اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت میکند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(۸)
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(۹)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو میخواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
روز دوم محرم
در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)
روز سوم محرم
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.
روز هفتم محرم
روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم
تاسوعای حسینی، روز محاصره امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)
اعمال شب عاشورا
۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)
۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)
روز عاشورا
۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)
۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)
روز دوازدهم محرم
ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
پینوشتها:
۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫
۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی.
۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
منبع (ادامه...):
ble.ir/masjedf
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان مهدی فاطمه و نائبشان امام خامنهای صلوات
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ» و هنگامیکه به آنها (مشرکان) گفته شود: آنچه را خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند: بلکه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن یافتیم پیروی مینماییم. آیا (از آنان پیروی میکنند) هر چند پدرانشان چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافته بودند؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۰:
آیۀ قبل به ما هشدار داد که از پیروی گامها و فرمانهای شیطان، دوری کنیم.
این آیه یکی از مصادیق راه شیطان را که تقلید کورکورانه است، بیان میکند.
پیروی و اطاعت عقلانی مانعی ندارد، مورد انتقاد قرآن، تقلید از کسانی است که نه خود دارای تعقّل بودهاند و نه هدایت انبیاء را پذیرفتهاند.
هدایت الهی، در هر عصر و زمانی وجود دارد. از اینکه قرآن میفرماید: نیاکان آنان هدایتپذیر نبودند، استفاده میشود که هدایت الهی در هر زمانی بوده، ولی آنها نمیپذیرفتند.
حضرت علی علیهالسّلام در نهجالبلاغه میفرماید: «بلی لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» «نهجالبلاغه، قصار الحکم ۱۴۷» زمین از رهبر آسمانی هرگز خالی نیست؛ خواه آشکارا و خواه مخفیانه مردم را به راه خدا دعوت مینماید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۰:
۱. ارتجاع و عقبگرد، ممنوع است. پیروی از سنّت و راه نیاکان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذیرش نمیباشد. «أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»
۲. تعصّباتِ نژادی و قبیلهای، از زمینههای نپذیرفتن حق است. «بَلْ نَتَّبِعُ» «آباءَنا»
۳. آداب و عقاید نیاکان، در آیندگان اثرگذار است. «ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»
۴. راه حق، با عقل و وحی به دست میآید. «لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»
۵. انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولی انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضدّ ارزش میباشد. «آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۶. عقل، ما را به پیروی از وحی، رهبری میکند. «اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» «أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱ - تفسیر نور:
«وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» و مَثل کافران، چنان است که کسی به حیوانی که جز صدایی (از نزدیک) و یا ندایی (از دور) نمیشنود بانگ زند، اینان کران، لالان و کورانند و از اینروست که نمیاندیشند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱:
«دُعاءً» به معنای خواندن از نزدیک و «نِداءً» برای خواندن از راه دور است.
در این آیه دو تشبیه است: یکی تشبیه دعوتکنندۀ حق به چوپان و دیگری تشبیه کافران، به حیواناتی که از کلام چوپان چیزی جز فریاد نمیفهمند.
یعنی ای پیامبر! مثال تو در دعوت این قومِ بیایمان به سوی حق و شکستن سدهای تقلید کورکورانه، همچون کسی است که گوسفندان و حیوانات را برای نجات از خطر صدا میزند و آنها این پیام را درک نمیکنند؛ زیرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع کر و لال و نابینا هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۱:
۱. ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است که مقدّمۀ تعقّل باشد، وگرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۲. راه شناخت، پرسیدن، گوشکردن و دیدن همراه با تفکّر است. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
۳. اشخاص بیتفاوت در برابر دعوت حق، پنج صفت تحقیرآمیز دارند: مثل حیوانند، کورند، کرند، لالند و بیعقلند. «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا» «فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید و شکر خدارا به جای آورید. اگر فقط او را پرستش میکنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲:
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که خداوند میفرماید: من مردم را خلق میکنم، امّا آنان غیر مرا میپرستند. من به آنان روزی میدهم، امّا آنان شکر دیگری را مینمایند. «تفسیر صافی»
قرآن، هر گاه بنا دارد انسان را از کاری منع کند، ابتدا راههای مباح آن را مطرح کرده و سپس موارد نهی رابیان میکند.
چون میخواهد در آیات بعد، مردم را از یک سری خوردنی، منع و نهی کند، در این آیه راههای حلال را بازگو نموده است.
شکر مراحلی دارد؛ گاهی با زبان است و گاهی با عمل. شکر واقعی آن است که نعمتها در راهی مصرف شود که خداوند مقرر نموده است.
هدف اصلی از آفرینش نعمتهای طبیعی، مؤمنان هستند.
در سه آیۀ قبل فرمود: ای مردم! از آنچه در زمین است بخورید.
در این آیه میفرماید: ای مؤمنان! از نعمتهای دلپسندی که برای شما روزی کردهام بخورید.
شاید در این اختلاف تعبیر، رمزی باشد و آن اینکه هدف اصلی، رزقرسانی به مؤمنان است، ولی دیگر مردم هم در کنار آنها بهره میبرند. همانگونه که هدف اصلیِ باغبان از آبیاری، رشد گلها و درختانِ میوه است، گرچه علفهای هرز و تیغها نیز به نوایی میرسند.
از هر کس توقّع خاصّی است.
از مردم عادّی، توقّع آن است که پس از خوردن، دنبال گناه و وسوسههای شیطان و فساد نروند «یا أَیُّهَاالنَّاسُ کُلُوا» «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» «بقره، ۱۶۸»
ولی از اهل ایمان این توقّع است که پس از خوردن، به دنبال عمل صالح و شکرگزاری باشند. «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا»«وَ اشْکُرُوا» و «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا» «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» «مؤمنون، ۵۱» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۲:
۱. خودسازی و زهد و تقوی، منافاتی با بهرهگیری از طیّبات ندارد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوامِنْ طَیِّباتِ»
۲. در مکتب اسلام، مادّیات مقدّمۀ معنویات است. «کُلُوا»، «وَ اشْکُرُوا»، «تَعْبُدُونَ»
۳. اسلام در تغذیه، به بهداشت توجّه دارد. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»
۴. قبل از تأمین زندگی مردم و محبّت به آنان، توقّعی نداشته باشید. «کُلُوا» «وَ اشْکُرُوا»
۵. شکر، نشانۀ خداپرستی و توحید ناب است. اگر انسان رزق را نتیجه فکر اقتصادی، تلاش، مدیریّت، سرمایه و اعتبارات خود بداند، برای خداوند سهمی قایل نخواهد بود تا او را شکر کند. «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»
۶. شکر، نمونۀ روشن عبادت است. «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ» «تَعْبُدُونَ»
۷. شکر خداوند، واجب است. «کُلُوا» «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ»
۸. خداپرست، آنچه را خدا حلال شمرده، از پیش خود حرام نمیکند. «کُلُوا» «إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳ - تفسیر نور:
«إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِاللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است،(ولی) آن کسکه ناچار شد (به خوردن اینها) درصورتیکه زیادهطلبی نکند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهی بر او نیست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳:
بهدنبال آیۀ قبل که فرمود: از پیش خود، حلالهای خدا را بر خود حرام نکنید، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوک و هر حیوانی که مانند زمان جاهلیّت نام غیر خدا هنگام ذبح بر او برده شود، حرام کرده است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: گوشت مردار، سبب ضعف بدن و قطع نسل و مرگ ناگهانی میشود و خوردن خون، سبب سنگدلی و قساوت قلب می گردد. «وسائل، ج ۱۶، ص ۳۱۰»
طبق نظریههای بهداشتی، گوشت خوک عامل دو نوع کرم کدو و تریشین است و حتّی در بعضی از کشورها، مصرف گوشت خوک ممنوع شمرده شده و انجیل مسیح نیز گناهکاران را به خوک تشبیه کرده است.
کسیکه برای حفظ جان خود هیچ غذایی نداشته باشد، میتواند به خاطر اضطرار از غذای حرام استفاده کند، مشروط بر اینکه از روی سرکشی و نافرمانی و ستمگری نباشد؛ یعنی فقط به همان مقداری مصرف کند که خود را از مرگ برهاند، نه اینکه خواهان لذّت باشد. این اجازه به خاطر لطف و مهربانی خداوند است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: اگر انسان عمداً در حال اضطرار از خوردنیهای ممنوع نخورد و بمیرد، کافر مرده است. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۳۰»
با توجّه به اینکه خوردنیهای حرام، بیش از چهار موردی است که در آیه مطرح شده است، پس کلمه «إِنَّما» به معنای حصر عقلی نیست، بلکه در مقابل تحریمهای جاهلیّت است.
قاعدۀ اضطرار، اختصاص به خوردنیها ندارد و در هر مسئلهای پیش آید، قانون را تخفیف میدهد.
از امام صادق علیهالسّلام سؤال کردند که پزشک به مریضی دستور استراحت و خوابیدن داده است، نماز را چه کند؟ امام این آیه را تلاوت نموده و فرمودند: نماز را خوابیده بخواند. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۴۵»
احکام اسلام، بر اساس مصالح است. در آیه قبل، خوردن به خاطر طیّب بودن آنها مباح بود و در این آیه چیزهایی که از طیّبات نیستند، حرام میشود.
تحریمهای الهی، تنها به جهت مسائل طبی و بهداشتی نیست، مثل تحریم گوشت مردار و خون، بلکه گاهی دلیل حرمت، مسائل اعتقادی، فکری و تربیتی است. نظیر تحریم گوشت حیوانی که نام غیر خدا بر آن برده شده که به خاطر شرکزدایی است. چنانکه گاهی ما از غذای شخصی دوری میکنیم، به خاطر عدم رعایت بهداشت توسط او، ولی گاهی دوری ما از روی اعراض یا اعتراض و برائت از اوست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۳:
۱. اسلام به مسئلۀ غذا و تغذیه، توجّه کامل داشته و بارها در مورد غذاهای مضرّ و حرام هشدار داده است. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ»
تحریم گوشت خوک و مردار و خون، چهار بار در قرآن تکرار شده است: آیۀ مورد بحث و سورههای مائده، ۳ و انعام، ۱۴۵ و نحل، ۱۱۵.
۲. تحریمها، تنها به دست خداست نه دیگران. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ»
۳. توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حیوانات لازم است. تا هیچکار ما خارج از مدار توحید نباشد و با مظاهر شرک و بتپرستی مبارزه کنیم. «وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ»
۴. اضطراری حکم را تغییر میدهد که به انسان تحمیل شده باشد، نه آنکه انسان خود را مضطرّ کند. کلمۀ «اضْطُرَّ» مجهول آمده است؛ نه معلوم. «فَمَنِ اضْطُرَّ»
۵. اسلام، دین جامعی است که در هیچ مرحله بنبست ندارد. هر تکلیفی بههنگام اضطرار، قابل رفع است. «فَمَنِ اضْطُرَّ» «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
۶. قانونگذاران باید شرایط ویژه را به هنگام وضع قانون در نظر بگیرند. «فَمَنِ اضْطُرَّ» «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» کسانیکه آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده، کتمان میکنند و بدان بهایی اندک میستانند، آنها جز آتش در شکمهای خود فرو نمیبرند، و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و پاکشان نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۴:
دانشمندانِ یهود و نصاری تا قبل از آمدن پیامبر اسلام، به مردم وعدۀ آمدن آن حضرت را میدادند و نشانههایی را که در تورات و انجیل آمده بود برای مردم میگفتند.
ولی همینکه پیامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوی با از دست دادن مقام، مال و خود دیدند، حقیقت را کتمان نمودند، تا چند روزی بیشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدایایی بخورند.
ولی این بهای اندکی است که در برابر گناه بزرگ خود دریافت میدارند و این درآمدها نیز چیزی جز آتش نیست که میخورند.
همچنانکه در آیهای دیگر، از خوردن اموال یتیمان به خوردن آتش تعبیر شده است. «نساء، ۱۰»
خداوند در روز قیامت با این کتمانکنندگان، سخنی از روی محبّت نخواهد گفت، با آنکه در آن روز، مؤمنان با خدا هم سخن خواهند شد. البتّه این گفتوگو یا از راه ایجاد موج در فضا و یا از طریق الهام و با زبان دل است و همۀ خوبان در آن روز کلیماللّه میشوند.
در آیۀ قبل، به دنبال تحریم گوشت خوک و مردار، سخنی از مغفرت آمده است.
ولی در این آیه که سخن از تحریم کتمان حق و گناهان مربوط به مسائل فکری و فرهنگی است، لحن آیه بسیار تندتر شده و سخنی از مغفرت نیامده است.
بگذریم که در آیۀ بعد این تهدیدات شدیدتر میشود.
کتمان حقیقت، تنها دربارۀ رسالت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نبوده است. کسانیکه دربارۀ جانشین واقعی پیامبر نیز کتمان حقیقت کنند، دچار این عقوبت خواهند شد.
آنانکه ماجرای غدیر خم را در کتب تفسیر و تاریخ خود محو و مسیر آیات را تحریف و توجیه میکنند و مردم را به جای امام معصوم به سراغ دیگران میفرستند، دچار کتمان حقیقت شدهاند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۴:
۱. دنیاگرایی، بزرگترین خطر برای علما و دانشمندان است. «یَکْتُمُونَ»، «یَشْتَرُونَ»
۲. دینفروشی، به هر قیمتی که باشد خسارت است، زیرا حقایق و معارف کتب آسمانی ارزشمندتر از همۀ منافع است. «ثَمَناً قَلِیلًا»
۴. اشیا دارای یک وجهۀ باطنی و ملکوتی هستند که در قیامت به آن شکل تجسّم مییابند. «فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ»
۵. کیفر، باید متناسب با جرم باشد. آنانکه در دنیا راه شنیدن کلام خدا را بر مردم بستهاند، در قیامت از لذّت استماع کلام خدا محروم میشوند. «لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ»
۶. عذابهای قیامت، هم جسمی و هم روحی است. «لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ» تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ» آنها (کتمانکنندگان حق) کسانی هستند که گمراهی را به بهای از دست دادن هدایت و عذاب را به جای آمرزش خریدند. پس به راستی چقدر در برابر عذاب خداوند تحمّل دارند؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵:
برای کتمان گناه ، هشت تهدید پیدرپی آمده است پنج تهدید در آیۀ قبل، دو تهدید در این آیه و یک تهدید در آیۀ بعد.
شاید در مورد هیچ گناه دیگر این همه تهدید پشت سر هم نیامده باشد. انگیزههای کتمان حق:
انگیزههای کتمان حقیقت، زیاد است.
از آن جمله میتوان به غرور، تعصّب نابهجای دینی، حفظ موقعیّت، ضعف نفس، عدم شهامت، تنگنظری، سفارش بیگانگان، حفظ مقام و مال اشاره کرد.
توبۀ گناه کتمان، تنها استغفار و گریه نیست، بلکه بیان حقایق است. البتّه در مواردی که جان کسی در خطر است و یا فساد و خطری مطرح است، کتمان مانعی ندارد. مانند کتمان گناهان خود یا مردم، برای جلوگیری از رواج بدیها. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۵:
۱. کتمان حقایق، از گناهان ویژۀ دانشمندان است. «أُولئِکَ الَّذِینَ»
۲. در بیان کتب آسمانی، هدایت و مغفرت الهی است و در کتمان آنها ضلالت و عذاب. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ»
۳. دینفروشی و کتمان حقیقت، سختترین کیفرها را بهدنبال دارد. جملۀ «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ» در قرآن تنها در مورد این گروه به کار رفته است. تفسیر صفحۀ ۲۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶ - تفسیر نور:
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» آن (عذاب) به جهت آن است که خداوند کتاب (آسمانی) را به حق نازل کرده است و البتّه کسانیکه در کتاب (خدا با کتمان و تحریف) اختلاف (ایجاد) کردند، همواره در ستیزهای عمیق هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶:
این همه تهدید و وعدۀ عذاب که برای کتمان کنندگان حقایق دینی بیان شد، از آن جهت است که خداوند کتاب آسمانی را چنان روشن و واضح و همراه با دلایل و استدلال نازل کرده است که جای هیچگونه شبهه و ابهام برای کسی باقی نماند.
امّا با این حال گروهی از مردم برای حفظ منافع شخصی خود، دست به توجیه و تحریف زده و در فهم کتاب آسمانی اختلاف به وجود میآورند تا به اصطلاح آب را گلآلود نموده و از آن ماهی بگیرند.
خداوند در وصف اینان میفرماید: این گروه در شقاق و جدایی به سر میبرند.
یکی از راههای کتمان حقیقت، ایجاد اختلاف است.
در سه آیۀ گذشته، تمام تهدیدات متوجّه کتمانکنندگان بود.
در این آیه به جای اینکه بفرماید: کتمانکنندگان در شقاقند، فرمود: اختلافکنندگان در کتاب، در شقاقند.
این نشاندهندۀ آن است که کتمانکنندگان، همان اختلافکنندگان هستند؛ زیرا در محیط آلوده به اختلاف است که میتوان مردم را سردرگم و حقایق را پنهان کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۶:
۱. منشأ اختلافات دینی و مذهبی، دانشمندان هستند؛ نه کتب آسمانی. «نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» «اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ»
۲. کتمان حقایق، موجب شقاق و شکاف و جدایی و پراکندگی است. «شِقاقٍ بَعِیدٍ»
منبع: محسن قرائتی ، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۵۹-۲۶۸.
مهمترین پايۀ اسلام
عَنْ فُضَيْلٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)، قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ: الصَّلَاةِ، وَ الزَّكَاةِ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْوَلَايَةِ، وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ. از فضیل نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز، و زكات، و روزه، و حجّ، و ولايت، و برای چيزی فریاد زده نشد، آنچنان که در روز غدير برای ولايت فریاد زده شد.
بحار الأنوار، ج 65، ص332، ح8؛ الكافي، ج 2، ص21، ح8.
از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت است از پدرشان حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) كه فرمودند: همانا شيطان دشمن خدا، چهار بار ناله كرد: روزى كه مورد لعن خدا واقعشد، و روزى كه به زمين هُبوط كرد، و روزى كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مبعوث شدند، و روز عيد غدير.
بحار الأنوار، ج 37، ص121، ح13؛ قرب الإسناد، ص9، ح30.
معنی مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام)، عَنْ قَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله): «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؟ فَقَالَ: يَا أَبَا سَعِيدٍ! تَسْأَلُ عَنْ مِثْلِ هَذَا؟ عَلَّمَهُمْ أَنَّهُ يَقُومُ فِيهِمْ مَقَامَهُ. از ابان بن تغلب نقل است که گفت: از حضرت ابا جعفر، امام محمّد باقر(علیه السلام) در بارۀ فرمایش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، پرسیدم، حضرت فرمودند: آیا چنین مطلبی سؤال می پرسی؟ معنایش این است که آن حضرت، به مردم فهماند که در میان آن ها، فقط علی(علیه السلام) جانشین او خواهد بود.
بحار الأنوار، ج 37، ص223، ح97؛ معاني الأخبار، ص66، ح2.
دعاهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غدیرعَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ بِإِعْلَانِ أَمْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام): «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، قَالَ: ... فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله): مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالَ: فَجَهَرُوا، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّانِيَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ الثَّالِثَةَ، فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(علیه السلام)، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ مِنْ بَعْدِي. از حنان بن سدیر نقل است که پدرش گفت: حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که جبرئیل در حجّة الوداع برای اعلان امر ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)، آیۀ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»، تا آخرش را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل کرد، پس فرمودند: چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟ مردم با صدای بلند گفتند: خدا و رسولش، پس بار دوّم پرسیدند، و مردم گفتند: خدا و رسولش، سپس برای بار سوّم پرسیدند، و مردم گفتند: خدا و رسولش، آنگاه دست علی(علیه السلام) را گرفتند و فرمودند: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا! دوستدار او را دوست بدار، و با دشمنش دشمن باش، و یاری دهنده اش را یاری نما، هر که او را خوار کند را خوار نما، زیرا او از من است و من از اویم، او برای من به منزلۀ هارون برای موسی است، مگر اینکه دیگر پیامبری پس از من نمی باشد.
بحار الأنوار، ج 37، ص139، ح32؛ تفسير العياشي، ج 1، ص332، ح153
غدیر در کلام امام هادی (علیه السلام)
مولای ما، حضرت هادى(علیه السلام) به ابو اسحاق فرمودند: و روز غدير که پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برادرشان على(علیه السلام) را به عنوان علَم و پيشواى بعد از خود برای مردم نصب نمودند، ابو اسحاق گفت: عرض كردم: راست فرمودید، فدايتان شوم! من برای همين به زيارت و ديدار شما آمده ام، و گواهى مى دهم كه شما حجّت خدا بر مردم هستید.
حضرت آیت الله امام خامنه ای: یاد امام باقر(علیه السلام)، یعنی یاد سر برآوردن حیات دوبارهی جریان اصیل اسلامی در مقابلهی با تحریفها و مسخهائی که انجام گرفته بود. 1388/09/04
بالاتر از ایثار جان حضرت آیتالله امام خامنهای:اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انسان ۲۵۰ ساله | امام هادی علیهالسلام و جنگ روانی علیه خلیفه قدرتمند
امام هادی علیهالسلام با دیدِ یک انسان مبارز به دربارِ متوکّل رفت و مجلسِ شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی او را مغلوب کرد؛ به طوری که در آخرِ حرفهایش، متوکّل برای حضرت عطر آورد و او را با احترام بدرقه کرد. در مبارزهای که شروع کنندهی آن، خلیفهای تندخو و قدرتمند بود، امام هادی دست به یک جنگ روانی زد؛ مبارزهای که در آن نیزه و شمشیر کاربُرد ندارد. ۱۳۸۰/۶/۳۰
بزرگترین عید، برترین تبیین حضرت آیتالله امام خامنهای: «در روز عید غدیر، پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
یاامیرالمؤمنین حضرت آیتالله امام خامنهای: «در روز عید غدیر،پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
حضرت آیتالله امام خامنهای: «امیرالمؤمنین، آن زبان صادق، آن بیان ناطق عنالله در موارد متعدّدی در مقابل مخالفین خودش، به ماجرای غدیر احتجاج کرده؛ از جمله امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در صفّین یک خطبهای برای اصحاب خودشان میخوانند و آنجا شرح میدهند حادثهی غدیر را و میگویند پیغمبر این جور گفت و این جور ایستاد و مانند اینها، بعد گفت «قُم یا عَلیّ»، علی جان بلند شو؛ من بلند شدم، دست من را گرفت و گفت که خدا ولیّ ما است، من را ولیّ شما قرار داده و هر کسی که من ولیّ او و مولای او هستم، این علی مولای او است.» ۱۴۰۰/۰۵/۰۶
بهشتی در آینده شناخته خواهد شد آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ بود و این مردم هنوزم که هنوز است، به نظر من آقای بهشتی را نشناختهاند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد. بهشتی را ماها میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم از نزدیک که قدم به قدم چگونه این مرد، این انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد. بیانات در بیمارستان پس از حادثه ترور ۱۳۶۰/۰۴/۱۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی: «واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابیاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلی میروند توی میدان؛ اینها هستند. افرادی که نسبت به این جوانها با چشم بدبینی نگاه میکنند یـا مـــردم را بـدبیــن میکننــد، بـه اســـتقلال کشــور و پیشرفت کشور و به انقلاب اسلامی خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانی کرد.» ۱۳۹۲/۱۲/۱۵
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
شهید مظلوم آیت الله محمد حسینی بهشتی در وصیت خود خطاب به خانواده اش آورده است: اینجانب سیدمحمد حسینی بهشتی، دارنده شماره شناسنامه 13707 از اصفهان، به همسرم، فرزندانم و سایر بستگانم وصیت می کنم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسان هاست، اهمیت دهند و با ایمان به خدای یکتای علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان و رحیم، پیامبران بزرگوارش و پیروی از خاتم پیامبران (ص)، کتاب قرآن، ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، اهتمام به ذکر و یاد خدا، نماز با حضور قلب، روزه، عبادات دیگر، انفاق، ایثار، صدق و جهاد بی امان در این راه و حضور پیگیر در جماعت و انس با مردم، راه سعادت را به روی خود باز گردانند. 27 رجب 1400 هجری قمری ما بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم؛ ما بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا (ع)، فرزندان زندان های بی نام و نشان و حبس ها و دخمه های فراموشی. ما بی شناسنامه نیستیم، اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم. ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس، خیمه دعایی برافراشته اند، ما ساده نشینان کاخ ویرانه فقر و فناییم؛ پنجره هایی که رو به سوی افق سبز توکل باز می شوند؛ ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم؛ ما مثل وضو ساده و پاکیم؛ عین اقطار بی آلایش و معصومیم؛ ما را می شود در هر گوشه مسجد پیدا کرد؛ در هر جنسی جستجو نمود با هر دردی دریافت؛ ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم و دوستان ما شیران روز و پارسایان شب هستند. از نوح به بعد تا کربلا و هویزه و تا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم؛ ما در این آب و خاک سبز می شویم؛ ما بی شناسنامه نیستیم.
شهید همت: در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.
