد» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ). و در پايان آيه بار ديگر تأكيد مى كند: «هيچ گاه دوست و يار و ياورى از ميان آنها انتخاب نكنيد» (وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَ لا نَصيراً). اين شدت عمل، كه در آيه فوق نسبت به اين دسته از منافقان نشان داده شده، به خاطر آن است كه: جز اين راهى براى نجات يك جامعه زنده در مسير انقلاب از چنگال دشمنان دوست نما و جاسوسان خطرناك، نيست. قابل توجه اين كه: اين در حالى است كه اسلام افراد غير مسلمانى همانند يهود و نصارى را با شرائطى تحت حمايت خود قرار داده، و اجازه هيچگونه مزاحمت نسبت به آنها نمى دهد، اما در مورد اين دسته از منافقان اين چنين شدت عمل به خرج داده است. و با اين كه آنان تظاهر به اسلام مى نمودند دستور اسارت و حتى اعدام آنان را در صورت لزوم صادر كرده است. و اين نيست مگر به خاطر آن كه اين گونه افراد، زير پوشش اسلام مى توانند ضربه هائى بزنند كه هيچ دشمنى قادر بر آن نيست! ممكن است گفته شود: سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره منافقان اين بوده كه هيچ گاه دستور قتل آنها را صادر نمى كرد، مبادا دشمنان او را متهم به كشتن يارانش كنند و يا بعضى از اين مسأله سوء استفاده كرده، با افرادى كه خرده حساب داشتند به عنوان منافق بودن درآويزند و آنها را به قتل برسانند. در پاسخ بايد توجه داشت: سيره پيامبر (صلى الله عليه وآله) تنها در مورد منافقان «مدينه» و مانند آنها بوده است كه به ظواهر اسلام عمل مى كردند و مبارزه صريحى با اسلام و مسلمين نداشتند، اما كسانى كه مانند منافقان «مكّه» همكارى روشنى با دشمنان اسلام داشتند، مشمول اين حكم نبودند.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

حال مؤمن نسبت به عبادت و طاعت خود

حضرت امام کاظم علیه السلام

لا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِه‏

همواره این حال را داشته باش که در عبادت و اطاعت از خدا کوتاهی کرده ای؛ چرا که هیچ کس آنطور که حقّ عبادتِ خداست بندگی او را نکرده است.

«کافی» ج 2 ص 72

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

امیرالمومنین امام على (عليه السلام):

أهنَى العَيشِ اطّراحُ الكُلَفِ

گواراترين زندگى، دور افكندن تكلّفات و تشريفات است

ميزان الحكمه ج 8 ص 34

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۹۰

۹۰ إِلاَّ الَّذينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً

ترجمه
۹۰ ـ مگر آنها كه با هم پيمانان شما، پيمان بسته اند; يا آنها كه به سوى شما مى آيند، و از پيكار با شما، يا پيكار با قوم خود ناتوان شده اند; (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانائى مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلط مى كند تا با شما پيكار كنند. پس اگر از شما كناره گيرى كرده و با شما پيكار ننمودند، (بلكه) پيشنهاد صلح كردند، خداوند به شما اجازه نمى دهد كه متعرض آنان شويد.

شان نزول
از روايات مختلفى كه در شأن نزول آيه وارد شده، و مفسران در تفاسير گوناگون آورده اند، چنين استفاده مى شود: دو قبيله در ميان قبائل عرب به نام «بنى ضمره» و «اشجع» وجود داشتند كه قبيله اول با مسلمانان پيمان ترك تعرض بسته بودند، و طايفه «اشجع» با «بنى ضمره» نيز هم پيمان بودند. بعضى از مسلمانان از قدرت طايفه «بنى ضمره» و پيمان شكنى آنها بيمناك بودند، لذا به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)پيشنهاد كردند: پيش از آن كه آنها حمله را آغاز كنند مسلمانان به آنها حملهور شوند، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: كَلاّ فَاِنَّهُمْ أَبَرُّ الْعَرَبِ بِالْوالِدَيْنِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلْرَّحِمِ وَ أَوْفاهُمْ بِالْعَهْدِ : «نه، هرگز چنين كارى نكنيد; زيرا آنها در ميان تمام طوائف عرب نسبت به پدر و مادر خود از همه نيكوكارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربان تر، و به عهد و پيمان خود از همه پايبندترند»! پس از مدتى مسلمانان با خبر شدند كه طايفه «اشجع» به سركردگى «مسعود بن رجيله» كه هفتصد نفر بودند به نزديكى «مدينه» آمده اند، پيامبر(صلى الله عليه وآله)نمايندگانى نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع گردد آنها اظهار داشتند آمده ايم قرار داد ترك مخاصمه با محمّد(صلى الله عليه وآله) ببنديم. هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين ديد، دستور داد مقدار زيادى خرما به عنوان هديه براى آنها بردند، سپس با آنها تماس گرفت، آنها اظهار داشتند: ما نه توانائى مبارزه با دشمنان شما را داريم، چون عدد ما كم است، و نه قدرت و تمايل به مبارزه با شما را; زيرا محل ما به شما نزديك است، لذا آمده ايم با شما پيمان ترك تعرض ببنديم. در اين هنگام آيات فوق نازل شد و دستورهاى لازم در اين زمينه را به مسلمانان داد از پاره اى از روايات استفاده مى شود: قسمتى از آيه درباره طايفه «بنى مدلج» نازل شده است كه: خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيدند و اظهار داشتند: ما نه با شما هم صدا هستيم، و نه بر ضد شما گام بر مى داريم، پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيمان ترك مخاصمه را با آنها امضاء كرد.

تفسیر
به دنبال دستور به شدت عمل، در برابر منافقانى كه با دشمنان اسلام همكارى نزديك داشتند، در اين آيه، دستور مى دهد كه دو دسته از اين قانون مستثنى هستند: 1 ـ آنها كه با يكى از هم پيمانان شما ارتباط دارند و پيمان بسته اند، لذا مى فرمايد: «مگر آنها كه با كسانى كه شما با آنها پيمان بسته ايد، هم پيمان باشند» (إِلاَّ الَّذينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ) 2 ـ كسانى كه از نظر موقعيت خاص خود در شرائطى قرار دارند كه نه قدرت مبارزه با شما را در خود مى بينند، و نه توانائى همكارى با شما و مبارزه با قبيله خود دارند، لذا مى فرمايد: «يا كسانى كه به سوى شما مى آيند و از پيكار با شما يا پيكار با قوم خود ناتوان شده اند» (أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُـقاتِلُوكُمْ أَوْ يُـقاتِلُوا قَوْمَهُمْ). روشن است دسته اول به خاطر احترام به پيمان بايد از اين قانون مستثنى باشند و دسته دوم نيز اگر چه معذور نيستند و بايد پس از تشخيص حق، به حق بپيوندند ولى چون اعلان بى طرفى كرده اند تعرض نسبت به آنها بر خلاف اصول عدالت و جوانمردى است. آنگاه براى اين كه: مسلمانان در برابر اين پيروزى هاى چشمگير مغرور نشوند و آن را مرهون قدرت نظامى و ابتكار خود ندانند، و نيز براى اين كه: احساسات انسانى آنها در برابر اين دسته از بى طرفان، تحريك شود، مى فرمايد: «اگر خداوند بخواهد مى تواند آن (جمعيت ضعيف) را بر شما مسلط گرداند تا با شما پيكار كنند» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ). بنابراين، همواره در پيروزى ها به ياد خدا باشيد و هيچ گاه به نيروى خود مغرور نشويد و نيز گذشت از ضعيفان را براى خود خسارتى نشمريد. در پايان آيه، بار ديگر نسبت به دسته اخير تأكيد كرده و با توضيح بيشترى چنين مى فرمايد: «اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد» (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً). و موظفيد دستى را كه به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشاريد. نكته قابل توجه اين كه: قرآن در اين آيه، و چندين آيه ديگر، پيشنهاد صلح را با تعبير القاء السَّلَم: «افكندن صلح» ذكر كرده است كه ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه: طرفين نزاع، پيش از آن كه صلح كنند، معمولاً از هم فاصله مى گيرند و حتى پيشنهاد صلح را با احتياط طرح مى كنند، گوئى دور از هم ايستاده اند و اين پيشنهاد را به سوى هم پرتاب مى نمايند.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

۱۴ ربیع الأوّل
مرگ" بد " یزید بن معاویه ملعون تنها ۳ سال بعد از جنایاتش در" کربلا" برای غصب حکومت...!

در سال ۶۴هـ در شب چهاردهم ربیع الأوّل یزید بن معاویة بن ابی سفیان در سن ۳۹ سالگی یا ۳۷ سالگی به درکات جحیم شتافت. (۱) قول دیگر در مرگ"بد" یزید پانزدهم این ماه است. (۲)

مادر یزید میسون "فاحشه" دختر بجدل کلبی است. او کسی است که غلام پدر خود را بر خود متمکّن ساخت و به یزید ملعون بارور شد.

از همین جاست که طبق فرمایش ائمه علیهم السلام قاتل امام حسین علیه السلام ولد الزناست، که این کلام شامل شِمر، عُمَر سعد، ابن زیاد و غیر آنها نیز می شود.

او شارب الخمر، قمار باز، میمون باز، ناکح با محارم، صاحب اشعار کفر آمیز و تارک الصلوة بود.

چنانچه دميری در حيات الحيوان و مسعودی در مروج الذهب نوشته اند او ميمون های زيادی داشت که لباس های حرير و زيبا بر آنها پوشانيده، طوق های طلا بر آنها نموده، سوار بر اسب ها می نمود، و همچنين سگ های بسياری طوق به گردن داشت که با دست خود آنها را شستشو می داد و سپس نيم خورده ی آنها را خودش می خورد و در اثر اعتياد به مشروبات الکلی مست و مخمور بود. (۳)

او بود که واقعه ی جانسوز کربلا را به وجود آورد و امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت را به شهادت رساند و امام زین العابدین علیه السلام و عمّه ی سادات زینب کبری علیها السلام و دیگر علوّیات و فاطمیّات را با آن وضع در کوچه و بازار به اسارت بُرد.

او بود که خانه ی خدا را خراب کرد و پرده ی آن را سوزانید. همچنین او بود که در واقعه ی حرّه در مدینه کشف ستر زنان مهاجر و انصار کرد، و سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال کرد.

بعد از این ماجرا فرزندانی به هم رسیدند که پدر معیّنی نداشتند. بعد از آن قتل و غارتی در مدینه شد و حرمت حرم شریف نبوی هتک گردید، و مردم را داخل حرم مطهّر کشتند.

در علّت مرگ "بد" او چند قول است :

یکی اینکه به بلای ناگهانی هلاک شده است.

شیخ صدوق رَحِمَهُ الله می فرماید :

یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مُرده یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل اینکه قیر مالیده شده باشد. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.

احمد بن حنبل و جماعتی از اهل سنّت لعن یزید را تجویز کرده اند و عدّه ای از آنان معتقد به کُفر یزید هستند، و ابن جوزی کتابی بر ردّ یزید نوشته است. (۴)

در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مناسب است. (۵)

منابع :
۱. مسار الشیعة : ص ۵۰
۲. تاریخ طبری : ج ۴، ص ۳۸۹
۳. شب های پیشاور : ج ۱، ص ۲۵۷
۴. تتمّة المنتهی : ص ۵۶-۵۵
۵. بحار الأنوار : ج ۹۸، ص ۱۰۱.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

امام باقر (عليه السّلام) فرمودند:

النَّوْمُ أوَّلُ النّهارِ خُرْقٌ وَ الْقائِلَةُ نِعْمَةٌ وَ النَّوْمُ بَعْدَ الْعَصْرِ حُمْقٌ وَ النَّوْمُ بَيْنَ الْعِشائيْنِ يُحْرِمُ الرِّزْقَ.

خواب اوّلِ روز نادانى است، و خواب نزديك ظهر نعمت است. و خواب بعد از عصر حماقت است، و خواب بين مغرب و عشاء باعث محروميت از روزى مى شود.

مكارم الاخلاق ، ص305

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۹۱

۹۱ سَتَجِدُونَ آخَرينَ يُريدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبيناً

ترجمه
۹۱ ـ به زودى جمعيت ديگرى را مى يابيد كه مى خواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) باز گردانند، با سر در آن فرو مى روند! اگر از درگيرى با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما نكشيدند، آنها را هر جا يافتيد اسير كنيد و (يا) به قتل برسانيد! آنها كسانى هستند كه ما براى شما، تسلط آشكارى نسبت به آنان قرار داده ايم.

شان نزول
براى آيه فوق شأن نزول هاى مختلفى نقل شده كه يكى از مشهورترين آنها اين است: جمعى از مردم «مكّه» به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى آمدند و از روى خدعه و نيرنگ اظهار اسلام مى كردند، اما همين كه در برابر قريش و بت هاى آنها قرار مى گرفتند به نيايش و عبادت بت ها مى پرداختند. و به اين ترتيب مى خواستند از ناحيه اسلام و قريش هر دو آسوده خاطر باشند، از هر دو طرف سود ببرند و از هيچ يك زيان نبينند، و به اصطلاح در ميان اين دو دسته دو دوزه بازى كنند. آيه فوق نازل شد و دستور داد مسلمانان در برابر اين دسته شدت عمل به خرج دهند.

تفسیر
در اين آيه سخن از دسته ديگرى به ميان آمده كه درست در مقابل دسته اى قرار دارند كه در آيه پيش، دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود. آنها كسانى هستند كه مى خواهند براى حفظ منافع خود، در ميان مسلمانان و مشركان آزادى عمل داشته باشند و براى تأمين اين نظر، راه خيانت و نيرنگ پيش گرفته، با هر دو دسته اظهار همكارى و هم فكرى مى كنند، مى فرمايد: «به زودى جمعيت ديگرى را مى يابيد كه مى خواهند هم از ناحيه شما در امان باشند و هم از ناحيه قوم خودشان» (سَتَجِدُونَ آخَرينَ يُريدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ). هر گاه نزد شما مى آيند اظهار ايمان مى كنند و زمانى كه به نزد بت پرستان مى روند از بت پرستانِ سرسخت مى شوند، به همين دليل «هنگامى كه ميدان فتنه جوئى و بت پرستى پيش آيد همه برنامه هاى آنها وارونه مى شود و با سر در آن فرو مى روند»! (كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها). سپس به مسلمانان چنين دستور داده شده: «اگر آنها از درگيرى با شما كنار نرفتند، و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما برنداشتند، هر كجا آنان را بيابيد اسير كنيد و در صورت مقاومت به قتل برسانيد» (فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ). اينها درست بر ضد دسته سابقند; زيرا آنها كوشش داشتند از درگير شدن با مسلمانان دورى كنند، اما اينها علاقمندند با مسلمانان درگير شوند. آنها پيشنهاد صلح با مسلمانان داشتند، در حالى كه اينها سر جنگ دارند. آنها از اذيت و آزار مسلمانان پرهيز داشتند، ولى اينها پرهيز ندارند. اين سه تفاوت كه در اين قسمت از آيه به آن اشاره شده است، موجب گرديده كه حكم اينها از سه دسته سابق به كلى جدا شود. و لذا آنجا كه به اندازه كافى نسبت به آنها اتمام حجت شده، در پايان آيه مى فرمايد: «آنان كسانى هستند كه ما تسلط آشكارى براى شما نسبت به آنها قرار داديم» (وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبيناً). اين تسلط مى تواند از نظر منطقى بوده باشد، چه اين كه منطق مسلمانان بر مشركان كاملاً پيروز بود. و يا از نظر ظاهرى و خارجى; زيرا در زمانى اين آيات نازل شد كه مسلمين به قدر كافى نيرومند شده بودند. تعبير به «ثَقِفْتُمُوهُمْ» در آيه فوق، ممكن است اشاره به نكته دقيقى باشد; زيرا اين جمله از ماده «ثقافت» به معنى «دست يافتن بر چيزى با دقت و مهارت» است، و با «وَجَدْتُمُوهُمْ» كه از ماده «وجدان» و به معنى «مطلق دست يافتن» است، تفاوت دارد، گويا اين دسته از «منافقان دو دوزه باز»، كه خطرناك ترين دسته هاى منافقان هستند، به آسانى ممكن نيست شناخته شوند و به تله بيفتند، لذا مى فرمايد: «اگر با مهارت و دقت به آنها دست يافتيد حكم خداوند را در مورد آنها اجرا كنيد» اشاره به اين كه دست يافتن بر آنها نياز به دقت و مراقبت كافى دارد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

استقامت در راه حق

امام خامنه ای:

یک قلم از تعلیمات پیامبر مسئله‌ی استقامت و ایستادگی است. در سوره‌ی «هود» خدای متعال به پیغمبر میفرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا»: همچنانی که به تو دستور دادیم، در این راه ایستادگی کن، استقامت کن و صبر نشان بده. 1385/1/6

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

پیامبر اکرم (صَلَ‌الله‌عَلَیه‌و‌آله):

اذا نَظَرَ الوالِدُ الی وَلَده فَسَرَّه، کانَ لِلوالِدِ عِتقُ نَسمَه.

هرگاه پدری با نگاه مودت آمیز خود فرزند خویش را مسرور کند، خداوند به او اجر آزاد کردن یک بنده را میدهد.

مستدرک الوسائل ج2 ، ص626

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۹۲

۹۲ وَ ما كانَ لِمُؤْمِن أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْم عَدُوّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّهِ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيما

ترجمه
ً ۹۲ـ هيچ فرد با ايمانى مجاز نيست كه مؤمنى را به قتل برساند، مگر اين كه اين كار از روى خطا و اشتباه از او سر زند; و (در عين حال،) كسى كه مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، بايد يك برده مؤمن را آزاد كند و خون بهائى به كسان او بپردازد; مگر اين كه آنها خون بها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد كه دشمنان شما هستند (و كافرند)، ولى مقتول با ايمان بوده، (تنها) بايد يك برده مؤمن را آزاد كند (و پرداختن خون بها لازم نيست). و اگر از جمعيتى باشد كه ميان شما و آنها پيمانى بر قرار است، بايد خون بهاى او را به كسان او بپردازد، و يك برده مؤمن (نيز) آزاد كند. و آن كس كه دسترسى (به آزاد كردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مى گيرد. اين (يك نوع تخفيف، و) توبه الهى است. و خداوند، دانا و حكيم است.

شان نزول
يكى از بت پرستان «مكّه» به نام «حارث بن يزيد» با دستيارى «ابوجهل» مسلمانى را به نام «عياش بن ابى ربيعه» به جرم گرايش به اسلام مدت ها شكنجه مى داد، پس از هجرت مسلمانان به «مدينه» ، «عياش» نيز به «مدينه» هجرت كرد و در شمار مسلمانان قرار گرفت. اتفاقاً روزى در يكى از محله هاى اطراف «مدينه» با شكنجه دهنده خود «حارث بن يزيد» رو به رو شد، از فرصت استفاده كرده، او را به قتل رسانيد، به گمان اين كه: دشمنى را از پاى در آورده است، در حالى كه توجه نداشت «حارث» توبه كرده و مسلمان شده است و به سوى پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى رود، جريان را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردند، آيه نازل شد و حكم قتلى را كه از روى اشتباه و خطا واقع شده را بيان كرد.

تفسیر
به دليل اين كه در آيات گذشته به مسلمانان آزادى عمل براى در هم كوبيدن منافقان و دشمنان خطرناك داخلى داده شده، براى اين كه مبادا كسانى از اين قانون سوء استفاده كنند، و با افرادى كه دشمنى دارند به نام منافق بودن تصفيه حساب خصوصى نمايند. و يا بر اثر بى مبالاتى خون بى گناهى را بريزند، در اين آيه و آيه بعد، احكام قتل خطا و قتل عمد بيان شده است، تا در مسأله ريختن خون كه از نظر اسلام موضوع فوق العاده مهم و پر مسئوليتى است رعايت تمام جهات لازم را بكنند. در آغاز اين آيه كه حكم قتل خطا در آن بيان شده، مى فرمايد: «براى هيچ مؤمنى مجاز نيست كه فرد با ايمانى را ـ جز از روى خطا ـ به قتل برساند» (وَ ما كانَ لِمُؤْمِن أَنْ يَـقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاّ خَطَأً). اين تعبير، در حقيقت اشاره به آن است كه: اصولاً هرگز مؤمن به خود اجازه نمى دهد، دست خويش را به خون فرد بى گناهى بيالايد، چه اين كه در حريم ايمان، همه افراد، مانند اعضاى يك پيكرند. آيا هيچ گاه ممكن است عضوى از بدن انسان، عضو ديگر را جز از روى اشتباه از بين ببرد يا آزار دهد؟ بنابراين، آنها كه در صدد چنين كارى بر آيند، ايمان درستى ندارند و از حقيقت ايمان بى خبرند. جمله اِلاّ خَطَأً: «مگر از روى اشتباه» به اين معنى نيست كه آنها مجازند از روى اشتباه اين عمل را انجام دهند; زيرا اشتباه قابل پيش بينى نيست، و شخص به هنگام اشتباه متوجه اشتباه خود نمى باشد. منظور اين است كه: مؤمنان جز در موارد اشتباه، آلوده چنين گناه بزرگى نخواهند شد. آنگاه جريمه و كفاره قتل خطا را در سه مرحله بيان مى كند: صورت نخست اين كه: فرد بى گناهى كه از روى اشتباه كشته شده، متعلق به خانواده مسلمانى باشد كه در اين صورت، قاتل بايد دو كار كند: يكى اين كه برده مسلمانى را آزاد نمايد و ديگر اين كه خون بهاى مقتول را به صاحبان خون بپردازد، مى فرمايد: «كسى كه فرد با ايمانى را از روى خطا به قتل برساند، بايد برده مؤمنى را آزاد كند و خون بهائى به كسان او بپردازد» (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ). «مگر اين كه خاندان مقتول، با رضايت خاطر از ديه بگذرند» (إِلاّ أَنْ يَصَّدَّقُوا). صورت دوم اين كه: مقتول وابسته به خاندانى باشد كه با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند، در اين صورت، كفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده است و پرداخت ديه بر جمعيتى كه تقويت بنيه مالى آنان خطرى براى مسلمانان محسوب خواهد شد ضرورت ندارد. به علاوه اسلام ارتباط اين فرد را با خانواده خود كه همگى از دشمنان اسلامند بريده است و بنابراين جائى براى جبران خسارت نيست، لذا مى فرمايد: «و اگر مقتول از جمعيتى است كه دشمن شما هستند ـ ولى مقتول شخص با ايمانى است ـ بايد يك برده آزاد كند» (فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْم عَدُوّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة). صورت سوم اين كه: خاندان مقتول از كفارى باشند كه با مسلمانان هم پيمانند، در اين صورت براى احترام به پيمان بايد علاوه بر آزاد كردن يك برده مؤمن، خون بهاى او را به بازماندگانش بپردازند، مى فرمايد: «و اگر مقتول از جمعيتى است كه بين شما و آنها پيمانى بر قرار است، بايد ديه اى به خاندان او پرداخت شود و يك برده مؤمن آزاد گردد» (وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة). در اين كه آيا مقتول در اين صورت، مانند دو صورت سابق يك فرد مؤمن است يا اعم از مؤمن و كافر ذمى، در ميان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر آيه و رواياتى كه در تفسير آن وارد شده، اين است كه: منظور از آن نيز «مقتول مؤمن» است و آيا مى توان ديه چنين مقتول مسلمانى را به ورثه كافر داد در صورتى كه كافر از مسلمان ارث نمى برد؟

از ظاهر آيه چنين استفاده مى شود كه: بايد ديه مزبور را به ورثه او داد، هر چند كافر باشند، و اين به خاطر پيمان و عهدى است كه با مسلمانان دارند. ولى از آنجا كه كافر از مسلمان هيچ گاه ارث نمى برد، جمعى از مفسران بر اين عقيده اند كه: منظور از جمله فوق اين است كه: ديه او را فقط به ورثه مسلمان او بدهند، نه ورثه كفار. در بعضى از روايات نيز اشاره به اين موضوع شده است ، اما ظاهر جمله مِنْ قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيْثاقٌ: «از جمعيتى كه با شما پيمان دارند» اين است كه: ورثه مقتول جزء مسلمانان نيستند; زيرا مسلمانان با يكديگر پيمان خاصى ندارند (دقت كنيد). سپس در مورد كسانى كه دسترسى به آزاد كردن برده اى ندارند (يعنى قدرت مالى ندارند و يا برده اى براى آزاد كردن نمى يابند) مى فرمايد: «كسانى كه امكان آزاد كردن برده را ندارند، بايد دو ماه پى در پى روزه بگيرند» (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ). و در پايان مى گويد: «اين تبديل شدن آزاد كردن برده به دو ماه روزه گرفتن يك نوع تخفيف و توبه الهى است، يا اين كه تمام آنچه در آيه به عنوان كفاره قتل خطا گفته شد، همگى براى انجام يك توبه الهى است و خداوند همواره از هر چيز با خبر و همه دستوراتش بر طبق حكمت است» (تَوْبَةً مِنَ اللّهِ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً).
در اينجا براى جبران قتل خطا، سه موضوع بيان شده است كه هر كدام از آن براى جبران يك نوع خسارت است كه از اين عمل به وجود مى آيد. نخست آزاد كردن برده است كه در واقع يك نوع جبران خسارت اجتماعى كشته شدن يك فرد با ايمان محسوب مى شود. و ديگر پرداختن ديه است كه در واقع يك نوع جبران خسارت اقتصادى است كه از كشته شدن يك نفر به خانواده او وارد مى شود، و الاّ سابقاً هم گفته ايم «ديه» هيچ گاه قيمت واقعى خون يك انسان نيست; زيرا خون يك انسان بى گناه ما فوق هر قيمت است بلكه يك نوع جبران خسارت اقتصادى خانواده مى باشد. و سوم مسأله دو ماه روزه پى در پى است كه جبران خسارت اخلاقى و معنوى مى باشد، كه دامنگير قاتل خطائى مى شود. البته بايد توجه داشت كه روزه دو ماه پى در پى وظيفه كسانى است كه دسترسى به آزاد كردن يك برده با ايمان ندارند، يعنى در درجه اول، فقط آزاد كردن برده كافى است و در درجه بعد اگر نتوانست بايد روزه بگيرد. ولى بايد دانست آزاد كردن برده يك نوع عبادت نيز محسوب مى شود و بنابراين اثر معنوى عبادت را در روح آزاد كننده خواهد داشت.