شهید چمران: من نمیگویم #ولی_فقیه معصوم است ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمیدهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد.
شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود.
شهید «رضا مهرابی نژاد» فرزند «امامقلی» 2 فروردین 1333 در کرمانشاه دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 12 تیرماه 1363 در نقده به فیض شهادت نائل آمد.
«هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده میشوند»
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
سلام و درود به امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمينی و درود فراوان به تمامی شهدا، علیالخصوص شهدای مظلوم كردستان. سلام و درود به تمامی خانوادههای شهدا، اُسرا، مجروحين و مفقودين. سلام به تمامی خانوادههای رزمندگان اسلام و سلام بر خانواده محترم خودم.
پدر و مادر عزيز و مهربانم! اميدوارم كه مرا ببخشيد.
همسر گراميم! اميدوارم كه مرا ببخشيد و فرزندان مرا خوب تربيت كنيد. دخترانم را زينبوار و پسرانم را حسينوار تربيت كنيد. بدان و آگاه باش كه اجر شما، اجر عظيمی نزد خداوند متعال است و مصيبتها كليد بهشت است. ما كه میخواهيم دير يا زود همه نزد خداوند برويم پس چه بهتر در راه خدا شهيد شويم. امروز ما در راهی قدم نهادهايم كه تمامی اولياء خاص خدا در اين راه فدای دين حق شدند. شما امروز ادامه دهنده راه زينب(س) هستيد و اميدوارم كه در قيامت با حضرت زينب(س) محشور شويد. حالا که راهمان را شناختهايم بايد راه شهيدان را ادامه بدهيم. از شهادت من هيچ ناراحتی نداشته باشيد كه خداوند در قرآن كريم فرموده است من نگهبان خانوادههای شهدا هستم.
از شما تقاضا میكنم كه فرزندانم مجيد و روحالله را طوری بزرگ كنيد كه اسلحه مرا بردارند و راهم را ادامه دهند. در تشييع جنازهام چشمان مرا باز بگذاريد كه منافقين كوردل بفهمند راهی كه رفتم آگاهانه بوده است و با چشمی باز.
خواهش من از شما اين است كه هيچوقت امام را تنها نگذاريد و نماز را به پا داريد. از دخترانم خواهش میكنم كه حجابشان را حفظ كنند. از خواهرانم تقاضا دارم كه مرا ببخشند و خواهش ميكنم از شما، حجاب را حفظ كنيد.
برادرم! از شما تقاضا دارم كه تا آخرين قطره خون از ولايت فقيه دفاع كنيد. مرا در بهشت رضا(ع) كنار بقيه شهدا دفن كنيد. سر قبرم اسلحه مرا به پسرم بدهيد كه يک تير شليک كند تا ابرجنايتكاران بفهمند كه هر اسلحهای از دست شهيدی به زمين میافتد پسران آن شهدا راه پدر شهيد خود را ادامه میدهند.
و در خاتمه يک پيام دارم برای تمامی ملت قهرمان ايران: امام را تنها نگذارند و راه شهدا را ادامه دهند. ابرقدرتهای شرق و غرب بدانند كه اگر ما را تكهتكه كنند باز تكهتكهها فرياد میزنند، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
والسلام علی من اتبع الهدی
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدی(عج) خمينی را نگهدار
شهید «رمضان پناهی» فرزند «پناهعلی» 6 مهرماه 1332 در ساوه دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 11 تیرماه 1364 به فیض شهادت نائل آمد.
ولا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.
با توكل بر خداوند متعال و با دورود بر مهدی موعود(عج) و با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامی ايران. با دورود فراوان بر مادرم، همسرم، فرزندانم، خواهرم، برادرانم و با دورود بر كليه امت حزبالله و شهيدپرور ايران.
توبه نامهام را به شما كه وصيتنامهام میباشد، خطاب به شما عزيزان ايثارگرم كه وارث همه مسئوليت شهادتم(البته اگر خدای متعال قبول كند) در بين بستگانم میباشید مینويسم.
من با آگاهی كامل اين راه را كه همان ردپای امام حسين(ع) است انتخاب نمودهام. من يک سرباز راه حق عليه باطل هستم و با ميل و رغبت خودم اين مسير را كه راه شهدای اسلام است انتخاب نمودهام. من اين راه را برای رضای خدا متعال و به خاطر قرآن و اسلام انتخاب نمودهام؛ چرا كه خون سرخ شهيدان از صدر اسلام تا شهدای كربلای جنوب و غرب ايران فرياد میزند كه چرا نشستهايد؛ آخر ما مسلمان هستيم. ما در عصری زندگی میكنيم كه كفر و نكبت سراسر دنيا را گرفته است. به قول امام عزيز ما بايد آنقدر شهيد و خون بدهيم تا فتنه و كفر از روی زمين برداشته شود. ما بايد آنقدر شهيد بدهيم تا اسلام عزيز با ظهور مهدی(عج) پيروز شود و عدل الهی در سايه توحيد برقرار گردد.
عزيزان من! مبادا روزی امام امت و فقيه عالیقدر را تنها بگذاريد. ما در حال حاضر هرچه داريم از روحانيت مبارز داريم. واقعا كشور ما در لجنزار فرو رفته بود كه نجاتش را بايد مديون اين رهبر عالیقدر و روحانيت مبارز دانست. در حال حاضر تمام كشورهای غرب و شرق بر عليه اين رهبر كبير انقلاب و ايران اسلامی توطئه میكنند؛ تمام كشورهای جنايتكار همدست شدند بلكه اين انقلاب را شكست بدهند، نكند خدای ناكرده عدهای هم پيدا شوند از داخل مثل خوره اين انقلاب را بخورند.
اميدوار هستم كه مكر و حيله دشمنان، چه داخلی و چه خارجی به خودشان باز گردد.
باز هم توصيه میكنم اگر میخواهيد در ادامه راه شهدا باشيد؛ اگر میخواهيد شهدا را خشنود كنيد، اگر میخواهيد رزمندگان را ياری كنيد، امام و فقيه عالیقدر را كاملا حمايت كنيد و آنها را تنها نگذاريد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار
والسلام
رمضان پناهی، مورخ 1364/1/17
شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار
تاریخ شهادت : 1394/11/21 | محل شهادت : حلب - سوریه
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسولالله صلیالله علیه وآله انی تارک فیکم ثقلین کتاب ا... و عترتی ، لم یفترقا حتی علی الحوض
بارالها من بهخوبی میدانم که کیستم و چگونه بندهای در نزد درگاه تو بودهام. بااینکه بزرگترین نعمتهای دنیا را به عطا نمودی قدر نشناختم و بهجای سر سائیدن بر آستان تو، عصیان و سرکشی نمودم. بار الها نعمت اسلام و مسلمان بودن به من عطا نمودی ولیکن غافل بودم نعمت قرآن هدایتگر و برنامه جامع برای رسیدن به فلاح و رستگاری به من ارزانی داشتی اما نفهمیدم و از آن آنگونه که شایسته است استفاده نکردم.
فرصت دادی تا پیامبر صلح و دوستی و رحمت العالمین حضرت ختمیمرتبت محمد بن عبدا... صلیالله علیه وآله را بشناسم و ایشان را که اسوه حسنه نامیدی بهعنوان سرمشق و الگوی زندگی برگزینم ولیکن همچون کبک سر در برف فروکردم و هیچ توجهی به این نعمت بزرگ نکردم. از میان فرق اسلامی، مرا در زمره شیعیان قرار دادی که فقط ساکنان حقیقی این طریقت در صراط مستقیم بهسوی تو درحرکتاند ولیکن در خواب خرگوش بودم نفهمیدم.
برای شیعیان، بعد از پیامبر بزرگ اسلام سیزده نور معصوم و پیشوا و راهبر و امیر و هادی قرار دادی تا سالکین طریقت در پرتو هدایت آنان به سرمنزل مقصود برسند ولیکن نفهمیدم و خلاف شیوه و منش آنان عمل نمودم بار خدایا به همهی خطاهای خود معترفم و میدانم که عمری اشتباه نمودم. الها میدانم که هر کاری نمودم با خلوص نیت نبوده و عمری به ریاکاری و تزویر مشغول بودم. ولیکن خدایا صادقانه از تو میخواهم حداقل به خاطر لقلقههای زبانم که تو را خدای خود میدانستم و حضرت ختمیمرتبت محمد مصطفی صلیالله علیه وآله را بهحق آخرین فرستادهات.
خدایا از معرفت به توحید و یگانگی تو چیزی در چنته ندارم، از معاد و آخرت چیزی نفهمیدم از نبوت فقط نام پیامبر اسلام را لقلقه نمودم. از امامت فقط عرض ارادتی ظاهری به علی بن ابی طالب علیهالسلام و فرزندانش ابراز نمودم و عدالت واژهای نامفهوم و غریب برایم بوده. خدایا اعتراف میکنم که عصیان و سرکشی نمودم اقرار میکنم که یاغی هستم و در اوج رذالت و پلیدی مستقرم. ولیکن زبانم گاهی نام تو را برده است. گاهی از سر عادت و بدون توجه نام پیامبر را زمزمه نمودم. در مواردی نادر نگاهی به کتاب هدایتگر و نورانیات داشتهام، گاهی چشمانم برای مصیبت حضرت علی علیهالسلام و زهرای مرضیه سلاماللهعلیه و فرزندان بزرگوارش، نمی به خود دیده است و قلبم در شادی آن بزرگوار مسرور گشته.
خدایا عاجزانه از تو میخواهم که به نفس پَستِ من نگاه نکنی و با لطف و عزیمت و بزرگواری خود، مرا مورد مغفرت و آمرزش قرار دهی از من بگذری.
و اما بعد، همسر بزرگوار و مهربان و فداکارم؛ از روزی که زندگی با من را آغاز نمودی هیچگاه روی آرامش را به خود ندیدی. ازلحاظ معنوی بارها از من پیش بودی و من با فاصلههای بعید و طولانی از تو دور بودم، ازلحاظ مادی هیچگاه نتوانستم حداقلهای آسایش و زندگی را برای تو و فرزندانم تأمین نمایم.
حتی نتوانستم زمان کافی خدمتتان باشم، اندک زمانی را نیز که پیشتان بودم مجبور بودید بداخلاقیهای مرا تحملکنید، بار تربیت فرزندان را تنها به دوش کشیدی، و مدیریت خانه را با انبوه مشکلات تدبیر نمودی بهجای آنکه یار شاطری برای تو باشم، بار خاطری برایت بودم. بهجای آنکه تکیهگاهی برایت در زندگی باشم تو را با انبوهی از گرفتاریها و در سختترین شرایط تنها گذاشتم.
همسر عزیزم، زبانم قاصر است از اینکه زحمات فراوان و طاقتفرسای تو را پاس بدارم میدانم که نزد خدا روسیاهم و هیچ جایگاهی در نزد او ندارم اما مطمئن باش که اگر دوری مرا به خاطر غلبهی حق بر باطل به افراشته شدن پرچم اسلام ناب تحمل میکنی پاداش تو افضل بر آن مجاهدان است که در خط مقدم نبرد رودررو و چشم در چشم با دشمنان خدا پیکار میکنند. اگر امروز با تأسی به زهرای مرضیه و زینب کبری سلامالله علیها رنج و مشقت و بار زندگی را بهتنهایی بر دوش میکشی شک نکن که در نزد خداوند منان جایگاهی رفیع خواهی داشت. همسر عزیزم؛
از تو در اوج ناتوانی و عاجزانه میخواهم که به خاطر همهی کاستیها و بدیهایم درگذری و مرا ببخشی و همواره از درگاه خداوند برایم آمرزش و بخشش بطلبی.
همسر مهربانم؛ از تو میخواهم که در راه اعتلای اسلام ثابتقدم و استوار باشی و همچون کوهی استوار و مانند آهن محکم ، فرزندانم را انقلابی، مکتبی و پیرو اهلبیت تربیت نمایی که مهمترین وظیفه و کارکرد خانواده تحویل نسلی مؤمن و مکتبی به جامعه و امت اسلامی است که اگر این مهم را به سرمنزل مقصود برسانی خیر دنیا و آخرت را ربودهای و هم خود و هم من را در نزد خدای متعال و پیامبر و ائمه هدی سربلند مینمایی.
همسر عزیز و مهربانم و فرزندان دلبند و عزیزتر از جانم؛ سیده زهرای عزیز و سیده زینب عزیز و سیده رقیه عزیز؛
در ابتدای مطلب حدیثی از پیامبر عزیز شأن اسلام نقل نمودم که فرمودند بعد از خود دو چیز گرانبها و باارزش را در میان امت اسلام باقی میگذارند که آن دو هرگز از هم جدا نخواهد شد و لاغیر. اولین چیزی که پیامبر از آن یاد مینمایند که در تعبیر از آن به ثقل اکبر یاد میشود؛ قرآن کریم است.
بهراستیکه قرآن نسخه شفابخش و هدایتگر آدمیان است بهسوی حق. پس به شما توصیه میکنم که هیچگاه از تلاوت آن در زندگی غافل نشوید که این نخستین قدم است. اما قدم بعدی که مهمتر از قدم اول است، تدبر در آیات الهی است همواره به شما توصیه میکنم که علاوه بر تلاوت قرآن، به تدبر در آن نیز بپردازید و برای فهم بیشتر آن تلاش کنید و به تفاسیر علمای بزرگ مراجعه نمایید. اما سومین و مهمترین قدم به کار بستن دستورات قرآن در زندگی است که بسیار سختتر از تلاوت و تدبر در آیات است. اگر توانستید بهدرستی دستورات الهی که در قرآن برای هدایت بشر آورده در زندگی خود به کار ببندید قطعاً فلاح و رستگاری بسیار نزدیک خواهید شد.
اما دومین چیزی که پیامبر در میان امت خود باقی گذاشت و از آن به ثقل اصغر یاد میشود اهلبیت پیامبر میباشد. همسر و فرزندان خوبم بدانید که بهترین الگوهای عملی برای سرمشق بودن در زندگی پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت علی علیهالسلام، زهرای مرضیه سلامالله علیها، امام حسن و امام حسین علیهالسلام و نه نور مقدس از فرزندان امام حسین علیهالسلام میباشند.
فرزندانم بدانید که خداوند در طول تاریخ هیچگاه بندگان خود را بدون راهنما و سرپرست نگذاشته است و بعد از ختم رسالت انبیا و بسته شدن این باب مهم، این وظیفهی خطیر را به عهدهی امامان دوازدهگانه گذاشته است. بدانید که اینان تأویل کنندگان واقعی قرآن بوده و گفتار و رفتارشان هیچگاه مخالفتی با دستورات الهی نداشته و اطاعت محض و بدون چونوچرای ایشان بر همهی ما واجب است.
دخترانم بدانید که راه سعادت و فلاح و رستگاری در توکل به خدا تأسی به قرآن و اطاعت از پیامبر و امامان علیهالسلام نهفته و اکنونکه انسانها از حضور امام عصر عجل الله تعالی علیه محروم است وظیفهی ما دست یازیدن به دامن ولایتفقیه است دخترانم آخرین توصیهی من به شما این است که در انجام واجبات و ترک محرمات تمامی سعی و تلاش خود را معطوف دارید قرآن را بکار بندید و از اهلبیت پیامبر تمسک جویید.
با تفکر عاشورایی زندگی کنید و درراه خود راسخ و استوار باشید. در انتظار فرج مولا و صاحبمان باشید و همواره برای این مهم دعا کنید. اطاعت محض از ولیفقیه زمان خود داشته باشید که رمز موفقیت شیعه همین است و بس و همواره برای پدر روسیاه خود دعا کنید.
(توضیح: متنی که در ادامه میآید وصیتنامه دیگری است که شهید میرسیار در سال 1375 و در سن 15 سالگی به تحریر در آورده است.)
به نام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
اَینَمَا تَکُونُوا یُدرککُمُ المَوتُ وَ لَو کُنتُم فیِ بُرُوج مُشَیّدَة) النساء/۷۸) هرکجا باشید مرگ شما را فراخواهد اگرچه درکاخهای بسیارمحکم بوده باشید و ازمرگ به هیچ چارهای رهایی نمییابید.
به نام الله. آنکه ۱۲۴هزار مشعل هدایت از آغاز خلقت بر روی زمین فرستاد و به نام خدایی که نوح (علیه السلام) رانبی الله وموسی (علیه السلام) را کلیم الله و عیسی (علیه السلام) را حبیب الله و ابراهیم (علیه السلام) را خلیل الله قرارداد. به نام آنکه محمد (صل الله علیه وآله) را آخرین مشعل هدایت در نبوت و علی (علیه السلام) را اولین امام شیعیان و فاطمه (سلام الله علیها) را اُسوه حمایت از ولایت و حسین (علیه السلام) را سرور آزادگان و سالار شهیدان قرار داد و مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) رافرمانده حق قرارداد و چشمهای منتظر را بر سرراهش گذاشت وامام امت خمینی روح الله رابرخاسته برظلم وجور و ستم و پیشوای مسلمانان قرارداد تا امت گمراه و مسلمین زیرستم مزدوران کافر رانجات دهد و در واقع کشتی نجاتی برای ما فرستاده بود تانجات پیداکنیم...
حال بعد ازجنگ جهانی دوم هیچ ملتی وهیچ امتی نمیتواند ادعاکند که هرحرفی را که از رهبرخود شنیده است مو به مواجرا کرده ولی امت ما برای گفتن لبیک به ندای رهبرخود کاروان کاروان به سوی جبهههای نبرد شتافتند تا برای نابودکردن دشمنان اسلام ازجان خویش بگذرند و با عمل خویش به همگان اثبات کردند که ما ندای رهبرخویش رابا دل وجان میپذیریم. رهبری که با فراق خود داغی سنگین را بر سینه ما گذاشت و فرزندش علی (امام خامنه ای) راکه مرهم بر دردهای این امت است درمیان ماباقی گذاشت. ای انسانها؛ ای آدمها؛ آیا آوای ولایت رامیشنوید؟ ایکسانی که به ظاهر فریاد ما اهل کوفه نیستیم راسر میدهید، آیا طنین ولایت را میشنوید؟ نه، من که فکر نمیکنم.
زیرا فقط گوش جسمتان شنوا و گوش دلتان کراست. زیرا دنیا جلوی چشمهای (دلتان) راگرفته. بگویم چرا؟زیرافقط خود را میبینید و تنها به خود میاندیشید. فقط و فقط به فکر منافع خویشید. در این میان دیگران برای شما اهمیت ندارند و اگر هم بلایی بر سر هرکس بیاید برای شما تفاوتی نمیکند.
ای مردم بیدار شوید که وقت تنگ است و آن روزی که ما پرونده اعمال خود روبرو شویم نزدیک است. ای انسانها جنگی دوباره رخ داده جنگی بس خطرناک تر از جنگ نظامی. درجنگ دیروز ما خمپارهها، موشکها، هواپیماها، تانکها و گلولهها دیده میشدند. اما در جنگ امروز آنها نامرئی هستند و قدرت تخریب آنها چندین برابر شده. امروز همه آنها بر امواج ماهوارهای سوارمیشوند و روی گیرندههای تلویزیونهای ما مینشینند و بدون اینکه خودما احساس کنیم جوانان مارازجرکش میکنند. خشاب گلولههای امروزکاست نوارهایی است که از آن دوردستها شلیک میشوند و تمامی این گلولهها درقلب جوانهای ما جای میگیرد و آنها را ازپای در میآورد.
امروزخمپارههای جنگ بدون سر و صدا بانوارهای ویدیؤیی به سوی ما پرتاب و چنان حساب شده عمل میکنند که گاهی یکی از آنها چندین خانواده را مورد اثابت قرار میدهد. امروز این آنتنهای ماهوارهاند که کار هدایت توپخانه دشمن را بر عهده دارند.
ای مردم و ای کسانی که نام آزاده برخودگذاردهاید؛ به پاخیزید که جبهههای جنگ امروز به تمام گیتی ما سرایت کرده و در این جنگ مجروحان و کشته شدگان را باید ملبس به لباسهای بیگانه دید. ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست راقبول کنیم باید بگوییم که کارما راتمام شده باید بدانید.
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» وتمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است . او حجت را بر شما تمام کرده است و راه رانشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از اوبازخواستی عظیم خواهد شد. و اما ای کسانی که دراین جبهه سخت مجروح شده اید فقط این را به شما بگویم که تصورکنید هزاران هزار شهید را که به او میگویند که چه شد راهی که ما برای آن بذل جان کردیم؟
شهید مدافع حرم شهید «عباس دانشگر»
روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. «الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ» ما هستیم، مردهام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته رقیه (س) به حرمت نگاه خسته زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت، ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید حجت الاسلام سیدمحمد موسوی ناجی
باید قوی باشید، نباید اجازه بدهید در انگیزهتان ضعف مستولی شود. اگر بترسیم و هراس داشته باشیم و از این مسئله کناره بگیریم، فردا دشمن به ایران میآید. ما نباید اجازه بدهیم که داعشیها فکر تعدی و تجاوز به ناموس شیعه را در ذهن بپرورانند و به حریم اهلبیت توهین و اهانت کنند ...
انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی، ائمه طاهرین و مؤمنین و مؤمنات و مستضعفین عالم به رهبری امام خمینی (ره) و ایثار و فداکاری شهدا و خانواده آنها، جانبازان و خانواده محترم و امت شریف و مقاوم ایران اسلامی محقق شد فراموش نشود. از مساعدت و همکاری و رهبری عزیز دست برندارید ...
وحدت خودتان را فراموش نکنید. دنبال اجرای دستورات خداوند متعال و انبیاء و ائمه طاهرین باشید. بهانه برای تفرقه زیاد است و راحت میشود پیدا کرد که از یکدیگر فاصله بگیرد و رضایت شیطان و غضب الهی را فراهم کنید. هنر این است که دنبال بهانه برای وصل و ارتباط باشید ...
بخشی از وصیت نامه: وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی می کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ولی فقیه باشند. با بصیرت باشند؛ چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید ...
از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد ...
از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت ...
دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد رو به روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید ...
قدم اول: نماز اول وقت قدم دوم: احترام به پدر و مادر قدم سوم: قرائت دعای عهد قدم چهارم: صبر در تمام امور قدم پنجم: وفای بهعهد با امام زمان(عج) قدمششم: قرائتروزانهقرآن همراه بامعنی قدم هفتم: خودداری از پرخوری و پرخوابی قدمهشتم: صدقه برای سلامتی امامزمان(عج) قدمنهم: حفظ زبان (پرهیز از غیبت و تهمت) قدم دهم: فرو بردن خشم قدم یازدهم: ترک حسادت، طمع و بخل قدم دوازدهم: ترک دروغ قدم سیزدهم: کنترل چشم قدم چهاردهم: دائمالوضو بودن
و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اءول مرة و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم اءنهم فيكم شركا لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون(۹۴)
ترجمه : ۹۴- همه شما به صورت تنها به سوى ما بازگشت نموديد همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، و آنچه را به شما بخشيده بوديم پشت سرگذارديد، و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مى پنداشتيد با شما نمى بينيم ، پيوندهاى شما بريده شد و تمام آنچه را تكيه گاه خود تصور ميكرديد از شما دور و گم شدند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان و تفسير طبرى و تفسير آلوسى چنين نقل شده كه يكى از مشركان به نام نضر بن حارث گفت : لات و عزى (دو بت بزرگ و معروف عرب ) در قيامت از من شفاعت خواهند كرد، آيه فوق نازل شد و به او و امثال او پاسـخ گفت .
تفسیر گمشده ها در آيه گذشته به قسمتى از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در اين آيه گفتارى را كه خداوند به هنگام مرگ يا به هنگام ورود در صحنه قيامت به آنها ميگويد، منعكس شده است . در آغاز مى فرمايد: امروز همه به صورت تنها، همانگونه كه روز اول شما را آفريديم ، به سوى ما بازگشت نموديد (و لقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اول مرة ). و اموالى كه بشما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود، همه را پشت سر گذارديد و با دست خالى آمديد (و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم ). همچنين بتهائى كه آنها را شفيع خود مى پنداشتيد، و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور ميكرديد هيچكدام را با شما نمى بينيم (و ما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء). در حقيقت جمع شما به پراكندگى گرائيد و تمام پيوندها از شما بريده شد (لقد تقطع بينكم ). تمام پندارها و تكيه گاههائى كه فكر ميكرديد نابود گشتند و گم شدند (و ضل عنكم ما كنتم تزعمون ). مشركان و بت پرستان عرب روى سه چيز تكيه داشتند: قبيله و عشيره اى كه به آن وابسته بودند، و اموال و ثروتهائى كه براى خود گرد آورده بودند، و بتهائى كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت انسان و شفيع در پيشگاه او مى پنداشتند، در هر يك از سه جمله آيه ، به يكى از اين سه موضوع اشاره شده كه چگونه به هنگام مرگ ، همه آنها با انسان وداع ميگويند، و او را تك و تنها به خود وا مى گذارند. در اينجا بايد به دو نكته توجه داشت : ۱ - از قرار گرفتن اين آيه به دنبال آيه قبل كه گفتگوى فرشتگان قبض ارواح را به هنگام مرگ بيان ميكرد و همچنين با توجه به جمله اموال خود را پشت سر گذاشتيد چنين استفاده مى شود كه اين خطاب نيز به هنگام مرگ به آنها گفته ميشود، ولى از طرف خداوند، اما از بعضى روايات استفاده مى شود كه اين خطاب به هنگام ورود در صحنه رستاخيز خواهد بود و البته در هدف اصلى آيه چندان تفاوتى نخواهد داشت . ۲- اين آيه گرچه در باره مشركان عرب نازل شده ولى مسلما اختصاص به آنها نخواهد داشت . در آن روز بطور كلى تمام پيوندها و علائق مادى و همه معبودهاى خيالى و ساختگى و تمام تكيه گاههائى كه انسان در اين جهان براى خود ساخته و آنها را يار و ياور روز بدبختى خود مى پندارد، از او جدا ميشوند، او ميماند و اعمالش ، او ميماند و خدايش ، و بقيه از ميان خواهند رفت ، و به تعبير قرآن گم مى شوند، يعنى آنچنان حقير و پست و ناشناس خواهند بود كه به چشم نمى آيند !
امام حسن علیه السّلام فرمودند: «ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخى الحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّه ُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ.» ؛
«آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـ است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، آشكار خواهد ساخت. تا بدين وسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.» [ بحارالانوار، ج14، ص394، ب24، ح12]
مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب در دیدار فضلا، طلاب و مبلغین تبیین کردند: ۲۱ / تیر / ۱۴۰۲ اهمیت تبلیغ بهروز و تاثیرگذار با ابزارهای نوین روحانیت باید وسط میدان باشد لزوم تشکیل کانونهای تبلیغ در حوزهها
مقاومت ملت ایران
یأس دشمن
سرنوشت امت اسلامی
شبیخون فرهنگی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» وتمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است . او حجت را بر شما تمام کرده است و راه رانشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از اوبازخواستی عظیم خواهد شد ...
و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى إلى و لم يوح إليه شى ء و من قال سأنزل مثل ما انزل الله و لو ترى إذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا اءيديهم اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن اياته تستكبرون(۹۳)
ترجمه : ۹۳ - چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد يا بگويد وحى بمن فرستاده شده در حالى كه وحى به او نشده باشد، و كسى كه بگويد من هم همانند آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم ، و اگر ببينى هنگامى كه (اين ) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده به آنان مى گويند جان خود را خارج سازيد امروز مجازات خوار كننده اى در برابر دروغهائى كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد، خواهيد ديد، (در آن روز به حال آنها تاسف خواهى خورد شان نزول : در شان نزول اين آيه روايات متعددى در منابع حديث و كتب تفسير نقل شده از جمله اينكه آيه در مورد شخصى به نام عبد الله بن سعد كه از كاتبان وحى بود و سپس خيانت كرد و پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را طرد نمود و پس از آن ادعا كرد كه من ميتوانم همانند آيات قرآن بياورم نازل گرديده ، جمعى از مفسران نيز گفته اند كه آيه يا قسمتى از آن در باره مسيلمه كذاب كه از مدعيان دروغين نبوت بود نازل گرديده است ، ولى با توجه به اينكه داستان مسيلمه در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، و اين سوره از سوره هاى مكى است طرفداران اين شان نزول معتقدند كه اين آيه همانند چند آيه ديگر از اين سوره در مدينه نازل شده است و به دستور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در لابلاى آيات اين سوره قرار داده شده است . و در هر حال آيه همانند ساير آيات قرآن كه در شرائط خاصى نازل شده مضمون و محتواى آن كلى و عمومى است و همه مدعيان نبوت و مانند آنها را شامل مى شود.
تفسیر به دنبال آيات گذشته كه اشاره به گفتار يهود در باره نفى نزول كتاب آسمانى بر هيچكس نموده بود، در اين آيه سخن از گناهكاران ديگرى است كه در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعاى نزول وحى آسمانى بر خود مى كنند، در حالى كه دروغ ميگويند. و در حقيقت به سه دسته از اينگونه افراد در آيه مورد بحث اشاره شده است . نخست مى گويد: چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند و آيه اى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير ميدهند (و من اظلم ممن افترى على الله كذبا). دسته دوم آنها كه ادعاى نبوت و وحى ميكنند در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است . (او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء). دسته سوم آنها كه به عنوان انكار نبوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يا از روى استهزاء مى گويند ما هم مى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم در حالى كه دروغ مى گويند و كمترين قدرتى بر اين كار ندارند (و من قال سانزل مثل ما انزل الله ). آرى همه اينها ستمگرند و كسى ستمكارتر از آنها نيست زيرا راه حق را به روى بندگان خدا مى بندند و آنها را در بيراهه سرگردان مى سازند و با رهبرى رهبران راستين مبارزه ميكنند، هم خود گمراهند و هم ديگران را به گمراهى ميكشانند، چه ظلمى از اين بالاتر كه افرادى كه صلاحيت رهبرى ندارند ادعاى رهبرى كنند آن هم رهبرى الهى و آسمانى . گرچه آيه مربوط به مدعيان نبوت و وحى است ولى روح آن همه كسانى را كه به دروغ ادعاى مقامى را ميكنند كه شايسته آن نيستند شامل مى شود. سپس مجازات دردناك اين گونه افراد را چنين بيان ميكند: اگر تو اى پيامبر! اين ستمكاران را به هنگامى كه در شدائد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى ، در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند جان خود را خارج سازيد، خواهى ديد كه وضع آنها بسيار دردناك و اسفبار است (و لو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم ). در اين حال فرشتگان عذاب به آنها ميگويند: امروز گرفتار مجازات خوار كننده اى خواهيد شد به خاطر دو كار: نخست اينكه بر خدا دروغ بستيد و ديگر اينكه در برابر آيات او سر تسليم فرود نياورديد (اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن آياته تستكبرون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت . ۱- مدعيان دروغين نبوت و رهبران قلابى همانطور كه مى بينيم به عنوان بد ظالمان در آيه معرفى شده اند و در حقيقت ظلمى بالاتر از اين نيست كه فكر كسى را بدزدند و عقيده او را تخريب كنند و راه سعادت را بر او ببندند و او را مستعمره فكرى خود سازند. ۲ - جمله باسطوا ايديهم ممكن است به اين معنى باشد كه فرشتگان قبض ارواح با گشودن دستها آماده قبض روح آنها مى شوند و ممكن است به معنى دست گشودن براى شروع مجازات آنها بوده باشد . ۳ - اخرجوا انفسكم : جان و روح خود را خارج سازيد در حقيقت يكنوع تحقير از ناحيه فرشتگان قبض ارواح نسبت به اينگونه ظالمان است وگرنه دادن روح و جان كار خود ظالمان نيست بلكه كار آن فرشتگان است ، همانند اينكه هنگام اعدام يك قاتل جانى به او مى گويند اكنون بمير! و در هر صورت اين تحقير گويا در برابر تحقيرى است كه نسبت به آيات خدا و پيامبران و بندگان خدا كرده اند، ضمنا اين آيه گواه ديگرى بر استقلال روح و جدائى آن از جسم است . ضمنا از اين آيه استفاده ميشود كه مجازات اينگونه از گناهكاران از همان لحظه جان دادن و مرگ آغاز ميگردد.
صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید ...
جوان مومن انقلابی ...
اساتید دانشگاه ...
احساس مسئولیت ...
اقتدار فرهنگی ...
مقاومت ملت ایران ...
عزت اسلامی ...
استقامت ملی ...
امام خامنه ای:
شیعه باید به ولایت افتخار کند و غیر شیعه هم سعی کند آن را بشناسد. ۱۳۷۴/۰۲/۲۸
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
امروزخمپارههای جنگ بدون سر و صدا بانوارهای ویدیؤیی به سوی ما پرتاب و چنان حساب شده عمل میکنند که گاهی یکی از آنها چندین خانواده را مورد اثابت قرار میدهد. امروز این آنتنهای ماهوارهاند که کار هدایت توپخانه دشمن را بر عهده دارند.
ای مردم و ای کسانی که نام آزاده برخودگذاردهاید؛ به پاخیزید که جبهههای جنگ امروز به تمام گیتی ما سرایت کرده و در این جنگ مجروحان و کشته شدگان را باید ملبس به لباسهای بیگانه دید. ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست راقبول کنیم باید بگوییم که کارما راتمام شده باید بدانید.
و هذا کتاب اءنزلناه مبارک مصدق الذى بین یدیه و لتنذر اءم القرى و من حولها و الذین یؤ منون بالاخرة یؤ منون به و هم على صلاتهم یحافظون(۹۲)
ترجمه : ۹۲ - و این کتابى است که آنرا نازل کردیم ، کتابى است پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده تصدیق میکند، (آنرا فرستادیم تا مردم را به پاداشهاى الهى بشارت دهى ) و براى اینکه (مردم ) ام القرى (مکه ) و آنها که گرد آن هستند بترسانى ، آنها که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان مى آورند و مراقب نمازهاى خویش مى باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر در تعقیب بحثى که در باره کتاب آسمانى یهود در آیه گذشته عنوان شد در اینجا به قرآن که یک کتاب دیگر آسمانى است اشاره میشود، و در حقیقت ذکر تورات مقدمه اى است براى ذکر قرآن تا تعجب و وحشتى از نزول یک کتاب آسمانى ، بر یک بشر، نکنند. نخست مى گوید: این کتابى است که ما آن را نازل کردیم (و هذا کتاب انزلناه ). کتابى است بسیار پر برکت ، زیرا سرچشمه انواع خیرات و نیکیها و پیروزیها است (مبارک ). به علاوه کتبى را که پیش از آن نازل شده اند همگى تصدیق مى کند (مصدق الذى بین یدیه ). منظور از اینکه قرآن کتب مقدسه پیشین را تصدیق مى کند آن است که تمام نشانه هائى که در آنها آمده است بر آن تطبیق مى نماید. و به این ترتیب دو نشانه بر حقانیت قرآن در دو جمله گذشته بیان گردیده یکى وجود نشانه هائى که در کتب پیشین از آن خبر داده شده ، و دیگر محتواى خود قرآن که هر گونه خیر و برکت و وسیله سعادت در آن آمده است ، بنابراین هم از نظر محتوا و هم از نظر اسناد و مدارک تاریخى نشانه هاى حقانیت در آن آشکار است . سپس هدف نزول قرآن را چنین توضیح مى دهد که آن را فرستادیم تا ام القرى (مکه ) و تمام آنها که در گرد آن هستند، انذار کنى و به مسؤلیتها و وظائفشان آگاه سازى (و لتنذر ام القرى و من حولها) و از آنجا که انذار یعنى توجه دادن به مسؤلیتها و ترساندن از ترک وظائف مهمترین برنامه قرآن مخصوصا در برابر اشخاص سرکش و طغیانگر است تنها به این قسمت اشاره شده است . و در پایان آیه مى گوید: کسانى که به روز رستاخیز و حساب و پاداش اعمال ایمان دارند به این کتاب ایمان خواهند آورد و مراقب نمازهاى خود خواهند بود (و الذین یؤ منون بالاخرة یؤ منون به و هم على صلوتهم یحافظون)
نکته ها در اینجا به چند مطلب باید توجه داشت : ۱ - اسلام یک آئین جهانى است آیات مختلف قرآن به خوبى گواهى مى دهد که اسلام یک آئین جهانى است ، تعبیراتى مانند لانذرکم به و من بلغ (هدف من این است که همه شما و کسانى را که سخنم به آنها میرسد با قرآن انذار کنم ) (انعام - 19) و ان هو الا ذکرى للعالمین (این قرآن وسیله تذکر جهانیان است ) (انعام - 90)و قل یا ایها الناس انى رسول الله الیکم جمیعا (بگو اى مردم ! من رسول خدا به سوى همه شما هستم ) (اعراف 158) و امثال آن که در قرآن فراوان است گواه این حقیقت است و جالب اینکه بسیارى از این آیات در مکه یعنى در آن موقع که هنوز اسلام از محیط این شهر تجاوز نکرده بود نازل گردید. ولى با توجه به آیه مورد بحث این سؤال پیش مى آید که چگونه هدف بعثت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) انذار و هدایت مردم مکه و کسانى که پیرامون آن هستند ذکر شده ؟ آیا این با جهانى بودن اسلام منافات ندارد؟
اتفاقا این ایراد از بعضى از یهود و بعضى دیگر از پیروان مذاهب دیگر نقل شده است و به گمان خود حربه محکمى در برابر جهانى بودن اسلام یافته اند که آنرا در منطقه خاصى ، محدود مى سازد (یعنى مکه و اطراف مکه ).
پاسـخ : این ایراد با توجه به دو نکته کاملا روشن میشود، و نه تنها این آیه منافات با جهانى بودن اسلام ندارد بلکه مى توان گفت یکى از دلائل جهانى بودن آن است : ۱ - قریه در زبان قرآن ، به معنى هر گونه آبادى است اعم از اینکه شهر بزرگ باشد و یا کوچک و یا روستا، مثلا در سوره یوسف از زبان برادران و در مقابل پدر چنین میخوانیم : و اسئل القریة التى کنا فیها: از قریه اى که در آن بودیم سؤ ال کن و میدانیم که این سخن را پس از بازگشت از پایتخت مصر و ماجراى توقیف برادر آنها بنیامین از طرف دستگاه عزیز مصر بوده است ، و همچنین میخوانیم : و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض : اگر مردمى که در آبادیهاى روى زمین زندگى میکنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند برکات از آسمان و زمین بر آنها خواهیم گشود بدیهى است منظور در اینجا خصوص روستاها نیست بلکه همه نقاط مسکونى جهان را شامل مى شود. از طرف دیگر در روایات متعددى مى خوانیم خشکیهاى زمین از زیر خانه کعبه گسترده شدند، و از آن بنام دحو الارض (گسترش زمین ) یاد شده است . این را نیز میدانیم که در آغاز بر اثر بارانهاى سیلابى تمام کره زمین از آب پوشیده بود، آبها تدریجا فرو نشستند و در نقاط پست زمین قرار گرفتند و خشکیها تدریجا از زیر آب ، سر بر آوردند، طبق روایات اسلامى نخستین نقطه اى که از زیر آب سر بر آورد، سرزمین مکه بود. و اگر ارتفاع این سرزمین در حال حاضر بلندترین ارتفاع زمینهاى دنیا نیست هیچگونه منافاتى با این سخن ندارد، زیرا از آن روز صدها ملیون سال میگذرد و تاکنون وضع نقاط روى زمین به کلى دگرگون شده ، بعضى از کوهها در اعماق اقیانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقیانوسها تبدیل به قله کوه شده است و این از مسلمات علم زمین شناسى و جغرافیاى طبیعى است . ۲ - کلمه ام همانطور که سابق نیز گفتیم به معنى اصل و اساس و ابتداء و آغاز هر چیزى است . با توجه به آنچه گفته شد روشن مى شود که اگر به مکه ام القرى مى گویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکى هاى روى زمین است و بنابراین و من حولها (کسانى که پیرامون آن هستند) تمام مردم روى زمین را شامل مى شود. آیات گذشته پیرامون جهانى بودن اسلام نیز این تفسیر را تایید میکند، همچنین نامه هاى فراوانى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى زمامداران بزرگ دنیا مانند کسرى و قیصر نوشت و شرح آن در جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 452 گذشت گواه دیگرى بر این موضوع میباشد. ۲- ارتباط ایمان به قرآن و ایمان به آخرت در آیه فوق مى خوانیم : کسانى که ایمان به آخرت دارند، به قرآن ایمان مى آورند، یعنى میدانند این جهان مقدمه اى است براى جهان دیگر، و همانند مزرعه و یا دانشگاه و یا تجارتخانه است ، و در هر حال بدون یک سلسله قوانین و برنامه ها و آئین نامه و فرستادن انبیا رسیدن به آن هدف عالى و آماده شدن براى آن روز ممکن نیست . و به تعبیر دیگر با اینکه خداوند انسان را براى تکامل در این جهان فرستاده و منزلگاه اصلى او جهان دیگر است ، اگر پیامبران و کتب آسمانى براى او نفرستد نقض غرض کرده است و به این ترتیب از ایمان به خدا و معاد، ایمان به نبوت انبیاء و کتب آسمانى نتیجه گرفته مى شود. (دقت کنید) ۳- اهمیت نماز در آیه فوق از میان تمام دستورات دینى تنها اشاره به نماز شده است و همانطور که میدانیم نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است و به همین دلیل از همه عبادات برتر و بالاتر است ، و به عقیده بعضى هنگام نزول این آیات تنها فریضه اسلامى همین نماز بود.
آیتالله امام خامنهای: «ولایت علیبنابیطالب یعنی چه؟ یعنی در افکارت پیرو علی باشی، در افعالت پیرو علی باشی، تو را با علیبنابیطالب علیهالسلام رابطهای نیرومند، مستحکم، خللناپذیر پیوند زده باشد، از علی جدا نشوی، این معنای ولایت است. خوب فهمیدید ولایت چیست؟ اینجاست که میفهمیم معنای این حدیث را: «وَلایَةُ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ حِصنی» ولایت علیبنابیطالب حصن و حصار من است ـ از قول خدا ـ «فَمَن دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِن عَذابِی» هر که داخل این حصار شد، از عذاب خدا مصون و مأمون خواهد ماند. بسیار حرف جالبیست. یعنی چه؟ یعنی مسلمانها، پیروان قرآن، اگر هم از لحاظ فکر و اندیشه و هم از لحاظ عمل و تلاش و فعالیت، متصل به علیبنابیطالب باشند، از عذاب خدا مصون و محفوظند. مگر جز این است؟ مگر غیر از این است؟ اگر علیبنابیطالب امروز شناخته بشود، بعد که شناخته شد، بنده و جنابعالی مثلش عمل کنیم، آنوقت ولایت پیدا میکنیم؛ ولایت یعنی این.» جلسه ۲۴، کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
تمسک به ولایت امیرالمؤمنین
حضرت آیتالله امام خامنهای: «یک عدهای خیال میکنند ولایت ائمه، یعنی فقط ائمه را دوست بداریم و چقدر اشتباه میکنند؛ چقدر اشتباه میکنند! فقط دوست داشتن نیست و الا مگر در عالَم اسلام کسی پیدا میشود که ائمه معصومینِ خاندان پیغمبر را دوست ندارد؟ پس همه ولایت دارند؟ ... نه آقا! ولایت غیر از این حرفهاست. ولایت بالاتر از اینهاست، که ولایت علیبنابیطالب و ولایت ائمه را اگر فهمیدیم چیست، آنوقت حق داریم به خودمان برگردیم، ببینیم آیا ما ولایت داریم یا نه؟ آنوقت اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه را به دست بیاوریم... همیشه در ایام عید غدیر، معمول است این را میخوانند مردم: «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» بنده به دوستانم غالباً اینجور میگویم، میگویم نگویید «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا»، میترسم دروغ باشد، بگویید: «اَللّهُمَّ اجعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» خدایا ما را از متمسکین به ولایت قرار بده.»
انسان ۲۵۰ ساله | امام کاظم علیهالسلام و مبارزه با زره تقیه
حضرت آیت اللهدامام خامنه ای: یکی از نزدیکان امام میگوید دیدم در اتاق خصوصی موسیبنجعفر سه چیز است: شمشیری هست که نشان میدهد هدف، جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونتبارِ رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف، این است؛ میخواهیم به زندگی قرآن برسیم با این وسائل و این سختیها را هم تحمل کنیم. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانهی زیبائی است! خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۴/۰۱/۲۳
گاهی فضیلت جانبازان از شهدا بیشتر است یکوقت در مورد جانبازها فکر میکردم، که به نظرم رسید گاهی فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسی است که بعد از آنکه قسمتی از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضای شهیدی را با خودش همراه کرد و در بقیهی مدت زندگی و عمرش هم متقی و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خدای متعال در مورد اینگونه از مجروحین جنگ در قرآن میفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». کلمهی «عظیم» در پایان این آیهی شریفه، قابل تأمل است. سخنرانی در مراسم بیعت گروه کثیری از جانبازان ۲۸/۰۴/۱۳۶۸
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار:
ای مردم بیدار شوید که وقت تنگ است و آن روزی که ما پرونده اعمال خود روبرو شویم نزدیک است. ای انسانها جنگی دوباره رخ داده جنگی بس خطرناک تر از جنگ نظامی. درجنگ دیروز ما خمپارهها، موشکها، هواپیماها، تانکها و گلولهها دیده میشدند. اما در جنگ امروز آنها نامرئی هستند و قدرت تخریب آنها چندین برابر شده. امروز همه آنها بر امواج ماهوارهای سوارمیشوند و روی گیرندههای تلویزیونهای ما مینشینند و بدون اینکه خودما احساس کنیم جوانان مارازجرکش میکنند. خشاب گلولههای امروزکاست نوارهایی است که از آن دوردستها شلیک میشوند و تمامی این گلولهها درقلب جوانهای ما جای میگیرد و آنها را ازپای در میآورد ...
شهید صفرعلی آقکندی
شهید رضا آلاچمنی
شهید محمد اقایی
شهید مدافع حرم شهید محمد مهدی حسان ابوحمدان (هیثم)
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
پروردگارا وجود پُر خیر این نعمت عظمی و شخصیت والا ،رهبر حکیم ، متوسم و معظم ، فقیهی جامع الشرایط ، عارف ، زاهد ، متقی و افضل از انبیاء بنی اسرائیل ، که امید و ارامش میلیونها انسان موحد و مظلوم ومستضعف در سراسر جهان است را تا ظهور حجتت. منجی عالم ، انسان کامل ،حضرت حجت بن الحسن العسکری( روحی فداه ) از جمیع بلیات ارضی و سماوی و کید نفاق جدید و حسادت حسودان و دشمنان داخلی و خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی، حفظ بفرما، آمین رب العالمین س.م.ر
مقدمه: از سوره هاى مكى و داراى 165 آيه مى باشد سوره انعام سوره مبارزه با انواع شرك و بت پرستى گفته مى شود اين سوره شصت و نهمين سوره اى است كه در مكه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل گرديد، ولى در چند آيه از آن گفتگو است كه بعضى معتقدند اين چند آيه در مدينه نازل شده است ، اما از رواياتى كه از طريق اهل بيت به ما رسيده استفاده مى شود كه يكى از امتيازات اين سوره آن است كه تمام آياتش يكجا نازل شده است و بنابراين همه آن مكى خواهد بود. هدف اساسى اين سوره ، همانند ساير سوره هاى مكى ، دعوت به اصول سه گانه توحيد و نبوت و معاد است ، ولى بيش از همه روى مساله يگانه پرستى و مبارزه با شرك و بت پرستى دور مى زند، به طورى كه در قسمت مهمى از آيات اين سوره روى سخن به مشركان و بت پرستان است ، و به همين مناسبت گاهى رشته بحث به اعمال و كردار و بدعتهاى مشركان مى كشد. در هر صورت تدبر و انديشه در آيات اين سوره كه آميخته با استدلالات زنده و روشنى است ، روح توحيد و خدا پرستى را در انسان زنده كرده ، و پايه هاى شرك را ويران مى سازد، و شايد به خاطر همين بهم پيوستگى معنوى و اولويت مساله توحيد بر ساير مسائل بوده كه همه آيات آن يكجا نازل گرديده است . و نيز به خاطر همين موضوع است كه در رواياتى كه پيرامون فضيلت اين سوره نازل شده كرارا مى خوانيم سوره انعام را هفتاد هزار فرشته ، به هنگام نزول بدرقه كردند، و كسى كه آن را بخواند (و در پرتو آن روح و جانش از سرچشمه توحيد سيراب گردد) تمام آن فرشتگان براى او آمرزش مى طلبند!. دقت در آيات اين سوره ميتواند روح نفاق و پراكندگى را از ميان مسلمانان برچيند، گوشها را شنوا، و چشمها را بينا و دلها را دانا سازد. ولى عجيب اين است كه بعضى از اين سوره ، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مى كنند، و جلسات عريض و طويلى براى ختم انعام وحل مشكلات شخصى و خصوصى خود با تشريفات ويژهاى تشكيل مى دهند كه بنام جلسات ختم انعام ناميده مى شود، مسلما اگر در اين جلسات به محتواى سوره دقت شود، نه تنها مشكلات شخصى ، مشكلات عمومى مسلمانان نيز حل خواهد شد، اما افسوس كه بسيارى از مردم به قرآن به عنوان يك سلسله اوراد كه داراى خواص مرموز و ناشناخته است مى نگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمى انديشند، در حالى كه قرآن سراسر درس است و مكتب ، برنامه است و بيدارى ، رسالت است و آگاهى .
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱و۲
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى خلق السماوات و الا رض و جعل الظلمات و النور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون (۱) هو الذى خلقكم من طين ثم قضى اءجلا و اءجل مسمى عنده ثم اءنتم تمترون (۲)
ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد و ظلمتها و نور را ايجاد كرد، اما كافران براى پروردگار خود شريك و شبيه قرار مى دهند (با اينكه دلايل توحيد و يگانگى او در آفرينش جهان آشكار است ). ۲- او كسى است كه شما را از گل آفريد سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد) و اجل حتمى نزد او است (و او از آن آگاه است ) با اين همه شما (مشركان در توحيد و يگانگى يا قدرت او) ترديد مى كنيد.