در موردى كه بازماندگان مقتول مسلمان باشند، جمله إِلاّ أَنْ يَصَّدَّقُوا: «مگر آن كه آنها از ديه صرف نظر كنند» ذكر شده، ولى در مورد كسانى كه مسلمان نباشند اين جمله ذكر نشده است، دليل آن نيز روشن است; زيرا در مورد اول، زمينه براى چنين كارى وجود دارد اما در مورد دوم چنان زمينه اى نيست. به علاوه مسلمانان حتى الامكان نبايد زير بار منّت غير مسلمانان در اين موارد بروند.
جالب توجه اين كه: در صورت اول كه بازماندگان مسلمانند، نخست اشاره به «آزادى يك برده» و سپس اشاره به «ديه» شده است، در حالى كه در صورت سوم كه مسلمان نيستند، نخست «ديه» آمده است. شايد اين تفاوت تعبير، اشاره به آن باشد كه در مورد مسلمانان تأخير در ديه غالباً عكس العمل نامطلوبى ندارد، در حالى كه در مورد غير مسلمانان بايد قبل از هر چيز ديه پرداخته شود تا آتش نزاع خاموش گردد، و دشمنان آن را بر پيمان شكنى حمل نكنند.
در آيه شريفه اشاره اى به مقدار ديه نشده است و شرح آن به سنت موكول گرديده كه مطابق آن ديه كامل هزار مثقال طلا يا يك صد شتر و يا دويست گاو و در صورت توافق، قيمت اين حيوانات است. البته تعيين طلا و يا بعضى از حيوانات به عنوان ديه، طبق يك سنت اسلامى است كه مقياس هاى خود را از امور طبيعى انتخاب مى كند، نه مصنوعى و قراردادى تا با گذشت زمان دگرگون نشوند.
بعضى ممكن است اشكال كنند كه «خطا» مجازات ندارد، چرا اسلام درباره آن اين همه اهميت قائل شده است؟ چرا كه مرتكب اين كار هيچگونه گناهى مرتكب نشده. پاسخ اين ايراد روشن است; زيرا مسأله خون، مسأله ساده اى نيست، اسلام خواسته با اين حكم شديد، مردم نهايت دقت و احتياط را به كار بندند تا هيچگونه قتلى حتى از روى اشتباه از آنها سر نزند; زيرا بسيارى از خطاها قابل پيشگيرى است. به علاوه، مردم بدانند با ادعاى خطا در قتل، هرگز نمى توانند خود را تبرئه نمايند. جمله آخر آيه (تَوْبَةً مِنَ اللّهِ...) ممكن است اشاره به همين موضوع باشد كه اشتباهات معمولاً از عدم دقت سرچشمه مى گيرد، لذا در مورد موضوعات مهمى همانند قتل نفس بايد به نحوى جبران گردد، تا توبه الهى شامل حال مرتكبان شود.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

سفارشات پروردگار به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم :

پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است:
۱-دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها،
۲-ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسيار گفتن،
۳-با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند،
۴- [و در مسائل مادى]، به پايين تر از خود نگاه كنم نه به بالاتر
۵-، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم،
۶-حق را بگويم اگر چه تلخ باشد
۷- و از كسى چيزى نخواهم.

الاصول الستة عشر، ص ۷۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وظیفۀ شیعیان در تعامل با سایر مسلمین

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

صلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ‏ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيح‏

در نماز جماعت آنها (سائر مسلمانان) شرکت کنید، در تشییع جنازه هایشان حاضر شوید، به عیادت مریضانشان بروید و حقوقشان را به ادا کنید.

چرا که وقتی یکی از شما در دین تقوا داشته و در کلام خود راستگو باشد، امانتدار باشد و با مردم رفتار نیکو داشته باشد و بگویند: «این شخص شیعه است»، این مرا خشنود می سازد.

تقوای الهی داشته باشید و برای ما زینت باشید و مایۀ ننگ ما نباشید. کاری کنید که مودّت همه را به سوی ما جلب کنید و اجازه ندهید که امور ناپسند به ما نسبت داده شود.

«تحف العقول» ص ۴۸۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) :

فوق هرعبادت ، عبادتی است. ولی عبادتی بالاتر از محبت اهل بیت(علیهم السلام) نیست.

دوستی اهل بیت(علیهم السلام) بالاترین عبادتهاست.

بحارالانوار ج27 ص91

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

آفَةُ اَلْحَدِیثِ اَلْکَذِبُ وَ آفَةُ اَلْعِلْمِ اَلنِّسْیَانُ وَ آفَةُ اَلْحِلْمِ اَلسَّفَهُ وَ آفَةُ اَلْعِبَادَةِ اَلْفَتْرَةُ وَ آفَةُ اَلظَّرْفِ اَلصَّلَفُ وَ آفَةُ اَلشَّجَاعَةِ اَلْبَغْیُ وَ آفَةُ اَلسَّخَاءِ اَلْمَنُّ وَ آفَةُ اَلْجَمَالِ اَلْخُیَلاَءُ وَ آفَةُ اَلْحَسَبِ اَلْفَخْرُ.

گفتار را دروغ آفت است و دانش را فراموشی و بردباری را سفاهت و عبادت را خستگی و زیرکی را خودنمایی و دلیری را ستم کردن و بخشش را منت نهادن و زیبایی را خودپرستی و مقام را به خود بالیدن.

شیخ صدوق، خصال، ج 3، ص 416

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۹۳

۹۳ وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً

ترجمه
۹۳ ـ و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; در حالى كه جاودانه در آن مى ماند; و خداوند بر او غضب مى كند; و او را از رحمتش دور مى سازد; و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.

شان نزول
يكى از مسلمانان به نام «مقيس بن صبابه كنانى» ، كشته برادر خود «هشام» را در محله «بنى النجّار» پيدا كرد، جريان را به عرض پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسانيد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را به اتفاق «قيس بن هلال فهرى» نزد بزرگان «بنى النجّار» فرستاد و دستور داد: اگر قاتل «هشام» را مى شناسند، او را تسليم برادرش «مقيس» نمايند و اگر نمى شناسند، خون بها و ديه او را بپردازند آنان هم چون قاتل را نمى شناختند، ديه را به صاحب خون پرداختند و او هم تحويل گرفت و به اتفاق «قيس بن هلال» به طرف «مدينه» حركت كردند در بين راه بقاياى افكار جاهليت، «مقيس» را تحريك نمود و با خود گفت: قبول ديه موجب سرشكستگى و ذلت است، لذا هم سفر خود را كه از قبيله «بنى النجّار» بود به انتقام خون برادر كشت و به طرف «مكّه» فرار نمود و از اسلام نيز كناره گيرى كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم در مقابل اين خيانت خون او را مباح نمود، و آيه فوق به همين مناسبت نازل شد كه مجازات قتل عمد در آن بيان شده است.

تفسیر
قرآن بعد از بيان حكم قتل خطا در اين آيه، به مجازات كسى كه فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند پرداخته است. از آنجا كه آدم كشى يكى از بزرگ ترين جنايات و گناهان خطرناك است و اگر با آن مبارزه نشود، امنيت كه يكى از مهم ترين شرائط يك اجتماع سالم است به كلى از بين مى رود، قرآن در آيات مختلف آن را با اهميت فوق العاده اى ذكر كرده است، تا آنجا كه قتل بى دليل يك انسان را همانند كشتن تمام مردم روى زمين معرفى مى كند، مى فرمايد: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِى الأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيْعاً : «آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد، گويا همه مردم را كشته است» به همين دليل، در آيه مورد بحث، نيز براى كسانى كه فرد با ايمانى را عمداً به قتل برسانند، چهار مجازات و كيفر شديد اخروى (علاوه بر مسأله قصاص كه مجازات دنيوى است) ذكر شده است: 1 ـ خلود يعنى جاودانه در آتش دوزخ، مى فرمايد: «كسى كه مؤمنى را از روى عمد بكشد مجازات او دوزخ است كه در آن جاودانه مى ماند» (وَ مَنْ يَـقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها). 2 ـ خشم و غضب الهى، مى فرمايد: «و خداوند بر او خشم مى گيرد» (وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ). 3 ـ دورى از رحمت خدا، مى فرمايد: علاوه بر آن «خداوند او را از رحمتش دور مى سازد» (وَ لَعَنَهُ). 4 ـ مهيّا ساختن عذاب عظيمى براى او، مى فرمايد: «و عذاب عظيمى براى او فراهم ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً). و به اين ترتيب، از نظر مجازات اخروى حداكثر تشديد در مورد قتل عمدى شده است، به طورى كه در هيچ مورد از قرآن اين چنين مجازات شديدى بيان نگرديده. اما كيفر دنيوى قتل عمد، همان قصاص است كه شرح آن در ذيل آيه 179 سوره «بقره» در جلد اول گذشت.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد، و آن اين كه مى دانيم: «خلود» يعنى مجازات جاودانى مخصوص كسانى است كه بى ايمان از دنيا بروند در حالى كه قاتل عمد ممكن است ايمان داشته باشد، حتى پشيمان گردد و از گناه بزرگى كه انجام داده جداً توبه كند و گذشته را تا آنجا كه قدرت دارد جبران نمايد، پاسخ اين چه مى تواند باشد؟ در پاسخ اين سؤال مى توان گفت: منظور از قتل مؤمن در آيه اين است: انسانى را به خاطر ايمان داشتن به قتل برساند و يا كشتن او را مباح بشمرد، روشن است چنين قتلى نشانه كفر قاتل است و لازمه آن خلود در عذاب مى باشد. حديثى نيز از امام صادق(عليه السلام) به اين مضمون نقل شده است اين احتمال نيز هست كه قتل افراد با ايمان و بى گناه، سبب شود كه انسان بى ايمان از دنيا برود و توفيق توبه نصيب او نگردد و به خاطر همين موضوع گرفتار عذاب جاويدان شود. اين هم ممكن است كه منظور از خلود، در اين آيه عذاب بسيار طولانى باشد، نه عذاب جاويدان.

سؤال ديگرى نيز در اينجا مطرح مى شود كه: اصولاً آيا در قتل عمد، توبه پذيرفته است؟! جمعى از مفسران، صريحاً به اين سوال پاسخ منفى داده، مى گويند: قتل نفس طبق آيه فوق اصلاً قابل توبه نيست، و در پاره اى از روايات كه در ذيل آيه وارد شده است نيز اشاره به اين معنى گرديده كه: «لا تَوْبَةَ لَهُ» ولى آنچه از روح تعليمات اسلام، روايات پيشوايان بزرگ دينى و فلسفه توبه كه پايه تربيت و حفظ از گناه در آينده زندگى است، استفاده مى شود اين است: هيچ گناهى نيست كه قابل توبه نباشد، اگر چه توبه پاره اى از گناهان، بسيار سخت و شرائط سنگينى دارد، قرآن مجيد مى فرمايد: اِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرِكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ: «خداوند تنها گناه شرك را نمى بخشد اما غير آن را براى هر كس بخواهد و صلاح ببيند خواهد بخشيد» حتى سابقاً ذيل همين آيه اشاره كرديم كه اين آيه درباره آمرزش گناهان از طريق شفاعت و مانند آن سخن مى گويد، و الاّ گناه شرك نيز با توبه كردن و بازگشت به سوى توحيد و اسلام، قابل بخشش است، همان طور كه بيشتر مسلمانان صدر اسلام، در آغاز مشرك بودند، سپس توبه كردند، و خداوند گناه آنها را بخشيد. بنابراين، شرك تنها گناهى است كه بدون توبه بخشيده نمى شود، و اما با توبه كردن همه گناهان، حتى شرك قابل بخشش است چنان كه در سوره «زمر» آيات 53 و 54 مى خوانيم: ...اِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيْعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيْمُ * وَ أَنِيْبُوا اِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ: «...خداوند همه گناهان را مى بخشد; زيرا او بخشنده مهربان است * و به سوى خدا بازگشت كنيد، توبه نمائيد و تسليم فرمان او باشيد». و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: آيات، مربوط به آمرزش همه گناهان در پرتوِ توبه، به اصطلاح از قبيل «عام» و قابل «تخصيص» مى باشد، صحيح نيست; زيرا لسان اين آيات كه در مقام امتنان بر گنهكاران مى باشد و با تأكيدات مختلف همراه است قابل تخصيص نيست (به اصطلاح آبى از تخصيص است). از اين گذشته، اگر به راستى كسى كه قتل عمدى از او سرزده به كلى از آمرزش خداوند مأيوس گردد، و براى هميشه (حتى پس از توبه مؤكّد و جبران عمل زشت خود، با اعمال نيك فراوان) در لعن و عذاب جاويدان بماند هيچگونه دليلى ندارد كه در باقيمانده عمر، اطاعت خدا كند و دست از اعمال خلاف و حتى قتل نفس هاى مكرر بر دارد، و اين چگونه با روح تعليمات انبياء كه براى تربيت بشر در هر مرحله آمده اند سازگار است؟! در تواريخ اسلام نيز، مى بينيم: پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از گنهكاران خطرناكى همچون «وحشى» قاتل «حمزة بن عبدالمطلب» گذشت و توبه او را پذيرفت و نمى توان گفت: قتل نفس در حال شرك و ايمان آن قدر تفاوت دارد كه در يك حال بخشوده شود و در حال ديگر به هيچ وجه قابل بخشش نباشد. اصولاً ـ همان طور كه گفتيم ـ هيچ گناهى بالاتر از شرك نيست و مى دانيم كه اين گناه نيز با توبه و پذيرش اسلام بخشوده مى شود، چگونه مى توان باور كرد گناه قتل، حتى با توبه واقعى قابل بخشش نباشد؟ ولى اشتباه نشود آنچه در بالا گفتيم به اين معنى نيست كه قتل عمد، كار كوچك و كم اهميتى است، يا به اين سادگى مى توان از آن توبه كرد، بلكه به عكس، توبه واقعى از اين گناه كبيره بسيار مشكل است، نياز به جبران اين عمل دارد و جبران آن كار آسانى نيست بنابراين، منظور فقط اين است كه راه توبه به روى چنين افرادى به طور كلى بسته نمى باشد.
فقها در كتاب «قصاص» و «ديات» از كتب فقهى با الهامى كه از آيات و روايات اسلامى گرفته اند، قتل را به سه نوع تقسيم كرده اند: «قتل عمد» ، «قتل شبه عمد» و «قتل خطا». قتل عمد، قتلى است كه با تصميم قبلى و با استفاده از وسائل قتل، صورت گيرد، مثل اين كه: انسان به قصد كشتن ديگرى از حربه يا چوب يا سنگ يا دست استفاده كند. قتل شبه عمد، آن است كه: تصميمى بر كشتن نباشد، اما تصميم بر كارى در مورد مقتول داشته باشد، كه بدون توجه منجر به قتل گردد، مثل اين كه: كسى را عمداً كتك مى زند، بدون اين كه تصميم كشتن او را داشته باشد، ولى اين ضرب اتفاقاً منجر به قتل گردد. قتل خطا، آن است كه: هيچگونه تصميمى نه به قتل داشته باشد، نه انجام عملى در مورد مقتول، مثل اين كه مى خواهد حيوانى را شكار كند اما تير خطا مى رود، به انسانى مى خورد و او را به قتل مى رساند. هر يك از اين سه نوع، احكام مشروحى دارد كه در كتب فقهى آمده است.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۹۴

۹۴ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في سَبيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً

ترجمه
۹۴ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه در راه خدا گام مى زنيد (و به سفرى براى جهاد مى رويد)، تحقيق كنيد! و به خاطر اين كه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنائمى) به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى كند نگوئيد: «مسلمان نيستى»! زيرا غنيمت هاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنين بوديد; و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدايت شديد). پس، (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق كنيد! خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

شان نزول
در روايات و تفاسير اسلامى شأن نزول هائى درباره آيه فوق آمده است كه كم و بيش، با هم شباهت دارند از جمله اين كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از بازگشت از جنگ «خيبر»، «اسامة بن زيد» را با جمعى از مسلمانان به سوى يهوديانى كه در يكى از روستاهاى «فدك» زندگى مى كردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و يا قبول شرائط ذمه دعوت كند. يكى از يهوديان به نام «مرداس» كه از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناه كوهى قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى كه به يگانگى خدا و نبوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) گواهى مى داد. «اسامة بن زيد» به گمان اين كه مرد يهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهار اسلام مى كند و در باطن مسلمان نيست، به او حمله كرد و او را كشت و گوسفندان او را به غنيمت گرفت، هنگامى كه خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخت از اين جريان ناراحت شد، فرمود: تو مسلمانى را كشتى، «اسامة» ناراحت شد، عرض كرد: اين مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: تو كه از درون او آگاه نبودى، چه مى دانى؟ شايد به راستى مسلمان شده. در اين موقع آيه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه: به خاطر غنائم جنگى و مانند آن هيچ گاه سخن كسانى كه اظهار اسلام مى كنند را انكار ننمايند، بلكه هر كس اظهار اسلام كرد، بايد سخن او را پذيرفت.

تفسیر
بعد از آن كه در آيات گذشته تأكيدات لازم نسبت به حفظ جان افراد بى گناه شد، در اين آيه، يك دستور احتياطى براى حفظ جان افراد بى گناهى كه ممكن است مورد اتهام قرار گيرند، بيان مى كند، مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه در راه جهاد گام بر مى داريد، تحقيق و جستجو كنيد و به كسانى كه اظهار اسلام مى كنند نگوئيد مسلمان نيستيد» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في سَبيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً). و به اين ترتيب، دستور مى دهد: آنهائى كه اظهار ايمان مى كنند را با آغوش باز بپذيرند و هر گونه بد گمانى و سوء ظن را نسبت به اظهار ايمان آنها كنار بگذارند. پس از آن اضافه مى كند: «مبادا به خاطر نعمت هاى ناپايدار اين جهان، افرادى كه اظهار اسلام مى كنند را متهم كرده و آنها را به عنوان يك دشمن به قتل برسانيد و اموال آنها را به غنيمت بگيريد» (تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا) آنگاه مى افزايد: در حالى كه «غنيمت هاى جاودانى و ارزنده در پيشگاه خدا است» (فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ). و توجه مى دهد: گر چه در «گذشته چنين بوديد و در دوران جاهليت جنگ هاى شما انگيزه غارتگرى داشت» (كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ) سپس مى فرمايد: ولى اكنون در پرتو اسلام و منّتى كه خداوند بر شما نهاده است، از آن وضع نجات يافته ايد، «بنابراين به شكرانه اين نعمت بزرگ خدا بر شما، لازم است در كارها تحقيق كنيد» (فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا). و سرانجام اعلام مى دارد: و اين را بدانيد كه «خداوند از اعمال و نيّات شما آگاه است» (إِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً).
آيه فوق به خوبى اين حقيقت را روشن مى سازد كه: هيچ مسلمانى نبايد براى هدف مادّى گام در ميدان جهاد بگذارد، و به همين دليل بايد نخستين اظهار ايمان را از طرف دشمن بپذيرد، و به نداى صلح او پاسخ گويد، اگر چه از غنائم مادّى فراوان محروم گردد; زيرا هدف از جهاد اسلامى توسعه طلبى و جمع غنائم نيست، بلكه هدف آزاد شدن انسان ها از قيد بندگى بندگان و خداوندان زور و زر است و هر زمان كه روزنه اميدى به سوى اين حقيقت گشوده شد، بايد به سوى آن شتافت. آيه فوق مى گويد: شما يك روز چنين افكار منحطى داشتيد و به خاطر سرمايه هاى مادّى خون هائى را مى ريختيد، اما امروز آن برنامه به كلّى دگرگون شده است، به علاوه ، مگر خود شما به هنگام ورود در اسلام، غير از اظهار ايمان چه برنامه ديگرى داشتيد، چرا از قانونى كه خود از آن استفاده كرده ايد، درباره ديگران دريغ مى نمائيد؟!
ممكن است با توجه به مضمون آيه، چنين ايراد شود كه اسلام با قبول ادعاهاى ظاهرى مردم در مورد پيوستن به اين آئين، زمينه را براى پرورش «منافق» در محيط اسلامى آماده مى كند، و با اين برنامه، ممكن است عده زيادى از آن، سوء استفاده كرده و با استتار در زير نام اسلام دست به اعمال جاسوسى و ضد اسلامى بزنند. در پاسخ بايد گفت: شايد هيچ قانونى در جهان نباشد كه راه سوء استفاده در آن وجود نداشته باشد. مهم اين است كه: قانون داراى مصالح قابل ملاحظه اى باشد، اگر بنا شود، اظهار اسلام به بهانه عدم آگاهى از مكنون قلب طرف، قبول نگردد، مفاسد بسيارى به بار مى آيد كه زيان آن به مراتب بيشتر است، و اصول عواطف انسانى را از بين خواهد برد; زيرا هر كس با ديگرى كينه و خرده حسابى داشته باشد مى تواند او را متهم كند كه اسلام او ظاهرى است و با مكنون دل او هماهنگ نيست و به اين ترتيب، خون هاى بسيارى از بى گناهان ريخته شود. از اين گذشته، در آغاز گرايش به هر آئين، افرادى هستند كه گرايش هاى ساده و تشريفاتى و ظاهرى دارند اما با گذشت زمان و تماس مداوم با آن آئين، محكم و ريشه دار مى شوند، اين دسته را نيز نمى توان طرد كرد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمؤمنین امام علی (عليه السلام):

إنَّ الحقَّ ثَقيلٌ مَرِيءٌ، و إنّ الباطِلَ خَفيفٌ وَبِيءٌ

همانا حقّ سنگين است اما گوارا، و باطل سبك و آسان است اما كشنده.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۹۵ تا ۹۶

۹۵ لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً ۹۶ دَرَجات مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً

ترجمه
۹۵ ـ (هرگز) افراد با ايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد باز نشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان (ترك كنندگان جهاد) برترى مهمى بخشيده; خداوند وعده پاداش نيك داده; و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمى برترى بخشيده است. ۹۶ ـ درجات (مهمى) از ناحيه خداوند، و آمرزش و رحمت (نصيب آنان مى گردد); و خداوند آمرزنده و مهربان است.

تفسیر
در آيات گذشته، سخن از جهاد در ميان بود، اين دو آيه مقايسه اى در ميان مجاهدان و غير مجاهدان به عمل آورده، مى فرمايد: «افراد با ايمانى كه از شركت در ميدان جهاد خوددارى مى كنند، در حالى كه بيمارى خاصى كه آنها را از شركت در اين ميدان مانع شود ندارند، هرگز با مجاهدانى كه در راه خدا و اعلاى كلمه حق با مال و جان خود جهاد مى كنند، يكسان نيستند» (لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ). روشن است: منظور از «قاعِدُون» در اينجا افرادى هستند كه با داشتن ايمان به اصول اسلام، بر اثر نداشتن همت كافى، در جهاد شركت نكرده اند، اما جهاد بر آنها واجب عينى نبوده; زيرا اگر واجب عينى بود، قرآن با اين لحن ملايم درباره آنها سخن نمى گفت، و در آخر آيه به آنها وعده پاداش نمى داد. بنابراين، حتى در صورتى كه جهاد واجب عينى نباشد برترى روشن «مجاهدان» بر «قاعدان» قابل انكار نيست. به هر حال، آيه كسانى كه از روى نفاق و دشمنى از شركت در جهاد خوددارى كرده اند را شامل نمى شود. ضمناً بايد توجه داشت تعبير «غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ» مفهوم وسيعى دارد، يعنى تمام كسانى را كه به خاطر نقص عضو، يا بيمارى و يا ضعف فوق العاده و مانند آنها قادر به شركت در جهاد نيستند را، استثناء مى كند. پس از آن، برترى مجاهدان را بار ديگر به صورت صريح تر و آشكارتر بيان كرده، مى فرمايد: «خداوند مجاهدانى را كه با مال و جان خود در راهش پيكار مى كنند بر خوددارى كنندگان از شركت در ميدان جهاد، برترى عظيمى بخشيده» (فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً) ولى در عين حال، چون ـ همان طور كه گفتيم ـ نقطه مقابل اين دسته از مجاهدان، افرادى هستند كه جهاد براى آنها واجب عينى نبوده و يا اين كه: به خاطر بيمارى و ناتوانى و علل ديگر قادر به شركت در ميدان جهاد نبوده اند، براى اين كه پاداش نيت صالح، ايمان و ساير اعمال نيك آنها ناديده گرفته نشود، به آنها نيز وعده نيك داده، مى فرمايد: «خداوند به هر دو دسته (مجاهدان و غير مجاهدان) وعده نيك داده است» (وَ كُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى). بديهى است ميان وعده نيكى كه به اين دو دسته داده شده، فاصله بسيار است. در حقيقت قرآن با اين بيان نشان مى دهد كه: سهم هر كار نيكى در جاى خود محفوظ و فراموش نشدنى است، به خصوص اين كه: سخن از قاعدانى است كه علاقمند به شركت در جهاد بوده اند و آن را يك هدف عالى و مقدس مى دانستند ولى واجب عينى نبودن آن مانع از تحقق بخشيدن به اين هدف عالى شده است. آنها نيز به اندازه علاقه اى كه به اين كار داشته اند، پاداش خواهند داشت، همچنين افراد أُولِى الضَّرَر: «كسانى كه به خاطر بيمارى و يا نقص عضو در ميدان جهاد شركت نكرده اند» در حالى كه با تمام وجود خود به آن علاقه داشته و عشق مىورزيده اند نيز سهم قابل ملاحظه اى از پاداش مجاهدان خواهند داشت، در حديثى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه به سربازان اسلام فرمود: لَقَدْ خُلِّفْتُمْ فِى الْمَدِيْنَةِ أَقْواماً ما سِرْتُمْ مَسِيْراً وَ لا قَطَعْتُمْ وادِياً اِلاّ كانُوا مَعَكُمْ وَ هُمُ الَّذِيْنَ صَحَّتْ نِيّاتُهُمْ وَ نَصَحَتْ جُيُوبُهُمْ وَ هَوَتْ أَفْئِدَتُهُمْ اِلَى الْجِهادِ وَ قَدْ مَنَعَهُمْ عَنِ الْمَسِيْرِ ضَرَرٌ أَوْ غَيْرُهُ : «افرادى را در مدينه پشت سر گذاشتيد كه در هر گام در اين مسير، با شما بودند (و در پاداش هاى الهى شركت داشتند) آنها كسانى بودند كه نيتى پاك داشتند، به اندازه كافى خيرخواهى كردند و قلب هاى آنها مشتاق به جهاد بود ولى موانعى همچون بيمارى و زيان و غير آن آنها را از شركت در اين كار بازداشت» ولى از آنجا كه اهميت جهاد در منطق اسلام، از اين هم بيشتر است، بار ديگر به سراغ مجاهدان رفته و تأكيد مى كند: «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظيمى بخشيده است» (وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً).