تفسیر اين سوره با حمد و ستايش پروردگار آغاز شده است . نخست از طريق آفرينش عالم كبير (آسمان و زمين ) و نظامات آنها، و سپس از طريق آفرينش عالم صغير يعنى انسان ، مردم را متوجه اصل توحيد مى سازد و ابتدا مى گويد: حمد و سپاس براى خدائى است كه آسمانها و زمين را آفريد (الحمد لله الذى خلق السماوات و الارض ). خداوندى كه مبدء نور و ظلمت و بر خلاف عقيده دوگانه پرستان ، آفريننده همه چيز است (و جعل الظلمات و النور). اما مشركان و كافران به جاى اينكه از اين نظام واحد درس توحيد بياموزند براى پروردگار خود شريك و شبيه مى سازند (ثم الذين كفروا بربهم يعدلون ) قابل توجه اينكه عقيده مشركان را با كلمه ثم كه در لغت عرب براى ترتيب با فاصله است ذكر كرده و اين نشان مى دهد كه در آغاز، توحيد به عنوان يك اصل فطرى و عقيده عمومى و همگانى بشر بوده است و شرك بعدا به صورت يك انحراف از اين اصل فطرى به وجود آمده . اما در اينكه چرا درباره آفرينش زمين و آسمان ، كلمه خلق به كار رفته ، و در مورد نور و ظلمت كلمه جعل مفسران ، سخنان گوناگونى دارند، ولى آنچه نزديكتر به ذهن مى رسد اين است كه خلقت درباره اصل وجود چيزى است و جعل درباره خواص و آثار و كيفياتى است كه به دنبال آنها وجود پيدا مى كند و از آنجا كه نور و ظلمت جنبه تبعى دارد از آن تعبير به جعل شده است . جالب توجه اينكه در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) در تفسير اين آيه چنين نقل شده است كه فرمود: اين آيه در حقيقت به سه طايفه از منحرفان پاسـخ مى گويد، اول به ماديها كه جهان را ازلى مى پنداشتند و منكر خلق و آفرينش بودند، دوم به دوگانه پرستانى كه نور و ظلمت را دو مبدء مستقل مى دانستند، سوم رد بر مشركان عرب كه براى خدا شريك و شبيه قائل بودند. آيا ظلمت از مخلوقات است ؟ از آيه بالا استفاده مى شود، همانطور كه نور مخلوق خداوند است ، ظلمت هم آفريده او است ، در حالى كه معروف در ميان فلاسفه و دانشمندان علوم طبيعى اين است كه ظلمت چيزى جز عدم نور نيست ، و اين را مى دانيم كه نام مخلوق بر معدوم نمى توان گذاشت ، بنابراين چگونه آيه مورد بحث ، ظلمت را جزء مخلوقات خداوند بشمار آورده است ؟! در پاسـخ اين ايراد مى توان گفت : اولا ظلمت هميشه به معناى ظلمت مطلق نيست ، بلكه ظلمت غالبا به معناى نور بسيار كم و ضعيف در برابر نور فراوان و قوى بكار مى رود، مثلا همه مى گوئيم شب ظلمانى با اينكه مسلم است ، در شب ، ظلمت مطلق نيست ، بلكه همواره ظلمت شب آميخته با نور كم رنگ ستارگان يا منابع ديگر نور ميباشد، بنابراين مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى نور قوى و ديگرى نور بسيار ضعيف است ، قرار داد و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است . و ثانيا درست است كه ظلمت مطلق يك امر عدمى است ، اما امر عدمى هنگامى كه در شرائط خاصى واقع شود، حتما از يك امر وجودى سرچشمه ميگيرد يعنى كسى كه ظلمت مطلق را در شرائط خاصى براى اهداف معينى بوجود مى آورد حتما بايد از وسائل وجودى استفاده كند، مثلا ما ميخواهيم در لحظه معينى اطاق را براى ظاهر كردن عكسى تاريك كنيم ناچاريم جلوى نور را بگيريم تا ظلمت در اين لحظه معين بوجود آيد، چنين ظلمتى مخلوق است (مخلوق بالتبع ). و به اصطلاح عدم مطلق گرچه مخلوق نيست ، اما عدم خاص سهمى از وجود دارد و مخلوق مى باشد. نور رمز وحدت و ظلمت رمز پراكندگى است نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه در آيات قرآن ، نور با صيغه مفرد آورده شده و ظلمت به صورت جمع (ظلمات ). ممكن است اين تعبير اشاره لطيفى به اين حقيقت باشد كه ظلمت (اعم از حسى و معنوى ) همواره سرچشمه پراكندگيها و جدائيها و دور افتادنها است ، در صورتى كه نور رمز وحدت و اجتماع مى باشد. بسيار با چشم خود ديده ايم كه در يك شب تابستانى ، چراغى در وسط حياط يا بيابان روشن مى كنيم ، در مدت كوتاهى همه گونه حشرات گرد آن جمع مى شوند و در واقع مجمعى از زندگى را در اشكال متنوع تشكيل ميدهند، اما هنگامى كه آن را خاموش كنيم هر كدام به طرفى ميروند و پراكنده مى گردند، در مسائل معنوى و اجتماعى نيز همينگونه است ، نور علم و قرآن و ايمان مايه وحدت ، و ظلمت جهل و كفر و نفاق موجب پراكندگى است . گفتيم اين سوره براى تحكيم پايه هاى خدا پرستى و توحيد در دلها نخست انسان را متوجه عالم كبير مى سازد، و در آيه بعد توجه به عالم صغير يعنى انسان مى دهد و در اين مورد به شگفت انگيزترين مساله يعنى آفرينش او از خاك و گل اشاره كرده مى فرمايد: او است خدائى كه شما را از گل آفريد (هو الذى خلقكم من طين ).
درست است كه آفرينش ما از پدران و مادرانمان بوده است ، نه از خاك ولى چون آفرينش انسان نخستين از خاك و گل بوده است ، درست است كه به ما نيز چنين خطابى بشود.سپس به مراحل تكاملى عمر انسان اشاره كرده مى گويد: پس از آن مدتى را مقرر ساخت كه در اين مدت انسان در روى زمين پرورش و تكامل پيدا كند (ثم قضى اجلا).اجل در اصل به معنى مدت معين است ، و قضاء اجل به معنى تعيين مدت و يا به آخر رساندن مدت است ، اما بسيار ميشود، كه به آخرين فرصت نيز اجل گفته مى شود، مثلا مى گويند اجل دين فرا رسيده است يعنى آخرين موقع پرداخت بدهى رسيده است ، و اينكه به فرا رسيدن مرگ نيز اجل مى گويند به خاطر اين است كه آخرين لحظه عمر انسان در آن موقع است .سپس براى تكميل اين بحث مى گويد: اجل مسمى در نزد خدا است (و اجل مسمى عنده ).و بعد ميگويد شما افراد مشرك درباره آفريننده اى كه انسان را از اين اصل بى ارزش يعنى گل آفريده و از اين مراحل حيرت انگيز و حيرت زا گذرانده است شك و ترديد به خود راه ميدهيد، موجودات بى ارزشى همچون بتها را در رديف او قرار داده ، يا در قدرت پروردگار بر رستاخيز و زنده كردن مردگان شك و ترديد داريد. (ثم انتم تمترون ). اجل مسمى چيست ؟ شك نيست كه كلمه اجل مسمى و اجلا در آيه به دو معنى است و اينكه بعضى هر دو را به يك معنى گرفته اند با تكرار كلمه اجل مخصوصا با ذكر قيدمسمى در دفعه دوم به هيچوجه سازگار نيست .لذا مفسران درباره تفاوت اين دو، بحثها كرده اند اما از آنچه بقرينه ساير آيات قرآن و همچنين رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده استفاده مى شود تفاوت اين دو در آن است كه اجل به تنهائى به معنى عمر و وقت و مدت غير حتمى ، و اجل مسمى به معنى عمر و مدت حتمى است ، و به عبارت ديگر اجل مسمى مرگ طبيعى و اجل مرگ زودرس است .توضيح اينكه : بسيارى از موجودات از نظر ساختمان طبيعى و ذاتى استعداد و قابليت بقاء براى مدتى طولانى دارند، ولى در اثناء اين مدت ممكن است موانعى ايجاد شود كه آنها را از رسيدن به حد اكثر عمر طبيعى باز دارد، مثلا يك چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ، ممكن است مثلا بيست ساعت استعداد روشنائى داشته باشد، اما وزش يك باد شديد و ريزش باران و يا عدم مراقبت از آن سبب مى شود كه عمر آن كوتاه گردد.در اينجا اگر چراغ با هيچ مانعى برخورد نكند و تا آخرين قطره نفت آن بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسيده است و اگر موانعى قبل از آن باعث خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غير حتمى ميگوئيم .در مورد يك انسان نيز چنين است اگر تمام شرائط براى بقاى او جمع گردد و موانع بر طرف شود ساختمان و استعداد او ايجاب مى كند كه مدتى طولانى - هر چند اين مدت بالاخره پايان وحدى دارد - عمر كند، اما ممكن است بر اثر سوء تغذيه يا مبتلا شدن به اعتيادات مختلف و يا دست زدن به خودكشى يا ارتكاب گناهان خيلى زودتر از آن مدت بميرد، مرگ را در صورت اول اجل حتمى و در صورت دوم اجل غير حتمى مى نامند.و به تعبير ديگر اجل حتمى در صورتى است كه ما به مجموع علل تامه بنگريم و اجل غير حتمى در صورتى است كه تنها مقتضيات را در نظر بگيريم .با توجه به اين دو نوع اجل بسيارى از مطالب روشن ميشود، از جمله اينكه در روايات مى خوانيم صله رحم عمر را زياد و يا قطع رحم عمر را كم مى كند (منظور از عمر و اجل در اين موارد اجل غير حتمى است ).و يا اينكه در آيه اى مى خوانيم فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لايستقدمون : هنگامى كه اجل آنها فرا رسد نه ساعتى به عقب ميافتد و نه جلو در اينجا منظور از اجل همان مرگ حتمى است .بنابراين آيه مزبور تنها مربوط به موردى است كه انسان به عمر نهائى خود رسيده است ، و اما مرگهاى پيشرس را به هيچ وجه شامل نمى شود.و در هر صورت بايد توجه داشت كه هر دو اجل از ناحيه خدا تعيين مى شود يكى بطور مطلق و ديگرى به عنوان مشروط و يا معلق ، درست مثل اينكه مى گوئيم : اين چراغ بعد از بيست ساعت بدون هيچ قيد و شرط خاموش مى شود و نيز مى گوئيم اگر طوفانى بوزد بعد از دو ساعت ، خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها نيز چنين است ميگوئيم خداوند اراده كرده است كه فلان شخص يا ملت پس از فلان مقدار عمر بطور قطع از ميان برود و نيز ميگوئيم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگارى و تنبلى را پيشه كنند در يك سوم آن مدت از بين خواهند رفت ، هر دو اجل از ناحيه خدا است يكى مطلق و ديگرى مشروط.از امام صادق (عليه السلام ) در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: هما اجلان اجل محتوم و اجل موقوف : اين اشاره به دو نوع اجل است ، اجل حتمى و اجل مشروط و در احاديث ديگرى كه در اين زمينه وارد شده تصريح گرديده است كه اجل غير حتمى (مشروط) قابل تقديم و تاخير است و اجل حتمى قابل تغيير نيست (نور الثقلين جلد اول صفحه 504 ).
و هو الله فى السماوات و فى الارض يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون(۳)
ترجمه : ۳ - او است خداوند در آسمانها و در زمين ، پنهان و آشكار شما را مى داند و از آنچه (انجام مى دهيد و) به دست مى آوريد با خبر است .
تفسیر در اين آيه براى تكميل بحث گذشته در زمينه توحيد و يگانگى خدا و پاسـخ گفتن به كسانى كه براى هر دسته اى از موجودات خدائى قائلند و مى گويند خداى باران ، خداى جنگ ، خداى صلح ، خداى آسمان و مانند آن چنين مى گويد: او است خداوندى كه الوهيتش بر تمام آسمانها و زمين حكومت مى كند (و هو الله فى السماوات و فى الارض ) (۱). يعنى با توجه به اينكه خالق همه چيز او است ، مدبر و اداره كننده همه نيز او ميباشد. - زيرا حتى مشركان جاهليت خالق و آفريدگار را( الله ) ميدانستند ولى تدبير و تصرف را براى بتها قائل بودند. آيه به آنها پاسـخ ميدهد: كسى كه خالق است ، تدبير و تصرف در همه جا نيز به دست او است . اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه خداوند در همه جا حاضر است ، در آسمانها و در زمين و جائى از او خالى نيست ، نه اينكه جسم باشد و مكان داشته باشد بلكه احاطه به همه مكانها دارد. بديهى است كسى كه در همه جا حكومت مى كند و تدبير همه چيز بدست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانيها را ميداند، و لذا در جمله بعد مى گويد: چنين پروردگارى پنهان و آشكار شما را ميداند و نيز از آنچه انجام ميدهيد با خبر است (يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون ). ممكن است گفته شود سر و جهر در آيه اعمال انسانها و نيات آنها را نيز شامل ميشود، بنابراين نيازى به ذكر ما تكسبون (انجام ميدهيد) نيست . ولى بايد توجه داشت كه كسب به معنى نتيجه هاى عمل و حالات روحى حاصل از اعمال خوب و بد است ، يعنى او هم از اعمال و نيات شما با خبر است ، و هم از اثراتى كه اين اعمال در روح شما ميگذارد، و در هر حال ذكر اين جمله براى تاكيد در مورد اعمال انسانها است .
و ما تاتيهم من ءاية من ءايات ربهم إلا كانوا عنها معرضين (۴) فقد كذبوا بالحق لما جاءهم فسوف يأ تيهم اءنبؤا ما كانوا به يستهزءون(۵)
ترجمه : ۴- هيچ نشانه و آيه اى از آيات پروردگارشان به آنها نميرسد مگر اينكه از آن روى ميگردانند !. ۵- آنان حق را هنگامى كه سراغشان آمد، انكار كردند ولى به زودى خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنان ميرسد (و از نتائج كار خود آگاه مى شوند).
تفسیر گفتيم در سوره انعام روى سخن بيشتر با مشركان است ، و قرآن به انواع وسائل براى بيدارى و آگاهى آنها متوسل ميشود، اين آيه و آيات فراوانى كه بعد از آن مى آيد در تعقيب همين موضوع است . در اين آيه به روح لجاجت و بي اعتنائى و تكبر مشركان در برابر حق و نشانه هاى خدا اشاره كرده ، مى گويد: آنها چنان لجوج و بى اعتنا هستند كه هر نشانه اى از نشانه هاى پروردگار را ميبينند، فورا از آن روى برمى گردانند. (و ما تاتيهم من آية من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين ) يعنى ابتدائى ترين شرط هدايت و راهيابى كه تحقيق و جستجوگرى است در آنها وجود ندارد، نه تنها شور و عشق يافتن حق در وجود آنان نيست كه همانند تشنگانى كه به دنبال آب ميدوند در جستجوى حق باشند، بلكه اگر چشمه آبى زلال بر در خانه آنها بجوشد صورت از آن برگردانده و اصلا به آن نگاه نمى كنند، حتى اگر اين آيات از طرف پروردگار آنها باشد (ربهم ) و به منظور تربيت و تكامل خود آنها نازل گردد! اين روحيه منحصر به دوران جاهليت و مشركان عرب نبوده ، الان هم بسيارى را ميبينيم كه در يك عمر شصت ساله حتى ، زحمت يكساعت تحقيق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمى دهند، سهل است اگر كتاب و نوشته اى در اين زمينه به دست آنها بيفتد به آن نگاه نميكنند، و اگر كسى با آنها در اين باره سخن گويد، گوش فرا نميدهند، اينها جاهلان لجوج و بيخبرى هستند كه ممكن است گاهى در كسوت دانشمند ظاهر شوند! سپس به نتيجه اين عمل آنها اشاره كرده و مى گويد: نتيجه اين شد كه آنها حق را به هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند در حالى كه اگر در آيات و نشانه هاى پروردگار دقت مى نمودند، حق را بخوبى ميديدند و مى شناختند و باور مى كردند (فقد كذبوا بالحق لما جائهم ). (و نتيجه اين تكذيب را بزودى دريافت خواهند داشت ، و خبر آنچه را بباد مسخره گرفتند به آنها مى رسد) (فسوف ياتيهم انباء ما كانوا به يستهزئون ) در دو آيه فوق در حقيقت اشاره به سه مرحله از كفر شده كه مرحله به مرحله تشديد ميگردد، نخست مرحله اعراض و روى گردانيدن ، سپس مرحله تكذيب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره كردن حقايق و آيات خدا. اين امر نشان كه انسان در طريق كفر در يك مرحله متوقف نميشود بلكه هر چه پيش ميرود بر شدت انكار و عداوت و دشمنى با حق و بيگانگى از خدا مى افزايد. منظور از تهديد كه در آخر آيه ذكر شده ، اين است كه در آينده دور يا نزديك عواقب شوم بى ايمانى دامن آنها را در دنيا و آخرت خواهد گرفت ، آيات بعد نيز شاهد اين تفسير است .
متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایهی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و 180 درجه بر خلاف خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید. 1399/12/25
سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند ... 1400/08/30
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید
یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت: رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنهای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشکهای هستهای نیستند و آنها را نمیسازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.
از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت: هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...
در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید میکنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمیگوید و اظهارات خود را جعل نمیکند. پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد شد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟
در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است. اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند. در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد. ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.
در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد. 1 پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 2 پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 3 پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد. به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند. یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هستهای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمبهای هستهای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است. توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.
خلاصه تحلیل: وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.
این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
پنجاه خصلت از خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(صلیاللهعلیهوالهوسلم)
بيشک تأسي به سيره و سنت آن حضرت بر اساس آيه کريمه «و لکم في رسولالله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در اين مطلب به آن اشاره شده، راهگشاي مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
۱-هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت
۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.
۳-نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.
۴-هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵-وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.
۶-با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.
۷-هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.
۸-هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.
۹-چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰-سکوتي طولاني داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود.
۱۱-هرگاه با کسي، هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد.
۱۲-چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت و رو به او مي نشست.
۱۳-با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمي خاست.
۱۴-در مجلسي نمي نشست و برنمي خاست مگر با ياد خدا.
۱۵-هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مي نشست نه در صدر آن.
۱۶-در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهي مي کرد.
۱۷-هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد.
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹-اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت.
۲۰-اگر از کسي خطايي صادر مي گشت آن را نقل نمي کرد.
۲۱-کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي کرد.
۲۲-هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد.
۲۳-هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگويد.
۲۴-پاسخ به سوالي را چند مرتبه تکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵-چون سخن ناصواب از کسي مي شنيد نمي فرمود: «چرا فلاني چنين گفت» بلکه مي فرمود:«بعضي مردم را چه مي شود که چنين ميگويند؟»
۲۶-با فقرا زياد نشست و برخاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد.
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.
۲۸-هديه را قبول مي کرد اگرچه به اندازه يک جرعه شير بود.
۲۹-بيش از همه صله رحم به جا مي آورد.
۳۰-به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد.
۳۱-کار نيک را تحسين و تشويق مي فرمود و کار بد را تقبيح مي نمود و از آن نهي مي کرد.
۳۲-آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود و مکرر ميگفت هرآنچه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند.
۳۳-هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول مي کرد.
۳۴-هرگز کسي را حقير نمي شمرد.
۳۵-هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند.
۳۶-هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد.
۳۷-هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد.
۳۸-از شر مردم برحذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود.
۳۹-هرگز مذمت مردم را نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت.
۴۰-بر جسارت ديگران صبر مي فرمود و بدي را به نيکي جزا مي داد.
۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.
۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.
۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.
۴۴-با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.
۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
۴۶-ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد.
۴۷-وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.
۴۸-هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد به دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد.
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسي پيش او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد.
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکي گريه مي کرد نمازش را کوتاه مي کرد.
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید، حتی شستن ظرفی که در آن صبحانه میل نموده اید هر عمل خیری را که نیت کردید انجامش را به تاخیرنیاندازید، وعده ندهید اما اگر وعده ای دادید حتما وفای به عهد داشته باشید، هر قولی که به خدا ویا به بنده اش دادید ، سریعاً انجام دهید، خاصه در منزل وعده های خود به فرزندان را حتما انجام دهید ، ضمن برنامه ریزی برای انجام امور، وتلاش در کارها و امور زندگی ،کار و تحصیل و مطالعه و ورزش و عبادات و اعمال خیر ، تحقق تمام برنامه هایتان ،کوچک یا بزرگ را به خدا بسپارید ،وهر روز بگویید :
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
برای تمام افکار وبرنامه ها با خدا نجوا کنید، در جمع که هستید در دلتان با خدا نجوا کنید درمسیر آهسته ، در خلوت خیلی راحت ،کَاَنَهُ در این عالم فقط خدا هست و یک بنده که شمایید...!
در این روز در سال 201 هـ (1) بنا بر مشهور سالروز شهادت (2) حضرت ولیة الله خاتون خلق جهان، عابده ی زاهده ی کامله ی مستوره حضرت فاطمه معصومه علیها السلام دختر امام موسی کاظم علیه السلام است.
آن حضرت 17 روز پس از ورود به شهر قم، با دلی شکسته و غصّه دار از داغ پدر و فراق برادر، رحلت فرمودند. در عزای آن حضرت شهر قم را یکپارچه غم و ماتم فرا گرفت.
بدن مطهّر آن حضرت را غسل داده کفن کردند، و به طرف باغ موسی بن خزرج _ مکان فعلی حرم مطهّر _ آوردند.
دو سوار نقابدار از بیرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند. آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهّر را دفن کردند و رفتند، و کسی آنان را نشناخت.
موسی بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه علیها السلام نمود، و از بوریا و حصیر سقفی بر روی قبر آن حضرت قرار داد. این بنا بود تا آنکه زینب دختر امام جواد علیه السلام بروی قبر شریف قبّه ای بنا نهاد. سپس جماعتی از دختران ائمه علیهم السلام در آن مکان دفن شدند.
هنگامی که ام ّمحمّد دختر موسی بن محمّد بن علی الرضا علیه السلام فوت کرد، در کنار آن حضرت دفن شد. بعد از آن میمونه خواهر امّ محمّد از دنیا رفت، و آن بزرگوار هم در جنب امّ محمّد دفن شد.
روی این دو قبر یک گنبد دیگر بنا کردند، به گونه ای که دو گنبد چسبیده به هم به روی قبر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و امّ محمّد و میمونه بوده است.
به جز دختران حضرات معصومین علیهم السلام، دو کنیز هم دفن شده اند (3) که در هنگام مرمّت کف حرم مطهّر در زمان ناصر الدّین شاه، روزنه ای به سردابی پیدا می شود و چند زن صالحه، وارد سرداب می شوند.
پیکر پاک میمونه و دو تن از کنیزان را پس از هزار سال تر و تازه مشاهده می کنند. این سرداب جنب سرداب حضرت فاطمه معصومه علیها السلام قرار دارد. (4)
مرحوم نمازی شهادت حضرت معصومه علیها السلام را در 12 ربیع الثانی سال 201 هـ نقل کرده (5) و قول منسوب به شیخ حرّ عاملی رَحِمَهُ الله هشتم شعبان سال 201 هـ است. (6)
امام صادق علیه السلام می فرماید :
«برای خداوند متعال حرمی است و آن مکّه، و برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه، و برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه، و قم کوفه صغیر است. و بهشت دارای هشت در است که سه در آن از قم است.
در آن شهر زنی از اولاد من از دنیا می رود که اسمش فاطمه است، و او دختر موسی بن جعفر علیه السلام است که به شفاعت او تمامی شیعیانم وارد بهشت می شوند. (7)
منابع : 1. منتخب دریای سخن : ص 34. 2. الحیاة السیاسیة للإمام الرضا علیه السلام : ص 428. و ... . 3. تاریخ قم : ص 214 ـ 213. و ... . 4. اجساد جاویدان : ص 105. 5. مستدرک سفینة البحار : ج 8، ص 262. 6. حیات السّت علیهم السلام : ص 11. 7. مجالس المؤمنین : ج 1، ص 83.
پیامی خاص و مهم به مومنین صالح وانقلابی، نسل حاضر در این برهه تاریخی بسیار حساس و تعیین کننده،
وظایف صالحان
وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا: خداوند به مؤمنان و صالحان وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آن پسندیده است و مستقر سازد، ودوران خوف آنان راتبدیل به امنیت نماید و بدون ترس و واهمه ای خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خد ارا گردن ننهند» (سوره نور، آیه ۵۵)
این صالحان که در این آیه به آنها اشاره شده چه کسانی هستند؟ که وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهانی اسلام را هم به دست خواهند گرفت .!