اين اجر عظيم، در آيه بعد چنين تفسير شده: «درجات مهمى از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او است» (دَرَجات مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً). و اگر در اين ميان افرادى ضمن انجام وظيفه خويش، مرتكب لغزش هائى شده اند و از كرده خويش پشيمانند خدا به آنها نيز وعده آمرزش داده، لذا در پايان آيه مى فرمايد: «و خداوند غفور و رحيم است» (وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً).
در آيه فوق، سه بار نام «مجاهدان» به ميان آمده، در نخستين بار مجاهدان همراه با «هدف» و «وسيله» جهاد، ذكر شده اند (المُجاهِدُونَ فِى سَبِيْلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِم) . در مرتبه دوم، نام مجاهدان فقط با وسيله جهاد ذكر شده، اما سخنى از هدف به ميان نيامده است (المُجاهِدُينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ) . و در مرحله آخر، تنها نام مجاهدان به ميان آمده است (المُجاهِدِيْنَ...). و اين يكى از نكات بارز بلاغت در كلام است كه چون شنونده مرحله به مرحله با موضوع آشناتر مى شود از قيود و مشخصات آن مى كاهند و كار آشنائى به جائى مى رسد كه تنها با يك اشاره همه چيز معلوم مى شود.
در آيه نخست، برترى مجاهدان بر قاعدان به صورت مفرد (درجه) ذكر شده در حالى كه در آيه دوم به صورت جمع (درجات) آمده است، روشن است: ميان اين دو تعبير، منافاتى نيست; زيرا در تعبير اول، منظور بيان اصل برترى مجاهدان بر غير آنها است، ولى در تعبير دوم، اين برترى را شرح مى دهد، لذا با ذكر «مغفرت» و «رحمت» نيز توأم شده است. به عبارت ديگر، تفاوت ميان اين دو، تفاوت ميان «اجمال» و «تفصيل» است. ضمناً از تعبير به «درجات» نيز مى توان اين معنى را استفاده كرد كه مجاهدان همه در يك حدّ و پايه نيستند و به اختلاف درجه اخلاص، فداكارى و تحمل ناراحتى ها، مقامات معنوى آنها مختلف است; زيرا مسلّم است همه مجاهدانى كه در يك صف در برابر دشمن مى ايستند، به يك اندازه، جهاد نمى كنند و به يك اندازه اخلاص ندارند، بنابراين هر يك، به تناسب كار و نيت خود پاداش مى گيرند.

جهاد يك قانون عمومى در عالم آفرينش است، و همه موجودات زنده جهان اعم از نباتات و حيوانات به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود بر مى دارند، تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند. به عنوان مثال، ريشه درخت براى به دست آوردن غذا و نيرو، به طور دائم در حال فعاليت و حركت است، و اگر روزى اين فعاليت و كوشش را ترك گويد، ادامه زندگى براى او غير ممكن است. به همين دليل، هنگامى كه در حركت خود در اعماق زمين با موانعى برخورد كند، اگر بتواند آنها را سوراخ كرده و از آنان مى گذرد. عجيب اين است كه: ريشه هاى لطيف، گاهى همانند مته هاى فولادى با موانع به نبرد بر مى خيزند. و اگر احياناً اين توانائى را نداشت، راه خود را كج كرده و با دور زدن از مانع مى گذرد. در وجود خود ما در تمام شبانه روز حتى در ساعاتى كه در خوابيم نبرد عجيبى ميان گلبول هاى سفيد خون ما و دشمنان مهاجم وجود دارد، كه اگر يك ساعت اين جهاد خاموش گردد، و مدافعان كشور تن دست از پيكار بكشند، انواع ميكروب هاى موذى در دستگاه هاى مختلف رخنه كرده، و سلامت ما را به مخاطره خواهند افكند. عين همين مطلب، در ميان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم وجود دارد. آنانى كه هميشه در حال «جهاد» و «مراقبت» به سر مى برند، همواره زنده و پيروزند، و ديگرانى كه به فكر خوش گذرانى و ادامه زندگى فردى هستند، دير يا زود از بين رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت. و همين است كه رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: فَمَنْ تَرَكَ الْجِهادَ أَلْبَسَهُ اللّهُ ذُلاًّ وَ فَقْراً فِى مَعِيْشَتِهِ وَ مَحْقاً فِى دِيْنِهِ اِنَّ اللّهَ أَعَزَّ أُمَّتِى بِسَنابِكِ خَيْلِها وَ مَراكِزِ رِماحِها : «آن كس كه جهاد را ترك گويد، خدا بر اندام او لباس ذلت مى پوشاند، و فقر و نيازمندى بر زندگى، و تاريكى بر دين او سايه شوم مى افكند، خداوند پيروان مرا به وسيله سم ستورانى كه به ميدان جهاد پيش مى روند و به وسيله پيكان هاى نيزه ها، عزت مى بخشد» و به مناسبت ديگرى مى فرمايد: أُغْزُوا تُورِثُوا أَبْنائَكُمْ مَجْداً: «جهاد كنيد تا مجد و عظمت را براى فرزندانتان به ميراث بگذاريد»! 2 و امير مؤمنان على(عليه السلام) در ابتداى خطبه جهاد چنين مى فرمايد: ... فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أَوْلِيائِهِ وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى وَ دِرعُ اللّهِ الْحَصِيْنَةِ وَ جُنَّـتُهُ الْوَثِيْقَةُ، فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغارِ وَ الْقَماءَةِ... : «...جهاد درى است از درب هاى بهشت، كه خداوند آن را به روى دوستان خاص خود گشوده است، جهاد، لباس پر فضيلت «تقوا» است جهاد، زره نفوذناپذير الهى است، جهاد، سپر محكم پروردگار است، آن كس كه جهاد را ترك گويد، خداوند بر اندام او لباس ذلت و بلا مى پوشاند، و او را در مقابل ديدگاه مردم خوار و ذليل جلوه مى دهد...» ضمناً بايد توجه داشت: جهاد، تنها به معنى جنگ و نبرد مسلحانه نيست بلكه هر نوع تلاش و كوششى كه براى پيشبرد اهداف مقدس الهى انجام گيرد را شامل مى شود. و به اين ترتيب، علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى، مبارزات علمى، منطقى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى را نيز در بر مى گيرد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۹۷ تا ۹۹

۹۷ إِنَّ الَّذينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً ۹۸ إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً ۹۹ فَأُولئِكَ عَسَى اللّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللّهُ عَفُوّاً غَفُوراً

ترجمه
۹۷ـ كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بوديد»؟ گفتند: «ما در سرزمين خود، تحت فشار و مستضعف بوديم». آنها (فرشتگان) گفتند: «مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد»؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جايگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. ۹۸ ـ مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى تحت فشار قرار گرفته اند; نه چاره اى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محيط آلوده) مى يابند. ۹۹ ـ ممكن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد; و خداوند، عفو كننده و آمرزنده است.

شان نزول
قبل از آغاز جنگ «بدر»، سران قريش اخطار كردند: همه افراد ساكن «مكّه» كه آمادگى براى شركت در ميدان جنگ دارند، بايد براى نبرد با مسلمانان حركت كنند و هر كس مخالفت كند خانه او ويران و اموالش مصادره مى شود. به دنبال اين تهديد، عده اى از افرادى كه ظاهراً اسلام آورده بودند، ولى به خاطر علاقه شديد به خانه و زندگى و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نيز با بت پرستان به سوى ميدان جنگ حركت كردند، و در ميدان در صفوف مشركان ايستادند و از كمى نفرات مسلمانان به شك و ترديد افتادند و سرانجام در اين ميدان كشته شدند. آيه فوق نازل گرديد و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.

تفسیر
در تعقيب بحث هاى مربوط به جهاد، در اين آيات اشاره به سرنوشت شوم كسانى شده كه دم از اسلام مى زدند، ولى برنامه مهم اسلامى يعنى «هجرت» را عملى نساختند، در نتيجه به وادى هاى خطرناكى كشيده شدند و در صفوف مشركان جان سپردند. قرآن مى فرمايد: «كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند ـ در حالى كه به خود ستم كرده بودند ـ و از آنها پرسيدند: شما در چه حالى و كجا بوديد؟ (كه در چنين وضعى گرفتار شده ايد؟) اگر مسلمان بوديد، چرا در صفوف كفار قرار گرفتيد؟ و با مسلمانان جنگيديد؟ و در پاسخ به عنوان عذرخواهى گفتند: ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت توانائى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم» (إِنَّ الَّذينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الأَرْضِ). اين اعتذار از آنان پذيرفته نشد، بلكه از فرشتگان خدا پاسخ شنيدند: «مگر سرزمين پروردگار وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود را از آن محيط آلوده و خفقان بار برهانيد»؟ (قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها). آرى، آنها هيچ عذر و بهانه قابل قبولى در برابر اين اعتراض نداشتند، لذا در پايان آيه، به سرنوشت آنان اشاره كرده، مى فرمايد: «اين گونه اشخاص كه با عذرهاى واهى و مصلحت انديشى هاى شخصى شانه از زير بار هجرت خالى كردند و زندگى در محيط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجيح دادند، جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى دارند» (فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً). و بدين ترتيب، مجازات كسانى كه راه چاره براى خروج از محيط كفر دارند و مى توانند از همكارى با كفار خوددارى كنند و نمى كنند را مشخص ساخته است.
در آيه بعد، مستضعفان و ناتوان هاى واقعى (نه مستضعفان دروغين) را استثناء كرده، مى فرمايد: «مگر مردان و زنان و كودكانى كه هيچ راه چاره اى براى هجرت و هيچ طريقى براى نجات از آن محيط آلوده نمى يابند» (إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً). زيرا واقعاً اين دسته معذورند و خداوند ممكن نيست تكليف ما لا يطاق كند. اين گروه مكلف به هجرت نيستند، بلكه ديگر مسلمانان مكلفند كه راهى براى رهائى آنها پيدا كنند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد: «ممكن است اينها مشمول عفو خداوند شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده بوده است» (فَأُولئِكَ عَسَى اللّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللّهُ عَفُوّاً غَفُوراً). در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد: اگر اين افراد به راستى معذورند، چرا نمى فرمايد حتماً خداوند، آنها را مى بخشد، بلكه مى گويد عَسى: «شايد». پاسخ اين سوال همان است كه در ذيل آيه 84 از همين سوره بيان شد كه: منظور از اين گونه تعبيرات، آن است كه حكم مذكور در اين آيه داراى شرائطى است، كه بايد به آنها توجه داشت. يعنى اين گونه اشخاص هنگامى مشمول عفو الهى مى شوند كه در انجام هجرت به هنگام فرصت كمترين قصورى نورزيده اند و به اصطلاح تقصير در مقدمات كار نداشته اند و همواره آماده اند كه در نخستين فرصت ممكن هجرت نمايند.
تعبير به «تَوَفّى» در آيه شريفه به جاى «موت» ، در حقيقت اشاره به اين نكته است كه: مرگ به معنى نابودى و فنا نيست، بلكه يك نوع «دريافت روح از ناحيه فرشتگان» است، يعنى روح او را كه اساسى ترين قسمت وجود او است مى گيرند و با خود به جهان ديگرى مى برند. اين گونه تعبير كه در قرآن كراراً آمده، يكى از روشن ترين اشارات قرآن به مسأله وجود روح و بقاى آن بعد از مرگ است، كه شرح آن در ذيل آيات مناسب خواهد آمد، و پاسخى است به كسانى كه مى گويند: قرآن هيچگونه اشاره اى به مسأله روح نكرده است.
از بررسى موارد متعددى از قرآن مجيد (12 مورد) كه درباره «توفّى» و مرگ سخن به ميان آمده، استفاده مى شود: گرفتن ارواح به دست يك فرشته معين نيست، بلكه فرشتگانى هستند كه اين وظيفه را به عهده دارند و مأمور انتقال ارواح آدميان از اين جهان به جهان ديگرند، و آيه فوق كه «الملائكة» در آن به صورت جمع آمده اند، نيز يكى از شواهد اين موضوع است. علاوه بر اين، در آيه 61 سوره «انعام» مى خوانيم: حَتّى اِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا: «هنگامى كه زمان مرگ يكى از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض مى كنند». و اگر مى بينيم در بعضى از آيات اين موضوع به ملك الموت: «فرشته مرگ» نسبت داده شده از اين نظر است كه او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است، همان كسى كه در احاديث، به نام «عزرائيل» از او ياد شده است. از اين رو اين كه: بعضى مى پرسند: چگونه ممكن است يك فرشته در آنِ واحد همه جا حضور يابد و قبض روح انسان هاى متعددى كند، پاسخ آن روشن مى گردد. از اين گذشته، به فرض اين كه: فرشتگان متعدد نباشند و تنها يك فرشته باشد، باز مشكلى ايجاد نمى شود; زيرا تجرد وجودى او ايجاب مى كند كه دائره نفوذ عملش فوق العاده وسيع باشد; چرا كه يك وجود مجرد مى تواند احاطه وسيعى نسبت به جهان ماده داشته باشد. در حديثى كه درباره فرشته مرگ (ملك الموت) از امام صادق(عليه السلام) نقل شده، مى خوانيم: هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از احاطه او نسبت به جهان سؤال كرد، در جواب چنين گفت: مَا الدُّنْيا كُلُّها عِنْدِى فِيْما سَخَّرَهَا اللّهُ لِى وَ مَكَّنَنِى عَلَيْها اِلاّ كَالدِّرْهَمِ فِى كَفِّ الرَّجُلِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ يَشاءُ : «اين جهان و آنچه در آن است با تسلط و احاطه اى كه خداوند به من بخشيده در نزد من همچون سكه اى است در دست انسان، كه هر گونه بخواهد آن را مى چرخاند» ضمناً اگر مى بينيم در بعضى از آيات قرآن، قبض روح به خدا نسبت داده شده است، مانند: اللّهُ يَتَوَفَّى الأَنْفُسَ حِيْنَ مَوْتِها: «خداوند جان ها را در موقع مرگ مى گيرد با آيات گذشته هيچ منافاتى ندارد; زيرا در مواردى كه كار با وسائطى انجام مى گيرد، گاهى كار را به وسائط نسبت مى دهند و گاهى به آن كسى كه اسباب و وسائط را فراهم كرده است، و هر دو نسبت، صحيح است. جالب اين كه: در قرآن بسيارى از حوادث جهان به فرشتگانى كه مأمور خدا در عالم هستى هستند، نسبت داده شده است. و همان طور كه مى دانيم فرشته معنى وسيعى دارد كه از «موجودات مجرد عاقل» گرفته تا «نيروها و قواى طبيعى» را شامل مى شود.

از بررسى آيات قرآن و روايات استفاده مى شود: «مستضعف» به كسانى مى گويند كه از نظر فكرى، يا بدنى، يا اقتصادى، آن چنان ضعيف باشند كه قادر به شناسائى حق از باطل نشوند. و يا اين كه: با تشخيص عقيده صحيح بر اثر ناتوانى جسمى، يا ضعف مالى و يا محدوديت هائى كه محيط بر آنها تحميل كرده، قادر به انجام وظائف خود به طور كامل نباشند و نتوانند مهاجرت كنند. از على(عليه السلام) چنين نقل شده: وَ لا يَقَعُ اِسْمُ الاِسْتِضْعافِ عَلى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْها أُذُنُهُ وَ وَعاها قَلْبُهُ: «نام مستضعف به كسى كه حجت بر او تمام شده و حق را شنيده و فكرش آن را درك كرده است اطلاق نمى شود» از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) پرسيدند: مستضعفان چه كسانى هستند؟ امام(عليه السلام) در پاسخ اين سؤال نوشتند: اَلضَّعِيْفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ لَهُ حُجَّةٌ وَ لَمْ يَعْرِفِ الاِخْتِلافَ فَاِذا عَرِفَ الاِخْتِلافَ فَلَيْسَ بِضَعِيْف: «مستضعف كسى است كه حجت و دليل به او نرسيده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقايد كه محرك بر تحقيق است) پى نبرده باشد، اما هنگامى كه به اين مطلب پى برد، ديگر مستضعف نيست» روشن است مستضعف در دو روايت فوق، همان مستضعف فكرى و عقيده اى است ولى در آيه مورد بحث، و آيه 75 همين سوره كه گذشت، منظور از مستضعف، همان مستضعف عملى است يعنى كسى كه حق را تشخيص داده اما خفقان محيط به او اجازه عمل را نمى دهد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۰

۱۰۰ وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللّهِ يَجِدْ فِي الأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً

ترجمه
۱۰۰ ـ كسى كه در راه خدا هجرت كند، جاهاى امن فراوان و گسترده اى در زمين مى يابد. و هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست; و خداوند، آمرزنده و مهربان است.

تفسیر
به دنبال بحث درباره افرادى كه بر اثر كوتاهى در انجام فريضه مهاجرت، به انواع ذلت ها و بدبختى ها تن در مى دهند، در اين آيه با قاطعيت تمام درباره اهميت هجرت در دو قسمت بحث شده است: نخست اشاره به آثار و بركات هجرت در زندگى اين جهان كرده، مى فرمايد: «كسانى كه در راه خدا و براى خدا مهاجرت كنند، در اين جهان پهناور خدا، نقاط امن فراوان و وسيع پيدا مى كنند كه مى توانند حق را در آنجا اجراء كنند و بينى مخالفان را به خاك بمالند» (وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللّهِ يَجِدْ فِي الأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً). بايد توجه داشت: «مُراغَم» از ماده «رَغام» (بر وزن كلام) به معنى «خاك» گرفته شده، و «ارغام» به معنى به خاك ماليدن و ذليل كردن است و «مراغم» هم صيغه اسم مفعول است و هم اسم مكان، اما در آيه فوق به معنى اسم مكان آمده، يعنى مكانى كه مى توانند در آن حق را اجراء كنند و اگر كسى با حق از روى عناد مخالفت كند، او را محكوم سازند و بينى او را به خاك بمالند! سپس به جنبه معنوى و اخروى مهاجرت اشاره كرده مى فرمايد: «كسى كه از خانه و وطن خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) خارج شود و پيش از رسيدن به هجرتگاه، مرگ او را فرا گيرد، اجر و پاداش وى بر خدا است، و خداوند گناهان او را مى بخشد» (وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً). بنابراين، مهاجران در هر صورت به پيروزى بزرگى نائل مى گردند، چه بتوانند خود را به مقصد برسانند و از آزادى و حريت در انجام وظائف بهره گيرند. و چه نتوانند و جان خود را در اين راه از دست بدهند، و با اين كه تمام پاداش هاى نيكوكاران بر خدا است، ولى در اينجا به خصوص تصريح به اين موضوع شده است كه: فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ: «پاداش او بر خدا لازم شده است». و اين نهايت عظمت و اهميت پاداش مهاجران را روشن مى سازد.
طبق اين آيه، و آيات فراوان ديگر قرآن، اسلام با صراحت دستور مى دهد: اگر در محيطى به خاطر عواملى نتوانستيد آنچه وظيفه داريد انجام دهيد، به محيط و منطقه امن ديگرى «هجرت» نمائيد; زيرا با وسعت جهان هستى «نتو ان مرد به ذلت كه در اينجا زادم»! علت اين دستور روشن است; زيرا اسلام جنبه منطقه اى ندارد، و وابسته و محدود به مكان و محيط معينى نيست. به اين ترتيب، علاقه هاى افراطى به محيط تولد و زادگاه و ديگر علائق مختلف از نظر اسلام نمى تواند مانع از هجرت مسلمان باشد. و لذا مى بينيم در صدر اسلام، همه اين علاقه ها به خاطر حفظ و پيشرفت اسلام بريده شد، و به گفته يكى از مورخان غرب: «قبيله و خانواده تنها شجره و درختى است كه در صحرا مى رويد و هيچ فردى جز در پناه آن نمى تواند زندگى كند، و محمّد(صلى الله عليه وآله) با هجرت خويش شجره اى را كه از گوشت و خون خانواده اش پرورده شده بود، براى پروردگارش قطع كرد». (و با قريش رابطه خود را بريد) از اينها گذشته، در ميان همه موجودات زنده ـ به هنگامى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند ـ «هجرت» وجود دارد. بسيارى از انسان هاى گذشته، پس از تغيير شرائط جغرافيائى زمين، از زادگاه خود براى ادامه حيات به نقاط ديگر كوچ كردند. نه تنها انسان ها، بلكه در ميان جانداران ديگر انواع بسيارى به عنوان مهاجر شناخته شده اند، مانند پرندگان مهاجر كه براى ادامه حيات، گاهى تقريباً سرتاسر كره زمين را سير مى كنند. و بعضى از آنها از منطقه قطب شمال تا منطقه قطب جنوب را طى مى نمايند. و به اين ترتيب، گاهى براى حفظ حيات خود، در سال حدود 18 هزار كيلومتر پرواز مى نمايند و اين خود مى رساند كه: هجرت يكى از قوانين جاودانه حيات و زندگى است. آيا انسان ممكن است از يك پرنده كمتر باشد؟! و آيا هنگامى كه حيات معنوى، حيثيت و اهداف مقدسى كه از حيات مادى انسان ارزشمندتر است، به خطر افتاد، مى تواند به عذر اين كه اينجا زادگاه من است، تن به انواع تحقيرها، ذلت ها، محروميت ها، سلب آزادى ها و از ميان رفتن اهداف خود، بدهد؟! و يا اين كه: طبق همان قانون عمومى حيات، مى بايست از چنين نقطه اى مهاجرت كند، و به محلى كه آمادگى براى نمو و رشد مادى و معنوى او است، انتقال يابد؟

جالب اين است كه: هجرت ـ آن هم نه براى حفظ خود، بلكه براى حفظ آئين اسلام ـ مبدأ تاريخ مسلمانان مى باشد، و زير بناى همه حوادث سياسى، تبليغى و اجتماعى ما را تشكيل مى دهد. اما چرا سال هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عنوان مبدأ تاريخ اسلام انتخاب شد؟ اين موضوع جالب توجهى است; زيرا مى دانيم هر قوم و ملتى براى خود مبدأ تاريخى دارند، مثلاً: مسيحيان مبدأ تاريخ خود را سال ميلاد مسيح قرار داده اند، و در اسلام با اين كه حوادث مهم فراوانى مانند: ولادت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، بعثت او، فتح «مكّه» و رحلت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بوده، ولى هيچ كدام انتخاب نشده، و تنها زمان هجرت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به عنوان مبدأ تاريخ انتخاب شده است. تاريخ مى گويد: مسلمانان در زمان خليفه دوم ـ كه اسلام طبعاً توسعه يافته بود ـ به فكر تعيين مبدأ تاريخى كه جنبه عمومى و همگانى داشته باشد، افتادند، و پس از گفتگوى فراوان نظر على (عليه السلام) را دائر بر انتخاب هجرت به عنوان مبدأ تاريخ پذيرفتند در واقع مى بايست چنين هم باشد; زيرا هجرت درخشنده ترين برنامه اى بود كه در اسلام پياده شد، و سر آغاز فصل نوينى از پيشرفت اسلام گشت. مسلمانان تا در «مكّه» بودند و دوران آموزش خود را مى ديدند، در ظاهر هيچ گونه قدرت اجتماعى و سياسى نداشتند، اما پس از هجرت، بلافاصله دولت اسلامى تشكيل شد، و با سرعت فراوانى در همه زمينه ها پيشرفت كرد. و اگر مسلمانان به فرمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به چنين هجرتى نمى زدند، نه تنها اسلام از محيط «مكّه» فراتر نمى رفت، كه ممكن بود در همان جا دفن و فراموش مى شد.
روشن است: «هجرت» يك حكم مخصوص به زمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نبوده است، بلكه در هر عصر و زمان و مكانى اگر همان شرائط پيش آيد، مسلمانان موظف به هجرتند. اساساً قرآن، هجرت را مايه پيدايش آزادى و آسايش مى داند، همان طور كه در آيه مورد بحث صريحاً آمده است و در سوره «نحل» آيه 41 نيز بيان ديگر اين حقيقت ذكر شده: وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِى اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَـنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيا حَسَنَةً: «و آنها كه مورد ستم واقع شدند و به دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختيار كردند جايگاه پاكيزه اى در دنيا خواهند داشت».
در تعقيب آيات گذشته كه درباره «جهاد» و «هجرت» بحث مى كرد، در اين آيه، به مسأله «نماز مسافر» اشاره كرده، مى فرمايد: هنگامى كه مسافرت كنيد گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد اگر از خطرات كافران بترسيد; زيرا كافران دشمن آشكار شما هستند».