عزیزان، مومنین انقلابی و منتظرین منجی عالم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)؛ این پیام از آن جهت مهم است که در دوران حساسی قرار داریم ولذا در این دوران حساس تک تک ما وظیفه داریم که با یاری انقلاب اسلامی که زمینه ساز ظهور است ،شرایط تحقق ظهور امام عصر سلام الله علیه را فراهم نماییم، ولذا اگر بخواهیم زمینههای ظهور را فراهم کنیم، باید به کمک امام علیه السلام شتافته و با او همگام شویم و نایب عام او ، رهبر این انقلاب و خدمتگزاران حقیقی و انقلابی این انقلاب اسلامی و این دولت مردمی که در حساس ترین دوران بلحاظ شرایط سیاسی و اقتصادی قرار دارد را یاری و حمایت کنیم، مسأله مهم در نزد اهل بصیرت که زمینهسازان ظهور امام عصر علیهالسلام میباشند، این است که اهداف این انقلاب مقدس که مقدمه ساز جهانی شدن اسلام می باشد را با دقت مرور و مورد مطالعه قرار دهند، تا به اهمیت آن واقف شوند و با بصیرت کامل این انقلاب را حفظ و یاری نمایند، ضرورت دارد که ویژگیهای این حکومت و امتیازات آن را از سایر حکومتها بدانیم و همچنین بدانیم که این انقلاب مقدمه ساز حاکمیت دین و قرآن در جهان می باشد و آمال و آرزوهای تمام انبیاء الهی است، و از جمله اهداف آن برقراری امنیت جهانی و حکومتی مبتتی بر بسط وگسترش عدل و عدالت و حاکمیت اخلاق و ارزش های انسانی است.
باید آگاه باشیم که
منجی عالم "امام مهدی" (سلام الله علیه) میآیند تا اهداف پیاده نشده تمام انبیای الهی را به انجام برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا عالیترین مظاهر یک حکومت اسلامی مترقّی و جهان شمول را به جهانیان عرضه کنند، امام مهدی علیه السلام میآیند تا بشر را به کمال و به قله های رفیع انسانیت و عبودیت و بندگی برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا به تمام خواستههای ارزشی و مترقی و معنوی بشر ،بدور ازتمام ناملایمات و ناهنجاریها جامه ، عمل بپوشانند،
امروز و در فرصتی که در این سال پرخیر ۱۴۰۰ برای صالحان پیش آمده ، بر تک تک ملت انقلابی ایران فرض است که در کنار ولی فقیه فرزانه و حکیم و قوای سه گانه و سایر ارگانهای انقلابی، در این نظام مقدس برای رفع موانع تولید و تحقق اهداف گام دوم انقلاب و رسیدن به خودکفایی و رفع فقر و تبعیض و فساد و رفع فاصله طبقاتی و یاری محرومین تا رسیدن به یک عدالت نسبی در تقسیم عادلانه ثروت ملی تلاش کنیم و در این راه همت و جدیت شهیدحاج قاسم را سرلوحه قرار دهیم و موانع و فشارهایی که بر اثر تحریم و سوء مدیریت و اختلاس و معطل کردن کشور به امید بیگانگان و افزایش فاصله طبقاتی و تورم گریبانگیر کشور شده... را از سر راه برداریم و دیگران را نیز در یاری این دولت و حمایت از قشر محروم تشویق و ترغیب کنیم تا جامعه ای را ایجاد کنیم که توجه جهانیان را به این انقلاب مقدس که بستر ظهور منجی عالم حضرت حجت بن الحسن العسکری (سلام الله علیه ) می باشد جلب نماییم ، که این است فلسفه انتظاری که افضل عبادات است،
ملت بزرگوار ایران، خطبا، سخنوران، گویندگان، نویسندگان، اساتید، طلاب، دانشجویان، هنرمندان مسلمان و انقلابی، فیلم سازان دین باور (که دراین قشر دین باور نداریم و اَعَزُ من کبریت الاحمر) هستند، کسبه، کارمند، کارگر، مراجع عظام تقلید،
همه و در راس همه ائمه محترم جمعه و جماعات موظف هستند به نحو احسن این انقلاب را یاری نمایند و بهر طریقی به تحقق اهداف متعالی انقلاب در نماز عبادی سیاسی و انقلابی جمعه با بیان انقلابی ضمن دعوت نمازگزاران به رعایت عدالت و تقوی در جهت تحقق عدالت بدون ملاحطه برخی مسئولین محتاط و محافظ کار که هیچ سابقه ای از مبارزه و مخالفت با فتنه گران در کارنامه خود ندارند، اطلاع رسانی نموده و جامعه و مسئولین امر را در جریان انواع مفاسد قرار دهند ، که این مفسدان و رانت خواران و اختلاس گران ابروی انقلاب و نظام اسلامی و کشور، را خدشه دار کرده اند،
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر واجعلنا من انصاره واعوانیه وشیعته وارزقنا روئیته و خدمته ، آمین رب العالمین،/
در مقیاس با ۸ سال نابودی زیرساختهای کشور و گره زدن همه ی نیازهای استراتزیک به FATF در دوران سیاه وننگین بی تدبیری وامید به بیگانگان ، کارنامه۱۰۰ روز اول دولت جناب سید ابراهیم رئیسی هم بلحاظ کنترل کرونا و واکسیناسیون وهم حضور میدانی در نقاط محروم ، وبویژه ایجاد اشتغال و روشن شدن چراغ تولید با فعال کردن تعداد زیادی از کارخانجات تعطیل شده ، بسیار قابل قبول میباشد، و آن نماینده ای که از نحوه نگارش وبیان باصداقت رئیس جمهور محترم ایراد میگیرد ،برهیچ کسی پوشیده نیست که وی از هم اکنون ۴ سال دوم را به نفع دوست صمیمی خود... در مجلس شورا ، هدف گرفته ، و مصالح و منافع کشور رادر این برهه حساس فدای مصالح جناحی میکند، روز گذشته در گفتگوی تلفنی که با یکی از نمایندگان بسیار پرتلاش داشتم ، اظهار داشتتد تمام وعده هایی که جناب رئیسی در سفرها در این مدت کوتاه داده و میدهند همه پیگیری شده ودر حال تحقق می باشد،
✅درود بر رییس جمهور مردمی ومتواضع و پرتلاش ویاور محرومان آیت الله دکتر سید ابراهیم رییسی ،
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
غسل روز جمعه سنت است و غسل دو عید (فطر و قربان) و غسل داخل شدن به مکه و مدینه و غسل زیارت و غسل احرام و شب اول ماه رمضان و شب هفده و نوزده و بیست و یک و بیست و سوم ماه رمضان این غسل ها سنت است و غسل حیض و جنابت واجب است.
مقطع عاشورا تا اربعین از مقاطع بسیار مهم تاریخ اسلام اگر روز عاشورا اوج مجاهدت و فداکاری جانهای عزیز و بزرگوار بود، دورهی 40 روزهی پس از آن نیز اوج مجاهدت برای تبیین و افشای حقایق بود و این تبیین مجاهدانه امام سجاد، حضرت زینب و جناب امکلثوم و صبر فوقالعاده خاندان پیامبر، مکمل آن فداکاری و موجب ماندگاری قیام کربلا شد. 5 /مهر/ 1400
هجمه تبلیغاتی دشمنان علیه ملت ایران برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی با روشها و ابزارهای مختلف، حرکت تبیینی خنثیکننده هجمههای تبلیغاتی:
شما دانشجویان عزیز که میوه دل ملت و امید واقعی کشور هستید با اهمیت دادن به مسئله تبیین حقایق، هرکدام مانند چراغی اطراف خود را روشن و ابهامزدایی کنید. 5 /مهر/ 1400
مغتنم بودن امکانات ناشی از فضای مجازی و رسانهای برای روشنگری و پاسخ به ابهامات
البته اصل قطعی در قضیه جهاد تبیین و بازگویی حقایق، استفاده از شیوههای اخلاقی و بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیت کامل و استفاده از عواطف انسانی، و پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی است. 5 /مهر/ 1400
امام خامنه ای:
تبیین، خنثیکننده هجمه تبلیغاتی دشمن است؛ دانشجویان روشنگری کنند مجهز بودن جوانان به فکر، عقلانیت و آگاهیهای فراوان، لزوم تقویت روزافزون این ویژگیها:
راه حضرت سیدالشهداء، راه مبارک و شیرینی است که به نتیجه و توفیق قطعی میرسد و شما جوانان انشاءالله خواهید توانست با الهام از این راه و معارف نورانی، کشور را به قلههای سعادت مادی و معنوی برسانید. 5 /مهر/ 1400
گفتن گناه به گناهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جایی هم با زبان تند - در مواردی که مفسدهیی به وجود نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت.
مسألهی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست. مسألهی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است. 1368/10/26
اسلام میخواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و - بالاتر از همه - فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری - بهعنوان یک عضو - حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد.
ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّىِ امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. 1368/10/26
سرباز خط مقدم
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«خانمها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمیگویم. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمیشد.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶
به یاد شهدا ...
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
منجح بن سهم غلام حضرت امام حسن (علیه السّلام)
از مدينه تا كربلا همراه حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود وقتى كه دو سپاه در كربلا روبرو شدند او مردانه جنگيد و به فوز عالى شهادت نايل آمد.
صاحب الحديقة الورديه مى نويسد: «حسّان بن بكر الحنظلى به طرف منجح رفت و او را شهيد كرد. شهادت او در آغاز جنگ بود.»
علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه : خروس در سحر به ذکر (سبوح قدوس) در خروش است ! کم از خروس مباش! چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقاء اوست.
اي كاش نخ فرش شبستان تو باشم يا آجري از گوشه ي ايوان تو باشم
اي كاش سحر وقت اذان بادل عاشق در بند تو و دست بدامان تو باشم
با آه جگر سوز ببوسم در و ديوار گريان تو و جمع شهيدان تو باشم
در صحن و سرايت بزنم دست به سينه مجنون تو و بي سر و سامان تو باشم
اي ماه ترين ماه ترين ماه ترينم اي كاش كه خاك ره و قربان تو باشم
امسال نيامد به سرم گردِ مسيرت صد حيف نشد گرم ز باران تو باشم
گريان غريبي در اين شهر غريبم جامانده ترين خسته و گريان تو باشم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
قلیاف: خاک امپراتوری ایران حکومت فارس نیست؛ تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند رئیس پیشین پارلمان جمهوری باکو: روسها به ایران یورش آوردند و اینجا (باکو) را اشغال کردند. یعنی خاک امپراتوری ایران، حکومت فارس نیست! کمی به مغز و سرتان محکم بزنید
تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند، اینها در نوشتههای تاریخی هم هست بروید بخوانید؛ من یک تاریخدان عادی در آذربایجان (باکو) نمیبینم.میگویند آذریهای ایران استقلالطلباند ستارخان جنگید تا آذربایجان را مستقل کند! اینها همگی دروغ هستند.
ستارخان برای برپایی مجلس در ایران به پا خاست؛ اصلا از این خبرها نبوده است که میخواست آذربایجان را مستقل کند.میگویند ایران را درهم میکوبیم، از این خبرها نیست از این کارها با ایران نمیتوان کرد.
ارتش ایران آنجا ایستاده است و عربستان و امارات از ترس ایران به فکر نزدیک شدن به ایران هستند. ایران ده سال با عراق جنگید؛ پشتیبانیهایی که آمریکا و غیره از عراق کردند و با آن همه کمک کاری پیش نبردند؛ ایران تا پایان هم ایستادگی کرد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه : خروس در سحر به ذکر (سبوح قدوس) در خروش است ! کم از خروس مباش! چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقاء اوست.
ترجمه: ۶۰ ـ آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتاب هاى آسمانى که) بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان آورده اند، ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با این که به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مى خواهد آنان را گمراه کند. و به بیراهه هاى دور دستى بیفکند.
شان نزول یکى از یهودیان «مدینه» با یکى از مسلمانان منافق اختلافى داشت، بنا را بر این گذاشتند که یک نفر را به عنوان داور در میان خود انتخاب کنند. مرد یهودى چون به عدالت و بى نظرى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) اطمینان داشت گفت: من به داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شما راضیم. ولى مرد منافق یکى از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» را انتخاب کرد; زیرا مى دانست مى تواند با هدیه، نظر او را به سوى خود جلب کند، و به این ترتیب، با داورى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مخالفت کرد، آیه شریفه نازل شد و چنین افرادى را شدیداً سرزنش کرد بعضى از مفسران شأن نزول هاى دیگرى نیز در ذیل این آیه نقل کرده اند که نشان مى دهد، بعضى از تازه مسلمان ها، طبق عادت زمان جاهلیت، در آغاز اسلام داورى هاى خود را نزد دانشمندان یهود، و یا کاهنان مى بردند، آیه فوق نازل شد و شدیداً آنها را نهى کرد.
تفسیر آیه فوق در واقع مکمل آیه گذشته است; زیرا آیه پیش، مؤمنان را به اطاعت فرمان خدا، پیامبر و اولوا الامر و به داورى طلبیدن کتاب و سنت دعوت مى نمود و این آیه از اطاعت، پیروى و داورى طاغوت، نهى مى نماید. آیه فوق، مسلمانانى را که براى داورى به نزد حکام مى رفتند ملامت مى کند، و مى فرماید: «اى پیامبر! آیا نمى بینى کسانى که خود را مسلمان مى پندارند و مى گویند: به تمام کتب آسمانى که بر تو و انبیاء پیشین نازل شده است، ایمان آوردیم، در عین حال داورى هاى خود را به نزد طاغوت مى برند، در حالى که به آنها دستور داده شده: هرگز فرمان طاغوت را نبرند»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ). همان طور که سابقاً هم اشاره کرده ایم، «طاغوت» از ماده «طغیان» است و این کلمه با همه مشتقاتش به معنى سرکشى و شکستن حدود و قیود، و یا هر چیزى که وسیله طغیانگرى و یا سرکشى است مى باشد. بنابراین، آنها که داورى به باطل مى کنند «طاغوت» هستند; زیرا حدود و مرزهاى الهى و حق و عدالت را شکسته اند. در حدیثى نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: اَلطّاغُوتُ کُلُّ مَنْ یُتَحاکَمُ اِلَیْهِمِمَّنْ یَحْکُمُ بِغَیْرِ الْحَقِّ: «هر کس به غیر حق حکم کند و مردم او را به داورى بطلبند، طاغوت است» سپس قرآن اضافه مى کند: «مراجعه به طاغوت یک دام شیطانى است که مى خواهد انسان ها را از راه راست به بیراهه هاى دوردستى بیفکند» (وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً). ناگفته پیدا است: آیه فوق همچون سایر آیات قرآن، یک حکم عمومى و جاودانى را براى همه مسلمانان در سراسر اعصار و قرون بیان مى نماید، و به آنان اخطار مى کند: مراجعه کردن به حکّام باطل، و داورى خواستن از طاغوت، با ایمان به خدا و کتب آسمانى سازگار نیست. به علاوه، انسان را از مسیر حق به بیراهه هائى پرتاب مى کند که فاصله آن از حق، بسیار زیاد است، مفاسد چنین داورى ها، در به هم ریختن سازمان اجتماعى بشر بر هیچ کس پوشیده نیست، و یکى از عوامل عقب گرد اجتماعات محسوب مى شود.
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
تنها پس از ۲۲ روز از رأی اعتماد به وزراء
۱- مشکل واکسیناسیون که دولت قبل به تصویب FATF توسط مجلس گره زده بود کاملا حل و تعداد فوتیها از ۶۵۰ نفر به ۴۰۰ نفر رسید ۲- سیمان حدود ۵۰ درصد ارزان شد ۳- آهن و فولاد فعلاً ۱۰ درصدی ارزان شد ۴- بورس به حالت عادی باز گشت ۵- مبادلات با سایر کشورها بدون استفاده از دلار و با پول متداول همان کشورها آغاز شد ۶- کره ی جنوبی آمادگی خود را برای باز پرداخت بدهی های ۷ میلیارد دلاری اعلام کرد ۷- رؤسای جمهور چین روسیه امیر امارات وزیر خارجه قطر نخست وزیر عراق ووو همه در خواست گسترش روبط با ایران شدند ، ۸- حذف روادید بین ایران و عراق و خط آهن شلمچه بصره عملیات اجراییش آغاز شد ۹- سند استعماری ۲۰۳۰ لغو شد ۱۰- مشکل قطعی برق مرتفع شد ۱۱- کالاهای اساسی دپو شده در گمرکات با سرعت ترخیص شد ۱۲- ۵۰۰۰ هزار کامیون و کشنده ی دپو شده در گمرک که به صاحبان آنها با دلایل واهی تحویل نمی گردید آزاد و ناوگان حمل وتقل جاده ای نوسازی شد ۱۳- بازدید های استانی آنهم از استانهای محروم که سالها اتفاق نیفتاده بود آغاز و مشکلات بصورت میدانی بررسی ودستور رفع مشکل صادر شد ۱۴- با بهره از مدیران بومی ، مشکل مدیران پروازی که نوعی توهین به مردم هر استان و شهرستان بود حل و به کار گیری مدیران پروازی ممنوع شد ۱۵- در ابتدای کار رئیس جمهور دوسفر مهم خارجی را شروع نمود که یکی از آن کشور چین ابرقدرت اقتصادی دنیاست تا نشان دهد اتفاقا ما زبان تعامل با دنیا را از شیفتگان به غرب بهتر بلد هستیم ...! و باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
آنچه که در حوزهی علمیه باید انجام بگیرد، یک حرکت سازنده و یک کار ذوجوانب است.
این نظام بر محور تفکرات اسلامی بنا شده و بایستی بر محور مقررات و بینشهای اسلامی اداره بشود.
این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملی، از لحاظ ارایه ی مبانی فکری خودش، یکی از ضعیفترین و کم کارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست.
نقش حوزه، غیر از جنبههای فرهنگی در ادارهی جامعه است. ما نباید از نقش سیاسی حوزه و شخصیتهای حوزوی در ادارهی جامعه غافل شویم. این، چیز مهمی است. شما باید رهبران آیندهی انقلاب و کشور را در حوزه بسازید و بپرورانید و فراهم کنید؛ شخصیتهایی که بتوانند رئیس جمهور و وزیر و نماینده و نظریهپرداز سیاسی باشند. 1368/09/07
استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگی تأمین نمیشود.
برگشت به سمت فرهنگ فاسد و منحط غربی، در جامعهی انقلابی و اسلامی ما محال و ممنوع است.
صدا و سیما در جمهوری اسلامی، باید وسیلهیی برای سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامی و ابزاری برای معرفت و آشنایی مردم با درخشندگی های اسلامی و انسانی باشد. 1368/09/15
امام خامنه ای:
یکی از کارهای مهم شورای عالی انقلاب فرهنگی، نگرش به فرهنگ عمومی و پیدا کردن و شناختن بیماریهای فرهنگیِ امروز کشور ما و یافتن علاج این بیماریها با دید متخصصانه و البته دردمندانه و انقلابی و توصیهی آنها به دستگاههای گوناگون است.
برای یک کشور، نیروی انسانی همه چیز است.
ما اگر نیروی انسانی نداشته باشیم، هیچ چیزی نداریم. جوانان موتور و راه اندازندهی حرکتهای بزرگ در جامعه هستند. 1368/09/21
امام خامنه ای:
در گذشته، دانشگاه نقطهیی بود که در آن، بیفرهنگی اسلامی بیش از جاهای دیگر و یا در ردیف بدترین جاها بود. امروز باید طوری باشد که ورود در دانشگاه، مثل ورود در حوزهی علمیه باشد.
بایستی به تربیت دینی و گرایشها و روحیهی پُرشور انقلابی جوانان در دانشگاه اهمیت داد. 1368/09/21
امام خامنه ای:
ما از همه طرف، با دشمنی و خصومت دشمنان اساسی و فرهنگیمان در عالم مواجه هستیم که نگذارند در زمینهی کار مَدرسی و تربیت نیروی انسانی، به مقاصد خودمان برسیم
در نگرش به عرصهی فرهنگی کشور، ما باید به تربیت نیروی انسانی توجه کنیم 1368/09/21
ارادهی ابرقدرتها در سرنوشت کشورها و ملّتها تعیینکننده نیست ...
این نکته را بدانند برادران و خواهران ما که خداى متعال در این برههی از زمان، این انقلاب را براى همهی مردم دنیا یک حجّت قرار داد تا بدانند که ملّتها میتوانند کار بکنند؛ تا ببینند که ارادهی ابرقدرتها در سرنوشت کشورها و ملّتها تعیینکننده نیست. و امروز ملّتها میبینند که ملّت ایران با اتّکال به خدا و اعتماد به خدا توانست؛ توانست حرف خود را به کرسى بنشاند ...
انشاءالله به فضل پروردگار، با تمسّک به اسلام و با هدفِ عمل کردن به قرآن با تمام جوانب و اطرافش، این راه را ادامه خواهیم داد. 1368/09/22
قرن نوزدهم که اوج تحقیقات علمی در عالم غرب میباشد، عبارت از قرن جدایی از دین و طرد دین از صحنهی زندگی است.
در نظام اسلامی، علم و دین پابهپا باید حرکت کند. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی این. وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً بایستی تخصصهای حوزهیی در دانشگاه و تخصصهای دانشگاهی در حوزه دنبال بشود.
طلّاب و دانشجویان قدر یکدیگر را بدانند؛ با یکدیگر آشنا باشند، مرتبط باشند؛ احساس بیگانگی نکنند؛ احساس خویشاوندی و برادری را حفظ کنند؛ هر دو نسبت به یکدیگر با حسّاسیّت مثبت و با علاقه همکاری کنند
استکبار جهانی، پنجه ی خونی خودش را بر دنیا گسترده است.
مبارزه [دشمنان] با جمهورى اسلامى، بهخاطر اسلام است. 1368/09/29
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
در صحبت های روزانه عادی ، سیاسی ، اجتماعی و نقل احادیث و روایات و مطالب و موضوعات گوناگون ، خاصه موضوعات معنوی و احوالات اولیاء الهی خیلی باید دقت کرد که واقعی و متقن و صحیح باشد،
البته این مورد فوق باصطلاح علی" مانقل" می باشد که ادمین محترم انتخاب و در کانال قرار داده اند،
اگر چه در تشکیلات حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و زندگی اولیاء الهی از این موارد مهم تر هم بوده و می باشد ،لکن در این خصوص حقیر مایل بودم توضیحی داده باشم ، ولذا ضمن این که این مورد را نه تایید می نمایم و نه تکذیب ، بدلیل رعایت احتیاط مطلبی را عرض میکنم،
وآن اینکه برخی فرزندان ونوه های مرحوم شیخ رجبعلی خیاط رضوان الله تعالی علیه در خیابان ولیعصر"عج" تهران در کار عینک سازی فعالیت دارند ، الان هم هستند ، حدودا روبروی دانشگاه هنر اول خیابان بزرگمهر
سالها قبل فرزند ارشد حاج شیخ می گفتند بسیاری از نقل قولهایی که از پدرم می نویسند و منتشر میکنند اصلا صحت ندارد... و برای کسب و کار خودشان موضوعاتی غیر واقعی را منتشر می کنند مانند برخی از مداحان و سخنرانان که برای گرم کردن مجالس و خودی نشان دادن بقدری اب در موضوعات قاطی میکنند که صدای اعتراض برخی از بزرگان دین هم بلند شد و همچنین اندیشمند و اسلام شناس بزرگ ، شهید آیت الله " مرتضی مطهری" نیز کتابی به رشته تحریر در آوردند به نام فریادهای مطهری بر تحریف های عاشورا ،
فلذا باید خیلی مراقب بیان ، و قلم بود و تا چیزی را به یقین و تواتر در نقل و ثقه بودنش نرسیده ایم نقل نکنیم که اثار منفی برای نویسنده و گوینده و خواننده و شنونده دارد، و نورانیت را میبرد ،تیرگی و تاریکی قلب می آورد و مانع اجابت دعا میشود و اگر دقیقتر البته کمی دقیقتر عرض کرده باشم،اینکه ملائکه الهی که مراقب ما هستند را از ما دور میکند و مانع اجابت دعا میشود ، وچنین انسانی درنزد ملکوتیان و عرشیان و اولیاء الهی و صاحبان بصیرت و ... مودبانه اش این است که خیلی تمیز به چشم نمیآید و ...