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۱

۱۰۱ وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكافِرينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوّاً مُبيناً

ترجمه
وهنگامی که در روی زمین سفر می کنید، اگر بترسیدکه کافران به شما آسیب و آزار رسانند، برشما گناهی نیست که از نمازها( یِ چهار رکعتی خود ، دو رکعت) بکاهید؛ زیرا کافران همواره برای شما دشمنی آشکارند.

تفسیر
اين آيه از جهاتى قابل بحث است، نخست اين كه: از «سفر» تعبير به «ضرب فى الأرض» شده، ديگر اين كه: نسبت به نماز قصر تعبير «لا جُناحَ» به كار رفته، و سوم اين كه: قصر خواندن نماز مقيد به «اِنْ خِفْتُمْ» شده است، كه در ادامه هر سه مطلب روشن خواهد شد. چنان كه روشن شد، در اين آيه از سفر ، تعبير به «ضرب فى الارض» شده است; زيرا مسافر، زمين را به هنگام سفر با پاى خود مى كوبد نكته ديگر اين كه: در آيه فوق، مسأله نماز قصر، مشروط به ترس از خطر دشمن شده است، در حالى كه در مباحث فقهى مى خوانيم نماز قصر، يك حكم عمومى است و تفاوتى در آن، ميان سفرهاى خوفناك يا امن و امان نمى باشد، روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل تسنن در زمينه نماز قصر وارد شده است نيز اين عموميت را تأييد مى كند در پاسخ بايد گفت: ممكن است مقيد ساختن حكم قصر به مسأله «خوف» به خاطر يكى از چند جهت باشد: الف ـ اين قيد، ناظر به وضع مسلمانان آغاز اسلام است و به اصطلاح قيد غالبى است، يعنى غالباً سفرهاى آنها توأم با خوف بوده و همان طور كه در علم اصول گفته شده «قيود غالبى» مفهوم ندارند، چنان كه در آيه: وَ رَبائِبُكُمُ اللاّتِى فِى حُجُورِكُمْ: «دختران همسرانتان كه در دامانتان بزرگ مى شوند بر شما حرامند نيز با همين مسأله رو به رو مى شويم; زيرا «دختران همسر» مطلقاً جزء محارمند، خواه در دامان انسان بزرگ شده باشند يا نه، ولى چون غالباً زنان مطلقه اى كه شوهر مى كنند جوانند و فرزندان خردسالى دارند كه در دامان شوهر دوم بزرگ مى شوند قيد فِى حُجُورِكُم: «در دامانتان» در آيه مزبور ذكر شده است. يعنى: از اين قيد استفاده نمى شود كه اگر در دامان شما بزرگ نشدند بر شما مَحرم نيستند، نسبت به آيه مورد بحث نيز چنين است، يعنى غالباً در آن دوران مسافرت با خوف و ترس بوده، اما اين مفهوم از آن استفاده نمى شود كه اگر سفر بدون خوف و ترسى بود، بايد نماز را تمام خواند. ب ـ بعضى از مفسران معتقدند: مسأله نماز قصر نخست به هنگام خوف (طبق آيه فوق) تشريع شده است، سپس اين حكم توسعه پيدا كرده و به همه موارد عموميت يافته است. ج ـ ممكن است اين قيد، جنبه تأكيد داشته باشد، يعنى بر مسافر همه جا لازم است نماز را قصر بخواند، اما به هنگام خوف از دشمن تأكيد بيشترى دارد. در هر حال، شك نيست كه با توجه به تفسير آيه، در روايات فراوان اسلامى نماز مسافر اختصاصى به حالت ترس ندارد و به همين دليل پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز در مسافرت هاى خود و حتى در مراسم حج (در سرزمين منى) نماز شكسته مى خواند. دومين نكته مورد بحث در آيه فوق، اين كه مى گويد: لا جُناحَ عَلَيْكُمْ: «گناهى بر شما نيست» و نمى گويد حتماً نماز را شكسته بخوانيد، پس چگونه مى توان گفت: نماز قصر واجب عينى است نه واجب تخييرى؟ پاسخ اين مطلب اين است: عين اين سؤال از پيشوايان اسلام شده است و در جواب به دو نكته اشاره كرده اند: نخست اين كه: تعبير به لا جُناحَ: «گناهى بر شما نيست...» در خود قرآن مجيد در بعضى موارد در معنى وجوب به كار رفته است مانند: اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما: «صفا و مروه از شعائر الهى است، بنابراين هر كس حج يا عمره به جا آورد گناهى بر او نيست كه اين دو را طواف كند (سعى صفا و مروه به جا آورد) در حالى كه مى دانيم سعى صفا و مروه هم در حج واجب است و هم در عمره. و لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) و همه مسلمانان آن را به جا مى آورند ـ عين اين مضمون در روايتى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است ـ به عبارت ديگر: تعبير به «لا جُناحَ» هم در آيه مورد بحث، و هم در آيه حج براى نفى توهم تحريم است; زيرا در آغاز اسلام بت هائى روى صفا و مروه قرار داشت و به خاطر آنها بعضى از مسلمانان فكر مى كردند سعى بين صفا و مروه از آداب بت پرستان است. در حالى كه چنين نبود، لذا براى نفى اين توهم مى فرمايد: «گناهى بر شما نيست كه سعى صفا و مروه كنيد».

همچنين در مورد مسافر جاى اين توهم هست كه: بعضى چنين تصور كنند، كوتاه كردن نماز در سفر يك نوع گناه است، لذا قرآن با تعبير «لا جُناحَ» اين توهم را از بين مى برد. نكته ديگر اين كه: در بعضى از روايات به اين موضوع اشاره شده كه كوتاه خواندن نماز در سفر، يك نوع تخفيف الهى است، و ادب ايجاب مى كند كه انسان اين تخفيف را رد نكند و نسبت به آن بى اعتنائى به خرج ندهد، در روايات اهل تسنن از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه درباره نماز قصر فرمود: صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللّهُ بِها عَلَيْكُمْ فَاقْبَلُوا صَدَقَتَهُ: «اين هديه اى است كه خداوند به شما داده است آن را بپذيريد» نظير اين حديث در منابع شيعه نيز وارد شده است، امام صادق(عليه السلام) از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه مى فرمود: «افطار در سفر و نماز قصر از هداياى الهى است، كسى كه از اين كار صرف نظر كند، هديه الهى را رد كرده است» نكته سوم كه بايد به آن توجه داشت اين است كه: بعضى چنين تصور كرده اند: آيه فوق حكم نماز خوف (نماز در ميدان جنگ و مانند آن) را بيان مى كند و تعبير به اِنْ خِفْتُمْ: «اگر بترسيد...» را گواه بر اين مطلب گرفته اند. ولى جمله اِذا ضَرَبْتُمْ فِى الأَرْضِ: «هر گاه مسافرت كنيد» مفهوم عامى دارد كه هر گونه مسافرتى را شامل مى شود، خواه مسافرت عادى باشد يا مسافرت براى جهاد. به علاوه، حكم نماز خوف به طور جداگانه و مستقل در آيه بعد آمده است، و تعبير به «اِنْ خِفْتُمْ» همان طور كه گفتيم يك نوع قيد غالبى است كه در غالب مسافرت هاى آن زمان براى مسلمانان وجود داشته است. بنابراين، دلالتى بر نماز خوف ندارد، افزون بر اين در ميدان جنگ هميشه خوف از حملات دشمن وجود دارد و جاى اين نيست كه گفته شود «اگر بترسيد كه دشمن به شما حمله كند» و اين خود گواه ديگرى است كه آيه اشاره به تمام سفرهائى مى كند كه ممكن است خطراتى در آن وجود داشته باشد. ضمناً بايد توجه داشت: شرائط نماز مسافر، مانند شرائط و خصوصيات ساير احكام اسلامى در قرآن نيامده است بلكه در سنت به آن اشاره شده است. از جمله اين كه: نماز قصر در سفرهاى كمتر از هشت فرسخ نيست; زيرا در آن زمان مسافر در يك روز معمولاً هشت فرسخ راه را طى مى كرد. همچنين افرادى كه هميشه در سفرند و يا سفر جزء برنامه زندگانى آنها شده است، از اين حكم مستثنى هستند; زيرا مسافرت براى آنها جنبه عادى دارد، نه جنبه فوق العاده. همين گونه كسانى كه سفرشان سفر معصيت است مشمول اين قانون نمى باشند; زيرا اين حكم يك نوع تخفيف الهى است و كسانى كه در راه گناه، راه مى سپرند نمى توانند مشمول آن باشند. و نيز مسافر تا به حدّ ترخص نرسد (نقطه اى كه صداى اذان شهر را نشنود و يا ديوارهاى شهر را نبيند) نبايد نماز قصر بخواند; زيرا هنوز از قلمرو شهر بيرون نرفته و عنوان مسافر به خود نگرفته است. و همچنين احكام ديگرى كه در كتب فقهى مشروحاً آمده و احاديث مربوط به آن را محدثان در كتب حديث ذكر كرده اند.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

23 ربیع الأوّل ورود حضرت معصومه" علیها السلام" به قم المقدسه

در این روز در سال 201 هـ کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به قم تشریف فرما شدند که 17 روز قبل از شهادت آن حضرت است. (1)

آن حضرت با قدوم مبارک خود این شهر را متبرک گردانیدند، و به در خواست جناب موسی بن خزرج پسر سعد أشعری که از بزرگان قم بود، منزل او را منوّر نموده در آنجا نزول اجلال فرمودند. در همان مکان تشریف داشتند و زن های قم مخصوصاً علوّیات به خدمت آن حضرت می رسیدند و از وجود آن حضرت استفاده می کردند تا بعد از 17 روز از دنیا رحلت فرمودند. عبادتگاه آن حضرت معروف به «ستّیه» در میدان میر قم معروف است. (2)

منابع : 1. نظر به اینکه رحلت آن حضرت در 10 ربیع الثانی است و طبق تصریح کتاب تاریخ قم تألیف حسن بن محمّد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری متوفای 378 ق و کتاب انوار المشعشین : ج 1، ص 276 و ج 2، ص 488، آن حضرت 17روز در قم اقامت گزیده اند، لذا روز 23 ربیع الأوّل سالروز ورود آن حضرت به قم است. | 2. بحار الأنوار : ج 48، ص 290، ج 57 ص 219.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق علیه السلام

«إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلَادِي تُسَمَّى فَاطِمَة، فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» و «إِذَا أَصَابَتْكُمْ بَلِيَّةٌ وَ عَنَاءٌ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ فَإِنَّهُ مَأْوَى الْفَاطِمِيِّين ...‏»؛

ما را حرمى است كه آن شهر قم باشد و به زودی در آن تربت مقدسه بانویی از فرزندانم به نام فاطمه و هر كه ‏او را زيارت كند بهشت بر او واجب شود. و چون بلاء و رنجى به شما رسد، بر شما باد به قم كه جايگاه بنى فاطمه است.

﴿ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ 57، ص 217 ﴾

چهل حدیث درباره قم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۰۲ تا ۱۰۳

۱۰۲ وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَر أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً ۱۰۳ فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً

ترجمه
۱۰۲ ـ و هنگامى كه در ميان آنها باشى، و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز برپا كنى، بايد دسته اى از آنها با تو (به نماز) برخيزند، و سلاح هايشان را با خود برگيرند; و هنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رساندند)، بايد به پشت سر شما (به ميدان نبرد) بروند، و آن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند (و مشغول پيكار بوده اند)، بيايند و با تو نماز بخوانند; آنها بايد وسايل دفاعى و سلاح هايشان را (در حال نماز) با خود حمل كنند; (زيرا) كافران آرزو دارند كه شما از سلاح ها و متاع هاى خود غافل شويد و يك باره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتيد، و يا بيمار (و مجروح) هستيد، مانعى ندارد كه سلاح هاى خود را بر زمين بگذاريد; ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خُود) را با خود برداريد! خداوند، عذاب خوار كننده اى براى كافران فراهم ساخته است. ۱۰۳ ـ و هنگامى كه نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد كنيد; ايستاده، و نشسته، و در حالى كه به پهلو خوابيده ايد! و هر گاه آرامش يافتيد (و حالت ترس زائل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است!

شان نزول
هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با عده اى از مسلمانان به عزم «مكّه» وارد سرزمين «حديبيه» شدند و جريان به گوش قريش رسيد، «خالد بن وليد» به سرپرستى يك گروه دويست نفرى براى جلوگيرى از پيشروى مسلمانان به سوى «مكّه» در كوه هاى نزديك «مكّه» مستقر شد، هنگام ظهر «بلال» اذان گفت و پيامبر(صلى الله عليه وآله) با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا كردند. «خالد» از مشاهده اين صحنه در فكر فرو رفت و به نفرات خود گفت: در موقع نماز عصر كه در نظر آنها بسيار پرارزش است و حتى از نور چشمان خود آن را گرامى تر مى دارند، بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حمله برق آسا و غافلگيرانه در حال نماز، كار مسلمانان را يكسره ساخت، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و دستور نماز خوف را كه از هر حمله غافلگيرانه اى جلوگيرى مى كند به مسلمانان داد. اين خود يكى از نكات اعجاز قرآن است كه قبل از اقدام دشمن، نقشه هاى آنها را نقش بر آب كرد، و لذا گفته مى شود: «خالد بن وليد» با مشاهده اين صحنه ايمان آورد و مسلمان شد.

تفسیر
در تعقيب آيات مربوط به جهاد، اين آيه، كيفيت نماز خوف را كه به هنگام جنگ بايد خوانده شود، به مسلمانان تعليم مى دهد، آيه خطاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله)كرده، مى فرمايد: «هنگامى كه در ميان آنها هستى و براى آنها نماز جماعت بر پا مى دارى، بايد عده اى از مسلمانان با حمل اسلحه با تو به نماز بايستند» (وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ). «سپس هنگامى كه اين گروه سجده كردند (و ركعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جاى خود توقف مى كنى، آنها با سرعت ركعت دوم را تمام نموده)، مى بايست به ميدان نبرد باز گردند (و در برابر دشمن بايستند) و گروه دوم كه نماز نخوانده اند، جاى گروه اول را بگيرند و با تو نماز گزارند» (فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ). و مى افزايد: «گروه دوم نيز بايد وسائل دفاعى و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمين نگذارند» (وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ). اين طرز نماز گزاردن براى اين است كه: دشمن شما را غافلگير نكند; زيرا كفار همواره در كمين اند كه از فرصت استفاده كنند «و دوست مى دارد كه شما از سلاح و متاع خود غافل شويد و يك باره به شما حملهور شود» (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً). ولى از آنجا كه ممكن است ضرورت هائى پيش بيايد كه حمل سلاح و وسائل دفاعى هر دو با هم به هنگام نماز مشكل باشد، و يا به خاطر ضعف و بيمارى و جراحاتى كه در ميدان جنگ بر افراد وارد مى شود، حمل سلاح و وسائل دفاعى با هم توليد زحمت كند، در پايان آيه چنين دستور مى دهد: «و گناهى بر شما نيست اگر از باران ناراحت باشيد و يا بيمار شويد كه در اين حال سلاح خود را بر زمين بگذاريد» (وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَر أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ). اما در هر صورت، از همراه داشتن وسائل محافظتى و ايمنى (مانند زره و خود و امثال آن) غفلت نكنيد و حتى در حال عذر حتماً آنها را با خود داشته باشيد كه اگر احياناً دشمن حمله كند، بتوانيد تا رسيدن كمك، خود را حفظ كنيد، مى فرمايد: «اما وسائل دفاعى خود را با خود برداريد» (وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ). شما اين دستورات را به كار بنديد و مطمئن باشيد پيروزى با شما است; «زيرا خداوند براى كافران مجازات خوار كننده اى آماده كرده است» (إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً).

به دنبال دستور نماز خوف در آيه گذشته و لزوم به پا داشتن نماز، حتى در حال جنگ در اين آيه مى فرمايد: «هنگامى كه نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد كنيد، چه در حال ايستادن، چه نشستن و چه زمانى كه بر پهلو خوابيده ايد» (فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ) منظور از ياد خدا در حال قيام و قعود و بر پهلو خوابيدن، ممكن است همان حالات استراحت در فاصله هائى كه در ميدان جنگ واقع مى شود باشد، و نيز ممكن است به معنى حالات مختلف جنگى كه سربازان گاهى در حال ايستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلو خوابيدن، سلاح هاى مختلف جنگى از جمله وسيله تيراندازى را به كار مى برند، بوده باشد. آيه فوق در حقيقت اشاره به يك دستور مهم اسلامى است، كه معنى نماز خواندن در اوقات معين اين نيست كه در ساير حالات انسان از خدا غافل بماند، خير، بلكه، نماز يك دستور انضباطى است كه روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مى كند و مى تواند در فواصل نمازها خدا را به خاطر داشته باشد، خواه در ميدان جنگ باشد و خواه در غير ميدان جنگ. اين آيه طبق روايات متعددى به كيفيت نماز گزاردن بيماران تفسير شده كه اگر بتوانند ايستاده، اگر نتوانند نشسته و اگر باز نتوانند به پهلو بخوابند و نماز را به جا آورند. اين تفسير در حقيقت يك نوع تعميم و توسعه در معنى آيه است، اگر چه آيه مخصوص به اين مورد نيست سپس قرآن توجه مى دهد: دستور نماز خوف يك دستور استثنائى است و به مجرد اين كه حالت خوف زائل گشت، بايد نماز به همان طرز عادى انجام گيرد، مى فرمايد: «و هر گاه آرامش يافتيد (و خوف زائل گشت) نماز را (به طور معمول) انجام دهيد» (فَإِذَا اطْمَأْنـَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ). و در پايان، سرّ اين همه سفارش و دقت درباره نماز را چنين بيان مى دارد: «زيرا نماز وظيفه ثابت و لايتغيرى براى مؤمنان است» (إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً). كلمه «مَوقُوت» از ماده «وقت» است، بنابراين معنى آيه چنين است: اگر ملاحظه مى كنيد حتى در ميدان جنگ مسلمانان بايد اين وظيفه اسلامى را انجام دهند، به خاطر آن است كه نماز اوقات معينى دارد كه نمى توان از آنها تخلف كرد ولى در روايات متعددى كه در ذيل آيه وارد شده است، «مَوْقُوتاً» به معنى ثابِتاً و واجِباً تفسير شده است، كه البته آن هم با مفهوم آيه سازگار است، و نتيجه آن، با معنى اول تقريباً يكى است.
روشن است منظور از بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ميان مسلمانان براى به پا داشتن نماز خوف اين نيست كه انجام اين نماز مشروط به وجود شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله)است، بلكه منظور وجود امام و پيشوائى براى انجام نماز جماعت در ميان سربازان و مجاهدان است، و لذا على (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) نيز نماز خوف به جاى آوردند و حتى جمعى از فرماندهان لشگرهاى اسلامى همانند: «حذيفه» اين برنامه اسلامى را به هنگام لزوم انجام دادند
در اين آيه، به گروه اول دستور مى دهد: اسلحه را به هنگام نماز خوف با خود داشته باشند، ولى به گروه دوم مى گويد: هم وسائل دفاعى (مانند زره) و هم اسلحه را با خود بردارند. ممكن است تفاوت اين دو گروه به خاطر آن باشد كه: به هنگام انجام نماز توسط دسته اول، دشمن هنوز كاملاً از انجام برنامه آگاه نباشد و لذا احتمال حمله ضعيف تر است، ولى در مورد دسته دوم كه دشمن متوجه انجام مراسم نماز مى شود، احتمال هجوم بيشتر است.

منظور از حفظ امتعه اين است كه: علاوه بر حفظ خويش بايد مراقب حفظ وسائل ديگر جنگى، وسائل سفر و مواد غذائى و حيواناتى كه براى تغذيه همراه داريد، نيز باشيد.
مى دانيم نماز جماعت در اسلام واجب نيست ولى از مستحبات فوق العاده مؤكد است و آيه فوق يكى از نشانه هاى زنده تأكيد اين برنامه اسلامى است كه حتى در ميدان جنگ براى انجام آن از روش نماز خوف استفاده مى شود، اين موضوع، هم اهميت «اصل نماز» و هم اهميت «جماعت» را مى رساند و مطمئناً تأثير روانى خاصى، هم در مجاهدان از نظر هماهنگى در هدف، و هم در دشمنان از نظر مشاهده اهتمام مسلمانان به وظائف خود حتى در ميدان جنگ، دارد.
در آيه فوق درباره كيفيت نماز خوف، توضيح زيادى به چشم نمى خورد، و اين روش قرآن است كه كليات را بيان كرده و شرح آن را به «سنت» واگذار مى كند. طريقه نماز خوف آن چنان كه از سنت استفاده مى شود اين است كه: نمازهاى چهار ركعتى تبديل به دور ركعت مى شود، و مأمومان به دو گروه تقسيم مى گردند: گروه اول، يك ركعت نماز را با امام مى خوانند، امام پس از اتمام يك ركعت توقف مى كند، اين گروه يك ركعت ديگر را به تنهائى انجام مى دهند، و به جبهه جنگ باز مى گردند. آنگاه گروه دوم از ميدان باز مى گردند، جاى آنها را مى گيرند و ركعت اول نماز خود را به ركعت دوم امام اقتدا مى كنند و ركعت دوم را به طور فرادا انجام مى دهند. درباره كيفيت نماز خوف نظرهاى ديگرى نيز هست، اما آنچه در بالا گفتيم مشهورترين نظر است.
بعضى مى گويند: ما منكر فلسفه، اهميت نماز و اثرات تربيتى آن نيستيم، اما چه لزومى دارد كه در اوقات معينى انجام شود، آيا بهتر نيست مردم آزاد گذارده شوند و هر كس به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد. در پاسخ بايد گفت: تجربه نشان داده اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرائط معين قرار نگيرد، عده اى آن را به دست فراموشى مى سپارند، و اساس آن به كلى متزلزل مى گردد. اين گونه مسائل حتماً بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرار گيرد، تا هيچ كس عذر و بهانه اى براى ترك آن نداشته باشد، به خصوص اين كه: انجام اين عبادات در وقت معين، مخصوصاً به صورت دسته جمعى، داراى شكوه، تأثير و عظمت خاصى است كه قابل انكار نمى باشد و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازى تشكيل مى دهد. از اين گذشته، آن كس كه انسان را آفريده، از تمام شرائط روحى او آگاه است و مى داند چه برنامه اى براى چه وقت از اوقات او مفيد و به رسيدن به مقصد كمكش مى كند.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://t.me/fazylatha

وحدت مسلمانان تاکتیکی نیست بلکه یک امر اصولی است

حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای:

وحدت و اتحاد مسلمانها یک امر تاکتیکی نیست که بعضی خیال کنند حالا به خاطر شرائط خاصی ما بایستی باهمدیگر متحد باشیم، نه یک امر اصولی است هم‌افزایی مسلمانها لازم است؛ اگر مسلمانها متحد باشند هم‌افزایی میکنند، همه‌شان قوی میشوند. اتحاد مسلمانان یک فریضه‌ی قطعی قرآنی است. 2 /آبان/ 1400

 سه ستاره از کهکشان خصال پیامبر

امام خامنه‌ای:

من سه نکته را در مورد رسول اکرم و خصال پیغمبر انتخاب کرده‌ام که این سه نقطه را مثل اینکه سه ستاره از این کهکشان نور را انسان انتخاب بکند، ما مردم ایران بیاییم و در جمهوری اسلامی به این سه نقطه تکیه کنیم و اهمّیّت بدهیم و دنبال بکنیم این سه نقطه را. این سه نقطه عبارت است از صبر، عدل، اخلاق. 2 /آبان/ 1400

امام خامنه‌ای:

تمدن نوین اسلامی بدون اتحاد شیعه و سنی محقق نمی‌شود ...

یکی از هدفهای نظام جمهوری اسلامی که ما تعریف کردیم، عبارت است از ایجاد تمدّن نوین اسلامی؛ یعنی یکی از اهداف نظام جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی، ایجاد تمدّن نوین اسلامی است: تمدّن اسلامی با نگاه به ظرفیّتهای امروز و حقایق و واقعیّات امروز. این کار جز با اتّحاد شیعه و سنّی امکان‌پذیر نیست؛ این را تنها یک کشور و یک فرقه نمیتواند انجام بدهد؛ برای این بایستی همه با هم همکاری کنند. این هم نکته‌ی بعدی است؛ بنابراین این هم یک ضرورت دیگر. 1400/08/02

امام خامنه‌ای:

پیرو خُلق عظیم

«برادران عزیز، خواهران عزیز! باید عمل کرد، باید اقدام کرد، با ادّعا مسائل تمام نمیشود؛ ما ادّعا میکنیم مسلمانیم، ادّعا میکنیم جمهوری اسلامی هستیم، باید واقعاً اسلامی باشیم، باید پیرو پیغمبر باشیم.» 1400/08/02

بی‌عدالتی در فضای مجازی یعنی انتشار تهمت، دروغ و سخن بدون علم

امام خامنه ای:

عدالت فقط در تقسیم اموال و ثروت نیست؛ عدالت در همه‌ چیز است؛ امروز در فضای مجازی انسان گاهی اوقات بی‌عدالتی مشاهده میکند؛ خلاف میگویند، تهمت میزنند، دروغ میگویند، قول بغیر علم میگویند؛ اینها بی‌عدالتی است، اینها نباید انجام بگیرد. یاد بگیریم، عادت کنیم که عادلانه با مردم رفتار بکنیم؛ عادلانه. 1400/8/2

دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام

 

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

شهید مهدی زین الدین:

هرکس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد أباعبدا... یاد میکنند

شهیدان: حاج قاسم سلیمانی | حاج مهدی زین الدین | حاج حسین خرازی

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/04/20/1124354

شهید مدافع حرم شهید سید مهدی موسوی
پدر شهید: سید مهدی همیشه می‌گفت نباید در مقابل رهبر انقلاب چیزی کم و یا زیاد بگوییم بلکه هر چه فرمودند باید بدون کم و کاست اطاعت کنیم و در مسیری که ایشان ترسیم کرده‌اند گام برداریم.

تربت مطهر شهید مدافع حرم شهید حسن حزباوی

2 شهید مدافع حرم شهید حسین معز غلامی در کنار شهید محمد جاودانی در منطقه عملیاتی حماه

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مکُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

وبلاگ:

http://yamahdi788.loxblog.com/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیات 88 تا 103 , سرلوحه , صحیفه عمل مومن , صحیفه , عمل مومن , دوستی علی بن ابیطالب , منابع اهل سنت , منافقين , خداوند , افكار , وارونه , اعمال زشت , زشت , گمراه , هدایت , رییس جمهور , آینده , روشن , گشایش , آیت الله رئیسی , سید ابراهیم رئیسی , تفسیر سوره مبارکه نساء , تفسیر , سوره مبارکه نساء , آرزو , كافر , توبه , مساوی , دوستان , هجرت , در راه خدا , اسیر , احساس خطر , احاس , خطر , قتل , دوست , یاور , اختیار , عبادت , اطاعت , خدا , کوتاهی , بندگی , کافی , حضرت امام کاظم علیه السلام , تشريفات , امیرالمومنین امام على (عليه السلام) , هم پيمان , یزید , کربلا , امام باقر (عليه السّلام) , نادانی , حماقت , مغرب , عشاء , روزی , جمعیت , استقامت , راه حق , پدر , قتل , بینوایان , رابطه , شیعیان , حضرت امام حسن عسکری علیه السلام , شیعه , تقوا , راستگو , نماز جماعت , محبت اهل بیت (علیهم السلام) , دروغ , فراموشی , سفاهت , خودنمایی , جهاد , تحقیق , غنائم , حق , باطل , فرشتگان , مهاجرت , سفر , کافران , نماز , دشمنی , آشکار , محبت اهل بیت علیهم السلام , قم , میدان جنگ , وحدت , کهکشان , تمدن نوین اسلامی , جمهوری اسلامی , فضای مجازی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

مومن

از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسش شد بهترين بندگان خدا كيست؟ فرمودند:

كسانى ‏اند كه چون نيكى كنند مسرور بگردند و هنگامى كه بدى كنند طلب آمرزش كنند و بهنگام بخشش سپاس پروردگار را بجاى آورند و اگر ببلاها گرفتار شوند صبر كنند و زمان خشمگينى بگذرند.

(صفات الشیعة)
كافي (ط - الإسلامية)، ج‏۸، ص: ۲۴۸

حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودند:

خداى تعالى عهد و ميثاق گرفت در عالم ذر از تمامى مردم در حالى كه همگى آنها اشباح بودند (مانند ذرات غبار) و هر كدام از ارواح مردم كه در آن روز با يك ديگر آشنا شدند و الفت پيدا كردند در دنيا هم با يك ديگر آشنايند (و قلب آنها بهمديگر مايل مى‏شود و محبت و دوستى بين آنها پديد ميگردد) و هر يك از ايشان كه آشنا نشدند در دنيا هم آشنا نيستند.

(علل الشرایع)

لبیک

نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در مناجات خود عرض کرد: یا الله العارفین (ای خدای عارفان)
جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم)
سپس عرض ‍کرد: یا الله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک،
سپس عرض کرد: یا الله العاصین (ای خدای گنهکاران)،
این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک .
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک،
به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند،
ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟

ذکر فضائل ابرار

حضرت موسی(س) و مرد کشاورز

روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد: به صحرا برو. آنجا مردی کشاورزی می کند. او از خوبان درگاه ماست. حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید. حضرت تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسش کرد. جبرئیل عرض کرد: در همین لحظه خداوند او را امتحان میکند، عکس العمل او را مشاهده کن. بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد. نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم. حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیش از بینایی دوست می دارم. حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است. رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه. میخواهی دعا کنم خداوند چشمانت را شفا دهد؟ مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست می دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم

ذکر فضائل ابرار

چشم باطن بین

مرحوم وحید بهبهانى در سن نود و هشت سالگى ـ زمانى که نسیان بر ایشان عارض شده بود و در منزل به تدریس شرح لمعه مشغول بود و به عده خاص و اندکى اجازه مى‌داد که به محضرشان بروند و در درس شرکت کنند ـ روزى به یکى از شاگردان اشاره کرد که بماند.

وقتى همه رفتند، به او فرمود: فلان جا زیر فرش پول وجود دارد، آن را بردار و برو غسل جنابت کن. و بعد از این، با حالت جنابت در مجلس درس حاضر مشو!

ذکر فضائل ابرار

وعده مسئولین

پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد
هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت:من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم
یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند
در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم
اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد . . .

ذکر فضائل ابرار

در فوائد سکوت

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.پسر را گفت:که نباید این سخن با کسی در میان بنهی. پسر گفت: ای پدر فرمان تو راست لکن خواهم مرا بر فایده ی این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ پدر گفت:تا مصیبت دو نشود یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه.

(گلستان سعدی)

در فوائد سکوت

جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر چندانکه در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت: ای پسر تو نیز آنچه دانی بگوی.
پسر گفت:((ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.))

(گلستان سعدی)

صبر

سقراط از حکمای یونان زنی بداخلاق داشت. روزی آن زن نشسته با نهایت بدخویی مشغول لباس شستن بود و در حین کار به سقراط دشنام می‌داد. حکیم از طریق حکمت، مروت و بردباری دم برنمی‌آورد و سکوت اختیار کرده بود.
آرامش سقراط خشم همسرش را بیشتر می‌کرد به حدی که تشت را که پر از کف صابون بود بر سر و روی سقراط ریخت. ولی سقراط همچنان خونسرد بود. حاضران به حکیم اعتراض کردند که این مقدار تحمل بی‌موقع از شما پسندیده نیست.
سقراط با لبخند گفت: حق با شماست. اما اثر غرش رعد و جهیدن برق، آمدن برف و باران است.

ذکر فضائل ابرار

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://harimeharam.ir/shahid/129

http://shabestan.ir/detail/News/554019

قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید حبیب جنت مکان

بسم الله الرحمن الرحیم

و مِن المؤمنین رجالً الصدَقوا ما عاهدَ الله ُ علیه و مِنهمُ مَن قضی نحبه و منهم من ینتظر

و اشهدانَّ لا اله الا الله و اشهد انَّ محمد رسول الله صل الله و علیه و سلم و اشهدُانَّ امیرالمؤمنین علی ولی الله

و اما بعد در زمانی که دنیا پر از آشوبِ شده و به چشم خودمان می بینیم که این از خدا بی خبران به نام اسلام چه جنایت هایی که نمی کنند و بر خود واجب دیدم که به دفاع از دین اسلام و دفاع از حقانیت شیعه بلند شوم و به دفاع از اسلام بپردازم، وصیت می کنم به تمام دوستان که از این راه سرپیچی نکنند که این راه حقی است و دفاع از شیعه و اسلام واجب است.

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: برچسب‌ها: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله , پرسش , بهترين بندگان , نيكى , مسرور , بدی , طلب آمرزش , بخشش , سپاس پروردگار , بلا , گرفتار , صبر , خشمگین , عهد , میثاق , عالم ذر , اشباح , ذرات غبار , ارواح مردم , محبت , دوستی , لبیک , حضرت موسی علیه السلام , نیکوکاران , گنهکاران , پناه , کشاورز , مرحوم وحید بهبهانى , چشم باطن بین , جنابت , وعده مسئولین , سکوت , گلستان سعدی , صبر , سقراط , شهید مدافع حرم , شهید حبیب جنت مکان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

پيامبر صلی الله علیه و آله:

اَلْعَبد... إِنْ قالَ فى أوَّلِّ وُضوئِهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ طَهُرَت أعضاؤُهُ كُلُّها مِنَ الذُّنوبِ؛

اگـر بنـده ‏اى... در ابتداى وضويش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد همه اعضايش از گناهان پاك مى‏ شود.

تفسير منتسب به امام حسن عسكرى عليه‏ السلام ص 521 ، ح 319

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2251

امام خامنه ای:

شخصیّت زهرای اطهر در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، یک شخصیّت ممتاز و برجسته‌ای است؛ به‌طوری‌که همه‌ی زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسیِ عالم میتوانند درس بگیرند از زندگی کوتاه و پُرمغز ...

زندگی فاطمه‌ی زهرا اگرچه کوتاه بود، ... امّا این زندگی از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوّت و دفاع از امامت و دفاع از نظام اسلامی، یک دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار است؛ و در نهایت هم شهادت. این، زندگی جهادیِ فاطمه‌ی زهرا است که بسیار عظیم و فوق‌العاده و حقیقتاً بی‌نظیر است و یقیناً در ذهن بشر ‌-چه امروز و چه آینده- یک نقطه‌ی درخشان و استثنائی است. 1368/10/26

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2251

امام خامنه ای:

تمام دنیای غرب و مطبوعات غرب و این نویسندگان قلم‌به‌مزد و عامل سرمایه‌داران و صهیونیست‌های بزرگ جهانی، دست به دست هم داده‌اند تا جمهوری اسلامی را هو کنند. مسئله‌ی حجاب را مورد تهاجم تبلیغاتی قرار دادند تا شاید ما را از میدان خارج کنند. علی‌رغم آنها، ایران اسلامی و زن مسلمان، پایبندی خود به مسئله‌ی حجاب را و حیثیّت زن اسلامی را و آموزش اسلام در مورد زن را با قدرت، با قاطعیّت، با روح اعتماد و اطمینان به خود حفظ کرد و امروز دنیای غرب است که تدریجاً به سمت حجاب اسلامی دارد متمایل میشود ... 1368/10/26

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2251

امام خامنه ای:

زنهای مؤمن در جامعه‌ی ما سعی کنند قدر زن ایرانیِ مسلمان را بدانند. ارزش زن اسلامی و مسلمان را بدانید. آن زنی که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطی نمیشود؛ خود را وسیله‌ای برای جلب چشم مرد نمیداند و خود را بالاتر از این میداند؛ آن زنی که شأن خود را عزیزتر از این میشمارد که خود را عریان کند و با صورت خود، با موی خود، با بدن خود، چشمِ روندگان را به سمت خود جلب کند و هوس آنها را اشباع بکند و خودش را بالاتر از این میداند؛ آن زنی که خود را در دامنه‌ی آن قلّه‌ای میداند که در اوج آن، فاطمه‌ی زهرا ‌- بزرگ‌ترین زن تاریخ بشر ‌- قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ایرانی است. این زن باید دیگر از این بازیچه‌های فراهم‌آمده‌ی تمدّن غربی و روشهای توطئه‌آمیز غربی رو بگرداند و به آن بی‌اعتنائی کند. 1368/10/26

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2251

امام خامنه ای:

خواهران من بدانند که امروز دنیا به سمت اسلام دارد حرکت میکند؛ این شعار نیست؛ این واقعیّت است ... امروز بحمدا‌لله‌ اسلام در دنیا درخشنده است؛ ... و امیدواریم که خدای متعال به ما توفیق بدهد بتوانیم این اسلام را درست بشناسیم. و من به شما بانوان مسلمان و انقلابی سفارش میکنم: ایمان اسلامی و معرفت اسلامی خودتان را هرچه میتوانید و در هر جا هستید رشد بدهید و عمق بدهید و آگاهی خودتان را روزبه‌روز بیشتر کنید. این پشتوانه‌ای خواهد بود برای بقای عزّت دائمی اسلام؛ ‌ان‌شاءالله‌. 1368/10/26

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2250

امام خامنه ای:

مسأله‌ی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست. مسأله‌ی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی‌قیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است.

اسلام می‌خواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و - بالاتر از همه - فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده‌ی بشری - به‌عنوان یک عضو - حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد.

ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّىِ امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. 1368/10/26

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2249

امام خامنه ای:

همیشه مردم از علمای دین انتظار داشتند که آنها زیر چتر و شعاع نفوذ قدرتهای مادّی و دنیایی و نابه‌حق قرار نگیرند و از طبقه‌ی مظلوم و مستضعفان و طبقات پایین جامعه حمایت بکنند.

.....

جاهلیت قرن جدید از بین رفتنی است آنها که در طول تاریخ سعی کردند زن را تحقیر کنند و او را دلبسته به زینتهای ظاهری معرفی نمایند، منطق آنها مثل برق در مقابل خورشیدِ معنوی فاطمه زهرا(س) از بین میرود.

.....

خانم طبیب بگذاریم زن‌ها برای مراجعات پزشکی خود، به طبیبِ زن مراجعه کنند و هیچ لزومی ندارد که ما این فاصله را بر نداریم. خانم‌ها موظفند که انواع رشته‌های پزشکی مثل قلب و داخلی و اعصاب و ... را دنبال کنند. 1368/10/26

 

شهدای والامقام واقعه کربلا

یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

سعد بن حارث غلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

سعد بن حارث غلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود پس از آن حضرت، غلام امام حسن (علیه السّلام) و سپس غلام حضرت امام حسين (علیه السّلام) گرديد. سعد با حضرت امام حسین (علیه السّلام) از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا همسفر شد، در روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسيد. ابن شهر آشوب در مناقب و مورخين ديگر نیز از او نام برده ‏اند.

شهدای سارات سومار که در روز عاشوراي حسيني (بيست و هشتم آبان ماه سال 1359) به شهادت رسیدند

شهید محمد کریم پیرحیاتی | شهید جوهر مرادی | شهید محمد نوری | شهید عبدالمهدی پیرحیاتی | شهید تقی کوهی | شهید جلیل رستمی | شهید خلیل رشیدی

https://harimeharam.ir/shohada/24/8

شهدای فاطمیون شهید مدافع حرم شهید رضا اسماعیلی

تاریخ شهادت : 1392/11/08 | محل شهادت : دمشق – سوریه | وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند

وصیت نامه:

بسم رب الشهدا و الصدیقین همیشه از خداوند آرزوی زندگی پاک و شهادت را دارم و این چنین است تمام آرمان و آرزو و وجودم.

یاد اوست که مرا واداشت به این حرکت و عشق به اوست که مرا و نفس درونم را که بدترین دشمن هرکس در این عالم است، آشکار ساخت و بودنش مرا عاشق‌تر می‌سازد.

بیا آقای من تو همانی که حجتش کیمیاست. از منتظرانت رضا اسماعیلی

یادداشتی درباره کتاب زندگی‌نامه شهید مدافع حرم «حسین محرابی»؛
روایت بی قراری‌ها برای «برونسی» شدن

یک جرعه کتاب
در بلا هم می‌چشم لذات او

صدای هل من ناصر از جانب شام شنیده می‌شود و گویا تاریخ همچنان تکرار شدنی است اما این بار کور خوانده‌اند. آن تعرضی که در کربلا به مولایم و اهل بیتش کردند این بار تکرار نخواهد شد و شیر جوانانی از اقصا نقاط کشورهای اسلامی از جمله ایران، پاکستان، افغانستان و ... جواب این بی‌حرمتی را کوبنده دادند و ان شاءالله به زودی ریشه این همه مشکلات که قطعاً اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار است به دست مسلمانان قطع خواهد شد.

نخبگان شهید

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , حجاب , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه بقره , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: جاهلیت قرن جدید , حجاب , زهرای اطهر , سوره مبارکه بقره , شهدای سارات سومار , شهدای کربلا , شهید رضا اسماعیلی , شهید مدافع حرم , نخبگان شهید , وضو ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تفسیر سوره نساء آیات 77 الی 87 ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 28 مهر 1400

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

السلام علیک یا فاطمه الزهراسلام الله علیها

تفسیر سوره نساء آیات ۸۵ الی ۸۷ ... | ثواب وساطت در ازدواج ... | توفیق دعا کردن برای تعجیل فرج ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آيه ۸۴ ... | از میان دشمنان، آنکه ... | امت اسلام تسلیم خدا هستند و ...

معرفت الله ... | نتیجۀ رسیدگی به مشکلات مؤمنین ... | لبیک ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۳ ... | از جلوه های محبّت به اهل بیت علیهم السلام ... | آیت الله قاضی

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۲ ... | ارزش معرفت خدا ... | ليلة المبيت ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۸۰ تا ۸۱ ... | حاج قاسم سلیمانی: هر چه نظام سالم تر باشد و ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۷۸ تا ۷۹ ... | سخنان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در خصوص شهید صدرزاده

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۷۷ ... | هر کَس بعد از نماز واجب تسبیحات حضرتِ زهرا (سلام الله علیها) ...

هجمه تبلیغاتی دشمنان علیه ملت ایران برای ... | روشنگری ...

در مسیر بندگی شما زیر کدام پرچم هستید؟ ... | گزیده‌ای از روایت جهاد با نفس ...

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , حوزه‌های علمیه , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , شهدای انقلاب اسلامی , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره نساء , بندگی , پرچم , نماز واجب , تسبیحات حضرتِ زهرا (سلام الله علیها) , حاج قاسم سلیمانی , سالم , نظام , معرفت خدا , ارزش , اهل بیت علیهم السلام , معرفت الله , مومنین , مشکلات , امت اسلام , تسلیم خدا , ازدواج , دعا , ظهور , تعجیل در فرج , امام خامنه ای , یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت امام مهدی(ع) فرمودند:
منم كه زمين را از عدالت لبريز مى كنم، چنان كه از ستم آكنده است.
بحار الأنوار، ج۵۲، ص۲

منبع:

https://t.me/masjedf

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ثواب وساطت در ازدواج

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: هر کس در ازدواج زن و مردى تلاش کند، خداوند به تعداد هر مویى از بدنش شهرى در بهشت به او کرامت می‏فرماید. و پاداشش مانند کسى است که پیغمبرى را خریده و در راه خدا آزاد کرده و اگر موقع رفتن به خانه خود از دنیا برود، در قیامت جزو شهیدان خواهد بود...

ارشاد القلوب

منبع:

https://t.me/masjedf

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

آیت الله رئیسی: گشایش‌هایی برای کشور در راه است

آینده کشور را بسیار روشن می‌بینم و گشایش‌هایی برای کشور در حال اتفاق افتادن است.

در دیدار هفتگی با مقام معظم رهبری به این موضوع اشاره کردم و ایشان فرمودند که به این نگاه (آینده روشن کشور) عمیقا اعتقاد دارم.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام حسن عسکری (علیه السلام) :

به خدا قسم ؛ او (امام زمان) غیبتی خواهد داشت که در آن دوران از هلاکت نجات نمی یابد مگر آن کسی که خداوند او را به اقرار و اعتقاد به امامتش ثابت بدارد و به دعا کردن برای تعجیل فرج توفیق دهد

مکیال المکارم ج ۱ ص ۱۷۹

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت مهدی امام مهدی علیه السلام:

إنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم ولا ناسین لِذِکرِکُم و لَولا ذلِکَ لَنَزلَ بِکُم اللّأْواءُ وَ اصطَلَمکُمُ الأَعداءُ.

ما در رعایت حال شما هیچ کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی ‌بریم؛ وگرنه محنت و دشواری ها شما را فرا می‌گرفت و دشمنان شما را از بُن و ریشه قلع و قمع می‌ساختند.

بحارالانوار، ج ٥٣، ص ٧٢

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۵

۸۵ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء مُقيتا

ترجمه
۸۵ ـ كسى كه شفاعت (تشويق و كمك) به كار نيكى كند، نصيبى از آن براى او خواهد بود; و كسى كه شفاعت (تشويق و كمك) به كار بدى كند، سهمى از آن خواهد داشت. و خداوند حسابرس و نگهدار هر چيز است.

تفسیر
همان طور كه در تفسير آيه قبل اشاره شد، قرآن مى گويد: هر كسى در درجه اول مسئول كار خويش است، نه مسئول كار ديگران، اما براى اين كه از اين مطلب سوء استفاده نشود، در اين آيه مى فرمايد: درست است كه هر كسى مسئول كارهاى خود مى باشد ولى «هر انسانى كه ديگرى را به كار نيك وادارد سهمى از آن خواهد داشت، و هر كسى ديگرى را به كار بدى دعوت كند بهره اى از آن خواهد داشت» (مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها). بنابراين، مسئوليت هر كس در برابر اعمال خويش به آن معنى نيست كه از دعوت ديگران به سوى حق و مبارزه با فساد چشم بپوشد و روح اجتماعى اسلام را تبديل به فردگرائى و بيگانگى از اجتماع كند، و در لاك خود فرو رود، بلكه موظف است به كار خوب تشويق و از كار بد منع نمايد. و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند توانا است و اعمال شما را حفظ و محاسبه كرده و در برابر حسنات و سيئات پاداش مناسب خواهد داد» (وَ كانَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء مُقيتاً). بايد توجه داشت: «مُقِيت» در اصل، از ماده «قُوْت» به معنى غذائى است كه جان انسان را حفظ مى كند، بنابراين «مقيت» كه اسم فاعل از باب افعال است به معنى كسى است كه قُوت ديگرى را مى پردازد و از آنجا كه چنين كسى حافظ حيات او است، كلمه «مقيت» به معنى «حافظ» نيز به كار رفته. و نيز شخصى كه قُوت مى دهد، حتماً توانائى بر اين كار دارد، به همين جهت اين كلمه به معنى «مقتدر» نيز آمده و چنين كسى مسلماً حساب زيردستان خود را دارد، به همين دليل، به معنى «حسيب» نيز آمده است و در آيه فوق، تمام اين معانى ممكن است از كلمه «مقيت» اراده شود.
كلمه «شفاعت» در اصل، از ماده «شَفع» (بر وزن نفع) به معنى جفت است بنابراين ضميمه شدن هر چيز به چيز ديگر شفاعت ناميده مى شود، منتها گاهى اين ضميمه شدن در مسأله راهنمائى و ارشاد و هدايت است (مانند آيه فوق) كه در اين حال معنى امر به معروف و نهى از منكر را مى دهد (و شفاعت سيئه به معنى امر به منكر و نهى از معروف است). ولى اگر در مورد نجات گنهكاران از عواقب اعمالشان باشد، به معنى كمك به افراد گنهكارى است كه شايستگى و لياقت شفاعت را دارا هستند. به عبارت ديگر، شفاعت گاهى قبل از انجام عمل است كه به معنى راهنمائى است. و گاهى بعد از انجام عمل است كه به معنى نجات از عواقب عمل مى باشد و هر دو مصداقِ ضميمه شدن چيزى به چيز ديگر است. ضمناً بايد توجه داشت آيه اگر چه يك مفهوم كلى را در بر دارد و هر گونه دعوت به كار نيك و بد را شامل مى شود، اما چون در زمينه آيات جهاد وارد شده «شفاعت حسنه» اشاره به تشويق پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جهاد، و «شفاعت سيئه» اشاره به تشويق منافقان به عدم جهاد است كه هر كدام سهمى از نتيجه اين كار را خواهند برد. در ضمن تعبير به «شفاعت» در اين مورد، كه سخن از رهبرى (رهبرى به سوى نيكى ها يا بدى ها) در ميان مى باشد، ممكن است اشاره به اين نكته بوده باشد كه سخنان رهبر (اعم از رهبران خير و شرّ) در صورتى در ديگران نفوذ خواهد كرد كه آنها براى خود امتيازى بر ديگران قائل نباشند، بلكه خود را هم دوش، هم رديف و جفت آنها قرار دهند و اين مسأله اى است كه در پيشبرد هدف هاى اجتماعى فوق العاده مؤثر است. و اگر در چندين مورد از آيات قرآن در سوره هاى «شعراء» ، «اعراف» ، «هود» ، «نمل» و «عنكبوت» مى بينيم به هنگام تعبير از پيامبران و رسولان الهى كه براى هدايت و رهبرى امت ها فرستاده شدند، تعبير به «اخوهم» يا «اخاهم» (برادر آن جمعيت) شده نيز اشاره به همين نكته مى باشد.