بشرط حیات در نظر هست بعون الله تعالی در خصوص مراقبه از اعمال و افعال و فکر و ذهن ،ظن و گمان و زبان و بیان و قلم و منبر و خطابه و سخنرانی و تالیف و نقل احادیث و روایات و حکایات و... فصلی را در شرح سر بیاورم،
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (2)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (1)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة
قال مولانا صاحب العصر و الزمان (ارواحنا فداه) في زيارة الناحية المقدسة:
يا جَدَّاه.. کُنْتَ لِلرَّسولِ وَلَداً وَ لِلْقرآنِ سَنَدا
اي جدم يا حسين (عليه السلام)! تو براي رسول خدا (صلوات الله عليه) فرزند، و براي قرآن سند و پستوانه اي محکم بودي
حضرت مولانا اباعبدالله الحسين ، شريک القرآن، ثقل أکبر حضرت قرآن و سند القرآن (عليه السلام) ، در مسير حرکت کاروان حسيني به سوي ميدان عبوديت کربلاء، اوامر مبارکي که از ناحيه مقدسه شان صادر مي شد را با تلاوت حضرت قرآن بر مردم تبيين مي نمودند:
از ابتداي خروج از مدينه منوره، ورود به حرم امن مکه، در مسير خروج از مکه و حرکت به سوي کوفه، با شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل (عليه السلام)، .. و در تمامي خطباتي که در صحراي کربلاء ايراد فرمودند.. و پس از شهادتشان از رأس مبارک ، قرآن تلاوت مي نمودند تا هم سبب تنبه و بيداري غافلان و هم هدايتي براي طالبان هدايت و هم اتمام حجت براي ظالمان و کافران باشد. س.57.ر خادم الحجه
استفاده از کليه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتي و تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام، هديه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله عليها، ائمه اطهار عليهم السلام، امام خامنه اي حفظه الله تعالي و ارواح طيبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
همانا براى هر امامى عهديست بر ذمّه ي دوستان و شيعيانش، و از تمام كردن وفاي به عهد و نيکو اداء کردن حق ايشان، زيارت قبور ايشان است، پس هر كس از روي ميل و رغبت در زيارتشان و نيز تصديق آنچه خواست ايشان بوده، ايشان را زيارت نمايد ، همانان امامان او شفيعانش باشند در روز قيامت.
ترجمه 106ـ (آن عذاب عظيم) روزى خواهد بود که چهره هائى سفيد، و چهره هائى سياه مى گردد; اما آنها که صورت هايشان سياه شده (به آنها گفته مى شود:) آيا بعد از ايمان، (و اخوت و برادرى در سايه آن) کافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزيديد! 107 ـ و اما آنها که چهره هايشان سفيد شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مى مانند.
تفسير به دنبال هشدارى که در آيات سابق درباره تفرقه، نفاق و بازگشت به آثار دوران کفر و جاهليت داده شد، در اين دو آيه به نتايج آنها اشاره مى شود که چگونه کفر و تفرقه و نفاق و بازگشت به جاهليت، موجب روسياهى است؟ و چگونه اسلام و ايمان و اتحاد و صميميت موجب رو سفيدى است؟ نخست مى فرمايد: «در روز رستاخيز چهره هائى نورانى و چهره هائى تاريک و سياه خواهد بود» ( يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ). آن گاه مى افزايد: به آنها که چهره هائى سياه و تاريک دارند گفته مى شود: «چرا بعد از ايمان، راه کفر را پيموديد (؟) و چرا بعد از اتحاد در پرتو اسلام، راه نفاق و جاهليت را پيش گرفتيد؟ پس اکنون بچشيد عذاب را در برابر آنچه کفر ورزيديد» ( فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ). ولى در مقابل آنها مؤمنان متحد، غرق در درياى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگى آرام بخش به سر مى برند. بارها يادآور شده ايم که حالت و کيفيات زندگى انسان و پاداش و کيفرهاى او در جهان ديگر، تجسمى از اعمال و روحيات و افکار او در اين جهان است، و به تعبير ديگر: هر کارى که از انسان در اين جهان سر مى زند آثار وسيع و گسترده اى در روح انسان باقى مى گذارد که در اين دنيا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخيز، پس از دگرگونى ها و تکامل هائى که در آن رخ مى دهد با واقعيت حقيقى خود جلوه مى کند و چون در آنجا حاکميت و تجلى روح بيشتر است آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد. همان طور که ايمان و اتحاد در اين جهان مايه رو سفيدى است، و به عکس، ملت پراکنده و بى ايمان، مردمى رو سياهند، در جهان ديگر اين رو سياهى و رو سفيدى «مجازى » دنيا شکل «حقيقى » به خود مى گيرد، و صاحبان آنها با چهره هاى سفيد و درخشان، و يا سياه و تاريک محشور مى گردند. در آيات ديگر قرآن نيز به اين حقيقت اشاره شده از جمله درباره کسانى که پشت سر هم مرتکب گناه مى شوند مى خوانيم: کَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً: «گوئى صورت آنها را پاره هاى تاريک شب پوشانيده است . و درباره آنهائى که بر خدا دروغ مى بندند مى فرمايد: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ کَذَبُوا عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ: «در روز رستاخيز کسانى را که بر خدا دروغ بستند مى بينى که چهره هايشان سياه است»! و همه اينها باز تابى است از اعمال آنها در دنيا. سپس به نقطه مقابل اين گروه در آيه بعد اشاره کرده، مى فرمايد: «اما آنها که چهره هايشان سفيد و نورانى است در رحمت خداوند جاودانه مى مانند» ( وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ ). آرى، ايمان مايه رو سفيدى در دنيا و آخرت و سبب آرميدن در رحمت الهى در هر دو جهان است.
105 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ
ترجمه 105ـ و مانند کسانى نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آن که نشانه هاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند.
تفسير در اين آيه، مجدداً بحث پيرامون مسأله اتحاد و پرهيز از تفرقه و نفاق است. اين آيه، مسلمانان را از اين که همانند اقوام پيشين ـ همچون يهود و نصارى ـ راه تفرقه و اختلاف پيش گيرند و عذاب عظيم براى خود بخرند را بر حذر مى دارد، و در حقيقت آنها را به مطالعه تاريخ پيشينيان، و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه، دعوت مى کند. مى فرمايد: «و مانند کسانى نباشيد که پس از رسيدن نشانه هاى روشن پروردگار به آنها پراکنده شدند و اختلاف کردند و آنها عذاب عظيمى دارند» ( وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ). اصرار و تأکيد قرآن مجيد در اين آيات، درباره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به اين است که اين حادثه در آينده در اجتماع آنها وقوع خواهد يافت; زيرا هر کجا قرآن در ترساندن از چيزى زياد اصرار نموده اشاره به وقوع و پيدايش آن مى باشد. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين پيش بينى را قبلا کرد و صريحاً به مسلمانان خبر داد که: «قوم يهود بعد از موسى 71 فرقه شدند و مسيحيان 72 فرقه و امت من بعد از من 73 فرقه خواهند شد» ظاهراً عدد 70 اشاره به کثرت است و به اصطلاح «عدد تکثيرى» است نه «شمارشى» يعنى در ميان يهود يک طايفه بر حق بودند و «طوائف زيادى» بر باطل، در ميان مسيحيان طوائف باطل فزونى گرفتند و حق همچنان در يک طايفه بود، و در ميان مسلمانان اختلافات باز هم فزونى خواهد گرفت. طبق آنچه قرآن مجيد اشاره کرده و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز خبر داده بود مسلمانان بعد از وفات او از طريق مستقيم ـ که يک راه بيش نبود ـ منحرف شدند در عقايد مذهبى و حتى در خودِ دين پراکنده گشتند و به تکفير يکديگر پرداختند، تا آنجا که در ميان آنان، گاه شمشير، و گاه سب و لعن حکومت مى کرد. کار به جائى کشيد که بعضى از مسلمانان، جان و مال همديگر را حلال مى دانستند و حتى به قدرى ميان آنان عداوت و دشمنى ايجاد شده بود که بعضى حاضر مى شدند به کفار بپيوندند و با برادران دينى خود جنگ کنند!. بدين ترتيب، اتحاد و وحدت، که رمز موفقيت مسلمانان پيشين بود به نفاق و اختلاف مبدل گشت، در نتيجه، زندگى سعادتمندانه آنان بيک زندگى شقاوت بار تبديل شد، و عظمت ديرين خود را از دست دادند. اما عذاب آخرت ـ آن چنان که خدا در قرآن بيان کرده است ـ فوق العاده از اين عذاب هم شديدتر خواهد بود و در انتظار تفرقه اندازان و اختلاف گرايان است. لذا در پايان آيه مى فرمايد: «کسانى که با بودن ادله روشن در دين، چنان اختلاف کنند به عذاب عظيم و دردناکى گرفتار مى گردند» (وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيْمٌ) . بى شک نتيجه فورى اختلاف و نفاق، ذلت و خوارى است و سرّ ذلت و خوارى هر ملت را در اختلاف و نفاق آنان بايد جستجو کرد، جامعه اى که اساس قدرت و ارکان همبستگى هاى آن با تيشه هاى تفرقه در هم کوبيده شود، سرزمين آنان براى هميشه جولانگاه بيگانگان و قلمرو حکومت استعمارگران خواهد بود، راستى چه عذاب بزرگى است!
آقاي مجتهدي فرمودند: در يکي از سفرهايي که از طرف حضرت ماموريت پيدا کرده بودم، به قهوه خانهاي رفتم در آن جا با شخصي آصوري (از اهالي روسيه شوروي) برخورد نمودم، او گفت: حيف که ايرانيها قدر امام رضا عليهالسلام را نميدانند سپس جرياني از معجزات حضرت رضا عليهالسلام را که برايش اتفاق افتاده بود چنين تعريف کرد: زماني که در روسيه آشوب بود و تزارها دست به کشت و کشتار زده بودند و همه را اعدام ميکردند من هم در شمار اعداميها بودم، چند نفر ديگر باقي مانده بود تا نوبت من بشود که
ناگهان به ياد حرف مادرم افتادم که ميگفت: هر وقت جايي گير کردي که نه راه پس داشتي و نه راه پيش اين را بدان که ايرانيها امامي دارند به نام امام رضا عليهالسلام که در اين گونه مواقع از کساني که به او پناه ببرند دستگيري ميکند،
من همانجا قلباً به امام رضا عليهالسلام سلام کردم و گفتم اگر مرا از مرگ نجات دهيد مسلمان ميشوم، سپس نوبت من و عدهاي ديگر شد و به محوطه اجراي حکم رفتيم هنوز آن توسل و عهد با امام رضا عليهالسلام از صحيفه قلبم پاک نشده بود که ناگهان صدايي به گوشم رسيد که گفت: همين جا بايست با تو کاري ندارند.
تمام کساني را که اطراف من بودند به تير بستند و کشتند اما گويا مرا نميديدند! سپس صدايي ديگر شنيدم که گفت: به طرف خراسان حرکت کن ما تو را کمک ميکنيم.
هنگامي که با حيرت و شگفتي به طرف خراسان ميآمدم در بين راه چند نفر از علماي شيعه را ديدم که به استقبال من آمده بودند! آنها در خواب حضرت رضا عليهالسلام را زيارت کرده و ايشان پس از ذکر نشانههاي من به آنها فرموده بودند: او مهمان ماست که از روسيه ميآيد، از او پذيرايي کنيد، سپس من جريان خود را با آنها در ميان گذاشتم، آنها گفتند: ما مامور هستيم شما را به پابوس حضرت ببريم تا به عهد خود وفا کنيد و مسلمان بشويد و پس از آن مکان مناسبي برايم فراهم کردند و ماشين برايم مهيا نمودند تا با آن مخارج زندگي خود را تامين کنم و از آن موقع تاکنون من زير سايه آن حضرت زندگي ميکنم و صاحب عيال و فرزند شدهام.
آقاي مجتهدي بعد از ذکر اين واقعه ميفرمودند: در هر کجاي عالم که قلباً حضرت رضا عليهالسلام را صدا بزنيد و به ناحيه مقدسه ايشان توجه کنيد آن بزرگوار سريعاً نظر ميکنند و اين معناي حقيقي کلمه «انيس النفوس» است.
«اين دعاهاي عربي را که عامه مردم بخوانند، نميفهمند؛ آيا خواندن همان الفاظ آن دعاها بي آنکه معاني آن را بدانند-اثري دارد؟!»
جناب علامه طباطبايي فرمودند: «اتفاقاً آن دعاها براي عامه مردم که زبان عربي و معاني آنها را نميدانند بهتر مستجاب ميشود!زيرا نفس خود را به نفس امامان (عليهمالسلام) متصل ميکنند و از خدا ميخواهند هر چه امامان با خواندن اين دعاها ميخواستند، به آنان هم بدهد اما ما به اندازه فهم خودمان از ان دعاها، از خدا ميخواهيم!»
ترجمه 104 ـ بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.
تفسير به دنبال آيات پيشين که مسأله اخوت و اتحاد را توصيف مى کرد، در اين آيه به مسأله «امر به معروف» و «نهى از منکر» اشاره شده که در حقيقت به منزله يک پوشش اجتماعى براى محافظت جمعيت است; زيرا اگر مسأله امر به معروف و نهى از منکر در ميان نباشد عوامل مختلفى که دشمن بقاى «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موريانه از درون، ريشه هاى اجتماع را مى خورند، و آن را از هم متلاشى مى سازند، بنابراين، حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نيست! در آيه فوق دستور داده شده همواره در ميان مسلمانان بايد امتى باشند که اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند، مى فرمايد: «بايد از ميان شما جمعى باشند که مردم را به نيکى دعوت مى کنند و امر به معروف مى نمايند و از بدى باز مى دارند» ( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ). «امت» در اصل، از ماده «امّ» به معنى هر چيزى است که اشياء ديگرى به آن بضميمه گردد و به همين جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در ميان آنها باشد گفته مى شود، خواه وحدت از نظر زمان باشد يا از نظر مکان و يا از نظر هدف و مرام، بنابراين به اشخاص متفرق و پراکنده «امت» گفته نمى شود. و در پايان آيه تصريح مى کند که فلاح و رستگارى تنها از اين راه ممکن است لذا مى فرمايد: «و آنها همان رستگارانند» ( وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که ظاهر «مِنْکُمْ أُمَّةٌ» اين است که اين امت بعضى از جمعيت مسلمانان را تشکيل مى دهد، نه همه آنها را، و به اين ترتيب وظيفه امر به معروف و نهى از منکر، جنبه عمومى نخواهد داشت، بلکه وظيفه طايفه خاصى است، اگر چه انتخاب و تربيت اين جمعيت، وظيفه همه مردم است. و به عبارت ديگر، اين دو وظيفه واجب کفائى است نه عينى، با اين که از ديگر آيات قرآن بر مى آيد که اين دو وظيفه جنبه عمومى دارد، يعنى واجب عينى است نه واجب کفائى، مثلاً در چند آيه، بعد از اين آيه مى خوانيم: کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر: «شما بهترين امتى بوديد که بسود مردم مبعوث شديد، چه اين که امر به معروف و نهى از منکر مى کنيد» و در سوره «و العصر» مى فرمايد: «همه مردم در زيانند جز آنان که ايمان و عمل صالح دارند و دعوت به حق و توصيه به صبر و استقامت مى کنند». طبق اين آيات و مانند آنها اين دو وظيفه اختصاص به دسته معينى ندارد. در پاسخ بايد گفت: دقت در مجموع اين آيات، پاسخ سؤال را روشن مى سازد; زيرا از آنها چنين استفاده مى شود که: «امر به معروف و نهى از منکر» دو مرحله دارد: يکى «مرحله فردى» که هر کس موظف است به تنهائى ناظر اعمال ديگران باشد. و ديگرى «مرحله دسته جمعى» که امتى موظفند براى پايان دادن به نابسامانى هاى اجتماع دست به دست هم بدهند و با يکديگر تشريک مساعى کنند. قسمت اول وظيفه عموم مردم است، و چون جنبه فردى دارد، طبعاً شعاع آن محدود به توانائى فرد است. اما قسمت دوم شکل واجب کفائى به خود مى گيرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسيع، طبعاً از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود. اين دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق، از شاهکارهاى قوانين اسلامى محسوب مى گردد، و مسأله تقسيم کار را در سازمان حکومت اسلامى و لزوم تشکيل يک گروه نظارت بر وضع اجتماعى و سازمان هاى حکومت مشخص مى سازد. سابق بر اين، در ممالک اسلامى (و امروز در پاره اى از کشورهاى اسلامى، مانند حجاز) با الهام از آيه فوق، تشکيلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئوليت هاى اجتماعى به نام اداره حِسْبه وجود داشت و مأموران آن را به «محتسب» و يا «آمرين به معروف» مى ناميدند که مأمور بودند با همکارى يکديگر با هر گونه فساد و زشت کارى در ميان مردم، و يا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنين مردم را به کارهاى نيک و پسنديده تشويق نمايند. بنابراين، وجود اين جمعيت، با آن قدرت وسيع، هيچگونه منافاتى با عمومى بودن وظيفه امر بمعروف و نهى از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد.
«معروف» در لغت به معنى «شناخته شده» (از ماده عرف) و «منکر» به معنى «ناشناس» (از ماده انکار) است. و به اين ترتيب کارهاى نيک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده اند. چه اين که فطرت پاک انسانى با دسته اول آشنا و با دوم نا آشنا است! جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند: وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده، و عقل فرمان نمى دهد که انسان ديگرى را از کار بدى که زيانش تنها متوجه خود او است باز دارد. ولى با توجه به پيوندهاى اجتماعى و اين که هيچ کار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصى محدود نمى شود، بلکه هر چه باشد، همانند آتشى ممکن است به نقاط ديگر سرايت کند، عقلى بودن اين دو وظيفه مشخص مى شود. به عبارت ديگر: در اجتماع چيزى به عنوان «ضرر فردى» وجود ندارد، و هر زيان فردى امکان اين را دارد که به صورت يک «زيان اجتماعى» در آيد، و به همين دليل، منطق عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد که در پاک نگه داشتن محيط زيست خود از هر گونه تلاش و کوششى خود دارى نکنند. اتفاقاً در بعضى از احاديث به اين موضوع اشاره شده است. از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده: «يک فرد گنهکار، در ميان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و به هنگامى که در وسط دريا قرار گيرد کلنگى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگويد: من در سهم خود تصرف مى کنم!. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى کشد که آب دريا به داخل کشتى نفوذ کرده و يکباره همگى در دريا غرق مى شوند» پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين مثال جالب، منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را يک حق طبيعى که ناشى از پيوند سرنوشت هاست، مى دانند.
علاوه بر آيات فراوان قرآن مجيد احاديث زيادى در منابع معتبر اسلامى نيز درباره اهميت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى وارد شده است که در آنها به خطرات و عواقب شومى که بر اثر ترک اين دو وظيفه در جامعه به وجود مى آيد، اشاره گرديده، به عنوان نمونه: الف ـ امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: إِنَّ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِيلُ الأَنْبِياءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقِيمُ الأَمْرُ: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبياء و طريق صالحان است، دو فريضه بزرگ الهى است که بقيه فرائض با آنها برپا مى شوند، و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد، و کسب و کار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تأمين مى گردد، و در سايه آن زمين ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه کارها رو به راه مى گردد» ب ـ پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِيْفَةُ اللّهِ فِى أَرْضِهِ وَ خَلِيْفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَلِيْفَةُ کِتابِهِ: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر و کتاب او است» از اين حديث به خوبى استفاده مى شود که اين فريضه بزرگ قبل از هر چيز يک برنامه الهى است و بعثت پيامبران و نزول کتب آسمانى همه جزء اين برنامه است. ج ـ مردى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد ـ در حالى که حضرت بر فراز منبر نشسته بود ـ پرسيد: مَنْ خَيْرُ النّاسِ: «از همه مردم بهتر کيست»؟ پيامبر فرمود: آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَتْقاهُمْ لِلّهِ وَ أَرْضاهُمْ: «آن کس که از همه بيشتر امر بمعروف و نهى از منکر کند و آن کس که از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد» د ـ در حديث ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: «بايد امر به معروف و نهى از منکر کنيد و گر نه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مى کند که نه به پيران احترام مى گذارد، و نه به خردسالان رحم مى کند. نيکان و صالحان شما دعا مى کنند ولى مستجاب نمى شود و از خداوند يارى مى طلبند اما خدا به آنها کمک نمى کند و حتى توبه مى کنند و خدا از گناهانشان در نمى گذرد» اينها همه واکنش طبيعى اعمال جمعيتى است که اين وظيفه بزرگ اجتماعى را تعطيل کنند; زيرا بدون نظارت عمومى، جريان امور از دست نيکان خارج مى شود، و بدان ميدان اجتماع را تسخير مى کنند، و اين که در حديث فوق مى فرمايد حتى توبه آنها قبول نمى شود به خاطر آن است که توبه با ادامه سکوت آنها در برابر مفاسد، مفهوم صحيحى ندارد مگر اين که در برنامه خود تجديد نظر کنند. هـ ـ على(عليه السلام) مى فرمايد: وَ ما أَعْمالُ الْبِرِّ کُلُّها وَ الْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلاّ کَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّىٍّ: «تمام کارهاى نيک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر بمعروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور»! 5 اين همه تأکيدات به خاطر آن است که: اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظائف فردى و اجتماعى است، و در حکم روح و جان آنها محسوب مى شود، و با تعطيل شدن آنها تمام احکام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: با اين که به طور مسلّم زندگانى دسته جمعى براى افراد بشر فوائد و برکات فراوانى دارد و حتى اين نوع مزايا انسان را وادار به زندگانى اجتماعى کرده است. ولى در مقابل آن، محدوديت هائى نيز براى او به بار مى آورد، و چون در برابر فوائد بى شمار زندگى دسته جمعى ضرر اين نوع محدوديت ها جزئى و ناچيز است. لذا بشر از روز اول تن به زندگى اجتماعى داده و محدوديت ها را پذيرفته است، و از آنجا که در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد به هم مربوط است، و به اصطلاح، افراد اجتماع در سرنوشت يکديگر اثر دارند، حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دسته جمعى است، چنانچه اين مطلب به طرز جالبى در حديثى که سابقاً از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرديم، آمده است. بنابراين، انجام اين فريضه نه تنها با آزادى هاى فردى مخالف نيست، بلکه وظيفه اى است که افراد در مقابل يکديگر دارند.
سؤال ديگرى که در اينجا مطرح مى شود اين است که: هر گاه بنا شود همه مردم در وضع اجتماع دخالت کرده و بر اعمال يکديگر نظارت کنند، هرج و مرج و برخوردهاى مختلف در جامعه ايجاد مى گردد، و با مسأله تقسيم وظائف و مسئوليت ها در اجتماع مخالف است. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: از بحث هاى گذشته اين حقيقت روشن شد که امر به معروف و نهى از منکر داراى دو مرحله است: مرحله نخست که جنبه عمومى دارد، شعاع آن محدود است، و از تذکر و اندرز دادن و اعتراض و انتقاد نمودن و مانند آن تجاوز نمى کند، مسلماً يک اجتماع زنده، بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند. ولى مرحله دوم که مخصوص جمعيت معينى است و از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود، قدرت بسيار وسيعى دارد، به اين معنى که اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود باشد، اين جمعيت اختيار دارند که زير نظر حاکم شرع و متصديان حکومت اسلامى انجام وظيفه کنند. بنابراين، با توجه به مراحل مختلف امر به معروف و نهى از منکر، و حدود و مقررات هر يک، نه تنها هرج و مرجى در اجتماع توليد نمى شود، بلکه اجتماع از صورت يک جامعه مرده و فاقد تحرک بيرون آمده به يک جامعه زنده تبديل مى گردد. در پايان اين بحث تذکر اين نکته نيز لازم است که بايد در انجام اين فريضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نيت و پاکى هدف را فراموش نکرد، و جز در موارد ضرورت از راه هاى مسالمت آميز وارد شد، نبايد انجام اين وظيفه را مساوى با خشونت گرفت. ولى متأسفانه بعضى افراد به هنگام انجام اين وظيفه، در غير مورد ضرورت، از راه خشونت آميز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، لذا مى بينيم اين نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، که گاهى نتيجه معکوس هم مى دهد، در حالى که روش پيامبر(صلى الله عليه وآله) و سيره ائمه هدى(عليهم السلام) نشان مى دهد: آنها به هنگام اجراى اين دو وظيفه، آنها را با نهايت لطف و محبت مى آميختند، و به همين دليل، سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند. در تفسير «المنار» در ذيل آيه چنين مى خوانيم: جوانى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده، عرض کرد: اى پيامبر خدا! آيا به من اجازه مى دهى زنا کنم؟! با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند. ولى پيامبر با خونسردى و ملايمت فرمود: نزديک بيا! جوان نزديک آمد، و در برابر پيامبر نشست. حضرت با محبت از او پرسيد: آيا دوست دارى با مادر تو چنين کنند؟! گفت: نه، فدايت شوم! فرمود: همين طور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود. آيا دوست دارى با دختر تو چنين کنند؟ گفت: نه، فدايت شوم. فرمود: همين طور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند. بگو ببينم، آيا براى خواهرت مى پسندى؟! جوان مجدداً انکار کرد (و از سؤال خود به کلى پشيمان شد). پيامبر سپس دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا کرده، عرض نمود: «خدايا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار». از آن به بعد منفورترين کار در نزد اين جوان زنا بود!.. اين بود نتيجه ملايمت و محبت در نهى از منکر.
ترجمه 102 ـ اى کسانى که ايمان آورده ايد! آن گونه که حق تقوا و پرهيزکارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و از دنيا نرويد، مگر اين که مسلمان باشيد. 103ـ و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد، و پراکنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشکار مى سازد; شايد پذيراى هدايت شويد.
شان نزول مى دانيم: در دوران جاهليت دو قبيله بزرگ در «مدينه» به نام «اوس» و «خزرج» وجود داشتند که بيش از يکصد سال! جنگ و خونريزى و اختلاف در ميان آن دو جريان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان يکديگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به يکديگر وارد مى کردند. يکى از موفقيت هاى بزرگ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت به «مدينه» ، اين بود که به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن دو ايجاد کرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد. اما از آنجا که ريشه هاى اختلاف، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعلهور مى شد، که به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر(صلى الله عليه وآله) خاموش مى گشت. در آيات پيش، نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحريکات دشمنان دانا مشاهده کرديم، ولى اين آيات اشاره به نوع ديگرى از اين اختلافات است که بر اثر دوستان نادان و تعصب هاى جاهلانه به وجود آمد. مى گويند: روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يکديگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى شمرد. «ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى باشند. در برابر او «اسعد بن زراره» که از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن کعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است. کم کم کار به جاى باريک کشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر يکديگر قرار گرفتند، بيم آن مى رفت که بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعلهور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود! خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناک پايان داد، و صلح و صفا را در ميان آنها بر قرار نمود. آيات فوق در اينجا نازل گرديد و بصورت يک حکم عمومى همه مسلمانان را با بيان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود
تفسير در آيه نخست، دعوت به تقوا شده است تا مقدمه اى براى دعوت به اتحاد باشد، در حقيقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از يک ريشه اخلاقى و عقيده اى بى اثر و يا بسيار کم اثر است، به همين دليل در اين آيه کوشش شده است عوامل ايجاد کننده اختلاف و پراکندگى در پرتو ايمان و تقوا، تضعيف گردند، لذا افراد با ايمان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «اى کسانى که ايمان آورده ايد! همگى آن گونه که حق تقوا و پرهيزگارى است نسبت به خدا پروا داشته باشيد» ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ). در اين که منظور از «حق تقوا» چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است اما شک نيست که حق تقوا آخرين و عالى ترين درجه پرهيزگارى است، که پرهيز از هر گونه گناه و عصيان و تعدى و انحراف از حق را شامل مى گردد. لذا در تفسير «درّ المنثور» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در تفسير «عياشى» و «معانى الاخبار» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که در تفسير «حق تقوا» فرمودند: أَنْ يُطاعَ فَلايُعْصى وَ يُذْکَرَ فَلايُنْسى وَ يُشْکَرَ فَلايُکْفَرَ: «حق تقوا و پرهيزگارى اين است که پيوسته اطاعت فرمان او کنى، و هيچ گاه معصيت ننمائى، همواره به ياد او باشى، و او را فراموش نکنى، و در برابر نعمت هاى او شکرگذار باشى و کفران نعمت او ننمائى» بديهى است انجام اين دستور، همانند همه دستورات الهى بستگى به ميزان توانائى انسان دارد، بنابراين آيه فوق با آيه 16 سوره «تغابن» که مى گويد: فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ: «تا آنجا که توانائى داريد پرهيزگارى پيشه کنيد» هيچگونه منافاتى ندارد و گفتگو درباره تضاد اين دو آيه و نسخ يکى به وسيله ديگرى، به کلى بى اساس است. البته آيه دوم در حقيقت بيان قيد و به اصطلاح تخصيص در آيه اول است و آن را مقيد به مقدار توانائى انسان مى کند. و از آنجا که ظاهراً در ميان قدما گاهى کلمه «نسخ» بر «تخصيص» اطلاق مى شده، ممکن است منظور کسانى که آيه دوم را ناسخ آيه اول دانسته اند همان «تخصيص» بوده باشد. به هر حال، در پايان آيه به طايفه «اوس» و «خزرج» و همه مسلمانان جهان هشدار مى دهد که به هوش باشند، تنها اسلام آوردن کافى نيست، مهم آن است که ايمان و اسلام خود را تا واپسين ساعات عمر، حفظ کنند، و با روشن ساختن آتش هاى خاموش شده کينه هاى دوران جاهلى، و پيروى از تعصب هاى نابخردانه، ايمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پايان کار آنها به بدبختى نگرايد، لذا با تأکيد مى فرمايد: «مراقب باشيد که جز با ايمان و اسلام از دنيا بيرون نرويد» ( وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)
دعوت به سوى اتحاد در آيه بعد، بحث نهائى که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، مى فرمايد: «همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد، و از هم پراکنده نشويد»! ( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ). درباره اين که منظور از حبل اللّه: «ريسمان الهى» چيست؟ مفسران احتمالات مختلفى ذکر کرده اند: بعضى مى گويند: منظور از آن قرآن است. بعضى مى گويند: اسلام. و بعضى ديگر گفته اند: منظور خاندان پيامبر و ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند. در رواياتى که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده نيز همين تعبيرات گوناگون ديده مى شود، مثلا در تفسير «درّ المنثور» از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و در کتاب «معانى الاخبار» از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده که فرمودند: «حبل اللّه قرآن است» و در تفسير «عياشى» از امام باقر(عليه السلام) که فرمود: «ريسمان الهى آل محمّد(صلى الله عليه وآله)مى باشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند» ولى نه اين احاديث و نه آن تفسيرها، هيچ کدام با يکديگر اختلاف ندارند، زيرا منظور از ريسمان الهى هر گونه وسيله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه اين وسيله، اسلام باشد، يا قرآن، يا پيامبر و اهل بيت او. و به عبارت ديگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسيع «ارتباط با خدا» که از معنى «حبل اللّه» استفاده مى شود، جمع است. دشمنان ديروز و برادران امروز پس از آن قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقايسه آن «پراکندگى» با اين «وحدت» دعوت مى کند، و مى فرمايد: «فراموش نکنيد که در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد، ولى خداوند در پرتو اسلام و ايمان، دل هاى شما را به هم مربوط ساخت، و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد» ( وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ). جالب توجه اين که: کلمه «نعمت» را دو بار در اين جمله تکرار کرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادرى را گوشزد مى کند. نکته ديگر اين که: مسأله تأليف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده، مى گويد: «خدا در ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد» و با اين تعبير، اشاره به يک معجزه اجتماعى اسلام شده; زيرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پيشين عرب را درست دقت کنيم که چگونه کينه هاى ريشه دار در طول سال هاى متمادى در دل هاى آنها انباشته شده بود؟ و چگونه يک موضوع جزئى و ساده کافى بود آتش جنگ خونينى در ميان آنها بيفروزد ـ مخصوصاً با توجه به اين که مردم نادان و بى سواد و نيمه وحشى معمولاً افرادى لجوج و انعطاف ناپذيرند، و به آسانى حاضر به فراموش کردن کوچک ترين مسائل گذشته نيستند ـ اهميت اين «معجزه بزرگ اجتماعى» اسلام، آشکار مى شود، و ثابت مى گردد که از طرق عادى و معمولى امکان پذير نبود در طى چند سال، از چنان ملت پراکنده و کينه توز و نادان و بى خبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند. سپس قرآن مى گويد: «شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بوديد که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنيد و همه چيز شما خاکستر گردد» ( وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها ) اماخداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و امانى که همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت. «شفا» در اصل لغت به «کناره چاه» و يا خندق و مانند آن گويند، و شايد اطلاق «شفه» بر «لب» نيز به همين مناسبت باشد، و همچنين استعمال اين کلمه در بهبودى از بيمارى نيز به خاطر آن است که انسان در کناره «سلامت و تندرستى» قرار مى گيرد. در اين که منظور از «نار» در آيه، آتش دوزخ است يا آتش هاى اين جهان؟ در ميان مفسران گفتگو است، ولى با توجه به مجموع آيه، چنين به نظر مى رسد: «نار» کنايه از جنگ ها و نزاع هائى بوده که هر لحظه در دوران جاهليت به بهانه اى در ميان اعراب شعلهور مى شده، قرآن مجيد با اين جمله اوضاع خطرناک عصر جاهليت را منعکس مى سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونريزى آنها را تهديد مى کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلماً با نجات يافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نيز نجات يافتند. در پايان آيه براى تأکيد بيشتر مى فرمايد: «خداوند اين چنين آيات خود را روشن مى سازد تا هدايت شويد» ( کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ). بنابراين، هدف نهائى هدايت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در ميان است بايد به آنچه گفته شد اهميت فراوان دهيد.
جالب اين که از اين امور به «حبل اللّه» تعبير شده، در واقع اشاره به يک حقيقت است، که انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت، و چاه تاريک غرائز سرکش، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و برآمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محکمى دارد که به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محکم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى باشد، که مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوى و مادى مى رسانند. اهميت موضوع فوق (وحدت و برادرى در ميان قبائل کينه توز عرب) از نظر دانشمندان و مورخان، حتى دانشمندان و مورخان غير مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن ياد کرده اند، به عنوان نمونه: «جان ديون پورت» دانشمند معروف انگليسى مى نويسد: «...محمّد يک نفر عرب ساده، قبائل پراکنده کوچک، برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به يک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، اين طرز و روش، امپراطور قسطنطنيه را مغلوب کرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النهرين و مصر را تسخير کرد و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا کرانه درياى خزر و تا رود سيحون بسط داد» «توماس کارل» مى گويد: «خداوند عرب را به وسيله اسلام از تاريکى ها به سوى روشنائى ها هدايت فرمود، از ملت خموش و راکدى که نه صدائى از آن مى آمد و نه حرکتى محسوس بود، ملتى به وجود آورد که از گمنامى به سوى شهرت، از سستى به سوى بيدارى، از پستى به سوى فراز، و از عجز و ناتوانى به سوى نيرومندى سوق داده شده، نورشان از چهار سوى جهان مى تابيد. از اعلان اسلام يک قرن بيشتر نگذشته بود که مسلمانان يک پا در هندوستان و پاى ديگرى در اندلس نهادند و بالاخره در همين مدت کوتاه اسلام بر نصف دنيا نورافشانى مى کرد» «دکتر گوستاو لوبون» به اين حقيقت چنين اعتراف کرده است: «...تا زمان اين حادثه حيرت انگيز، يعنى «اسلام» که دفعتاً نژاد عرب را به لباس جهانگيرى و خلاق معانى به ما نشان داد، هيچيک از قسمت هاى عربستان نه جزء تاريخ تمدن شمرده مى شد و نه از حيث علم يا مذهب نشانى از آن بود» «نهرو» دانشمند و سياستمدار فقيد هندى در اين باره مى نويسد: «...سرگذشت عرب و داستان اين که چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و افريقاتوسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را به وجود آوردند يکى از شگفتى هاى تاريخ بشرى مى باشد، نيرو و فکر تازه اى که عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد بنفس و قدرت سرشار ساخت «اسلام» بود...»
با تمام گفتگوهائى که درباره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است، مى توان گفت: هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است. امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبدأ توليد بزرگ ترين نيروهاى صنعتى است و سرزمين هاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنائى خود قرار داده است. اگر درست فکر کنيم مى بينيم: اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه به هم پيوستن قدرت هاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آن گاه به اهميت اتحاد و کوشش هاى دسته جمعى انسان ها واقف مى شويم. در احاديث فراوانى که از پيامبر و پيشوايان بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است: در يک مورد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: اَلْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْيانِ يُشَيِّدُبَعْضُهُ بَعْضاً: «افراد با ايمان نسبت به يکديگر همانند اجزاى يک ساختمانند که هر جزئى از آن جزء ديگر را محکم نگاه مى دارد» و نيز فرمود: اَلْمُؤْمِنُونَ کَالنَّفْسِ الْواحِدَةِ: «مؤمنان همچون يک روحند» و نيز مى فرمايد: مَثَلُ الْمُؤْمِنِيْنَ فِى تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَکى بَعْضُهُ تَداعى سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّى: «مثل افراد با ايمان در دوستى و نيکى به يکديگر، همچون اعضاى يک پيکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود»
ترجمه 98 ـ بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آيات خدا کفر مىورزيد؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مى دهيد»!. 99ـ بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد، و مى خواهيد اين راه را کج سازيد؟! در حالى که شما (به درستى اين راه) گواه هستيد; و خداوند از آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست»!. 100 ـ اى کسانى که ايمان آورده ايد! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاق افکنى و شعله ور ساختن آتش کينه و عداوت است) اطاعت کنيد، شما را پس از ايمان، به کفر باز مى گردانند. 101ـ و چگونه ممکن است شما کافر شويد با اين که (در دامان وحى قرار گرفته ايد. و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين به خدا تمسک جوئيد)! و هر کس به خدا تمسک جويد; به راهى راست هدايت شده است.
شان نزول از مجموع آنچه در کتب شيعه و اهل تسنن درباره شأن نزول اين آيات نقل شده چنين استفاده مى شود: يکى از يهوديان به نام «شاس بن قيس» که پيرمردى تاريک دل و در کفر و عناد کم نظير بود روزى از کنار جمعى از مسلمانان مى گذشت، ديد جمعى از طايفه «اوس» و «خزرج» که سال ها با هم جنگ هاى خونينى داشتند، در نهايت صفا و صميميت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند، و آتش اختلافات شديدى که در جاهليت در ميان آنها شعلهور بود، به کلى خاموش شده است. از ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت شد و با خود گفت: اگر اينها تحت رهبرى محمّد(صلى الله عليه وآله) از همين راه پيش روند، موجوديت يهود به کلى در خطر است. نقشه اى به نظرش رسيد: به يکى از جوانان يهودى دستور داد به جمع آنها بپيوندد، و حوادث خونين «بعاث» (محلى که جنگ شديد اوس و خزرج در آن نقطه واقع شده بود) را به ياد آنها بياورد، و آن حوادث را پيش چشم آنها مجسم سازد اين نقشه که با مهارت به وسيله آن جوان يهودى پياده شد، مؤثر واقع گرديد، جمعى از مسلمانان از شنيدن اين جريان به گفتگو پرداختند، و حتى بعضى از افراد طايفه «اوس» و «خزرج» يکديگر را به تجديد آن صحنه ها تهديد کردند، چيزى نمانده بود که آتش خاموش شده ديرين، بار ديگر شعلهور گردد. خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، فوراً با جمعى از مهاجرين به سراغ آنها آمد، و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تکان دهنده خود آنها را بيدار ساخت. جمعيت، چون سخنان آرام بخش پيامبر را شنيدند از تصميم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمين گذاشته، دست در گردن هم افکنده، بشدت گريه کردند، و دانستند اين از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است، و صلح و صفا و آشتى بار ديگر کينه هائى را که مى خواست زنده شود، شستشو داد. در اين هنگام چهار آيه فوق نازل شد که دو آيه نخست، يهوديان اغوا کننده را نکوهش مى کند، و دو آيه بعد به مسلمانان هشدار مى دهد.
تفسير در نخستين آيه مورد بحث، روى سخن به اهل کتاب ـ که منظور در اينجا يهود است ـ مى باشد، و خداوند به پيغمبرش فرمان مى دهد با زبان ملامت و سرزنش از آنها بپرسد: انگيزه آنها در کفر ورزيدن به آيات خدا چيست؟ در حالى که مى دانند خداوند از اعمال آنان آگاه است. مى فرمايد: «بگو: اى اهل کتاب! چرا به آيات خدا کفر مىورزيد با آن که خدا گواه بر اعمال شماست»؟! ( قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ ). منظور از «آيات خدا» در اينجا يا آياتى است که در «تورات» درباره نشانه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) وارد شده، و يا مجموعه آيات و معجزاتى است که بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل گرديد و حکايت از حقانيت او مى کرد. پس از آن در آيه بعد آنها را ملامت مى کند که اگر خود شما حاضر به پذيرفتن حق نيستيد چه اصرارى داريد که ديگران را نيز از راه خدا منحرف سازيد؟ و راه مستقيم الهى را در نظر آنها کج و نادرست جلوه دهيد؟ قرآن مى گويد: «بگو: اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد و مى خواهيد اين راه را کج سازيد، با اين که شما (به درستى اين راه) گواه هستيد»؟! ( قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ ). در حالى که شما بايد نخستين دسته اى باشيد که اين منادى الهى را «لبيک» گوئيد; زيرا بشارات ظهور اين پيامبر قبلاً در کتب شما داده شده و شما گواه بر آنيد. بنابراين، چرا با سمپاشى ها، وسوسه ها، القاى شبهات و روشن ساختن آتش کينه هاى فراموش شده، مردم را از راه مستقيم الهى دور مى سازيد، و علاوه بر انحراف خود، بار سنگين مسئوليت انحراف ديگران را نيز بر دوش مى کشيد! چرا؟ در پايان آيه آنها را چنين تهديد مى کند: «خدا هرگز از اعمال شما غافل نيست» ( وَ مَا اللّهُ بِغافِل عَمّا تَعْمَلُونَ ). شايد تعبير به «عدم غفلت خداوند» در اينجا به خاطر اين باشد، که: يهود براى پيشبرد مقاصد شوم خود، غالباً دست به نقشه هاى مخفيانه و توطئه هاى پنهانى مى زدند، که در افراد غافل و بى اطلاع زود مؤثر واقع مى شد، لذا مى فرمايد: اگر بعضى از مردم به خاطر غفلت، تحت تأثير توطئه هاى شوم شما قرار گيرند، خداوندى که از اسرار نهان و آشکار آنها آگاه است، غافل نخواهد بود، و مجازات او در انتظار شما است!
سپس روى سخن را به مسلمانان اغفال شده کرده، مى فرمايد: « اى کسانى که ايمان آورده ايد! اگر از جمعى از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنى، شعلهور ساختن آتش کينه و عداوت در ميان شماست) اطاعت کنيد شما را پس از ايمان به کفر باز مى گردانند» ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ يَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ کافِرينَ ). به اين ترتيب، به آنها هشدار مى دهد که اگر تحت تأثير سخنان مسموم دشمن واقع شوند، و به آنها اجازه دهند در ميان افرادشان نفوذ کنند، و به وسوسه هاى آنها ترتيب اثر دهند، چيزى نخواهد گذشت که رشته ايمان را به کلى خواهند گسست و به سوى کفر بازمى گردند; زيرا دشمن، نخست مى کوشد آتش عداوت را در ميان آنها شعلهور سازد و آنها را به جان هم بيفکند و مسلماً به اين مقدار قناعت نخواهد کرد، و به وسوسه هاى خود همچنان ادامه خواهد داد تا به کلى آنها را از اسلام بيگانه سازد. از آنچه گفته شد، روشن مى شود: منظور از بازگشت به کفر که در آيه فوق به آن اشاره شده، «کفر حقيقى و بيگانگى مطلق » از اسلام است. و نيز ممکن است: منظور از «کفر» همان عداوت ها و دشمنى هاى دوران جاهليت باشد، که آن خود يکى از شعبه ها و نشانه هاى کفر محسوب مى شود، چه اين که ايمان، سرچشمه محبت و برادرى است، و کفر سرچشمه پراکندگى و عداوت است. در آخرين آيه مورد بحث، به صورت تعجب از مؤمنان سؤال مى کند: «چگونه ممکن است شما کافر شويد با اين که (در دامان وحى قرار گرفته ايد و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او در ميان شماست»؟! ( وَ کَيْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْکُمْ آياتُ اللّهِ وَ فيکُمْ رَسُولُهُ ). اين جمله در حقيقت اشاره به اين است که: اگر ديگران گمراه شوند، زياد جاى تعجب نيست، تعجب در اين است که: افرادى که پيامبر را در ميان خود مى بينند، و دائماً با عالم وحى در تماس هستند، چگونه ممکن است گمراه گردند؟ و مسلماً اگر چنين اشخاصى گمراه شوند، مقصر اصلى خود آنها هستند و مجازاتشان بسيار دردناک خواهد بود. در پايان آيه به مسلمانان توصيه مى کند: براى نجات خود از وسوسه هاى دشمنان، و براى هدايت يافتن به صراط مستقيم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آيات قرآن مجيد متمسک شوند، قرآن مى فرمايد: «و هر کس به خدا تمسک جويد به راه مستقيم هدايت شده است» ( وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراط مُسْتَقيم ). از نکته هائى که در اين آيات جلب توجه مى کند اين است که در دو آيه اول که روى سخن با يهود است به صورت خطاب با واسطه است; زيرا به پيامبر دستور مى دهد که اين مطالب را به آنها بگويد، لذا با کلمه «قل» (بگو) شروع شده است. اما در دو آيه اخير که روى سخن به مؤمنان است، خطاب بدون واسطه صورت گرفته، و بدون کلمه «قل» شروع شده است، و اين نشانه نهايت لطف و توجه خاص خداوند به بندگان با ايمان است.