نكته ديگر اين كه قرآن در مورد تشويق به كار نيك (شفاعت حسنه) مى گويد، «نصيبى» از آن به تشويق كننده مى رسد، در حالى كه در مورد «شفاعت سيئه» مى گويد: «كفلى» از آن به آنها مى رسد. و اين اختلاف تعبير به خاطر آن است كه «نصيب» به معنى بهره وافر از امور مفيد و سودمند است و «كفل» به معنى سهم از چيزهاى پست و بد است.
آيه فوق يكى از برنامه ها و دستورات اصيل اسلام در مسائل اجتماع را اعلام مى دارد و تصريح مى كند: مردم در آثار و پيامدهاى اعمال يكديگر از طريق شفاعت، تشويق و راهنمائى شريكند. بنابراين، هر گاه سخن، يا عمل و يا حتى سكوت انسان سبب تشويق جمعيتى به كار نيك، يا بد شود، تشويق كننده سهم قابل توجهى از نتايج آن كار خواهد داشت بدون اين كه چيزى از سهم فاعل اصلى كاسته شود. در حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده: مَنْ أَمَرَ بِمَعْرُوف أَوْ نَهى عَنْ مُنْكَر أَوْ دَلَّ عَلى خَيْر أَوْ أَشارَ بِهِ فَهُوَ شَرِيْكٌ وَ مَنْ أَمَرَ بِسُوء أَوْ دَلَّ عَلَيْهِ أَوْ أَشارَ بِهِ فَهُوَ شَرِيْكٌ : «هر كس به كار نيكى امر، يا نهى از منكرى كند و يا مردم را راهنمائى به عمل خيرى نمايد، و يا به نحوى موجبات تشويق آنها را فراهم سازد، در آن عمل سهيم و شريك است، و همچنين هر كس دعوت به كار بد يا راهنمائى و تشويق به آن نمايد، او نيز شريك است» در اين حديث، سه مرحله براى دعوت اشخاص به كار خوب و بد ذكر شده، مرحله امر ، مرحله دلالت و مرحله اشاره كه به ترتيب مرحله قوى و متوسط و ضعيف است. به اين ترتيب، هر گونه دخالت در وادار كردن ديگرى به كار نيك و بد، سبب مى شود كه به همان نسبت در محصول و برداشت آن سهيم باشد. مطابق اين منطق اسلامى، تنها عاملان گناه، گناهكار نيستند، بلكه تمام كسانى كه با استفاده كردن از وسائل مختلف تبليغاتى، و يا آماده ساختن زمينه ها، و حتى گفتن يك كلمه كوچك تشويق آميز، عاملان گناه را به كار خود ترغيب كنند در آن سهيمند، همچنين كسانى كه در مسير خيرات و نيكى ها از چنين برنامه هائى استفاده مى نمايند از آن سهم دارند. از پاره اى از روايات كه در تفسير آيه وارد شده است چنين بر مى آيد كه يكى از معانى شفاعت حسنه يا سيئه، دعاى نيك، يا بد در حق كسى كردن است كه يك نوع شفاعت در پيشگاه خدا محسوب مى شود. از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده: مَنْ دَعا لاَِخِيهِ الْمُسْلِمِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ أُسْتُجِيْبَ لَهُ وَ قالَ لَهُ الْمَلَكُ فَلَكَ مِثْلاهُ فَذلِكَ النَّصِيْبُ : «كسى كه براى برادر مسلمانش در پشت سر او دعا كند به اجابت مى رسد و فرشته پروردگار به او مى گويد: دو برابر آن براى تو نيز خواهد بود، و منظور از نصيب در آيه همين است» و اين تفسير، با تفسير سابق منافاتى ندارد، بلكه توسعه اى در معنى شفاعت است، يعنى هر مسلمانى هر نوع كمك به ديگرى كند، خواه از طريق دعوت و تشويق به نيكى، يا از راه دعا در پيشگاه خدا و يا به هر وسيله ديگرى باشد، در نتيجه آن سهيم خواهد بود. اين برنامه اسلامى، روح اجتماعى بودن و عدم توقف در مرحله فرديت را در مسلمانان زنده نگه مى دارد و اين حقيقت را اثبات مى كند كه: انسان با توجه به ديگران و گام برداشتن در مسير منافع آنان هرگز عقب نمى ماند و منافع فردى او به خطر نخواهد افتاد، بلكه در نتايج آنها سهيم خواهد بود.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به فرزند نازنین خود حضرت مهدی علیه السلام می‌فرمایند:

فرزندم، گویا می‌بینم آن لحظه‌ای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... ✨

آن روز دوستانت مثل رشته‌ای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف می‌کشند،

انگار صدای دست‌ها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت می‌کنند می‌شنوم...

آن هنگام است که صبح حقیقت می‌دمد،

و شب باطل به پایان می‌رسد،

و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم می‌شکند،

و راه و رسم ایمان را اعاده می‌کند...

حتی کودک در گهواره آرزو می‌کند که برخیزد و نزد تو بیاید،

حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند،

دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش می‌افتد،

و شاخه‌های درخت عزّت با تو خرّم و سرسبز می‌شود،

پایه‌های حق در جایگاه خود مستقر می‌شوند،

و تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا
و آنها که از دین گریخته‌اند به آشیانه خود باز می‌گردند،

ابرهای پیروزی، سیل‌آسا بر تو می‌بارند،

همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز می‌شوند،

و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينه‏‌توز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند...

کمال الدین ج ۲ص۴۴۹

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۶

۸۶ وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْء حَسيباً

ترجمه
۸۶ـ هر گاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد; يا (لااقل) به همان گونه پاسخ گوئيد! خداوند حساب همه چيز را دارد.

تفسیر
گرچه بعضى از مفسران معتقدند: پيوند و ارتباط اين آيه با آيات قبل، از اين نظر است كه در آيات گذشته بحث هائى پيرامون جهاد بود و در اين آيه دستور مى دهد كه اگر دشمنان از درِ دوستى و صلح در آيند، شما نيز پاسخ مناسب دهيد، ولى روشن است: اين پيوند، مانع از آن نيست كه يك حكم كلّى و عمومى در زمينه تمام تحيت ها و اظهار محبت هائى كه از طرف افراد مختلف مى شود، بوده باشد. اين آيه در آغاز مى فرمايد: «هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد پاسخ آن را به طرز بهتر بدهيد و يا لااقل به طور مساوى پاسخ گوئيد» (وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها). «تحيّت» در لغت، از ماده «حيات» و به معنى دعا براى حيات ديگرى كردن است، خواه اين دعا به صورت سَلامٌ عَلَيْك: «خداوند تو را به سلامت دارد» باشد و يا حَيّاكَ اللّهُ: «خداوند تو را زنده بدارد» و يا مانند آن. ولى معمولاً از اين كلمه هر نوع اظهار محبتى را كه افراد به وسيله سخن، با يكديگر مى نمايند شامل مى شود كه روشن ترين مصداق آن، همان موضوع سلام كردن است. گر چه از پاره اى از روايات، همچنين تفاسير، استفاده مى شود: اظهار محبت هاى عملى نيز در مفهوم «تحيّت» داخل است، در تفسير «على بن ابراهيم» از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) چنين نقل شده: اَلْمُرادُ بِالتَّحِيَّةِ فِى الآيَةِ اَلسَّلامُ وَ غَيْرُهُ مِنَ الْبِرِّ : «منظور از تحيت در آيه، سلام و هر گونه نيكى كردن است» و نيز در روايتى در كتاب «مناقب» چنين آمده: «كنيزى يك شاخه گل خدمت امام حسن(عليه السلام) هديه كرد، امام(عليه السلام) در مقابل آن وى را آزاد ساخت، و هنگامى كه از علت اين كار سوال كردند، فرمود: خداوند اين ادب را به ما آموخته آنجا كه مى فرمايد: « وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها » و سپس اضافه فرمود: تحيت بهتر، همان آزاد كردن او است»! 2 و به اين ترتيب، آيه يك حكم كلّى درباره پاسخ گوئى به هر نوع اظهار محبتى، اعم از لفظى و عملى مى باشد. و در پايان آيه، براى اين كه: مردم بدانند چگونگى «تحيّت ها» و «پاسخ ها» و برترى يا مساوات آنها، در هر حدّ و مرحله اى، بر خداوند پوشيده و پنهان نيست مى فرمايد: «خداوند حساب همه چيز را دارد» (إِنَّ اللّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْء حَسيباً).

تا آنجا كه مى دانيم تمام اقوام جهان هنگامى كه به هم مى رسند براى اظهار محبت به يكديگر، نوعى تحيت دارند كه: گاهى جنبه لفظى دارد. و گاهى به صورت عملى است كه رمز تحيت مى باشد. در اسلام نيز «سلام» يكى از روشن ترين تحيت ها است، و آيه فوق، همان طور كه اشاره شد گرچه معنى وسيعى دارد اما يك مصداق روشن آن سلام كردن است. بنابراين، طبق اين آيه همه مسلمانان موظفند سلام را به طور عالى تر و يا لااقل مساوى جواب گويند. از آيات قرآن نيز استفاده مى شود كه: سلام يك نوع تحيت است. در سوره «نور» آيه 61 مى خوانيم: فَاِذا دَخَلْتُمْ بُـيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً : «هنگامى كه وارد خانه اى شديد، بر يكديگر تحيت الهى بفرستيد، تحيتى پر بركت و پاكيزه». در اين آيه، سلام به عنوان تحيت الهى كه هم مبارك است و هم پاكيزه معرفى شده است، و ضمناً مى توان از آن استفاده كرد كه معنى «سَلامٌ عَلَيْكُم» در اصل، «سَلامُ اللّهِ عَلَيْكُم» است، يعنى درود پروردگار بر تو باد، يا خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان باشى. به همين جهت، سلام كردن يك نوع اعلام دوستى و صلح و ترك مخاصمه و جنگ محسوب مى شود. از پاره اى از آيات قرآن نيز استفاده مى شود كه: تحيت اهل بهشت نيز سلام است، مى فرمايد: أُولئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً : «اهل بهشت در برابر استقامتشان از غرفه هاى بهشتى بهره مند مى شوند و تحيت و سلام به آنها نثار مى شود» و در آيه 23 سوره «ابراهيم» و آيه 10 سوره «يونس» نيز درباره بهشتيان مى خوانيم: تَحِيَّـتُهُمْ فِيْها سَلامٌ: «تحيت آنها در بهشت سلام است». همچنين از آيات قرآن استفاده مى شود كه: تحيت به معنى سلام (يا چيزى معادل آن) در اقوام پيشين بوده است، در سوره «ذاريات» آيه 25 در داستان ابراهيم(عليه السلام) مى گويد: «هنگامى كه فرشتگانِ مأمور مجازات قوم لوط به صورت ناشناس بر او وارد شدند به او سلام كردند و او هم پاسخ آنها را با سلام داد» (اِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ) . از اشعار عرب جاهلى نيز استفاده مى شود كه تحيت به وسيله سلام در آن دوران بوده است هر گاه بى طرفانه اين تحيت اسلامى را كه محتوى توجه به خدا و دعا براى سلامت طرف و اعلام صلح و امنيت است، با تحيت هاى ديگرى كه در ميان اقوام مختلف معمول است مقايسه كنيم، ارزش آن براى ما روشن تر مى گردد. در روايات اسلامى تأكيد زيادى روى سلام شده تا آنجا كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده: مَنْ بَدَءَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجِيْبُوهُ : «كسى كه پيش از سلام آغاز به سخن كند پاسخ او را نگوئيد» و نيز از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه خداوند مى فرمايد: اَلْبَخِيْلُ مَنْ يَبْخَلُ بِالسَّلامِ : «بخيل كسى است كه حتى از سلام كردن بخل ورزد» و در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ اِفْشاءَ السَّلامِ : «خداوند افشاء سلام را دوست دارد» منظور از افشاى سلام، سلام كردن به افراد مختلف است.

در احاديث اسلامى، آداب فراوانى درباره سلام وارد شده از جمله اين كه: سلام تنها مخصوص كسانى نيست كه انسان با آنها آشنائى خاصى دارد، چنان كه در حديثى داريم كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سؤال شد: أَىُّ الْعَمَلِ خَيْرٌ؟: «كدام عمل بهتر است»؟ فرمود: تُطْعِمُ الطَّعامَ وَ تَقْرَءُ السَّلامَ عَلى مَنْ عَرَفْتَ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفْ : «عمل نيك آن است كه اطعام طعام كنى و سلام نمائى به كسانى كه مى شناسى و كسانى كه نمى شناسى» و نيز در احاديث وارد شده: سواره بر پياده، و آنها كه مركب گران قيمت ترى دارند، به كسانى كه مركب ارزان تر دارند، سلام كنند گويا اين دستور يك نوع مبارزه با تكبر ناشى از ثروت و موقعيت هاى خاص مادّى است. و اين درست نقطه مقابل چيزى است كه امروز ديده مى شود كه تحيت و سلام را وظيفه افراد پائين تر مى دانند و شكلى از استعمار، استعباد و بت پرستى به آن مى دهند، لذا در حالات پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: او به همه، حتى به كودكان سلام مى كرد البته اين سخن منافات با دستورى كه در بعضى از روايات وارد شده كه افراد كوچك تر از نظر سن بر بزرگ تر سلام كنند ندارد; زيرا اين يك نوع ادب و تواضع انسانى است و ارتباطى با مسأله اختلاف طبقاتى و تفاوت در ثروت و موقعيت هاى مادّى ندارد. در پاره اى از روايات دستور داده شده است: به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و مانند آنها سلام نكنيد و اين خود يك نوع مبارزه با فساد است، 10 مگر اين كه سلام كردن به آنها وسيله اى باشد براى آشنائى و دعوت به ترك منكر. ضمناً بايد توجه داشت منظور از تحيت به احسن آن است كه سلام را با عبارات ديگرى مانند «وَ رَحْمَةُ اللّهِ» و مانند «وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ» تعقيب كنند. در تفسير «درّ المنثور» مى خوانيم: شخصى به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرض كرد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ» . پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ» . ديگرى عرض كرد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ» . پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ» . نفر ديگرى گفت: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ» . پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «وَ عَلَيْكَ» . هنگامى كه سؤال كرد: چرا جواب مرا كوتاه بيان كرديد؟ فرمود: قرآن مى گويد: تحيت را به طرز نيكوترى پاسخ گوئيد، اما تو چيزى باقى نگذاشتى! 11 در حقيقت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مورد نفر اول و دوم تحيت به نحو احسن گفت، اما در مورد شخص سوم به مساوى; زيرا جمله «عَلَيْكَ» مفهومش اين است كه تمام آنچه گفتى بر تو نيز باشد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند :

لا تَتِمُّ مُروءَةُ الرّجُلِ حتّى يَتَفَقّهَ (في دِينهِ)، و يَقتَصِدَ في مَعيشَتِهِ، و يَصبِرَ علَى النّائبةِ إذا نَزَلَت بهِ، و يَستَعذِبَ مَرارَةَ إخوانِهِ .

مردانگى مرد كامل نشود ، مگر آن گاه كه در دينش فقيه و دانا شود. در زندگيش ميانه روى كند ، در برابر پيشامدهاى سختى كه به او مى رسد شكيبا باشد و تلخى برادران را شيرين يابد.

تحف العقول ، ص۲۲۳

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام رضا (علیه‌السلام) در دعا براى حجة بن الحسن (صلوات اللّه علیه) می‌فرمایند :

خدایا! در کار او ما را از خستگی و تنبلی و سستی پناه ده و ما را از کسانی قرار ده که به واسطهٔ آنان دینت را یاری می‌کنی و یاری ولیّ خود را محکم می‌گردانی و دیگران را جایگزین ما مکن ، به راستی که قرار دادن دیگران به جای ما بر تو آسان است و بر ما سخت.

بحارالأنوار ، ج ۹۲ ، ص ۳۳۲
جمال الأسبوع ، ج ۱ ، ص ۵۱۲

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امیرالمؤمنین (عليه السلام) :

انَّ شَرَّ وُزَرائِکَ مَن کانَ لِلأشرارِ قَبلَکَ وَزيراً وَ مَن شَرِکَهُم فِي الآثامِ.

امیرالمومنین (علیه السلام) به مالک اشتر فرمود :

بدترين وزيران و کارگزاران تو کساني اند که در نظام باطل گذشته وزير (و مسئول) بوده اند و در #گناهان آنان دست داشتند.

نهج البلاغه ، نامه ۵۳

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

۱۰ ربیع الأوّل

۱ ـ ازدواج پیامبر صلّی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام

پیامبر صلّی الله علیه و آله ۱۵ سال قبل از بعثت با حضرت خدیجه کبری علیها السلام ازدواج نمودند. (۱)

از احادیث شیعه و اخبار عامّه معلوم می شود که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در علم و اطّلاع به کتب آن زمان معروف بوده است.

او از زنان قریش، علاوه بر کثرت اموال و املاک و تجاراتی که داشت، به عقل و کیاست نیز مزیّت داشت و در آن زمان او را طاهره، مُبارکه، سیده ی نسوان و ملکه ی بطحاء می گفتند.

او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر صلّی الله علیه و آله را می کشید و همیشه از علماء علایم نبوّت آن حضرت را جویا می شد.

هنگامی که خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله شرفیاب شد، اوّل از مُهر نبوّت سُؤال کرد و آن را زیارت کرد اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و کمال محبّتش به آل عبد المطّلب مشهور است که کاشف از علم و ادب و محبّت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه علیها السلام ایمان آورد.

حضرت خدیجه علیها السلام از مال خویش و میراثی که به او رسیده بود به صورت مضاربه تجارت می نمود.

چندی نگذشت که از بزرگان تجّار شد به گونه ای که هشتاد هزار شتر زیر بار تجارت او بودند و هر روز اموال او زیادتر می شد. بر بام خانه ی او قُبّه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشم با تمثالی چند بود که این علامت جلالت آن مخدّره بود.

افراد زیادی مانند عقبة بن ابی معیط و ابن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و ابو جهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب آن روز به خواستگاری آن حضرت آمدند؛ ولی آن حضرت قبول نفرمودند و هیچ شوهری اختیار نکردند و باکره و عَذْراء بودند (۲) تا سر انجام خود شان در سن ۲۵ یا ۲۸ سالگی (۳) پیشنهاد ازدواج به پیامبر صلّی الله علیه و آله دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصّی انجام شد.

خداوند دو پسر به نام های قاسم و عبدالله که به آنها طیّب و طاهر هم می گفتند، به آن دو بزرگوار عنایت فرمود و تنها دخترشان فاطمه علیها السلام بود، و دیگران دختر خوانده های پیامبر صلّی الله علیه و آله و دختران خواهر خدیجه علیه السلام بودند که بعد از فوت پدرشان حضرت خدیجه علیها السلام احتیاجات شان را بر طرف می کرد تا اینکه مادرشان هاله فوت کرد، که تحت سر پرستی پیامبر صلّی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام در خانه ی خدیجه علیها السلام قرار گرفتند. لذا در بین مردم مشهور شد که آنها دختران رسول خدایند. (۴)

در کرامت و بزرگواری ایشان همین بس که آن حضرت مادر حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام امّ الأئمة المعصومین علیهم السلام و همسر امیر المؤمنین علیه السلام و جدّه ی حضرات معصومین علیهم السلام است.

حضرت خدیجه علیها السلام بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر صلّی الله علیه و آله زندگی کرد، و تا آن حضرت زنده بود پیامبر صلّی الله علیه و آله همسر دیگری اختیار نفرمود.

همچنین حضرت خدیجه علیها السلام جمیع اموال خود را به پیامبر صلّی الله علیه و آله واگذار کرد.

عایشه می گوید :

کمتر اتّفاق می افتاد که پیامبر صلّی الله علیه و آله از خانه بیرون رود و خدیجه علیها السلام را به خیر یاد نکند، چنان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم :

یا رسول الله ! تا کی خدیجه را یاد می کنی ؟

او پیر زنی بیش نبوده !

خداوند بهتر از او را (منظورش خودش بوده) به تو مرحمت کرد !

پیامبر صلّی الله علیه و آله در غضب شد و فرمود :

نه به خدا قسم ! بهتر از خدیجه علیها السلام نصیب من نشده. به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوّت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند.

خداوند متعال از خدیجه علیها السلام به من فرزندانی روزی کرد و رحم تو را عقیم قرارداد. (۵)

منابع :
۱- مسار الشیعة : ص ۲۹.
۲. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج ۱ ص ۲۰۶.
۳. الصحیح من السیرة : ج ۲، ص ۱۵۰ ـ ۱۱۷ ازدواج النّبی صلّی الله علیه و آله و بناته : ص ۳۰
۴. الاستغاثة فی بدع الثلاثة.
۵. ریاحین الشریعة : ج ۲، ص ۲۰۲

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۷

۸۷اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَديثاً

ترجمه
۸۷ ـ خداوند، معبودى جز او نيست! و به يقين، همه شما را در روز رستاخيز ـ كه شكى در آن نيست ـ جمع مى كند! و كيست كه از خداوند راستگوتر باشد؟!

تفسیر
آيه فوق تكميلى براى آيات قبل و مقدمه اى براى آيات بعد است; زيرا در آيه گذشته پس از دستور به «ردّ تحيت» فرمود: خداوند حساب همه اعمال شما را دارد. در اين آيه، اشاره به مسأله رستاخيز و دادگاه عمومى بندگان در روز قيامت كرده و آن را با مسأله توحيد و يگانگى خدا كه ركن ديگرى از ايمان است مى آميزد، و مى فرمايد: «معبودى جز او نيست و به طور قطع در روز قيامت شما را دسته جمعى مبعوث مى كند، همان روز قيامتى كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست» (اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ). تعبير به «يَجْمَعَنَّكُم» اشاره به اين است كه: قيامتِ همه افراد بشر در يك روز واقع خواهد شد، همان طور كه در آخر سوره «مريم» ، آيات 93 تا 95 نيز اشاره به اين حقيقت شده كه: تمام بندگان خدا اعم از ساكنان زمين و ساكنان كرات ديگر همه در يك روز مبعوث مى شوند. تعبير به لا رَيْبَ فِيْهِ: «هيچ ترديدى در آن نيست» در مورد روز قيامت در اين آيه و چندين مورد ديگر از آيات قرآن، در حقيقت اشاره به دلائل قطعى و مسلّمى است كه از وجود چنين روزى خبر مى دهد، مانند: «قانون تكامل» ، «حكمت و فلسفه آفرينش» و «قانون عدالت پروردگار» كه در بحث معاد، مشروحاً ذكر شده است. و در پايان براى تأكيد مطلب مى فرمايد: «كيست كه راستگوتر از خدا باشد» (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَديثاً). بنابراين، هر گونه وعده اى درباره روز قيامت و غير آن مى دهد نبايد نسبت به وفاى به آن جاى ترديد باشد; زيرا دروغ، يا از جهل سرچشمه مى گيرد، يا از ضعف و نياز، اما خداوندى كه از همه آگاه تر و از همگان بى نياز است، از هر كس راستگوتر است و اصولاً دروغ براى او مفهومى ندارد.

منبع:

https://t.me/fazylatha

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

رضویة

«وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ‏ »
{و نشانه ها نهاد؛ و آنان به وسيله ستارگان هدایت می شوند}
(سوره نحل، آيه ۱۶)

حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمودند :

فالْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)

مقصود از علامات (نشانه ها) ، وجود مقدس اوصیاء (علیهم السلام) و مقصود از نجم (ستاره) وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است [که هدایت خلق به وسیله آنان می باشد]

البرهان في تفسير القرآن ؛ ج‏۵ ؛ ص۲۲۹

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

فاطمیه

بسم الله الرحمن الرحیم

ام_الکتاب
البلد_الامین


حقیقت «البلد الامین» در بطن، دلالت دارد بر وجود مقدس حضرت أم عالَم امکان، أم ابیها، فاطمة الزهراء (علیها السلام).

حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) در تفسیر آیات ۱ الی ۳ سوره مبارکه تین فرمودند:

﴿وَ التِّينِ} الْحَسَن‏ وَ ﴿وَ الزَّيْتُونِ﴾ الْحُسَيْن ﴿وَ طُورِ سِينِينَ﴾ أمیرالمؤمنین ﴿وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ﴾ فَاطِمَة صَلَوَاتُ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْهِمْ‏ أَجْمَعِين»؛

▫️مراد از «تین»‌ امام‌ حسن (علیه السلام) ‌است‌ و «زیتون»‌ امام‌ حسین (علیه السلام) ‌که‌ دو میوۀ قلب نازنین حضرت محمد مصطفی‌ و مولانا علی المرتضی‌ و مولاتنا فاطمة الزهرا (علیهم السلام) ‌بودند و «طور سینین»‌ امیرالمؤمنین‌ (صلوات‌ اللّه‌ و سلامه‌ ‌علیه‌) و «بلد امین»‌ حضرت سیدتنا و مولاتنا فاطمه زهرا (علیها السلام) می باشند.

تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏۱۰، ص: ۲۹۰
تفسير اثنا عشري، ج‏۱۴، ص: ۲۷۱


کساء مادری و محبت حضرت أم عالَم امکان، صدیقه کبری (سلام الله علیها) همان محدوده ی بلد و حرم امنی است که هر کس داخل آن شود، در رحمت الهی وارد شده و هر کس خارج آن قرار گیرد، در عذاب و سخط خواهد بود: باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب‏ (سوره حدید، آيه ۱۳)

بلد أمن یعنی مبدأ و منشأ ای که از آن رحمة للعالمین ای ذات اقدس اله به بروز و ظهور رسیده و متکثر می گردد. رحمت واسعه ذات اقدس اله ، همان حریم امنی است که خلق را از شیاطین جن و انس در امان نگه داشته و حضرت مولاتنا فاطمة الزهراء (علیها السلام) حقیقت رحمت واسعه الهی اند:

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ‏ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏۱، ص: ۸۰

لذا حضرت صدیقه کبری (علیها السلام)، «فاطمة» نامیده شد، چرا که محبین خود را از آتش جهنم بریده نگه داشته و اعداء خود را از محبتش بریده نگه می دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند:

سمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ‏ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا

▪️دخترم در زمین، فاطمة نامیده شده ،‌ از آنجا که شیعیان خود را از آتش جهنم و اعداء اش را از محبتش دور نگه می دارد

معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص۳۹۶

کساء و چادر مادری حضرت صدیقه (سلام الله علیها) همه خلق را در بر می گیرد ؛ جز اصنام و اعداء الله (لعنة الله علیهم احمعین) که از فطرت ربوبی برگشته اند؛ یعنی از حریم و نعمتِ وجود محبت مادری بیرون افتاده اند: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها (سوره روم، آیه ۳۰).