فضیلتهای ابرار حقایق و بازتاب فضایل بخش اول : مشاهدات ویژه خواص از اهل فکر که مراحل ایمان و تقوی و یقین را طی کرده اند آنچه از این پس با عنوان "مشاهدات و ادراکِ بارتاب اعمال" برای اهل آن، بعون الله تعالی خواهیم نوشت ، همه به برکت ارادت به محمد و آل محمد " صلی الله علیه وآله وسلم " به مصداق این فراز از زیارت شریف جامعه که : بِموالاتِکُم عَلَمنا الله معالمِ دینِنا...حاصل شده و حتی حرفی از ان نه سمعی و نه بصری برداشت از کسی نیست و اگر این مطالب را جایی یافتید برای تطبیق و تکمیل این مبحث منت گذاشته و برای حقیر ارسال بفرمایید، چشم دل باز کن تا که جان بینی آنچه نادیدنی است عیان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در نهان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحدهُ لا اِلهَ اِلا هو تمام عوالم وجود یکی است و یکی فقط اوست و "دوئی " وجود ندارد، همه از نور اوست که نورُُ علی نور است ونورُُ فوق نور ، و محمد و آل محمد "صلی الله علیه وآله وسلم " خلقتشان از نور الهی است و اول ماخَلَقَ الله هستند ، و به اعتبار این معنا وحقیقت که همه از نور او جل جلاله و عَظُمَ شانُه ،خلق شده اند وخلق شده ایم که " الله نور السموات والارض مثل نوره .... " <۱> لذا تمام عوالم وجود یک مبداء دارند و همه یکی و واحد هستند و همه پرتوی از انوار الهی.. و همه مرتبط با هم وتفاوتشان در شدت و حدت نور شان که همان ایمان به "خدا" جل جلاله وعظم شانه هست، می باشد... فعلا در این مجال مقصود ما تشریح بحث فوق نیست بلکه مقصود ، ذکر گوشه ای از این حقیفت است که ، گوهر وجودی همه یکی است و مُرتبطِ با هم و لذا اگر شما به یک انسان همنوع خود یا یک مخلوق دیگری مانند یک کبوتر یا یک درخت و بوته گل ، ظرف ابی برسانی که عطش او بر طرف شود ، در واقع عطش خود را ، درحقیقتِ وجودی خودت برطرف نموده ای و خود را سیراب کرده ای و تاثیر شگرف آنرا بسیار واضح و با تمام جزئیات آن در نهایت زیبایی و لذت ، در حیات برزخی خود پس از انتقال از این نشئه خواهی دید ( البته اگر به این توانمندی رسیده باشی در همین نشئه نیز گوشه ای از حقیقت اعمال خیر خود را خواهی دید " ودر نتیجه : نفسِ شما اگر خیر خواه دیگران باشد و هرچه بیشتر از خدا خیر برای دیگران بخواهد وآرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری و عافیت برای دیگران نماید ،در واقع خیر ونیکی به خود کرده و خود بهره بیشتری از انچه برای دیگران انجام داده و یا آرزوکرده خواهد برد ، و به برکت آن اعمالِ خیر ،در زندگی خودش گشایش بسیاری ایجاد خواهد شد و دعایش باسرعت بیشتری اجابت خواهد شد و نزد خدای مهربان که عاشق بندگان خَیِّر خودش هست عزیز خواهد شد، پی نوشت: ۱- ابن سنان میگوید: خدمت امام جواد عليه السلام از اختلاف شيعیان درباره فهم مقامات آل محمد علیهم السلام ، سخن گفتم، حضرت فرمود: به درستیکه خداوند در وحدانیت خود ازلی بوده است، و سپس نور محمد، علی و فاطمه را خلق کرد سپس بقیه و اشياء را خلق کرد. محمد، علی و فاطمه علیهم السلام شاهد خلقت بودند و خدا طاعت آنها را بر اشیاء واجب کرد، و امور اشیاء را به آنها تفویض و واگذار کرد پس آنها هر چه را که بخواهند حلال و حرام میکنند، و ایشان فقط هر چه خدا بخواهد میخواهند و این همان دینی است که هر کس از آن جلو زد غرق، و هر که عقب ماند هلاک، و هر کس آنرا فهمید به ما ملحق شد کتاب شریف كافی - - ج اول صفحه ۴۴۱ فضیلتها بیان رحمت س.م.ر-۶۳۴۸ @fazylatha
عنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ السَّائِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَوْصِنِي. فَقَالَ: «آمُرُكَ بِتَقْوَى اللَّهِ.» ثُمَّ سَكَتَ فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ قِلَّةَ ذَاتِ يَدِي وَ قُلْتُ: وَ اللَّهِ لَقَدْ عَرِيتُ حَتَّى بَلَغَ مِنْ عُرْيَتِي أَنَّ أَبَا فُلَانٍ نَزَعَ ثَوْبَيْنِ كَانَا عَلَيْهِ وَ كَسَانِيهِمَا. فَقَالَ: «صُمْ وَ تَصَدَّقْ.» قُلْتُ: أَتَصَدَّقُ مِمَّا وَصَلَنِي بِهِ إِخْوَانِي وَ إِنْ كَانَ قَلِيلًا؟ قَالَ: «تَصَدَّقْ بِمَا رَزَقَكَ اللَّهُ وَ لَوْ آثَرْتَ عَلَى نَفْسِكَ. کتاب شریف کافی، جلد چهارم ، صفحه ۱۸ علی بن سُوَید گوید: به امام کاظم (علیهالسلام) عرض کردم:توصیهای به من بفرمایید.،حضرت فرمودند: تو را به تقوای خداوند امر میکنم. سپس سکوت کردند. من نیز از دستتنگیام به ایشان شکایت کردم و عرض کردم: به خدا قسم، لباسی نداشتم که بپوشم، تاجاییکه فلانی دو دست از لباسهای تنش را درآورد و به من پوشانید.حضرت فرمودند: روزه بگیر و صدقه بده.عرض کردم: آیا از آنچه برادران(ایمانی)ام به من بخشیدهاند، صدقه دهم، هرچند کم باشد؟حضرت فرمودند: از آنچه خداوند به تو روزی فرموده، صدقه بده؛ هرچند (آنقدر کم باشد که مجبور شوی آن فقیر را) بر خودت ترجیح دهی. فضیلتها (ذکرفضائل ابرار) @fazylatha س.م.ر ۶۳۴۸
صراط الذین انعمت علیهم ... مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام انظُروا أهلَ بَيتِ نَبِيِّكُم فَالزَموا سَمتَهُم ، وَاتَّبِعوا أثَرَهُم ، فَلَن يُخرِجوكُم مِن هُدىً ، ولَن يُعيدوكُم في رَدىً، فَإِن لَبَدوا فَالبُدوا ، وإن نَهَضوا فَانهَضوا، ولا تَسبِقوهُم فَتَضِلّوا، ولا تَتَأَخَّروا عَنهُم فَتَهلِكوا. به اهل بيتِ پيامبرتان بنگريد، و راه آنان را بپوييد، و از پى آنان حركت كنيد؛ زيرا آنان شما را هرگز از راه راست به در نمى برند، و هرگز شما را به تباهى نمىكشانند. هرگاه آنان باز ايستادند، شما نيز باز ايستيد، و هر گاه آنان برخاستند، شما نيز برخيزيد. از آنان پيشى نگيريد كه گم راه مىشويد، و از آنان عقب نمانيد كه نابود مىگرديد. اخُ لقرآن ،نهج البلاغه: خطبة ۹۷ فضیلتها (ذکرفضائل ابرار) @fazylatha س.م.ر ۶۳۴۸
در این فضا و ذیل نام فضیلتهای ابرار، هیچ مطلب ،حدیث ،روایت،نقل قول، تحلیل و ذکر فضائل ،ذکر امتیازات ،ذکر اشراقات و عنایات و... از دیگرات که برای این حقیر یقین حاصل نشده باشد را نخواهیم نوشت و نقل نخواهیم کرد ،الا اینکه به سند و راوی آن اطمینان حاصل شده باشد ، خاصه ادعاهای واهی تشرف که همه کذب است، چون بنا برغیبت است ، نه روئیت...! ،<۱> الا معدودی از نوادر مانند سیدبن طاووس ره و امثالهم... و ضمن اینکه شرط قبل از اعطای این توفیق سکوت و کتمان است ،پس چگونه ادعا می کنند؟ و اخیرا نیز باب شده که برای مهم جلوه دادن خود که گفت: مادِحِ خورشید مداح خود است میگویند فلانی گفت که فلان شخص خدمت حضرت صاحب "عج" رسید یا آنحضرت رفت نزد او ...! یا پس از مرگش دوستان یا فرزندانش گفتند...! اگر شرط سکوت و اظهار نکردن است و این یک امر واجب است ،پس چه مومنی بوده که امر مولایش را عمل نکرده و گفته ...! پس بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که این ادعاها کذب است،
لذا ،آنچه در این صفحات به محضر خواننده محترم ،معزز، گرامی ، بندگان خدا با هر تفکری"توحیدی" ،با هر عقیده ای"سالم ،با هر درجه ای از ایمان "که حتما از ایمان این حقیر بیشتر است " تقدیم می شود ، همه مطمئن و با دقت انتخاب یا نوشته شده و روایات و احادیثی که نقل میشود نیز حتما ثقه و صحیح بودنشان را بررسی کرده ایم و تقدیم حضورتان می شود ، در خصوص تفاسیر آیات قران نیز چون در تفاسبر برخی آیات مواردی ذکر شده که با متن و نص صریح ایات و عقل ومنطق ، منطبق نیست و یا تفسیر به رای شده ، یا غلو لذا ما همه تفاسیر را قبول نداریم ، واگر در فهم ایه ای (البته در فهم ظاهر آیات چون فهم باطن آیات که با امام علیه السلام است ) به مشکلی برخوردیم از خود قرآن کمک خواهیم گرفت ویا به تفسیر المیزان که تفسیر قران به قرآن است مراجعه میکنیم ، واین شیرین ترین رزق است که فقط با معرفت به قران کریم و احترام ظاهری و باطنی و ارتباط مستمر وانجام دستوراتش میسر خواهد شد، الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ- حجر ۹۱ ضمن اینکه این همه تفسیراز ایات قرآن با تشکیلاتی با هزینه های ملیاردی از بیت المال تا کنون چه مشکلی حل کرده و چه تاثیری در جامعه گذاشته...؟ همین یک جلد قران با ۶۳۴۸ آیه با ترجمه اش مهجور مانده ، امده اند چهارصد جلد تفسیر نوشته اند ... اصلا حقیر که دریافته ام و اعتقاد پیدا نموده ام ترجمه قران به فارسی هم مشکل است چه رسد به تفسیر و تبدیل به فارسی،
جنس ارتباط با قرآن کریم با قلم نیست با قلب است، / بقول شیخ محمود شبستری ره
معانی هرگز اندر حرف ناید
که بحر قُلزُم اندر ظرف ناید
چو ما از فهم خود در تنگناییم
چرا چیزی دگر بر وی فزاییم ------------- ۱-توقیع امام عصر "سلام الله علیه " به علی بن محمد سمری بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ عْظَمَ اللهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِيکَ فَإِنَّکَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَکَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ، فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِی إِلَى شِيعَتِی مَنْ يَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ، أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِیِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ[ الغَيبة ،شيخ طوسی : صفحه۲۴۲ ای علی بن محمّد ﺳَﻤُﺮﻯ خداوند متعال به براداران دينی ات پاداشی عظيم در از دست دادنت كرامت فرمايد به درستی كه تو از امروز تا شش روز ديگر وفات خواهی يافت،پس خود را براى مرگ مهيّا كن و به أحدى وصيّت مكن كه پس از وفات تو قائم مقام تو شود، زیرا غيبتِ بزرگ واقع شده و ظهورى نيست مگر پس از اذن خداى تعالى و آن پس از مدّتى طولانى و قساوت دل ها و پر شدن زمين از ستم واقع خواهد شد، و به زودى كسانى نزد شيعيان من می آيند و ادّعاى مشاهده می كنند ،آگاه باشید ، هر كه پيش از خروج سفيانى و صيحه ی آسمانى ادّعاى رؤيت و مشاهده كند او بسیار دروغگو و افترا زننده است، هیچ حرکت و قدرتی نیست مگر به وسیله ی خدای بلند مرتبه و بزرگ. فضیلتها(ذکر فضائل ابرار) بیان رحمت س.م.ر
امام موسی الكاظم (عليه السلام) : در دنيا ، مانند كسى باش كه در خانهاى ساكن است كه مالک آن نيست و منتظر رفتن است. تحف العقول ، صفحه ۳۹۸ نکته: روزی خواجه ای بر بام عمارت خود قدم میزد ،درویشی از انجا می گذشت ، درویش با صدای بلند خواجه را گفت: ای خواجه اجازه میدهی من امشبی را در عمارت تو اُطراق کنم وفردا به راه خود ادامه دهم ، خواجه خطاب به درویش گفت: ای فلان... مگر اینجا کاروانسرای است که تو شبی در آن اقامت کنی ! در ویش گفت اگر کاروانسرا نیست پس چیست ؟ خواجه گفت . این کوشک وسرای ازآنِ من است، درویش گفت: قبل از اینکه از آنِ تو باشد ،از آنِ که بود ،؟ خواجه گفت: از آنِ پدرم درویش گفت : قبل از آنکه از آنِ پدرت باشد از آنِ که بود، خواجه گفت : از آنِ پدرش وهمچنین تکرار شد... آنگاه درویش خواجه را گفت : حال خود قضاوت کن ، آیا اینجا کاروانسرای نیست ...! بیان رحمت :س.م،ر
و شب محفل انس دوستان خدا و تماشاگه راز عارفان است در حدیث قدسی آمده است که: ای داوود! هر که شب نماز گزارد فقط به خاطر من، آنگاه که مردم در خوابند، پس به فرشتگانم دستور می دهم تا برای او استغفار کنند و بهشت من مشتاق او گردد. منبع: #رساله_لقاء_الله، ص۱۲۹.
(رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ) (بقره: ۲۰۱) ۱-اگر زندگی نورانی و با عزّت و روزی وسیع می خواهید ۲-اگرآخرتی سعادتمند و رستگاری می خواهید ۳-اگر رضایت و قرب خدای مهربان را میخواهید ۴-اگرمجالست و انس با خدا ی رحمان می خواهید ۵-اگر عمرطولانی با سلامت و حکمت و بصیرت میخواهید دائم الوضو دائم الذکر احترام و خدمت به والدین و اقوام(از کیسه خودتان نه از بیت المال) خدمت به بندگان خدا تاحد ایثار نماز اول وقت ترجیحاً باجماعت ۱۱ رکعت نماز شب ۲رکعت نافله صبح بعد از نماز صبح قرائت یک صفحه قرآن با تدبر روزی ۷۰ با ۷۰۰ بار استغفار روزی اقلا ۱۴ الی هرچه توانستید صلوات توبه و پشیمانی از گناهان گذشته مراقبت از چشم و گوش و زبان و فکر ویژه : مداومت به دو آیه آخر سوره جاثیه مداومت به سه آیه اول سوره غافر 《مایَلفِظُ مِن قولِِ اِلا لَدَیهِ رَقیبُ عَتید-سوره ق ایه ۱۸ 》 والسلام بیان رحمت س.م.ر ۶۳۴۸ فضیلتهای ابرار
ویژه ابرار روز خود را با صدقه شروع کنید هنگام طلوع آفتاب ،آیه الکرسی تلاوت کنید ☝️هرمسئولیتی دارید به هر شغلی اشتعال دارید،از خانه که قدم بر می دارید ، قصد قربت کنید ،هدفتان ، نیت تان ،گام برداشتن تان(قربهً الی الله ) خدمت به خانواده ، خدمت به بندگان خدا ، انجام کامل امور محوله در اداره ، رعایت حق الناس در تردد و دقت در کیل در حجره و بازار و مغازه رعایت احکام مکاسب وبیع الشراءِاسلامی در معاملات ، برای کسب رضایت خدا باشد، مطمئن باشید روز نورانی ، پرخیر،پر برکت ،موفق و کارگشائی خواهید داشت، بیان رحمت س.م.ر۶۳۴۸ فضیلتهای ابرار
امام خمینی(ره): شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید، مقامات عالی و درجات رفیع برای شما آماده است. مقامی که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوه های ساختگی در مقابل آن به قدر پشیزی ارزش ندارد. بکوشید به چنین مقامات عالیه برسید... و خدا را برای رسیدن به این امور عبادت نکنید؛ بلکه چون سزاوار عبادت وکبریایی است او را بخوانید و درمقابل او سر به خاک بسایید. آن وقت است که «حجب نور» را پاره کرده به «معدن عظمت» دست یافته اید.
«الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّهُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّهِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّهِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَه؛ انحراف به راست و چپ گمراهی است و راه مستقیم و میانه جاده وسیع حق است . کتاب خدا و آیین رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) همین راه را توصیه میکند و سنت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) نیز به همین راه اشاره میکند و سرانجام همین جاده ترازوی کردار همگان است و راه هم بدان منتهی میشود. نهج الللاغه خطبه ۱۶
شرح مختصری از تاریخ اسلام _________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ اسلام با بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، در عربستان آغاز میشود. اما اهمیت بررسی شخصیت آن حضرت به عنوان آورنده اسلام و نیز بررسی اوضاع عربستان مقارن ظهور اسلام برای پی بردن به تحولاتی که با بعثت پیامبر در آن جامعه صورت گرفت موجب میشود که معمولاً بررسی تاریخ اسلام از میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا حتی پیش از آن آغاز گردد. سال اول بعثت پیامبر در تقابل با مشرکین مکه گذشت که در مقابله با دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به شدت موضع گرفته، سالهای سختی را برای پیامبراسلام و پیروان او رقم زدند. تا اینکه پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت نمود و حکومت اسلامی را در آنجا پایه گذاری نمود. آن حضرت تا سال ۱۰ هجری که وفات نمودند، توانستند مکه را فتح نمایند و اسلام را به عمده شبه جزیره عربستان گسترش دهند. پیامبر در آخرین سالها به امپراتوریهای اطراف خود نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد.
پیامبر به دستور الهی، امام علی (علیه السلام) و پس از او سلسله ای از فرزندان و نوادگان آن حضرت را به عنوان خلیفه و امامان پس از خود به مردم معرفی نمود. اما پس از وفات آن حضرت، ابوبکر به کمک عمر بن خطاب به عنوان جانشین پیامبر حکومت اسلامی را در دست گرفت و پس از او عمر با تعیین ابوبکر و عثمان با حکم شورایی که اعضای آن توسط عمر تعیین شده بود به حکومت رسیدند. در زمان این سه نفر مسلمانان از ضعفی که در دو امپراطور مجاورشان یعنی ایران و روم وجود داشت استفاده نموده، شروع به فتح سرزمین های مجاور نمودند. که عده ای از مردم این سرزمین ها در همان هنگام فتوحات و برخی دیگر در سالهای بعدی به اسلام گرویدند. در پایان حکومت عثمان، قلمرو اسلام شامل پنج ايالت شبه جزيره عربستان، مصر، عراق، ايران و شام بود. ____________________ تاریخ اسلام در پهنای گستردهای از قلمرو اسلام به چند دوره ی عمده زیر قابل تقسیم است: بعثت و حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) خلفای نخستین خلافت بنی امیه خلافت بنی عباس دوران حکومتهای محلی شمال آفریقا (غرب اسلامی) مغولان تیموری (هند) عثمانیها (آسیای صغیر) صفویان (ایران) حکومتهای دیگر تا دوران معاصر در قلمرو اسلام.
پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ هجری توسط مردمی که از او به خاطر ظلمها و تبعیض هایش ناراضی بودند، مردم به صورت خودجوش به سراغ امام علی(علیه السلام) آمده و با آن حضرت بیعت نمودند و بدین صورت حکومت اسلامی را در دست خلیفه تعیین شده توسط پیامبر قرار دادند اما معاویه که از زمان عمر والی شام شده بود، حاضر نشد که ولایت شام را به والی تعیین شده توسط امام علی (علیه السلام) بسپارد و با آن حضرت مقابله نمود. امام علی (علیه السلام)، در دوران حکومت خود همواره سعی در سرکوب نمودن معاویه نمود اما بخاطر کاهلی و سرباز زدن مردم از فرمان او معاویه همچنان در شام به حکومت مستقل خود ادامه داد و پس از شهادت امام علی (علیه السلام)، توانست با نفوذ بین یاران امام حسن مجتبی (علیه السلام) آن حضرت را تضعیف نموده، ناچار به صلح و واگذاری حکومت نماید.
معاویه علی رغم اینکه در مطابق با مفاد صلحنامه ملزم شده بود که برای خود خلیفه تعیین ننماید اما او در پایان عمر حکومت را به پسرش یزید سپرد و امام حسین (علیه السلام) و یاران آن حضرت نیز که بر علیه او قیام نمودند به علت خیانت مردم کوفه در حق آن حضرت در واقعه کربلا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا نیز هیچگاه حکومت اسلامی به خلفای تعیین شده توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، باز پس داده نشد و آنها وظیفه امامت و هدایت معنوی امت را بدون تصدی امر خلافت ایفا می نمودند و البته همواره تحت نظارت حکومت بودند و از طرف حاکمان اموی و عباسی تحت فشار بودند به نحوی که هیچ کدام از آنها به حیات طبیعی از دنیا نرفتند و هر کدام مستقیماً یا با اشاره یکی از این حاکمان به شهادت رسیدند.
تا اینکه امر امامت به آخرین خلیفه تعیین شده ی الهی، حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) رسید که خدا غیبت را برای آن حضرت مقرر نمود و شیعه مطابق با روایات خود معتقد است آن حضرت روزی ظهور نموده حکومت جهانی اسلام را محقق خواهد نمود.
به درستی که من امان برای اهل زمینم، آنگونه که ستارگان برای اهل آسمان امانند.
کمال الدین، ص 485.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در سخنرانی تلویزیونی بهمناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره):
14 / خرداد / 1400
راه جبران ناکارآمدی و ضعفهای مدیریتی انتخاب درست است نه شرکت نکردن در انتخابات
حاکمیت اسلام و حاکمیت مردم میراث گرهگشای امام برای حل همه مشکلات است
به بعضی از افرادی که صلاحیتشان احراز نشد، ظلم وجفا شد و به آنها یا خانوادههایشان که خانوادههای محترم و عفیفی بودند، نسبتهای خلاف واقع داده شد که بعداً ثابت شد آن گزارشها غلط و خلاف است.
حفظ آبرو جزو بالاترین حقوق انسانها است بنابراین خواهش و مطالبه من از دستگاههای مسئول این است که مواردی را که گزارش خلاف واقع راجع به فرزند یا خانواده کسی داده شده، جبران و اعاده حیثیت کنند.
امام خامنه ای:
از بزرگترین خدمات انقلاب و امام به ملت و اسلام، احیای انگیزهی فداکاری در راه خدا بود.
شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود.
مهمترین شگرد دشمنی استکبار جهانی، در کیفیت تبلیغات آن است. 1368/05/25
اثر کار فرهنگی، صددرصد است و هیچ کار فرهنگىِ درست، بدون اثر نیست.
تأثیر هیچ سرمایهگذارییی مثل کار فرهنگی قطعی و نتیجهاش صددرصد نیست. اگر کار فرهنگی کمتأثیر باشد، بدانیم که ارکانش ناقص است و به میزان لازم انجام نگرفته است. باید عیب آن را یافت و اصلاح کرد.
شهادت درحقیقت پاداش و مزد جهاد فیسبیلالله است و بالاترین مزد است 1368/05/25
شهید هادی هراتیان | شهادت: نوزدهم خردادماه 1363
بخشی از وصیت نامه:
به دشمن بگو که آرزوی فروختن دینم را به گور خواهند برد
مردن در بستر برای جوانان و مردم غیوری که دین اسلام را نشناختهاند، ننگ است. ای مادر! کفنم را بیاور تا بپوشم که خونم از خون امام حسین (ع) و علیاصغر به خون خفتهاش رنگینتر نیست.
مادرم! به جهانخواران شرق و غرب بگو: «اگر خانه و کاشانهام را به آتش بکشید، اگر گلولههای شما قلبم را سوراخ سوراخ کنند، آرزوی یک لحظه ضعف و زبونی من، آرزوی فروختن دینم را به گور خواهند برد.» به آنها بگویید: «اگر پیکرم را پاره پاره کنید، اگر تنم را در آتش بسوزانید، اگر خاکسترم را در دریا بریزید، از دل امواج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد میزنم اسلام پیروز است.
انتخابات ...
رضا زاده:جناح رئیسی حمایت از انقلاب و رهبری است ...
رئیسی: معیشت و سفره مردم، اولویت دولت من است ...
رئیسی: خسارت مردم در بورس را جبران خواهیم کرد ...
رئیسی: ۲۹ خرداد روز پایان فساد و رانت در کشور است ...
دغدغه امروز من، معیشت مردم است ...
جوانان نخبه و متخصص، تازهنفس، کارآمد، انقلابی و شایسته ترکیب اصلی کابینه ایشان را تشکیل خواهند داد ...
حوزه کشاورزی و مباحث مربوط به آن مانند تولید و بازاریابی داخلی و خارجی از بخشهایی است که میتواند مردم را امیدوار کند ...
رئیسی: آینده روشنی را خواهیم ساخت ...
سعید محمد ستادهای خود را در حمایت از رئیسی فعال می کند ...
تشکیل ستاد صلح رئیسی در پنج قاره جهان برای دیپلماسی عزتمندانه ...
رئیسی در کهفالشهداء: وضع کشور متحول خواهد شد ...
سلحشور:تحقق شعار «دولت مردمی، ایران قوی» ایران را گلستان میکند ...
همه مردم باید از خدمات سلامت عادلانه بهرهمند شوند ...
نباید اجازه داد سوداگران منافع خود را با تهدید سلامت مردم تامین کنند؛ این یک جنایت نابخشودنی است ...
نماینده اردبیل: برنامههای رئیسی باعث توسعه اشتغال شده است ...
نماینده تهران: برنامه رئیسی برای کاهش ۵۰ درصدی هزینههای درمان مثبت است ...
عضو هیئت علمی و استاد الهیات دانشگاه الزهرا(س):
حجتالاسلام والمسلمین رئیسی با سابقه کاری خود ثابت کرد میتواند از پس مسئولیت ریاست جمهوری نیز به خوبی برآید.
بازار را دستوری و با نشستن در اتاق نمیتوان اداره کرد، من یک مدیر میدانی هستم ...
اعلام حمایت جامعه اسلامی کارگران از حجت الاسلام و المسلمین رئیسی ...
مومنی:رأی به رئيسی آخرین ضربه مهلک بر استکبار جهانی است ...
رئیسی هوش، استعداد و توان بهرهمندی از نخبگان را دارد ...
رئیسی برای رئیسجمهور شدن حدشکنی نمیکند ...
با رئیسی میتوان به آینده کشور امیدوار بود ...
رئیسی: فضای مجازی ابزار نظات مردم بر دولت است نه برعکس ...
کسی باید سر کار بیاید که سلامت رفتاری، اخلاقی و اعتقادی داشته باشد ...
رئیسی شایسته تحقق شعار «دولت مردمی، ایران قوی» است ...
حجت الاسلام والمسلمین رئیسی فراجناحی است ...
اصول تحول اساسی قوه مجریه در بیانیه انتخاباتی رئیسی ...
ستاد مردمی صلح در حمایت از رئیسی تشکیل شد ...
آقای رئیسی تنهانامزد جامعالشرایط انتخابات ریاست جمهوری است ...
چرا باید به رئیسی رأی داد؟
رئیسی، مرد میدان تحول ...
ساده زیستی رئیسی در کمتر مسئولی دیده میشود ...
رئیسی بسیاری از کارهای انجام نشده دولت را انجام داده است ...
هیچ نامزدی مانند رئیسی دارای برنامه و اجماع مردمی نیست ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
دولت مردمی برای ایران قوی
آیت الله سید ابراهیم رئیسی:
(بیانیه حضور آیت الله رئیسی در انتخابات)
روشن است که مردم به وضع موجود اداری و اقتصادی کشور که نه با ارزشهای انقلاب و نه با انتظارات جمهور و نه با امکانات و تواناییهای موجود سازگار نیست، معترض، و گلهمندند. دولت آینده، برای علاج این درد مشترک، باید عمیقاً معتقد به تحول و تغییر اساسی ریل اداره امور اجرایی کشور به نفع مردم باشد تا در آیندهای نزدیک، تلخکامیهای ناشی از بیعدالتی، خمودگی و حاشیهسازی را به طعم شیرین و خواستنیِ احساس اجرای عدالت مبدل گرداند.
اگر چنانچه سستی بکنید، کسانی که میخواهند این کشور را به باد فنا بدهند، ممکن است پیروز بشوند. باید همه شما، همه ما، زن و مرد، هر مکلف همانطور که باید نماز بخواند، همانطور باید سرنوشت خودش را تعیین کند. ما یک سیلی خوردیم از اشتباه، ما همه این نابسامانیهایی که الآن داریم برای اینکه اشتباه کردیم، نباید اشتباه تکرار بشود. دنبال این باشید که یک نفر صد در صد مکتبی، اسلامی، در خط اسلام، برای ریاست جمهور انتخاب کنید.
صحبتهای امام خمینی(ره) که گویی درباره همین روزهاست:
همه این نابسامانیهایی که الان داریم، برای اینه که اشتباه کردیم؛ نباید این اشتباه تَکرار بشه...