خارج از «بلد امین»، امانی از عذاب الهی نیست و تنها گستره ی محبت مادری أم عالَم امکان است که محل امن و حرم امن الهی باشد. چنانکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دعایی که برای خود و فرزندانش کرد، فرمود:

و إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْني‏ وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام‏ (سوره ابراهیم، آیه ۱۳)

«خدایا این بلد را حریم امن قرار ده و من و فرزندانم را از عبادت اصنام بر حذر دار»

حضرت ابراهیم (علیه السلام) با این دعا، درخواست ورود خود و ابناء اش را به کساء فاطمی اعلان و از محضر حضرت مادر (علیها السلام) اذن ورود می گیرد و از اعداء آن حضرت، اعلان برائت می نماید.

اما حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) که «رحمة للعالمین» می باشند، منتسب به «بلد امین» اند یعنی منتسب به «کساء حضرت أم ابیها (علیها السلام)» هستند؛ که ذات اقدس اله در پاسخ به جناب جبرئیل، اهل کساء‌ را اینگونه معرفی نمود: هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها وَ بَنُوها (فرازی از حدیث شریف کساء).

به عبارت دیگر، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) «أمّی» یعنی مادری هستند که بارها خطاب به دخترشان فاطمة بنت محمد (علیهما السلام) فرمودند: فِداهَا ابوُهَا، اَنتِ أُمّ اَبيها.

بحار الأنوار ، ج۴۳ ص: ۱۹


بنابراین وجود مقدسه ی حضرت فاطمة زهراء (سلام الله علیها) و کساء ایشان، تنها حریم و محدوده ی «بلد امن عالَم» است.

خداوند عزوجل با به کار بردن واژه «بلد» در قالب «البلد» ( که ال آن دلالت بر شمول دارد) به این حقیقت اشاره می نماید که تمام امن و امنیت و آرامش و سِلم در عالَم ، منحصر است در کساء حضرت مادر ، و تنها متعلقین به این کساء در امان خواهند بود. بلد امنی که ذات اقدس اله در آیات حضرت قرآن با قسم یاد نمودن و نیز اشاره به آن با ضمیر «هذا» ( وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ) بر حرمت و عظمت و شرافت خاص آن تأکید مؤکد می نماید.

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

معرفت حضرت قرآن
اسرار حضرت قرآن


شخصی از حضرت صادق الائمه (علیه السلام) سوال می کند که چگونه است که حضرت قرآن بر اثر کثرت خواندن و تعلیم، هیچ گاه فرسوده و کهنه نمی شود و همواره طراوت و تازگی دارد؟

مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً ؟

حضرت در جواب فرمودند:

فقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ

فهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ .

از آنجا که خداوند عزوجل، قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی قرار نداده، الی یوم القیامة طراوت و تازگی دارد و در هر زمان برای آنان جدید و نو می باشد.

الأمالي (للطوسي)، النص، ص: ۵۸۰
البرهان في تفسير القرآن ؛ ج۱ ؛ ص۶۶
بحار الأنوار ج۸۹ ص: ۱۵


حضرت قرآن، کل علم هستی است و تبیان هر آنچه که مردم الی یوم القیامة به آن احتیاج دارند. در هر زمان، بطنی از بطون آن منکشف می گردد و علمی از علوم نامنتهای آن با توجه به رشد عقول مردم آن عصر ظاهر و بارز می شود. لذا در هر زمان حجت و برای مردم هر عصری، جدید و تازه است.


بنابراین گذر ایام و زمان نه تنها سبب کهنگی و فرسودگی و قدیمی شدن آن نمی شود، بلکه سبب به ظهور رسیدن علمی از علوم آن می گردد و این حیات و غضاضت الی الابد ادامه دارد: لَا يَخْلُقُ مِنَ الْأَزْمِنَةِ.

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

خطبه مفاخره

انا الشجرة التیت أتي اکلها کل حین

«أ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ* تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»

{آیا ندیدى چگونه خداوند کلمه‌ی طیّبه را به درخت پاکیزه‌اى تشبیه کرده که ریشه‌ی آن ثابت و شاخه‌ی آن در آسمان است؟! هرزمان میوه‌ی خود را به اذن پروردگارش مى‌دهد و خداوند براى مردم مَثَل‌ها مى‌زند، شاید متذکّر شوند}
(سوره مبارکه ابراهیم ، آیات ۲۴و۲۵ )

قال أمير المؤمنين علي (عليه السلام) :

أنا شجرة تخرج من طور سینین
من درختی هستم که از طور سيناء خارج شده است


قالت مولاتنا فاطمه الزهراء (سلام الله علیها):

أنَا الشَّجَرَةُ الَّتِي تَأتي‏ أُكُلَها كُلَّ حين
أنَا الشَّجَرَةُ الَّتِي تَأتي‏ أُكُلَها (أعني الحسن و الحسین علیهما السلام)

من درختی هستم که هر زمان، ثمرش را می دهد؛
[به اختلاف نسخ]
من درختی هستم که ثمره هایش امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هستند

خطبه مفاخره (لإبن شاذان قمی) ص۸۰

حضرت مولاتنا فاطمة الزهراء (عليها السلام) در فرازی از خطبه مفاخره و در مقام بیان فضائل و شئونات ذاتی شان با بیان «أنا» که دلالت بر انحصار دارد، وجود مبارکشان را حقیقت شجره طيبه و عنصر و جوهرة ی آن معرفی می نمایند (۱).

شجره طیبه ی متکثّر و کثیر الخیر که أغصانش (شاخه هایش) وجود مقدس ائمه (علیهم السلام) از فرزندان حضرت کوثر اند (۲): أعني الحسن و الحسین (علیهما السلام).

ثمره ی این شجره طيبه ، علم آل محمد (علیهم السلام) است (۳) که این علم به واسطه حاملان علم و شیعیان (۴) در کلّ عالَم به کثرت رسیده و در دسترس همه خلق قرار داده می شود. به عبارت دیگر، از کوثر فاطمی یعنی دامن کثرت حضرت اُمّ عالَم امکان، حضرت مولاتنا فاطمة الزهراء (عليها السلام) الی الابد شیعیان و مؤمنینی به وجود می آیند که منبع فیض و برکت و خیر هستند برای کلّ خلق.


منابع

(۱). عن أبي جعفر (عليه‌السلام) : و عُنْصُرُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةَ [تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص۲۴۶]

(۲).قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : و الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهَا أَغْصَانُهَا [تفسير فرات الكوفي ؛ ص۲۲۰]

(۳).قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : عِلْمُنَا ثَمَرُهَا تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها [الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ج۱ ؛ ص۲۵۲]

(۴). عن الصادق (عليه السلام): نحْنُ نُعْطِي شِيعَتَنَا مَا نَشَاءُ مِنْ أَمْرِ عِلْمِنَا [تفسير کنزالدقائق و بحر الغرائب، ج۷ ص۵۲]

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) :

.. وَ كَانَتِ الْمَلَائِكَةُ تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُقَدِّسُهُ فَقَالَ اللَّهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَجْعَلَنَّ ثَوَابَ تَسْبِيحِكُمْ وَ تَقْدِيسِكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لِمُحِبِّي هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : خداوند عزوجل به ملائکه که مشغول تسبیح و تقدیس بودند، گفت:

به عزت و جلالم سوگند، همانا ثواب تقدیس و تسبیح شما را تا روز قیامت ، برای محبّین حضرت فاطمه و پدرش و همسرش و پسرانش (علیهم الصلاة والسلام) قرار می دهم.

بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۷

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و بَعلِِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

المصباح

اسامی القاب مبارک
حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

المصباح

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم
(سوره نور، آیه ۳۵)

از القاب مبارک حضرت مولانا بقیة الله الاعظم (أرواحنافداه) «المصباح» است. وجود مقدس آن حضرت هم مصدر أنوار و هم فاعل هدایت می باشند؛ به واسطه ی أنوار هدایت حضرتشان است که حجب ظلمانی از قلوب و نفوس خلق برطرف شده و حق و حقیقت بر آنان ظاهر و آشکار می گردد.

در شریفه ۳۵ سوره مبارکه نور،‌ از وجود مقدس امام ، به «مصباح» (چراغ روشن) تعبیر شده است:
عن ابی جعفر (علیه السلام): الْمِصْبَاحُ هُوَ الْإِمَامُ (۱)

و حضرت صادق الائمه (علیه السلام) وجود مقدسشان را «مصباحی» از «مصابیح مشکاة» معرفی نمودند؛ یعنی امامی از امامان هدایت که از حضرت مشکاة، فاطمة الزهراء (علیها السلام) به ظهور رسیده اند: أنَا.. مِصْبَاحٌ مِنْ مَصَابِيحِ الْمِشْكَاةِ الَّتِي فِيهَا نُورُ النُّورِ (۳)


لقب «مصباح هُدی» از القاب خاص حضرت مولانا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می باشد که فرمودند: إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (علیه السلام) ... لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاة (۴)


امام موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام) در هنگام دعا برای تعجیل فرج، به لقب مبارک «مصباح الدُّجی» در خصوص مولانا بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) تصریح نموده و فرمودند:

ذاكَ الْمَهْدِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلوات الله علیه)...بِأَبِي مَنْ لَا يَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ مِصْبَاحُ الدُّجَى بِأَبِي الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ

او مهدی آل محمد (علیهم السلام) است... پدرم به فداى كسى كه در راه خشنودى خدا، سرزنش هيچ سرزنش‏ كننده‏ اى در او اثر نمى‏ گذارد، همو كه چراغ هدایت در تاریکى هاى مطلق است، پدرم فداى كسى كه به امر خدا قيام مى ‏نمايد.


منابع

(۱). الهداية الكبرى ؛ ص۳۶۰
(۲).الأمالي( للصدوق) النص، ص۶١٢؛ بحار الأنوار ج١٠، ص ٢١٧
(۳).عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج۱ ؛ ص۶۰ :
[همانا در سمت راست عرش مکتوب است که حسین بن علی (علیه السلام) چراغ هدایت و کشتی نجات است]
(۵). بحار الأنوار ج۸۳ ؛ ص۸۱؛ فلاح السائل و نجاح المسائل ص۱۹۹

منبع:

https://t.me/sharheser

موارد مرتبط:

تفسیر ساده قرآن کریم و ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: سوره نساء آیات ۸۵ الی ۸۷ , ثواب , وساطت , ازدواج , توفیق , دعا کردن , تعجیل در فرج , مردانگى , مرد , کامل , بدترین , وزیران , کارگزاران , مهدی آل محمد علیهم السلام , ظهور , امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف , امام خامنه ای , یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

عسکریه

اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّد، الْبَرِّ التَّقِيِّ الصّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضيئِ، خازِنِ عِلْمِكَ، وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحيدِكَ وَوَلِيِّ اَمْرِكَ، وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّينِ الْهُداةِ الرّاشِدينَ، وَالْحُجَّةِ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا فَصَلِّ عَلَيْهِ يا رَبِّ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي اَحَد مِنْ اَصْفِيآئِكَ، وَحُجَجِكَ وَاَوْلادِ رُسُلِكَ يا اِلـهَ الْعالَمينَ.

صلوات خاصه حضرت امام ابامحمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وصیت نامه امام عسکری علیه السلام

امام عسکری علیه السلام به شيعيان خود فرمود: شما را سفارش ميكنم به تقوى و پرهيزگارى از خدا و ورع در دين و كوشش براى خدا و راستگوئى و اداى امانت بهر كس كه تو را امين قرار داد چه بد باشد و چه خوب. و طول سجده و حسن جوار، اين دستورات را پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آورده. نماز بخوانيد در محله آنها و در تشييع جنازه آنها حاضر شويد و از بيمارانشان عيادت كنيد و حقوق آنها را بپردازيد زيرا يكى از شما وقتى با ورع و راستگو و امين و خوش اخلاق باشد با مردم. ميگويند اين شيعه است موجب شادى و سرور من مى‏شود.

از خدا بپرهيزيد و موجب آرايش ما باشيد و موجب ننگ و عار ما نباشيد مردم را بما متمايل كنيد و از ما هر ناپسندى را جلوگيرى كنيد. زيرا هر خوبى كه در باره ما گفته شود ما شايسته آن هستيم و هر بدى بما نسبت دهند ما چنين نيستيم ما را در كتاب خدا حقى مقرر است و خويشاوندى با پيامبر اكرم و پاكى از جانب خدا كه هر كه ادعاى چنين پاكى را بنمايد دروغگو است. زياد ذكر خدا را كنيد و بياد مرگ باشيد و قرآن تلاوت كنيد و صلوات بر پيامبر فرستيد زيرا صلوات بر پيامبر ده حسنه است. آنچه شما را توصيه كردم به آن حفظ كنيد شما را بخدا مى‏سپارم و بشما سلام ميرسانم.

بحار الأنوار، ج‏75، ص: 373

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام حسن عسکری علیه ‌السلام:

إنَّ اَلْوُصُولَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِامْتِطَاء اَللَّيْلِ

رسيدن به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با مركب شب زنده دارى به دست نمى آيد.

بحارالأنوار ج۷۵ ص۳۸۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

خطر دشمنی های پنهان

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

أضْعَفُ الْأَعْدَاءِ كَيْداً مَنْ أَظْهَرَ عَدَاوَتَه‏

از میان دشمنان، آنکه نقشه اش از همه ضعیف تر است، آنست که دشمنی خود را اظهار می کند.

«بحار الأنوار» ج ۷۵ ص ۳۷۹

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آيه ۸۴

۸۴فَقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَسَى اللّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً

ترجمه
۸۴ ـ در راه خدا پيكار كن! تنها مسئول وظيفه خود هستى! و مؤمنان را (بر اين كار،) تشويق نما; اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيرى كند (حتى اگر تنها خودت به ميدان بروى)! و خداوند قدرتش بيشتر، و مجازاتش دردناك تر است.

شان نزول
در تفسير «مجمع البيان» ، «قرطبى» و «روح المعانى» درباره شأن نزول اين آيه چنين آمده است: هنگامى كه «ابوسفيان» و لشكر قريش پيروزمندانه از ميدان اُحد بازگشتند، «ابوسفيان» با پيامبر(صلى الله عليه وآله) قرار گذاشت كه در موسم بدر صغرى (يعنى بازارى كه در ماه ذى القعده در سرزمين بدر تشكيل مى شد) بار ديگر رو به رو شوند. هنگامى كه موعد مقرر فرا رسيد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسلمانان را دعوت به حركت به محل مزبور كرد. ولى جمعى از مسلمانان كه خاطره تلخ شكست اُحد را فراموش نكرده بودند، شديداً از حركت خوددارى مى نمودند، آيه فوق نازل شد و پيامبر(صلى الله عليه وآله)مسلمانان را مجدداً دعوت به حركت نمود. در اين موقع تنها هفتاد نفر در ركاب پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در محل مزبور حاضر شدند، ولى «ابوسفيان» (بر اثر وحشتى كه از رو به رو شدن با سپاه اسلام داشت) از حضور در آنجا خوددارى كرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) با همراهان سالم به «مدينه» بازگشتند.

تفسیر
به دنبال آيات مربوط به جهاد، دستور فوق العاده اى در اين آيه به پيامبر(صلى الله عليه وآله)داده شده است كه: او موظف است به تنهائى در برابر دشمن بايستد، حتى اگر هيچ كس همراه او گام به ميدان نگذارد!; زيرا او تنها مسئول وظيفه خويش است، و در برابر ساير مردم تكليفى جز تشويق و دعوت به جهاد ندارد، مى فرمايد: «در راه خدا پيكار كن، تو تنها مسئول وظيفه خود هستى و مؤمنان را بر اين كار تشويق نما» (فَقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ). در حقيقت آيه، يك دستور مهم اجتماعى را ـ مخصوصاً درباره رهبران ـ در بر دارد، و آن اين كه: آنها بايد آن قدر در كار خود مصمّم، ثابت قدم و قاطع باشند كه حتى اگر هيچ كس دعوت آنها را «لبيك» نگويد، دست از تعقيب هدف مقدس خويش بر ندارند و در عين دعوت ديگران به انجام وظيفه، برنامه هاى خود را منوط به اجابت ديگران نشمرند. و هيچ رهبرى تا چنين آمادگى نداشته باشد قادر به انجام رهبرى و پيشبرد اهداف خود نيست، مخصوصاً رهبران الهى كه تكيه گاه اصلى آنها خدا است، خدائى كه سرچشمه تمام نيروها و قدرت ها است. لذا به دنبال اين دستور مى فرمايد: «اميد است خداوند با كوشش ها و تلاش هاى تو، حتى اگر تنها بوده باشى، از قدرت و نيروى دشمنان جلوگيرى كند; زيرا قدرت او ما فوق قدرت ها و مجازات او مافوق مجازات ها است» (عَسَى اللّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً)

كلمه «عَسى» در لغت عرب به معنى «شايد» و آميخته با معنى ترديد است و «لَعَلَّ» به معنى اميدوارى و انتظار در مورد امورى است كه اطمينان به وجود آن در آينده نمى باشد ولى احتمال وجود دارد. اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه: به كار بردن اين گونه كلمات در لابلاى سخنان انسان ها كاملاً طبيعى است; زيرا انسان از همه مسائل آگاه نيست. به علاوه قدرت او محدود است و قادر به انجام هر چه مى خواهد نمى باشد، اما خداوندى كه از گذشته، آينده و حال كاملاً با خبر است و قدرت بر انجام آنچه مى خواهد دارد، به كار بردن اين گونه كلمات كه دليل بر «جهل» و يا «عدم قدرت» است درباره او چگونه تصور مى شود؟ به همين جهت بسيارى از دانشمندان معتقدند: اين گونه كلمات، هنگامى كه در كلام خداوند به كار رود، معنى اصلى خود را از دست مى دهد، و معانى جديدى پيدا مى كند، مثلاً «عَسى» به معنى «وعده» و «لَعَلَّ» به معنى «طلب» است. ولى حق اين است كه: اين كلمات در كلام خداوند نيز، همان معنى اصلى خود را دارد و لازمه آن جهل و عدم قدرت نيست، بلكه اين كلمات، معمولاً در جائى به كار مى رود كه براى رسيدن به هدف، مقدمات متعددى لازم است، يعنى هنگامى كه يك يا چند قسمت از اين مقدمات حاصل شود هرگز نمى توان حكم قطعى به وجود آن هدف كرد، بلكه بايد به صورت يك حكم احتمالى بيان شود، مثلاً قرآن مجيد مى گويد: وَ اِذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ : «هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش كنيد و خاموش باشيد اميد است مشمول رحمت خداوند شويد» روشن است تنها با گوش دادن آيات قرآن انسان مشمول رحمت خداوند نمى شود، بلكه اين يكى از مقدمات است و مقدمات ديگر آن فهم و درك آيات، و سپس به كار بردن دستوراتى است كه در آنها آمده، لذا در اين گونه موارد نمى توان تنها با وجود يك مقدمه، حكم قطعى به حصول نتيجه كرد، بلكه بايد به صورت يك حكم احتمالى بيان گردد. به عبارت ديگر اين گونه تعبيرات در كلام الهى يك نوع بيدارباش و توجه دادن شنونده به اين است كه غير از اين مقدمه شرائط و مقدمات ديگرى نيز براى رسيدن به مقصد لازم است، فى المثل براى درك رحمت خدا غير از گوش فرا دادن به قرآن، عمل به آن هم لازم است. درباره آيه مورد بحث، اين سخن نيز كاملاً مصداق دارد; زيرا از بين رفتن قدرت كافران تنها با دعوت مؤمنان و تشويق آنها به جهاد نيست، بلكه به دنبال آن، اجراى برنامه هاى ديگر جهاد لازم است تا هدف نهائى را تحقق بخشد. بنابراين هيچ لزومى ندارد كه اين گونه كلمات را هنگامى كه در كلام خدا به كار مى رود از معنى حقيقى منصرف نمائيم.

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=48764

امام خامنه ای:

رسانه‌ی ملی، دانشگاهی برای ارتقاء سطح آگاهی و معرفت عمومی، و آوردگاهی برای مقابله با امواج خصمانه‌ی تحریف و تفتین، و آسایشگاهی برای بهره‌مندی چشم و دل همگان از جلوه‌های زیبائی و هنر، و قرارگاهی برای پراکندن امید و نشاط در فضای عمومی کشور است. 7 /مهر/ 1400

https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=48764

امام خامنه ای:

هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویجِ سبک زندگی اسلامی- ایرانی، و افزایش همبستگی ملی، در شمار اولویت‌هائی است که باید با ارتقاء سرمایه‌ی انسانی و رشد کیفی برنامه‌ها و بهره‌گیری از ابتکار و با تلاش شبانه‌روزی به آن دست یابید ان‌شاءالله. 7 /مهر/ 1400

https://www.leader.ir/fa/content/25282

امام خامنه ای:

عزیزان من، افتخار نیروهای مسلح ما این است که نیروهای مسلح در کشور عزیز ما حصار و قلعه‌ی مستحکمی هستند برای کشور و ملت. همان طور که امیرالمؤمنین فرمود: «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ‌ اللَّهِ‌ حُصُونُ‌ الرَّعِیَّة»؛ این به معنای واقعی کلمه در کشور ما تحقق پیدا کرده و امروز سازمانهای نیروهای مسلح، ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، بسیج به معنای واقعی کلمه سپر دفاعی در برابر تهدیدهای سخت دشمنان بیرونی و درونی هستند. 11 /مهر/ 1400

https://www.leader.ir/fa/content/25282

امام خامنه ای:

امنیت یک کشور زیرساخت اساسی است برای همه‌ فعالیتهای در جهت پیشرفت. امنیت مهمترین مسئله‌ای است که در نگاه به نیروهای مسلح باید مورد توجه قرار بگیرد / این که یک کشور بتواند امنیت را با نیروهای قاهر و قادر و مسلط خودش تأمین بکند افتخار بزرگی است و آن کسانی که با توهّم تکیه‌ی به دیگران و با تکیه‌ی به دیگران گمان میکنند که امنیت خودشان را میتوانند تأمین کنند بدانند که سیلی این را به زودی خواهند خورد. 11 /مهر/ 1400

https://www.leader.ir/fa/content/25282

امام خامنه ای:

نگذاریم، نگذارند که ارتشهای بیگانه برای منافع ملی خودشان از هزارها فرسنگ راه بیایند و در این کشورها دخالت کنند./ این حوادثی هم که در شمال غربی کشور ما در بعضی همسایه‌ها در جریان هست، اینها هم چیزهایی است که بایستی با همین منطق حل بشود. البته کشور ما و نیروهای مسلح ما با عقلانیت عمل میکنند. دیگران هم خوب است با عقلانیت عمل بکنند و نگذارند که این منطقه دچار مشکلی بشود. آن کسانی که برای برادران خود چاه میکنند، خودشان اول در چاه می‌افتند. 11 /مهر/ 1400

حجت‌الاسلام والمسلمین رفیعی در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خامنه ای در سخنانی با استناد به کلمات و روایاتی از حضرت امام رضا علیه‌السلام درباره انتظارات امام رضا علیه‌السلام از پیروان مکتب اهل‌بیت گفتند:

عقلانیت و خردورزی در امور، اعتدال یعنی حرکت در طریق ولایت و پرهیز از افراط و تفریط، محور قرار دادن قرآن و سنت در زندگی و اجتماع، و پایبندی به قواعد شرع و انجام فرائض جزو انتظارات امام رضا علیه‌السلام از پیروان مکتب اهل‌بیت است. 15 /مهر/ 1400

https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=48829

پیام فرمانده معظم کل قوا به‌مناسبت هفته نیروی انتظامی:

با ارتقاء سطح خدمتگزاری قدر نیروی انتظامی را در چشم مردم ارتقاء دهید نیروی انتظامی یکی از ستونهای استوار امنیت در کشور است. این نقش ارزشمند، در سالهای اخیر برجستگی بیشتری یافته است. همکاری و کمک به دستگاههای متصدی برخی خدمات مردمی، مانند آنچه در تعامل با ستاد ملی مقابله با کرونا دیده شد، نیز جنبه‌ی دیگری از ارزشهای این سازمان است. همه در نیرو –بویژه مسئولان و مدیران- باید تلاش کنند سطح خدمتگزاری و انجام وظیفه را ارتقاء دهند و با کارکرد خود، قدر نیروی انتظامی را نیز در چشم عموم مردم ارتقاء بخشند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سیّدعلی خامنه‌ای

17 مهر 1400

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

شهید احمد کرمی

شهادت: شبانگاه نهم تیرماه 1360 در سالگرد ازدواجش در كربلاي بازي دراز

مروری بر زندگینامه «آموزگار شهید احمد کرمی»

شهید پرویز نوروزی

شهادت: چهاردهم مهرماه 1359 بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی

بخشی از وصیت نامه:

هم اکنون مملکت اسلامی ما احتیاج به استقامت و پایداری دارد تا دشمنان که در رأس آن ها آمریکای جهانخوار است بفهمد یکمن آرد چقدر فتیر دارد{ضرب المثل به زبان کردی} و امت اسلام تسلیم خدا هستند و تسلیم زور و ابر قدرت ها نخواهند شد و پیروزی نهایی بیاری خدا با آنهاست.

شهید پرویز نوروزی

شهادت: چهاردهم مهرماه 1359 بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی

بخشی از وصیت نامه:

امت اسلام تسلیم خدا هستند و تسلیم زور و ابرقدرت ها نخواهند شد و پیروزی نهایی بیاری خدا با آنهاست ... تنها وصیتم این است که بعد از من برادرانم و همه اقوامی که این وصیتنامه به دستشان می دهید از اسلام تا پای جان دفاع کنند و غیر از آن دینی دیگر برنگیرند فقط اسلام دین جهانی برخاسته از فطرت ناس است،باید آن را تقویت نمود.

ویژه نامه شهدای فرهنگی استان ایلام

شهید حاج قاسم سلیمانی

شهدای مدافع حرم شهیدان حسن عبدالله زاده و محسن عباسی

شهادت: خرداد ماه 1400 در مسیر دیرالزور به تدمر سوریه در کمین نیروهای داعش

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: آغاز امامت امام زمان علیه‌السلام , امام رضا علیه السلام , امام عسکری علیه السلام , امنیت , دشمنی , رسانه ملی , شهید احمد کرمی , شهید حسن عبدالله زاده , شهید محسن عباسی , شهید پرویز نوروزی , شهید مدافع حرم , شهدای مدافع حرم , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

نتیجۀ رسیدگی به مشکلات مؤمنین

حضرت امام صادق علیه السلام
أوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام إِنَّ الْعَبْدَ مِنْ عِبَادِي لَيَأْتِينِي بِالْحَسَنَةِ فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَا تِلْكَ الْحَسَنَةُ قَالَ يُفَرِّجُ عَنِ الْمُؤْمِنِ كُرْبَتَهُ وَ لَوْ بِتَمْرَة ٍ قَالَ فَقَالَ دَاوُدُ علیه السلام حَقٌّ لِمَنْ عَرَفَكَ أَنْ لَا يَنْقَطِعَ رَجَاؤُهُ مِنْكَ

خداوند عزّوجلّ به داود علیه السلام وحی فرمود: بندۀ از میان بندگانم کار نیک می آورد و من او را وارد بهشت می کنم.

عرض کرد: ای پروردگار من! آن کار نیک چیست؟

فرمود: مشکلی از مؤمن حلّ می کند لو به مقدار یک دانۀ خرما.

پس داود عرض کرد: برای کسی که تو را شناخته باشد، سزاوار است که امیدش به تو قطع نشود.

«عیون أخبار الرضا علیه السلام» ج ۱ ص ۳۱۳

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

در آغاز سرما خود را بپوشانید ، ودر پایانش آن را دریابید، زیرا با بدن ها همان می کندکه با برگ درختان خواهد کرد: آغازش می سوزاند و پایانش می رویاند.
نهج البلاغه حکمت۱۲۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

معرفت الله

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

اگر مردم مى‏دانستند در معرفت و شناخت خدا چه فضيلتى نهفته است هرگز به رونق زندگى دنيا و نعمتهاى دنيوى كه خداوند به دشمنان خود داده نظر نمى ‏افكندند و دنياى آنها در نگاه ايشان زبونتر از چيزى بود كه آنها زير پاى خود لگد مى‏كنند.

ايشان بهره ‏مند گردند به معرفت و شناخت خداى عزّ و جلّ و بدان شادكام باشند چونان شادكامى كسى كه هميشه در باغهاى بهشت با اولياى خدا به سر مى ‏برد.

همانا شناخت خداى عزّ و جلّ انس بخش هر وحشتى، و يار و همدم هر گونه تنهايى، و روشنا بخش هر ظلمتى و نيرو رسان هر ناتوانى و درمان هر دردى است.

همانا پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى‏ گشتند و به آتش كشيده مى‏ شدند و با ارّه تكه تكه مى‏ گشتند و زمين با همه پهناورى بر ايشان تنگ مى‏ شد، و تمام اين شرايط آنها را از باورى كه داشتند بر نمى‏ گرداند،

و كسانى كه بر سر آنها چنين بلاهايى مى‏ آوردند نه به سبب مطالبه خون يا آزارى بود كه از آنها مى‏ ديدند، بلكه از ايشان تنها از آن روى انتقام مى ‏كشيدند كه، بخداوند عزیز حمید، ايمان داشتند.

پس از پروردگارتان درجات ايشان را طلب كنيد و بر ناگواريهاى روزگار خود صبر ورزيد، تا به پيامدهاى تلاش آنها دست پیدا کنید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

لبیک
نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در مناجات خود عرض کرد: یا الله العارفین (ای خدای عارفان)
جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم)
سپس عرض ‍کرد: یا الله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک،
سپس عرض کرد: یا الله العاصین (ای خدای گنهکاران)،
این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک .
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک،
به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند،
ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟

كافي (ط - الإسلامية)، ج‏۸، ص: ۲۴۸

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق علیه السلام , رسیدگی به مشکلات مؤمنین , رسیدگی , مشکلات , خداوند عزوجل , داود علیه السلام , بندگان , بنده , کار نیک , بهشت , پروردگار , دانه خرما , دانه , خرما , امید , سرما , بدن , برگ درختان , سوزاندن , نهج البلاغه , معرفت الله , معرفت , شناخت خدا , رونق , زندگی دنیا , نعمتهای دنیوی , دشمنان , باغهای بهشت , اولیای خدا , انس , وحشت , روشنابخش , ظلمت , نیرو , ناتوان , درمان , درد , بلا , حمید , عزیز , ایمان , درجات , لبیک , گنه کاران , حضرت موسی علیه السلام , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

از جلوه های محبّت به اهل بیت علیهم السلام

قيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ

شخصی به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کرد: فدایتان شوم! ما اسم شما و پدرانتان را روی فرزندانمان میگذاریم؛ آیا این کار سودی هم برایمان دارد؟

فرمودند: بله قسم به خدا! و مگر دین غیر از محبّت است؟ خداوند فرمود: «(ای پیامبر!بگو: ) اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیّت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد.

«بحارالانوار» ج ۲۷ ص ۹۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ششم ربیع الاول، سالروز عروج ملکوتی و پرواز روح کوه توحید آیت الحق و سید العرفا، مرحوم علامه آ سید علی قاضی طباطبایی گرامی باد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۳

۸۳ وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاّ قَليلاً

ترجمه
۸۳ ـ و هنگامى كه خبرى از پيروزى يا شكست به آنها برسد، (بدون تحقيق،) آن را شايع مى سازند; در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان ـ كه قدرت تشخيص كافى دارند ـ باز مى گرداندند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده كمى، همگى از شيطان پيروى مى كرديد (و گمراه مى شديد).

تفسیر
در اين آيه، به يكى ديگر از اعمال نادرست منافقان و يا افراد ضعيف الايمان اشاره كرده، مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه هنگامى كه اخبارى مربوط به پيروزى و يا شكست مسلمانان به آنان برسد، بدون تحقيق، آن را همه جا پخش مى كنند» (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ). و بسيار مى شود كه اين اخبار، بى اساس بوده و از طرف دشمنان به منظورهاى خاصى جعل شده و اشاعه آن به زيان مسلمانان تمام مى گردد. در حالى كه وظيفه دارند اين گونه اخبار را قبل از هر كس با رهبران و پيشوايانشان در ميان بگذارند و از اطلاعات وسيع و فكر عميق آنها استفاده كنند و بدون جهت نه مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشى از پيروزى هاى خيالى كنند، و نه روحيه آنها را به خاطر شايعات دروغين مربوط به شكست تضعيف نمايند، مى فرمايد: «اگر آن را به پيامبر و مسئولان امر (كه قدرت تشخيص دارند) ارجاع مى دادند، آنها از ريشه هاى ماجرا مطلع مى شدند» (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ). «يَسْتَنْبِطُونَهُ» در اصل، از ماده «نَبَط» (بر وزن فقط) و به معنى نخستين آبى است كه از چاه مى كشند و از اعماق زمين استخراج مى گردد، و به همين جهت استفاده كردن هر حقيقتى از دلائل و شواهد مختلف و استخراج آن از مدارك موجود، «استنباط» ناميده مى شود، خواه در مسائل فقهى باشد يا در مسائل فلسفى، سياسى و علمى. منظور از أُولِى الأَمر: «صاحبان فرمان» در اينجا كسانى هستند كه قدرت تشخيص و احاطه كافى به مسائل مختلف دارند، و مى توانند «حقايق» را از «شايعات بى اساس» و مطالب راستين را از نادرست براى مردم روشن سازند، كه در درجه اول پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، ائمه اهل بيت(عليهم السلام) جانشينان او و در درجه بعد دانشمندانى هستند كه در اين گونه مسائل صاحب نظرند. چنان كه در تفسير «نور الثقلين» از امام باقر(عليه السلام) در ذيل اين آيه نقل شده كه فرمود: هُمُ الأَئِمَّهُ: يعنى «منظور از اين آيه ائمه اهل بيتند» و به اين مضمون روايات ديگرى نيز نقل شده است. ممكن است به اين گونه روايات ايراد كنند، كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زمان نزول آيه بوده است، ولى امامان اهل بيت(عليهم السلام)، مخصوصاً با منصب امامت، وجود نداشتند كه به آنها ارجاع شود. پاسخ اين ايراد روشن است; زيرا اين آيه مخصوص زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيست، بلكه يك قانون كلّى براى تمام قرون و اعصار در برابر شايعاتى است كه دشمنان يا مسلمانان نادان در ميان مسلمانان پخش مى كنند. سپس در پايان آيه به اين حقيقت اشاره مى كند، اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى شد و به وسيله راهنمائى هاى پروردگار از چنگال اين گونه شايعات و عواقب وخيم آن نجات نمى يافتيد، بسيارى از شما در راه هاى شيطانى گام مى نهاديد و تنها عده كمى بودند كه مى توانستند خود را از پيروى شيطان بر كنار دارند، لذا مى فرمايد: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى جز عده كمى از شيطان پيروى مى كرديد» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاّ قَليلاً). يعنى تنها پيامبر(صلى الله عليه وآله) و صاحب نظران و دانشمندان موشكاف و باريك بينند كه مى توانند خود را از وساوس شايعات و شايعه سازان بركنار دارند، و اما اكثريت اجتماع اگر از رهبرى صحيحى محروم بمانند، گرفتار عواقب دردناك شايعه سازى ها و نشر شايعات خواهند شد.

از بلاهاى بزرگى كه دامنگير جوامع مختلف مى شود و روح اجتماعى، تفاهم و همكارى را در ميان آنها مى كشد، مسأله شايعه سازى و نشر شايعات است، به طورى كه گاه يك نفر منافق مطلب نادرستى جعل مى كند و آن را به چند نفر مى گويد، پس از آن افرادى بدون تحقيق در نشر آن مى كوشند، و شايد شاخ و برگ هائى هم از خودشان بر آن مى افزايند، و بر اثر آن مقدار قابل توجهى از نيرو، فكر و وقت مردم را مشغول ساخته و اضطراب و نگرانى در مردم ايجاد مى كنند. بسيار مى شود كه شايعات، اعتماد عمومى را متزلزل مى سازد و افراد جامعه را در انجام كارهاى لازم سست و مردّد مى نمايد. گرچه اجتماعاتى كه در فشار و خفقان قرار دارند گاهى شايعه سازى و نشر شايعات را به عنوان يك نوع مبارزه و يا انتقامجوئى تعقيب مى كنند. ولى براى اجتماعات سالم نشر شايعات زيان هاى فراوانى به بار مى آورد و اگر اين شايعات پيرامون افراد لايق، مثبت و مفيد باشد، آنها را در خدمات خود دلسرد مى نمايد، گاهى حيثيت چندين ساله آنها را بر باد مى دهد و مردم را از فوائد وجود آنان محروم مى سازد. به همين دليل، اسلام صريحاً هم با «شايعه سازى» مبارزه كرده و جعل، دروغ و تهمت را ممنوع مى شمارد و هم با «نشر شايعات»، و آيه فوق نمونه اى از آن است.

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۳ , پيروزى , شکست , تحقیق , شایع , پیامبر , پیشوایان , قدرت تشخیص , ریشه مسائل , آگاه , فضل و رحمت خدا , شیطان , گمراه , حضرت امام صادق علیه السلام , امام صادق علیه السلام , محبت , دین , تبعیت , سید علی قاضی طباطبایی , آیت الله قاضی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ارزش معرفت خدا

حضرت امام صادق علیه السلام

لوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِم‏

اگر مردم می دانستند در معرفت خداوند عزّوجلّ چه بهره هایی هست، به زیباییها و امکانات زندگی دنیا که خداوند کفّار را از آنها بهره مند کرده است، چشم نمی دوختند. و ارزش دنیا در نزدشان از خاکی که روی آن قدم می نهند، کمتر بود.

«کافی» ج ۸ ص ۲۴۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۲

۸۲ أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً

ترجمه
۸۲ ـ آيا درباره قرآن نمى انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى يافتند.

تفسیر
به دنبال نكوهش هائى كه در آيات قبل، از منافقان به عمل آمد، در اينجا به آنها و همه كسانى كه در حقانيت قرآن مجيد شك و ترديد دارند اشاره كرده، مى فرمايد: «آيا آنها درباره وضع خاص اين قرآن انديشه نمى كنند و نتايج آن را بررسى نمى نمايند اين قرآن اگر از ناحيه غير خدا نازل شده بود حتماً تناقض ها و اختلاف هاى فراوانى در آن مى يافتند» (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً). اكنون كه در آن هيچگونه اختلاف و تناقض نيست بايد بدانند از طرف خداوند نازل شده است. «تَدَبُّر» در اصل، از ماده «دَبر» (بر وزن ابر) به معنى پشت سر و عاقبت چيزى است، بنابراين «تدبّر» يعنى بررسى نتايج، عواقب و پشت و روى چيزى مى باشد، و تفاوت آن با «تفكّر» ، اين است كه: «تفكّر» مربوط به بررسى علل و خصوصيات يك موجود است، اما «تدبّر» مربوط به بررسى عواقب و نتايج آن است، از آيه فوق چند مطلب استفاده مى شود: 1 ـ مردم موظفند درباره اصول دين و مسائلى همانند صدق دعوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حقانيت قرآن مطالعه و بررسى كنند و از تقليد و قضاوت هاى كوركورانه بپرهيزند. 2 ـ قرآن ـ بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند ـ براى همه قابل درك و فهم است; زيرا اگر قابل درك و فهم نبود دستور به «تدبر» در آن داده نمى شد. 3 ـ يكى از دلائل حقانيت قرآن و اين كه از طرف خدا نازل شده اين است كه در سراسر آن تضاد و اختلاف نيست براى روشن شدن اين حقيقت به توضيح زير توجه فرمائيد: «روحيات هر انسانى دائماً در تغيير است، قانون تكامل در شرائط عادى در صورتى كه وضع استثنائى به وجود نيايد، انسان، روحيات و افكار او را هم در بر مى گيرد و دائماً با گذشت روز و ماه و سال، زبان و فكر و سخنان انسان ها را دگرگون مى سازد، اگر با دقت نگاه كنيم هرگز نوشته هاى يك نفر نويسنده در طى مدتى يكسان نيست، بلكه آغاز و انجام يك كتاب نيز تفاوت دارد، مخصوصاً اگر كسى در كوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد، حوادثى كه پايه يك انقلاب فكرى، اجتماعى و عقيده اى همه جانبه را پى ريزى كند. او هر قدر بخواهد سخنان خود را يكسان، يكنواخت و عطف به سابق تحويل دهد قادر نيست، به خصوص اگر درس نخوانده و پرورش يافته يك محيط كاملاً عقب افتاده باشد. اما قرآن كه در مدت 23 سال بر طبق احتياجات و نيازمندى هاى تربيتى مردم در شرائط و ظروف كاملاً مختلف نازل شده، كتابى است كه درباره موضوعات كاملاً متنوع سخن مى گويد و مانند كتاب هاى معمولى كه تنها يك بحث اجتماعى، يا سياسى، يا فلسفى، يا حقوقى و يا تاريخى را تعقيب مى كند نيست، بلكه: گاهى درباره توحيد و اسرار آفرينش. زمانى درباره احكام و قوانين و آداب و سنن. وقت ديگر درباره امت هاى پيشين و سرگذشت تكان دهنده آنان. و زمانى درباره مواعظ، نصايح، عبادات و رابطه بندگان با خدا سخن مى گويد، و به گفته دكتر «گوستاو لبون»: قرآن كتاب آسمانى مسلمانان منحصر به تعاليم و دستورهاى مذهبى نيست، بلكه دستورهاى سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج است. چنين كتابى با اين مشخصات، عادتاً ممكن نيست خالى از تضاد، تناقض، پراكنده گوئى و نوسان هاى زياد باشد. اما هنگامى كه مى بينيم باتمام اين جهات همه آيات آن هماهنگ، خالى از هر گونه تضاد و اختلاف و ناموزونى است، به خوبى مى توانيم حدس بزنيم كه اين كتاب زائيده افكار انسان ها نيست، بلكه از ناحيه خداوند است، چنان كه خود قرآن اين حقيقت را در آيه فوق بيان كرده است»
 

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: ارزش معرفت خدا , اگر مردم می دانستند , مردم , دانستن , خداوند عزوجل , زیبایی , امکانات زندی دنیا , امکانات , زندگی , دنیا , خداوند , کفار , بهره مند , چشم , ارزش دنیا , خاک , تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۲ , قرآن , اندیشه , اختلاف , ليلة المبيت , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امام باقر (علیه‌السلام) :

از پیشی گیرندگان در کارهای خیر باشید، و گل بی خار باشید.

مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۲۴۱

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) :

نضَّرَ اللّه ُ عَبدا سَمِعَ مَقالَتي فَوَعاهاوحَفِظَها،وبَلَّغَها مَن لَم يَسمَعْها.

خداوند، شاد گردانَد آن كَس را كه سخنم را بشنود، بفهمد و حفظ كند و به كسى كه آن را نشنيده، برساند.

الكافي ج 1 ، ص403

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حاج قاسم سلیمانی:

هر چه نظام سالم تر باشد و پاک تر باشد، تربیتی که در درونش شکل می‌گیرد سالم تر و پاک تر است

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۸۰ تا ۸۱

۸۰ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً ۸۱ وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذي تَقُولُ وَ اللّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً

ترجمه
۸۰ ـ كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده; و كسى كه سر باز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى). ۸۱ ـ آنها در حضور تو مى گويند: «فرمانبرداريم»; اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى روند، گروهى بر خلاف گفته تو، جلسات شبانه تشكيل مى دهند; آنچه را در اين جلسات مى گويند، خداوند مى نويسد. اعتنائى به آنها نكن! (و از نقشه هاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توكل كن! كافى است كه او يار و مدافع تو باشد.

تفسیر
در آيات قبل، سخن از اين به ميان بود كه «حسنات» و «سيئات» از ناحيه كيست؟ از ناحيه خدا، يا انسان؟ در اين آيه موقعيت رسول(صلى الله عليه وآله) در برابر مردم و «حسنات» و «سيئات» آنان، بيان شده است، نخست مى فرمايد: «هر كس اطاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) كند اطاعت خدا كرده است» (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ). بنابراين، اطاعت خدا از اطاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نمى تواند جدا باشد; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ گامى بر خلاف خواست خداوند بر نمى دارد، سخنان و كردار و رفتار او همه مطابق فرمان خدا است. پس از آن به اين نكته مى پردازد كه: اگر كسانى سرپيچى كنند و با دستورات پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مخالفت برخيزند مسئوليتى در برابر اعمال آنها ندارد و موظف نيست به حكم اجبار آنها را از هر خلافكارى باز دارد، وظيفه او تبليغ رسالت و امر به معروف و نهى از منكر و راهنمائى افراد گمراه و بى خبر است، لذا مى فرمايد: «كسى كه سرپيچى كند تو در برابر او مسئوليتى ندارى» (وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً). بايد توجه داشت «حَفِيظ» از اين نظر كه صفت مشبهه است و معنى ثبات و دوام را مى رساند با «حافظ» كه اسم فاعل است تفاوت دارد، بنابراين «حفيظ» به معنى كسى است كه به طور مداوم مراقب حفظ چيزى مى باشد، در نتيجه مفهوم آيه چنين مى شود: مسئوليت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسئوليت رهبرى، هدايت و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد است. ولى اگر افرادى اصرار در پيمودن راه خلاف داشته باشند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه در مقابل انحراف هاى آنها مسئوليتى دارد كه در همه جا حاضر و ناظر باشد، و جلو هر گونه گناه و معصيتى را با زور و اجبار بگيرد، و نه از طرق عادى قدرت بر چنين چيزى را مى تواند داشته باشد. بنابراين، در حوادثى مانند جنگ احد ـ كه شايد آيه ناظر به آن هم باشد ـ پيامبر(صلى الله عليه وآله) وظيفه داشته است از نظر فنون جنگى حداكثر دقت و مراقبت را در طرح نقشه جنگ و حفاظت مسلمانان از شرّ دشمن به خرج دهد، و مسلماً اطاعت از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين دستورات اطاعت خدا بوده. ولى اگر كسانى دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله) را زير پا گذاشتند و به همان دليل گرفتار شكست شدند، مسئوليت آن متوجه خود آنها است، نه پيامبر(صلى الله عليه وآله). بايد توجه داشت اين آيه يكى از روشن ترين آيات قرآن است كه دليل بر حجيت سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و قبول احاديث او مى باشد، لذا كسى نمى تواند بگويد: قرآن را قبول دارم ولى حديث و سنت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را قبول ندارم; چرا كه آيه فوق صريحاً مى گويد: «اطاعت از حديث و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اطاعت فرمان خدا است». و هنگامى كه مى بينيم پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق «حديث ثقلين» ـ كه در منابع معروف اسلامى اعم از منابع اهل تسنن و شيعه، آمده ـ صريحاً احاديث اهل بيت(عليهم السلام) را سند و حجت شمرده است، مى يابيم كه: اطاعت از فرمان اهل بيت(عليهم السلام) نيز از اطاعت فرمان خدا جدا نيست، و كسى نمى تواند بگويد: من قرآن را مى پذيرم ولى احاديث اهل بيت(عليهم السلام) را نمى پذيرم; زيرا اين سخن بر ضد آيه فوق و آيات مشابه آن است. به همين دليل، در روايات متعددى كه در تفسير «برهان» ذيل آيه مورد بحث وارد شده، مى خوانيم: خداوند طبق آيه فوق حق امر و نهى به پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود داده و پيامبر(صلى الله عليه وآله)نيز چنين حقى را به على(عليه السلام) و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) داده است، لذا مردم موظفند از امر و نهى آنها سر باز نزنند; زيرا امر و نهى آنها همواره از طرف خدا است نه از خودشان.

سپس در آيه دوم اشاره به وضع جمعى از منافقان و يا افراد ضعيف الايمان كرده كه: آنها هنگامى كه در صف مسلمانان در كنار پيغمبر(صلى الله عليه وآله) قرار مى گيرند، براى حفظ منافع و يا دفع ضرر از خويش، با ديگران هم صدا شده و اظهار اطاعت فرمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كنند، و مى گويند: با جان و دل حاضريم از او پيروى كنيم. اما هنگامى كه از خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) خارج شدند، گفته ها و پيمان هاى خويش را به دست فراموشى مى سپارند و در جلسات شبانه تصميم هائى بر ضد سخنان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى گيرند، آرى مى فرمايد: «آنها در حضور تو مى گويند: فرمانبرداريم، اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى روند، جمعى از آنها جلسات شبانه سرّى بر ضدّ تو تشكيل مى دهند و تصميم هائى جز آنچه تو مى گوئى مى گيرند» (وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذي تَقُولُ). از اين جمله استفاده مى شود: منافقان در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بى كار نمى نشستند و با اجتماعات شبانه خود، و مشورت با يكديگر نقشه هائى براى كارشكنى در برنامه هاى پيغمبر(صلى الله عليه وآله)طرح مى نمودند. و مى افزايد: «خداوند آنچه را كه در اين جلسات به تصويب مى رسانند ثبت مى كند» (وَ اللّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيـِّتُونَ). ولى خداوند به پيغمبرش دستور مى دهد كه: از آنها روى بگرداند و از نقشه هاى آنها وحشت نكند و هيچ گاه آنها را تكيه گاه در برنامه هاى خود قرار ندهد، تنها بر خدا تكيه كند خدائى كه بهترين يار، مددكار و مدافع است، مى فرمايد: «بنابراين، از آنها اعراض كن و بر خدا توكل نما و همين كافى است كه خداوند يار و مدافع باشد» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً). و بدين ترتيب، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از داشتن جلسات سرّى منافقان اطلاع يافت و طبعاً مى دانست در اين جلسات نسبت به چه امرى تصميم گيرى مى شود.

منبع: کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ماه صفر , اربعین حسینی علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: امام باقر علیه‌السلام , کارهای خیر , گل , پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله , شاد , سخن , فهمیدن , شنیدن , حفظ کردن , حاج قاسم سلیمانی , نظام , سالم , تربیت , پاک , تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۸۰ تا ۸۱ , پیامبر , اطاعت , خدا , نگهبان , مراقب , مسئول , فرمانبردار , جلسات شبانه , نقشه , وحشت , توکل بر خدا , یار , مدافع , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2539
:: باردید دیروز : 11162
:: بازدید هفته : 13701
:: بازدید ماه : 55714
:: بازدید سال : 103387
:: بازدید کلی : 103387

RSS

Powered By
loxblog.Com